سال بيست و سوم ـ شماره 198 (ويژه جامعه شناسى)
محسن صادقى امينى : دانشجوى دكترى رفاه اجتماعى دانشگاه علّامه طباطبائى. sadeghi121@yahoo.com
اكبر ميرسپاه : استاديار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره.
جعفر هزارجريبى : استاد دانشگاه علّامه طباطبائى. Jafari_hezar@yahoo.com
چكيده
جامعهشناسى معاصر، تا چه حد پاسخگوى نيازهاى جامعه بشرى در عصر حاضر بهمنظور تبيين پديدهها و پيشبينى معضلات فراروى آن بوده است؟ پاسخهاى متفكران به اين پرسش و تلاشهايى كه در اين زمينه صورت پذيرفته است به اذعان اغلب انديشمندان حوزه علوم اجتماعى و انسانى، منتج به نتايج قابل دفاعى نشده است. طرح موضوعاتى نظير زنده نبودن اين رشته، براى توجيه شكستهاى اين علم در دستيابى به اهداف آن ارزيابى مىشود. امروزه بيش از هر زمان ديگر ضرورت بازنگرى در علوم اجتماعى با هدف رفع نابسندگى ها، خواه در حوزه نظرى و خواه در حوزه كاربردى، مورد اتفاق قاطبه دلسوزان اين عرصه است.
مقاله حاضر مى كوشد با استفاده از روش اسنادى، ضمن بررسى آثار ميلز و برخى مدارك ديگر كه به افكار او پرداخته است، به پرسش مطرحشده در سطر اول پاسخ دهد. ازاينرو، ضمن بازخوانى موضوعى افكار و آراء اين جامعه شناس سياسى، انتقادها و تحليلهاى او از شرايط اجتماعى حاكم در زمان حياتش مورد تأمل قرار گرفته و برخى راهحلهايى نيز كه حسب مورد بدانها اشاره كرده است، بيان مىشود. در جمعبندى نتايج بررسى رئوس انديشه هاى وى، شكوفايى اين افكار و هر نوع تفكر مستقل و تحديدناپذير ديگر در چارچوبهاى مسلط جامعه شناسى معاصر را، مستلزم پايه ريزى يك پارادايم نوين جامعهشناختى كه با تجديدنظر اساسى در مبانى نحلههاى موجود اين رشته و بهره بردارى از ديدگاههاى اجتماعى بوممحور ـ در عين عدم نفى دستاوردهاى كنونى ـ قابل تدوين است، خواهيم يافت.
كليدواژه ها: آزادانديشى، سرمايهدارى، ماركسيسم، رسانهها، جامعهشناسى معاصر، روشنفكر متعهد، پارادايم نوين جامعهشناسى.