نقش حضرت زهرا عليهاالسلام در دفاع از حريم ولايت

ضمیمهاندازه
5.pdf969.71 کیلو بایت

سال بيست و سوم ـ شماره 196 ـ فروردين 1393، 51ـ61

زهرا رضايى*
سهراب مروتى**
سهيلا همتى مامو***

چكيده
امامت و ولايت در اسلام، از پايه هاى اصلى اعتقاد و زيربناى زندگى سياسى، اجتماعى و فرهنگى به شمار مى آيد. اما ولايت در باور شيعه از جايگاهى خاص و رفيع برخوردار است تا جايى كه از نماز، روزه، حج، و جهاد نيز برتر و بالاتر است. رويكرد حضرت زهرا عليهاالسلام، به عنوان اولين حامى و مدافع ولايت بر حق الهى و آغازگر دفاع از حريم ولايت، تعيين كننده محور ارزش هاى اجتماعى و سياسى در حركت تاريخى اسلام است. رويكرد ايشان در دفاع از حريم ولايت پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا زمان شهادتشان، از فرازهاى مهم تاريخ اسلام به شمار مى رود. در اين زمان است كه فاطمه عليهاالسلام همچون سياستمدارى بزرگ در دفاع از ولايت «دانشگاه سياسى» خود را مى گشايد و در مكتبى كه عمرش كمتر از صد روز بود، ضمن نشر «فرهنگ سياسى» خود، مشعل هدايت را فراروى حقيقت مداران قرار مى دهد. ازاين رو، پژوهش حاضر مى كوشد ضمن تبيين آن موقعيت حساس، با استناد به شواهد و قراين تاريخى و نگاه توصيفى ـ تحليلى، چگونگى دفاع از حريم ولايت را به تصوير كشانده و در پايان، سيره نظرى و عملى آن حضرت را در اين كشمكش سياسى، كه هدفش قرار دادن حاكميت بر محور حق و عدل بود، روشن نمايد.

كليدواژه ها: حضرت زهرا عليهاالسلام، حضرت على عليه السلام، ولايت، دفاع، خطبه.


*      كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث دانشگاه ايلام. zahrarezay72@yahoo.com
**    دانشيار دانشگاه ايلام. sohrab_morovati@yahoo.com
***  كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث دانشگاه ايلام.
دريافت: 10/2/92               پذيرش: 21/12/92


 

مقدّمه

اسلام دينى است كه ما را به موضع گيرى مثبت در رابطه با جهان و واقعيت هاى آن دعوت مى كند و از ما مى خواهد در رابطه با حوادث و جريانات بى تفاوت نباشيم. وقايع و اتفاقاتى كه در حيات بشر پديد مى آيند هر كدام به نحوى در سرنوشت ما و بشريت مؤثرند و طبعا طرز برخورد با آن وقايع بايد مسئولانه باشد. براساس اين معيار، مى توان فاطمه عليهاالسلام را از پيشروان حركت اسلامى دانست كه همچون سياستمدارى قهرمان در صحنه زندگى ظاهر مى شود. بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سياست بازان در سقيفه بنى ساعده دست به كار شدند و حوادثى را براى دنياى اسلام پديد آوردند كه آثار آن به مرور براى عالم اسلام تلخ و ناگوار بود. با حذف اميرالمؤمنين على عليه السلام، يك شخص از صحنه سياست خارج نشد، بلكه خطرى بزرگ پيش آمد كه عملاً ديگر قرآن آن تأثير حقيقى را در بين جامعه مسلمانان نمى توانست داشته باشد و اين مسئله اى بود كه فاطمه زهرا عليهاالسلاممتوجه آن بود و جبهه اى را در صدر اسلام گشود كه تا قيام قيامت مى تواند انحراف از اسلام را بشناساند و نقشه هاى مسلمان نماهايى را كه جهت اصلى شان اسلام نيست برملا كند. چون حضرت زهرا عليهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنيا آمد و هيچ كس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و تلاش هاى بى وقفه على عليه السلام نبود،بعدازارتحال پيامبراكرم صلى الله عليه و آلهنمى توانست شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد كه با زحمات طاقت فرساى رسول خدا صلى الله عليه و آله از زمين سر برآورده و با خون هاى زيادى سيراب شده بود.

آرى، به جرئت مى توان گفت: يكى از بالاترين ظلم ها در طول تاريخ غصب وصايت رسول خدا صلى الله عليه و آله و خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام است و مهم ترين اقدام، احقاق اين حق است. حضرت زهرا عليهاالسلام به عنوان اولين حامى ولايت، به دنبال احقاق اين حق بود و در اين راه مظلومانه به شهادت رسيد.

سؤال اصلى كه اين پژوهش درصدد پاسخ گويى به آن است، اين است: حضرت زهرا عليهاالسلام چه نقشى در دفاع از حريم ولايت بر عهده داشتند؟

سؤالات فرعى نيز عبارتند از: حضرت زهرا عليهاالسلام چگونه به مبارزه پرداختند؟ ايشان با چه انگيزه و هدفى به دنبال احقاق اين حق بودند؟ شواهد و قراين مربوط به اين دفاع ها را مى توان در چند بخش به شرح زير بيان نمود:

الف. دفاع جانانه از اميرالمؤمنين عليه السلام در آغاز فتنه

حركت انقلابى حضرت زهرا عليهاالسلام و دفاع مقدس او از صراط مستقيم الهى و ولايت رهبران بر حق اسلامى، از همان روزهاى اوليه رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله شروع شد؛ آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دار فانى را وداع نمود و مسلمانان تارى به نام خلافت گرد خويش تنيدند و از پذيرش رهبرى اميرالمؤمنين على عليه السلام سر باز زدند رهاورد شوراى سقيفه، اختلاف شديد مهاجر و انصار بود كه به پيروزى مهاجران و خلافت ابوبكر انجاميد (رسولى محلاتى، 1379، ص 109). تمام اين حوادث زمانى تحقق يافت كه اميرالمؤمنين عليه السلام همراه چند تن از ياران به غسل و كفن پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول بودند. در اين موقعيت، تنها مشكل خليفه جديد اميرالمؤمنين على عليه السلام بود. ... عمر به همراه جماعت ديگرى رهسپار خانه حضرت على عليه السلامشدند و ريسمانى در گردن آن حضرت انداختند تا او را براى بيعت به مسجد بياورند و اين، آغاز فتنه اى بزرگ بود؛ اما با مقاوت شديد حضرت زهرا عليهاالسلاممواجه شدند. حضرت به ميان جمعيت آمد و دامن على عليه السلام را محكم گرفت (مجلسى، 1386، ص 330) و فرمود: به خدا قسم! نمى گذارم پسر عمويم را ظالمانه (براى بيعت) ببريد (كلينى، 1403ق، ج 8، ص 238).

حضرت زهرا عليهاالسلام صدا به ضجه و شيون بلند كرد تا شايد مردم از خواب غفلت بيدار شوند و از اميرالمؤمنين عليه السلام دفاع كنند، اما استغاثه ها و ناله هاى حضرت زهرا عليهاالسلام نه تنها در دل هاى آن سنگدلان اثر نكرد، بلكه با پشت شمشير به پهلويش زدند و با تازيانه بازويش را سياه كردند تا دست از دفاع بردارد (مجلسى، 1370، ج 82، ص 262). سرانجام، اميرالمؤمنين عليه السلام را دستگير كردند و مظلومانه به مسجد بردند. حضرت زهرا عليهاالسلامكه مدافع حق و ولايت على عليه السلام بود و تا پاى جان آماده ايثار بود، هنگامى كه به خود آمد ديد، على عليه السلام را به جانب مسجد برده اند و جاى درنگ نيست؛ جان على عليه السلام در معرض خطر افتاده و بايد از او دفاع كند. ازاين رو، با تن خسته و پهلوى شكسته از خانه بيرون آمد و به اتفاق گروهى از زنان بنى هاشم روانه مسجد شد. چون ديد على عليه السلام را بازداشت نموده اند، با تن مجروح بلند شد و فرمود: رها كنيد پسر عمويم را! قسم به آن خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق برانگيخت، اگر از وى دست برنداريد سر خود را برهنه كرده و پيراهن رسول خدا را بر سر افكنده و در برابر خدا فرياد برخواهم آورد و همه تان را نفرين مى كنم به خدا، نه من از شتر صالح كم ارج ترم و نه كودكانم از بچه او كم قدرتر (يعقوبى، 1379، ج 2، ص 126).

آن گاه حضرت فاطمه عليهاالسلام همراه حسنين عليهماالسلام براى نفرين به سوى قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله حركت كرد. على عليه السلامبه سلمان فرمود: سلمان! فاطمه را درياب؛ گويى دو طرف مدينه را مى نگرم كه به لرزه افتاده. سوگند به خدا، اگر فاطمه نفرين و ناله سر دهد، ديگر مهلتى براى مردم مدينه باقى نمى ماند و زمين همه آنها را در كام خود فرو مى برد... سلمان عرض كرد: اى دخت پيامبر! امام على عليه السلاممرا فرستاده كه به شما بگويم به خانه برگرديد و نفرين نكنيد. حضرت فرمود: اى سلمان! آنها قصد جان على عليه السلامرا دارند و من در قتل على عليه السلام نمى توانم صبر كنم. سلمان عرض كرد: امام على عليه السلاممرا فرستاده به شما بگويم به خانه برگرديد و نفرين نكنيد. وقتى حضرت متوجه پيام امام خويش شد فرمود: حال كه امامم (دستور داده) برمى گردم و صبر مى كنم و سخن او را مى پذيرم و از او اطاعت مى كنم (مجلسى، 1370، ج 28، ص 228).

آرى! زهراى اطهر به دنبال اين ماجراى جانگداز بيمار شد، ولى باز هم دست از مبارزه اش بر ضد غاصبان و ستمگران برنداشت و با همان تن رنجور و پهلوى شكسته براى احقاق حق خود و شوهرش از خانه بيرون آمد تا در لواى بازپس گيرى فدك، از حق از دست رفته على عليه السلامدفاع كند و با نظام حاكم به مبارزه برخيزد؛ اگر توانست آن را مغلوب سازد و اگر نتوانست، دست كم محكوم كند تا از اين راه، انحرافى را كه در اسلام و مقام رهبرى آن پديد آمده بود به مردم گوشزد كند و نيز انحراف قانون گذاران و غاصبان خلافت و پايبند نبودن آنان را به قرآن و اسلام اثبات نمايد.

اين گونه دفاع در آغاز فتنه، زيباترين دفاع است كه با اطاعت صددرصد و محض امامش همراه است و تا آخرين لحظه دست از دفاع خود برنداشت تا امام سالم از دست مهاجمان آزاد شد و از بيعت رهايى يافت. طبق نقل مسعودى، تا صديقه طاهره عليهاالسلامدر قيد حيات بودند آنها نتوانستند از على عليه السلام بيعت بگيرند. بنى هاشم نيز پس از شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام بيعت كردند (مسعودى، 1409ق، ص 308). همچنين در كتاب چشمه در بستر به نقل از كتاب الكافى آمده است: ابوبكر به طور موقت از بيعت با حضرت على عليه السلام درگذشت و او را رها كرد كه چاره اى جز اين نداشت (كلينى، 1403ق، ج 8، ص 238).

ب. تبيين حقيقت ولايت

مهم ترين و بزرگ ترين ستم بر حضرت على عليه السلام غصب خلافت و مسائل پيرامون آن بود. در روزگارى كه ديگران به شدت بر اوضاع مسلط بودند و اجازه مخالفت به كسى نمى دادند، حضرت زهرا عليهاالسلام با تمام قدرت به دفاع از حق غصب شده و پايمال شده اميرالمؤمنين عليه السلامبرخاست، به گونه اى كه شب ها بر درِ خانه مهاجر و انصار مى رفت و مى فرمود: اى گروه مهاجر و انصار! خدا را يارى كنيد و دختر پيامبرتان را يارى نماييد. در آن روزى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله بيعت نموديد، بيعتتان چنين بود كه همچنان كه هر ناراحتى را از خود و فرزندانتان بازمى داريد، از او و فرزندان او نيز بازداريد. اكنون كه به عهدى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله بستيد، وفا كنيد (مفيد، 1409ق، ص 183).

شناخت، معرفت، محبت و ولايت جامع و پوياى پاك بانوى آفرينش نسبت به مقام ولايت، نگرش روشن و بنيادين در عرصه هاى مختلف دفاع و حمايت از امامت به آن حضرت بخشيده بود، به گونه اى كه تمام صحنه ها و لحظه ها را ميدان مبارزه با ستم كيشان و عرصه دفاع از ستم ديدگان مى ديد و اندكى در استمرار مبارزه كوتاهى نمى كرد و مردم را به ياد غدير خم مى انداخت كه پيامبر صلى الله عليه و آلهعلى عليه السلام را جانشين خود معرفى كرده بود. در اين زمينه، زهرا عليهاالسلامخطاب به مردم مى فرمود: آيا سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله را در غدير فراموش كرديد كه مى گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و در برابر عذرتراشى هاى رسواى آنان نيز مى فرمود: آيا پدرم پس از واقعه غدير كه على عليه السلام را به امامت منصوب كرد، براى كسى عذرى باقى گذاشته است؟ (صدوق، 1403ق، ج 1، ص 173) از همين روست كه حضرت در آغاز سخن مى خواهد به صورتى مرموز مردم را مورد سؤال قرار دهد كه انتخاب خليفه از جانب امت به پيروى كدامين امر الهى صورت پذيرفته است؟ درحالى كه خداوند به اين عمل دستورى نداده است، امت چگونه مى تواند به آن عمل دست بزند!؟ آيا اين عمل با بندگى حق متعال مغاير نيست؟! وقتى عملى با انگيزه الهى و به امر خدا انجام نپذيرد، از دين خدا نيست (مجلسى، 1370، ج 29، ص 246).

حضرت زهرا عليهاالسلام در پاسخ محمودبن لبيد كه پرسيد: آيا رسول خدا درباره امامت على عليه السلام سخن گفت؟ فرمود: شنيدم كه پيامبر گرامى اسلام فرمود: على عليه السلام بهترين كسى است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مى دهم. على عليه السلام امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسين) و نه نفر از فرزندان حسين عليه السلام پيشوايان وامامانى پاك ونيك اند. اگر از آنها اطاعت كنيد شما را هدايت خواهندنمودواگر مخالفت ورزيد تا روز قيامت بلاى تفرقه و اختلاف در ميان شما حاكم خواهد شد (طبرسى، 1381، ج 1، ص 248).

حضرت در ادامه مى فرمايد: آگاه باش! قسم به خدا، اگر حق را به اهلش واگذار مى كردند و از عترت رسول خدا اطاعت مى نمودند، دو نفر هم درباره حكم خدا با يكديگر اختلاف نمى كردند... اما (افسوس) كسى را مقدم داشتيد كه خدا او را كنار زده بود و كسى را كنار زديد كه خدا او را مقدم داشت (حسينى زنجانى، 1380، ص 502).

حضرت زهرا عليهاالسلام درحالى كه اشك هايش جارى بود از غصب ولايت شكوه هاى دردآلود مى كرد و مى فرمود: اَللّهُمَ ِاليكَ نَشكُوفَقَد نَبِيكَ وَ رَسُولِكَ وَصَفيكَ وَ اِرتِدادَ اُمَتِه عَلينا وَ مَنعِهِم ايانا حَقنَا الَذى جَعلتَهُ لَنا فِى كِتابِكَ المُنزِل عَلى نَبيكَ المُرسِل (مجلسى، 1370، ج 53، ص 19)؛ پروردگارا! به سوى تو شكايت مى كنم از اندوه از دست دادن پيامبر و فرستاده و برگزيده ات و به تو شكايت مى كنم از ارتداد امت پيامبر و اينكه حق ما را از ما بازداشتند؛ همان حق ولايت و رهبرى، را كه در قرآن كريم خود بر پيامبر اسلام نازل فرمودى.

بنابراين، اين بانوى بزرگ به صورت علنى و در جمع مردم و با حضور ديگران، صراحتا از زير پا گذاشتن حق اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آورد و حقيقت ولايت را براى مردم تبيين نمود و تا آخرين لحظه براى دفاع از على عليه السلام پاى فشرد.

ج. بيان شاخص هاى شايستگى خلافت

نوع ديگر از دفاع آن حضرت از شخص اميرالمؤمنين على عليه السلام اين بود كه در موارد مختلف، سابقه طولانى و فضايل بى شمار او را گوشزد مى كرد. گفتنى است كه بيان فضايل يك فرد آن گاه مؤثر مى افتد كه خود گوينده به آن معتقد باشد. بسيارند كسانى كه فضايل على عليه السلام را به زبان مى آورند، ولى در عمل و رفتار خود به آن اقرار و پايبندى ندارند. اما حضرت زهرا عليهاالسلام با تمام وجود معتقد به فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام بود. در ميان فضايل اميرالمؤمنين نيز حضرت زهرا عليهاالسلام از زبان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل نموده كه فرمود: على بهترين كسى است كه او را در ميان شما جانشين قرار مى دهم) (دشتى، 1377، ص 37).

حضرت زهرا عليهاالسلام در بخشى از خطبه معروف خود در مسجد مدينه درباره سابقه درخشان اميرالمؤمنين على عليه السلامفرمود: پس از بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه مشركين آتش جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش كرد و هر گاه شيطان سر برداشت يا مشركى از مشركين ندا داد يا يورش آورد، رسول خدا صلى الله عليه و آله برادرش على عليه السلام را در كام سختى ها و شعله ها مى انداخت و على عليه السلام بر جاى ننشست تا بر سر و مغز مخالفان كوبيد و با شمشير مشكلات و تهاجمات را از سر راه (اسلام) برداشت. على عليه السلام رنج ها را براى خدا تحمل نمود و در تحقق امر الهى تلاش كرد. يار نزديك رسول خدا صلى الله عليه و آله و بزرگ و سرور دستان خدا بود. (همواره) دامن همت به كمر زده، نصحيتگر تلاشگر و كوشا بوده، در راه خدا از سرزنش سرزنش كننده اى بيم به خود راه نداده، درحالى كه شما (مردم) در رفاه و آسايش زندگى آرميده بوديد (حسينى زنجانى، 1380، ص 66).

آرى حضرت زهرا عليهاالسلام مقام و موقعيت امام على عليه السلامرا شناخته و از توانايى هاى ذاتى و خدادادى و شايستگى هاى ايشان نيز مطلع بود. نيز ديدگاه هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را نسبت به ايشان مرتب شنيده بود و بدان ايمان و اعتقادى راسخ داشت و صلاح و مصلحت جامعه نوپاى اسلام را در رهبرى و امامت حضرت على عليه السلام مى دانست و جايگزين ديگرى را با وجود ايشان براى اين مقام و منصب جايز نمى ديد. ازاين رو، براى اثبات و تحقق آن از هيچ تلاشى دريغ نكرد و تا آخرين لحظه دست از حمايت و دفاع از امام على عليه السلامبرنداشت.

د. افشاى فتنه هاى معاندان

حضرت زهرا عليهاالسلام توجيه نادرست صحنه گردانان سقيفه در مورد انتخاب خليفه را افشا كرده، عواقب زيانبار آن را بيان مى كند.

حضرت زهرا عليهاالسلام تعجب خود را از چنين سرعتى در ارتداد، اعلام مى كردند؛ ازجمله، در انتخاب خليفه و پشت پا زدن به دين، كه هنوز پيامبرشان دفن نشده بود، و نيز از آوردن بهانه هاى بى جا براى عمل خود، كه نكند جريان نوپاى اسلام را به سمت و سوى ديگرى ببرد و دچار فتنه شويم، و مى خواهيم از فتنه جلوگيرى كنيم و... . آن حضرت در بخشى از دفاعيات و خطبه خود، هماهنگ با آيه شريفه قرآن، به يكى از مصاديق عذر اجتناب از فتنه و در عين حال، سقوط در فتنه اشاره فرمودند: اِبتِدارا زَعَمتُم خَوفَ الفِتنَةِ، اَلا فِى الفِتنَهِ سَقَطُوا، و اِنَّ جَهَنَّم لَمُحيطَة بِالكافِرين (صفايى حايرى، 1383، ص 55)؛ به خاطر جلوگيرى از فتنه، اين كار را انجام داديم؛ درحالى كه همين كار، عين سقوط در فتنه است. مسلما جهنم به كافران احاطه دارد.

نقل شده كه ابوبكر در سخنانى علت قبول خلافت را ترس از بروز فتنه دانسته است! حال جاى طرح اين پرسش است كه با فرض اينكه اميرالمؤمنين على عليه السلامحكومت را به دست مى گرفت، چه كسانى فتنه برپا مى كردند؟ آيا در رأس فتنه گران همانان نبودند كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله هم پيمان شدند كه نگذارند على عليه السلام به حكومت برسد؟!

آرى! به هيچ وجه قصد آنان از اين اقدام، جلوگيرى از فتنه نبود، بلكه هواى رياست و خلافت، آنها را به شتابزدگى واداشته بود، كه مبادا ديگران آن را به دست آورند. با ارائه دو دليل مى بينيم كه آنان بجز ربودن خلافت، هوايى در سر نداشتند: 1. اگر آنان در مواقع غمخوار اسلام و مسلمانان بودند، مى بايست آن را كه خود در باطن اعتقاد به لياقت و كفايتش داشتند مقدم مى داشتند. 2. اگر آنان به راستى مصلحت اسلام را خواستار بودند و هوايى ديگر به سر نداشتند، چرا از تصميم آخرين لحظه هاى رسول اكرم جلوگيرى و ممانعت نمودند و نگذاشتند نامه اى را كه موجب از بين رفتن اختلاف بود بنويسد؟! بنابراين، پس زدن خليفه اللّه و حامل امانت كبراى الهى، خود فتنه بود كه به عنوان جلوگيرى از فتنه اتفاق افتاد و به هواى رياست چند روزه، به دنيا روى آورده و قرآن كريم را پشت سر انداختند، با اينكه احكامش روشن و فرمان هايش واضح و آشكار است (حسينى زنجانى، 1380، ص 163).

بانوى اسلام اين فريادگر زمان، بر كسانى كه خلافت را در دست گرفتند فرياد مى زند كه: قرآن را رها نكنيد، و اوامر و نواهى آن روشن است و دستورهايى را كه براى مسئله خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله داده آشكار است. پيش بينى لازم را براى بعد از رحلتش كرده و چيزى را در پرده ابهام باقى نگذارده. حضرت زهرا عليهاالسلام به آنها هشدار مى دهد كه اگر يادگار بزرگ پيامبر (قرآن) را رها كنيد و دست به دامن غير آن بزنيد و افكار ناتوان خود را بر تعليمات اسلام مقدم داريد و به بهانه مصلحت انديشى ها يا جلوگيرى از فتنه، خود را حاكم بر قرآن بدانيد نه محكوم فرمان آن، زيان بزرگى دامان شما را خواهد گرفت (مكارم شيرازى، 1384، ص 185).

آتش فتنه در جامعه شما هرگز خاموش نخواهد شد و از آنچه مى ترسيد در آن واقع مى شويد. روح اسلام از ميان شما رخت برمى بندد و جز قشرى بى مغز و ظاهرى بى محتوا چيزى باقى نخواهد ماند (همان، ص 190).

از ديگر اقدامات روشنگرانه آن حضرت در بيان افشاى فتنه هاى معاندين، افشاى ماهيت سياست ستيزى با على عليه السلامبود و صديقه طاهره عليهاالسلام معتقد بود: كسانى كه على عليه السلام را از صحنه بيرون كرده اند، از شدت عمل او در برابر مخالفان دين و قاطعيتش در مقابل دشمنان اسلام و افزون طلبان بيم كرده اند؛ آنان مى دانند على عليه السلام در اجراى عدالت ذره اى كوتاهى نخواهد كرد و در راه تحقق احكام الهى از مرگ نمى هراسد؛ ازاين رو، او را كنار زدند تا به آسانى به اهداف شخصى و خواسته هاى نفسانى شان دست يابند. شايد آن روزها بسيارى از اصحاب و تابعين و كسانى كه تازه مسلمان شده بودند نمى توانستند باور كنند دست هايى كه على عليه السلام را كنار زده اند، از سرِ هواپرستى چنين ظلمى را مرتكب شده باشند؛ چون آنها نيز سال ها در ركاب نبى اكرم صلى الله عليه و آلهشمشير زده و به اسلام گرويده بودند. به علاوه، برخى از آنها جزء دانشمندان جامعه به حساب مى آمدند؛ لذا كسى جرئت نمى كرد به آنان گمان بد برده و آنها را به اين بى دينى و خيانت متهم نمايد. بنابراين، مردم دو گروه بودند: يك گروه، از ريشه دشمنى و مخالفت با على عليه السلام خبر نداشتند و گروه ديگر، شجاعت و شهامت بيان حقايق را نداشتند؛ ولى حضرت زهرا عليهاالسلام با كمال شهامت و شجاعت ماهيت كينه توزانه آنان را افشا كرد و ريشه هاى فاسد دشمنى با مولاى متقيان على عليه السلام را برملا ساخت (مجلسى، 1370، ج 43، ص 159).

ه . اعتراض مؤثر به سكوت خواص

دخت گرامى رسول خدا صلى الله عليه و آله مى ديد كه با خروج رهبرى از محور حق و حقيقت، چه بسا ممكن است امور مهم ديگر نيز دچار آفت شود و هرگونه ساكت ماندن، نوعى مهر تأييد بر كارهاى ناروا باشد و يا حتى براى هميشه كار قانونى جلوه داده شود و نشانى بر حقانيت مدعيان خلافت تلقى گردد. بدين روى، آن حضرت در مواردى مخالفت خود را با اعتراض و انتقاد و شِكوه به اثبات رساند كه سخنان آن حضرت، فرياد دردآلودى بود در حمايت از على عليه السلام وصى و جانشين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه گروهى از بازيگران، آيات قرآن و توصيه هاى مؤكد رسول خدا صلى الله عليه و آله را درباره او نايده گرفته بودند و صاعقه مرگبارى بود كه بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها راسخت غافلگيركرد(مكارم شيرازى،1384،ص142).

فاطمه زهرا عليهاالسلام در آن زمان با اين مسئله روبه رويند كه جريانى با نقشه قبلى عنان جامعه اسلامى را به دست گرفته و به هرجا كه مى خواهد مى برد، ولى مشكل اصلى كه به جامعه آن روز و به آيندگان ضربه زد از جايى شروع شد كه مذهبى هاى سينه چاكِ مبارزِ جنگجو، فقط نگاه مى كردند و هيچ كارى در مقابل اين جريان انجام ندادند (طاهرزاده، 1388، ص 270). ازاين رو، حضرت در بخشى از خطبه معروف خود در مسجد مدينه به آنها خطاب فرمود: اى گروه نقبا و مؤمنين! اى بازوان ملت! اى حافظان اسلام! اين ضعف و غفلت در مورد حق من و اين سهل انگارى از دادخواهى من چرا؟ آيا پدرم رسول خدا نفرموده بايد حرمت هر كس در مورد فرزندان او حفظ شود؛ با چه سرعتى دچار اعمال ناپسند شديد! و چقدر زود آب از دهان بز لاغر ريخت؟ (يعنى دچار غفلت شديد) (قيومى اصفهانى، 1387، ص 234).

نيز در نكوهش پيمان شكنان و سستى و بى تفاوتى مردان فرمودند: يا مَعاشِرَالمُسلِمينَ المُسرِعَة الى قيلِ الباطِلِ المُغضِية عَلَى الفِعلِ القَبيحِ الخاسِرِ اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أم عَلى قُلُوبٍ اَقفالُها (همان، ص 244)؛ اى مسلمانان كه به سوى سخن باطل شتابانيد و اعمال زشت زيانكارانه را ناديده مى گيريد! آيا در قرآن تدبير نمى كنيد يا بر دل ها مهر زده شده است.

در شرح خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام در سرزنش انصار آمده است كه حضرت مى فرمايد: امام على عليه السلام را كه براى ولايت و زمامدارى شايسته ترين بود و به تصرف در امور قضايايى اسلام از ديگران سزاوارتر بود كنار گذاشتيد و به فكر راحتى خود بوديد. على عليه السلام سازشكار نيست و كسى را در بخشش بر ديگرى برتر نمى دارد و مسلما اين موضوع براى شما تنگنا محسوب مى گردد به اين ترتيب و با انتخاب ابوبكر به عنوان خليفه اول و قبول او، از اين تنگنا رهايى يافتيد و به سوى كسى كه مطيع امر شماست و آنچه شما بخواهيد انجام مى دهد، به آنچه كه شما اراده كنيد حكم مى كند روى آورديد (قزوينى، 1381، ص 536). درحالى كه خليفه واقعى پيغمبر در ميان شما موجود است. خدا قبلاً با شما پيمان بسته كه از وى اطاعت كنيد. او كتاب ناطق خدا و قرآن صادق و نور درخشنده است و بر خودتان امين باشيد؛ شما كه نمايندگان امر و نهى خدا و حامل دين و علوم نبوت هستيد (امينى، 1373، ص 165).

در شرح خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام در فراز ديگرى از سخنانش در رابطه با سكوت و بى تفاوتى هاى خواص چنين مى فرمايد: هدف من اتمام حجت است، وگرنه اميدى به شما ندارم. با سكوت خود، صحه بر پاى مظالم گذارديد و همه چيز را زيرسؤال برديد. و گمان مبريد كه اين سكوت و بى تفاوتى ها براى شما ارزان تمام مى شود و شما ميوه تلخ آن را در همين دنيا به صورت حكومت هاى جبارى همچون بنى اميه و بنى عباس كه نه بر نسل هاى آينده شما رحم مى كنند و نه بر اسلام و قرآن، خواهيد چشيد. و سخنان امروز من در تاريخ اسلام ثبت مى شود و آيندگان قضاوت خواهند كرد (مكارم شيرازى، 1384، ص 208).

حضرت زهرا عليهاالسلام در بخشى از سخنان خود در جمع زنان مهاجر و انصار كه براى عيادت او آمده بودند، در اعتراض به مردانشان فرمود: چه زشت است كندى شمشيرها و سستى بازيچه بودن مردانتان (طبرسى، 1381، ص 24) و ادامه داد: واى بر آنان! چرا خلافت را از مركز رسالت و پايه هاى نبوت و راهنما و مهبط وحى جبرئيل بيرون برند (همان) و فرمود: چه باعث شد كه (با على كينه توزى كنند) از ابى الحسن انتقام گرفتند؟ آرى، به خدا انتقام گرفتند به خاطر سوزش تيغ او (و پايدارى او) (همان).

حضرت زهرا عليهاالسلام عمل اصحاب را پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهنخستين عملى مى داند كه بدون اساس الهى است و كوچك ترين انگيزه الهى ندارد. حضرت خوب درك مى كند كه با اين گام انحرافى، اسلام چهره اصلى خويش را از دست خواهد داد و از آن نامى نخواهد ماند؛ ازاين رو، با تمام قوا مى خواهد اعوجاجى را كه در خط اصيل اسلام پديد آمده است اصلاح كند و زمام امت پدرش را به دست خداوند بسپارد تا مسلمانان به ريسمان محكم اسلامى چنگ زنند و دين پدرش مصونيت يابد.

و. گريه بر مظلوميت اميرالمؤمنين على عليه السلام

از روزى كه خلافت اميرالمؤمنين على عليه السلام غصب گرديد، مبارزه اى فكرى و فرهنگى و غيرظاهرى در شيوه فعاليت فاطمه عليهاالسلام قرار گرفت كه گاه اعتراض خود را با گريه هاى هدفمند در جهت مبارزاتش عليه حاكم وقت به گوش همگان مى رساند.

ناله هاى حضرت در مدينه منتشر مى شد، به گونه اى كه هركس او را مى ديد اين سؤال برايش پيش مى آمد كه چرا اينقدر گريه مى كند؟ و همين گريه ها بود كه گاهى افراد را نادم و پشيمان مى كرد و احساسات آنها را به هيجان مى آورد. با اعتراضاتى كه عليه او صورت گرفت، مانع گريه آن حضرت شدند. لذا حضرت على عليه السلام براى آسايش فاطمه عليهاالسلام سايبانى در بقيع بنا كرد و حضرت براى گريه كردن روزها به بيرون مدينه رفته و در آنجا ناله سر مى داد كه بعدها به بيت الاحزان ناميده شد (مجلسى، 1370، ج 43، ص 174).

البته گريه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام علل و عوامل متعددى داشت. مهم ترين چيزى كه روح حساس و غيور بانوى بزرگ اسلام را ناراحت مى ساخت اين بود كه مى ديد اسلام از مسير واقعى منحرف شده و با خانه نشين شدن اميرالمؤمنين عليه السلام و روى كار آمدن منافقان، انحراف در رهبرى اسلام و مسلمانان پيدا شده و زحمات بى امان و شبانه روزى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آلهدر طول بيست و سه سال پرتلاش همه از بين مى رفت و از اسلام جز صورت و نامى بيش نمى ماند و به دنبال اين انحراف صدها و هزاران انحراف غيرقابل جبران ديگرى پيش مى آمد ـ چنان كه پيش آمد ـ و اين مصيبتى بود كه نه تنها براى فاطمه عليهاالسلام، بلكه براى هيچ مسلمان مسئولى قابل تحمل نبود، گريه و اشك ها نشانه شعور و بيدارى از وقوع فاجعه اى بزرگ در فرهنگ بشريت است.

مسلمانان در جهت پايان بخشيدن به گريه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام بسيار كوشيدند، ولى تلاششان ناكام ماند و اشك هاى اعتراض دخت رسول خدا صلى الله عليه و آلههمچنان بر دامن پاكش فرو مى ريخت. در اين موقعيت، حضرت احساس كرد تمام درهايى كه پيامبر به فرمان خدا بر روى همگان بسته و تنها بر على و فاطمه گشوده بود، بر آن دو بسته و بر ديگران گشوده شده اند؛ حقوق معنوى او و رهبرى بر حق الهى كه خداوند تنها به همسر و فرزندانش عطا فرموده بود، در جامعه اسلامى جديد ضايع و تباه گشته است (حكمت نيا، 1384، ص 109).

ظلم به معناى پايمال كردن حقوق ديگران است و چون حضرت امير عليه السلام امام واجب الاطاعه و خليفه بلافصل و برترين آفريده پس از خاتم الانبيا بود، غصب خلافت حضرت، دروغ بستن بر او، انكار فضايل وى و پيروى نكردن از دستورهايش هريك ظلم بزرگ به شمار مى رود كه بايد بر اين مظلوميت گريست (بابايى، 1380، ص 229).

و به خاطر همين مظلوميت ها بود كه گاه آه دردآلودى از عمق جان حضرت زهرا عليهاالسلام برمى آمد و گريه مى كرد و مى فرمود: كيست ياور براى على، آن يارى كننده كيست؟ (مجلسى، 1370،ج3،ص 253).

دختر طلحه در يكى از روزهاى غمبار پس از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله خدمت فاطمه رسيد و با اظهار ناراحتى از گريه هاى دلخراش آن بانو، با شگفتى پرسيد: فاطمه! چه چيزى شما را اين گونه به گريه و زارى واداشته است؟ كه حضرت به پيشينه جريانات در زمان رسول صلى الله عليه و آله و كينه اى كه از على عليه السلام در دل كسانى مانده بود ولى قدرت اظهار نداشتند و پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله برملا كردند، اشاره كرد (همان، ص 157).

گريه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام بر مظلوميت على عليه السلام حتى تا آخرين ساعات حيات او ادامه داشت، آن گاه كه وفات فاطمه عليهاالسلام نزديك شد، به شدت گريست و چون امام على عليه السلام از علت گريه او سؤال كرد، فرمود: ابكى لما تلقى بعدى؛ بر مصيبت هايى كه پس از من بر تو خواهد باريد گريه مى كنم (همان، ص 53).

آرى! حضرت با غم و اندوهى كه در درون داشت و اشك در ديده، به ديدار پروردگار شتافت تا در آن سرا از مظلوميت امام خويش سخن گويد و بر ستم هايى كه بر حجت خدا شده است شهادت دهد.

ز. بيان واقعيت در وصيت نامه سياسى، تاريخى

حضرت زهرا عليهاالسلام آن قدر در هدف خويش پايدار بود كه نه تنها تا آخرين ساعات زندگى مبارزه را تعقيب كرد، بلكه دامن مبارزه را تا قيامت توسعه داد و مبارزاتش را با وصيتش حتى بعد از مرگ نيز ادامه داد. حضرت زهرا عليهاالسلامبا ارائه تدبيرى خردمندانه عرصه ستم ستيزى و ميدان مبارزه با دشمن را فراتر از زمان و مكان گسترش داده بود تا تمامى افراد از ارزش دوستى هاى الهى و زشتى دشمنى هاى شيطانى تا روز رستاخيز آگاهى يابند. ازاين رو، در بخشى از وصيت نامه آن حضرت آمده است كه فرمود: امتى كه عهد و پيمان خدا و پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آلهرا درباره (ولايت) اميرالمؤمنين على عليه السلام شكستند و نسبت به حق من ظلم كردند، بر پيكر من نماز نگزارند و... آنهايى كه نسبت به خدا و رسولش تذكر و هشدار مى دادم كه در مورد ما (اهل بيت) ظلم روا مداريد و حق مسلمى را كه خدا براى ما قرار داده است غصب نكنيد، در تاريكى شب جواب مساعد مى دادند (كه شما را يارى مى كنيم)، و در روز روشن دست از يارى ما برمى داشتند، حق ندارند بر من نماز گزارند (دشتى، 1377، ص 300).

و در ادامه مى فرمايد: مرا شب دفن كن؛ آن هنگام كه چشم ها آرام گرفته و ديده ها به خواب رفته باشند (همان، ص 330). اين وصيت سياسى و تاريخى، ضربه سهمگينى بر پيكر دشمنان ولايت وارد ساخت، ضربه اى كه تا قيام قيامت استمرار خواهد داشت و سندى زنده و ماندگار بر محكوميت حكومت خلفا و غيرعادلانه بودن آن از منظر زهراى مرضيه عليهاالسلام به شمار مى آيد.

آرى! اين صداى فاطمه عليهاالسلام است كه تا تاريخ باقى است، با سخنرانى و دفاعش و با اشك و سكوتش و با قهر روشنگرش و عاقبت با وصيت و قبر بى نشانش، از ولىّ اش دفاع نمود و مظلمويتش را بر جهان و جهانيان ثابت كرد.

نتيجه گيرى

حضرت زهرا عليهاالسلام در همان آغاز فتنه اى كه بعد از جريان سقيفه، توسط سياست بازان روى داد، نقش خود را به خوبى ايفا كرد، و به دفاع از ولايت بر حق و الهى على عليه السلام پرداخت. در دفاع از حق كمترين ترديدى به خود راه نداد و تا پاى جان از ولايت، در قالب هاى مختلف دفاع كرد. براى دفاع از ولايت، فدك بهانه اى مى شود تا حضرت زهرا عليهاالسلام با بيان سخنرانى هايش به دفاع از ولايت و حق از دست رفته على عليه السلامبپردازد و با بيان شاخص هاى شايستگى خلافت كه صلاح و مصلحت جامعه نوپاى اسلام را در رهبرى و امامت حضرت على عليه السلاممى دانست، به تبيين حقيقت ولايت پرداخت و تنها او را شايسته اين مقام و منصب دانست. در دفاع از ولايت، فتنه هاى معاندان را افشا كرد و عواقب زيانبار آن را بيان نمود و اعتراض خود را نسبت به كسانى كه سكوت كردند و با سكوت خود، صحه بر پاى مظالم گذاردند و زمينه ساز بروز فتنه ها شدند اعلام كرد. حضرت زهرا عليهاالسلام بارها اعتراض خود را با گريه هاى هدفمند در جهت مبارزاتش عليه حاكم وقت و نارضايتى از دستگاه حاكم به گوش همگان مى رساند و در نهايت، با وصيت نامه سياسى ـ تاريخى خود، تير نهايى فدايى ولايت را زد و دامن مبارزه را تا قيام قيامت توسعه داد و با دفن شبانه و قبر بى نشانش، از ولىّ اش دفاع نمود و مظلوميتش را به جهان و جهانيان ثابت كرد. ايشان با انگيزه الهى و با حفظ بصيرت، به دفاع از حقيقت ولايت و احقاق اين حق پرداخت و بذر مبارزه اى پاشيد كه هنوز ادامه دارد و هدفش قرار دادن حاكميت بر محور حق و عدل بود نه سود و ظلم؛ و به ما آموخت كه دفاع از ولايت حقى نيست كه تعطيل بردار باشد. بايد در همه حال پشتيبان حريم ولايت بود، حتى در اوج غربت و تنهايى. بايد براى پيروزى هرچند با اميدى ضعيف تلاش كرد. بايد با نظام ستم پيشه حاكم مبارزه كرد؛ اگر توانست، آن را مغلوب ساخت و اگر نتوانست، دست كم محكوم نمود؛ كه اگر باطل را نمى توان ساقط كرد، مى توان رسوا ساخت.

منابع

امينى، ابراهيم، 1373، فاطمه زهرا عليهاالسلام بانوى نمونه اسلام، چ پنجم، قم، شفق.

بابايى، على اكبر، 1386، دانشنامه امام على عليه السلام چ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

حسينى زنجانى، عزالدين، 1380، شرح خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام، چ سوم، قم، دفتر تبليغات اسلامى.

حكمت نيا، مريم، 1384، شيعه و دفاع از حريم آن در خطبه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام، بانوان شيعه، ش 4.

دشتى، محمد، 1377، فرهنگ سخنان فاطمه عليهاالسلام، چ شانزدهم، قم، مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين عليه السلام.

رسولى محلاتى، هاشم، 1379، زندگانى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و دختران آن حضرت،چ هشتم،تهران،دفترنشرفرهنگ اسلامى.

صدوق، محمدبن على، 1403ق، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، نشر اسلامى.

صفايى حايرى، على، 1383، روزهاى فاطمه عليهاالسلام: شرحى بر خطبه فدك، چ دوم، بى جا، ليله القدر.

طاهرزاده، اصغر، 1388، بصيرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، چ دوم، اصفهان، لب الميزان.

طبرسى، احمدبن على، 1381، الاحتجاج، ترجمه بهزادجعفرى، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

قزوينى، محمدكاظم، 1381، فاطمه الزهرا عليهاالسلام از ولادت تا شهادت، ترجمه حسين فريدونى، چ ششم، تهران، آفاق.

قيومى اصفهانى، جواد، 1387، صحيفه حضرت زهرا عليهاالسلام، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.

كلينى، محمدبن يعقوب، 1403ق، روضه الكافى، بيروت، دارالتعارف.

مجلسى، محمدباقر، 1370، بحارالانوار، چ سوم، تهران، كتابفروشى اسلاميه.

مجلسى، محمدباقر، 1386، جلاءالعيون، چ دوم، مشهد، واسع دامينه.

مسعودى، على بن حسين، 1409ق، مروج الذهب، چ دوم، قم، دارالهجره.

مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1409ق، الاختصاص، تحقيق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضى.

مكارم شيرازى، ناصر، 1384، زهرا برترين بانوى جهان، چ سيزدهم، قم، سرور.

يعقوبى، احمدبن ابى يعقوب، 1379، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دارصادر.

سال انتشار: 
23
شماره مجله: 
196
شماره صفحه: 
51