افغانستان، نظام سياسي و دموكراسي
حيات اللّه يوسفي
(دانشآموخته حوزه علميه و كارشناس ارشد علوم سياسي)
چكيده
افغانستان كشوري است با قدمت ديرينه و داري تاريخ فرهنگي كهن. اين كشور در ابعاد فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي از محروميتهي مضاعفي رنج ميبرد. تجربه تاريخي آن از نظر سياسي، با استبدادي پرسابقه درهم آميخته و با حاكميت مردمي و ملّي، فاصله ي بسيار دارد. آخرين تجربه تلخ حاكميت استبدادي با سيطره نظام فرقه اي ـ قومي «طالبان» شناخته ميشود. پس از سرنگوني «طالبان»، روند جديدي شكل گرفت كه شعارهاي «مشاركت مردمي، حاكميت ملّي و حكومت دموكراسي» ويژگيهاي اصلي آن به شمار ميآمدند. اما به راستي، آيا نظام سياسي جديد افغانستان را ميتوان نظامي ملّي و دموكراتيك خواند؟
با توجه به شاخصها و معيارهاي دموكراسي، برخي از نشانههاي نظام مردمسالاري در نظام كنوني افغانستان به چشم ميخورند; برگزاري انتخابات عمومي مربوط به اصل نظام، تدوين قانون اساسي، انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس اقدامهي مهمي در زمينه ايجاد حاكميت ملّي در افغانستان بودهاند. ميزان نسبي آزاديهاي سياسي و وجود احزاب سياسي متعدد وجوه تحقق يافته ديگري از دموكراسي در افغانستان هستند.
اما ضعف عمومي شرايط اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، استقرار يك نظام مردمسالار را در افغانستان با مشكل مواجه ميكند. در عين حال، كشمكشهاي پردوام قومي و سياسي همراه با عدم اطمينان نسبت به ثبات سياسي، فقدان امنيت فراگير مشكل بعدي افغانستان است. نگراني جدي مردم نسبت به استقلال سياسي اين كشور، مخاطره اصلي حاكميت ملّي و مردمسالاري در افغانستان به شمار ميرود. اين مسائل وقتي در پيوند با حضور سنگين و تأثيرگذار کشورهاي غربي و بخصوص آمريكا ملاحظه ميشوند، ابهامهي بيشتري را نسبت به نظام سياسي كنوني و آينده افغانستان مطرح ميكنند.
كليدواژهها: افغانستان، نظام سياسي، اقوام، استبداد سياسي، دموكراسي، حاكميت ملّي.