معرفت، سال بیست و سوم، شماره دوم، پیاپی 197، اردیبهشت 1393، صفحات 31-

    مرحله مطالعه اکتشافى در نظریه ‏پردازى قرآنى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    مصطفی کریمی / *استادیار - گروه علوم قرآن و تفسیر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / karimi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    هدایت و تعالى به قرآن و درمان دردهاى مادى و معنوى جوامع اسلامى با آن، تنها در سایه استخراج نظریه قرآن کریم در مسائل گوناگون و عمل به آنها میسر است. فهم قرآن کریم دو روش کلى دارد: یکى، تفسیر ترتیبى که در پى فهم مفاد فردى و مراد الهى از تک ‏تک آیات است؛ و دیگرى، نظریه ‏پردازى و تفسیر موضوعى، که تلاشى است براى استنباط نظریه قرآن کریم در باب مسائل گوناگون، از طریق جمع ‏آورى و دسته‏بندى تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند. براى رسیدن به دیدگاه‏هاى قرآن، داشتن مبانى صحیح و طى کردن تمام مراحل با شیوه درست و به ‏دور از آسیب، لازم است. ازجمله آن مراحل، مطالعه اکتشافى آیات است که اهمیت شایان توجه دارد؛ زیرا جست ‏وجو و جمع ‏آورى آیات براى تهیه مواد اولیه نظریه ‏پردازى قرآنى در این مرحله انجام مى ‏گیرد. این مقاله شیوه و آسیب‏ هاى مرحله مطالعه اکتشافى را واکاوى مى‏کند. هدف، فراهم کردن زمینه، نظریه‏پردازى قرآنى درست و رفع برخى از آسیب‏هاى نظریه‏ پردازى قرآنى است. گردآورى مطالب به صورت مطالعه کتابخانه‏اى و فیش‏بردارى خواهد بود و پردازش مطالب به‏ صورت توصیفى و تحلیلى.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیست و سوم ـ شماره 197 (ویژه علوم قرآنى)

    مصطفى کریمى : استادیار گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. karimi@qabas.net

    دریافت: 12/6/92               پذیرش: 22/12/92
    چکیده
    هدایت و تعالى به قرآن و درمان دردهاى مادى و معنوى جوامع اسلامى با آن، تنها در سایه استخراج نظریه قرآن کریم در مسائل گوناگون و عمل به آنها میسر است. فهم قرآن کریم دو روش کلى دارد: یکى، تفسیر ترتیبى که در پى فهم مفاد فردى و مراد الهى از تک ‏تک آیات است؛ و دیگرى، نظریه ‏پردازى و تفسیر موضوعى، که تلاشى است براى استنباط نظریه قرآن کریم در باب مسائل گوناگون، از طریق جمع ‏آورى و دسته‏بندى تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند. براى رسیدن به دیدگاه‏هاى قرآن، داشتن مبانى صحیح و طى کردن تمام مراحل با شیوه درست و به ‏دور از آسیب، لازم است. ازجمله آن مراحل، مطالعه اکتشافى آیات است که اهمیت شایان توجه دارد؛ زیرا جست ‏وجو و جمع ‏آورى آیات براى تهیه مواد اولیه نظریه ‏پردازى قرآنى در این مرحله انجام مى ‏گیرد.
    این مقاله شیوه و آسیب‏ هاى مرحله مطالعه اکتشافى را واکاوى مى‏کند. هدف، فراهم کردن زمینه، نظریه‏پردازى قرآنى درست و رفع برخى از آسیب‏هاى نظریه‏ پردازى قرآنى است. گردآورى مطالب به صورت مطالعه کتابخانه‏اى و فیش‏بردارى خواهد بود و پردازش مطالب به‏ صورت توصیفى و تحلیلى.

    کلیدواژه‏ ها: قرآن، نظریه ‏پردازى قرآنى، تفسیر موضوعى، مطالعه اکتشافى، شیوه‏هاى مطالعه اکتشافى، آسیب ‏هاى مطالعه اکتشافى.
     

    مقدّمه

    قرآن کریم نخستین و استوارترین منبع اسلام، آخرین مرتبه وحى، کامل ترین مرحله برنامه خداوندى و رهاورد آسمانى والاترین انسان، حضرت محمد صلى الله علیه و آله، براى بشریت است. یکى از ویژگى هاى برجسته اى که قرآن براى خود مى شمارد، جامعیت و گستردگى قلمرو موضوعى است؛ ازجمله مى فرماید: وَ نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیانا لِکُلِّ شَى ء(نحل: 89). این گنجینه معارف الهى آمده است تا هماره راهنماى انسان ها به سعادت و راستى و درمان دردهاى آنها باشد: یهْدِى بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (مائده: 16). رسول اکرم صلى الله علیه و آلهبه مدد این کتاب الهى مردمان دوران جاهلیت را از کمند جهل و تاریکى رهانید و به نور توحید رساند. مسلمانان تا زمانى در مسیر تکامل مادى و معنوى بودند که به فهم صحیح از قرآن کریم عمل کردند و آن هنگام این پیشرفت از حرکت ایستاد و عقب ماندگى جوامع اسلامى آغاز شد که مسلمانان قرآن را ملاک زندگى فردى و اجتماعى خود قرار ندادند. برگشت به آن عزت و تعالى و درمان دردهاى مادى و معنوى جوامع اسلامى تنها در سایه عمل به فهم صحیح قرآن کریم میسر است. فهم قرآن کریم دو روش کلى دارد: یکى، در پى فهم مفاد فردى و مراد الهى از تک تک آیات است که از آن به تفسیر ترتیبى یاد مى شود. و دیگر، تلاشى است براى استنباط نظریه قرآن کریم در باب مسائل گوناگون، از طریق جمع آورى و دسته بندى تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند آنها. از این روش تفسیرى، به نظریه پردازى قرآنى یا تفسیر موضوعى (ر.ک: کریمى، 1389) نام مى برند.

    دو برداشت از نظریه وجود دارد: یکى، برداشت عامیانه، که در آن، نظریه به جاى نظر به کار مى رود. دیگرى، برداشت علمى، که طبق آن، نظریه بنیاد هر فعالیت علمى را تشکیل مى دهد. نظریه به معنا و برداشت دوم، مقصود این تحقیق است و طبق این مقصود از نظریه، تفسیر موضوعى که در پى استخراج نظریه قرآن است، مساوى با نظریه پردازى قرآنى خواهد بود.

    نظریه به معناى موردنظر را گوناگون تعریف کرده اند. برخى از آنها بدین گونه است:

    1. نظریه عبارت است از: مجموعه اى به هم پیوسته و نظام یافته از گفتارها که بیانگر بخشى از واقعیت است (رفیع پور، 1347، ص 93).

    2. نظریه ساختار منسجمى از گزاره هاست که به توضیح، تبیین، و تفسیرهاى مختلفى درباره جهان هستى و پدیده هاى آن و وقایع و مناسبات انسانى (و محیطى) مى پردازد و امکان تعمیم، تطبیق، پیش بینى و تغییر را ایجاد مى کند (ر.ک: سایت دبیرخانه هیئت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، 1386).

    3. نظریه، همنگرى جامع قضایاى متعدد در قالب یک مجموعه پیوسته و منطقى است که به کمک آن، مى توان برخى از پدیده ها را تبیین کرد (ر.ک: توسلى، 1376، ص 24ـ25؛ صمدى، 1389، ص 33).

    4. نظریه مجموعه به هم پیوسته از سازه ها، مفاهیم، تعاریف و قضایاست که براى تبیین و پیش بینى پدیده ها، از راه تشخیص روابط بین متغیرها، یک نظر نظامدار درباره این پدیده ها ارائه مى دهد (هومن، 1391، ص 11).

    هریک از تعریف هاى بیان شده به یک یا چند بعد از ابعاد نظریه توجه دارد. باید نظریه را به گونه اى تعریف کنیم که از یک سو، هریک از تحقیقات بنیادى، کاربردى و توسعه اى را شامل شود و طبق آن تعریف، بتوان حاصل پژوهش در باب تعریف (سؤال از چیستى)، توصیف (سؤال از چگونگى)، توصیه (سؤال از وظایف اخلاقى و رفتارهاى تکلیفى)، تبیین (سؤال از چرایى و علت) و توجیه (سؤال از دلیل معقول) را نظریه خواند. از سوى دیگر، تنها بتوان مجموعه قضایا و گزاره هاى نظام مند را نظریه دانست. بنابراین، نظریه عبارت است از: مجموعه گزاره هاى نظام مند که وجود امرى را ثابت مى کند، چیستى یا چگونگى چیزى را توضیح مى دهد و یا شایسته بودن رفتارى و ضرورت انجام کارى را تبیین یا توجیه مى کند (ر.ک: سایت دبیرخانه هیئت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، 1386).

    مراد از مطالعه اکتشافى بررسى قرآن کریم براى شناسایى و جمع آورى آیات مربوط به مسئله مورد بحث است.

    تنها با نظریه پردازى درست، مى توان به دیدگاه قرآن رسید و براى نیازهاى انسان ها، پاسخ مناسب، براى دردهاى فردى و اجتماعى آنها، درمان و براى مشکلات ایشان راه حل درخور از قرآن کریم پیدا کرد. افزون بر این، نظریه پردازى قرآنى آثار و برکات دیگرى نیز دارد که ضرورت دارد آن را بیشتر روشن کرد. برخى از این آثار عبارتند از: بهره مندى درست از قرآن، بهتر نمایان شدن جاودانگى و پویایى قرآن، بهره مندى از قرآن در افق هاى گسترده، نمایان تر ساختن هماهنگى درونى قرآن، فراهم شدن زمینه تعامل قرآن با وقایع خارجى، روشن شدن شرایط اجتماعى برخى موضوعات قرآنى، پاسخ یابى براى شبهات، تخصصى شدن تحقیقات قرآنى و در خدمت قرآن قرار گرفتن دانش بشرى. اما از این میان، با مطرح شدن اسلامى سازى دانش در این قرن و اهمیت یافتن تهیه نظام اسلامى مدون قرآنى، بعد از شکل گیرى حکومت اسلامى در ایران، این همه آثار و برکات تنها از آن روش صحیح نظریه پردازى است که بر مبانى نظرى متقن استوار باشد و از قواعد صحیح استفاده کند و تمام مراحل را بدون آسیب طى کند.

    به رغم اقبال خوب به تفسیر موضوعى در سال هاى اخیر و بروز و ظهور تحقیقات شایان توجه (ر.ک: گروه کارورزى تفسیر موضوعى، 1384)، مباحث نظرى در باب تفسیر موضوعى ازجمله مراحل آن، به خوبى تنقیح و تبیین نشده و همچنان نیازمند تحقیق و بررسى بیشترى است. تبیین نشدن این مسائل و عدم توجه محققان به آنها، موجب شده است نظریه پردازى هاى قرآنى، تفاسیر موضوعى قرآن کریم و تک نگارى هاى مربوط به موضوعات قرآنى کاستى ها و آسیب هایى داشته باشند. این تحقیق زمینه رفع چنین آسیب ها فراهم مى کند. مرحله مطالعه اکتشافى نسبت به مراحل دیگر نظریه پردازى قرآنى شایان توجه است؛ زیرا سرآغاز هر پژوهشى پس از مشخص کردن مسئله و ایضاح آن و فراهم کردن مقدّمات، و گردآورى مواد اولیه است.

    گرچه برخى منابع در کنار دیگر مراحل تفسیر موضوعى و نظریه پردازى، ازمرحله مطالعه اکتشافى آیات قرآنى سخن گفته اند (ر.ک: جوادى آملى، 1374، ص 51ـ52؛ الدغامین، 1428ق، ص 67ـ87؛ فتحى، 1385)؛ لکن منابع موجود آن مراحل، ازجمله مرحله مطالعه اکتشافى را همراه با بیان شیوه و آسیب هاى آن بررسى نکرده اند. ازاین رو، مقاله حاضر مرحله مطالعه اکتشافى را با این نگاه واکاوى مى کند. هدف این تحقیق آن است که با تبیین دقیق روش و آسیب هاى یکى از مراحل نظریه پردازى قرآنى، زمینه رفع برخى از آسیب هاى نظریه پردازى قرآنى را فراهم آورد. در این مقاله گردآورى مطالب به صورت مطالعه کتابخانه اى و فیش بردارى خواهد بود و پردازش مطالب آن در مسائل مربوط به مفهوم شناسى به صورت توصیفى و در بقیه مسائل به صورت تحلیلى است.

    1. ضرورت جمع آورى تمام آیات مربوط به مسئله

    مواد اولیه نظریه پردازى قرآنى، آیات قرآن کریم است. قرآن کریم در طى سالیانى به صورت تدریجى از سوى خدا نازل شده است. آیات مربوط به مسائل و موضوعات قرآنى به صورت مجموعى و کنار هم نیامده است، بلکه قرآن کریم در راستاى هدف خود نسبت به هدایت همه جانبه انسان ها، در یک آیه از چند مسئله سخن گفته است و نیز در مواردى، مطالب مربوط به یک مسئله در سور و آیات متعدد آمده است. ازاین رو، گردآورى تمام آیات مرتبط، نفیا و اثباتا (جوادى آملى، 1374، ص 51) شرط لازم براى دستیابى به نظریه قرآنى است (الدغامین، 1428ق، ص 35؛ سعید، 1411ق، ص 74). محقق قرآنى براى رسیدن به دیدگاه قرآن در هر مسئله، باید آیات مربوط را در سرتاسر قرآن جست وجو و جمع آورى نماید. تنها در این صورت است که مى توان نظریه به دست آمده را مراد خدا دانست و آن را نظریه قرآن خواند.

    2. شیوه هاى اکتشاف و جمع آورى آیات

    براى اطمینان از استخراج تمام آیات مربوط به مسئله، باید به شیوه هاى مختلف آیات را جست وجو کرد و از تمام ابزارها، ازجمله معجم هاى لفظى و موضوعى، بهره برد. در کنار استفاده از معاجم، بررسى میدانى سرتاسر قرآن نیز لازم است. به سه شیوه کلى مى توان آیات را شناسایى و استخراج کرد (ر.ک: نیازاده، 1384): یکى، جست وجو و جمع آورى آیات مرتبط لفظى؛ دوم، جست وجو و گردآورى آیات مرتبط مفهومى؛ و سوم، گردآورى آیات ناظر به هم.

    1ـ2. جست وجوى لفظى در آیات و گردآورى آنها

    در مرحله گردآورى آیات، نخست آیاتى که از نظر لفظ با مسئله مربوط است، انتخاب و جمع آورى مى شود. مفسر موضوعى در این شیوه، واژگان مورد جست وجو را مشخص کرده و با استفاده از معجم ها و فرهنگ هاى لفظى قرآن کریم، نرم افزارها و مطالعه استقرایى سرتاسر قرآن، آیات را شناسایى و جمع آورى مى کند. براى دستیابى و استخراج تمام آیات مرتبط لفظى با مسئله، افزون بر پى گیرى واژه عنوان مسئله، باید واژگانى که به گونه اى با آن ارتباط لفظى دارند نیز، شناسایى و در قرآن کریم جست وجو شود. بر این اساس، بر مفسر موضوعى است که تمام واژگانى را که به نوعى با مسئله ارتباط لفظى دارند، جست وجو و جمع آورى کند. الفاظى که در این قسمت باید جست وجو شود عبارتند از:

    الف) لفظ اصلى عنوان: اولین کار در جمع آورى آیات، این است که واژه اصلى عنوان در قرآن کریم جست وجو شود. درصورتى که واژه موردنظر عربى نیست، محقق با مراجعه به فرهنگ واژگان، معادل عربى واژه اصلى عنوان را پیدا کرده و آن را در قرآن دنبال مى کند. عنایت به این نکته ضرورى است که برخى واژگان، معانى یا کاربردهاى متعددى دارند و ممکن است قرآن کریم آن واژگان را در بیش از یک معنا به کار برده باشد (ر.ک: دامغانى، 1416ق؛ حمیرى نیسابورى، 1380)؛ لکن تنها یکى از آن معانى مربوط به تحقیق است؛ در این صورت، مفسر باید دقت کند و از میان آیاتى که واژه موردنظر را دارند، تنها مواردى را جمع آورى کند که آن واژه را در معناى موردنظر به کار برده است. در این موارد، نخست با مراجعه به کتاب هاى لغت روشن مى شود آن واژه چه کاربردهایى دارد و سپس با استفاده از قواعد تفسیر (ر.ک: بابایى و دیران، 1379، ص 261ـ262) و قراین لازم، مى توان به دست آورد که آن واژه در معناى موردنظر به کار رفته است یا معناى دیگرى دارد. مثلاً، پژوهشگرى که در باب دین و مسائل آن از نگاه قرآن تحقیق مى کند، با مراجعه به فرهنگ هاى لغوى به این نتیجه مى رسد که کاربرد لغوى واژه دین عبارت است از: بندگى، جزا و آیین (فراهیدى، 1414ق، ج 8، ص 73؛ ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 169ـ171). وى در جست وجوى آیات وقتى به آیه شریفه مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ مى رسد، با عنایت به اضافه شدن یوم بر الدین، متوجه مى شود که دین در این آیه شریفه به معناى جزا است، نه آیین. بنابراین، آیه شریفه مربوط به مسئله تحقیق وى نبوده و آن را برنمى گزیند.

    ب) واژگان هم خانواده واژه اصلى عنوان: در برخى از موارد، خود عنوان تحقیق در قرآن کریم نیامده است، ولى واژگان هم خانواده آن در آیات یافت مى شود. در این موارد، باید واژگان هم خانواده را به شکل هاى مختلف مانند افعال، اسامى مشتق و... در قرآن کریم جست وجو کرد. براى نمونه، قرآن کریم واژه عقل و عاقل را هیچ گاه به کار نبرده است، ولى شکل فعلى آن را، در صیغه هاى گوناگون، آورده است.

    ج) واژگان مترادف و قریب المعنى: ادیبان و لغت شناسان درباره وجود واژگان مترادف در زبان عربى اختلاف دارند (ر.ک: سیوطى، بى تا الف، ج 1، ص 37) و درباره کاربردهاى قرآنى این گونه الفاظ بین اندیشمندان علوم قرآن بحث هست (ر.ک: راغب اصفهانى، 1416ق، ص 55). با این حال، برخى از واژگان قرآن کریم هم مفهوم به نظر مى رسند و نیز برخى از واژگان آن قریب المعنى هستند. مثلاً، قرآن کریم مفهوم گناه را با واژگانى مانند اثم، اصر، ثقل، جناح، حرام، جنث، حوب، رجس آورده است و مفهوم جنگ را با الفاظى همچون حرب و قتال، بیان مى فرماید. برخى از واژگان قرآن مانند واژه استقامت و صبر نیز قریب المعنى هستند. ازاین رو، بر مفسر موضوعى است که با مراجعه به فرهنگ واژگان و کتاب هاى وجوه و نظایر، تمام آیاتى را که الفاظ مترادف عنوان و قریب المعنى آن را دارند شناسایى و جمع آورى کند.

    د) واژگان مفرد و جمع: در تحقیق قرآنى از مسائل مربوط به یک گروه خاص، افزون بر آیاتى که واژه جمع را آورده است، شناسایى و استخراج آیات داراى واژگان مفرد نیز لازم است. براى نمونه، هنگام تحقیق از اهداف پیامبران از نگاه قرآن کریم، بدون شک، آیاتى که با لفظ انبیاء یا رسل (حدید: 25) به این مسئله اشاره دارد، جمع آورى مى شود. در کنار این گونه آیات، گزاره هاى قرآنى که از اهداف نبوت پیامبر خاص نیز سخن گفته است، نیز شناسایى و جمع آورى مى شود. مانند این آیه شریفه، که یکى از اهداف رسالت حضرت محمد صلى الله علیه و آله را داورى میان مردم و رفع اختلاف بین آنها بیان مى فرماید: إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَینَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیما (نساء: 105)؛ ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به موجب آنچه خدا به تو آموخته داورى کنى،وزنهارجانب دارى خیانتکاران مباش.

    نکته: درصورتى که هنگام جمع آورى آیات، معلوم شود که مطلب بیان شده درباره فرد یا بعضى از افراد گروه، ویژه ایشان است و نمى توان به تمام گروه نسبت داد، در بحث از گروه نباید این گونه آیات جمع شود و اگر جمع آورى شده و هنگام تفسیر آیات این مطلب روشن شد، آیه کنار گذاشته مى شود. از باب نمونه، قرآن کریم براى برخى از پیامبران مقام امامت (ر.ک: طباطبائى، 1417ق، ج 1، ص 272) بیان مى کند؛ درباره حضرت ابراهیم علیه السلام مى فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما قَالَ وَمِن ذُرِّیتِى قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدىِ الظَّالِمِینَ (بقره: 124)؛ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او ]فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. [ابراهیم ]پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى رسد.

    همچنین در آیه دیگر، بعد از یاد کرد چند تن از پیامبران الهى مى فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ (انبیاء: 73)؛ و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند.

    این قاعده در بررسى نظر قرآن کریم پیرامون مسائل مربوط به افراد یک گروه نیز، به شکل عکس، جارى است؛ یعنى در کنار آیات مربوط به فرد موردنظر، آیات بیانگر مسئله درباره تمام افراد نیز باید استخراج شود. و نیز این قاعده در مورد جنس و افراد آن جارى است. براى نمونه، به منظور بررسى اهداف هریک از پیامبران، آیه زیر که داورى میان مردم را از اهداف تمام پیامبران مى شمارد، جمع آورى مى شود: کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ... (بقره: 213)؛ مردم امتى یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب خود را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داورى کنند... .

    ه) واژگان متقابل و متضاد: در برخى موارد قاعده مشهور تُعرف الاشیاءُ باضدادها؛ کارساز است و براى شناخت ویژگى هاى یک مسئله، آگاهى از امور متضاد با آن کمک مى کند. ازاین رو، در بررسى مسائل قرآنى، افزون بر آیات دربردارنده آن مسئله، آیات مربوط به واژگان متضاد آن نیز جست وجو مى شود. مثلاً جمع آورى آیات بیانگر ویژگى هاى بزهکاران، به مفسر در کشف نظریه قرآن کریم درباره پرهیزگاران یارى مى رساند. خود قرآن کریم نیز گاه اوصاف یا وضعیت این دو گروه در آخرت را کنار هم بیان فرموده است؛ مانند (ر.ک: شعراء: 90و91): یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدا وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدا(مریم: 85و86)؛ [یاد کن ]روزى را که پرهیزگاران را به سوى [خداى ]رحمان گروه گروه محشور مى کنیم. و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى رانیم.

    2ـ2. جست وجو و گردآورى مفهومى در آیات

    براى به دست آوردن نظریه قرآن کریم در یک مسئله، گردآورى آیات مرتبط لفظى کفایت نمى کند؛ زیرا قرآن کریم به برخى از مسائل با لفظ خاص اشاره نفرموده است، بلکه مفهوم آن را با عبارت ها و الفاظ دیگرى بیان فرموده است. مثلاً، آیات بسیارى بر رحمت الهى دلالت دارد، بى آنکه ماده رحم یا مشتقات آن در آنها به کار رفته باشد؛ مانند: وَلَوْ یؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیهَا مِن دَآبَّة (نحل: 61)؛ و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى کرد، جنبنده اى بر روى زمین باقى نمى گذاشت.

    این آیه و آیات مشابه آن، بدون کاربرد واژه رحم و مشتقات آن، نهایت لطف و رحمت الهى نسبت به بندگانش را نشان مى دهد (ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، 1377، ج 1، ص 30).

    براى شناسایى این نوع آیات در نظریه پردازى قرآنى، افزون بر مطالعه کل قرآن کریم براى این منظور، از نرم افزارها (نرم افزار منشور قرآن) و کتاب هاى معاجم و تصانیف نیز استفاده مى شود. در ذیل، به برخى از این کتاب ها اشاره مى شود:

    1. تصنیف آیات القرآن الکریم؛ محمد محمود اسماعیل، ریاض، دار اللواء للنشر و التوزیع، 1413ق، 6 جلد، عربى.

    2. الترتیب و البیان عن تفصیل آى القرآن؛ محمد زکى صالح، بغداد، مکتبة العلمیة، 1379ق، 2 جلد، عربى. با توضیحى مختصر درباره برخى واژگان آیات.

    3. تفصیل آیات القرآن الکریم؛ جول لابوم، ترجمه محمدفؤاد عبدالباقى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1969م، عربى.

    4. الجامع لمواضیع آیات القرآن الکریم؛ محمد فارس برکات، تهران، سازمان حج و اوقاف، 1407ق، عربى.

    5. طبقات آیات؛ خلیل صبرى، تهران، امیرکبیر، 1362، فارسى و همراه با ترجمه فارسى آیات.

    6. الفهرس الموضوعى لآیات القرآن الکریم؛ محمد مصطفى محمد، دارالجیل و دار عمار، 1409ق، عربى.

    7. الکشاف الموضوعى للقرآن الکریم؛ لجنة التحقیق لدارالقرآن الکریم، قم، دارالقرآن الکریم، 1419ق، 5 جلد در مجلد.

    7. المدخل الى التفسیر الموضوعى للقرآن الکریم؛ سیدمحمدباقر ابطحى، نجف اشرف،مطبعه الادب،1389ق.

    8. المعجم لمواضیع القرآن الکریم؛ محمد نایف معروف، بیروت، دارالنفائس، 1420ق.

    9. المعجم الموضوعى لآیات القرآن الکریم؛ حسان عبدالمنان، قم، دارالعلم، 1427ق.

    10. فرهنگ موضوعى قرآن کریم؛ بهاءالدین خرمشاهى و کامران فانى، تهران، ناهید، 1376.

    11. الفهرست الموضوعى لآیات القرآن (در سه جلد با عنوان هاى توحید، نبوت و معاد)؛ محمد محمدیان، تهران، مشکوة، 1380.

    12. فرهنگ قرآن؛ کلید راهیابى به موضوعات و مفاهیم قرآن کریم، اکبر هاشمى رفسنجانى و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، 1383.

    3ـ2. جست وجوى آیات متناظر و گردآورى آنها

    قرآن کریم به شیوه مردم سخن گفته است (ابراهیم: 4). در این شیوه، براى فهم دقیق سخن افراد، از سخنان دیگر ایشان یارى مى جویند. این امر در مورد کسانى که مطالب مربوط به یک موضوع را متفرّق و در زمان هاى متفاوت بیان مى کنند، ضرورت بیشترى پیدا مى کند. در چنین مواردى، ممکن است در سخنان دیگر او، قیدى، قرینه اى، مخصّصى، و مبینى یافت شود که به فهم بهتر آن کمک مى کند. نزول قرآن تدریجى بوده و از توصیف قرآن کریم به مثانى در آیه 23 سوره زمر استفاده مى شود که آیات آن به گونه هاى مختلف ناظر به هم هستند. بنابراین، در نظریه پردازى قرآنى، افزون بر آیات مرتبط لفظى و معنایى، باید آیات ناظر به هم نیز گردآورى شود. ناظر به هم بودن آیات مربوط به یک مسئله به گونه هاى متعدد است که عبارتند از (ر.ک: فتحى، 1386): 1. عموم و خصوص؛ 2. مطلق و مقید؛ 3. محکم و متشابه؛ 4. ناسخ و منسوخ؛ 5. مفهوم و مصداق؛ 6. مبهم و مبین؛ 7. مجمل و مفصل؛ 8 . حقیقت و مجاز.

    الف) آیات عام و خاص (ر.ک: مظفر، 1408ق): دسته اى از آیات قرآن، حکمى را به صورت عام بیان فرموده و شامل تمام افراد مى شود و دسته دیگر، آن حکم را براى افراد خاص مطرح مى فرماید. در این موارد، ناچار باید هر دو دسته را جمع آورى کرد. نمونه روشن در این باره، مسئله عده زنان طلاق داده شده است. در آیه اى مى فرماید: تمام زنان مطلقه باید به مدت سه پاکى عده نگه دارند: وَ الْمُطَلَّقاتُ یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء (بقره: 228)؛ و زنان طلاق داده شده باید مدت سه پاکى انتظار کشند.

    آیات دیگرى، دو گروه از این زنان را مکلف به نگه دارى عده نمى دانند. گروه اول، زنانى هستند که پیش از مباشرت طلاق گرفته اند. قرآن کریم درباره ایشان مى فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ... (احزاب: 49)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر زنان مؤمن را به نکاح خود درآوردید، آن گاه پیش از آنکه با آنان همخوابگى کنید طلاقشان دادید، دیگر بر عهده آنها عده اى که آن را بشمارید نیست... .

    گروه دوم، زنان حامله هستند، که با تولد طفلشان مى توانند ازدواج کنند. قرآن مى فرماید: ... وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یضَعْنَ حَمْلَهُن...(طلاق: 4)؛... و زنان آبستن مدت [عده]شان این است که وضع حمل کنند... .

    ب) آیات مطلق و مقید: قرآن کریم گاه، در باب یک موضوع به دو گونه متفاوت سخن گفته است. یک جا حکمى را به صورت مطلق (ر.ک: مظفر، 1408ق، ج 1، ص 171) بیان مى فرماید؛ جاى دیگر، این حکم را مقید به حالتى مى کند. براى نمونه، قرآن کریم در باب مسئله شفاعت در قیامت سه دسته آیات دارد (ر.ک: جوادى آملى، تسنیم، 1378، ج 4، ص 220ـ240):

    دسته اول، شفاعت را به طور مطلق نفى مى کند؛ مانند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یأْتِى یوْمٌ لاَّ بَیعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره: 254)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و کافران خود ستمکارانند.

    دسته دوم، آیاتى که منفعت شفاعت براى مجرمان را نفى مى کند؛ مانند:فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ (مدثر:48)؛ ازاین رو، شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد.

    دسته سوم، آیاتى که تحقق شفاعت را منوط به اذن خداوند دانسته، درواقع، موارد اذن را مستثنا مى کند؛ مانند: مَن ذَا الَّذِى یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ(بقرهک 255).

    وقتى این سه دسته آیات با هم بررسى گردد، معلوم مى شود دسته دوم و سوم مقید بوده و آیات دسته نخست را قید مى زنند.

    بنابراین، محقق قرآنى در بررسى نظریه قرآن در یک مسئله، لازم است هر دو گروه آیات مطلق و مقید را کشف و جمع آورى کند.

    ج) آیات ناسخ و منسوخ: نظریه پردازى قرآنى در پى دیدگاه قرآن کریم در باب مسائل است؛ درصورتى مى توان یک دیدگاه را به این کتاب آسمانى نسبت داد که آخرین سخن آن درباره آن مسئله را به دست آورد. اگر احتمال رود که حکم به دست آمده، شاید در آیات دیگر برداشته شده است، نمى توان آن را نظریه قرآن معرفى کرد. با عنایت به مسئله نسخ در قرآن کریم، توجه به این مطلب اهمیت بیشترى پیدا مى کند. مراد از نسخ در این کاربرد، آن است که حکم قرآنى را که عمل واقع شده بود، آیه دیگرى نازل شده، آن حکم را برداشته باشد. آیه قبلى را منسوخ و آیه بعدى را ناسخ گویند (طباطبائى، 1353، ص 76). امام صادق علیه السلامدر این باره فرموده است: الناسخ الثابت المعمول به و المنسوخ ما قد کان یعمل به ثم جاء ما نسخه (فیض کاشانى، 1415ق، ج 1، ص 30)؛ ناسخ ثابت بوده و به آن عمل مى شود و منسوخ، پیشتر به آن عمل مى شده است و سپس آیه اى آمده که آن را نسخ کرده است.

    نسخ مانند آن است که حکمى موقتى بیان شده و بنا به مصالحى، موقتى بودن آن مشخص و معلوم نگشته است و بعد از پایان زمان آن، حکم جدیدى جعل شده است.

    عالمان قرآنى درباره وقوع نسخ در قرآن کریم اختلاف دارند (ر.ک: مولایى نیا همدانى، 1378). برخى از ایشان منکر نسخ در قرآن هستند (معرفت، 1383، ص 224ـ227). باورمندان به وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن کریم نیز نسبت به تعداد آنها هم سخن نیستند. برخى از ایشان تنها یک مورد نسخ در قرآن را قبول دارند (خوئى، 1418ق، ص 265).

    فارغ از مباحثى که در اطراف نسخ مطرح است، در نظریه پردازى قرآنى باید تمام آیات ناسخ و منسوخ درباره یک مسئله جمع آورى شده و در کنار هم فهم شوند. تنها در این صورت است که نظر حاصل را مى توان به قرآن کریم نسبت داد. براى نمونه، قرآن در مورد زنان شوهر مرده مى فرماید: وَ الَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنْکُمْ وَ یذَروُنَ أَزْواجا، وَصِیةً لاَِزْواجِهِمْ مَتاعا إِلَى الْحَولِ غَیرَ إِخْراج فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُمْ فیما فَعَلْنَ فى أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْروف وَاللهُ عَزیرٌ حَکیمٌ(بقره: 240)؛ و کسانى از شما که مرگشان فرا مى رسد و همسرانى بر جاى مى گذارند [باید] براى همسران خویش وصیت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر ]بیرون نکنند. پس اگر بیرون بروند، در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام دهند گناهى بر شما نیست و خداوند توانا و حکیم است.

    طبق این آیه شریفه، فرزندان شوهرى که مرده است، نمى توانند زن وى را تا یک سال از خانه وى بیرون کنند و باید در این مدت خرجى او را نیز از مال او بدهند. همین مدت، عده وى خواهد بود. لکن در آیات دیگر، مسئله عده و ارث زن از شوهر را بیان مى فرماید:

    ـ وَالَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنْکُمْ وَ یذَروُنَ أَزْواجا، یتَرَبَّصْنَ بِأنفُسِهِنَّ أربَعَةَ أَشهُر وَعَشرا فَإذا بَلَغنَ أجَلَهُنَّ فَلاجُناحَ عَلَیکُم فیما فَعَلْنَ فى أنفُسِهِنَّ بِالمعروفِ وَاللهُ بِما تَعمَلونَ خَبیر (بقره: 234).

    ـ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُم إن لَم یکُن لَکُم وَلَد. فَإن کانَ لَکم وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُم (نساء: 12).

    د) آیات محکم و متشابه: چنان که گذشت، آیه هُوَالَّذِى أَنْزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الکِتابِ وَأُخَرُ مُتَشابِهاتٌ (آل عمران: 7) دلالت دارد: برخى آیات قرآن کریم محکم و اُمّ الکتاب و برخى دیگر متشابه هستند (ر.ک: معرفت، 1429ق، ج 3، ص 111ـ113و115ـ116). براى فهم صحیح آیات متشابه باید آنها را به آیات محکم برگرداند. در تحقیق از مسائل قرآنى که در آیات متشابه بیان شده است، جمع آورى آیات محکم ضرورى است. براى نمونه، در تلاش علمى براى کشف نظر قرآن کریم در باب صفات خداوند، به آیاتى مى رسیم که اوصاف بشرى به خداوند نسبت داده است؛ مانند: وَ جَاء رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّا صَفّا (فجر: 22)؛ و [فرمان ]پروردگارت و فرشته[ها ]صف در صف آیند.

    براى فهم صحیح این گونه آیات متشابه، در پى آیات محکم مربوط نیز باید بود؛ ازجمله، این آیه که مى فرماید: ... لَیسَ کَمِثْلِهِ شَى ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ(شورى: 11)؛ ... چیزى مانند او نیست و اوست شنواى بینا.

    تنها با کنار هم قرار گرفتن این دو دسته آیات است که زمینه فهم صحیح و کشف نظر قرآن کریم فراهم مى آید. بنابراین، کشف و گردآورى مجموع آیات محکم و متشابه در نظریه پردازى قرآنى لازم است.

    ه.) آیات مفهوم و مصداق: گاه پى بردن به مصادیق یک مفهوم در درک دقیق آن کمک شایانى دارد؛ ازاین رو، در کنار گردآورى آیات دربردارنده واژه موردنظر، لازم است مصادیق مفهوم آن در قرآن کریم را نیز به دست آورد. براى نمونه، سوره حمد به ما تعلیم مى دهد: از خداوند بخواهیم ما را به راه بهره مندان از نعمت الهى رهنمون شود: اهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمْتَ عَلَیهِمْ... (فاتحه: 6و7)؛ ما را به راه راست هدایت فرما؛ راه آنان که نعمتشان داده اى.

    این آیات به تنهایى روشن نمى کند که مراد از أَنعَمْتَ عَلَیهِمْ بهره مندان از نعمت مادى است یا معنوى. با جست وجوى بیشتر معلوم مى شود که قرآن کریم در آیات دیگر مصادیق آن را بیان فرموده است؛ آنجاکه مى فرماید: وَمَن یطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقا(نساء: 69)؛ و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانى خواهند بود که خدا ایشان را گرامى داشته؛ [یعنى ]با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند.

    این آیات، بهره مندان از نعمت را، پیامبران، صدیقان، شهدا و نیکوکاران مى شمارد؛ ازاین رو، آشکار مى شود که مراد از نعمت در سوره حمد، نعمت معنوى (مانند ایمان، علم و عمل صالح) است، نه نعمت مادى تا مجوزى باشد براى درخواست از خداوند براى هدایت ما به روش ثروتمندان.

    و) آیات مجمل و مفصل: قرآن همچون آموزگارى خبره، گاه براى فراهم سازى زمینه، نخست معارف خود را به صورت مجمل (مجاهد، بى تا، ص 233) و بدون تفصیل بیان مى فرماید و جاى دیگر همان مسئله را به تفصیل مى آورد. این دو گونه آیات ناظر به هم هستند و باید در استخراج نظریه قرآن کریم، هر دو دسته آیات را کشف و جمع آورى کرد. سوره حمد به اجمال روز قیامت را مملوک خدا مى شمارد: مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ. آیه دیگر، این اجمال را به تفصیل بیان مى فرماید: وَ ما أَدْراکَ ما یوْمُ الدِّینِ ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یوْمُ الدِّینِ یوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیئا وَ الْأَمْرُ یوْمَئِذٍ لِلَّهِ (انفطار: 17ـ19)؛ و تو چه دانى که چیست روز جزا. باز چه دانى که چیست روز جزا؛ روزى که کسى براى کسى هیچ اختیارى ندارد و در آن روز فرمان از آنِ خداست.

    ز) آیات مبهم و مبین: قرآن کریم خود را با عربى روشن (نحل: 103؛ شعراء: 195)، بیان (آل عمران: 138)، مبین (شعراء: 2؛ نور: 34)، بینة و نور (تغابن: 8) وصف مى کند. این اوصاف به معناى روشنى و روشنگرى، گویایى و رسایى نسبت به مقصود است (ابن منظور، 1414ق، ماده بان). بنابراین، قرآن کریم مبهم و غیرروشن نیست. در روایت نیز آمده است: فمن زعم ان کتاب اللّه مبهم فقد هلک و اهلک (مجلسى، 1412ق، ج 92، ص 90)؛ کسى که گمان کند، قرآن کریم مبهم است، خود هلاک شده و دیگران را هلاک کرده است.

    به رغم این ویژگى قرآن کریم، برخى از آیات آن به تنهایى در دلالتش چندان روشن نیست. چون این ابهام با آیات دیگر خود قرآن برطرف مى شود، با روشن بودن قرآن کریم ناسازگار نیست. آیات قسم نخست را مبهم و آیات دسته دوم را مبین گویند.

    با عنایت به این ویژگى قرآن کریم، بر مفسر موضوعى است که در مرحله جمع آورى آیات قرآن کریم، هر دو گروه آیات متناظر به هم را کشف و گردآورى کند. این تناظر در برخى موارد روشن است (مائده: 3) و در برخى دیگر، کشف آن نیازمند تلاش بیشتر و استفاده از روایات نیز ضرورى مى شود. براى مثال، قرآن کریم درباره حد دزد مى فرماید: وَ السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیدِیهُمَا... (مائده: 38)؛ و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده اند دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببرید.

    عبارت فَاقْطَعُواْ أَیدِیهُمَا در آیه شریفه مبهم است؛ زیرا معناى واژه ید دست کم سه احتمال دارد: 1. از سر انگشتان تا مچ؛ 2. از سر انگشتان تا آرنج؛ 3. از سر انگشتان تا کتف. ازاین رو، محققى که درباره حد دزد تحقیق مى کند، باید به نحوى این ابهام را برطرف نماید. امام جواد علیه السلام با عنایت به آیه شریفه وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدا(جن: 18)؛ معناى ید را روشن ساخته و محل قطع دست دزد را، بُن چهار انگشت دانسته اند (عیاشى، 1411ق، ج 1، ص 348)؛ زیرا آیه دوم قسمت هایى از بدن را که در موقع سجده بر زمین مى آید، از آنِ خدا مى شمارد و یکى از آنها کف دست است. بنابراین، در حدّ دزدى، تنها چهار انگشت دزد بریده مى شود، تا کف دست براى سجده باقى بماند.

    ح) آیات حقیقت و مجاز: قرآن کریم از ظرفیت ها و مزیت هاى ادبى بهره برده و در کنار بیان معارف به صورت حقیقت و مجاز و کنایه نیز استفاده فرموده است. مسئله اى را یک جا، در قالب حقیقت بیان مى فرماید و همان مسئله را در یک فضاى دیگر به صورت مجاز آورده است. براى نمونه، تباه شدن اعمال کافران را با دو بیان آورده است. آیه اى اعمال کافران را همچون خاکسترى مى خواند که تندبادى آن بر آن مى وزد: مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِى یوْمٍ عاصِفٍ لا یقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَى ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِید (ابراهیم: 18)؛ مَثَل کسانى که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکسترى مى ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده اند هیچ [بهره اى] نمى توانند بُرد. این همان گمراهى دور و دراز است.

    در این آیه شریفه، تشبیه تمثیلى به کار رفته و اعمال کافران به اجسام تشبیه شده است و کفر آنها به باد سوزان. کفر کافران، اعمال به ظاهر صالح آنان را تباه مى کند؛ همانند باد سوزان که اشیا را به خاکستر تبدیل مى کند. همچنین در این آیه شریفه مجاز در اسناد به کار رفته؛ سوزاندن به یوم نسبت داده شده است (درویش، 1415ق، ج 5، ص 175).

    آیه دیگر قرآن کریم، نابود شدن عمل کافران را بیان مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ... أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ (آل عمران: 21ـ22)؛ کسانى که به آیات خدا کفر مى ورزند... آنان کسانى اند که در [این ]دنیا و [در سراى ]آخرت اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هیچ یاورى نیست.

    در نظریه پردازى قرآنى وقتى آیه دوم کنار آیه شریفه اول قرار مى گیرد، معلوم مى شود که مقصود آیه اول نیز تباه شدن و بى ثمر شدن کارهاى به ظاهر صالح کافران است.

    قرآن کریم هچنین گاه مسئله اى را یک جا به صورت کنایه و جاى دیگر به شکل حقیقت بیان مى فرماید. براى نمونه، در آیه اى آمده است: وَ لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوما مَحْسُورا (اسراء: 29)؛ و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم ]گشاده دستى منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جاى مانى.

    آیه دیگر، همین مسئله را با عبارت صریح بیان مى فرماید: وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواما (فرقان: 67)؛ و کسانى اند که چون انفاق کنند، نه و لخرجى مى کنند و نه تنگ مى گیرند و میان این دو [روش ]حد وسط را برمى گزینند.

    نظریه پرداز قرآنى در صورتى مى تواند نظر قرآن کریم درباره انفاق را به دست آورد که هر دو دسته را کشف و جمع آورى و تفسیر کند.

    4ـ2. جمع آورى آیات بیانگر هست ها در بحث از بایدها و بعکس

    بین هست ها و بایدها رابطه وجود دارد. هست ها پایه و اساس براى بایدها است و بایدها از هست ها نشئت مى گیرند. موارد بایدها به وسیله هست ها مشخص مى شود (جوادى آملى، 1377، ص 385ـ387؛ مصباح، آموزش فلسفه، 1373، ج 1، ص 180و181؛ مصباح، 1381، ص 58ـ61) و احکام هنجارى از گزاره هاى توصیفى استنتاج مى گردد. بنابراین، استخراج گزاره هاى توصیفى و بیان کننده آثار و نتایج براى امور، در تحقیق قرآنى از مسائل دستورى و هنجارى ضرورى است. اگر قرآن کریم از آثار بدِ خوردن مال یتیم سخن گفته و آن را خوردن آتش خوانده است: إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْما إِنَّمَا یأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارا... (نساء: 10)، از این گزاره حرمت خوردن مال یتیم استفاده مى شود.

    همچنین گذشت، دستورات و احکام دینى، مبتنى بر مصالح و مفاسد واقعى در متعلقات آنها هستند. هر دستور شرعى به علّت مصلحتى است که در آن عمل هست و هر نهى شرعى به خاطر مفسده اى است که بر آن عمل مترتب مى شود. بنابراین، وقتى قرآن کریم به انجام کارى فرمان مى دهد و یا تشویق مى فرماید، از مصالح متعلقات احکام نیز خبر مى دهد. همین طور آیات امرکننده و پرهیزدهنده، از مفاسد متعلقات آن احکام نیز خبر مى دهد. بر این اساس، در این مرحله از نظریه پردازى قرآنى درباره توصیف و تبیین حقایق، گزاره هاى هنجارى قرآن نیز مورد توجه قرار مى گیرد و آیات مربوط به تشویق ها، هشدارها، اوامر و نواهى قرآن کریم درباره آن مسئله نیز استخراج مى شود (بستان، 1391، ج 2، ص 62ـ64). براى نمونه، قرآن در آیه زیر به مؤمنان فرمان مى دهد نسبت به سرنوشت خانواده شان توجه داشته باشند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ (تحریم: 6)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و سنگ هاست حفظ کنید.

    این آیه شریفه، بر مسئولیت مؤمنان نسبت به سرنوشت خانواده و تأثیر رفتارشان در آنها نیز دلالت مى کند. ازاین رو، در تحقیق از تأثیر رفتار پدر بر سرنوشت اعضاى خانواده از نگاه قرآن، لازم است این آیه نیز استخراج شود. نیز از تأکید قرآن کریم به صله رحم و مذمت قطع رحم، استفاده مى شود که صله رحم در حل معضلات اجتماعى نقش مثبت دارد. ازاین رو، محقق موضوعى قرآن که از مسئله معضلات اجتماعى و راه هاى برطرف کردن آنها بحث مى کند، باید آیات مربوط به صله رحم را نیز گردآورى کند.

    نکته: در مرحله مطالعه اکتشافى آیات قرآن، حتى المقدور باید به انواع مدلول کلام که قابل اعتمادند، توجه شده و در شناسایى آیات مربوط از آنها استفاده شود. مدلول کلام، منطوق است یا مفهوم. منطوق تقسیم مى شود به صریح و غیرصریح. مدلول مطابقى و مدلول تضمنى کلام منطوق صریح اند و مدلول التزامى کلام منطوق غیرصریح است. مدلول غیرصریح و التزامى، به دلالت اقتضاء، تنبیه و اشاره تقسیم مى شود. مفهوم کلام، دو قسم موافق و مخالف دارد. مدلول هاى مفهومى مخالف معتبر عبارتند از: مفهوم شرط، مفهوم غایت ومفهوم حصر(حائرى اصفهانى،1404ق،ص145).

    3. نقش تفسیر ترتیبى در شناسایى و گردآورى بهتر آیات

    تفسیر ترتیبى در تحقق درست مرحله مطالعه اکتشافى نظریه پردازى قرآنى نقش مهمى دارد و مفسر را در رسیدن به مفاد فردى آیات و آگاهى وى به مراد الهى از آنها کمک مى کند. این نقش در جست وجوى غیرلفظى پر رنگ تر است. این امر موجب مى شود مفسر آیات بیشترى را شناسایى و گردآورى کند و در رسیدن به نظریه قرآنى تواناتر شود.

    4. معیار جداسازى فرازهاى مستقل در گردآورى آیات

    در این مرحله که آیات گردآورى مى شود، در مواردى باید فرازهاى آیات را از جایگاه اصلى خود جدا کرد. جداسازى فرازها باید طبق برخى معیارها انجام گیرد (ر.ک: رجبى، 1385ـ1386). در ذیل، به برخى از این معیارها اشاره مى شود:

    1. حفظ سازگارى معناى فراز جدا شده با قسمت هاى قبل و بعد خود. در جداسازى فرازها نباید به گونه اى عمل کرد که قراین لازم از بین رفته و معناى فراز جدا شده تغییر پیدا کند و با فرازهاى دیگر ناسازگار شود.

    2. حفظ مصادیق قطعى آیات. برخى از فرازهاى قرآن کریم باعنایت به قراین اطراف خود،بر یک مصداق یا مصادیق خاص قابل تطبیق است. جداسازى فرازها نباید به گونه اى باشد که مصداق قطعى شریفه یا فرازهاى آن، از بین برود.

    5. آسیب هاى مرحله کشف و جمع آورى آیات

    مرحله کشف و جمع آورى آیات، آسیب هایى دارد که بى توجهى به آنها و دورى نجستن از آنها، موجب مى شود نتوان تمام آیات مربوط به مسئله را از قرآن کریم استخراج کرد و این امر کار نظریه پردازى را مشکل تر خواهد کرد. حتى ممکن است غفلت از یک آیه، موجب شود بخشى از پاسخ قرآن کریم در هاله اى از ابهام فرو رود و آنچه به عنوان نظریه قرآنى عرضه مى شود، همانند تصویرى ناتمام از یک چهره باشد. این آسیب ها عبارتند از:

    1ـ5. جدا کردن فرازهاى غیرمستقل

    ازجمله آسیب هاى مرحله جمع آورى آیات در نظریه پردازى قرآنى، جدا کردن فرازهاى غیرمستقل آیات است. این امر موجب جدا افتادن قیود و قراین متصل عبارت هاى قرآنى مى شود. عدم توجه به این قیود و قراین که براى فهم قرآن ضرورى است، تفسیر را دچار آسیب مى کند. امام صادق علیه السلامضمن اشاره به اقسام آیات و مذمت مفسران ناآگاه به این اقسام، به این آسیب اشاره فرموده اند: احتجوا بأول الآیة و ترکوا السبب فى تأویلها و لم ینظروا إلى ما یفتح الکلام و إلى ما یختمه (مجلسى، 1412ق، ج 9، ص 3)؛ [ایشان ]به فراز اول آیه احتجاج نموده و سبب تأویل آن را رها کرده و به ابتدا و انتهاى آیه نگاه نکرده اند.

    در ذیل، به برخى از موارد عدم استقلال اشاره مى شود:

    1. مواردى که پیوستگى ادبى وجود دارد؛ مانند: قید و مقید، وصف و موصوف، حال و ذوالحال، شرط و جزاء، مستثنى و مستثنى منه و حصر. نمونه براى حال و ذوالحال و استثناء، آیه زیر است: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَ لاَ جُنُبا إِلاَّ عَابِرِى سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ...(نساء: 43)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه مى گویید و [نیز ]در حال جنابت [وارد مسجد نشوید] تا غسل کنید، مگر اینکه راهگذر باشید.

    در تحقیق از مسائل نماز، اگر عبارت یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ از فراز وَ أَنتُمْ سُکَارَى که حال آن است، جدا بیفتد، مفهوم آیه این مى شود که مؤمنان نباید به نماز نزدیک شوند. این معناى نادرستى است و با روح معارف و احکام اسلام نمى سازد. همین طور اگر فراز وَ لاَ جُنُبا به دور از عبارت مستثناى خود، یعنى إِلاَّ عَابِرِى سَبِیلٍ لحاظ شود، بر ممنوع بودن ورود به مسجد براى جنب دلالت خواهد کرد، درصورتى که وارد شدن گذرا در عبارت بعدى استثنا شده است.

    نمونه براى حصر، آیه شریفه ذیل است که مى فرماید: وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ (کهف: 56)؛ پیامبران [خود ]را جز بشارت دهنده و بیم رسان گسیل نمى داریم.

    اگر فراز وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ در این آیه شریفه، به تنهایى جدا شود، معناى باطلى را خواهد داشت؛ به این معنا که خداوند پیامبران را نمى فرستد.

    2. فرازهاى هم سیاق. در مواردى که چند فراز در یک سیاق هستند، عدم توجه به آن و جداسازى عبارت از سیاق خود، معنا را تغییر مى دهد؛ مانند آیات زیر: أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى (نجم: 38ـ41)؛ که هیچ بردارنده اى بار گناه دیگرى را برنمى دارد. و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه ]کوشش او به زودى دیده خواهد شد؛ سپس هرچه تمام تر وى را پاداش دهند.

    این آیات درباره معاد است. اگر آیه شریفه وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى از سیاق خود جدا شود، شامل دنیا نیز مى شود و دلالت مى کند بر اینکه انسان در دنیا نیز تنها از دسترنج و حاصل تلاش خوداستفاده خواهد کرد، حال آنکه چنین نیست و کسانى بدون هیچ تلاشى به امکاناتى مى رسند.

    2ـ5. بسنده کردن به یک ابزار و یک شیوه

    همان گونه که گذشت، کشف و گردآورى آیات قرآن کریم در نظریه پردازى قرآنى شیوه و ابزارهاى متعددى دارد. یکى از مهم ترین آسیب هاى این مرحله، بهره نگرفتن از همه شیوه ها و ابزارهاى مناسب است. مثلاً، محقق تنها در جست وجوى آیات مرتبط لفظى باشد و فقط از معاجم لفظى استفاده کند. این امر موجب مى شود تمام آیات، به ویژه آیات متناظر به هم، گردآورى نشود و درنتیجه، نتوان به نظر نهایى و درست قرآن کریم رسید.

    3ـ5. سهل گیرى یا سخت گیرى بى مورد

    ازجمله آسیب هاى مرحله استخراج آیات، سهل گیرى در کشف آیات موردنظر است. گرچه در این مرحله تمام آیاتى را که احتمال مى رود مربوط به مسئله باشد، باید جمع کرد، لکن نباید بى دقتى صورت بگیرد. این امر موجب طولانى شدن زمان تحقیق شده و گاه نظریه پردازى قرآنى را دچار مشکل مى سازد. براى نمونه، اگر در تحقیق قرآنى از وحى رسالى پیامبران، در اثر سهل گیرى، تمام آیاتى که واژه وحى و مشتقات آن را دارد، گردآورى شود، انبوهى از آیات جمع خواهد شد که بیشتر آنها خارج از مسئله تحقیق است؛ زیرا قرآن کریم واژه وحى را، افزون بر وحى رسالى، در هشت کاربرد نیز آورده است که عبارتند از: تقدیر الهى در نظام هستى، هدایت غریزى، القاى شیطانى، اشاره پنهانى، الهام، پیام الهى به فرشتگان، فرستادن روح بر پیامبر و تأیید عملى پیشوایان الهى (فصلت: 12؛ نحل: 68؛ قصص: 7؛ انعام: 112؛ مریم: 10و11؛ انفال: 12؛ شورى: 52 و نیز ر.ک: کریمى، وحى شناسى، 1387، درس اول).

    گرچه سهل گیرى در گردآورى آیات، آسیب به شمار مى رود، لکن باید توجه داشت سخت گیرى بى وجه نیز تحقیق را مشکل کرده و مفسر موضوعى را دست خالى مى گذارد. بخشى از دقت را باید در مرحله دسته بندى آیات و تفسیر ترتیبى به کار برد. در این مرحله، احتمال معقول براى گردآورى آیات کافى است.

    4ـ5. مطالعه براى شناسایى و جمع آورى همزمان آیات براى چند مسئله

    ازجمله آسیب هاى مرحله مطالعه اکتشافى قرآن کریم، جمع آورى همزمان براى چند مسئله است؛ زیرا در این صورت، توجه مفسر به چند مسئله در یک زمان، دقت وى در شناسایى آیات مربوط را کم مى کند، و احتمال اینکه بخشى از آیات موردنظر به دست نیاید بیشتر مى شود.

    5ـ5. بسنده کردن به یک مورد از آیات همانند

    در این مرحله، باید تمام آیات، حتى آیات مشابه، جمع آورى شود، و نباید به صرف تشابه چند آیه گمان شود که مدلول آنها یکى است و گردآورى یکى از آنها کفایت مى کند؛ زیرا قرآن سخن خداوند حکیم بوده و از تکرار بى فایده به دور است. هریک از آیات متشابه قرآن کریم هدفى را دنبال مى کند که دیگرى در پى آن نیست (طوسى، 1409ق، ج 1، ص 14ـ17؛ سیوطى، بى تا ب، ج 3، ص 224ـ233). با عنایت به نقش سیاق، به عنوان قرینه لفظى متصل، در فهم آیات (بابایى و دیگران، 1379، ص 119ـ128)، قرار گرفتن یک آیه در سیاق هاى مختلف، گواه است که آیات متشابه معانى متفاوتى دارند. مثلاً، عبارت وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ در آیه سوم و پنجم سوره کافرون تکرار شده است، ولى با دو معناى متفاوت. در آیه سوم، چون بعد از آیه لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ قرار گرفته، مرادْ نفى عبادت مشرکان در زمان حال است؛ ولى همین عبارت در آیه پنجم بعد از آیه وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ قرار گرفته و عبادت مشرکان نسبت به خدا در آینده را نفى مى کند.

    نمونه دیگر اینکه عبارت وَ للّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأَرْضِ در آیه 131 سوره نساء بر نیاز مخلوقات موجود در آسمان ها و زمین به خداوند دلالت دارد؛ زیرا در پایان آیه شریفه آمده است: وَ کَانَ اللّهُ غَنِیا حَمِیدا؛ ولى همان عبارت در آیه 132، بر نگهبانى خداوند از این مخلوقات و علم خداوند به آنها و تدبیر آنها از سوى بارى تعالى دلالت مى کند؛ چون در ادامه مى فرماید: وَ کَفَى بِاللّهِ وَ کِیلاً(طبرى، 1412ق، ج 4، ص 317).

    حتى در مواردى که آیات مثل هم معانى متفاوت نداشته باشند، تکرار یک مطلب در سوره ها و آیات متعدد، تأکید بر اهمیت آن مسئله است. ازاین رو، گردآورى تمام آیات همانند ضرورى است.

    نتایج

    از مباحث مطرح شده نتایج زیر به دست مى آید:

    1. در صورتى مى توان به نظریه قرآن کریم رسید که به شیوه هاى گوناگون تمام آیات مربوط به مسئله جمع آورى شود.

    2. نخست آیاتى که از نظر لفظ با مسئله مربوط است انتخاب و جمع آورى مى شود. گردآورى تمام آیاتى که واژه اصلى مسئله یا مشتقات آن و یا واژگان هم معناى آن را در خود دارند در اولویت است. براى این کار، از معجم ها و فرهنگ هاى الفاظ قرآن کریم استفاده مى شود و کل قرآن مطالعه تفصیلى مى شود.

    3. افزون بر گردآورى آیات مرتبط لفظى، لازم است به معانى آیات نیز توجه نموده و آیاتى را که معناى آن با مسئله مورد بحث ارتباط دارد، جمع آورى کرد.

    4. لازم است آیات ناظر به هم را نیز جمع آورى کرد. گونه هاى آیات ناظر به هم عبارتند از: محکم و متشابه؛ ناسخ و منسوخ؛ مفهوم و مصداق؛ مجمل و مفصل؛ مبهم و مبین؛ عموم و خصوص؛ مطلق و مقید؛ حقیقت و مجاز.

    5. در جمع آورى آیات مربوط به یک مسئله نباید به دلالت صریح بسنده کرد. ضرورى است در توصیف و تبیین حقایق، گزاره هاى هنجارى قرآن و آیات مربوط به تشویق ها، هشدارها، اوامر و نواهى قرآن کریم درباره آن مسئله نیز استخراج شود و بعکس.

    6. آسیب هایى مرحله مطالعه اکتشافى را تهدید مى کند که لازم است آنها را شناسایى و از آنها پرهیز کرد. این آسیب ها عبارتند از: الف) بسنده کردن به کتاب هاى معجم قرآن کریم؛ ب) سهل گیرى بیش از حد در انتخاب آیات؛ ج) سخت گیرى و وسواس در انتخاب آیات؛ د) بسنده کردن به بیان یک مورد از آیات مشابه.

    منابع

    ابن منظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، بیروت، دارالصادر.

    بابایى، على اکبر و همکاران، 1379، روش شناسى تفسیر قرآن کریم، زیرنظر محمود رجبى، قم، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، سمت.

    بستان، حسین، 1391، گامى به سوى علم دینى (2): روش بهره گیرى از متون دینى در علوم اجتماعى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

    توسلى،غلامعباس،1376، نظریه هاى جامعه شناسى،تهران،سمت.

    جوادى آملى، عبداللّه، 1378، تسنیم، قم، اسراء.

    ـــــ ، 1374، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، نشر فرهنگى رجاء.

    ـــــ ، 1377، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء.

    حائرى اصفهانى، محمدحسین بن عبدالرحیم، 1404ق، الفصول الغرویة فى الأصول الفقهیة، قم، داراحیاء العلوم الاسلامیه.

    حمیرى النیسابورى، اسماعیل بن احمد، 1380، وجوه القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

    خوئى، سیدابوالقاسم، 1418ق، البیان فى تفسیرالقرآن، قم، دارالثقلین.

    دامغانى، ابى عبداللّه الحسن بن محمد، 1416ق، الوجوه و النظایر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، قاهره، وزاره الاوقاف.

    دبیرخانه هیئت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، WWW.Korsi.ir، دوشنبه 11 تیر 1386.

    درویش، محى الدین، 1415ق، اعراب القرآن و بیانه، سوریه، دارالارشاد.

    دغامین، زیادخلیل، 1428ق، منهجیة البحث فى التّفسیرالموضوعى للقرآن الکریم، عمان، دار عمار للنشر و التوزیع.

    راغب اصفهانى، حسین بن محمد، 1416ق، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفان عدنان داوودى، بیروت، الدارالشامیة.

    رجبى، محمود، 1385ـ1386، تفسیر موضوعى، تدریس شده در مقطع ارشد رشته تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.

    رفیع پور، فرامرز، 1347، کندوکاو و پنداشته ها، تهران، شرکت سهامى انتشار.

    سعید، عبدالستار فتح اللّه، 1411ق، المدخل الى التفسیر الموضوعى، قاهره، دارالتوزیع و النشر الاسلامیة.

    سیوطى، جلال الدین، بى تا الف، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، بیروت، دارالفکر.

    ـــــ ، بى تا ب، الاتقان فى علوم القرآن، قم، منشورات شریف رضى.

    صمدى، هادى، 1389، ساختار نظریه هاى علمى در علوم طبیعى و علوم اجتماعى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

    طباطبائى، سیدمحمدحسین،1417ق، المیزان،قم،جامعه مدرسین.

    ـــــ ، 1353، قرآن در اسلام، تهران، دارالکتب الاسلامیة.

    طبرى، محمدبن جریر، 1412ق، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، بیروت، دارالمعرفة.

    طوسى، محمدبن حسن، 1409ق، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، مکتبة اعلام الاسلامى.

    عیاشى، محمدبن مسعود، 1411ق، تفسیر العیاشى، تصحیح هاشم رسولى محلاتى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.

    فتحى، على، 1385، تفسیر موضوعى و مراحل آن، معرفت، ش 107، ص 97ـ104.

    ـــــ ، 1386، معیارشناسى پیوند معنایى آیات قرآن، معرفت، ش 122، ص 45ـ65.

    فراهیدى، خلیل بن احمد، 1414ق، ترتیب العین، تهران، اسوه.

    فیض کاشانى، ملّامحسن، 1415ق، الصافى فى تفسیر القرآن، تهران، الصدر.

    کریمى، مصطفى، 1389، ماهیت تفسیر موضوعى، قرآن شناخت، ش 6، ص 105ـ130.

    ـــــ ، 1387، وحى شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.

    گروه کارورزى تفسیر موضوعى، 1384، گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، معرفت، ش 96، ص 101ـ108.

    مجاهد، سیدمحمد، بى تا، مفاتیح الاصول، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

    مجلسى، محمدباقر، 1412ق، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء.

    ـــــ ، 1363، مرآه العقول فى شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

    مصباح، محمدتقى، 1373، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى.

    ـــــ ، 1381، فلسفه اخلاق، تحقیق احمدحسین شریفى، تهران، امیرکبیر.

    مظفر، محمدرضا، 1408ق، اصول فقه، قم، اسماعیلیان.

    معرفت، محمدهادى، 1383، علوم قرآنى، چ پنجم، قم، مؤسسه التمهید.

    ـــــ ، 1429ق، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسه التمهید.

    مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، 1377، پیام قرآن، قم، مدرسه امام على بن ابیطالب علیه السلام.

    مولایى نیا همدانى، عزت اللّه، 1378، نسخ در قرآن، تهران، رایزن.

    نیازاره، علیرضا، 1384، معناشناسى واژه هاى قرآن و نظریه پردازى قرآنى، معرفت، ش 96، 43ـ45.

    هومن، حیدرعلى، 1391، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، تهران، سمت.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، مصطفی.(1393) مرحله مطالعه اکتشافى در نظریه ‏پردازى قرآنى. فصلنامه معرفت، 23(2)، 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصطفی کریمی."مرحله مطالعه اکتشافى در نظریه ‏پردازى قرآنى". فصلنامه معرفت، 23، 2، 1393، 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، مصطفی.(1393) 'مرحله مطالعه اکتشافى در نظریه ‏پردازى قرآنى'، فصلنامه معرفت، 23(2), pp. 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، مصطفی. مرحله مطالعه اکتشافى در نظریه ‏پردازى قرآنى. معرفت، 23, 1393؛ 23(2): 31-