نگرش دینى و هوش فرهنگى (مورد مطالعه: شهر سنندج)
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 167 ـ آبان 1390، 123ـ138
یعقوب احمدى*
چکیده
هوش فرهنگى توانایى فرد براى تطبیق با ارزشها، سنتها، آداب و رسوم متفاوت است. با توجه به متنوع و چندفرهنگى بودن جامعه ایرانى و همچنین جامعه شهرى سنندج، هدف اصلى مقاله سنجش وضعیت هوش فرهنگى و متعینهاى آن است. از آنجایى که دین و نگرش دینى، مؤلفه بسیار برجستهاى در شکلدهى به جهتگیرهاى نگرشى افراد به شمار مىرود، به عنوان مؤلفه اصلى مؤثر بر هوش فرهنگى مورد کنکاش قرار مىگیرد.
روش پژوهش حاضر، توصیفى از نوع همبستگى است. از نظر کنترل شرایط پژوهش، یک بررسى پیمایشى، از نظر وسعت، پهنانگر و از نظر زمانى، مقطعى است. جامعه آمارى پژوهش، شهروندان 15 سال به بالاى مناطق چندگانه شهر سنندج هستند. شیوه نمونهگیرى به روش خوشهاى چندمرحلهاى و حجم نمونه 340 نفر مىباشند.
نتایج توصیفى تحقیق حکایت از آن دارد که سطح هوش فرهنگى شهروندان در شاخص هوش فرهنگى و ابعاد چهارگانه در حد متوسط و متوسط رو به بالا قرار دارد. این نشان از رضایتبخش بودن وضعیت هوش فرهنگى است. نتایج تحلیلى تحقیق نیز حاکى از ارتباط معنادار و البته معکوس میان نگرش دینى با شاخص هوش فرهنگى و سه بعد از ابعاد چهارگانه هوش فرهنگى هستند.
کلیدواژهها: هوش فرهنگى، نگرش دینى، تنوع فرهنگى، انگیزش، فراشناخت، ارزش، چندفرهنگى.
مقدّمه
چندفرهنگى1 بودن یکى از موضوعات مهم اجتماعى،سیاسى و فرهنگى بسیارى از جوامع پیشرفته به شمار مىآید. گرچه پدیده جامعه چندفرهنگى نسبتا کهن بوده و منشأ و تاریخ آن در کشورهاى مختلف، متفاوت است، اما اهمیت آن به ویژه در عصر جهانىشدن آشکار شده است. در جوامع چندفرهنگى مبحث تعاملات میانفرهنگى از اهمیت بسیارى برخوردار است. تعاملات میانفرهنگى وجوهى از رفتار میان مردمانى با فرهنگ یا پارهفرهنگهاى هویتى متفاوت شکل مىگیرد.
تعاملات میانفرهنگى، به عنوان فرایند مبادله اندیشهها، معانى و کالاهاى فرهنگى میان مردمانى از فرهنگهاى مختلف، هنگامى به وقوع مىپیوندد که ادراکات فرهنگى و نظامهاى نمادین آنها به اندازه کافى مجزا هستند. در اینگونه از ارتباط، اساسا بین دو طرف ارتباط، در آغاز علقه فرهنگى مشترکى وجود نداشته و یا اینکه طرفین، داراى پیوندهاى فرهنگى ضعیفى هستند. به عبارتى، ارتباط میان افرادى که ادراکات فرهنگى و نظام نمادهایشان به حدى گوناگون است که مىتواند در جریان ارتباط، ایجاد اختلال نماید، «تعاملات میانفرهنگى» نامیده مىشود. در این میان، فرد هنگامى نیازمند آگاهى از راز و رمزهاى ارتباطات میانفرهنگى مىشود که در یک حس فرهنگى2خود را متمایز از دیگران ببیند و ضمنا در تلاش باشد که به مشابهت معنى در فراگرد ارتباط دست یابد. براى پیشبرد روند فوق، یعنى پیشبرد تعاملات و ارتباطات میانفرهنگى، محققان به وجود پیشنیازهاى بسیارى اشاره نمودهاند. یکى از مواردى که در سالهاى اخیر با مطالعه بر روى فرهنگ و سازگارى انسانها با مبانى فرهنگى انجام شده، بحث هوش فرهنگى و اثر آن بر تعاملات میانفرهنگى در جوامع چندفرهنگى به ویژه جوامع مهاجرپذیر است.
هوش فرهنگى حوزه نوینى از هوشمندى است که امکان میانجىگرى در فضاهاى فرهنگى متنوع را مطرح مىکند. مفهوم چندوجهى هوش فرهنگى براى نخستین بار توسط ایرلى و انگ مطرح شد. این دو اندیشمند، هوش فرهنگى را قابلیت یادگیرى الگوهاى جدید در تعاملات فرهنگى و ارائه پاسخهاى رفتارى صحیح به این الگوها تعریف کردهاند.3 آنها معتقد بودند: در مواجهه با موقعیتهاى فرهنگى جدید، به زحمت مىتوان علائم و نشانههاى آشنایى یافت که بتوان از آنها در برقرارى ارتباط سود جست. بر ایناساس،هوشفرهنگىبهعنوانمبنایا توانمندى تمرکز بر قابلیتهاىخاصىکهبراىروابطشخصى باکیفیت واثر بخشى در شرایط فرهنگى مختلف لازم است، تلقّى مىگردد.
علاوه بر مباحث مزبور، ویژگى چندفرهنگى و چندقومى بودن جامعه ایران و به ویژه شهر سنندج، بر اهمیت مباحث مبتنى بر تفاوتهاى فرهنگى و راهکارهاى مدیریت آنها و پیشبرد روند تعاملات میانفرهنگى براى تبدیل تنوع جامعه از وضعیت تهدید به فرصت بیش از پیش مىافزاید. از این منظر است که نوشتار حاضر عمده تأکید خود را بر پاسخ به این پرسشها نهاده است:
ـ وضعیت توزیع هوش فرهنگى شهروندان ساکن شهر سنندج در ابعاد چهارگانه آن به چه صورت مىباشد؟
ـ کدامیک از متغیرهاى شخصیت میانفرهنگى و عناصر قومگرایى بیش از سایر متغیرها بر هوش فرهنگى و ابعاد آن اثرگذار است و میزان تبیینکنندگى واریانس هوش فرهنگى توسط هریک به چه میزان است؟
هوش فرهنگى و ابعاد آن
هوش فرهنگى (CQ) توانایى فرد براى انطباق مؤثر و کارآمد با موقعیتهاى فرهنگى جدید است و بنابراین، اشاره به شکلى از هوش موقعیتى (مکانى) دارد که رفتارهاى هوشمندانه تطابقى، از نظر فرهنگى با ارزشها و باورهاى یک جامعه یا فرهنگ خاص پیوند مىخورد.4
بسیارى از محققان هوش فرهنگى را توانایى فرد در انجام اثربخش وظایف در موقعیتهاى متفاوت فرهنگى تعریف کردهاند. توماس و همکاران برآنند که هوش نوعى شایستگى چندوجهى است که شامل دانش فرهنگى، عمل متفکرانه و فهرستى از مهارتهاى رفتارى مىشود.5 توماس و ارلون (2008) هوش فرهنگى را بهعنوان نظامى از توانایىهاى تعاملى تعریف کردهاند. در واقع، هوش فرهنگى ظرفیتى است که به افراد اجازه مىدهد تا در مواجهه با فرهنگهاى مختلف، درک و فهم درستى داشته باشند و به طور مناسب عمل کنند.6
جدول شماره 1: تعاریف اندیشمندان از هوش فرهنگى
تعاریف |
متفکران |
موفقیت افراد در توانایی سازگاری و انطباق با فرهنگی دیگر؛ به عنوان مثال موفقیت در انجام یک کار تجاری و یا مأموریت بازرگانی برون مرزی. |
برسلین 2006 |
توانایی یک شخص در تطابق و وفق دادن موثر و کارا با شرایط و موقعیت های جدید فرهنگی. |
ارلی و آنگ 2003 |
طبیعی به نظر آمدن و توانایی تفسیر و تحلیل اشارات و ژست های نامفهوم فرد یا افرادی دقیقاً مثل همکاران و هموطنان آن فرد یا افراد و بازتاب آن حرکات و اشارات. |
ارلی و موساکو سکی 2004 |
موثر بودن و تأثیرگذار بودن فرد در درک دانش و آگاهی، مهارت ها و ویژگی های شخصیتی، برای انجام بهتر کار با افرادی از ملیتهای مختلف و فرهنگ های متفاوت، چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور. |
جانسون 2006 |
توانایی تأثیرگذاری در فرهنگ های مختلف. توانایی تعامل موثر با افرادی که از لحاظ فرهنگ با ما متفاوتند. |
ان جی و الی 2006 تامس 2006 |
داشتن مهارت و انعطاف در درک فرهنگ و پذیرش بیشتر آن و توانایی در برقراری ارتباط فکری و عاطفی و رفتاری هنگام تعامل با افرادی از فرهنگ های دیگر |
تامس و انکسون 2005 |
در رابطه با نحوه شکلگیرى هوش فرهنگى، برخى از محققان معتقد به شناخت ذاتى هستند7 و تعداد دیگرىنیز معتقدند که هوش فرهنگى در واقع پروسهاى است که در جریان آن، افراد دانش فرهنگى را به عنوان وجهى از واقعیت زندگى درک کرده و کسب مىکنند8 و معتقدند کهاین جزء از فرهنگ زیر مجموعه بخش شناختى عقل مىباشد.
هوش فرهنگى در واقع، مفهومى چندوجهى و چندبعدى است که تمایلات انسانى در رابطه با فرهنگهاى دیگر را از زوایاى متفاوت مورد واکاوى و ارزیابى قرار مىدهد. ارلى و آنگ (2003) از نخستین متفکرانى بودند که مفهوم چندوجهى هوش فرهنگى را تدوین کردند. آنها هوش فرهنگى را شامل عناصر ذهنى (فراشناخت و شناختى) و عناصر انگیزشى و رفتارى در نظر گرفتند. بر این اساس، مىتوان عنوان نمود که ارلى و آنگ سه نوع هوش فردى را که به طور مستقیم با تعامل انسانى مرتبط است از هم باز شناختهاند که یکى از ابعاد به دو زیرمجموعه قابل تفکیک است: ذهنى (فراشناخت و شناخت)، انگیزشى و رفتارى.
هوش فرهنگى ـ فراشناختى
هوش فرهنگى ـ فراشناختى نوعى آگاهى و هشیارى فرهنگى است در تعامل با دیگرانى از زمینههاى مختلف فرهنگى. هوش فرهنگى ـ فراشناختى نشان از فرایندهایى دارد که افراد به کار مىگیرند تا دانش فرهنگى را کسب و درک کنند. این دانش شامل آگاهى و کنترل بر فرایند تفکر افراد در رابطه با فرهنگ مىشود. عامل فراشناختى هوش فرهنگى یک مؤلفه منتقدانه است که دستکم سه کاربرد و برونداد مهم دارد:
نخست، اندیشیدن در مورد افراد و وضعیتهایى را که زمینههاى فرهنگى متفاوت دارند ارتقا مىدهد.
دوم، اندیشیدن انتقادى در مورد عادات، مفروضات و مرزهاى فرهنگى را موجب مىگردد.
سوم، به افراد امکان مىدهد که نگاشتهاى ذهنى را ارزیابى و مرور کنند و این عامل به طور محسوسى دقت فهم آنها را افزایش مىدهد.9
هوش فرهنگى ـ شناختى
هوش فرهنگى ـ شناختى نوعى دانش فرهنگى فردى از هنجارها، تمرینها و عرفها در محیطهاى مختلف فرهنگى است. در گوناگونى گستره و مسلم فرهنگهاى دنیاى معاصر، هوش فرهنگى ـ شناختى دانش همگانى فرهنگى و همچنین دانش فرهنگهاى مختلف را نشان مىدهد. عامل شناختى هوش فرهنگى نوعى مؤلفه انتقادى است؛ زیرا دانش راجع به شباهتهاى فرهنگى و تفاوتهاى آن، تصمیمگیرى و عملکرد در وضعیتهاى چندفرهنگى است.10
هوش فرهنگى ـ انگیزشى
هوش فرهنگى ـ انگیزشى نوعى قابلیت فردى است براى توجه مستقیم و صرف انرژى در راستاى تفاوتهاى فرهنگى. منظور از هوش فرهنگى ـ انگیزشى، توانایى فرد براى معطوف کردن توجه و انرژى خود به سمت و سوى سازگارى و انطباق با فرهنگهاى جدید است. به طور اخص، هوش فرهنگى ـ انگیزشى اشاره به انگیزه درونى و خودکارایى در انطباق با فرهنگهاى جدید است. بنابراین، افرادى که هوش فرهنگى ـ انگیزشى بالایى دارند از تعامل در فرهنگهاى جدید لذت مىبرند و در انجام چنین کارى و داشتن چنین توانایىهایى احساس اعتماد به نفس مىکنند.11
هوش فرهنگى ـ رفتارى
هوش فرهنگى ـ رفتارى نوعى قابلیت فردى است براى نمایش اعمال مناسب شفاهى و غیرشفاهى هنگام تعامل با افراد دیگر در زمینههاى فرهنگى مختلف. هوش فرهنگى ـ رفتارى بر اساس داشتن و کاربرد فهرست یا سلسله گستردهاى از رفتارهاست. هوش فرهنگى ـ رفتارى اشاره به طیف گستردهاى از مهارتهاى رفتارى است که افراد دارند و مىتوانند به شکل مناسبى، رفتارهاى کلامى و غیرکلامى خود را در موقعیتهاى جدید فرهنگى بروز دهند.12
ابعاد چهارگانه هوش فرهنگى در واقع، تشریحگر فرایندهاى متفاوت در برخوردهاى میان فرهنگى هستند. هوش فرهنگى ـ فراشناختى بر فرایندهاى شناختى سطح بالاتر تمرکز دارد. هوش فرهنگى ـ شناختى نشاندهنده دانش نسبت به هنجارها، رسوم و سنتها در فرهنگهاى مختلف است13 که شامل دانش اقتصادى، حقوقى(قانونى) و نظامهاى اجتماعى فرهنگها و خردهفرهنگهاى مختلف و دانش و آگاهى از چارچوب اصلى ارزشهاى فرهنگى است. هوش فرهنگى ـ انگیزشى نشاندهنده اهمیت و سمتوسوى انرژى و توانایىهایى است که در جهت یادگیرى و عملکرد در موقعیتها و شرایط میان فرهنگى، سوق داده مىشود. این نوع هوش فرهنگى عمدتا به عنوان شکل خاصى از خوداثربخشى یا باور به مفید بودن خود و انگیزه درونى در موقعیتهاى میان فرهنگى معرفى مىگردد. سرانجام، هوش فرهنگى ـ رفتارى، توانایى بروز دادن اعمال و اقدامات مناسب کلامى و غیرکلامى، بخصوص هنگام تعامل با افراد از فرهنگهاى مختلف است.14
دیندارى و نگرش دینى
دین در لغت به معناى «کیش»، «ملة»، «صبغة»، «طریقت» و «شریعت مقابل کفر» است.15 نیز به معناى قید و بند، التزام، تعهد، تکریم، تقدس و شریعت، مذهب، ورع، پاداش16 انقیاد، خضوع، پیروى، تسلیم و جزا17 آمده است. معانى دیگرى هم در برخى از فرهنگلغتها ذکر شده است که از جمله آنها مىتوان به این معانى اشاره کرد: «جزا و مکافات»، «حسابرسى»، «اطاعت و انقیاد»، «رویه و عادت».18
مفهوم دین در قرآن نیز به معانى متعددى به کار رفته است. یکى از مهمترین معانى دین، «شریعت و آیین» (مجموعهاى از باورها و آداب و سنن) است. معانى دیگرى نیز در قرآن براى واژه دین ذکر شده است؛ دین به معناى اطاعت و پرستش، تسلیم و روز جزا نیز در قرآن به کار رفته است.
برخى از متکلمان اسلامى در تعریف دین (که غالبا مرادشان دین اسلام بوده است و نه همه ادیان الهى) به دو مفهوم «کتاب» و «سنت» توجه داشتهاند. برخى دیگر از اندیشمندان مسلمان تعاریف عامترى براى دین ذکر نمودهاند که مىتوان شمول آنها را نسبت به ادیان الهى دیگر نیز سرایت داد. تفتازانى یکى از اندیشمندانى است که تعریفش از دین اختصاص به دین اسلام ندارد. او معتقد است: «دین عبارت است از قوانین الهى که وضع شدهاند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند.»19 علّامه طباطبائى نیز در تعریف دین با اشاره به غایت دین مىگوید: «دین چیزى غیر از سنت حیات، و شیوهاى که بر انسان واجب است آن را به کار گیرد تا در حیات خود سعادتمند شود نیست.»20 آیتاللّه جوادى آملى هم ضمن ارائه تعریفى از دین، ملاکهایى براى حقانیت ادیان ذکر مىکند: «به معناى اصطلاحى، دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرّراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها باشد. گاهى همه این مجموعه، حق و گاهى همه آنها باطل و زمانى مخلوطى از حق و باطل است. اگر مجموعه حق باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطى از حق و باطل مىنامند. دین حق، دینى است که عقاید، قوانین و مقرّرات آن از طرف خداوند نازل شده و دین باطل دینى است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرّر شده است.»21 آیتاللّه مصباح دیندارى را فرع بر قبول خداوند برمىشمرد و به این ترتیب، مفهوم «ادیان بىخدا» را نادرست مىداند: «علاوه بر آن، دین به معناى اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان، و دستورات عملى متناسب با این عقاید مىباشد. از اینروى، کسانى که مطلقا معتقد به آفرینندهاى نیستند و پیدایش پدیدههاى جهانى را تصادفى و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مىدانند "بىدین" نامیده مىشوند، اما کسانى که معتقد به آفرینندهاى براى جهان هستند، هرچند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد، دیندار شمرده مىشوند و بر این اساس، ادیان موجود در میان انسانها به "حق" و "باطل" تقسیم مىشوند و دین حق عبارت است از آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند.»22
همچنین، دیندارى به معناى میزان التزام عملى و ذهنى به باورهاى دینى است. به عبارتى، میزان پیروى پیروان دین از آن و از زیرمجموعههاى آن است. بر این اساس، از لحاظ واژهشناسى، دیندارى صفت مفهوم دین است و از این نظر نسبى است؛ یعنى مصداق قطعى و مطلق براى آن نمىتوان معلوم کرد و به این لحاظ، داراى مراتبى است و بین دو وضعیت حداقلى و حداکثرى جاى مىگیرد. به لحاظ منطقى مىتوان گفت که رابطه این دو واژه به نوعى رابطه مفهوم و مصداق است. دین یک مفهوم کلى، و دیندارى مصداق و جلوهاى از آن است. دیندارى که واحد مشاهده آن در اصل افراد هستند، تلاشهاى فردى براى درک آن چشمه قدسى است. بنابراین، دیندارى وابستگى تام به دین دارد و فرد دیندار، با درجات یا از جهات متفاوت مىکوشد، خود را با یک منبع قدسى که از نظر وى در دین متبلور است، همذات گرداند و بر این اساس، میزان و جهت هم ذاتانگارى فرد با دین موردنظر وى، دیندارى او را روشن مىسازد.23
در این زمینه، اندیشمندان حوزه دین و به ویژه جامعهشناسان، بر گوناگونى و متنوع بودن دین تأکید نمودهاند. کنت به ابعاد سهگانه دین، یعنى «عواطف»، «عقاید» و «عمل» بر حسب ابعاد سهگانه وجودى انسان اشاره کرده است.24 از نظر دورکیم، دین را گروههاى اجتماعى به وجود مىآورند و اساسا امرى گروهى و یا جمعى است. این همان چیزى است که به گفته دورکیم، آن را از سحر و جادو متمایز مىسازد. از نظر او، دین عبارت است از یک نظام مشترک و الزامآور از اعتقادات و اعمال که به امور مقدس، یعنى آن چیزهایى که جدا، مجزا و محترم هستند، مربوط مىشود؛ اعتقادات و اعمالى که همه پیروان آنها را در یک اجتماع اخلاقى (کلیسا) گرد هم مىآورد. نزد ماکس وبر دین عبارت است از «نوع خاصى از رفتار در یک زندگى اجتماعى» که باید به مطالعه و بررسى شرایط و نیز آثار آن پرداخت. آلپورت (1950) میان دو نوع نهادىشده و درونىشده دینى تمایز مىگذارد تا ارتباط گرایشهاى مختلف را با این دو مقوله نشان دهد.25 از دیدگاه وى، جهتگیرى مذهبى، به دو صورت «درونى» و «بیرونى» مىباشد. وى قابل قبولترین روش متمایز کردن این دو قطب مذهب را این مىداند که بگوییم شخص داراى «مذهب بیرونى»، مذهبش را به کار مىگیرد، در صورتى که شخص داراى «مذهب درونى» با مذهبش زندگى مىکند. بر اساس نظر آلپورت، مذهب درونى، مذهب فراگیر داراى اصول سازمانیافته و درونىشده است که خود غایت و هدف است نه وسیلهاى براى رسیدن به هدف شخصى، اما کسى که جهتگیرى مذهبى بیرونى دارد، مذهبش با شخصیت و زندگىاش تلفیق نشده است و براى او مذهب وسیلهاى است که براى ارضاى نیازهاى فردى، از قبیل امنیت، مورد استفاده قرار مىگیرد.
با آنکه واچ (1951) براى نخستین بار این نکته را مطرح کرد که تجربه دینى ادیان داراى سه بعدِ «مفهومى یا نظرى»، «آیینى یا عملى» و «جامعهشناختى یا جمع» است، اما آثار گلاک و استارک توجه پژوهشگران را به سوى تعریف چندبعدى از دین جلب کرد.26
گلاک و استارک در کتاب ماهیت اجتماعات دینى اذعان کردهاند که با وجود تفاوت در میان ادیان مختلف، وجوه مشترکى را در میان آنها مىتوان یافت. این وجوه یا عرصهها در حقیقت، ابعاد دیندارى را تشکیل مىدهند و عبارتند از: ابعاد اعتقادى، مناسکى، پیامدى عاطفى و فکرى.27
در ایران نیز در سالهاى اخیر، شناخت نگرشهاى دینى و گونههاى دیندارى در پژوهشهاى بسیارى انجام گرفته است. شجاعى زند، دیندارى را تأثیر و تجلّى کم یا زیاد دین در ذهن، رفتار و روان افراد معرفى مىکند که ابعاد پنجگانه معتقد بودن، مؤمن بودن، اهل عبادت بودن، اخلاقى عمل کردن و متشرع بودن از آن مستفاد مىشود. براى ساخت سنجه یا سنجههاى معیار در دیندارى علاوه بر ابعاد و وجوه تصریحشده، مىتوان از نشانهها، آثار و پیامدهاى عمیقتر دیندارى نیز کمک گرفت؛ مانند تلاش فرد در افزایش دانش دینى، داشتن ظاهر دینى، برپایى شعائر و... .28
یکى از الگوهاى دیندارى که در چند سال اخیر بر اساس سطوح و آموزههاى دین اسلام به سنجش جهتگیرى مذهبى دانشجویان مسلمان پرداخته است، الگویى است که در 10 مقوله، انسانِ دیندار مسلمان را معرفى مىکند:
1. رابطه انسان و دین (بعد شعایرى و مناسکى)؛
2. رابطه انسان و خدا (معرفت الهى، توسل و امید...)؛
3. رابطه انسان و آخرت (ایمان به معاد، ترس از دوزخ و...)؛
4. اولیاى دین (اعتقاد به نبوت و امامت و الگوگیرى از آنها)؛
5. اخلاق فردى (تقوا، توبه، عزت نفس، تعقل و ...)؛
6. روابط اجتماعى (راستگویى، پاکدامنى و...)؛
7. معیشت (مال حلال، کمک به مستمندان و...)؛
8. خانواده (گفتار نرم، ازدواج و...)؛
9. ابعاد جسمى (سلامت، طهارت و...)؛
10. انسان و طبیعت (عبرت، آبادانى، عدم آزار حیوانات و...).29
بر این اساس، نوشتار حاضر نیز با توجه به الگوهاى دیندارى و نگرش دینى در ایران و جهان به سنجش نگرش دینى در میان شهروندان سنندجى پرداخته است. منظور از نگرش دینى در این نوشتار، اعتقادات منسجم و یکپارچه توحیدى است که خداوند را محور امور دانسته و ارزشها، اخلاقیات، آداب و رسوم رفتارهاى انسان را با یکدیگر، طبیعت و خویشتن تنظیم مىنماید.
مرورى بر منابع تجربى
پیشینه خارجى
ـ «رفتار سازمانى و فرایندهاى تصمیمگیرى انسان یا تأثیر هوش فرهنگى بر تسلسل و نتایج مذاکره» عنوان مطالعهاى است که توسط لین ایما و مایکل جى گلفاند در سال 2005 انجام پذیرفته است. پژوهش فوق، تأثیر هوش فرهنگى بر فرایندها و نتایج مذاکرات میان فرهنگى را بررسى نموده است و به بازبینى سایر انواع هوشها (مانند توانایى شناختى و هوش عاطفى)، شخصیت (پذیرا و باز بودن در رفتار و برونگرا بودن) و تجربیات بینالمللى پرداخته است.
روش تحقیق نوشتار، پیمایشى، ابزار گردآورى اطلاعات پرسشنامه استاندارد و شیوه گردآورى اطلاعات از طریق اینترنت بوده است. حجم نمونه مقتضى (236 نفر)، از طریق ابزارهاى پژوهش «مارکت» به کار گرفته شدند تا نظرخواهى اینترنتى را تکمیل کنند. همه شرکتکنندگان، کارکنان تماموقت ادارات (شامل 42 درصد زن و 58 درصد مرد) بودند و میانگین سنى آنها 1/42 بوده است.
نتایج حکایت از آن داشتهاند که افراد داراى هوش فرهنگى بالاتر، انگیزههاى مشارکتى بیشتر و انگیزه شناختشناسى بالاترى نسبت به افراد داراى هوش فرهنگى پایینتر، دارند. بنابراین، استدلال محققان این بوده است که افراد با هوش فرهنگى بالاتر بر شکلگیرى روابط همکارى مثبتتر (به جاى روابط رقابتى منفى) تمرکز دارند.
نتایج همچنین حکایت از آن داشتهاند که با توجه به اینکه افراد با هوش فرهنگى بالاتر، واقعا از تعامل با افراد از فرهنگهاى مختلف لذت مىبرند، احتمال دارد که آنها داراى فکر و ذهن باز، و کنجکاو بوده و از یادگیرى چیزهاى جدید لذت ببرند و یا به عبارت دیگر، انگیزههاى شناختشناسى بیشترى داشته باشند. افراد با هوش فرهنگى بالاتر هم ـ بنا به تعریف ـ در سازگارى با موقعیت متنوع فرهنگى اعتماد به نفس بالایى دارند. بنابراین، اگر مشکلات ارتباطى به دلیل نشانههاى سرگرمکننده فرهنگى پدید آید، به احتمال بسیار زیاد، این افراد تلاش بسیار زیادى را مىکنند تا درک درستى از پیرامون خود داشته باشند، و اهداف خود را در سازگارى مؤثر با موقعیتهاى میان فرهنگى به دست آورند. پژوهشها نشان داد که شواهد غیرمستقیم براى رابطه مثبت بین هوش فرهنگى و انگیزه شناختشناسى وجود دارد.
ـ «اثرات هوش فرهنگى بر پذیرش و ادغام اعضا در تیمهاى چندملیتى» عنوان مطالعهاى دیگر است که توسط جین فلارتى در سال 2006 انجام پذیرفته است.
روش پژوهش مطالعه فوق، ترکیبى از پیمایش و روش تحقیق کیفى بوده است. مشارکتکنندگان در دو تیم کلى و چند زیرمجموعه تیمى جزئى تفکیک شدهاند. تیمهاى شرکتکننده از لحاظ جنسیت، سن، ملیت و حق تصدى تیمى و شرکتى متنوع بودهاند. تیمهاى شرکتکننده از جنبه ملیت به مقدار زیادى متنوع بودهاند، به گونهاى که دستکم از 27 ملیت مختلف در تیمها مشارکت داشتهاند.
نتایج تحلیلى تحقیق نشان دادهاند که ارتباط مثبت بین هوش فرهنگى ترغیبى تیمى و پذیرش و زمان ادغام تیمى براى اعضاى جدید وجود داشته است. به عبارتى، نتایج نشان دادهاند که هوش فرهنگى انگیزشى بسیار در این زمینه تأثیرگذار بوده است. به بیان دیگر، همزمان با افزایش توانایى هوش فرهنگى انگیزشى، زمان پذیرش و ادغام اعضاى تیم جدید کاهش مىیابد. بر این اساس، ارتباط معنادارى بین هوش فرهنگى انگیزشى تیم با پذیرش و زمان ادغام اعضاى جدید و ارتباط مثبت معنادارى میان هوش فرهنگى انگیزشى و پذیرش تیمى و زمان ادغام براى اعضاى جدید وجود داشته است.
ـ «تأثیرات هوش فرهنگى بر اعتماد میان فردى در گروههاى چندفرهنگى» یکى دیگر از مطالعاتى است که در رابطه با هوش فرهنگى و اثر آن توسط توماس راکستول و کوک یینگ انجام پذیرفته است.
روش تحقیق مطالعه فوق از نوع آزمایشى همراه با ابزار پرسشنامه بوده است. اطلاعات از 259 جنبه از 40 پروژه تیمى در مدرسه تجارى سانفرانسیسکو جمعآورى شده است. میانگین سنى 22 سال بوده است و از مجموع مشارکتکنندگان 57 درصد دختر و 43 درصد پسر بودهاند. حجم نمونه در این مطالعه 454 دانشآموز سانفرانسیسکویى بوده است. 197 دانشآموز بومى و بقیه از 19 کشور مختلف انتخاب شدند که شامل کانادا، نیوزلند، فنلاند، نروژ، سوئد، هلند و آلمان بودهاند.
نتایج تحقیق حاکى از آن بودهاند که گروههاى متنوع فرهنگى سطح کمترى از تأثیرپذیرى براساس اعتماد نسبت به گروههاى تکفرهنگى داشتهاند. نتایج همچنین نشان دادهاند که هوش فرهنگى اعضاى محلى گروهها، تأثیرات منفى تنوعات فرهنگى بر اعتماد را کاهش داده است. همچنین رابطه معنادارى میان هوش فرهنگى فراشناختى و تنوع گروهى در مورد پیشبینى اعتماد وجود داشته است.
پیشینه داخلى
وحید قاسمى و همکاران در مطالعهاى تحت عنوان «توزیع شهروندان ساکن در شهر اصفهان بر مبناى مقیاس استاندارد هوش فرهنگى» که در سال 1389 انجام پذیرفته، به بررسى مفهوم هوش فرهنگى در ابعاد چهارگانه آن پرداخته است. مطالعه با واکاوى مفهوم هوش فرهنگى و عناصر آن و نظریههاى موجود در این رابطه آغاز مىشود. هدف از انجام این کار پژوهشى، همانگونه که عنوان شد، نشان دادن موقعیت شهروندان 20 تا 49 ساله ساکن در شهر اصفهان بر مبناى متوسط امتیاز آنان از چهار مقیاس فرعى سنجش هوش فرهنگى شامل ابعاد انگیزشى، شناختى، فراشناختى و رفتارى بوده است.
روش تحقیق مطالعه فوق، پیمایش مبتنى بر پرسشنامه استاندارد هوش فرهنگى بوده است. حجم نمونه در این نوشتار 396 نفر بودهاند و توزیع پرسشنامه با استفاده از شیوه نمونهگیرى سهمیهاى و بر مبناى سه متغیر جنس، گروه سنى و منطقه محل زندگى انجام پذیرفته است.
نتایج تحقیق حکایت از آن داشتهاند که در مجموع، وضعیت هوش فرهنگى در سه مقیاس فرعى از مقیاس چهارگانه در حد رضایتبخشى قرار داشته و وضعیت سازه اصلى هوش فرهنگى نیز در محدوده حد وسط بوده است. میانگینهاى 29/5، 05/5 و 57/4 (حداکثر = 7 و حداقل = 1 و حد وسط 4) به ترتیب براى هوشهاى فراشناختى، رفتارى و انگیزشى از نقاط قوت وضعیت جامعه آمارى مورد مطالعه در باب هوش فرهنگى بوده است و همچنین میانگین 88/2 براى هوش فرهنگى شناختى، مهمترین نقطه ضعف جامعه آمارى مورد مطالعه تشخیص داده شده است.
همچنین میانگین سازه اصلى هوش فرهنگى شهروندان ساکن شهر اصفهان که از ترکیب چهار بعد ذکر شده حاصل شده بود نشان داده است که جامعه آمارى در مجموع داراى هوش فرهنگى بالاتر از حد متوسط بودهاند.
مطالعهاى دیگر در مورد هوش فرهنگى با عنوان «ارتباط هوش فرهنگى و عملکرد جامعهالمصطفى العالمیه» توسط معصومى کاظمى در سال 1387 براى اخذ درجه کارشناسى ارشد انجام پذیرفته است.
روش تحقیق مطالعه فوق، پیمایشى، و ابزار گردآورى دادهها پرسشنامه استاندارد بوده است. حجم نمونه 74 نفر از کارکنان جامعهالمصطفى العالمیه بوده است که دادهها از طریق پرسشنامه جمعآورى گردیده است. به منظور سنجش هوش فرهنگى از سؤالات پرسشنامه استاندارد ارائهشده توسط Angو براى سنجش عملکرد از سؤالاتى که بر اساس بررسى ادبیات موجود در زمینه عملکرد تدوین شده بود، استفاده گردیده و هر دو دسته سؤالات در قالب یک پرسشنامه در اختیار قرار گرفته است.
نتایج به دستآمده از طریق آزمون همبستگى «اسپیرمن» نشان دادهاند که بین هوش فرهنگى و عملکرد، ابعاد هوش فرهنگى (فراشناختى، شناختى، انگیزشى، رفتارى) و عملکرد ارتباط معنادارى وجود داشته است. اولویت ابعاد هوش فرهنگى کارکنان جامعهالمصطفى العالمیه بر اساس نتایج به دستآمده از آزمون «فریدمن» بدین قرار بوده است: هوش فرهنگى ـ انگیزشى، هوش فرهنگى ـ فراشناختى، هوش فرهنگى ـ رفتارى، و هوش فرهنگى ـ شناختى. بر مبناى نتایج به دستآمده از آزمون، هوش فرهنگى، هوش فرهنگى ـ انگیزشى، هوش فرهنگى ـ فراشناختى، هوش فرهنگى ـ رفتارى و عملکرد، کارکنان جامعهالمصطفى العالمیه در حد مطلوبى قرار داشتهاند، اما از نظر هوش فرهنگى ـ شناختى در وضعیت مطلوبى نبودهاند.
فرضیات تحقیق و روششناسى
الف. فرضیات تحقیق: فرضیات تحقیق حاضر به قرار زیرند:
ـ بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى رابطه وجود دارد.
ـ بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى رابطه وجود دارد.
ـ بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى رابطه وجود دارد.
ـ بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى رابطه وجود دارد.
ب. روششناسى: پژوهش حاضر نوعى تحقیق توصیفى از نوع همبستگى (غیرآزمایشى) است که از نظر کنترل شرایط پژوهش، یک بررسى پیمایشى است. از نظر هدف، یک بررسى کاربردى، از نظر وسعت، پهنانگر و از نظر زمانى یک بررسى مقطعى است. جامعه آمارى پژوهش شامل کلیه شهروندان 15 سال به بالاى شهر سنندج مىباشد. تعداد نمونه بر اساس فرمول نمونهگیرى «کوکران» با دقت برآورد 05%= dو حداکثر واریانس 25%=pq و سطح اطمینان 95 درصد، 348 نفر تعیین شده که به دلیل زایل شدن برخى از پرسشنامهها هنگام گردآورى دادهها و عدم امکان استفاده از آنها 325 پرسشنامه مورد تجریه و تحلیل قرار گرفته است. بر این اساس، هوش فرهنگى با استفاده از پرسشنامه 20 سؤالى استاندارد ارلى و آنگ سنجش شد. در این زمینه 5 گویه براى هوش فرهنگى ـ انگیزشى، 6 پرسش براى هوش فرهنگى ـ شناختى، 4 پرسش براى هوش فرهنگى ـ فراشناختى و 5 گویه براى سنجش هوش فرهنگى ـ رفتارى ارائه شده است.
جدول شماره (2): ضریب آلفاى کرونباخ
سازه و ابعاد |
تعداد گویه |
میزان آلفا |
هوش فرهنگی ـ انگیزشی ـ شناختی ـ فراشناختی رفتاری |
20 5 6 4 5 |
94/0 78/0 843/0 724/0 914/0 |
نگرش دینی |
13 |
915/0 |
واحد تحلیل پژوهش حاضر، شهروندان، و قلمرو زمانى تحقیق، شش ماهه نخست سال 1390 مى باشد. همچنین میزان روایى سازههاى متعدد پژوهش براساس آلفاى کرونباخ در جدول زیر آمده است که به نظر مىرسد همه سازههاى مورد مطالعه در حد مطلوبى داراى روایىاند.
جدول شماره (3): ویژگىهاى جمعیتشناختى پاسخگویان
متغیر |
ابعاد |
درصد |
جنس |
مرد زن |
9/52 1/47 |
وضعیت تأهل |
متأهل مجرد |
5/50 5/49 |
سن |
15-19 20-24 25-29 30-34 35-39 40-44 45-49 50 به بالا |
16 3/20 5/22 12 2/9 7/7 5/6 8/5 |
تحصیلات |
بیسواد ابتدایی و راهنمایی تا دیپلم فوق دیپلم و لیسانس فوق لیسانس و بالاتر |
7/6 4/23 2/21 2/42 5/6 |
منطقه زندگی |
پایین متوسط بالا |
3/33 3/33 3/33 |
یافتههاى تحقیق
یافتههاى پژوهش در دو قسمت ارائه مىگردد. در قسمت اول، ابعاد مختلف هوش فرهنگى و همچنین نگرش دینى توصیف شده و در قسمت دوم، فرضیات تحقیق درباره رابطه نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى و ابعاد آن بررسى مىشوند.
توصیف متغیرهاى اصلى
متغیرهاىاصلىدر این پژوهش، هوش فرهنگى و ابعاد آن و نگرش دینى شهروندان است که در زیر توصیف آنها ارائه مىشود.
توزیع پراکندگى وضعیت شاخص هوش فرهنگى شهروندان شهر سنندج: طبق اطلاعات جدول شماره (4) ملاحظه مىشود که متوسط هوش فرهنگى شهروندان 2/47 درصد با انحراف معیار 8/12 بوده است. در این میان، پیوستار هوش فرهنگى حداقل 20 و حداکثر 140 است.
جدول شماره 4: توزیع پراکندگى وضعیت هوش فرهنگى شهروندان سنندج
متغیر |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
ضریب کجی |
حداقل |
حداکثر |
چارک اول |
چارک دوم |
چارک سوم |
هوش فرهنگی |
325 |
64/85 |
41/19 |
153/0 |
20 |
140 |
50/72 |
87 |
100 |
با توجه به جدول شماره (5) نیز مىتوان عنوان نمود که بیشترین میزان شهروندان سنندجى داراى هوش فرهنگى متوسطى در ابعاد چهارگانه بودهاند (5/46 درصد). همچنین جدول حکایت از آن دارد که پس از این مقوله، 9/32 درصد از شهروندان سنندجى داراى هوش فرهنگى پایینى بودهاند.
جدول شماره 5: وضعیت هوش فرهنگى شهروندان ساکن سنندج
فراوانی |
درصد |
درصد تجمعی |
|
بالای بالا |
10 |
1/3 |
1/3 |
بالا |
40 |
3/12 |
4/15 |
متوسط |
151 |
5/46 |
8/61 |
پایین |
107 |
9/32 |
8/94 |
پایین پایین |
17 |
2/5 |
0/100 |
جمع |
325 |
0/100 |
بر اساس اطلاعات جدول شماره (6) ملاحظه مىشود که به طور متوسط هوش فرهنگى ـ شناختى شهروندان سنندجى در طول شش ماهه اول سال 1390 برابر 45/23 درصد با انحراف معیار 45/5؛ هوش فرهنگى ـ انگیزشى آنها 40/21 با انحراف استاندارد 52/6؛ هوش فرهنگى ـ فراشناختى شهروندان شهر سنندج 65/18 با انحراف استاندارد 45/5؛ هوش فرهنگى ـ رفتارى آنان 70/21 با انحراف استاندارد 05/6 بوده است. علاوه بر آن، بر اساس اطلاعات جدول مىتوان عنوان نمود که سطح هوش فرهنگى ـ شناختى شهروندان سنندجى در حد متوسط، هوش فرهنگى ـ انگیزشى در حد متوسط و یا مقدارى بالاتر از آن، هوش فرهنگى ـ فراشناختى در حد نسبتا مطلوب و هوش فرهنگى ـ رفتارى شهروندان مورد مطالعه در حد متوسط یا به عبارتى دقیقتر، در سطح متوسط رو به بالا قرار دارد.
جدول شماره 6: توصیف ابعاد چهارگانه هوش فرهنگى
شاخص ها و ابعاد |
میانگین |
حداقل |
حداکثر |
انحراف معیار |
شناختی |
45/23 |
6 |
42 |
45/5 |
انگیزشی |
40/21 |
5 |
35 |
52/6 |
رفتاری |
70/21 |
5 |
35 |
05/6 |
فراشناختی |
65/18 |
4 |
28 |
31/4 |
علاوه بر آن، بر اساس اطلاعات جدول شماره (7)، متوسط نمرات نگرش دینى شهروندان شهر سنندج 50/40 با انحراف استاندارد 71/9 بوده است. در این میان، پیوستار نگرش دینى حداقل 13 و حداکثر 65 بوده است. همچنین بر اساس اطلاعات جدول مىتوان عنوان نمود که سطح نگرش دینى شهروندان مورد مطالعه در حد تقریبا متوسط بوده است و نیز با توجه به دینى بودن جامعه و حاکمیت ایرانى، سطح نگرش دینى در میان شهروندان در حد چندان مطلوبى قرار ندارد.
جدول شماره 7: توزیع پراکندگى نمرات نگرش دینى شهروندان سنندجى
متغیر |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
ضریب کجی |
حداقل |
حداکثر |
چارک اول |
چارک دوم |
چارک سوم |
نگرش دینی |
325 |
50/40 |
71/9 |
019/0 |
13 |
65 |
34 |
41 |
46 |
یافتههاى تحلیلى
نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى
فرضیه اصلى این عنوان مبتنى بر اثر نگرش دینى بر شاخص هوش فرهنگى بوده است. از آنرو که هر دو متغیر در سطح فاصلهاى بودهاند، از آماره پیرسون براى تعیین همبستگى و ارتباط آنها استفاده شده است.
جدول شماره 8: بررسى رابطه نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى بر مبناى ضریب همبستگى پیرسون
متغیرها |
هوش فرهنگی |
|
نگرش دینی |
مقدار پیرسون |
167/0 |
سطح معناداری |
002/0 |
|
تعداد |
325 |
همانگونه که در جدول فوق مشهود است، ارتباط معنادارى میان متغیرهاى نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى وجود دارد (سطح معنادارى = 002.0). بر این اساس، مىتوان با 95 درصد اطمینان رأى به رد فرض صفر و پذیرش فرض مقابل داد. به عبارتى، مىتوان عنوان نمود که بین نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى رابطه معنادارى در سطح 95 درصد اطمینان وجود دارد. همچنین مقدار پیرسون (167/0) از متوسط بودن شدت همبستگى دو متغیر نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى شهروندان سنندجى حکایت دارد. البته باید اشاره نمود که علامت منفى در کنار شدت همبستگى نشان از معکوس بودن رابطه میان دو متغیر دارد. بر این اساس، آماره پیرسون نشان از آن دارد که بالا رفتن شدت نگرش دینى سبب کاهش توانایى هوش فرهنگى شهروندان سنندجى شده است و بعکس.
نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى
فرضیه اصلى این عنوان مبتنى بر اثر نگرش دینى بر هوش فرهنگى ـ انگیزشى بوده است. از آنرو که هر دو متغیر در سطح فاصلهاى بودهاند، از آماره پیرسون براى تعیین همبستگى و ارتباط آنها استفاده شده است.
جدول شماره 9: بررسى رابطه نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى با استفاده از ضریب همبستگى پیرسون
متغیرها |
هوش فرهنگی-انگیزشی |
|
نگرش دینی |
مقدار پیرسون |
122/0 |
سطح معناداری |
044/0 |
|
تعداد |
323 |
همانگونه که در جدول شماره (9) مشخص است، ارتباط معنادارى میان متغیرهاى نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى وجود دارد (سطح معنادارى = 044.0). بر این اساس، مىتوان با 95 درصد اطمینان رأى به رد فرض صفر و پذیرش فرض مقابل داد. به عبارتى، مىتوان عنوان نمود که بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى رابطه معنادارى در سطح 95 درصد اطمینان وجود دارد. همچنین مقدار پیرسون (112/0) از نسبتا ضعیف بودن شدت همبستگى دو متغیر نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى شهروندان سنندجى حکایت دارد. البته باید اشاره نمود که علامت منفى در کنار شدت همبستگى نشان از معکوس بودن رابطه میان دو متغیر دارد. بر این اساس، آماره پیرسون نشان از آن دارد که بالا رفتن شدت نگرش دینى سبب کاهش توانایى هوش فرهنگى ـ انگیزشى شهروندان سنندجى شده است و بعکس.
نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى
فرضیه اصلى این عنوان مبتنى بر اثر نگرش دینى بر هوش فرهنگى شناختى بوده است. به این دلیل که هر دو متغیر در سطح فاصلهاى بودهاند، از آماره پیرسون براى تعیین همبستگى و ارتباط آنها استفاده شده است.
جدول شماره 10: بررسى رابطه نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى با استفاده از ضریب همبستگى پیرسون
متغیرها |
هوش فرهنگی-شناختی |
|
نگرش دینی |
مقدار پیرسون |
139/0 |
سطح معناداری |
012/0 |
|
تعداد |
323 |
همانگونه که در جدول فوق مشهود است، ارتباط معنادارى میان متغیرهاى نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى وجود دارد (سطح معنادارى = 012/0). بر این اساس، مىتوان با 95 درصد اطمینان رأى به رد فرض صفر و پذیرش فرض مقابل داد. به عبارتى، مىتوان عنوان نمود که بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى رابطه معنادارى در سطح 95 درصد اطمینان وجود دارد. همچنین مقدار پیرسون (139/0) از تقریبا متوسط بودن شدت همبستگى دو متغیر نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى شهروندان سنندجى حکایت دارد. البته باید اشاره نمود که علامت منفى در کنار شدت همبستگى نشان از معکوس بودن رابطه میان دو متغیر دارد. بر این اساس، آماره پیرسون نشان از آن دارد که بالا رفتن شدت نگرش دینى سبب کاهش توانایى هوش فرهنگى ـ انگیزشى شهروندان سنندجى شده است و بعکس.
نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى
فرضیه اصلى این عنوان مبتنى بر رابطه نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى بوده است.
جدول شماره 11: ضریب همبستگى پیرسون براى همبستگى نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى
متغیرها |
هوش فرهنگی-فراشناختی |
|
نگرش دینی |
مقدار پیرسون |
105/0 |
سطح معناداری |
035/0 |
|
تعداد |
323 |
همانگونه که در جدول فوق مشهود است، ارتباط معنادارى میان متغیرهاى نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى شهروندان سنندجى وجود دارد (سطح معنادارى = 035/0). بر این اساس، مىتوان با 95 درصد اطمینان رأى به رد فرض صفر و پذیرش فرض مقابل داد. همچنین مقدار پیرسون از نسبتا ضعیف بودن شدت همبستگى دو متغیر نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى شهروندان سنندجى حکایت دارد. اگرچه برخلاف موارد پیشین، در این مورد ارتباط دو مقوله مثبت و مستقیم بوده است.
نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى
فرضیه اصلى این عنوان مبتنى بر اثر نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى بوده است. از آنرو که هر دو متغیر در سطح فاصلهاى بودهاند، از آماره پیرسون براى تعیین همبستگى آنها استفاده شده است.
جدول شماره 12: ضریب همبستگى پیرسون براى همبستگى میان نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى
متغیرها |
هوش فرهنگی-رفتاری |
|
نگرش دینی |
مقدار پیرسون |
187/0 |
سطح معناداری |
001/0 |
|
تعداد |
323 |
همانگونه که در جدول فوق مشهود است، ارتباط معنادارى میان متغیرهاى نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى وجود ندارد (سطح معنادارى = 001/0). بر این اساس، مىتوان با 95 درصد اطمینان رأى به رد فرض صفر و پذیرش فرض مقابل داد. همچنین مقدار پیرسون (187/0) از متوسط رو به بالا بودن شدت همبستگى دو متغیر نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى شهروندان سنندجى حکایت دارد. البته باید اشاره نمود که علامت منفى در کنار شدت همبستگى نشان از معکوس بودن رابطه میان دو متغیر دارد. بر این اساس، آماره پیرسون نشان از آن دارد که بالا رفتن شدت نگرش دینى سبب کاهش توانایى هوش فرهنگى رفتارى شهروندان سنندجى شده است و بعکس.
جمعبندى
مقاله حاضر به بررسى وضعیت هوش فرهنگى شهروندان سنندجى و اثر دیندارى بر آن پرداخته است. در این زمینه، نتایج زیر حاصل شده است:
1. به طور کلى، میانگین نمرات هوش فرهنگى شهروندان 64/85 با انحراف استاندارد 41/19 و حداقل هوش فرهنگى 4/28 و حداکثر 17/138 از 140 به دست آمده است؛ یعنى سطح هوش فرهنگى شهروندان سنندج در حد متوسط و به عبارتى دقیقتر، متوسط رو به بالا قرار دارد و این نشان مىدهد که دامنه هوش فرهنگى تقریبا از آستانه مطلوبى برخوردار است. همچنین مشخص گردید که بیش از 61 درصد از شهروندان داراى هوش فرهنگى متوسط به بالا بودهاند.
2. یافتههاى توصیفى نشان از آن دارد که هوش فرهنگى ـ انگیزشى شهروندان مقدارى از متوسط بالاتر بوده است. همچنین میانگین سایر ابعاد هوش فرهنگى، یعنى هوش فرهنگى ـ شناختى، هوش فرهنگى ـ فراشناختى و هوش فرهنگى ـ رفتارى به ترتیب 45/23 با انحراف استاندارد 45/5 و حداقل 6 و حداکثر 42؛ 65/18 با انحراف استاندارد 33/4 حداقل 4 و حداکثر 28؛ 70/21 با انحراف استاندارد 05/6 حداقل 5 و حداکثر 35 بوده است. بر این اساس، مىتوان عنوان نمود که رتبه شهروندان در هر سه بعد هوش فرهنگى تقریبا بالاتر از متوسط قرار دارد. اگرچه وضعیت هوش فرهنگى ـ فراشناختى از سایر ابعاد بهتر است.
3. متوسط نمره سطح نگرش دینى افراد مورد مطالعه نیز برابر با 50/40 با انحراف استاندارد 71/9 به دست آمده است. همچنین حداقل نمره مورد انتظار نگرش دینى 13 و حداکثر آن 65 بوده است. بر این اساس، مقدار به دستآمده در نگرش دینى تقریبا مثبت بودن نگرش دینى افراد در راستاى دیندارى اسلامى بوده است و به عبارت دیگر، سطح نگرش دینى شهروندان در حد بالاتر از متوسط قرار دارد.
نتایج تبیینى و یافتههاى تحلیلى را نیز مىتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
1. بین نگرش دینى و شاخص هوش فرهنگى شهروندان همبستگى معکوس معنادارى (167/0=r) وجود دارد. همچنین بین نگرش دینى با ابعاد چندگانه هوش فرهنگى روابط معنادار و البته معکوسى وجود داشته است. بر این اساس، بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ انگیزشى همبستگى معکوس معنادارى (112/0= r) با سطح معنادار 044/0 = p) وجود دارد. بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ شناختى نیز همبستگى معکوس معنادارى (139/0- = r) با سطح معنادارى 012/0 = pوجود دارد. همچنین بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ رفتارى همبستگى معکوس معنادارى (187/0 = r) با سطح معنادار 000/0 = pوجود دارد.
در مجموع، این یافتهها بیانگر آن هستند که هرچه سطح نگرش دینى شدت بیشترى یافته است، نوعى پایبندى انحصارى به هویت فرهنگى خاص (در این مورد، هویت دینى) تقویت شده و از آنرو که هویت عاملى غیریتساز بوده و «خود» مثبت و خوب را در مقابل «دیگرى» بد و منفى قرار مىدهد، زمینههاى ارتباط میان فرهنگى ـ چنانکه در مورد هوش فرهنگى به آن اشاره مىشود ـ را حذف کرده یا دستکم به مخاطره مىاندازد. اگرچه در میان موارد و عناصر هوش فرهنگى، در حالتى متفاوت بین نگرش دینى و هوش فرهنگى ـ فراشناختى همبستگى مستقیم معنادارى (105/0 = r) با سطح معنادار 035/0 = p وجود دارد. بر این اساس، یافته اصلى تحقیق در واقع زنگ خطرى جدى براى مسئولان درباره تعاملات آینده میان شهروندان ایرانى به ویژه از اقوام مختلف و همچنین درباره وضعیت تقریبا نامطلوب سطح نگرش دینى در جامعهاى دینى است.
··· منابع
ـ آذربایجانى، مسعود، تهیه و ساآزمون جهتگیرى مذهبى با تکیه بر اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
ـ تفتازانى، سعدالدین، شرح العقایدالنسفیه، قاهره، مکتبه الکلیات الازهریه، 1407ق.
ـ جوادى آملى، عبداللّه، دینشناسى، قم، انتشارات اسلامى، 1373.
ـ سراجزاده، حسین و مریم توکلى، «بررسى عملیاتى دیندارى در پژوهشهاى اجتماعى»، نامه پژوهش، ش 20و21، بهار و تابستان 1380، ص 159ـ188.
ـ شجاعىزند، علیرضا، «مدلى براى سنجش دیندارى در ایران»، جامعهشناسى ایران، دوره ششم، ش 1، بهار 1384، ص 34ـ66.
ـ طباطبائى، سید محمدحسین تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین، 1364.
ـ عمید، حسن، فرهنگ عمید، چ هفتم، تهران، امیرکبیر، 1369.
ـ گنجى، محمد و همکاران، «رابطه گونههاى دیندارى و سرمایه اجتماعى رویکردى نظرى و تجربى در بین مردم شهرستان کاشان، جامعهشناسى کاربردى، سال بیست و دوم، ش 42، تابستان: 1390، ص 95ـ120.
ـ مصباح، محمدتقى، آموزش عقاید، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1370.
ـ میرسندسى، م، سنجش میزان و انواع دیندارى در میان دانشجویان، پایاننامه دکترى، رشته جامعهشناسى، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1383.
- Ang, S., L. V. Dyne & S. K. Koh, Personality Correlates of the four-factor model of cultural intelligence, Group and Organization Management, 31: 100-123, 2006.
- Earley, P.C. & S. Ang, Cultural intelligence: Individual Interactions across Cultures, Stanford, CA, Stanford, 2003.
- Thomas, D. C. & K. Inkson, "People Skills for a global Workplace", Consulting to Management, V. 16 (1), p. 5-10, 2005.
- Thomas, D. C., "Domain and development of Cultural intelligence: The importance of Mindfulness", Group and Organization Management, 31 (1), p. 78-103, 2006.
- Van Dyne, L., & S. Ang, "Getting more than you expect: Global leader initiative to span structural holes and reputational effectiveness", In W. H. Mobley & E. W. Weldon (eds.), Advances in global leadership, New York, JAI Press, 2006.
* استادیار گروه علوم اجتماعى دانشگاه پیام نور. دریافت: 20/12/89 ـ پذیرش: 10/6/90.
1. Multicultural.
2. Cultural Sense.
3. P. C. Early and S. Ang, Cultural intelligence: Individual interactions across Cultures, p. 132.
4. Ibid, p. 134.
5. D. C. Thomas & K. Inkson, "People Skills for a global Workplace", Consulting to Management, V. 16 (1), p. 8.
6. D. C. Thomas, "Domain and development of Cultural intelligence: The importance of Mindfulness", Group and Organization Management, 31 (1), p. 83.
7. S. Ang, L. Van Dyne, & S. K. Koh, Personality Correlates of the four-factor Model of Cultural Intelligence, p. 119.
8. P. Earley, & E. Mosakowski, Cultural intelligence, p. 143.
9. L. Van Dyne, & S. Ang, "Getting more than you expect: Global leader initiative to span structural holes and reputational effectiveness", In W. H. Mobley & E. W. Weldon (eds.), Advances in global leadership, p. 108.
10. Ibid, p. 109.
11. S. Ang, L. Van Dyne, & S. K. Koh, Personality Correlates of the four-factor model of Cultural intelligence, p. 121.
12. Ibid, p. 123.
13. Ibid, p. 102.
14. Ibid, p. 108.
15ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه «دین».
16ـ حسن عمید، فرهنگ عمید، ص 673.
17ـ عبداللّه جوادى آملى، دینشناسى، ص 93.
18ـ حسن عمید، همان، ص 685.
19ـ سعدالدین تفتازانى، شرحالعقائد النسفیه، ص 6.
20ـ سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 6، ص 167.
21ـ عبداللّه جوادى آملى، دینشناسى، ص 93ـ95.
22ـ محمدتقى مصباح، آموزش عقاید، ج 1، ص 28.
23ـ م. میرسندسى، سنجش میزان و انواع دیندارى در میان دانشجویان، ص 61.
24ـ علیرضا شجاعىزند، «مدلى براى سنجش دیندارى در ایران»، جامعهشناسى ایران، دوره ششم، ش 1، ص 39.
25ـ حسین سراجزاده و مریم توکلى، «بررسى عملیاتى دیندارى در پژوهشهاى اجتماعى»، نامه پژوهش، ش 20و21، ص 61.
26ـ محمد گنجى و همکاران، «رابطه گونههاى دیندارى و سرمایه اجتماعى رویکردى نظرى و تجربى در بین مردم شهرستان کاشان، جامعهشناسى کاربردى، سال بیست و دوم، ش 42، ص 102.
27ـ همان، ص 102.
28ـ علیرضا شجاعىزند، همان، ص 42.
29ـ مسعود آذربایجانى، تهیه و ساآزمون جهتگیرى مذهبى با تکیه بر اسلام، ص 494.