مفهوم شناسى صبر در اسلام و معادل یابى آن در روان شناسى
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و دوم ـ شماره 192 ـ آذر 1392، 15ـ30
حسین امیرى1
رحیم میردریکوندى2
محمدرضا احمدى محمدآبادى3
چکیده
هدف مقاله حاضر تبیین مفهوم صبر در اسلام و معادل یابى آن در روان شناسى است. در ضمن، تلاش مى شود برخى از مفهوم شناسى ها و معادل یابى هاى پیشین مورد نقد و یا اصلاح قرار گیرد. این نوشتار که با روش توصیفى ـ تحلیلى صورت گرفته، یافته هاى مهمى در سه جنبه حاصل گردید: 1. بعد از بررسى لغوى، اصطلاحى و روایى نتیجه این شد که صبر عبارت است از: حفظ طمأنینه در برابر دشوارى ها و مهار مستمر نفس از بى تابى؛ 2. ارتباط این مفهوم با مفاهیم تقوا، حلم و ورع مشخص شد؛ بدین ترتیب، تصور واضح ترى از مفهوم صبر مى توان داشت؛ 3. ارتباط مفهوم صبر با چند مفهوم روان شناختى بررسى گردید و در نهایت، با توجه به تمایزها و تشابه هایى که بیان گردید، نتیجه این شد که از بین واژه هاى مطرح شده، معادل و مفهوم نزدیک به صبر در مطالعات روان شناختى واژه «Patience» مى باشد.
کلیدواژه ها: مفهوم شناسى، صبر، تقوا، خودمهارگرى، سرسختى، مقابله، مقاومت، تحمل، معادل یابى روان شناختى صبر.
1 کارشناسى ارشد روان شناسى بالینى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. Amirihossein61@gmail.com
2 استادیار گروه روان شناسى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. mirderikvandi@qabas.net
3 استادیار گروه روان شناسى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. m.r.ahmadi313@gmail.com
دریافت: 7/ 2/ 92 پذیرش: 29/ 8/ 92
قدّمه
یکى از مفاهیمى که در مکتب اسلام مورد تأکید قرار گرفته، مفهوم صبر است. براى نمونه، در روایتى منقول از امام صادق علیه السلاممى خوانیم: الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَانُ (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 89). این روایت به خوبى حاکى از اهمیت و ارزشمندى صبر در ثبات ایمان است؛ به گونه اى که اگر صبر نباشد، ایمان انسان در خطر نابودى قرار خواهد گرفت.
صبر نقش بسزایى در سیر و سلوک معنوى انسان دارد. صبر منزلى است از منازل دین و مقامى است از مقامات موحدان. به واسطه آن، بنده در سلک مقرّبان احدیت داخل و به جوار حضرت احدیت واصل مى گردد (نراقى، 1383، ص 797). درواقع، با مجهز شدن به این ویژگى است که انسان مى تواند امور عالى را کسب کرده و کارهاى بزرگى را انجام دهد بِالصَّبْرِ تُدْرَکُ مَعَالِى الْأُمُورِ (تمیمى آمدى، 1366، ص 283).
با توجه به اهمیتى که صبر در سیر و سلوک معنوى و همچنین موفقیت انسان در کارهایش دارد، لازم است توجه ویژه اى به آن شده و در زمینه هاى متعدد مورد پژوهش قرار گیرد. البته براى اینکه پژوهش ها مسیر اشتباهى را نپیمایند و با مفاهیم نزدیک تداخل نکنند، لازم است مفهوم شناسى دقیقى از صبر صورت گیرد.
با مرور پژوهش ها، به تعریف هاى فراوانى در مورد صبر مى توان دست یافت، ولى در زمینه مفهوم شناسى صبر به صورت روشمند و مستند، تحقیقات کمترى صورت گرفته است. ازجمله این پژوهش ها مى توان به مقاله اى با عنوان پایه هاى روان شناختى و نشانگان صبر در قرآن اشاره کرد که نویسنده آن با بررسى لغوى و اصطلاحى، سعى کرده است با ارائه تعریفى از صبر، رابطه آن را با مفاهیم مشابه از قبیل استقامت، عفت و حلم بررسى کند (نورى، 1387). یکى دیگر از محققان به طور نسبتا مفصل ترى، ابتدا به بررسى لغوى و اصطلاحى پرداخته و سپس با تأکید و تحلیل روایى سعى کرده است به تعریف دقیقى از صبر دست یابد (پسندیده، 1388، ص 180ـ190).
از سوى دیگر، براى بررسى صبر در علم روان شناسى، لازم است معادل مناسب آن در این علم شناسایى گردد. در این زمینه، یکى از محققان با بررسى چندین واژه روان شناختى سعى کرده است مفاهیم نزدیک با صبر بر طاعت، صبر بر معصیت، صبر در برابر شهوات و گرایش هاى جنسى و صبر در مصیبت را در روان شناسى شناسایى کند (نورى، 1387). البته در این پژوهش براى عنوان کلى صبر معادل خاصى ذکر نگردیده است، بلکه معادل یابى در اقسام مهم آن صورت گرفته است.
در پژوهش حاضر ضمن در نظر داشتن این تحقیقات، تلاش مى شود با نقد و یا تکمیل این نظرات، تعریف دقیق تر و جامع ترى از صبر ارائه شده و معادل مناسب آن در روان شناسى شناسایى گردد.
به طور کلى، هدف اصلى مقاله حاضر تبیین مفهوم صبر در اسلام و شناسایى معادل آن در روان شناسى است. بدین ترتیب مى توان سؤال هاى اصلى پژوهش را اینچنین مطرح کرد:
1. مفهوم صبر با توجه به متون اسلامى چیست؟
2. معادل مناسب صبر در علم روان شناسى چه واژه اى است؟
البته براى اینکه حدود صبر شناخته شود و درنتیجه، به تبیین مفهوم صبر کمک کند، بهتر است رابطه آن با مفاهیم تقوا، حلم و ورع نیز روشن گردد، ازاین رو، مى توان یک سؤال فرعى نیز مطرح کرد: رابطه صبر با مفاهیم تقوا، حلم و ورع چیست؟
1. تبیین مفهوم صبر با توجه به متون اسلامى
براى مفهوم شناسى دقیق یک موضوع دینى، بهتر است بعد از طرح و بررسى تعریف هاى لغوى و اصطلاحى، به منابع روایى رجوع شود و ویژگى هاى مفهوم شناختى آن استخراج گردد. بعد از کشف این ویژگى ها، مى توان تعریف مناسب را از بین تعریف هاى مطرح شده انتخاب کرد و یا در صورت مناسب نبودن هیچ یک از تعریف ها، تعریف جدیدى ارائه نمود.
1ـ1. صبر در لغت
بسیارى از لغت شناسان مفهوم حبس را در معناى صبر مورد توجه قرار داده اند (ر.ک: حسینى زبیدى، 1414ق، ج 7، ص 70؛ فیومى، 1414ق، ج 2، ص 331؛ جوهرى، 1410ق، ج 2، ص 706). براى نمونه، طریحى مى نویسد: الصبر و هو حبس النفس عن إظهار الجزع (طریحى، 1375، ج 3، ص 358).
راغب اصفهانى نیز در مفردات با بیانى دیگر، مفهوم امساک را در معناى صبر مورد توجه قرار مى دهد: الصَّبْرُ: الإمساک فى ضیق، یقال: صَبَرْتُ الدّابّة: حبستها بلا علف، و صَبَرْتُ فلانا: خلفته خلفة لا خروج له منها (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 474). صبر یعنى نگه دارى در تنگنا. وقتى گفته مى شود: صبرت الدّابه، یعنى: بدون علف آن را حبس کردم.
با توجه به معانى لغوى صبر که در کتب متعدد آمده است، مى توان گفت که صبر در اصل به معناى حبس کردن یا همان نگه داشتن است. البته براى اینکه معناى لغوى صبر روشن تر شود، بهتر است مفهوم متضاد آن نیز مورد توجه قرار گیرد. مفهوم متضاد صبر، جزع مى باشد: الصبر: ضدّ الجزع (مصطفوى، 1402ق، ج 4، ص 26) و در منبعى دیگر نیز آمده است: الجَزَع: ضد الصبر (حمیرى، 1420ق، ج 2، ص 1090). جزع طبق مفردات، در اصل به معناى قطع ریسمان از وسط است (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 194). طبق کتاب التحقیق فى الکلمات القرآن نیز اصل ماده جزع به معناى قطع مى باشد؛ یعنى قطع کردن چیزى که داراى امتداد حقیقى یا تقدیرى است به صورت عرضى و از وسط (مصطفوى، 1360، ج 2، ص 81).
در مجموع، مى توان گفت: صبر در لغت یعنى نگه داشتن و حبس، و این حبس یا نگه دارى، در صورتى محقق خواهد شد که جزعى صورت نگیرد. جزع هم یعنى قطع عرضى چیز ممتد. جزع در یک چیز مادى و قابل حس (یا یکى از حواس پنج گانه) مانند طناب به این است که از وسط قطع شود و جزع در امور غیرمحسوس یا حالات روانى، به این است که از استمرار آنها جلوگیرى شود؛ پس با توجه به اینکه صبر نوعى حالت روانى است، مى توان گفت که صبر در لغت یعنى: نگه داشتن در حالتى مستمر و لازمه این گونه نگه دارى این است که از قطع آن حالت جلوگیرى شود.
2ـ1. تعریف اصطلاحى صبر
در ادامه، چند نمونه از تعریف هاى اصطلاحى صبر بیان مى گردد:
ـ راغب اصفهانى بعد از بیان معناى لغوى صبر، معناى اصطلاحى آن را چنین بیان مى کند: حبس النّفس على ما یقتضیه العقل و الشرع، أو عمّا یقتضیان حبسها عنه (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 474)؛ حفظ و نگه دارى نفس در چارچوب عقل و شرع و یا (به عبارت دیگر) نگه داشتن نفس از آن چیزهایى که عقل و شرع اقتضا مى کنند نفس از آن نگه داشته شود.
ـ سیدحیدر آملى مى گوید: الصبر، و هو حبس النفس عن مطاوعة الهوى و مقاومتها إیاه (آملى، 1422ق، ج 2، ص 487)؛ صبر یعنى اینکه نفس از اطاعت هوا نگه داشته شود و در برابر آن مقاومت کند.
ـ فیض کاشانى مى نویسد: صبر یعنى پاى فشردن بر دشوارى در راه حق (فیض کاشانى، 1429ق،ج2،ص 55).
ـ محقق طوسى مى گوید: الصبر حبس النفس عن الجزع عند المکروه و هو یمنع الباطن عن الاضطراب و اللسان عن الشکایة و الأعضاء عن الحرکات غیر المعتادة (مجلسى، 1403ق، ج 68، ص 68)؛ صبر حفظ نفس است از بى تابى کردن در مواجهه با امور ناخوشایند و صبر، درون را از اضطراب و زبان را از شکایت و اعضا را از حرکات غیرعادى منع مى کند.
ـ جزائرى مى نویسد: ثبات باعث الدین فى مقابلة باعث الهوى (جزائرى، بى تا، ص 114)؛ صبر، پایدارى انگیزه دین در برابر انگیزه هواست.
ـ زحیلى در تفسیر المنیر مى نویسد: حبس النفس على ما تکره (زحیلى، 1418ق، ج 13، ص 154)؛ حبس و نگه دارى نفس است بر آن چیزى که از آن اکراه دارد.
ـ در موسوعة مصطلحات در تعریف صبر آمده است: الصبر: هو ترک الشکوى من ألم البلوى لغیر اللّه لا إلى اللّه (رفیق عجم، 2004، ج 2، ص 239)؛ صبر این است که از رنج بلا به غیر خدا شکایت نکند.
اخیرا برخى از محققان سعى کرده اند تعریف جامع ترى ارائه کنند. یکى از این محققان در تعریف صبر مى نویسد: صبر نگه دارى و کنترل نفس در حالت خاصى است که سبب پایدارى در انجام کارهاى سخت، تحمل سختى ها و مشکلات و کنترل تکانه هاى شهوانى و پرخاشگرى مى شود (نورى، 1387). یکى دیگر از محققان با تکیه بر روایات تقسیمى صبر و تجزیه و تحلیل آنها، موضوع اساسى صبر را امور ناخوشایند معرفى مى کند. ایشان سرانجام بعد از بررسى هاى لغوى، اصطلاحى و روایى، صبر را این گونه تعریف مى کند: تحمل کردن سختى ها و دشوارى ها، و پرهیز کردن از جزع و بى تابى. براساس این تعریف، موضوع اساسى صبر امور ناخوشایند است که نفس در برابر آنها بى تاب شده و به جزع و فزع روى مى آورد (پسندیده، 1388، ص 189).
بهتر است نگاهى هم به معناى اصطلاحى جزع داشته باشیم تا حیطه صبر روشن تر شود.
راغب اصفهانى جزع را نوعى از حزن مى داند که موجب انصراف و جدایى انسان از کار موردنظرش مى شود. ایشان مى نویسد: حزن یصرف الإنسان عمّا هو بصدده، و یقطعه عنه (راغب اصفهانى،1412ق،ص 193).
مصطفوى جزعى را که ضد صبر است، اینچنین تعریف مى کند: هو قطع امتداد السکون و حالة الطمأنینة و الصبر، حتّى یظهر منه ما یخالف السکون و ینقطع حاله الممتدّ تقدیرا (مصطفوى، 1402ق، ج 2، ص 81). براساس این بیان، جزع همان قطع حالت مستمر سکون و طمأنینه است. به بیان دیگر، در صبر، انسان حالت طمأنینه را به طور مستمر ادامه مى دهد، ولى اگر از این حالت خارج شود، گفته مى شود که دچار جزع شده است.
در جمع بندى مى توان گفت: اکثریت این تعریف ها صریحا به حبس نفس تأکید کرده اند. در برخى دیگر از تعریف ها، از مفهوم مقاومت یا پایدارى در تعریف صبر استفاده شده است. در چنین مواردى هم مى توان گفت که منافاتى با مفهوم حبس نفس ندارند؛ زیرا لازمه حبس نفس، نوعى مقاومت است؛ چون کسى که نفس خود را در حالتى خاص حبس مى کند، در حقیقت، سعى مى کند در برابر عواملى که باعث خروج آن مى شوند، مقاومت کند و چه بسا به همین اعتبار، مفهوم پایدارى یا مقاومت در تعریف صبر مورد توجه قرار گرفته است. در مجموع، با توجه به تعاریف متعددى که ذکر شد، به نظر مى رسد ماهیت مشترک صبر در همه این تعاریف عبارت است از نگه دارى و حبس نفس در حالتى خاص؛ اما در مورد متعلق حبس و تبیین این حالت خاص، امور متعددى ذکر شده است. ظاهرا راغب اصفهانى این حالت خاص را مقتضاى عقل و شرع دانسته است؛ برخى متعلق صبر را امور ناخوشایند بیان کرده اند که منظور همان دشوارى هایى است که فرد در راه تقواى نفس به آن دچار مى شود؛ عده اى هم متعلق صبر را حالتى در مقابل هوا و هوس معرفى نموده اند.
3ـ1. صبر در روایات
براى دستیابى به مفهومى دقیق تر از صبر، بجاست نگاهى به متون و کاربردهاى روایى داشته باشیم. در ادامه، چند نمونه از روایات مرتبط با صبر ذکر شده وموردبررسى قرارمى گیرد:
الف. روایات تبیینى: در روایتى آمده است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از جبرئیل در مورد تفسیر صبر پرسید و ایشان چنین پاسخ دادند: یُصْبِرُ فِى الضَّرَّاءِ کَمَا یَصْبِرُ فِى السَّرَّاءِ وَ فِى الْفَاقَةِ کَمَا یَصْبِرُ فِى الْغِنَاءِ وَ فِى الْبَلَاءِ کَمَا یَصْبِرُ فِى الْعَافِیةِ فَلَا یشْکُو حَالَهُ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ بِمَا یُصِیبُهُ مِنَ الْبَلَاء (مجلسى، 1403ق، ج 66، ص 373)؛ بنده باید در ناخوشى ها صبر کند (و آن را پذیرا باشد)، همچنان که در خوشى ها صبر مى کند (و آن را مى پذیرد)؛ هنگام ندارى، صبور باشد، همچنان که هنگام دارایى، صبور است؛ در سختى و رنج، صابر باشد، آن طور که زمان عافیت، صابر است و هرگز به خاطر بلاهاى روزگار نزد مخلوق، لب به شکایت از خالقش نگشاید (ابن فهد حلى، 1375، ص 159).
از امیرالمؤمنین على علیه السلام نیز در رابطه با صبر، نقل شده است: الصَّبْرُ أَنْ یحْتَمِلَ الرَّجُلُ مَا ینُوبُهُ وَ یکْظِمَ مَا یغْضِبُه (تمیمى آمدى، 1366، ص 281). طبق این روایت صبر این است که مرد مصیبت وسختى را که به اومى رسد،متحمل شود و در برابر آنچه که موجب خشم او مى شود، کظم غیظ کند.
در روایتى منسوب به امام صادق علیه السلام آمده است: تَفْسِیرُ الصَّبْرِ مَاءٌ یُسْتَمَرُّ مَذَاقُهُ وَ مَا کَانَ عَنِ اضْطِرَابٍ لَا یسَمَّى صَبْرا وَ تَفْسِیرُ الْجَزَعِ اضْطِرَابُ الْقَلْبِ وَ تَحَزُّنُ الشَّخْصِ وَ تَغَیرُ السُّکُونِ وَ تَغَیرُ الْحَالِ وَ کُلُّ نَازِلَةٍ خَلَتْ أَوَائِلُهَا مِنَ الْإِخْبَاتِ وَ الْإِنَابَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَصَاحِبُهَا جَزُوعٌ غَیرُ صَابِر (مجلسى، 1403ق، ج 68، ص 91). عطاردى در ترجمه و توضیح این روایت مى نویسد: صبر در حقیقت، مانند آب تلخى است که کام انسان را تلخ مى کند و صابر همواره در سختى زندگى مى کند و زندگى پیوسته براى او تلخ است، اما اگر آدمى در اضطراب به سر برد، آن را صبر نمى گویند. جزع و بى تابى درواقع، اضطراب دل و عدم آرامش و سکون مى باشد. شخص همواره در غم و اندوه به سر مى برد و جزع و بى تابى مى کند، آرامش ندارد، حالات او همواره در حال تغییر است و هر حادثه اى که در آن خضوع و بازگشت و تضرع به سوى خداوند نباشد و آدمى در آن حادثه به خداوند توجه نکند، او را بى تاب و بى صبر مى گویند (مجلسى، 1378، ج 2، ص 130).
از روایت اول، مى توان دریافت که ویژگى صبر عدم شکوه نزد مخلوق، هنگام مشکلات است. در روایت دوم نیز از مفهوم تحمل استفاده شده است که مى توان فهمید کاربرد صبر در امر دشوار است؛ زیرا امور دشوار نیاز به تحمل دارد. بر اساس روایت سوم، مى توان قید حفظ طمأنینه در نفس و عدم انحراف یا اضطراب در آن را در مفهوم صبر یافت.
ب. روایات تقسیمى: مراد از روایات تقسیمى، متونى هستند که به طور صریح یا غیرصریح، تقسیم یا تقسیم هایى ارائه مى دهند. این متون، حوزه هاى متفاوت کاربرد یک مفهوم را مشخص مى کند و به وسیله آنها مى توان قلمرو موضوع را شناسایى کرد و تعریفى فراگیر و جداکننده ارائه داد (پسندیده، 1388، ص 44).
یکى از روایاتى که اقسام صبر را ذکر کرده است، روایتى است که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است: الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیة (کلینى، 1362، ج 2، ص 91)؛ صبر بر سه گونه است: صبر هنگام مصیبت، صبربرطاعت و صبر بر معصیت.
در این روایت، صبر بنا بر موقعیتش به سه قسم تقسیم شده است. با دقت مى توان دریافت که تحمل مصیبت، انجام تکالیف و دورى از انگیزه هاى گناه براى انسان دشوار است؛ پس در هر سه موقعیت، انسان با نوعى مشقت و سختى مواجه مى شود. ازاین رو، مى توان گفت که در متعلق صبر دشوارى وجود دارد. همان گونه که در قسمت قبل اشاره شد، یکى از محققان (ر.ک: پسندیده، 1388، ص 185ـ189) چنین تحلیلى را از این روایت به دست آورده است.
ج. روایات معرفى کننده متضاد صبر: شناخت مفهوم متضاد، به ارائه تعریف دقیق کمک شایانى خواهد کرد. ازاین رو، مناسب است از طریق روایات، مفهوم متضاد صبر را شناسایى کنیم تا به وسیله آن بتوانیم حدود آن را به صورت دقیق تر مشخص کنیم.
در روایات متعددى، در برابر صبر، مفهوم جزع ذکر شده است؛ ازجمله، در چند نمونه از روایات منقول از امیرالمؤمنین علیه السلاممى خوانیم:
ـ کسى که صبر او را نجات ندهد، جزع هلاکش مى کند (حرعاملى، 1409ق، ج 15، ص 264).
ـ هر کسى که جزع بر او مالک شود، از فضیلت صبر محروم مى شود (تمیمى آمدى، 1410ق، ص 595).
ـ صبر و جزع با هم جمع نمى شوند(همان،ص 772).
در روایتى از امام صادق علیه السلام که درباره جنود عقل و جهل آمده است، مى خوانیم: ... الصَّبْرُ وَ ضِدَّهُ الْجَزَعَ (صدوق، 1362، ج 2، ص 590). براساس این روایت، یکى از جنود عقل صبر و ضد آن جزع معرفى شده است. به طور کلى، با دقت در این روایت، مى توان دریافت که مفهوم متضاد صبر جزع است.
د. روایات تشبیهى در مورد صبر: با تحلیل و کشف وجوه شباهت میان صبر و مفاهیمى که صبر به آنها تشبیه شده است، مى توان مفهوم روشن ترى از صبر به دست آورد.
در روایتى آمده است: امام موسى کاظم علیه السلام خطاب به هشام، یکى از وصایاى لقمان به پسرش را اینچنین بیان مى فرمایند: پسر عزیزم! همان دنیا دریاى عمیقى است که افراد بسیارى در آن غرق شده اند. کشتى ات در این دریا باید تقواى خدا و محتوا (یا بار درون) آن ایمان و بادبانش توکل و ناخداى آن عقل، راهنمایش علم و سکانش صبر باشد (کلینى، 1407ق، ج 1، ص 16).
در این روایت، صبر به سکان و تقوا به کشتى تشبیه شده است. با مراجعه به معناى سکان و دقت در مضمون روایت، مى توان دریافت که وجه تشبیه صبر به سکان، توان بازدارى از انحراف است. به بیان بهتر، همان گونه که سکان، کشتى را از تزلزل و تلاطم نگه مى دارد، صبر هم تقوا را از انحراف نگه داشته و باعث تداوم و استمرار آن مى شود.
در یکى از خطبه هاى نقل شده از امیرالمؤمنین على علیه السلاممعروف به خطبه الوسیله مى خوانیم: الصَّبْرُ جُنَّةٌ مِنَ الْفَاقَةِ (همان، ج 8، ص 23). در این روایت، با توجه به اینکه صبر سپرى در مقابل حاجت معرفى شده، مى توان دریافت که صبر نقش حفاظ را براى انسان دارد.
جمع بندى و تعریف نهایى
با توجه به کاربردهاى روایى، براى تعریف صبر باید چند قید مهم لحاظ شود که عبارتند از: عدم شکایت، تحمل، دشوارى و حفظ طمأنینه، و همچنین متضاد بودن صبر با جزع. به نظر مى رسد تعریفى که مى تواند جامع این قیود باشد عبارت است از: حفظ طمأنینه (در قاموس قرآن آمده است که اطمینان به معناى سکون است (قرشى، 1412ق، ج 4، ص 238) در برابر دشوارى ها و مهار مستمر نفس از بى تاب شدن.
تعریف مزبور علاوه بر اینکه متناسب با معناى لغوى صبر، یعنى حبس و جزع نکردن مى باشد، همه قیود بالا را نیز در خود دارد. قید دشوارى و حفظ طمأنینه صریحا در تعریف ذکر شده است و جزع نکردن نیز همان مهار مستمر بى تابى مى باشد و همچنین حفظ طمأنینه در برابر دشوارى مستلزم تحمل است.
این تعریف بسیار نزدیک به تعریف یکى از محققان اخیر است که در تعریف صبر بیان کرده بود: تحمل سختى ها و دشوارى ها و پرهیز از جزع و بى تابى (پسندیده، 1388، ص 189). البته در تعریف حاضر، ترجیح دادیم که دو قید را به صراحت در تعریف ذکر کنیم؛ یکى، حفظ طمأنینه که در روایات تفسیرى به خوبى مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است، و دیگرى، قید استمرار در مهار بى تابى. توضیح اینکه: 1. به نظر مى رسد تحمل دشوارى ها به تنهایى نمى تواند حفظ طمأنینه را به طور صریح نشان دهد؛ ولى قید حفظ طمأنینه در برابر دشوارى ها علاوه بر اینکه مستلزم تحمل دشوارى است، به صورت واضح تر دلالت بر معناى عدم اضطراب و عدم تغیر ـ که در روایت تفسیرى آمده است ـ مى کند. 2. با توجه به اینکه جزع به معناى قطع عرضى چیزى ممتد یا قطع حالتى مستمر بود، در تعریف صبر هم که متضاد آن است، بهتر است مستمر بودن آن حالت مهار را نیز لحاظ کنیم.
2. رابطه صبر با تقوا، حلم و ورع
شناخت رابطه یک مفهوم با مفاهیم نزدیک، مى تواند به شناخت دقیق تر گستره و ابعاد مفهوم کمک کرده و از خلط بین مفاهیم جلوگیرى کند. در ادامه، رابطه صبر با برخى از مفاهیم (که به نظر مى رسد احتمال اختلاط بین آنها وجود دارد)، ذکر شده است.
1ـ2. صبر و تقوا
تعریف هاى متعددى براى تقوا ارائه شده است. در اینجا چند نمونه از آنها ذکر شده و بر اساس آنها، رابطه تقوا با صبر مورد بررسى قرار مى گیرد.
در برخى از منابع، تقوا به ترس و پرهیزگارى معنا شده است. براى نمونه، دهخدا به نقل از آنندراج معناى تقوا را اینچنین بیان مى کند: پرهیزگارى و ترس؛ یعنى ترسیدن از حق تعالى است در عواقب امور یا ترس نفس خود که مبادا رهزنى کرده، او را در مهالک بعد و حجاب مبتلا سازد (www.vajehyab.com). با توجه به این معنا، مى توان گفت که صبر و تقوا دو مفهوم متباین هستند؛ صبر مربوط به حفظ حالت طمأنینه در نفس است، درحالى که تقوا اشاره به آن حالت ترس از خدا یا ترس نفس دارد.
در برخى دیگر از منابع، دورى از گناه در مفهوم تقوا مورد تأکید قرار گرفته است؛ براى نمونه، در رسائل آمده است: التقوى: اجتناب المعاصى (موسوى، 1405ق، ج 2، ص 266)؛ تقوا یعنى: دورى کردن از معصیت ها. در مفردات نیز تقوا (با در نظر گرفتن معناى آن در عرف شرع) چنین تعریف شده است: حفظ النّفس عمّا یؤثم، و ذلک بترک المحظور، و یتمّ ذلک بترک بعض المباحات (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 881). با توجه به این دو تعریف، مى توان گفت که تقوا و صبر به لحاظ مفهومى متباین هستند. در تقوا، نفس از انجام گناه حفظ مى شود و در صبر، نفس از بى تاب شدن در برابر دشوارى و انحراف از حالت طمأنینه، حفظ مى شود. ارتباط بین این دو را این گونه مى توان تحلیل کرد که داشتن تقوا (اجتناب از گناهان) دشوار است، ولى صبر این دشوارى ها را هموار کرده و نمى گذارد حالت طمأنینه انسان در برابر دشوارى هاى ترک گناه از بین برود. در نتیجه، صبر به استمرار و حفظ حالت تقوا کمک مى کند. درواقع، بدون صبر امکان دارد تقواى انسان پایدار نماند.
طبق تعریف یکى دیگر از محققان، تقوا به معناى توان خویشتن دارى و بازدارى نفس است (پسندیده، 1388، ص 195). البته منظور از این خویشتن دارى، خویشتن دارى اخلاقى است (همان، ص 191). بر اساس این تفسیر، شاید بتوان گفت: رابطه بین تقوا و صبر، عموم و خصوص من وجه است. براى اثبات این مطلب، نمونه هایى براى موارد اجتماع و افتراق بیان مى شود:
الف. نمونه هایى از اجتماع: در صبر ممدوح و مواردى که انسان به خاطر خدا دشوارى هاى مربوط به کسب فضایل و تخلیه رذایل را تحمل مى کند و حالت طمأنینه متناسب با آنها را حفظ مى کند، مى توان گفت: هم صبور است؛ چون در برابر دشوارى این امور طمأنینه خود را حفظ کرده و نفس خود را از بى تاب شدن بازداشته است، و هم تقوا پیشه کرده است؛ چون به خاطر خدا، نوعى از بازدارى را بر نفس اعمال کرده است.
ب. نمونه هایى براى وجوه تفاوت:
1. در مواردى که در برابر آتش جهنم بخواهد صبر کند، مى توان گفت صبر دارد، ولى نمى توان گفت فرد داراى خویشتن دارى اخلاقى (تقوا) است.
2. در مواردى که فرد بدون مواجهه با دشوارى، نفس خود را از گناه حفظ مى کند؛ مثلاً، مردى را تصور کنید که از ارتباط جنسى با مرد دیگر متنفر بوده و نفس خود را از عمل لواط حفظ مى کند. در چنین موردى فرد خویشتن دارى اخلاقى دارد، ولى صبر (یعنى حفظ حالت طمأنینه در برابر دشوارى...) براى او معنا ندارد؛ زیرا ترک این گناه نه تنها براى او سختى ندارد، بلکه بعکس، انجامش سخت است.
البته از سوى دیگر، اگر بخواهیم فرایند خویشتن دارى اخلاقى را با توجه به دیدگاه محقق مذکور (پسندیده) در نظر بگیریم و صبر را نیز در امور اخلاقى لحاظ کنیم، چنین باید بگوییم: در فرایند خویشتن دارى سه گروه از مفاهیم وجود دارد: 1. اصول و عواملى که موجب برانگیخته شدن خویشتن دارى مى شود (مانند حزم، خوف، تجربه و...)؛ 2. محصول خویشتن دارى (عفت و حلم)؛ 3. هموارکننده سختى خویشتن دارى (صبر). به این ترتیب، توسط صبر سختى و دشوارى هاى فرایند خویشتن دارى (تقوا) هموار مى شود. در این فرایند، صبر مفهومى است که هنگام خویشتن دارى و همراه با اصول عملیاتى وجود دارد و به نقش خود عمل مى کند (همان، ص 199). بنابراین مى توان گفت که صبر باعث استمرار تقوا و تحمل دشوارى هاى حاصل از آن مى شود.
2ـ2. صبر و حلم
در تعاریف اصطلاحى حلم، بیشتر بر نگه دارى نفس در مقام غضب تأکید شده است؛ براى نمونه، راغب اصفهانى چنین تعریف مى کند: الحِلْم: ضبط النّفس و الطبع عن هیجان الغضب (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 253). یکى دیگر از نویسندگان در تعریف نسبتا مشابهى، حلم را به خویشتن دارى در مقام غضب (پسندیده، 1388، ص 196) تعریف کرده است. با توجه به این دو تعریف، مى توان گفت: ماهیت حلم و صبر با هم فرق دارند. حلم درواقع، کنترل غضب است، ولى صبر حفظ طمأنینه در برابر دشوارى است.
به بیان دقیق تر، یک دسته از دشوارى هاى مهار نفس در مقام کنترل غضب ایجاد مى شوند؛ حال کسى که در مقام غضب خود را کنترل کرده و طمأنینه دارد، از آن جهت که غضب خود را کنترل کرده، حلیم و از آن جهت که دشوارى کنترل غضب را تحمل کرده و خسته و بى تاب نمى شود، صبور است. پس این دو مفهوم هرچند امکان دارد در یک مصداق خارجى با هم جمع شوند، ولى ماهیت آنها یکى نیست.
براى تبیین بهتر رابطه حلم و صبر، مى توان به بخشى از وصیت امام کاظم علیه السلام به هشام استناد نمود که در آن، چنین آمده است: درِ حلم را محکم کنید؛ همانا درب او صبر است (مجلسى، 1403ق، ج 75، ص 309). در این روایت، صبر باب حلم معرفى شده است. طبیعتا وقتى گفته مى شود: صبر باب حلم است، یعنى اینکه راه رسیدن به حلم استفاده از صبر است. در مقام تحلیل، به نظر مى رسد چنین مى توان بیان کرد: کسى که غضب خود را کنترل مى کند، هنگام کنترل و بعد از آن با دشوارى هایى مواجه مى شود؛ اگر در مقابل این دشوارى ها نتواند حالت طمأنینه خود را حفظ کند، نمى تواند آن حالت حلم را در خود ادامه دهد و به عنوان حلیم شناخته شود. پس لازمه حلیم شدن، این است که دست کم در قلمرو غضب، فرد صبور باشد.
3ـ2. صبر و ورع
یکى از مفاهیمى که گاهى اوقات ممکن است با مفهوم صبر در زمینه معصیت خلط شود، مفهوم ورع است. بهتر است با نگاهى اجمالى به معناى لغوى، اصطلاحى و کاربردهاى روایى ورع، تعریف روشنى از ورع بیان نموده و با تعریف صبر مقایسه کنیم.
معناى لغوى ورع: در تاج العروس معناى ورع التَّقْوَى، و التَّحَرُّجُ، و الکَفُّ عَن المَحَارِمِ آمده است (حسینى زبیدى، 1414ق، ج 11، ص 505). طریحى در مجمع البحرین مى نویسد: الوَرَعُ فى الأصل الکف عن المحارم و التحرج منها (طریحى، 1375، ج 4، ص 401). در کتاب العین معناى ورع شدة التحرج (فراهیدى، 1410ق، ج 2، ص 242) و در معجم مقائیس اللغه الکفِّ و الانقباض (ابن فارس، 1404ق، ج 6، ص 100) ذکر شده است.
در مجموع، مى توان گفت: در همه این تعریف ها معناى کفّ و خوددارى وجود دارد و تحرّج که در برخى تعاریف بر آن تأکید شده است، به معناى دورى جستن از گناه است و متحرّج به کسى گفته مى شود که از گناه خوددارى مى کند (ابن منظور، 1414ق، ج 2، ص 233). به هر حال، نکته محورى در معناى لغوى ورع کفّ و خوددارى است.
معناى اصطلاحى ورع: امام خمینى قدس سره در کتاب چهل حدیث بیان مى کند: ورع در حقیقت، کفّ نفس و نگاه دارى آن است از تعدّى از حدود شرع و عقل (موسوى خمینى، 1384، ص 468). مصطفوى در تعریف نسبتا مشابهى مى نویسد: الورع هو التحرّز عمّا ینافیه العقل و الشرع سواء کان فى العرف کذلک أم لا (مصطفوى، 1360، ج 2، ص 182). ملاحویش آل غازى در بیان معناى ورع مى گوید: ورع بزرگتر از تقواست و باورع کسى است که از شبهات خوددارى مى کند و حلال را از ترس وقوع در حرام ترک مى کند (ملاحویش آل غازى، 1382ق، ج 3، ص 55). سیدعبدالحسین طیب نیز ورع را یکى از مراتب تقوا مى داند. ایشان به طور کلى براى تقواى در دین، ده مرتبه را ذکر مى کند و مرتبه ششم آن را اجتناب از شبهات، که مرتبه ورع است، مى داند (طیب، 1378، ج 1، ص 130) و سرانجام طبق تعریف خواجه عبداللّه انصارى، ورع یعنى توق مستقصى على حذر أو تحرج على تعظیم (انصارى هروى، 1408ق، ص 31). امام خمینى قدس سرهدر ترجمه و توضیح این تعریف مى فرماید: ورع عبارت است از نگاه دارى کامل و آخر مرتبه حفظ نفس و در عین حال، ترسناک بودن از لغزش؛ یا سخت گیرى بر نفس است براى تعظیم حق (موسوى خمینى، 1384، ص 473).
تعریف منتخب: به نظر مى رسد تعریف خواجه عبداللّه انصارى تعریف کامل ترى باشد؛ زیرا هم با معناى لغوى تناسب دارد و هم با سایر تعاریف ذکرشده منافات نداشته و به گونه اى آنها را هم شامل مى شود. در ضمن، این تعریف با کاربردهاى روایى نیز هماهنگ است.
در روایتى منسوب به امام صادق علیه السلام مى خوانیم: پایه ورع، مداومت بر محاسبه نفس و راست گویى در گفتار و پاکى معامله و خارج شدن از شبهه و ترک هرگونه عیب و شک و دورى کردن از همه چیزهایى است که به درد او نخورد و باز نکردن درهایى که نمى داند چگونه قفل کند و با کسى که (پذیرش و درک) مسائل روشن بر او مشکل است، همنشینى نکند و با کسى که دین را سبک مى شمارد، مصاحبت نکند و متعرض علمى نشود که نه خودش مى تواند بفهمد و نه دیگران مى توانند به او بفهمانند و با کسى که با خدا قطع ارتباط کرده، قطع کند (مصباح الشریعة، 1400ق، ص 40ـ41).
در این روایت، پایه هاى ورع بیان شده است که با تأمّل در آنها، مى توان دریافت که ورع همان خویشتن دارى و مراقبت از نفس است؛ البته این مراقبت و خویشتن دارى باید در حد بالا باشد، به گونه اى که فرد باورع حتى باید احتیاط کرده و از شبهات و مواردى که مى توانند زمینه ساز گناه باشند نیز دورى کند.
در روایت دیگرى که در مورد وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسن مجتبى علیه السلام مى باشد، چنین آمده است: هیچ ورعى مانند خوددارى از محارم الهى نیست (مجلسى، 1403ق، ج 74، ص 402). در روایت دیگرى که از امیرالمؤمنین على علیه السلام نقل شده است چنین مى خوانیم: از ورع شخص، چشم پاکى و حفظ شکم (از حرام) است (حلوانى، 1408ق، ص 44). در این دو روایت، مواردى از مصادیق ورع ذکر شده است؛ در روایت اول، خویشتن دارى از محرمات و در روایت دوم، مقدارى جزئى تر (عفت در چشم و شکم) از نمونه هاى ورع محسوب شده است. در کل، مى توان گفت: مفهوم خویشتن دارى در همه این نمونه ها وجود دارد و به عبارت دقیق تر، مى توان آنها را از اقسام خویشتن دارى اخلاقى دانست.
به صورت خیلى خلاصه، مى توان گفت: ورع مرتبه اى بالا از خویشتن دارى اخلاقى است. درنتیجه، همان رابطه اى که بین صبر و تقوا (به معناى خویشتن دارى اخلاقى) گفته شد، در اینجا نیز مى توان لحاظ کرد.
3. واژه هاى معادل صبر در روان شناسى
براى مفهوم صبر مى توان برخى از واژه هاى روان شناختى را به عنوان معادل یا مفاهیم نزدیک به آن، در نظر گرفت. در ادامه، واژه هایى که به نظر مى رسد رابطه نزدیک ترى با صبر دارند، ذکر شده است.
1ـ3. مقابله
طبق تعریف لازاروس (Lazarus) و فولکمن (Folkman) مقابله عبارت است از:تغییرمداوم تلاش هاى شناختى و رفتارى براى مدیریت خواسته ها و فشارهاى بیرونى و یا درونى که طاقت فرسا یا فراتر از توان شخص ارزیابى مى شوند (Lazarus & Folkman, 1984, p. 141). طبق این تعریف، مقابله تمام تلاش هایى است که فرد در برابر فشار روانى و عوامل استرس زا انجام مى دهد، حال ممکن است این تلاش ها کارآمد یا ناکارآمد باشند.
صبر مانند مقابله مستلزم نوعى مقاومت در برابر فشار روانى است. مواجهه با دشوارى مى تواند باعث فشار روانى شود و فرد صبور تلاش مى کند تا در برابر این فشار از حالت طمأنینه خارج نشود.
هرچند چنین شباهتى بین این دو مفهوم هست، ولى به نظر مى رسد مفهوم مقابله، متفاوت از مفهوم صبرى باشد که در اسلام مطرح شده است؛ زیرا مقابله در حقیقت، تلاشى است جهت حذف، کاهش یا مهار فشار روانى؛ ولى صبر تلاشى است براى مهار بى تابى در برابر دشوارى. به عبارت دقیق تر، صبر همان حالت حفظ طمأنینه در برابر دشوارى است، ولى مقابله شیوه هایى است که براى غلبه بر تنیدگى (استرس) به کار گرفته مى شود. براى مثال، رفتار کسى را که براى کنترل استرس امتحان، از سبک مقابله اى مسئله مدار استفاده کرده و شروع به مطالعه دقیق درس مى کند، مى توان مقابله نام گذارد، ولى نمى توان صبر نامید، مگر اینکه دشوارى هاى درس خواندن را لحاظ کرده و بگوییم: چون این فرد دشوارى درس خواندن را تحمل کرده و بى تاب نمى شود صبور است، ولى باز حیطه این دو مفهوم جدا مى شود؛ زیرا صبر به توانایى فرد در مهار بى تابى و حفظ حالت طمأنینه اشاره دارد؛ درحالى که مقابله به تلاش و روش هاى فرد در غلبه بر استرس دلالت مى کند.
2ـ3. سرسختى
طبق تعریف کوباسا (Kobasa)، مدى (Maddi) و کاهن (Kahn)، سرسختى باور فرد در مورد جایگاهش در جهان است که به طور توأم نشانگر تعهد، کنترل و آمادگى فرد براى واکنش به چالش مى باشد. تعهد گرایش فرد است به عجین شدن با آنچه که انجام مى دهد یا در زندگى مواجه مى شود، به جاى اینکه احساس بیگانگى کند. افراد متعهد، یک احساس کلى نسبت به هدف دارند که باعث مى شود بتوانند معنادار بودن، باارزش بودن اشخاص، رویدادها و اشیاى محیط اطرافشان را بیابند. کنترل، این است که فرد بتواند به گونه اى فکر، احساس و رفتار کند که انگار فرد مؤثرى در مواجهه با پیشامدهاى گوناگون زندگى است و ناتوان نیست. افراد داراى کنترل این گونه انتظار ساده لوحانه ندارند که تمام رویداد و پیامدها را معین کنند، بلکه به جاى آن، خودشان را به عنوان افرادى تلقى مى کنند که مى توانند در جهان از طریق به کارگیرى تخیل، دانش، مهارت و اختیار، تغییر ایجاد کنند. چالش این است که بتواند باور کند که تغییر و نه ثبات، در زندگى طبیعى است و اینکه تغییرات محرک هاى جالبى براى رشد هستند نه اینکه تهدیدى براى امنیت باشند. بنابراین، به بیان دقیق تر، آنها به جاى اینکه افراد ماجراجوى بى احتیاط باشند، افرادى هستند که سعه صدر براى تجربیات جدید و تحمل تضاد را دارند، به گونه اى که آنها را توانمند مى کند تا در مواجهه با تغییر انعطاف پذیر باشند (Stellman, 1998, p. 1980).
برخى مفهوم مترادف و نزدیک به صبر را در روان شناسى علمى، سرسختى مى دانند (فرح بخش، 1387). به نظر مى رسد این مفهوم نیز نمى تواند معادل مناسبى براى صبر باشد. سرسختى به باور و نوع نگرش فرد نسبت به جایگاهش در جهان هستى دلالت مى کند و داراى سه مؤلفه تعهد، کنترل و آمادگى براى واکنش به چالش است، اما مفهوم صبر به حفظ حالت طمأنینه در برابر دشوارى دلالت مى کند و مؤلفه اى به اسم تعهد یا باور به مؤثر بودن خود در پیشامدهاى زندگى وجود ندارد. به بیان دیگر، سرسختى ساختار ذهنى و شخصیتى فرد را نشان مى دهد، ولى صبر حاکى از واکنش فرد در برابر دشوارى هاست که سعى مى کند حالت آرامش و طمأنینه خود را حفظ کند.
3ـ3. خودگردانى و خودمهارگرى
وهس (Vahs) و بامیستر (Baumeister) خودگردانى و خودمهارگرى را مترادف هم دانسته اند. طبق تعریف آنها، خودگرانى یا خودمهارگرى عبارت است از: توانایى تحت الشعاع قرار دادن گرایش هاى طبیعى و غیرارادى، خواسته ها یا رفتارها، براى رسیدن به اهداف بلندمدت ـ حتى با وجود از دست دادن جذابیت هاى اهداف کوتاه مدت ـ و همچنین براى پیروى از معیارها و قوانین اجتماعى (Vahs & Baumeister, 2011, p. 65).
یکى از محققان، صبر بر معصیت و صبر بر طاعت را نزدیک به مفهوم خودگردانى در روان شناسى دانسته است. وى ابتدا تعریف خودگردانى را از هیگن (Higgisn) چنین نقل مى کند: خودگردانى زمانى رخ مى دهد که افراد به منظور کسب نتیجه اى یا اجتناب از پیامدى، کنش ها، گفتارها و نگرش هایى را انجام داده یا ترک کنند، یا فرد به گونه اى خاص باشد یا نباشد. وى سپس در ادامه بیان مى کند که در این تعریف، انجام کار مى تواند ناظر به صبر بر طاعت و ترک آن ناظر به خویشتن دارى در ترک گناه باشد (نورى، 1387).
با توجه تعریف نهایى که براى صبر بیان شد، به نظر مى رسد خودگردانى نمى تواند معادل روان شناسى صبر باشد؛ زیرا صبر اشاره به مهار خود در زمینه بى تابى دارد، درحالى که خودگردانى یک مفهوم کلى بوده و شامل خویشتن دارى و مهار نفس در زمینه هاى گوناگون مى باشد. چه بسا بهتر است گفته شود که مفهوم خودگردانى و خودمهارگرى با مفهوم تقوا رابطه نزدیک ترى دارد تا مفهوم صبر.
البته لازم به ذکر است که واژه هاى مقاومت (Resistance) و تحمل (Tolerance) نیز در روان شناسى ذکر شده اند.
مقاومت به معناى نیرویى است که در جهت توقف یا سطحى سازى فرایند افشا فعال مى شود (نوروزى و همکاران، 1387). طبیعتا این مفهوم بسیار متفاوت از مفهوم صبر است؛ زیرا صبر مهار نفس از بى تاب شدن در دشوارى است، درحالى که مقاومت نوعى مهار در فرایند افشا است.
واژه دیگر تحمل است. همان گونه که یکى از پژوهشگران بیان کرده اند، صبر در مصیبت را مى توان تحت عنوان تحمل بررسى کرد (نورى، 1387). البته واژه تحمل در روان شناسى به دو معنا به کار رفته است: 1. میزان تحمل افراد به مواد روان گردان؛ 2. توانایى مقاومت در برابر تنیدگى، درد و فشار روانى ناشى از رویدادهاى تنش زا (همان). به نظر مى رسد این مفهوم را به سختى مى توان شامل سایر اقسام صبر، بخصوص صبر بر طاعت دانست. ازاین رو، بهتر است دنبال واژه هاى بهتر و کامل تر بود.
4ـ3. صبر
یکى از واژگانى که به نظر مى رسد به لحاظ مفهومى با صبر مطرح شده در اسلام، رابطه نزدیک ترى داشته باشد، همان معادل انگلیسى صبر یعنى Patience است که در روان شناسى تحقیقات اندکى راجع به آن صورت گرفته است.
در یکى از کتاب هاى دینى، استاینبک (Stainback) صبر را نوعى تحمل و پایدارى معرفى مى کند. طبق تعریف او، صبر عبارت است از تحمل سختى، درد یا تحریکات همراه با خلق آرام؛ به عبارت دیگر، صبر یعنى: تحمل کردن بدون شکایت (Stainback, 2008, p. 18).
در متون روان شناسى، معناى نزدیک به این را مى توان مشاهده کرد؛ ازجمله مى توان به تعریفى که در مطالعه روان شناختى آلبرت مهرابیان (A. Mehrabian) آمده است، اشاره نمود. وى صبر را به عنوان گرایش به متین بودن، پایدار بودن، خویشتندار بودن و توانایى مواجهه با دشوارى ها، تعریف کرده است. با این تعریف، صبر از مفاهیمى مثل به تأخیرانداختن پاداش،تکانش،ومسامحه کارى متمایزمى شود(Piedmont, 2007, v. 18, p. 181).
چنیتکر (Schnitker) و ایمانز (Emmons) نیز از دیگر محققانى هستند که صبر را مورد بررسى روان شناختى قرار داده اند. آنها مفهوم صبر را متمایز از دو مفهوم تأخیر ارضا یا خودگردانى مى دانند. طبق نظر آنها، نمى توان این دو را معادل دقیقى براى صبر به شمار آورد؛ زیرا اولاً، صبر فقط توانایى به تأخیر انداختن ارضا نیست. توانایى صرف نظر کردن از پاداش حاضر براى مشوق (محرک) آینده، در نگاه اول به نظر مى رسد که با صبر هم معناست. تأخیر ارضا نوعا مستلزم یک انتخاب آشکار است بین اینکه پاداش کوچک فعلى را انتخاب کند یا در مقابل، پاداش بزرگتر آینده را انتخاب کند. درحالى که توجه به الگوهاى صبر نشان مى دهد که این الگوها همیشه درگیر یک انتخاب براى انتظار نیستند و ممکن است به لحاظ رفتارى تمایز آشکارى بین بى صبرى و واکنش هاى صبورانه نباشد. بهتر است گفته شود: صبر بیشتر متمرکز بر واکنش هاى درونى فرد است تا بیرونى. ثانیا، صبر فقط خودگردانى نیست؛ افراد عادى و روان شناسان اغلب صبر را به عنوان مفهومى که مستلزم خودگردانى یا خودکنترلى است، تصور مى کنند. پیترسن (Peterson) و سیلگمن (Seligman) خودگردانى را یکى از سه خاصیت تشکیل دهنده صبر (پایدارى، سعه صدر و خودگردانى) نام مى برند. به هر حال، به نظر مى رسد صبر کاملاً متمایز از خودگردانى است؛ چراکه آن اساسا مستلزم یک واکنش هیجانى درونى است. بنابراین، مناسب تر این است که در ارتباط با صبر، هیجان دینى بررسى شود. به احتمال زیاد، افراد صبور به طور سازگارانه برنامه هاى (شیوه هاى) دینى، از قبیل آمادگى به لحاظ توجه و محاسبه را انجام مى دهند تا به طور حرفه اى هیجان هاى منفى از قبیل رنجش و خشم را در مواقع انتظار کاهش دهند (Ibid, p. 182-183).
طبق تعریف بلانت (Blount) و جانیکیک (Janicik) که صبر را مورد مطالعه روان شناختى قرار داده و الگویى براى آن معرفى کرده اند،صبریک مفهوم چندبعدى است که شامل خودگردانى، مقابله و واکنش کریمانه در مقابل تأخیر مى باشد (Dudley, 2003, p.7). تعریف دیگر که در متون روان شناسى مى توان یافت، تعریفى است که آگدن (Agden) از صبر ارائه مى کند؛ طبق تعریف وى، صبر عبارت است از مقاومت کردن در زیرفشار (Agden, 2007, p. 188).
به طور کلى، با توجه به تعاریف گوناگونى که از متون روان شناختى نقل شد، مى توان گفت: 1. صبر نوعى مقاومت و تحمل دشوارى است. البته در تعریف بلونت و جانیکیک، متعلق صبر تأخیر مى باشد؛ ولى به نظر مى رسد که تحمل تأخیر نیز خودش نوعى موقعیت دشوار براى انسان باشد. 2. صبر مترادف خودگرانى، خودمهارگرى و تأخیر ارضا نیست.
در جمع بندى، اگر بخواهیم از بین مفاهیمى که در روان شناسى مورد مطالعه قرار گرفته است نزدیک ترین واژه به صبر اسلامى را بیابیم، بهتر است همان واژه معادل انگلیسى صبر را انتخاب کنیم؛ زیرا به لحاظ مفهومى نسبت به سایر مفاهیم رابطه نزدیک ترى با صبر اسلامى دارد.
نتیجه گیرى
با توجه به مطالبى گذشت، پاسخ سؤال هاى پژوهش را به صورت زیر مى توان بیان نمود:
1. با توجه به بررسى لغوى، اصطلاحى و روایى که صورت گرفت، به نظر مى رسد تعریف مناسب براى واژه صبر عبارت است از: حفظ طمأنینه در برابر دشوارى ها و مهار مستمر نفس از بى تاب شدن.
2. در مورد رابطه صبر با برخى از مفاهیم نزدیک، نتایج را چنین مى توان بیان کرد:
الف. تقوا و صبر: اگر تقوا به معناى ترسیدن و یا اجتناب از گناهان باشد، به لحاظ مفهومى با صبر متباین است، ولى اگر تقوا به معناى خویشتن دارى اخلاقى باشد، رابطه بین مفهوم تقوا و صبر عموم و خصوص من وجه است. از سوى دیگر، با در نظر گرفتن فرایند خویشتن دارى اخلاقى، مى توان گفت: صبر باعث استمرار تقوا و تحمل دشوارى هاى حاصل از آن مى شود.
ب. حلم و صبر: اگر حلم به معناى خویشتن دارى در مقام غضب لحاظ شود، مى توان رابطه آن با صبر را چنین تبیین نمود: یک دسته از دشوارى هاى مهار نفس در مقام کنترل غضب ایجاد مى شوند. به بیان دیگر، کسى که در مقام غضب خود را کنترل کرده و طمأنینه را حفظ مى کند، از آن جهت که غضب خود را کنترل کرده، حلیم و از آن جهت که دشوارى کنترل غضب را تحمل کرده و خسته نمى شود، صبور است. از سوى دیگر، به نظر مى رسد کسى که غضب خود را کنترل مى کند، هنگام کنترل و بعد از آن با دشوارى هایى مواجه مى شود؛ اگر در مقابل این دشوارى ها نتواند حالت طمأنینه خود را حفظ کند، نمى تواند آن حالت حلم را در خود ادامه دهد و به عنوان حلیم شناخته شود. پس، لازمه حلیم شدن، این است که دست کم در قلمرو غضب، فرد صبور باشد.
ج. ورع و صبر: به نظر مى رسد ورع مرتبه اى بالا از خویشتن دارى اخلاقى است. درنتیجه، همان رابطه اى که بین صبر و تقوا (به معناى توان خویشتن دارى اخلاقى) گفته شد، در اینجا نیز مى توان لحاظ کرد.
3. با بررسى برخى از مفاهیم مطالعه شده در روان شناسى، نتایج نشان داد که نزدیک ترین واژه به صبر در روان شناسى واژه Patience مى باشد.
نکته اى که در پایان مناسب است ذکر شود، این است که در این مقاله رابطه صبر با سایر مفاهیم اخلاقى دیگر از قبیل رضا، شکر، قناعت، حیا و... بررسى نشد؛ با توجه به این محدودیت، پیشنهاد مى شود که اولاً، رابطه سایر مفاهیم اخلاقى نیز با صبر مورد بررسى و قرار گیرد؛ ثانیا، پس از مفهوم شناسى و بررسى رابطه این مفاهیم توصیه مى گردد که جایگاه هر کدام از این مفاهیم در نظام اخلاقى ـ تربیتى اسلام تبیین شود.
منابع
مصباح الشریعة (1400ق)، منسوب به امام صادق علیه السلام، بیروت، اعلمى.
آملى، سیدحیدر (1422ق)، تفسیر المحیط الأعظم و البحرالخضم، تحقیق سیدمحسن موسوى تبریزى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
ابن فهد حلى، احمدبن محمد (1375)، آیین بندگى و نیایش (ترجمه عده الداعى)، ترجمه حسین غفارى ساروى، قم، بنیاد معارف اسلامى.
ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت، دارالفکر.
انصارى هروى، عبداللّه (1408ق)، منازل السائرین، بیروت، دارالکتب العلمیة.
پسندیده، عباس (1388)، اخلاق پژوهى حدیثى، تهران، سمت.
تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد (1366)، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى.
جزائرى، عبداللّه بن نورالدین (بى تا)، التحفة السنیة فى شرح النخبة المحسنیة، تحقیق سیدعلیرضا ریحان مدرس، تهران، محقق کتاب.
حرّعاملى، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.
حسینى زبیدى، سیدمحمدمرتضى (1414ق)، تاج العروس من جواهرالقاموس، تصحیح على شیرى، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
حلوانى، حسین بن محمدبن حسن بن نصر (1408ق)، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، قم، مدرسه الامام المهدى علیه السلام.
حمیرى، نشوان بن سعید (1420ق)، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، بیروت، دارالفکر المعاصر.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم.
زحیلى، وهبه بن مصطفى (1418ق)، التفسیرالمنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دارالفکر المعاصر.
صدوق، محمدبن على (1362)، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
طریحى، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، کتابفروشى مرتضوى.
طیب، سیدعبدالحسین (1378)، اطیب البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، اسلام.
فراهیدى، خلیل بن احمد (1410ق)، کتاب العین، قم، هجرت.
فرح بخش، کیومرث (1387)، روان شناسى صبر در قرآن، در: مجموعه مقالات: قرآن، روان شناسى و علوم تربیتى (2)، مشهد، بنیاد پژوهش هاى قرآنى حوزه و دانشگاه.
فیض کاشانى، ملّامحسن (1429ق)، رسائل فیض کاشانى، تهران، مدرسه عالى شهید مطهرى.
فیومى، احمدبن محمد (1414ق)، المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر، قم، دارالهجرة.
قرشى، سیدعلى اکبر (1412ق)، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
کلینى، محمدبن یعقوب (1362)، الکافى، تهران، اسلامیه.
ـــــ (1407ق)، الکافى، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
مجلسى، محمدباقر (1378)، ایمان و کفر (ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحارالانوار ج 64)، ترجمه عزیزاللّه عطاردى قوچانى، تهران، عطارد.
ـــــ (1403ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربى.
مصطفوى، حسن (1360)، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ـــــ (1402ق)، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر.
ملاحویش آل غازى، عبدالقادر (1382ق)، بیان المعانى، دمشق، مطبعة الترقى.
موسوى خمینى، سیدروح اللّه (1384)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
موسوى، على بن حسین (1405ق)، رسائل شریف المرتضى، تصحیح و تحقیق سیدمهدى رجایى، قم، دارالقرآن الکریم.
نراقى، احمد (1383)، معراج السعاده، قم، هجرت.
نورى، نجیب اللّه، بررسى پایه هاى روان شناختى و نشانگان صبر در قرآن (زمستان 1387)، روان شناسى و دین، سال اول، ش چهارم، ص 143ـ168.
نوروزى نصرت اللّه و همکاران، رابطه بین سبک هاى دفاعى و ظهور مقاومت و انتقال در روان درمانى پویشى فشرده و کوتاه مدت (بهار و تابستان 1387)، روان شناسى کاربردى، سال دوم، ش 2و3، ص 518ـ537.
Dudley, Kenneth C. (2003), Empirical Development of a Scale of Patience, Morgantown, West Virginia.
Lazarus, Richard S. & Folkman, Susan (1984), Stress, Appraisal, and Coping, New York, Springer.
Ogden, Alan W. (2007), Highway to Hope, The United States America, xulon pres.
Piedmont, Ralph L. (2007), Research in the Social Scientic Study of Religion, Leiden boston, Loyola College, Maryland, BRILL.
Stainback, Lily (2008), Teaching Children Christlike Virtues in the Home, United States of America, Horizon Publishers.
Stellman, Jeanne Mager (1998), Encyclopaedia of Occupational Health and Safety, Geneva, International Labour Organization.
Vohs, Kathleen D. & Baumeister, Roy F (2011), Handbook of Self-Regulation, Second Edition: Research, Theory, and Applications, New York, The Guilford Press.