معرفت سال بيستم ـ شماره 166 ـ مهر 1390، 65ـ80
منيره سيدمظهرى*
چكيده
سهروردى در تبيين خود از مسئله معاد، به اين باور مىرسد كه نفوس سعادتمندان و كماليافتگان بعد از مرگ، منجذب در عالم انوار قدسى شده و از اشتغالات برزخى بركنار مىماند. اما متوسطان از اهل سعادت بعد از مرگ با حفظ درجات در عالم صور معلقه يا اشباح مجرده مستقر مىشوند. وى متذكر مىشود كه بعث اجساد و اشباح ربانى و كليه وعدههاى پيامبران بدينگونه تحقق مىيابد، اما در مورد نفوس اهل شقاوت، اظهاراتى دارد كه مظنه تمايل به تناسخ است. ملّاصدرا ضمن انتقاد از رويكرد سهروردى به مسئله معاد، بخصوص در اينكه او صورتهاى غيرجسمانى را كه باعث نقوشى در خيال هستند، منشأ آثار ملائم و غيرملائم شمرده است، تبيين وى را متضمن مخالفت با ظواهر متون دينى دانسته و معتقد است: صرف اثبات استمرار بقاى روح به هيچ وجه اثبات معاد قرآنى ـ يعنى حشر انسانها با همين شكل و صورتى كه در دنيا دارند ـ نيست. وى خود، با ابتناء بر مبانى حكمت متعاليه، ثابت مىكند كه آنچه در قيامت برانگيخته مىشود همين بدن خاص مشهود است. مهم نيست كه اين بدن اخروى چه خصوصياتى داشته باشد، بلكه مهم اين است كه «اين همان است» محفوظ باشد.
اين مقاله با روش توصيفى ـ تحليلى صورت گرفته است.
كليدواژهها: سهروردى، حكمت متعاليه، معادشناسى، معاد جسمانى، معاد روحانى.