بررسی پدیدارشناختی داغدیدگی و عوامل معرفتی مؤثر در تسکین آن و پیامدهای تربیتی مرتبط

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
آميزش مرگ و زندگي از همان آغاز خلقت در ميان بوده و آواي آفرينش را ايجاد کرده است. به همين علت ميتوان منشأ مرگ را نيز همزمان با سرچشمۀ زندگي جستوجو کرد. تاريخ تفکر آدمي نيز از ابتدا شاهد بر موضوع آميزش مرگ و زندگي بوده است. پس مرگ، فطري زندگي است. انسان بايد بتواند همچون پيکر تراش ماهري از ميان رنج و بيماري و مرگ تنديس شکوهمند زندگي را بيرون آورد و به نمايش بگذارد. تنها نيرويي که انسان را در چنين نبرد سختي ياري و هدايت ميکند، ايمان به زندگي است؛ و ايمان به زندگي زمينهساز مرگي شايسته خواهد بود (معتمدي، 1387، ص 2). بايد آگاه بود که غفلت از مرگ، حال به دليل ترس و اضطراب و يا هر دليل ديگري، امر پسنديدهاي نيست؛ چون واقعيت مرگ بهعنوان مرحلهاي از زندگي، و نه پايان آن، امري اجتنابناپذير است (نصرتي و غباري بناب، 1392). مرگ حادثهاي است غيرقابل انکار؛ که از اولين روز آفرينش مقدر گرديده و بههيچوجه براي موجودات زنده متوقف نميگردد. خداوند در آيات 60 و61 سورة «واقعه» ميفرمايد: «ماييم که مرگ را براي شما مقدر کرديم و هيچ چيز ما را (در جاري کردن مرگ بر شما) مغلوب نميکند. آري، مرگ را مقدر کرديم تا امثال شما را جايگزين شما کنيم و شما را بهصورتي که نميدانيد آفرينشي تازه و جديد بخشيم. مرگ فلسفيترين پديدۀ ذهن انسان است و حال آنکه مردن عزيزان و نزديکان، تأثیر بسيار عميق بر ذهن و احساسات فرد ميگذارد و باعث ميشود فرد هنگاميکه عزيزي را از دست ميدهد آن واقعيت را انکار کند (وردن، 1388، ص 121).
حال به بررسي مرگ از نظر برخي صاحبنظران ميپردازيم:
نقلقول افلاطون از سقراط «تمامي زندگي فيلسوفان آماده شدن براي مرگ است» (دستن، 1392، ص 11). سقراط پس از رويارويي با مرگ سخنان خود را با کلمات شگفتانگيزي به پايان ميبرد: «اکنون وقت رفتن است؛ من بهسوي مرگ و شما بهسوي زندگي؛ اما هيچکس بجز خدا نميداند که کداميک شادمانتريم (همان، ص 9). در نگاه مولوي، هستي انسان از آغاز تا انجام در معرض ولادت و مرگي مستمر قرار دارد و در نگاه غزالي، با مرگ بودن و زيستن «اصل همۀ سعادتهاست»؛ و براي حکيم سنائي، زندگي، همه «سفر مرگ» است. سنکا نيز براي فائق آمدن به هراس از مرگ، اندرز مشهوري داشت و آن «انديشيدن مدام به مرگ» بود (صنعتي، 1384، ص 3). آخيلوس محزون نوشت: «هيچ انساني را شادکام نخوانيد، مگر در آن هنگام که مرگ او فرا رسيده باشد (مالپاس، سي سولومون، 1385، ص 15). هگل مرگ را در «ديالکتيک عشق» توضيح ميداد: «مرگ خودِ عشق است. در مرگ است که عشق مطلق آشکار ميگردد» (صنعتي، 1384، ص 10). «فلسفهورزيدن، يادگيري چگونه مردن است» (مونتني، بهنقل از: کريچلي، 1391، ص 9). سوگ و داغديدگي از مسائل رايج زندگي بشر و از ناگوارترين و سختترين رويدادهاي زندگي محسوب ميشوند و اين رخداد ميتواند تأثیرات سوئي بر ابعاد جسماني، اجتماعي و رواني داشته باشد (دسمبر، 2013). سوگواري براي مرگ عزيزان، فرايندي طبيعي و لازم است؛ اما در اين بين، افرادي نيز بهدليل عدم داشتن مهارت و تواناييهاي لازم براي حل مشکل سوگ، دچار مشکلات بسياري ميشوند (پروچسکا و نورکراس، 1387، ص 32). بيشتر داغديدگان تحت تأثیر هيجانات منفي شديد در معرض آشفتگيهاي جسماني و مشکلات سلامتي قرار ميگيرند (پارکس، 1993).
بررسي تعدادي از پژوهشهاي داخلي و خارجي مرتبط با پژوهش:
تابعي (1389) در پژوهشي تحت عنوان «پديدارشناسي تجربي معناي مرگ»، به بررسي معناي اجتماعي مرگ در بين زنان شهر مشهد پرداخته و به اين نتيجه رسيده که همه به مرگ فکر ميکنند؛ اما اگر بنا بر انتخاب باشد، همه مايلند تعداد سالهاي زيادي را در اين دنيا بگذرانند. خانواده و بهتبع آن مذهبي و غيرمذهبي بودن، عنصر اساسي شکلدهندۀ تصوير مرگ است.
شريفي و همكاران (1391) در پژوهشي تحت عنوان «رابطۀ مقابله مذهبي با آثار سوگ در دانشجويان داغديده»، به بررسي رابطۀ مقابله مذهبي با آثار مثبت و منفي سوگ در دانشجويان داغديده در شهر اصفهان پرداخته است.
نعمتيپور و همكاران (1391) در پژوهشي تحت عنوان «اثربخشي آموزش صبر به شيوۀ گروهي، بر کاهش علائم افسردگي و فشار رواني حاصل از داغديدگي در مادراني که فرزند خود را از دست دادهاند»، به بررسي اثربخشي صبر در بين 18 مادر داغديده که بين سه ماه تا يکسال از مرگ فرزندشان ميگذشت، پرداختند و به اين نتيجه رسيدند که آموزش صبر در کاهش ميزان افسردگي و استرس مادران داغديده مؤثر است.
بکر و همکارانش (2011) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي نقش اعتقادات مذهبي و معنوي در سوگ و داغديدگي»، به اين نتيجه رسيدند که همانقدر که سن و جنس در سوگ تأثیرگذار است، مذهب و معنويت هم مؤثرند.
با توجه به مطالب مذکور و پيشينه بررسي شده؛ يکي از جنبههاي مرگ، متوجه افرادي است که از آشنايان و نزديکان شخص متوفي هستند. حال اين مسئله پيش ميآيد که چگونه ميشود با اين موضوع مواجه شد؟ آيا گذر زمان بهتنهايي براي تسکين داغديدگي افراد بازمانده کافي است؟ هرچند که گذشت زمان بيتأثیر نخواهد بود؛ ولي کسب بينش و معرفت از نظام هستي و خلقت ميتواند يک عامل فوقالعاده تأثیرگذار در تسريع تسکين اين داغديدگي باشد. اين پژوهش درصدد پاسخگويي به اين سؤالات اساسي است که تجارب زيستۀ برخي داغديدگان در برخورد با مسئلۀ داغديدگي چگونه است؟ و عوامل معرفتي مؤثر در تسکين اين داغديدگيوپيامدهاي اين عوامل معرفتي در تربيت کدامند؟
1. معناشناسي
پديدارشناسي: اين کلمه از لحاظ لغوي به معناي تبيين پديدهها و شناخت آنهاست؛ بدون آنکه قضاوت ارزشي از طرف محقق صورت بگيرد (ساروخاني، 1370، ص 535). در اين تحقيق منظور از پديدارشناسي استفاده از تجارب زيستۀ افراد از طريق مصاحبه است، که با توجه به موضوع پژوهش در اين زمينه اطلاعات دارند و ميتوانند ما را ياري کنند.
داغديدگي: در لغتنامۀ دهخدا به معناي حالت و چگونگي داغ ديده است (دهخدا، 1377، ج 3، ص 10323). سوگ و داغديدگي پاسخ و عکسالعملي به از دست دادن فرد است که با عوارض مختلف جسمي، روحي و رواني همراه خواهد بود (ديداران، 1397، ص 20). در اين تحقيق منظور از داغديدگي و داغديده، افرادي هستند که در يکي دو سال گذشته با فقدان يکي از اعضاي درجه يک خانواده خود روبهرو شده باشند.
تسکين: در لغتنامۀ دهخدا به معنای آرامش، التيام و تسلي است (دهخدا، 1377، ص 6290). در اين تحقيق نيز بههمين منظور بهکار برده شده است و بهدنبال بررسی عوامل معرفتي مؤثر جهت تسکين و آرامش و تسلي داغديدگان هستيم.
معرفت: به معناي شناخت است؛ يعني دريافت چيزي از طريق حواس يا طريق ديگر؛ و حصول تصور اشياء اين مفهوم نزد قدما به چند معنا بهکار برده شده است: ادراک جزئي ناشي از دليل؛ ادراکي که بعد از جهل قرار دارد؛ ادراک شيء توسط بعضي حواس؛ ادراک بسيط؛ چه تصور ماهيت شيء باشد، چه تصديق به احوال و خواص آن (صانعي، 1366، ص 599). در اين تحقيق منظور، آگاهي و شناخت عوامل مؤثر در تسکين داغديدگي است.
سوگ: در لغتنامه دهخدا سوگ به معناي مصيبت، غم و اندوه آمده و داغديده به کسي که از مرگ خويشان نزديک خود دلسوخته و اندوهگين باشد، ميگويند (دهخدا، 1377، ص 13846). سوگ، مجموعهاي از احساسات، افکار و رفتارهايي است که وقتي فرد با فقدان و يا تهديد فقدان مواجه ميشود، در درون او به جنبش درميآيد. سوگ هم شامل پديدههاي دروني (افکار و احساسات) و هم پديدههاي بيروني (گريه و بيتابي، سياه پوشيدن و.....) است (ديداران، 1397، ص 24).
2. روش پژوهش
اين پژوهش از نوع کيفي است که در آن از روش پديدارشناسي استفاده شده است. پديدارشناسي نوعي استراتژي پژوهش است که اساس کار خود را بر تجارب متفاوت افراد از يک پديده قرار ميدهد و سعي در ارائۀ توصيفي عميق از يک پديدۀ معين نزد گروه خاصي از افراد دارد. پديدارشناسان معتقدند که اگر تجارب يا مفاهيم متفاوت افراد از يک پديده را احصاء کرده و در ساختاري بزرگتر، آنها را بههم مرتبط سازند، ميتوانند تصويري کاملتر از پديدۀ تجربه شده ارائه دهند (داناييفرد و کاظمي، 1390، ص 175). روشهاي پديدارشناختي با به حاشيهراندن فعاليتهاي نظري و استنتاجي، اهميت روابط شهودي و تجربه زيسته را در کانون توجه قرار ميدهند. بهعبارت ديگر، توصيف پديدههاي تربيتي آنچنانکه دستاندرکاران، آن را درک ميکنند، مهم است؛ نه کوششهاي تبييني نظري. اگر هم تبيينهاي نظري نقشي دارند، بايد آن را بر حسب روابط شهودي و با حمل بر آنها و غنا بخشيدن به آنها ايفا کنند (باقري و همكاران، 1389، ص 433).
3. ابزار جمعآوري اطلاعات
ابزار جمعآوري دادهها در اين زمينه، پرسشنامه و مصاحبۀ نيمهساختاريافته است که توسط پژوهشگران تنظيم شده و در قالب فايلهاي صوتي و مکتوب و مصاحبههاي غيرحضوري در اختيار پاسخگويان قرار داده شده است.
تعداد کل شرکتکنندگان 22 نفرند که از اين تعداد 7 نفر شاغل، 1 نفر محصل و سایرین خانهدار بودهاند. تعداد 8 نفر پدر، 5 نفر مادر، 3 نفر خواهر، 2 نفر برادر، 1 نفر همسر و 3 نفر فرزند خود را از دست داده بودند.
4. روش تجزيه و تحليل دادهها
در پژوهش حاضر با توجه به ماهيت تحقيق، پژوهشگران از رويکرد پديدارشناسي توصيفي و با روش تحليل هفتمرحلهاي کلايزي استفاده کرده است.
5. تجزيه و تحليل دادهها با استفاده از روش هفتمرحلهاي کلايزي
مراحل بهترتيب عبارتند از:
1. وظيفۀ اوليه پژوهشگر خواندن تمام توصيفها و شرح حالهاي شرکتکنندگان، جهت هماحساس شدن با آنها و بهمنظور درک آنهاست؛ 2. پژوهشگر واژهها و جملات مربوط با پديدۀ مورد مطالعه را استخراج ميکند؛ کلايزي اين مرحله را فرايند استخراج جملات مهم ميداند؛ 3. پژوهشگر تلاش ميکند به هرکدام از جملات مهم استخراج شده مفهوم خاصي ببخشد؛ 4. پژوهشگر مرحلۀ سوم را براي هرکدام از توصيفهاي شرکتکنندگان تکرار کرده و سپس مفاهيم فرموله شده را به درون دستههاي خاص موضوعي مرتب ميكند؛ 5. در اين مرحله پژوهشگر قادر به ترکيبکردن تمام عقايد استنتاج شده به درون يک توصيف جامع و کامل، شامل همۀ جزئيات پديدۀ تحت مطالعه است؛ 6. پژوهشگر سپس توصيف جامع از پديده را بهيک توصيف واقعي و ضروري خلاصه ميكند.؛ 7. در مرحله پاياني، پژوهشگر به شرکتکنندگان در پژوهش بهمنظور تصريح کردن عقايدشان از يافتههاي پژوهش، و موثق کردن يافتهها رجوع ميکند (يوسفي و همکاران، 1386، ص 85).
6. اعتبار و صحت دادهها
فرايند پژوهش بدون هيچگونه سوگيري انجام شد و نتايج مصاحبهها و نکات و مضامين استخراج شده به تأييد شرکتکنندگان رسيد و اگر در موردي اختلافنظر با محقق وجود داشت، کدها طبق نظر شرکتكننده اصلاح و تغيير داده شد.
7. يافتههاي تحقيق
(جدول عوامل معرفتي مؤثر در تسکين و مديريت داغديدگي)
7ـ1. خداشناسي
الف. شناخت حکمت الهي
با توجه و تدبر در آيات قرآن کريم به حکمت الهي وقوف يافته و به اين ديدگاه خواهيم رسيد که در پشت هر رويدادي که براي خود و عزيزانمان رخ ميدهد مشيت و حکمت الهي قرار دارد؛ همانطور که اميرمؤمنان علي در خطبه 195 نهجالبلاغه ميفرمايند: «و بدانيد اي بندگان خدا که خداوند شما را بيهوده نيافريده و بيسرپرست رها نکرد» (نهجالبلاغه، 1392، ص 291). در اين مورد، شرکتکننده کد 1، 2 و 4 اذعان داشتند که «هيچ کار خدا بيحکمت نيست»؛ و «خدا صلاح و مصلحت ما را بهتر ميداند و...»؛ «تا خدا نخواهد برگي از درخت نميافتد»؛ پس با شناخت خداوند و همچنين با درک حکمت الهي کمتر اندوهگين خواهيد شد.
ب. شناخت تقدير الهي
بيان شرکتکننده کد 3 در اينباره که: «هرکسي سرنوشت و تقديري دارد که خدا برايش رقم زده»؛ مقصود از تقدير الهي اين است که خداوند ميداند هر چيزي در هر زمان و هر مکان بهچه صورتي تحقق مييابد؛ که اين موضوع با اراده و اختيار انسان منافاتي ندارد. انسان ميتواند با اعمال و رفتار خود سرنوشت خويش را تعيين کند و يکي از اموري که رفتار انسان در تعيين آن مؤثر است، مرگ است. ولي در نهايت همۀ اينها بر طبق قانون قضا و قدر الهي است و خداوند از ازل ميداند که هر انساني با اعمال و رفتار خوب يا بد خويش چه نوع اجلي خواهد داشت. پس انسانها ميتوانند با انجام کارهاي خوبي همچون صدقه دادن و.... مرگ بد و بلاها را از خود دور کنند و شخصي که اين ديدگاه را دارد که همه چيز در يد قدرت الهي است، ناراحتي کمتري بعد از فقدان خواهد داشت.
ج. عارفانۀ نماز و قرآن خواندن
نماز خواندن و تلاوت قرآن عارفانه سبب شناخت و معرفت نسبت به پروردگار خويش ميشود و همانند ريسمان اتصالي است که همۀ هستي و وجود آدمي را به ملکوت اعلي متصل کرده و اتصال به اين منبع آرامش، تسکين و آرامشخاطر را به بند بند وجودمان تزريق خواهد کرد. همانطور که در بيان شرکتکنندۀ کد 8 اشاره شده، که «وقتي نماز ميخوانم، فکر ميکنم سيمي بين من و خداوند وصل ميشود که آرامم ميکند»؛ و همچنين شرکتکنندۀ کد 5 بيان ميدارد که «سعي ميکنم با نماز و قرآن خواندن و هديۀ ثواب آن به روح عزيزم، خود را آرام سازم»؛ پس شناخت خدا از طريق صحبت کردن با او و تدبر در آيات قرآن، انسان را به منبع حقيقي آرامش و شادماني متصل ميکند؛ آرامشي وصف نشدني، همانگونه که خداوند در قرآن ميفرمايد: «الا بذکر الله تطمئن القلوب».
د. درک حضور خدا در تمام احوالات
آية 4 سورة «حديد»: «آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه از آسمان فرو آيد و آنچه از آن بالا رود (همه را) ميداند و هرکجا باشيد او با شماست؛ و خدا به هرچه ميکنيد، بيناست». حضور خداوند از حضور اشياء مادي اطراف ما براي ما نزديکتر است؛ ولي ضعف وجودي ما نميگذارد که او را درک کنيم. طبق آية 16 سورۀ «ق»، خدا از رگ گردن به انسان نزديکتر است. درک حضور خداوند در يکايک لحظات زندگي، حسي خوشايند توأم با آرامش براي انسان به ارمغان ميآورد که در مواجهه با ناملايمات زندگي سبب تسکين ميشود. همانطور که شرکتکنندۀ 7 ميگويد: «بعد از فوت عزيزم حضور خداوند را در زندگي بيشتر احساس ميکنم و همين حس، باعث آرامش در من ميشود».
هـ . توکل عالمانه و برخاسته از معرفت و خدا را کفايتکنندۀ بندگان ديدن
با توجه به آية 3 سورة «طلاق»: «هر آنکس که بر خدا توکل کند، پس خداوند براي او کافي است»؛ و همچنين بيان شرکتکنندگان کد 6و9 در اين مورد که «کارهايم را به خدا واگذار ميکنم و راضيام به رضاي او»؛ «توکل بر خدا و زمزمۀ آيۀ «أليس الله بکاف عبده»، بهم آرامش ميده»؛ به اين مهم ما را ميرساند که چنين شخصيتهايي با اين ديدگاه در اوج رضا و خشنودي در برابر ناگواريها ثابت قدم هستند و توکلي که برخاسته از شناخت و معرفت باشد، نتيجهاي جز رضا و خشنودي براي بنده و خداي او نخواهد داشت.
2ـ7. مرگشناسي
الف. معادباوري
معاد به معناي بازگشت است، انسان بعد از مرگ زنده ميشود و در حقيقت بعد از مدتي از اين جهان به جهاني ديگر منتقل ميشود. يکي از آثار تربيتي معادباوري در زندگي فردي، تحمل مصائب و سختيهاست. ايمان به معاد به انسان قوت و نيرويي ميبخشد، که با صبر و شکيبايي بتواند بار مصائب را به دوش بکشد و تحمل کند. شرکتکنندگان 13و11 بيان کردند: «همۀ ما براي يک مأموريت به اين دنيا آمدهايم و بعد از اتمام مأموريت بايد برگرديم به جايي که بهش تعلق داريم؛ برگرديم به جايگاه اصلي خودمون»؛ «مرگ را ورود بهدنياي واقعي توصيف ميکنم»؛ فکر اينکه دنياي ديگري پيشروی همۀ ما خواهد بود، واقعيتر و بهتر به زندگي دنيايي و مادي ما جهت و هدف ميدهد و آرامش را به ارمغان میآورد. پس شناخت و آگاهي از مرگ بهعنوان مرحلهاي براي ورود به دنياي ديگر و ايمان به معاد و آخرت از عوامل معرفتي مؤثر در تسکين آلام خواهد بود.
ب. الگوگيري از برخورد ائمه معصومان در مصائب
تفکر چند ثانيهاي به اعظم مصائب روزگار يعني واقعۀ عاشورا و برخورد آقا امام حسين و حضرت زينب در برابر مصائب آن روز، هرگونه غم و مصيبتي را کاهش ميدهد و گويي خجالتزده ميشويم که بيتابي کنیم؛ درحاليکه حضرت زينب ميفرمايند: «ما رأيت الا جميلا» جز زيبايي چيزي نديدم؛ چراکه خداوند را آفريننده تمام زيباييها ميدانند و ساير لذتها و زيباييهاي ظاهري و دنيايي در نظرشان حقير و کوچک است و بر اين باور ايمان دارند که خداوند بر همه چيز بصير و بينا و حکيم و مهربان است. پس الگوگيري از ائمه معصومان در تسکين داغديدگي مؤثر بوده است. همانطور که شرکتکنندۀ 15 ميگويد: «بهدليل کرونا کسي اجازه رفت و آمد با ما را نداشت؛ فکر کردن به مصيبتهايي که در يک روز به حضرت زينب رسيد و صبر ايشان، ما را آرام ميکرد».
ج. باور ضرورت و الزام مرگ بهعنوان مرحلهاي از زندگي
باور اينکه مرگ پايان زندگي نيست، بلکه تنها بهعنوان مرحلهاي از زندگي و انتقال از دنيايي به دنياي ديگر است؛ به انسان آرامش خيال ميدهد. قرآن راه علاج پوچي و بيهودگي را باور معاد ميداند، که انسان بداند زندگي در اين دنياي فاني هدف نيست؛ بلکه مقدمۀ ورود به زندگي جاودانه در دنيايي ديگر است. همانگونه که شرکتکنندۀ 12 بيان ميکند: «اگر مرگ نبود همه چيز بيمفهوم و پوچ بهنظر ميرسيد». پس مرگآگاهي مقدمهاي است براي رسيدن به آرامش و تسکين و اينکه مرگ الزامي براي همۀ انسانهايي است که روزي بهدنيا آمدهاند و روزي بايد از اين دنيا بروند.
3ـ7. دنياشناسي
الف. غنيمت شمردن فرصتهاي زندگي در دنيا
انسانها در اين دنيا مسافراني هستند که مقصدشان آخرت است. عمر انسان به سرعت و با شتاب ميگذرد و دنيا مانند ايستگاهي که به انسانها اين امکان را ميدهد تا براي راهي طولاني که در پيش دارند توشهاي براي خود ذخيره کنند، تا فردا نادم نشوند. بايد مراقب بود و از فرصتها استفاده کرد و از تباه شدن عمر جلوگيري کرد.
پيامبر اکرم به مولاي متقيان حضرت علي ميفرمايند: «اي علي! از چهار چيز پيش از چهار چيز بهره ببر! از جوانيات پيش از پيري و تندرستيات پيش از بيماري و بينيازيات پيش از نيازمندي و زندگيات پيش از مرگ» (حکيمي و همکاران، 1395، ص 381). آن حضرت دربارۀ استفاده بهينه از فرصتها نيز ميفرمايد: «در روزهاي زندگي شما لحظههايي فرا ميرسد که در معرض نسيم حياتبخش الهي قرار ميگيريد و فرصت مناسبي بهدست ميآوريد؛ بکوشيد از آن فرصتها بهره بگيريد و خويشتن را در مسير فيض الهي قرار دهيد» (زماني وجداني، 1361، ص 13).
پس بايد در اين دنيا که زماني کوتاه و گذرا در اختيار داريم، غنيمت شمرده و از فرصتها نهايت استفاده را براي آباداني آخرت خود بهکار گيريم. مگر ما در اين دنيا چقدر زمان داريم تا وقت خود را به بطالت گذرانده و فرصتها را از دست بدهيم؟! همانطورکه شرکتکنندۀ کد 14 بيان ميکند: «عمر انسان کوتاه است و گويي مانند چشم برهمزدني تمام ميشود؛ بايد قدر زندگي را بدانيم».
ب. درک ويژگي بهدست آوردن و از دست دادن
اميرمؤمنان علي در خطبه 113 نهجالبلاغه بر اين حقايق زندگي تأکيد ميورزند که: «شما را چه شده است که با بهدست آوردن متاعي اندک از دنيا، شادمان ميگرديد! و از متاع بسيار آخرت که از دست ميدهيد، اندوهناک نميشويد! اما با از دست دادن چيزي اندک از دنيا مضطرب شده که آثار پريشاني در چهرهها آشکار ميگردد و بيتابي ميکنيد؛ گويا اين دنيا محل زندگي جاودان شما و وسائل آن براي هميشه از آنِ شماست». بايد اين ويژگي دنيا را شناخت و فريب دنيا را نخورد و آرامش خود را براي آن، به نگراني تبديل نکرد. همانگونه که شرکتکنندۀ کد 17و18 بيان ميکنند: «زندگي به دو دسته تقسيم ميشود؛ روزي براي تو و روزي بر عليه تو». «نبايد نه بر بهدست آوردن در اين دنيا شاد شد و نه از دست دادن آنقدر شما را اندوهناک سازد».
ج. دنيا سراي سختي و رنج
اميرمؤمنان علي در خطبه 111 نهجالبلاغه ميفرمايند: «اي مردم از دنياي حرام بپرهيزيد؛ چون بسيار مکار و فريبنده است. اگر چيزي ميبخشد، ديري نميپايد که آن را باز پس ميگيرد و اگر به کسي چيزي بپوشاند، سرانجام روزي آن را از تن او بيرون خواهد آورد. نه آسايش آن پايدار و نه رنج و سختيهايش پايانپذير و نه بلا يا دردهايش تمامشدني است». دنيا محل آزمايش است و ما بايد اين ويژگي دنيا را بهخوبي بشناسيم و سطح خواستهها و توقعات خود را کاهش دهيم، تا سرخورده نشويم. حضرت علي در خطبه 226 نهجالبلاغه ميفرمايند: «دنيا سراسر عجين با بلا و سختي است». همچنين قرآن کريم آدمي را آگاه ميسازد که در متن رنج و سختي خلق شده است: «لَقَد خَلَقنا الانسانَ في کَبَد» (بلد: 4). شرکتکنندۀ کد 20 اشاره ميکند که: «در جايي خوانده بودم که دنيا محل سختي و رنج است؛ آن زمان متوجه معنا و مفهوم اين جمله نبودم؛ اما الان به اين نتيجه رسيدهام». همچنين خداوند در وجود انسان استعداد و تواناييهايي مانند صبر و استقامت را قرار داده است تا با برخورد با رنج و سختيها به فعليت برسند و شکوفا شوند؛ پس با اين نگاه در سختيها و داغديدگي بايد خود را آرام ساخت و با صبر و استقامت در پيشگاه خداوند، نهايت بهره و استفاده را برد و خود را به کمال رساند.
د. دلبستگي کمتر به دنيا
دنيا گذرگاه آخرت است؛ وقتي با اين ديدگاه به دنيا نگاه کنيم و از امکانات و مال و ثروت براي تقرب و نزديکي به خدا استفاده کنيم، مشکلي پيش نميآيد؛ بلکه موجبات رشد و کمال انسان را نيز فراهم ميکند. حال مشکل هنگامي بهوجود ميآيد که انسان نقش ابزاريِ دنيا را از ياد ميبرد و دنيا را محل اقامت و جايگاه دائمي خود ميپندارد و آنچنان بهدنيا علاقه و دلبستگي پيدا ميکند که خدا را فراموش ميکند. اينجاست که مرگ اطرافيان و عزيزانمان ما را به فکر فرو خواهد برد، و تلنگري خواهد بود براي تغيير ديدگاه و نگرش. همانطورکه شرکتکنندۀ کد 15 بيان ميکند: «دنيا و اسباب آن برايم بيارزش شده؛ قبلاً خيلي به ظاهر خونه و اينکه حتماً فلان وسيله يا مبل را داشته باشم، اهميت ميدادم و برايم مهم بود. الان نه؛ با خودم ميگويم من هم در اين دنيا زندگي ابدي و هميشگي نخواهم داشت». وقتي ويژگيهاي دنيا را يکبهيک بشناسيم و وقوف يابيم که دنيا فاني و فريبنده است؛ نهتنها دلبستگي ما به آن کمتر ميشود؛ بلکه سعي ميکنيم نهايت استفاده را براي کسب بهره اخروي بيشتر ببريم و خود را آرام سازيم، که مانند عزيزمان روزي ما هم اين دنيا را جا گذاشته و خواهيم رفت.
4ـ7. جهانشناسي
الف. نظم حاکم بر جهان و قضاوت در مورد علل حوادث پيشآمده
اگر به مجموعۀ دنيا و جهان بنگريم، درمييابيم که همه چيز براساس نظم و هماهنگي شکل گرفته و از پسِ پرده اين نظم شگفتانگيز در مخلوقات، ميتوان دست تواناي خداوند را که ناظم و خالق جهان است، مشاهده کرد. شرکتکنندۀ کد 21: «خداوند بزرگ، جهان را با نظم آفريده است»؛ با توجه به اين نظم و هماهنگي ما اصلاً نميتوانيم در جايگاه قضاوت بنشينيم و حوادث و رويدادها را با توجه به نگاه سطحي خود، به دو دستۀ خوب و بد تقسيم کنيم و نام بلا را بر روي برخي از حوادث بگذاريم. همانطور که شرکتکنندۀ کد 22و8 بيان ميکنند که: «نميدانم؛ با خود درگيرم که اتفاق پيشآمده بلاست يا امتحان؟» بايد سعي کنيم بهدنبال پاسخ به اين سؤال و اين قبيل سؤالات نباشم و در عوض از اتفاقات پيشآمده کمال استفاده را در جهت رشد و تعالي خود ببريم و باعث ايجاد آرامش در خود و اطرافيان شويم.
ب. توجه به مظاهر طبيعت (آيات آفاقي)، صدقه دادن، خيرات، زيارت اهل قبور
يکي از راههاي شناخت خداوند، تأمل در آثار صنع و حکمت خداوند است. وقتي به دامان طبيعت ميرويم، حرکت رقصگونۀ برگ درختان و گلها همراه با وزش نسيم، صداي خروشان آب در برخورد با سنگهاي کف رودخانه و مانند آنها، گويي با تو سخن ميگويد و عظمت و بزرگي خداي رحمان را به ما يادآوري ميکند. در چنين جهاني سراسر نظم و حکمت، همۀ قضايا و معادلات دوطرفه خواهد بود؛ و درواقع هر عمل، عکسالعملي خواهد داشت. بايد رحم کرد تا مورد رحم قرار گرفت؛ بههمين ترتيب، صدقه دادن، مهرباني کردن، کمک به نيازمندان، رفتن به زيارت اهل قبور، تأثیرات و نتيجهاش، هم براي فرد و هم براي عزيز ازدسترفتهاش خواهد بود. همانطور که اغلب شرکتکنندگان کد 6، 9،10،12،14،20، بيان ميکنند که: «به نيت عزيز ازدسترفتهام صدقه ميدهم»؛ «به نيازمندان کمک ميکنم؛ آخر هفتهها غذايي آماده ميکنم و بين نيازمندان پخش ميکنم»؛ «کمک به خيريهها، بچههاي بيمار و بيسرپرست»؛ «به زيارت اهل قبور ميروم؛ حرفزدن با عزيزم بر سر مزارش بهم آرامش ميده»؛ «اکثر روزها صبحهاي زود بر سر مزار عزيزم ميروم؛ خيلي صبحها بهم آرامش ميده و باعث ميشه روزی خوب و پرانرژي آغاز کنم و مطمئناً حال عزيزم هم در آن دنيا بهتر خواهد بود». رسول خدا ميفرمايد: «کسي که در مزار مسلمانان يکي از آيات قرآن را براي اموات بخواند، خداوند ثواب هفتاد پيامبر به او ميدهد؛ و کسي را که براي اهل قبور، طلب رحمت و مغفرت کند، خداوند او را از آتش جهنم نجات ميدهد و او را خندان وارد بهشت ميگرداند» (مجلسي، 1374، ص 256). يکي از مهمترين اثرات دنيوي زيارت اهل قبور يادآوري آخرت و مرگ است؛ که اين خود يک عامل بازدارندۀ انسان از انجام گناه است (کاشفي، 1386، ص 55).
5ـ7. انسانشناسي
الف. برخورداري از اختيار نسبي (عدم برخورداري از اختيار کامل)، قدرت صبر و شکيبايي، عدم توجه به افکار منفي و مزاحم
انسانها داراي اختيار هستند؛ اما اين اختيار محدوديتهايي هم دارد. شركتكنندۀ كد 13: «درسته خداوند به ما انسانها قدرت اراده و اختيار دادهاست؛ ولي باز اختيار كامل در همه چيز نداريم و جلوي همۀ حوادث را نميتوانيم بگيريم». ما بايد هميشه در همۀ کارها تلاش خود را بهطور کامل انجام دهيم. مطابق با آيه 39 سورة «نجم»، خداوند ميفرمايد: «براي انسان جز آنچه براي بهدست آوردنش تلاش کرده است، چيزي نيست». سپس نتيجه را به خدا واگذاريم و هرچه بود راضي به رضاي خدا باشيم؛ حال اگر عزيزمان از بيماري بهبودي نيافت زانوي غم به بغل نگيريم و خود را مسبب اين اتفاق ناگوار ندانيم. همانطورکه شركتكنندۀ كد 19 بيان ميكند: «اِستَعينوا بالصَّبرِ وَ الصَّلاة»؛ بايد صبر کنيم و خدا با صابران است. انسانها با شناخت خود و شناخت ويژگيهاي مشترک و عمومي که با آن خلق شدهاند و کسب مهارت براي مقابله با سختيها و مصيبتها، بهتر ميتوانند راهکارها و معادلات رسيدن به آرامش را کسب کنند و در اين زمينه موفقتر عمل کنند.
ب. انسان امانت الهي و برخوردار از قدرت نطق، تأثیر حمايت دوستان و آشنايان، قدرت قلم و نوشتن
انسان امانت خدا بر روي زمين است و رسم امانتداري و امانت گرفتن بر اين است كه روزي این امانت بازپس گرفته خواهد شد و ما بايد با اين ديدگاه زندگي كنيم و همواره به ياد مرگ باشيم. شركتكنندۀ كد 17 بيان ميكند: «انسانها امانت خداوند بر روي زمين هستند كه روزي بهسوي صاحب اصلي خود بازميگردند». خداوند متعال در كنار ساير ويژگيها به انسان قدرت نطق و صحبت كردن داده است؛ همانطوركه اغلب شركتكنندگان اشاره كردهاند: «همصحبتي و حضور و تسلي دوستان و آشنايان بسيار آرامشبخش بوده است». همچنين در اين بين از قدرت قلم و نوشتن نبايد غافل شد و همواره به مطالعه كردن و نوشتن بهعنوان بخش كوچكي از برنامه روزانه خود پايبند باشيم. بهترين راه شناخت انسان مراجعه به آيات قرآن است، كه خداوند بهطور واضح آن ويژگيها را در قرآن بيان فرموده و با كسب آگاهي در اين مورد و شناخت نقاط قوت و ضعف وجودي او ميتوان بهترين راه مقابله با سختيها و مشكلات را پيدا كرد و به آرامش رسيد.
8. پيامدهاي تربيتي
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد به معرفت و ديانت عالمانه رسيد.
مقدمۀ 2: ديانت عالمانه در گرو شناخت و فهم صحيح دين است.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به شناخت و فهم صحيح دين رسيد (اصل فهم دين).
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد به شناخت و فهم صحيح دين رسيد.
مقدمۀ 2: شناخت و فهم صحيح دين در گرو استفاده از روشهاي تدريس فعال و کسب دانش در سطوح بالا در اين زمينه است.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به استفاده از روشهاي تدريس فعال و کسب دانش در سطوح بالا در مورد خدا و دين پرداخت (روش).
توضيح:
آموزش دين و يا بهعبارت ديگر تربيت ديني نبايد صرفاً بالا بردن دانش ديني متربيان باشد؛ بلکه هدف اصلي، تدين و پرورش ايمان است ما در عصر ارتباطات زندگي ميکنيم و بمباران اطلاعات از هر سو بر افکار متربيان تأثیر خواهد داشت و اين موضوع باعث شده که نقش خانوادهها و حتي مربيان در شکلدهي شخصيت متربيان کمرنگتر از قبل شود و عوامل محيطي و رسانهها نقش ويژهاي را در اين زمينه ايفا کنند. پس بايد به فکر چاره بود. تربيت ديني درواقع تربيت انسانهاي خوب است، تا هم در دنيا زندگي خوبي داشته باشند؛ هم در آخرت؛ انسانهايي که ايمان و عمل را با هم پيش ميبرند و علم و دانش را صرفاً محفوظاتي نميدانند که فقط در حافظه خود، نگهداري کنند و آن را براي کسب نمره خرج کنند. براي رسيدن به اين مهم، نياز است کمي به عقب بنگريم و به اهميت روشهاي تدريس، مخصوصاً مربيان ديني بپردازيم. بهره گرفتن از انواع روشهاي تدريس خلاق و فعال، همچون بارش فکري، بحث گروهي و حل مسئله ميتواند يادگيري را در متربيان تثبيت کند؛ همانطورکه در تعريف يادگيري آن را کسب دانشي ميدانيم که موجب تغيير شود؛ به اين معنا که ما بايد تغيير رفتار را در فرد مشاهده کنيم. پس اگر فردي دين را بهطور صحيح شناخت، باعث ميشود رفتار برخي افراد را که به نام دين تخلف ميکنند پاي دين ننويسد و از دين سرخورده نشود.
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد مرگ را بهعنوان مرحلهاي از زندگي پذيرفت.
مقدمۀ 2: پذيرفتن مرگ بهعنوان مرحلهاي از زندگي، در گرو باور ضرورت الزامِ مرگ و معادباوري است.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به ضرورت الزام مرگ و معادباوري رسيد (اصل معادباوري).
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد به ضرورت الزام مرگ و معادباوري رسيد.
مقدمۀ 2: درک ضرورت الزام مرگ و معادباوري در گرو بهرهگيري از آموزههاي قرآن و روايات معصومان در تدريس بهصورت خلاقانه است.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به بهرهگيري از آموزههاي قرآن و روايات معصومان و تدريس بهصورت خلاقانه پرداخت (روش).
توضيح:
اعتقاد به معاد و آخرت يکي از اصول دين ما مسلمانان است و تمام رسولان الهي نيز به آن اشاره کردهاند، و در قرآن کريم نيز بارها بهصورت مستقيم و غيرمستقيم بيان شده است؛ ازجمله آيات 203 بقره، 8 جمعه، 71 اسراء، 6ـ8 زلزله و...؛ اعتقاد به معاد زندگي انسان را ارزشمند و او را از احساس بيهودگي و پوچي رها ميسازد. اينکه انسان بداند در قبال تمام رفتارها وکارهاي خود مسئول است و روزي خواهد آمد که بايد پاسخگوي آنها باشد، موجب ميشود که در تهذيب و تزکيه نفس خود تلاش کند. حال بايد براي متربيان از طرق مختلف اين مبحث را بيان کرد؛ همانند داستانهاي گوناگون قرآني، احاديث و روايات معتبر در اين زمينه؛ همچنين از پخش آنها بهصورت ويدئو نيز ميتوان بهره برد، که چهبسا تأثیرپذيري بيشتري هم داشته باشد. تأکيد و جلب توجه متربيان به مواردي از تشابهت به مرگ و معاد و زندگي دوباره در پديدههاي طبيعي و انساني مانند خواب، که خداوند در آيه 42 سورة «زمر» ميفرمايد: «خدا روح مرده را هنگام مرگ به تمامي بازميستاند و نيز روحي را که در هنگام خواب نمرده است، قبض ميکند؛ پس آن نفسي که مرگ را بر او واجب کرده، نگاه ميدارد و آن ديگر نفسها را تا هنگامي معين بهسوي زندگي دنيا باز پس ميفرستد. بيشک در اين امر براي مردمي که ميانديشند، نشانههايي از قدرت خدا است».
مورد ديگر تفکر و تدبر در طبيعت است. همانطورکه خداوند در آية 9 سورة «فاطر» ميفرمايد: «و خدا همان کسي است که بادها را روانه ميکند؛ پس بادها ابري را بر ميانگيزند و ما آن را بهسوي سرزميني مرده رانديم و آن زمين را بدان وسيله پس از مرگش زندگي بخشيديم؛ رستاخيز نيز چنين است».
استفاده از تشبيه و تمثيل مانند مثال حضرت علي که اين جهان را به مرحلۀ کار و عمل، و جهان آخرت را به مرحلۀ حسابرسي تشبيه کرده است: «بدانيد شما در مرحله کار هستيد که در آن، محاسبهاي در کار نيست و به زودي به مرحلۀ محاسبه وارد ميشويد که در آن، کار پذيرفته نيست» (داودي، 1384، ص 89ـ90).
استفاده از رسانه در معرفي و آشنايي با معاد که با پيشرفت تکنولوژي بسيار تأثیر چشمگيري خواهد داشت و درواقع آسيبي که هماکنون مورد توجه آن است، جداکردن برنامههاي قرآن و معارف از بقيه کانالهاي تلويزيون است. اما اخيراً برنامۀ «زندگي پس از زندگي» که از شبكه چهار پخش شد، تأثیر بسيار خوبي بر مخاطبان داشته است و اميدواریم اينچنين برنامههايي ادامه پيدا کنند.
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد ماهيت دنيا را شناخت.
مقدمۀ 2: شناخت ماهيت دنيا در گرو کسب مهارتهاي زندگي در دنياست.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به کسب مهارتهاي زندگي در دنيا پرداخت (اصل کسب مهارت زندگي).
مقدمۀ 1: براي تسکين داغديدگي بايد به کسب مهارتهاي زندگي در دنيا پرداخت.
مقدمۀ 2: کسب مهارتهاي زندگي در دنيا در گرو الگوگيري از زندگينامۀ معصومان و شهدا و استفاده از تجارب افراد فرهيختۀ معاصر است.
نتيجه: براي تسکين داغديدگي بايد به الگوگيري از زندگي نامۀ معصومان و شهدا و استفاده از تجارب افراد فرهيختۀ معاصر پرداخت (روش).
توضيح:
اينکه برخي افراد گرفتار و فريفتۀ دنيا ميشوند و به کل از ياد ميبرند که براي چه پا به اين دنيا گذاشتهاند، نتيجۀ عدم شناخت صحيح دنيا و غفلت و فراموشي است. متربيان بايد بدانند که استفاده از دنيا و نعمتهاي آن بايد در جهت رضايت خداوند باشد. بايد آگاه باشند که دنيا بهشت نيست که همهچيز بر وفق مرادشان باشد؛ جاودانه و ماندگار هم نيست. ما انسانها بهدنيا آمدهايم که درکنار يکديگر براي رسيدن بههدف تعالي آفرينش تلاش کنيم و براي زندگي جاودانه و ابدي ديگري آماده شويم و توشه جمع کنيم.
با بيان زندگينامه شهدا و افراد فرهيخته ميتوان متربيان را ترغيب کرد تا بهدنبال کشف زندگي باشند؛ که در آن از سبک زندگي معصومان بهره گرفته و پايبند به اصول و اخلاقيات باشند و آنها را سرلوحۀ زندگي خويش قرار دهند.
نتيجهگيري
در پژوهش حاضر تلاش شد تا با استفاده از روش پديدارشناسي و تجارب زيسته افراد، مقولۀ داغديدگي را بررسي کرده و عوامل معرفتي مؤثر در تسکين آن را در قالب مصاحبه با 22 نفر از افرادي که در يک سال اخير با داغديدگي مواجهه شده بودند، بيابيم. با توجه به اينکه مسئلۀ مرگ و داغديدگي مربوط به ديروز و امروز نيست و از ابتداي آفرينش انسان وجود داشته و همچنان ادامه خواهد داشت و تاکنون امکان ندارد که کسي با آن مواجه نشده باشد؛ پس استخراج عوامل معرفتي در تسکين آن و بهدنبال آن، عوامل تربيتي مرتبط با آن، رهنمون افرادي ميشود که در اين باب به مشکل برخورد کردهاند و همچنين پيشگيري از بروز مشکلات در آينده براي برخي ديگر از افراد که با اين تجربه روبهرو ميشوند.
با توجه به جداول عوامل مؤثر بر تسکين داغديدگي و آثار مرتبط با آن، درمييابيم که شاهکليد ورود به اين مقوله، خدا و شناخت او بهعنوان آفريدگار يکتا، حکيم و مدبر است؛ و انس با خدا انسان را به درجات نيکو و شناخت از بقيه عوامل، ازجمله مرگ، دنيا و جهان ميرساند؛ و درنهايت انسان به ويژگيهاي خود بهعنوان يک انسان نيز احاطه و آگاهي مييابد و با ادغام همۀ اين موارد به طرحوارهاي درست و صحيح در ذهن خود ميرسد تا با مواجهه با مرگ و داغديدگي جزع و فزعهاي قبل را نداشته باشد و هم خود را آزار و اذيت نکند و هم بتواند اطرافيان را در رسيدن به آرامش راهنمايي کند.
- نهجالبلاغه، 1392، ترجمة محمد دشتي، قم، پيام مقدس.
- باقري، خسرو و همكاران، 1389، رويکردها و روشهاي پژوهش در فلسفۀ تعليم و تربيت، تهران، پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگي و اجتماعي.
- پروچسکا، ج و ج. نورکراس، 1387، نظامهاي رواندرماني، ترجمۀ يحيي سيدمحمدي، تهران، روان.
- تابعي، مليحه، 1389، «پديدارشناسي تجربي معناي مرگ»، در: gang.irandoc.ac.ir
- حکيمي، محمد و همكاران، 1395، الحياة، ترجمة احمد آرام، تهران، دليل ما.
- داناييفرد، حسن و سيدحسين کاظمي، 1390، پژوهشهاي تفسيري در سازمان استراتژيهاي پديدارشناسي و پديدارنگاري، تهران، دانشگاه امام صادق.
- داودي، محمد، 1384، سيره تربيتي پيامبر و اهلبيت؛ تربيت ديني، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- دستن، فرنان، 1392، مرگ مردان نامي از سقراط تا استالين، ترجمة هوشنگ سعادت، تهران، فرزان روز.
- دهخدا، علياکبر، 1377، لغتنامه دهخدا، تهران، روزنه.
- ديداران، سودابه، 1397، مرگ سوگ فقدان راهنمايي براي گذر از داغديدگي، تهران، قطره.
- زماني وجداني، مصطفي، 1361، حديث تربيت کودک، تهران، پيام آزادي.
- ساروخاني، باقر، 1375، دايرۀ المعارف علوم اجتماعي، تهران، کيهان.
- شريفي، مرضيه و همكاران، 1391، «رابطۀ مقابله مذهبي با آثار سوگ در دانشجويان داغديده»، روانشناسي و دين، ش 2، ص 115ـ127.
- صانعي، منوچهر، 1366، فرهنگ فلسفي، تهران، حکمت.
- صنعتي، محمد، 1384، «درآمدي به مرگ در انديشه غرب»، ارغنون، ش 26و27، ص 22ـ25.
- کاشفي، محمدرضا، 1386، پرسشها و پاسخهاي دانشجويي فرجامشناسي، چ پنجم، قم، معارف.
- کريچلي، سايمون، 1391، فيلسوفان مرده، ترجمة عباس مخبر، تهران، مرکز.
- مجلسي، محمدباقر، 1374، بحارالانوار، قم، کتابچي.
- معتمدي، غلامحسين، 1387، انسان و مرگ، ويراست دوم، تهران، مرکز.
- مالپاس، جف و روبرت سی سولومون، 1385، مرگ و فلسفه، ترجمة گلبابا سعیدی، تهران، آزادمهر.
- نصرتي، فاطمه باقر غباري بناب، 1392، «چگونگي تحملافزايي (صبر) کودکان در مواجهه با مرگ يکي از اعضاي خانواده»، اخلاق، دوره سوم، ش 12، ص 165ـ204.
- نعمتيپور، زهرا و همكاران، 1391، «اثربخشي آموزش صبر به شيوۀ گروهي بر کاهش علائم افسردگي و فشار رواني حاصل از داغديدگي در مادراني که فرزند خود را از دست دادهاند»، مطالعات روانشناسي باليني، ش 7، ص 32ـ59.
- وردن، ويليام، 1388، مشاوره و درمان سوگ، ترجمة احمدرضا کياني و فاطمه سبزواري، تهران، ارجمند.
- يوسفي، عليرضا و همكاران، 1386، مقدمات روش تحقيق کيفي، اصفهان، دانشگاه علوم پزشکي اصفهان.
- Becker.G., Xander. C. J., Blum. H.E., 2011, "Do religious or spiritual beliefs influence bereavement? A systematic review", Journal for the Study of the Old Testament, N. 36, p. 55-74.
- December, D., 2013, Individual and Environmental Correlatives of Anxiety in Parentally Bereaved Children, M.A. Thesis, University of Michigan.
- Park, C.I and Cohen, I.H., 1993, "Religions and nonreligious coping with the death of a friend", Cognitive Therapy and Research, N. 17, p. 561-577.