سال نوزدهم ـ شماره 154 ـ مهر 1389، 31ـ42
عبدالحكيم سليمى1
چكيده
پراگماتيسم كه در فارسى به فلسفه اصالت عمل، عملگرايى، مصلحتگرايى و سودمندى برگردان مىشود، بيانگر انديشهاى است كه در آستانه سده بيستم ميلادى در آمريكا شكل گرفت. رويكرد فلسفى پراگماتيستى كه نخستين بار توسط سندرس پرس (1878) مطرح و با نام ويليام جيمز پيوند خورده، جان ديويى، هومز، روسكوپاند و ديگران آن را گسترش دادهاند، به آرمانها و تصورها هيچ اعتنايى ندارد و حقيقت را در آثار عملى آن مىجويد. اين انديشه در همه علوم انسانى از جمله در دانش حقوق پيامدهايى دارد. اعتماد افراطى بر حس و تجربه، عينيت حقيقت با مصلحت و تفسير آن به منفعت، انكار حقايق عينى، نسبىگرايى و اومانيسم افراطى از مهمترين پيامدهاى رويكرد پراگماتيستى است كه در حقوق نيز چالشهايى اساسى فراهم مىآورد.
كليدواژهها: پراگماتيسم، حقيقت، مصلحت، منفعت، نسبىگرايى، ويليام جيمز.