خشم در نگاه اسلام و روان شناسى؛ كظم غيظ چيست؟ سركوب خشم يا مديريت آن

ضمیمهاندازه
3_OP.PDF380.07 کیلو بایت

سال بيست و دوم ـ شماره 192 ـ آذر 1392، 31ـ46

طاهره الهى1
الياس بيگدلى2
صديقه سليمانى ابهرى3
صديقه اشترى4

چكيده

بازشناسى، تنظيم، كنترل و مقابله با هيجان ها از ديرباز در روان شناسى مورد بحث بوده است. اسلام نيز براى كنترل صحيح خشم، صفت «كظم غيظ» را به كار برده و افراد را به فرو خوردن و مديريت آن دعوت نموده است. اين مقاله با رويكرد تحليلى ـ توصيفى و با هدف بررسى تطبيقى ديدگاه روان شناسى و اسلام به بررسى مفهوم شناختى، مؤلفه ها و راه هاى مقابله با خشم و مقايسه كظم غيظ با روش هاى مواجهه و كنترل خشم در روان شناسى مى پردازد و با تأمل در منابع روان شناختى و دينى، به اين نتيجه رسيد افرادى كه كاظم غيظ هستند، از سركوب هيجان خشم استفاده نمى كنند، بلكه با برخوردارى از هوش هيجانى بالا به تنظيم و كنترل هشيارانه خشم خود مى پردازند. كظم غيظ بهترين حالت كنترل هيجان است كه سلامت جسمانى و روانى فرد را تضمين كرده و از بسيارى عواقب خطرناك خشم جلوگيرى مى كند. درصورتى كه سركوب خشم آثار منفى روان شناختى و فيزيولوژيكى فراوانى در پى دارد و فرد را مستعد ابتلا به اختلالات جسمانى و روانى گوناگون مى سازد.

كليدواژه ها: خشم، كظم غيظ، اسلام، روان شناسى


1 استاديار گروه روان شناسى دانشكده علوم انسانى دانشگاه زنجان. telahi@znu.ac.ir

2 كارشناس ارشد علوم تربيتى دانشگاه تهران. bigdeli2mt@gmail.com

3 كارشناس روان شناسى دانشكده علوم انسانى دانشگاه زنجان. soleymani.sedighe210@yahoo.com

4 كارشناس روان شناسى دانشكده علوم انسانى دانشگاه زنجان. sedighe.ashtari@yahoo.com

دريافت: 26/ 2/ 92 پذيرش: 22/ 8/ 92


 

مقدّمه

هيجان ها از بزرگ ترين نعمت هاى الهى هستند كه در انسان به وديعت نهاده شده اند. زندگى بدون آنها بى روح، تيره و تار مى نمايد. سلامت روانى و عقلانى انسان ها تا حد زيادى به سلامت هيجانى وابسته است. وضعيت هيجانى مى تواند قضاوت هاى فرد در مورد رفتارهاى خود و ديگران و نيز چگونگى برخوردهاى اجتماعى وى را تحت تأثير قرار دهد. جلوه هاى هيجانى نقش هاى متفاوتى ايفا مى كنند، ازجمله اينكه به عنوان وسيله اى براى برقرارى ارتباط با ديگران به كار مى روند و فرد مى تواند از طريق آنها اطلاعاتى را در مورد احساسات، نيازها و اميال خود به ديگران منتقل نمايد. از سوى ديگر، ياد مى گيريم چگونه پيام هاى هيجانى ديگران را بخوانيم، بازشناسى كنيم و طبق آنها رفتارى مناسب انجام دهيم (مصباح، 1374، ص 429ـ430). هيجان ها انواع مختلفى دارند كه عبارتند از: ترس، نفرت، غم، شادى، علاقه و خشم (ريو، 1389، ص 326). شواهد بسيارى نشان مى دهند افرادى كه در زمينه احساسات و عواطف خود قوى و چيره دست هستند، يعنى احساسات خود را به خوبى كنترل مى كنند و احساسات ديگران را درك كرده و با آنها به خوبى كنار مى آيند، در هر زمينه زندگى، اعم از روابط خصوصى، خانوادگى و يا مراودات سياسى و اجتماعى از مزيت خوبى برخوردارند. به دليل پيچيدگى جوامع كنونى و بروز مشكلات بشرى، ايجاد و بازشناسى هيجان ها شيوه هاى مهمى براى تنظيم مبادلات اجتماعى و تعادل جسمانى و روانى ما هستند. امروزه هر كسى در زندگى خود به گونه اى با مسئله خشم و خشونت درگير است. خشم پرشورترين هيجان و خطرناك ترين آنهاست. وقتى خشم موجب پرخاشگرى مى شود، نابودى و جراحت غيرضرورى ايجاد مى كند (همان، ص 331). خداوند حكيم، هيجان خشم، اين نيروى غريزى را براى حفاظت انسان از خود در برابر خطرات و تهديدها قرار داده تا از حيات و بقاى ما محافظت نمايد، از سوى ديگر، براى ابراز آن بشر را محدود به شرايط و حد و حدود و قوانين خاص كرده است. ازآنجاكه بحث كنترل هيجان ها، بحث مهمى در تعاملات و سلامت روانى انسان است، در اسلام نيز خشونت و پرخاشگرى از ابعاد و جنبه هاى مختلفى مورد توجه قرار گرفته و درباره آثار و شيوه هاى مهار آن سخن به ميان آمده است. البته لازم است بر اين نكته تأكيد شود كه اسلام وجود خشم و غضب در انسان را به رسميت مى شناسد و درصدد انكار و سركوب آن برنمى آيد. از نظر اسلام، اصل اين غريزه در انسان ضرورى است و بدون آن انسان در مقام دفاع از موجوديت و متعلقات و منافع خويش برنيامده و در مقابل خطرها خلع سلاح مى شود و در معرض نابودى قرار مى گيرد (ر.ك: بقره: 152).

ازآنجاكه اين رفتار داراى آثار و پيامدهاى گسترده و مهمى در زندگى و سرنوشت انسان هاست و از آن مهم تر در ارتباط كامل با سعادت اخروى و جنبه هاى مربوط به كمال انسانى قرار دارد، مديريت خشم و نحوه كنترل آن اهميت ويژه اى يافته است (آذربايجانى و همكاران، 1382، 302). اگر افراد نتوانند خشم خود را كنترل كنند، با مشكلات روحى و روانى بسيارى مواجه مى شوند. دين مبين اسلام، نه ابراز خشم را نفى كرده و نه سركوب آن را مى پذيرد، بلكه درصدد تربيت و به اعتدال رساندن اين قوه در انسان است. امام صادق عليه السلام فرمودند: مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنودى اش او را به باطل نكشاند و چون قدرت يابد بيش از حق خود نگيرد (مجلسى، 1404ق، ج 78، ص 209). بنابراين، تأكيد بر يكى از دو جنبه خشونت و رحمت و برجسته ساختن يكى و ناديده گرفتن ديگرى، كج فهمى است. بدين لحاظ از يك سو، آثار سوء رها كردن اين نيرو و اعمال پرخاشگرانه را برمى شمارد و از سوى ديگر، به ارزش هاى مثبت و فضايل اخلاقى همچون عفو و بخشش و حلم و كظم غيظ، انواع رفتارهاى حمايتى و محبت و عاطفه ورزى و رفتار براساس شفقت و مهربانى تأكيد مى ورزد (سيدپورآذر، 1390).

بررسى پيشينه پژوهش نشان مى دهد كه مفهوم كظم غيظ در جامعه اسلامى ما مورد كم توجهى قرار گرفته و روان شناسان در جست وجوى روش هاى كنترل خشم به دنبال مطالعه و بررسى منابع غربى و بهره گيرى از روش هاى پيشنهادى آنها دارند و حتى در صورت اطلاع از منابع اسلامى، برداشت نادرستى از كظم غيظ داشته و آن را با يكى از سازوكارهاى كمتركارآمد در روان شناسى يعنى سركوب برابر دانسته و مضر سلامتى جسم و روان مى دانند. درصورتى كه بررسى دقيق اين مفهوم در منابع اسلامى و سيره زندگى پيشوايان دينى نشان مى دهد كه بهترين و كارآمدترين راه كارهاى مقابله با خشم و كنترل آن قرن ها پيش از ظهور روان شناسى نوين غربى توسط دين مبين اسلام با همين مفهوم به ظاهر ساده مدنظر قرار گرفته است كه نشان از توجه كامل دين اسلام به تمام ابعاد وجودى انسان مى باشد. ازاين رو، در اين مقاله سعى بر اين است با بررسى تطبيقى ديدگاه هاى روان شناسى و اسلام در مورد مفهوم خشم و روش هاى مقابله با آن، به اين سؤالات پاسخ دهيم كه خشم چيست و مؤلفه هاى آن كدام است؟ ديدگاه هاى اسلام و روان شناسى چه نگاهى به خشم دارند؟ روش هاى مقابله با خشم، كنترل و مديريت آن در اين دو مكتب كدامند؟ آيا كظم غيظ از منظر اسلام، همان سركوبى خشم از منظر روان شناختى است؟ اگر چنين نيست، كظم غيظ چيست و چه تفاوت هايى با سركوب خشم دارد؟

هيجان خشم و مؤلفه هاى آن

خشم، يكى از هيجان هاى شديد انسان است كه از حس صيانت نفس ريشه گرفته و حالتى است كه در آن شخص به وضع تعرض درمى آيد و براى مقابله با عوامل تهديد آماده مى شود (شكيباپور، 1369). جان مارشال ريو مى نويسد:

خشم يعنى هيجانى كه به صورت بالقوه خطرناك ترين هيجان مى باشد؛ زيرا هدف كاركردى آن نابود ساختن موانع موجود در محيط است. خشم اگرچه در بسيارى از موارد مفيد نيست، ولى همچون بقيه صفات و ويژگى هايى كه در وجود آدمى نهاده شده است، نوع مفيد نيز دارد. خشم مفيد يا خشم مقدس از نظر تكاملى نيرو را در جهت دفاع از خود يا از كسى كه به او عشق مى ورزيم بسيج مى كند، دفاعى كه ويژگى آن قدرت، استقامت، تحمل و بردبارى است (ريو، 1389، ص 331).

مى توان تعريف جامع خشم را همان تعريف هلن انيل دانست كه مى گويد: خشم يك واكنش هيجانى نسبتا قوى است كه در انواعى از موقعيت ها (حقيقى يا خيالى) همانند به بند كشيده شدن، مداخله بى مورد ديگران، ربوده شدن متعلقات و مورد تهديد يا حمله واقع شدن ظاهر مى گردد و با برانگيختگى فيزيولوژيك و افكار ستيزه جويانه همراه است و اغلب رفتارهاى پرخاشگرانه به دنبال دارد (انيل، 1383، ص 29).

همچون بسيارى از موضوعات روان شناسى، هيجان خشم نيز داراى مؤلفه هاى شناختى، فيزيولوژيكى، رفتارى و كاركردى است. خشم مثل ساير هيجان ها، تظاهرات فيزيولوژيكى ويژه خود را دارد كه مهم ترين آنها ترشح هورمون آدرنالين، تسريع تنفس، افزايش ضربان قلب و بالا رفتن فشار خون است. دالف زيلمان روان شناس دانشگاه آلاباما، به كمك مجموعه گسترده اى از آزمايش هاى دقيق، عصبانيت را دقيقا مورد تجزيه و تحليل قرار داده و سازوكار خشم را تشريح كرده است. با توجه به اينكه خشم در واكنش جنگ و گريز در جناح جنگ قرار دارد، دريافت پيام در معرض خطر بودن موجب جوشش نوعى جريان ليمبيك مى شود. بخشى از اين جوشش درونى، مربوط به آزاد شدن هورمون اپى نفرين يا آدرنالين است كه توليد انرژى مى كند و بدن را آماده عكس العمل مى سازد و موجب تعريق، افزايش ضربان قلب، بالا رفتن قند و فشار خون مى شود. به طور كلى، تمام هيجان ها در موقعيتى بروز مى كنند كه ارگانيزم از نظر شناختى آن را مهم ارزيابى كند. تحقيقات نشان داده اند كه ارزيابى ها و اسنادها در بسيارى از نمونه هاى خشم نقش عمده اى دارند. گزارش هاى شخصى در اين زمينه حاكى از اين است كه افراد اغلب پس از ارزيابى تهديدآميز يا محروم كننده بودن محرك يا موقعيت، خشمگين مى شوند. خشم هايى كه پس از ارزيابى هاى شناختى به وجود مى آيند، حساب شده ترند و اغلب به صورت آگاهانه برانگيخته مى شوند، مانند ابراز خشم نسبت به بى عدالتى و ظلم.

از نظر تكاملى، خشم نيروى ارگانيسم را در جهت دفاع از خود بسيج مى كند و اساسى ترين هدف كاركردى آن از ميان برداشتن و نابودى موانع موجود در محيط است. البته به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه خشم شمشيرى دولبه است و علاوه بر بعد تخريب، كاركردهاى انطباقى مختلفى نيز دارد. براى مثال، خشم فرايندهاى روان شناختى و فيزيولوژيكى دفاع را سازمان مى دهد و نظم مى بخشد، بنابراين، مى تواند در روابط فرد و محيط مهم باشد. مؤلفه رفتارى خشم به تجلى بيرونى و رفتارهاى فيزيكى و كلامى مانند زد و خورد و ناسزاگويى اشاره دارد. به عبارت ديگر، اين بعد به پرخاشگرى مى پردازد (2000, p. 601 Lemeirs & Dodge,).

خشم از ديدگاه اسلام و منابع اسلامى

در متون اسلامى خشم را به غضب و غيظ تعبير مى كنند. دانشمندان و علماى اسلامى، خشم را يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند مى دانند كه در وجود انسان ها به وديعه نهاده شده است و به واسطه آن انسان براى بقاى خويش، در برابر ناملايمات طبيعت تلاش مى كند و به بازسازى و آبادى دنيا و آخرتش مشغول مى شود. جهاد با دشمنان، حفظ نظام بشر، امر به معروف و نهى از منكر، اجراى تعزيرات، دفاع از جان و مال و جهاد با نفس، فقط به كمك و يارى اين غريزه ممكن مى گردد و اگر غريزه خشم نبود، بشر رو به نابودى و تباهى مى گذاشت. از سوى ديگر، همين نيروى حياتى و غريزى (خشم) مى تواند ويران كننده نيز باشد، در حدى كه بر انسان غلبه مى كند تا آنجاكه اعمال و كردار فرد از كنترل عقل و دين و تبعيت از آنها خارج مى شود. دين مبين اسلام ما را به فرو خوردن خشم و كظم غيظ دعوت مى كند و در آيات و روايات و احاديث فراوانى تأكيد بر اين صفت پسنديده شده است. خداوند حكيم در قرآن فرو خوردن خشم را يكى از ويژگى هاى پرهيزكاران مى داند. با توجه به فراوانى آيات و روايات در اين زمينه، به چند مورد اكتفا مى شود.

قرآن كريم درباره فروخوردن خشم مى فرمايد: همانا كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند و از خطاهاى مردم درمى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد (آل عمران: 134)؛

آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند، آيا دوست نمى داريد خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است (نور: 22).

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: از محبوب ترين راه ها به سوى خداوند ـ عزوجل ـ دو جرعه (نوشيدن) است: جرعه خشمى كه با بردبارى آن را رد كنى و جرعه مصيبتى كه با صبر آن را برگردانى (كلينى، 1365، باب كظم الغيظ، ح 9).

با وجود اينكه اسلام در بسيارى از موارد خشم را نكوهش كرده و به فروخوردن آن سفارش نموده، اما در مواردى هم خشم را يك امر پسنديده تلقى نموده است؛ چراكه برخى غضب ها، هدف مقدسى را دنبال مى كنند، حدود معينى دارند و براى رويارويى با كار خلافى به وجود مى آيند، اين گونه غضب ها قطعا ممدوح هستند (مكارم شيرازى و همكاران، 1382، ج 3، ص 97). حديثى از اميرالمؤمنين على عليه السلام درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد شده كه مؤيد اين مطلب است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى دنيا به خشم نمى آمد، اما هرگاه حق، او را به خشم مى آورد، هيچ كس او را نمى شناخت و هيچ چيز نمى توانست جلوى خشم او را بگيرد تا آن گاه كه انتقام حق را مى گرفت (محمدى رى شهرى، 1385، ج 9، ص 4339).

به طور كلى، قوه غضب اگر به افراط گرايد تهور، اگر به تفريط روى آورد جبن و اگر در حد اعتدال باشد شجاعت نام دارد (شفيعى مازندرانى، 1372، ص278).

ـ حد افراط: انسان به اندازه اى خشمگين شود كه از فرمان عقل و دين خارج شود و اختيارش سلب گردد.

ـ حد تفريط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد يا اينكه در او چنين قوه اى كم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و ديگران بى تفاوت و بى غيرت مى شود (فيض كاشانى، 1365، ص 162).

ـ حد اعتدال: وظيفه انسان در حالت عصبانيت اين است كه قدرت و صولت غضب را بشكند و آن را تضعيف نمايد تا از بروز آثار بد آن جلوگيرى كند. بدين صورت كه جايى كه غضب لازم است، بروز دهد و جايى كه حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضاى خداست همين است؛ يعنى غضب تحت سيطره عقل انسان باشد (شبر، 1377، ص 249). خداوند متعال در صفات مؤمنان مى فرمايد: مؤمنان بر كافران سختگير و با خود مهربان هستند (فتح: 29). اين نيرو و خشم در راه خدا و در برابر كافران صورت مى گيرد كه مقدس، مثبت و پسنديده است.

اما خشم ناپسند، همان خشمى است كه منشأ بسيارى از شرارت ها و حوادث تلخ، خشونت ها و درگيرى ها در جامعه مى شود و فرد با آن خود و ديگران را به مشكلات بسيار جسمى و روحى مبتلا مى كند و موجب خسارات فراوان مى گردد. اسلام اين نوع خشم را نكوهش كرده و انسان بايد همواره در كنترل آن بكوشد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده اند: خشم شر است، اگر از آن فرمان برى ويران مى كند (محمدى رى شهرى، 1385، ج 9، ص 4329). همچنين مى فرمايد: آغاز خشم ديوانگى و پايانش پشيمانى است (نورى، 1408ق، ج 12، ص 13).

خشم از ديدگاه روان شناسى

گروهى از صاحب نظران روان شناسى نظير فرويد و لورنز معتقدند: پرخاشگرى رفتارى است كه ريشه در ذات و فطرت انسان دارد. اين دو معتقدند: پرخاشگرى به عنوان يك نيروى نهفته در انسان داراى حالت هيدروليكى است كه به تدريج در شخص متراكم و فشرده مى شود و سرانجام نياز به تخليه پيدا مى كند. به نظر لورنز، اگر چنين انرژى به شكل مطلوب و صحيح مثلاً از طريق ورزش ها و بازى ها تخليه شود، جنبه سازندگى خواهد داشت. در غير اين صورت، به گونه اى تخليه مى شود كه مخرب خواهد بود و ممكن است اعمالى از قبيل قتل، ضرب و شتم، تخريب و نظاير آن را در بر داشته باشد. از نظر فرويد، پرخاشگرى در انسان نماينده غريزه مرگ است كه در مقابل غريزه زندگى در فعاليت است؛ يعنى همچنان كه غريزه زندگى ما را در جهت ارضاى نيازها و حفظ ذات هدايت مى كند، غريزه مرگ به صورت پرخاشگرى مى كوشد به نابود كردن و تخريب كردن بپردازد. اين غريزه، چنانچه بتواند ديگران را نابود مى كند و از بين مى برد و اگر نتواند ديگران را هدف پرخاشگرى و تخريب قرار دهد، به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزارى و خودكشى جلوه گر مى شود. بنابراين، از نظر وى پرخاشگرى حالتى مخرب و منفى دارد (كريمى، 1388، ص 241).

عده اى خشم را معلول تقليد و يادگيرى مى دانند. آنها معتقدند: مشاهده رفتار خشونت آميز ديگران، اعم از انسان ها يا حيوانات در اين تقليد نقش دارد. آنها معتقدند خشم ريشه اجتماعى دارد و كاملاً تابع الگوها و قوانين يادگيرى است. گروهى ديگر معتقدند: رفتار پرخاشگرى ريشه در عدم فرصت يادگيرى دارد؛ يعنى كودك به علت اينكه فرصت يادگيرى نداشته و يك موجود ناپخته است، نمى داند كه نسبت به يك محرك چگونه عمل كند. ازاين رو، ممكن است به صورت پرخاشگرى از خود واكنش نشان دهد. اين كودك بايد به مرور ياد بگيرد چگونه پاسخ محرك ها را به صورت مناسب بدهد (نوابى نژاد، 1372، ص 42ـ43).

گاهى رفتارهاى پرخاشگرانه ناشى از يك احساس ناامنى است. در حقيقت، اين رفتار يك پاسخ دفاعى به وضعيت ناامنى است كه در آن قرار گرفته ايم. يك كودك با ابزار دفاعى كه يك حركت پرخاشگرانه است، از خود دفاع مى كند تا وضعيت ناامن را از بين ببرد (همان). جان والر و همكارانش فرضيه پرخاشگرى را در پاسخ به ناكامى ارائه نمودند كه در آن پرخاشگرى، هميشه در پى ناكامى خواهد بود. اين افراد مانند فرويد، پرخاشگرى را در حكم عامل تصفيه مى دانستند. پيداست كه فرضيه ناكامى ـ پرخاشگرى مى تواند واكنشى در برابر ناكامى باشد، اما عوامل ديگرى نيز مى تواند در پرخاشگر بودن يا نبودن يك انسان مؤثر باشد. افزون بر اين، ناكامى يا ساير تحريك هاى عاطفى هميشه موجب پرخاشگرى نمى شود (فرقانى رئيسى، 1376، ص 83ـ84). برخى روان پزشكان نيز بر اين مدعا هستند كه گاهى ريشه خشم در اختلالات و امراض جسمى است. همچنين بيمارى هايى مانند سوءتغذيه، اختلال در سيستم مغزى، نقص عضو و كاهش قند خون بر افزايش شدت خشم افراد اثرگذار هستند. براى مثال، براساس نتايج مطالعاتى در دانشگاه كاليفرنياى آمريكا، كودكانى كه در اوايل كودكى دچار سوءتغذيه مى شوند، در سنين نوجوانى رفتارهاى پرخاشگرانه بيشترى از خود نشان مى دهند (نويل، 1383).

با نگاهى به مباحث ذكرشده، به دست مى آيد كه خشم، هيجانى فطرى و ذاتى در نهاد انسان است. به دليل پيچيده شدن جوامع بشرى و گسترش ارتباطات و بروز مشكلات گوناگون اجتماعى، شناخت هيجان ها و چگونگى كنترل آنها اهميت ويژه يافته است. كنترل هيجان شامل ايجاد افكار و رفتارهايى است كه به افراد آگاهى مى دهد، چه نوع هيجانى دارند، چه هنگام اين هيجان در آنها پديد مى آيد و چگونه بايد آن را ابراز نمايد(رضوان و همكاران، 1385). مطالعات نشان داده است كه چگونگى نگرش افراد در به وجود آمدن خشم و حتى شدت و كاهش آن نقش عمده اى دارد.

مقابله با خشم و پرخاشگرى و راه هاى كنترل آن در منظر اسلام

مطالعه منابع اسلامى در مورد شيوه هاى مهار خشم نشان مى دهد كه 1400 سال پيش، اسلام راهبردهاى مقابله اى بسيار مناسبى را در اختيار انسان گذاشته است و همه آنها را تحت عنوان كظم غيظ مطرح مى نمايد. در منابع متعدد بر آن تأكيد نموده است. ائمه اطهارو پيشوايان دينى ما همواره در سيره عملى خود آن را نشان داده اند. مى توان راهبردهاى پيشنهادى اسلام براى كظم غيظ را در سه شيوه كلى دسته بندى كرد:

شيوه هاى شناختى

منابع اسلامى برخى شناخت ها و نگرش ها در مورد خشم و غضب و آثار مثبت و منفى مهار و عدم مهار آن را در اختيار انسان مى گذارند [رواياتى مانند: خشم كليد هر بدى است (مجلسى، 1404ق، ج 78، ص 373)؛ خشم موجب تباهى ايمان مى شود و نوعى جنون است (همان، ج 73، ص 267ـ268)؛ خشم قلب دانا و حكيم را نابود مى كند، هركس مالك غضب خود نباشد مالك عقل خود نيست (همان، ج 17، ص 226)] و او را تشويق مى كنند قبل از شدت يافتن خشم و زائل شدن قدرت تفكر، با مراجعه به باطن خود و يادآورى پيامدهاى تلخ طغيان خشم و عبرت گرفتن از آنها و يادآورى نكات مثبت فروخوردن خشم، موجب آرامش روحى و روانى خود شوند. در اسلام پيش از هر توصيه و تشويقى، سعى مى شود افراد طورى تربيت شوند كه بتوانند درك كنند، هر امر و تشويقى در جهت حفظ منافع آنهاست و اگر انجام عملى هم نهى شده حتما در آن زيان و خسارتى براى انسان وجود دارد (ر.ك: مائده: 6). با چنين تربيتى درواقع، افراد از درون آمادگى پذيرش اين اوامر و نواهى را پيدا كرده و مبناى صدور آنها را درمى يابند. بر اين اساس، پايبندى به اين اوامر و نواهى براى آنان آسان شده و با شناخت و در نظر گرفتن پيامدهاى منفى پرخاشگرى از آن اجتناب مى كنند (آذربايجانى و همكاران، 1382، ص 233).

از سوى ديگر، توجه به فضايل و ثواب هايى كه براى فرو بردن خشم بيان شده اند [مانند كاظِمُ الغَيظِ كَضارِبُ السَّيفِ فِى وَجهِ عَدُوِّهِ مَلَأَ اللهُ قَلبَهُ رِضا (طبرسى، 1372، ج 2، ص 82)؛ فروبرنده خشم مانند مجاهدى مى باشد كه به صورت دشمنش شمشير مى زند و قلبش مملو از آرامش الهى مى گردد. ]عامل انگيزشى بسيار مؤثرى براى اجتناب از خشم و فرو بردن آن خواهد بود. همچنين اسلام به انسان سفارش مى كند منشأ خشم را شناسايى كرده و از بزرگ نمايى و تصرف وهم و خيال در آن ممانعت ورزد. براى نمونه، اگر خشم ريشه در خودپسندى و دنياطلبى دارد به ياد آورد كه رفتار غضب آلود، شخصيت و دنياى او را تباه خواهد ساخت. در مواردى هم كه خشم جايز است، بهتر است خشم الهى را يادآورى كند تا مانع خروج از مدار حق گردد و با فرونشاندن خشم خود، از خشم خداى سبحان در امان بماند (نورى، 1408ق، ج 18، ص 32). توجه باطنى به چنين توصيه هايى و تعمق در آنها، حرارت خشم را كاهش داده، مانع نفوذ حزن و كينه در قلب انسان مؤمن خواهد شد.

شيوه هاى عاطفى

شيوه هاى عاطفى عبارتند از: تهييج عاطفى و تحريك هيجانى افراد به ترك پرخاشگرى، اين كار، از طريق نهى آنان از خشم و رفتارهاى خشونت بار و توصيه به امورى كه در جهت مخالف و ضدپرخاشگرى هستند، مثل شكيبايى و فروخوردن خشم و گفت وگو دنبال مى شود. اين تهييج عاطفى غالبا از طريق كلامى صورت مى گيرد. براى مثال، اولياى دين مى فرمايند: هركه خشمى را فرو خورد، درحالى كه مى تواند آن را اعمال كند، خداوند روز قيامت دلش را از ايمنى و ايمان پر مى كند (كلينى، 1365، ج 3، ص 171). يكى ديگر از شيوه هاى فرعى عاطفى مهار پرخاشگرى اين است كه از پيدايش يا گسترش امور و شرايطى كه موجب خشم و بروز رفتار پرخاشگرانه مى شوند، مانند فخر، لجبازى، سرزنش و مسخره كردن جلوگيرى كنيم (آذربايجانى و همكاران، 1382، ص 331).

نقطه مقابل خشم، رحمت و شفقت است. در تعاليم دينى و مواعظ وحيانى آمده است كه در بسيارى از موارد مى توان خشم و غضب را با مهر و رأفت از بين برد و يا از شدت آن كاست. اظهار محبت و ابراز مودت مى تواند در فرو بردن خشم و غضب بسيار مؤثر باشد و عواقب شوم خشم به واسطه بروز عواطف رفع مى گردد. امام باقر عليه السلام در بيانى محبت آميز مى فرمايد: هر فردى كه بر نزديكان خويش خشمگين شد، به سوى او برود و به او نزديك شود و او را نوازش كند؛ زيرا تماس بدنى با نزديكان سبب آرامش است (صدوق، 1362، ص 340). انسان ها همه از يك پدر و مادر و در اصل خلقت مشتركند و اگر به اين نكته توجه كنند، رحمت الهى در جان آنها متجلى شده، مانع خروش غضب مى گردد.

شيوه هاى رفتارى

اولياى دين، گاه به طور مستقيم و گاه غيرمستقيم، با رفتار خود چگونگى مهار خشم را به نمايش مى گذارند و با ارائه الگوى عينى و رفتارى، راه را بر هرگونه توجيه مى بندند. مهم ترين شيوه هاى رفتارى كنترل و تنظيم هيجان خشم، كه در منابع اسلامى بر آنها تأكيد شده عبارتند از:

الف) وضو ساختن: هنگام خشم حرارت بدن انسان بالا رفته، موجب سرعت گردش خون و كاهش قدرت تفكر در انسان مى شود. در اين مرحله، نوشيدن آب خنك يا شستن صورت با آب سرد از شدت آن كاسته، موجب پايين آمدن حرارت بدن مى شود و انسان فرصت مى يابد به عواقب ستيزه جويى و خشونت طلبى بينديشد. ازاين رو، در روايات آمده است كه هنگام غضب با آب سرد وضو گرفته و يا غسل كنيد؛ زيرا غضب از آتش است و آتش را چيزى جز آب خاموش نمى كند (مجلسى، 1404ق، ج 7، ص 272).

ب) تغيير مكان و حالت: تغيير و تحول فيزيكى فرد، يكى ديگر از عوامل مهار خشم و درمان غضب است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هرگاه يكى از شما دچار خشم شد، اگر ايستاده است بنشيند و اگر نشسته است، بخوابد و اگر خشمش فرو ننشست، با آب سرد وضو بگيرد و يا بدن را شستشو دهد (كلينى، 1365، ج 2، ص 219). امام باقر عليه السلام نيز فرمودند: هرگاه شخصى خشمگين شد اگر ايستاده است، فورا بنشيند تا پليدى و وسوسه شيطان از او دور شود (كلينى، 1365، ج 2، ص 302). روايات مزبور و ساير روايات در اين باب، بيانگر امكان مهار غضب با تغيير حالات و شرايط محيط و جلوگيرى از فوران آن هستند.

ج) جديت در رفتار: جزع و فزع و جوش و خروش به هنگام بروز غضب تأثيرى در احقاق حق نداشته، تنها راه دستيابى به آن استحكام و جديت در رفتار است كه از خشونت و بداخلاقى به دور بوده، دافع هر تجاوزى خواهد بود. اين روش بهترين شيوه جهت مهار خشم در برابر خصم و سيره عملى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و يارانش است كه در برابر حملات نظامى و فكرى كفار با تمام قوت و بدون سستى ايستادگى مى كردند و دشمن راه نفوذى در ايشان نمى يافت. آيه مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَى الكُفَّارِ وَ رُحَمَاءُ بَينَهُم بيانگر همين نكته است (سيدپورآذر، 1390). نبايد جديت را با خشونت مساوى تلقى كرد و براى مقابله با مفاسد فرهنگى، كه نياز به جديت دارد، با خشونت برخورد كرد. براى مقابله با ناهنجارى هاى اجتماعى، ابراز خشونت و تندى در گفتار و رفتار، به ترويج ناهنجارى ها مى افزايد. ازاين رو، پرهيز از چنين رفتارى در برابر ناهنجارى ها بايسته و استحكام براى درمان آنها ضرورى است. اگر انسان هدفش خداگونه باشد و در رفتارهايش در اين راه جديت داشته باشد قادر خواهد بود جلوى خشم خود را بگيرد (شبر، 1371، ص 228).

مقابله با خشم و پرخاشگرى و راه هاى كنترل آن در روان شناسى

هنگامى كه افراد با موقعيت هاى هيجانى روبه رو مى شوند، لازم است در اين لحظات داراى بهترين كاركرد شناختى باشند تا هيجان خود را تنظيم و كنترل كنند. هر زمان كه هيجان شدت يابد، بخصوص هيجان هاى منفى مانند خشم، اضطراب آور شده و انسان سعى مى كند به طرق مختلف خود را از اين اضطراب دور كند. از نظر روان شناسان غربى، افراد براى اينكه از اضطراب دور بمانند، از راهبردهاى گوناگونى استفاده مى كنند: برخى با استفاده از سازوكارهاى دفاعى سعى در دور نگه داشتن هيجان ها و احساس هاى ناخوشايند از آگاهى هشيار دارند. سركوبى به معناى راندن ناهشيارانه اميال، افكار، تجربيات و يا هيجان ها از سطح آگاهى، يكى از شايع ترين و در عين حال، ناپخته ترين سازوكارهاى دفاعى در مقابله با هيجان خشم است (هالجين و ويتبورن، 1386، ج 1، ص 186). اين راهبرد دفاعى، در اصل كارى به حل مشكل و مقابله هشيارانه با خشم و منابع آن ندارد، بلكه فقط براى مدتى فرد را از آن منحرف مى كند. ازآنجاكه مسئله براى فرد حل نشده باقى مانده است، هر زمان كه فرصت يابد فعال شده و فرد مجددا آن را تجربه خواهد نمود. در اين روش، مى توان خشم را سركوب كرده و سپس آن را تبديل كرد و يا جهت آن را تغيير داد. در اين سازوكار، افراد اصطلاحا خشم را در خود فرو ريخته، ديگر به آن فكر نكرده و روى موضوعى مثبت تمركز مى كنند. هدف استفاده از اين سازوكار اين است كه خشم را سركوب كرده، يا جلوى آن را گرفته و آن را به رفتارى سازنده تر تبديل نمود. خطر چنين پاسخى اين است كه اگر اجازه بيان خارجى به آن داده نشود، به درون فرد متوجه شده و ممكن است موجب فشار خون بالا يا افسردگى شود و يا منجر به بيان بيمارگون خشم مانند رفتار انفعالى ـ تهاجمى شود. رفتار انفعالى ـ تهاجمى نيز مى تواند به شخصيتى منجر شود كه دايم عيبجو و متخاصم است. كسانى كه دايم ديگران را تحقير مى كنند، از همه چيز ايراد مى گيرند و تفسيرهاى عيب جويانه مى كنند، هنوز نياموخته اند كه چگونه خشم خود را به طور سازنده بيان كنند و درنتيجه، نمى توانند روابط موفقيت آميزى با ديگران داشته باشند. تحقيقات مختلف تأثيرات منفى سركوب هيجان را بر سلامت روان و توانايى هاى شناختى انسان نشان داده اند (رضوان و همكاران، 1385).

راهكار ديگر مقابله با خشم، استفاده از راهبردهاى مقابله هشيارانه و تنظيم هيجان مى باشد. روان شناسان اين راه كارها را در دو چارچوب مهم راهبردهاى تنظيم هيجانى پيش از رخداد حادثه و راهبردهايى كه پس از بروز حادثه يا پيدايى هيجان فعال مى شوند، طرح و بررسى مى كنند. راهبردهاى دسته اول از بروز هيجان هاى شديد و ناگوار پيشگيرى مى كنند و راهبردهاى دسته دوم، از شدت گرفتن هيجان هاى پديدآمده جلوگيرى مى كنند، ازاين رو، مى توانند از عواقب و پيامدهاى منفى آنها پيشگيرى نمايند.

پايه و اساس هر دو دسته اين راهبردها، بر خودسازى و رشد شخصى استوار است. در اين روش ها، به افراد كمك مى شود تا از تجربه احساس خود آگاه شوند، آن را بپذيرند و درك كنند و به تغيير و تنظيم هيجانات خود بپردازند (Greenberg, 2004, p. 5). اين توانايى ها، به اضافه توانايى شناخت احساسات ديگران و مديريت روابط تحت عنوان مفهوم هوش هيجانى بحث مى شود.

هوش هيجانى با خودآگاهى هيجانى و بازشناسى حالات هيجانى، به همان شكلى كه وجود دارند همراه است. اين افراد توانايى نظارت و اداره لحظه به لحظه هيجانات خود را دارند و پيامدهاى هيجان هاى خود را مى شناسند و به ارتباط ميان آنها با يكديگر آگاهند. مؤلفه هاى هوش هيجانى در ارتباط تنگاتنگى با يكديگر قرار دارند، به گونه اى كه خودآگاهى هيجانى، ما را در درك احساسات ديگران كمك مى كند و همين مهارت ها بر مديريت و نظم بخشى هيجانات تأثير بسيارى دارد. افرادى كه عواطف خود را از هم باز مى شناسند و توانايى ارتباط درست با ديگران را دارند، اشراف و تسلط بيشترى بر هيجانات خود دارند و بهتر مى توانند آنها را كنترل و جهت دهى نمايند. كنترل و مديريت هيجانات، يكى از مؤلفه هاى مهم هوش هيجانى است. نظم بخشى هيجانى به توانايى بازنگرى و بازسازى شدت و جهت هيجان در خود و ديگران برمى گردد و شامل توانايى تعديل هيجان هاى منفى و تغيير احساس هاى زيان آور به سمت سازش يافتگى و نگه دارى هيجان هايى است كه لذت بخش ارزيابى شده اند (Sjoberg, 2008, p. 183). افراد داراى هوش هيجانى بالا، قادرند انگيزه خود را حفظ نموده، در مقابل ناملايمات پايدارى كرده، تكانش هاى خود را كنترل كرده و كاميابى را به تعويق اندازند. آنها مى توانند حالات روحى خود را تنظيم كرده و با ديگران همدلى نمايند (گلمن، 1387، ص 63).

مديريت هيجان ها، مستلزم در نظر گرفتن مسيرهاى هيجانى متفاوت و انتخاب مسير درست از ميان آنهاست. براى كسب اين مهارت ها، افراد نخست بايد توانايى پذيرش احساسات خود را داشته باشند؛ به اين معنا كه بايد بتوانند پذيراى تمام احساسات و هيجان هاى خود، اعم از لذت بخش و آزاردهنده باشند، سپس در مورد هيجان ها فكر كنند، آنها را مورد بازنگرى قرار دهند و بتوانند يك احساس را حفظ كرده و تداوم بخشند يا آن را اصلاح و بازسازى كنند. اين عمل مى تواند در دو سطح انجام گيرد: يكى، سطح مستقيم كه در آن فرد به تجارب هيجانى مستقيم خود واكنش نشان مى دهد و ديگرى، سطح انديشه يا انعكاسى، كه در آن فرد به خلق خود و ديگران دسترسى دارد و بر اين اساس عمل مى كند. از راه تجربه انديشه اى يا تجربه فراخلقى، افراد به دانش هايى در مورد همبستگى ها و دلايل تجارب هيجانى خود دست مى يابند و اين دانش آنها را قادر مى سازد تا بفهمند چرا و چگونه هيجان ها در مقابل موقعيت هاى محرك شكل مى گيرند. اين توانايى به فهم ارتباط بهتر آنها با محيط كمك كرده و منجر به نظم بخشى مؤثر هيجان ها و در نهايت، بهزيستى مى شود (Brackett & et al, 2004, p. 236).

همان گونه كه بيان شد، مؤلفه هاى هوش هيجانى ارتباط مستقيمى با كنترل خشم دارند، بخصوص دو مؤلفه اول آن، يعنى شناخت احساسات و كنترل آنها. تا زمانى كه فرد هيجانات خود را نشناسد، درصدد كنترل و مديريت آنها نيز برنمى آيد. خشم و انواع آن را بايد شناخت و با آثار و پيامدهاى سوء آن آشنا بود تا بتوان مهار آن را در دست گرفت. در رويكردهاى مختلف كنترل خشم، مانند ايمن سازى در برابر استرس و يا رويكرد هيجان مدار با تأكيد بر فنون شناختى ـ رفتارى، به دنبال افزايش خودآگاهى، شناسايى، تنظيم و تغيير هيجان ها مى باشند. از سوى ديگر، با استفاده از روش هاى رفتارى به افراد آموزش داده مى شود تا هيجانات منفى درون روانى و بين فردى خود را تغيير دهند و با شناسايى نيازها و كنترل هيجان ها در شيوه ابراز خشم تغيير ايجاد نمايند

(2002, p. 3 Sheehy & Horna, 2004, p. 175; Hereman,).

يافته ها نشان مى دهند افرادى كه هوش هيجانى بالايى دارند، در مواجهه با عوامل روانى يا استرس بر خود تسلط دارند، كمتر دچار خشم و افسردگى مى شوند و براى رسيدن به هدف آرمانى تلاش زيادى مى نمايند (بابايى و مؤمنى، 1385). جوزف، فرانك و استيفن (2002) طى پژوهشى نشان دادند كه در رابطه هوش هيجانى و استرس با سلامت روان، هوش هيجانى به عنوان عامل ميانجى عمل مى نمايد، به اين معنا كه اگر فردى هوش هيجانى بالاترى داشته باشد، كنترل بيشترى بر هيجانات خود ازجمله هيجان خشم داشته و استرس كمترى را تجربه مى كند، درنتيجه، از سلامت روانى بالاترى برخوردار مى گردد.

مقايسه كظم غيظ در اسلام با روش هاى كنترل خشم در روان شناسى

بحث كنترل و مديريت خشم در هوش هيجانى، بحثى جديد است و در دهه هاى اخير مطرح شده، درحالى كه با كمى تأمل درمى يابيم اسلام چندين قرن پيش، بحث مديريت هيجان ها، به ويژه هيجان خشم را مطرح كرده و انسان را به كنترل آن دعوت نموده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هركس غضب خود را نگه دارد، خداوند عيب او را بپوشاند (كلينى، 1365، ج 3، ص 413). مديريت خشم به معناى ناديده گرفتن خشم به طور كلى نيست. هرگاه عده اى قصد هتك حرمت، تجاوز به ارزش ها، ناموس، استثمار و حق كشى داشته باشند و درصدد اشاعه فحشا و منكر برآيند، در درجه اول بايد با شيوه قاطعيت يعنى برقرارى روابط صادقانه، صريح و همراه با احترام متقابل و دعوت به كارهاى مثبت و معروف، با آنها رفتار نمود، اما اگر اين كار نتيجه بخش نبود، بايد از ارزش هاى خود با چنگ و دندان دفاع كرد (ر.ك: انفال: 60).

خداوند متعال در قران كريم، يكى از مهم ترين ويژگى هاى انسان هاى الهى و پارساپيشه را كظم غيظ و عفو از مردم مى شمارد. در لغت نامه هاى فارسى، خشم به غضب، غيظ، قهر، سخط و مقابل خشنودى معنا شده است. البته غيظ به معناى شدت غضب و حالت برافروختگى و هيجان فوق العاده روحى است كه پس از مشاهده ناملايمات به انسان دست مى دهد. كظم در لغت، به معناى بستن سرمشكى است كه از آب پر شده باشد و به كنايه، در مورد كسانى كه از خشم و غضب خوددارى مى نمايند، به كار مى رود (مكارم شيرازى و همكاران، 1354، ج 3، ص 95). در مباحث اخلاقى، از فرو بردن خشم (كظم غيظ) سخن به ميان آمده و قرآن كريم اين را از صفات پرهيزگاران برشمرده است: اَلَّذِينَ ينفِقُونَ فِى السَّرَّاء وَ الضَّرَّاء وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (آل عمران: 134)؛ همانان كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند و از خطاهاى مردم در مى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. خداوند حكيم نفرموده كسانى كه فاقد خشم و غضب هستند.

با نگاهى به كظم غيظ و مفهوم آن، مى توان تفاوت هايى را بين آن و سركوبى خشمى كه در روان شناسى روز از مضرات آن صحبت مى شود، برشمرد:

ـ در كظم غيظ فرد سعى بر آن دارد كه مسئله به وجودآمده را حل كند، اما در سركوب خشم، بنابر دلايلى مانند ناتوانى در كنترل خشم، عدم حل مسئله، خودپنداره منفى، ترس، عدم عزت نفس، فقدان مهارت هاى ارتباطى مناسب، فرد معمولاً صورت مسئله را پاك مى كند (اتكينسون و همكاران، 1388، ص 216). به عبارت ديگر، مى توان گفت: كظم غيظ، خشم با رويكرد مسئله مدارى كنترل مى شود، ولى در سركوب خشم رويكرد اجتنابى و هيجان مدارى بر شخص غالب مى شود. استاد مطهرى در كتاب فلسفه اخلاق در اين باره مى نويسد:

غيظى كه انسان پيدا مى كند درست حالت عقده اى را دارد كه در انسان پيدا مى شود. حل كردن اين عقده را كظم گويند؛ مثل غده سرطان كه وقتى آن را زير برق مى گذارند آب مى شود. از نظر روحى، كظم غيظ اين است كه انسان كارى بكند كه نه تنها اثرى بر غيظ خودش مترتب نكند، بلكه آن عقده و كينه كه در قلبش وجود دارد، حل شود و مثل يخى كه آب مى شود، آب شود(مطهرى،1372،ص28).

ـ در كظم غيظ، با جايگزينى منافع برتر، هيچ كينه اى از طرف مقابل باقى نمى ماند، مثلاً فردى كه خشم خود را فرو مى خورد، انتظار پاداش و منفعت از جانب خداوند را دارد و گوهرهاى فراوانى مى يابد. مانند محبت خدا، امنيت خاطر، آرامش، سكينه و رضايت الهى كه بالاترين پاداش است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: هر كه خشمش را فرو خورد، درحالى كه بر گذراندن آن قادر باشد و بردبارى نمايد، خداوند او را پاداش شهيد عطا فرمايد (ابى فراس، 1384، ج 2، ص 262). در جاى ديگر مى فرمايد: هر كه خشم خود را بازدارد خداوند عذابش را از او بازدارد (قمى، 1363، ج 2، ص 319). در حديثى ديگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند: هركه جرعه خشمى را فرو خورد، اگرچه بخواهد آن را بگذراند مى تواند انجام دهد خداوند قلب او را از امن و ايمان پر نمايد (ابى فراس، 1384، ج 2، ص 124). اما در سركوب خشم، آتش كينه افروخته تر مى گردد. اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند: خشم، كينه هاى نهفته را برمى انگيزد (محمدى رى شهرى، 1385، ج 9، ص 4329).

ـ كظم غيظ هم در موضع ضعف و هم در موضع قدرت رخ مى دهد و به دليل ترس از طرف مقابل نيست، ولى سركوب خشم، همواره در موضع ضعف رخ مى دهد و ممكن است ترس عامل آن باشد و احساس حقارت و مشكلات ديگر را موجب شود. براى نمونه، خويشتن دارى اميرالمؤمنين عليه السلامدر جنگ خندق با يكى از قهرمانان عرب مصداق بسيار مناسبى از گذشت در مقام قدرت است (نورى، 1408ق، ج 18، ص 28). در اين روايت، در عملكرد اميرالمؤمنين نكته ظريف و مهم، اين است كه امام در مقام قدرت و غلبه بر دشمن مى توانستند جان او را بگيرند، ولى ايشان خشم خود را به خاطر ايمان به خدا و رضاى او، كه از ويژگى هاى والكاظمين الغيظ است، فروخوردند و تغيير موقعيت و حالت دادند ـ كه اين خود يكى از راه هاى غلبه بر خشم در روان شناسى نوين است ـ و سپس دشمن را از پاى درآوردند. اين امر نشان مى دهد كه عفو و كظم غيظ در موضع ترس رخ نمى دهد. نكته ديگر اينكه در عملكرد حضرت مى توان مؤلفه هاى هوش هيجانى ازجمله خودآگاهى و شناخت احساسات، كنترل هيجان و تنظيم روابط با ديگران را كه با كظم غيظ ارتباط تنگاتنگى دارد مشاهده نمود.

ـ يكى از روش هاى مديريت خشم، اين است كه فرد در لحظه عصبانيت عكس العمل غيرمنطقى از خود نشان ندهد و بهتر است ابتدا خود را آرام كند و سپس، به شيوه اى سازنده تر با فردى كه موجب برانگيخته شدن خشم او شده، مقابله كند تا نزاع فرو بنشيند. پس از فروكش كردن خشم، با استدلال و منطق درباره عامل برانگيزاننده خشم صحبت كند و حرف دلش را خردمندانه بيان كند، اين امر ازجمله مؤلفه هايى است كه در كظم غيظ وجود دارد. كينه اى از طرف مقابل باقى نمى ماند تا به عقده تبديل گردد، اما در سركوب خشم، حرف ها به مثابه آتش زير خاكستر باقى مى ماند و بعد به شكل پرخاشگرى و... بروز مى كند.

ـ در كظم غيظ سيستم برنده ـ برنده حكم فرماست، به گونه اى كه منافعى چون روابط دوستانه، عزت نفس، احترام متقابل حفظ مى شود و هيچ يك از طرفين آسيبى نمى بينند، ولى در سركوب خشم همواره يك نفر بازنده است (سيستم برنده ـ بازنده)، به شكلى كه فرد با درون ريختن خشم با مشكلات زيادى، چون حقارت و عدم حرمت نفس و بى ارادگى دست به گريبان مى شود.

ـ در كظم غيظ، انتقامى وجود ندارد، رفتار با عفو و گذشت همراه است. بنابراين، كينه و نفرتى باقى نمى ماند. به نظر مى رسد، يكى از مصداق هاى مناسب، داستان اهانت مرد بازارى به مالك اشتر باشد كه مقدارى ته مانده سبزى به مالك پرتاب كرده و به او مى خندد، ولى مالك بى آنكه سخنى بگويد به مسجد رفته براى آن مرد طلب آمرزش نموده و از خداوند هدايت و اصلاح او را طلب مى كند. رفتار مالك اشتر در اين داستان، نمونه اى از كظم غيظ و بردبارى انسان هاى خودساخته است (مجلسى، 1404ق، ج 42، ص 157). در اين نمونه نيز جنبه هاى هوش هيجانى، خودآگاهى، شناخت احساسات و تنظيم روابط با ديگران مشهود است، اما همان گونه كه پيش تر گفته شد، سركوبى مى تواند به رفتارهاى انفعالى ـ تهاجمى منجر شود.

ـ در كظم غيظ خداوند انسان ها را به عفو و گذشت دعوت كرده و به پيامبرش مى فرمايد: پس با گذشتى زيبا و دلنشين از مردم درگذر و آنان را مشمول عفو خود ساز فَاصْفَحْ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ(حجر: 85). اما در سركوب، خشم بازدارى شده، جنبه متراكم پيدا كرده و بعدها با شدت بيشترى تخليه مى گردد. برخى نيز معتقدند: ابراز خشم موجب مى شود احساس بهترى پيدا كنى، درصورتى كه امروزه يافته هاى علمى (Novaco & Robins, 1999, p. 329; Eftekhari, 2004, p. 109; Lau, 2001, p. 3) نيز اين باور عاميانه را قبول نداشته و تأييد نمى كند. برون ريزى خشم، يكى از بدترين راه هاى خاموش كردن آن است؛ زيرا انفجار غضب عموما برانگيختگى مغز هيجانى را تقويت مى كند و موجب مى شود افراد در عوض خشم كمتر، عصبانيت بيشتر احساس كنند. تايس تأثير عمده يرون ريزى خشم نسبت به عامل تحريك كننده، طولانى تر كردن حالت روحى افراد مى باشد و نه خاتمه دادن آن (گلمن، 1387، ص 65). همان گونه كه اميرالمؤمنين7 مى فرمايد: بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و تندى آن را شعله ورتر مى كند (محمدى رى شهرى، 1385، ج 2، ص 123).

امروزه مضرات پرخاشگرى و خشم بر كسى پوشيده نيست و يافته هاى علمى و منابع اسلامى آن را تأييد مى كند. ازجمله اين مضرات جسمانى و روحانى، بالا رفتن فشار و قند خون، بيمارى هاى قلبى و عروقى، سوءهاضمه، تسريع تنفس، افسردگى و اضطراب، كاهش اعتماد به نفس، برهم خوردن آرامش خواب، سفت شدن عضلات، كوتاه شدن عمر و مضرات ديگر است. امام باقر عليه السلام مى فرمايند: چون كسى از شما عصبانى شد، چشمان او سرخ مى شود، رگ هاى گردن او باد مى كند و شيطان در او وارد مى شود و فرو نمى نشيند تا جايى كه او را وارد آتش كند (نراقى، 1348، ص 62). اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايند: هر كه عنان خشم خود را رها كند، مرگش شتاب گيرد (محمدى رى شهرى، 1385، ج 9، ص 4329). در حديثى ديگر مى فرمايد: خشم شديد چگونگى گفتار را تغيير مى دهد، و اساس استدلال را به هم مى ريزد، تمركز فكر را از ميان مى برد و فهم آدمى را پراكنده مى سازد (قمى، 1363، ج 2، ص 320).

در نهايت، مؤلفه هاى كظم غيط كه به آنها اشاره گرديد، در راستاى اثبات اين امر است كه مديريت و كنترل خشم همان كظم غيظ است و مى توان نتيجه گرفت: افرادى كه مهارت كظم غيظ را دارند از مؤلفه هاى هوش هيجانى (كنترل احساسات، برانگيختن هيجانى، شناخت احساسات ديگران، تنظيم روابط با ديگران) در سطح بالايى برخوردار بوده و كظم غيظ مستلزم هوش هيجانى است، اما سركوب خشم، يك سازوكار دفاعى رشدنايافته است كه در آن فرد هيجان را براى مدتى به ناهشيار خود مى فرستد و قادر به حل و رفع آن نيست. سركوب خشم و هر هيجان ديگر، نه تنها تجربه هيجانى را كاهش نمى دهد، بلكه فعاليت فيزيولوژيكى فرد را در هنگام بروز مجدد هيجان افزايش داده و مى تواند كارآيى شناختى، عاطفى و رفتارى فرد را تحت تأثير قرار دهد.

نتيجه گيرى

هيجان خشم، كه در معارف اسلامى به مفهوم غضب ياد مى شود، يكى از نعمت هاى الهى جهت حفظ و بقاى انسان است كه در صورت عدم كنترل مضراتى را در پى دارد. در اسلام، مديريت غضب در سه شيوه شناختى، عاطفى، رفتارى پيشنهاد مى شود كه در مفهوم كظم غيظ تجلى مى يابد. با تأمل در مفهوم كظم غيظ و عناصر پيشنهادشده آن در منابع دينى و اسلامى، مشخص شد كه كظم غيظ همه نكات و روش هاى پيشنهادى جديد در روان شناسى براى كنترل خشم، يعنى راهبردهاى مقابله هشيارانه و تنظيم هيجان را يك جا دربر دارد و فروبرندگان خشم در اسلام، از سطح بالايى از هوش هيجانى برخوردارند. كظم غيظ شامل حل مسئله، مديريت خشم، عدم وجود كينه، رخ دادن در موضع ضعف و قدرت، بيان منطقى حرف دل، عدم ترس و گرفتن انتقام، وجود سيستم برنده ـ برنده و... است، اما در سركوب خشم، درون ريزى هيجان هاى منفى و نگهداشت آنها به صورت دست نخورده منجر به افزايش تراكمى اين هيجان ها شده و آثار منفى روان شناختى و فيزيولوژيكى فراوانى مانند تضعيف خودپنداره، افت اعتماد به نفس، كاهش عزت نفس، افسردگى، اضطراب، مشكلات قلبى، مداومت كينه، تثبيت احساس حقارت و... را در پى دارد. درنتيجه، آنچه كه منجر به بروز اختلالات جسمى و روانى گوناگون مى شود، سركوب خشم است، نه كظم غيظ. كظم غيظ يكى از بهترين روش هاى تنظيم و كنترل هيجانات است، نه تنها منجر به امراض جسمى و روحى نمى گردد، بلكه سلامت جسمى و آرامش روحى و مهم تر از آن رسيدن به پاداش اخروى و رضوان الهى را در پى خواهد داشت.

برترى دين اسلام در اين است كه فروخورندگان خشم، حتى اگر هيچ يك از مهارت هاى هوش هيجانى براى كنترل هشيارانه خشمشان را نيز نداشته باشند، ايمان به خدا كافى است تا كظم غيظ آنها به سركوب خشم مضر تبديل نشود؛ زيرا فرد خشمگين به يارى ايمان و با جايگزينى اجر و پاداش دنيوى و اخروى كه خداوند عادل وعده داده، از سركوب خشم در امان خواهد بود؛ زيرا آنها با خدا معامله مى كنند و به خاطر خدا مى بخشند. قرآن انسان ها را به كنترل خشم (مديريت خشم) سفارش كرده است؛ زيرا انسان قدرت خويش را در تفكر سالم و صدور احكام و دستورهاى صحيح حفظ مى كند. كارى انجام نمى دهد و سخنى نمى گويد كه بعدا پشيمان شود. بنابراين، تشنج جسمى ناشى از افزايش نيرو كه آن هم نتيجه افزايش ترشح مواد قندى توسط كبد است، به او دست نمى دهد و به اين ترتيب از دست زدن به اعمال خشونت آميز مانند تجاوز فيزيكى به دشمن، كه اغلب در هنگام خشم اتفاق مى افتد، دورى مى كند. در دست داشتن كنترل حالت انفعالى خشم و عدم تجاوز اعم از جسمى يا لفظى به ديگران و تداوم رفتار نيك و توأم با آرامش نسبت به مردم، قاعدتا موجب ايجاد آرامش در فرد مقابل مى شود و خود نيز آرام مى گردد و اين مسئله بى شك منجر به جلب دوستى و محبت مردم مى شود.

منابع

آذربايجانى، مسعود و همكاران (1382)، روان شناسى اسلامى با نگرش به منابع اسلامى، تهران، قم، سمت و پژوهشكده حوزه و دانشگاه.

ابى فراس، ورام بن (1384)، مجموعه ورام، ترجمه محمدرضا عطايى، چ سوم، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

اتكينسون، ريتال و همكاران (1388)، زمينه روان شناسى هيلگارد، ترجمه محمدتقى براهنى و همكاران، تهران، رشد.

انيل، هلن (1383)، كنترل و مهار خشم، ترجمه اكبر فرشيدنژاد و سينا حكيميان، اصفهان، فرهنگ مردم.

بابايى، محمدعلى و نونا مؤمنى، تأثير هوش عاطفى بر اثربخشى مديران و جو سازمانى (1385)، علوم مديريت ايران، دوره اول، ش 2، ص 35ـ62.

دائره المعارف بين المللى روان پزشكى، روان شناسى و روان تحليلگرى (1369)، ترجمه عنايت اللّه شكيباپور، تهران، فروغى.

رضوان، شيوا و همكاران، تأثير تنظيم هيجان بر شادكامى و نشخوار فكرى دانشجويان (1385)، روان پزشكى و روان شناسى بالينى، ش 46، ص 251ـ260.

ريو، جان مارشال (1389)، انگيزش و هيجان، ترجمه يحيى سيدمحمدى، چ دوم، تهران، روان.

سيدپورآذر، سيدحسن، غضب عامل تباهى قلب (1390)، پژوهشنامه اخلاق، سال چهارم، ش 13، ص 9ـ33.

شبّر، عبداللّه (1377)، اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، چ دوم، قم، هجرت.

شبّر، عبداللّه (1371)، چهل حديث، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره.

شفيعى مازندرانى، محمد (1372)، پرتوى از اخلاق اسلامى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى.

صدوق، محمدبن على (1362)، امالى، ترجمه محمدباقر كمره اى، قم، كتابخانه اسلاميه.

طبرسى، فضل بن حسن (1372)، مجمع البيان فى تفسيرالقرآن، تهران، ناصرخسرو.

فرقانى رئيسى، شهلا (1376)، مشكلات روانى و رفتارى در خانواده، تهران، تربيت.

فيض كاشانى، ملّامحسن (1365)، حقايق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدى خراسانى، قم، انتشارات اسلامى.

قمى، شيخ عباس (1363)، سفينه البحار و مدينه الحكم، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

كريمى، يوسف (1388)، روان شناسى اجتماعى، چ بيست و دوم، تهران، ارسباران.

كلينى، محمدبن يعقوب (1365)، اصول كافى، ترجمه سيدجواد مصطفوى، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

گلمن، دانيل (1387)، هوش هيجانى، ترجمه نسرين پارسا، تهران، رشد.

مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء.

محمدى رى شهرى، محمد (1385)، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث.

مصباح، على (1374)، روان شناسى رشد، تهران، سمت.

مطهرى، مرتضى (1372)، فلسفه اخلاق، چ پانزدهم، قم، صدرا.

مكارم شيرازى، ناصر و همكاران (1382)، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالب عليه السلام.

ـــــ (1354)، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

نراقى، ملّااحمد (1348)، معراج السعادة، تهران، نشر علميه اسلامى.

نوابى نژاد، شكوه (1372)، رفتارهاى بهنجار و نابهنجار كودكان و راه هاى پيشگيرى و درمان، تهران، انجمن اولياء و مربيان.

نوبل، اى، هيجان ها، ترجمه احمد امين پور (1383)، بهداشت روان و جامعه، ش 1، ص 12ـ13.

نورى، ميرزاحسين (1408ق)، مستدرك الوسائل، قم، آل البيت لاحياءالتراث.

هالجين، ريچارد پى و سوزان كراس ويتبورن (1386)، آسيب شناسى روانى: ديدگاه هاى بالينى درباره اختلال هاى روانى، تهران، روان.

Brackett, MA & et al. (2004), "Emotional Intelligence and its Relation to Everyday Behavior". Journal of Personality Individual Differences, N. 1, p. 238-238.

Ciarrochi.

Eftekhari, A., Turner, A, P., Larimer, M.E. (2004), "Anger Expression, Coping, and Substance use in adolesent offenders", Journal of AddictiveBehavior, N. 10, p. 105-123.

Greenberg. L.S, (2004), Emotion-Focused Therapy, Clinical Psychology and Psychotherapy, 11: 3-16.

Heremann, S, & G. Mcwhirter (2002), Anger and Aggression Management in Young Adolescents, Available at: www.indiana.edu/~scfesch/angermanagement.pdf.

Lau, BVK (2001), Anger in our age of anxiety: what Clinicians Can do, www.Google.com.

Lemeris. E.A. & Dodge. K.A. (2000), The Development of Anger and Hostile, Handbook of Emotions (p. 594-606), in Lewis. M. & Parker. C. (eds), Newyork, Gilford Press.

Novaco, R.W. & S. Robins (1999), "Systemes Conceptualization and Treatment of Anger", Journal of Clinical Psychology, N. 55, p. 325-337.

Sheehy, R & J. Horan (2004), "The Effects of Stress in Oculation Training for first Year Law Student", InternationalJournal of Stress Management, N. 11, 152-178.

Sjoberg, L. (2008), Emotional Intelligence and Life Adjustment, in Cassady JC, Eissa MA. Emotional intelligence, Perspectives on Educational & Positive Psychology, 1th ed, New York, Peter Lang Publishing.

سال انتشار: 
22
شماره مجله: 
192
شماره صفحه: 
31