سال نوزدهم ـ شماره 159 ـ اسفند 1389، 15ـ24
محمّد فنائىاشكورى*
چكيده
سقراط نامى است كه با حكمت پيوند جاودانى يافته است. در اهميت سقراط همين بس كه او استاد محبوب افلاطون است. افلاطون كسى است كه فيلسوفى همچون وايتهد دربارهاش مىگويد: تمامى فلسفه غرب چيزى جز تعليقاتى بر فلسفه او نيست. ارسطو نيز كه به «فيلسوف مطلق» شهرت دارد و فلسفه اسلامى و غربى وامدار اويند، شاگرد باواسطه سقراط است. جايگاه سقراط در حكمت و فضيلت تا جايى است كه برخى او را پيامبر پنداشتهاند. اينكه سقراط آموزگار فرزانگى است، قولى است كه جملگى برآنند.
هدف اين پژوهش اجمالى، آگاهى از حيات و آشنايى با شيوه تفكر سقراطى و نقش او در گسترش فرزانگى است. با تأمّل در آثار بر جاى مانده حاوى حكمت سقراطى و تحليل آنها، خواهيم يافت كه سقراط فقط مرد انديشه نبود، بلكه حكمت و فضيلت را به عنوان عناصر جدايىناپذير در وجود خويش جمع كرده بود. او با ابداع روش استقرايى ويژهاش و جستوجوى خستگىناپذيرش در نيل به ذات و حقيقت اشيا، تفكر فلسفى را در مسير راستينش قرار داد.
كليدواژهها: سقراط، حكمت، استقرا، تعريف، ديالكتيك، معرفت، فضيلت.