معرفت، سال بیست و یکم، شماره هشتم، پیاپی 179، آبان 1391، صفحات 57-

    نقش رسانه هاى جمعى در انتقال ارزش هاى اجتماعى (با تأکید بر رسانه ملى)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیدحسین شرف الدین / *استاد - گروه جامعه‌شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / sharaf@qabas.net
    چکیده: 
    منظومه یا نظام ارزش ها به عنوان بنیادى ترین مؤلفه فرهنگى هر جامعه، معمولاً از طریق نفوذ تدریجى به سازمان شخصیتى افراد و نهادها و ساختارهاى اجتماعى خود را در جلوه هاى انتزاعى و انضمامى بازتولید کرده و همچون جویبارى در بسترهاى روانى و اجتماعى و در سپهر معنایى و گفتمانى غالب جامعه به حیات خویش ادامه مى دهد. انتقال ارزش ها به همراه سایر مؤلفه هاى وابسته، عمدتا از طریق کارگزاران و عوامل و وسایط خاصى صورت مى پذیرد. در عصر حاضر، رسانه هاى جمعى، به ویژه رسانه هاى تصویرى از برجسته ترین کانال هاى انتقال، احیا، تقویت، تغییر، ویرایش و حتى آفرینش ارزش ها شمرده مى شوند.  این نوشتار درصدد است تا با محوریت رسانه ملى به عنوان یک دانشگاه عمومى و یکى از بازوان فرهنگى نظام اسلامى، و با ارجاع به زیرساخت هاى هنجارى و توقعات نهادى شده، نقش این رسانه را در بازخوانى، انتقال، تبلیغ، برجسته سازى و صیانت ارزش هاى اسلامى یا مورد تأیید اسلام را با رویکردى جامعه شناختى و ارتباطى مورد تحلیل و واکاوى قرار دهد.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 179 ـ آبان 1391، 57ـ78

    سیدحسین شرف الدین*

    چکیده

    منظومه یا نظام ارزش ها به عنوان بنیادى ترین مؤلفه فرهنگى هر جامعه، معمولاً از طریق نفوذ تدریجى به سازمان شخصیتى افراد و نهادها و ساختارهاى اجتماعى خود را در جلوه هاى انتزاعى و انضمامى بازتولید کرده و همچون جویبارى در بسترهاى روانى و اجتماعى و در سپهر معنایى و گفتمانى غالب جامعه به حیات خویش ادامه مى دهد. انتقال ارزش ها به همراه سایر مؤلفه هاى وابسته، عمدتا از طریق کارگزاران و عوامل و وسایط خاصى صورت مى پذیرد. در عصر حاضر، رسانه هاى جمعى، به ویژه رسانه هاى تصویرى از برجسته ترین کانال هاى انتقال، احیا، تقویت، تغییر، ویرایش و حتى آفرینش ارزش ها شمرده مى شوند.  این نوشتار درصدد است تا با محوریت رسانه ملى به عنوان یک دانشگاه عمومى و یکى از بازوان فرهنگى نظام اسلامى، و با ارجاع به زیرساخت هاى هنجارى و توقعات نهادى شده، نقش این رسانه را در بازخوانى، انتقال، تبلیغ، برجسته سازى و صیانت ارزش هاى اسلامى یا مورد تأیید اسلام را با رویکردى جامعه شناختى و ارتباطى مورد تحلیل و واکاوى قرار دهد.

     

    کلیدواژه ها: فرهنگ، هنجار، ارزش، رسانه، رسانه ملى، جامعه پذیرى.


    * استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏ سره.                                                          sharaf@qabas.net

    دریافت: 27/3/91               پذیرش: 13/7/91.


     

    مقدّمه

    مفهوم «ارزش» از جمله مفاهیم پرکاربردى است که در همه حوزه هاى علوم انسانى و اجتماعى همچون فلسفه، اخلاق، حقوق، اقتصاد، روان شناسى اجتماعى، جامعه شناسى، تعلیم و تربیت، ارتباطات و شاخه هاى مختلف هنر، از منظرهاى گوناگون از آن سخن رفته و به طور ضمنى و مستقل، مباحث متنوعى را به میان کشیده است. بحث از «ارزش»، علاوه بر طرح انضمامى آن در غالب قلمروهاى معرفتى فوق و طرح مستقل آن در حوزه هایى همچون فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق، در چند دهه اخیر شاخه مستقلى نیز تحت نام «ارزش شناسى» با هدف بررسى و تبیین مفهوم، ماهیت، ویژگى گزاره هاى ارزشى، موارد کاربرد، مفاهیم مرتبط، عوارض و احکام، کارکرد و آثار، نظریات تحلیلى و تعلیلى و موضوعاتى از این دست پا به عرصه وجود نهاده است. لازم به یادآورى است که مطالعات ارزش شناختى، گاه به صورت انتزاعى و نظرى و در قالب تحلیل هاى زبان شناختى، معناشناختى و فلسفى پیرامون مجموعه اى از گزاره هاى متضمن «بایدها» و «نبایدها»ى مربوط و گاه به صورت انضمامى و عینى در چارچوب عناصرى همچون قواعد و هنجارها، اهداف و آرمان ها، گرایش ها و ترجیحات، نمادها و نشانه ها، و کنش هاى فردى و اجتماعى مطرح مى شود.

         رسانه هاى جمعى به عنوان مجارى آموزش غیررسمى، به دلیل اقتضائات خاص و ماهیت نسبتا توده وار در بازخوانى، برجسته سازى، تضعیف، پالایش، تبلیغ و نقد ارزش هاى جارى و مورد احترام در قلمرو فرهنگى محل فعالیت خود نقش بى بدیل ایفا مى کنند. رسانه ها گاه با ورود به حوزه استحفاظى سایر فرهنگ ها و بهره گیرى از ظرفیت هاى مضمونى و محتوایى یا انعکاس محصولات رسانه اى تولیدشده در سایر جوامع و یا همسوشدن با جریان اشاعه فرهنگى، زمینه آشنایى مخاطبان با منظومه هاى ارزشى بیگانه و امکان یابى انجام مقایسات فرهنگى ـ ارزشى را فراهم مى سازد. بازنمایى ارزش ها در قالب محصولات و برنامه هاى متنوع رسانه اى با رویکردهاى توصیفى، ترویجى، تحلیلى، تبیینى، توجیهى، تنقیصى و انتقادى، به لحاظ هستى شناختى عمدتا به صورت عینى و انضمامى و در موارد اندکى، نظرى و انتزاعى تحقق مى یابد.

         این مقاله درصدد است تا از موضعى هنجارى، نحوه تعامل مطلوب رسانه هاى جمعى، به ویژه رسانه ملى را با ارزش هاى دینى و مورد تأیید دین یا به طور کلى، ارزش هاى ترجیحى نظام و جامعه اسلامى را مورد بررسى قرار دهد.

    ارزش از نگاهى توصیفى

    ارزش یا نظام ارزش ها، کانونى ترین مؤلفه در شاکله و ساختار فرهنگى هر جامعه شمرده مى شود که تقریبا کلیت یک فرهنگ و نظام اجتماعى تابع آن را به طور مستقیم و غیرمستقیم متأثر مى سازد. ضرورت و اهمیت ذاتى و کارکردى این مؤلفه، براى رشد و شکوفایى سرمایه هاى وجودى، هدایت گرى احساسات و رفتارها، ساماندهى چرخه هاى حیات اجتماعى و به طور کلى، تأمین ملزومات و مقتضیات بنیادین حیات فردى و جمعى روشن تر از آن است که نیازى به بحث و گفت وگو داشته باشد. در یک بیان کلى، ارزش ها را مى توان مجموعه آرمان ها، کمال مطلوب ها، ترجیحات، بایسته ها، غایات، روش ها و شیوه هاى مقبول نیل به خواسته ها، تأمین نیازها و شبه نیازها، رسیدن به اهداف و پاسخ دهى به انتظارات و مطالبات تلقّى نمود. از این رو، هیچ جامعه و گروه انسانى حتى در ساده ترین اشکال زیستى و ابتدایى ترین مراحل تمدنى، نمى توان یافت که به فهرستى از ارزش هاى ذاتى و ابزارى در نظام فرهنگى تعین یافته خویش معتقد نباشد. اساسا وجود مجموعه اى از باورها، ایدئولوژى ها، ارزش ها، نگرش ها، نمادها، و هنجارها و قواعد جمعى مشترک، لازمه اجتناب ناپذیر زندگى اجتماعى انسان است. سامان یابى حیات جمعى و شکل گیرى، استقرار نظم و نظام اجتماعى بدون این زیرساخت فرهنگى عملاً غیرقابل تحقق است.

         ارزش ها، به لحاظ جایگاه و موقعیت در سلسله مراتب ساختار فرهنگى، پس از جهان بینى و نظام اعتقادات و باورهاى هستى شناختى کلان، بنیادى ترین عنصر فرهنگى و در تحلیل نظرى، برجسته ترین مشتق از سرى مشتقات نظام اعتقادى شمرده شده و نقش زیربنایى براى سایرین ایفا مى کند. از نظر برخى اندیشمندان، ارزش ها کیفیات بى واسطه، غیرقابل استدلال، پیشاتجربى، فرازمانى و متعلق شهودهاى خاص توصیف شده اند.1 از نظر برخى فرهنگ شناسان، فرهنگ سه لایه متمایز اما به هم پیوسته دارد. پایین ترین لایه آن «مصنوعات» است که شامل رفتار، نحوه لباس پوشیدن، تشریفات، و مواردى از این دست است. دستیابى به این لایه ساده، بدون درک اولیه سطوح عمیق تر فرهنگ دشوار است. لایه دوم شامل «ارزش هاى مورد حمایت» از قبیل راهبردهاى رسمى، اهداف و فلسفه وجودى است. این لایه بیانگر این است که گروه چگونه فکر مى کند، چگونه باید به عموم نشان داده شود یا دوست دارد چگونه دیده شود. سومین و عمیق ترین لایه فرهنگ «مفروضات بنیادى» است. این لایه شامل احساسات، ادراکات و اعتقادات ناخودآگاه و مسلم دانسته شده است که به عنوان منبع نهایى ارزش ها و عوامل محرک فعالیت ها عمل مى کند و کلید ورود به فرهنگ را در خود دارد. همچنین ابزارى است که به وسیله آن سایر سطوح فرهنگ یعنى ارزش هاى مورد حمایت و مصنوعات را مى توان تفسیر نمود.2 ارزش ها به لحاظ کارکرد، معیار تشخیص خوب از بد، درست از نادرست، مطلوب از نامطلوب، زیبا از زشت و سایر تقابل هاى دوقطبى در حوزه اعتبارات عقل عملى و بایدها و نبایدهاى هنجارى شمرده مى شوند.3

    ارزش ها و مفاهیم مرتبط

    «ارزش»ها، به باورها و معارف هستى شناختى و انسان شناختى همخوان به عنوان عمیق ترین لایه معرفتى،4 و به نگرش ها و ایستارهاى غالبى5 و به گرایش ها و تمایلات بنیادین6 و همچنین به عواطف و احساسات مثبت و منفى7 و در نهایت به رفتارهاى ذهنى و عینى و نظام انگیزشى فرد ارتباط و پیوند وجودى و تعامل یک سویه یا متقابل دارند.

         ارزش ها، همچنین در مقام تحقق با مجموعه وسیعى از عناصر فرهنگى و اجتماعى همچون کنش هاى متقابل، الگوهاى رفتارى، آرمان ها، معانى، نمادها، ایدئولوژى ها، نقش هاى اجتماعى، روند جارى امور اجتماعى، قشربندى اجتماعى، سازمان هاى اجتماعى،نهادهاى اجتماعى،نظم اجتماعى و جامعه پذیرى رابطه و پیوستگى تنگاتنگ دارند.8

        ارزش ها به عنوان اصول و قواعد عام، تصورات کلى و انتزاعى از ایده آل ها، کمال مطلوب ها و ترجیحات اساسى، به هنگام تعین یابى مصداقى و انعکاس در عرصه عین و عمل، خود را در قالب مجموعه اى از قواعد و الگوهاى رفتارى معین تحت عنوان «هنجارها» متبلور مى سازند. هنجارها ترجمان عملى ارزش ها شمرده مى شوند و هر هنجار اجتماعى مقبول، معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، هویت یافته و توجیه مى شود. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است.9 به بیان دیگر، جهان بینى، حکمت نظرى و نظام ارزش ها و هنجارهاى مقتبس و مشتق از آن، حکمت عملى یک منظومه فرهنگى شمرده مى شوند.

    تعریف ارزش

    واژه «ارزش» در زبان فارسى اسم مصدر ارزیدن و ارج گزاردن است که به معانى مختلفى به کار مى رود. اهم این معانى عبارتند از: بها، ارز، قیمت، ارج، قدر، برازندگى،شایستگى،زیبندگى،قابلیت،استحقاق،اعتبار یک سند یا متاع وپولى که درسند نوشته شده است.10

        کاربرد متنوع این واژه، زمینه اختلاف نظر در خصوص مشترک لفظى یا مشترک معنوى بودن آن را در میان اهل نظر فراهم ساخته است.

         از دید قایلان به اشتراک معنوى، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، اجتماعى، هنرى و امثال آن، چیزى است که از آن به «مطلوبیت» تعبیر مى شود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابى و ارائه تعریفى عام و جامع را میسر مى سازد. از این رو، انواع ارزش، به رغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتى که به تناسب مورد بدان مقید شده اند، از یکدیگر تمایز مى یابند. لازم به ذکر است که مطلوبیت نیز بر متغیرهاى ذاتى مختلفى همچون لذت، سعادت، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنى است.11

        در یک بررسى تفصیلى و مقایسه اى، موارد مختلف کاربرد «ارزش» به معناى مطلوبیت را مى توان در قالب فهرست ذیل دسته بندى نمود: ارزش، گاه مرادف با مطلق مطلوبیت و به معناى ملایمت و تناسب چیزى یا عملى با یکى از خواسته ها و تمنیات انسان است. این کاربرد تقریبا عام ترین معناى ارزش است. معناى دوم ارزش، مفید بودن یا مطلوبیت ابزارى است و بر همه اشیا و افعالى که وسیله رسیدن به مطلوب اصلى هستند، اطلاق مى شود. معناى سوم ارزش، مطلوبیت ذاتى و اصیل است و تنها شامل امورى مى شود که ذاتا و اصالتا مورد رغبت و توجه انسان قرار مى گیرند. معناى چهارم ارزش، مطلوبیت نسبى و اضافى است که در مقام مقایسه و سنجش به کار مى رود. به هنگام مقایسه دو چیز یا دو عمل، در صورتى که مطلوبیت یکى با ارجاع به ملاک هاى خاص، بیشتر از دیگرى و وانهادن یکى براى رسیدن به دیگرى صحیح و موجه باشد و یا به عبارتى، گزینش یکى از آن دو به جهاتى مطلوب تر تشخیص داده شود، در این صورت شق برگزیده بالنسبه ارزشمند خواهد بود. معناى پنجم ارزش، مطلوبیت فعل اختیارى از جهت تأمین مصلحت و منفعت براى جامعه است (این معنا از ارزش در علم حقوق کاربرد دارد). معناى ششم ارزش، مطلوبیت فعل اختیارى از جهت داشتن نتایج و پیامدهاى مثبت، معنوى و متعالى در روح و روان فرد است (این معنا در علم اخلاق کاربرد دارد).12 در حوزه هاى هنرى و زیباشناختى نیز ارزش بیشتر به معناى امر ملایم با طبع و همخوان با مطالبات روحى و کشش هاى نفسانى یا متناسب با جاذبه هاى فطرى و اذواق زیباشناختى و در محصولات مادى مرکب به معناى تناسب ساختارى، چینش هندسى اجزا و توازن سمفونیک به کار رفته است. چنین هیأتى، خود منشأ انتزاع یا شهود زیبایى است.

         مفهوم ارزش، نیز دو معناى عام و خاص دارد: در معناى خاص، صرفا امور خوب، صحیح، زیبا، مطلوب و مطبوع را شامل مى شود و در کاربرد عام مفاهیم متقابل و نیز امور فاقد ارزش را نیز دربرمى گیرد.

         مضمون این کاربرد عام را مى توان با استفاده از یک بیان نمودارى به صورت ذیل ترسیم نمود: امورى که در سویه مثبت (طرف راست بردار) جاى مى گیرند، «ارزش ها» و متقابلاً امورى که در سویه منفى (طرف چپ بردار) واقع مى شوند، «ضدارزش ها» یا داراى ارزش منفى خواهند بود و امورى که در نقطه مبدأ یا مرکز بردار قرار مى گیرند، امورى فاقد ارزش مثبت و منفى یا «ارزش هاى خنثى» خوانده مى شوند.13 لازم به ذکر است کهواژه «ارزش» در کاربرد متعارف فارسى زبانان، عمدتا به ارزش مثبت و مطلوب انصراف دارد و اطلاق آن بر ارزش منفى، ضدارزش یا ارزش نکوهیده، از باب استطراد و شبیه سازى است.

         قطب هاى دوگانه ارزشى (ارزش هاى مثبت و منفى) در تعاملات روزمره، غالبا با واژه هاى متقابلى همچون خوب و بد، حسن و قبح، خیر و شر، مطلوب و نامطلوب، واجب و حرام، معروف و منکر، زشت و زیبا و... که به عنوان محمول در گزاره هاى ارزشى به کار مى روند، اظهار مى شوند.14

    نهادى شدن ارزش ها

    ارزش هاى اجتماعى نیز همچون سایر عناصر فرهنگى، به مرور زمان و در پرتو ارجاعات مکرر هنجارى و التزامات عملى مستمر به صورت نهادى و تثبیت شده درخواهند آمد و به بخشى از واقعیت عینى اجتماعى تبدیل مى شوند. تعبیر به عینیت، شیئیت، استقلال و تصلب عناصر فرهنگى در کلمات برخى جامعه شناسان، به این مرحله از تحقق و خصیصه نهادینگى آنها ناظر است.15

        نهادى شدن علاوه بر تثبیت شدگى نسبى ارزش ها، ضریب پایدارى، استمرار و مقاومت آنها در مقابل تغییرات را افزایش داده، اعتبار و اطمینان به صحت و اتقان آنها را بالا برده و اعضاى موجود و نسل هاى آتى را به پذیرش مشتاقانه آنها تشویق مى کند. روشن است که ارزش هاى موجود در یک نظام ارزشى، از شانس و موقعیت یکسانى براى نهادى شدن برخوردار نیستند. ارزش هاى مطلق، غایى و جهانشمول در مقایسه با صور متقابل، استعداد بسیار بیشترى براى تثبیت شدگى و ماندگارى، به رغم پذیرش اشکال و مصادیق متعدد دارند. اگر همه ارزش ها را هم واجد درجه اى از قابلیت تثبیت شدگى بدانیم، بى شک، این خصیصه در همه ارزش ها، یکسان و به یک اندازه نیست. نظام ارزشى برگرفته یا موردتأیید دین نیز در صورت درون ریزى شدن در ساختار شخصیتى و بنیادهاى فکرى و اعتقادى مؤمنان، پیوند خوردن با سایر عناصر فرهنگى غالب جامعه و تثبیت شدن در چارچوب نهادهاى اجتماعى، امکان عینیت یابى، استمرار و تأثیرگذارى عمیق در سطوح فردى و اجتماعى را خواهد یافت.16 رسانه هاى جمعى به ویژه تلویزیون از جمله کارگزاران بالقوه در عرصه نهادى شدن ارزش ها شمرده مى شوند.

    جامعه پذیرى ارزش ها

    روان شناسان اجتماعى برآنند که هر فرد به عنوان عضوى از جامعه، از یک ساختار شخصیتى نسبتا منحصر به فرد و موجودیتى روانى ـ اجتماعى داراى ابعاد و ساحت هاى مختلف برخوردار است. ساحتى از این نظام شخصیتى را باورهاى ارزشى فرد یا انعکاس نظام ارزشى جامعه در روح و سامانه ادراکى و احساسى فرد تشکیل مى دهد. از این ساحت، گاه به مؤلفه ارزشى «نظام شخصیتى» یا فضاى ذهنى ارزش ها تعبیر مى شود. فرد از طریق یک فرایند مادام العمر تحت عنوان «جامعه پذیرى» و مشارکت اجتماعى، و از رهگذر کنش متقابل با دیگران در عرصه هاى مختلف زندگى اجتماعى و تجربیات ناشى از حضور در جمع و درگیر شدن در طیف گسترده اى از تعاملات فکرى، احساسى و رفتارى، به تدریج به مجموعه قابل توجهى از عقاید، دانش ها، ایدئولوژى ها، ارزش ها، احساسات، هنجارها، نگرش ها، خلقیات، الگوها و نمادهایى که سرمایه هاى فرهنگى جامعه متبوع وى شمرده مى شوند، دست مى یابد. جامعه پذیرى از دید جامعه شناسان، نقطه اتصال ضرورى بین فرد و جامعه است. نقطه اتصالى آنچنان حیاتى که فرد و جامعه بدون آن نمى توانند ادامه حیات دهند. جامعه پذیرى فرد را به آموختن هنجارها، ارزش ها، زبان ها، مهارت ها، عقاید و الگوهاى فکرى و عملى که همگى براى زندگى اجتماعى ضرورى اند، قادر مى سازد. جامعه پذیرى، همچنین امکان بازسازى جامعه از طریق سازوکارهاى درونى را فراهم مى سازد. بدین وسیله، استمرار آن از نسلى به نسل دیگر را تضمین مى کند.17

        ارزش هاى اجتماعى نیز به عنوان بخشى جدایى ناپذیرى از یک فرهنگ، از طریق این فرایند به دنیاى ذهنى و روانى فرد انتقال یافته، به ساختار شخصیتى وى پیوند خورده و به بیان دقیق تر، به بخشى از سرمایه هاى وجودى او تبدیل مى شود. نظام ارزشى فرد، در واقع محصول تعامل دو جریان جامعه پذیرى و فرایند انتقال از بیرون و نحوه دریافت و درونى سازى آنها توسط فرد از درون است. در هر جامعه، فرایند جامعه پذیرى و انتقال فرهنگ عموما و انتقال نظام ارزش ها خصوصا به عوامل و کارگزارانى محول شده که هریک به تناسب موقعیت، در پیوستار حیات فرد، مسئولیت انتقال بخشى از این سرمایه معرفتى را عهده دار شده است. مهم ترین کارگزاران جامعه پذیرى در جامعه موجود خانواده، شبکه دوستان و آشنایان، مراکز آموزشى و تربیتى (از آمادگى تا دانشگاه)، کانون هاى مذهبى، رسانه هاى جمعى، موقعیت هاى شغلى، گروه هاى ورزشى، احزاب و تشکلات سیاسى و محیط عام مى باشند که هریک به تناسب در درون ریزى بخشى از عناصر فرهنگى نقش دارند. هر فرد به طور معمول، در فرایند زیست اجتماعى خود، خواسته یا ناخواسته همواره در معرض ارتباط و تأثیرپذیرى از همه یا بخشى از آنهاست و از طریق آموزش مستقیم و غیرمستقیم یا مشاهده و تقلید با اقتضائات آنها سازگار مى گردد. فرایند جامعه پذیرى، هرچند فرایندى مستمر، مداوم و جارى و سارى در طول حیات فرد است، اما مهم ترین، عمیق ترین و اساسى ترین بخش آن مربوط به دوران کودکى است که به پایه گذارى بنیادهاى اصلى شخصیت و شکوفایى استعدادهاى فردى منجر مى گردد. از این رو، این مقطع مستعدترین و مناسب ترین فراز زندگى براى درون ریزى و کاشتن بذرهاى ارزشى در ساحت روانى فرد شمرده مى شود.18

        براساس یک الگوى هرمى و سلسله مراتبى، نظام فرهنگى جامعه و از جمله نظام ارزش ها را مى توان در رأس هرم جاى داد. در مرتبه بعد، این نظام در قالب نظام اجتماعى، نهادها، سازمان ها و اجزاى تشکیل دهنده آن ریزش کرده و به مثابه روح و محتوا در کالبد این مجموعه انعکاس مى یابد و در رتبه سوم، و از رهگذر فرایند جامعه پذیرى و ارتباط فرد با جامعه، نظام فرهنگى نهادى شده در قالب نظام اجتماعى، تدریجا به نظام شخصیتى فرد راه یافته و به بخشى از وجود او تبدیل مى شود. و در مرحله نهایى، این دریافت ها خود را در قالب جلوه هاى عینى، ژست ها، نشانه ها، ترجیحات، الگوهاى رفتارى و کنش ها و واکنش هاى اجتماعى، نمایان مى سازند. بى تردید قوام و استمرار یک نظام ارزشى، تنها از طریق پیوستگى آن با نظام شخصیتى افراد و تبدیل آن به قاعده و الگوى جمعى پذیرفته شده رفتار در عرصه هاى گوناگون زندگى فردى و اجتماعى، ممکن خواهد شد.19 رسانه هاى جمعى، به ویژه تلویزیون به دلیل اقتضائات منحصر به فرد آن، از مهم ترین کانال هاى جامعه پذیرکننده افراد و فرایند انتقال، تثبیت، تعمیق و اصلاح نظام ارزشى فرد و جامعه شمرده مى شوند.

         نقش محورى دیگر رسانه، مشارکت در فرایند «نظارت و کنترل اجتماعى» به عنوان حلقه مکمل فرایند «جامعه پذیرى» است. از دید جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعى، جامعه پذیرى یا اجتماعى شدن فرایندى است که افراد تازه وارد جامعه از طریق آن، فرهنگ جامعه خویش را در ساختار شخصیتى خود درون ریزى مى کنند. بى تردید «جامعه پذیرى»، به رغم اهمیت و ضرورت انکارناپذیر نمى تواند همه افراد را متناسب با خواست جامعه تربیت کرده و امکان هر نوع ناهمسویى با اقتضائات جمع را به صفر برساند. از این رو، جامعه همواره به یک فرایند تکمیلى تحت عنوان «کنترل اجتماعى» نیازمند خواهد بود. عملکرد متوازن این دو فرایند مى تواند نیاز کانونى جامعه در بخش زیرساخت ها، مقومات و بنیادهاى اصیل زیست جمعى را تأمین نماید. از این رو، «کنترل اجتماعى» نیز به عنوان فرایندى مکمل، مجموعه شیوه ها، تدابیر، اقدامات و وسایلى است که جامعه یا یک گروه، در راه تحقق اهداف و هدایت اعضاى خویش به رعایت آداب، عادات، شعائر، مناسک، الگوها، هنجارها و توقعات پذیرفته شده و نهادى شده خود، به کار مى گیرد. بخشى قابل توجهى از نظارت و کنترل محیط، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، به ویژه از طریق مشارکت در فرایند شکل گیرى و هدایت افکار و احساسات عمومى توسط رسانه هاى جمعى به وقوع مى پیوندد. به بیان برخى ارتباط شناسان، در جامعه عصر الکترونیک مشکل است کسى بدون استفاده از رسانه ها، بتواند نقش رهبرى را ایفا کند. از این رو، مى توان نظر کسانى را تأیید کرد که معتقدند: نظارت اجتماعى با تحول کانون ها، بیش از پیش از حالت نظارت پدرانه خارج شده و جنبه اجتماعى به خود گرفته است؛ زیرا به وسیله خود جامعه اعمال مى شود.20 تأکید رسانه بر باورداشت هاى جمعى مشترک، از جمله ارزش ها و تقویت مستمر آن، خود از جمله عوامل بسیار مهم در کنترل درونى افراد و مهار اراده هاى ناهمسو است.

    رسانه جمعى

    رسانه هاى جمعى، در مقام عمل همواره در قالب سازمان ها و موجودیت هاى نهادى شده با مختصات ویژه، ظهور یافته و ایفاى نقش مى کنند. روشن است که اتخاذ هر نوع رویکرد توصیفى، تحلیلى، توجیهى و انتقادى نسبت به عملکرد موجود یک رسانه، پیشنهاد هرگونه راهکار در جهت تغییر و اصلاح این عملکرد و به طور کلى، هر نوع مواجهه نظرى و عملى با رسانه، به عنوان یک واقعیت، الزاما باید با ملاحظه هویت نهادى و سازمانى آن صورت پذیرد. لازم به ذکر است که رسانه، به ویژه در حوزه هاى متنوع ارتباطى، به اعتبارات و ملاحظات مختلفى همچون رسانه به عنوان یک تکنولوژى، یک نهاد و سازمان اجتماعى، یک کنشکر فرهنگى اجتماعى، یک زبان، یک متن، یک کانون صنعت فرهنگ و...؛ مورد توجه قرار مى گیرد. در این نوشتار، عمدتا به عنوان یک سازمان ارتباطى فعال در عرصه فرهنگ سازى و ارائه کننده اقلام و محصولات نمادین تأثیرگذار ملاحظه شده است.

         مک کوایل، در توصیف ویژگى هاى نهاد رسانه مى نویسد: 1. به تولید و توزیع «معرفت» به شکل اطلاعات، عقاید و فرهنگ مى پردازد و این واکنشى است به نیازهاى دسته جمعى و تقاضاهاى فردى؛ 2. مجراهایى براى ارتباط میان مردم، فرستنده ها و دریافت کننده ها، میان مخاطبان گوناگون و بین همه اینها و جامعه و نهادهاى تشکیل دهنده آن به وجود مى آورد؛ 3. رسانه تقریبا منحصرا در فضاى عمومى یا گستره همگانى فعالیت مى کند. نهادى است باز، که همه مى توانند در آن مشارکت کنند، چه در نقش دریافت کننده و تحت شرایط معینى، همچنین به عنوان فرستنده... رسانه ها به مطالبى مى پردازند که در مورد آنها افکار عمومى وجود دارد و یا اینکه مى تواند شکل بگیرد. 4. مشارکت به عنوان مخاطب در این نهاد اساسا داوطلبانه است و اجبار و تکلیفى در کار نیست. این آزادى در رسانه ها از دیگر نهادهایى که وظیفه توزیع معرفت را برعهده دارند، مانند آموزش، دین یا سیاست به مراتب بیشتر است؛ 5. استفاده از رسانه همچنین با اوقات فراغت و تفریح همبسته بوده و از کار و تکلیف جداست. علاوه بر این، هیچ تشکیلاتى براى ایجاد پیوند میان مشارکت کنندگان بالا (تولیدکنندگان پیام) و مشارکت کنندگان پایین (مخاطبان) نیز در اختیار ندارد؛ 6. این نهاد همچنین با صنعت و بازار، از طریق وابستگى آن به کار دستمزدى، تکنولوژى و نیاز به اعتبار در پیوند است؛ 7. اگرچه رسانه خود فاقد قدرت است، اما مستمرا از طریق برخى کاربردهاى مرسوم و سازوکارهاى قانونى و اندیشه هاى مشروعیت بخش با قدرت دولتى متصل مى شود.21

    ویژگى هاى تلویزیون

    تلویزیون به عنوان یک رسانه و یک سازمان ارتباطى داراى موقعیت و مأموریت فرهنگى اجتماعى، ابعاد و ویژگى هاى مختلفى دارد که خود تا حدى وجه جاذبیت توده اى آن را توجیه مى کند. اهمّ این ویژگى ها عبارتند از: 1. به عنوان یک رسانه جمعى منبع پیام آن یک سازمان رسمى، متمرکز، داراى مأموریت نهادى و عملکرد حرفه اى با مختصات ویژه است؛ 2. انتشار پیام آن سریع، مداوم، پرگستره و تأثیرگذار است؛ 3. پیام آن به عنوان یک محصول کار جمعى، امرى ساخته و پرداخته، کالایى شده و داراى ارزش مبادله و مصرف است؛ 4. از گیرندگان انبوه، پراکنده، نامتجانس، داراى تجربه هاى نسبتا مشترک و نیازها و واکنش هاى قابل پیش بینى برخوردار است؛ 5. رابطه میان فرستنده و گیرنده غالبا یک سویه و به ندرت دو طرفه است. معمولاً فرستنده، مسئولیت تأثیرات خاص پیام خود بر روى مخاطب را عهده دار نیست. او فقط پیام را در مقابل پول یا توجه مبادله مى کند. 6. نامتقارن بودن رابطه میان فرستنده و گیرنده. فرستنده، هرچند به طور رسمى از هیچ قدرت و اختیارى در مورد گیرنده برخوردار نیست، اما معمولاً از جایگاه، قدرت، اقتدار، نفوذ و تأثیر بیشتر و برترى برخوردار است.22

        تلویزیون همچنین علاوه بر ویژگى هاى سازمانى فوق، از جاذبه هاى دیگرى نیز برخوردار است. چرایى استقبال توده اى از این رسانه و ارتقا روزافزون جایگاه و موقعیت آن به رغم ظهور رسانه هاى رقیب و بدیل بیش از هر چیز ریشه در همین جاذبه هاى تکنولوژیکى، فنى، هنرى، محتوایى، ساختارى و زبانى دارد.

         برخى از این ویژگى ها عبارتند از: تصویرسازى و نمایشى کردن پدیده ها و رویدادها، ساختن شبه واقعیت ها و شبه رویدادها یا خلق جهان هاى مجازى مشابه جهان هاى واقعى، برداشت هاى گزینشى از واقعیت و بازتألیف هنرمندانه آن در قالب هاى جدید، دست کارى زمان و مکان یا تداخل زمان و مکان حقیقى و خیالى، اسطوره سازى، ایجاد یک میدان دید نسبتا گسترده، بهره گیرى توأمان از عناصر بیانى مختلف؛ تراکم شناختى؛ تقویت معرفت شناسى حس گرا، قابلیت هاى تکنولوژیکى فراوان، جاذبه هاى هنرى و زیباشناختى متنوع، تنوع قالب هاى برنامه اى، همگونى و پیوستگى نسبى محتوا، انتخاب و پردازش سوژه هاى عامه پسند، ساخته و پرداخته بودن محتوا به تناسب ذائقه مخاطبان، فعال ساختن همزمان قواى حسى متعدد، معافیت نسبى از ضرورت بذل فکر، ماهیت غالبا غیرانتخابى تماشا، تحقق تدریجى «کاشت فرهنگ» و ایجاد انس و عادت قهرى، کم هزینه بودن نسبى، حضور دائم و همه جایى، دسترسى آسان، کنترل پذیرى فیزیکى، امکان استفاده همزمان با اشتغال به سایر فعالیت هاى معمول، حضور در محیط صمیمى.

         همچنین تلویزیون از قابلیت خلق واقع نمایانه ایده ها و آرمان ها، مشروع سازى اروتیک (افراد در تلویزیون خود را مجاز به دیدن تصاویر و صحنه هایى مى بینند که ملاحظات فرهنگى و اخلاقى، امکان عینى آن را محدود ساخته است. کامجویى هایى ضمنى اروتیک و شبه اروتیک ناشى از این سنخ ارتباطات، معمولاً انگیزه افراد براى همراهى و مؤانست رسانه اى را افزایش مى دهد)، تبدیل جهان عمومى به جهان خصوصى، تقویت فردگرایى، شکل گیرى و تقویت فرهنگ پوپولیستى، افزایش تمایل به خانه نشینى و حتى گذراندن اوقات فراغت در اتاق شخصى و... برخوردار است.23

    کارکردهاى تلویزیون

    براى رسانه هاى جمعى از جمله تلویزیون، نقش ها و کارکردهاى متعددى بیان شده است. از جمله:

         1. آموزش اعم از آموزش کلاسیک و مدرسى که غالبا توسط شبکه هاى تخصصى صورت مى گیرد؛ آموزش عمومى و غیررسمى که غالبا به صورت غیرمستقیم و با هدف ایجاد، اصلاح و تغییر نگرش ها و رفتارهاى عموم مخاطبان صورت مى پذیرد. از این کارکرد، گاه به «جامعه پذیرى» یا «اجتماعى کردن» توده ها تعبیر مى شود؛

         2. اطلاع رسانى: کسب اطلاع از حوادث و وقایع مهم داخلى و خارجى، از طریق رصد و نظارت و انتقال آن به توده ها با هدف افزایش آگاهى و ایجاد آمادگى هاى لازم براى رؤیارویى نظرى و عملى با این مسائل. لازم به ذکر است که اطلاع رسانى به اخبار سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و... معمول محدود نمى شود. امروزه طیف وسیعى از اطلاعات متنوع به تناسب نیاز مخاطبان و امکانات رسانه از آشپزى و خیاطى گرفته تا سرى ترین و پیچیده ترین آن توسط رسانه ها عرضه مى شود؛

         3. ایجاد تداوم و پیوستگى فرهنگى از طریق جامعه پذیرى، انتقال میراث فرهنگى، ایجاد پیوند میان نسل هاى متوالى، بازتولید و تقویت اصول و مفروضات مشترک، شکل گیرى و تعمیق روح و هویت جمعى. این کارکرد در فرایند ملت سازى و شکل گیرى پدیده دولت ـ ملت از اهمیت فوق العاده اى برخوردار است. از این کارکرد، گاه به «ایجاد انسجام و همبستگى» تعبیر مى شود؛

         4. تفریح و سرگرمى: همه اقداماتى که رسانه به صورت آشکار و پنهان براى پرکردن اوقات فراغت و با هدف ایجاد شادى، فرح، خشنودى، رفع ملالت، رهایى از روزمرگى و... صورت مى دهد، جزو این کارکرد شمرده مى شوند. این سنخ برنامه ها، علاوه بر کارکرد معمول، نقش قابل توجهى در افزایش اطلاعات، رشد خلّاقیت ها، توسعه مهارت ها، شکوفایى استعدادها، تغییر نگرش ها، پرورش قواى جسمى و روحى و... دارد. بخش قابل توجهى از نقش رسانه در فرایند جامعه پذیرى از همین طریق اعمال مى شود. برخى از آسیب شناسان اجتماعى، بر نقش بالقوه مؤثر اشتغالات تفریحى و سرگرمى در تحلیل توان، انصراف توجه و مهار اراده هاى ضداجتماعى برخى گروه هاى سنى تأکید کرده اند؛

         5. بسیج و تبلیغ: کارکرد بسیج بیشتر جنبه سیاسى و مذهبى دارد و معمولاً براى تهییج توده ها در مسیر اهداف منظور به کار گرفته مى شود. این کارکرد در شرایط خاص، ضرورت و اهمیت کاربردى ویژه مى یابد. براى رسانه ها کارکردهاى دیگرى نیز ذکر شده که در مقایسه از اهمیت کمترى برخوردارند.24

        کاتز، گورویچ و هاس25 در گونه شناسى خود ازنیازهاى رسانه اى انسان، به پنج دسته اشاره کرده اند: 1. نیازهاى شناختى: نیازهاى مرتبط با تقویت اطلاعات، دانش و فهم محیط. این نیازها بر مبناى تمایل براى فهم و غلبه بر محیط است. آنها همچنین حس کنجکاوى و کاوشگرى ما را ارضا مى کنند؛ 2. نیازهاى احساسى: نیازهاى مرتبط با تقویت تجربه هاى زیبایى، لذت و احساس. جست وجوى لذت و تفریح انگیزه متداولى است که مى تواند توسط رسانه ها ارضا شود؛ 3. نیازهاى همبستگى فردى: نیازهاى مرتبط با تقویت اعتبار، اطمینان، توازن و موقعیت فرد. این نیازها ناشى از تمایل فرد براى تعالى نفس است؛ 4. نیازهاى همبستگى اجتماعى: نیازهاى مرتبط با تقویت خانواده، دوستان و جهان. این نیازها بر مبناى تمایلات فرد براى همبستگى با دیگران است؛ 5. نیاز براى فرار: نیازهایى که مرتبط با فرار و رهایى از تنش و تمایل براى سرگرمى است.26

        رسانه همچنین علاوه بر تغییرات بینشى و رفتارى، بر ایجاد تغییرات ساختارى نیز قادر است. «... وسایل انتشار جمعى مى توانند تأثیراتى بر ساخت هاى اجتماعى داشته باشند و با تحمیل ارزش هاى نوینى، نظام قشربندى اجتماعى را تغییر دهند و سلسله مراتب اجتماعى را واژگون سازند.»27

        رسانه هاى جمعى نیز در کنار سایر عوامل جامعه پذیرکننده، نقش بسیار مهمى در انتقال فرهنگ، جامعه پذیرى و تعلیم و تربیت اجتماعى افراد ایفا مى کنند. در تأثیربخشى رسانه ها، هرچند تعابیر بعضا مبالغه آمیزى به کار رفته، اما نقش و تأثیر تعیین کننده آنها در سطوح شناختى (دانش ها، بینش ها، عقاید)؛ عاطفى (گرایش ها، نگرش ها، احساسات و ترجیحات) و رفتارى (کنش ها و واکنش ها) به عنوان سطوح کانونى فرهنگ، انکارناپذیر است. از دید برخى اندیشمندان، نقش رسانه ها در تعامل با مقولات فرهنگى را مى توان در گونه شناسى ذیل خلاصه نمود: رسانه ممکن است: 1. عمدا باعث تغییر شود (تغییر و تبدیل)؛ 2. ناخواسته تغییر به وجود آورد؛ 3. تغییر صورى ایجاد کند (شکل یا شدت)؛ 4. تغییر را آسان کند (به عمد یا ناخواسته)؛ 5. آنچه موجود است را تقویت کند (عدم تغییر)؛ 6. مانع تغییر شود.28

        روشن است که تأثیر رسانه ها در فرایند جامعه پذیرى و تعلیم و تربیت، نه مطلق که کاملاً مقید و مشروط به حصول شرایط و تمهید زمینه هاى مناسب است. بى تردید، نقش و مأموریت رسانه هاى جمعى در هر جامعه تابع موقعیت ساختارى، ضرورت هاى کارکردى، اقتضائات فرهنگى، انتظارات جمعى، فرصت هاى اجتماعى، ظرفیت هاى هنجارى، سازوکارهاى فنى و تکنولوژیکى و امکانات محیطى خواهد بود.

         بخشى از این زمینه هاى مؤثر در کارآیى رسانه به جایگاه منبع (پیشینه، اعتبار و منزلت، موقعیت، امکانات، جلب اعتماد، جاذبه، اقتدار، نفوذ، گستره پوشش، میزان همنوایى با اقتضائات متن، تعهدمندى و مسئولیت پذیرى، منطق عمل، نحوه تعامل با رقبا و...)، بخشى به پیام (ماهیت پیام، تناسب با نیاز، چگونگى طراحى و تدوین، میزان تنوع، زبان القاء، مداومت و پیوستگى، همخوانى با پیشینه هاى ذهنى و اطلاعاتى مخاطبان و...)؛ بخشى به مخاطب (میزان همراهى با خواسته ها، نیازها، مصالح، ترجیحات و انتظارات مخاطب، رعایت حقوق مخاطب و...) و بخشى نیز به اوضاع عام محیط، بافت فرهنگى اجتماعى و شرایط زمانى و مکانى حوزه فعالیت رسانه مربوط است. میزان هماهنگى یا ناهماهنگى رسانه هاى مختلف فعال در یک متن و نیز وجود یا عدم رسانه هاى رقیب برون مرزى نیز از جمله عوامل تعیین کننده میزان موفقیت رسانه هاى ملى در عرصه عمل خواهد بود.29

    نقش و جایگاه رسانه هاى جمعى در جامعه اسلامى

    امام خمینى قدس سره در تشریح نقش و رسالت اجتماعى رسانه ها مى فرمایند:

    اهمیت رادیو و تلویزیون بیشتر از همه است، این دستگاه ها، دستگاه هاى تربیتى است، باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند، یک دانشگاه عمومى است... باید این دستگاه، دستگاهى باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد و... آنکه از همه خدمت ها بالاتر است، این است که نیروى انسانى ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است، مجله هاست، رادیو و تلویزیون است، سینماهاست، تئاترهاست، اینها مى توانند نیروى انسانى ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد.30

    آیت اللّه العظمى خامنه اى نیز در جلسات متعدد با مدیران، گردانندگان و دست اندرکاران رسانه ملى، مواضع روشنگرانه اى را جهت سامان یابى فعالیت هاى رسانه و هدایت آن در جهت اهداف و آرمان هاى انقلاب و نظام اسلامى ارائه فرمودند که در ذیل به شمه اى از برجسته ترین نکات مستفاد از این فرمایشات متناسب با موضوع نوشتار اشاره شده است:

    حرکت در مسیر تبدیل شدن به یک دانشگاه؛ تدریس اصول، پایه ها، مفاهیم و درس هاى اسلام ناب، انقلابى و واقعى؛ متدین کردن عمیق مردم؛ رعایت و انعکاس گرایش هاى اصولى نظام؛ عدم تخطى و تخلف از اصول اساسى نظام و انقلاب اسلامى.31

    رسوخ فکر انقلاب و اسلام با همه ملحقاتش به ذهن، فکر، روح و عمل مردم ایران و سایر مخاطبان؛ آموزنده بودن یعنى کیفیت دهنده و پرورش دهنده روح و فکر مخاطب و جهت دهنده به تلاش و زندگى او.32

    سازندگى بر پایه اهداف متعالى؛ همسویى کلیه برنامه ها با ارزش هاى متعالى اسلام و انقلاب حتى برنامه هاى شوخى و سرگرمى؛ حرکت و عمل در جهت سیاست هاى نظام جمهورى اسلامى؛ رعایت افکار اصولى و معیارهاى اسلامى و انقلابى در کلیه برنامه ها؛ گزینش سوژه ها از متن زندگى مردم؛ هدایت افکار در مسیر درست؛ رعایت متانت و ادب اسلامى به ویژه در ارتباطات زن و مرد.33

    اتقان، استوارى، رسایى، شیوایى و استحکام محتوا و قالب؛ نقد برنامه ها براساس ارزش هاى نظام؛ حذف موارد ناهمخوان و معارض با ارزش هاى نظام.34

    تحکیم ارتباط مردم با نظام؛ تحکیم مبانى اصلى نظام؛ حفظ روحیه و شور انقلابى در مردم و دچار نشدن آنها به یأس و دلمردگى و سرخوردگى؛ حفظ ارتباط و اعتماد مردم به دولت، بهروزى مردم، پیشرفت مردم، ترقى مردم، تعالى فکر و اندیشه مردم، تدین مردم، ایجاد شور انقلابى در مردم، واکسینه شدن مردم در مقابل تبلیغات سوء دشمنان.35

    هدایت مخاطب به رفتار سالم و اندیشه درست؛ آموزش دین دارى، تعهد، انضباط، محبت، تعاون، ایجاد عشق به وطن؛ پرهیز از ترغیب مخاطب به خواسته هاى انحرافى و غلط، بى بندوبارى، معاشرت هاى نامشروع، خشونت، تقلید از بیگانه، واژگونى حقایق گذشته و حال کشور، ایجاد یأس در مخاطب، ارائه سرگرمى هاى ناسالم و مهلک؛ استحکام بنیان هاى اعتقادى و دینى، آشنایى با مبانى معرفتى اسلام و قرآن، شناخت تاریخ کشور و افتخارات ملت خود؛ شناخت درست امام خمینى ـ قله بلند تاریخ معاصر ـ و اندیشه هاى سیاسى تابناک و پایه هاى حرکت عظیم انقلابى او؛ احساس عزت و سربلندى به خاطر درسى که ایرانیان در دوران پیروزى انقلاب و دفاع مقدس به جهان دادند؛ فرا گرفتن خصلت هایى که مى تواند نسل کنونى را به اعتلاء و عظمت برساند مانند: دین دارى و دانش پژوهى، وجدان کارى و انضباط، شجاعت، پاکدامنى، جوانمردى، آگاهى سیاسى، خلوص انقلابى، امانت، محبت، برادرى، استقلال و آزادمنشى.36

    توجه دادن به اهمیت ایثار، انفاق، ریاضت و زهد؛ زنده کردن ارزش ها در زندگى مردم؛ تربیت اخلاقى و معنوى، رشد فضیلت هاى اخلاقى، انتقال و حفظ هویت دینى و ملى و انقلابى؛ تقویت روحیه مسئولیت شناسى در قبال قضایاى جامعه و پیشبرد آن در مردم؛ دشمن شناسى و دشمن ستیزى؛ توسعه تفاهم اجتماعى؛ ایجاد امنیت روانى در جامعه، ایجاد روح امید در مردم؛ معرفى حاکمیت طاغوت و مفاسد آن در دوران ستم شاهى به نسل جوان.37

    تقویت مدیریت هاى اجرایى کشور؛ نقد منصفانه و دلسوزانه عملکردها؛ مشارکت در نهضت تولید علم و فکر و کرسى هاى نوآورى، دامن زدن به بحث هاى منطقى و مفید، معرفى چهره هاى علمى خوب و نوآور، برنامه ریزى هوشمندانه براى اعیاد و عزادارى هاى دینى؛ تجهیز خود براى مقابله با تهاجم خبرى، تبلیغى، فرهنگى و اخلاقى دشمنان؛ مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتارى جامعه؛ جهت دهى به فکر و فرهنگ عمومى، آسیب زدایى از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت ـ یعنى روحیه دادن ـ و زدودن احساس عقب ماندگى؛ امین نظام بودن، مورد اعتماد مردم بودن، برخوردارى از مزیت هاى رقابتى، داشتن ظرفیت بالا در کم و کیف محصولات؛ دامن زدن به دغدغه عدالت در ذهن و دل مردم؛ لزوم پیام داشتن همه برنامه ها حتى سرگرمى ها؛ پرهیز از چهره پردازى هاى منفى و ناصالح؛ مصونیت دادن به ذهن جامعه از تأثیر مخرب تهاجم فرهنگى و ارزشىِ دشمن؛ ایجاد باور به کارآمدى نظام، ایجاد و تقویت روحیه همگرایىِ عمومى و فضاى همکارى و محبت و وحدت در درون کشور و میان مردم؛ آگاه سازى نسبت به مقوله هاى حساس مثل علم، پرورش و گسترش فضیلت هاى اخلاقى، کرامت انسان، احساس مسئولیت و اخلاقیاتى همچون شجاعت، قناعت، امانت، حق طلبى، زیبایى طلبى، نفى مصرف زدگى، احترام به والدین و معلم.38

    در اهمیت و جایگاه رسانه هاى جمعى (صدا و سیما) در حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران، یکى از دوازده فصل قانون اساسى به این نهاد فرهنگى سیاسى اختصاص یافته است. در مقدمه این قانون چنین آمده است: «وسایل ارتباط جمعى (رادیو ـ تلویزیون) بایستى در جهت روند تکاملى انقلاب اسلامى در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامى قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشه هاى متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلت هاى تخریبى و ضداسلامى جدا پرهیز کند.»

         در بند یک و دو، اصل سوم نیز آمده است: ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهى؛ بالا بردن سطح آگاهى هاى عمومى در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه هاى گروهى و وسایل دیگر.

         شوراى عالى انقلاب فرهنگى نیز در تشریع مبانى اعتقادى و انسان شناختى سیاست هاى فرهنگى جمهورى اسلامى، که همه سازمان هاى فرهنگى از جمله رسانه ملى به رعایت آن مأمورند؛ به اصول ذیل توجه داده است:

         1. حاکم بودن بینش توحیدى بر تمامى شئون عرصه هاى حیات فردى واجتماعى ونقش وتأثیر بنیادى اعتقاد به اصول و فروع دیانت مانند وحى، نبوت، امامت، عدالت،معاد، تبرى و تولى در جامعه اسلامى؛

         2) جاودانگى وجود انسان و کرامت و شرافت ذاتى او به عنوان خلیفه اللّه و امانتدار خداوند، صاحب اراده و اختیار، داراى قدرت تعقل و انتخاب در جریان سرنوشت و نیز نقش عقل و تجربه در استمرار حرکت تکاملى وى؛

         3. برخوردارى انسان از فطرت الهى که ریشه و منشأ رشد و خیر و صلاح اوست؛

         4. قابلیت رشد و شکوفایى انسان در همه وجوه و زمینه هاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، جسمى و روحى، عقلى و عاطفى و ملازمه این دو وجود با یکدیگر؛

         5. خیرخواهى، کمال جویى، آرمان خواهى، ظرفیت علمى نامحدود و کشش فطرى انسان به سوى علم و دانایى، جمال و زیبایى، تقدیس و پرستش و خیر اخلاقى؛

         6. زایندگى و قدرت ایمان در خلق ارزش هاى معنوى و فضایل اخلاقى و ایجاد روحیه استقلال، حریت، عزت  نفس  و تحکیم  مناسبات  انسانى در جامعه؛

         7. تربیت پذیرى آدمى و به فعلیت در آمدن استعدادها و خلّاقیت هاى وى در طریق پى ریزى بناى جامعه اى موحد، عدالت خواه، دانش طلب، متکى بر جهاد و اجتهاد، متصف به اعتدال و واقع بینى و نیز بهره مند از مباحثات و مبادلات فکرى، نقادى ها و تحقیقات علمى، عبرت آموزى ها و تجربه اندوزى هاى تاریخى؛

         8. اصالت ارزش هاى معنوى و فضایل اخلاقى در جامعه اسلامى و جایگاه والاى تقوى، علم و جهاد در تعیین مرتبه کرامت و فضیلت انسان ها.

         9. تأثیرپذیرى انسان از عوامل مثبت و منفى محیط اجتماعى و آفات و موانع فرهنگى آن و مسئولیت نظام اسلامى در سالم سازى محیط، تحقق قسط و عدل، تأمین حق مشارکت مردم در همه امور با توجه به لزوم زدودن علل و عوامل زمینه ساز کفر و نفاق، فقر و فساد، ظلم و استبداد، سلطه و استکبار.39

        همچنین شوراى عالى انقلاب فرهنگى، در تعیین اهداف فرهنگى جمهورى اسلامى به اصول ذیل توجه داده است:

         1. رشد و تعالى فرهنگ اسلامى انسانى و بسط پیام و فرهنگ انقلاب اسلامى در جامعه جهانى؛

         2. استقلال طلبى و زوال مظاهر منحط و مبانى نادرست فرهنگ هاى بیگانه و پیراسته شدن جامعه از آداب و رسوم منحرف و خرافات؛

         3. به کمال رسیدن قواى خلاقه و شایسته وجود آدمى در همه شئون و به فعلیت درآمدن استعدادهاى خداداد و استحصال دفائن عقول و ذخائر وجودى انسان؛

         4. آراسته شدن به فضایل اخلاقى و صفات خدایى در مسیر وصول به مقام انسان متعالى؛

         5. تحقق کامل انقلاب فرهنگى در جهت استقرار ارزش هاى موردنظر اسلام و انقلاب اسلامى در زندگى جمعى و فردى و نگاهبانى از آنها و استمرار حرکت فرهنگى براى رسیدن به جامعه مطلوب؛

         6. درک مقتضیات و تحولات زمان و نقد و تنقیح دستاوردهاى فرهنگى جوامع بشرى و استفاده از نتایج قابل انطباق با اصول و ارزش هاى اسلامى.40

        شوراى عالى انقلاب فرهنگى، همچنین وظایف صدا و سیماى جمهورى اسلامى در بخش سیاست هاى مقابله با تهاجم فرهنگى (مصوب 24/12/1378) را در اصول ذیل خلاصه کرده است:

         1. تلاش در جهت تبیین و تعمیق ایمان مذهبى مخاطبان با بهره گیرى از بهترین ابزارهاى هنرى در کلیه برنامه هاى صدا و سیما؛

         2. ارائه الگوهاى مناسب براى اقشار مختلف مخاطبان، به ویژه کودکان و نوجوانان و جوانان در برنامه هاى مختلف با شیوه هاى مستقیم و غیرمستقیم؛

         3. فراهم سازى زمینه هاى ارتقاء آگاهى مخاطبان (بینش و دانش) در زمینه هاى گوناگون علوم و فرهنگ، به ویژه دین در کلیه برنامه ها با جهت گیرى مناسب و منطقى؛

         4. بهره گیرى از تولیدات داخلى و در صورت لزوم برنامه هاى خارجى تلویزیونى با توجه به ارزش هاى اسلامى و عدم مغایرت آنها با دین دارى، کفرستیزى، ساده زیستى و اخلاق اسلامى؛

         5. بهره گیرى ازنظریات وتجربیات مسئولان،استادان و کارشناسان امور فرهنگى و هنرى و ارتباط جمعى؛

         6. ایجادزمینه هاى مناسب براى بهره گیرى مطلوب و متعادل فرهنگى وهنرى ازاوقات فراغت و تفریح.41

        صدا و سیماى جمهورى اسلامى نیز در موادى از اساسنامه خود، وظیفه و رسالت سازمانى خود را با الهام از اصول فرهنگى و بنیادهاى معرفتى اسلام، رهنمودهاى هدایت گرایانه امام راحل، قانون اساسى، رسالت فرهنگى نظام اسلامى، مصالح جمعى و انتظارات و مطالبات جامعه ایرانى ـ اسلامى، در بالا بردن رشد و آگاهى عموم، تفسیر، تبلیغ و اشاعه فرهنگ دینى به معناى عام، گسترش ارزش هاى متعالى، تعلیم و تزکیه انسان و تحقق آرمان هاى بلند انقلاب اسلامى خلاصه کرده است.

         این اساسنامه (مصوب 27 مهر 1362 مجلس شوراى اسلامى) در ماده 9 خود مقرر مى دارد: «هدف اصلى سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومى نشر فرهنگ اسلامى، ایجاد محیط مساعد براى تزکیه و تعلیم انسان، رشد فضایل اخلاقى و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملى انقلاب اسلامى در سراسر جهان مى باشد. این هدف ها در چارچوب برنامه هاى ارشادى، آموزشى، خبرى و تفریحى تأمین مى گردد.»42

        قانون  خط  مشى  کلى  و اصول  برنامه هاى  سازمان  صدا و سیما، مصوب مجلس شوراى اسلامى عبارتند از:

         ـ ماده 5: صدا و سیما باید به عنوان یک دانشگاه عمومى به گسترش آگاهى و رشد جامعه در زمینه هاى گوناگون مکتبى، سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى کمک نماید.

         ـ ماده 21: بالا بردن سطح بینش اسلامى مردم و آشنا ساختن اقشار گوناگون جامعه با اصول، مبانى و احکام اسلام به شیوه هاى رسا و بدون ابهام.

         ـ ماده 22: تبلیغ و اشاعه فرهنگ اصیل اسلامى با بهره گیرى از دیدگاه هاى روحانیت آگاه، دانشمندان حوزه هاى علمیه و اسلام شناسان وارسته.

         ـ ماده 27: تلاش براى جایگزینى نظام ارزشى اسلام به جاى نظام ارزشى شرق و غرب و مبارزه با عوارض و آثار باقى مانده فرهنگ طاغوتى.

         ـ ماده 29: کوشش در ایجاد محیط مساعد براى تعالى انسان و رشد فضایل اخلاقى، تزکیه نفس و بسط معنویت در جامعه.

         ـ ماده 40: در جهت تحقق رسالت «امر به معروف و نهى از منکر» در جامعه، صدا و سیما باید روحیه انتقاد سالم و سازنده و انتقادپذیرى متواضعانه را در مردم، مسئولان و دست اندرکاران ایجاد کند، انتقادات مردم از مسئولان و توقعات آنها از مردم را بازگو نماید.43

        از این رو، تبلیغ و ترویج فرهنگ دینى به طور عام و «ارزش هاى اجتماعى» به طور خاص بخشى از رسالت تعیینى و مأموریت محول رسانه ملى است. تأکید مبرم بر نقش رسانه ملى، صرفا با هدف تحفظ بر موضوع نوشتار صورت گرفته و به هیچ وجه به معناى غفلت از وظایف سایر بخش ها و عموم مردم یا معافیت آنها نیست.

    سیماى ملى و گسترش ارزش هاى دینى

    تردیدى نیست که در جامعه اسلامى رسالت اصلى و محورى همه رسانه هاى جمعى، به ویژه رسانه ملى به عنوان یکى از کارگزاران رسمى عرصه فرهنگ، نشر و تبلیغ فرهنگ دینى، پاسدارى و صیانت از ارزش ها و آرمان هاى اسلامى، رشد و تعالى انسان ها، ایجاد وحدت و همبستگى، و مبارزه مستمر با آسیب ها و انحرافات اخلاقى و اجتماعى است.

         در ادامه این بخش به تعامل مطلوب و بایسته رسانه ملى به ویژه سیما با نظام ارزش هاى دینى یا مورد تأیید دین و باورداشت ها و ترجیحات ارزشى جامعه ایرانى ـ اسلامى پرداخته خواهد شد. پیش از ارائه فهرست نقش هاى تعلیمى، تبلیغى، تطبیقى، حفاظتى و کنترلى سیما در خصوص ارزش ها، توجه به برخى نکات مقدمى مفید خواهد بود.

         1. اشتغال حرفه اى سیما به انعکاس و انتقال ارزش هاى اجتماعى در قالب هاى گوناگون برنامه اى، مأموریتى نهادى شده و اجتناب ناپذیر است. در این کارکرد، فرقى میان رسانه هاى داراى دغدغه دینى و غیر آن نیست. آنچه مهم است نحوه ارتباط دادن آنها با مبانى و زیرساخت هاى فلسفى و دینى، داشتن ضرورت ساختى و کارکردى، نوع ارزش هاى گزینش شده، نحوه انتقال و ترجمان رسانه اى، ساخت و قالب ارائه، نوع و سطح پردازش، زبان انعکاس، رعایت جایگاه سلسله مراتبى ارزش ها (عدم افراط و تفریط در توجه)، رعایت گونه شناسى ارزش ها از حیث غایى و ابزارى بودن، مصداق یابى و نحوه تطبیق ارزش هاى عام بر موارد، میزان انطباق با دریافت هاى میان ذهنى و حافظه جمعى، تمهید تدابیر لازم براى برون رفت از وضعیت بروز تزاحم ارزش ها، تفکیک ارزش هاى خودى از بیگانه و... است.

         2. نظر به انتزاعى و عام بودن ارزش ها، بازنمایى و انعکاس رسانه اى آنها بیشتر به صورت مصداقى، هنجارى و غالبا انضمامى خواهد بود. این آموزش ها عمدتا به صورت غیرمستقیم و پنهان و به بیان برخى، در قالب ارائه محتواى غیرعمدى  به وقوع مى پیوندد.44

        3. حسب تجربیات به عمل آمده آموزش مستقیم و غیرمستقیم ارزش ها از طریق رسانه هاى تصویرى، مؤثرتر از سایر شیوه هاى انتقال است. دلایل این موفقیت: اقتضائات تکنولوژیکى ویژه، جاذبه هاى فنى و هنرى متنوع، درگیر ساختن توأمان حواس متعدد، ماهیت غالب سرگرمى، استفاده از روش آموزش غیرمستقیم، تنوع و استمرار برنامه ها، دسترسى آسان (در خانه بودن)، کم هزینه بودن نسبى، امکان بهره گیرى همراه با سایر اشتغالات؛ ذکر شده است.

         4. سیما در قالب هاى برنامه اى متعدد و متنوعى مى تواند به رسالت خود در نشر و تبلیغ ارزش ها جامه عمل پوشد. اهمّ این قالب ها عبارتند از: اخبار و اطلاع رسانى، پخش سخنرانى، میزگردهاى کارشناسى، جلسات پرسش و پاسخ (حضورى و تلفنى)، انجام مصاحبه، برگزارى مسابقه، خاطره گویى، نقل داستان، شعر و قطعات ادبى؛ ساخت و ترجمه برنامه هاى مستند، فیلم و سریال، برنامه هاى کودک، انیمیشن، استفاده از تراکت هاى تبلیغى آموزشى، کلیپ سازى، نماهنگ، زیرنویس، معرفى آثار مکتوب.

         5. رسانه هاى جمعى از جمله سیما علاوه بر تأثیرات متنوع بر نظام شخصیتى و دنیاى ذهنى روانى مخاطبان، تأثیرات قابل توجهى نیز بر واحدهاى کلان اجتماع یعنى نهادها و ساختارهاى مختلف ـ هرچند با نسبت هاى متفاوت ـ برجاى مى گذارند. متقابلاً رسانه ها نیز از سایر نهادهاى اجتماعى به ویژه سیاست و اقتصاد، سازمان هاى دینى، گروه هاى فشار در داخل، و رسانه هاى رقیب و جریانات فرهنگى سیاسى بیرونى تأثیر مى پذیرند. این تأثیرپذیرى در عملکرد عام رسانه و محصولات فرهنگى آن، به شیوه هاى مختلف انعکاس مى یابد.

         6. تاکنون نظریه هاى متعددى در تبیین چگونگى، میزان و سازوکار تأثیر رسانه بر مخاطب و فرایند انتقال پیام ارائه شده که به دلیل ضیق مجال و ضرورت اجتناب از تفصیل، به اجمال به عناوین آنها به تناسب موضوع نوشتار یعنى انتقال ارزش ها اشاره مى شود. اهم این نظریات عبارتند از: نظریه یادگیرى اجتماعى؛45 برجسته سازى (تعیین و اولویت دهى به برخى موضوعات و سوژه ها با هدف جلب افکار و احساسات عمومى یا تعمیق تأثیرات)؛ اقناع (ایجاد، تغییر، تعدیل و اصلاح نگرش)؛ جانبدارى از اولویت ها (تأیید صریح و ضمنى برخى الگوهاى ترجیحى و شیوه ها و رویه هاى پذیرفته شده یا داراى مقبولیت بیشتر)؛ کاشت (آموزش و درون ریزى تدریجى و عمیق جهان بینى، نقش ها، ارزش ها و الگوهاى رایج در ذهن و روان تماشاگران پرمصرف)؛ مارپیچ سکوت (رسانه هاى جمعى با ترکیب سه ویژگى تراکم، همه جایى بودن، و هم صدایى، تأثیرات قوى بر افکار عمومى دارند. بیشتر افراد معمولاً به گونه اى به موضوعات نگاه مى کنند که رسانه هاى جمعى آنها را عرضه کرده اند. پذیرش سکوت و صرف نظر از اظهارنظر مخالف با القائات رسانه، نوعى تأیید ضمنى رسانه و همراهى با آن است)؛ تأثیرات تجربه مصنوعى: (رسانه از طریق تولید محصولات و فرآورده هاى مصنوعى، قادر به دستکارى ذهنیت ها، تغییر افق دید، تغییر ذائقه و نحوه ادراک پدیده ها توسط مخاطب مى شود. رسانه ممکن است کلیت جهان بینى فرهنگى افراد را تغییر داده، منحرف کند یا منحط سازد)؛ استفاده و رضامندى (جلب رضایت مخاطبان از طریق ارائه محتوا و پیام هاى مورد علاقه و متناسب با خواست، نیاز حقیقى یا توهمى و به طور کلى احساس سودمندى که در نهایت به واکنش رضامندانه مخاطب از طریق پى گیرى برنامه ها و همراهى با رسانه منجر مى شود)؛ تلقین (تلاش رسانه براى ترغیب مخاطبان به پذیرش باورها، نگرش ها، رویه ها و الگوهاى خاص، بدون ارائه شواهد یا دلایل منطقى توجیه کننده این پذیرش)46 رسانه همچنین به عنوان یک سازمان ارتباطى داراى شخصیت حقوقى و رسالت و مأموریت تعریف شده، مکلف و متعهد به رعایت معیارها و قواعد هنجارى پذیرفته شده در حوزه فعالیت حرفه اى خود است.47

    نتیجه گیرى

    رسانه هاى جمعى، به ویژه تلویزیون نقش بسیار مهم و گاه منحصر بفردى در فرهنگ سازى، بازنمایى فرهنگ موجود، صیانت از ارزش ها و الگوها، جهت دهى به نهادهاى اجتماعى و شکل دهى به نظام شخصیت افراد ایفا مى کند. به نظر مى رسد که دو عنوان عام و محورى «امر به معروف و نهى از منکر» در فرهنگ دینى، جامع ترین و گویاترین بیان براى معرفى نقش و مأموریت فرهنگى رسانه هاى جمعى در یک جامعه اسلامى شمرده مى شوند. از رسانه جمعى به عنوان برجسته ترین نهاد فرهنگى در یک جامعه اسلامى انتظار مى رود که هم خود در گستره فعالیت هاى رسانه اى ـ به طور مستقیم و غیرمستقیم ـ عامل و مجرى این دو فریضه بوده و هم در ترغیب و تشویق سایر نهادها و سازمان ها و عموم توده ها و نیز بسترسازى و تقویت انگیزه ها در مسیر اجرایى شدن آنها بیشترین نقش را ایفا کنند. مجموع اقداماتى که رسانه ملى مى تواند در جهت بسط، تقویت، تعمیق، تغییر و صیانت از ارزش هاى دینى بدان اهتمام نماید، عبارتند از:

         ارتقاى سطح آگاهى عموم از جایگاه ارزش ها در نظام اعتقادى و هنجارى یا حکمت نظرى و عملى دین، توجه دادن صریح و ضمنى به منطق بنیادین ارزش ها و پشتوانه هاى نظرى آنها، تفهیم ضرورت و اهمیت آنها در زندگى اجتماعى، تشریح مصادیق، شرایط اجرا و اعمال، آثار و نتایج و موانع پذیرش و التزام به رعایت ارزش ها؛ توجه دادن به ارزش کارکردى آثار مترتب بر رعایت و عدم رعایت ارزش هاى دینى به ویژه ارزش هاى اخلاقى در سطوح مختلف فردى و اجتماعى؛ ایجاد تلقّى و نگرش مثبت نسبت به ارزش ها، فضاسازى و بسترسازى جهت افزایش التزام حداکثرى، برجسته سازى و حساسیت زایى متناسب، توجه و تذکار مستمر در خصوص ارزش هاى مغفول یا در معرض غفلت، هدایت نگرش ها و جهت گیرى ها در جهت پذیرش هرچه بیشتر و تقویت میزان رغبت عملى عموم به رعایت آنها، توجه دادن نهادها و سازمان هاى مختلف به وظایف و انتظاراتى که در این خصوص بدان ها متوجه است؛ تلاش در جهت انعکاس و آموزش ضمنى ارزش ها در قالب تعاریف عملیاتى، همراه با شاخص هاى مناسب، اقدام در جهت هنجارسازى متناسب براى عینیت یابى هرچه بیشتر ارزش ها، کلیشه سازى و کلیشه زدایى، شناسایى ایرادات و شبهات و تمهید پاسخ هاى مناسب براى رفع آنها، تعدیل باورهاى همخوان و انگاره هاى اخلالگر، ایجاد ذهنیت هاى مشترک، ایجاد و تقویت انگیزه هاى همخوان، ارتقا روحیات اجتماعى براى پذیرش هزینه هاى معمول با هدف بهره گیرى از نتایج مترتب، ارائه الگوهاى مرجع با هدف هدایت رفتارها و ایجاد همنوایى، تأیید یا نقد اشکال و رویه هاى رایج، به دست دادن سازوکارهاى اصولى براى نظارت مردم بر فرایند اجراى ارزش ها، ترغیب و هدایت مردم در دادن واکنش مناسب به اقتضائات محیط، توجه دادن به سیره بزرگان دین در تعامل با ارزش ها، برجسته سازى میزان اهتمام چهره هاى الگویى و مرجع به رعایت ارزش ها، انعکاس دیدگاه هاى کارشناسان و متخصصان، طرح و ارائه سبک ها و شیوه هاى متناسب زیستى، تقویت همدلى و احساس تعلق مثبت به ارزش مداران و رعایت کنندگان ارزش ها، مبارزه با اباحیگرى و تسامحات توجیه ناپذیر در برخورد با نقض ارزش ها، اقدام در جهت نهادى ساختن ارزش ها و عرف هاى ارزشى مقبول، تقویت روابط گفتمانى میان مردم، ارائه شاخص هاى کیفى براى هدایت و کنترل فرایند جریان یابى ارزش ها در جامعه، تذکار هوشمندانه به موارد نقض آنها، عینیت دادن ارزش ها در موقعیت هاى مختلف در قالب نمادها و نشانه هاى گفتارى، نوشتارى، صوتى، تصویرى، فیزیکى و حرکتى؛ برجسته سازى تزاحمات ارزشى و راه هاى برون رفت از آن، وزن دهى مناسب به هر ارزش متناسب با جایگاه آن در سلسله مراتب ارزشى و پرهیز از افراط و تفریط، توجه دادن به رویه هاى انحرافى و اصلاح عملکردها، تلاش آگاهانه در جهت نسبت سنجى ارزش هاى پذیرفته  شده و اشکال جارى آن با اقتضائات محیط، شرایط عصرى و موقعیت تمدنى جامعه.


    پی نوشت ها:

    1ـ ماکس شلر، به نقل از: ژرژ گورویچ، اخلاق نظرى و علم آداب، ترجمه حسن حبیبى، ص 132.

    2ـ شاین به نقل از: لوسى کونگ، مدیریت راهبردى در رسانه، ترجمه على‏اکبر فرهنگى و دیگران، ص 268ـ269.

    3ـ ر.ک: یحیى کمالى‏پور، «عناصر ارتباطات بین‏فرهنگى و خاورمیانه»، ترجمه على میرسعید قاضى، رسانه، سال چهاردهم، ش 4، ص 102؛ لارى. ا. سامووار، ارتباط بین فرهنگ‏ها، ترجمه غلامرضا کیانى و سیداکبر میرحسینى، ص 194.

    4ـ چارلز گلاک و رادنى استارک، «تعریف جامعه‏شناختى از دین»، ترجمه حسین قاضیان، کیان، ش 17، ص 24.

    5ـ ژان ون‏دث و الینور اسکاربروک، «چیستى ارزش»، ترجمه اصغر افتخارى، قبسات، سال چهارم، ش 3، ص 124.

    6ـ محمدخلیفه عبداللطیف، بررسى روان‏شناختى تحول ارزش‏ها، ترجمه سیدحسین سیدى، ص 66؛ مهناز توکلى، «ارزش‏ها: مفاهیم و ابزارهاى سنجش»، نامه پژوهش، ش 14و15، ص 133؛ فرامرز رفیع‏پور، توسعه و تضاد، ص 7.

    7ـ على‏اکبر شعارى‏نژاد، نگاه نو به روان‏شناسى انسان سالم یا سفرى کوتاه در شخصیت انسان، ص 307؛ گى روشه، کنش اجتماعى، ترجمه هما زنجانى‏زاده، ص 81.

    8ـ مهدى محسنیان‏راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 27.

    9ـ ر.ک: مسعود چلبى، جامعه‏شناسى نظم، ص 57و60؛ هانرى مندراس و ژرژ گورویچ، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه باقر پرهام، ص 176و376؛ گى روشه، کنش اجتماعى، ص 75؛ چالمرز جانسون، تحول انقلابى، ترجمه حمید الیاسى، ص 55.

    10ـ ر.ک: على‏اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا؛ محمد معین، فرهنگ فارسى، ذیل واژه.

    11ـ آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژه‏شناسى در اخلاق و اقتصاد، گردآورى و ترجمه افشین خاکباز و محمدحسین هاشمى، ص 62.

    12ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص 176ـ177.

    13. William K. Frankena, "Value and Valuation", in The Encyclopedia of Philosophy, p. 229.

    14ـ براى آگاهى بیشتر از حوزه مفهومى ارزش، گستره معنایى، موارد کاربرد آن، ر.ک: داود فرامرزى، «نظریه ساختارى مدور ارزش‏هاى شوارتز»، نامه پژوهش، ش 14و15، ص 111و115؛ سیدمحمدرضا جمشیدى، «ارزش و ارزش‏شناسى»، کتاب فرهنگ، کتاب چهارم و پنجم، ص 391؛ منوچهر محسنى، بررسى نگرش‏ها، رفتارها و آگاهى‏هاى اجتماعى و فرهنگى مردم، ص 19؛ گى روشه، مقدمه‏اى بر جامعه‏شناسى عمومى، ترجمه هما زنجانى‏زاده، ص 76؛ ژان ون‏دث و الینور اسکاربروک، همان، ص 115؛ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، ص 386.

    15ـ عبدالحسین نیک‏گهر، مبانى جامعه‏شناسى، ص 291.

    16ـ ر.ک: سیداحمد رهنمایى، درآمدى بر مبانى ارزش‏ها، ص 197ـ203.

    17ـ یان رابرتسون، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسین بهروان، ص 113.

    18ـ ر.ک: بروس کوئن، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه غلامعباس توسلى و رضا فاضل، ص 103ـ115؛ جانان اچ. ترنر، مفاهیم و کاربردهاى جامعه‏شناسى، ترجمه محمدعزیز بختیارى و محمد فولادى، ص 153ـ177.

    19ـ ر.ک: ویلیام اسکیدمور، تفکر نظرى در جامعه‏شناسى، جمعى از مترجمان، ص 211ـ215.

    20ـ ژان کازنو، قدرت تلویزیون، ترجمه على اسدى، ص 72؛ همچنین، ر.ک: باقر ساروخانى، درآمدى بر دائره‏المعارف علوم اجتماعى، ص 698؛ فرهنگ هلاکویى، جامعه امروز، ص 205.

    21ـ دنیس مک کوایل، درآمدى بر نظریه ارتباطات جمعى، ترجمه پرویز اجلالى، ص 68ـ69.

    22ـ همان، ص 59.

    23ـ ر.ک: همان، ص 59؛ پاتریک نولان و گرهارد لنسکى، جامعه‏هاى انسانى، ترجمه ناصر موفقیان، ص 472ـ473؛ ژان کازنو، همان، ص 109؛ ناصر باهنر، رسانه‏ها و دین، از رسانه‏هاى سنتى اسلامى تا تلویزیون، ص 216ـ219؛ برى گونتر و جیل مک‏آلر، کودک و تلویزیون، ترجمه نصرت فتى، ص 19ـ53؛ پیتر دالگرن، تلویزیون و گستره عمومى، ترجمه مهدى شفقتى، ص 45ـ79؛ داگلاس کلنر، «فرهنگ رسانه‏اى و پیروزى نمایش»، ترجمه اسماعیل یزدان‏پور، رسانه، ش 67، ص 184.

    24ـ ر.ک: ورنر سورین و جیمز تانکارد، نظریه‏هاى ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، ص 426و454؛ على اسدى، افکار عمومى و ارتباطات، ص 108ـ119؛ کاظم معتمدنژاد، وسایل ارتباط‏جمعى، ص 11ـ23؛ باقر ساروخانى، جامعه‏شناسى ارتباطات، ص 83ـ94.

    25. Georges Gurvish & Hass.

    26ـ تن اس، نظریه‏ها و پژوهش‏هاى ارتباط‏جمعى، ترجمه نعیم بدیعى، ص 344.

    27ـ ژان کازنو، جامعه‏شناسى وسایل ارتباط‏جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى، ص 249.

    28ـ دنیس مک‏کوایل، همان، ص 361.

    29ـ ر.ک: سیدمحمد دادگران، مبانى ارتباطات جمعى، ص 145ـ151؛ ملوین دفلور و اورت اى. دنیس، شناخت ارتباطات جمعى، ترجمه سیروس مرادى، ص 625.

    30ـ سیدروح‏اللّه موسوى خمینى، صحیفه امام، ص 354ـ356.

    31ـ در دیدار با مسئولان صدا و سیماى جمهورى اسلامى، 7/5/1369.

    32ـ در دیدار با اعضاى شوراى سیاستگذارى صداوسیما، 14/12/69.

    33ـ در دیدار با گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى ایران، 29/11/70.

    34ـ در دیدار با گروه ادب و هنر صداى جمهورى اسلامى ایران، 5/12/70.

    35ـ در دیدار با مدیران مراکز استان‏هاى صدا و سیما، 7/12/1370.

    36ـ حکم انتصاب دکتر لاریجانى، 3/5/1378.

    37ـ در دیدار با مدیران صدا و سیما، 15/11/81.

    38ـ در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/83.

    39ـ دبیرخانه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بیست سال تلاش در مسیر تحقق اهداف انقلاب اسلامى، ص 365ـ366.

    40ـ همان، ص 368ـ369.

    41ـ همان، ص 446.

    42ـ سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران، مجموعه قوانین و مقررات سازمان صداوسیما، ص 37.

    43ـ همان، ص 20ـ28.

    44ـ امیرحسین علینقى، «رسانه و آموزش پنهان»، مطالعات راهبردى، ش 7و8، ص 187؛ آلوین تافلر، جابجایى در قدرت؛ دانایى و ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست‏ویکم، ص 572ـ573.

    45ـ ملوین دفلور و اورت اى. دنیس، همان، ص 640.

    46ـ ر.ک: ورنر سورین و جیمز تانکارد، همان، ص 325ـ359 و 389ـ393، 396 و 426؛ دنیس مک‏کوایل، همان، ص 362ـ408.

    47ـ ر.ک: دنیس مک‏کوایل، همان، ص 169ـ171.


    منابع

    ـ اس. تن، نظریه ها و پژوهش هاى ارتباط جمعى، ترجمه نعیم بدیعى، تهران، همشهرى، 1388.

    ـ اسدى، على، افکار عمومى و ارتباطات، تهران، سروش، 1371.

    ـ اسکیدمور، ویلیام، تفکر نظرى در جامعه شناسى، جمعى از مترجمان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1385.

    ـ باهنر، ناصر، رسانه ها و دین، از رسانه هاى سنتى اسلامى تا تلویزیون، چ دوم، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، 1387.

    ـ بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، تهران، اطلاعات، 1366.

    ـ تافلر، الوین، جابجایى در قدرت؛ دانایى و ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست ویکم، ترجمه شهیندخت خوارزمى، چ سوم، تهران، مترجم، 1371.

    ـ ترنر، جانان. اچ، مفاهیم و کاربردهاى جامعه شناسى، ترجمه محمدعزیز بختیارى و محمد فولادى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1387.

    ـ توکلى، مهناز، «ارزش ها: مفاهیم و ابزارهاى سنجش»، نامه پژوهش، سال چهارم، ش 14و15، پاییز و زمستان 1378، ص 131ـ166.

    ـ تیارسن، آمار، مطلوبیت مفاهیم و واژه شناسى در اخلاق و اقتصاد، گردآورى و ترجمه افشین خاکباز و محمدحسین هاشمى، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگى و اجتماعى وزارت علوم، تحقیقات و فناورى، 1386.

    ـ جانسون، چالمرز، تحول انقلابى، ترجمه حمید الیاسى، تهران، امیرکبیر، 1363.

    ـ جمشیدى، سیدمحمدرضا، «ارزش و ارزش شناسى»، کتاب فرهنگ، کتاب چهارم و پنجم، بهار و پاییز 1368.

    ـ چلبى، مسعود، جامعه شناسى نظم، تهران، نى، 1375.

    ـ دادگران، سیدمحمد، مبانى ارتباطات جمعى، چ ششم، تهران، دیدآور، 1383.

    ـ دالگرن، پیتر، تلویزیون و گستره عمومى، ترجمه مهدى شفقتى، تهران، سروش، 1383.

    ـ دبیرخانه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بیست سال تلاش در مسیر تحقق اهداف انقلاب فرهنگى، چ دوم، تهران، دانش پرور، 1385.

    ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، قم، انتشارات اسلامى، 1364.

    ـ دفلور، ملوین و اورت اى. دنیس، شناخت ارتباطات جمعى، ترجمه سیروس مرادى، تهران، دانشکده صدا و سیما، 1383.

    ـ رابرتسون، یان، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسین بهروان، چ سوم، مشهد، آستان قدس رضوى، 1377.

    ـ رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1377.

    ـ روشه، گى، کنش اجتماعى، ترجمه هما زنجانى زاده، چ دوم، مشهد، دانشگاه فردوسى، 1370.

    ـ ـــــ ، مقدمه اى بر جامعه شناسى عمومى، ترجمه هما زنجانى زاده، مشهد، دانشگاه فردوسى، 1367.

    ـ رهنمایى، سیداحمد، درآمدى بر مبانى ارزش ها، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1383.

    ـ ساروخانى، باقر، جامعه شناسى ارتباطات، چ ششم، تهران، اطلاعات، 1375.

    ـ ـــــ ، درآمدى بر دائره المعارف علوم اجتماعى، تهران، کیهان، 1370.

    ـ سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، مجموعه قوانین و مقررات سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، تهران، سازمان صدا و سیما، معاونت امور مجلس و استان ها، 1382.

    ـ سامووار، لارى. ا. و دیگران، ارتباط بین فرهنگ ها، ترجمه غلامرضا کیانى و سیداکبر میرحسنى، تهران، باز، 1379.

    ـ سورین، ورنر و جیمز تانکارد، نظریه هاى ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، دانشگاه تهران، 1381.

    ـ شعارى نژاد، على اکبر، نگاه نو به روان شناسى انسان سالم یا سفرى کوتاه در شخصیت انسان، تهران، اطلاعات، 1385.

    ـ عبدالطیف، محمدخلیفه، بررسى روان شناختى تحول ارزش ها، ترجمه سیدحسین سیدى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1378.

    ـ علینقى، امیرحسین، «رسانه و آموزش پنهان»، مطالعات راهبردى، سال سوم، ش 7و8، بهار و تابستان 1379، ص 183ـ196.

    ـ فرامرزى، داود، «نظریه ساختارى مدور ارزش هاى شوارتز»، نامه پژوهش، سال چهارم، ش 14و15، پاییز و زمستان 1378.

    ـ کازنو، ژان، جامعه شناسى وسایل ارتباط جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى، چ چهارم، تهران، اطلاعات، 1372.

    ـ ـــــ ، قدرت تلویزیون، ترجمه على اسدى، تهران، امیرکبیر، 1364.

    ـ کلنر، داگلاس، «فرهنگ رسانه اى و پیروزى نمایش»، ترجمه اسماعیل یزدان پور، رسانه، سال هفدهم، ش 67، پاییز 1385، ص 181ـ218.

    ـ کمالى پور، یحیى، «عناصر ارتباطات بین فرهنگى و خاورمیانه»، ترجمه على میرسعید قاضى، رسانه، سال چهاردهم، ش 4، زمستان 1382، ص 98ـ103.

    ـ کوئن، بروس، مبانى جامعه شناسى، ترجمه غلامعباس توسلى و رضا فاضل، چ نهم، تهران، سمت، 1376.

    ـ کونگ، لوسى، مدیریت راهبردى در رسانه، ترجمه على اکبر فرهنگى و دیگران، تهران، دانژه، 1389.

    ـ گلاک چارلز و رادنى استارک، «تعریف جامعه شناختى از دین»، ترجمه حسین قاضیان، کیان، ش 17، بهمن و اسفند 1372، ص 24ـ28.

    ـ گورویچ، ژرژ، اخلاق نظرى و علم آداب، ترجمه حسن حبیبى، قم، قلم، 1358.

    ـ گونتر، برى و جیل مک آلر، کودک و تلویزیون، ترجمه نصرت فتى، تهران، سروش، 1380.

    ـ محسنیان راد، مهدى، انقلاب، مطبوعات و ارزش ها، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1375.

    ـ محسنى، منوچهر، بررسى نگرش ها، رفتارها و آگاهى هاى اجتماعى و فرهنگى مردم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1375.

    ـ معتمدنژاد، کاظم، وسایل ارتباط جمعى، تهران، دانشکده علوم و ارتباطات اجتماعى، 1355.

    ـ مک کوایل، دنیس، درآمدى بر نظریه ارتباطات جمعى، ترجمه پرویز اجلالى، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1382.

    ـ مندراس، هانرى و ژرژ گورویچ، مبانى جامعه شناسى، ترجمه باقر پرهام، تهران، امیرکبیر، 1349.

    ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378.

    ـ نولان، پاتریک و گرهارد لنسکى، جامعه هاى انسانى، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نى، 1380.

    ـ نیک گهر، عبدالحسین، مبانى جامعه شناسى، تهران، رایزن، 1369.

    ـ ون دث، ژان و الینوراسکار بروک، «چیستى ارزش»، ترجمه اصغر افتخارى، قبسات، سال چهارم، ش 3، پاییز 1378، ص 110ـ125.

    ـ هلاکویى، فرهنگ، جامعه امروز، تهران، جلالى، 1356.

    - Frankena, William k. "Value and Valuation", in The Encyclopedia of Philosophy, ed. Paul Edwards, NewYork, 1972.

    - Van Deth, Jan W. & Elinor Scarbrough, The Impact of Values, Oxford University Press, 1998.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1391) نقش رسانه هاى جمعى در انتقال ارزش هاى اجتماعى (با تأکید بر رسانه ملى). ماهنامه معرفت، 21(8)، 57-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحسین شرف الدین."نقش رسانه هاى جمعى در انتقال ارزش هاى اجتماعى (با تأکید بر رسانه ملى)". ماهنامه معرفت، 21، 8، 1391، 57-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1391) 'نقش رسانه هاى جمعى در انتقال ارزش هاى اجتماعى (با تأکید بر رسانه ملى)'، ماهنامه معرفت، 21(8), pp. 57-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین. نقش رسانه هاى جمعى در انتقال ارزش هاى اجتماعى (با تأکید بر رسانه ملى). معرفت، 21, 1391؛ 21(8): 57-