آرزومندى مؤمنانه
سال نوزدهم ـ شماره 158 ـ بهمن 1389، 5ـ12
آيتاللّه محمّدتقى مصباح
چكيده
اين مقاله شرح و تفسيرى بر مناجات «اميدواران» امام سجاد عليهالسلام مىباشد. «آرزو» درخواست امرى دور از دسترس است كه تحقق آن نيازمند تلاش مضاعف باشد، ولى «رجا» و «اميد» درخواست امورى است كه مقدمات آن فراهم مىباشد. هرچند آرزوى طولانى به خودى خود، مذموم نيست و از كلام امام سجاد عليهالسلام به دست مىآيد كه اينگونه آرزوها در امور معنوى مطلوب است، اما در امور دنيايى آرزوهاى بلند مذموم و ناپسند است.
شايسته است آنگاه كه بنده مقابل خداى متعال قرار مىگيرد، همه نعمتهاى دنيوى و اخروى را از او بخواهد؛ درخواست آرزوهاى بلند از خداى متعال بر بندگان عيب نيست؛ بلكه درخواست امور ناچيز دنيايى از خداى متعال ناپسند مىباشد. اين مقاله به تفصيل به كم و كيف داشتن آرزوهاى انسان و چگونگى و نيز بايدها و نبايدهاى آن مىپردازد.
كليدواژهها: اميد، امل، آرزو، درخواست، گستره اميد، آرزوهاى اخروى، آرزوهاى دنيوى.
مقدّمه
امام سجاد عليهالسلام در طليعه مناجات اميدواران1 مىفرمايند:
«يا من اذا سئله عبد اعطاه، و اذا امّل ما عنده بلّغه مناه، و اذا اقبل عليه قرّبه و ادناه، و اذا جاهره بالعصيان ستر على ذنبه و غطّاه، و اذا توكّل عليه احسبه و كفاه. الهى من الّذى نزل بك ملتمسا قراك فما قريته، و من الّذى اناخ ببابك مرتجيا نداك فما اوليته؟ أيحسن ان ارجع عن بابك بالخيبة مصروفا، و لست اعرف سواك مولى بالاحسان موصوفا؟»؛ اى خدايى كه هرگاه بندهاى از او چيزى درخواست كند به او عطا مىكند، و هرگاه اميد و چشمداشتى به آنچه نزد اوست داشته باشد، به اميدش رهنمون مىسازد، و هرگاه بندهاى آهنگ او كند و بر او روى آورد، او را به جوار و قرب خويش بار مىدهد، و هرگاه بىپرده به معصيت و نافرمانى او پردازد، بر گناهش پرده افكند و پوشاند، و آنگاه كه بنده بر او توكل كند امورش را كفايت كند. خدايا، كيست كه بر تو وارد گردد و درخواست ضيافت تو را داشته باشد و تو او را به ضيافت خويش بار ندهى؟ و كيست كه با اميد به فضل و احسان تو بر درگاهت فرود آمد و محرومش ساختى؟ آيا سزد كه من نااميد و دست خالى از درگاهت بازگردم، در صورتى كه من مولايى كه به احسان و لطف معروف باشد جز تو نمىشناسم؟
ابتدا برخى از واژههاى اين دعاى شريف را توضيح مىدهيم. «امل» كه در فارسى «آرزو» ترجمه مىشود، به معناى اميد به امرى دور از دسترس است كه هنوز مقدمات و اسباب آن فراهم نيامده و تحصيل آن مقدمات نيازمند تلاش فراوان و همت زياد و صرف وقت بسيار و انتظار طولانى است. در مقابل، «رجا» در موردى به كار مىرود كه مقدمات و اسباب لازم براى تحقق مطلوب فراهم است و از اين نظر اميد به مطلوب معقول و منطقى است. البته گاهى در فارسى «امل» چون «رجا» به «اميد» نيز ترجمه مىشود و در فراز مزبور از مناجات نيز به معناى اميد به كار رفته است. در قرآن نيز مشتقات «امل» به كار رفته است و از جمله خداوند درباره آرزوهاى باطل و بيهوده برخى از نصارى و يهود كه تنها خود را لايق بهشت مىدانستند، مىفرمايد: «وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (بقره: 111)؛ و گفتند: هرگز به بهشت نرود، مگر كسى كه يهودى يا ترسا باشد. اينها آرزوى آنهاست، بگو: اگر راست مىگوييد، برهان و دليل خويش را بياوريد.
«اناخ» كه از «نوخ» اشتقاق يافته، در جمله «اناخ ببابك» به معناى سكنى و اقامت گزيدن در سراى خداست. اين تعبير از «انخت الجمل» گرفته شده كه به معناى خواباندن شتر در موضعى است كه براى مهار كردن و خواباندن شتر به كار رفته است. «ندا» به معناى آواز بلند و صيحهزدن است و از اين نظر، «ندا» خواندن با صداى بلند است. همچنين «الخيبة» در فراز مزبور به معناى از دست دادن مطلوب و حرمان و خسران است.
بازشناسى آرزوى مطلوب و آرزوى نكوهيده
با توجه به آنكه در اين مناجات از امل و آرزو سخن به ميان آمده، اين سؤال مطرح مىشود كه آيا آرزو، و از جمله داشتن آرزوى طولانى و دراز، پسنديده و يا مذموم مىباشد؟ در پاسخ مىتوان گفت: آرزو كردن به خودى خود مذموم نيست و از كاربرد «امل» و «منا» در اين مناجات به دست مىآيد كه اگر متعلق آرزو و حتى آرزوى طولانى امور معنوى و اخروى باشد، امرى پسنديده و مطلوب است و اگر در برخى از روايات از داشتن آرزوى طولانى نكوهش شده، متعلق آن آرزوى دنيا و لذتهاى پست آن است كه انسان را از رسيدن به تعالى و پيشرفت در مسير كمال بازمىدارد. اميرمؤمنان عليهالسلام در نكوهش از چنين آرزويى مىفرمايد: «ايّها النّاس إنّ اخوف ما اخاف عليكم اثنان: اتبّاع الهوى وطول الامل فأمّا اتباع الهوى فيصد عن الحقّ وأمّا طول الامل فينسى الاخرة»؛2 اى مردم، از دو چيز بيش از هر چيز بر شما ترسانم: پيروى از هواى نفس و آرزوى دراز. اما پيروى از هواى نفس و اطاعت از شهوات، آدمى را از حق جدا كند و از بركات آن محروم سازد، و اما آرزوى دراز، رستاخيز را از ياد برد.
خاستگاه فطرى آرزو و تفكيك خير واقعى از خير پندارى
صرفنظر از آنچه در آيات و روايات مطرح شده و از مباحث اخلاقى استفاده مىشود، آيا اميدوارى و پيگيرى هدفهاى بلند و درازمدت شايسته است؟ آيا انسان بايد به دنبال كارهايى باشد كه زود نتيجه مىدهد و آرزوى كارهايى را كه دير نتيجه مىدهد و مقدمات فراوان و طولانى دور از دسترس دارد، از سر بيرون كند؟ پاسخ اين است كه انسان طالب خير است، هرچند آن خير بسيار دور از دسترس انسان باشد و طلب خير چون امرى فطرى است پسنديده مىباشد. چيزى كه هست گاهى انسان در شناخت مصاديق خير اشتباه مىكند و آنچه را كه شر است خير مىپندارد و بالعكس آنچه را كه خير است شر مىپندارد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (بقره: 216)؛ بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خوب باشد و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد باشد و خدا [صلاح شما را ]مىداند و شما نمىدانيد.
بنابراين، اميد بستن و آرزو كردن خير واقعى صحيح است، نه آرزو كردن خيرهاى ظنى و پندارى مربوط به امور دنيا كه انسان به گمان باطل خود آنها را خير مىداند و شديدا به آنها دلبسته است، در حالى كه در واقع خير نيستند. قرآن درباره اين گرايش و دلبستگى باطل انسان مىفرمايد: «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»(عاديات: 8)؛ و به راستى وى سخت مالدوست است. برخى از مفسران گفتهاند كه خير در آيه شريفه به معناى مال است و معناى آيه اين است كه انسان بسيار مالدوست و بخيل و تنگنظر است. برخى نيز گفتهاند كه دوستى شديد مال انسان را وادار مىكند كه از دادن حق خدا امتناع ورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نكند.3
اگر مال از راه صحيح به دست آيد و در راه صحيح و خير صرف گردد، خير و نيكوست. اما برخى مىپندارند مال مطلقا خير است و تفاوت نمىكند كه از چه راهى به دست آيد و در چه راهى مصرف گردد. برخى در مقام تعارض و تزاحم بين دو چيز مطلوب به خطا مىروند و مرجوح را بر راجح و خير محدود و زودگذر را به خير ديرپاى و با آثار ماندگار ترجيح مىدهند. از اين جهت، خير ناچيز و محدود دنيا را بر خير ابدى آخرت ترجيح مىدهند و منطقشان اين است كه نبايد نقد را فداى نسيه كرد و چون دنيا نقد است و آخرت نسيه، بايد نقد را غنيمت شمرد و دنيا را برگزيد و از آخرت چشم پوشيد. در صورتى كه منطق عقل حكم مىكند كه گاهى انسان نسيه را بر نقد ترجيح دهد و بر اساس اين منطق، انسان در امور دنيايى و زندگى روزمره خود گاهى نقد را فداى نسيه مىكند. كارگرى كه تن به كار مىدهد و دانشآموزى كه درس مىخواند و پژوهشگرى كه به امر پژوهش مىپردازد، براساس همين منطق براى كسب ثروت و موقعيت علمى و اجتماعى، از راحتىها و بسيارى از لذتها مىگذرند و محدوديتها و محروميتهايى را بر خود هموار مىكنند.
ارزش پىجويى خير و اهداف ارزشمند و اميد بستن به آنها
با توجه به آنچه گذشت، انسان بايد طالب خير واقعى باشد و به وسيله عقل و آموزههاى قرآنى و روايات خير واقعى را بشناسد و درصدد تأمين آن برآيد. بىترديد اميد بستن به خير واقعى و آرزو كردن آن مطلوب و پسنديده است. آنچه مورد نكوهش قرار گرفته، آرزوهاى طولانى مربوط به امور دنيايى و دلبستگى به مقامات و موقعيتهاى دنيايى است كه انسان را از پرداختن به آخرت كه مطلوبيت ذاتى دارد بازمىدارد. برخى براى رسيدن به موقعيت و مقام سالها زحمت مىكشند و يا براى اينكه به اهداف سياسى خود برسند حزب تشكيل مىدهند. چنانكه در كشورهاى غربى رايج است كه با هزار وعده و وعيد و فريب و نيرنگ مردم را دور خود جمع مىكنند تا در انتخابات رأى آنان را جمع كنند و پارلمان و مقام رياست جمهورى را در اختيار خود گيرند. اين رويه چون معطوف به دنياست و فاقد انگيزههاى متعالى اخروى است مذموم است. ولى تلاش دنيايى به عنوان انجام وظيفه و مقدّمه دستيابى به كمالات اخروى و جلب رضاى خدا و تحمل زحمات فراوان و طولانى براى رسيدن به مطلوب الهى بسيار ارزشمند است.
هنگامى كه امام خمينى قدسسره نهضت اسلامى را شروع كردند، هيچكس احتمال نمىداد كه به زودى نهضت پيروز شود و رژيم پهلوى ساقط گردد. اما امام و ياران امام با تلاشهاى طاقتفرسا و تحمل تبعيد و زندان و تحمل شكنجهها و از دست دادن عزيزان خود، پس از پانزده سال به پيروزى رسيدند. هدف از آن همه گرفتارىها و سختىها برقرارى حكومت اسلامى و اجراى احكام اسلام بود و چون هدف مقدس و معطوف به آخرت و در راستاى جلب رضاى الهى بود، ارزش آن را داشت كه براى رسيدن به آن حتى صد سال تلاش مداوم و طاقتفرسا صورت پذيرد.
همچنين پژوهشگر و محققى كه براى كسب عزّت اسلامى و كسب افتخار براى كشور اسلامى خود و براى خودكفايى و بىنياز گشتن از قدرتمندان عالم به اختراع و كسب دانشهاى جديد دست مىيازد، بايد مورد ستايش قرار گيرد و تلاشهاى ديرپاى او در زمينه علوم تجربى و دنيوى كه با هدف كسب رضاى خدا صورت مىپذيرد، ارزشمند و مطلوب مىباشند. همچنين دانشمندان علوم اسلامى كه در زمينه علوم دينى و عقلى و براى پيشرفت دين خدا ساليان دراز زحمت مىكشند، قابل ستايش و قدردانى مىباشند و عمل آنان مرضى خداست. بىترديد اين همتهاى بلند و تلاشهاى بىشائبه و استفاده بهينه از فرصت عمر و پيمودن مسيرهاى طولانى، كه به عنوان انجام وظيفه و گسترش معنويت در جامعه و ارتقاى جامعه اسلامى در ابعاد گوناگون صورت مىپذيرند، عبادت به حساب مىآيند. هر اندازه مقدمات رسيدن به آن اهداف متعالى طولانىتر و فراوانتر باشند، ارزشمندترند. از اينرو، خداوند درباره ارزش و فضيلت همراهى با رسول خدا صلىاللهعليهوآله و تحمل سختىها در راه اسلام فرمود: «مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ يَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه: 120)؛ مردم مدينه و باديهنشينان پيرامونشان را نسزد كه از [همراهى با ]پيامبر خدا سرباز زنند و نه اينكه به [حفظ ]جانهاى خويش رغبت كنند و از جان وى روگردان شوند [يعنى جانهاى خويش را از جان او عزيزتر شمارند. ]اين از آنروست كه در راه خدا هيچ تشنگى، رنج و گرسنگى بديشان نرسد و هيچ گامى در جايى كه كافران را به خشم آرد ننهند و ضربهاى به دشمن نزنند [و از آنان اسير و غنيمت نگيرند و آنان را زخمى نكنند و نكشند ]مگر اينكه به سبب آن، براى ايشان كار نيك و شايسته نويسند؛ كه خدامزدنيكوكارانراتباهنمىكند.
در روايات از آرزوهاى طولانى كه معطوف به دنياست و امكان تحقق نيز دارند، نكوهش شده است چه رسد به آرزوهايى كه امكان تحقق ندارند؛ مثل كسى كه به خيالبافى مبتلا مىگردد و در آن حال آرزو مىكند كه بزرگترين ثروتمند دنيا گردد. اما در ارتباط با آخرت، حتى آرزوهايى كه تحقق آنها از توان انسان خارج است و به طور طبيعى انسان نمىتواند بدانها دست يابد، مطلوب و پسنديده هستند و ناشى از همت بلند انسان مىباشند. مثل كسى كه مىداند بين مقام او با مقام و منزلت رسول خدا صلىاللهعليهوآلهفاصله فراوانى است و حتى او از درك و فهم مقام و منزلت آن حضرت عاجز است، اما با اين حال آرزو مىكند كه در آخرت همنشين آن حضرت گردد. البته كسى كه چنين خواستهها و آروزهاى بزرگى دارد بايد براى رسيدن به آنها تلاش كند و از انجام آنچه از او در زمينه خودسازى و نيل به تعالى و كمال برمىآيد كوتاهى نكند. چنانكه شخصى در پاسخ رسول خدا صلىاللهعليهوآله كه از حاجت و خواستهاش پرسش كردند، گفت: «حاجت من بهشت است. حضرت سر به زير افكندند و فرمودند: بله و چون برگشتند خطاب به آن شخص فرمودند: اى بنده خدا، ما را با سجده طولانى يارى رسان.»4
روشن شد كه از نظر عقلا و شرع آرزوهاى دور و دراز دنيوى كه امكان تحقق ندارند و انسان را به خيالبافىهاى ابلهانه وامىدارند و نيز آرزوهايى كه امكان تحقق دارند، اما انسان را از انجام تكاليف الهى و دستيابى به آثار و ثمرات قطعى اخروى بازمىدارند، مذموم هستند. همانگونه كه پسنديده نيست انسان آرزوهاى دستنايافتنى را در ذهن بپروراند و فكر و ذهن خود را بدانها مشغول سازد، همچنين شايسته نيست كه انسان با آرزوى رسيدن به لذتهاى ناچيز و حقير دنيوى خود را از پرداختن به تكاليف اخروى و الهى كه نتايجى به مراتب بزرگتر نسبت به لذتهاى دنيوى دارند باز دارد.
اميد و رجحان آرزوهاى اخروى بر آرزوهاى دنيوى
در طليعه اين جلسه اين پرسش را مطرح كرديم كه آيا اميد براى انسان لازم است و انسان بايد اميدوار باشد؟ مجددا در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اميد لازمه زندگى است و بدون اميد زندگى انسان تداوم نمىيابد. اميد يكى از نعمتهاى الهى است. منتها چون آخرت دار تزاحم نيست، انجام برخى از امور اخروى مانع پرداختن به ديگر امور اخروى نمىگردد و انسان مىتواند به همه فعاليتها و انديشههاى خود جهت و سمتوسوى اخروى ببخشد. در ارتباط با آخرت افراط معنا ندارد و از اين نظر، هرچه اميد انسان به آخرت و دستيابى به مقامات آن بلندتر و بزرگتر باشد، پسنديدهتر و حاكى از همت بلند انسان است. اما چون دنيا دار تزاحم است و زيادهروى در پرداختن به برخى امور دنيوى انسان را از امور لازم ديگر بازمىدارد، نبايد در استفاده از نعمتهاى دنيوى دچار افراط و تفريط شد و بايد حد و اندازه بهرهبردارى از آن نعمتها را رعايت كرد تا انسان از امور لازم ديگر دنيوى و نيز امور اخروى باز نماند. انسان در كنار اميد، بايد بيم و ترس نيز داشته باشد و نبايد اميد انسان از حد بگذرد و مانع بيم و ترس گردد.
انسان بايد حد و مرز و شرايط استفاده از نعمتهاى الهى را رعايت كند. از اين نظر، اميد به نعمتهاى دنيوى در صورت رعايت شرايط و حد و مرز استفاده از آنها صحيح است. اموال و امكانات دنيوى نعمتاند، اما انسان نبايد از راه حرام و تصرف در اموال ديگران بدانها دست يابد. در اين صورت، آنها نقمت به شمار مىآيند نه نعمت. از جمله روا نيست كه انسان اميد تصرف در مال مردم و دستاندازى به حقوقشان را داشته باشد. اميد بستن به نعمتهاى دنيوى در صورتى روا و پسنديده است كه براى آخرت و براى تأمين نيازهاى ضرورى زندگى آنهم با رعايت حدود شرعى باشد. بخصوص اگر اميد انسان در تأمين نعمتهاى دنيوى تنها معطوف به خداوند گردد و انسان اميد به غير خدا نبندد؛ چنانكه خداوند در حديث قدسى به حضرت موسى عليهالسلام فرمود: «اى موسى، هرچه را بدان نيازمندى حتى علف گوسفند و نمك خورشتت را از من بخواه.»5
براى مؤمن نيازهاى دنيوى مطلوبيت ذاتى ندارد، چه اينكه امور دنيوى به خودى خود ارزش اخلاقى نيز به حساب نمىآيند و او نعمتها و امكانات دنيوى را براى تأمين سلامتى خود و كسب توانايى براى رسيدن به مقامات الهى و نيل به ثوابهاى ابدى آخرت مىخواهد. نعمتهاى دنيوى، به خودى خود، مباحاند، اما ارزش به حساب نمىآيند و در صورتى ارزش به حساب مىآيند كه براى رضاى خدا درخواست شوند. اما نعمتهاى اخروى داراى مطلوبيت ذاتى و ارزش هستند. از اين نظر درخواست آنها و اميد بستن به آنها مطلوب و پسنديده است. البته بايد اميد انسان به آنها صادق باشد، بدين معنا كه انسان در رسيدن به نعمتها و مقامات اخروى و معنوى كوتاهى نكند و از اسباب و امكاناتى كه جهت رسيدن به آنها در اختيارش نهاده شده است كمال استفاده را ببرد. چنان نباشد كه خواهان نيل به مقام اولياى خدا باشد، اما در انجام وظايف خود كوتاهى كند و تكاليف واجب خود را انجام ندهد و از انجام مستحبات خوددارى ورزد و به عنوان مثال، در طى ماه رمضان كه ماه عبادت و بهار قرآن است، قرآن را ختم نكند.
در ادامه مناجات اميدواران، حضرت مىفرمايند: «كيف ارجو غيرك والخير كلّه بيدك، وكيف اومل سواك والخلق والامرلك؟ ءاقطع رجائى منك وقد اوليتنى مالم اسئله من فضلك؟»؛ چگونه به غير تو اميد داشته باشم، در صورتى كه همه خير از توست؟ و چگونه به غير تو آرزومند گردم، در حالى كه فرمانروايى، حاكميت و مالكيت آفرينش مخصوص توست؟ آيا من اميدم را از تو قطع گردانم در صورتى كه تو از فضل و كرمت آنچه را من درخواست نكردم به من بخشيدى؟
گستره اميد مؤمن به خدا و درخواستهاى متعالى از معبود
از فراز مزبور به دست مىآيد كه درخواست انسان از خدا و اميد او به فضل الهى نبايد محدود باشد. بلكه انسان بايد همه نعمتهاى دنيوى و اخروى را از خدا بخواهد و اميد آن داشته باشد كه خداوند همه نيازهاى مادى و معنوى او را برآورده كند؛ فراموش نكند كه خداوند مالك مطلق و حقيقى هستى است و كسى جز او نمىتواند آرزوها و اميدهاى انسان را برآورده سازد. گذشته از نعمتهاى دنيوى نظير ثروت، همسر خوب و آبرومندى در اجتماع، كه بايد از خدا درخواست شود، در ارتباط با امور اخروى نيز نبايد اميد انسان به خدا صرفا معطوف به نجات از جهنم و نيل به نعمتهاى ظاهرى بهشت، نظير حور و غلمان و خوردنىهاى بهشت گردد، بلكه فراتر از آنها، انسان بايد آرزوى نيل به مقامات عالى بهشت و همنشينى با انبيا و اولياى خدا را داشته باشد و از خداوند بخواهد كه او را به مقام قرب خويش بار دهد. نبايد نگريستن در وضع و حال خود و توجه به كوتاهىهاى خويش در كسب رضاى خداوند و كاستىهايى كه در جنبههاى معنوى دارد، او را از درخواستهاى بزرگ باز دارد. نبايد تصور كند كه اگر از خداوند مقامى چون مقام سلمان را درخواست كند، بدو خواهند گفت كه تو را با اين پليدىها و زشتىهاى رفتارت و كوتاهىات در نيل به تعالى و كمال، چه رسد به درخواست نيل به مقام بندگان خاص و برگزيده خدا و كسانى كه سراسر عمرشان در مسير كسب رضاى الهى طى شد و لحظهاى از انجام تكاليف و وظايف الهى كوتاهى نكردند.
توجه به يك نكته اساسى به انسان جرئت مىبخشد كه درخواستهاى بسيار بزرگ از خداوند داشته باشد و اميد نيل به عالىترين مقامات را در ذهن خود بپروراند، و آن اينكه خداوند داراى قدرت و مالكيت نامتناهى است و هرچه به هر كس عطا كند، از دارايى و ملك او كاسته نمىشود. خداوند مىتواند همه نعمتهاى دنيا را به يك نفر عطا كند و همسان با آنها نعمتهاى ديگرى خلق كند و در اختيار بندهاى ديگر قرار دهد. هرچه او به بندگانش ببخشد از دارايى و ملك او كاسته نمىشود؛ چون آنچه را او بخواهد بىدرنگ با يك اراده و فرمان خلق مىشود: «أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (يس: 81ـ82)؛ آيا آنكه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدنِ همانند آنها توانا نيست؟ چرا، [تواناست]، و اوست آفريدگار دانا. جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزى را بخواهد، اين است كه گويدش، باش، پس مىباشد.
توجه به اين معنا در مقام دعا و مناجات به انسان جرئت مىدهد كه از خداوند درخواستهاى بزرگ داشته باشد و نيز باعث مىشود كه توجه به بىلياقتىها و آلودگىهايش او را از درخواست از خداوند باز ندارد. با توجه به اين حقيقت، حضرت خطاب به خداوند مىفرمايند كه خدايا، تو به من تفضل كردى و آنچه را من نخواسته بودم به من عنايت كردى، پس آيا سزد كه مرا از خويش نااميد سازى و آنچه را از تو تمنّا و درخواست مىكنم به من نبخشى؟ مشابه اين تعبير در دعاى ماه رجب و دعاى ابوحمزه ثمالى و ساير دعاها نيز وجود دارد و ائمّه اطهار عليهمالسلام بدينوسيله به ما تعليم دادهاند كه در مقام دعا، همت بلند و هدفهاى متعالى داشته باشيم و آرزوها، اميدها و درخواستهاى بزرگ داشته باشيم و به چيزهاى پست و كوچك قناعت نكنيم.
فراموش نمىكنم كه در عهد كودكى كه به دبستان مىرفتم، براى اولين بار از يزد به قم مسافرت كردم و در مسير، راننده براى اينكه خوابش نرود با ما صحبت مىكرد و گاهى پشت فرمان سوره يوسف را از حفظ مىخواند. او به من گفت: اكنون كه مىخواهى به قم بروى و به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف شوى، از آن حضرت چه مىخواهى؟ گفتم نمىدانم كه چه بخواهم. او از من پرسيد كه ثروتمندترين افراد در شهر شما كيست؟ من كسى را كه در آن زمان معروف بود در يزد از همه ثروتمندتر است نام بردم. گفت اگر گدايى با زحمت و با راضى كردن دربان خانه آن شخص خودش را به او رساند و درخواست يك شاهى و يا يك ريال كرد، مردم به او نمىخندند كه چه انسان احمقى است كه در نزد انسان ثروتمندى چنين پول حقير و بىارزشى را درخواست مىكند؟ او به من گفت كه وقتى به حرم مشرف شدى چيز كم نخواه و درخواست مال دنيا كه ناچيز و حقير است از حضرت معصومه عليهاالسلام نداشته باش. آن راننده كه اميدوارم خداوند با پيشوايان معصومش محشورش گرداند، به من درس اخلاق داد و به من يادآور شد كه نهايت دونهمتى است كه انسان در مكانهاى مقدس و روزها و شبهاى خاصى چون ماه مبارك رمضان و شبهاى قدر درخواستهاى حقير دنيوى از خداوند داشته باشد، بلكه در اين فرصتهاى طلايى و ارزشمند بايد از خداوند نيل به رضوان و مقام قرب الهى و توفيق بندگى را درخواست كرد.
حضرت در ادامه مناجات چنين مىفرمايند: «ام تفقرنى الى مثلى وانا اعتصم بحبلك؟ يا من سعد برحمته القاصدون، ولم يشق بنقمته المستغفرون»؛ آيا تو مرا به گدايى چون خودم محتاج مىسازى در حالى كه به رشته لطف و كرمت چنگ آويختهام؟ اى خدايى كه ارادتمندان و جويندگان خويش را با رحمت خويش سعادتمند ساخت و آمرزش خواهان از خويش را با نقمت و عذاب خود به شقاوت و رنج نمىافكند.
آيا هيچ ثروتمند كريمى گدايى را كه به در خانهاش آمده و حاجت دارد، به گدايى از ديگرى حواله مىدهد؟ چگونه ممكن است خداوندى كه مالك علىالاطلاق است و هرچه بندهاش بخواهد مىتواند به او عنايت كند و هرچه ببخشد از ملك و دارايى او كاسته نمىگردد، بنده فقير و نيازمند را از درگاه خويش براند و نااميد سازد تا او به نزد بنده فقيرى چون خود برود كه سرتاپا نياز و از رفع نياز خود عاجز است، چه رسد كه نياز غير خود را برطرف سازد؟ انسان به واسطه رحمت الهى به سعادت مىرسد و استغفار عامل بهرهمندى از رحمت الهى و رهايى از نقمت و عذاب الهى و شقاوت است. در اين صورت، نايل گشتن به سعادت واقعى و رهايى از شقاوت در گرو ياد خدا و استغفار از اوست.
-
پى نوشت ها
- * اين مقاله، قلمىشده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مىباشد.
- 1ـ مناجاة الراجين.
- 2ـ نهجالبلاغه، خ 42.
- 3ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ترجمه سيد محمّدباقر موسوى همدانى، ج 20، ص 799.
- 4ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 7، ص 266، ح 8.
- 5ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ب 16، ص 303، ح 39.