strict warning: Declaration of views_handler_filter_node_status::operator_form() should be compatible with views_handler_filter::operator_form(&$form, &$form_state) in D:\WebSites\nashriyat.ir\modules\views\modules\node\views_handler_filter_node_status.inc on line 14.
علیاکبر عالمیان / دانشجوی دکتری تاریخ اهل بیت جامعة المصطفی العالمیه najva110@gmail.com حامد منتظری مقدم / دانشيار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره montazeri@qabas.net
دريافت: 11/12/96 پذيرش: 25/5/97 چکیده
سلمان فارسی، صحابی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله، دارای سبکی در مدیریت بود که ميتوان آن را «سبک مدیریت ارزشی اسلامی» نامید. نگاه او به قدرت و مسئولیت، نگاهی متعالی و ارزشی بود و این مقوله را به عنوان زمینهای برای حاکمیت ارزشهای الهی و خدمت به خلق میدانست. سبک مدیریت او در عرصههای سیاسی، نظامی و فرهنگی برگرفته از آموزههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام بود. این نوشتار به روش تحليلي ـ توصيفي با هدف زمینهسازی برای دستیابی به الگویی مناسب در سبک مدیریت اسلامی، در تلاش است تا نوع مدیریت اين صحابي بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله را شناسايي کند. کلیدواژهها: سلمان فارسی، مدیریت اسلامی، قدرت سياسي، حکومت، مشروعیت، خودکنترلی.
سال بيست و سوم ـ شماره 196 ـ فروردين 1393، 101ـ116
مهدى يعقوبى*
حامد منتظرى مقدم**
چكيده
سخنان و اعمال و رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله به نام «سيره رسول اللّه» شهرت دارد. سيره رسول خدا شامل سخنان، احاديث و عملكرد ايشان در عرصه هاى فردى، اجتماعى، فرهنگى و سياسى است كه در كتب تاريخ و سيره مورد بررسى و نقل قرار گرفته است. جنگ هاى عصر آن حضرت كه به فرماندهى و حضور ايشان صورت مى گرفت، «غزوه» ناميده مى شود. بررسى و نقل اخبار اين جنگ ها در اصطلاح تاريخ، «مغازى» [محل وقوع غزوه] گفته مى شود. تدوين اخبار اين جنگ ها را در اصطلاح، «مغازى نگارى» مى گويند كه به نوعى زيرمجموعه سيره نگارى شناخته مى شود. در ابتداى عصر تدوين، مورخان به جمع آورى اخبار جنگ هاى عصر نبوى مى پرداختند كه بيشتر آنها با عنوان «مغازى رسول خدا» نام داشت. اما با گذر زمان و تحول در تاريخ نگارى، مغازى نگارى به صورت بخشى از كتب سيره رسول خدا درآمد، به گونه اى كه سيره و مغازى به يك معنا استعمال شد. نوشتار حاضر با روش تحليلى ـ توصيفى به بررسى مغازى نگارى و مغازى نگاران اولين، بخصوص محمدبن عمر واقدى و كتاب او «مغازى» مى پردازد.
* دانش پژوه كارشناسى ارشد تاريخ تشيع مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره. mahdiyaghoobi83@gmail.com
** استاديار گروه تاريخ مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره. montazeri@qabas.net
دريافت: 11/10/92 پذيرش: 23/12/92
چكيده
تبيين نادرست صلح ها و جنگ هايى كه در تاريخ زندگانى پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله رخ داده، اين شبهه را به وجود آورده كه اسلام «دين شمشير» است. اين در حالى است كه اكنون تكفيرى هاى به ظاهر مسلمان نيز با رفتارهاى غيرانسانى خود پديده «اسلام هراسى» را رشد داده اند. بر اين اساس، در اين نوشتار، به روش تاريخى (توصيفى ـ تحليلى)، سخن بر سر بازشناسى صلح و جنگ در سيره پيامبر اعظم در جايگاه اسوه حسنه است.
در سيره پيامبر (ص) دعوت به خداى يگانه اصالت داشت؛ البته حضرت در اين دعوت، تا جاى ممكن از جنگ دورى مى كرد. در صلح حديبيه، بيعت رضوان كه نشانه اى از استحكام مسلمانان بود، به تحكيم صلح منجر شد. در اين صلح، پيامبر صلى الله عليه و آله با نرمش قهرمانانه به امنيت دست يافت، و توانست دعوت خود را جهانى كند. جنگ در سيره پيامبر صلى الله عليه و آله، يا در دفاع از كيان اسلام بود و يا در رفعِ موانع دعوت به اسلام؛ ازاين رو، امرى مقدس به شمار مى آمد كه توأم با رحمت و مهرورزى بود.
كليدواژه ها: سيره پيامبر (ص)، صلح هاى پيامبر (ص)، بيعت رضوان، صلح حديبيه، جنگ هاى پيامبر (ص)، فتح مكه، دعوت به اسلام.
با گذر زمان، اين نكته به روشني معلوم شد كه امام حسين(عليه السلام) و يارانش، مردان «پيروزِ» كربلا بودند. در كربلا، گرچه آنان، جان باختند; اما اسلام را حياتي دوباره بخشيدند، رسمِ ستم ستيزي را به جهانيان آموختند، و خود نيز به فيض بزرگ شهادت دست يافتند. همچنين، آنان براي هميشه تاريخ، در نگاه دين مداران و عدالت خواهان جايگاهي شكوهمند يافتند و محبوبِ دلهاي مؤمنان شدند.
روابط امام على(عليه السلام) و معاويه (از خلافت تا جنگ صفين)
حامد منتظرى مقدم
مقدمه
دوران خلافت اميرمؤمنان امام على(عليه السلام)(35 ـ40 ق) با وقوع سه جنگ جمل، صفين و نهروان سپرى شد. در اين ميان، «صفين» مهم ترين و خطيرترين بود. در سال 36 ق. در جنگ صفين، خلافت نوپاى على(عليه السلام)روياروى معاوية بن ابى سفيان، اميرنشين شام قرار گرفت كه از سال 18 ق. در آن جا استقرار يافته بود.
مردمى كه بر خلافت عثمان شوريدند و اينك در سال 35 ق. با على(عليه السلام) بيعت كردند، در پى «عدالت» بودند و حال، بى صبرانه انتظار اصلاح امور را مى كشيدند. لذا براى اصلاح ساختار حكومت، ضرورت داشت كه حاكمان ناشايست جاى خود را به افراد صالح بسپارند. از جمله، معاوية بن ابى سفيان بايد از امارت شام بركنار مى شد، و اين آغازى بود بر يك چالش بزرگ.
البته به اميرمؤمنان(عليه السلام) سفارش شد كه «معاويه را ـ دست كم براى مدتى كوتاه ـ بر امارت ابقا كند و پس از تثبيت موقعيت خود، به تصميم گيرى درباره او بپردازد»; اين نوشتار يك بررسى تاريخى است درباره اين كه چرا اميرمؤمنان(عليه السلام) به سفارش مزبور عمل نكرد؟، و پيش از جنگ صفين، چه روابطى ميان على(عليه السلام) و معاويه برقرار شد؟ و هدف از برگزارى آن روابط چه بود؟
«صلح» يكى از دلنشين ترين واژه ها براى همه انسان ها به شمار مى آيد. در اين حال، برخى از خاورشناسان برآنَند كه اسلام را «آيين شمشير» معرفى كنند. البته، عدم رويكرد به آشتى هاى رسول اكرم(ص)، نيز بستر مناسبى را براى اين اتهام فراهم ساخته است. در اين سطور، يكايك صلح هاى پيامبر(ص) شناسايى و بررسى مى شود. اين مهم، با تكيه بر روش تاريخى، و بر اساس روند حوادث انجام مى يابد. صلح پرآوازه «حديبيه» تنها يكى از صلح هاى مورد شناسايى است و در اين نوشتار، موارد متعدد ديگرى مورد اشاره قرار مى گيرد كه از نظر زمانى، در دو بخش «پيش» و «پس» از حديبيه واقع شده اند.
اسلام در فراسوى مكّه
نگاهى به بيعت يثربيان با پيامبر خدا در عقبه اولى; زمينه ها و پيامده
حامد منتظرى مقدّم
مقدمه
با وفات ابوطالب و خديجه، ديگر مكّه حريم مطمئنّى براى پيامبر() و پيروانش نبود. از اين رو، رسول خدا() براى تداوم رسالت الهى اش و به منظور رهانيدنِ ياران خود از آزار كافران، در پىِ آن بود كه به پايگاه و پناهى استوار دست يابد.
بيست و پنج سال سكوت
نگاهى به فرايند سكوت
اميرمؤمنان(عليه السلام) در روزگار جانشينان خلفاى سهگانه
حامد منتظرى مقدم
مقدمه
آنگاه كه آسمان مدينة النّبى در غروب غمين زندگانى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)سراسيمه پيكر گرامىاش را وانهاد و به شتاب، پذيراى سايههاى ماتم افزاى «سقيفه» گشت و آنگاه كه ديدگان ماتمزده بنىهاشم به دور از پناهى استوار و در كمينگاه انتقامجويان، دهشت را بارور شد همان زمان، آغاز عصرى از زندگانى على(عليه السلام)، ايمان آورنده نخست و يگانه شايسته خلافت، بود كه در نقل ناقلان و گفتار محاوران به دوران «سكوت» نام يافت. بدينسان، كرانههاى تاريخى آن دوران كه «مظلوميت» را پيام مىداد در سكوت و تحريمى فراگير از سوى تاريخنگاران، در هالههاى ابهام فرو مىرفت و تاريخنگرى عرصههاى حسّاس آن دوره را سخت به پيچيدگى مىآميخت. انگيزهها و زمينههاى تحميل «بيست و پنج سال سكوت» و رمز و راز پذيرش آن از سوى امير مؤمنان(عليه السلام) گسترهاى وسيع از مباحث تاريخ صدر اسلام را در بر داشته و برانگيزنده مسائلى چند بوده كه هرگونه رهيافتى بر آنها پديدآور نگرشى خاص بر سيره على بن ابىطالب(عليه السلام)خواهد بود.
اينكه «على(عليه السلام) با تحمّل اين سكوت ناخواسته، چگونه ارتباطى را با جامعه اسلامى پيشه ساخت» پرسشى زاده از ابهام حقيقت اين سكوت و زاينده مسائل بنيادين ديگر است.
در اين نگارش، اميد آن داريم تا با گذرى به اختصار، ماهيت رخدادهاى دوران بيست و پنج ساله سكوت امام(عليه السلام) را كشف نماييم و بر چهرههاى اين سكوت آگاهى يابيم. ناگفته پيداست كه ورود به جزئيات حوادث عصر ياد شده در فرصت اين سطور نمىگنجد و بررسى كامل اين مسأله از عهده راقم برون است. از اينرو، با مرورى گذرا بر اين وقايع، برآنيم تا به دور از هرگونه پيش فرض، بر نگرشى تاريخى بسنده نماييم.