بررسى تطبيقى روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى با روش هاى تربيتى عصر مدرن
ضمیمه | اندازه |
---|---|
5_OP.PDF | 298.59 کیلو بایت |
سال بيست و دوم ـ شماره 192 ـ آذر 1392، 61ـ72
چكيده
روش تربيتى به معناى فنون و شيوه هايى است كه اهداف تربيت را به ثمر مى رساند. روش هاى تربيتى فرزندپرورى، فنونى در جهت پرورش و استحكام بخشى شخصيت كودك مى باشد و در هر رويكرد، به واسطه اصول و مبانى متفاوت، اهداف، مراحل و فنون خاص خود را دارد. بر اين اساس، روش هاى تربيتى عصر مدرن در موضوع فرزندپرورى، كه عمدتا توسط نظريه پردازان غربى در قرون نوزدهم و بيستم در زمينه روان شناسى تربيتى و روان شناسى رشد مطرح شدند، با روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليها السلام كه مبتنى بر اصول و مبانى دين اسلام و با اهداف مورد تأييد اين شريعت مى باشد، على رغم وجود نقاط مشترك، تفاوت هاى اساسى دارد.
هدف از اين پژوهش، بررسى تطبيقى و استخراج تفاوت هاى بنيادين روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى با روش هاى تربيتى عصر مدرن مى باشد كه به روش اسنادى، با شيوه تحليلى ـ توصيفى انجام شده است. اين دو گروه از شيوه هاى تربيتى، در اهداف، محورها و روش هاى تربيتى، تفاوت هاى بنيادينى دارند كه به تفصيل در مقاله بيان شده است.
كليدواژه ها: روش تربيتى، فرزندپرورى، حضرت زهرا عليهاالسلام، روان شناسى.
1 دانشجوى دكترى روان شناسى عمومى دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم تحقيقات. Majid- baran55@yahoo.com
2 دانشجوى دكترى مطالعات زنان دانشگاه تربيت مدرس. rahelekardvani@yahoo.com
دريافت: 19/ 3/ 91 پذيرش: 22/ 8/ 92
مقدّمه
انسان به عنوان گل سر سبد عالم خلقت و شگفت انگيزترين مخلوق خداوند، از چنان گوهر وجودى و حقيقى ملكوتى برخوردار است كه با بارور نمودن آن، توانايى رسيدن به كمال، سعادت، فعليت يافتن و در يك كلام، انسان شدن را دارد و پيمودن اين مقصد، جز با تربيت حقيقى كه البته از روش هاى مختلفى تبعيت مى كند ميسر نمى باشد.
تربيت فرزند يا فرزندپرورى از مقولات مهم و پيچيده اى است كه در طول قرن هاى متمادى موضوع تحقيقات و پژوهش هاى متعددى قرار گرفته است. حاصل اين ممارست هاى علمى، نظريات بسيارى است كه با مختصات و ويژگى هاى متمايز و بعضا متناقضى در حوزه هاى مختلف فرزندپرورى، اعم از مراحل رشد جسمانى، روانى، شناختى، اخلاقى، هوش، آموزش و... مطرح شده است. روان شناسى نوين عمدتا در دو گرايش متفاوت با عناوين «روان شناسى تربيتى» و «روان شناسى رشد» به مباحث مرتبط با تربيت كودك پرداخته است. روان شناسى تربيتى درواقع، به معناى بهره از علم روان شناسى در فرايند تربيت انسان است. اما تربيت در اين حوزه، گستره محدودى دارد و صرفا در فعاليت هاى مرتبط با آموزش فرد در كلاس درس و مدرسه مورد استفاده قرار مى گيرد. روان شناسى تربيتى، امروزه به عنوان تعليم و تربيت تجربى و يا شاخه اى از روان شناسى كاربردى شناخته شده است و علمى است كه به ماهيت و چگونگى يادگيرى، روش هاى آموزشى، سنجش و ارزشيابى آموخته هاى يادگيرندگان مى پردازد (كريمى، 1380، ص 4). مى توان بيان كرد: اين علم با به كارگيرى معلومات حاصل از موضوعات و ميدان هاى مورد مطالعه علوم ديگر، معلومات ديگرى به وجود مى آورد كه در زمينه آموزش و مسائل آموزشى مورد استفاده قرار گيرد.
از سوى ديگر، روان شناسى رشد نيز علمى است كه جريان تحولات و تغييرات جسمى، ذهنى، عاطفى و عملكرد اجتماعى فرد را در طول عمر ـ از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام مرگ ـ مطالعه مى كند (جمعى از مؤلفان، 1388، ص 3) و على رغم تلاش براى طرح روش هاى تربيتى، بيش از آنكه به ارائه روش ها و فنون تربيت و پرورش همه جانبه كودك بپردازد، هدف ثبت تحولات طبيعى حيات انسان را دنبال مى كند.
تربيت در ديدگاه اسلام، به عنوان مبناى روش تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى كه اسوه اى از يك مادر مسلمان و تربيت يافته در مكتب رسول اللّه صلى الله عليه و آله است، طرحى همه جانبه در راستاى پرورش و استحكام بخشى شخصيت انسان مى باشد. يكى از روش هاى تربيتى در قرآن كه در اين پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است، روش اسوه نمايى به منظور الگوپذيرى انسان ها از انسان هاى كامل و خودشكوفاست كه علم روان شناسى نوين در مباحث روان شناسى كمال و موفقيت از آن تحت عنوان «الگوگيرى از شخصت هاى سالم» بحث مى كند. بنابراين، با بررسى روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلامدر فرزندپرورى، مى توان به ويژگى هاى الگويى كامل در اين موضوع دست يافت.
اهميت و ضرورت بررسى تطبيقى روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام و روش هاى تربيتى عصر مدرن را مى توان در فهم تفاوت هاى اين روش ها و بهره گيرى از هر دو در بهبود و ارتقاى روش هاى فرزندپرورى براى ارائه به مادران مسلمان دغدغه مند دانست. اين پژوهش، با بهره گيرى از مطالعات صورت گرفته پيرامون روش هاى تربيت، با رويكردى تطبيقى و تحليلى، نگاهى نو به مسئله «روش هاى تربيتى كارآمد در فرزندپرورى» (مرتبط با زمينه فرهنگى و دينى ما) دارد؛ زيرا على رغم آنكه پژوهش هاى متعددى عمدتا در قالب كتاب و مقاله در حوزه روان شناسى تربيتى مدرن و از سوى ديگر زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام صورت گرفته است و بخش مهمى از آنها در فهرست منابع اين پژوهش مورد توجه قرار گرفته اند، رويكرد تطبيقى ديدگاه هاى اسلامى و مدرن به موضوع خاص روش هاى تربيتى با وجود اهميت وافر اين حوزه، تاكنون به طور خاص در هيچ پژوهشى مورد تدقيق و تحليل قرار نگرفته است.
سؤالات اصلى و فرعى اين پژوهش عبارتند از:
ـ تفاوت هاى مفهوم تربيت در ديدگاه اسلام و نظريات روان شناسى چيست؟
ـ مهم ترين روش هاى تربيتى عصر مدرن در فرزندپرورى كدامند؟
ـ مهم ترين روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى كدامند؟
ـ تفاوت هاى بنيادين اين دو گروه از روش هاى تربيتى كدامند؟
مفهوم شناسى
1. تربيت
الف) تعريف لغوى: تربيت در لغت، مصدر باب تفعيل و از ماده «ربو» و به معناى پروردن و پروراندن (دهخدا، 1377، ذيل واژه تربيت)، زياد كردن، نمودادن، وسيله رشد را فراهم نمودن و پاك گردانيدن است(مصباح،1383،ص27).
معادل مفهوم تربيت در انگليسى واژه «Education» است كه از دو ريشه «Educar» به معناى تغذيه يا خوراك دادن و «Educere» به معناى بيرون كشيدن «فرهيختن» و رهنمودن به... وخلاصه پروردن است(ميالاره،1375،ص1).
در عربى واژه «رب» از دو ماده «ر ب ب» و «ر ب و» مشتق شده. ماده «ربب» به معناى حضانت، اصلاح، سرپرستى، و سوق دادن شى ء به سوى كمال، و ماده «ربَوَ» به معناى زياد شدن، تغذيه نمودن، و رشد و نمو كردن است (همت بنارى، 1383، ص 57).
ب) تعريف اصطلاحى: تربيت در علم روان شناسى تربيتى كه خاستگاه آن عمدتا كشورهاى غربى و اروپا مى باشد، همان گونه كه از معادل لغوى آن يعنى «Education» نمايان است، به مفهوم آموزش دروس آكادميك و شيوه هاى تعليم و تربيت رسمى است.
يكى از مشهورترين نظريه هاى معاصر درباره تربيت، از آنِ جان ديويى است. او مى گويد: «تربيت فرايندى اصيل ميان مربى و متربى، ناشى از ضرورت زندگى اجتماعى و مبتنى بر رغبت هاى درونى و فعلى دانش آموز و متربى به منظور بازسازى تجربه براى رشد دموكراسى است» (كاردان و ديگران، 1380، ص 261).
تربيت در اصطلاح روان شناسى نوين، به جريان يا فرايندى منظم و مستمر گفته مى شود كه هدف آن، هدايت رشد جسمانى و روانى و يا به طور كلى، هدايت رشد همه جانبه شخصيت پرورش يابندگان درجهت كسب ودرك معارف بشرى و هنجارهاى موردپذيرش جامعه ونيز كمك به شكوفا شدن استعدادهاى آنهاست(سيف،1387،ص462).
به اذعان استاد مطهّرى، تربيت در ديدگاه اسلام عبارت از به فعليت درآوردن استعدادهاى درونى هر شى ء است (مطهرى، 1375، ص 33). اسلام در تربيت چهره اى ممتاز دارد؛ زيرا برخلاف نظام هاى متداول تربيتى كه فاقد جهت متعالى و هدف الهى هستند، داراى زيربناى معنوى و جهان بينى خدايى است و جهان را از مرزهاى تنگ ماده پرستى و طبيعت گرايى، و زندگى را از تنگناى بى سرانجام و پوچ از زادن تا مردن كه انسان را همخانه گياه و جانور مى سازد، فراتر مى برد و به سوى خداوند مى كشاند و توحيد را به عنوان فلسفه جهان بينى و معاد را به عنوان فلسفه زندگى مطرح مى كند (شريعتى، 1389، ص 98).
بنابراين، مى توان گفت: تربيت عبارت است از فراهم كردن زمينه ها و عوامل براى شكوفا شدن استعدادهاى بالقوه انسان در جهت مطلوب. انسان در بدو تولد، حيوان بالفعل و انسان بالقوه است؛ بُعد حيوانى كه متضمن حفظ حيات اوست، به صورت بالفعل موجود است و بُعد انسانى او به مثابه بذرهايى است كه در درون او پاشيده شده است و در صورت پرورش، تبديل به ارزش هاى والاى انسانى مى شود. ازاين رو، در تربيت اسلامى، بشر از لحاظ ظاهرى انسان است و از نظر روحى و شخصيت درونى، زمانى به مقام والاى انسانيت خواهد رسيد كه ارزش ها را در درون خود رشد دهد و انسانيت را در درون خود به فعليت برساند.
از مفاهيم مرتبط با تربيت در ديدگاه اسلام، تعليم به معناى «كسى را چيزى آموختن»، و تهذيب يا تزكيه به معناى «پاك كردن و زدودن خصوصيات ناپسند اخلاقى» است (دهخدا، 1377، ذيل واژه). در ديدگاه متفكران غربى، هدف تربيت عمدتا «سازگار كردن انسان با محيط» است (ماير، 1374، ص 13)، كه به وضوح با هدف و مفهوم تربيت در اسلام متفاوت است. در ديدگاه اسلام، همنوايى با عرف و اجتماعى كه با تعاليم انبيا و منصوص آيات الهى متعارض باشد، مورد تأييد نمى باشد؛ همان گونه كه در سال هاى اوليه بعثت نبى خاتم صلى الله عليه و آلهمبارزه با رسوم جاهليت عرب از مهم ترين رسالت هاى آن حضرت بود. براى مثال، دين اسلام به همه اعضاى جامعه دستور مى دهد از برقرارى ارتباط و دوستى و پيوندهاى اجتماعى (عقود) با شارب الخمر بپرهيزند (روش قرنطينه سازى) (باقرى، 1374، ص 15). هدف تربيت در ديدگاه اسلام، شكوفايى انسانيت بر مدار توحيد و خداپرستى است؛ اما در ديدگاه روان شناسى، به دليل تسلط انسان مدارى و طبيعت گرايى بر آراء روان شناسان غربى، تربيت صرفا با اهداف دنيوى و موفقيت هاى اجتماعى مفهوم مى يابد.
2. روش تربيتى
«روش» به طور كلى عبارت از فنون، شيوه ها و رفتارهايى است كه اهداف و اصول تعليم و تربيت را به ثمر مى رساند و به آنها عينيت مى بخشد (رفيعى، 1391، ج 3، ص 267). روش، اسم مصدر از ريشه «راه» است. بنابراين، به نوعى راه و شيوه كه قاعده مند و سنت شده و قابل پيروى باشد «روش» گفته مى شود (دهخدا، 1377، ذيل واژه روش).
بنا به تعريفى، روش هاى تربيتى، شيوه هايى است كه با استفاده از آنها فرد مى تواند تعليمات و معارف حق و اخلاق پسنديده را در خود يا ديگرى پياده كرده و عمق بخشد و ناپاكى را از صفحه دل و روح خود يا ديگرى بزدايد (موسوى كاشمرى، 1386، ص 15). بنابراين، به بيان ساده مى توان گفت: روش هاى تربيتى، شيوه ها و رفتارهايى است كه مربى براى تحقق بخشيدن به اهداف تربيتى، به كار مى بندد و اگر به آن شيوه ها توجه شود، با آزمون و خطا، نقاط قوت و ضعف آن ديده و قابل سنجش مى شود. در حقيقت، روش هاى تربيتى مظهر و نمود بارز كار تربيت اند و بخش اعظم موفقيت مربى و يك نظام تربيتى، در گرو شيوه هايى است كه او براى رسيدن به اهداف تربيتى اتخاذ كرده و به كار مى بندد. تشويق، تنبيه، محبت و ملامت ازجمله روش هاى تربيتى اند، اما كمّيت و كيفيت به كارگيرى آنها و در نظر گرفتن وضع متربى، از اهميت بسيارى برخوردار است.
در اتخاذ روش هاى تربيتى، تنوع در روش به دليل وجود تفاوت هاى فردى كودكان، از اهميت بالايى برخوردار است؛ زيرا يك روش در مورد يك انسان تربيت، و براى ديگرى، ضد تربيت به ثمر مى رساند. بنابراين، تناسب ميان ويژگى ها و ظرفيت هاى فردى و نوع روش، در ميزان تأثير روش تربيتى مؤثر است.
از تعاليم و آموزه هاى اسلامى نمايان است كه به طور كلى، مى توان در تربيت، از دو دسته روش «اصلاحى» و «ايجادى» بهره گرفت. مراد از روش هاى اصلاحى روش هايى هستند كه هدف از آنها، حذف يا كاهش يك رفتار ناپسند، اعم از رفتار ظاهرى يا امورى درونى همچون تفكرات ناصحيح و ناپسند، مى باشد و مراد از روش هاى ايجادى، روش هايى است كه در ايجاد يك رفتار تازه يا تداوم و تثبيت رفتارهاى نيك و درست، به كار مى آيد.
گذرى بر روش هاى تربيتى عصر مدرن و روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى
1. روش هاى تربيتى عصر مدرن
نخستين مطالعات تجربى درباره كودك كه تحت عنوان «روان شناسى رشد» جاى مى گيرد، از قرن هفدهم آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. روش هاى تربيتى مطرح شده تاكنون از گستره وسيعى برخوردار است؛ نظرياتى كه گاه متناقض اند و گاهى مكمل يكديگر يا به موازات هم مطرح شده اند.
در قرن هفدهم، جان لاك معتقد بود: ذهن نوزاد همانند لوح سفيدى است كه به واسطه محيط مساعدى رشد مى كند و تنها با دخالت عوامل محيطى مى تواند تجارب لازم براى حيات را به دست آورد. در مقابل، در قرن هجدهم، ژان ژاك روسو نوزاد را موجودى شريف و رام نشده ناميد كه داراى موهبت درونى تشخيص خير و شر و نيز حس عدالت و اخلاق است و اگر دخالت نابجاى محيط بر سر راه نوزاد انسان نباشد، به صورت طبيعى، تربيت مى شود (جمعى از مؤلفان، 1388، ص 7و8).
برخى از روان شناسان مانند فريدريك فروبل (Friedrich Froeble) در قرن نوزدهم، با مقايسه كودك و حيوان، به گسترش نظريات تربيتى كودك پرداخته، شمارى از جنبه هاى رشد كودك در هر دوره را بيان كردند. عمده ترين روش هاى جمع آورى اطلاعات در اين مطالعات، مشاهده طبيعى، پرسش نامه و مصاحبه با والدين و آموزگاران كودكان بود (همان، ص 8). آغاز روان شناسى تربيتى را نيز بايد در همين قرن بين سال هاى 1880 و 1900 دانست. در اين دو دهه، تحقيقات تجربى در مورد خصوصيات انسان و قدرت هاى ذهنى او شروع گرديد. اين تحقيقات به سه دسته اندازه گيرى، روان شناسى كودك و يادگيرى تقسيم مى شوند (مك دانلد، 1366، ص 10). اما بيشترين مطالعات و تحقيقات تجربى و علمى درباره رشد جسمانى و روانى كودك در قرن بيستم انجام شده است. ابداع آزمون هاى هوشى كودكان، طرح نظريات فرويد، پايه گذارى مكتب رفتارگرايى به عنوان مكتبى كه تمامى پاسخ هاى كودك را به محرك هاى محيطى وابسته مى دانست و بسيارى از نظريات پرآوازه ديگر در عرصه روان شناسى كودك در اين قرن مطرح شدند.
بسيارى از نظريات مرتبط با روان شناسى كودك به نوعى آسيب شناسى و بيان مراحل تحول رشد كودك بسنده نمودند و روشى كه به تربيت و پرورش درست و همه جانبه استعدادهاى بالقوه كودك بينجامد ارائه ندادند. گروهى ديگر، روش هاى تربيتى را بر مبناى مقايسه كودك و حيوان ارائه دادند كه در دهه هاى مختلف و توسط نظريه پردازان متفاوتى به بوته آزمايش كشيده شدند؛ روش هايى همچون شرطى سازى كلاسيك و عامل، الگوسازى، پاداش و انگيزش تشويقى، تقليد، بازى نمايشى و... (جمعى از مؤلفان، 1384، ج 1، ص 435، 458 و 460).
از مهم ترين ويژگى هاى مثبت و قابل توجه روش هاى تربيتى نوين، اين است كه اين روش ها عمدتا براساس آزمايش هاى متعدد و برخاسته از داده هاى طبيعى است و از اين لحاظ در كمك به كنترل برخى از ويژگى هاى ثابت انسانى مانند ترس، خشم، نفرت و... مى توانند كمك رسان باشند.امااين روش هاازچندجهت داراى ضعف جدى مى باشند:
اول اينكه، هر روش زاييده ذهن و عمل انسانى است كه به دليل محدوديت هاى دنيوى و انسانى داراى نقص و خطاست. همان گونه كه در عمل نيز، هر روشى كه مطرح مى گردد، به سرعت توسط نظريه پردازان ديگر به چالش كشيده مى شود. اين نقص مى تواند نسلى از كودكان را كه با روش هاى ارائه شده يك گروه داراى خطاهاى بزرگ، تربيت مى شوند با آسيب هاى جدى روبه رو كند.
دوم اينكه، روش هاى نظريه پردازان روان شناسى عمدتا از آزمايش هايى بر روى حيوانات به ويژه ميمون ها حاصل شده اند و به همين دليل، با ويژگى هاى فطرى و منحصر به انسان نامأنوسند و نمى توانند رشد همه جانبه فكرى و معنوى انسان را تأمين كنند.
سوم اينكه، هر روش تربيتى براساس اهداف و ذهنيات مبدع آن طرح مى شود و نمى تواند براى فرهنگ هاى متفاوت مناسب باشد.
چهارم اينكه، عمده ترين هدف روش هاى تربيتى عصر مدرن، سازگار كردن كودك با محيط و اجتماعش است و مفاهيم بلند حق گرايى و عدالت خواهى به ندرت مورد توجه و تأكيد واقع مى شود.
و در نهايت، مشكل جدى نظريه پردازى غربى در حوزه روان شناسى كودك، در مورد سهل انگارى و ناديده انگارى نسبت به نقش «مادر» و قابل جايگزين دانستن آن با هر فردى است كه دستورالعمل هاى خاصى را نسبت به كودك انجام دهد. هرچند، برخى از نظريات معاصر بعد از چند قرن آزمون و خطا، به تأثير بى بديل و غيرقابل جايگزين مادر در رشد عاطفى، ذهنى و جسمى نوزاد تأكيد دارند (جمعى از مؤلفان، 1388، ص 192).
2. روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام
حضرت زهرا عليهاالسلام را مى توان اسوه اى از يك مادر نمونه در ديدگاه اسلام دانست كه در مكتب رسول خدا صلى الله عليه و آله پرورش يافته و در رفتار و گفتار و تقرير، تعاليم دين اسلام را به تمام و كمال به نمايش گذاشته است. بر همين اساس، در كنار ذكر مهم ترين روش هاى تربيتى دين اسلام، سيره حضرت زهرا عليهاالسلامدر موضوع فرزندپرورى، به عنوان نمونه عملى هر روش بيان مى گردد.
براساس آيات و روايات اسلامى، مى توان اذعان داشت: تربيت اسلامى عنوانى است براى نشان دادن طرح جامع و هدفمند اسلام در ساخت و پرداخت انسان؛ طرحى كه در سايه آن، آدمى واقعيت انسانى خود را مى يابد و از ديگر مخلوقات خداوندى مشخص و برتر مى شود. در بيان اهميت بسيار زياد تربيت در ديدگاه اسلام، همين بس كه مولا على عليه السلام فرمودند: «بهترين ارثى كه والدين مى توانند براى فرزندان خود باقى بگذارند، تربيت صحيح است» (طبرسى، 1412ق، ص 233).
در طرح جامع دين اسلام در موضوع تربيت، توجه به تربيت فرزند از هنگام انتخاب همسر آغاز مى شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديثى درباره انتخاب همسر فرمودند: «از ازدواج با زن زيبايى كه در محيط فاسدى رشد و پرورش يافته است، بپرهيزيد» (صدوق، 1377، ج 2، ص 251).
پس از آن، مدتى قبل از شكل گيرى نطفه نوزاد، برنامه تربيتى وى ادامه مى يابد. همان گونه كه نطفه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور خداوند، پس از چهل روز عبادت و مناجات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و حضرت خديجه عليهاالسلامبسته شد (انصارى، 1372، ص 31).
همچنين دوران باردارى و شيردهى مادر، از مهم ترين مراحل تربيتى انسان به شمار مى آيد. در روايتى از اميرالمؤمنين على عليه السلامآمده است: «فرزندانتان را از شير زن بدكاره و ديوانه باز داريد؛ زيرا شير واگيردار است» (ابن شعبه حرانى، 1376، ص 105). از همان لحظه تولد نيز كه اذان در گوش نوزاد خوانده مى شود، پيام آغاز زندگى در دنياى خاكى با ذكر «لا اله الا اللّه»، به كودك القا مى گردد. تمامى اين مراحل با هدف تربيت دينى صورت مى گيرد و از اهميت وافرى برخوردار است.
در طول رشد كودك نيز تعاليم بسيار زيبا و كارآمدى در جهت تربيت صحيح وى در آيات و روايات ارائه شده است. براى مثال، يكى از مهم ترين و دقيق ترين تعاليمى كه در اين باره در سوره مباركه «نور» (آيات 57 و 58) بدان اشاره شده است، در مورد لزوم اجازه گرفتن كودكان به هنگام ورود به محل استراحت پدر و مادرشان است. اين تعاليم، برخلاف آراء روان شناسانى همچون فرويد و پيروانش كه بر بى پردگى و بروز جنسى در رشد كودك تأكيد دارند، بر ايجاد حيا و عفت در طفل پاى مى فشارند. در تمامى سوره مباركه «نور»، اهتمام اصلى آيات، بر ارائه راه كارهاى كاهش و محو بدكارى ها و انحرافات جنسى در مورد فرد و جامعه است. در حقيقت، تأكيد كلام وحى بر تربيت و آموزش كودك در مورد اجازه خواستن در هنگام ورود به محل استراحت پدر و مادر، نوعى پيشگيرى از جرايم و انحرافات جنسى وى در بزرگسالى است. اين تعاليم با هدف پاكى و طهارت فرد و جامعه پيوند دارد و به همين دليل، نه تنها به هيچ شكلى، در آراء روان شناسان غربى مشاهده نمى شود، بلكه در مقابل، به طور جدى بر تمرين و آموزش ارتباط جنسى به فرد در دوران رشد وى از كودكى تا پيش از ازدواج تأكيد مى شود.
2ـ2. شاخصه هاى تربيت اسلامى
شاخصه هاى تربيت اسلامى را مى توان به طور كلى در موارد ذيل خلاصه نمود:
1. تربيت اسلامى: جامعيت تربيت اسلامى از اين نظر است كه شامل جسم و روح، فرد و جمع، و دنيا و آخرت مى شود و اين ابعاد با رجوع به آيات و روايات قابل پيگيرى است (احمدى، 1364، ص 40).
2. عبادت بودن تربيت اسلامى: در اسلام، آن قدم هايى را كه انسان براى رشد و كمال خود و پرورش ديگران برمى دارد و در جهت رضاى خداست، عبادت محسوب مى شود. قرآن كريم، علت خلقت انسان را عبادت و پرستش مى داند (ذاريات: 56) و اين عبادت در تمامى اعمال و رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان قابل تحقق است. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند: «به اين امر كه فرد ركوع و سجود نمازش را طول مى دهد نگاه نكنيد؛ زيرا اين، موردى است كه به آن عادت كرده است و مى ترسد ترك كند؛ بلكه به راستى گفتار و اداى امانت او نگاه كنيد» (كلينى، 1407ق، ج 2، ص 105). اين حديث، دلالت دارد بر اينكه عبادت بايد در اعمال و رفتار اجتماعى فرد بروز كند.
3. تكيه داشتن تربيت اسلامى بر تزكيه و تعليم: اسلام تزكيه نفس و آراستگى اخلاقى را مقدم بر تعليم مى شمارد (جمعه: 2).
4. محوريت اعتدال و انصاف در تربيت اسلامى: در رويكرد اسلامى به تربيت، مقوله «عدالت» به معناى تام آن مورد توجه قرار گرفته است. در يك معنا، سفارش به دورى از افراط و تفريط در رفتار نسبت به كودكان مى شود و در مفهومى فراتر، رفتار هماهنگ و منصفانه در بذل محبت و توجه به طور مساوى بين فرزندان مورد تأكيد واقع شده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «در ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد، همان گونه كه دوست داريد ديگران در مورد شما به عدالت و محبت رفتار كنند» (نمازى، 1385، ج 2، ص 684) و نيز در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «بدترين پدران كسانى اند كه نيكى به فرزندان، آنان را به ورطه افراط كشاند» (يعقوبى، بى تا، ج 2، ص 320).
در سيره حضرت زهرا عليهاالسلام نمونه هايى كه نشانگر توجه و دقت ايشان نسبت به رفتار توأم با عدالت بين فرزندان است، نقل شده است. گفته شده است، روزى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام به درخواست پيامبر صلى الله عليه و آله كشتى گرفتند. حضرت زهرا عليهاالسلام مى گويد: من ديدم كه پيامبر با جملاتى حسن را تشويق كرده، درصدد تقويت اوست. بدين خاطر به پدرم گفت: «اى پدر بزرگوار! از شما تعجب مى كنم كه يكى را بر ديگرى ترجيح مى دهيد، آن هم بزرگ تر را بر كوچك تر!» پيامبر فرمود: «دوستم جبرئيل حسين را تشويق و تحريك مى كند و من حسن را تشجيع مى كنم.» ازاين رو، حضرت زهرا عليهاالسلام به عدم تبعيض بين كودكان اهتمام داشتند.
همچنين در نمونه اى ديگر، قضاوت عادلانه حضرت زهرا عليهاالسلام بين دو كودك خردسال خويش در مسابقه خطاطى بين امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مورد تأمل است. ايشان با در نظر گرفتن روحيه حساس و زودرنج كودكان، با ريختن دانه هاى گردن بند خود بر زمين و تشويق كودكان به جمع كردن آنها، قضاوت را به درستى به خود آنان واگذار كردند (مجلسى، 1403ق، ج 43، ص 309).
5. ارزشمندى و تأكيد بر نقش مادرى در تربيت اسلامى: از مهم ترين ويژگى هاى تربيتى دين اسلام كه در سيره حضرت زهرا عليهاالسلام نيز ديده مى شود، تأكيد بر نقش مادر و انس و محبت وى نسبت به طفل در رشد و شكوفايى همه جانبه كودك است. در روايات بسيارى كه در اين نوشتار، فرصت پرداختن به آنها نيست، بر ارزش و اهميت مادرى در ديدگاه اسلام تأكيد شده است. از سيره حضرت زهرا عليهاالسلام نقل شده است كه ايشان نسبت به فرزندان خود محبت و عطوفت بسيارى نشان مى دادند و با توجه به نيازهاى طفل خويش عمل مى كردند. نقل شده كه «روزى بلال دير به مسجد آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال فرمود: چرا دير آمدى؟ عرض كرد: از كنار خانه فاطمه عليهاالسلام مى گذشتم درحالى كه با دست خود آسياب مى كرد و كودكش حسين عليه السلام گريه مى كرد، به او عرض كردم: اگر اجازه مى فرماييد من آسياب مى كنم و شما كودك را آرام كنيد، يا من كودك را آرام كنم و شما آسياب كنيد. فرمود: من نسبت به فرزند مهربان تر از تو هستم. من براى آن حضرت آسياب كردم. پيامبر فرمودند: تو به فاطمه رحم كردى، خداوند تو را مشمول رحمتش فرمايد» (مجلسى، 1403ق، ج 43، ص 280).
همچنين نقل شده كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرزندان خود را به بازى و مسابقه تشويق مى كرد و گاهى با آنان به بازى مشغول مى شد و با حركت ها و گفتارهاى شيرين مادرانه و بالا و پايين انداختن فرزندان خود، آنان را از احساسات پاك مادرى سيراب مى نمود (نيلى پور، 1387، ص 178). ابراز محبت و ارتباط قوى مادر با طفل، يك نياز حياتى براى رشد كودك محسوب مى شود. به اذعان تاريخ، در قرن سيزدهم ميلادى سزار فريدريك دوم به والدين و نيز مادران رضاعى دستور داد كه كودكان تحت مراقبت خويش را فقط غذا بدهند و شست وشو كنند، ولى حق هيچ گونه مهر ورزيدن و صحبت و بازى كردن با آنان را ندارند. او مى خواست كودكان، زبان ياد نگيرند تا وقتى بزرگ شدند، هر دسته از آنان را با يك زبان آشنا كند. اين كار او موجب شد كه اين كودكان به دليل عدم ارتباط اجتماعى و عاطفى با مادر و درنتيجه، عدم رشد روانى، يكى پس از ديگرى از بين بروند (جمعى از مؤلفان، 1388، ص 6).
مهم ترين روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در موضوع فرزندپرورى
با رجوع به آموزه هاى اسلام و سيره عملى حضرت زهرا عليهاالسلام، مهم ترين روش هاى تربيتى ايشان در موضوع فرزندپرورى را مى توان به قرار ذيل دانست:
1. روش الگودهى: الگو به معناى سرمشق، مقتدا، اسوه، قدوه و... مى باشد (دهخدا، 1377، ذيل واژه الگو). در اين روش، مربى مى كوشد نمونه رفتار و كردار مطلوب را عملاً در معرض ديد متربى قرار دهد و بدين گونه موقعيت اجتماعى او را دگرگون كند تا او به پيروى بپردازد و حالت نيكويى، مطابق با آن عمل نمونه، در خويش پديد آورد. اين روش، با عنايت به آيات قرآن كريم (ممتحنه: 4و6؛ احزاب: 21) كه در آنها، دو تن از انبياى بزرگ الهى، يعنى حضرت ابراهيم عليه السلام و حضرت محمد صلى الله عليه و آله، «اسوه حسنه» (الگوهاى نيك) معرفى شده اند، به خوبى قابل درك است. مهم ترين ويژگى هاى الگوى شايسته از ديدگاه اسلام را مى توان مطابقت گفتار با عمل (صالحى، 1384، ص 41)، محبت و دلسوزى (توبه: 128)، صبر و استقامت (سجده: 24) و ايمان و تقوا دانست.
در سيره حضرت زهرا عليهاالسلام، اين روش تربيتى كاملاً نمودار است. ايشان به اذعان احاديث متعددى از ائمّه اطهار عليهم السلام در عمل خود نسبت به رعايت آموزه هاى اسلامى بسيار دقيق و عامل بودند. هر عمل حضرت يك الگوى صحيح براى فرزندانشان به شمار مى آيد. از راست گويى و صداقت، كه از مهم ترين ويژگى هاى يك انسان به شمار مى روند، گرفته تا شهامت و صبر و استقامت. از آشناترين مواردى كه از سيره حضرت زهرا عليهاالسلام در اين باره نقل شده، مقدم دانستن همسايگان بر خود در دعاهاى شبانه مى باشد (مجلسى، 1403ق، ج 43، ص 82و90). هم اصل مناجات و ارتباط با خدا در شب و هم شيوه دعا كردن حضرت، الگويى صحيح و عملى براى فرزندانشان مى باشد.
همچنين مقدم داشتن ديگران بر خود ـ كه اصلى بسيار ارزشمند و انسانى در تعاليم دينى ماست ـ در سوره مباركه «انسان» نسبت به خانواده حضرت زهرا عليهاالسلامذكر شده است. در آيات ابتدايى اين سوره، به داستان سه روز روزه دارى اين خانواده و اطعام فقيران با طعام خود اشاره شده است كه اوج روحيه ايثار و استقامت اين خانواده شريف را نمايان مى سازد. چنين الگوسازى براى كودكان است كه فرزندانى همچون امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و زينب كبرى عليهاالسلام را به جامعه بشريت تقديم مى كند كه علاوه بر شكوفاسازى اصل انسانىِ گذشت و ايثار در كودك، روحيه انفاق گروهى را نيز در وى ايجاد مى كند.
از ديگر ابعاد مهم روش الگودهى در سيره حضرت زهرا عليهاالسلام، التزام تام و تمام ايشان به اصل حيا، حجاب و عفاف است كه به طور جدى براى منش فرزندانشان تأثيرگذار بوده است. از آشناترين موارد مطرح در اين عرصه، حجاب گرفتن حضرت زهرا عليهاالسلام در مقابل مرد نابينا مى باشد (همان، ص 91).
مى توان موارد بسيارى را در حوزه روش الگودهى از سيره حضرت زهرا عليهاالسلام در عرصه هاى مختلف، عبادى، فردى، اجتماعى و خانوادگى ذكر كرد كه در اين مجال نمى گنجد و بايد به طور كلى اذعان داشت كه خودسازى فردى پدران و مادران از اركان تربيتى ديدگاه اسلام به شمار مى رود؛ زيرا كودكان به واسطه ويژگى هاى طبيعى شان همواره در حال سرمشق گيرى از نزديك ترين سرپرستان خود هستند كه غالبا در درجه اول مادر و سپس پدر مى باشد. ازاين رو، عمدتا پدر و مادر رفتارى كه از خود بروز مى دهند را بعد از گذشت مدت زمانى، از فرزند خود مشاهده خواهند كرد و در طرح جامع اسلام در تربيت و سيره حضرت زهرا عليهاالسلام، اين اصل بسيار مهم و بنيادين مورد اهتمام جدى واقع شده است.
2. روش موعظه حسنه: موعظه از شيوه هايى است كه صريحا در قرآن مجيد به عنوان يكى از روش هاى دعوت به حق و از شيوه هاى تربيتى رسول خدا صلى الله عليه و آله ذكر شده است (نحل: 125؛ سبأ: 46). موعظه به معناى بازداشتن همراه با ترساندن آمده است: «الموعظة هو زجر مقترن بالتخويف» (راغب اصفهانى، 1412ق، ذيل واژه وعظ). علّامه طباطبائى مى فرمايد: موعظه بيانى است كه نفس شنونده را نرم و قلب او را به رقت مى آورد (طباطبائى، 1997م، ج 12، ص 372). موعظه در آيات كريمه قرآن مقيد به صفت «حسنه» شده است تا آن را از موعظه «سيئه» جدا سازد. موعظه حسنه با شرايطى واقع مى شود كه براى وعظ، واعظ مفيد و كارآمد است. از شرايط موعظه كردن اين است كه بايد از روى خيرانديشى، با زبان نرم، به دور از سرزنش و توبيخ و نصيحت هاى فردى، در خلوت و دور از جمع صورت گيرد (نحل: 90).
نقل شده است كه فاطمه عليهاالسلام در هنگام بازى با فرزندش امام حسن عليه السلام وعظ هايى را در قالب شعر به ايشان تعليم مى دادند: «پسرم حسن! مانند پدرت باش؛ ريسمان ظلم را از حق بركن، خدايى را بپرست كه صاحب نعمت هاى متعدد است، و هيچ گاه با صاحبان ظلم و تعدى دوستى مكن» (انصارى، 1372، ص 89). اين سخنان، علاوه بر آنكه به روش تربيتى موعظه اشاره دارد، عيان مى سازد كه موعظه به كودك بايد با زبانى شيرين و كودكانه و در هنگام بازى باشد. همچنين، محتواى اين كلام، بزرگ انديشى حضرت زهرا عليهاالسلام در برخورد با طفل خود را نشان مى دهد. ايشان فرزند خويش را از همان كودكى به ظلم ستيزى و حق گرايى دعوت مى كند و انسانيت را در او شكوفا مى سازد.
3. روش تمثيل، تشبيه و قصه گويى: اين روش كه در قرآن كريم به وفور مشاهده مى شود (عنكبوت: 41و43؛ كهف: 45)، براى بيان مفاهيم و معانى بلند معنوى و عقلانى است كه از سطح فهم عامه مردم بالاتر است. اين روش، در تربيت كودك بسيار كارآمد و مناسب است.
همان گونه كه در روايت پيشين اشاره شد، حضرت زهرا عليهاالسلاممفهوم والاى ظلم ستيزى را به زبان شعر به كودك خود آموزش مى دهند و به اين شيوه، به درك آن توسط كودك كمك مى كنند.
4. روش ايجاد عادات درست از كودكى: يكى از محورهاى اساسى كه حضرت زهرا عليهاالسلام بدان توجه و تأكيد داشتند، ايجاد عادات صحيح در فرزند از همان دوران طفوليت است.
نقل شده كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرزندان خويش را از كودكى به انجام عبادت و ارتباط با خداوند تشويق و عملاً نيز اين عادت را در آنها ايجاد مى كردند. ايشان در شب 23 ماه مبارك رمضان كودكان خود را به بيدارى و نخفتن وادار مى كردند و براى آن برنامه ريزى داشتند، به طورى كه در طول روز به استراحت و خواب كافى طفل توجه داشتند تا در آن شب خاص، كودك از معنويت آن بهره مند شود و به عبادت و شب زنده دارى عادت كند(ابن حيون،1385،ج1،ص282).
5. روش محبت ورزى و ملاطفت با كودك: از اركان تربيت صحيح كودك، ايجاد روابط توأم با احترام و محبت مابين طفل و والد است. در حقيقت، محبت ورزى يك روش مهم در تربيت است؛ زيرا از طريق گفتار و رفتار همراه با عطوفت مى توان اولاً، بسيارى از مفاهيم مهم اجتماعى و فردى را به كودك تفهيم نمود و ثانيا، زمينه مساعد براى تأثير ساير روش هاى تربيتى را نيز از اين طريق فراهم نمود و ثالثا، موجب تحصيل رفتار محبت آميز در خودكودك شد.
اين روش كه در سيره تربيتى تمامى معصومان عليهم السلام ديده مى شود، در سيره قولى و عملى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سپس حضرت زهرا عليهاالسلام با فرزندانشان ريشه دارد. در رواياتى، ايجاد رابطه عاطفى حضرت زهرا عليهاالسلام با كودكان خويش از طريق بوسيدن، بوييدن و در آغوش كشيدن آنها نقل شده است (نيلى پور، 1387، ص 180ـ182). حتى ايشان در اين زمينه، در وصيت خويش به اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند: «بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج كن؛ زيرا او با فرزندانم مهربان است» (مجلسى، 1403ق، ج 43، ص 192).
بحث و نتيجه گيرى
گفته شد: تربيت، برنامه اى سنجيده و هدفمند به منظور رشد و شكوفاسازى استعدادهاى بالقوه انسان است. تربيت در دو ديدگاه روان شناسى عصر مدرن و اسلام از نظر ويژگى ها، تعريف، هدف، محدوده، محورها و شاخصه هاى تربيت و نيز روش هاى تربيتى، تفاوت هاى بنيادينى دارند. در پاسخ به سؤالات اصلى و فرعى اين پژوهش، بايد اذعان داشت:
1. تعريف تربيت در دو ديدگاه روان شناسى مدرن و اسلام به عنوان مبناى روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در فرزندپرورى متفاوتند؛ زيرا هريك از اين دو ديدگاه، مبتنى بر نظام ارزشى و مبانى فكرى متفاوتى هستند. مفهوم تربيت در روان شناسى عصر مدرن بيشتر به معناى آموزش آكادميك و رسمى و نيز بررسى مراحل رشد جسمى و ذهنى كودكان است. اما تربيت در ديدگاه اسلام، با شكوفايى استعدادهاى فطرى و انسانى فرد پيوند دارد.
2. اهداف و محدوده تربيت نيز به تبعيت از تعريف آن در اين دو ديدگاه متفاوت است. در ديدگاه روان شناسان غربى، مهم ترين هدف از رشد و تربيت كودك، همنوا و سازگار ساختن وى با محيط پيرامون و عرف و اجتماعى است كه در آن زندگى مى كند. اما روش هاى تربيتى اسلام در راستاى هدف خداپرستى و حق گرايى و بر حول محورهايى همچون اخلاق مدارى، طهارت و شكوفايى انسانيت است. به همين دليل، اگر عمل اشتباهى در جامعه به صورت عرف و عادت بود، دين اسلام به همراهى و همنوايى با آن تشويق نمى كند. همچنين مكتب تربيتى اسلام، همه ابعاد و ساحت هاى وجودى انسان را پوشش داده و برنامه و طرحى جامعى از هنگام انتخاب همسر، پيش از باردارى، دوران باردارى و شيردهى و سپس در روند رشد فرزند تا انتها ارائه مى دهد. اما در تمامى اين مراحل، اهداف اصلى تربيت اسلامى و محورهاى بنيادين نظام ارزشى اسلام مورد توجه مى باشد. حال آنكه در روان شناسى عصر مدرن ساحت هاى معنوى وجود فرد براى تربيت تا به حال موردنظر نبوده اند.
3. هر نظريه در روان شناسى مدرن بر مبناى تفكر يك فرد نشو و نما مى يابد كه در اندك زمانى توسط صاحب نظرى ديگر و با مبانى فكرى متفاوتى مورد چالش و نقد قرار مى گيرد. اين روند على رغم آنكه براى پيشبرد اهداف علمى و بهبود نظريات مطرح شده بسيار كارآمد است، اما با مشكل بزرگى روبه روست و آن، آسيبى است كه به نسل كودكان رشديافته با نظريه اى نادرست و نسنجيده وارد مى شود. درحالى كه در ديدگاه اسلام، به دليل جهان شمول بودن فضايل انسانى، بسيارى از روش هاى تربيتى در هر دوره و زمانى و براى هر نوع فرهنگى قابل طرح مى باشد.
4. روش هاى تربيتى روان شناسى نوين اغلب براساس تحولات طبيعى و جسمى كودك ارائه شده اند. اين روش ها به طور خلاصه مواردى همچون شرطى سازى كلاسيك و عامل، الگوسازى، پاداش و انگيزش تشويقى، تقليد و بازى نمايشى را دربر دارد. برخى از اين روش ها با روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام كه عبارتند از الگودهى، موعظه حسنه، تمثيل، تشبيه و قصه گويى و ايجاد عادات درست از كودكى، مشابه اند. اما كيفيات و جزئيات پياده سازى اين روش ها در اين دو رويكرد متفاوتند. براى نمونه، در روش هاى تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام در روش الگودهى، الگويى كه به كودك ارائه مى شود ارزش هاى متفاوتى را نسبت به نظرات روان شناسى نوين بايد در خود داشته باشد تا بتواند الگوى مناسبى براى كودك به شمار رود. تزكيه و تهذيب از پيش نيازهاى اصلى يك الگو در ديدگاه اسلام است. همچنين در مورد نقش مادر در تربيت كودك در اين دو ديدگاه تفاوت هاى اساسى وجود دارد. مادر در روش تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام صرفا يك پرستار خوب به شمار نمى رود و نقش غيرقابل جايگزينى در رشد و تربيت كودك دارد. اما در روان شناسى نوين، هر فردى كه بتواند دستورالعمل خاصى را در مورد كودك اجرا كند، صلاحيت نگه دارى از كودك را مى يابد و اصرارى بر حضور مادر در كنار طفل براى رشد همه جانبه وى وجود ندارد.
منابع
ابن حيون، نعمان بن محمد (1385)، دعائم الاسلام، چ دوم، قم، مؤسسة آل البيت.
ابن شعبه حرانى، حسن بن على (1376)، تحف العقول، ترجمه پرويز اتابكى، تهران، فرزان روز.
احمدى، سيداحمد (1364)، اصول و روش هاى تربيت در اسلام، تهران، جهاد دانشگاهى.
انصارى، عذرا (1372)، جلوه هاى رفتارى حضرت زهرا عليهاالسلام، چ شانزدهم، قم، بوستان كتاب.
باقرى، خسرو (1374)، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، تهران، مدرسه.
جمعى از مؤلفان (1388)، روان شناسى رشد(1)، تهران، سمت.
ـــــ (1384)، زمينه روان شناسى هيلگارد، تهران، رشد.
دهخدا، على اكبر (1377)، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق)، المفردات فى غريب القرآن، بيروت، دارالعلم.
رفيعى، بهروز (1391)، آراء دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مبناى آن، تهران، سمت.
سيف، على اكبر (1387)، روان شناسى پرورشى نوين، تهران، دوران.
شريعتى،على(1389)،مكتب تعليم وتربيت اسلامى،تهران،چاپخش.
صالحى، محمدموسى (1384)، سيره تربيتى حضرت زهرا عليهاالسلام، پايان نامه كارشناسى ارشد، رشته علوم قرآنى، قم، مركز جهانى علوم اسلامى.
صدوق، محمدبن على (1377)، معانى الاخبار، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
طباطبائى، سيدمحمدحسين (1997م)، الميزان فى تفسيرالقرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.
طبرسى، فضل بن حسن (1412ق)، مكارم الاخلاق، چ چهارم، قم، شريف رضى.
كاردان، على محمد و همكاران (1380)، درآمدى بر تعليم و تربيت اسلامى (1)، تهران، سمت.
كريمى، يوسف (1380)، روان شناسى تربيتى، تهران، ارسباران.
كلينى، محمدبن يعقوب (1407ق)، الكافى، چ چهارم، دارالكتب الاسلامية.
ماير، فردريك (1374)، تاريخ انديشه هاى دينى، ترجمه على اصغر فياض، تهران، سمت.
مجلسى، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، چ دوم، بيروت، دار احياءالتراث العربى.
مصباح، محمدتقى (1383)، جامى از زلال كوثر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.
مطهرى، مرتضى (1375)، تعليم و تربيت اسلامى، تهران، صدرا.
مك دانلد، فردريك (1366)، روان شناسى تربيتى، ترجمه زهره سرمد، تهران، دانشگاه تهران.
موسوى كاشمرى، سيدمهدى (1386)، روش هاى تربيت، قم، بوستان كتاب.
ميالاره، گاستون (1375)، معنى و حدود علوم تربيتى، ترجمه على محمد كاردان، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران.
نيلى پور، مهدى (1387)، فرهنگ فاطميه، اصفهان، مركز فرهنگى رزمندگان اصفهان.
همت بنارى، على (1383)، تعامل فقه و تربيت، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.