strict warning: Declaration of views_handler_filter_node_status::operator_form() should be compatible with views_handler_filter::operator_form(&$form, &$form_state) in D:\WebSites\nashriyat.ir\modules\views\modules\node\views_handler_filter_node_status.inc on line 14.
اين مقاله به نقد و تحليل مقاله «نظام تعليم و تربيت» اثر استاد ارجمند دكتر سيد على اكبر حسينى، كه در مجله معرفت (سال دوازدهم، شماره 69، شهريور 1382، ص 8 ـ 11) چاپ گرديده است، مى پردازد، به اين منظور، پس از مقدّمه اى كوتاه درباره اهميّت موضوع و حساسيّت مقاله مزبور، به نقد و بررسى امتيازها و كاستى هاى آن (در دو بعد شكلى و محتوايى) پرداخته و در پايان، تحليل نهايى و جمع بندى خود را در قالب پاسخ به شش پرسش ارائه نموده است.
نگار انسانى
(مرورى بر مبانى انسان شناسى دينى با نظرى به تفسيرالميزان)
دكتر سيدحسين حسينى
مقدّمه: انسان در ميزان
اگر «انسان» از «انسان» سخن مى گويد از آن روست كه بيش از همگان در انديشه هستى انسان است; ولى در اين رهاورد امّا، به چيستى او نقش مى زند: نگار مى برد و پرده مى درد; بت رنگين مى تند و خداى چوبين مى شكند... و در يك كلام، پرسش ها دارد و پياپى، پاسخ مى طلبد; «... كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را.»1
«شهادت» جلوه شهود ابدى شهيد است و او پرده از شَهد شيرين ابديّت برمى دارد: «... بَلْ اَحياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقونَ.» (آل عمران: 169) و در اين آينه نمايى، عارفِ متعالى تقرّب مى جويد، عشق مى نماياند و شهد مى پراكند; يعنى كه او شاهد مقام قُرب است; چرا كه: «لقا بايدت كرد با كردگار»، آن سان كه فرمود: «يا اَيُّهَا الاِنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه». (انشقاق: 6) و مولاى شهيدان، مولاى شاهدان نيز هست; چون نخستين شهيد شاهدِ مقام شهود الهى نيز هموست كه: «... اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالوُا بَلى شَهِدْنا» (اعراف: 172)
پس شهد شيرين شهادت، تنها در سيماىِ اولين شهيد شاهد رخ مى نمايد و كلام ربّانى مولاى شهيدانِ شاهد، مى تواند پاره هايى از آن سيماىِ آسمانى را به دنياىِ زمينى ما بنشاند; چه اين كه مولا على(عليه السلام) خود نيز فرمود: «وَ اِنَّما مَثَلي بَيْنَكُم مَثَلُ السِرّاجِ فِى الظُّلمةِ...».
اين نوشته مى كوشد با سيرى كوتاه در آفاق دور دست كلام امير سخن در نهج البلاغه، اگرچه به شيرينى شهد شهادت دست نيابد، اما كام خود را به عشق على(عليه السلام)بيارايد كه: «سرآغاز دفتر عشق است بيدارى، و سرانجام آن كام يابى».
... صبر كن حافظ به سختى روز و شب عاقبت روزى بيابى كام را.
وحدت حوزه و دانشگاه و تعامل فكرى و فرهنگى بين حوزويان و دانشگاهيان در زمينه علوم انسانى و اسلامى از جمله مباحثى است كه اگر به درستى و از ره صواب و اعتدال و واقع نگرى پى جويى شود، آرمانى خواهد بود كه با تحقق خود سودها عايد حوزه و دانشگاه خواهد كرد و نسل هاى امروز و فرداى انقلاب از اين شجره طيّبه ميوه هاى شيرينى خواهند چيد. اولين گام در اين راستا، احساس نياز مشترك به چنين تعامل فكرى است.اين دو نهاد علمى بايد در يك وحدت استراتژيك در كنار هم و با تواضح علمى به گفتوگو بنشينند و به رسالت خويش عمل نمايند. ضمن پاسداشت اين روز فرخنده، نيم نگاهى به يكى از مباحث مطرح دراين زمينه مى پردازيم. معرفت
انسان از ديدگاه اسلام و قرآن1 تنها جانشين خدا در زمين است; زيرا فرمود: «اِني جَاعلٌ فِى الارضِ خليفةً» (بقره: 30)، «هُو الّذي جَعَلكم خَلائفَ الارضِ.» (انعام: 165)
نظرى كرد كه بيند به جهان صورت خويش خيمه در مزرعه آب و گل آدم زد (حافظ)
پيش از ورود به اصل بحث، به جاست ابتدا، به اجمال، به نحوه بينش و نگرش يك تحليلگر اسلامى كه ناگزير در نتيجهگيرىهاى او داراى تأثير خواهد بود، توجه شود:1
بدون ترديد، واژه «دين» در رديف آن دسته از مفاهيمى قرار دارد كه همواره در ميدان آراء و نظرات گوناگون صاحب نظران قرار داشته(1) ولى به دست آوردن يك توافق مشترك درباره آن بسيار مشكل و بلكه محال است. لذا، عده اى از محققان آن را قابل تعريف نمى دانند.(2)
پس از آنكه امام خمينى نظريه ولايت فقيه را مبناى يك نظام سياسى قرار داد، اين نظريه با حملهها و داورىهاى گوناگون مواجه بوده؛ به ويژه آنكه برخى از مغرضان طرح ولايت فقيه را مربوط به دو قرن قبل و طراح آن را ملّا احمد نراقى دانستهاند. بنابراين، بررسى پيشينه آن از نگاه فارابى، فيلسوف نامدار اسلامى در قرن سوم هجرى، در حيطه پاسدارى از اين نظريه قرار دارد؛ هم به لحاظ تبيين پيشينه آن در دوران غيبت صغرى و هم به لحاظ دليل عقلى و منطقى آن.
اين مقاله با رويكرد تحليلى و نظرى و با هدف تبيين نظر فارابى در مورد ولايت فقيه، تدوين شده است. بنابراين، فارابى نظريه ولايت فقيه را با زبان عقل و به شيوه شايستهسالارى تبيين كرده است تا پذيرش عمومى و جهانى داشته باشد.
اگر تحليل مسائل انسانى را نقطه مشترك تمامى مكاتب و ديدگاههاى بزرگ و كوچك مطرح در دنياى قديم و جديد بدانيم، در اين ميان، بحث پيرامون هستى و چيستى انسان در مدار توجه ويژه قرار دارد. هم از آن حيث كه انسانشناسى، نقشمحورى و مبنايى در تحليل همه مباحث و مسائل پسينى دارد و هم به دليل آنكه هر فيلسوف و انديشمندى در اينباره به اظهارنظر پرداخته است. ترديدى نيست كه اديان توحيدى و ديدگاههاى الهى نيز نمىتوانند از توجه به اين موضوع مهم دورى گزينند.
بدينسان، «انسانشناسى» در دايره بزرگ علوم انسانى، از اهميت فوقالعاده برخوردار شده و در اين زمينه، در مجموعه علوم تربيتى سخن از «انسانشناسى تربيتى» رفته است. و اين، نه فقط به دليل آن است كه «انسان»، موضوع تربيت است، بلكه تجزيه و تحليل قوا و نيروهاى انسانى نيز كليد اساسى تمامى حوزههاى گوناگون تعليم و تربيت به شمار مىآيد.
آنچه در اين نوشتار مورد توجه قرار گرفته، تحليل اين موضوع از زاويه نگاه و ديدگاههاى دينى و اسلامى است و بر همين بنيان، در «انسانشناسى دينى ـ تربيتى»، عوامل و پايههاى رشد و تربيت انسان موردنظر و بررسى قرار مىگيرد.
اين مقاله به بررسى پايههاى موردنظر با توجه به برخى ديدگاههاى شهيد مطهّرى پرداخته و از اين منظر، به سوى مقايسهاى تطبيقى روى آورده است.
سيّد حسين حسينى
(دانش آموخته حوزه علميه و دكترى علوم تربيتى)
چكيده
امروزه نقش بى بديل تحقيق و پژوهش هاى علمى در نظام هاى آموزش عالى جهان بر كسى پوشيده نيست. فرهنگ و تمدّن امروز بشر، كه ما وارث آن هستيم، مرهون تحقيق، پژوهش، خلّاقيت و نوآورى هاى بشر در طول تاريخ بوده است. از اين رو، ضرورت تناسب نظام آموزش عالى و پژوهش مدارى آن با نيازها و مقتضيات جهانى، و نيز در ايران اسلامى، تناسب آن با آرمان هاى دينى برآمده از انقلاب اسلامى در جهت پاسخ گويى به نيازها و مطالبات جامعه اسلامى امرى روشن و بديهى است.
نويسنده در اين مقاله، تحليلى گذرا پيرامون اهداف و برنامه هاى وزارت علوم، تحقيقات و فناورى، بر اساس اولويت هاى علمى ـ فرهنگى و دينى سند چشم انداز بيست ساله دارد. در اين زمينه، پس از طبقه بندى اهداف كلان آموزش عالى، پژوهش و تحقيق، آموزش، تعليم، تعالى و تربيت دينى را به عنوان رسالت هاى مهم نظام آموزشى عالى ايران برمى شمارد.