معرفت سال بيستم ـ شماره 169 ـ دى 1390، 47ـ60
مهدى قربانى*
چكيده
اينكه نظامهاى سياسى چرا تغيير مىكنند، براى فلسفه سياسى اهميت اساسى دارد. اين مسئله موضوع نظريهپردازى بسيارى از فيلسوفان سياسى قرار گرفته است. يكى از اين فيلسوفان، افلاطون، حكيم برجسته يونان باستان مىباشد كه معتقد است نظامهاى سياسى گوناگون در فرايند انقلاب و دگرگونى از علل خاص و منحصربهفردى پيروى مىكنند. همچنين انقلاب در هر نظام سياسى پيامدهاى خاص خود را به دنبال دارد. از نظر افلاطون، انقلابها در مسير انحطاط شكل مىگيرند، به گونهاى كه شرايط حاكم بر اجتماع در مقايسه با گذشته، نامناسبتر خواهد شد. نظريه انقلاب افلاطون خالى از نقد نيست. از جمله مهمترين اشكالهاى آن، مىتوان به نگاه منفى وى نسبت به مقوله انقلاب اشاره كرد. در اين مقاله، از روش توصيفى ـ تحليلى استفاده شده است.
كليدواژهها: نظريه، انقلاب، فلسفه سياسى، مونارشى، آريستوكراسى.