سرمقاله
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
سنّتستیزى یا دین ستیزى؟!
یکى از مقولات عصر روشنگرى که به حق شایسته تحقیق و تدقیق است فرق بین سنّتستیزى و دین ستیزى است. برخى معتقدند این دو مساوق یکدیگر و بعضى بر این عقیدهاند که این دو با یکدیگر تفاوت دارند. صاحبنظران معاصر، قرن هجدهم را عصر عقل [ReasonAge of] نامیدهاند. اینان معتقدند در قرن 18 آرمان «عقلانیت» نه تنها حوزههاى تجربى و علمى را در عرصه دانشهاى مختلف شامل مىشد، بلکه همه عرصههاى فعالیت آدمیان و شؤون حیاتِ انسان را در برمىگرفت و هم از اینروست که این قرن را عصر روشنگرى [Enlightenment]نامیدهاند.
از ویژگىهاى این عصر این بود که عقل و عقلانیّت با بسیارى از سنّتهاى قدیمى و باورهاى گذشتگان به نبرد برخاسته بود و تلاش مىکرد تا همه قلمروها و ساحتهاى حیات آدمى را تسخیر کند. کسانى همچون ولتر، منتسکیو، هیوم، کندیاک، دالامبر، دیدرو، ولف، لامبرت و زملر از پیشروان این حرکت بودند. بسیارى از مدعیان فلسفه روشنگرى در آغاز راه به قصد فروپاشى دین قدم در این عرصه نگذاشتند، بلکه قصد آنان ارائه صورتى جدید از دین بود. آنان معتقد بودند سنّتستیز [Antiorthodox]هستند اما دینستیز [Antireligious] نمىباشند.
برخى چنین مىپندارند که باورهاى آدمى هرچه با عقل و عقلانیت فاصله بیشترى پیدا کنند، دینىتر مىشوند! و به عکس معتقدات و آموزههاى دینى هرچه عقلانىتر شوند و انطباق بیشترى با مبانى و مبادى عقلى پیدا کنند، صبغه دینىِ خود را بیشتر از دست مىدهند! این تصور و توهم، بسى نابجا و نااستوار است. باور به عقلانیتِ دینى و دین عقلانى، امروزه ضرورتى اجتنابناپذیر دارد.
در باب جنبش نرمافزارى و تولید علم و معرفت، توجه بدین نکته بسیار ضرورى و مهم است که هرگونه سنّتستیزى به معناى دینستیزى نیست. البته در حوزه مسائل علم کلام، گاه «عقلگرایى» [Rationalism]در برابر «ایمانگرایى» [Fideism] قرار مىگیرد و بدین معناست که عقل بر ایمان مقدّم گردد. عقلگرایى در این حوزه درصدد است که کلیه اصول و حقایق دینى را بر مبناى عقل اثبات کند و با استوارسازى مقولات و حقایق دینى بر مبناى ایمان مخالف است. با دقت در عمق و ریشههاى این تفکّر، روشن مىشود که این نگاه درصدد نفى و انکار دین نیست بلکه در پى آن است که همه مدعیات دینى را معقول و مبرهن و مستدل سازد، به گونهاى که هریک از آموزههاى دینى قابل دفاع عقلانى باشد. ایمان امرى قلبى، باطنى و شخصى است و عقل، ابزارى همگانى و راهى براى مفاهمه و تفاهم و تخاطب با همگان است. ما باید از جنبش و نهضت عقلانیت در عصر جدید، استقبال کنیم و تلاشى گسترده و جدّى براى ارائه عناصرِ اساسى و کلیدى در آموزه عقلانیت دینى و دیانتِ عقلانى آغاز نماییم. نهضت عقلانیت و گرایش به ناسیونالیسم در عصر حاضر، چیزى نیست که ما از آن خوف داشته باشیم و بهراسیم. ما بر این باوریم که بشریت معاصر هرچه بیشتر به سمت عقل و عقلانیت گرایش پیدا کند، خود به خود به سوى دین و آموزههاى دینى نیز گرایش بیشترى پیدا خواهد کرد.
در عقلگرایى حداکثرى [Strong rationalism] یا افراطى، صدق و حقانیت باورهاى دینى را باید طورى اثبات کرد که همه عقلا قانع شوند. توماس آکویناس (1274- 1224) و جان هیک (1632 - 1704) از جمله فیلسوفانى بودهاند که چنین دیدگاهى داشتهاند و در میان فیلسوفانِ دین معاصر، آقاى ریچارد سویین برد (1934) بر چنین باورى است. به نظر مىرسد این نگاه - فى نفسه - مثبت است و باید از آن استقبال نمود، اما همه سخن در این است که قانع شدن همه عقلا چگونه اتفاق مىافتد و معیار و ملاک در این باب چیست؟!
بجاست اندیشمندان و متفکرانِ معاصر در این زمینه مداقه بیشتر نمایند و دیدگاهها و نظرات روشنگرانه خویش را به گونهاى شفاف و آشکارا در محضر دید و نگاه ارباب معرفت قرار دهند.
والسلام سردبیر