تحلیل محتواى گزاره هاى دینى ناظر به نظریه گزینش عقلانى
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 162 ـ خرداد 1390، 31ـ50
ابراهیم عباسپور*
چکیده
این پژوهش به بررسى رابطه بین دین و مبانى اسلامى با علوم اجتماعى پرداخته است. هدف این نوشتار یافتن پاسخهاى قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام به پرسشهایى است که در روایتهاى گوناگون رویکرد گزینش عقلانى، پیرامون متغیرهاى اثرگذار در تعریف، شکلگیرى و کنترل کجروى مطرح است. از اینرو، محورها و پرسشهاى اساسى موردنظر در این روایتها، گردآورى و در مقولههایى موضوعى دستهبندى شده است. مقولهها به شکل پرسش بر قرآن کریم و منابع حدیثى شیعه، عرضه، و محصول در قالب توصیف دیدگاههاى قرآنى و حدیثى ناظر به آنها ساماندهى شده است. تحقیق از نوع «تحلیل محتواى توصیفى و کیفى»، و هدف جزئى پژوهش، «تحلیل محتواى قرآن و منابع روایى و تفسیرى» است. موضوع مقاله عبارت است از: توصیفِ نگاه قرآن و احادیث شیعه پیرامون ابعاد نقش آفرینى «گزینش عقلانى» در تعریف، تبیین و کنترل کجروى.
کلیدواژهها: آیات قرآن، احادیث شیعه، تحلیل محتوا، تبیین، کنترل، گزینش عقلانى، اختیار، تعریف کجروى.
مقدّمه
سالیان درازى است که از خردورزىهاى محققان پیرامون شناخت علل کجروى و راههاى کنترل آن مىگذرد و در طى این سالها به عنوان دستاوردى نهایى در حوزه مطالعه جرم و کجروى، رویکرد گزینش عقلانى به دو دلیل اساسى به رویکردى محورى در عرصه تبیین و کنترل کجروى بدل شده است: نخست، نقطه عطفى که این رویکرد با توجه به اثرپذیرى انسان از علل پیرامونى در محتواى نظریههاى کلاسیک کجروى پدید آورده است؛ و دیگر، تحول عمدهاى که با پذیرش عنصر «اختیار مشروط» در محتواى نظریههاى معاصر خرد و کلان اثباتگرا در عرصه تبیین و کنترل کجروى، ایجاد کرده است.
این در حالى است که مطالعات اولیه نشان مىدهند که قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام، به ویژه با توجه به بار معنایى «اختیار» در کلام شیعه، اصولاً روایتى از جنس رویکرد گزینش عقلانى را در عرصه تبیین و کنترل کجروى به کار گرفتهاند که البته بر پیشفرضهاى انسانشناختى، هستىشناختى و معرفتشناختى خاص خود، تکیه دارد. و این امر، باید به عنوان یکى از نوآورىهاى اسلام در حوزه تبیین و کنترل کجروى، مورد تفسیر و تحلیل قرار گیرد.
پژوهش حاضر یکى از تلاشهایى است که در راستاى این هدف مهم حرکت مىکند و در پى یافتن پاسخهاى قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلامبه پرسشهایى است که در روایتهاى گوناگون رویکرد گزینش عقلانى، پیرامون متغیرهاى اثرگذار در تعریف، شکلگیرى و کنترل کجروى مطرح است. از اینرو، محورها و پرسشهاى اساسى موردنظر در این روایتها را گردآورى نموده، آنها را در مقولههایى موضوعى دستهبندى کرده است. مقولهها به شکل پرسش بر قرآن کریم و منابع حدیثى شیعه، عرضه، و محصول در قالب توصیف دیدگاههاى قرآنى و حدیثى ناظر به آنها ساماندهى میشود. تحقیق از نوع «تحلیل محتواى توصیفى و کیفى»، و هدف جزئى پژوهش، «تحلیل محتواى قرآن و منابع روایى و تفسیرى» است. موضوع نیز عبارت است از: توصیف نگاه قرآن و احادیث شیعه پیرامون ابعاد نقشآفرینى «گزینش عقلانى» در تعریف، تبیین و کنترل کجروى.
تلاشهاى صورتگرفته در مورد علم دینى هر کدام به نحوى گوشهاى از این رسالت را بر دوش مىکشند و البته به نظر مىرسد توجه و واکاوى مبانى فلسفى و بنا نهادن نظریهاى بر مبناى فلسفه اسلامى و تعالیم وحى متقنترین راهحل باشد، ولى از این نکته هم نباید غافل بود که چنانچه نظریه اسلامى تولید شد، باید این نظریه در مورد تمامى جنبههاى مربوط به محورهاى مورد بررسى خود بتواند نیازهاى یک جامعه اسلامى را برآورده سازد؛ یعنى در واقع، پاسخهاى دادهشده باید براساس آیات قرآن و روایات معصومان علیهمالسلام باشد. به عبارتى، علم اسلامى علمى است برگرفته از آیات قرآن کریم و روایات معصومان علیهمالسلام که به نیازهاى یک جامعه بیش از هزار و چهارصد سال قبل از این پاسخ داده و ما باید به صورتى روشمند این پاسخها را به جامعه علمى عرضه کنیم. تحقیق حاضر در راستاى این هدف اساسى انجام مىشود و مىکوشد پرسشهاى مطرح در نظریههاى کجروى را به قرآن و روایات عرضه کرده و پاسخها را براساس تعالیم وحى به دست آورد. مىتوان ادعا کرد که ما در این تحقیق به دنبال این مطلب هستیم که بدنه گزارهاى موردنیاز در نظریه اجتماعى کجروى را در راستاى نظریه گزینش عقلانى تهیه کنیم. البته بر این نکته هم معترفیم که پژوهشى اینچنین، تلاشى نهایى نیست که فصلالخطاب باشد، بلکه نیازمند تلاشهاى مستمر و قوىتر از این است.
روش انجام تحقیق، تحلیل محتواى «توصیفى» و «کیفى» با مقولههاى تحلیل «موضوعى» (ناظر به محتواى پیامهاى گزارههاى دینى) است که با رهیافت قیاسى در تدوین مقولههاى تحلیل (یعنى مقولهبندى بر اساس یافتههاى نظرى و تجربى موجود در حوزه نظرى گزینش عقلانى) همراه مىباشد.
در این زمینه کتابى که مستقل و مستقیم به موضوع پرداخته باشد، یافت نشد، ولى منابع زیر غیرمستقیم به موضوع پرداختهاند: مقالههاى «تبیین رفتار مبتنى بر اختیار»،1 «پیشگیرى از جرم در پیشینه تفکر اسلامى»2 و نیز کتابهاى همنشینى و کجروى: نگاهى به دیدگاههاى اسلامى و یافتههاى اجتماعى3 و پیشگیرى وصفى با رویکرد سیاست جنایى اسلام.4
سؤال اصلى مقاله عبارت است از: دیدگاه قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام پیرامون محورهایى که در رویکرد گزینش عقلانى در زمینه تعریف، تبیین و کنترل کجروى مطرح شدهاند چیست؟
همچنین سؤالهاى فرعى مقاله عبارتند از: 1. از دیدگاه قرآن و احادیث شیعه، آیا تعریف کجروى براساس محتواى رویکرد گزینش عقلانى قابل پذیرش است؟ 2. از دیدگاه قرآن و احادیث اهلبیت علیهمالسلام آیا متغیرهاى خرد و کلان موردنظر در رویکرد گزینش عقلانى در شکلگیرى کجروى مؤثرند؟
چارچوب نظرى
کشاکش آراء در مورد نقش کنشگر و اراده او در شکلگیرى کنشهاى انسانى و از سوى دیگر، نقش محدودکننده ساختارهاى اجتماعى، عرض عریضى در مباحث جامعهشناختى و جرمشناختى دارد. مفهوم «انسان مختار» در قرن هفدهم میلادى و در ایدههاى مکتب جرمشناسى کلاسیک ظهور کرد و همزمان با حاکمیت اثباتگرایى در علوم طبیعى و انسانى و به ویژه با گسترش تفکر «روایى روشهاى علوم طبیعى در مطالعه انسان و جامعه»، به حاشیه رانده شد. این مفهوم مجددا در اوایل قرن بیستم و در قالب رویکردى به نام «ارادهگرا»، خود را در نظریههاى مختلف جامعهشناختى و جرمشناختى، جلوهگر ساخت. تبیینهاى گزینش عقلانى از اواسط دهه 1970 به تدریج، حضور دوباره خود را در عرصههاى متفاوت تبیین نشان داد و با نام «رویکرد گزینش عقلانى»، جایگاهى خاص و قابل توجه را در قلمرو تبیین کجروى به دست آورد.5
مکتب کلاسیک، که به عنوان اولین ثمره منسجم فرایند نظریهپردازى در باب جرم و کجروى در افکار و اندیشههاى فیلسوفان و منتقدانى اجتماعى مانند ولتر و روسو و پس از آن دو، بکاریا و بنتام ریشه دارد، در تبیین جرم، از مفاهیمى مانند اختیار، تصمیمگیرى فایدهگرایانه و قصور قرارداد اجتماعى سخن مىگوید.6
به اعتقاد سزار بکاریا و جرمى بنتام، افراد هنگامى که معتقد باشند منافع حاصل از کجروى بر لطمات ناشى از آن مىچربد، کجروى را انتخاب مىکنند. نظریه کلاسیک بر مفاهیم حقوق فردى، ظرفیت و توان تعقل در انسان و «قانون و نظم» تکیه دارد؛ نگرشى ارادهگرایانه در باب طبیعت انسان. این نگرش بر اختیار و انتخاب فردى او تأکید مىکند و نحوه مصروف شدن استعدادها، مهارتها و توان اشخاص را مبتنى بر قوهابتکاروانتخاب فردى مىداند.
این دیدگاه انسانها را ذاتا افرادى خودخواه و منفعتطلب به حساب مىآورد و ماهیت جرم و کجروى را نوعى گزینش ناروا مىداند که منشأ آن در درون افراد عاقل و اندیشمند است؛ افرادى که یا با سنجیدن پاداشها و پیامدهاى منفى عملى نادرست، گامى حسابشده در جهت انجام خطا برمىدارند و یا با به کارگیرى نامناسب قوه تعقل، خود را در آن درگیر مىکنند. دیدگاه مزبور در نهایت، نتیجه مىگیرد: افرادى که مرتکب جرم مىشوند باید مجازات شوند؛ زیرا مسئولیت انجام آن رفتار، نهایتا بر عهده خود آنان است.
تبیینهاى گزینش عقلانى، برخلاف نظریه کلاسیک، در همان حال که اثرگذارى علل و عوامل پیرامونى در سمت و سو دادن به رفتار را مورد توجه قرار مىدهند، ماهیت کجروى را نوعى تصمیمگیرى فردى و گزینش عقلانى قلمداد مىکنند و مدعىاند که فرد با محاسبه مضرات و منافع حاصل از کجروى، به آن دست مىزند، و به تبع، فرد را مسئول پیامدهاى رفتار خود مىدانند. در بیان دیگر، این نظریهها «معلول» را کنش آگاهانه و اختیارى فرد و «علت» را چیزى مىدانند که به او انگیزه عمل مىدهد؛ و از این چشمانداز، در نقطه مقابل تبیینهاى اثباتگرا قرار مىگیرند.
رویکرد «گزینش عقلانى» به دلایلى چند، به دیدگاهى غالب در حوزه تبیین کجروى بدل شده است: نخست، نقش مهم آن در شکل دادن به برخى تبیینهاى عمده کجروى؛ دوم، حضور جدى مؤلفههاى آن در روایتهاى نوین تبیینهاى کجروى؛ سوم، نقطه عطفى که در محتواى رویکردهاى کلاسیک ایجاد کرده است؛ و دیگر آنکه نظریههاى معاصر گزینشى، گستره وسیعى از نظریههاى روانشناختى وجامعهشناختى را پوشش داده و با مدنظر قرار دادن عوامل مورد عنایت در آنها، به تبیین رفتار افراد در جامعه مىپردازند.7
یکى از مهمترین تبیینهاى گزینشى، نظریه کنش متقابل نمادین است. بلومر نظریه کنش متقابل نمادین را در نبرد با دو جبهه رفتارگرایى و کارکردگرایى ساختارى بدعت نهاد که بر تعین یافتن رفتار آدمى توسط هنجارها و محرکهاى خارجى تأکید دارند. به اعتقاد دیوید لوئیس و ریچارد اسمیت، نظریه کنش متقابل نمادین تحت تأثیر رویکرد تسمیهگرایانه شکل گرفت. این رویکرد بر آن است: هرچند پدیدههاى سطح کلان وجود دارند، اما بر آگاهى و رفتار افراد، اثر مستقل و تعیینکنندهاى ندارند و به عبارتى، این دیدگاه افراد را از نظر وجودى عاملان آزادى مىانگارد که هنجارها، باورها و نقشهاى اجتماع را برحسب منافع شخصى و طرحهاى لحظهاى خود، مىپذیرند، رد مىکنند، تعدیل مىنمایند و یا تعریف مىکنند.8
نظریه کنش متقابل نمادین بر این اعتقاد است که انسانها در فراگرد اجتماعى شدن نقشى فعال ایفا مىکنند و به خاطر توانایى اندیشیدن و بازاندیشى ذهنى، هر آنچه را در این فراگرد آموزشى ـ اجتماعى کسب مىکنند، دربست نمىپذیرند، بلکه برحسب موقعیت و مصالح زمانى و مکانى، در این فراگرد دخل و تصرف مىکنند و تلاش مىکنند اطلاعات و دادههاى به دستآمده در این فراگرد را شکل جدیدى بخشند تا آنها را با نیازهایشان سازگار سازند.9
مکتب کنش متقابل نمادین، گزینشگر بودن انسانها را متذکر مىشود و بر آن است که انسانها تا اندازهاى به خاطر قدرت پرداخت معانى و نمادها، برخلاف جانوران پستتر، مىتوانند در کنشهایى که درگیرشان مىشوند، به گزینش دست یازند. انسانها نیازى به این ندارند که معانى و نمادهایى را که از بیرون به آنها تحمیل مىشود، بپذیرند. انسانها بر پایه تفسیر شخصىشان از موقعیت، مىتوانند معانى و وجوه معنایى تازهاى را ساخته و پرداخته کنند.10
تفسیر شخصى از موقعیت، نمایانگر سنجیدن موقعیت از طرف انسان، و گزینش یک موقعیت، نشاندهنده گزینشگر بودن او است.
یکى از بنیادهاى مهم نظریه مبادله نیز «ارادهگرایى» است.11 نظریه مبادله، رفتار روزمره را پاسخى به خواسته و محاسبه فردى مىداند و بر آن است که کنشگران در انتخابهاى خود از آزادى زیادى برخوردارند و تأکید زیاد بر محدودیتهاى اعمالشده توسط نیروهاى خارجى به پوچى منجر خواهد شد. از نگاه این نظریه، در امور انسانى، «انتخاب» نقش قابل ملاحظهاى دارد و تجلّى فرهنگ مسلط به هر شکل هم که باشد، هرگز به آن اندازه نیست که بتواند به طور کامل کنشهاى مردم را معین سازد.12
نظریهپردازان مبادله با پذیرش این فرض که افراد براساس منافع فردى دست به کنش مىزنند، و کنشهاى آنان در خلأ صورت نمىگیرد، بلکه «هر کسى در ازاى آنچه که مىگیرد، چیزى باید بدهد و در صورت بىتوجهى به دیگرى، هیچ تعامل اجتماعى صورت نخواهد گرفت»،13 بر اهمیت و نقش محاسبه و سنجش در اعمال انسان تأکید کرده و بر این اعتقادند که دریافت پاداش همیشه متضمن هزینه است و هزینه به عنوان کوششى تعریف مىشود که منتج به حصول رضایت و پاداشهاى بالقوّهاى شده است که در نتیجه، یک انتخاب من و کنارگذاشتن انتخابهاى دیگر حاصل شده است.14
نظیر این رویکرد را در حوزه پدیدارشناسى و در نظریه امثال شوتس هم مىتوان مشاهده کرد. از مجموع مباحث شوتس به این نتیجه مىتوان دست پیدا کرد که کنشگران براى ساختن هر واقعیتى ـ که بخواهند ـ آزادى عمل دارند. اما او هم هنگام بحث در مورد قلمرو جهان اجتماعى، برداشت متفاوتى را برمىانگیزاند و مىگوید: «در اینجا احساس مىکنیم که کنشگران ملزم به رعایت هنجارها و ارزشهاى جامعهاند و حتى گهگاه تحت نظارت آنها قرار دارند.»15
شوتس روابط انسانها را در قلمروهاى متفاوتى نگریسته است و حتى در قلمرو جهان اجتماعى هم که ساختارها یا نمونهها را داراى حاکمیت مىداند، به «موقعیتهاى بحثانگیز»ى اشاره دارد که رفتار دیگران برخلاف انتظار است و آن ساختارها و نمونهها در آنجا ناکارآمدند؛ و در این موقعیتها افراد، آن نمونهها و ساختارهاراموردسنجش،بازنگرىوبازتعریفقرارمىدهند.16
تفکر «ارادهگرایى» که در نظریه «کنش» پارسونز مطرح مىشود، نقش فعال وهدفدار کنشگران را در موقعیتهاى اجتماعى نشان مىدهد:
به نظر او، کنشگران ذهن و آگاهى دارند و به همین دلیل، در زندگى اجتماعى با سنجش و ارزیابى موقعیتها به تصمیمگیرى و گزینشهاى فردى مبادرت مىورزند. این تصمیمگیرىها هرچند به خاطر دخالت ساختارهاى الزامآور فرهنگى، مانند هنجارها و ارزشهاى اجتماعى، تا اندازهاى محدودیت مىیابند، اما تأثیر اراده، به نسبت آزادى فردى را در امور اجتماعىشان نشان مىدهد.17
مىتوان دید که در سخن ریتزر، تعبیر «اراده به نسبت آزاد فردى» دلالت بر این دارد که انسان در جامعه از اراده و خلّاقیت برخوردار است؛ اما کاملاً آزاد نیست، بلکه وجود هنجارها و ارزشها و...، محدودیتهایى براى او به وجود مىآورند.
مرتون هم میان ساختار اجتماعى که یک فرد کجرو در آن گام مىگذارد و خود آن فرد، یک رابطه و کنش متقابل تشخیص مىدهد، ولى ساختار اجتماعى را داراى وزن و اهمیت و تأثیر بیشترى مىداند.
به نظر او، معیارها و یا نرخهاى کجروى را ساختارهاى اجتماعى تعیین مىکنند، ولى در ضمن، فرد نیز مىتواند با گزینشهاى رفتارى فردى تعدیلهایى را در این ساختارها اعمال کند.18
نظریات تلفیقى معاصر با وضوح بیشترى به این موضوع پرداختهاند. در این نوع جامعهشناسى، گزینش، خود را در دیالکتیک عاملیت ـ ساختار، جلوهگر ساخته است. نظریه ساختاربندى گیدنز یکى از آنهاست. به اعتقاد گیدنز، ساختارها و عوامل انسانى دو پدیده جدا از هم نیستند، بلکه از یکسو، ساختارها زمینه اجتماعى عملکرد کنشگران را به وجود مىآورند؛ و از سوى دیگر، عوامل انسانى با کنشهاى نسبتا آگاهانهشان، شرایط بازتولید ساختارها را فراهم مىکنند. گیدنز، عامل و ساختار را دو روى یک سکه مىداند. به عبارتى، گیدنز هم به نقش محدودکننده ساختارها اشاره دارد و هم نقش فعال و خلّاق کنشگراندرشکلگیرىوتعدیلاینساختارهارامىپذیرد.19
یکى دیگر از جامعهشناسانى که به دیالکتیک عامل ـ ساخت مىپردازد پىیر بوردیو است که به گفته اسکات لش، شاید بیش از هر کس دیگر در گشودن گره از مسئله رابطه ساختار و عاملیت سهم دارد. بوردیو رسالتش را واکنش به زیادهروىهاى ساختارگرایى مىداند و بر رابطه ساختمان ذهنى و زمینه تأکید دارد. او براى دورى جستن از تعارض عینیتگرایانه و ذهنیتگرایانه، بر عملکرد تأکید مىکند؛ مسئلهاى که به نظر او، پیامد رابطه دیالکتیکى میان ساختار و عاملیت است.20
به اعتقاد بوردیو، عوامل اجتماعى در درون فضاهاى اجتماعى حاصلشده از عرصههاى اجتماعى به کنش مىپردازند. او از این منظر به تحلیل کنش، بازتولید ساخت، تفکیک جوامع سنتى و مدرن و قدرت و معرفت مىپردازد. اینگونه مباحث را در نظریه جامعهشناسى وجودى نیز با تأکید بیشترى بر عوامل انسانى مىتوان مشاهده کرد.
ترنر در کتاب ساخت نظریه اجتماعى، مفروضات و مبانى رویکرد گزینش عقلانى را به این شرح آورده است:
1. انسانها موجوداتى داراى قصد و نیت هستند.
2. انسانها سلایق یا منافع خود را براساس اهمیت هر کدام از آنها رتبهبندى مىکنند.
3. انسانها تحت شرایط زیر در انتخاب روشهاى رفتار از محاسبات عقلانى استفاده مىکنند:
1ـ3. منافع حاصل از روشهاى جایگزین رفتار، با رجوع به سلسله مراتب امیال و ترجیحات فرد مشخص مىشود.
2ـ3. هزینه استفاده از هر روش، برابر است با صرفنظر کردن از منافع سایر روشها (هزینه فرصت از دسترفته).
3ـ3. روشى بهترین است که منجر به حداکثر سود شود.
4ـ3. پدیدههاى اجتماعى بیرونى مثل ساختارهاى اجتماعى، تصمیمات جمعى و رفتار جمعى، ناشى از تصمیمات عاقلانه افرادى است که سود خود را به حداکثر مىرسانند.21
رالف دارندورف نیز در الگوى «انسان اقتصادى»، سازوکار عملکرد گزینش عقلانى را مبتنى بر اصول زیر مىداند: نخست آنکه «هر فرد سعى دارد تا به مقتضاى منابعى که در اختیار اوست، بهترین و مقبولترین انتخاب را از دیدگاه ترجیحات خود به عمل آورد.» دوم آنکه «این بهترین انتخابِ ممکن، به سهولت قابل تشخیص است؛ و جز در موارد استثنایى، امکان تحقق آن در همه حال وجود دارد.» و دیگر آنکه در محاسبه هزینهها و منافع، احتمال خطا یا تأثیرپذیرى از ارزشهاى اجتماعى وجود دارد؛ تا آنجا که برحسب تفاوت موقعیت افراد، تصور آنها از هزینه و نفع یک عمل، با دیگران متفاوت است.
ریمون بودون در «الگوى انسان اجتماعى» به ابعاد گوناگونى از نقشآفرینى اجتماع در شکل دادن به گزینشهاى فردى توجه مىکند و معتقد است: در برخى انتخابها، فرد گزینهاى را انتخاب مىکند که «عادتها، ارزشهاى درونىشده» و به طور کلى، «شرطىشدنهاى گوناگون اخلاقى، معرفتى، رفتارى و...» به او القا مىکند؛ نه آنچه واقعا اقتضاى منافع و خواستههاى اوست. او همچنین تأکید مىکند که فرد با وضعیتهاى فراوانى روبهرو مىشود که به لحاظ اقتصادى، مبهم است و «بهترین انتخاب» را بىمعنا مىسازد.22
لئون فستینگر نیز در نظریه «تعارض شناختى»، ابعاد دیگرى از سازوکار عملکرد گزینش عقلانى را توضیح مىدهد. این نظریه به تبیین موقعیتهایى مىپردازد که در آنها افراد با بدیلهایى مشابه با ارزشهایى که برگزیدهاند، روبهرو مىشوند و مىکوشند با توجیه و بالا بردن ارزش انتخاب خود، از ناخوشایندى تردید بکاهند. نکتهاى که در این نظریه حایز اهمیت است اینکه انسان براى گریز از ناخوشایندى حاصل از انتخاب خود، سعى در توجیه آن مىکند و این توجیهگرى مىتواند به دو صورت باشد: ارزش انتخاب خود را بالا مىبرد؛ یا آنکه انتخابهاى بدیل را کماهمیت جلوه مىدهد. فستینگر، تعارض شناختى را حالتى انگیزشى مىداند که ناخوشایندىاش، فرد را در جهت کاهش آن به واکنش وامىدارد.23 ارتباط این رویکرد با تحلیل کجروى از جمله در امثال نظریه «خنثاسازى» سایکس و ماتزا تصویر شده است که ریشه در رویکردهاى پدیدارشناختى و یادگیرى دارد. به نظر سایکس و ماتزا، کجروان، راه رهایى از احساس شرم و گناه را در آن مىبینند که رفتار کجروانه خود را با ظاهرى منطقى و ریشهدار در ارزشهاى جامعه توجیه کنند و این کار را با بهرهگیرى از فنونى مانند «انکار مسئولیت»، «انکار آسیب»، «انکار آسیبدیده» و «محکوم کردن محکومکنندگان» و مانند آن انجام مىدهند.24
در ادامه، به دو نمونه از الگوهاى گزینش عقلانى که در حوزه تبیین کجروى ارائه شدهاند، اشاره مىشود:
الگوى گزینش عقلانى: کرنیش و کلارک با تحلیل کجروى در سطح فردى، مدعىاند گزینش رفتار کجروانه عمدتا با ملاحظه ویژگىهاى رفتار کجروانه و همچنین خصایص فردى کجرو صورت مىگیرد. به عبارت دیگر، بزهکار براى ارتکاب بزه، هم موقعیت تحقق بزه و احتمال به نتیجه رسیدن آن را مىسنجد و هم توانایىها و مهارتها و نقاط ضعف خود را. نتیجه آنکه ارتکاب یا عدم ارتکاب یک رفتار کجروانه، نه تنها بستگى به نسبت نهایى تفاضل میان منافع و مضرات حاصل از آن دارد، بلکه وجود تفاوتهاى فردى (اعم از زیستى و روانى)، همواره بر میزان این نسبت تأثیر مىگذارد. براین اساس، این تفاوتها عاملى تعیینکننده در ایجاد پیشزمینهها و استعداد ارتکاب رفتارهاى کجروانه است.
الگوى فعالیتهاى روزمره: این الگو با مدنظر قرار دادن هر سه دسته متغیرهاى فردى، موقعیتى و کلان، وجود سه عنصر موقعیتى زیر را در شکلگیرى «فرصت» کجروى و قرار گرفتن فرد در موقعیت گزینش آن، دخیل مىداند: 1. مجرمان برانگیخته؛ 2. در دسترس بودن آماجهاى مناسب؛ 3. فقدان محافظهاى کارآمد. این الگو در تحلیل کلان خود نیز با مقایسه محیط روستا، شهر، شهرکهاى اقمارى و کلان شهرها، به نقش متغیرهایى مانند شرایط و ساختارهاى اجتماعى و اقتصادى در شکلگیرى کجروى مىپردازد.25
عقلانیت غربى و عقلانیت اسلامى
نظریههاى گزینش عقلانى در بستر فرهنگ و تمدن غربى تولید شده و به تبع، متأثر از مفاهیم و ایدههاى متناسب با همان فرهنگ و تمدناند. یکى از عناصر و مقومات این نظریه، مفهوم «عقلانیت» است که بر مبانى انسانشناختى، وجودشناختى و معرفتشناختى و مبانى متافیزیکى آن فرهنگ تکیه دارد و به طور قطع، با عقلانیت موجود در فرهنگ و تمدن اسلامى متفاوت است. از اینرو، بحثى بسیار مختصر درباره تفاوت این دو مفهوم، ضرورى به نظر مىرسد.
عقلانیت موردنظر در فرهنگ غرب و به تبع آن در نظریههاى گزینش عقلانى، عبارت است از عقلانیت هدف ـ وسیلهاى. در این عقلانیت، سعى بر آن است که با استفاده از بهترین و کارآمدترین وسایل در جهت نیل به اهداف مطلوب حرکت شود. اما عناصرى مانند معرفت آمپریستى، اخلاق فایدهگرایانه و عملگرا، نفى مابعدالطبیعه همچون خون در پیکره این عقلانیت، جارى است. فردگرایى، موتور فلسفى سرمایهدارى جدید و از عناصر اصلى عقلانیت جدید غربى است که در آن، موتور واقعى کلیه تحرکات تاریخى و فعالیتهاى اجتماعى، تمایلات فردگرایانه و خودمحور است و کنش عقلانى چیزى جز این نیست. به عبارت دیگر، اهداف و ارزشها هرچه هستند و هر محتوایى دارند، همه در یک حد، فاقد پشتوانه معرفتىاند. حداکثر مىتوان از کارکرد و «فایده» روانى یا اجتماعى آنها صحبت کرد. به عبارت دیگر، در فرهنگ غرب، رفتار عقلانى، صرفا رفتارى است که براساس سهلالوصولترین، راحتترین و نتیجهبخشترین وسایل نیل به اهداف طراحى شود.26
اما در مکتب اسلام با عقلانیتى مواجه هستیم که ضمن رسمیت دادن به لذایذ و منافع، به نوعى تعادل در ملاحظات دنیوى و آخروى دعوت نموده و به ابعاد وسیعترى از خود و سود، توجه دارد. اسلام به دنبال سرکوبى یا نابودى امیال و لذایذ یا فدا کردن خود در راه دیگرى نیست، بلکه به عقلانیتى دعوت مىکند که در آن، خود و سود و زیان، تعریف دیگرى دارند. بر اساس این تعریف است که انفاق، تقوا و... به سود آدمى، و در نتیجه، رفتارى عاقلانه محسوب مىشود. به عبارت روشنتر، مفهوم سود و زیان به قوت خود باقى است، اما دقیقتر، کلانتر و جامعتر مىشود؛ زیرا سود و ضرر یک موجود جاودانه که داراى روحى الهى و هویتى ماورایى است با سود و ضرر یک «فنومن» مادى و بدن طبیعى، همواره یکى نیست و گاه نیز در تضاد با آن است. سعادت و کمال اخروى در منظر این انسان الهى به حدى حقیقى، جدى و عینى است که بىتوجهى به آنها عین سفاهت و جنون خواهد بود. ارزشها نیز عناصرى واقعىاند. همچنین در عقلانیت اسلامى، وجود جهان ماوراى ماده و حس و وجود جزا و پاداش اخروى، در کنار سود و زیان مادى در نظر گرفته مىشود که بر اساس عقلانیت غربى قابل توجیه نمىباشد.
با توجه به حوصله محدود این مقاله، برخى از محورهاى اصلى مورد توجه در نظریههاى گزینش عقلانى را به عنوان مقولات تحلیل برگزیدهایم و دیدگاههاى موجود در منابع اسلامى را درباره آنها بررسى خواهیم کرد. این محورها به شرح زیرند:
1. انسان با محاسبه سود و زیان یک عمل، آن را گزینش مىکند.
2. هر فرد براساس منابعى که در اختیار دارد و نیز بر اساس نگرش و دیدگاهش، مىکوشد بهترین گزینه را انتخاب کند.
3. گزینش فردى تحت تأثیر عوامل پیرامونى ـ جسمى، روانى، موقعیتى، ساختارى (اجتماعى، اقتصادى،...) صورت مىگیرد.
4. احتمال خطا در محاسبه هزینهها و منافع وجود دارد.
5. افراد گاه در بهترین بودن انتخاب خود، دچار تردید مىشوند. پس، مىکوشند با بالا بردن ارزش آن انتخاب، آن را توجیه کرده و از ناخوشایندى تردید بکاهند.
تحلیلهاى منابع اسلامى درباره مقولات برگزیده
با توجه به مقولات تبیینى برگزیده که ذکر آنها گذشت، در این بخش باید دید که منابع اسلامى (قرآن و روایات معصومان علیهمالسلام)، در رابطه با مقولات این نظریه چه دیدگاهى دارند. از اینرو، به بیان تکتک این مقولات از منظر آیات و روایات مىپردازیم.
1. محاسبهگرى و گزینش
«انسان با محاسبه سود و زیان یک عمل، آن را برمىگزیند.» یکى از عناصر اصلى در رویکرد گزینش عقلانى، محاسبهگرى وگزینش است؛ چراکه یکى از دلایلى که آن را به یک رویکرد نظریه غالب بدل کرده، تأکید بر این نکته است که انسان مىتواند در تعاملات اجتماعى با محاسبه ابعاد مختلف یک عمل، آن را برگزیند. این تأکید را مىتوان با مضمون اراده و اختیار در دیدگاههاى اسلامى معادل دانست. براى مثال، بعضى از منابع لغوى، «اختیار» را «برگزیدن و انتخاب» معنا کردهاند.27 سخن علّامه طباطبائى در این زمینه، قابل توجه است:
عنایت الهى، شعور و ارادهاى را ـ که در حقیقت، ملاک اختیار انسان در افعالش مىباشد ـ در آدمى به ودیعه سپرده، براى این است که وى حیوانى است که به وسیله شعور مىتواند در مواد خارجى عالم، دخل و تصرف نموده و از آن مواد براى بقاى خود استفاده نماید، مفید آن را از مضرش تشخیص دهد. وقتى در مادهاى از مواد سودى سراغ کرد، اراده خود را به کار زده، از آن بهرهبردارى کند... خیلى از کارهاى انسان هست که... نفعش روشن است و حکم به نافع بودنش مقدمهاى جز سراغ داشتن نمىخواهد، همین که آن را در جایى سراغ کرد، اراده، اقدام به عمل مىکند... پس خلاصه معناى اختیار این شد که: انسان وقتى بعضى از امور را تشخیص نمىدهد و نمىتواند بفهمد که آیا تصرف در آن نافع است یا مضر؟ فکر را به کار مىاندازد تا نفع و ضرر آن را در بین سایر محتملات، معلوم نماید... پس انسان اختیار مىکند چیزى را که نفعش را، یا همان حال و یا بعد از تفکر ببیند، و در حقیقت اندیشیدن و تفکر، جز براى رفع موانع حکم نیست.28
دین اسلام اصولاً رفتارهاى کجروانه را گزینشى و اختیارى مىداند. براى نمونه، در حدیثى از امام رضا علیهالسلاممىخوانیم که یکى از یارانشان از ایشان سؤال کرد: آیا خداوند بندگان را به گناه مجبور مىکند؟ آن حضرت فرمود: «نه، بلکه آنها را آزاد مىگذارد و مهلت مىدهد تا از گناه خویش توبه کنند.» سؤالکننده مجددا پرسید: آیا بندگان خود را به چیزى تکلیف مىکند که توان آن را ندارند؟ امام علیهالسلام فرمود: «چگونه چنین مىکند، در حالى که خود فرموده: "پروردگارت به بندگان، ظلم و ستم روا نمىدارد؟" سپس امام علیهالسلام افزود: پدرم موسىبن جعفر علیهالسلاماز پدرش جعفربن محمد علیهالسلامچنین نقل فرمود: «اگر کسى بر آن است که خداوند بندگان را مجبور به گناه یا تکلیف به مالایطاق مىکند، از گوشت حیوانى که ذبح مىکند، نخورید، شهادتش را نپذیرید، پشت سرش نماز نخوانید و از زکات نیز چیزى به او ندهید.»29
با توجه به این مقدّمه کلى، دو عنصر اساسى این مقوله را مىتوان به ترتیب زیر مشخص کرد:
1ـ1. محاسبهگرى: توجه به مضمون محاسبهگرى به عنوان یک ویژگى انسان را از جمله مىتوان در آیات 103 و 104 سوره «کهف»، 1 تا 3 سوره مبارکه «همزه» و آیات 6 و 7 سوره «علق» دید. آیه 104 سوره «کهف» با تعبیر شایان توجه زیر، حالات کسانى را توصیف مىکند که آیه 103 این سوره، آنان را «زیانکارترین مردمان» نامیده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا»؛ بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان] کسانىاند که تلاششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مىپندارند که کار خوب انجام مىدهند.
نکته شایان توجه در این آیات، کاربرد تعبیر «یحسبون» از ماده «حسب» در آیه 104 است که معنایى مترادف با محاسبهگرى دارد. چنانکه بعضى منابع لغوى، اصل را در این واژه، اشراف و اطلاع یافتن از یک شىء به قصد اختبار آن و هدف از این نگریستن و دقت را خواستن و قصد تجربة آن شىء مىدانند.30 برخى دیگر نیز درباره این کاربرد یادآور شدهاند: «حَسِبَ»... به معنى ظن و گمان به کار مىرود... و شاید علت این تسمیه آن است که گمان و ظنّ پیش گمانکننده و ظنّکننده، یک نوع حساب است، از جانب خود محاسبه و روى آن حکم و عمل مىکند.31
بعضى از مفسّران در تحلیل مفاد این دو آیه و بیان علّت نامگذارى یادشده، به جمع آمدن دو مضمون «زیان کردن» در آیه 103 و «محاسبه کردن» در آیه 104 اشاره کرده و آنان را افرادى نامیدهاند که «در زیانند و با محاسبات خود به این پندار رسیدهاند که دارند سود مىبرند.»32 به بیان دیگر، آیه 104 به افرادى اشاره مىکند که زحمات و تلاشهایشان، بیهوده و در حال نابودى است؛ اما براى خود، معادلات و محاسباتى دارند و براساس این محاسبات بدین نتیجه رسیدهاند که دارند سود مىبرند؛ پس به کار خود، ادامه مىدهند و... .
آیات 1 تا 3 سوره مبارکه «همزه» به تحلیل رفتار افرادى پرداختهاند که دیگران را «عیبجویى، غیبت و طعن و استهزا» مىکنند. در این آیات که رفتارهاى کجروانه افراد موردنظر خود را برحسب مضمون محاسبهگرى و با ماده لغوى «حسب»، تحلیل کردهاند، آمده است: «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ»؛ واى بر هر بدگوى عیبجویى که مالى گرد آورد و برشمردش. حساب مىکند که مالش او را جاوید کرده است.
به گفته برخى مفسّران، آیات 2 و 3 یادآور مىشوند که چنین فردى براساس محاسبات خود «مىپندارد مال، او را در دنیا جاودان مىسازد؛ و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مىدارد، تمام همّش را صرف جمع مال و شمردن آن مىکند، و وقتى جمع شد و خود را بىنیاز احساس کرد، شروع به یاغىگرى نموده، بر دیگران تفوق و استعلا مىورزد.»33 برخى دیگر تأکید مىکنند که «پندار جاودانگى به وسیله مال، دلیلى براى جمع مال، و جمع مال نیز عاملى براى استهزا و سخریه دیگران است.»34
بدین شکل، این آیات در تبیین علل این رفتارهاى کجروانه به دو نکته اشاره دارند: نخست آنکه سرچشمه این عمل، کبر و غرور ناشى از ثروت است که مىتوان آن را نوعى خاص از شرایط زندگى افراد یا موقعیت اجتماعى آنان دانست؛ دیگر آنکه، علت این کبر و غرور، محاسبه نادرستى است که فرد درباره شرایط زندگى یا موقعیت اجتماعى خود دارد. به بیان دقیقتر، این آیات، اولاً، به نقش حسابگرى افراد در ارتکاب رفتارهاى کجروانه اشاره دارند؛ و ثانیا، به تأثیرپذیرى این محاسبات از شرایط پیرامونى آنان. نکته اخیر را در ضمن مقولات آتى، بررسى خواهیم کرد.
2ـ1. گزینش: در مورد این مفهوم، در منابع اسلامى شواهد زیادى وجود دارد، ولى به عنوان نمونه، به موردى به اقتضاى بحث مىپردازیم.
تأکید قرآن کریم بر مضمون گزینشگرى را از جمله مىتوان در آیات 3 سوره «انسان»، و 29 سوره «کهف» دید. آیه 3 سوره «انسان» با تأکید بر فراهم آمدن اسباب هدایت انسان از سوى خداوند، یادآور مىشود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا»؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
مفسّران با تأکید بر اینکه این آیه شریفه «خط بطلان بر مکتب جبر مىکشد»،35 یادآور مىشوند: «سبیلى که خدا بدان هدایت کرده، سبیلى است اختیارى، و شکر و کفرى که مترتب بر این هدایت است، در جو اختیار انسان قرار گرفته، هر فردى به هریک از آن دو که بخواهد مىتواند متصف شود، و اکراه و اجبارى در کارش نیست.»36
2. نگرشها و منابع
«افراد، گزینههاى خود را براساس نگرشها و نیز منابعى که در اختیار دارند، انتخاب مىکنند.» بر اساس این مقوله، هر فرد برحسب دیدگاه و نگرشى که دارد و نیز براساس اینکه چه منابعى را در اختیار دارد، دست به گزینش در اعمال مىزند. این مقوله به معناى انکار نقش اختیار و اراده انسان نیست، بلکه بدین نکته اشاره دارد که نگرش و دیدگاه فرد و داشتههاى او، زمینههاى ترجیح عملى را بر عمل دیگر، به وجود مىآورند. در این مقوله مىتوان دو عنصر اصلى زیر را مشخص کرد:
1. تأثیر نگرشها؛
2. اقتضاى منابع و داشتهها.
از نظر روانشناسان اجتماعى، «نگرش» عبارت است از موضعى رفتارى که فرد بر اساس افکار، عقاید، عواطف و تمایلات رفتارى خود، نسبت به افراد، گروهها یا هر حادثهاى در محیط پیرامون خود، پیدا مىکند.37 این موضع، هنگام سنجش منافع و زیانهاى یک عمل، به آنها اهمیت و وزن بیشترى مىدهد و در ترجیح یک عمل و انتخاب آن، اثرگذار است.
از جمله آیاتى که مىتوانند بیانگر تأثیر نگرشها و منابع و داشتههاى فرد بر اعمال او باشند، آیات 1 تا 3 سوره «همزه» هستند که در تحلیل مقوله قبل بدانها استناد کردیم. در این آیات آمده است: «واى بر هر بدگوى عیبجویى که مالى گرد آورد و برشمردش. حساب مىکند که مالش او را جاوید کرده است.»
مفسّران در تحلیل تعبیر «یحسبون» در آیه 3 این سوره، با تعابیر متعددى یادآور مىشوند که از نگاه قرآن کریم، اینگونه افراد، برتر بودن را در برخوردارى از منابع دنیوى مىدانند و این نگرش و نیز برخوردارىهاى مالى و دنیوى آنان است که تأثیر عمدهاى در اعمالشان دارد. برخى از این تعابیر به شرح زیرند:
«مىپندارد مال، او را در دنیا جاودان مىسازد، و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مىدارد، تمام همّش را صرف جمع مال و شمردن آن مىکند، و وقتى جمع شد و خود را بىنیاز احساس کرد، شروع به یاغىگرى نموده، بر دیگران تفوق و استعلا مىورزد... و این استکبار و تعدى، اثرى که براى آدمى دارد، همز و لمز است.»38
«هر درهم و دینارى براى او بتى است؛ نه تنها شخصیت خویش، که تمام شخصیتها را در آن خلاصه مىبیند، و طبیعى است که چنین انسان گمراه و ابلهى، مؤمنان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.»39
حاصل آنکه، آیات مذکور ـ که با توجه به تعبیر «واى بر هر بدگوى عیبجو» در آیه 1 در مقام بیان تعلیلى تعمیمپذیر از رفتارهاى موردنظر خود برآمدهاند ـ ما را بدین شکل به مضمون موردنظر در این مقوله رهنمون مىشوند: نگرش و محاسبات نادرست این افراد، آنان را به این پندار مىرساند که با گردآورى مال و ثروت، جاودانه مىشوند و اینکه شخصیت داشتن در داشتن مال خلاصه مىشود. پس به گردآورى مال مىپردازند (نکتهاى که بیانگر تأثیر ترجیحات و باورها بر رفتار است.) سپس آنگاه که به دارایى و تمول رسیدند، هم به سبب این برخوردارى و هم در اثر آن باورها، دیگران را هیچ مىبینند و آنها را به تمسخر مىگیرند. این تعبیر نیز از تأثیر توأمان باورها و داشتهها بر رفتار، حکایت دارد.
دومین نمونه از آیاتى که در اینجا مىتوان به آنها استناد کرد، آیات 6 و 7 سوره «علق» است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»؛ حقا که انسان سرکشى مىکند، همین که خود را بىنیاز ببیند.
در این آیات، بر این نکته تأکید مىشود که توهّم بىنیازى در دنیا از جمله عللى است که سبب مىشود تا دنیاپرستان، دست به طغیانگرى بزنند. به گفته برخى مفسّران: «این طبیعت غالب انسانهاست ... که وقتى به غلط، خود را مستغنى مىپندارند، شروع به سرکشى و طغیان مىکنند. نه خدا را بندهاند، نه احکام او را به رسمیت مىشناسند، نه به نداى وجدان گوش فرا مىدهند، و نه حق و عدالت را رعایت مىکنند.»40
چنانکه این تعبیر نشان مىدهد، علت سرکشى و طغیان اینگونه افراد، این محاسبه غلط است که وجود منابع دنیوى را نشانه بىنیازى خود مىبینند، از اینرو، به طغیانگرى روى مىآورند. نکته شایان توجه دیگر، آن است که با توجه به مفاد آیات 3 سوره «انسان» و 29 سوره «کهف» ـ که پیشتر به آنها اشاره شد ـ طغیان موردنظر در این آیه، گزینهاى اختیارى در رفتار و سلوک افراد است.
آیه شریفه زیر نیز از جمله مواردى است که تأثیرپذیرى اعمال انسان را از نگرشهاى او، مورد توجه قرار داده است. این آیه، آیه یادشده 104 سوره «کهف» است: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا»؛ ]آنان[ کسانىاند که تلاششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مىپندارند که کار خوب انجام مىدهند.
این آیه شریفه با توجه به توضیحى که در تحلیل مقوله اول درباره آن ارائه شد، بدین نکته توجه مىدهد که نگرش افراد موردنظر به مادیات و داشتههاى اینجهانى است که از یکسو، انگیزه حرکت به آنها مىدهد و از سوى دیگر، مانع از تحلیل درست آنها درباره اعمالشان و پیامدهاى آنها و در نتیجه، استمرار آن اعمال مىشود. به گفته برخى مفسّران، این آیه خبر مىدهد از آنهایى که در عمل از هر زیانکارى زیانکارترند. ... آنگاه دنبالش اضافه فرموده که «در عین حال گمان مىکنند که کار خوبى انجام مىدهند» و همین پندار است که مایه تمامیت خسران ایشان شده است.41
3. عوامل محدودکننده اختیار
«گزینش فردى تحت تأثیر عوامل پیرامونى است.» ارتکاب اعمال کجروانه در جامعه، بر اساس رویکرد گزینش عقلانى، امرى انتخابى و گزینشى است. ولى این گزینش، تحت تأثیر عوامل و پدیدههاى مختلفى است و چنانکه در چارچوب نظرى اشاره شد، انسان داراى «اراده به نسبت آزاد فردى» است. این مضمون، معادل با مفهوم شیعى «اختیار» است که آن را امرى بین «جبر» و «تفویض» مىدانند. تحلیلهاى برخى محققان، بیانگر این همخوانى و پذیرش این نکته در آموزههاى شیعى است که اختیار و اراده انسان تحت تأثیر عوامل پیرامونى ـ جسمى، روانى، موقعیتى، ساختارى (اجتماعى، اقتصادى و...) ـ محدودیتهایى پیدا مىکند که البته به معناى سلب شدن اختیار از او نیست. از جمله این تحلیلها، سخن زیر است:
خداوند به بنده قدرت و اراده و اختیار داده و خواسته است که بندگان افعال را با و جود شرایط خارجى ـ از مکان و زمان و مادّه و نحو اینها و شرایط داخلىِ خطور قلبى و شوق مؤکّد و نحو اینها ـ از روى اختیار انجام دهند، پس خداوند اراده فرموده که فلان فعل به واسطه این اسباب و وسایل تحقق یابد. ... پس چون اختیار عبد، یکى از اسباب وقوع فعل است، فعل مستند به بنده مىباشد و چون سایر اسباب و وسائط آن در اختیار او نیست،... استقلال در فعل ندارد. بنابراین، نه جبر است و نهتفویض،بلکهامرىاستبینایندوامر.42
در تحلیل این مقوله، به برخى از عوامل محدودکننده اختیار از نگاه منابع اسلامى، اشاره مىکنیم:
1ـ3. تأثیر آداب و رسوم و هنجارها: تأثیرپذیرى انسان از آداب و رسوم و هنجارهاى اجتماعى، یکى از واقعیتهاى انکارناپذیر اجتماعى است. بر اساس منابع اسلامى، یکى از عوامل پیرامونى که گزینش افراد را تحت تأثیر قرار داده و منجر به انحراف آنها مىشود، همین تأثیرپذیرى از آداب و رسوم و هنجارهاى اجتماعى است. به نظر مىرسد که آیه زیر مىتواند بیانگر این نکته باشد: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ»(بقره: 93)؛ و آنگاه که از شما پیمان اطاعت گرفتیم، و طور را بالاى سر شما برداشتیم، گفتیم: آنچه به شما دادهایم محکم بگیرید و بشنوید. گفتند: «شنیدیم و نافرمانى کردیم» و بر اثر کفرشان، ]مِهر[ گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنید ]بدانید که[ ایمانتان شما را به بد چیزى و امىدارد.»
در این آیه شریفه، با توجه به معنا و مفهوم «اشراب»،43 قلوب بنىاسرائیل با محبت گوساله سامرى عجین شده و این اعمال، محصول سرزمین قلب آنهاست که با آب شرک آبیارى شده است. و چنین سرزمینى که با چنان آبى آبیارى شود، محصولى جز این نخواهد داشت. به گفته برخى مفسّران:
بنىاسرائیل چون سالیان دراز محکوم مصریان بودند، مانند هر قوم محکوم و زبون دیگران، خواه نخواه اوهام و معتقدات مصریان بر آنها چیره شده بود. یکى از مقدّسات مصرىها گاو بود... تقدیس گاو و گوساله در نفوس آنان ریشه داشته و محبت آن قلوبشان را فراگرفته بود... بنابراین، اتخاذ گوساله پس از چند روز غیبت موسى از جهت غفلت و پیشآمد ناگهانى یا اغفال نبوده.44
بنابراین، در این آیه، علت اینکه بنىاسرائیل به بیراهه رفته و سر از شرک و بت پرستى درآوردند، به نوع جامعهپذیرى آنها نسبت داده شده است. به بیان دیگر، اعمال نادرست آنان نتیجه طبیعى همان نگاه و تفکر و آداب و رسومى به شمار آمده است که قلوب آنان با آن شکل و خو گرفته بود. طبیعى است که در چنین شرایطى، هر چیزى خارج از آن نگرش، حتى خداپرستى، غیرطبیعى و نامأنوس به نظر مىرسد و این افراد با اختیار خود، و البته تحت تأثیر آداب و رسوم و نگرشهاى موجود در جامعه، منش و رفتارى کجروانه را برمىگزینند.
2ـ3. تأثیر گروههاى مرجع: گروههاى مرجع، الگوهایى را براى داورى و ارزیابى فرد از خود و محیط پیرامون تشکیل مىدهند. به عبارتى، گروههاى مرجع الگوها و چارچوبهایى را در جامعه ایجاد مىکنند که افراد وابسته به گروه در درون آن به کنش مىپردازند و رفتارهاى خارج از این چارچوبها را نابهنجار تلقّى مىکنند.45 به عبارت دیگر، افراد در جامعه با الگوهاى رفتارى زیادى روبهرو هستند؛ ولى تحت تأثیر گروههاى مرجع، الگوهایى را برمىگزینند که از طرف این گروهها ارائه مىشود و مورد تأیید آنهاست. در قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلاماین تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى و نقش آنها در گزینش اعمال، مورد تأکید قرار گرفته است. توجه به این تأثیرگذارى را از جمله مىتوان در آیه ذیل دید: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا»(احزاب: 67)؛ و مىگویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنان ما را گمراه ساختند!»
براساس این آیه، در روز قیامت، برخى کافران مدعى مىشوند که پیروى از بزرگان قوم، موجب شده تا چنین مسیرى را انتخاب کنند. به دیگر سخن، این افراد علت گمراهى خود را این مىدانند که از بزرگان قوم خود پیروى کردهاند و کفر و شرک (الگوهایى که آن بزرگان براى قوم خود، ارائه مىکردند)، را برگزیدند. پس، به سبب پیروى کورکورانه از آن الگوها، راه ضلالت و انحراف را انتخاب کرده بودند:
و اتباع و ارذال قوم کفار گویند که اى پروردگار ما، به درستى که ما فرمان بردیم مهتران قبایل خود را و بزرگان و پیشوایان خود را، پس گمراه کردند ما را؛ یعنى به افسون و افسانه ما را فریب دادند و در نظر ما تزیین باطل نمودند و از راه حق و طریق رشاد بیرون بردند.46
بدین شکل، با توجه به این آیه شریفه، علت گمراهى و انحراف این افراد پیروى بىچون و چرا از بزرگان قوم و گروههاى مرجع آن است؛ چراکه آنها را داراى احاطه مادى و معنوى بر خود مىدانستند و مقبولیت اعمال خود نزد آنها را مهم مىدیدند. پس، روشن است که آنها با اختیار خود تابع آن گروه شدند و مسلوبالاختیار نبودند.
3ـ3. آثار تبلیغات فرهنگى: تبلیغات فرهنگى بسته به شرایط و امکانات موجود در زمانها و مکانهاى مختلف، یکى از ابزارهاى مهم جامعهپذیرى است و تأثیر تعیینکنندهاى بر گزینشهاى افراد دارد. در جهان معاصر، این تبلیغات از طریق رسانههاى جمعى اعمال مىشود و نمود بسیارى دارد. در منابع اسلامى هم این نکته از ابعاد متعددى مورد توجه قرار گرفته است. توجه به این تأثیر را از جمله مىتوان از آیه شریفه زیر استنباط کرد: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوا...» (لقمان: 6)؛ و برخى از مردم کسانىاند که سخن بیهوده مىخرند تا ]مردم را[ به بىدانشى از راه خدا گمراه کنند و آن را به ریشخند گیرند.
در این آیه شریفه، «سخن بیهوده» نماد و الگوى هر سخن یا هر نوع پیام و محصول فرهنگى و هنرى و مانند آن است که به جهاتى، جاذبههاى خاصى براى انسان دارد و به سبب همین ویژگى، او را به خود جذب مىکند؛ ولى به سبب عدم واقعنمایى، در مسیر کمال و سعادت واقعى فردى و اجتماعى انسان نیست. پس، او را به امور بىحاصل مشغول مىسازد. از جمله نمونههاى این سخنان مىتوان به حکایتهاى خرافى، داستانها یا شعرهایى که به زشتى دعوت مىکنند و مواردى از این دست اشاره کرد.
«خریدارى سخن بیهوده» بیانگر هرگونه کوششى است که براى جذب افراد به سوى امور پرجاذبه، اما بىثمر، صورت مىگیرد. هدف نیز آن است که آنها از توجه به مسیر کمال و سعادت خود بازبمانند، فرصت شناختن و پرداختن به چیزهایى که آنان را به این کمال مىرساند، نیابند یا آنکه آنها را، آنچنانکه شایسته است، مهم نبینند.47
در این آیه، «گمراه ساختن از روى بىدانشى» نیز از سویى به معناى غیرمستقیم بودن پیام است که اثرگذارترین شیوه تبلیغ پیام است و موجب انتقال مؤثر پیام و متقاعدسازى و تغییر نگرش مخاطبان مىشود؛ بدین معنا که افراد هنگام مواجه شدن با این پیامها، در اثر جاذبههاى فریبنده و غیر واقعىشان (نه از روى آگاهى واقعبینانه از منافع) و مطلع نبودن از مقصود اصلى پیام، مجذوب آن مىشوند و دریچه ذهن خود را بدون آگاهى از محتوا و آثار واقعى آن به رویش مىگشایند. و از سوى دیگر، به معناى فرهنگى بودن پیام است که معناى آن، بىنیاز بودن آنها از واقعنمایى و اتکا بر واقعیتها یا یافتهها و مسلمات علمى است.48
4ـ3. تأثیر همنشینان: همنشینان تأثیر قابل توجهى بر فرد دارند و اثرگذارى آنها معمولاً به شیوههاى مختلفى انجام مىشود. براساس یافتههاى جامعهشناختى، فرد بسته به میزان، شدت و اولویت همنشینىهایى که دارد از همنشینان تأثیر مىپذیرد. آیات و روایات اسلامى، تأثیرپذیرى فرد از همنشینان را مورد تأیید قرار داده و از جمله تأکید دارند که همنشینان با تزیین نگرشها و اعمال خود، در افراد تأثیر گذاشته و موجب تغییر نگرشهاى آنها نسبت به بدى و خوبى و در نتیجه، تغییر اعمال آنها مىشوند. از جمله این آیات و روایات مىتوان به آیه ذیل اشاره کرد: «وَقَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء فَزَیَّنُوا لَهُم مَّا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ...» (فصلت: 25)؛ و براى آنان همنشینانى گماشتیم، پس آنچه را در پیش رو و آنچه را در پى آنان بود، در نظرشان آراستند.
چنانکه مىبینیم، آیه شریفه مزبور، مفهوم «تزیین» را ـ که پیشتر درباره ابعاد تأثیر آن بر گزینش، توضیح دادیم ـ از جمله ترفندهاى همنشینان «بد»ى مىداند که به عنوان مجازات کافران و تبهکاران، در این دنیا بر آنها گماشته مىشوند. به گفته مفسّران:
آن شیطانها براى آنها کارهایى را که از پیش براى خود فرستادهاند و کارهایى که اکنون انجام مىدهند، زینت دادند؛ یا منظور این است که شیاطین آنچه را پیش روى آنهاست از لذتهاى دنیوى و پیروى از شهوتهاى نفسانى و آنچه را که پشت سر ایشان است از کارهاى آخرت ـ که مىگفتند نه بعثى است و نه حساب و کتابى ـ براى آنها زینت دادند.49
با توجه به مضمون این آیه و تفسیر ذکرشده و آنچه در معناى تزیین گفته شد، مىتوان گفت: از نگاه قرآن کریم، همنشینان، اعمال انحرافى و عدم اعتقاد به آخرت را در نگاه این افراد، جلوه داده و سبب مىشوند تا آنها با میل خود این اعمال را انتخاب کنند. در واقع، همنشینان بدى که بر این افراد گمارده مىشوند، در مرحله اول، بر نگرشهاى آنان، تأثیر گذاشته و نوع نگاه آنها را به «بدى» و «خوبى» تغییر مىدهند. و در مرحله بعد، فرد با اختیار و اراده خود دست به انتخاب اعمال انحرافى مىزند. به عبارت دیگر، از نگاه قرآن، همنشینان، گزینش افراد را جهت مىدهند.
4. احتمال خطا در محاسبه هزینهها و منافع
افراد همواره با محاسبه منافع و مضرات رفتارهاى خود، گزینه رفتارى خاصى را انتخاب مىکنند. ولى بنا بر قرار گرفتن در موقعیتهاى زمانى و مکانى، همواره این امکان وجود دارد که در محاسبات خود دچار اشتباه شده و در نتیجه انتخاب آنها هم انتخابى اشتباه باشد. به عبارت دیگر، در محاسبه هزینهها و منافع، احتمال خطا یا تأثیرپذیرى از ارزشهاى اجتماعى وجود دارد؛ تا آنجا که برحسب تفاوت موقعیت افراد، تصور آنها از هزینه و نفع یک عمل با دیگران متفاوت است.
در منابع اسلامى، نمونههاى متعددى براى اشاره به این حالتها وجود دارد. آیه شریفه زیر به عنوان بارزترین نمونه، مىتواند بیانگر اشاره قرآن به وجود نمونههایى از این وضعیتها و انواع آنها باشد: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء...» (نور: 39)؛ و آنان که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه، آن را آب مىپندارد.
به نظر مفسّران، در این آیه شریفه، قرآن به این حقیقت مهم اجتماعى اشاره مىکند که انسانى که به دنبال رفع نیازهاى خود است، از هر طریقى درصدد رسیدن به آن اهداف برمىآید، ولى به دلیل عدم درک درست از میزان سود و زیان خود سر از ناکجا آباد در مىآورد و نیازهاى و اقعى او همچنان بىجواب باقى مىماند. برخى از آنان یادآور شدهاند:
[این آیه] اعمال ایشان را تشبیه کرده به سرابى در زمین هموار که انسان، آن را آب مىپندارد، ولى حقیقتى ندارد، رفع عطش نمىکند، و آثار دیگر آب را ندارد. اعمال ایشان هم ... حقیقت ندارد، و آثار عبادت بر آن مترتب نیست. و اگر فرمود: تشنه آن را آب مىپندارد با اینکه سراب از دور به نظر هر کسى آب مىآید، چه تشنه و چه سیراب، براى این بود که هدف در این آیه، بیان رفتن به سوى سراب است، و جز اشخاص تشنه کسى به دنبال سراب نمىرود، او است که از شدت تشنگى به این امید به راه مىافتد که شاید در آنجا آبى که رفع عطشش کند به دست آورد، و همچنان مىرود ولى آبى نمىبیند.50
با توجه به معناى واژه «حسب» که محاسبه و گمان بدون پشتوانه است و مفهوم «سراب» که به معناى خیال و گمان وجود آب است و متناسب با معناى «حسب» مىباشد، در این آیه شریفه، خطا بودن محاسبه افراد موردنظر به وضوح گوشزد شده است؛ بدین شکل که آنها گمان مىکنند به آب مىرسند، در حالى که به سمت سراب در حرکتند و واقعیتى در خارج از ذهن آنها وجود ندارد. به عبارت دیگر، انتخاب مسیر توسط این افراد با مثال زیبایى ترسیم شده است که تناسب بین معناى حسب و سراب، ما را بدان رهنمون مىشود.
5. توجیه انتخابها
«افراد گاه در بهترین بودن انتخاب خود، دچار تردید مىشوند. پس، مىکوشند با بالا بردن ارزش آن انتخاب، آن را توجیه کرده و از ناخوشایندى تردید بکاهند.»
انسان گاهى اوقات به خاطر اینکه از ناخوشایندى انتخاب خود بکاهد، درصدد توجیه و بالا بردن ارزش آن انتخاب برمىآید و از این طریق، خود را توجیه مىکند که عملى که انتخاب کرده، داراى پشتوانه عقلى و عقیدتى است. به این نکته و ابعاد آن، در بخش چارچوب نظرى اشاره شد. در این قسمت به دیدگاههاى اسلامى درباره این مقولات مىپردازیم. در توضیح این مقوله مىتوان در دو محور زیر بحث کرد:
1ـ5. کجرو براى بالابردن ارزش انتخاب خود، دست به توجیه مىزند: منظور از این مقوله این است که گاهى اوقات، انسان براى بالا بردن ارزش انتخاب خود تلاش مىکند و توجیهاتى مىآورد و به انتخابهاى دیگر، توجهى نمىکند. منابع اسلامى هم به این نکته توجه داشته و موارد متعددى از این عذرآورى و توجیههاى منحرفانه را برشمردهاند. در اینجا به مناسبت بحث و ضیق مجال به یک نمونه از این موارد اشاره مىکنیم: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» (قیامت: 14ـ15)؛ بلکه انسان از وضع خود آگاه است، هرچند (در ظاهر) عذرهایى بتراشد.
مفسّران در تحلیل مفاد این آیه، یادآور شدهاند: «بیشتر عذرهایى که آدمى عرضه مىدارد، دروغین است، و از آنرو به عرضه کردن آنها مىپردازد که خطاها و روشهاى منحرفخودراخوبودرستجلوهدهدوآنهاراتوجیهکند.»51
در این آیه شریفه، عذر تراشیدن، همان توجیهى است که انسان براى بالا بردن ارزش انتخاب خود بدان متوسل مىشود تا بتواند ارزش انتخابها و اعمال خود را بالا ببرد. بعضى از مفسّران، این مضمون را به این معنا مىدانند که توجیه افراد منحرف براى اعمال خود، این است که موانعى وجود داشت که ما نتوانستیم عمل مطلوب انجام دهیم: «گرچه عذر هم آورد و دفاع نفس خود نماید براى او سودى ندارد، گفته مىشود معذره و معاذیر و آن یاد کردن موانع است که بازمىدارد از فعل و کارى که مطلوب و مراد است.»52
2ـ5. کجرو براى عمل نکردن براساس گزینه راجح و پایبندى نداشتن به آن دست به توجیه مىزند: این مقوله برخلاف مقوله
اول، بدین نکته اشاره دارد که انسان درصدد طرد بدیلهاى گزینه انتخابى خود برمىآید و توجیهاتى مىآورد تا آنها را فاقد ارزش جلوه دهد و در نتیجه، به خود یا دیگران بباوراند که تنها انتخاب درست، همان انتخاب خود او بوده است. مثلاً، اینکه سیگارىها با این یافته پزشکى مواجه مىشوند که کشیدن سیگار، خطر سرطان را در پى دارد. اما برحسب عادت، خود را نیازمند استعمال آن مىبینند. از اینرو، گرچه مىتوانند با ترک سیگار، این تعارض را به شکلى عقلانى از بین ببرند، اما چون دوست دارند گزینه مطلوبشان را ترجیح دهند، به راههاى عاطفى و غیرعقلانى دیگرى متوسل مىشوند. مثلاً، اینکه ارتباط سیگار کشیدن با سرطان را نفى مىکنند؛ یا با کشیدن سیگار فیلتردار، خود را مىفریبند و... .53
بنابراین، افراد معمولاً مىکوشند با توسل به دلایل مختلف، ارزش گزینههاى بدیل را نفى کرده، گزینه مطلوب خود را ترجیح داده و ارزش آن را بالا نشان مىدهند. این نکته را از جمله مىتوان در روایت زیر و شروح مربوط به آن دید:
«حُبُّکَ لِلشَّىءِ یعْمِى و یصِمُّ»؛54 دوست داشتن چیزى تو را کور و کر مىکند.
به ادعاى شارحان، مراد حدیث بالا که از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل شده، این است که دوست داشتن یک چیز، انسان را از دیدن ماوراى آن ناتوان مىکند و بالاتر از آن اینکه انسان را در مقابل آن شىء کور و کر مىکند؛ به گونهاى که حتى زشتىهاى آن را یا اصلاً نمىبیند و یا آنها را زیبا مىبیند. بیت زیر از وحشى بافقى به طور صریح به این مضمون اشاره مىکند:
اگر بر دیده مجنون نشینى
سراسر حسن لیلى را ببینى55
منظور حدیث این نیست که دوستى یک چیز واقعا انسان را کور و کر مىکند، ولى هنگامى که انسان چیزى را دوست داشته باشد، به صورت دربست آن را مىپذیرد بدون اینکه در آن تأمّل داشته باشد؛ پس نه بصیرتى دارد و نه گوش شنوایى براى اینکه قول کسى را که خیر خواه اوست بشنود.56
گاهى گفته مىشود: حبّ مال فلانى را کور و کر کرده است، در حالى که مراد این نیست که حس بینایى و شنوایى را از دست داده باشد، بلکه به این معنى است که هنگامى که انسان به خاطر دلبستگى به دنیا از پرداخت حقوق و اداى واجبات سر باز زند، گفته مىشود: حبّ مال او را کور و کر کرده است همچنانکه به طور مثال گفته مىشود: حبک للشىء یعمى و یصم.57
چنانکه ملاحظه مىشود، این حدیث بیانگر این نکته است که دوست داشتن یک چیز، زمینهساز آن است که فرد از دیدن، شنیدن و باور کردن زشتىها و کاستىهاى گزینه مطلوب و زیبایىها و امتیازات گزینههاى بدیل، ناتوان شود، همچنانکه انسانها به دنیا دل مىبندند چون از زشتىهاى آن بىخبرند.
نتیجهگیرى
در این پژوهش محورهاى اصلى نظریه گزینش عقلانى را در پنج مقوله خلاصه کردیم و آن را در جملاتى معرفى نمودیم. در قسمت مربوط به تحلیل منابع اسلامى، آیات و روایات مربوط و مرتبط با مقولههاى تبیینى را ذکر کردیم. «انتخاب عقلانى» از نظریاتى است که جایگاه خاصى در مباحث نظرى جامعهشناسى پیدا کرده است. تحلیل محتواى آیات قرآن کریم و روایات موجود در منابع اسلامى ـ مشخصا منابع شیعى ـ ما را به این نتیجه رسانده است که این منابع در تحلیلهاى خود از رفتار کجروانه، به تمام محورهاى مطرحشده در تحلیلهاى خرد، میانبرد و کلان رویکرد گزینش عقلانى پرداختهاند و این رویکرد را به عنوان یکى از راهکارهاى مهم در حوزه تبیین و کنترل کجروى به کار گرفتهاند. بنابراین، منابع اسلامى به مفاهیم گزینشگرى انسان، محاسبهگرى انسان، احتمال خطاى انسان در گزینش نهایى خود، احتمال تأثیرپذیرى محاسبات و گزینشهاى انسان از عوامل پیرامونى جسمى، روانى، موقعیتى، ساختارى (اجتماعى، اقتصادى و...) و توجیهگرى انسان براى بالا بردن ارزش انتخاب خود که در نظریه گزینش عقلانى مطرح هستند، پرداختهاند و بر آنها تأکید مىکنند.
-
منابع
ـ اسکیدمور، ویلیام، تفکر نظرى در جامعهشناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1385.
ـ بابایى، احمدعلى، برگزیده تفسیر نمونه، چ سیزدهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382.
ـ توسلى، غلامعباس، نظریههاى جامعهشناسى، تهران، سمت، 1369.
ـ جمعى از مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1377.
ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى اجتماعى: با نگرش به منابع اسلامى، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، 1382.
ـ حسینى همدانى، سید محمدحسین، انوار درخشان، تهران، کتابفروشى، لطفى، 1404ق.
ـ خداپناهى، محمدکریم، انگیزش و هیجان، تهران، سمت، 1376.
ـ رحیمپور ازغدى، حسن، عقلانیت بحثى در مبانى جامعهشناسى توسعه، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1378.
ـ ریتزر، جرج، نظریههاى جامعهشناسى معاصر، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، علمى، 1374.
ـ سلیمى، على و دیگران، همنشینى و کجروى؛ نگاهى به دیدگاههاى اسلامى و یافتههاى اجتماعى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
ـ سلیمى، على و محمد داورى، جامعهشناسى کجروى، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
ـ صدوق، محمدبن على، من لایحضرهالفقیه، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
ـ طالقانى، سیدمحمود، پرتوى از قرآن، چ چهارم، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1362.
ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین، 1374.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، جوامعالجامع، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
ـ ـــــ ، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372.
ـ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، بىتا.
ـ طیب، سید عبدالحسین، اطیبالبیان فى تفسیرالقرآن، چ دوم، تهران، انتشارات اسلامى، 1378.
ـ عبدالجبار، قاضى، تثبیت دلائلالنبوه، قاهره، دارالمصطفى، بىتا.
ـ قرائتى، محسن، تفسیر نور، چ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383.
ـ قرشى، علىاکبر، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371.
ـ کاشانى، ملّا فتحاللّه، منهجالصادقین فى الزامالمخالفین، تهران، کتابفروشى علمى، 1336.
ـ کوئن، بروس، مبانى جامعهشناسى، ترجمه غلامعباس توسلى و رضا فاضل، چ هشتم، تهران، سمت، 1372.
ـ مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآنالکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
ـ مقدس، علىاصغر و علیرضا اسلام، «کاوشى در نظریه انتخاب عقلانى با تأکید بر آراء مایکل هکتر»، علوم اجتماعى (دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد)، ش 1، بهار و تابستان، 1385، ص 175ـ211.
ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
-
پى نوشت ها
- * کارشناس ارشد جامعهشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. دریافت: 21/10/89 ـ پذیرش: 30/1/90.
- eabaspoor@yahoo.com
- 1ـ علىنقى امیرى، «تبیین رفتار مبتنى بر اختیار»، فرهنگ مدیریت، ش 15، 1386، ص 161ـ183.
- 2ـ غلامرضا جمشیدیها و على سلیمى، «پیشگیرى از جرم در پیشینه تفکر اسلامى»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملى پیشگیرى از جرم، 1387.
- 3ـ علمى سلیمى و همکاران، همنشینى و کجروى: نگاهى به دیدگاههاى اسلامى و یافتههاى اجتماعى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- 4ـ محمود میرخلیلى، پیشگیرى وصفى با رویکرد سیاست جنایى اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1388.
- 5ـ على سلیمى و محمد داورى، جامعهشناسى کجروى، ص 272ـ273.
- 6ـ همان، ص 274.
- 7ـ همان.
- 8ـ جرج ریتزر، نظریههاى جامعهشناسى معاصر، ترجمه محسن ثلاثى، ص 269.
- 9ـ همان، ص 315.
- 10ـ همان، ص 287.
- 11ـ ویلیام اسکیدمور، تفکر نظرى در جامعهشناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، ص 85.
- 12ـ همان.
- 13ـ همان، ص 105.
- 14ـ همان.
- 15ـ جرج ریتزر، همان، ص 95.
- 16ـ همان، ص 337ـ339.
- 17ـ همان، ص 587.
- 18ـ همان، ص 594.
- 19ـ همان، ص 701ـ707.
- 20ـ همان، ص 716.
-
21ـ علىاصغر مقدس و علیرضا اسلام، «کاوشى در نظریه انتخاب عقلانى با تأکید بر آراء مایکل هکتر»، علوم اجتماعى دانشکده ادبیات و
علوم انسانى دانشگاه فرودسى مشهد، ش 1، ص 179، به نقل از: جاناتان اچ. ترنر، ساخت نظریه اجتماعى، ص 175ـ211. - 22ـ على سلیمى و محمد داورى، جامعهشناسى کجروى، ص 279ـ280.
- 23ـ همان، ص 309.
- 24ـ همان، ص 203ـ204.
- 25ـ همان، ص 284.
- 26ـ حسن رحیمپور ازغدى، عقلانیت بحثى در مبانى جامعهشناسى توسعه، ص 21ـ37.
- 27ـ علىاکبر قرشى، قاموس قرآن، ج 2، ص 317.
- 28ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 7، ص 112ـ113.
- 29ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 20، ص 309.
- 30ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآنالکریم، ج 2، ص 211ـ212.
- 31ـ علىاکبر قرشى، همان، ج 2، ص 131.
- 32ـ محسن قرائتى، تفسیر نور، ج 7، ص 232.
- 33ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 616.
- 34ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، همان، ج 27، ص 314.
- 35ـ همان، ج 25، ص 337.
- 36ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 196.
- 37ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى اجتماعى: با نگرش به منابع اسلامى، ص 136ـ137.
- 38ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 616.
- 39ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، همان، ج 27، ص 312.
- 40ـ احمدعلى بابایى، برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 542.
- 41ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 13، ص 547.
- 42ـ سید عبدالحسین طیب، اطیبالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 274ـ275.
- 43ـ سید محمدحسین حسینى همدانى، انوار درخشان، ج 1، ص 256.
- 44ـ سیدمحمود طالقانى، پرتوى از قرآن، ج 1، ص 192.
- 45ـ بروس کوئن، مبانى جامعهشناسى، ترجمه غلامعباس توسلى و رضا فاضل، ص 138.
- 46ـ ملّا فتحاللّه کاشانى، منهجالصادقین فى الزامالمخالفین، ج 7، ص 336.
-
47ـ على سلیمى و دیگران، همنشینى و کجروى؛ نگاهى به دیدگاههاى اسلامى و یافتههاى اجتماعى، ص 157، به نقل از: محمودبن عمر
زمخشرى، الکشّاف، ج 3، ص 1407؛ ملّا فتحاللّه کاشانى، همان، ج 7، ص 198. - 48ـ ر.ک: على سلیمى و دیگران، ص 157.
- 49ـ فضلبن حسن طبرسى، جوامعالجامع، ج 5، ص 460.
- 50ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 15، ص 181.
- 51ـ جمعى از مترجمان، تفسیر هدایت، ج 17، ص 155.
- 52ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 26، ص 106
- 53ـ غلامعباس توسلى، نظریههاى جامعهشناسى، ص 42؛ محمدکریم خداپناهى، انگیزش و هیجان، ص 158ـ159.
- 54ـ محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 380، ح 5814.
- 55ـ کمالالدین وحشى بافقى، مثنوى فرهاد و شیرین، نسخه 3.
- 56ـ قاضى عبدالجبار، تثبیت دلائلالنبوة، ج 2، ص 347ـ348.
- 57ـ محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 90.