معرفت سال بيست و يكم ـ شماره 178 ـ مهر 1391، 17ـ31
محمد جعفرى*
چكيده
سازوكار گفتارى قرآن و دلالت هاى زبانى آن همواره از بحث هاى پرجاذبه و چالش برانگيز در ميان مفسّران از يك سو، و متكلمان و ساير دين پژوهان از سوى ديگر بوده است. اين بحث واجد مباحث مهمى است؛ از جمله اينكه آيا جملات و گزاره هاى قرآن همه ناظر به حقيقت است؟ اگر برخى تعابير قرآنى مجازگونه، نمادين و تمثيلى است، آيا اين مجازها تحويل پذير به واقع و حقيقت است، يا خير؟ در پاسخ به اين پرسش ها، به ويژه در حوزه داستان هاى قرآنى، دو رويكرد عمده وجود دارد: دسته اول ديدگاه هاى غيرواقع گراست كه تفاسير و برداشت هايى را از قصه هاى قرآنى ارائه مى نمايد مبنى بر اينكه اين داستان ها را از محتواى واقعى، كه مدلول ظاهرى الفاظ و كلمات آنهاست، تهى مى نمايد. دسته دوم شامل آرائى است كه مضامين داستان هاى قرآن را حاكى از حوادث و رويدادهاى رخ داده مى داند.
در اين نوشتار با روش تحليلى ـ توصيفى، در ذيلِ دسته اول، پنج ديدگاه و در ذيل دسته دوم، دو ديدگاه بررسى و نقد شده است.
كليدواژه ها: داستان، تفسير، تأويل، تمثيل، كاركردگرايى، معرفت بخشى.