علماي عصر مشروطه و سلطنت قاجار
تعاملها و تقابلها
اسماعيل چراغي كوتياني
(دانش آموخته حوزه علميه، كارشناس ارشد جامعه شناسي)
چكيده
اين مقاله به بررسي رابطه علماي عصر مشروطه با حكومتهاي آن عصر ميپردازد. سؤال اساسي اين مقال اين است كه آيا علماي عصر مشروطه، صرفاً برخورد بدبينانه و منفي با سلطنت داشتند، يا در بعضي موارد با اين حكومتها همكاري كردهاند و در هر صورت، توجيه آنان براي رفتار خود چه بوده است؟
اين بحث در سه محور مطرح شده است:
الف. بيان ديدگاههاي برخي فقيهان شيعه پيرامون رابطه با سلاطين;
ب. علماي عصر مشروطه بسته به نوع برخوردشان با سلاطين و حكام، به سه گروه طيفبندي ميشوند:
1. علمايي كه هيچگونه رابطهاي با سلاطين و حكام نداشتند و يا ارتباط آنها بسيار محدود بوده است.
2. علمايي كه ـ با كمي تسامح ـ ميتوان گفت با سلاطين و حكّام قاجار، رابطهاي نزديك داشتند.
3. علمايي كه روابط آنان با حكّام، با فراز و نشيبهاي بسيار همراه بوده است.
ج. بررسي علل اختلاف موضع علماي عصر مشروطه در قبال سلطنت. در اين زمينه، چند عامل را ميتوان در ارتباط با اين تعدد روش بيان كرد:
1. اختلاف در بينش سياسي ـ اجتماعي;
2. اختلاف در انديشه سياسي;
3. ويژگيهاي شخصيتي.
كليدواژهها: عصر مشروطه، سلطنت قاجار، بينش سياسي، انديشه سياسي، رجالشناسي، نفوذ استعمار.