توحيد از منظر افلوطين و عارفان مسلمان
با تأكيد بر آراء صدرالدين قونوي
مهدي كهنوجي1
چكيده
وحدت يا كثرت هستي همواره مورد توجه انديشمندان بوده است كه براي تبيين آن تلاشهاي فراواني انجام دادهاند. افلوطين از نظريه وحدت هستي جانبداري كرده است و از ميان متفكران اسلامي ميتوان به عرفاي مسلمان به ويژه صدرالدين قونوي اشاره كرد كه تبيين روشني از وحدت ارئه دادهاند.
هدف از اين نوشتار، يافتن شواهدي مبني بر هماهنگي اين دو نظام وحدتانگار، يعني نظام فلسفي افلوطيني و عرفاني، ميباشد. افلوطين همانند عارفان مسلمان معتقد است: «او» فوق هر تعيني است و به دليل عدم تناهي و تمايز احاطي كه دارد، در همه اشيا و در عين حال، وراي آنهاست. هستي در عين وحدت كثير است و كثرات سايه و يا تجلّي حق هستند. توحيد عرفاني و افلوطيني را نبايد با پنتئيسم يكي شمرد. اين مقال با رويكرد نظري و اسنادي به تحليل موضوع مزبور در آثار عارفان مسلمان ميپردازد.
كليدواژه ها: افلوطين، مراتب هستي، وحدت شخصيه، فيض، تجلّي، پنتئيسم.