تحلیل محتواى گزارههاى دینى ناظر به محورهاى نظریات کجروى (بزهدیدگى)
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 167 ـ آبان 1390، 87ـ104
عبدالهادى صالحى زاده*
چکیده
یافتههاى نوین مطالعات کجروى، نقشآفرینى بزهدیده را در پدید آوردن کجروى و کنترل آن، موجه مىدانند. رفتار بزهدیده، نوع تعامل او با دیگران، شیوه زندگى و دیگر متغیرهاى خرد، میانبرد و کلان مرتبط با آن، آثارى مثبت یا منفى در ایجاد تمایل و انگیزه کجروى و بزهدیدگى یا مهیا ساختن فرصت و زمینه وقوع آن دارند.
این مقاله به اجمال به تبیینهاى بزهدیده شناختى، به تحلیل ابعاد خرد، میان برد و کلانِ نقشآفرینى بزهدیده در وقوع کجروى و بزهدیدگى، به هدف بررسى دیدگاههاى قرآن و احادیث اهلبیت علیهمالسلام در این زمینه مىپردازد. این پژوهش با تحلیل محتواى آیات و روایات، و با نمایاندن ملاحظات خاص گزارههاى دینى پیرامون متغیرهاى خرد، میان برد و کلان مؤثر در بزهدیدگى افراد، به دنبال رویکرد دینى در باب انحرافات از منظر بزهدیدهشناسى است. یافتهها حاکى از این هستند که متون اسلامى، رویکرد بزهدیدهشناختى را به عنوان یکى از چشماندازهاى مؤثر در تبیین کجروى و بزهدیدگى به کار گرفته است.
کلیدواژهها: کجروى، بزهدیده (آماج بزه)، بزهدیدهشناسى، تبیینهاى خرد، میان برد، کلان، فرصت جرم.
مقدّمه
حیات علمى رشته «بزهدیدهشناسى» پس از سالیان دراز که از خردورزىهاى محققان پیرامون شناخت علل کجروى و راههاى کنترل آن مىگذرد، در خلال چند دهه اخیر و با تلاشهاى محققان در اینباره آغاز شده است که کجروى و بزهدیدگى ناشى از آن را با ارجاع به متغیرهاى خرد، میان برد و کلان مرتبط با آماجهاى کجروى و بزهدیدگان تبیین کنند. تبیینهاى بزهدیدهشناختى کجروى، حرکتى جدید و بسیار نوپا در جهت نشان دادن این واقعیتاند که بزهدیده صرفا یک آماج منفعل جرم نیست تا بتوان گفت صرفا در نقطه وقوع یک رفتار کجروانه قرار گرفته، و نقشى در مهیا ساختن زمینه وقوع آن ایفا نکرده است.
یافتههاى نوین مطالعات کجروى، نقشآفرینى بزهدیده را در پدید آوردن کجروى و کنترل آن، موجه مىدانند. نتایج، حاکى از آن است که رفتار بزهدیده، نوع تعامل او با دیگران، شیوه زندگى و دیگر متغیرهاى خرد، میان برد و کلان مرتبط با او، آثارى مثبت یا منفى در ایجاد تمایل و انگیزه کجروى و بزهدیدگى یا مهیا ساختن فرصت و زمینه وقوع آن دارند. این رویکرد جدید، سبب شده است تا در مطالعات کجروى و تدوین راهبردها و سیاستهاى کنترل اجتماعى، بزهدیده نیز همانند کجرو، مسئلهاى مهم و عمده باشد.
با توجه با اینکه دین مبین اسلام، رسالت خود را زدودن انحراف از عرصههاى فردى و اجتماعى حیات انسان مىداند و تبیینها و راهکارهاى کنترلى آن بر شناخت دقیق و فراگیر علل آسیبهاى فردى و اجتماعى استوار است، بازخوانى آموزههاى اسلامى با هدف یافتن دیدگاههاى تبیینى و کنترلى کجروى آن مىتواند تأثیر بسزایى در شناخت جایگاه اسلام در قلمرو بومى تبیین و کنترل کجروى داشته باشد. روشى که این تحقیق به کار گرفته «تحلیل محتوا»ى «توصیفى» و «کیفى» است. مقولههاى تحلیل نیز «موضوعى» (ناظر به محتواى پیامهاى گزارههاى دینى)اند.
سؤال اصلى تحقیق حاضر این است که آیا دین مبین اسلام در آموزههاى خود به محورهاى نظریات بزهدیدهشناسى توجه داشته است یا نه؟
سؤالهاى فرعى این تحقیق نیز عبارتند از: 1. متغیرهاى بزهدیدهشناختى در متون دینى چگونه مورد تأکید قرار گرفتهاند و سازوکارهاى تبیینى جرم با توجه به آن متغیرها چگونه بیان شده است؟
تاکنون تلاش نظرى سامانمندى براى شناسایى دیدگاههاى اسلام درباره نقشى که متغیرهاى مربوط به بزهدیده در شکلگیرى رفتارهاى کجروانه دارند، انجام نگرفته است. نوپدید بودن تبیینهاى بزهدیدهشناختى بر اهمیت این بُعد از نوآورى مىافزاید.
مطالعات اولیه، نشان مىدهد که نقشآفرینى بزهدیده در وقوع کجروى و بزهدیدگى خود و در کنار آن، امکان مسئول شمردن او در ازاى آن، در بسیارى از آیات و روایات به روشنى و تفصیل مورد توجه قرار گرفته است و یکى از ویژگىهاى نظام کنترل اجتماعى اسلام به شمار مىآید. این تحقیق به سبب محدودیت مجال و با رعایت اختصار، به بررسى دیدگاههاى موجود در منابع اسلامى درباره برخى از محورهاىتبیینىاین نظریهها پرداخته است.
چارچوب نظرى
وجود جرم و کجروى و زیرپا نهادن قوانین و نظم عمومى در جامعه توسط برخى افراد و گروهها، تهدیدى همیشگى و غیرقابل تحمل براى افراد جامعه و نظم حاکم بوده و هست. در طول دوران زندگى بشر، همیشه سازوکارهاى کنترلى مختلف و متعددى براى مهار کردن کجروىها در جوامع طراحى شده است. اندیشمندان اجتماعى براى کنترل بهتر و همچنین پیشگیرى از وقوع انحراف و جرم، آن را به عنوان یک پدیده اجتماعى، مورد مطالعه و تحلیل قرار دادهاند. در همین زمینه، این اندیشمندان به خاطر درک بهتر این پدیده سعى در تحلیل و تبیین دقیقتر و فراگیرتر آن داشتهاند تا از این رهگذر به راههاى بهتر و کارآمدترى براى مقابله و کنترل آن دست یابند.
قریب سه دهه پیش، عدهاى از جرمشناسان، پژوهشهاى خود را بر کنشگر دیگر بزهکارى، یعنى بزهدیده، متمرکز کردند تا سهم عناصرى مانند شخصیت، منش، رفتار و... وى را در تکوین جرم و وقوع بزهدیدگى برآورد نمایند. این رویکرد جدید به جرم، به نوبه خود تحولات عمیقى را در علتشناسى این پدیده ایجاد نمود که حاصل آن تولد رشته جدیدى به نام «بزهدیدهشناسى» است.1
بزهدیدهشناسى یا مجنىعلیهشناسى، شاخه جدیدى از جرمشناسى است که به بررسى قربانیان جرم مىپردازد. شناخت بزهدیده و آنچه به او مربوط مىشود، موضوع این دانش نوین است. در این دانش، شخصیت، صفات زیستى، روانى، اخلاقى، و خصوصیات اجتماعى و فرهنگى بزهدیده و سهم او در تکوین جرم و رابطهاش با مجرم، بررسى مىشود.2
آنچه در تبیینهاى بزهدیدهشناختى مورد تأکید است، رابطه متقابل بین بزهکار و بزهدیده و همچنین مطالعه طرفین جرم بخصوص بزهدیده است که با بررسى رفتارها، خصوصیات، سبک زندگى و ساختارهاى اجتماعى پیرامون او، تأثیرش در وقوع جرم و بزهدیدگى را اندازهگیرى مىکنند. یافتههاى نظرى و تجربى این حوزه، حاکى از نقشآفرینى مؤثر بزهدیده در شکلگیرى پدیده مجرمانه و وقوع بزهدیدگى است. تبیینهاى بزهدیدهشناختى، گونههاى مختلف این نقشآفرینى را تحلیل مىکنند و از این رهگذر، سهم بزهدیده در ایجاد پدیده مجرمانه را مشخص مىنمایند.
نظریههاى بزهدیدهشناختى، متغیرهاى خرد، میان برد و کلان و عوامل و بسترهاى به وجود آمده توسط بزهدیده را مورد مطالعه قرار مىدهند. متغیرهاى خرد، ویژگىهاى زیستى و روانى، و متغیرهاى میان برد، رفتارهایى هستند که احتمال بزهدیدگى فرد و فرصتهاى بزهدیدگى را افزایش مىدهند. متغیرهاى کلان، آن دسته از شرایط ساختارى و اجتماعىاند که گروهها و خانوادهها را در معرض بزهدیدگى از جرم قرار مىدهند، به گونهاى که برحسب پراکندگى و اختلاف آن شرایط، میزان، کیفیت و فرصتهاى وقوع بزهدیدگى، متفاوت مىشود. شایان ذکر است که این عناصر گاه مکمل هم بوده و گاه با یکدیگر همپوشانى دارند. اما آنچه مهم است تفاوت آنها در نحوه تبیین نقش بزهدیده است.
از جمله آثار این نظریات در عرصه کنترل جرم، مسئولیت مدنى و حتى کیفرى بزهدیده است که با اثبات اینکه فرد، نقش مؤثرى در بزهدیدگى خویش داشته است، بخشى از تقصیر و مسئولیت متوجه خود او مىشود. از جمله آثار کنترلى دیگر، راهبرد پیشگیرى بزهدیدهمحور است که پیشگیرى از جرم را با راهکار حفاظت از آماجهاى بالقوه بزه، ممکن مىداند. کاربرد مؤثر این نظریات در پیشگیرى از جرم، بخصوص در مهار متغیرهاى زیستى ـ روانى و رفتارهاى غیرآگاهانه بزهدیده که بیشترین فرصت وقوع جرم را به وجود مىآورند، نیز شایان ذکر است که سیاستهاى پیشگیرانه دستگاههاى قضایى مىتوانند بر دادههاى اینگونه نظریات و آزمونها مبتنى باشند. در این تلاش، سعى مىشود متغیرهاى مهمى که این نظریهها آنها را در تبیین بزهدیدگى به کار گرفتهاند، بررسى شود.
آسیبزایى بزهدیده
همانگونه که بیان شد، مطالعات بزهدیدهشناختى، با چرخش نوک پیکان پژوهش از سوى بزهکار، به هر دو طرف پدیده بزه، یعنى هم بزهکار و هم بزهدیده، آغاز شد. از آن پس، مطالعات جرمشناختى براى کنشگرِ دوم صحنه جرم نیز سهمى در وقوع جرم قایل شدند و درصدد تحلیل این نقشآفرینى برآمدند. و این آغاز شکلگیرى رشته بزهدیدهشناسى بود. متفکران این حوزه مطالعاتى مشارکت و آسیبزایى بزهدیده را امرى مسلم دانسته و سنگبناى مطالعات خویش قرار دادهاند. از اینرو، آسیبزا بودن بزهدیده، درونمایه و شاخصه تمام نظریات بزهدیدهشناختى مىباشد که در ادامه، آنها را به اختصار در سه حوزه خرد، میان برد و کلان، بررسى خواهیم کرد.
1. تبیینهاى خرد
برخى از ابعاد مشارکت بزهدیده در وقوع کجروى و بزهدیدگى ناشى از آن، به ویژگىهاى شخصى او برمىگردد. این ویژگىهاى طبیعى، شرایط آسیبپذیرى را بیشتر فراهم مىکنند. البته برخى از این ویژگىها قابل کنترل نیستند. مثلاً، شرایط سنى سالمندان و کودکان و ضعف و آسیبپذیرى حاصل از آن، چیزى نیست که بتوان آنها را کنترل و مهار کرد تا احتمال وقوع جرم یا بزهدیدگى ناشى از آن را کاهش دهد، بلکه باید به موازات آمادگى و استعداد بزهدیدگى، مواردِ کنترلى و حفاظتى را افزایش داد تا خطر بزهدیدگى کمتر شود.
این نکته به عنوان اولین یافتههاى بزهدیدهشناختى مورد توجه جرمشناسانى مانند فون هانتیگ قرار گرفته است. او مدعى است: بزهکاران بیشتر به دنبال افرادى هستند که نتوانند به خوبى از خود دفاع کنند؛ درست مثل گرگهایى که به دنبال بره هستند. کودکان، زنان، و سالخوردگان از زمره این افراد به شمار مىروند و نیروى بدنى آنان به اندازهاى نیست که بتوانند از خود دفاع کنند.3
در ذیل، به برخى از این ویژگىها اشاره مىشود:
الف. سن: نویسندگان کتاب بزهدیده و بزهدیدهشناسى با بیان چند گزارش، این ویژگى را به مثابه متغیرى که استعداد بزهدیدگى را بالا مىبرد، به تصویر کشیدهاند. در بخشى از کتاب که به بدرفتارى علیه کودکان و میزان بالاى خشونت و سوءاستفاده از کودکان در فرانسه مىپردازد، خونریزى مغزى را یکى از آثار بدرفتارى با کودکان و اولین عامل مرگ و میر آنان معرفى مىکند و این شاخص را حاکى از شرایط سنى این قشر و ناتوانى آنان در دفاع از خود مىداند.4
آنان همچنین سالمندان را به واسطه ضعف روانى و انزواى اجتماعى، آماج مستعد برخى از جرمها معرفى مىکنند. به گفته ایشان، هنگامى که کمیسیونِ مطالعات و ارائه راهکار در زمینه کمک به بزهدیدگان به مسئله بزهدیدگى اشخاص سالمند مىپرداخت از ضعف روانى این اشخاص، انزواى اجتماعىشان و این واقعیت یاد کرد که آنان اهداف مناسبى براى جرمهایى نظیر کیفقاپى در شوارع عمومى هستند.5
ب. جنس: نمونهاى از اینگونه تحلیلها را نیز مىتوان در کتاب یادشده دید. لپز و فیلیزولا در گزارش و تحلیل خشونتهاى فراوان مردان علیه زنان، جنسیت و ویژگىهاى جنسى زنانگى را بسترى براى خشونتها و جرمهاى بر ضد آنان مىدانند و یکى از اهداف انجمنهاى فمنیستى و انگیزه تشکل آنها را حمایت از زنانى مىداند که به واسطه زن بودنشان و تفاوتهاى موجود بین زن و مرد، آماج بزه قرار گرفتهاند.
2. تبیینهاى میان برد
در نظریات بزهدیدهشناختى، متغیرهاى میان برد رفتارى نیز در سطح قابلتوجهى مورد تأکید قرار گرفتهاند. بزهدیدهشناسان با مطالعه انواع رفتارهاى بزهدیدگان، طیف وسیعى از پدیدههاى بزهدیدگى را تحلیل مىکنند. متغیرهاى رفتارى در نظریات بزهدیدهشناسى را مىتوان در سه قسم توضیح داد: اول، رفتارهایى که ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه انجام و زمینهساز بزهدیدگى فرد شوند؛ دوم، رفتارهایى که عمدتا ناآگاهانه صورت مىگیرند و فرد را در معرض بزهدیدگى قرار مىدهند؛ و سوم، رفتارهایى که با قصد و آگاهى توسط بزهدیده انجام مىپذیرند و بیانگر رضایت ـ و چه بسا اشتیاق ـ او به وقوع جرم یا بزهدیدگىاند. در ادامه، تأثیر نمونههایى از اینگونه رفتارها بر بزهدیدگى را به اختصار بررسى خواهیم کرد.
الف. رفتارهاى قسم اول
1. بىحفاظ بودن: به نظر شمارى از بزهدیدهشناسان، بىحفاظ ظاهر شدن آماجهاى بزه در برابر بزهکاران بالقوه، یکى از انواع مشارکت ناآگاهانه در وقوع جرم است. براساس این رویکرد، ایجاد حفاظ براى بزهدیدگان بالقوه و انجام تدابیر محافظتى براى اشیا و کالاهاى با ارزش، سهم مهمى در دور کردن فکر مجرمان از تعدى به آنها دارد. در بین مواردى که مجرم براى انجام پدیده مجرمانه باید انتخاب کند، قطعا آماجى را انتخاب مىکند که حفاظ کمترى داشته باشد. در برخى موارد نیز ممکن است بىحفاظى، خود، فکر و انگیزه تعدى را در ذهن مجرم بالقوه ایجاد نماید.
موریس گسن با توضیح این متغیر در نظریه کوهن و فلسن، ارتکاب جرم را وابسته به تلاقى فیزیکى مجرم بالقوه و هدف آن مىداند و در ادامه مىافزاید: ارتکاب یک جرم توسط شکارچى بستگى به تلاقى فیزیکى بزهکار بالقوه و هدف با طعمهاى دارد که براى او مطلوب باشد؛ البته با ذکر این نکته که محافظ، مدافع یا نگهبانى وجود نداشته باشد.6
ریمون بودون و فرانسیس بوریکا نیز این متغیر را در بزهدیدگى مؤثر مىدانند: هنگامى که هدف بىحفاظ باشد، حمله خواه بر ضد اشخاص و خواه علیه اموال، براى بزهکار آسانتر است.7
بودون و بوریکا سپس وضعیتهایى همچون مدت زمان تنها به سر بردن افراد و غالبا بدون مراقب بودن خانهها را شاخصههاى این بىحفاظ بودن معرفى مىکنند.8
2. در معرض بودن: حضور در مکانهایى که در آنها خطر بزهدیدگى وجود دارد، مانند برخى مکانهاى تفریحى که امنیت چندانى ندارند، یا خروج از منزل در شب هنگام، انجام فعالیتهاى اجتماعى که لازمهاش ارتباط با مجرمان و خلافکاران بالقوه است و... همگى نمونههایى از «در معرض بودن»اند که احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرند و فرصتهاى مجرمانه را پدید مىآورند. گسن در توضیح این متغیر مىنویسد: افراد مجرد جوان اغلب بیشتر از سایرین بزهدیده مىشوند؛ زیرا ایشان عصر هنگام و در طول شب بیشتر به رستورانهاى شبانه و بارها رفت و آمد مىکنند و از سوى دیگر، بیشتر با اشخاصى معاشرت مىکنند که مىتوان آنها را بزهکار نامید و عادت روزانه آنها به گونهاى است که ایشان را به سمت نشست و برخاست با افراد خطرناک و رفتوآمد به مکانهاى خطرناک در زمانهاى خطرناک مىکشاند.9
او همچنین در جاى دیگر مىگوید: مجاورت و نزدیکى بزهکار و بزهدیده، احتمال بزهدیده شدن را افزایش مىدهد. بنابراین، افرادى نظیر کودکان و زنان و سالخوردگان... باید با به وجود آوردن فاصله بین خود و بزهکاران بالقوه، احتمال خطر را کاهش دهند.10
ب. رفتارهاى ناآگاهانه
1. بىمبالاتى: رفتارهاى ناشى از غفلت، بىدقتى، بىمبالاتى یا سهو بزهدیدگان بالقوه، فرصتهاى مناسبى را براى افراد مستعد ارتکاب جرم به وجود مىآورد و شرایط را براى آنان هموار مىسازد. اندیشمندان این حوزه مطالعاتى، اینگونه رفتارها را تسهیلکننده عمل مجرمانه مىدانند. براى مثال، امضا کردن قراردادهاى مالىاى که داراى بندهاى حقوق متعددى است، بدون مطالعه و دقت لازم، از عوامل شایعى است که زمینه فریب خوردن و متحمل شدن ضررهاى مالى را فراهم مىکند. هرگاه شخصى در اتخاذ تدابیر احتیاطى لازم براى مقابله با وقوع جرم، کوتاهى کند (آن هم در مواردى که احتمال وقوع این پدیدهْ عقلانى است)، مىتوان گفت که آن شخص، شرایطى را فراهم آورده که در آن، جرمى علیه او اتفاق بیفتد.11
2. بىملاحظگى و شتابزدگى: بىملاحظگى و شتابزدگى که آن را از جمله رفتارهاى خطرناک به شمار مىآورند، یکى از عناصر شایعى است که در صحنه جرم به وقوع مىپیوندد و در بزهدیدهشناسى بدان توجه شده است. هنگام مواجهه با مجرم و واقع شدن در صحنه جرم، هر شخص بنا به اطلاعات و روحیات خود ممکن است واکنش خاصى از خود نشان دهد. بسیارى از افراد در چنین موقعیتهایى، واکنشهاى نسنجیده و تندى از خود بروز مىدهند. این واکنشها غالبا به صورت خشونت یا پرخاشگرى است که باعث تحریک مجرم مىشود و او را در صدمه زدن به فرد تحریک مىکند. براى نمونه، تحقیق ولفگانگ (1958) نشان داد که در ایالت فیلادلفیاى آمریکا در بیست و شش درصد تمامى قتلهاى کشفشده توسط پلیس، بزهدیده عنوان عامل اصلى به شمار مىرفت؛ یعنى این بزهدیده بود که ضربات اول را وارد آورده بود.12
ج. رفتارهاى آگاهانه
1. وسوسه، ترغیب، پیش قدمى: در بیان این بعد از نقشآفرینى بزهدیده، رفتارهایى مورد توجه قرار مىگیرد که تأثیر خود را در مراحل پیش از بزهدیدگى برجا مىنهند و ماهیت آنها، ایجاد انگیزه لازم براى ارتکاب جرمى است که در آیندهاى نه چندان دور، رخ خواهد داد. از جمله نمونههاى این رفتارها هم مواردى مانند وسوسهانگیزى، اغوا، ترغیب، تشویق، تحریک، جذب کردن، به خشم آوردن، جلب توجه کردن، پیشقدم شدن، به دام انداختن و حتى القا کردن ایده جرم است.13 در برخى جرمها بخصوص جرمهاى جنسى مشاهده مىشود که بزهدیده خود با وسوسهانگیزى، ترغیب، اغوا و دسیسهچینى در انجام جرم پیشقدم مىشود. در برخى دیگر از جرمها، بزهدیده و بزهکار با هم تبانى مىکنند؛ همچون قتلهاى ترحمى که بیمار، آگاهانه با پزشک همدستى نموده و با طرح و نقشه قبلى، دست به عمل مىزنند.
3. تبیینهاى کلان
برخى بزهدیدهشناسان از متغیرهاى ساختارى و اجتماعى براى تبیین پدیده بزهدیدگى استفاده نمودهاند. این متغیرهاى تبیینى، توزیع نامنظم وقوع این پدیده در مناطق مختلف را توضیح مىدهند. مشاهده این نکته که برخى از خانوادهها و محلهها دچار بزهدیدگىهاى مکرر از برخى جرمها مىشوند، اما در جاهاى دیگر، این نسبت متفاوت است، باعث شد که اندیشمندان بزهدیدهشناس به برخى متغیرهاى کلان اجتماعى نیز توجه کنند. این دسته جرمشناسان مىگویند: پژوهشها و آمارها نشان مىدهند که جرم و قربانى جرم شدن به صورت تصادفى در میان جمعیت توزیع نمىشود. براى مثال، میزان احتمال اینکه کسى قربانى جرم و جنایت شود، پیوند تنگاتنگى با ناحیه زندگى او دارد. مناطقى که از محرومیت مادى بیشترى رنج مىبرند، در کل، نرخهاى جرم و بزهدیدگى بالاترى دارند.14
عبدالفتاح (1991) برخى از این متغیرها را که در برخى نظریههاى بزهدیدگى مورد توجه قرار گرفتهاند، به شرح زیر بیان کرده است. به گفته او، خطر بزهدیدگى، ارتباط نزدیکى با منطقه محل سکونت دارد. براى مثال، او به موارد زیر اشاره مىکند:
1. افرادى که در مناطق جرمخیز یا پیرامون آن سکونت دارند، احتمال بزهدیدگى بسیار بالاترى دارند تا افراد ساکن در مناطقى که جرم یا بزه کمترى در آنجا صورت مىگیرد.
2. میزان بزهدیدگى، معمولاً در مرکز شهر بیش از مناطق حاشیهاى شهر است.
3. سکونت در مرکز شهر در کنار متغیرهاى دیگر، بعضى از گروهها را در موقعیتهایى قرار مىدهد که احتمال بزهدیدگى در آن فوقالعاده بالاست.
تحقیق سامپسون و ولدرج (1987) نیز نشان داده است که صِرف زیستن در یک محیط اجتماعى کمحفاظ مىتواند از جمله علل ایجاد ساختارهاى «فرصت جرم» محسوب شود؛ بدون آنکه موقعیت خاص آماجهاى بالقوه جرم، دخالتى در شکلگیرى آن داشته باشد.15
در ادامه به دو نمونه از تبیینهاى کلان بزهدیدگى اشاره مىشود:
الف. الگوى سبک زندگى
شیوه زندگى افراد و ارتباط آنان با مجرمان بالقوه یکى از عناصر کلان در نظریات بزهدیدهشناختى است. با تفاوت شیوه زندگى افراد، میزان برخورد آنها با مجرمان و در معرض خطر قرار گرفتن آنها متفاوت مىشود. نوع زندگى فرد، نقش کلیدى در آسیبپذیرى او دارد؛ زیرا به طور تنگاتنگى در ارتباط با وضعیتهایى است که فرد را در معرض خطر بزهدیده واقع شدن قرار مىدهد.16
منطق اساسى ارتباطدهنده میزان بزهدیده شدن و سبک زندگى در نظریه ارائهشده توسط کوهن و فلسون در سال 1979 مطرح شده است.17 با این توضیحات، به راحتى مىتوان نتیجه گرفت که مجاورت و زندگى در جامعهاى که شمار خلافکاران و مجرمان آن بیشتر است، احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرد. همچنین برخى از عوامل اجتماعى، همچون فقر و محرومیت در یک جامعه یا محله، احتمال بزهدیدگى را براى کسانى که با آن محلهها ارتباط و رفتوآمد دارند، افزایش مىدهد.
در این خصوص عبدالفتاح (1991) نیز یادآور شده است که فرصتهاى بزهدیدگى، ارتباط نزدیکى با خصوصیات شغلى آماجهاى بالقوه و فعالیتها و رفتارهاى آنها دارد. به گفته او، استعداد برخى مشاغل براى فراهم آوردن زمینه بزهدیدگى، بیش از حد متوسط موجود در مشاغل عادى است؛ و افراد داراى چنین مشاغلى، بیش از افراد داراى مشاغل کمخطرتر، در معرض بزهدیدگى قرار مىگیرند. او نمونههاى اینگونه فعالیتها را به شرح زیر برمىشمرد: مواردى مانند حمل و نقل مسافر یا کالا و معامله در اماکن عمومى که به خودى خود زمینهساز بزهدیدگى است و پیوندى قوى با بزهدیدگىهاى خشن دارد؛ فعالیتهاى تفریحى، شیطنتآمیز و مخاطرهجویانه که خطرآفرینى آن، بیش از اعمالى است که فرد را ناخواسته و منفعلانه، در معرض خطر قرار مىدهد و... . او همچنین به انواعى از یافتههاى بزهدیدهشناختى اشاره مىکند که بیانگر پیوند عمیقتر و قطعىتر اشتغال به فعالیتهاى مجرمانه با بزهدیدگى است؛ و نشان مىدهد که بزهکاران، بیش از همنوایان و بزهناکردگان در معرض بزهدیدگى قرار مىگیرند.18
ب. الگوى فعالیتهاى روزمره
یکى دیگر از رویکردهاى بزهدیدهشناختى، بزهدیدگى را در ارتباط با فعالیتهاى روزمره افراد، از جمله فعالیتهاى مربوط به کار، مدرسه و خانهدارى و حتى فعالیتهاى مرتبط با اوقات فراغت، بررسى مىکند.19 براساس این رویکرد، نوع فعالیتهاى روزانه افراد در میزان بزهدیدگى آنان مؤثر است، مثلاً، احتمال بزهدیدگى آنان که بیشتر از خانه خارج مىشوند، نسبت به کسانى که کمتر از خانه خارج مىشوند، بیشتر است. یافتههاى برخى تحقیقات انجامشده در سوئیس نیز نشان داده است بزهدیدگانى که قربانى جرمهاى علیه اشخاص شده بودند، اغلب شبها از منزل خود خارج مىشدند و اوقات زیادى را بیرون از خانه مىگذراندند.20 انجام برخى فعالیتهاى اجتماعى مانند سروکار داشتن با افراد خلافکار، داشتن شغلهایى همچون پلیسى و حضور در محلهها و مکانهایى که مجرمان زیادى در آنجا زندگى مىکنند و... نیز مىتواند میزان احتمال بزهدیدگى را بالا ببرد.
عبدالفتاح (1991) نیز یادآور مىشود که برخى فعالیتهاى اجتماعى، افراد را به عنوان آماجهاى مستعد بزهدیدگى، در مجاورت گروه وسیعى از مجرمان بالقوه، ناشناخته و گمنام قرار مىدهد؛ و از این طریق، سطح بىحفاظ ماندن آنان را افزایش مىدهد. او نمونه این فعالیتها را خروج شب هنگام از منزل به قصد تفریح یا فعالیتهاى اجتماعى مىداند. او همچنین مدعى است که احتمال این بزهدیدگى، به میزان فراوانى و تکرار این فعالیتها و همچنین به میزان زمانى بستگى دارد که شخص براى آن صرف مىکند.21
مقولات موردنظر در تحقیق
با توجه به اینکه در این نوشتار قصد داریم دیدگاههاى منابع اسلامى پیرامون محورهاى موجود در نظریههاى بزهدیدهشناسى را به اختصار مورد بررسى قرار دهیم، برخى از این محورها را که در این نوشتار امکان پرداختن به آنها هست در قالب مقولههاى ذیل خلاصه مىکنیم:
1. بزهدیده مىتواند در شکلگیرى کجروى یا بزهدیدگى خود، مؤثر و مسئول باشد.
2. برخى رفتارها، چه آگاهانه یا غیرآگاهانه، احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرند.
3. برخى رفتارهاى آگاهانه (تشویق، ترغیب، اغوا،...) احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرند.
4. برخى رفتارهاى ناآگاهانه (بىمبالاتى، شتابزدگى، فعالیتهاى پرخطرى همچون پرخاشگرى و...) احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرند.
5. شیوه زندگى فرد در میزان بزهدیدگى او مؤثر است.
6.برخىفعالیتهاىروزمرهاحتمالبزهدیدگىرابالامىبرد.
متون اسلامى و تحلیلهاى بزهدیدهشناختى
1. نقش و مسئولیت بزهدیده در شکلگیرى کجروى یا بزهدیدگى خود
در برخى آیات و روایات، ذیل عنوانهایى مانند «خطاکارى، گناهکارى، انتقال تقصیر، و شایستگى ملامت»، مسئولیت اخلاقى و بعضى از هزینههاى اجتماعى انواع بزه از بزهکار به بزهدیده انتقال داده شده و به او نسبت داده مىشود. محورهاى زیر نمونههایى از تعبیرهایى است که در قرآن کریم و احادیث اهلبیت علیهمالسلام یافت مىشود و مسئولیت یا تأثیر بزهدیده در شکلگیرى جرم یا وقوع بزهدیدگى را بیان مىکند.
1ـ1. مقصر شناختن بزهدیده توسط قرآن و دادن نسبت «خطاکار» و «گناهکار» به او: نمونه این تحلیل را مىتوان در آیات 23 تا 28 سوره «یوسف» دید. این آیات به بیان ماجرایى پرداختهاند که در آن، حضرت یوسف علیهالسلام آماج هوسرانىهاى همسر عزیز مصر قرار گرفته است: «و آن زن که یوسف در خانهاش بود، از او تمنّاى کامجویى کرد و درها را بست و گفت: بشتاب به سوى آنچه برایت مهیاست. [یوسف ]گفت: پناه بر خدا! او آقاى من است، به من جاى نیکو داده است... و در حقیقت [آن زن ]آهنگ وى کرد، و [یوسف نیز ]اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او مىکرد... و آن دو به سوى در بر یکدیگر سبقت گرفتند، و [آن زن ]پیراهن او را از پشت بدرید و در آستانه در، آقاى آن زن را یافتند. زن گفت: کیفر کسى که قصد بد به خانواده تو کرده چیست؛ جز اینکه زندانى شود یا عذابى دردناک ببیند؟] یوسف [گفت: او از من کام خواست. و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد: اگر پیراهن او از جلو دریده شده، زن راست گفته و او از دروغگویان است، و اگر پیراهن او از پشت دریده شده، زن دروغ گفته و او از راستگویان است.» پس چون ]عزیز[ دید پیراهن او از پشت دریده شده، گفت: بىشک، این از نیرنگ شما ]زنان] است، که نیرنگ شما [زنان] بزرگ است.
چنانکه مىبینیم، در آیات 26 تا 28، قرآن کریم به طرف مؤنث ماجرا ـ که در جرمهاى جنسى، عرفا بزهدیده محسوب مىشود ـ مستقیما نسبت گناه و خطا مىدهد و با تعابیرى که حاکى از مسئولیت این بزهدیده عرفى و تأثیرگذارى شایان توجه اوست، امر به استغفار مىکند. این نیز در حالى است که وى مىکوشیده تا با استفاده از این برداشت عرفى و ابزارهاى دیگرى که اختیار دارد، خود را تبرئه کند و یوسف علیهالسلام را مقصر جلوه دهد.22
2ـ1. سزاوار سرزنش دانستن زیاندیدگان توسط قرآن در بسیارى از موارد: در تحلیلى که در قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام درباره فرایند ارتکاب گناه از سوى افراد، ارائه شده است، عنصر خاصى وجود دارد که چهرهاى نسبتا متفاوت با تحلیلها و تعریفهاى رایج از کجروى، بدان مىبخشد. در بیانى کلى، مىتوان گفت: آموزههاى اسلامى، ارتکاب گناه را پیش از هر چیز، نوعى آسیبدیدگى ناشى از فریبها و فریبکارىهاى شیطان مىدانند. این تحلیل، مبتنى بر دو مقدّمه زیر است: اول، اینکه آموزههاى اسلامى با توجه به پیامدهاى ناگوارى که زیر پا نهادن هنجارهاى الهى براى گناهکاران در پى دارد، آن را نوعى خسران و زیان دیدن آنها در حیات اینجهانى و آنجهانىشان مىدانند. دیگر اینکه، اینگونه رفتارها را معلول «اغوا»ى شیطان و کارگزاران او مىشمرند که در بیان عرفى، معادل با نوعى کلاهبردارى است.
شاهد این ادعا، شمارى از آیات قرآن کریماند که لغزش و کجروى انسانها را مستقیما به شیطان نسبت دادهاند. اولین نمونه از این موارد، فراز زیر از آیه 36 سورء «بقره» است که خداوند در آن، ازلال و لغزش آدم و حوا را به شیطان نسبت مىدهد: «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ...»؛ پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد.
مفسّران درباره نسبت دادن این لغزش به شیطان چنین گفتهاند: چون شیطان سبب اخراج آدم و همسرش از بهشت شد و آنچه آدم و همسرش انجام دادند به خواست شیطان و وسوسه او بود، و لغزش آندوبهاونسبتدادهشده است.23
آیه زیر نیز با اشاره به ماجراى لغزش یاران پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در جنگ احد، این لغزش و تخلف نظامى را با تعابیر زیر به شیطان نسبت داده است: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ...» (آلعمران: 155)؛ روزى که دو گروه با هم رویاروى شدند، کسانى که از میان شما [به دشمن ]پشت کردند، در حقیقت، جز این نبود که شیطان آنان را به سبب بعضى از آنچه [از گناه ]حاصل کرده بودند، بلغزانید.
فراگیرى این تحلیل را همچنین مىتوان در آیات زیر دید که بخش عمده انسانها را در طول تاریخ، در معرض این نوع بزهدیدگى مىداند:«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (ص: 82ـ83)؛ [شیطان ]گفت: پس به عزّت تو سوگند که همگى را جدّا از راه به در مىبرم، مگر آن بندگان پاکدل تو را.
اما در نهایت، در نگاه این آموزهها، انسان موجودى مختار و داراى قدرت انتخاب است و فریب خوردن او از شیطان، نوعى گزینش نادرست اوست. پس، با وجود فریبخوردگى و بازى خوردن از شیطان، باز هم همین انسان زیاندیده است که مسئول و مقصر قلمداد مىشود. این نکته نیز از جمله در آیه 22 سوره «ابراهیم» مورد توجه قرار گرفته است که با ترسیم صحنهاى از زمان پایان گرفتن کار حسابرسى افراد در روز رستاخیز، سخن زیر را از شیطان نقل مىکند. این سخن در واقع، تفسیرى از داورى پروردگار و به ویژه، نوعى پاسخ به افرادى است که ـ برحسب تصویر ارائهشده در آیه قبل ـ مىکوشند مسئولیت رفتارهاى نادرست خود را به دیگران منتقل کنند:24«وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ... مَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم...»؛ و چون حکم به پایان رسید شیطان به کافران گوید: ... من بر شما سلطهاى نداشتم و فقط از شما خواستم و شما خواسته مرا اجابت کردید. پس مرا سرزنش نکنید، بلکه خویشتن را سرزنش کنید [که چرا دعوت شیطنتآمیز و ظاهرالفساد مرا پذیرفتید]... .
3ـ1. بزهدیدگى هر فرد، نتیجه عمل خود او: در برخى روایات، هر نوع جنایت انجامشده علیه فرد، نتیجه اعمال خود او شمرده شده و با این بیان، به نوعى، به نقشآفرینىهاى افراد در بزهدیدگىها و زیاندیدنهاى ناشى از جرمهایى که علیه آنها انجام مىگیرد، اشاره شده است. نمونههایى از این تحلیل را مىتوان در دو روایت زیر که از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است، دید:
حدیث نخست که در کتاب شریف من لایحضره الفقیه آمده، یادآور شده است: هر نوع جنایتى که علیه فرد، انجام مىپذیرد، تنها نتیجه عمل خود اوست. وجود ادات حصر در بیان این حدیث که مفید تعمیم است، به روشنى از نقشآفرینى بر نقشآفرینى مؤثر بزهدیده در آسیبهاى وارد بر او حکایت مىکند: «ایجْنِى عَلَى الْمَرْءِ إِلاَّ یدُه»؛25 جز دستان انسان، کسى بر او جنایتى روا نمىدارد.
محققان در تفسیر این حدیث، از یکسو، تأکید مىکنند که در اغلب موارد، زیانها و آسیبهایى که بر افراد وارد مىشود، نتیجه اعمال خود آنهاست؛ و از سوى دیگر، ارتباط آن را برخى مضمونهاى قرآنى نشان دادهاند که در این مختصر، مجال پرداختن به آنها نیست.26 برخى از آنان نیز با تفسیر این مضمون در قالب عبارات زیر، برداشت یادشده را تأیید کردهاند: هر بلا که بر سر انسان آید از جانب خود اوست.27
روایت دومباتأکیدبر این نکته که خسارتهاى واردشده بر هر فرد تنها ناشى از جنایتهاى خود اوست، مضمون پیشگفته را با بیان دیگرى یادآور شده و آن را تقویت کرده است: «أَلاَ لایجْنِى جَانٍ إِلّا عَلَى نَفْسِهِ»؛28 زنهار که کسى مرتکب جنایتى نمىشود جز آنکه علیه خود اوست.
چنانکه مىبینیم در این روایت، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهیادآور شدهاند که آثار جنایتهاى هر فرد، بىتردید دامان خود او را گرفته و زیانها و آسیبهاى ناشى از آن بىتردید به خود او خواهند رسید.
2. رفتارهاى بزهدیده
تحلیلهاى میان برد یا موقعیتى بزهدیدهشناختى با تمرکز بر موقعیتِ وقوع جرم و بازکاوى رفتارهاى طرفین در شکلگیرى جرم و بزهدیدگى، ساخت طرفینى این پدیده را به عنوان یک اصل در نظر گرفته و یارىرسانى بزهدیده در موقعیتهاى وقوع جرم را مورد تأکید قرار مىدهند. در بررسى این تبیینها، رفتارهاى بزهدیده به سه دسته تقسیم شد: اول، آنها که مىتوانند آگاهانه یا ناآگاهانه انجام شوند. دوم، رفتارهاى آگاهانه و سوم، انواعى از رفتارهاى ناآگاهانه آماجهاى بزه که مىتوانند زمینهساز بزهدیدگى آنها باشند. در ادامه، نمونههایى از گزارههاى دینى ناظر به این تحلیلها را مرور مىکنیم.
1ـ3. رفتارهاى دسته اول:
1ـ1ـ2. صدور علایم آسیبپذیرى: از جمله رفتارهایى که باعث جلب توجه مجرم بالقوه به آماجهاى مستعد بزهدیدگى یا تقویت انگیزش ارتکاب جرم در او مىشود، صدور برخى علایم از طرف آن آماجهاست که آمادگى یا استعداد آنها را براى قرار گرفتن در فرایند وقوع رفتار مجرمانه، اعلام مىکند. فرازهاى ذکرشده از دو آیه زیر، نمونههایى از توجه گزارههاى اسلامى به نقشى است که بزهدیده بالقوه قادر است با صدور علایم آسیبپذیرى در فرایند شکلگیرى جرم، ایفا کند.
این آیات که خطاب به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآله سخن مىگویند، آنان را از انجام رفتارهایى خاص، نهى کردهاند: «اى همسران پیامبر!... به نرمى، سخن نگویید تا (مبادا) آنکه در دلش بیمارى است، طمعى پیدا کند... و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.... (احزاب: 32ـ33)
مفسّران با تعابیر مختلف بدین نکته توجه دادهاند که این آیات، مخاطبان واقعى خود را ـ که به همسران پیامبر صلىاللهعلیهوآله منحصر نیستند ـ از صدور انواعى از علایم آسیبپذیرى، پرهیز داده است و علت این نهى را نیز آن مىداند که اینگونه علایم مىتوانند موجب جلب توجه مجرم بالقوه یا تقویت انگیزش ارتکاب جرم در او شوند. آنان در خصوص فراز ذکرشده از آیه نخست، یادآور مىشوند که به نرمى ـ و چه بسا کرشمه ـ سخن گفتن با مردان، سبب مىشود که آنان در چهره زنانى جلوه کنند که به جنس مخالف، تمایلى دارند؛ و این وضع، مردانى را که در غرایز جنسى از تعادل لازم برخوردار نیستند، دچار طمع کرده، به فکر گناه مىافکند.29 به همین شکل، آنان فراز ذکرشده از آیه دوم را نیز بیانگر رفتارهایى مىدانند که جزء عادات فرهنگى زنان در جامعه پیش از اسلام بوده30 و در نتیجه، مىتوانسته در بخشهایى از جامعه همچنان طبیعى محسوب شود.
بدین شکل، مىتوان گفت که آیات یادشده مىتوانند بیانگر توجه قرآن به آثار رفتارهایى باشند که ممکن است ناآگاهانه و بدون هیچ قصدى از سوى آماجهاى مستعد بزهدیدگى سر بزنند. اما به مثابه علایمى هستند که مىتوانند توجه مجرمان بالقوه را به خود جلب نموده و دستکم با به خطا انداختن آنها، انگیزههاى ارتکاب جرم را در آنان تقویت کنند.
2ـ2. رفتارهاى آگاهانه: در برخى از موارد، این بزهدیده است که به هر دلیل، ممکن است رفتارى عمدى انجام دهد تا شرایط وقوع بزه ـ و در نتیجه، بزهدیدگى او ـ فراهم آید. برخى از این رفتارها عبارتند از: اغوا، ترغیب، تشویق، تحریک، پیشقدمى، زمینهسازى و عرضهگرى. به نظر بسیارى از بزهدیدهشناسان، نمونه شایعى از اینگونه رفتارها را مىتوان در «جرمهاى جنسى» مشاهده کرد. به بیان دیگر، آنان برآنند که بهرغم آنکه در جرمهاى جنسى، طرف مؤنث عرفا بزهدیده محسوب مىشود، در موارد متعددى از این جرمها، این زن است که با اقدامات تسهیلکننده یا برانگیزاننده، خود را در معرض رفتارهاى مجرمان بالقوه قرار داده است. البته آنان یادآور مىشوند که این رفتارها همیشه به قصد بزه انجام شده یا با آگاهى از احتمال وقوع آن، صورت نمىگیرد، بلکه در بسیارى موارد، تنها با هدف تحریک طرف مقابل و لذتجویىهاى مقدماتى است. اما در عمل، مجرم را به انجام بزه و گاه استفاده از زور و فشار برمىانگیزاند.
با توجه به نزدیکى مضمونهاى «پیشقدمى»، «عرضهگرى»، «تشویق» و «اغواء» و به ویژه اینکه همه شواهد قرآنى ناظر به آنها را از آیات 23 و 24 سوره «یوسف» استفاده کردهایم، شواهد قرآنى ناظر به این مقولات آنها را یکجا بررسى مىکنیم. چنانکه گذشت، این آیات، بیانگر ماجرایى هستند که در آن، حضرت یوسف علیهالسلام آماج هوسرانىهاى همسر عزیز مصر قرار گرفت: «و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او تمنّاى کامجویى کرد و درها را بست و گفت: بشتاب به سوى آنچه برایت مهیاست... و در حقیقت، [آن زن ]آهنگ وى کرد، و [یوسف نیز ]اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او مىکرد... .»
مفسّران، فرازهاى بیانشده از این آیات را به گونهاى تحلیل کردهاند که به روشنى توجه قرآن کریم را به مضمونهاى موردنظر، نشان مىدهد. به تصریح آنان، معناى فراز «رَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ»در آیه 23 این است که همسر عزیز مصر، مىکوشید یوسف علیهالسلام را با «نیرنگ» به خود متوجه سازد؛ یعنى، کارهایى انجام مىداد که اشخاص فریبکار انجام مىدهند تا طرف مقابلشان را بفریبند و آنچه را که او در اختیار دارد و نمىخواهد از دست بدهد، از وى بربایند. به نظر آنان، منظور آیه، چارهاندیشىها و نیرنگهایى است که زلیخا انجام داد تا یوسف را به کامجویى وادار سازد.31 با این تحلیل، در این آیه، آن که سعى در زمینهسازى وقوع بزه دارد، خود زن است که با حیله و نیرنگ مىکوشد طرف مقابل را اغوا کند.
تعبیر «غَلَّقَتِ الأَبْواب» در آیه یادشده، بیانگر بستن دربها به سختى و محکمى است.32 این کار نیز توسط طرف مؤنث صورت مىپذیرد و دلالتهاى زیر را با خود دارد: اول، نوعى زمینهسازى بستر گناه است؛ با این هدف که وقوع آن را تسهیل کند. دوم، حاوى پیامهاى مثبت زن به طرف مقابل است تا بدو بفهماند که براى انجام بزه از طرف او مشکلى نخواهد بود. و سوم، راه فرار را بر او مىبندد و با این ترفند، مجال ارتکاب گناه و فرصت متقاعد ساختن او را افزایش مىدهد.
به نظر آنان، فراز «هَیتَ لَکَ» مىتواند بیانگر مواردى باشد که آماج بزه، خود را بسان یک کالاى جذاب عرضه مىکند تا نظر مجرم را به خویش جلب کند. تحلیلهاى مفسّران از این فراز، مفهوم «عرضهگرى» را به روشنى مىرساند. آنان برآنند که آن بانو خود را آماده گناه کرد و به یوسف علیهالسلام اعلام نمود آماده است تا در اختیار او قرار گیرد. برخى دیگر، معناى این فراز را «بیا» و «بشتاب» دانستهاند. این معنا گویاى آن است که او با فراهم کردن شرایط، از یوسف علیهالسلام، دعوت و او را به رفتار ناشایست مورد نظرش، «ترغیب و تشویق» کرده است.33
مقدم شدن فراز «هَمَّتْ بِهِ» بر فراز «هَمَّ بِها» نیز مىتواند بیانگر پیشقدمى آماج بزه باشد که مفسّران به اتفاق به آن توجه دادهاند؛ یعنى، رفتارى که به بزهکار بالقوه مىفهماند براى انجام بزه با بزرگترین مشکل ـ که همانا ممانعت بزهدیده است ـ روبهرو نخواهد بود و ممکن است تمایل و تلاش او به انجام بزه را چند برابر کند. این نکته در آیات پیشگفته 26 تا 28 این سوره نیز مورد توجه است که به از پشت دریده شدن پیراهن یوسف علیهالسلام توجه داده و آن را بیانگر مقصر نبودن او شمردهاند. این آیات، نشان مىدهند که زلیخا همانگونه که در فراهم کردن مقدمات رسیدن به مقصود، پیشقدم بود، پس از فراهم شدن شرایط نیز باز او بود که ابتدا اقدام کرد.34
3ـ2. رفتارهاى ناآگاهانه: از جمله رفتارهاى ناآگاهانه مىتوان به خشونت و پرخاشگرى، بىمبالاتى و بىملاحظگى و رفتارهاى پرخطر اشاره کرد. به گفته برخى محققان، گاه خشونت بیجا و پرخاشگرىِ آماج جرم، به نوعى همیارى در وقوع جرم بدل مىشود، به گونهاى که اگر بزهدیده این پرخاشگرى و واکنش نسنجیده را از خود نشان نمىداد، جرم یا اصلاً صورت نمىپذیرفت و یا از شدت آن کاسته مىشد. روایات معصومان علیهمالسلام از این متغیر با تعابیرى همچون غضب، تعجیل و... یاد کردهاند. این گزارهها در تبیین این رفتارهاى ناآگاهانه به سازوکارهاى مختلفى اشاره کردهاند. نقطه مشترک این تعابیر، ضعف تعقل فرد و عقلانى نبودن این واکنش اوست و اینکه این نوع برخورد، حاصلى جز پشیمانى و زیان خود وى ندارد. در ادامه، چند نمونه از این گزارهها را بررسى مىکنیم:
1ـ3ـ2. پرخاشگرى: روانشناسان در تعریفى نسبتا جامع از پرخاشگرى آن را چنین تعریف مىکنند: پرخاشگرى ناظر به رفتارى است که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگر انجام مىشود و متضمن بىتوجهى محض به سلامت دیگران و احتمالاً خود است؛ پیامدهاى پرخاشگرى ممکن است فیزیکى یا روانى باشد.
چنانکه مىبینیم، عنصر اساسى این تعریف، بىتوجهى به پیامدهاى آسیبآفرین عمل است. وجود این عنصر، نوعى همخوانى را بین این مفهوم و مضمون «اطلاق غضب (رها کردن خشم)» در روایات اسلامى ـ که بیانگر رفتارهاى کنترلنشده و غیرعقلانى ناشى از اینگونه هیجانات عاطفى است ـ پدید مىآورد.35
بسیارى از روایات به عواقب بد «اطلاق غضب» هشدار دادهاند و آسیبهاى ناشى از اینگونه رفتارها را بیش از هر چیز، متوجه مرتکب آن مىدانند. براى نمونه، در ذیل، به دو روایت نقلشده از امام على علیهالسلام در این زمینه اشاره مىشود. این روایات، اطلاق غضب را همچون آتشى سوزان مىدانند که هلاکت خود فرد را در پى دارد.
در روایت اول، این نوع رفتار به آتشى تشبیه شده که مرتکب آن را با شعله خود، سوزانده و به هلاکت مىکشاند: «الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ کَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ کَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا»؛36 غضب، آتشى است فروزنده. آن که آن را فرو نشاند، آن آتش را خاموش کرده است و آن که آن رها کند، خود او اولین کسى است که در شعلهاش خواهد سوخت.
در روایت دوم نیز همین امام همام یادآور شدهاند: «مَنْ غَلَبَ عَلَیهِ غَضَبُهُ تَعَرَّضَ لِعَطَبِهِ»؛37 هر که غضبش بر او غلبه کند، متعرّض هلاک خود گشته و خود را در معرض آن قرار داده است.
شارحان این احادیث، غلبه غضب بر فرد را بیانگر تصمیمگیرىهاى نسنجیده و پرخاشگرانه ناشى از این حالت هیجانى دانسته و از جمله یادآور شدهاند: با غلبه غضب هیچ دور نیست که کارى کند که باعث هلاکت اخروى او گردد، بلکه گاهى دنیوى نیز.38
به همین شکل، در حدیث دوم نیز تعبیر «تَعَرَّضَ» به روشنى به نقش فرد در هلاکت خود، اشاره دارد.39
2ـ3ـ2. بىملاحظگى و بىمبالاتى: توجه قرآن به نقش بىملاحظگى و بىمبالاتى آماج بزه در بزهدیدگى او را ـ براى مثال ـ مىتوان در دو آیه زیر دید:
آیه 165 سوره «آلعمران» بیانگر ماجرایى است که در جنگ احد اتفاق افتاده است. سپاه اسلام، در مرحله اول، با پیروزى بر دشمن عنان جنگ را در دست گرفته بودند. اما در اثر غفلتى که از آنان سر زد، در جمعآورى غنایم عجله کردند و فرمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله را در مواظبت بىوقفه از تنگه احد، زیر پا نهادند. دشمن از این غفلت و بىمبالاتى استفاده کرد و از همان نقطه بر سپاه اسلام یورش برد؛ و ضربات جبرانناپذیرى بر آنها وارد کرد و هفتاد نفر از آنان را به شهادت رساند. در این آیه مىخوانیم: «أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِکُمْ...»؛ آیا زمانى که [در جنگ احد ]آسیبى به شما رسید که بىتردید دو برابرش را [در جنگ بدر به دشمن ]رساندید. مىگویید: این آسیب چگونه و از کجاست؟ بگو: از ناحیه خود شماست.
مفسّران در تحلیل این آیه، تأکید دارند که قرآن کریم، ضرباتى را که بعد از رها کردن تنگه احد بر سپاه اسلام وارد آمد حاصل بىمبالاتى سپاهیان مسلمان در حفاظت از آن تنگه مىدانند و مسئولیت صدمات حاصله را بر عهده خود آنان ـ که در واقع، بزهدیدگان این ماجرا بودند ـ مىگذارد.40 آنان همچنین یادآور شدهاند: سبب آن مصایب، نافرمانى تیراندازان بود که مراکز خود را خالى کردند و تازه بعد از خالى کردن نیز، از در معصیت، پشت به قتال نمودند و خلاصه کلام اینکه، سبب آن نافرمانى و سرپیچى از دستور رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، که فرمانده این جنگ بود و این نافرمانى باعث فشل و تنازعشان در امر، و در آخر سبب شکستشان گردید و این خود سنتى است طبیعى و عادى.41
آیه 108 سوره «انعام» نیز در بیان دیگرى، ضرر ناشى از عملکرد ناآگاهانه و رفتار نسنجیده افراد را به خود آنها نسبت داده و خود زیاندیدگان را مسئول بزهدیدگى خویش برشمرده است: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوا بِغَیْرِ عِلْمٍ...»؛ و معبودانى را که کافران به جاى خدا مىپرستند، دشنام ندهید، که آنان هم از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام خواهند داد.
در توضیح مفاد این آیه مىتوان گفت: افراد گاه براى دفاع از خود و اثبات حقانیتشان در برابر دشمنان، ناآگاهانه و از روى بىملاحظگى رفتارهاى نادرستى از خود بروز مىدهند که در برخى موارد، باعث متضرر شدن خود آنان مىشود. یکى از این رفتارها، همان دشنام گفتن به کفار است که از نگاه قرآن مىتواند متقابلاً به توهین و بىحرمتى آنان به مقدسات مسلمانان بینجامد؛ زیرا این غریزه انسانى است که از حریم مقدسات خود دفاع کند و با کسانى که به حریم مقدساتش تجاوز کنند به مقابله برخیزد و چه بسا شدت خشم، او را به ناسزا گفتن به مقدسات دشنامدهندگان وادارد.42 در اینجاست که قرآن کریم، زیانهاى ناشى از اینگونه اعمال را به خود زیاندیدگان نسبت داده و آنان را مسئول بزهدیدگى خویش شمرده است. برخى مفسّران در این زمینه توجه دادهاند: «ناسزاگویى» عامل بروز دشمنى و کینه و ناسزا شنیدن است... گاهى انسان در گناه دیگران شریک مىشود؛ آنجا که مقدّمات گناه دیگران را فراهم کند.43
برخى دیگر برآنند که آیه شریفه، ناسزاگویى به دیگران را نوعى عامل و زمینهساز گناه آنان مىداند و با این تعبیر، فرد را مسبب و مسئول واکنش انجامشده در برابر آن ناسزا به شمار مىآورد.
در این آیه بدین نکته اشاره شده است که براى هیچ کس جایز نیست کارى را انجام دهد یا حرفى را بزند که زمینهساز گناه دیگرى شود.44
3ـ3ـ2. رفتارهاى پرخطر: برخى از رفتارها انسان را در موقعیتى قرار مىدهد که احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرد. از جمله این رفتارها مىتوان به رفتارهاى پرخطر اشاره کرد. در ادامه، با توجه منابع اسلامى به دو نمونه از این رفتارها اشاره مىشود:
الف. سبک شمردن امر سلطان: از جمله رفتارهاى پرخطر که احتمال بزهدیدگى را بالا مىبرد، بىاعتنایى به قدرتهاى حاکم و جبّار است. برخى روایات با عنایت به حاکمیت قدرتهاى مستبد ستمگر در جامعه آن روز، به ضرورت رعایت ملاحظاتى خاص در برخورد با قشر حاکم، توجه دادهاند و خطرات رعایت نکردن این ملاحظات را برشمردهاند. از جمله آنها حدیث زیر در کتاب شریف من لایحضره الفقیه است که در آن، امام صادق علیهالسلام به نقل از پدران بزرگوارشان علیهمالسلام وصیتى را از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به امام علىبن ابىطالب علیهالسلام روایت مىفرمایند که فراز زیر از آن، به پرخطر بودن این رفتار و نقش مؤثر آن در بزهدیدگى افراد اشاره دارد: «ثَمَانِیةٌ إِنْ أُهِینُوا فَلایلُومُوا إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ... وَ الْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ»؛45 هشت دستهاند که اگر بدانان اهانتى شود، باید خود را سرزنش کنند... آن که پادشاه را سبک بشمارد... .
سبک شمردن امر سلطان منجر به گلاویز شدن فرد با حاکمیت قدرتمند آن جامعه است که به طور طبیعى خطرات جانى و مالى را براى شخص به همراه مىآورد و او را مورد تهدید قرار مىدهد.
ب. در آمدن در موضع تهمت: حضور در برخى مکانها و قرار گرفتن در شرایطى خاص و نقش آنها در افزایش احتمال زیاندیدگى از جمله رفتارهاى پرخطرى است که در احادیث موجود در منابع اسلامى مورد توجه قرار گرفته است. براى مثال، دو روایت زیر، که به ترتیب از امام على و امام صادق علیهماالسلام نقل شدهاند، قرار گرفتن در معرض بدگمانى جامعه و تبعات اجتماعى ناشى از آن ـ که از جمله آنها مىتواند از دست دادن منزلت و حیثیت اجتماعى باشد ـ را یکى از زیانهاى ناشى از اینگونه رفتارها به شمار آورده و خود فرد را در ازاى این زیاندیدگى، مسئول و قابل سرزنش دانستهاند:
ـ «مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهْمةِ فَلایلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن»؛46 کسى که خود رادرمعرضبدنامىوجایگاهتهمت قرار مىدهد، نباید کسى را کهبهاوگمانبدمىبرد،ملامت کند.
ـ «مَنْ دَخَلَ مَوْضِعا مِنْ مَوَاضِعِ التُّهَمَةِ فَاتُّهِمَ فَلا یلُومَنَّ إِلاَّ نَفْسَهُ»؛47 هر که به جایى تهمتخیز در آید و متهم گردد، کسى جز خود را سرزنش نکند.
3. شیوه زندگى
شیوه زندگى یکى از عناصرى است که تحلیلهاى کلان بزهدیدگى، آن را داراى نقش مؤثرى در پیوند دادن آماجهاى بزه و بزهکاران بالقوه و زمینهسازى وقوع بزه و بزهدیدگى مىدانند. این امر مسلم و شایعى است که شمار قابل توجهى از اشخاص براى گذران زندگى، چه بسا ناگزیر، محیط و ساختار اجتماعى و شیوه زندگى خاصى را برمىگزینند که موجبات بزهدیدگى آنان را فراهم مىآورد یا احتمال آن را افزایش مىدهد.
در فرهنگ قرآنى، «مستضعفان عملى»48 کسانىاند که محیط یا شیوه زندگى خاصى را برگزیدهاند که مانع عمل به باورها و پاىبندى به ارزشها و هنجارهاى الهى است و چه بسا آنان را به زیر پا نهادن این هنجارها وامىدارد. قرآن کریم، این امر را خسرانى تردیدناپذیر و زیان دیدن انسان در حیات اینجهانى و آنجهانىاش مىداند. اما در این خسران و زیاندیدگى ـ که بىتردید، معلول فشارهاى تحملناپذیر جامعه و ساختارهاى اجتماعى غیرالهى و کارگزاران و حاکمان آنهاست ـ خود این افراد را مقصر و مسئول مىشمرد و آنان را «ستمکننده به خود» مىنامد. تحلیل قرآن درباره این دسته از مستضعفان، از یکسو، بر نقش و مسئولیت این افراد در زیانى که این اجتماعات و حاکمان آن بر آنان وارد مىآورند، تأکید دارد و از سوى دیگر، گونهاى خاص از بزهدیدگى را با اشاره به نقش متغیر کلان «شیوه زندگى» توضیح مىدهد. این تحلیل را از جمله مىتوان در آیه زیر دید: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرا» (نساء: 97)؛ همانا آنان که فرشتگان جانشان را مىگیرند، در حالى که بر خویشتن ستم کردهاند، از آنان مىپرسند: در چه وضعى بودید؟ گویند: در زمین، مستضعف بودیم [و بهناچار در جبهه کافران قرار داشتیم]. فرشتگان [در پاسخ ]گویند: مگر زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟ آنان، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است.
4. فعالیتهاى روزمره
ارتباط اجتماعى افراد و رفتوآمد آنها در محیطهاى مختلف، یکى دیگر از متغیرهاى کلان مؤثر در میزان بزهدیدگى است که در بخش «چارچوب نظرى» با تعبیر «فعالیتهاى روزمره» به آن اشاره شد. گزارههاى دینى نیز نسبت به این متغیر بىالتفات نبوده و برخى از گونههاى این فعالیتهاى روزمره را معرفى و آثار منفى آن بر شخص را گوشزد مىنمایند. نمونه این گزارهها، فراز زیر از وصیت امیرمؤمنان على علیهالسلام به فرزند گرامىشان امام حسن مجتبى علیهالسلام است. این فراز به مضمون همنشینى با بدان و رفتوآمد در مجالس مورد سوءظن که مصداق آشکارى از فعالیتهاى روزمره افراد است، اشاره دارد و به نقش اینگونه فعالیتها در زمینهسازى تهدیدها و زیانهایى ـ مانند فریب خوردن از همنشینان ـ توجه داده است: «إِیاکَ وَ... وَ الْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ فَإِنَّ قَرِینَ السَّوْءِ یغُرُّ جَلِیسَهُ»؛49 بپرهیز از... مجلسى که بدان گمان بد مىرود؛ که همنشین بد، همنشین خود را مىفریبد.
نتیجهگیرى
در این پژوهش با بیان نظریه بزهدیدهشناختى، اصول و مقولات اصلى این نظریه برجسته، و با برگردان مفاهیم کلیدى بزهدیدهشناختى به چند مقوله اصلى تقسیم شدند و با تحلیل محتواى آیات قرآن کریم و روایات موجود در منابع حدیثى شیعه، در پاسخ به سؤال اصلى تحقیق که «آیا دین مبین اسلام در آموزههاى خود به محورهاى نظریات بزهدیدهشناسى توجه داشته است یا نه»، این نتیجه حاصل شده است که به رغم نوپا بودن نظریات بزهدیدگى در مطالعات جرمشناسى، آموزههاى اسلامى در تحلیل رفتارهاى کجروانه و علل شکلگیرى اینگونه رفتارها و بزهدیدگىهاى ناشى از آنها، محورهاى خرد، میان برد و کلان مطرح شده در نظریههاى بزهدیدهشناختى را به شکلى معنادار مورد توجه قرار دادهاند و این رویکرد را به عنوان یکى از راهکارهاى مهم در حوزه تبیین کجروى به کار گرفتهاند.
··· منابع
ـ نهجالبلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، تهران، علمى و فرهنگى، 1378.
ـ ابنمنظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1414ق.
ـ امیلیانو، ویانو، «بزهدیدگى و بزهدیدهشناسى»، ترجمه نسرین مهرا، تحقیقات حقوقى، ش 19ـ20، بهار و پاییز 1376، ص 432ـ457.
ـ بابایى، احمدعلى، برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382.
ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، شرح آقاجمالالدین خوانسارى، تهران، دانشگاه تهران، 1366.
ـ جمعى از مترجمان، ترجمه تفسیر طبرى، تهران، توس، 1356.
ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، قم، آلالبیت، 1409ق.
ـ حسینى همدانى، سید محمدحسین، انوار درخشان، تهران، کتابفروشى لطفى، 1404ق.
ـ حلّى، ابن ادریس، المنتخب من تفسیرالتبیان، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1409ق.
ـ خرمشاهى، بهاءالدین و مسعود انصارى، پیام پیامبر، تهران، منفرد، 1376.
ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، بیروت، دارالعلم، 1412ق.
ـ سلیمى، على و محمد داورى، جامعهشناسى کجروى، قم، پژوهشکده حوره و دانشگاه، 1380.
ـ صدوق، محمدبن على، من لایحضره الفقیه، ترجمه علىاکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
ـ طباطبائى، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامى، 1417ق.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، جوامع الجامع، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، ناصرخسرو، 1372.
ـ فلسفى، محمدتقى، الحدیت روایات تربیتى، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، 1368.
ـ قرائتى، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383.
ـ کىنیا، مهدى، «بزهدیدهشناسى»، حقوق دانشکده علوم قضایى، ش 1، بهار 1370، ص 32ـ47.
ـ گسن، موریس، اصول جرمشناسى، ترجمه میرروحاللّه صدیق، تهران، دادگستر، 1385.
ـ گنابادى، سلطانمحمد، بیانالعادة فى مقامات العبادة، ترجمه رضا خانى و حشمتاللّه ریاضى، تهران، دانشگاه پیام نور، 1372.
ـ گیدنز، آنتونى، جامعهشناسى، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نى، 1386.
ـ لپز، ژرژ و ژینا فیلیزولا، بزهدیده و بزه دیدهشناسى، ترجمه روحالدین کرد علیوند و احمد محمدى، تهران، مجمع علمى و فرهنگى مجد، 1379.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسهالوفاء، 1404ق.
ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
* دانشجوى دکترى جامعهشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. دریافت: 10/6/89 ـ پذیرش: 19/5/90.
1ـ ژرژ لپز ـ ژینا فیلیزولا، بزهدیده و بزهدیدهشناسى، ترجمه روحالدین کرد علیوند و احمد محمدى، ص 10.
2ـ مهدى کىنیا، «بزهدیدهشناسى»، حقوق دانشکده علوم قضایى، ش 1، ص 12.
3ـ ر.ک: موریس گسن، اصول جرمشناسى، ترجمه میر روحاللّه صدیق.
4ـ ژرژ لپز و ژینا فیلیزولا، همان، ص 36.
5ـ همان، ص 49.
6ـ موریس گسن، همان، ص 181.
7ـ ریمون بودون و فرانسیس بوریکا، جرم، ص 36، به نقل از: على سلیمى و محمد داورى، جامعهشناسى کجروى، ص 249.
8ـ همان.
9ـ موریس گسن، همان، ص 181.
10ـ همان، ص 184.
11ـ به نقل از: على سلیمى و محمد داورى، همان، ص 344.
12ـ موریس گسن، همان، ص 177.
13ـ على سلیمى و محمد داورى، همان، ص 335.
14ـ آنتونى گیدنز، جامعهشناسى، ترجمه حسن چاوشیان، ص 327.
15ـ همان، ص 341ـ346، به نقل از: على سلیمى و محمد داورى، همان، ص 259.
16ـ ویانو امیلیانو؛ «بزهدیدهشناسى»، ترجمه نسرین مهرا، تحقیقات حقوقى، ش 19ـ20 ص 432ـ457.
17ـ موریس گسن، همان، ص 181.
18ـ همان، ص 341ـ346، به نقل از: على سلیمى و محمد داورى، همان، ص 258.
19ـ ویانو امیلیانو، همان، ص 447.
20ـ موریس گسن، همان، ص 187.
21ـ به نقل از: على سلیمى و محمد داورى، همان، ص 260.
22ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 11، ص 142، 165ـ166 و 257.
23ـ فضلبن حسن طبرسى، جوامع الجامع، ترجمه مترجمان، ج 1، ص 68.
24ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 10، ص 326ـ328.
25ـ محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 378، ح 5786؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 168، ش 4.
26ـ محمدبن على صدوق، همان، ج 13، ص 9.
27ـ همان، ج 6، ص 315.
28ـ این حدیث در منابع اهلسنت، نقل شده است (مانند سننالترمذى، ج 4، ص 461؛ ج 5، ص 273؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 890) اما فقهاى شیعه نیز به مفاد آن استدلال کردهاند. از جمله: حسنبن یوسف مطهّر حلّى، التنقیحالرائع لمختصرالشرائع، ج 4، ص 410، نیز ر.ک. بهاءالدین خرمشاهى و مسعود انصارى، پیام پیامبر، ص 104، ش 5.
29ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 8، ص 558؛ همو، مجمعالبیان، ترجمه مترجمان، ج 20، ص 107؛ سلطان محمد گنابادى، بیانالعادة فى مقامات العبادة، ترجمه رضا خانى و حشمتاللّه ریاضى، ج 11، ص 450؛ احمدعلى بابایى برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 608.
30ـ ناصر مکارم شیرازى، همان، ج 17، ص 290ـ291.
31ـ فضلبن حسن طبرسى، جوامع الجامع، ترجمه مترجمان، ج 3، ص 198.
32ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 12، ص 190.
33ـ جمعى از مترجمان، ترجمه تفسیر طبرى، ج 12، ص 178ـ179.
34ـ سید محمدحسین حسینى همدانى، انوار درخشان، ج 9، ص 51.
35ـ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ص 608.
36ـ محمدتقى فلسفى، الحدیث، ج 1، ص 143؛ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، شرح آقاجمال خوانسارى، ج 2، ص 47، ش 1787.
37ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ج 5، ص 236، ش 8139.
38ـ همان.
39ـ براى مطالعه بیشتر در این زمینه، ر.ک: همان، ج 5، ص 195، ش 7948 و ص 201، ش 7977؛ همان، ج 3، ص 69، ش 3855.
40ـ فضلبن حسن طبرسى، همان، ج 4، ص 330.
41ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 4، ص 92.
42ـ همان، ج 7، ص 434.
43ـ محسن قرائتى، تفسیر نور، ج 3، ص 329.
44ـ فضلبن حسن طبرسى، همان، ج 4، ص 537.
45ـ محمدبن على صدوق، همان، ج 4، ص 355، ح 5762.
46ـ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، حکمت 159.
47ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل الشیعة، ج 12، ص 36، ح 15573.
48ـ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: نهجالبلاغه، ص 206، ص 189، باب الهجرة.
49ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 12، ص 36، ص 15573.