معرفت، سال سی و دوم، شماره هشتم، پیاپی 311، آبان 1402، صفحات 9-19

    بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه‌گانه

    نویسندگان:
    ✍️ محمدرضا احمدی ندوشن / استادیار گروه معارف دانشگاه اراک / mrahmadi1349@gmail.com
    محمد حسن زمانی / دانشیار گروه علوم قرآنی جامعةالمصطفی العالمیه / mohamadhasanzamanii@gmail.com
    doi 10.22034/marifat.2023.2021367
    چکیده: 
    عملکرد سیاسی امام علی(ع) در دوران خلفا، ویژگی‌های خاصی داشته و فضای متفاوتی را در عالم سیاست به‌جود آورده و از سوی اندیشمندان و مستشرقان رویکردها و دیدگاه‌های گوناگونی را به‌همراه داشته است. نگارنده درصدد بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امام علی(ع) در دوران خلفای سه‌گانه است. این پژوهش با روش تاریخی و توصیفی ـ تحلیلی به این نتیجه رسید که برخی از مستشرقان، سیرۀ سیاسی امام علی(ع) را به اتهاماتی همچون ضعف در اندیشۀ سیاسی، عدم محاسبه‌گری و ساده‌انگاری و اقدام به کارشکنی در قبال برخی از خلفا معرفی کرده‌‌اند؛ اما این موارد بر نگرشی مادی‌گرایانه و سوگیرانه مبتنی است و رفتارهای سیاسی امام علی(ع) بر پایۀ اصول انسانی و مبانی بنیادین اسلامی قابل ارزیابی است. دراین‌حال برخی از مستشرقان نیز با نگاهی منصفانه و مثبت، رفتارهای سیاسی امام علی(ع) در مواجهه با خلفا را به اقدام برای حفظ اتحاد مسلمین، صداقت‌محوری و هم‌کاری ضابطه‌مند با خلفا تحلیل کرده‌اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Reviewing and Criticizing the Views of Orientalists about the Political Behavior of Amir Al-Momenin Ali (PBUH) in the Era of the Three Caliphs
    Abstract: 
    The political performance of Imam Ali (PBUH) during the Caliphate era had special features and created a different atmosphere in the world of politics and brought different approaches and views from thinkers and orientalists. The author is trying to investigate and criticize the views of the Orientalists about the political behavior of Imam Ali (PBUH) during the three caliphates. Using a descriptive-analytical method and a historical approach, this research came to the conclusion that some Orientalists have introduced the political career of Imam Ali (PBUH) to accusations such as weakness in political thought, lack of calculation and simplicity and sabotage towards some caliphs. These cases are based on a materialistic and biased attitude, while Imam Ali (PBUH)'s political behavior can be evaluated based on human principles and Islamic fundamentals. However, with a fair and positive view, some Orientalists have analyzed Imam Ali (PBUH)'s political behavior in the face of the caliphs as an action to maintain the unity of Muslims, honesty and disciplined cooperation with the caliphs.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    امام علي دومين شخصيت اسلام بعد از پيامبر اعظم به‌عنوان اولين امام شيعيان و جانشين بلافصل پيامبر، در دوران خلافت خلفاي سه‌گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) که پس از رحلت پيامبر به جانشيني انتخاب شدند و امر جانشيني پيامبر به انحراف کشيده شد، هيچ اقدامي جهت تضعيف آنان انجام نداد؛ بلکه در مواردي به ياري و ارائه مشاوره‌هاي راهگشا به آنان پرداخت. درحالي‌که امام علي براساس سياست رايج جوامع بشري، بايد زمينۀ لازم براي رسيدن به قدرت را، حتي به بهاي تضعيف خلفا، فراهم مي‌آورد؛ اما تنها رضايت و عبوديت خداوند و رعايت موازين ديني و اخلاقي را در نظر داشت و هيچ‌گونه پيمان‌شکني را، حتي با عالي‌ترين اهداف، مجاز نمي‌دانست. چنين نگرشي براي کساني‌که محاسباتشان براساس معيارهاي مادي و منافع فردي است، چندان قابل درک نيست.
    مستشرقان در تبيين شخصيت امام علي با همين موازين و معيارها اظهارنظر کرده و مدعي شده‌اند که امام در بينش سياسي دچار ساده‌انديشي بوده است و به‌دليل تقيدات سخت ديني، در رويکرد و تدابير سياسي، دچار ضعف بوده است و لذا دچار مشکلاتي شده است و همچنين رويکرد مغرضانه‌اي نسبت به خليفۀ سوم داشته است. اما برخي از مستشرقان با رويکرد مثبتي به تبيين رفتار و نگرش سياسي امام علي پرداخته و مورد تحسين قرار داده‌اند.
    تاکنون اگرچه پژوهش‌هايي مانند مقاله‌هاي «نقد ديدگاه تاريخى يک شرق‌شناس» (پيشوايي، 1385)؛ «حيات علمي امام علي از منظر ‌انديشمندان غيرمسلمان و مستشرقان» (احمدي ندوشن، ۱۳۹۰)؛ «بررسي و نقد مقالۀ [امام] علي‌بن ‌‌ابي‌طالب[]، دائرة‌المعارف اسلام» (غضنفري، ۱۳۹۲)؛ «فضايل اميرالمؤمنين امام علي از ديدگاه مستشرقان» (شافعي‌پور، ۱۳۹۸)؛ «بررسي و نقد ديدگاه مستشرقان دربارۀ فضائل اهل‌بيت» (جهادي و همكاران، ۱۳۹۹)؛ پايان‌نامه‌هاي بررسي و نقد ديدگاه مستشرقان دربارۀ اميرالمؤمنين علي (حسيني، ۱۳۸۷) و نقد و بررسي ديدگاه‌هاي مستشرقان پيرامون امام علي و نهج‌البلاغه (خاني آراني، ۱۳۹۱) انجام گرفته است؛ اما پژوهشي به‌طور مستقل، رويکرد سياسي امام علي از منظر مستشرقان را مورد توجه قرار نداده و کتاب و مقاله‌اي ارائه نشده است. اين پژوهش بنا دارد به‌بررسي و نقد رويکرد مستشرقان نسبت به نگرش و انديشه سياسي امام علي و همچنين سيرۀ سياسي امام در دوران خلفا بپردازد و به اين پرسش پاسخ دهد که: «مستشرقان دربارة رفتارهاي سياسي امام علي در دوران خلفا چه ديدگاه‌هايي داشته‌اند و نقد و ارزيابي اين ديدگاه‌ها چيست؟» در اين نوشتار ابتدا به تبيين ديدگاه مستشرقان دربارۀ رويکرد سياسي امام علي در دوران خلفا پرداخته شده و سپس ديدگاه برخي از مستشرقان مورد نقد قرار گرفته است.
    1. ديدگاه‌هاي مستشرقان دربارة رفتار سياسي امام علي
    برخي از مستشرقان در بررسي سيره و نگرش سياسي امام علي با هدف آشنايي با سيره و عملکرد امام علي و با رعايت بي‌طرفي و بهره‌گيري از منابع اصيل و قابل اعتماد و بدون توجه به نگرش‌هاي مغرضانه بعضي از جريانات سياسي و مخالفان امام علي، به تبيين سيرۀ سياسي ايشان پرداختند.
    اما برخي از مستشرقان در بررسي سيره و نگرش سياسي امام علي، همۀ منابع لازم را مورد بررسي قرار نداده و با استناد به منابع اهل‌سنت و در مواردي با غرض‌ورزي و نگاه مادي‌گرايانه، به ارزيابي سيرۀ سياسي امام علي پرداخته‌اند و در نتيجه ارزيابي صحيحي بدين موضوع نداشته و اشکالاتي مطرح کرده‌اند.
    الف) گزارش ديدگاه‌ها
    يك. ديدگاه لامنس
    هنري لامنس (Henri Lammens) (۱۹۳۷-۱۸۶۲) کشيش بلژيکي، از فارغ‌التحصيلان دانشگاه سنت ژوزف بيروت در رشتۀ ادبيات عرب و نويسندۀ مقالات و كتاب‌هاي متعدد در موضوعات تاريخ اسلام و از نويسندگان دائرة‌المعارف اسلامي ليدن است (حسيني طباطبائي، 1375، ص 169). وي در رابطه با امام علي مدعي است که مردي جِلْف بوده است (پيشوايي، ۱۳۸۵، به نقل از: لامنس، 1930، ص 3).
    دو. ديدگاه نيکلسون
    نيکلسون (Nicholson) (۱۹۴۵ـ۱۸۶۸) خاورشناس انگليسي، استاد زبان فارسي در دانشگاه لندن و زبان عربي در دانشگاه کمبريج که بسياري از متون مهم فارسي و عربي را ترجمه، تصحيح و منتشر کرده است و تعدادي از برجسته‌ترين خاورشناسان انگليسي، تربيت‌يافتگان او بودند و ديدگاه‌هايش دربارۀ اميرمؤمنان در کتاب تاريخ ادبيات عرب آمده است (حسيني طباطبائي، 1375، ص 54و55).
    وي مدعي است که: علي پسرعموي پيامبر و داماد وي، که تا اين زمان در پشت پردۀ سياست بود، در اين زمان (پس از قتل عثمان) به‌خلافت رسيد. با اينکه همکاري او با قاتلان عثمان دور از ذهن است؛ ولي او عثمان را در آن موقعيت به حال خود رها کرد و از تلاش براي نجات ‌دادن او کوتاهي کرد» (نيکلسون، ۱۳۸۰، ص ۲۰۴).
    سه. ديدگاه کايتاني
    كايتانى (Caetani) (۱۹۳۵ـ۱۸۶۹) خاورشناس‌شناس ايتاليايي، نويسندۀ آثار فراواني در تاريخ اسلام، مسلط به هفت زبان ازجمله عربي و فارسي و سفير ايتاليا در آمريکا و از بنيان‌گذاران سنت پژوهشي شرق‌شناسي در حوزۀ مطالعاتي تاريخ اسلام است که با روشي انتقادي به مطالعۀ منابع تاريخي اسلامي پرداخته است و مادلونگ به برخي از ديدگاه‌هايش راجع به امام در کتاب جانشيني حضرت محمد اشاره کرده است.
    وي مدعي است که: على احتمالاً به‌طور مستقيم مردم را به كشتن عثمان برنيانگيخت؛ اما در خفا مشكلات فراوانى در برابر او به‌جود آورد تا او را از مقبوليت بيندازد و خود را محبوب مردم سازد و در نهايت، عثمان را وادار به كناره‏گيرى كند» (مادلونگ، ۱۳۸۱، ص ۱۵۱ به نقل از: کايتاني، تاريخ اسلام، ج ۸، ص ۱۶۰).
    چهار. ديدگاه فيليپ حتي
    فيليپ حتي (Philip Khuri Hitti) (۱۹۷۸ـ۱۸۸۶) استاد لبناني ـ آمريکايي در دانشگاه پرينستون و دانشگاه هاروارد بود. تسلط وي بر تاريخ عرب و خاورميانه و تاريخ اسلام بوده است و متخصص زبان‌هاي سامي بود و تقريباً به‌تنهايي رشتۀ عرب‌پژوهي را در ايالات متحده تأسيس کرد و دانشيار بخش شرق‌شناسى دانشگاه كلمبيا و استاد تاريخ عرب در دانشگاه آمريكايى بيروت و رئيس بخش زبان و ادبيات شرقى دانشگاه پرينستن بوده است (سعيد، 1386، ص 424و425) و ديدگاهش راجع به امام در کتاب تاريخ عرب مطرح شده است. وي مدعي است که علي صفاتي چون مراقبت و دورانديشي و پيش‌بيني و تدبير را که لازمه يک سياستمدار و پيشوا بود، کمتر به ‌کار مي‌برد (حتي، ۱۳۶۳، ص ۳۳۶).
    پنج. ديدگاه واليري
    واليري (Vaglieri) (۱۹۸۹ـ۱۸۹۳) شرق‌شناس ‌ايتاليايي و از پيشگامان عرب‌شناسي و اسلام‌شناسي و عضو مؤسسۀ دانشگاهي شرق‌شناسي در ناپل و يکي از نويسندگان دائرةالمعارف اسلام كمبريج است و ديدگاه‌هاي وي در مورد امام علي در دائرةالمعارف اسلام نگاشته ‌شده است (حسيني، ۱۳۸۷، ص ۳۰۵).
    واليري جايگاه امام علي را نزد خلفا اين‌گونه ارزيابي کرده است که على مشاورى ارزشمند براى خلفاى پيش از خود بود و احتمالاً به‌سبب دانش فوق‌العاده ایشان از قرآن و سنت، خلفا در مسائل شرعى و حقوقى با او مشورت مى‏كرده‏اند» (تقي‌زاده داوري، ۱۳۸۵، ص ۲۱؛ واليري، 1987، ج 1، ص 381ـ386).
    وي در رابطه با بينش سياسي امام علي معتقد است که: در انديشه‏هاى او نوعى سخت‏گيرى افراطى وجود داشت و شايد به‌همين دليل بود كه دشمنانش او را محدود، يعنى «كوته‏بين و متعصب» مى‏دانستند. او كه در حصار تعبد انعطاف‏ناپذير خود [به‌دين‏] محصور گشته بود؛ نتوانست خود را با ضروريات و مقتضيات كه با شرايط زمان محمد بسيار متفاوت بود، وفق دهد و ازاين‌رو فاقد نرمي و انعطاف‏پذيري سياسي بود (تقي‌زاده داوري، ۱۳۸۵، ص ۳۸؛ واليري، 1987، ج 1، ص 382).
    همچنين در مواجهه امام با عملکرد خليفه سوم، اظهار کرده است که علي در مسائل سياسي، خود را در رديف مخالفان عثمان قرار مي‏داده و آنان، وي را به‏عنوان رهبر يا يکي از رهبرانشان مي‏شناختند و وقتي ابوذر غفاري از مدينه تبعيد شد، علي با پسرانش، علي‏رغم تحريم عثمان، براي بدرقه او رفتند و سخنراني تندي ضد عثمان ترتيب دادند (واليري، 1987، ج 1، ص 382).
    شش. ديدگاه پطروشفسكي
    پطروشفسكي (Petroushevsky) (1977ـ1898) روسي است؛ اما چون غيرمسلمان است در رديف مستشرقان است. وي به‌مدت ۳۱ سال در دانشگاه سن پترزبورگ تدريس کرد. از سال ۱۹۶۱ تا زمان مرگش، رياست کرسي تاريخ کشورهاي خاورميانه را در دانشگاه سن‌پترزبورگ بر عهده داشت، مهم‌ترين تحقيقات وي دربارۀ تاريخ مشرق زمين، به‌ويژه ايران و قفقاز بوده است (حسيني طباطبائي، 1375، ص 69و70) و راجع به امام علي در کتاب اسلام در ايران نکاتي را مورد توجه قرار داده است.
    وي در رابطه با نگرش سياسي امام مي‌نويسد: «به‌طورکلي علي از صفات يک دولت‌مرد و سياست‌مدار عادي عاري بود، و عقل وي تابع افکار ديني وي بود. غلو در خرده‌گيري‌هاي اخلاقي که ناشي از علل ديني بود، وي را از اخذ تصميم بازمي‌داشت و گرايشي به مدارا در نهادش ايجاد کرده بود. عقل او که کاملاً تابع افکار ديني وي بود، به‌کندي تصميم مي‌گرفت و با سستي بيشتري به اجراي تصميمات مي‌پرداخت. ترس از اينکه به افتخارطلبي شخصي و خودخواهي متهم شود، غالباً وي را از شدت عمل و اجراي تصميمات سخت عليه دشمنانش بازمي‌داشت» (پطروشفسکي، ۱۳۵۴، ص ۵۵).
    هفت. ديدگاه مونتگمري وات
    مونتگمري وات (William Montgomery Watt) (۲۰۰۶ـ۱۹۰۹) اسلام‌شناس معاصر و استاد بازنشستۀ مطالعات عربي و اسلامي دانشگاه ادينبورگ و از برجسته‌ترين محققان غيرمسلمان اسلام‌شناس در غرب است (حسيني طباطبائي، 1375، ص 148و149) و ديدگاه‌هايش دربارۀ امام در کتاب‌هاي محمد في‌المدينه و تصوير شيعه در دايرة‌المعارف امريكانا مورد اشاره قرار گرفته است.
    وي همکاري امام با خلفا را اين‌گونه مطرح کرده است که: علي ضمن مشارکت اندک با خلفا در امور سياسي، مخالف خشونت‌گرايي و رفتارهاي افراطي در جريان اعتراض عليه عثمان و مخالف به‌قتل‌ رسيدن عثمان بود (تقي‌زاده داوري، ۱۳۸۲، ص ۲۹۸).
    وي در رابطه با بينش سياسي امام معتقد است که: رسول اسلام به پسرعمويش علي‌بن ابيطالب که گاهي اوقات در خانۀ او زندگي مي‌کرد، علاقۀ فراواني داشت، و بدون شک محمد درک کرده بود که علي داراي ويژگي‌هاي يک دولت‌مرد با تدبير نيست (وات، بي‌تا، ص ۴۹۱).
    هشت. ديدگاه اشپولر
    اشپولر (Bertold Spuler) (۱۹۹۰ـ۱۹۱۱) مستشرق آلماني، استاد دانشگاه، محقق تاريخ و نويسندۀ آثاري در تاريخ ايران که در سال ۱۹۴۳ استاد زبان‌هاي سامي و مطالعات اسلامي در دانشگاه مونيخ شد، سپس به رياست مؤسسۀ اسلامي در دانشگاه هامبورگ رسيد (نيک‌بين، 1380، ج 2، ص 652). ديدگاه‌هاي وي دربارۀ امام علي در کتاب جهان اسلام نگاشته شده است. وي امام را در امور سياسي، ضعيف معرفي کرده و مدعي است که علي هرچند مردي دلير و شريف بود؛ اما سياست‌مداري چندان قوي نبود (اشپولر، ۱۳۵۴، ص ۶۲).
    نه. ديدگاه لمبتون
    کترين سواينفورد لمبتون ‏(۲۰۰۸ـ۱۹۱۲) پروفسور انگليسي ايران‌شناس در دانشگاه لندن و پژوهشگر برجستۀ مسائل ايران (نيک‌بين، 1380، ج 2، ص 973) و همکارانش در کتاب تاريخ اسلام کمبريج معتقدند که علي در تقوا سخت‌گير بوده است... خواستار تغيير برخي ترتيبات موجود بوده، و اين امر ناخوشايند برخي محافل که با منافعشان سازگاري نداشت، بوده است. بعد از انتخاب عثمان به خلافت، علي خواستار اجراي حکم قصاص عليه فرزند عمر كه به ناحق هرمزان را كشته بود، شد (هولت و لمبتون، ۱۳۸۳، ص ۱۱).
    وي در رابطه با نحوه رفتار علي با عثمان در زمان شورش مردم عليه وي، معتقدند: هنگامي كه بستگان و ياران عثمان براي گريختن از مدينه شتاب مي‌ورزيدند؛ علي ضمن رعايت بي‌طرفي، در هنگام محاصرۀ خانۀ عثمان، از ميانجي‌گري ميان شورشيان و خليفه غافل نبود (همان، ص 117).
    ده. ديدگاه مادلونگ
    مادلونگ (Madelung) (۲۰۲۳ـ۱۹۳۰) مستشرق آلماني که در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه هامبورگ درجۀ دکتراي مطالعات اسلامي دريافت کرد و استاد كرسي مطالعات‌ اسلامي‌ در دانشگاه‌ آكسفورد شد (حسيني، ۱۳۸۷، ص ۲۹۵). نظراتش دربارۀ اميرمؤمنان در کتاب جانشيني حضرت محمد به ‌تفصيل آمده است.
    وي به‌صورت تلويحي اتهام شوخ‌طبعي و همچنين محاسبه‌گر نبودن را مطرح کرده و مدعي است که سادگي علي در سياست، بي‌باکي و عدم حساب‌گري‌اش موجب شد که او را به فردي غيرجدي متهم کنند. گويا اين اتهام (شوخ‌طبعي) را عمر به او زد. اين ويژگي‌ها در همان آغاز فرمان‌روايي‌اش آشکار شد (مادلونگ، ۱۳۸۱، ص ۲۰۸).
    وی به‌بيان علت تأخير علي در بيعت با ابوبکر از زبان خود امام پرداخته که به تقدم حق خويش در خلافت باور داشت و هنگامي‌که با ابوبکر، عمر و عثمان بيعت کرد، همچنان بر عقيده‌اش باقي بود؛ اما براي حفظ اتحاد مسلمانان بيعت کرد (همان، ص 21).
    يازده. ديدگاه رابرت گليو
    رابرت گليو (Robert Gleave) (1969ـ) خاورشناس بريتانيايي معاصر و رئيس بخش مطالعات عربي دانشگاه اکستر است، که دربارۀ آرا و عقايد اسلامي در سده‌هاي ميانه و بخصوص اصول فقه تشيع تخصص دارد (حسيني، ۱۳۸۷، ص ۲۸۶). وی در رابطه با مواجهۀ امام با جريان سقيفه معتقد است که سکوت علي در مقابل رأي سقيفه براي حفظ جامعۀ نوپاي اسلامي، امري ضروري بوده است (گليو، 2007، ص 63).
    دوازده. ديدگاه لالاني
    لالاني (Arzina Lalani) مستشرق بريتانيايي و محقق مؤسسه مطالعات اسماعيلى لندن، که پيش از آن، مدرس دانشکدۀ شرق‏شناسى دانشگاه کمبريج و دانشگاه دمونتفورت بوده است (حسيني، 1387، ص ۲۸۶). وی ديدگاه‌هايش راجع به امام علي را در کتاب نخستين انديشه‌هاي شيعي آورده است.
    او معتقد است که براساس ديدگاه مشهور، امام علي در دوران خلافت دو خليفۀ اول، در امور سياسي دخالتي نداشت؛ که با توجه به شرکت فعال او در امور جامعه در روزگار پيامبر، اين عدم تحرک و بي‌علاقگي، خود کاشف از بسي چيزهاست... و بر طبق اخبار دريافتي، علي با پيشنهاد ابوسفيان مبني بر احقاق حقش در اقدام به جنگ مخالفت کرد؛ زيرا به‌نظر او اين کار به انهدام اسلام مي‌انجاميد (لالاني، ۱۳۸۱، ص ۲۲).
    لالاني در تشريح ماجراي شوراي انتصابي عمر براي تعيين خليفه و تحليل علي از ترکيب شورا و سرانجام آن، و نحوۀ انتخاب عثمان و اعتراضي که نسبت به اين روند وجود داشت، به صداقت‌محوري امام اشاره کرده که در جريان تصميم‌گيري شورا وقتي از علي سؤال شد که اگر انتخاب شود، آيا طبق کتاب خدا، سنت پيامبر و سيرۀ دو خليفه اول حکومت خواهد کرد؛ شرط عمل به سيرۀ شيخين را نپذيرفته است (لالاني، ۱۳۸۱، ص ۳۴).
    سيزده. ديدگاه هاليستر
    هاليستر (Hollister) که سال‌ها در لکنهو (هند) مي‌زيسته و کتاب تشيع در هند، رسالۀ دکتري وي است (هاليستر، 1374، پيشگفتار مترجم، ص‌ هفت)، همکاري و هماهنگي امام علي با خلفا را تبيين کرده و مدعي است که از وي (امام) نقل‌کرده‌اند که دربارۀ خلفاي پيش از خود گفته: من با ايماني راسخ و قلبي مطمئن در کمال يگانگي، ابوبکر، عمر و عثمان سه خليفه نخست را در انجام امور مهم حکومتي و ديني مددکار بودم، تاآنجاکه هرگاه آنها نشستند، من نيز نشستم و چون برخاستند، من نيز برخاستم و چون آنان پيش رفتند من نيز به پيش رفتم هرگاه از من ياري طلبيدند، همراهي کردم و هيچ‌گاه از راهنمايي آنها دريغ نورزيدم و غالباً در زمان آنان از مدينه سمت نيابت ايشان را داشتم (هاليستر، ۱۳۷۴، ص ۱۱و۱۲).
    وي در بيان وقايع مربوط به انتخاب خليفه در شوراي شش نفره، اشاره مي‌کند که علي يکي از اعضاي آن شورا بود و در شوراي مذکور خلافت به علي پيشنهاد شد؛ مشروط به اينکه بر طبق روش دو خليفه پيشين و سنت نبوي حکومت کند؛ اما علي با آزادگي و مناعت، که از سجاياي خاص او بود، اجازه نداد که رأي او چنين مقيد گردد و در نهايت اين مقام نصيب عثمان گرديد (همان، ص 11).
    ب) بررسي و نقد ديدگاه‌ها
    همان‌طورکه روشن شد، مستشرقان ديدگاه‌هاي متفاوتي نسبت به رويکرد سياسي امام علي ارائه کرده‌اند. برخي مدعي شده‌اند که امام علي در بينش سياسي و تدبير امور سياسي دچار ضعف بوده و انعطاف‌پذيري لازم را دارا نبوده است و به‌دليل سخت‌گيري و تقيدات ديني افراط‌گونه، در تصميم‌گيري‌هاي سياسي دچار نوعي سستي بوده است؛ و عده‌اي عدم همراهي امام و اعتراض به عثمان در بعضي از موارد را مخالفت و کارشکني با وي تلقي کرده و معتقدند امام مساعدت لازم در جلوگيري از قتل خليفه سوم انجام نداده است؛ برخي هم امام را به ساده‌انديشي، سبک‌سري و عدم محاسبه‌گري که لازمۀ يک سياست‌مدار توانمند بوده متهم کرده‌اند. اما در مقابل، برخي از مستشرقان، امام را در رعايت صداقت و توجه به مصالح عمومي شاخص دانسته و ضمن اينکه مشاوري امين براي خلفا بوده، اما در صورت رعايت‌ نکردن حدود و احکام اسلامي، خواستار اجراي حدود مي‌شد.
    در اينجا به‌بررسي و نقد ديدگاه نادرست برخي از مستشرقان پرداخته خواهد شد، و به ديدگاه درست برخي ديگر از مستشرقان نيز استناد خواهد شد.
    يک. نقد اتهام «ضعف در بينش سياسي و تدبير»
    برخي از مستشرقان همچون فيليپ حتي، مونتگمري وات، واليري، پطروشفسکي و اشپولر همان‌طور که در گزارش‌ها آمده است؛ مدعي شده‌اند که امام علي در بينش سياسي و تدبير امور سياسي دچار ضعف بوده و انعطاف‌پذيري لازم را نداشته است.
    در نقد اين ديدگاه‌هاي بايد توجه داشت که امام علي در رفتارهاي سياسي در مواجهه با خلفا، ضمن مشارکت و همکاري در حد ضرورت با خلفا، از اعمال غرض‌ورزي شخصي و قوميتي در مواجهه با برخي اعتراضات مردمي، پرهيز داشت و به‌دور از افراط و تفريط عمل مي‌کرد. چنان‌که برخي از مستشرقان نيز بدين نکته اشاره کرده‌اند. براي مثال لمبتون و همکارانش معتقدند که علي ضمن رعايت بي‌طرفي در هنگام محاصره خانۀ عثمان، از ميانجي‌گري ميان شورشيان و خليفه غافل نبود (هولت و لمبتون، ۱۳۸۳، ص ۱۱۷).
    نيکلسون نيز معتقد است که علي برجستگي‌ها و فضايل بسيار داشت. هوشيار، دورانديش، شجاع، صاحب رأي، حليم، وفادار و شريف بود (کريم‌خاني و صمداني، ۱۳۸۳، ص ۱۵).
    هشدار و نصيحت خيرخواهانه به خلفا و ميانجي‌گري بين معترضان و خليفه و پرهيز از رفتارهاي افراطي و فتنه‌گونه، با ادعاي ضعف در بينش سياسي و انعطاف‌ناپذير بودن در مسائل سياسي، سازگاري ندارد.
    توجه بدين نکته لازم است که منشأ چنين اتهاماتي ناشي از ناآشنايي از سياست علوي است؛ سياستي که مبتني بر سياست نبوي بود. سياست علي مبتني بر معيارها و اصول اسلامي بود و تصميم‌گيري‌ها و سياست‌گذاري‌هاي ايشان در دايرۀ همين اصول، قابل تعريف و تحليل است؛ نه براساس سياست رايج بشري که مبتني بر منافع شخصي و رسيدن به ‌هدف با هر وسيله‌اي است. کساني که بر امام اين‌گونه خرده‌گيري‌ها را کرده‌اند، براساس معيارهاي مادي و اصول حاکم بر سياست بشري، سيرۀ سياسي امام علي را مورد ارزيابي قرار داده‌اند. بنابراين مي‌توان چنين پنداشت که در بسياري از موارد، ناآگاهي يک مستشرق از آموزه‌هاي دين مبين اسلام به‌دليل اينكه مسلمان و معتقد به اسلام نيست، باعث مي‌شود که نگاه و ديدگاه واقعي نسبت به آموزه‌هاي آن نداشته باشد. چه‌بسا يك آموزه در فرهنگ و مكتب‌هاي خاص مفهومي ويژه دارد كه يك پژوهشگر بيروني از آن غافل بوده و مفهوم ديگري را برداشت مي‌كند. چنان‌که ژري كه مستشرق آلماني و رئيس بخش شرق‌شناسي دانشگاه هاله آلمان به اين نکته توجه کرده است و مي‌گويد: بدون شك برداشت يك متفكر غيرمسلمان از معارف اسلامي با برداشت يك متفكر اسلامي فرق مي‌كند؛ زيرا اولي هيچ راهي براي شناخت آموزه‌ها و ديدگاه‌هاي پيامبر اسلام جز ترجمۀ سخنان وي ندارد؛ علاوه بر اينكه همان فهم نيز برگرفته و تأثير گرفته از مباني فكري بيگانه از مباني اسلام و روش فهم مخصوص خود اوست. بنابراين تعجبي ندارد اگر يك مستشرق از اسلام‌شناسي به يك نتايجي برسد كه متفكر مسلمان به غير آن رسيده است (العاني، ۱۴۲۱ق، ص ۱۲۶).
    البته اتهام عدم بينش سياسي به امام علي در زمان حيات ايشان هم مطرح بوده است و عده‌اي سياست معاويه را بر سياست امام ترجيح مي‌داده‎اند؛ درحالي‌که امام علي از خوش‌فکرترين و در رأي و انديشه، درست‌ترين مردم به‌شمار مي‌رفت. ايشان در سياست و تدبير خود مصلحت اسلام را بر حق شخصي خود مقدم مي‌داشت و براي رشد و پيشرفت و برپايي اسلام اهل فداكاري بود.
    هرکس که با تاريخ اسلام و حوادث صدر اسلام آشنايي دارد، مي‌داند که عزم و اراده و قاطعيت اميرمؤمنان امر قابل انکاري نيست و ايشان مشهور به اين صفات بود و انتساب بي‌ارادگي و ضعف تدبير به علي انتساب درستي نيست.
    احمد محمد شاکر پژوهشگر برجسته مصري، در رد اين اتهام آورده است که از هيچ مورخ قديم يا جديد شنيده نشده که علي‌بن ابي‌طالب را متهم به بي‌ارادگي و دودلي يا کمي هوشمندي کند؛ بلکه هوشمندي علي و عزم و قاطعيت او صفاتي است که مورخان متفقاً او را با آنها متصف دانسته و حتي برخي او را داراي روحيۀ خطرپذيري دانسته‌اند که گاهي او را به تنگناها و مشکلات مي‌افکند، و هيچ بيم و نگراني به‌خود راه نمي‌داد. دانش و هوشمندي و ذکاي او به‌حدي بود که چه در عصر او و چه بعدها، تنها افراد معدودي به آن رتبه رسيده‌اند» (جمعي از نويسندگان، بي‌تا، ج ۷، ص ۴۲۷، مدخل حسين).
    ابن ‌ابي‌الحديد اديب، متکلم، مورخ، شاعر و فقيه شافعي و اصولي معتزلي و از علماي اهل‌سنت سده هفتم (سايت ويکي فقه)، هم امام علي را در رأى و تدبير، از استوارترين مردم در رأى و صحيح‏ترين ايشان در تدبير دانسته است؛ به‌گونه‌اي‌که وقتي عمر‌بن خطاب تصميم گرفت به جنگ روميان و ايرانيان برود، علي بهترين راهنمايى و راهکار را ارائه کرد. اتهام بي‌تدبيري به او از جانب دشمنانش بدان جهت بوده كه او سخت مقيد به شريعت بود و هرگز كارى را كه خلاف شرع بود، انجام نمى‏داد؛ چنان‌که خودش فرموده است: «اگر دين و تقوا نبود من زيرك‌ترين اعراب بودم». اين در حالي بود که خلفاى ديگر آنچه را كه به مصلحت خود مى‏ديدند، انجام مى‏دادند؛ خواه مطابق با شرع باشد و خواه نباشد؛ و ترديد نيست كسى كه آنچه را به صلاح خود بداند انجام دهد و مقيد به ضوابط شرعى نباشد، كارهاى دنيايي او بسامان‌تر است و آن‌كس كه مقيد به ضوابط شرعي باشد، كارهاى دنيايي او در ظاهر نابسامان است (ابن‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۱۱، ص ۲۸).
    آنجا که در انتخاب اعضاي شوراي شش نفره، حاضر نشد براي به‌دست آوردن حکومت، دروغ مصلحتي بگويد و اين اقدام را خلاف اخلاق مي‌دانست و نگرشي متفاوت در امر سياست را به‌تصوير مي‌کشيد. هرچند عده‌اي بر اين عقيده‌اند كه هيچ مصلحتي بالاتر از مصـلحت اسـلام و مسـلمانان وجود ندارد. بنابراين هيچ ‌چيز به اين اندازه اهميت نداشت كه حضرت علي قدرت را به‌دست مي‌گرفت و حكومتي مبتني بر حق و عدالت و ارزش‌هاي اسلامي تشكيل مي‌داد. حضرت مي‌توانست فقط يك دروغ مصلحت‌آميز بگويد و قبول كند كه به سيرة شـيخين هم عمل مي‌كند؛ ولي بعداً فقط به اجتهاد خود عمل كند و به سيرة شيخين، بهـايي ندهـد؛ با اين دروغ نيز هيچ اتفاقي نمي‌افتاد (فراهتي و زماني قورتاني، ۱۳۹۲).
    درواقـع ايـن شـرط، تضمين‌كنندة حقوق كلان قريش بود و طبيعي بود كه علـي حتـي بـه قيمـت ازدسـت دادن خلافت، اين شرط را نمي‌پذيرفت؛ چراكه اعتقادي بـه آن نداشـت و آن را خـلاف سيره و عمل رسول الله مي‌دانست (عباسي، ۱۳۹۱).
    جرج جرداق نويسندۀ مسيحي عرب، معتقد است علي‌بن ابي‌طالب بسيار زيرک و سريع‌الادراک بود و راز دل مردم، هوس‌ها و خواست‌هاي دروني آنان را به‌خوبي مي‌دانست و با راستي و راست‌گويي در زندگي شناخته شده و متفاوت ديده مي‌شود (جرداق، 1370، ص 32).
    امام علي در پاسخ به اتهام عدم بينش سياسي و برتري معاويه در سياست‌ورزي فرموده است که معاويه زيرک‌تر از ايشان نيست؛ اما شيوۀ معاويه، پيمان‌شکني و گنهکاري است؛ که اگر پيمان‌شکني، ناخوشايند نبود کسي از علي زيرک‌تر نبود (نهج‌البلاغه، ۱۳۷۰، خطبه ۱۹۱؛ قندوزي، ۱۴۲۲ق، ج 1، ص 454؛ اسكافى، ۱۴۰۲ق، ص ۱۶۶).
    جرجي زيدان نويسنده و دانشمند مسيحي عرب، تفاوت بينش علي و معاويه را ناشي از اين دانسته که معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند؛ اما علي و همراهان او، هيچ‌‌گاه از راه راست و دفاع از حق و شرافت، تخطي و تجاوز نمي‌کردند» (سراج، ۱۳۷۶، ص ۳۲۴).
    سياست علي را از دوران جواني تا لحظه شهادت، صدق و صفا و درست‌گويي و درست‌گفتاري تشکيل مي‌داد؛ و او لقب صديق اکبر و فاروق امت (جداکنندۀ حق از باطل) را از پيامبر دريافت کرده است (ابن‌اثير، ۱۴۰۹ق، ج ۵، ص ۲۸۷؛ ابن‌ ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۳، ص ۲۵۷).
    بنابراين به‌نظر مي‌رسد طرح چنين اتهامي از سوي مستشرقان ناشي از ناآشنايي و يا ناآگاهي است؛ و يک پژوهشگر بي‌طرف، ضمن رعايت بي‌طرفي، همۀ منابع و نگرش‌ها را بررسي و براساس آن به تحليل يافته‌هاي خود مي‌پردازد.
    دو. نقد اتهام «کارشکني در دوران خليفه سوم»
    در شناخت ديدگاه‌هاي مستشرقاني نظير نيکلسون، کايتاني و واليري دانسته شد که ايشان عدم همراهي امام و اعتراض به برخي از اقدامات عثمان را مخالفت و کارشکني با وي تلقي کرده و بر امام خرده گرفته‌اند؛ درحالي‌که آنجا که مصالح مسلمانان اقتضاء مي‌کرد، اهتمام امام بر همکاري با خلفا بوده است. اما در دوره عثمان به‌دليل برخي عملکردهاي ناصحيح عثمان، ميزان اعتراضات به عملکرد وي بيش از دو خليفه قبلي بوده است و امام در موارد متعددي با خليفه سوم اختلاف‌نظر داشت و در صورت لزوم به وي هشدار مي‌داد.
    شواهد بسياري وجود دارد که امام علي مشاوري امين براي خلفا بود و در کمک به خلفا براي پيشبرد اسلام از هيچ کمکي دريغ نمي‌کرد؛ اما نه به اين معنا که با تمام ديدگاه‌ها و سياست‌هاي ايشان موافق بوده است؛ بلکه در موارد متعددي با خلفا اختلاف‌نظر داشته و ابراز کرده است.
    رفتار سياسي امام مبتني بر رعايت مصالح عمومي و همکاري با حکومت‌ها، در راستاي ‌پیشبرد منافع جامعه براساس ضوابط اسلامي بوده است و در ضمن توجه جدي به رعايت و اجراي دقيق و بدون تبعيض احکام و حدود اسلامي داشت و به‌شدت با گزينشي عمل‌کردن در اجراي حدود مخالف بود. تأکيد و يادآوري چنين نکته‌اي به خلفا نيز در همين راستا مورد ارزيابي است؛ چنان‌که برخي از مستشرقان همچون مونتگمري وات، لمبتون و همکارانش همان‌طور که در گزارش ديدگاه‌ها آمده است نيز به‌درستي بدان اشاره کرده‌اند.
    آنچه ازمنابع تاريخي و نهج‌البلاغه به‌روشني به‌دست مي‌آيد، آن است که علي در جريان شورش عليه عثمان، موضعي اصلاحي اتخاذ کرد و نظرشان بر اصلاح عثمان و اصلاح ساختار حکومتي عثمان، و نه قتل خليفه بوده است؛ و اينکه امام اقدام و يا تحريک و يا بي‌تفاوتي در به قتل ‌رسيدن عثمان و استفاده از اين موقعيت براي رسيدن به‌قدرت نداشته است.
    درواقع امام در جريان شورش عليه عثمان خواهان مهار بحران بود و بدين‌سبب بود که ميانجي‌گري ميان شورشيان و عثمان را پذيرفت و سعي کرد با سخنان خويش عثمان را وادار به اصلاح امور کند (ر.ک: ابن‌ ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۲، ص 140ـ154).
    امام در هنگام ميانجي‌گري بين معترضان و عثمان با سخناني آميخته با خيرخواهي و محترمانه به عثمان يادآور شد که قصدش وساطت است و گوشزد کرد که خليفه از مطلبي بي‌اطلاع نيست که بخواهد به او يادآوري کند؛ و هشدار داد که بدترين مردم نزد پروردگار، پيشواي ستمگري است که خود گمراه است و مردم به‌وسيلۀ او گمراه مي‏شوند؛ سنت‌هاي مورد قبول را از بين برده و بدعت‌هاي متروک را زنده مي‏کند، و فرمايش رسول خدا را در مورد پيشواي ستمکاري يادآور شد که در روز رستاخيز حاضر مي‏کنند؛ درحالي‌که نه ياوري با اوست و نه عذرخواهي... و من به تو هشدار مي‏دهم که نکند تو همان پيشواي مقتول اين امت گردي؛ و يادآور شد که پيامبر فرموده است در اين امت پيشوايي کشته خواهد شد که پس از آن، درهاي کشت و کشتار به ‌روي آنها تا قيامت باز خواهد گرديد؛ امور اين امت را بر آنها مشتبه مي‏کند، فتنه و فساد در ميانشان گسترش مي‏دهد؛ تاآنجاکه حق را از باطل تميز نمي‏دهند، و به‌سختي در آن فتنه غوطه‏ور مي‏شوند، و به شدت در هم آميخته و فاسد خواهند گرديد. نکند تو با اين سن زياد و گذراندن عمر، زمام خويش را به‌دست مروان بسپاري تا هرجاکه خاطرخواه اوست، تو را ببرد (نهج‌البلاغه، 1370، خطبه ۱۸۷).
    امام وقايع مربوط به شورش عليه عثمان را اين‌گونه ترسيم کرده است که مردم به او عيب گرفتند و طعنه زدند؛ و من يکي از مهاجران بودم که بيشتر براي رضايتش (در راه خدا) مي‏کوشيدم و کمتر سرزنشش مي‏کردم (همان، نامه ۱).
    موضع ايشان دربارۀ قتل عثمان بدين ‌قرار بوده که فرمود اگر به کشتن فرمان داده بودم، قاتل محسوب مي‏شدم؛ و اگر آنها را بازمي‏داشتم، از ياورانش به‌شمار مي‏آمدم! اما کسي که او را ياري کرده، نمي‏تواند بگويد از کساني‌که دست از ياريش برداشته‏اند، بهترم؛ و کساني‌که دست از ياريش برداشتند، نمي‏توانند بگويند ياورانش از ما بهترند. من جريان (عثمان) را برايتان خلاصه مي‏کنم؛ استبداد ورزيد، چه بد استبدادي؛ و شما ناراحت شديد و از حد گذرانديد و خداوند در اين مورد حکمي دارد که جاري مي‏شود (همان، خطبه ۳۰).
    امام نه‌تنها اقدامي که باعث تحريک شورشيان برضد عثمان شود، انجام نداد؛ بلکه تاآنجاکه توانست در خاموش‌کردن اين فتنه کوشيد؛ تاآنجاکه مروان معترف بود هيچ‏کس به‏اندازۀ علي به عثمان ياري نرساند (ابن‌عساکر، ۱۴۱۵ق، ج ۴۲، ص ۴۳۸؛ ذهبي، بي‌تا، ج ۲، ص 461و۴۶۲؛ ابن ‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۱۳، ص ۲۲۰).
    چنان‌که امام خود در رابطه با وساطت در مورد عثمان مطرح فرموده که کوشش براي بازداشتن مردم از آزار رساندن به عثمان به‌حدي بود، که ترسيدم در اين کار گناهکار شوم» (نهج‌البلاغه، خطبه ۲۴۰؛ شهيدي، ۱۳۷۸، ص ۲۶۹).
    علاوه بر تلاش همه‌جانبۀ امام براي جلوگيري از وقوع فتنه و آرام ‌کردن اوضاع، از کمک فرزندان بزرگوارش به عثمان نيز در شرايط سخت محاصرۀ معترضان در اطراف خانۀ عثمان دريغ نورزيد و امام حسن را براي دفاع از خانه او فرستاد (طبري، ۱۳۸۷ق، ج ۴، ص ۳۸۵؛ ابن‌شبه، ۱۴۱۷ق، ج 2، ص ۳۰۱). و زماني‌که طلحه و زبير آب را به روي عثمان بستند؛ علي با زحمت فراوان توانست آب به او برساند (طبري، ۱۳۸۷ق، ج 4، ص 385و386؛ مسعودي، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص ۳۴۴؛ بلاذري، ۱۴۱۷ق، ج 5، ص 68و69).
    ابن ‌ابي‏الحديد در‏بارۀ کمک امام به عثمان، معتقد است که اگر جعفربن ابي‏طالب محاصره شده بود، علي همان‌قدر در آن راه تلاش مي‏کرد که براي عثمان انجام داد (ابن ‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج 4، ص 67).
    روشن گرديد امام علي در مواردي که مصالح مسلمانان اقتضاء مي‌کرد، صادقانه و به‌دور از هيجان و احساسات، با خلفا همکاري داشت؛ و در صورت عدم رعايت مباني و حدود اسلامي، بي‌تفاوت نبود و اجراي حدود را خواستار مي‌شد و برخلاف ادعاي بعضي از مستشرقان، مخالفتش با برخي عملکرد خلفا، مبتني بر نگرش شخصي و جهت‌گيري‌هاي سياسي نبوده است؛ بلکه بر مبناي جديت امام در اجراي حدود و احکام اسلام بوده است.
    بنابراين به‌نظر مي‌رسد که منشأ چنين نگرش‌ها و خرده‌گيري‌ها بر امام از جانب برخي از مستشرقان، ناشي از عدم دسترسي و يا عدم توجه آنان به متون اصيل اسلامي باشد، که باعث ضعف علمي و كمبود اطلاعات و ناقص‌بودن برخي از نگرش‌ها شده، و در نتيجه به داوري‌هاي اشتباه منجر شده است. از طرفي بسياري از نوشته‌هاي مستشرقان دربارۀ اماميه و امامان دوازده‌گانه، سطحي بوده، از لحاظ روش تحقيق با مشکل عدم مراجعه به منابع شيعي مواجه‌اند. چنان‌که لالاني معتقد است در مغرب‌زمين، تحقيق و بررسي در تشيع يكي از شاخه‌‌هاي مطالعات و بررسي‌‌هاي اسلامي بود كه بيش از همه، مورد غفلت قرار گرفته است (لالاني، ۱۳۸۱، ص ۷).
    سه. نقد اتهام «ساده‌انديشي و عدم محاسبه‌گري»
    چنان‌که گذشت، لامنس امام را به ساده‌انديشي متهم کرده است؛ که به‌نظر مي‌رسد وي به‌دليل تعصب و از روي غرض‌ورزي سعي دارد با چنين اتهامي از شأن علي بکاهد و در اين زمينه دچار افراط شده است؛ چنان‌که کازانووا يکي از خاورشناسان فرانسوي به اين نکته اشاره کرده و ضمن اظهار تعجب از تعصب لامنس و اطلاعات تحسين‌برانگيزي که به تاريخ آن عصر داشته؛ اما در اين مباحث طرفدارى خود را از بنى‌اميه بر ضد بنى‌هاشم نشان داده است، و بارها در اين‌باره به مجادلات دفاعى و اتهام‌هاى ادعايى پرداخته و آنها را به‌ هم ارتباط داده است! (آلفونس، ۱۹۶۶م، مقدمه، ص ۵۳و۵۴).
    در حالي لامنس امام را به سبک‌سري و جلف‌بودن متهم کرده که برخي از مستشرقان جايگاه مشورتي برجسته‌اي براي امام نزد خلفا ترسيم کرده‌اند. چنان‌که واليري معتقد است على مشاورى ارزشمند براى خلفاى پيش از خود بود؛ و احتمالاً به‌سبب دانش فوق‌العادۀ على از قرآن و سنت، در مسائل شرعى و حقوقى با او مشورت مى‏كرده‏اند» (تقي‌زاده داوري، ۱۳۸۵، ص ۲۱؛ واليري، 1987، ج 1، ص 381ـ386).
    شواهد حاکي از اين است که لامنس در اين نسبتِ مغرضانه از عمروبن عاص پيروي کرده که براي پيروزي سياسي، دروغ‌گويي را جايز مي‌شمرد! و به‌مردم شام تلقين مي‌کرد که علي مردي شوخ و بازيگر است و لياقت خلافت ندارد. اميرمؤمنان در اينکه عمروعاص چنين اتهامي به ايشان زده، ابراز شگفتي کرده است و ايراد چنين اتهامي را ناشي از دروغ‌گويي وي دانسته است؛ درحالي‌که براى رهايى جانش بهترين و بزرگ‌ترين نقشه‏اش آن است كه جامه‏اش را بالا زند و عورت خود را آشكار سازد و فراموشي آخرت، او را از گفتن سخن حق، بازداشته است (نهج‌البلاغه، ۱۳۷۰، خطبه ۸۴).
    مادلونگ نيز به‌صورت تلويحي اتهام محاسبه‌گر نبودن و همچنين شوخ‌طبعي را مطرح کرده است. به‌نظر مي‌رسد که چنين توصيفي از جانب مادلونگ نسبت به امام ناشي از اتهام‌زني امثال عمروبن عاص به امام علي است، که با سوءنيت همراه بوده است. با بررسي تاريخ دوران علي، به‌نظر مي‌رسد که عيب‌جويي عمرو‌بن عاص نيز برگرفته از سخن خليفه دوم باشد، که هنگام ذکر نام علي به‌عنوان گزينۀ محتمل تصدي خلافت پس از خودش، به عبدالله‌بن عباس گفته که نمى‏داند خلافت را پس از خود در چه كسى قرار دهد. عبدالله‌بن عباس پيشگامى، جهاد، قرابت با رسول خدا و دانش علي را يادآور شده است و علي را گزينه‌اي مناسب براي تصدي خلافت دانسته است؛ اما عمر ضمن تأييد سخن ابن‌عباس، امام علي را مردى شوخ‌طبع معرفي کرده است (ابن ‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۶، ص ۳۲۶).
    ابن ‌ابي‌الحديد معتقد است که عمر در اين اظهارنظر، قصد عيب‌جويي نداشته؛ بلکه مقصود وي اين بوده که علي شدت عمل و سخت‌گيري لازم را (مثل او) براي ادارۀ خلافت ندارد. اما عمروبن عاص اين سخن را دستاويز قرار داده و برجسته کرده و بازيگري را به آن اضافه کرده است (ابن ‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۶، ص ۳۲۷).
    وي سخن خليفه دوم را اين‌گونه توجيه می‌کند که هر انساني داراي خوي مخصوصي است و فضيلت را فقط در آن خوي مي‌داند. مثلاً شخص ترسو و بزدل، از شجاعت بدگويي مي‌کند؛ متقابلاً شخص شجاع هم ترسوها را تحقير کرده، جبن را ضعف و ذلت و خواري مي‌داند. بر اين اساس چون عمر شخص تندخو و خشن و سخت‌گير و همواره عبوس بود، چنين پنداشته كه همين اخلاق، فضيلت است و خلاف آن نقص به‌شمار مى‏رود و حال آنكه اگر مردى خوشرو و آرام و نرم و داراى اخلاق ملايم بود، معتقد مى‏بود كه همان اخلاق، فضيلت و خلاف آن را نقص مي‌دانست و اگر فرض كنيم كه اخلاق او در على و اخلاق على در او مى‏بود، عمر در مورد على مى‏گفت: «اگر اين تندخويى در او نمى‏بود!» منتها اين پسر عاص بود که سخن او را بزرگ کرد و در شام به‌صورت يک عيب بزرگ براي آن حضرت شايع کرد (ابن ‌ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۶، ص ۳۲۷).
    ابن ‌ابي‌الحديد اصل شوخ‌طبعي و مزاح علي را رد کرده و يادآور شده است که با تأمل در حال و وضع علي در عصر رسول خدا، بسيار بعيد است که بتوان به او نسبت شوخي و مزاح داد. و در کتب شيعه و کتب محدثان، شاهدي بر اين امر يافت نمي‌شود. همچنين در ايام خلافت ابي‌بکر و عمر در کتب سيره، حتي يک حديث نمي‌توان يافت که ارتباطي به شوخي او داشته باشد. تمام اوقات او در عبادت و نماز، ذکر، فتاوا، آموزش علم، رفت و آمد و مراجعات مردم براي فراگيري احکام و تفسير قرآن سپري مي‌شد. او تمام يا اکثر روزها را روزه مي‌گرفت، و همه يا اکثر شب‌ها را مشغول نماز بود. اينها در ايام آرامش و صلح بود؛ اما در ايام جنگ نيز در آمادگي کامل، اوقات او با فرماندهي سپاه و عمليات جنگي سپري مي‌شده است و با اين گرفتاري‌ها و اشتغال‌ها، وقت فراغت و بيکاري نداشت که به شوخي و مزاح بپردازد (ابن‌ ابي‌الحديد، ۱۳۷۸، ج ۶، ص 328و3299).
    جاى تعجب نيست كه عمروبن عاص و دشمنان ديگر، او را به اين عيوب متهم كنند. هركس تأمل كند مى‏فهمد كه آنان درعين‌حال ناخواسته و دانسته و ندانسته، بدين‌گونه در مدح و ثناى او كوشش كرده‏اند و قدر و منزلتش را بيشتر و برتر ساخته‏اند؛ و اگر عيب ديگرى از او مى‏يافتند، آن را نقل مى‏كردند (ر.ک: پيشوايي، 1385).
    شايد بتوان راز نسبت شوخ‌طبعي به امام علي از زبان عمر را ناشي از آن دانست که چون عمر عبوس و خشن بود، فقدان خشونت در علي را دعابه مي‌دانست؛ و عمروبن عاص مغرضانه و با هدف تضعيف امام چنين نسبتي را دستاويز قرار داده و آن‌ را در ميان مردم شام منتشر کرده است و مستشرقان هم، بدون توجه به اين نکات، و برخي از ايشان مغرضانه و متعصبانه، چنين اتهامي را به امام علي نسبت داده‌اند.
    البته بايد يادآور شد که انتساب عدم محاسبه‌گري به امام از جانب مادلونگ با رويکرد برخي از مستشرقان نظير رابرت گليو، و لالاني (همان‌طورکه در گزارش ديدگاه‌ها اشاره شد) که معتقدند رويکرد سياسي امام مبتني بر رعايت مصالح و اصولي مثل حفظ اتحاد و انسجام مسلمانان، صداقت‌محوري بوده است؛ قابل نقض است. مصالحي که امام با جديت و در مواقعي با فداکاري مثال‌زدني درصدد حفظ آن بوده است.
    بنابراين رعايت مصالحي مثل حفظ يکپارچگي و اتحاد مسلمين به‌ويژه در شرايط بحراني و تهديدآميز پس از رحلت پيامبر که براي امام علي مهم بوده است و اصولي همانند صداقت‌محوري که از اصول محوري در رويکرد سياسي امام بوده است؛ با عدم حساب‌گري تناسبي ندارد.
    چهار. همکاري همه‌جانبه (بي‌قيد و شرط)
    چنان‌که گذشت هاليستر در اصل همکاري امام با خلفا به نکته درستي اشاره کرده است؛ اما به‌نظر مي‌رسد به‌نحو اغراق‌آميزي همکاري و هماهنگي بدون قيد و شرط امام علي با خلفا، مورد اشاره قرار داده است؛ درحالي‌که همکاري علي با خلفا، چنان‌که در ديدگاه هاليستر ادعا شده، مطلق و همه‌جانبه نبوده است و در جايي‌که برخلاف دستورات شريعت و احکام عمل مي‌کردند، مخالفت خود را با صراحت اعلام مي‌فرمود، که به مواردي از هشدارها و اعتراضات امام علي به عملکرد خلفاي سه‌گانه در بخش‌هاي قبل اشاره شده است.
    نتيجه‌گيري
    در يک نگاه کلي نسبت به ‌ديدگاه مستشرقان به نگرش سياسي امام علي مي‌توان گفت که ديدگاه يکساني از مستشرقان به‌دست نيامده است. عده‌اي از مستشرقان نگاه درستي داشته و رفتار و نگرش سياسي امام علي را در دوران خلفا، مورد تحسين قرار داده‌اند؛ اما برخي از مستشرقان با رويکرد متفاوتي به ‌بررسي نگرش و رفتار سياسي امام پرداخته و به اشکال‌تراشي و در مواردي به توهين و تضعيف شخصيت امام روي آوردند که دليل آن، عدم آشنايي به جامعيت شخصيت امام و برجستگي امام در عمل به موازين اسلامي و دستورات الهي و رعايت اصول انساني و موازين اخلاقي است و براساس محاسبات رايج بشري و معادلات مادي به تبيين عملکرد امام پرداخته و دچار خطاي در تحليل و تبيين شخصيت امام علي شده‌اند.

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1370، قم، دارالذخائر.
    • آلفونس، اتیین دینیه، 1966م، محمد رسول الله، ترجمة عبدالحلیم محمود، قاهره، دارالمعار.
    • ابن ‌ابی‌الحدید، عبدالحمید‌بن هبة‌الله، 1378، شرح نهج‌البلاغه، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی.
    • ابن‌اثیر، على‌بن ابى‌الکرم، 1409ق، أسدالغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر.
    • ابن‌شبه، عمر، 1417ق، تاریخ المدینة المنورة، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    • ابن‌عساکر، علی‌بن حسن، 1415ق، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر.
    • احمدی ندوشن، محمدرضا، 1390، «حیات علمی امام علی(ع) از منظر ‌اندیشمندان غیرمسلمان و مستشرقان»، تاریخ در آینه پژوهش، ش 31، ص 49-70.
    • اسکافى، محمد‌بن عبدالله،1402ق، ‏المعیار و الموازنه، بیروت، مؤسسة محمودی.
    • اشپولر، برتولد، 1354، جهان اسلام، ترجمة قمر آریان، تهران، امیرکبیر.
    • بلاذرى، احمد‌بن یحیى‌، 1417ق، جمل من انساب الأشراف، بیروت، دار الفکر.
    • پطروشفسکی، ایلیاپاولویچ، 1354، اسلام در ایران، ترجمة کریم کشاورز، تهران، پیام.
    • پیشوایی، مهدی، 1385، «نقد دیدگاه تاریخی یک شرق‌شناس»، تاریخ در آیینه پژوهش، ش ۶، ص 27ـ56.
    • تقی‌زاده داوری، محمود، 1382، تصویر شیعه در دایرة‌المعارف امریکانا، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل.
    • تقی‌زاده داوری، محمود، 1385، تصویر امامان شیعه در دائرة‌المعارف اسلام،‏ قم، مؤسسة شیعه‏شناسى.
    • جرداق، جورج، 1370، روائع نهج البلاغه، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه.
    • جمعی از نویسندگان، بی‌تا، دایرة المعارف الاسلامیه، بیروت، دارالفکر.
    • جهادی، محمد و همکاران، 1399، «بررسی و نقد دیدگاه مستشرقان دربارۀ فضائل اهل‌بیت(ع)»، پژوهش‌های اعتقادی کلامی، ش 37، ص 63ـ86.
    • حتی، فیلیپ، 1363، تاریخ عرب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، آگاه.
    • حسینی، علی‌حسین، 1387، بررسی و نقد دیدگاه مستشرقان درباره امیرالمؤمنین علی(ع) ، پایا‌ن‌نامة کارشناسی ارشد، قم، جامعة‌المصطفی العالمیه.
    • حسینی طباطبائی، مصطفی، 1375، نقد آثار خاورشناسان، تهران، چاپخش.
    • حسینی، غلام احیاء، 1387، شیعه‌پژوهی و شیعه‌پژوهان انگلیسی‌زبان، قم، شیعه‌شناسی.
    • خانی آرانی، هادی، 1391، نقد و بررسی دیدگاه‌های مستشرقان پیرامون امام علی(ع) و نهج‌البلاغه، پایان‌نامة کارشناسی ارشد، کاشان، دانشگاه کاشان.
    • ذهبى، شمس‌الدین، بی‌تا، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الکتاب العربى.
    • سراج، محمدابراهیم، 1376، امام علی(ع): خورشید بی‌غروب، تهران، نبوی.
    • سعید، ادوارد، 1386، شرق‌شناسی، ترجمة لطفعلی خنجی، تهران، امیرکبیر.
    • شافعی‌پور، ایوب، ۱۳۹۸، «فضایل امیرالمؤمنین امام علی(ع) از دیدگاه مستشرقان»، در: مجموعه مقالات کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امیرالمؤمنین امام علی(ع)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی.
    • شهیدی، سیدجعفر، ۱۳۷۸، ترجمه نهج البلاغه، تهران، علمی و فرهنگی.
    • طبرى، محمدبن جریر، 1387ق، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث.
    • العانی، عبدالقهار داوود عبدالله، 1421ق، الاستشراق و الدراسات الاسلامیه، عمان (اردن)، دارالفرقان.
    • عباسی، علی‌اکبر، 1391، «نقش قبیلة قریش در دورکردن حضرت علی(ع) از خلافت اسلامی»، پژوهشنامه علوی، ش ۶، ص 53ـ68.
    • عبدالجلیل، ج .م، 1393، تاریخ ادبیات عرب، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، امیرکبیر.
    • غضنفری، سعادت، 1392، «بررسی و نقد مقالۀ [امام] علی‌بن ‌‌ابی‌طالب[(ع)]، دائرة‌المعارف اسلام»، پژوهشنامه علوی، ش ۷، ص 53ـ78.
    • فراهتی، عباسعلی و زهرا زمانی قورتانی، 1392، «نقش امیرالمؤمنین(ع) در شکوفایی دانش اخلاق اسلامی از منظر روایات»، پژوهشنامة علوی، ش ۷، ص 79ـ104.
    • قندوزى‏، سلیمان‌بن ابراهیم، 1422ق، ینابیع المودة، قم، اسوه.
    • کریم‌خانی، حمزه و سیدمحمدعلی صمدانی، 1383، علی(ع) فراسوی ادیان (امیرمؤمنان(ع) در کلام اندیشمندان غیر مسلمان)، قم، دانش حوزه.
    • لالانی، ارزینا، 1381، نخستین اندیشه‌های شیعی، ترجمة فریدون بدره‌ای، تهران، نشر و پژوهش فروزان روز.
    • مادلونگ، ویلفرد، 1381، جانشینی محمد، ترجمة احمد نمایی و دیگران، مشهد، آستان قدس رضوی.
    • مسعودی، علی‌بن حسین، 1409ق، مروج‏الذهب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی.
    • نیک‌بین، نصرالله، 1380، فرهنگ جامع خاورشناسان مشهور و مسافران به نشرق زمین، تهران، آرون.
    • نیکلسون، رینولد، 1380، تاریخ ادبیات عرب، ترجمة کیواندخت کیوانی، تهران، ویستار.
    • وات، مونتگمری، بی‌تا، محمد فی المدینه، ترجمة تعریب شعبان برکات، بیروت، مکتبة المصریه.
    • هالیستر، جان نورمن، 1374، تشیع در هند، ترجمة آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر فرهنگ دانشگاهی.
    • هولت، پی ام و ان ک س لمبتون، 1383، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمة تیمور قادری، تهران، امیرکبیر.
    • Gleave, Robert, 2007-2011, "Ali b. Abi Talib"، in Encyclopedia of Islam, 3 Ed, B. Gudrun Kramer, Denis Martine, John Nawas and Everett Rawson, E. J. Brill.
    • Vaglieri , L. Veccia, 1987, "Ali B. ABITALIB", The Encyclopedia of Islam, Prepaed by Number of Leding Orintalsts, Leiden E.L. Brill.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا، زمانی، محمد حسن.(1402) بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه‌گانه. فصلنامه معرفت، 32(8)، 9-19 https://doi.org/10.22034/marifat.2023.2021367

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا احمدی ندوشن؛ محمد حسن زمانی."بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه‌گانه". فصلنامه معرفت، 32، 8، 1402، 9-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا، زمانی، محمد حسن.(1402) 'بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه‌گانه'، فصلنامه معرفت، 32(8), pp. 9-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا، زمانی، محمد حسن. بررسی و نقد دیدگاه‌های مستشرقان دربارۀ رفتارهای سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه‌گانه. معرفت، 32, 1402؛ 32(8): 9-19