معرفت، سال سی و چهارم، شماره اول، پیاپی 320، بهار 1404، صفحات 11-21

    بررسی چیستی، منشأ و وجه نیاز به دین با تأکید بر نظریات خواجه نصیرالدین طوسی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدحسین میردریکوندی / دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفة دین مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Mmir7876@gmail.com
    dor 20.1001.1.10236015.1404.4.1.2.0
    doi 10.22034/marifat.2025.2022077
    چکیده: 
    دین‌پژوهی رشته‌ای علمی است که در آن از مسائلی بحث می‌شود که حول محور دین می‌چرخند. ازجمله اینکه تعریف دین چیست، سبب پیدایش یا گرایش به دین کدام است و اینکه چرا مردم نیازمند دین می‌باشند؟ متکلمان مسلمان و الهی‌دانان مسیحی هریک پاسخ‌هایی را برای این پرسش‌ها مطرح کرده‌اند. ازجملة ایشان خواجه نصیرالدین طوسی، متکلم و فیلسوف شیعی قرن هفتم است. ایشان تعریف ماهوی از دین ارائه نمی‌دهند و به جای آن بر کارکردهای دین تأکید می‌کنند که می‌توان با کنار هم قرار دادن این کارکردها تعریف دین را از منظر ایشان به دست آورد. همچنین مبدأ پیدایش دین از نظر ایشان، صفات کمالیه الهی ازجمله خیریت محض، حکمت، هادی بودن و جواد بودن است. در خصوص سبب گرایش مردم به دین نیز ایشان فطرت انسانی را دلیل این مسئله قلمداد می‌کنند. درباره وجه نیاز به دین، ایشان وجوهی را ذکر می‌کنند؛ ازجمله نیاز مردم به حاکم صالح، جلوگیری از شر و فساد، تعلیم و تربیت و موارد دیگر.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Exploring the Essence, Origin, and Need for Religion with Emphasis on the Views of Khwāja Nasīr al-Dīn al-Tūsī
    Abstract: 
    Religious studies is a scientific field that responds to questions about religion, including the definition of religion, the cause of its emergence or inclination towards it, and why people need religion. Muslim and Christian theologians each present answers to these questions. Khwāja Nasīr al-Dīn al-Tūsī is a Shiite theologian and philosopher of the seventh century. He does not provide a substantive definition of religion but rather emphasizes the functions of religion, from which we can derive his definition and view of religion. He holds that the origin of religion is the divine attributes of perfection, including absolute goodness, wisdom, guidance, and generosity. Regarding the cause of people's inclination towards religion, he considers human nature to be the reason. He also specifies various reasons for the necessity of religion, including the need for a righteous ruler, the prevention of evil and corruption, the need for education, and etc.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


     
    مقدمه
     
    واژة دین از واژگانی است که روزانه توسط بسیاری از انسان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، و در وهله نخست معنای آن واضح به‌شمار می‌آید، اما با اندکی دقت درمی‌یابیم که مصادیق این واژه گاهی چنان از هم دور و حتی متناقض با هم هستند، که اطلاق دین به همة آنها مشکل می‌نمایاند. به‌راستی حقیقت دین چیست؟ چه چیزی را می‌توان دین به حساب آورد؟
    بعد از اینکه تعریف دین مشخص شد، سؤال بعدی این است که چه علت و سببی موجب پیدایش دین شد؟ چه عاملی این مجموعه را پدید آورد. همچنین چرا و به چه علتی مردم گرایش به دین دارند؟
    در پايان این پرسش رخ می‌نماید که انسان‌ها چه ویژگی‌هایی در خلقت خود دارند که باعث شده دین برای آنها صادر بشود؟ درواقع پرسش دوم از حیث فاعل دین و پرسش سوم از حیث قابل آن می‌باشد.
    آيت‌الله جوادی آملی در کتاب انتظار بشر از دین، فوايد دین را از منظر خواجه نصیرالدین بیان کرده و در آن مجال به ده فايده اشاره می‌نمایند (جوادی آملی، 1386، ص39ـ44).
    مقالة «نیاز بشر به دین از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی» (فنايي، 1386)، بحث وجه نیاز به دین را از منظر خواجه نصیرالدین طوسی به صورت نسبتاً مجمل بیان کرده است، ليکن به بحث تعریف و منشأ دین از دیدگاه خواجه نصیر اشاره‌ای نکرده‌اند.
    مقالة «پیوستگی دین و سیاست در اندیشة سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی» (منتظري، 1386)، بحثی را مطرح می‌کند که به نوعی تفصیل یکی از ویژگی‌های دین است، که در پژوهش ما مبنا برای تعریف دین قرار داده شده است، که آن ویژگی بحث ریاست عامه بر امور دین و دنیا می‌باشد.
    پايان‌نامة رابطه دین و اخلاق از دیدگاه غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی (نامور، 1388)، پس از بیان نظر خواجه نصیرالدين در مورد رابطه دین و اخلاق، بیان می‌دارد که از دیدگاه ایشان اخلاق اصول ثابت عقلی داشته، ولی دین برای بیان جزئیات اخلاق لازم است. این ویژگی دین را می‌توان همان ویژگی تعلیم و تربیت دین دانست که ما هم در ادامه آن را تبیین می‌نماییم.
    همان‌گونه که مشخص است، در هیچ‌یک از متون فوق به بحث تعریف و منشأ دین از دیدگاه خواجه نصیرالدین اشاره نشده است، و صرفاً به بحث وجه نیاز به دین به صورت مستقیم یا غیرمستقیم پرداخته‌اند. در پژوهش حاضر سعی شده در حدی که مقتضی است، به هر سه سؤال اصلی فوق پرداخته شده و پاسخ خواجه نصیر را در این سه مسئله بیابیم. همچنین سؤال فرعی را هم پاسخ داده‌ایم که آیا در سؤال از منشأ دین، درواقع دو سؤال متفاوت نهفته است یا یک سؤال وجود دارد، و در صورت وجود دو سؤال متفاوت آیا خواجه نصیرالدین به هر دو سوال پاسخ داده است یا این‌گونه نیست.
    1. چیستی دین
    پيش از بررسی آراء خواجه نصیرالدین طوسي، بررسی چند نکته به‌عنوان مقدمه بحث لازم است.
    اولین نکته در خصوص مراد از دین در این بحث است. قبل از اینکه بخواهیم دین را تعریف کنیم، باید ابتدا به‌صورت اجمالی مشخص کنیم، منظور ما از دین، آیا آموزه‌های اعتقادی دین است، و یا آموزه‌های عملی، و اینکه آیا مراد از دین هر آن معرفتی است که توسط منابع مورد تأیید (مثل عقل) حاصل می‌شود و یا برخی از این آموزه‌ها موردنظر می‌باشند؟
    به‌صورت خلاصه باید گفت مراد از دین در این مباحث آموزه‌های وحیانی دین است؛ یعنی آنچه که در متون مقدس دینی بیان شده است، اعم از اینکه آن آموزه‌ها عملی باشند یا اعتقادی و یا اینکه مورد تأیید عقل هم باشند و یا صرفاً شریعت بیان‌کننده آنها باشد و عقل درباره آن حکمی نداشته باشد.
    پس در یک کلمه، دین در این نوشتار مساوی با وحی و شریعت است، و بحث از این است که این شریعت چه ماهیتی دارد، از کجا ناشی شده است و چرا باید به آن نیاز داشته باشیم؟
    نکته دوم اینكه ازآنجاکه امروزه عنوان دین، موضوع بسیاری از مباحثات و مناظرات علمی در جهان است، لازم است شناخت دقیقی از ماهیت و اجزاء دین حاصل بشود تا در سایه این شناخت دقیق، این مباحث به نتیجه مطلوبی برسند.
    ازجملة این مباحث، بحث منشأ دین و وجه نیاز به دین می‌باشد، که در قسمت دوم و سوم مقاله به آن می‌پردازیم. روشن است با نبود یک تعریف مشخص از دین نمی‌توان درباره منشأ پیدایش، گرایش و نیاز به آن بحث منطقی و صحیحی را ارائه نمود.
    نکته سوم اینکه نمی‌توان تعریف ماهوی و حدی و رسمی از دین ارائه داد؛ زیرا تعریف ماهوی نیازمند دسترسی به ذاتیات یک شیء است. حال دین در یک نگاه کلی متشکل از یک سری عقايد و احکام و اخلاقیات است که دارای وحدت حقیقی نیستند و لذا وجود حقیقی نیز ندارند و اگر چیزی وجود حقیقی نداشته باشد، ماهیت نیز نخواهد داشت (جوادی آملی، 1390، ص27). پس نباید انتظار داشت که خواجه نصیرالدين یا هر اندیشمند دیگری تعریف حدی یا رسمی (مانند انسان حیوان ناطق است) برای دین ارائه دهد.
    نکته چهارم درباره نوع دینی است که قرار است مورد تعریف قرار بگیرد. امروزه با توجه به تداخل نظریات اندیشمندان از ادیان مختلف و سرایت مباحث از ادیان گوناگون به یکدیگر، اندیشمندان معاصر برای تعریف دین، مفهومی را مد نظر دارند که شامل ادیان متعددی بشود، (گرچه تا به حال تعریفی که شامل همه ادیان بشود ارائه نشده است) تا بر اساس گستره شمول این تعریف بتوانند بحث مشترکی را با دیگران ترتیب بدهند؛ بر خلاف قدما که بیشتر نظر به دین حق داشته و آن را بررسی کرده‌اند. مثلاً برخی تعاریف هم مکاتب الهی را دربر گرفته و هم شامل مکاتب الحادی می‌شوند (طباطبائی، 1373، ص5؛ 1360، ص3) و برخی دیگر شامل همه ادیانی می‌شوند که به نوعی به موجودی فرابشری باور دارند (پترسون و ديگران، 1379، ص20). از سوي دیگر، برخی تعاریف ادیان خداباور (مصباح یزدی، 1365، ص11) و برخی دیگر، فقط ادیان توحیدی را دربر می‌گیرند (طوسی، 1384، ج3، ص434).
    از این میان خواجه نصیرالدین از دستة دوم است؛ یعنی دین اسلام را مورد بررسی قرار می‌دهد و با توجه به ویژگی‌های این دین، تعریفی از آن بیان می‌نماید.
    نکته پنجم در خصوص انواع تعریف دین است. کسانی که به تعریف دین پرداخته‌اند هریک از زاویه مخصوص به این مسئله نگاه کرده‌اند. مثلاً گاهی تعاریف روان‌شناختی از دین ارائه شده است. گاهی تعاریف جامعه‌شناختی و یا حتی پدیدارشناختی.
    از این میان، یکی از انواع تعاریفی که برای دین ارائه شده است، تعریف کارکردی است. در تعریف کارکردی به فوايد و نتایجی که از شیء مورد تعریف حاصل می‌شود پرداخته می‌شود.
    در زمان معاصر، بحث تعریف دین یک بحث نسبتاً دامنه‌داری شده است که‌ اندیشمندان را بر آن واداشته تا تعریفی مفهومی (و دارای حدود و ثغور) از دین ارائه کنند تا مباحث بعدی خود را بر این تعریف بنا کنند، ليکن با توجه به اینکه مسئلة تعریف دین در زمان خواجه نصیر، مسئلة آن‌چنان مطرحی نبوده است، ایشان تعریف مفهومی از دین ارائه نداده‌اند و ازاين‌رو می‌توان تعریف ایشان را تعریف کارکردی دانست؛ آن هم نه یک تعریف کارکردی که به صورت مستقل در یک قسمت از آثار ایشان موجود باشد، بلکه به‌این‌صورت که کارکردهایی را که ایشان در میان مباحث مختلف برای دین بیان کرده‌اند را جمع‌آوری کنیم و درنهایت آن تعریف به‌دست‌آمده را به ایشان نسبت بدهیم.
    درستی این روش هم از آن جهت است که تعریف کارکردی، خود یک نوع از تعریف است که در میان اندیشمندان پذیرفته شده است، و هم وقتی کلمات خواجه نصیر مورد بررسی قرار می‌گیرد، تنها کلماتی از ایشان که اشاره به دین و خصوصیات آن دارد، همین گزاره‌هایی است که کارکردها و فوايد دین را می‌شمارد. ازاين‌رو اگر قرار باشد دین را از منظر ایشان تعریف کنیم، تنها راه معتبر استناد به همین کارکردهاست.
    پس ابتدا ویژگی‌ها و فوايدی را که ایشان برای دین بیان کرده‌اند، نقل می‌کنیم:
    1-1. ابزار ریاست عامه در امور دین و دنیا
    تقریباً بین مسلمین اجماع وجود دارد در اینکه امام شخصی است که ریاست عامه در امور دین و دنیای مردم را دارد. مراد از دین در این عبارت به قرینه مقابله، آخرت است، پس امام کسی است که امور دنیا و آخرت مردم را بر عهده دارد. از طرف دیگر، امام شخصی است که جانشین پیامبر است و پیامبر وظیفة دریافت، ابلاغ و تفسیر وحی را بر عهده دارد.
    خواجه نصیر در این خصوص می‌فرمایند: «الامام هو الانسان الّذي له الرئاسة العامّة في الدين و الدنيا...» (طوسی، 1405ق، ص426).
    حال وقتی امام جانشین پیامبر است، بعد ایشان ریاست عامه را از طریق دین پیگیری می‌کند؛ یعنی همان کاری که پیامبر می‌کرده است. ازاين‌رو می‌توان گفت دین خصوصیتی دارد که به امام اجازه ریاست عام بر دین و دنیا را می‌دهد و ابزار او در راه رسیدن به اهداف دین است.
    بنابراین دین دارای مطالبی است که امور دین و دنیای مردم را سامان می‌دهد. البته در این میان بین اندیشمندان اسلامی اختلاف وجود دارد که آیا دین و متولیان اصلی آن، یعنی پیامبر و ائمه، به دنیا به صورت مستقل می‌پردازند و یا اینکه دنیا را صرفاً از آن جهت که مقدمه آخرت است مورد توجه قرار می‌دهند؟ پاسخ به این سؤال هرچه که باشد در اصل بحث ما تغییری ایجاد نمی‌کند؛ زیرا درنهايت دین وظیفه دارد امور دنیای مردم را هم سامان دهد، حال چه با نگاهی مستقل به دنیا، و چه با نگاهی مقدمی و ابزاری به آن، برای رسیدن به مطلوب اصلی که آخرت است. همان‌گونه كه در کلام خواجه نصیر هم دیدیدم، ایشان امام را دارای ریاستی عام و فراگیر در امور دنیا و آخرت می‌داند و این‌گونه نیست که از نظر ایشان دین در امر دنیا اساساً ورود نکند.
    2-1. نزدیک‌کننده به طاعت و دوری‌دهنده از معصیت
    دومین ویژگی که خواجه نصیر برای دین بیان می‌کنند این است که دین مطالبی را درون خود دارد که انسان را در مسیر طاعت الهی بی‌نیاز می‌کند و او را از معصیت احتراز می‌دهد.
    «النبيّ إنسان مبعوث من اللّه تعالى إلى عباده، ليكملهم بأن يعرّفهم ما يحتاجون إليه في طاعته و في الاحتراز عن معصيته» (طوسی، 1405ق، ص455)؛ پیامبر انسانی است که از ناحیه خداوند مبعوث می‌شود و دینی را ارائه می‌دهد و یا دین ارائه‌شده قبلی را تبلیغ می‌کند.
    طبق فرمایش خواجه نصیر یکی از فوايد دین و ارسال رسل تکمیل نواقص علم بشر است، علمی که به‌تنهایی توان شناساندن مسیر طاعت و معصیت را ندارد و این دین است که از طریق پیامبران به انسان ابلاغ می‌شود و او را عالم به این مسیر طاعت و معصیت قرار می‌دهد.
    3-1. حافظ نوع بشر و تنظیم‌کننده مناسبات بشری
    دیگر فایدة دین و ارسال رسل حفظ نوع بشر و تنظیم مناسبات بشری است. از دیرباز حکما با استناد به مدنی بالطبع بودن انسان و نیاز او به قانونی جامع و صحیح، ضرورت وجود دین را اثبات می‌کرده‌اند. بر طبق این دلیل انسان موجودی است اجتماعی و دارای نیازهای گوناگون و برخوردار از منابع بالفعل محدود. ازاين‌رو اگر این انسان با این وضعیت تنها گذاشته شود، نابودی نسل او حتمی خواهد بود. بنابراین خداوند حکیم دین را به‌عنوان قانونی عام برای انسان ارسال می‌کند تا هم نسل بشر از نابودی حفظ بشود و هم مناسبات اجتماعی مابین بشر تنظیم و تقریر گردد.
    «للحكماء في إثبات النبوّة طريق آخر. و هو انّ الانسان مدنىّ بالطبع... فلا يستقيم أمرهم إلاّ بعدل. و لا يجوز أن يكون مقرّر ذلك العدل أحدا منهم من غير مزيّة... فاذن لا يمكن استقامة امور نوع الانسان إلاّ بنبىّ ذى معجز، يخبرهم عن ربهم بما لا يمتنع في عقولهم، و يظهر العدل، و يدعوهم إلى الخير...» (طوسی، 1405ق، ص 456 و 457)؛ حکما برای اثبات نبوت راه دیگری دارند. آن راه این است که انسان طبیعتی شهرنشین داشته... و امورش فقط با عدالت سامان می‌یابد. جایز نیست مجری این عدالت کسی از میان همین انسان‌ها باشد، بدون اینکه برتری بر بقیه داشته باشد... پس امور انسان‌ها سامان نمی‌یابد، مگر به واسطة پیامبری دارای معجزه که مردم را به آنچه مورد امتناع عقلشان نیست راهنمایی کرده، عدالت را اجرا نماید و خیر را آشکار سازد.
    4-1. رفع‌کننده محجوبیت از نور الهی
    انسان به جهت همنشینی با حس و وهم غالباً از درک حقایق عقلی غافل است. حقایقی که سعادت حقیقی او را تأمین می‌نماید، ازاين‌رو خداوند متعال پیامبران و ائمه‌ای را فرستاد تا با انسان از طریق حس و وهم همنشین شوند و حقایق و انوار الهیه را به انسان انتقال بدهند. پس یکی از فوايد ارسال رسل برخورداری انسان از حقایق و انوار حقه الهیه است.
    اكثر مردم در اين عالم بأوّل وهلة از حسنۀ [حصّۀ] قبول امر الهى محجوب مي‌باشند و ادراكات‌شان الاّ بمجالست حسّ و وهم و خيال ممكن نمى‌گردد و از عنايت او تعالى چنان اقتضا مي‌كرده است كه آن نور الهى كه معقولات مطلق است و تأييدات محقق پيغمبران و شجر و ثمر ايشان بحكم التنزيل منزلة من تلك الدرجة محسوس و موهوم متخيلة مي‌شده است، و مردم آن را بحكم مجالست حسّ و وهم و خيال قبول مي‌كرده‌اند (طوسی، 1363، ص102).
    5-1. آگاهی‌دهنده بر مصالح و مفاسد و اقامه‌کننده قسط
    خواجه نصیر در قسمت دیگری از کلمات خود دو غرض دیگر از دین را بیان می‌نماید:
    اذا كان الغرض، من خلق العبيد، مصلحتهم: فتنبيههم على مصالحهم و مفاسدهم، مما لا يستقل عقولهم بادراكه، لطف واجب. و ايضا اذا امكن، بسب كثرة حواسهم و آلانهم و اختلاف دواعيهم و اراداتهم، وقوع الشر و الفساد، فى اثناء ملاقاتهم و معاملاتهم بافتنبيههم على كيفية معاشرتهم، و حسن معاملتهم. و انتظام امور معاشهم، التى تسمى شريعة، لطف واجب» (طوسی، 1335، ص35).
    ایشان می‌فرماید غرض اصلی از خلقت انسان رسیدن انسان به مصلحت یا همان کمال حقیقی است. ليکن برخی از کمالات را انسان با این عقل ناقص خود درک نمی‌کند، ازاين‌رو خداوند متعال باید به وسیله دین انسان را بر مصالح و مفاسدش آگاه نماید.
    همچنین انسان به‌جهت اختلاف دواعی و غرائض ممکن است در رفت‌وآمد‌ها و زندگی بشری گرفتار شر و فساد شود، ازاين‌رو دین باید نظم‌بخشی به این امور داشته باشد تا انسان از مسیر کمال باز نماند.
    پس دین هم راه را نشان می‌دهد و هم عملاً در عرصه اجتماع از کژی‌ها و انحرافات جلوگیری می‌کند، به‌این‌معنا که هم احکام و قواعد مورد نیاز برای رسیدن بشر به سعادت را در اختیار او قرار می‌دهد و هم خودش در مقام عمل متکفل اجراي این قواعد در قالب حکومت می‌شود، تا به بهترین شکل ممکن این قواعد در جامعه پیاده شود.
    همچنین ایشان در کتاب تجرید الاعتقاد، 10 فایده دیگر را هم ذکر می‌کنند که به‌جهت اختصار در متن، به ذکر عناوین آنها بسنده می‌کنیم: 1. تأیید عقل در آنچه عقل به‌تنهایی به آن می‌رسد؛ 2. ارائه حکم در جایی که عقل حکمی ندارد؛ 3. برطرف ساختن خوف و ترس؛ 4. یاد دادن حسن و قبح افعال به مردم؛ 5. شناساندن امور نافع و مضر به ایشان؛ 6. حفظ نوع انسان؛ 7. راهنمایی‌های مخصوص برای هر فرد بر اساس استعدادش؛ 8. یاد دادن صنعت‌های مخفی بر بشر؛ 9. تعلیم امور و آداب اخلاقی و سیاسی به ایشان؛ 10. بیان پاداش و کیفر اعمال (حلی، 1388، ص346).
    نکته: همان‌گونه كه بیان شد، خواجه نصیرالدین این پنج فایده را برای دین ذکر نموده است، ليکن می‌توان تمامی این فوايد را در ذیل فایده اول جمع کرد؛ یعنی ریاستی عام بر امور دین و دنیا. به‌ این‌ بیان که در فایدة پنجم صحبت از بیان مصالح و مفاسد و همچنین اقامه قسط بود، حال این مصالح و مفاسد یا در خصوص امور دنیاست و یا در خصوص امور آخرت و اقامه قسط هم در همین دنیا اتفاق می‌افتد تا مسیر آخرت هموار شود، پس فایده پنجم به فایده اول بازمی‌گردد.
    در فایده چهارم بیان شد دین حجابی را که بین انسان و انوار حقایق الهیه است بر‌می‌دارد. این انوار چیزی نیستند جز همان راه‌هایی که خداوند متعال برای کمال انسان معین کرده است، ولی انسان به‌جهت کمبود قدرت ادراکی توان درک مستقیم آنها را ندارد و نیازمند وسايطی است که او را به مفاد این انوار مطلع سازند. حال این انوار یا در خصوص زندگی دنیایی بشر است تا مقدمه‌ای باشد برای زندگی اخروی او و یا مستقیماً در خصوص زندگی اخروی بشر هستند و بنابراین تحت فايده اول قرار می‌گیرند.
    فايدة سوم نیز در خصوص تنظیم مناسبات بشری بود که مربوط به امور این دنیایی بشر است، تا انسان در مسیر همواری در دنیا حرکت کرده و راه خود را به سوی آخرت پیدا نماید.
    در فايدة دوم نیز قرب به طاعت و بعد از معصیت اموری‌اند که در این دنیا شکل می‌گیرند و نتیجه آنها در آخرت رخ می‌نمایاند. بدین وسیله تمامی فوايدی که خواجه نصیر برای دین بیان می‌کنند به نوعی به فایدة اول بازگشت می‌کنند.
    حال سراغ سؤال اصلی می‌رویم. تعریف دین از منظر خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟ با توجه به فوايدی که ایشان برای دین ذکر کردند، می‌توان تعریف ذیل را به ایشان نسبت داد:
    «دین در یک اصطلاح، مجموعه آموزه‌هایی است که خداوند از طریق انبیاء برای مردم ارسال می‌کند تا امور دنیا و آخرت آنها را اصلاح نمایند».
    تذکر دوباره بر این دو نکته ضروری است که مراد از دین در این سه بحثی که مطرح است، دین وحیانی است که یکی از اصطلاحات دین است و نسبت‌به برخی اصطلاحات اخص و نسبت‌به برخی دیگر اعم می‌باشد (مثلاً نسبت‌به اصطلاح عامی که مدرکات عقلی را هم دین به حساب می‌آورد اخص است و نسبت ‌به اصطلاحی که فقط آموزه‌های عملی متون دینی را دین می‌شمارد اعم می‌باشد)؛ ازاين‌رو این اصطلاح از دین که مبتنی‌بر متن مقدس است، تنها توسط آورندگان الهی یا همان انبیاء حاصل می‌شود.
    نکته دوم اینکه ما به‌دنبال تعریف خواجه نصیر از دین هستیم، نه تعریف مورد قبول خودمان از آن. ایشان نیز همان‌گونه که در فايدة اول بیان شد، امام و نبی را متکفل به امور دنیا نیز می‌داند. البته این کلام اطلاق دارد و هم تاب تناسب با این نظریه را دارد که دین مستقیماً با دنیا ارتباط دارد و هم با این نظریه که دین به دنیا به‌عنوان یک ابزار برای آخرت می‌پردازد؛ زیرا در هر صورت دین وظیفه دارد به دنیای انسان‌ها نیز سامان بدهد.
    2. منشأ دین
    منشأ دین اصطلاحی است که بیشتر در قرون اخیر در فضای دو علم کلام جدید و فلسفة دین به آن پرداخته شده است، اما می‌توان ریشه‌هایی از آن را در مباحث گذشتگان نیز پیدا نمود.
    این اصطلاح می‌تواند به سه معنا به کار برود؛ معنای اول در خصوص مبدأ پیدایش دین است، به‌این‌معنا که چه صفتی در خداوند متعال باعث شد که او دین را پدید بیاورد. معنای دوم در خصوص علت گرایش مردم به دین است، به‌این‌معنا که چه صفتی در مردم باعث شده است که ایشان به دین گرایش پیدا کنند و بالاخره معنای سوم در مورد منشأ نیاز حقیقی انسان به دین است.
    در خصوص معنای سوم در قسمت سوم نوشتار مطالبی ارائه می‌شود و در این قسمت در مورد دو معنای نخست از منشأ دین صحبت می‌کنیم.
    الف. علت پیدایش دین
    پيش از بیان صفات الهی که خواجه نصیرالدین برای علت پیدایش دین ذکر نموده است باید به این نکته توجه داشت که همان‌طور که قبلاً نیز اشاره نمودیم، هدف اصلی این نوشتار بررسی آراء خواجه نصیرالدین است، ازاين‌رو ما منحصر در کلمات ایشان خواهیم بود. اگر قرار بود خود بحثی را ترتیب بدهیم و از اقوال دیگران نیز استفاده نماییم، قطعاً در کنار این صفات، صفات دیگری نیز چون رحمانیت، رحیمیت و یا حتی ربوبیت نیز ذکر می‌شد؛ ليکن هدف بررسی کلمات این اندیشمند بزرگ است و ازاين‌رو تنها صفاتی را که ایشان ذکر نموده‌اند را ما هم ذکر و بررسی می‌نماییم.
    1-1. جود
    جود یکی از صفات ثبوتیه فعلیه خداوند است، به‌این‌معنا که چیزی را که به نفع کسی است، به او می‌دهد بدون اینکه از او عوضی بگیرد.
    «و اعلم أن الجود هو إفادة ما ينبغي للمستفيد من غير استعاضة منه و الله تعالى قد أفاد الوجود الذي ينبغي للممكنات من غير أن يستعيض منها شيئا من صفة حقيقية أو إضافية فهو جواد» (حلی، 1388، ص52).
    طبق فرمایش خواجه نصیر خداوند متعال بر اساس صفت جود، اصل وجود را به ممکنات ازجمله انسان اعطا می‌کند. همان‌گونه که اصل وجود و خروج از عدم اعطاء خداوند به انسان است، درجات مختلف وجود نیز از ناحیه او بر اساس همین صفت جود اعطاء می‌شود. از طرف دیگر، درجات مختلف وجود وقتی برای انسان حاصل می‌شود که او با اختیار خویش از بین راه خیر و شر راه خیر را برگزیده و بپیماید. ليکن بر طبق فرمایشات خود خواجه نصیر در بحث فوايد دین، علم عادی بشر برای شناخت مسیر تکامل کافی نیست و نیاز به دین دارد. نتیجه این مقدمات این است که لازمة صفت جود الهی اعطاء دین به بشر است تا در سایه عمل به دین انسان به مراتب بالاتر وجود برسد.
    پس اولین صفتی که موجب پیدایش دین توسط خداوند است، جواد بودن اوست.
    2-1. خیر محض
    یکی دیگر از صفات الهی خیر محض بودن است، به‌این‌معنا که هیچ جهت عدمی در او راه نداشته و ازاين‌رو هیچ جهت شری در او یافت نمی‌شود.
    «وجوب الوجود يدل على ثبوت وصف الخيرية لله تعالى لأن الخير عبارة عن الوجود و الشر عبارة عن عدم كمال الشيء من حيث هو مستحق له و واجب الوجود يستحيل أن يعدم عنه شيء من الكمالات فلا يتطرق إليه الشر بوجه من الوجوه فهو خير محض» (حلی، 1388، ص300).
    موجودی که خیر محض است نه‌تنها خیر بودن را برای خود به‌عنوان وصفی موجود دوست دارد، بلکه خیر بودن را برای دیگران هم به‌عنوان وصفی مفقود برای آنها دوست دارد، به‌این‌معنا که دوست دارد دیگران هم تا حدی که ممکن است از این خیر بهره‌مند بشوند. حال یکی از مصادیق عظیم خیر برای انسان خیر تکامل اختیاری است که تنها از راه شناخت دین و عمل به دستورات آن حاصل می‌شود. پس خیریت خداوند اقتضا می‌کند که دین را برای بشر بفرستد تا او به وسیله آن کامل‌تر بشود.
    3-1. حکمت
    خداوند موجودی است که از افعالش غرض صحیح و عقلایی دارد و هیچ کاری را عبث و بیهوده انجام نمی‌دهد؛ بنابراین متصف به صفت حکمت است.
    «و نفي الغرض يستلزم العبث و لا يلزم عوده إليه» (حلی، 1388، ص306).
    خداوندی که از همه افعالش غرض دارد قطعاً از خلقت انسان هم غرض دارد. غرض خداوند از خلقت انسان طبق ادله عقلی و نقلی تکامل اختیاری بشر است؛ تکاملی که بارها گفته شد بدون وجود دین میسر نمی‌باشد. پس حکمت خداوند اقتضا می‌کند برای لغو نبودن خلقت بشر دینی را ارسال کند تا مسیر تکامل بشر را هموار نماید.
    4-1. اراده تشریعیه و تکوینیه
    خداوند هم از مؤمن و هم از کافر فعل حسن و ترک قبیح را خواسته است.
    «المسألة الخامسة في أنه تعالى يريد الطاعات و يكره المعاصي» (حلی، 1388، ص307).
    اراده خداوند به دو معنا می‌باشد، معنای اول اراده تکوینیه است که مساوی با خلقت است و تخلف از آن ممکن نیست و معنای دوم اراده تشریعیه است که معنایش امر و نهی به طاعات حسن و معاصی قبیح است. حال که خداوند از انسان فعل حسن و ترک قبیح را خواسته است، باید شریعتی حاوی اوامر و نواهی را برای انسان بفرستد تا انسان حسن و قبیح را به‌درستی بشناسد و الا نقض غرض می‌شود و مخالف حکمت او خواهد بود.
    پس در مرحلة اول این اراده تشریعیه الهی است که طالب فعل محاسن و ترک قبائح است و در مرحلة دوم اراده تشریع که نوعی اراده تکوینیه است باعث ارسال دین و شریعت شده است.
    5-1. هدایتگری
    پنجمین صفت خداوند متعال که موجب ارسال دین شده است صفت هدایتگری اوست. خداوند موجودات را به سمت کمالشان هدایت می‌کند. گاه این هدایت هدایت غریزی است و گاه هدایت تشریعی. در هدایت غریزی نیاز به لوح و نوشته و امر و نهی نیست، بلکه خلقت آن موجود به نحوی قرار داده شده که خود به خود به سمت کمالش در حرکت است. مثل حیات حیوانات، نباتات و حیات نباتی و حیوانی انسان.
    اما برخی موجودات دارای حیاتی هستند که هدایت به سمت آن حیات نیازمند راهنمایی‌هایی از خارج آن موجود است. ازجمله این موجودات انسان است که برای رسیدن به حیات طیبه اخروی و پیمودن درجات کمال نیازمند هدایت تشریعی خداوند است که در قالب ارسال دین محقق می‌شود.
    «و الإضلال الإشارة إلى خلاف الحق و فعل الضلالة و الإهلاك و الهدى مقابل و الأولان منفيان عنه تعالى» (حلی، 1388، ص317).
    پس خداوند نه گمراه‌کننده انسان است، و نه هلاک‌کننده او و کمالات او، بلکه هدایت‌کننده او به سمت کمالات لایق به اوست و ازاين‌رو دین را برای انسان‌ها می‌فرستد.
    ب. علت گرایش به دین
    در باب علت گرایش به دین ما با دو دسته از نظریات مواجه هستیم؛ دستة اول نظریاتی هستند که به‌درستی علت گرایش به دین را نشناخته‌اند. این گروه علل و عواملی را برای گرایش به دین ذکر کرده‌اند که علی‌رغم امکان وجود آنها در عده محدودی از متدینان، عمومیت نداشته و خود ادیان هم این علل و عوامل را تأیید نکرده‌اند، مثلاً فروید که به نوعی یکی از بزرگ‌ترین روان‌شناسان است، داستانی اسطوره‌ای را نقل کرده و نتیجه می‌گیرد که عقده‌ای جنسی باعث گرایش به دین شده است (فرويد، ۱۳۷۵، ص۱۲۲ و 123). همچنین آگوست کنت جهل بشر از عوامل طبیعی را علت دینداری دانسته است (تیم، 1388، ص42) و یا دورکیم، توتم‌گرایی را عامل این پدیده ذکر کرده است (دورکیم، 1383، ص13).
    دستة دوم کسانی‌اند که عوامل درستی را برای گرایش به دین ذکر کرده‌اند. ازجملة ایشان، آيت‌الله جوادی آملی است که این عوامل را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرده‌اند (جوادی آملی، 1386، ص48ـ57).
    در بین اندیشمندان اسلامی آنچه که معروف است این است که فطرت آدمی به نحوی است که گرایش به دین دارد؛ یعنی خداوند متعال از اساس به‌گونه‌ای بشر را خلق کرده است که میل به خداپرستی و دین داشته باشد.
    خواجه نصیر در این‌باره می‌فرماید: «مبدأ، فطرت اولى است و معاد عود به آن فطرت است: "فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم"» (طوسی، 1366، ص9).
    طبق فرمایش خواجه نصیر، فطرت مبدأ آفرینش انسان است و در معاد انسان به همین فطرت بازگشت می‌کند؛ همان فطرتی که طبق بیان آیه مورد استشهاد خواجه نصیر، موجب رو کردن به سمت یکتاپرستی و دینداری است. پس آنچه موجب گرایش مردم به دین می‌شود، فطرت خداشناسی و خداجوی انسان‌هاست، که علی‌رغم امکان شدت و ضعف گرفتن، در همه افراد بشر موجود است.
    3. وجه نیاز به دین
    سومین معنایی که برای منشأ دین بیان شده است وجه نیاز به دین می‌باشد؛ یعنی اینکه انسان چه خصوصیتی دارد که نیازمند به دریافت دین از سوی خداوند است. پس در معنای اول ما از حیث فاعل دین که خداوند باشد صحبت می‌کردیم و در معنای دوم و سوم از حیث قابل و دریافت‌کنندة دین که انسان‌ها باشند صحبت می‌کنیم. البته با این تفاوت که در معنای دوم ما علل و عوامل گرایش داشتن انسان‌ها به دین را بررسی نمودیم و در معنای سوم خصوصیت ذاتی انسان‌ها را بررسی می‌کنیم، که این خصوصیت باعث می‌شود ایشان برای رسيدن به سعادت و کمال نیازمند دین باشند.
    خواجه نصیرالدین در کتاب قواعد العقائد خویش دلیلی را برای وجه نیاز به دین ذکر می‌نمايد. این دلیل همان دلیلی است که عموماً حکما برای اثبات ضرورت نبوت به آن استناد می‌کنند. عنوان بحث ضرورت نبوت با وجه نیاز به دین دو عنوان است اما خاستگاه هر دو بحث یک‌جاست. پس دلیل مورد استناد برای اثبات ضرورت نبوت، همان دلیلی است که وجه نیاز به دین را اثبات می‌کند.
    ما ابتدا کلام خواجه نصیر را ذکر می‌کنیم و سپس مقدمات موجود در کلام ایشان را به صورت مرتب‌شده بیان می‌کنیم.
    «فصل [طريقة الحكماء في إثبات النبوة] للحكماء في إثبات النبوّة طريق آخر، و هو أنّ الإنسان مدنيّ بالطبع... و إذا كان كلّ إنسان مجبولاً على شهوة و غضب... فلا يستقيم أمرهم إلاّ بعدل. و لا يجوز أن يكون مقرّر ذلك العدل أحداً منهم من غير مزيّة... و المعجز هو الذي به يمتاز مقرّر العدل عن غيره... فإذن لا يمكن استقامة أُمور نوع الإنسان إلاّ بنبيّ ذي معجز...» (طوسی، 1416ق، ص102ـ104).
    بیان استدلال
    1. انسان مدنی بالطبع است، به‌این‌معنا که برای رفع احتیاجات خود نیازمند همکاری با افراد دیگر از نوع خود می‌باشد؛ زیرا به‌تنهایی قادر بر رفع این نیاز‌ها نیست.
    2. ازآنجاکه انسان دارای قوای شهوی و غضبی است، ممکن است از دیگران کار بکشد، ولی برای آنها کار نکند و به ایشان ظلم نماید، پس لاجرم باید عدالتی میان ایشان حاکم بشود.
    3. کسی که عدالت را قرار است تعیین و اجرا کند نمی‌تواند از میان خود انسان‌ها و توسط خود ایشان انتخاب شود؛ زیرا هنوز احتمال ظلم بوده و مشکل بی‌عدالتی پا برجا باقی می‌ماند.
    4. تنها راه شناخت این مقرر عدالت این است که او معجزه‌ای را از ناحیه خداوند که مورد شناخت مردم است ارائه دهد تا مردم متوجه بشوند او از ناحیة خداست.
    نتیجه اینکه برای برقراری عدالت میان مردم به یک پیامبر صاحب معجزه نیاز است تا مردم را به خیر دعوت کرده، به مردم وعده و وعید بدهد و قوانینی را از ناحیة خداوند بر مردم وضع نماید.
    پس خواجه نصیرالدین وجه نیاز به دین را لزوم برقراری عدالت در جوامع انسانی می‌داند.
    البته به این استدلال، که غالباً مورد استناد حکماست، اشکالاتی هم وارد شده است، ازجمله اینکه این دلیل اخص از مدعاست؛ زیرا مدعای ما لزوم نبوت برای تمام انسان‌ها و برای تمام شئون انسانی است، درحالی‌که این دلیل لزوم نبوت و دین را برای انسان خارج از اجتماع و برای شئون غیراجتماعی (فردی) انسان در اجتماع ثابت نمی‌کند. همچنان‌که خود خواجه نصیر در شرح اشارات، به این برهان (ضرورت وحی و نبوت) که دین را فقط برای تنظیم مناسبات اجتماعی و تمشیت معیشت مردم لازم می‌داند، تمایلی نداشته و آن را نقد کرده است (طوسی، 1384، ج3، ص374). او در نقد این برهان، قلمرو نبوت را منحصر در امور دنیوی نمی‌داند، بلکه قوانین الهی را مشتمل بر مصالح و منافع دنیا و آخرت بشر می‌داند و بشر را در دستیابی به سعادت دنیا و آخرت نیازمند به نبی و تعالیم وحیانی می‌داند.
    همچنین ایشان در کنار بیان این دلیل عقلی فوايدی را هم برای دین ذکر می‌نماید که این فوايد هم به نوعی علت نیاز بشر به دین می‌باشد. برخی از این فوايد را در ذیل بحث تعریف دین بیان نمودیم. برخی دیگر از این فوايد عبارت‌اند از:
    1-3. ریاست قوی
    ادارة جامعه نیازمند به یک مدیر و مدبر قوی است تا بتواند مشکلات موجود در جامعه را حل کند و پیچیدگی‌های موجود در جامعه او را از وظایفش باز ندارد. دین پیامبر و امام را به‌عنوان یک فردی که از همه جهت لایق‌ترین فرد به حکومت است معرفی می‌کند و از این جهت جامعه را بی‌نیاز می‌سازد. در صورت معرفی نشدن این فرد توسط دین تقریباً پیدا کردن این فرد غیرممکن است؛ زیرا شناخت توانایی‌های مدیریتی یک شخص از طرق عادی نیازمند سال‌ها تجربه و تحقیق است که لازمه‌اش محرومیت جامعه از رهبر قوی حداقل در طول زمان تحقیق می‌باشد.
    2-3. امر به معروف و نهی از منکر
    رئیسی که دین برای ادارة جامعه معین می‌کند مردم را به سوی خیر دعوت و از شر برحذر می‌دارد. در جامعه همواره هستند افرادی که جز از طریق قوه قهریه مجاب به رعایت قانون نمی‌شوند و در صورت مطیع نکردن ایشان، تمام جامعه تحت‌الشعاع بی‌قانونی این افراد قرار می‌گیرند. حال فرد معصومی که توسط دین به‌عنوان رئیس‌الاجتماع معرفی می‌شود، دارای صفاتی همچون شجاعت، عصمت و تدبیر است که باعث می‌شود توانایی کنترل کردن این دسته از افراد را داشته باشد و همچنین به صورت عمومی نیر امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه اقامه نماید.
    3-3. رفع غوامض شرع
    همواره شناخت حکم خداوند متعال از طریق متون مقدسی بوده است که خود او برای مردم فرستاده است، اما کلام ذاتاً دارای خصوصیتی است که در برخی موارد فهم مراد از آن دچار مشکلاتی است. شارع مقدس برای حل این مشکل معصومانی را فرستاده است که شناخت دقیق و وسیعی نسبت‌به دین دارند و می‌توانند مطالب غامض و مشکل شریعت را که توسط خود مردم قابل فهم نیست را به ایشان بفهمانند.
    خواجه نصیرالدین در خصوص این سه فايده می‌فرماید: «اصل: لما امكن وقوع الشر و الفساد و ارتكاب المعاصى، بين الخلق؛ وجب فى الحكمة، وجود رئيس قاهر، آمر بالمعروف، ناه عن المنكر، مبين لما يخفى على الامة من غوامض الشرع؛ منفذ لاحكامه» (طوسی، 1335، ص37).
    4-3. تعلیم و تربیت
    فايدة چهارم دین، این است که مربیانی را به مردم ارائه می‌دهد که نه‌تنها راه خیر و شر را به ایشان نشان می‌دهند، بلکه به‌صورت عملی دست در دست آنها نهاده و ایشان را به مسیر خیر منتقل می‌کنند. پیامبران و ائمه در جامعه مربیانی هستند که مردم را علاوه بر تعلیم دین، از فیض تربیت دینی نیز بهره‌مند می‌سازند که شاید تربیت دینی، امری مهم‌تر و تأثیرگذارتر از تعلیم دین باشد. ازاين‌رو به خاطر امر خطیر تربیت، این مربیان دینی علاوه بر عصمت در ناحیه تعلیم دین باید در عرصه تربیت دینی نیز معصوم باشند. همچنین ایشان باید از نظر علم و عمل عالی‌ترین فرد جامعه باشند تا هم توان علمی تعلیم و تربیت را داشته باشند و هم شجاعت لازم برای برخورد با جهل و خرافات را دارا باشند.
    «لما كان الانبياء و الائمة، يحتاج اليهم الامة، للتعليم و التاديب؛ وجب ان يكونوا اعلم و اشجع» (طوسی، 1335، ص41).
    5-3. تأیید عقل و ازاله خوف
    بیان شد دین مطالبی را که به عقل بشر نمی‌رسد، ولی برای هدایت لازم است را بیان می‌کند. همچنین دین گاهی مطالبی را که خود عقل به‌تنهایی توانایی درک آنها را دارد نیز بیان مي‌كند. فایدة این امر تأیید حکم عقل و اطمینان‌خاطر انسان از صحت آن مدرک عقل است.
    همچنین انسان در این دنیا گرفتار آراء و اقوال گوناگونی است که هریک خود را حق معرفی می‌کنند و انسان را دچار سردرگمی و ترس از آینده می‌کنند. در اینجا دین به‌عنوان یک هدایتگر مطمئن مسیر حق را روشن می‌نماید تا انسان با خیال راحت مسیر صحیح را بپیماید. پس فایدة دیگر دین ازاله ترس از انسان می‌باشد.
    «البعثة حسنة، لاشتمالها على فوائد؛ ك‍معاضدة العقل فيما يدلّ عليه، و استفادة الحكم فيما لا يدل، و إزالة الخوف» (طوسی، 1407ق، ص212).
    نتیجه‌گیری
    در بحث چیستی دین و تعریف آن، خواجه نصیرالدین به یک تعریف مشخص و واضحی اشاره نمی‌کند و می‌توان با توجه به فوايدی که ایشان برای دین برمی‌شمارند، این تعریف کارکردی را به ایشان نسبت داد: «دین در یک اصطلاح، مجموعه آموزه‌هایی است که خداوند از طریق انبیاء برای مردم ارسال می‌کند تا امور دنیا و آخرت آنها را اصلاح نمایند.»
    همچنین در مسئلة علت پیدایش دین ایشان برخی صفات ثبوتیه خداوند را علت ایجاد دین دانسته‌اند، که عبارت‌اند از جود، خیریت محض، حکمت، اراده الهی و هدایتگری. همچنین از نظر ایشان علت اصلی گرایش مردم به دین فطرت خداشناس و خداگرای آنهاست.
    و در نهایت ایشان برقراری عدالت را علت نیاز انسان‌ها به دین می‌داند، عدالتی که جز با حضور دین برقرار نخواهد شد و همچنین فوايدی را هم برای دین بیان می‌نمایند، ازجمله معرفی و ارائه رئیس قوی برای اجتماع، امر به معروف و نهی از منکر و دیگر فوايد.

    References: 
    • پترسون، مایکل و دیگران (1379). عقل و اعتقاد دینی. ترجمة احمد نراقی و ابراهیم سلطانی. تهران: طرح نو.
    • تیم، دیلینی (1388). نظریه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی. ترجمة بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی. تهران: نشر نی.
    • جوادی آملی، عبدالله (1386). انتظار بشر از دین. قم: اسراء.
    • جوادی آملی، عبدالله (1390). دین‌شناسی. قم: اسراء.
    • حلی، حسن بن یوسف (1388). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. قم: جامعة مدرسین.
    • دورکیم، امیل (1383). صور بنیانی حیات دینی. ترجمة باقر پرهام. تهران: نشر مرکز.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1360). شیعه در اسلام. قم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1373). قرآن در اسلام. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • طوسی، نصیرالدین (1335). فصول. تهران: دانشگاه تهران.
    • طوسی، نصیرالدین (1366). آغاز و انجام. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • طوسی، نصیرالدین (1384). شرح الاشارات والتنبیهات. قم: مطبوعات دینی.
    • طوسی، نصیرالدین (1405ق). تلخیص المحصل. بیروت: دارالاضواء.
    • طوسی، نصیرالدین (1363). روضة التسلیم. تهران: جامی.
    • طوسی، نصیرالدین (1407ق). تجرید الاعتقاد. تهران: مکتب الاعلام الاسلامی.
    • طوسی، نصیرالدین (1416ق). قواعد العقائد. قم: مرکز مدیریت حوزة علمیه.
    • استور، آنتونی (1375). فروید. ترجمة حسن مرندی. تهران: طرح نو.
    • فنایی، هادی (1386). «نیاز بشر به دین از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی». کلام اسلامی، شماره 63، 94-105.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1365). آموزش عقاید. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
    • منتظری، بهرام (1386). «پیوستگی دین و سیاست در اندیشة سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی». فرهنگ، شماره 61 و 62، 405-454.
    • نامور، حسن (1388). رابطه دین و اخلاق از دیدگاه غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه پیام نور.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میردریکوندی، محمدحسین.(1404) بررسی چیستی، منشأ و وجه نیاز به دین با تأکید بر نظریات خواجه نصیرالدین طوسی. فصلنامه معرفت، 34(1)، 11-21 https://doi.org/10.22034/marifat.2025.2022077

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدحسین میردریکوندی."بررسی چیستی، منشأ و وجه نیاز به دین با تأکید بر نظریات خواجه نصیرالدین طوسی". فصلنامه معرفت، 34، 1، 1404، 11-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میردریکوندی، محمدحسین.(1404) 'بررسی چیستی، منشأ و وجه نیاز به دین با تأکید بر نظریات خواجه نصیرالدین طوسی'، فصلنامه معرفت، 34(1), pp. 11-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میردریکوندی، محمدحسین. بررسی چیستی، منشأ و وجه نیاز به دین با تأکید بر نظریات خواجه نصیرالدین طوسی. معرفت، 34, 1404؛ 34(1): 11-21