بررسى تفسير گالستون درباره فلسفه سياسى فارابى
ضمیمه | اندازه |
---|---|
6.pdf | 719.35 کیلو بایت |
معرفت سال بيستم ـ شماره 168 ـ آذر 1390، 95ـ102
محسن رضوانى*
چكيده
مقاله حاضر به بررسى تفسير ميريام گالستون درباره فلسفه سياسى فارابى مىپردازد. گالستون با مقايسه مباحث چهار اثر اصلى فارابى (مدينه فاضله، سياست مدنيه، تحصيلالسعاده و فصول منتزعه) تلاش مىكند به فهم تازهاى درباره فلسفه سياسى فارابى دست يابد. نكته بديع و متمايز تفسير گالستون، توجه به مبانى ارسطويى فلسفه سياسى فارابى است. اما غفلت از تمايز فلسفه افلاطونى و ارسطويى و همچنين تأثيرپذيرى فلسفه سياسى فارابى از آموزههاى اسلامى، موجب شده نه تنها گالستون در اثبات مدعاى خويش توفيق نداشته باشد، بلكه در نهايت رهيافت مشهور مفسّران فلسفه سياسى اسلامى را تصديق كند كه فلسفه سياسى فارابى، متأثر از فلسفه افلاطونى است. اين مقاله با رويكرد تحليلى و اسنادى به اين موضوع مىپردازد.
كليدواژهها: فلسفه سياسى، فلسفه افلاطونى، فلسفه ارسطويى، فلسفه سياسى اسلامى، فلسفه سياسى فارابى، ميريام گالستون.
مقدّمه
ميريام گالستون،1 يكى از شاگردان برجسته محسن مهدى2 است كه مباحثى تخصصى در زمينه فلسفه سياسىاسلامى و به ويژه فلسفه سياسى فارابى منتشر كرده است. وى پس از اخذ مدرك كارشناسى از دانشگاه كرنل،3 دانشنامهدكترى علوم سياسى را از دانشگاه شيكاگو و دانشنامه دكترى حقوق را از دانشگاه ييل4 دريافت كرد. گالستون از سال1990 عضو هيأت علمى دانشكده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن است و از اينرو، عمده فعاليت فعلى وى در زمينه موضوعات حقوقى است كه حاصل آن، گردآورى مقالات و تحقيقاتى درباره نظريه حقوقى، تاريخ انديشههاى حقوقى و مسائل سياستگذارى عمومى است. اما پيش از اين، در دانشگاه شيكاگو در زمينه فلسفه اسلامى تخصص گرفت و به معلمى و نگارش درباره فلسفه يونان، فلسفه اسلامى و يهودى، و به ويژه فلسفه سياسى فارابى پرداخت. مهمترين اثر گالستون در اين زمينه، كتاب سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى است كه در سال 1990 منتشر شد.5 پيش از اين،مقاله «بررسى مجدد نوافلاطونگرايى فارابى»6 را در سال 1977 منتشر كرد كه ويرايش آن در كتاب مذكور نيز آمدهاست. وى همچنين مقاله «واقعگرايى و آرمانگرايى در فلسفه سياسى ابنسينا» را در سال 1979 منتشر كرد.7 خانمگالستون در دومين جشنواره بينالمللى فارابى به خاطر نگارش كتابسياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى به تهران آمد و جايزه ويژه جشنواره را دريافت كرد. شايان ذكر است، كتاب مذكور نخستين بار در سال 1384 توسط نگارنده مقاله حاضر در وبلاگ فلسفه سياسى معرفى گرديد8 و متن كامل آن در جشنواره به عنوان معرفى اثر قرائت و سپس در سايترسمى جشنواره منتشر شد.9 اين كتاب در سال 1386 به زبان فارسى ترجمه و منتشر گرديد.10
مقاله حاضر، نخستين مقاله به زبان فارسى است كه به بررسى محورهاى مهم تفسير ميريام گالستون درباره فلسفه سياسى فارابى مىپردازد.
منبعشناسى
همانگونه كه بيان شد، كتاب سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى مهمترين منبع تخصصى ميريام گالستون است كه در واقع، رساله دكترى وى در دانشگاه شيكاگو مىباشد. اين كتاب با راهنمايى محسن مهدى نگاشته شد. نويسنده در ابتداى آن يادآور مىشود كه نوشتجات محسن مهدى انگيزه بسيار مهمى بود كه وى را به سمت نگارش اين كتاب سوق داد. همچنين گالستون با تقديم كتاب خويش به رالف لرنر،11 از آلن بلوم12 به عنوان اولين كسى كه فارابى را به او معرفىكرد و به او ياد داد تا به فلسفه سياسى عشق بورزد تشكر مىكند.13 از جمله ويژگىهاى برجسته كتاب مذكور مىتوان بهموارد ذيل اشاره كرد: استفاده مستقيم از منابع عربى و نه ترجمه، بهرهمندى از استاد راهنماى كاملاً مسلط و شناختهشده، نقد و بررسى ديدگاه مهمترين انديشمندان غربى درباره فلسفه سياسى فارابى، پرداختن به موضوعات و مسائلى كه تاكنون مغفول مانده و يا كمتر به آن توجه شده و پرداختن به آثار سياسى فارابى و مقايسه آنها. از آنرو، كه گالستون از پيروان «مكتب اشتراوس» است، رهيافت لئو اشتراوس14 تأثير بسزايى در نگارش كتاب مذكور داشته است. تأكيد و عمل گالستون بر اساس متون اصلى و نه ترجمهاى، پرداختن به موضوعات تازه، توجه به متن و اهميت دادن به واژگان و عبارات آن، همگى بر اساس نظريه «پنهاننگارى»15 اشتراوس شكل گرفته است. در عين حال، خود او نيز داراىنظرات مستقلى در باب فلسفه سياسى فارابى است كه مىتوان آن را در كتاب مذكور جستوجو كرد.
فلسفه سياسى فارابى
در غرب، اهميت تخصصى به فلسفه سياسى اسلامى و به ويژه فلسفه سياسى فارابى از لئو اشتراوس آغاز شد و توسط شاگردان وى، به ويژه محسن مهدى، بسط و عمق يافت. اشتراوس و مهدى تلاش كردند تا با تفسير آثارى معين، برخى از مشكلات فهم اين فلسفه را هم در روش و هم در موضوع حل كنند. با اين حال، به دليل ويژگى پنهاننگارانه آثار فلسفه سياسى اسلامى، اينگونه از آثار همواره نيازمند پژوهشهاى جديد براى كشف افقهاى تازه هستند. به ويژه اين مسئله در خصوص فلسفه سياسى فارابى و فهم آثار وى جدىتر است. يكى از مشكلات فهم فلسفه سياسى فارابى آن است كه تصوير دقيق و درستى از نظم زمانى نگارش آثار فارابى وجود ندارد تا بتوان بسط آموزههاى مندرج در آن را تبيين كرد. بنابراين، آنچه تاكنون بيان شده، مبتنى بر حدس و گمان است و به آسانى نمىتوان با مطالعه يك يا چند اثر شناختهشده، فلسفه سياسى فارابى را كشف كرد.
ميريام گالستون با مقايسه مباحث چهار اثر اصلى فارابى، يعنى مدينه فاضله،16 سياست مدنيه،17 تحصيل السعاده18 و فصول منتزعه19 تلاش مىكند به ابعاد تازهاى در تفسير فلسفه سياسى فارابى دست يابد. البته وى به رساله التنبيه على سبيل السعاده20 فارابى هم اشاره مىكند، اما آن را بيشتر يك رساله منطقى در نظر مىگيرد تا رساله اخلاقى سياسى؛ از اينرو، در مطالعه خويش از اين رساله چندان بهره نمىبرد.21 گالستون با مطالعه پژوهشهاى نيمقرن اخيردرباره فلسفه سياسى فارابى و با پيروى از نظريه «پنهاننگارى» اشتراوس نتيجه مىگيرد كه اختلافات ميان آثار سياسى فارابى ناشى از يك طرح فلسفى دقيق و منتخب است و از عوامل اتفاقى مانند بسط انديشه فارابى، عدم توفيق در طراحى نظامى منسجم و يا بىدقتى نشئت نمىگيرد. فارابى معلمى است كه همانند سقراط تمايل داشت دانشجوى فلسفه ذهن خود را پرورش دهد، به تنهايى مسائل فلسفى را حل، و حقيقت را با تلاش خويش كشف كند.22
اما نكته مهم و متمايز رهيافت گالستون آن است كه وى مبانى فلسفه سياسى فارابى را ارسطويى مىانگارد؛ رهيافتى كه مىتوان حتى در ابتداى فصول كتاب وى هم مشاهده كرد. گالستون در ابتداى هر فصل از كتاب خويش عباراتى از ارسطو نقل مىكند كه بيانگر شماى كلى آن فصل است؛ در فصل اول، عبارتى از كتاب متافيزيك؛23 در فصل دوم وسوم، عبارتى از كتاب اخلاق نيكوماخوس؛24 در فصل چهارم، عبارتى از كتاب سياست؛25 و در فصل پنجم نيز عبارتىاز كتاب اخلاق نيكوماخوس؛26 براى گالستون، رهيافت ارسطويى با توجه به گسترش نوشتههاى فارابى و با توجه بهاين امر كه در زبان انگليسى هنوز تحليل عميقى از رسالههاى سياسى فارابى صورت نگرفته، ضرورى به نظر مىرسد.27 به نظر گالستون، عمده مفسّران فلسفه سياسى اسلامى، فلسفه سياسى فارابى را افلاطونى و متأثر از همپرسهجمهورى افلاطون مىدانند و كمتر مفسّرى است كه در پرداختن به فلسفه سياسى فارابى به بنمايههاى ارسطويى آن توجه داشته باشد.28 با اين حال، استدلال گالستون چندان گوياى تأييد مقصود وى نيست، بلكه برخلاف ادعاى اوليه،در نهايت همانند مشهور مفسّران، بيشتر بر جنبههاى افلاطونى آموزه سياسى فارابى تأكيد دارد.29 به هر روى، گالستونكتاب مذكور را بدين منظور و براى پركردن اين شكاف مىنويسد و سه مسئله مهم ماهيت سعادت، ماهيت فضيلت حاكم و ماهيت مدينه فاضله را در فلسفه سياسى فارابى مورد بررسى قرار مىدهد.
ماهيت سعادت
هرچند روشن است كه در فلسفه سياسى فارابى، «سعادت» هدف حكمت عملى است، اما به نظر گالستون، سه نوع تفسير متفاوت درباره ماهيت سعادت از سوى مفسّران فلسفه سياسى فارابى مطرح شده است: الف. سعادت صرفا فعاليت نظرى است؛ ب. سعادت صرفا فعاليت سياسى است؛ ج. سعادت هم فعاليت نظرى و هم فعاليت سياسى است.30 به نظر وى، اكثر مفسّران فلسفه سياسى معتقدند كه سعادت فعاليت نظرى است و از اينرو، فعاليت عملى تاحدى ضرورى است كه فعاليت فلسفى را ممكن سازد و حتى برخى از آثار فارابى هم مويد اين ديدگاه است. اما برخى ديگر از آثار فارابى نشان مىدهد كه كمال انسان تنها با مشاركت در زندگى سياسى مدينه به دست مىآيد و بر اين اساس، سعادت فعاليت سياسى خواهد بود.31 اما گالستون در نهايت، به اين جمعبندى مىرسد كه ديدگاه فارابى ديدگاهىجامع درباره سعادت است كه در آن، هم فعاليت نظرى و هم فعاليت سياسى براى دستيابى به سعادت ضرورى است. البته سياستى كه از سوى فيلسوف و حكيم اعمال مىشود، به معناى وسيع فهميده مىشود؛ بدين معنا كه هم شامل حكومت سياسى است و هم شامل هدايت پيروانى كه در زمان و مكان متفاوت زندگى مىكنند.32 بنابراين، «فارابى درنهايت، هر دو شق را رد كرده و فهمى از سعادت انسانى ارائه مىكند كه شامل هم فعاليت نظرى و هم فعاليت عملى، به عنوان مؤلفههاى اساسى سعادت است.»33 به نظر گالستون، فهم فارابى از ماهيت سعادت بايد با توجه به فهم وى ازمعناى كمال نظرى و كمال عملى به عنوان دو هدف اصلى انسان، نگريسته شود. فارابى تفسير محدود از كمال نظرى را كه به معناى كسب صرف علوم نظرى است رد مىكند. وى، همانگونه كه كمال نظرى را بسط مىدهد تا شامل حكمت عملى يا علم سياسى شود، حكمت عملى را نيز بازتعريف مىكند؛ بدين معنا كه حكمت عملى صرفا محدود به جستوجوى ممكن يا اختيارى سعادت و شقاوت نيست، بلكه به معناى عمل به فضايل و اجتناب از رذايل است. در انديشه فارابى به اين دليل كه كمال نظرى، علاوه بر فهم امور طبيعى و مابعدالطبيعى، معطوف به فهم امور انسانى است، و نيز به اين دليل كه معرفت به امور انسانى، كمال خود را در تحقق دولت مطلوب مىيابد؛ بنابراين، هر دو كمال نظرى و عملى بايد غايت حقيقى انسان را تشكيل دهند.34 بر اين اساس، گالستون به ديدگاه محسن مهدى در خصوص پيوندحكمت نظرى و حكمت عملى در فلسفه سياسى فارابى تمسك مىكند و نتيجه مىگيرد كه چون مهدى نيمه نخست سياست مدنيه را مقدّمه و درآمدى براى تبيين زندگى سياسى و طبقهبندى مدينههاى سياسى معرفى مىكند، به نوعى به فرعيت حكمت نظرى نسبت به حكمت عملى متمايل است.35
ماهيت فضيلت حاكم
همانند مشكل ماهيت سعادت، مشكلى درباره ماهيت «فضيلت» حاكم نيز وجود دارد. آيا حاكم نيازمند فلسفه يا دانش نظرى است يا صرفا دانش عملى كافى است؟ روشن است كه در فلسفه سياسى فارابى، مدينه فاضله زمانى تحقق پيدا مىكند كه از سوى فيلسوف و حكيم حكومت شود. با اين حال، در نظر گالستون عباراتى در نوشتههاى فارابى وجود دارد كه حكومت و حاكم به فهمى غيرفلسفى و متخذ از تجربه عملى نيازمند است. بنابراين، حاكم مدينه فاضله بايد بتواند بر اساس دانش متخذ از تجربه عملى و بدون نياز به حكمت نظرى، حكومت كند. اما گالستون خود به اين مسئله پاسخ مىدهد كه اين ديدگاه فارابى را بايد با ديگر آموزههاى وى فهميد. به نظر وى، يكى از آن آموزهها آن است كه حاكم مدينه فاضله بايد غايت زندگى بشرى را بداند و بىترديد، غايت زندگى بشرى از فلسفه و حكمت نظرى آموخته مىشود. گالستون ادعاى حل اين مشكل را ندارد، اما سعى مىكند برخى تفاسير مختلف در اين زمينه را ارائه كند؛ براى نمونه: حاكم بايد باور درست درباره طبيعت بشر ترسيم كند؛ حاكم مىتواند باور درست را از كسى كسب كند كه در گذشته معرفت فلسفى داشت؛ حاكم ماهيت سعادت را بايد به صورت استقرايى كشف كند؛ حاكمى كه دانش فلسفى و عملى را تلفيق مىكند، بايد دانش خود را به صورت قانون تدوين كند تا جانشينان وى بتوانند حكومت فاضله داشته باشند؛ همچنين مدينههاى فاضله متعددى با اهداف متفاوت وجود دارند كه هريك داراى حاكم شايسته خود هستند.36گالستون در نهايت با طرح تفاسير مذكور، اين مسئله را بدون بررسى و پاسخ روشن رها مىكند.
ماهيت مدينه فاضله
سومين مسئله، بررسى ماهيت «مدينه فاضله» است. چگونه مدينه فاضله شهروندان خود را سعادتمند مىسازد؟ گالستون استدلال مىكند كه در فلسفه سياسى فارابى اگرچه زندگى در درون جامعه بشرى ضرورى است، اما براى دستيابى به سعادت فقط زندگى در مدينه فاضله ضرورى نيست. به نظر وى، در حالى كه افلاطون بسط عقلانى حاكمان را در نظر دارد، فارابى بسط عقلانى شهروندان را در نظر مىگيرد. بنابراين، فارابى برخى راهحلهاى متفاوت براى جستوجوى سعادت در دولتهاى ناقصه ارائه مىكند. بر اين اساس، در فلسفه سياسى فارابى سعادت در دولت ناقصه هم ممكن است. با اينهمه، در صورت وجود مدينه فاضله، فارابى بر مهاجرت به مدينه فاضله تأكيد مىكند. اما به زعم گالستون، فارابى در خصوص اينكه چگونه تأسيس مدينه فاضله باوركردنى است، تبيينهاى متضادى ارائه مىكند.37
تفسير آثار سياسى فارابى
گالستون در فهم و تفسير نسبت ميان آثار سياسى فارابى به اين نتيجه مىرسد كه فارابى در تأليف آثار موازى، يعنى سه كتاب مدينه فاضله، سياست مدنيه و تحصيل السعاده، طرحى اصلى و هدفى مشخص داشت. به عبارت ديگر، آثار مذكور بدنه منسجمى از بخشهاى منفردى را تشكيل مىدهند كه خواننده بايد به درستى آنها را ساماندهى كند تا تصوير كامل فارابى را درك نمايد.38 گالستون تا حدى وجود آثار موازى را ناشى از علاقه فارابى به شرح معنا و نتايج فهمهاىمتفاوت دانش سياسى و زندگى سياسى مىداند كه با هر اثرى مجموعه متفاوتى از مفروضات نظرى بررسى مىشود. با چنين نگاهى، در نظر گالستون هيچيك از آثار موازى را نمىتوان به ظاهر معتبر دانست، هرچند ممكن است در نهايت و پس از بررسى معلوم شود كه يكى از آنها اعتبار بيشترى نسبت به ديگر آثار دارد. بنابراين، نتيجه مىگيرد كه پس از بررسى دقيق، هيچيك از آثار موازى، آنگونه كه در ابتدا به نظر مىرسند، از انسجام درونى برخوردار نيستند.39
اما آنچه مهم است، گالستون در نهايت برخلاف نگرش اوليه خود مبنى بر بنمايههاى ارسطويى فلسفه سياسى فارابى، دو كتاب سياست مدنيه و مدينه فاضله فارابى را به عنوان آثارى مىنگرد كه بيشتر افلاطونى است؛ چراكه آثار مذكور نوعى از دانش سياسى را ارائه مىدهند كه ريشه در مابعدالطبيعه (متافيزيك) دارد. در مقابل، فصول منتزعه دانش سياسى مستقلى را ارائه مىدهد كه مبتنى بر تجربه است، و تحصيلالسعاده نيز دانش سياسى مبتنى بر روانشناسى فلسفى است.40
همانگونه كه گالستون اذعان مىكند، براى فهم بيشتر فلسفه سياسى فارابى بايد به ديگر آثار فارابى نيز توجه داشت و به طور ويژه دو مجموعه شروح فارابى بر قوانين افلاطون و متافيزيك ارسطو؛ به همراه خلاصههاى فارابى از فلسفه افلاطون و ارسطو را مورد تحليل قرار داد.41 اين مطلب كه در آخرين بند كتاب گالستون مطرح شده، به نوعىتأثيرپذيرى از انديشه اشتراوس است. به نظر اشتراوس نيز آموزههاى سياسى اصيل فارابى را بايد در شروح و خلاصههاى فارابى بر آثار افلاطون و ارسطو جستوجو كرد.42
نكته پايانى در بررسى اثر گالستون، عدم تبيين جايگاه فلسفه سياسى فارابى در فلسفه سياسى اسلامى است. به عبارت ديگر، هنگامى كه خواننده كتاب مذكور را مىگشايد، مستقيما وارد مباحث تخصصى درباره فلسفه سياسى فارابى مىشود، و هيچگونه توضيحى در خصوص جايگاه فارابى در فلسفه سياسى اسلامى ارائه نمىشود. اين نقص از آنجا ناشى مىشود كه گالستون به نوعى مفروض مىگيرد كه خواننده با آثار و مطالب فارابى آشنايى دارد. بنابراين، وى تقريبا بدون مقدّمه به تحليل جزئى آثار و مباحث فارابى دست مىزند. هرچند اين مشكل شايد با توجه به پيچيدگى منابع فارابى، گاهى اجتنابناپذير باشد كه در اين صورت، با مطالعه دقيق مىتوان به فهم نسبى مطالب دست يافت؛ اما گالستون مىتوانست كتاب مذكور را به گونهاى نگارش كند كه براى خوانندگانى كه با فارابى آشنايى ندارند نيز مفيد باشد. از اينروى، آثار جاشوا پرنز43 يكى ديگر از شاگردان محسن مهدى، برجستگى خاصى دارد؛ زيرا هرچند آثار پرنز نيزبه صورت موردى به فلسفه سياسى فارابى بر اساسى رسائل خاص مىپردازد، اما وى تلاش مىكند جايگاه آن را در يك منظومه نگاه ببيند.
نتيجهگيرى
تفسير ميريام گالستون درباره فلسفه سياسى فارابى در آغاز نوآورانه و در پايان ناموفق است. هرچند سياست و فضيلت به دنبال تفسيرى تخصصى از فلسفه سياسى فارابى است و تا حد زيادى موفق شده بسيارى از سوءفهمهاى اين فلسفه را خاتمه دهد و برخى از مسائل آن را حل كند، اما در نهايت، نتوانسته مدعاى اصلى خود مبنى بر مبانى ارسطويى فلسفه سياسى فارابى را اثبات نمايد. توجه به اين نكته ضرورى است كه تلاش در جهت افلاطونى يا ارسطويى دانستن مبانى فلسفه سياسى فارابى، ناشى از رهيافت تاريخى است كه نگرشى تكبعدى به فلسفه سياسى اسلامى دارند. در حالى كه در تبيين مبانى فلسفه سياسى فارابى، نبايد از تأثيرپذيرى اين فلسفه از آموزههاى اسلامى و قرآنى غفلت ورزيد.
از جمله ضعفهاى ساختارى كتاب گالستون، فقدان فصلى مقدّماتى در باب فلسفه سياسى اسلامى و جايگاه فلسفه سياسى فارابى در آن است. ضعف ديگر كتاب گالستون، عدم برخوردارى از نتيجهگيرى است. هرچند هر فصل داراى نتيجهگيرى است، كه البته گاهى از حالت نتيجهگيرى خارج شده و به مطالب درونمتنى شباهت پيدا مىكند، اما جمعبندى كل مباحث كتاب و نتيجهگيرى از آن ضرورى بود. اين مسئله به ويژه در خصوص اثر گالستون ضرورت بيشترى داشت؛ چراكه خواننده همواره با نگاهى تخصصى به گزارههاى ريزشده مواجه است كه تنها در صورتى مىتوان آن را جمع كرد كه جمعبندى و نتيجهگيرى از مباحث ارائه مىشد. بدين صورت كتاب گالستون، اثرى ناتمام مىماند كه خواننده را اقناع نخواهد كرد؛ چراكه خواننده منتظر دست كشيدن از انبوه استدلالهاى رقيب است تا به نتيجهاى دست يابد. همچنين در پاورقى كتاب مذكور مطالب بسيار ارزندهاى وجود دارد كه جايگاه بسيارى از آنها در درون متن است. از اين حيث، پاورقىهاى اين كتاب به پاورقىهاى كتاب اروين روزنتال44 شباهت دارد.
منابع
ـ رضوانى، محسن، لئو اشتراوس و فلسفه سياسى اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1385.
ـ گالستون، ميريام، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ترجمه حاتم قادرى، تهران، بقعه، 1386.
- Galston, Miriam, "A Re-Examination of Al-F?rib?'s Neoplatonism", Journal of the History of Philosophy, v. 15, Number 1, January 1977, p. 13-32.
- Galston, Miriam, "Realism and Idealism in Avicenna's Political Philosophy", The Review of Politics, v. 41, Number 4, October 1979, p. 561-577.
- Galston, Miriam, Politics and Excellence: The Political Philosophy of Alfarabi, Princton University Press, 1990.
- Walbridge, John, Review of Politics and Excellence: The Political Philosophy of Alfarabi by Miriam Galston, International Journal of Middle East Studies, v. 24, n. 3, August 1992, p. 534-535.
* استاديار گروه علوم سياسى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. دريافت: 10/4/90 ـ پذيرش: 25/7/90.
1. Miriam Galston (1946).
2. Muhsin Mahdi (1926-2007).
3. Cornell University.
4. Yale University.
5. Miriam Galston, Politics and Excellence: The Political Philosophy of Alfarabi, Princton University Press, 1990.
6. Miriam Galston, "A Re-Examination of Al-F?rib?'s Neoplatonism", Journal of the History of Philosophy, v. 15, n. 1, Jan. 1977, p. 13-32.
7. Miriam Galston, "Realism and Idealism in Avicenna's Political Philosophy", The Review of Politics, v. 41, n. 4, Oct. 1979, p. 561-577.
8. http://rezvani.blogfa.com/post-10.aspx
9. http://www.farabiaward.ir/fa/module/winner/116/
10ـ ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ترجمه حاتم قادرى، تهران، بقعه، 1386.
11. Ralph Lerner.
12. Allan Bloom.
13. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. ix.
14. Leo Strauss (1899-1973).
15. Esotericism.
16ـ ابونصر فارابى، كتاب آراء اهل المدينه الفاضله، قدّم له و علّق عليه البير نصرى نادر، ط. السابعه، بيروت، دارالمشرق، 1996م.
17ـ ابونصر فارابى، السياسه المدنيه، حقّقه و قدّم له و علّق عليه فوزى مترى نجّار، ط. الثانيه، بيروت، دارالمشرق، 1993م.
18ـ ابونصر فارابى، تحصيل السعاده، تحقيق و تقديم و تعليق جعفر آلياسين، بيروت، دارالمناهل، 1992م.
19ـ ابونصر فارابى، فصول منتزعه، حقّقه و قدّم له و علّق عليه فوزى مترى نجّار، ط. الثانيه، بيروت، دارالمشرق، 1993م.
20ـ ابونصر فارابى، التنبيه على سبيل السعاده، تحقيق و تقديم و تعليق جعفر آلياسين، بيروت، دارالمناهل، 1992م.
21. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 10.
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 36.
22. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 53.
23. Ibid, p. 22.
24. Ibid, p. 55 & 95.
25. Ibid, p. 146.
26. Ibid, p. 180.
27. Ibid, p. 10.
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 35.
28. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 12-13;
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 20ـ21.
29. John Walbridge, Review of Politics and Excellence: The Political Philosophy of Alfarabi by Miriam Galston, International Journal of Middle East Studies, v. 24, n. 3, Aug. 1992, p. 534-535.
30. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 56;
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 115.
31. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 56-92.
32. Ibid., p. 93; John Walbridge, Review of Politics and Excellence, p. 535.
33. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 13.
34. Ibid, p. 94.
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 172.
35. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 181-182.
36. Ibid., pp. 95-145; John Walbridge, Review of Politics and Excellence, p. 535.
37. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 175-179; John Walbridge, Review of Politics and Excellence.
38. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 220;
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 414.
39. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 220-221;
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 414ـ416.
40. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 180-221; John Walbridge, Review of Politics and Excellence, p. 536.
41. Miriam Galston, Politics and Excellence, p. 221;
ميريام گالستون، سياست و فضيلت: فلسفه سياسى فارابى، ص 416.
42ـ محسن رضوانى، لئو اشتراوس و فلسفه سياسى اسلامى، ص 144.
43. Joshua Parens (1961).
44. Erwin Isak Jakob Rosenthal (1904-1991).