معرفت سال بيستم ـ شماره 166 ـ مهر 1390، 47ـ63
حميدرضا وركشى*
چكيده
علّامه طباطبائى از اولين فيلسوفان مسلمان است كه ضرورت بحث از معرفتشناسى (به عنوان شاخهاى مستقل از مسائل فلسفى) را احساس نمود. از اينرو، شناخت آراء معرفتى بديع و اثرگذار ايشان حايز اهميت است. در اين پژوهش با مراجعه به آثار علّامه طباطبائى به اين نتيجه رسيديم كه ايشان صورتهاى علمى را متعلّق به موجودات مجرّدى مىداند كه خود (موجودات مجرّد)، مبدأ فاعلى موجودات مادى بوده و تمام كمالات آنها را دارا مىباشند.
از ديدگاه ايشان، شناخت مساوق علم حضورى است. علّامه طباطبائى با تكيه بر شهود قلبى و عقل، علاوه بر حس و مسبوق بودن هر علم حصولى به علم حضورى، توانست اثبات كند كه هيچيك از معقولات ثانويه موهوم نيستند تا بتوان دانش مابعدالطبيعه را بنا نهاد، و از مطابقت انديشه بشرى با واقع و امكان دستيابى به حقيقت و ابطال شكاكيت، كه زيربناى مباحث عدم نسبيت معرفت دينى است، سخن راند.
كليدواژهها: ادراكات، چيستى، تصوّرات، تصديقات، معقولات ثانويه، علّامه طباطبائى.