معرفت، سال بیست و یکم، شماره ششم، پیاپی 177، شهریور 1391، صفحات 29-

    ابن عربى و بررسى دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    اسماعیل نجاتی / *دکتری - فلسفه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / nejati@qabas.net
    چکیده: 
    از میان صاحب نظران عرفان نظرى در دین برحق اسلام، نام ابن عربى بسیار برجسته است؛ زیرا بنابه برخى گفته ها، وى آورنده عرفان نظرى به عرصه سیر و سلوک بوده و از این رو، نقطه عطف عرفان اسلامى و مورد توجه همگان، اعم از مخالف یا موافق این مشرب فکرى است. در آثار او، همچون هر متفکر برجسته اى دقت هاى بسیار شده و برخى از آنها متون درسى قرار گرفته است. در این میان، برخى عبارات در نوشتارهاى منسوب به او داراى ابهاماتى است؛ عباراتى که گاه حمل بر توهین و موجب تکفیر او مى شود و گاه از او نفى شده یا حمل بر صحّت مى شود. این نبشتار سعى دارد دو عبارت مبهم و منسوب به او را مطرح و در جست وجوى پاسخى از جانب صاحب نظران و محققان این عرصه بدان باشد. در این تحقیق، از روش عقلى، نقلى و انتقادى استفاده شده و از منابع کتابخانه اى بهره گرفته شده است. دلایل موافقان قوى تر دیده شده و به وجود دسّ و تحریف در متون منسوب به ابن عربى اذعان یافته و به این اعتقاد رسیده است که اصطلاح «خاتم الاولیاء» بودن بر یک معناى اصطلاحى در حوزه عرفان نظرى دلالت دارد و از آن قصد بدعت و یا کفر نشده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 177 ـ شهریور 1391، 29ـ36

    اسماعیل نجاتى*

    چکیده

    از میان صاحب نظران عرفان نظرى در دین برحق اسلام، نام ابن عربى بسیار برجسته است؛ زیرا بنابه برخى گفته ها، وى آورنده عرفان نظرى به عرصه سیر و سلوک بوده و از این رو، نقطه عطف عرفان اسلامى و مورد توجه همگان، اعم از مخالف یا موافق این مشرب فکرى است. در آثار او، همچون هر متفکر برجسته اى دقت هاى بسیار شده و برخى از آنها متون درسى قرار گرفته است.
    در این میان، برخى عبارات در نوشتارهاى منسوب به او داراى ابهاماتى است؛ عباراتى که گاه حمل بر توهین و موجب تکفیر او مى شود و گاه از او نفى شده یا حمل بر صحّت مى شود. این نبشتار سعى دارد دو عبارت مبهم و منسوب به او را مطرح و در جست وجوى پاسخى از جانب صاحب نظران و محققان این عرصه بدان باشد. در این تحقیق، از روش عقلى، نقلى و انتقادى استفاده شده و از منابع کتابخانه اى بهره گرفته شده است. دلایل موافقان قوى تر دیده شده و به وجود دسّ و تحریف در متون منسوب به ابن عربى اذعان یافته و به این اعتقاد رسیده است که اصطلاح «خاتم الاولیاء» بودن بر یک معناى اصطلاحى در حوزه عرفان نظرى دلالت دارد و از آن قصد بدعت و یا کفر نشده است.

    کلیدواژه ها: ابن عربى، خاتم الاولیاء، رجبیون، ولایت، رافضى، شیعه.


    * کارشناس ارشد فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.                                           nejati@qabas.net
    دریافت: 90/7/10          پذیرش: 91/4/29.


    مقدّمه

    با مطالعه تاریخ معارف بشرى مى توان دریافت افرادى که بر روند این معارف تأثیرگذار بوده اند، سخنان و آثار و افعالشان براى دیگران، اعم از موافقان و مخالفان، اهمیت بسیارى داشته است. از جمله آثارى که از انسان هاى مشهور به جاى مى ماند، کتاب هاى آنهاست که بعضا محتواى آنها دستمایه تعجب و واکنش دیگران قرار مى گیرد. این تعجب مى تواند به سبب حیرت از نبوغ و استعداد و تلاش و زدن گامى جدید به سوى تعالى باشد و یا ممکن است از حیرت انحرافى باشد که از روى سهو یا عمد انجام مى شود؛ چراکه به صورت فاحش، مخالف عقیده مؤلف یا پیش فرض هاى ذهنى خواننده از او باشد. همه این کنش ها و واکنش ها تحسین، تقبیح، توجیه، دفاع و تبرئه به دنبال دارد.

     ابن عربى نیز از افراد مؤثر و حتى مى توان گفت: بى نظیر در عرفان است که با فراهم کردن دیدگاهى وسیع و عمیق براى تصوف، نقطه عطف تصوف تلقّى مى شود. او نیز خودساخته یا دگرساخته از این واکنش ها بى نصیب نمانده، صاحب تحسین هاى بسیار بر ابداعات و نظریات منحصر به فرد، و در مقابل، صاحب تقبیح ها و حتى تکفیرها در خصوص بعضى ادعاها و نوشته هاست.

         این نوشته درصدد بررسى چند عبارت است که به ظاهر، از یک ادعا و یک تعلق خاطر حکایت مى کند؛ ادعاى «خاتم الاولیاء» بودن خود و نقل مشاهده گروهى که تحقیر و اهانت به رافضیان از آن برداشت مى شود. سؤالى که مطرح است این است که آیا ابن عربى با ادعاى خاتم الاولیاء بودن خود، قصد بدعت در دین داشته است؟ آیا نقل مشاهده رجبیون

    در آثار ابن عربى بر توهین به فرقه ناجیه اثناعشرى شیعه دلالت دارد؟

         براى رسیدن به جواب سؤال اول، چند سؤال مقدماتى مطرح مى شود:

         ابن عربى این واژه یا اصطلاح را در چه مواردى استعمال کرده است؟ صاحب نظران و محققان با این استعمال ها چه برخوردهایى داشته اند و چه توجیهات و انتقاداتى نسبت به آن داشته اند؟

         براى پاسخ به پرسش دوم تحقیق، باید به دنبال پاسخ سؤالات ذیل بود:

         رجبیون چه کسانى هستند و ابن عربى چه شهودى را از ایشان نقل کرده است؟ آیا شهود نقل شده از رجبیون دلالت بر توهین به شیعیان دارد و یا دلالتى دیگر از آن برداشت مى شود؟ موضع محققان عرفان نظرى نسبت به این نقل وانتساب آن بهابن عربى چیست؟

         این موضوع بدان دلیل از اهمیت برخوردار است که ابن عربى، سرسلسله یکى از مشایخ اصیل و مهم عرفانى شیعى است و پیش از این، در آثار عرفا، به صورت پراکنده به این موضوع پرداخته، ولى نظرات جمع آورى و مقایسه نشده است.

    خاتم الاولیاء بودن ابن عربى

    ابن عربى در کتاب فتوحات مکّیه باب 43، که در «معرفت و شناخت جماعتى از اقطاب پارسا و عموم این مقام» باز شده است، در قالب شعرى، اولین بیت از هفت بیت را چنین مى سراید:

    انا ختم الولایة دون شک                    لورثى الهاشمى مع المسیح

          او در این بیت، به صراحت خود را «خاتم الولایة» و آخرین ولى مى خواند. ایشان در باب 65 فتوحات مکّیه در موضوع «معرفت بهشت و منازل و درجات آن» در بند 16و17 و 18 از مشاهده رؤیایى سخن مى گوید که جان مطلب از این قرار است:

    من در سال 599 در مکه در رؤیا دیدم که کعبه از خشت طلا و نقره ساخته شده است ـ یک خشت طلا و یک خشت نقره ـ... ناگاه متوجه موضعى بین رکن یمانى و رکن شامى شدم، و آن موضع به رکن شامى نزدیک تر بود. در آن موضع، دو خشت ـ یک خشت نقره و یک خشت طلا ـ از دیوار ـ در دو صف ـ کم بود... ناگاه خویش را دیدم که جاى آن دو موضع از خشت خالى نمودار شدم و عین آن دو خشت گردیدم و دیوار به اتمام رسید و در کعبه، چیزى که کمبود داشته باشد وجود نداشت، و من هم در آنجا ایستاده بودم و مى نگریستم و مى دانستم که ایستاده ام، و مى دانستم که عین آن دو خشت هستم و در آن هیچ شکى نداشتم که آن دو عین ذات من هستند. از خواب بیدار گشتم و خداوند را سپاس گزاردم.

         او در ادامه، چنین گزارش مى کند: «آن رؤیا را چنین تعبیر کردم که من در پیروى ـ در صنف و رسته خود ـ مانند رسول خدا صلى الله علیه و آله در بین انبیاء ـ علیهم السلام ـ هستم و شاید آن کسى باشم که ولایت به من ختم شده باشد... و یاد حدیث رسول خدا ـ صلى اللّه علیه و سلم ـ در مثل زدنش درباره نبوت به دیوار ـ افتادم که آن حضرت همان خشت (آخرین) بود. این رؤیاىِ خویش را در مکّه، بر یکى از دانایان این فن (تعبیر خواب)، که اهل توزر بود، حکایت کردم و بدو نگفتم که بیننده رؤیا چه کسى است. برایم همان گونه تأویل کرد که خود تأویل کرده بودم ... .

         با جست وجو در کتاب فتوحات مکّیه اضطراب آراء ابن عربى مشاهده مى شود: او گاهى خاتم الاولیاء را به خودش، گاهى به حضرت مهدى علیه السلام1 گاهى به مردى عرب که اکرم این قوم است و در سال 595ق او را دیده ام،2 و گاهى به حضرت عیسى علیه السلامنسبت مى دهد؛3 حتى در رساله عنقاء مغرب فى ختم الاولیاء و شمس المغرب میان خاتم الاولیاء و امام مهدى علیه السلام ـ با اعتراف به امامت آن حضرت ـ فرق مى گذارد و براى خاتم الاولیاء اوصافى ذکر مى کند که منطبق با حضرت عیسى علیه السلام است نه با امام مهدى علیه السلام، به ویژه آنجا که مى نویسد: وهو من العجم لا من العرب» که اینجا عبارت هاى متناقض مشاهده مى شود: خاتم ولایت مطلق یا عام حضرت عیسى علیه السلام است و خاتم ولایت مطلق حضرت مهدى علیه السلام.

         با این موضوع، سه نوع برخورد صورت گرفته که صاحب نظران را به سه گروه تقسیم کرده است:4

         گروه اول (توجیه کنندگان)

    دسته اى از تابعان و شارحان ابن عربى درصدد توجیه آن برآمده و تفاسیرى ارائه کرده اند، همچون شیخ محمد خاکى، استاد بزرگ عرفان این مشرب در بین اهل تسنّن، و آقا محمدرضا قمشه اى، از علماى امامیه و استادان بزرگ این مشرب. اکنون به ذکر نظریات این دو نفر مى پردازیم:

         شیخ محمد خاکى بر این نظر است که ابن عربى «ولایت» را به دو دسته «ولایت مطلق» و «ولایت خاص» تقسیم مى کند؛ «ولایت مطلق» را مخصوص حضرت عیسى علیه السلام مى داند و آن را «خاتم اکبر» مى خواند و «ولایت خاص» به سه دسته تقسیم مى کند: «خاتم کبیر» که در صورت و معنا، به همراه خلافت، ولایت در تصرف دارد؛ «خاتم صغیر» که در صورت و معنا ولایت در تصرف دارد، ولى خلافت ندارد؛ و «خاتم اصغر» که فقط در معنا ولایت در تصرف دارد و خلافت هم ندارد. وى قسم اخیر (خاتم اصغر) را مقصود ابن عربى از اطلاق «خاتم الاولیاء» بودن بر خود مى داند.

         آقا محمدرضا قمشه اى این گونه تفسیر مى کنند که «ولایت» در نظر ابن عربى دو دسته است: «ولایت عام» که با درجات متفاوت ولایت، شامل همه مؤمنان مى شود و خاتم ایشان حضرت عیسى علیه السلام است، و «ولایت خاص» که براى اهل اللّه و اهل دل و صاحبان قرب الفرائض است که در ذات حق فانى و به صفات او باقى اند. این قسم خود دو دسته است: «ولایت خاص مطلق» که صاحب آن جامع اسما و صفات حق و واجد تجلّیات آن صفات بدون حد و حصر است. خاتم این ولایت (ولایت خاص مطلق محمدیه) در زمانى در حضرت على بن ابیطالب علیه السلام ظهور مى یابد و زمانى دیگر به صورت حضرت مهدى علیه السلام تجلى مى کند. لازم به ذکر است که «ولایت» به این معنا، از ولایت عام بالاتر و خاتم آن از خاتم آن افضل است. اما نوع دوم «ولایت خاص مقیّد» محدود به اسم و حدى خاص است و امکان دارد که در هر درجه و مرتبه اى خاتمى وجود داشته باشد که خاتم الاولیاء بودن ابن عربى و آن مرد عرب از این دسته است. تفسیر مذکور مورد پسند محققان معاصر متون عرفانى اسلامى نیز هست.5

         گروه دوم (منتقدان)

    افرادى همچون سیدحیدر آملى (719ـ787ق)، عارف فاضل ایرانى که از متصوفّه شیعه و معتقد به «وحدت وجود» و از پیروان ابن عربى است، در زمینه ولایت مطلق کلى حضرت عیسى علیه السلام، نیازمندى حضرت مهدى علیه السلام به حضرت عیسى علیه السلام در اظهار شریعت جدش، و انتساب خاتم ولایت مقیّد به ابن عربى، به شدت با ابن عربى مخالف است.

         او عقل، نقل و کشف را دالّ بر خاتمیت ولایت مطلق حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و خاتمیت ولایت مقیّد مهدى موعود و مرتبه بسیار کم وزارت حضرت مهدى علیه السلام را بالاتر از مراتب کثیر ابن عربى و امثال او مى داند. بنابراین، مقام ابن عربى را قابل مقایسه با مقام رفیع حضرت ولى عصر (عج) نمى داند و در این نظر، او را سرزنش مى کند و اطلاق ولایت را بر غیرمعصوم جایز نمى داند.

         فیض کاشانى نیز از همین گروه است، ولى ابن عربى را معذور مى دارد و علت این گونه اضطراب آراء و پریشانى عقلى وى را عزلت، خلوت و شدت ریاضت دانسته که در نتیجه، توهماتش را حقایق پنداشته است.

         گروه سوم (میانه رو)

    برخى پژوهشگران به داورى نشسته، ابتدا ادعاى ولایت ابن عربى را بررسى کرده اند و با این مقدّمه، که بین صوفیان و ابن عربى و پیروان او دو معناى مشهور وجود دارد: «ولایت عام» که بر همه مؤمنان اطلاق دارد و «ولایت خاص» که بر عارفان و سالکان اطلاق مى شود، این گونه استدلال مى کنند: اولیاى دین با اطلاق لفظ «ولى» خاصى که در بین صوفیه مصطلح است، مخالفت نکرده اند و دوست و دشمن به سیر و سلوک و عرفان عالى ابن عربى اذعان دارند، ولى اطلاق «ولایت خاص» بر غیرمعصومان مقبول نیست.

         ایشان در قسمت دوم بررسى خود، به ادعاى ابن عربى بر صاحب مقام آخرین ولى بودن خود پرداخته و اضطراب عبارت فتوحات مکّیه و تضاد و تناقض موجود در آن را نشانه عدم قاطعیت و راسخیت سخن ابن عربى دانسته اند.

    نقل مشاهده رجبیون

    موضوع دیگرى که باید در چند و چون آن به بحث پرداخت، نقل مشاهده اى توسط گروهى به نام رجبیون است که محتواى آن ـ اگر شیعه موردنظر باشد ـ اهانت به شیعه تلقّى مى شود. اکنون به نقل عبارت مى پردازیم: در باب 73، بند 282 فتوحات مکّیه در «معرفت برخى از اسرارى که براى مشاهده گر حاصل مى شود» به توصیف رجبیون مى پردازد که براى شناخت این گروه لازم است: «... آنان در هر زمان چهل نفس اند که نه کم مى شوند و نه زیاد، و آنان رجال و مردانى اند که حالشان قیام به عظمت الهى است... اینان صاحبان قول ثقیل هستند؛ چنان که خداوند فرموده: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً»؛ اینان را از آن نظر «رجبیون» نامیده اند که حال این مقام جز در ماه رجب براى آنان نیست... آنان در شهرها پراکنده اند... در میان آنان کسى است که آنچه را در حال خود در ماه رجب مکاشفه کرده، برایش تا سال بعد باقى مى ماند و کسان دیگر از آنان هستند که از آن مکاشفه چیزى برایشان باقى نمى ماند.

         در بند 283 همین باب این گونه به نقل مشاهده مى پردازد: شخصى را که با او برخورد کردم، برایش کشف رافضیان ـ از اهل شیعه ـ در سال هاى دیگر باقى بود و آنان را به صورت خوکانى مشاهده مى کرد. مردى که مذهبش را پنهان مى داشت و هرگز معلوم نمى شد که چه مذهبى دارد، مى آمد ـ در حالى که در نفس خویش، بدان مذهب ایمان دارد و پروردگارش را بدان عبادت مى کند ـ و چون بر او گذر مى کرد، او را به صورت خوکى مشاهده مى نمود. از او درخواست مى کرد و مى گفت: به درگاه خدا توبه کن؛ زیرا تو شیعه رافضى هستى، و دیگرى از این امر در تعجب و شگفت بود. پس اگر توبه کرد و در توبه اش راست گفتار و صادق بود، او را به صورت انسان مى دید، و اگر به زبان مى گفت توبه کردم و در دل توبه نکرده بود، همان گونه خوکش مى دید و بدو مى گفت: در توبه ات دروغگو بودى، و اگر راست گفتار بود، بدو مى گفت: راست گفتى، و صدقش را آن مرد در کشفش مى دید، و آن رافضى از مذهبش باز مى گشت.

         همان گونه که به نظر مى رسد، رجبیون موردنظر از اهل کشف و شهود، سنى مذهب هستند.
         همچنین در بند 284 باب مزبور در قالبى دیگر همین گونه نقل شده است و در ادامه، در بند 285 به خصوصیات دیگر رجبیون مى پردازد.

         در تحلیل عبارت مزبور، باید دید بر فرض قبول مشاهده و طرفین مشاهده، آیا ممکن است این مشاهده دلالت عکس داشته باشد یا خیر؟ اگر دلالت عکس داشته باشد دیگر ایرادى بر ابن عربى نیست، بلکه این واقعه به درستى نقل شده و دلالت بر چهره اهل سنت و دور بودن آنها از حقیقت و فرقه ناجیه دارد و دست کم دلالت یقیینى عبارت ـ بدون جهات دیگر و عدم احتمال خدشه ـ دچار تزلزل مى شود.

         امام خمینى قدس سره در فصل چهارم کتاب تعلیقه بر مصباح الانس، در امکان دلالت عکس داشتن این مشاهده مى فرماید:

    «بل قد یشاهد السالک المرتاض نفسه و عینه الثابتة فى مرآة المشاهد لصفاء عین المشاهد کرؤیة بعض المرتاضین من العامّة الرفضة بصورة الخنزیر بخیاله و هذا لیس مشاهدة الرفضة کذا، بل لصفاء مرآة الرافضى رأى المرتاض نفسه التى هى على صورة الخنزیر فیها فتوهّم أنّه رأى الرافضى و ما رأى الا نفسه.»6

    در ادامه تحلیل این عبارت، باید در نظر داشت که دو نوع برخورد با متن مى شود: دسته اول توجیه یا نقد آن. در این حالت، برخى عبارت را از آن ابن عربى دانسته، درصدد بیان دلیل آن برآمده اند. دسته دوم در جست وجوى دلیل نبوده، بلکه آن عبارت را منتسب به ابن عربى ندانسته، قایل به تحریف و وجود دسّ در فتوحات مکّیه ابن عربى شده اند.

         برخورد اول

    آیت اللّه جوادى آملى در کتاب آواى توحید7 (شرح نامه امام خمینى قدس سره به گورباچف) به سراغ لفظ «رافضى» رفته و این لفظ را داراى معانى متعدد (مشترک لفظى) و قابل اطلاق بر فرقه هاى متضاد دانسته است که شامل امامیه اثنى عشریه و دیگر فرقه ها مى شود. ایشان لفظ «شیعه» را اعم از اثنى عشریه و غیر آن دانسته و بر این مطلب شاهدى از قول شعرانى در کتاب یواقیت ذکر کرده است که وى مراد از «روافض» را در متن خود، «جهمیه» (که مقابل شیعه اثناعشرى است) بیان مى کند.

         در ادامه، آیت اللّه جوادى آملى قراینى دالّ بر دوستدار و حتى شیعه اهل بیت علیهم السلام بودن ابن عربى ذکر مى کند؛ از جمله عبارت هایى دالّ بر خضوع ابن عربى در برابر حضرات اهل بیت و امیرالمؤمنین و حضرت مهدى علیهم السلام و همچنین اعتقاد ابن عربى به مبناهاى اعتقادى مطابق مبانى امامیه و غیرمنطبق با عقائد اهل سنّت، همچون توحید ذات، توحید صفات، توحید ذات و صفات با هم، و نفى جبر و تفویض که همگى دلالت بر مقصود نبودن اهانت به شیعه دارد.

         یکى از نویسندگان نیز در این نوع برخورد، اعتقاد به وجود ناسازگارى و تعارض میان این دو جنبه دارد: از یک سو، حکم به سنّى بودن و مخالف شیعه بودن ابن عربى و این اعتقاد را انگیزه اى بر نسبت دادن این عبارت به او، و از سوى دیگر، نشانه هایى دالّ بر صوفى و عارف راستین بودن وى مى داند، در حالى که او صاحب نظریاتى همچون واحد بودن ادیان است که لازمه اش اعتقاد به ناروا دانستن تحقیر دیگران است و بر این اساس، بزرگ کردن افراد تحقیرکننده صحیح نیست. وى در انتهاى این تحلیل، این گونه عبارات را مخالف علم عرفان و آزاداندیشى مطرح در این علم مى داند.8

        برخى از محققان معاصرِ متون عرفان اسلامى،9 علاوه بر اینکه ابن عربى را شیعه دانسته اند، شواهدى ارائه مى کنند مبنى بر اینکه ملاحظات سیاسى و اجتماعى ویژه آن دوره موجب آن بوده که وى تقیّه کند. شاهد بر این ادعا را گفته ابن عربى در کتاب عنقاى مغرب مى دانند که وى اظهار مى دارد: در باب خاتم الاولیاء براى حفظ چشم و بدن، باید به صورت نغز و معما و در پرده سخن گفت.

         برخورد دوم

    آیت اللّه جوادى آملى در این نوع برخورد، علاوه بر اشاره به قراین شیعه بودن، به سراغ قراین دالّ بر تحریف رفته، با ذکر شاهدى، قایل به تفاوت فتوحات مکّیه اصلى ـ دست نوشت ابن عربى ـ و فتوحات مکّیه موجود در دست ما و یکى نبودن آن دو شده اند. ایشان شاهد بر این مطلب را اختلافات موجود در ذکر انساب حضرت مهدى علیه السلام مى دانند که از این قرار است: در فتوحات نزد ما «جدّه حسن بن على» آمده است و در فتوحات مکّیه اصلى ـ که در دسترس شعرانى بوده و در یواقیت از آن نقل کرده ـ اسامى مبارک چهارده معصوم حتى با دقت در نقطه موجود در لفظ نقى و تقى ذکر شده است.10

        ابوالمواهب عبدالوهاب بن احمدبن على انصارى شافعى، معروف به «شعرانى» (م 973ق)، فقیه بزرگ مصر و مفتى مذاهب اربعه از جمله افرادى است که درباره آثار ابن عربى معتقد است: همه کتب ابن عربى، از جمله فتوحات مکّیه در صورت مخالف بودن با ظاهر شریعت و اقوال جمهور علما، مدسوس و تحریف شده است. وى دلیل آن را مغایرت نسخه اصلى نوشته ابن عربى از فتوحات مکّیه بانظرات مخالف شرعى مى داند که در نسخه کنونى موجود است و خود در مقابله اى که انجام داده بدان رسیده است.

    نتیجه گیرى

    براى نتیجه گیرى و در ابتدا اسامى و مواضع افراد مطرح و مشهور که بعضا نامى از آنها در تحلیل یاد شده، برده نشد نسبت به این گونه عبارات مبهم و منتسب ابن عربى را ذکر مى کنم:11 برخى افراد و صاحب نظران نظریات ابن عربى را توجیه یا نقد یا حتى خود او را تکفیر کرده اند.

         از جمله توجیه کنندگان شیعه، سید شهید قاضى نوراللّه شوشترى، ابوالفضائل محمدبن حسین عاملى مشهور به «شیخ بهائى، صدرالمتألّهین، قطب الدین اشکورى، میرزامحمد اخبارى (عالم اخبارى)، سیدصالح خوانسارى، شاه نعمت اللّه ولى، شیخ صدرالدین قونوى، آیت اللّه سیدعلى قاضى تبریزى و سیدهاشم حدّاد و آیت اللّه حسن زاده آملى12 هستند. از توجیه کنندگان اهل سنّت هم مى توان شعرانى و امام فخر رازى را نام برد.

         منتقدان وى عبارتند از: علاءالدوله سمنانى، سیدحیدر آملى و میرزا حسین نورى.
         معذوردارندگان وى فیض کاشانى، اسماعیل بن محمد مازندرانى (خواجویى) بوده اند.
         برخى همچون مقدس اردبیلى، علّامه مجلسى، آقاوحید بهبهانى، و میرزاى قمى و نیز ابن تیمیه وى را تکفیر کرده اند.
         ابن کثیر، علّامه طباطبائى، شهید مطهّرى، و آیت اللّه مصباح13 از جمله کسانى اند که در باب وى توقف کرده اند.14

        آنچه در نتیجه مى توان به دست آورد این است که درباره مطالبى که به ایشان نسبت داده مى شود، باید قدرى تأمّل کرد و به سرعت، یک جانب را بر جانب دیگر ترجیح نداد. هر دو دسته از طرفین مخالف و موافق ادلّه اى دارند که موجب تعادل دو کفه ترازوى داورى گردیده، ولى در عین حال، ادلّه موافقان از قوت بیشترى برخوردار است و در خصوص دو عبارت مطرح شده، مى توان گفت: منظور او از ادعاى «خاتم الاولیاء» بودن بدعت منجر به کفر نیست، بلکه اصطلاحى از اصطلاحات عرفان است و عبارت حاوى نقل مشاهده منتسب به او را نیز مى توان محتمل وجود تحریف یا توجیه دانست، اما غیر از این دو عبارت، موارد دیگرى در آثار او وجود دارد که محقق را به ناچار، وادار به تأمّل بیشتر مى کند.


    پی نوشت ها:

    1ـ محیى‏ الدین ابن‏ عربى، فتوحات المکیه، ترجمه و تعلیق محمد خواجوى، بخش «معرفت وزراى مهدى ظاهر در آخرالزمان».
    2ـ همان، باب 73 بند 73، پرسش سیزدهم.
    3ـ همان، باب 24.
    4ـ محسن جهانگیرى، محیى‏ الدین ابن‏ عربى، بخش دوم، گفتار هشتم و دهم.
    5ـ ر.ک: سیدیداللّه یزدان‏پناه، مبانى و اصول عرفان نظرى، بخش چهارم، فصل پانزدهم.
    6ـ سیدروح‏ اللّه موسوى خمینى، تعلیقات على شرح فصوص‏الحکم و مصباح‏الانس، ص 221.
    7ـ محیى‏ الدین ابن‏ عربى، همان، فصل دوازدهم.
    8ـ ر.ک: محسن جهانگیرى، همان، بخش سوم، گفتار اول.
    9ـ ر.ک: سیدیداللّه یزدان‏پناه، همان، بخش چهارم، فصل پانزدهم.
    10ـ ر.ک: عبداللّه جوادى آملى، آواى توحید، فصل دوازدهم.
    11ـ ر.ک: محسن جهانگیرى، همان، بخش سوم، گفتار اول؛ داود الهامى، داورى‏ هاى متضاد درباره ابن‏عربى، ص 143ـ250.
    12ـ به نقل از شاگردان ایشان.
    13ـ بنابر نقل حجت‏ الاسلام والمسلمین استاد اکبر میرسپاه از شاگردان آیت‏ اللّه مصباح.
    14ـ سید محمدحسین حسینى طهرانى، روح مجرد، ص 339ـ363.


     منابع

    ـ ابن عربى، محیى الدین، ترجمه فتوحات مکّیه، ترجمه و تعلیق محمد خواجوى، چ دوم، تهران، مولى، 1383، (9 جلدى).
    ـ الهامى، داود، داورى هاى متضاد درباره ابن عربى، قم، مکتب اسلام، 1379.
    ـ جوادى آملى، عبداللّه، آواى توحید (پیام امام خمینى به گورباچف)، چ هفتم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378.
    ـ جهانگیرى، محسن، محیى الدین ابن عربى، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران، 1375.
    ـ حسینى طهرانى، سید محمدحسین، روح مجرد، تهران، حکمت، 1414ق.
    ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه، تعلیقات على شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، مؤسسه پاسدار اسلام، 1406ق.
    ـ یزدان پناه، یداللّه، مبانى و اصول عرفان نظرى، نگارش عطاء انزلى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى، 1388.

    ···  سایر منابع

    ـ اولوداغ، سلیمان، ابن عربى، ترجمه داوود وفایى، تهران، نشر مرکز، 1384.
    ـ محمدى، کاظم، ابن عربى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1381.
    ـ مددپور، محمد، شیخ اکبر، تهران، مرکز مطالعات شرقى فرهنگ و هنر، 1375.
    ـ نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، چ سوم، تهران، شرکت سهامى کتاب هاى جیبى، 1354.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجاتی، اسماعیل.(1391) ابن عربى و بررسى دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون. فصلنامه معرفت، 21(6)، 29-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسماعیل نجاتی."ابن عربى و بررسى دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون". فصلنامه معرفت، 21، 6، 1391، 29-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجاتی، اسماعیل.(1391) 'ابن عربى و بررسى دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون'، فصلنامه معرفت، 21(6), pp. 29-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجاتی، اسماعیل. ابن عربى و بررسى دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون. معرفت، 21, 1391؛ 21(6): 29-