معرفت، سال سی و سوم، شماره اول، پیاپی 316، فروردین 1403، صفحات 35-46

    ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سوره‌ی مبارکه فرقان و نهج البلاغه

    نویسندگان:
    ✍️ رضا حاجیان حسین آبادی / استادیار گروه الهیات و علوم اسلامی دانشگاه پیام نور / alihajian131@gmail.com
    احسان پیرداده بیرانوند / دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور
    امیراحمد عظیمی / کارشناس ‌ارشد نهج‌البلاغه، دانشگاه لرستان / azimimirahmad@gmail.com
    doi 10.22034/marifat.2024.2021921
    چکیده: 
    تربیت اسلامی یکی از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی بشر است که از گذشته تا کنون مورد توجه پژوهشگران و محققان دینی قرار گرفته است؛ زیرا کیفیت تحقق آن می‌تواند سلامت جسم و روح بشر را فراهم نماید و در تعالی و تکامل او نقش بسزایی داشته باشد. از‌این‌رو، آموزه‌های قرآن کریم، ابعاد تربیتی انسان را از زوایای مختلف دربر گرفته و برای هدایت تک تک افراد جامعه، برنامه‌ای کامل و دقیقی را طراحی نموده است. بر این اساس، پژوهش حاضر سعی دارد به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سورة مبارکه «فرقان» و «نهج البلاغه» بپردازد، تا جامعه اسلامی بتواند با شناخت آموزه‌های الهی و با تأثیرپذیری از مفاهیم تربیتی آن به اهداف عالیه خود دست یابد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که در سورة «فرقان»، چهارده مؤلفه برای شناسایی بندگان ویژه خداوند در دو بعد اخلاقی و عبادی ذکر شده، که هر یک از آنها به گونه‌ای با زندگى فردی و اجتماعى انسان ارتباط دارند. ازاین‌رو، انسان باید روابط و مناسبات خود را بر پایه احترام به حقوق دیگران و اطاعت از پیشوای پرهیزکار در جهت کسب رضایت و خشنودی خداوند استوار سازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Moral and Devotional Characteristics of Abd al-Rahman in Surah Al-Furqan and Nahj al-Balagha
    Abstract: 
    As one of the most important programs in human life, Islamic education has always been the focus of religious researchers and scholars. It can provide health to the body and soul of man and play a significant role in his exaltation and development. Therefore, the teachings of the Holy Quran encompass the educational dimensions of man from different aspects and offer a complete and precise program to guide each individual in society. Using the descriptive-analytical method, the present study seeks to examine the moral and devotional characteristics of the servants of the Most Gracious God in the blessed Surah Al-Furqan and Nahj al-Balagha. In fact, the Islamic society can achieve its lofty goals by getting to know the divine teachings and educational concepts of Islam. The research results show that in Surah Al-Furqan, fourteen components are mentioned to identify the special servants of God in two moral and devotional dimensions, each of which is somehow related to the individual and social life of man. Therefore, man must establish his relationships on the basis of respecting the rights of others and obeying a pious leader in order to gain God's satisfaction and pleasure.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    مسئلة تربيت، يکي از مهم‌ترين مسائلي است که از ديرباز مورد توجه پيشوايان ديني بوده و روزگار و عصري را از توجه به اين واقعيت مهم خالي نمي‌توان يافت؛ چراکه سلامت رواني هر فرد و جامعه‌اي در گرو تربيت الهي و انساني است. به گونه‌اي که از آيات قرآن کريم چنين برمي‌آيد که هدف مهم بعثت پيامبران، ارشاد به اصلاح اخلاق و تطهير ارواح بشر از زشتي‌هاست تا بشر در ساية شناخت و به کار بستن آموزه‌هاي الهي به سعادت حقيقي و صلاح واقعي و کاميابي زندگي در دنيا و آخرت دست يابد و از چيزهاي پليد و زشت و نابساماني در امان بماند.
    قرآن کريم، مردم را بر اساس عقيده به سه دسته تقسيم کرده است: پارسايان (مؤمنان)، کافران و منافقان. هر يک از اينها، ويژگي هايي دارند که از دو نوع ديگر او را جدا مي‌کند. از سوي ديگر، اين تقسيم‌بندي نشان‌دهندة اهميت عقيده در ساختار شخصيت انسان و تشخيص ويژگي‌هاي متمايزکننده اوست و رفتار انسان را به شکلي خاص و مشخص که موجب تمايز او از ديگران شود، جهت مي‌دهد. اين دسته‌بندي همچنين نشان مي‌دهد که عامل اساسي در ارزشيابي شخصيت از منظر قرآن، عقيده است (نجاتي، 1367، ص304). ازاين‌رو، سورة «فرقان» يکي از سوره‌هايي است که مضامين آن نکات تربيتي بسيار مهمي را دربر گرفته و از دسته اول به عنوان «عبادالرحمن»؛ يعني بندگان خاص خداوند ياد کرده است. در قرآن کريم، گاهي کلمه «عباد» به «الله» اضافه شده مثل «عباد الله» يا به «الرحمن» در آيه 63 سورة «فرقان»، يا به «ياي متکلم» مثل «عبادي»، يا گاهي با الف و لام و گاهي بدون الف و لام و اضافه آمده که انتخاب لفظ «رحمن» به جاي الله و اضافه شدن لفظ «عباد» به آن، ممکن است به اين علت باشد که سخن از بندگاني است که رحمت واسعه الهي آنها را فراگرفته است و به سوي کانون رأفت و مهرباني ره مي‌پيمايند، به گونه‌اي که رحمت عام الهي در دنيا و رحمت خاص خداوند در آخرت آنها را فراگرفته و خداوند منان بالاترين درجات و مقامات را به آنان عنايت خواهد کرد.
    آنچه ضرورت پرداختن به اين موضوع را ايجاب مي‌کند، اين است که ذات وجود انسان و حقيقت ملکوتي او جز با تربيتي واقعي شکوفا نمي‌شود، و اگر انسان با تربيت الهي به سوي حقيقت وجودي خويش سير نکند، در مرتبة طبيعت خود متوقف مي‌ماند و در سراشيبي نفسانيت فرو مي‌غلطد و موجودي فاسد و بي‌رحم مي‌شود. ازاين‌رو، بر جامعه اسلامي لازم است که آموزه‌ها و نکات تربيتي استخراج‌شده از قرآن و روايات معصومان را محور اصلي برنامه زندگي خود قرار داده تا بتوانند به مدارج و مراحل کمال و سعادت و به مرحله عبوديت واقعي دست يابند. آن‌گونه که اميرالمؤمنين علي در اهميت تربيت مي‌فرمايد: «هر کس به آداب الهي تربيت يابد، آن تربيت، او را به رستگاري جاودان مي‌رساند» (مجلسي، 1404ق، ج13، ص214).
    بنابراين، پژوهش حاضر درصدد است به روش توصيفي ـ تحليلي به بررسي ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادي عبادالرحمن در سورة مبارکة «فرقان» و «نهج البلاغه» بپردازد، تا به پرسش‌هاي ذيل پاسخ گويد:
    در سورة «فرقان» به چه ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادي از عبادالرحمن اشاره شده است؟ در نهج‌البلاغه به چه مؤلفه‌هاي اخلاقي و عبادي از بندگان خاص الهي اشاره شده است؟
    در زمينه پيشينة اين پژوهش، محققان و پژوهشگران بسياري کتاب‌ها و مقالاتي را به نگارش درآورده‌اند. ازجمله: مقالة «عبادالرحمن» (خدادادي، 1379)، صفات و ويژگي‌هاي عبادالرحمن در آيات 63ـ68 سورة «فرقان» را مورد بررسي قرار داده و نتيجه مي‌گيرد که در اين آيات به برخي از صفات مؤمنان همچون تواضع، رفتار آنها در برابر جاهلان، عبادت و انفاق بندگان ويژه خدا اشاره شده است.
    مقالة «ويژگي‌هاي ايمان و مؤمنين در قرآن و سنت» (زماني، 1388)، نويسنده تلاش کرده تا اندازه‌اي به حقيقت ايمان و پاره‌اي از ويژگي‌هاي مؤمنان در دو بعد فردي و اجتماعي اشاره کند.
    مقالة «سيماي عبادالرحمن در نهج‌البلاغه» (عارفي ميناآباد، 1395)، به بررسي موضوعي «عبادالرحمن» و ويژگي‌هاي آنها در خلال تفسير آيات سخنان عرفا و بيانات حضرت علي در نهج‌ البلاغه پرداخته و نتيجه مي‌گيرد، هر کس که به بندگي حقيقي خداوند دست يابد؛ زيرا سايه اسم «الرحمن» خداوند قرار مي‌گيرد و صادقانه به صفات «عباد الرحمن» آراسته مي‌شود و در زمره آنان قرار گرفته و از چشمه‌هاي رحمت الهي بهره‌مند مي‌شود و در دنيا و آخرت سعادتمند خواهند بود.
    كتاب سيماي انسان کامل در قرآن (سبحاني، 1397)، به چهارده علامت و نشانه براي بندگان خدا اشاره کرده است.
    مقالة «الگوي تربيتي آيات حج با تکيه بر تفسير الميزان» (خوشفر، 1398)، آيات سورة «حج» را با رويکرد تربيتي مورد بررسي قرار داده‌ و نتيجه مي‌گيرد که روش بسيار مؤثر عنوان‌گزيني و کدگذاري است که در اين زمينه بر روي آيات حج، انسان‌سازي را به صورت فشرده در قالب الگوهايي ترسيم مي‌کند تا رابطة عناوين اتخاذشده در آيات حج را نشان دهند.
    مقالة «رابطه عبد و رب» (خاصيان سرابي و ديگران، 1399)، به تبيين رابطه عبد و رب در قرآن پرداخته و آن را به عنوان يک راهکار اخلاقي مطرح مي‌کند. از سوي ديگر، پذيرش رابطه عبد و رب به عنوان اساسي‌ترين رابطة انسان و خدا از طرف انسان، به تربيت اخلاقي او منجر مي‌شود.
    علي‌رغم پژوهش‌هاي صورت‌گرفته، تاکنون پژوهشي که بتواند ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادي عبادالرحمن در سورة مبارکة «فرقان» و «نهج البلاغه» را مورد بررسي قرار دهد به نگارش درنيامده، و از اين نظر بديع و نو به نظر مي‌رسد.
    1. مفهوم‌شناسي
    واژه «تربيت» از ريشه «رُبُّو» به معني افزوني، افزايش، توسعه و پديدار گشتن است (ابن‌منظور، 1414ق، ج5، ص126). تربيت يعني «مهيا ساختن زمينه براي پروراندن استعدادهاي دروني هر موجود و به ظهور و فعليت رسانيدن امکانات بالقوة موجود در درون او» (سادات، 1371، ص7).
    واژه «عبد» داراي دو اصل متضاد است: 1) نرمي و رامي که ظاهراً خود اين اصل دو کاربرد پيدا کرده است: اول، بنده و پرستش‌گر خدا که جمع آن عباد است. دوم «عبد» به معناي مملوک که در واقع خادم مولاي خويش است؛ 2) شدت و صلابت که به لباس سخت و محکم گفته مي‌شود و از همين معناست غضب و نفرت از چيزي داشتن (ابن‌فارس، 1404ق، ج4، ص205ـ207؛ فراهيدي، 1409ق، ج2، ص48ـ50؛ جوهري، 1407ق، ج2، ص502ـ505)، اما در اصطلاح به کسي مي‌گويند که خود را مالک خويش نمي‌داند، بلکه وجودش را متعلق به خدا بداند و در برابر او تسليم محض باشد و در اطاعت او هرگز به خود سستي راه ندهد، ازاين‌رو، تنها کسي مي‌تواند شايسته پرستش باشد که نهايت احسان و بخشش را کرده باشد و او کسي جز خداي سبحان نيست (خادميان نوش‌آبادي، 1384، ص109). ازاين‌رو، عبوديت بالاترين درجة تکامل يک انسان و نشانة قرب او به خداست و نقطه اوج تسليم در برابر ذات پاک اوست.
    واژه «رحمت» به معناي رقت، تعطف و رأفت است (ابن‌فارس، 1404ق، ج2، ص498). واژه‌شناسان «رحمن» را مشتق از رحمت دانسته و با توجه به معاني که براي رحمت ذکر کرده‌اند آن را به معاني همچون کثرت، امتلاء و وسعت استعمال نموده‌اند (ابن‌منظور، 1414ق، ج12، ص232؛ مصطفوي، 1430ق، ج4، ص95؛ زمخشري، 1407ق، ج1، ص8).
    در اصطلاح، اخلاق طبق فرمايش امام صادق، رحمان آن رحمت گستردة خداست که شامل مؤمن و کافر، نيکوکار و بدکار مي‌باشد. چه رحمتي بالاتر از اينکه همگي را از عدم و نيستي به وجود آورده و به همه وجود و هستي، علم و قدرت، حيات و زندگي، رزق و روزي بخشيده است (سبحاني، 1397، ص246). بنابراين، واژه «رحمن» کلمه‌اي است که 113 مرتبه در بسم الله آغاز سوره‌ها و 56 مرتبه در آيات سوره‌هاي قرآن مجيد به کار رفته و در سورة «فرقان» به پنج مورد آن اشاره شده است.
    2. ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادي عبادالرحمن در سورة «فرقان»
    تربيت اسلامي ابعاد مختلفي همچون جسماني، عقلاني، عاطفي، اجتماعي، اخلاقي و عبادي دارد، که هر يک از آنها نقش بسزايي در تعالي و تکامل انسان دارد. از مهم‌ترين ابعاد تربيت، که در سورة مبارکة «فرقان» به آن اشاره شده، بعد اخلاقي و عبادي بندگان خاص خداوند است. ازاين‌رو، بر جامعه اسلامي لازم است جهت دستيابي به اهداف عاليه خود نسبت به اين ويژگي‌ها شناخت پيدا کند و سبک زندگي خود را متناسب با آنها تغيير دهد.
    1ـ2. ويژگي‌هاي اخلاقي عبادالرحمان در سورة «فرقان»
    تربيت اخلاقي يکي ديگر از ابعاد تربيت در دين مبين اسلام مي‌باشد که در قرآن مجيد از آن به لفظ «تزکيه» ياد شده است، به گونه‌اي که در وصف پيامبر اكرم آمده است: «وَ يزَکيهم و يعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ» (جمعه: 2)؛ و آنها را تزکيه مي‌کند و به آنان کتاب و حکمت مي‌آموزد. عده‌اي از مفسران قرآن، تزکيه را از اين جهت بر تعليم کتاب و حکمت مقدم مي‌شمارند که آن را به عنوان هدف در نظر گرفته‌اند، چون که هدف اصلي بعثت پيامبران، تربيت بوده و بقيه همانند مقدمه آن است (مکارم شيرازي و ديگران، 1371، ج1، ص458). به همين دليل، بيشترين كوشش‌هاى انبياى الهى و مصلحان جوامع اسلامى، مصروف اين امر شده كه با تربيت صحيح، فضائل اخلاقى را در فرد فرد جامعه پرورش دهند و رذائل را به حداقل برسانند تا اعمال كه تراوش صفات اخلاقى است اصلاح گردد. ازاين‌رو، در اين بخش از پژوهش به برخي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي اخلاقي عبادالرحمان که در سورة «فرقان» به آن اشاره رفته است، پرداخته مي‌شود.
    1ـ1ـ2. تواضع
    يکي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي اخلاقي عبادالرحمان که در سورة «فرقان» به آن توجه ويژه شده، تواضع است. تا آنجا که خداوند متعال در قرآن کريم، هنگامي که بندگان خوب خود را مطرح مي‌کند و به معرفي آنان مي‌پردازد، اولين صفتي را که از آنان به نمايش مي‌گذارد و زيبايي آنها را در قالب آن صفت نشان مي‌دهد، «تواضع و فروتني» است (حسيني، 1390، ص248)، آن‌گونه که مي‌فرمايد: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» (فرقان: 63)؛ بندگان خدا آن کساني هستند که با تواضع راه مي‌روند. اضافه شدن عباد به رحمان از باب تشريف، تکريم و برتري است (طنطاوي، 1997، ج10، ص217). واژه «هون» مصدر است و به معناى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معناى اسم فاعل در اينجا به خاطر تأكيد است؛ يعنى آنها چنان آرام و متواضع‌اند كه گويى عين تواضع شده‏اند (مکارم شيرازي، 1377، ج2، ص72). بنابراين، اين‌گونه به نظر مى‏رسد كه مراد از راه رفتن در زمين كنايه از زيستن با مردم و مجالست با آنها باشد. پس مؤمنان، علاوه بر اينکه نسبت به خداوند منان فروتني و تذلل دارند، نسبت به مردم چنين‌اند؛ زيرا تواضع آنان مصنوعى نيست، در حقيقت از عمق جان، افتادگى و تواضع دارند و چون چنين‌اند، ناگزير، نه نسبت به خداوند تکبر مى‏ورزند و نه در زندگى مى‏خواهند كه بر ديگران برتري جويند و بدون حق، ديگران را پايين‏تر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن ارجمندي خيالي كه در دشمنان خدا مى‏بينند در برابر آنان خضوع و ابراز خواري نمى‏كنند. پس خضوع و تذلل‌شان در برابر مؤمنان است نه كفار و دشمنان خدا. البته اين در صورتى است كه بنا به گفته راغب اصفهاني كلمه «هون» به معناى تذلل باشد، ولي اگر آن را به معناى رفق و مدارا در نظر بگيريم، معناى آيه اين مى‏شود كه مؤمنان در راه رفتنشان تكبر ندارند (طباطبائي، 1374، ج15، ص331).
    اميرالمؤمنين علي که خود نمونه‌اي والا در تربيت اسلامي بود، به تبع از آيات قرآن دربارة اين صفت از اوصاف متقين مي‌فرمايد: «وَ مَشيهُم التَّواضُع» (نهج البلاغه، 1393، خطبه193)؛ راه رفتن آنها تواضع و فروتني است. بنابراين، تواضع و فروتني سنگ زيربناي بسياري از صفات و رفتارهاي انساني و اخلاقي است و برخوردهاي صحيح اجتماعي، بر اساس آن تنظيم مي‌شود. چنين صفتي، نه‌تنها موجب تهذيب نفس خواهد شد، بلکه جلب احترام ديگران را به دنبال دارد. ازاين‌رو، با توجه به آيات و روايات معصومان خشوع شدن قلب در برابر عظمت الهي موجب خاشع شدن جوارح و اعضاي انسان خواهد شد.
    2ـ1ـ2. حلم و بردباري در برابر جاهلان
    يکي ديگر از ويژگي‌هاي اخلاقي که خداوند مردم باايمان را به آن فرامي‌خواند، حلم و بردباري در برابر جاهلان است. آن‌گونه که خداوند مي‌فرمايد: «وَ إذا خاطَبَهُم الجاهِلُونَ قالوا سَلاماً» (فرقان: 63)؛ هنگامي که افراد نادان با آنان سخن گويند، آنان پاسخ دور از لغو و گناه به آنان مي‌گويند. مراد از خطاب جاهلان حركت‏هاى نابخردانه بى‏خردان است، مانند تمسخر، فحش و ناسزا و يا مجادله آنان از روى هوا و هوس. واژه «سلاماً» كنايه از ناديده گرفتن آنان و روى برتافتن از آنهاست، تا آنان تحقير شوند و از كارى كه شايسته انسان فرهيخته نيست، اجتناب كنند (مغنيه، 1378، ج5، ص78). سلامى كه نشانه بي‌توجهي توأم با بزرگوارى است، نه ناشى از ضعف و سستي، سلامى كه دليل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبك‌مغزان است، سلام وداع گفتن با سخنان بى‌رويه آنها است، نه سلام تحيت كه نشانه محبت و پيوند دوستى است، در مجموع سلامى كه نشانه بردبارى و بزرگوارى است (مکارم شيرازي و ديگران، 1371، ج15، ص149). امام علي در اين‌باره مي‌فرمايد: «اي کميل! صدقه در پيشگاه خدا زياد مي‌شود. ‌اي کميل! خوي نيک مؤمن از فروتني است و زيبايي‌اش پاکدامني، شرفش مهرباني است، عزتش واگذاردن سر و صداست. ‌اي کميل از جدال بپرهيز؛ زيرا خود را به نادانان مي‌چسباني و برادران را تباه مي‌کني. ‌اي کميل! هرگاه دربارة خدا بحث مي‌کني، مگر با خردمندان روبه‌رو نشو و اين سخن واجب است. ‌اي کميل اينان نادانان‌اند، چنان‌که خداي تعالي فرموده است: آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟ بدانيد اينها همان ابلهان‌اند، ولي نمي‌دانند (بقره: 13). ‌اي کميل در هر دسته‌اي، گروهي مي‌باشند که از گروهي بلندپايه‌ترند و از مباحثه با مردمان پست بپرهيز و هرچه بگويند تحمل کن و از آنان‌ که خداوند آنان را به فرموده خودش: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» توصيف کرده، باش» (ابن‌شعبه حراني، 1393، ص171؛ مجلسي، 1404ق، ج74، ص268).
    3ـ1ـ2. عدم حضور در مجالس گناه
    از ديگر صفات عبادالرحمن، كناره‌گيري از مجالس گناه‌آلود است. خداوند بزرگ براي صيانت افراد از ارتکاب گناه، حريمي براي آن قائل شده و آن همان شرکت در مجالس گناه مي‌باشد. شرکت در اين مجالس به منزله از بين بردن عزت و ارجمندي خود در نزد خدا و مردم است. ازاين‌رو، خداوند درباره بندگان ويژة خود مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ لايشهَدونَ الزُّورَ...» (فرقان: 72)؛ کساني که در مجالس گناه حاضر نمي‌شوند... . واژه «الزور» در دو معنا به کار رفته است: اول مجالس باطل؛ دوم غنا (سيدکريمي حسيني، 1382، ص366). اگر مراد از «زور»، دروغ باشد، تقدير كلام چنين مى‏شود كه: بندگان رحمان کساني هستند كه گواهي به زور نمى‏دهند، ولي اگر مراد از «زور» اعمال لهو باطل از قبيل غناء و مانند آن باشد، معنايش اين است كه بندگان ويژه خداوند، كسانى هستند كه در محفل باطل حاضر نمى‏شوند. از ميان اين دو احتمال، ذيل آيه با احتمال دومى مناسب‏تر است (طباطبائي، 1374، ج15، ص337ـ338). ازاين‌رو، انسان‌هاي پرواپيشه به اين علت از منکرات و قبايح، به دور هستند که حدود و مقررات شرع را مي‌دانند و رعايت مي‌نمايند؛ زيرا آنها داراي ملکة عدالت هستند و ازاين‌رو، بدي‌ها و زشتي‌ها از محور دايرة وجود آنها پنهان است (علوي تراکمه‌اي، 1377، ص154). بنابراين، کناره‌گيري انسان از مجالس گناه نه‌تنها موجب مي‌شود که او به حقوق ديگران احترام بگذارد و نزد خداوند عزيز و سرافراز شود، بلکه در بين ساير افراد جامعه از مقام و منزلتي والا برخوردار شود.
    4ـ1ـ2. پرهيز از کارهاي بيهوده
    تلاش و جديت در امر آخرت با انجام اعمال زشت و بد منافات دارد و انسان را از ادامه مسير به سوي حق بازمي‌دارد. از‌اين‌رو، قرآن کريم يکي از ويژگي‌هاي بندگان ويژه خداوند را پرهيز از کارهاي بيهوده ذکر مي‌کند: «وَ اِذا مَرّوا بِالَّغوِ مَرّوا کِرامًا» (فرقان: 72)؛ و هنگامي که با سخن لغو و يا کار بيهوده روبه‌رو شدند، بزرگوارانه مي‌گذرند و خود را آلوده نمي‌نمايند. واژه «لغو» به هر رفتار و گفتارى گفته مي‌شود كه مورد اعتنا نباشد و هيچ فايده‏اى كه غرض عقلا بر آن تعلق گيرد، نداشته باشد، به گونه‌اي كه اشاره کرده‌اند: همه گناهان را دربر مي‌گيرد. منظور از «مرور به لغو»، گذر كردن به اهل لغو است، در حالى كه آنها مشغول اعمال لغو باشند، معناى آيه اين است كه عبادالرحمن چون به اهل لغو گذر مي‌کنند و آنان را سرگرم لغو مى‏بينند، از آنها روى برمى‏گردانند و خود را پاك‌تر و منزه‏تر از آن مى‏دانند كه در جمع آنان درآيند و با آنها آميزش و مصاحبت كنند (طباطبائي، 1374، ج15، ص338)، در حالي که مغنيه مي‌گويد: مقصود از واژه «لغو» هر چيزى است كه در آن خيرى وجود نداشته باشد (مغنيه، 1378، ج5، ص785). اميرمؤمنان علي نيز در اين‌باره مي‌فرمايد: «غَائِباً مُنکَرُهُ حَاضِراً مَعرُوفُهُ مُقبِلاً خَيرُهُ مُدبِراً شَرُّهُ» (نهج البلاغه، 1393، خطبه 193)؛ منکرات از او غايب، معروف و کارهاي شايستة او حاضر، آشکار و نيکي‌اش رو آورده و شرّش پشت کرده است. به گونه‌اي که کارهاي زشت و حرام از اهل تقوا به دور است و کارهاي نيک از واجب گرفته تا مستحبات نزد ايشان حضور دارد؛ يعني حرامي را مرتکب نشده و واجبي را فروگذار نمي‌کنند و در رعايت مستحبات نيز کوشا مي‌باشند؛ زيرا آنها به رعايت حدود الهي پايبند هستند و اين از ملکه عدالت و ورع ايشان سرچشمه مي‌گيرد (ابن‌ميثم، 1388، ج3، ص767). بنابراين، انسان مؤمن با شناخت و معرفتي که از کار خير و شر دارد، هيچ وقت شر را به جاي خير برنمي‌گزيند.
    5ـ1ـ2. عفت و پاکدامني
    يکي ديگر از مؤلفه‌هاي بندگان خاص خداوند، عفت و پاکدامني است که از آن در متون ديني به عنوان بهترين راه براي مبارزه با آلودگي‌هاي اخلاقي ياد شده است. آنجا که خداوند درباره اين‌گونه افراد مي‌فرمايد: «وَ لايزنُونَ وَ مَن يفعَل ذلِکَ يلقَ اَثامًا» (فرقان: 68)؛ و زنا نمي‌کند و هر کسي مرتکب شود به کيفر خود مي‌رسد. آنان بر سر دو راهى حق و باطل، حق را برمي‌گزينند و بر سر دو راهى امنيت و ناامنى جان‌ها، امنيت را و بر سر دو راهى پاكى و آلودگى، پاكى را، آنها محيطى عاري از هر گونه شرك، ناامنى، بى‏عفتى و ناپاكى را با کار و تلاش خود مهيا مى‏سازند (مکارم شيرازي و ديگران، 1371، ج15، ص156ـ157). اميرمؤمنان نيز يکي از صفات متقين را پارسايي و پاکدامني توصيف مي‌کند: «وَ اَنفُسُهُم عَفِيفَةٌ» (نهج البلاغه، 1393، خطبه193)؛ نفوسشان عفيف و پاک است؛ همان عفتي که انسان را وادار به چشم‌پوشي از هوا و هوس و گناه مي‌کند. ايشان درباره ارزش عفت و پاکدامني مي‌فرمايد: «ما المجاهِدُ الشَّهيدُ فِي سَبيلِ اللهِ بِأعظَمَ أجراً مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ العَفيفُ أن يکونَ مَلَکاً مِنَ المَلائِکَةِ» (نهج البلاغه، 1393، حکمت474)؛ پاداش شهيد در راه خدا، بزرگ‌تر از پاداش عفيف پاکدامني نيست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمي‌گردد. همانا عفيف پاکدامن فرشته‌اي از فرشته‌هاست. اميرالمؤمنين علي مسئله پاکدامني و عفت و چشم‌پوشي از گناه را زماني که انگيزه‌هاي شديد آن در انسان زنده مي‌شود، کمتر از مقام شهادت در راه خدا نمي‌داند و اين نشان مي‌دهد که اسلام تا چه اندازه براي مسائل اخلاقي، به‌ويژه عفت نفس در مقابل انگيزه‌هاي شديد جنسي اهميت قائل است (مکارم شيرازي، 1390، ج15، ص702ـ703). بنابراين، عفت و پاکدامني از جمله صفات پسنديده هر انسان فضيلت‌خواه و شرافتمند است که بندگان ويژه خداوند، تجسم عيني اين خصلت بزرگ بوده و هستند.
    6ـ1ـ2. احترام به جان انسان‌ها
    قرآن بر خلاف مکتب ماديگري، براي مقام و منزلت انسان احترام ويژه‌اي قائل است و در اين زمينه آموزه‌هاي ارزشمندي ذکر نموده است، تا آنجا که خداوند مي‌فرمايد: «وَ لايقتُلونَ النَّفسَ الَّتي حَرَّمَ اللهُ إلّا بِالحَقِّ» (فرقان: 68)؛ نفسي را که خداوند آن را محترم شمرده نمي‌کشند، مگر در موردي که حق باشد (مانند قصاص). از صفات بارز بندگان خدا چنين است كه آنها قتل نفس نمي‌كنند، مگر آنجايى كه از طرف حق‌تعالى مأذون باشند، مثل قصاص نفس به نفس يا در حدودى كه از طرف شرع حكم به اعدام كسى صادر شده باشد (امين، بي‌تا، ج9، ص215). اميرمؤمنان علي درباره احترام گذاشتن به مرزها و حدود الهي که قتل نفس نيز از حدود الهي است، مي‌فرمايد: «إنَّ اللهَ... نَهاکُم عَن اَشياءَ فَلاتَنتَهِکُوها» (نهج البلاغه، 1393، حکمت105)؛ همانا خدا... از چيزهايي نهي فرمود حرمت آنها را نگاه داريد. اين کلام امام اشاره به گناهان کبيره و صغيره‌اي دارد که در کتاب و سنت وارد شده و به دليل مفاسدي که براي دين و دنياي مردم دارد، تحريم شده‌اند.
    7ـ1ـ2. پيشواي متحد و مسئول پرهيزکاران
    يکي ديگر از بارزترين ويژگي‌هاي بندگان خالص خدا اين است كه آنها هرگز به اين خرسند نيستند كه خود راه حق را بسپارند، بلكه عزم و اراده آنچنان بلندمرتبه است كه مى‏خواهند امام و پيشواى مؤمنان قرار گيرند و ديگران را نيز به اين راه فراخوانند. ازاين‌رو، خداوند در وصف آنان مي‌فرمايد: «وَاجعَلنا لِلمُتَّقين اِمامًا» (فرقان: 72)؛ ما را پيشواي پرهيزکاران قرار بده. ابن‌عباس گفته است: يعنى ما را پيشواى پرهيزگاران كن تا آنها كه بعد از ما خواهند آمد روش ما را پيش گيرند. مجاهد گفته است: يعنى ما را پيرو پرهيزگاران گذشته و پيشواى پرهيزگاران آينده كن. بعضى مردم بصره كلمة «اماماً» در آيه را به معناى جماعت دانسته‏اند، و معنى چنين مي‌شود: ما را از گروه پرهيزگاران كن. بعضى مردم كوفه گفته‏اند: اين كلمه مفرد و جمع آن «ائمه» است، و معناى اين است كه ما را پيشوا كن و ظاهر آيه اين است كه همين معنى مقصود باشد (عاملى، 1360، ج6، ص400). اميرالمؤمنين درباره نقش امامت در جامعه مي‌فرمايد: «وَ الاَمانَةَ (الاِمامَةَ) نِظاماً لِلاُمَّةِ وَ الطّاعَةَ تَعظيماً لِلاِمامَةِ» (نهج البلاغه، 1393، حکمت252)؛ خداوند، امانت (امامت) را براي سامان يافتن امور امت و فرمان‌برداري از امام را براي بزرگداشت مقام رهبري واجب کرد. امام در اين حکمت گرانمايه از خود به عنوان محور اتحاد جامعه و از امامت به عنوان محور انسجام جوامع اسلامي ياد کرده است. از‌اين‌رو، براي حفظ اتحاد ملي، بايد جايگاه والا رهبري نگه داشته شود و همة مردم از آن محور همدلي و همزباني پيروي کنند (محدثي، 1386، ص32). در نتيجه، امام عامل اتحاد و انسجام جامعه و ماية همبستگي افراد با يکديگر است و اگر در جامعه نباشد شيرازة آن از هم گسسته و شالوده آن سست و بي‌ثبات خواهد شد.
    2ـ2. ويژگي‌هاي عبادي عبادالرحمان در سورة «فرقان»
    يکي از مهم‌ترين ابعاد تربيت اسلامي، تربيت عبادي است که به معناي «ايجاد تدريجي و گام به گام روح بندگي و حالت تذلل نسبت به پروردگار عالم در انسان و تا مرحلة رساندن آنها به حد نهايي و کمالِ مقام عبوديت است» (رضايي و نجفي، 1393، ص89). ازاين‌رو، خداوند متعال در سورة «فرقان» به برخي از ويژگي‌هاي عبادي بندگان خاص خود اشاره مي‌کند که آنها در واقع شالوده انسان‌هاي الهي را پي‌ريزي مي‌کنند.
    1ـ2ـ2. شب‌ زنده‌داري
    از نشانه‌هاي بندگان خاص خدا، عبادت و پرستش در دل شب است. مناجات در دل شب، موجب مي‌شود که آدمي از عمق جان به عبادت و ستايش پروردگار بپردازد و اساس يک نوع تزکيه و تهذيب نفس را پايه‌ريزي کند که او را براي فعاليت روزمره و صبر در برابر مشکلات مهيا ‌سازد (سبحاني، 1397، ص262). قرآن کريم در اين زمينه مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ يبيتُونَ لِرَبِّهِم سُجَّداً وَ قياماً» (فرقان: 64)؛ و کساني که شب هنگام براي خدا بيدار مي‌مانند و سجده و قيام دارند. اين آيه در رابطه با رفتار آنها در شب است، ظاهراً منظور آن نيست كه همه شب بيدار مى‏مانند، بلكه همين‌قدر شب را در حال قيام يا سجود درك مى‏كنند (قرشي، 1375، ج7، ص317). منظور از اين شب زنده‌داري در حالت سجده و ايستاده اين است كه شب را به عبادت خدا به آخر مى‏رسانند، كه يكى از مصاديق عبادتشان همان نماز است كه هم بر خاك افتادن و هم به پا ايستادن جزء آن شمرده مي‌شود (طباطبائي، 1374، ج15، ص332). اميرمؤمنان علي درباره فرد متقي واقعي مي‌فرمايد: «وَأسهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَومِهِ» (نهج البلاغه، 1393، خطبه83)؛ و شب زنده‌داري خواب اندک را از چشم او گرفته است. مقصود اينکه يکي از صفات بنده خاص خداوند اين است که علاقة به عبادت در شب و علاقة به خواندن نماز شب همين خواب کمي را که هم دارد از او مي‌گيرد (منتظري، 1383، ج3، ص314ـ315). همچنين ايشان در روايت ديگري مي‌فرمايد: «رهبان في الليل اسد في النهار» (مجلسي، 1404ق، ج80، ص207)؛ شب‌هنگام به نيايش خدا مي‌پردازند و روز بسان شير نيرومند، مشغول انجام وظيفه مي‌گردند. ازاين‌رو، انسان‌هاي ايدئال و کمال‌خواه، تا وصول به مقصد، لحظه‌اي سکون و آرامش نخواهند داشت.
    2ـ2ـ2. عدم پذيرش شرک
    قرآن کريم پايه و اساس اصلاحات خداشناسي و يکتاپرستي را مبارزه با شرک و ثنويت دانسته و به شدت هرچه تمام‌تر با آن به مبارزه مي‌پردازد. ازاين‌رو، خداوند متعال در اين‌باره مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ لايدَعونَ مَعَ اللهِ اِلهاً آخَرَ» (فرقان: 68)؛ کساني که همراه خدا معبود ديگري را نمي‌پرستند. از خصوصيات اين‌گونه افراد اين است كه با خداى واحد، اله ديگرى را نمي‌خوانند وجهه قلبشان و چشم دلشان به مبدأ خود نگران است و در عبادت و طلب حاجت فقط روى اميد به درگاه رحمت او دارند (امين، بي‌تا، ج9، ص215). در اين آيه شريفه مراد از شرك در عبادت اين است كه كسى هم خدا و هم غيرخدا را را پرستش كند که اين عمل با اصول دوگانه‌پرستي و بت‏پرستى سازگار نيست؛ زيرا اصول و ثنيت به شخص بت‌پرست اجازه نمى‏دهد که خدا را به ‌تنهايي و يا همراه با غيرخدا عبادت كند، بلكه انسان را سزاوار پرستش خدا نمي‌داند و بيان مي‌کند که انسان بايد الهه‌اي پايين‏تر از خدا را بپرستد تا آنها، ما را با شفاعت خود به خدا نزديك كنند. بنابراين، علامه طباطبائي براي تعبير مذکور سه وجه را ذکر مي‌کند: 1) اشاره به اين است كه هرچند مشركان تنها غيرخدا را مى‏پرستند، ولي معبود واقعى آنان نيز به هر حال خداست؛ زيرا پرستش خدا مسئله‏اى فطرى است و چيزى که مشهود است مشركان تنها راه را گم كرده‏اند، پس، نگرش به سوى غيرخدا، توجه به خدا و غيرخدا است، هرچند كه اسمي از خدا برده نشود. 2) يا اينکه بندگان رحمان افرادي هستند كه فقط خداي يکتا را مي‌پرستند نه غير او را، ولي مشركان با وجود خدا، غيرخدا را نيز مى‏پرستند. 3) اشاره به اين عقيده خرافى است كه عوام مشرك عرب داشتند، از قبيل توجه و توسل به خدايان تنها در خشكى فايده دارد و در دريا کارساز نيست؛ زيرا امور درياها تنها به دست خداست و هيچ بت و صنمي در آن با وى شريك نيستند. در نتيجه منظور از خواندن خدا، تمسک به او در موردى، يعنى در شدايد دريا و متوصل شدن به غير او در موردى ديگر، يعنى در بلاياي خشكى، ولى از همه وجوه بهتر وجه دوم است (طباطبائي، 1374، ج15، ص333). اميرالمؤمنين علي در اين‌باره مي‌فرمايد: «فاجعَلُوا طاعَةَ اللهِ... وَ شَفيعاً لِدَرَکِ طَلِبَتِکُم وَ جُنَّةً لِيومِ فَزَعِکُم وَ مَصابيحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُم وَ سَکَناً لِطُولِ وَحشَتِکُم وَ نَفَساً لِکَربِ مَواطِنِکُم فَإنَّ طاعَةَ اللهِ حِرزٌ مِن مَتالِفَ مُکتَنِفَةٍ وَ مَخاوِفَ مُتَوَقَّعَةٍ وَ أوارِ نِيرانٍ مُوقَدَةٍ» (نهج البلاغه، 1393، خطبه198)؛ اطاعت خدا را...، شفيع گرفتن خواسته‌ها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشت‌هاي طولاني دوران برزخ و راه نجات لحظات سخت زندگي قرار دهيد؛ زيرا اطاعت خدا، وسيلة نگه‌دارنده از حوادث هلاک‌کننده و جايگاه‌هاي وحشتناک که انتظار آن را مي‌کشيد و حرارت آتش‌هاي برافروخته است. بنابراين، جامعه اسلامي مي‌تواند ناراحتي‌هاي خود را به کمک ايمان به خدا رفع کند و از استرس و اضطراب مصون بماند.
    3ـ2ـ2. توبه
    در امان ماندن و بيمه شدن اشخاص در برابر آلودگي و معصيت به مقدار اجتناب آنان از هوا و هوس بستگي دارد، به‌ گونه‌اي که هرچه ميزان خويشتن داري افراد بيشتر شود کمتر مرتکب گناه مي‌شوند و گاهي در سايه نيروي خويشتن‌داري به مرحله‌اي از عصمت مي‌رسند که به ‌طور کلي در برابر گناه بيمه مي‌گردند (سبحاني، 1397، ص313). قرآن کريم يکي ديگر از ويژگي‌هاي عبادالرحمن را توبه ذکر مي‌کند: «يضاعَفُ لَهُ العَذابُ يومَ القِيامَةِ وَ يخلُدِ فيهِ مُهانًا إلّا مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحًا فَاُولئِکَ يبَدِّلُ اللهُ سَيئاتِهِم حَسَناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفورًا رَحيمًا وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالِحًا فَإنَّهُ يتوبُ اِلَي اللهِ مَتابًا» (فرقان: 69ـ71)؛ عذاب آنان شديد مي‌گردد و در آنجا جاودانه با حالت خواري مي‌مانند ـ مگر کساني که توبه کنند و ايمان بياورند و کار نيک انجام دهند. در اين موقع خداوند کارهاي زشت آنان را به کار نيک تبديل مي‌سازد. خداوند آمرزنده و بخشنده است ـ هر کس توبه کند و عمل صالح انجام دهد او به سوي خدا بازگشت مي‌کند. در اين آيات اشاره شده كه اين گناهكاران تا در دنيا هستند مى‏توانند برگردند و خودسازى كنند. به نظر مى‏آيد اين آيه راجع به توبه مشركان است كه هم بايد توبه كنند و نادم باشند و هم ايمان آوردند و هم عمل صالح انجام دهند كه دليل افتادن در راه حق است (قرشي، 1375، ج7، ص319). اميرمؤمنان علي در نهج البلاغه در حکمت 130 مي‌فرمايد: «کسي که موفق به چهار چيز شود از چهار چيز محروم نمي‌شود: 1) کسي که توفيق دعا بيابد، از اجابت محروم نمي‌شود. 2) کسي که توبه کرد، از قبول محروم نمي‌شود. 3) کسي که استغفار کند، از آمرزش محروم نمي‌شود. 4) کسي که توفيق شکرگزاري يابد، از زياد شدن نعمت محروم نمي‌شود. بنابراين، يکي از بزرگ‌ترين نعمت‌هاي الهي که در اين آيه شريفه به انسان ارزاني شده توبه همراه با ايمان و عمل صالح است، به گونه‌اي که آن نقش اساسي در پاک‌سازي روح و روان انسان از آلودگي‌هاي گناه دارد. از سوي ديگر، بشر با تمسک به توبه، مي‌تواند خود را از درة هولناک ناپاکي و گناه نجات دهد و با اين واسطة عادي، روح و فکرش را شست‌وشو نمايد و به خداي مهربان که خالق همه هستي است نزديک گردد.
    4ـ2ـ2. خوف و ترس از كيفر الهى
    خوف و ترس از کيفر الهي، يکي از عواملي که انسان را در برابر هر نوع گناه و زشتي واکسيناسيون مي‌کند، تا آنجا که خداوند منان مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ يقولونَ رَبَّنا اَصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إنَّ عَذابَها کانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما» (فرقان: 65ـ66)؛ کساني که مي‌گويند: پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما بازگردان، حقا که عذاب آن لازم و جاوداني است، که جهنم قرارگاه و جاي بدي است. واژه «غرام» به معناى شدت و مصيبتى است كه دست از سر آدمى برندارد و همواره همنشين او باشد (طباطبائي، 1374، ج15، ص332). انسان‌هاي الهي به بهشت و دوزخ به ‏گونه‏اى ايمان آورده‌اند كه گويى آنها را مى‏بينند و تماشا مى‏كنند و بدين‏سبب، به يكى‏ آزمندند و از ديگري مي‌ترسند. اميرمؤمنان در توصيف مؤمنان واقعي مى‌فرمايد: «آنان نسبت به بهشت بسان كسانى‏اند كه آن را ديده و در آن به آسايش پرداخته‏اند و نسبت به جهنم، همانند كسانى‏اند كه آن را ديده و در آن گرفتار عذاب‌اند» (مغنيه، 1378، ج5، ص783ـ784). ايشان مردم را به ترس از خدا و ياد مرگ فرا مي‌خواند: «وَ إن استَطَعتُم أن يشتَدَّ خَوفَکُم مِن اللهِ وَ أن يحسُنَ ظَنُّکُم بِهِ فَاجمَعُوا بَينَهُما» (نهج البلاغه، 1393، نامه27)؛ اگر مي‌توانيد که ترس از خدا را فراوان و خوش‌بيني خود را به خدا نيکو گردانيد، چنين کنيد، هر دو را جمع کنيد؛ زيرا بندة خدا خوش‌بيني او به پروردگار بايد به اندازة ترسيدن او باشد و آن کس که به خدا خوش‌بين تر است، بايد بيشتر از ديگران از کيفر الهي بترسد. امام خوف و ترس از کيفر الهي را درمان بيماري‌هاي رواني مي‌داند و مي‌فرمايد: «فَإنَّ تَقوي اللهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُم وَ بَصَرُ عَمَي أفئِدَتِکُم وَ شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم وَ صَلاحُ فَسادِ صُدُورِکُم وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنفُسِکُم» (نهج البلاغه، 1393، خطبه198)؛ همانا تقوا و ترس از خدا، داروي بيماري‌هاي دل‌ها، روشنايي قلب‌ها و درمان دردهاي بدن، مرهم زخم جان‌ها و پاک‌کنندة پليدي‌هاي ارواح شماست.
    5ـ2ـ2. تفکر در آيات الهي
    اساس تربيت صحيح بر معرفت و تفکر است، به گونه‌اي که آدمي با خردورزي به نشانه‌هاي الهي دست مي‌يابد و به فضائل الهي متصف مي‌شود. آنجا که قرآن کريم يکي ديگر از ويژگي‌هاي تربيتي انسان‌هاي خاص را به کارگيري تفکر و تعقل در پذيرش آيات الهي ذکر مي‌کند: «وَالَّذينَ إذا ذُکِروا بِآياتِ رَبِّهِم لَم يخِرّوا عَلَيها صُمًّا وَ عُميانًا» (فرقان: 72)؛ افرادي که به آيه‌هاي خداي خود يادآوري شدند، کر و کور بر آن نمي‌افتند. اگر انسان تربيت عقلاني بيابد و اهل تفکر و انديشه شود و نداي عقل خود را بشنود و به آنچه در نتيجة تفکر و تعقل بدان مي‌رسد، عمل نمايد، به رستگاري دست مي‌يابد. خداوند منان هم کلام خود را بر همين اساس قرار داده و عقل را به نيرويي تشبيه کرده که انسان در دينش از آن برخوردار مي‌شود و به وسيله آن راه را به سوي حقايق و اعمال صالح پيدا نموده و پيش مي‌گيرد، پس اگر عقل در چنين حالتي نباشد، ديگر عقل ناميده نمي‌شود (آذربايجاني و شجاعي، 1394، ص70). آنجا که خداوند متعال از چنين انسان‌هايي ياد مي‌کند که در روز رستاخيز مي‌گويند: «وَ قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ مَا کُنّا فِي اَصحابِ السَّعيرِ» (ملک: 10)؛ و گويند: اگر شنيده (و پذيرفته) بوديم يا تعقل کرده بوديم، در ميان دوزخيان نبوديم. امام علي به تبع از قرآن کريم مي‌فرمايد: «ما بَرِحَ لِلّهِ عَزَّت آلاؤُهُ في البُرهَةِ وَ فِي أزمانِ الفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فِي فِکرِهِم وَ کَلَّمَهُم فِي ذاتِ عُقُولِهِم» (نهج البلاغه، 1393، خطبه222)؛ خداوند که نعمت‌هاي او گران‌قدر است، در دوره‌هاي مختلف روزگار و در دوران جدايي از رسالت بندگاني داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه مي‌کرد و در دوران عقلشان با آنان سخن مي‌گفت. بنابراين، از کارکردهاي عقل در نهج البلاغه مي‌توان نظارت بر امور و در نظر گرفتن جوانب و ابعاد مختلف آن، فهم دقيق و تجزيه و تحليل محتواي سنان، تدبير و برنامه‌ريزي، قضاوت منصفانه را نام برد (خطبه 161؛ 97؛ حکمت113؛ نامه:7).
    6ـ2ـ2. اعتدال در انفاق
    يکي از مهم‌ترين مسائل تربيت عبادي اسلام، اصل «اندازه نگاهداري در معيشت» است و اين امر زماني تحقق مي‌يابد که اخلاق اقتصادي در جامعه اسلامي حاکم شود. ازاين‌رو، يکي از اموري که در اسلام بر آن تأکيد فراوان شده که جانب اعتدال در آن رعايت شود، مسئلة انفاق است؛ چراکه از آن به عنوان نيکوترين نشانه بر صدق ايمان ياد شده است. قرآن کريم در اين‌باره مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ إذا اَنفَقُوا لَم يسرِفُوا وَ لَم يقتُرُوا وَ کانَ بَينَ ذلِکَ قَواماً» (فرقان: 67)؛ آنان که هرگاه انفاق کنند، نه از حد گذرند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو روش اعتدال دارند. از اوصاف ممتازه عباد الرحمن چنين است زماني که انفاق مي‌کنند در بذل و بخشش ميانه‌رو هستند و از حد شرع خارج نمي‌شوند و اموال خود را در عمل بيهوده و نامشروع حدر نمي‌دهند، و نيز در انفاق بخل نمى‏ورزند و گويند اسراف بذل مال در محارم است، اگرچه يك حبه باشد و تقتير منع حق واجب است (امين، بي‌تا، ج9، ص214). ظاهراً اسراف آنها به اندازه توانايى آنهاست؛ يعنى انفاقشان در حد اعتدال است، نه زياده‌روي مى‏كنند كه بالاتر از توانايى خود بدهند و نه كمتر از شأن خود انفاق مى‏كنند (قرشي، 1375، ج7، ص318).
    اميرمؤمنان علي درباره اعتدال در انفاق مي‌فرمايد: «ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ» (نهج البلاغه، 1393، حکمت140)؛ آنکه ميانه‌روي کند، تهيدست نمي‌شود. هدف امام از بيان اين کلام نوراني، توجه دادن انسان‌ها به يکي از ارزش‌هاي اجتماعي است تا مسلمانان از افراط و تفريط دوري گزينند و در همه مسائل راه اعتدال و حد وسط را پيش گيرند. همچنين امام مي‌فرمايد: «إنَّ لِلّهِ عِباداً يختَصُّهُمُ اللهُ بِالنِّعَمِ لِمَنافِعِ العِبادِ فَيقِرُّها فِي أيدِيهِم ما بَذَلُوها؛ فَإذا مَنَعُوها نَزَعَها مِنهُم ثُمَّ حَوَّلَها إلَي غَيرِهِم» (نهج البلاغه، 1393، حکمت425)؛ خدا را بندگاني است که براي سود رساندن به ديگران، نعمت‌هاي خاصي به آنان بخشيده، تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمت‌ها را در دستشان باقي مي‌گذارد و هرگاه از بخشش دريغ کنند، نعمت‌ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد. بنا بر آنچه گفته شد، مي‌توان نتيجه گرفت که مسئله انفاق خداپسندانه ازيک‌سو، براي افراد باايمان يک فريضه الهي است و از سوي ديگر، سلامت زندگي اقتصادي هر جامعه‌اي، به‌ويژه جامعه اسلامي در گرو اعتدال در مصرف است؛ زيرا هرگونه انحراف از اعتدال و افراط و تفريط از آن، جامعه و حکومت را از مسير حق و عدالت بيرون مي‌برد.
    7ـ2ـ2. درخواست فرزند صالح
    از جمله نشانه‌هاي بندگان خاص خدا، اين است که هميشه خواستار فرزند شايسته و فرزندان پاک از همسران و نسل خويش مي‌باشند. آنها نه‌‌تنها طالب فرزند نيکوکار از همسران خود هستند، بلکه خواستار پاکي نسل خويش که از فرزندان آنان به وجود مي‌آيد، نيز مي‌باشند. قرآن کريم درباره اين‌گونه افراد مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ يقولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرّياتِنا قُرَّةَ اَعينِ» (فرقان: 72)؛ پروردگارا! براي ما از همسران ما و نسل خويش، فرزنداني عطا فرما که ماية روشني چشم ما باشد. منظور بندگان خاص الهي از اينكه در دعاى خود تقاضا مى‏كنند به اينكه همسران و فرزندانشان روشني چشم ايشان باشد، اين است كه به اطاعت خدا و اجتناب از گناه توفيق يافته و در نتيجه از اعمال صالح آنان، چشم ايشان روشن گردد. اين دعا نشان مي‌دهد كه بندگان رحمان غير از اين ديگر درخواستي ندارند و نيز مى‏رساند كه بندگان ويژه الهي اهل حقند و پيروى از هواى نفس نمى‏كنند؛ زيرا هر همسر و هر ذريه‏اى را دوست ‏ندارند، بلكه آن همسر و ذريه را دوست دارند كه بنده خدا باشند (طباطبائي، 1374، ج15، ص339). تربيت فرزند و راهنمايى همسر و وظيفه پدران و مادران در برابر كودكان خود از مهم‌ترين مسائلى است كه قرآن بر آن تكيه كرده است. «قرة عين» معادل روشني چشم است كه در فارسى كنايه از كسى كه مايه سرور و خوشحالى مي‌شود. اصل اين واژه از ماده «قُرِّ» به معناى سردى و خنكى است و از آنجا كه معروف است (و بسيارى از مفسران به آن تصريح كرده‏اند)، اشک شوق همواره خنك و اشك‌هاى غم و اندوه داغ و سوزان است، ازاين‌رو، «قرة عين» به معناى چيزى است كه ماية خنك شدن چشم انسان مى‏شود؛ يعنى اشك شوق در چشمان او حلقه مي‌زند و آن كنايه از سرور و شادمانى است ‏(مکارم شيرازي و ديگران، 1371، ج15، ص168). ازاين‌رو، داشتن فرزند صالح نه‌تنها موجب گسترش شخصيت انسان مي‌شود، بلکه موجب بقاي وجود او پس از مرگ وي است.
    نتيجه‌گيري
    از بررسي نکات تربيتي سورة مبارکة «فرقان» و «نهج البلاغه» با در نظر گرفتن سياق آيات نتايج زير به دست آمد:
    ـ تربيت صحيح در اسلام جايگاه ارزشمندي دارد تا حدي که يکي از ارکان بعثت پيامبران، تربيت انسان‌ها طبق آموزه‌هاي الهي است. ازاين‌رو، جايگاه و اهميت تربيت در آيات و روايات اسلامي به خوبي شناخته شده است؛ چراکه تنها راه رسيدن به فلاح و رستگاري و فرار از حرمان و نااميدي در گرو تربيت الهي و اسلامي است.
    ـ سورة «فرقان»، بيست و پنجمين سورة قرآن و از سوره‌هاي مکي است که مضامين آيات آن غالباً اصول اعتقادي اسلام، بخصوص موضوع آشنايي با مبدأ و معاد و بازگشت مردم به زندگي بعد از مرگ است.
    ـ در آيات آخر اين سوره، تعداد بسياري از مؤلفه‌هاي اخلاقي و عبادي براي معرفي بندگان خاص خداوند مطرح شده است. اين ويژگي‌ها نشان مي‌دهد که اسلام براي تعالي و تکامل شخصيت انسان يک برنامه کلي و جامع طراحي و تدوين نموده که در آن به دو بعد جسماني و روحاني انسان توجه ويژه‌اي نموده است.
    ـ ويژگي‌هاي اخلاقي عبادالرحمن در سورة «فرقان» و «نهج البلاغه» شامل تواضع و فروتني، حلم و بردباري در برابر جاهلان، عدم حضوردر مجالس گناه، پرهيز از کارهاي لغو و بيهوده، عفت و پاکدامني، احترام به جان انسان‌ها و پيشواي متحد و مسئول پرهيزکاران است.
    ـ ويژگي‌هاي عبادي بندگان خاص خدا در اين سوره و نهج البلاغه مانند شب زنده‌داري، عدم پذيرش شرک، پاک‌سازي روح و روان، خوف و ترس از کيفر الهي، تفکر در آيات الهي، اعتدال در انفاق و درخواست فرزند صالح مي‌باشند.

    • نهج البلاغه (1393). ترجمة محمد دشتی. چ نوزدهم. قم: پیام مقدس.
    • ابن‌شعبه حرانی، حسن ‌بن حمد (1393). تحف‌العقول عن آل الرسول. ترجمة صادق حسن‌زاده. قم: آل‌علی.
    • ابن‌فارس، احمد (1404). معجم المقاییس اللغة. قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
    • ابن‌منظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دارالفکر.
    • ابن‌میثم، کمال‌الدین میثم ‌بن علی (1388). شرح نهج البلاغه ابن‌میثم. ترجمة سیدمحمدصادق عارف و قربانعلی محمدی مقدم. چ سوم. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
    • امین، نصرت‌بیگم (بی‌تا). مخزن العرفان در علوم قرآن. بی‌جا: بی‌نا.
    • آذربایجانی، مسعود و شجاعی، محمدصادق (1394). روان‌شناسی در نهج البلاغه. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • جوهری، اسماعیل‌ بن حماد (1407ق). الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة. چ چهارم. بیروت: دارالعلم للملایین.
    • حسینی، سیدخلیل (1390). بهشت اخلاق: درسنامه تزکیه و خودسازی. قم: مسجد مقدس جمکران.
    • خادمیان نوش‌آبادی، سیدحسین (1384). عطر معصومیت: مباحثی درباره تربیت و اخلاق اسلامی. قم: مشهور.
    • خاصیان سرابی، وحید و دیگران (1399). رابطه عبد و رب، آموزه‌های قرآنی، 31، 153-178.
    • خدادادی، شیلا (1379). «عباد الرحمن». حکمت سینوی (مشکوة النور)، 12، 5-12.
    • خوشفر، محسن. (1398). الگوی تربیتی آیات حج با تکیه بر تفسیر المیزان، اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 11 (2)، 79-104.
    • رضایی، محمدعلی و نجفی، حمید (1393). تربیت عبادی از منظر قرآن. قرآن و علم، 8 (14)، 85-120.
    • زمانی، اکرم (1388). ویژگی‌های ایمان و مؤمنین در قرآن و سنت. اخلاق، 17، 56-86.
    • زمخشری، محمود بن عمر (1407ق). أساس البلاغه. بیروت: دارالمعرفه.
    • سادات، محمدعلی (1371). اخلاق اسلامی. تهران: سمت.
    • سبحانی، جعفر (1397). سیمای انسان کامل در قرآن. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
    • سیدکریمی حسینی، عباس (1382). تفسیر علیین. قم: اسوه.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1374). تفسیر المیزان. ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی. قم: جامعة مدرسین.
    • طنطاوی، محمد سید (1997). التفسیر الوسیط للقرآن الکریم. مصر: نهضة المصر.
    • عارفی میناآباد، راهب (1395). سیمای عبادالرحمن در نهج البلاغه. حبل المتین، 5 (16)، ص139-151.
    • عاملی، ابراهیم (1360). تفسیر عاملی. تصحیح علی‌اکبر غفاری. تهران: کتابفروشی صدوق.
    • علوی تراکمه‌ای، سیدمجتبی (1377). شرح خطبة متقین. قم: هجرت.
    • فراهیدی، خلیل‌ بن احمد (1409ق). العین. قم: هجرت.
    • قرشی، سیدعلی‌اکبر (1375). تفسیر احسن الحدیث. تهران: بنیاد بعثت.
    • مجلسی، محمدباقر (1404ق). بحارالأنوار. بیروت: داراحیاء التراث العربی.
    • محدثی، جواد (1386). وحدت و انسجام. چ دوم. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
    • مصطفوی، حسن (1430ق). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر.
    • مغنیه، محمدجواد (1378). تفسیر کاشف. ترجمة موسی دانش. قم: بوستان کتاب.
    • مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1371). تفسیر نمونه. چ دهم. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • مکارم شیرازی، ناصر (1377). اخلاق در قرآن. قم: مدرسة امام علی‌بن ابیطالب.
    • مکارم شیرازی، ناصر (1390). پیام امیرالمؤمنین: شرح تازه و جامعی بر نهج‌ البلاغه. قم: مدرسة امام علی‌بن ابیطالب.
    • منتظری، حسینعلی (1383). درس‌هایی از نهج البلاغه. تهران: سرایی.
    • نجاتی، محمدعثمان (1367). قرآن و روانشناسی. مشهد: آستان قدس رضوی.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجیان حسین آبادی، رضا، پیرداده بیرانوند، احسان، عظیمی، امیراحمد.(1403) ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سوره‌ی مبارکه فرقان و نهج البلاغه. فصلنامه معرفت، 33(1)، 35-46 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.2021921

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا حاجیان حسین آبادی؛ احسان پیرداده بیرانوند؛ امیراحمد عظیمی."ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سوره‌ی مبارکه فرقان و نهج البلاغه". فصلنامه معرفت، 33، 1، 1403، 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجیان حسین آبادی، رضا، پیرداده بیرانوند، احسان، عظیمی، امیراحمد.(1403) 'ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سوره‌ی مبارکه فرقان و نهج البلاغه'، فصلنامه معرفت، 33(1), pp. 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجیان حسین آبادی، رضا، پیرداده بیرانوند، احسان، عظیمی، امیراحمد. ویژگی‌های اخلاقی و عبادی عبادالرحمن در سوره‌ی مبارکه فرقان و نهج البلاغه. معرفت، 33, 1403؛ 33(1): 35-46