اشتغال زوجین و آثار و پیامدهاى آن بر فرزندان
Article data in English (انگلیسی)
اشتغال زوجین و آثار و پیامدهاى آن بر فرزندان
ابوالقاسم بشیری
مقدّمه
بدون تردید خانواده بهترین مأمن و شایسته ترین کانون برای تربیت فرزندان است و والدین اولین مربیان این مدرسه بزرگ تربیتی اند. زوجین در سایه همدلی و ایمان می توانند بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی فرزندان خود فراهم کنند و در پناه کانون گرم و پر محبت خانواده تمامی فراز و نشیب های زندگی را برای عبور فرزندان خود هموار سازند و آن ها را از گذرگاه های دشوار زندگی به سوی رشد و تعالی رهنمون گردند. اما در عصر حاضر، خانواده با دو رویکرد مخاطره آمیز و متفاوت روبه روست که در هر دوی آنها خودنگری، مصلحت خانواده و فرانگری را فدا نموده، و این کانون انس و الفت و مودّت و رحمت را به سراشیبی سقوط نزدیک ساخته است. این دو رویکرد عبارتند از:
- 1. رویکرد نوینی که به نام تمدّن و مدرنیته، خانواده را می بلعد و با نگرش برون دینی بر پایه فرهنگ اومانیستی و ایده آلیستی، بشریت را در معرض تهدید قرار می دهد.
- 2. رویکردی که برخاسته از سنّت های غلط و آمیخته با خرافه و جهل و یا تعصب است.
برای خلاصی از افراط گری نوع اول و تفریط گرایش دوم، سلامت و استحکام خانواده راه سومی را می طلبد که همان راه تعادل و میانه گزینی احسن است.1
از آن رو که در حال حاضر رویکرد اول به عنوان یک فرهنگ غالب بر نظام خانواده سایه افکنده است، در این نوشتار به بررسی آن می پردازیم. محصول رویکرد اول به خانواده باعث بروز یک سلسله تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در دهه های اخیر شده، که این تحولات به نوبه خود موجب تغییراتی اساسی در ساختار و نحوه عملکرد خانواده گردیده است. یکی از مهم ترین تغییرات، حضور گسترده زنان در عرصه های اقتصادی است; یعنی اشتغال زنان در خارج از محیط خانه، آن هم در ساعاتی معین و انعطاف ناپذیر. البته حضور زنان محدود به فعالیت های اقتصادی نمی شود، بلکه در سایر حوزه های فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی نیز مشاهده می گردد. یکی از پیامدهای این تحولات در خانواده، اشتغال زنان در کنار مردان در خارج از محیط خانه می باشد. گرچه اشتغال زنان موضوع جدیدی نیست و نقش زنان در فعالیت های اقتصادی و در سایر عرصه ها قدمتی دیرینه دارد; و شاید قدمتی به اندازه عمر بشر. در گذشته زنان در ساعاتی انعطاف پذیر در مزارع، دامداری ها و یا انجام کارهای دستی مثل بافندگی، ریسندگی و خیاطی کار می کردند و بخشی از بار اقتصادی خانواده را به دوش می کشیدند، اما در دنیای معاصر اشتغال زنان مفهومی جدید پیدا کرده و شامل فعالیت های اقتصادی در ساعات معین، آن هم در خارج از محیط خانه، یعنی کارکردن در کارخانه ها و ادارات، می باشد. این دگرگونی در نوع فعالیت زنان بیشتر محصول جهان صنعتی معاصر است. به طور قطع، حضور زنان برای ساعاتی معین و به صورت مستمر در بیرون از محیط خانه، ساختار و نوع عملکرد خانواده را دستخوش تغییر قرار داده است.
اکنون این سؤال مطرح می شود که اشتغال زوجین چه آثار و پیامدهایی برای خانواده، به ویژه فرزندان دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است نهاد خانواده به عنوان یک نظام پیچیده ترسیم شود، سپس جایگاه و حقوق فرزندان و نیازهای آن ها در مراحل تحول بیان گردد، آنگاه نقش والدین و مسئولیت آنها در تأمین نیازهای فرزندان تبیین شود، و در پایان، تحقیقات مربوط به اشتغال زنان و آثار و پیامدهای آن بر فرزندان، مورد بررسی قرار گیرد. اما پیش از پرداختن به موضوعات مزبور، به علل گرایش روز افزون زنان به اشتغال اشاره می نماییم.
عوامل مؤثر بر گرایش زنان به اشتغال
شاید اولین سؤال اینجا درباره علت گرایش شدید زنان به اشتغال باشد. در پاسخ به این سؤال غالباً پاسخ هایی داده می شود همچون: کمک به اقتصاد خانواده، عزتمندی اجتماعی، اثبات قابلیت های زنان در عرصه های اجتماعی، استقلال مالکیت، فرار از تنهایی ناشی از تجرد یا زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه های زنان از جمله معلمی مدارس دخترانه و مامایی.2
گرچه این پاسخ ها فی الجمله گرایش زنان را به حضور فعال در کارهای اقتصادی توجیه می کنند، اما عوامل دیگری در کارند که بیشتر به دولت ها و نظام های مسلط جهانی مربوط می شوند که در جای خود باید مورد بحث قرار گیرند. در اینجا به اجمال به برخی از این انگیزه ها اشاره می شود:
1. کنترل جمعیت: دولت ها راه های گوناگونی را برای کنترل جمعیت توصیه می کردند اما هیچ گاه با موفقیت همراه نبود. برای این کار به طرح شعارهایی همچون آزادی زنان و شرکت فعال آنها در فعالیت های اقتصادی پرداختند تا از این راه زنان را از قید خانه داری و مادری آزاد سازند و در نتیجه، میل آنها را به فرزندآوری کاهش دهند.
2. سلب مسئولیت از مردان در تأمین هزینه های خانواده نیز راه حلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار می کند و در نتیجه، به کاهش جمعیت منجر می شود و این پدیده، برخی از کشورهای توسعه یافته از جمله کشورهای اروپایی را با رشد منفی جمعیت و پیری جمعیت مواجه کرده است.
3. حفظ حیات نظام سرمایه داری: نظام سرمایه داری یکی از راه های تجاری خود را توسعه در مصرف می داند. بدیهی است که لازمه مصرف زیاد، داشتن درآمد کافی است. تشویق زنان به حضور فعال در عرصه های اقتصادی در واقع، از الگوهای نظام سرمایه داری به منظور تحصیل درآمد و لاجرم مصرف بیشتر است.
4. افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه های اقتصادی افزایش می دهد.
5. علاقه دولت ها به تسریع در دستیابی به شاخص های توسعه سبب شده است که از تمامی امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه استفاده کنند،3 اما لازم است بررسی شود که خانواده به عنوان نخستین کانون تربیت فرزندان، در چنین شرایطی با چه چالش هایی مواجه خواهد شد.
خانواده نخستین کانون تربیت
خانواده اولین پایگاه تربیتی کودک است و زن و شوهر با ازدواج، این نهاد مهم تربیتی را تشکیل می دهند. هارلوک خانواده را یک نظام متعامل و پیچیده تعریف می کند.4 هر چه بر تعداد اعضای خانواده اضافه می شود این نظام پیچیده تر می گردد; زیرا هر فردی که به خانواده اضافه می شود با سایر اعضا یک رابطه تعاملی برقرار می کند. شکل زیر این روابط تعاملی را نشان می دهد.
اگر خانواده فقط از زن وشوهر تشکیل شود، تنها یک رابطه تعاملی وجود دارد. با اضافه شدن یک فرزند به آن، این رابطه خطی به سه رابطه تبدیل می شود و اگر دو فرزند به خانواده اضافه شوند، رابطه تعاملی بین اعضای خانواده به شش رابطه ارتقا پیدا می کند و هر چه بر تعداد اعضای خانواده افزوده شود، روابط تعاملی بین اعضا خانواده به صورت تصاعد هندسی افزایش می یابد.
- پدر مادر
- پدر
- شوهر زن
- فرزند اول فرزند دوم
- فرزند مادر
همان گونه که در نمودار مشاهده می شود روابط کودک در خانواده با سایر اعضا یک شبکه پیچیده تعاملی و در هم تنیده ای را به وجود می آورد. به طور مسلّم این روابط و کنش های متقابل در شکل گیری شخصیت کودک اثر می گذارد و حضور والدین در خانه یا عدم حضور آنها برای ساعاتی طولانی آن هم به طور مستمر، تغییراتی را در ساختار و عملکرد خانواده به وجود می آورد. همچنین نحوه تعامل والدین با یکدیگر نیز مستلزم پیامدهایی است که فرزندان از آن متأثر می شوند.
نقش والدین در تربیت فرزندان
اگر خانواده را اولین کانون تربیتی بدانیم، بدون شک والدین اولین مربیان و معلمان این کانون مهم محسوب می شوند. در این میان، نقش مادر از اهمیت بیشتری برخوردار است; زیرا میزان تأثیرگذاری او از زمان انعقاد نطفه آغاز می گردد و در دوران بارداری این تأثیرگذاری فزون تر نیز می گردد. در هر حال، والدین می توانند برای کودک خود نقش بهترین معلم و الگو را بر عهده داشته باشند. کودک از والدین خود، ویژگی های اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و سایر گرایش ها و نگرش ها را می آموزد و در این زمینه از آنان تقلید می کند. قضاوت های مردم در خصوص، رفتارهای گوناگون کودک که آنها را به حساب پدر و مادر کودک می گذارند، حاکی از واقعیتی است که از مطالعات فراوان به دست آمده است.
کوپر اسمیت نتیجه مطالعه و تحقیق خود را این گونه بیان کرده است: پسرانی که از عزّت نفس5
مطالعات کال دول و همکارانش نیز درباره شکل گیری هوش در جریان تأثیر محیط خانواده نشان می دهد که کودکان باهوش تر معمولا کسانی هستند که در خانواده های صمیمی رشد کرده و از امکانات تربیتی و فرهنگی بیشتری برخوردار باشند.7
آیات و روایات بسیاری نیز بر نقش والدین تأکید میورزند و این نشان می دهد که مسئولیت خانواده و پدر و مادر تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت فرزندان نیست، بلکه باید به همه ابعاد وجودی فرزندان در مراحل گوناگون تحول اهتمام داشته باشند و مهم تر از همه، آنان را بر فطرت توحیدی و الهی، تربیت کنند و بر رفتار، گفتار، عبادت، آموزش، تفریح و ورزش کودکانشان و نیز دوستان آنان نظارت کامل داشته باشند.
قرآن کریم ازدواج و تشکیل خانواده را موجب مهر و الفت و محبت بین زن و مرد می داند.8 در روایات نیز توصیه های فراوانی برای تربیت صحیح فرزندان به والدین شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمودند: «فرزندان خود را مورد محبت قرار دهید و با آنها مهربان باشید»9; نسبت به فرزندان خود تقوای الهی را مراعات کنید و برخورد عادلانه با آنها داشته باشید;10 با کودکان خود بازی کنید و برخوردی کودکانه با آنها داشته باشید11 به آنها احترام بگذارید و آداب نیکو را به آنها آموزش دهید.12
توجه والدین به کودکان موجب رشد و شادابی و صلاح آنان می شود، و آنان را از دام هایی که شیاطین در پیش رویشان گسترده اند، نجات می دهد. عدم توجه و رها کردن فرزندان موجب افسردگی، غلتیدن در منجلاب گناه، همنشینی با دوستان بد، و در نهایت، نابودی آنها می شود. شوقی شاعر می گوید:
لیس الیتیم من انتهی ابواه من *** هم الحیاه و خلفاه ذلیلا
ان الیتیم هو الذی تلقی له *** اُمّاً تخلت او اَباً مشغولا
یتیم آن نیست که پدر و مادرش دیده از جهان فرو بسته و او را تنها گذاشته اند، بلکه آن کودکی یتیم است که مادرش از پدرش جدا شده و یا پدری دارد که سخت گرفتار کارهای خویش است.13
بنابراین، کودکان علاوه بر غذا و پوشاک و بهداشت، آرامش، مهربانی، محبت و صمیمت والدین را طلب می کنند و پدر و مادر باید به همه این نیازها پاسخ دهند تا فرزندانی سالم، دارای اعتماد به نفس، کارآمد، اجتماعی، صالح و مؤمن داشته باشند.
به دلیل آنکه ایفای نقش پدر و مادری مستلزم شناخت جایگاه فرزندان در خانواده و حقوق آنان می باشد، به طور اختصار به جایگاه کودکان اشاره می کنیم و سپس حقوق و به دنبال آن، نیازهای اساسی آنان را مورد بحث قرار می دهیم.
جایگاه فرزند در خانواده
پی بردن به ارزش و اهمیت هر چیزی مستلزم شناخت حقیقت آن می باشد; زیرا اگر انسان به ارزش واقعی چیزی پی نبرد برای حفظ و نگهدرای آن اهتمام نمیورزد. بدون تردید، بسیاری از پدران و مادران آن گونه که باید فرزندان خود را نشناخته، به امر پرورش و تربیت آنها همت نمی گمارند. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «الناس اعداء ماجهلوا»;14 مردم دشمن ندانسته های خود هستند. پدران و مادرانی که اهمیت و جایگاه فرزندان خویش را نمی شناسند نه تنها در تربیتشان سهل انگاری می کنند، بلکه آنان را دشمن خود تصور می کنند.
بنابراین، ضروری می نماید که جایگاه و منزلت فرزندانمان را بشناسیم تا نسبت به وظایف خود، درباره آنان بی اعتنا نباشیم، بلکه گوهرشناس باشیم و به فرزندان، این گوهرهای نفیس زندگی، عشق بورزیم.15
جایگاه فرزند در آیات و روایات
قرآن مجید در برخی آیات از فرزندان با عنوان هایی همچون: «نور چشم» (فرقان 74)، «زینت بخش زندگی» (کهف: 46) و «وسیله آزمایش بشر» (انفال: 28; تغابن: 15) یاد کرده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه معصومان(علیهم السلام) نیز هر کدام تعابیر بسیار زیبایی درباره فرزند بیان کرده اند. این تعابیر گویای این هستند که فرزند از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند، با آگاهی بیشتر در تربیت کودکان، این میوه های زندگی، اهتمام میورزند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرزند را گلی از گل های بهشت «الولد الصالح ریحانة من ریاحین الجنة»،16 جگرگوشه مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آنها می داند: «الولد کبد المؤمن ان مات صار شفیعاً و ان مات بعده یستغفرالله له فیغفر له.»17 آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دستیابی به درجات بهشت معرفی می کند و می فرماید: «قبّلوا اولادکم فان لکم بکل قُبلة درجة فی الجنة و ما بین کل درجتین خمس مائة عام»;18 فرزندان خود را ببوسید; زیرا برای هر بوسه ای که به فرزندان می زنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصله هر درجه تا درجه دیگر به اندازه پانصد سال راه است. ابن عمر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کند: «من سقی ولده شربة ماء فی صِغَرِه سقاه الله سبعین شربة من ماءِ الکوثر یوم القیامة»;19 هر کس به فرزند خردسال خود جرعه ای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد جرعه از آب کوثر به او می نوشاند. در جایی دیگر، پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: «نظر الوالد الی ولده حبا له عبادة»;20 نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر و محبت، عبادت است.
از مجموع آیات و روایات که به برخی از آنها اشاره شد، استفاده می شود که فرزند عطیه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمت های بی شمار دیگر است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز می کند، رابطه معنوی و الهی والدین و فرزندان هر دو را از رحمت های واسعه ربوبی بهره مند می گرداند.21 با چنین نگرشی به فرزندان چگونه می توان نسبت به شخصیت و نیازهای آنها و تربیت و شکوفایی استعدادهایشان غفلت ورزید؟
اسلام و حقوق کودکان
آیات و روایاتی که ذکر شدند پدران و مادران را بر آن می دارد که در باب پرورش فرزند احساس وظیفه کنند; وظیفه ای سنگین و مسئولیتی بزرگ که هرگز نمی توان آن را نادیده گرفت و نسبت به آن کوتاهی نمود; زیرا تعلیم و تربیت از جمله حقوق کودک بر والدین است. شاهد بر این مدعا، سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است که در جواب ابورافع که گفت: مگر فرزندان بر ما حقی دارند همان گونه که ما بر آنها حق داریم؟ فرمود: آری حق فرزند بر پدر است که کتاب خدا را به او یاد دهد... و چند حق دیگر را برای او برشمرد.22 امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق بدین وظیفه خطیر چنین اشاره می فرماید: «فأعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه، معاقب علی الاسائة الیه»;23 عمل کن درباره فرزند خویش چون عمل کسی که می داند اگر به فرزند خود احسان کند پاداش داده می شود و اگر بدرفتاری کرد مؤاخذه و عقاب می گردد. در جای دیگر، امام با تفصیل بیشتری می فرماید: «و امّا حقّ ولدک فتعلم انّه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و انّک مسئول عمّا ولیتّه من حسن الادب و الدلالة علی ربّه و المعونة علی طاعته فیک و فی نفسه. فمثاب علی الاحسان الیه و معاقب علی لسائة علیه. فاعمل فی امره عمل المتزیّن یحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربّه فیما بینک و بینه، یحسن القیام علیه و الاخذ له منه»;24 و اما حق فرزند تو این است که بدانی او قسمتی از وجود توست و در نیکی و بدی خود در این دنیا به تو وابستگی دارد و تو در تربیت و ادب آموزی و خداشناسی او مسئولیت داری و باید او را در اطاعت فرمان خدا، در آنچه مربوط به تو و اوست، کمک رسانی. در احسان به او پاداش می گیری و در بدی به او کیفر می بینی. عمل تو درباره او مانند کسی است که یقین دارد به کارهای نیکوی او در دنیا آرایش می یابد و به واسطه حسن قیام به وظایف و مسئولیت ها در پیشگاه خداوند معذور است.
علاوه بر این، در اصل ششم اعلامیه جهانی حقوق کودک (مصوب اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیستم نوامبر 1959) چنین آمده: «کودک جهت پرورش کامل و متعالی شخصیتش نیاز به محبت و تفاهم دارد و باید حتی الامکان تحت توجه و سرپرستی والدین خود، و به هر صورت در فضایی پر محبت در امنیت اخلاقی و مادی پرورش یابد. کودک خردسال را ـ به جز در موارد استثنایی ـ نباید از مادر جدا کرد.»25 بنابراین، هم قوانین پذیرفته شده بین المللی و هم آموزه های دینی با تأکید بیشتر، والدین را مسئول می دانند و از این رو، خانواده هایی که به سعادت فرزندان خود می اندیشند و نسبت به آینده آنها احساس مسئولیت می کنند باید برای طفل، پیش از تولدش، بلکه پیش از انعقاد نطفه برنامه ریزی کنند26 و همه نیازهای کودکان را برای رشد و تعالی تأمین نمایند.
اکنون این سؤال مطرح می شود که حیطه این مسئولیت چقدر است؟ به عبارت دیگر، کودکان و نوجوانان در طی فرایند رشد چه نیازهایی دارند، و نقش والدین در تأمین این نیازمندی ها چیست و اشتغال زوجین (والدین) چه آثار و پیامدهای تربیتی و روان شناختی بر فرزندان دارد؟
نیازهای کودکان
در گذشته چنین تصور می شد که نیازهای تحولی کودک، به صورت سلسله مراتبی ظاهر می شود; یعنی اول نیاز به غذا، آب و سپس نیاز به محبت و رابطه محبت آمیز و بعد از آن سایر نیازها. اما اکنون چنین تلقّی می شود که نیازهای انسان به صورت بسیار ظریف و دقیق در هم تنیده و به هم مربوطند. برای مثال، حالات روحی و عاطفی کودک در جذب و هضم غذا و حتی در رغبت وی به غذا نقش دارد; و یک کودک افسرده ممکن است رغبتی به غذا نشان ندهد یا اگر غذا را ببلعد در هضم و جذب آن دچار مشکلاتی شود. این نشان می دهد که نیازهای آدمی به صورت طولی و سلسله مراتبی آشکار نمی شوند، بلکه نیازها در هم تنیده و همزمان هستند. رشد عاطفی، شناختی، اخلاقی و اجتماعی کودک مرهون ارضای نیازهای اساسی کودک به طور همزمان است; زیرا جنبه های تحولی کودک در همه ابعاد مزبور کاملا به هم مرتبط و غیرقابل تفکیکند.
همراه با نیازهای فیزیولوژیکی کودک، چهار نیاز اساسی وجود دارد که از بدو تولد ظاهر می شوند و باید همزمان با تغذیه کودک ارضا شوند.27 این نیازها عبارتند از:
نیاز به عشق و امنیت
یکی از مهم ترین نیازهای کودکان که پایه و اساس روابط او را با دیگران تعیین می کند نیاز به محبت و امنیت است. نیاز به محبت و امنیت، نیازی است که رشد سالم شخصیت کودک به آن وابسته است و موجب می شود که کودک در آینده بتواند نقش پدر یا مادری دلسوز و مهربان را ایفا کند و به محبت و علاقه دیگران به نحو صحیح پاسخ دهد. مادر نخستین کسی است که در تأمین این نیاز به کودک کمک می کند، بعد از او، پدر و سپس سایر افرادی که با کودک ارتباط دارند. اگر این نیاز به خوبی ارضا شود حس اعتماد به جهان پیرامون برای کودک به وجود می آید و او می تواند با دنیای در حال تغییر کنار بیاید. کودک احساس یکپارچگی شخصیت می کند و هویتی منسجم و پایدار در او شکل می گیرد.28
نیاز به کسب تجارب جدید
نیاز به کسب تجارب جدید برای رشد ذهنی کودک همان اثری را دارد که غذا برای رشد جسمانی او. دو عامل مهم در تأمین این نیاز نقش اساسی دارند: یکی بازی و دیگری زبان. کودک از طریق این دو، دنیای پیرامون خود را کشف می کند و راه مقابله با مشکلات را نیز می آموزد. جو عاطفی و فرهنگی خانواده و نیز دلمشغولی ها یا آرمان های والدین، می توانند در تقویت کردن، محدود ساختن یا رشد ذهنی کودک، نقش مؤثری داشته باشد.29
بازی کردن، به دو شیوه عمده نیاز به کسب تجارب جدید را برآورده می سازد: نخست کودک را قادر می سازد تا در مورد دنیای پیرامون خود، مطالبی بیاموزد. دوم، به کودک امکان می دهد تا با مسلّط ساختن خیال پردازی بر واقعیت و منطق، با هیجان های متعارض خود کنار بیاید و آنها را حل کند. همین طور زبان نیز در رشد فکری، نحوه استدلال و ایجاد ارتباط با دیگران نقش به سزایی دارد. البته منظور کمیّت گفتار کودک نیست، بلکه منظور کیفیت گفتار، پربار بودن، واضح بودن و نیز مربوط بودن آن به موضوع است.30
نیاز به تحسین و قدردانی
برای اینکه کودک بتواند ناتوانی و ضعف خود را جبران کند و به بزرگ سالی قدرتمند و مستقل تبدیل شود، به یادگیری عاطفی، اجتماعی و ذهنی نیاز دارد و مؤثرترین عامل در بروز این معنا در کودک، تحسین و قدردانی است. به عبارت دیگر، کودک برای اینکه به رشد و بالندگی برسد نیاز به تقویت و پاداش دارد و این نیاز حتی در افراد بزرگ سال و رشد یافته نیز وجود دارد; زیرا زندگی انسان همواره با دشواری ها، شکست ها و ناملایمات همراه است و کودک برای بزرگ شدن دایم باید با این سختی ها دست و پنجه نرم کند. از این رو، نیاز به مشوق های فراوان دارد. «بزرگ سالانی که کودک را دوست می دارند و کودک نیز آنها را دوست می دارد و مایل است تا خرسندشان سازد، با نشان دادن خوشحالی به دلیل موفقیت کودک، تشویق کردن او، این مشوق ها را برای او فراهم می کنند. تشویق کردن و خواسته های معقول را از کودک انتظار داشتن، پشتکار را در کودک به وجود می آورد. مناسب ترین سطح توقع ما از کودک هنگامی است که توقع موفقیتی را از او داشته باشیم که دستیابی به آن ممکن، اما مستلزم تلاش باشد. این سطح، در تمامی زمان ها و در مورد تمامی کودکان، یکسان نیست، بلکه باید با قابلیت های هر کودک خاص در زمان خاص و مرحله تحولی او متناسب باشد.»31
نیاز به مسئولیت پذیری
کودک به موازات رشد در سایر ابعاد، در حیطه مسئولیت پذیری نیز باید رشد کند تا هم در برابر خود و هم در برابر دیگران احساس مسئولیت کند. برای ارضای این نیاز، والدین یا افرادی که سرپرستی کودک را به عهده دارند باید به کودک اجازه دهند به تدریج کارهای خود مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن و شستوشو کردن را خودش انجام دهد. همچنین برای تأمین این نیاز باید چیزهایی را در اختیار کودک قرار دهند; مثل وسایل شخصی. کودک با تصرف در آنها احساس می کند این چیزها در تملّک او قرار دارد. البته این به معنای آن نیست که والدین هیچ نظارتی بر کودک نداشته باشند و یا هیچ دخالت و اعمال سلیقه ای در کارهای کودک نکنند، بلکه به این معناست که به کودک میدان عمل و مسئولیت داده شود و شرایط را برای وی فراهم نمود که به صورت عملی بتواند کارهای مربوط به خود را تمرین کند و هر کجا نیاز به راهنمایی داشت او را راهنمایی کرد تا کم کم مسئولیت پذیری در کودک رشد کند.
با توجه به گرایش زنان به اشتغال در خارج از محیط خانه از یک سو و نیازهای کودکان به ویژه در سنین اولیه رشد از سوی دیگر، اکنون این سؤال مطرح می شود که اشتغال مادران در خارج از خانه چه آثار و پیامدهایی برای فرزندان و خانواده دارد؟
درباره میزان تأثیر اشتغال زوجین بر فرزندان به سادگی نمی توان نظر داد; زیرا پیش از هر چیز باید شکل های مسئله را طرح نمود. سپس میزان و نوع نیاز فرزندان به حضور والدین در مقاطع مختلف سنی را مورد بررسی قرار داد تا در پایان بتوان قضاوت کرد که در چه صورتی اشتغال زوجین مضر، و در چه صورتی بدون اشکال است و حتی ممکن است فوایدی نیز داشته باشد.
شکل های گوناگون اشتغال زوجین و آثار آن بر فرزندان
اشکال گوناگون اشتغال زوجین را می توان به صورت ذیل بر شمرد:
- 1. زن و مرد به طور همزمان و تمام وقت شاغلند;
- 2. زن و مرد به طور همزمان ولی نیمه وقت یا پاره وقت شاغلند;
- 3. زن و مرد به طور متناوب شاغلند; یعنی نصف روز زن و نصف روز مرد;
- 4. مرد شغل آزاد دارد و از نظر زمانی شغل او انعطاف پذیر است، اما زن شغل اداری انعطاف ناپذیر دارد;
- 5. مرد فقط شب ها شاغل است و زن روزها، یا به عکس.
علاوه بر شکل های گوناگونی که برای اشتغال زوجین ترسیم شد، از زاویه ای دیگر نیز می توان به مسئله نگاه کرد و صور دیگری نیز ترسیم نمود:
- 1. آیا زوجین از شغل خود راضی هستند یا نه؟
- 2. آیا مرد در انجام کارهای منزل به همسر خود کمک می کند یا نه؟ و در صورت همکاری، چه میزان وقت صرف کارهای منزل و امور مربوط به فرزندان می کند؟
- 3. آیا شغل زن با ویژگی های جسمانی و روانی او سازگاری دارد یا نه؟
- 4. آیا همکاران زن همجنس او هستند یا زن در یک محیط مردانه یا مختلط کار می کند؟
برای تبیین آثار اشتغال زوجین بر فرزندان، «علاوه بر جنبه اشتغال، سایر جنبه ها و تمام عواملی که در روند رشد فرزندان تأثیر دارند، باید مشخص شود. به عنوان نمونه، مادر شاغلی را که شخصیت و صلاحیت او برای مادری در سطح مطلوبی است باید با مادر غیر شاغلی که دارای همین خصیصه است، مقایسه کرد»32 تا مشخص شود اشتغال مادر آیا مانع و ظایف مادری است یا نه.
تحقیقات نشان داده است که «در بسیار ی از موارد مادر غیر شاغل بهتر می تواند به نیازهای عاطفی، اجتماعی، و شخصیتی کودک خود پاسخ مثبت دهد و در حین رسیدگی، با وی تعامل عاطفی برقرار ساخته، او را از عواطف محبت آمیز خود بهره مند گرداند...»33 مادری که با فراغت کامل، در انجام دادن وظیفه خانه داری و مادری موفق باشد و محیط خانه را محل امنیت و آرامش خاطر خود، فرزندان و همسرش قرار دهد، بهتر می تواند بین خود و سایر اعضای خانواده، روابط عاطفی و انسانی ایجاد کند و از این طریق، الگوهای صحیح تربیتی را به فرزندان منتقل سازد. به عکس، مادری که به دنبال چندین ساعت کار و تلاش خارج از منزل، با حالتی خسته به خانه بر می گردد، نمی تواند برای انجام دادن این مهم آن گونه که شایسته است اقدام کند. در چنین مواردی، کودکان برای دیدن مادر، لحظه شماری می کنند. اما معمولا خستگی و احیاناً بی حوصلگی مادر، مانع از ایجاد ارتباط عاطفی بین آنان و مادر می شود. به ویژه اینکه رسیدگی به امور منزل را نیز غالباً مادر به عهده دارد. روشن است که اشتغال مادر، آن هم تمام وقت و نیز بدون همکاری شوهر در امور خانه، چه مشکلاتی را برای خانواده، بخصوص فرزندان خردسال به وجود می آورد و چه آثار نامطلوبی بر جای می گذارد و در نتیجه، فرایند رشد کودکان را در ابعاد گوناگون مختل می سازد.34
در صورتی که زن شغل پاره وقت داشته باشد و شوهر شغل آزاد، و در کارهای منزل، به ویژه ارتباط عاطفی با فرزندان همکاری کند، قطعاً آثار نامطلوب اشتغال زوجین به حداقل می رسد و چه بسا نتایج مثبتی نیز برای فرزندان در پی داشته باشد.
اشتغال زوجین به صورت تماموقت
تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این صورت از اشتغال مضرترین صورت اشتغال زوجین است; زیرا بیشترین آسیب به خانواده، بخصوص فرزندان وارد می شود. اگر زن و مرد به صورت تمام وقت هر دو شاغل باشند کمترین ارتباط عاطفی بین فرزندان و والدین برقرار می شود. حتی خود زوجین نیز به دلیل خستگی مفرط حوصله تعامل با یکدیگر را ندارند; زیرا انرژی های جسمانی و روانی آنها در خارج از خانه و محیط کار هزینه شده است و بیشتر برای استراحت به خانه می آیند. والدین گاهی اوقات به جای ابراز محبت به فرزندانی که ساعات زیادی در انتظار بوده اند با پرخاشگری و خشونت با آنها برخورد می کنند. در چنین خانواده هایی مسئولیت زنان مضاعف می شود و مجموع ساعات کار آنها در خارج و داخل خانه به شدت افزایش پیدا می کند. در نتیجه، به شدت تحت فشار کاری قرار می گیرند و به دنبال آن، فرزندان که نیاز بیشتری به مادر دارند در ابعاد گوناگون آسیب های جدی می بینند. جدول زیر ساعات کاری زنان خانه دار، و زنان متأهل و شاغل را در هفته، با توجه به تعداد فرزندان، نشان می دهد.35
وضعیت شغلی تعداد فرزندانساعات کار در منزلساعات کار شغلی مجموع ساعات کار در هفته
- زنان خانه دار00/56ـــ0/56
- زنان متأهل ـ شاغل05/451/396/84
- زنان خانه دار15/73ــــ5/73
- زنان متأهل ـ شاغل11/440/381/83
- زنان متأهل ـ شاغل23/462/354/81
- زنان خانه دار 3 و بیشتر7/77ـــ7/77
- زنان متأهل ـ شاغل3 و بیشتر3/482/355/83
تفاوت ساعات کار زن خانه دار و زن شاغل این سؤال را به ذهن متبادر می سازد که چگونه زن شاغل کار منزل را در ساعات کمتری به انجام می رساند؟ شاید به طور منطقی بتوان گفت که خانه یک زنِ شاغلِ متأهل مانند خانه زن خانه دار تمیز و مرتب نیست; در آن برخی از مواد غذایی تازه مصرف نمی شود، برخی از فعالیت ها مانند آماده کردن غذا یکباره صورت می گیرد و احتمالا شلوغی بیشتری در خانه حاکم است. زنان شاغلِ متأهل مجبورند بیشتر کار کنند36 و استراحت کمتری داشته باشند. آنان به دلیل برخوردار نبودن از نشاط کافی، حضورشان در کنار فرزندان خود از کیفیت مناسبی برخوردار نیست و فرزندان نمی توانند از این مادر خسته انرژی عاطفی لازم را دریافت کنند. «با توجه به اینکه دوران کودکی مهم ترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر، به ویژه در سه سال اول، حیات فرزند را با مشکلات عاطفی مواجه می سازد و سپردن فرزند به مهد کودک نیز به دلیل آنکه فعالیت های پرورشی مربیان با انگیزه های اقتصادی انجام می شود، نمی توان جایگزین مناسبی برای مادر باشد.»37
بنابراین، اشتغال تمام وقت زوجین، به ویژه مادر، برای فرزندان بسیار مخاطره آمیز خواهد بود و تحقیقاتی که اخیراً توسط محققان در این زمینه انجام گرفته اند مؤید این مدعاست. در اینجا فقط به نتایج یکی از تحقیقات انجام شده اشاره می کنیم. در دانشگاه کون کوردیا در مونترال، گروهی از محققان، مطالعه ای کامل و جامع درباره تأثیر اشتغال مادر در کودکانی که در سه سطح سنی 4 و 10 و 15 ساله بودند به اجرا درآوردند. این تحقیق روی تعداد زیادی از پسرها و دخترها انجام گرفت. برای هر گروه سنی مفاهیم نقش جنسی، سازگاری اجتماعی و عملکرد شناختی مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج این تحقیقات نشان داد که از نظر سازگاری کودکان 10 ساله نمره پایین تری نسبت به کودکان پیش دبستانی از مادران غیر شاغل آوردند. البته از سایر جنبه ها تفاوت چشمگیری بین فرزندان مادران شاغل و غیر شاغل دیده نشد.38
اشتغال زوجین به صورت نیمهوقت اما همزمان
گرچه این صورت از اشتغال زوجین آسیب پذیری کمتری برای خانواده و فرزندان دارد، اما عدم حضور زوجین به طور همزمان باعث می شود برخی از نیازهای ضروری کودکان، بخصوص کودکان خردسال که به شدت به حضور مادر نیاز دارند، تأمین نشود و کودکان برای ساعاتی از حضور مادر محروم بمانند، سپردن آنها به مهدهای کودک نیز نمی تواند این خلأ را پر کند; زیرا افراد شاغل در آن مراکز بر اساس وظیفه شغلی این کار را انجام می دهند و هرگز نمی توانند آن رابطه عاطفی لازم را با کودک برقرار کنند. کمترین ضرری که ممکن است به کودکان زیر دو سال وارد شود این است که احساس اعتماد در آنها به خوبی شکل نمی گیرد; این حالت می تواند فرایند رشد آنها را در مراحل بعدی با مشکل مواجه کند. روان شناسانی مانند اریکسون که در زمینه رشد روانی ـ اجتماعی تحقیقاتی را انجام داده اند بر این باورند که احساس اعتماد در مقابل بی اعتمادی در دو سال اول زندگی کودک به وجود می آید و برای اینکه کودک این مرحله را به خوبی طی کند باید حداقل نیازهای او تأمین شود. برای تأمین نیازهای کودک دو نکته باید رعایت شود: اول اینکه نیازهای او به شیوه ثابتی تأمین شود و دیگر اینکه از نظر زمانی در دوره های زمانی معینی انجام گیرد. در این صورت، کودک می تواند به محیطی که نیازهای او را تأمین می کند اعتماد نماید. در غیر این صورت، اعتماد کودک به دنیای بیرون سلب می گردد. اشتغال زوجین، هر چند به صورت نیمهوقت، ممکن است باعث شود والدین نتوانند نیازهای کودک را به موقع و به شیوه ثابتی تأمین کنند. این مسئله موجب می شود که کودک دنیای خود را به خوبی نشناسد و نتواند با آن تعامل برقرار کند. همین عدم تعامل مشکلاتی را به صورت دایمی و در فرایند رشد کودک ایجاد می کند.
اشتغال زوجین به صورت غیر همزمان
در این قِسم از اشتغال زوجین به شرط اینکه بین آنان توافق و همکاری باشد; یعنی مرد در ساعاتی که همسرش در خانه حضور ندارد جای خالی او را پر کند و بتواند رابطه عاطفی فعالی با کودکان برقرار کند و در انجام کارهای خانه نیز مشارکت فعال داشته باشد، پیامدهای منفی عدم حضور مادر به حداقل می رسد. البته در همین صورت نیز، احتمالا، فرزندان دختر که فاقد الگوی مناسب برای همانندسازی هستند دچار تعارض در نقش پذیری متناسب با جنسیت خود خواهند شد.
شغل آزاد و اداری زوجین
اگر اشتغال زن و مرد به گونه ای باشد که یکی از آنها دارای شغل آزاد با میزان ساعات کار انعطاف پذیر باشد، در این صورت اگر زوجین در انجام مسئولیت های پدر و مادری با یکدیگر همکاری کنند و در سایر ابعاد زندگی نیز با هم تفاهم داشته باشند می توانند از بروز برخی از آسیب های احتمالی ناشی از اشتغال جلوگیری کنند، و یا اینکه آسیب ها را به حداقل کاهش دهند. به نظر می رسد برخی از تحقیقات که نشان می دهد شاغل بودن مادران تأثیر تهدیدآمیز ی برای فرزندان ندارد، بلکه نتایج مثبتی نیز در پی دارد مربوط به خانواده هایی باشد که شغل زوجین یا یکی از آنها آزاد و انعطاف پذیر است. از جمله آثار مثبتی که از این تحقیقات به دست می آید این است که: «دختران سازگاری اجتماعی و شخصیتی بیشتری پیدا می کنند.»39 البته از همین تحقیقات برمی آید کودکانی که مادران شاغل دارند، از والدین خود الگوهای تثبیت شده و رایج کمتری دریافت می کنند و به کار می بندند و از اینکه مادر وقت بسیار کمی را با آنان می گذراند، شکایت دارند.40
اشتغال زوجین در شب
زوجینی که به طور متناوب شب ها شاغلند; یعنی یک هفته زن شب ها مشغول کار است و هفته بعد همسر او، در این صورت نیز اگر بین زن و مرد سازگاری و همکاری در انجام کارهای منزل و فرزندان باشد برخی از آثار سوء اشتغال بر فرزندان کاهش پیدا می کند، اما در عین حال، عدم حضور یکی از والدین به ویژه مادر، آن هم شب ها، برای کودکان خردسال می تواند مشکل آفرین باشد و ممکن است کودکان به دلیل محروم بودن از آغوش گرم مادر، دچار انواع مشکلات روحی و روانی از قبیل: اختلال خواب،41 و ترس های مرضی43شوند.
اشتغال زن در محیط مردانه
اشتغال زن در مکان هایی که مرد و زن با یکدیگر کار می کنند، ممکن است حساسیت او را نسبت به مرد و حساسیت مرد را نسبت به او کاهش دهد. در نتیجه، خانواده دیگر یگانه محل تعامل عاطفی بین زن و مرد نخواهد بود و بیم آن می رود که گرمی و شور و نشاط خانوادگی تضعیف گردد و فضای خانواده از تعامل نارسا و ناقص عاطفی پر شود، به گونه ای که حتی تقسیم مساوی وظایف و نقش های مربوط به اداره منزل و امور تربیتی فرزندان، بین زن و شوهر، نتواند ضایعات ناشی از چنین تعاملی را جبران کند.44 حضور زن در عرصه های مردانه همچنین سبب کم رنگ شدن صفات زنانه و پذیرش صفاتی مانند میل به تسلط گری، که مردانه تلقّی می شود، می گردد. این تغییرات سبب می شود که زن در محیط خانواده، آنجا که ویژگی های زنانه کارآیی خود را آشکار می سازد، فعال عمل نکند، در نتیجه، فرزندان آسیب پذیر شوند.
نتیجه گیری
از جمع بندی مطالب می توان نتیجه گرفت که اشتغال زوجین گرچه فوایدی مانند بهبود وضعیت اقتصادی و تأمین نیازهای مادی خانواده، عزتمندی اجتماعی، اثبات قابلیت های زنان در عرصه های اجتماعی، و استقلال مالی و به دست آوردن پشتوانه ای برای ایام پیری زنان و نیز رفاه و تأمین نیازهای مادی بیشتر، خود نظم دهی و رشد سازگاری اجتماعی سریع تری را برای فرزندان به دنبال دارد، اما در مجموع می توان گفت: تأثیرات نامطلوبی در فرایند رشد فرزندان، به ویژه رشد عاطفی آنها، بر جای می گذارد و میزان آسیب پذیری کودکان را در سال های اولیه کودکی افزایش می دهد. در اینجا به برخی از این آثار منفی اشاره می کنیم:
1. کودک در بدو تولد نخستین رابطه خود را با مادر برقرار می کند. او باید بتواند در کنار مادر احساس امنیت کند; یعنی این احساس را که مادر همواره برای ارضای نیازهای وی در کنارش قرار دارد.45 مادران شاغل به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از وقت مفید خود را به کار مشغولند و طبعاً از فرزندان خود دور هستند یا دست کم به موقع نمی توانند نیازهای آنها را ارضا کنند، احساس عدم اعتماد نسبت به اطرافیان را در کودک به وجود می آورند و این امر باعث می شود مراحل بعدی رشد کودک نیز که مبتنی بر «احساس اعتماد»46 است، دچار اختلال شود.
2. در مرحله دوم رشد، یعنی دستیابی کودک به استقلال، کودک هم نیاز به مراقبت والدین و هم نیاز به بازخورد آنان دارد و عدم حضور والدین در کنار کودک می تواند این مرحله از رشد کودک را نیز با مشکل مواجه کند و کودک نتواند به «استقلال عمل» دست یابد.
3. در این مرحله کودک می خواهد با والد همجنس خود همسان سازی کند و اندک اندک هویت جنسی خود را به دست آورد. تقویت کودک از سوی همسالان از یک سو و پشتیبانی والدین از سوی دیگر، و همچنین تشویق هایی که کودک در اولین کوشش هایش دریافت می کند، می توانند به کودک کمک کنند تا تصویر مثبتی از خود ایجاد کند. عدم حضور والدین در این مقطع حساس موجب می شود که احساس ابتکار47 و سازمان دهی در فعالیت ها در حدّ لازم در کودک شکل نگیرد و زمینه برخی از مشکلات مانند احساس گناه48 را در کودک به وجود آورد.
4. اگر کودک سه مرحله قبل را به خوبی طی کند به تدریج آماده ورود به اجتماعی بزرگ تر، رفتن به مدرسه و پذیرش نقش بزرگ سالان، می شود. اما اگر مراحل قبل را به دلیل عدم حضور والدین در کنار او به خوبی طی نکند با مشکلات زیادی مواجه می شود. یکی از این مشکلات احساس عدم توانایی در تحقق آن چیزی است که دیگران از او می خواهند، که در نهایت به عقده کهتری49 و ناارزنده سازی منجر می شود.
5. کودک بعد از پشت سرگذاشتن دوران کودکی وارد مرحله جدیدی یعنی نوجوانی می شود. در این مرحله، مهم ترین حادثه ای که رخ می دهد «احراز هویت»50 است. گرچه نوجوان علاوه بر والدین از سایر نهادهای اجتماعی مانند گروه همسالان و مدرسه برای دستیابی به هویت می تواند کمک بگیرد، اما حضور والدین و نقش آنها در هویت یابی نوجوان بسیار مهم است. در این مرحله، والدین علاوه بر حضور فعال در خانه، باید به طور غیر مستقیم رفتار نوجوان خود را در خارج از محیط خانه رهبری کنند، دوستان او را شناسایی کنند، پرتگاه ها و خطراتی که نوجوان را تهدید می کند به او یادآوری نمایند. والدین باید روابط دوستانه ای با فرزند خود برقرار کنند تا نوجوان علاوه بر احراز هویت، از گذرگاه دشوار بلوغ، و بحران های مخاطرآمیزه دوره نوجوانی عبور کند. در این دوره حساس، اشتغال زوجین، به ویژه اگر به صورت تمام وقت نیز باشد، خطرات جبران ناپذیری را می تواند برای نوجوان در بر داشته باشد که یکی از آنها عدم دستیابی به هویت و مبتلا شدن به پراکندگی نقش می باشد و به دنبال آن، انواع بزهکاری ها نوجوان را تهدید می کند.
پیشنهادها
گرچه برنامه ریزی برای اشتغال صحیح زوجین نیاز به یک عزم ملّی و برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای از طرف دولتمردان دارد، امّا خود والدین نیز می توانند برای کاهش تأثیرات نامطلوب اشتغال تمهیداتی را در نظر بگیرند. در اینجا به برخی از این راهکارها اشاره می کنیم:
- 1. زنان حتی الامکان از اشتغال تمام وقت خودداری و به اشتغال نیمه وقت قناعت کنند.
- 2. زنان از پذیرش کار در شیفت شب خودداری کنند.
- 3. زنان سعی کنند شغل هایی برگزینند که با ویژگی های جسمی ـ روانی آنها سازگار باشد.
- 4. حتی الامکان زنان در محیط های زنانه، شغل انتخاب نمایند و از کارکردن در محیط های مردانه اجتناب کنند.
- 5. زوجین در انجام کارهای منزل و امور مربوط به فرزندان بر اساس یک برنامه ریزی صحیح با همدیگر همکاری کنند.
- 6. از تجمّل گرایی، مصرف گرایی و آنچه باعث می شود زوجین ساعات بیشتری به کار مشغول شوند، اجتناب کنند.
- 7. در سال های اولیه ازدواج که زمان گسترش خانواده و تولید نسل است و کودکان نیاز بیشتری به حضور مادر در کنار خود دارند، زنان شاغل نشوند و در صورت شاغل شدن، مردها همکاری خود را با همسران افزایش دهند.
- 8. از مرخصی های قانونی و همچنین مرخصی های ویژه دوران بارداری و دوران وضع حمل به خوبی استفاده کنند.
- 9. زنان شاغل به دلیل اینکه ساعات کاری آنها (در خانه و محل کار) در مجموع بیشتر از مردان است، سعی کنند تغذیه مناسب، ورزش و بهداشت را به خوبی مراعات کنند.
البته حل مشکلات ناشی از اشتغال زوجین، همان گونه که پیشتر اشاره شد، نیاز به یک عزم ملّی و برنامه ریزی دقیق از سوی دولت دارد. مسئولان امر باید تمهیداتی را برای اشتغال زنان در نظر بگیرند تا از آسیب های احتمالی که بر پیکر خانواده به ویژه زنان و فرزندان وارد می شود، پیشگیری کنند و این کار میسّر نیست، مگر اینکه دولت با کمک بخش های خصوصی یک «نظام جامع اشتغال» طراحی کند. برای تحقق نظام جامع اشتغال، ابتدا باید زمینه های فرهنگی، فکری و آموزشی آن فراهم شود. پیشنهادهای زیر در فراهم نمودن مقدمات و شرایط انجام این کار مهم، به نظر، مفید می باشد:
- 1. دولت با استفاده از امکانات رسانه ای که در اختیار دارد از تضعیف نقش خانه داری و فرزندپروری جلوگیری کند.
- 2. تغییر نظام آموزشی فعلی و تبدیل آن به یک نظام آموزشی جدید که مردان را برای کارهای متناسب با ویژگی های جسمی روانی مردانه و زنان را برای انجام کارهای متناسب با خودشان، آموزش دهد.
- 3. تشکیل سازمان های حمایتی از زنان در موقعیت های بحرانی، مثل از دست دادن شوهر، طلاق، بیماری های صعب العلاج، دوران پیری و از کار افتادگی و ... .
- 4. جلوگیری از سوء استفاده کارفرمایان سودجو که زنان را به کارهای شاق و طاقت فرسا وا می دارند.
- 5. ممنوع کردن برخی از کارهای سخت و طاقت فرسا برای زنان.
- 6. تشکیل کارگاه های متناسب با زنان با شیفت های کوتاه مدت; مثلا سه شیفت 4 ساعته، آن هم در روز.
- 7. ساختن مهدکودک در کنار کارگاه ها و ادارات مربوط به زنان.
- 8. تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیت های اجباری درآمدزا.
- 9. توسعه مشاغل خانگی و ایجاد کارهای کوچک در خانه ها; یعنی تجزیه کردن کارهای صنعتی و تولیدی بزرگ به گونه ای که بتوان در منزل انجام داد.
- 10. توسعه زندگی روستایی و کمک به روستاییان برای ایجاد مراکز صنعتی تبدیلی برای تولیدات و محصولات روستا، و همچنین جلوگیری از مهاجرت بی رویه روستاییان به شهرها.
-
پى نوشت ها
1ـ عزت السادات میرخانى، رویکردى نوین در روابط خانواده، انتشارات سفیر صبح، 1379، ص 21.
2ـ ر.ک: ماهنامه علمى ـ فرهنگى و اجتماعى زنان، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ش هشتم (آبان و آذر 1383)، ص 4.
3ـ همان، ص 4 و 5.
4ـ هارلوک، رشد کودک، ص 499 به نقل از: ناصر بى ریا، روان شناسى رشد با نگرش به منابع اسلام، تهران، سمت، 1375، ج 2، ص 854.
5. selp-steem.
6ـ هارلوک، رشد کودک، ص 499 به نقل از: دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، روان شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران، سمت، 1375، ج 2، ص 854.
7ـ همان، ص 885.
8ـ روم: 21.
9ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1350، ج 6، ص 59.
10ـ محمّد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، 1405 ق، ج 10، ص 706.
11ـ همان، ج 10، ص 700.
12ـ همان، ص 721.
13ـ محمّدجواد طبسى، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376، ص 25 و 26.
14ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 14.
15ـ محمّدجواد طبسى، پیشین، ص 31.
16ـ فضل طبرسى، مکارم الخلاق، بیروت، دالحوراء، 1408 ق، ص 2188 / محدث نورى، مستدرک الوسایل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1490 ق، ص 113 / حسام الدین المتقى، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرساله، 1409 ق، ج 16، ص 273.
17ـ محدث نورى، پیشین، ج 15، ص 112.
18ـ فضل طبرسى، پیشین، ص 220.
19ـ حسام الدین متقى هندى، پیشین، ج 16، ص 443.
20ـ محدث نورى، پیشین، ج 15، ص 170.
21ـ محمّدجواد طبسى، پیشین، ص 34.
22ـ همان، ص 36.
23ـ فضل طبرسى، پیشین، ص421/ محدث نورى، ج15،ص 168.
24ـ على بن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه احمد جنتى ذیل سخنان امام سجاد(علیه السلام).
25ـ احمد بهشتى، اسلام و حقوق کودک، چ چهارم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1380، ص 19.
26ـ همان، ص 12.
27ـ پرنیگل میاکلم، نیازهاى کودکان، ترجمه نیّره ایجادى و جواد شافعى مقدم، تهران، رشد، 1380، ص 250.
28ـ همان، ص 251.
29ـ پرینگل میاکلم، پیشین، ص 251.
30ـ همان، ص 252.
31ـ همان، ص 253.
32ـ ناصر بى ریا، پیشین، ج 2، ص 862.
33ـ همان، ص 862.
34ـ همان، ص 862 و 863.
35 و 36ـ شهلا اعزازى، جامعه شناسى خانواده با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ص 160.
37ـ ماهنامه علمى، فرهنگى و اجتماعى زنان، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ش هشتم (آبان و آذر 1383)، ص 6.
38ـ ناصر بى ریا، پیشین، ج 2، ص 861 و 862.
41. Sleep disorder.
42. anxiety.
43. phobia.
44ـ ناصر بى ریا، پیشین، ج 2، ص 863.
45ـ محمود منصور و پریرخ دادستان، روان شناسى ژنتیک، چ دوم، تهران، رشد، 1374، ج 2، ص 121.
46. Sense of trust.
47. sense of initative.
48. sense of quilt.
49. inferiority complex.
50. identity.