حقيقت پيامبري از منظر فلسفه مشّاء و كلام اماميه
محمّدعلي جوادي
(دانشآموخته حوزه علميه و كارشناس ارشد دينشناسي)
چكيده
حقيقت پيامبري در فلسفه مشّاء، بر مبناي شايستگيهاي نفساني پيامبر تبيين ميگردد. اين نوع نگاه برخاسته از نگاه كلي فلسفه به تمام هستي است؛ چشماندازي كه ميتوان آن را چشماندازي زميني و انساني ناميد. چشمانداز فيلسوف، نظرگاه انسان نشسته بر زمين است كه با استمداد از عقل زميني خويش سعي در فهم هستي دارد و با نگاهي طبيعي به طبيعت و ماوراي آن مينگرد. در اين نوع نگاه تلاش ميشود تا وجه تفاوت پيامبر با ديگران را در درون پيامبر و در ويژگيها و اوصاف نفساني او جستوجو كرد. مطابق با اين نوع نگرش، پيامبر با داشتن ويژگيهايي همچون كمال قواي ناطقه، محركه و متخيّله ممتاز ديگر مردمان است. دقيقا به دليل وجود همين شايستگيهاست كه او صلاحيت پيامبري و تخاطب با عالم ملكوت را يافته است. در سوي ديگر، نگاه كلامي نگاهي ماورايي است؛ چراكه كلام تعهد به تديّن دارد و از اينرو، از چشماندازي ديني به تمام مسائل مينگرد. به تبع اين نوع نگاه، پيامبر انساني است كه گزينش شده و «انتخاب شدن» از جانب خداوند حقيقت اصلي نبوت را تشكيل ميدهد. در عين حال، نه متكلّم منكر صلاحيتهاي ذاتي پيامبر است و نه حكيم از عامل گزينش غافل ميباشد.
كليدواژهها: نبوت، فلسفه مشّاء، فارابي، ابنسينا، كلام اماميه، عقل، تخيّل، وحي.