جستارى نظرى پیرامون نسبت دین و رسانه از دین رسانهاى تا رسانه دینى
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و سوم ـ شماره 198 (ویژه جامعه شناسى)
میثم فرخى : دانشجوى دکترى فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام. farokhi@isu.ac.ir
دریافت: 30/2/92 پذیرش: 18/8/92
چکیده
در این پژوهش نویسنده به دنبال بررسى نسبت دین و رسانه مبتنى بر دو مفهوم و اصطلاح «دین رسانهاى» یا «رسانه دینى» است. در همین زمینه، با تأملى نظرى مىتوان با نگاه تعاملگرایانه، دین را بهمثابه یک نظام متکامل براى زندگى انسان در نظر گرفت که هدف و غایت آن تأمین سعادت اخروى و سامانبخشى به سلامت معنوى و مادى بشر است و نیز با تمایز بین سطوح روش، محتوا و هدف براى حوزه مذکور، میان رسانه دینى و دین رسانهاى تمایز قایل شد. نتایج پژوهش حاکى از این است که دین رسانهاى نمایش مناسک و آیینهاى دینى مرتبط با مجراهاى ارتباطات سنتى در رسانه هاى مدرن مىباشد، اما رسانه دینى سه سطح موردنظر در حوزه دین بهویژه حیطه اهداف و غایات را مدنظر قرار مىدهد. توجه به اهداف و غایات دین نهتنها در فرایند تولید پیام و محتواى رسانه مهم تلقى مىشود، بلکه باید در تمام سازوکارهاى حاکم بر رسانه جارى باشد.
کلیدواژه ها: دین، رسانه، دیدگاه ابزارگرایانه، ذاتگرایانه، تعاملگرایانه، دین رسانهاى، رسانه دینى.
مقدّمه
یکى از تغییرات بزرگ در جوامع دینى، تغییر در حوزه ارتباطات بشرى و پیدایش وسایل ارتباط جمعى نوین است که از یک سو، حکایت از نیاز جوامع مذکور به این وسایل براى جابه جایى سریع اطلاعات، گسترش دانش و نیاز به سرگرمى و تفریح مى کند و از سوى دیگر، خود این ابزار تأثیر بسیار مشهودى بر ایجاد نیازها و خواسته هاى جدید براى اجتماعات دینى دارد. به بیان دیگر، ارتباطات میان انسان ها در این جوامع در یک حیطه زمانى، متکى بر ارتباط چهره به چهره و نحوه تعاملات آنها با یکدیگر بود، ولى با ظهور ابزارهاى ارتباطى نوین این جریان شکل جدیدى به خود گرفت و پیشرفت فناورى در تولید و ارائه پیام، روابط میان دین داران و دین باوران را به شدت تحت الشعاع خود قرار داد. به همین دلیل، دو حیطه دین و رسانه ازجمله موضوعات اساسى، پیچیده، مهم و پردامنه اى است که به ویژه در چند دهه اخیر اذهان ارتباط پژوهان و دین پژوهان را به خود معطوف داشته است. از یک سو، اندیشمندان ارتباطات به ارتباط متقابل این دو حوزه مهم اجتماعى پرداخته اند و از سوى دیگر، محققان حوزه دین نیز با مطالعه فناورى هاى نوین ارتباطى سعى در برقرارى رابطه مؤثر میان این دو و در نهایت، انتقال درست و روشن مفاهیم دینى با استفاده از رسانه ها داشته اند (جوادى یگانه و عبداللهیان، 1386، ص 5).
تاریخچه مطالعات حوزه دین و رسانه، بیانگر آن است که به رغم بهره گیرى عملى دین مداران از رسانه هاى نوظهور در انتقال پیام دین و ارجاع مستقیم و غیرمستقیم ارباب رسانه به دین و معارف دینى در برنامه هاى گوناگون خویش تا دهه 1960 تقریبا نوعى جدایى میان دین و رسانه و بالطبع میان مطالعات و تحقیقات این دو حوزه در جریان بوده است. از این مرحله به بعد است که تحت تأثیر عواملى تعامل میان این دو واقعیت، دو متن، دو نهاد یا دو عنصر فرهنگى رفته رفته دست مایه بررسى هاى علمى و تأملات محققانه واقع شد و نقطه تلاقى ها و سطوح تماس بالفعل و یا بالقوه این دو از منظرهاى مختلف (فلسفى، روان شناختى، جامعه شناختى، فرهنگى، حقوقى، اخلاقى، زبان شناختى و هنرى) مورد بحث و مداقه قرار گرفت (شرف الدین، 1387، ص 16).
در ایران در حوزه مطالعاتى دین و رسانه، تحقیقات عمده اى صورت گرفته که از میان آنها مى توان به دو مجموعه حایز اهمیت ذیل اشاره کرد:
محمدرضا جوادى یگانه و حمیدرضا عبداللهیان در اثر خود (مجموعه مقالات نخستین همایش دین و رسانه در سال 1384)، تلاش کرده اند تا دیدگاه هاى اندیشمندان و صاحب نظران حوزه هاى گوناگون علوم اجتماعى و مطالعات رسانه از چشم اندازهاى گوناگون را در باب حضور دین در رسانه و رسانه دینى در اختیار مخاطبان قرار دهند.
فصلنامه پژوهش و سنجش نیز در شماره 35و36 به موضوع دین و رسانه اختصاص یافته است. تلاش دست اندرکاران این فصلنامه بر این بوده تا مقالات متعددى از صاحب نظران و محققان در هر دو عرصه دین و رسانه را جمع آورى نمایند و در مجله خود منعکس کنند.
حال با توجه به اهمیت موضوع مذکور، این سؤال اصلى مطرح مى گردد که چه تعاملى میان دین و رسانه مبتنى بر دو مفهوم و اصطلاح دین رسانه اى یا رسانه دینى وجود دارد؟ سؤالات فرعى نیز عبارتند از: مفاهیم رسانه دینى و دین رسانه اى به چه معناست؟ آیا بین آنها تفاوتى وجود دارد؟ معیارها و حدود و ثغور رسانه دینى چیست؟ آسیب هاى ناشى از دین رسانه اى چیست؟
این مقاله در راستاى پاسخ به سؤالات فوق، مختصات دو حوزه دین و رسانه را مطمح نظر قرار داده است. در این زمینه، نسبت تاریخى، وجه تشابه و نظریه هاى گوناگون پیرامون حوزه هاى مذکور (دین و رسانه) مورد مداقه نظرى قرار گرفته و معیارها و خصایص دو مفهوم دین رسانه اى و رسانه دینى مورد بحث واقع شده است. نویسنده تلاش کرده است با ارائه تعریفى از دین (به مثابه یک نظام متکامل براى زندگى انسان که هدف و غایت آن، تأمین و نیل به سعادت اخروى و سامان بخشى به سلامت معنوى و مادى بشر مى باشد) میان رسانه دینى و دین رسانه اى تمایز قایل شود. در ادامه سیر بحث نیز آسیب شناسى حوزه دین رسانه اى مورد واکاوى قرار گرفته است (کالایى شدن دین، تقدس زدایى از عناصر فرهنگ دینى، و قشرى گرایى دینى ازجمله این آسیب ها به شمار مى روند). در پایان نیز به خدمات متقابل دین و رسانه در چارچوب رسانه دینى پرداخته شده است.
مختصات حوزه دین و رسانه
نسبت دین با عرصه هاى گوناگون از دیرباز ذهن و اندیشه بسیارى از متفکران و پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. به همین سبب، بحث از نسبت دین با هریک از عناوین علم، تاریخ، فناورى، جامعه، اقتصاد، سیاست، زبان، هنر و... واجد گفتمان هاى بس طولانى و غنى در تفکر بشرى است. دلیل این توجهات از نیاز جدى بشر به دین سرچشمه مى گیرد؛ به نظر مى رسد راه هایى که انسان در طول تاریخ از طریق آن نیازهاى خود را برآورده ساخته نتوانسته جاى خالى دین را براى او برطرف نماید و در این زمینه نیز رسانه مستثنا نمى باشد.
در سیر تحول تاریخى، سه مرحله را در رابطه میان دین و رسانه مى توان مورد بحث قرار داد:
1. مرحله سلطه دین بر رسانه ها (مرحله دین به مثابه یک نهاد فراگیر)
این دوره همان دوره فرهنگ شفاهى است؛ اگرچه در بخشى از آن صورت هاى نمادین در قالب نوشتار هم وجود دارد، اما نوشتار در این دوره داراى دوام پذیرى ناچیز و بازتولیدپذیرى محدودترى است. در این دوره، ارتباطات عمدتا به صورت چهره به چهره است، فاصله زمانى و مکانى بین دو طرف یک ارتباط وجود ندارد، بلکه چهره به چهره بودن از ویژگى هاى اصلى ارتباطات در این دوره است (Mcquail, 1978, p. 82). در این زمینه، گیدنز بر این باور است که در فرهنگ شفاهى، کارکرد ارتباطات بیشتر ناظر به تحکیم و تثبیت سنت هاست (گیدنز، 1371، ص 46).
از لحاظ تاریخى مى توان پایان این دوره را زمانى دانست که گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع کرد. در ایران نیز پایان این دوره را به طور نسبى مى توان با زمان ورود نخستین دستگاه هاى چاپ به ایران تعیین کرد (شاه محمدى، 1382، ص 136ـ137).
2. چالش میان دین و رسانه ها
در این مرحله با ورود دستگاه چاپ، کارکرد نظام ارتباطى به طور ویژه متفاوت شد و اثر بسیارى بر تغییر نوع ارتباط داشت، به گونه اى که درجه دوام پذیرى، تولیدپذیرى و فاصله گذارى فضا ـ زمان رسانه به گونه بى سابقه اى افزایش یافت.
ظهور رسانه چاپى در آن زمان (اواخر قرون وسطا و اوایل دوران مدرن) به معناى پیدا شدن رقیبى براى نهاد دین و شکسته شدن انحصار فرهنگى بود (فلاورز، 1382، ص 15). این نوع از رقابت را در دوره قرون وسطا در مواضع کلیسا در برابر صنعت چاپ مى توان یافت. آنها نخست از این امر استقبال کردند و انجیل را به چاپ رساندند و حدود 45 درصد از مجموع کتاب هایى که در آغاز منتشر شدند، کتاب هاى دینى بودند (تامسون، 1995، ص 55)، ولى پس از ناتوانایى در کنترل کلیسا بر چاپ و پخش متون، به واسطه گستردگى ایجادشده، نهاد دین و سیاست، به سیاست هاى کنترلى از راه سانسور رو آوردند (نتس، 1377، ص 21). اما با این حال، رسانه چاپى و صنعت چاپ به کار خود ادامه داد و سبب رواج خواندن و نوشتن، انتشار زبان هاى ملى تحت عنوان هاى گوناگون ادبیات و دانش، شتاب بخشیدن به مبادله اطلاعات در میان گروه هاى گوناگون جامعه و کشورهاى اروپایى شد.
3. سلطه رسانه ها بر دین (رسانه به مثابه نهادى فراگیر)
با توسعه رسانه ها و ارتباطات، مرحله سوم یعنى عصر اطلاعات و جهانى شدن پا به عرصه وجود نهاد. در این مرحله، امور دینى در فرایند انتقال به فرهنگ الکترونیکى قرار گرفتند. در این زمینه، دین که پیش از این تحولات، عمدتا در انحصار طبقه روحانیان قرار داشت، با توسعه شبکه ارتباطات و اینترنت و ظهور کارشناسان جدید، دانش دینى نیز در سطح وسیع ترى با رویکردهاى گوناگون توسط افراد غیرروحانى، تولید و منتشر شد، به گونه اى که مى توان در کنار مفهوم دین در اینترنت، از مفهوم دین اینترنتى سخن گفت. دین در اینترنت منعکس کننده همان دین رسمى توسط افراد کارشناس است. این در حالى است که دین اینترنتى، اشاره به دینى دارد که تنها در فضاى مجازى ظهور یافته است و صرفا بازنمایى دین هاى موجود در فضاى واقعى نیست (Helland, 2002). پس رسانه ها به عنوان رقیبان دین در نظام اجتماعى جدید، در ایجاد نظام معنایى نقش ایفا مى کنند. به نظر برگر، با دنیوى شدن، به عوامل رقیبى (مانند رسانه) که موجد نظام هاى معنایى اند، اجازه تکثر داده مى شود. ازاین رو، ویژگى انحصارى دین از آن گرفته شده است (Berger, 1967, p. 457).
نتیجه اینکه از یک سو، به دلیل اهمیت دین در طول تاریخ بشر، هیچ پدیده اى ازجمله رسانه ها نمى توانند دین را نادیده بگیرند و از سوى دیگر، نیز به دلیل اهمیت و جایگاه فوق العاده خاص رسانه ها در دنیاى کنونى، دین، نهادهاى دینى و دین داران نیز نمى توانند نسبت به رسانه ها بى تفاوت باشند و این بى تفاوتى نتیجه اى جز منزوى و حاشیه اى شدن دین ندارد.
شباهت دین و رسانه
دنیس مک کوئیل رسانه را نهاد اجتماعى معرفت مى داند. از منظر وى، نهاد رسانه با تولید، بازتولید و توزیع معرفت در وسیع ترین معناى مجموعه نمادها سروکار دارد و این مجموعه نمادها ارجاع معنادارى به تجربه در جهان اجتماعى دارد. این شناخت به ما امکان مى دهد به تجربه خود معنا ببخشیم، ادراکات خود را شکل دهیم و در ذخیره کردن معرفت گذشته و تداوم فهم کنونى سهیم شویم (Mc.quail, 1987, p.51). از سوى دیگر، اولسون دین را نوعى شکل نمادین مى داند که بر شیوه هاى خاصى از شناخت، ادراک و تجربه دلالت دارد (اولسون، 1377، ص 21). بنابراین، دو حیطه رسانه و دین بر سر یک موضوع خاص یعنى نمادها با هم پیوند مى یابند. به عبارت دیگر، وجه تشابه و اشتراک دین و رسانه به مثابه دو نهاد اجتماعى تولید، بازتولید و توزیع معرفت از طریق مجموعه اى از نمادها مى باشد. در نتیجه، بهتر است که بحث ارتباط بین دین و رسانه را از کلان ترین سطح آن، یعنى سطح نهادى، آغاز کرد و پس از آن به سطح خرد ارتباط بین آنها، یعنى سطح تجربه روزمره انسان ها پرداخت (ثلاثى، 1377، ص 6).
برخى از اندیشمندان از منظرى کارکردى به شباهت دین و رسانه پرداخته اند. از دیدگاه آنان، میان کارکردهاى رسانه با کارکردهاى دین شباهت هایى وجود دارند. براى مثال، دیویس و دیگران معتقدند که مذهب شامل چهار عامل است: جهان بینى که متشکل از شبکه اى از عقاید و ارزش هاست؛ رمزهاى اخلاقى؛ مناسک دوره اى عمومى؛ و جمعى از معتقدان که این مناسک را انجام مى دهند، و تلویزیون نیز هر چهار عامل را فراهم مى آورد. سوکاپ از این نقل قول نتیجه مى گیرد که تلویزیون به علت طبیعت مذهب مانندش موضوع ارزشمندى براى انعکاس مسائل مذهبى است (Soukup, 2002, p.31). همچنین محمدى معتقد است که دین و رسانه سه نوع رابطه با کل جامعه دارند: ایدئولوژیک، انتقال فرهنگى و ماوراءالطبیعى. به عقیده وى، شباهت ایدئولوژیک مذهب و رسانه به این ترتیب است که هر دو به یک نظام اعتقادى سامان مى دهند، باورها را به وجود مى آورند، تغییر مى دهند، اقناع مى کنند، آرمان مى سازند و فعالیت هایى مشابه را سامان مى دهند (محمدى، 1382، ص 171).
نظریات پیرامون دین و رسانه
در چالش هاى نظرى نسبت میان دین و رسانه، سه گروه از نظریه ها وجود دارند که مى توان گفت در طیفى از رد کاملِ امکان رابطه بین دین و رسانه تا پذیرش کامل انتقال مفاهیم دینى از رسانه هاى نوین قرار مى گیرند. نظریات موافق با استفاده دین ازرسانه براى تبلیغ دینى، به نظریات ابزارگرایانه مشهور هستند و نظریات مخالف به نظریات ذات گرایانه، و در میان این دو، نظریات تعامل گرایانه مطرح مى شوند.
1. دیدگاه ابزارگرایانه (محتوا یا معنامحور)
این دیدگاه، بر مبناى تلقى سنتى از فناورى و ابزارانگارى آن استوار بوده که ریشه در اندیشه هاى ارسطو دارد. در این اندیشه، فناورى فى نفسه واجد هیچ معنایى نیست، بلکه خنثاست (Hood, 1972, p. 347-363). فناورى از نگاه این گروه، نه هدف، بلکه وسیله اى در خدمت اهداف انسان هاست (هوور، 1385، ص 91ـ92) و نسبت به وجود آدمى و ماهیت جامعه امرى عارضى و ارزش آن تابع اهداف غیرفناورانه مى باشد. ارزش تولیدات فنى نیز تابع میزان خدمتى است که به مقاصد و اهداف انسان مى کند. محصولات و مصنوعات فنى با توجه به کاربردى که در زندگى انسان دارند، مقبولیت و مشروعیت مى یابند. در این دیدگاه ها، به رسانه ها به عنوان یک فناورى نگریسته مى شود؛ درنتیجه، رسانه ها نیز چیزى جز ابزار نیستند و این ابزار مى تواند در اختیار مفاهیم و مضامین دینى قرار گیرد، همان گونه که مى تواند در اختیار هر مفهوم دیگرى ازجمله معانى غیردینى و حتى ضددینى قرار گیرد. البته این تصور که برخى گفته اند: صاحبان نظریه ابزارگرایانه، رسانه را صرفا ظرفى براى پیام هاى مختلف دانسته اند، نیز سطحى نگرى و بى دقتى در نظریات آنان است. تقریبا تمام کسانى که بر ابزارگرایى رسانه تأکید داشته اند، براى رسانه اقتضائاتى قایلند، اما تفاوت آنان با ذات گرایان در آن است که ماهیت رسانه را ابزار دانسته اند، نه آنکه به خصوصیات و ویژگى هاى هر رسانه و یا تناسب پیام هاى دینى با گونه هاى مختلف رسانه بى توجه بوده اند (حسینى، 1387، ص 12).
2. دیدگاه ذات گرایانه (فناورى محور)
در سوى دیگر طیف، رویکرد ذات گرا یا ماهیت گرا قرار دارد که معتقد است رسانه صرفا ابزار نیست. این دیدگاه مدعى هویت فرهنگى و تاریخى مستقلى براى ذات رسانه هاست؛ ازاین رو، در تعامل با دیگر ابعاد زندگى انسانى، باید به تناسب داشتن و یا نداشتن این ذات و ماهیت با هویت هاى دیگر همچون دین توجه کامل داشت (هوور، 1385، ص 91ـ92). این دیدگاه قایل به تباین، تضاد و تقابل میان دین و رسانه مى باشد. در اینجا بجاست به دو متفکر که یکى با مبناى فلسفى و وجودشناسى و دیگرى با دیدگاهى فرهنگى به این نگرش متعلق اند، اشاره شود.
1ـ2. ذات گرایى هستى شناسانه: شاخص ترین فرد در حوزه نظریه فلسفى ذات گرا، فیلسوف مشهور غربى هایدگر است. هایدگر برخلاف تلقى سنتى، فناورى را امرى هستى شناختى مى داند. انسان با فناورى، رابطه اى بیرونى ندارد، بلکه فناورى با ساختار وجودى انسان عجین شده است. ویژگى فناورى تنها از طریق توافق و انطباق آن با بشر قابل درک است. مبانى نوآورى هاى فنى، ریشه در زندگى انسان دارد و معناى فناورى از طریق اثرى که بر انسانیت ما مى گذارد و نیز ویژگى هایى که از چنین پایه و پیشینه اى کسب مى کنند، قابل فهم است (همان، ص 94ـ95). از دیدگاه هایدگر، جهان بینى مبتنى بر ابزارانگارى باید به طورکلى واژگون شود، نه آنکه صرفا اصلاحاتى چند در آن صورت پذیرد. بنابراین، فناورى ابزار نیست، بلکه گونه و نحوه اى از ظهور و انکشاف است؛ یعنى حقیقتى است در گستره اى که این انکشاف و ظهور رخ مى دهد (Heidegger, 1997).
بر اساس نظریه وى، ازآنجاکه ماهیت فناورى و به تبع آن رسانه ها، با تسخیر طبیعت و فرهنگ، جهان بینى انسان را تشکیل مى دهد و این تسخیر و اقتدار انسانى با هیچ معنا و یا ماهیت دیگرى قابل جهت دهى نیست (چون ماهیت مستقل خود را دارد)، ازاین رو، تلاش در جهت دینى کردن رسانه ها و یا رسانه اى کردن ادیان از دیدگاه هایدگر، تلاشى بى فایده و یا بى معناست؛ همان گونه که فناورى با دین نیز هیچ گونه تعاملى نمى تواند داشته باشد و ماهیت متضادى بین آن دو برقرار است. البته او از راه حلى تحت عنوان منجى یاد کرده است که ـ بر این اساس، انسان هم مى تواند فناورى را به زندگى خود راه دهد و هم تأثیر آن را در زندگى کنترل کند ـ اما این تعبیر به قدرى مبهم است که راهکار روشنى را نشان نمى دهد (حسینى، 1387، ص 13).
2ـ2. ذات گرایى فرهنگ گرایانه: برخى اندیشمندان از موضعى انتقادى و فرهنگى به رابطه میان دین و رسانه نظر افکنده و با تحلیل ماهیت این دو مقوله، بر تعاند و تباین آنها، دخل و تصرف هاى تحریف کننده رسانه هاى نوین در پیام دین، ناتوانى ذاتى رسانه از پذیرش و انعکاس پیام دین و در نهایت، لزوم بهره گیرى از رسانه هاى سنتى و نهادها و سازمان هاى مذهبى براى تبلیغ و ترویج دین و فرهنگ مذهبى تأکید کرده اند و در خصوص پیامدهاى استفاده از رسانه هاى نوین به دین مداران هشدار داده اند.
نیل پستمن به عنوان برجسته ترین منتقد این عرصه با دیدگاه انتقادى نسبت به رسانه ها به ویژه تلویزیون، امکان جمع بین رسانه و دین را که از دو ماهیت و دو ذات کاملاً متفاوت برخوردارند، محال مى داند. پستمن با تأکید بر این مطلب پافشارى مى کند که از هر ابزار و وسیله ارتباط جمعى نمى توان توقع تبادل پیام داشت. وى مى گوید: از مهم ترین عناصر اولیه یک برنامه دینى آن است که از نوعى قداست معنوى و ماوراى مادى برخوردار باشد، درحالى که تلویزیون ذاتا این جهانى است و ازاین رو، جمع این دو مقوله تبدیل یک برنامه قدسى به آیینى مادى است (Postman, 1995, p. 150-170).
پستمن در مورد حضور مراسم مذهبى در رسانه ها، به صورت مشخص معتقد است: هر مراسم مذهبى در رسانه ها نیازمند یک محیط، با تقدس معین است. براى انجام این مراسم، قوانین رفتارى خاصى لازم است، که با شرایطى که در آن یک برنامه مذهبى تماشا مى شود، مغایر است. مردم مى خورند، صحبت مى کنند یا حواس خود را به دیگر فعالیت ها مى دهند و در این شرایط شیوه رفتارى که براى یک مراسم مذهبى لازم است، وجود ندارد (A.valle, 1992, p. 3). درواقع، به باور پستمن: اجراى مراسم مذهبى در تلویزیون، نمى تواند بینندگان را به حس و حالى روحانى برساند، آنان را به دنیاى قداست و معنویت سوق دهد و احساس آن جهانى به آنان القا کند (عباسى، 1382، ص 90).
3. دیدگاه هاى تعامل گرایانه
در بین محققان معاصر، شاید بتوان فعالیت هاى استوارت هوور و همکاران وى را تلاشى در جهت تعامل گرایى دین و رسانه ها دانست. این نگاه بعد از بررسى رویکردهاى ابزارگرایانه و ذات گرایانه، به نگاهى بینابین دست مى زند و معتقد است: از یک سو، رسانه ها فراهم آورنده مواد خام لازم براى ساخت معانى دینى در زندگى هستند (تأثیر از ذات گرایى) و از سوى دیگر، رسانه ها در خلق و تولید و توزیع نمادهاى دینى مى توانند در خدمت دین باشند (تأثیر از ابزارگرایى) (هوور، 1385، ص 14). وى براى دین توصیفى ارائه مى کند که بتواند در تعامل با رسانه به اهداف موردنظر نزدیک شود. وى دین را نه پدیده اى نهادى و بوروکراتیک مى داند و نه آن را تا حد امرى صرفا شخصى و فردى تنزل مى دهد. وى تأکید مى کند: دین محدود به رویدادهایى نیست که در قلمروى مقدس رخ مى دهد، بلکه بخشى از فرهنگ است و ازاین رو، دین و فرهنگ تفکیک ناپذیرند. به عبارت دیگر، نقش دین، معنابخشى به کل زندگى بشر است و از همین حیث باید مورد توجه قرار گیرد (Hoover & Lundby, 1997, p. 16-18).
هوور درباره رابطه دین و رسانه، به چهار پارادایم ذیل اشاره مى کند:
الف. پارادایمى که بیشتر رویکرد نهادهاى دین و افراد را منعکس مى کند. آنها سعى مى کنند پیام ها و نمادهاى خود را در جهان رسانه جاى دهند. ایده کلیساى الکترونیکى در این پارادایم جاى دارد.
ب. پارادایمى که مربوط به پژوهش هاى اخیر درباره رسانه هاست و پیدایش دین مدنى جدید عصر رسانه را نشان مى دهد.
ج. نظریه یا الگویى که متوجه به تصویر کشیدن دین عینى و واقعى در رسانه هاى این جهانى است. ژورنالیست هایى که به دین مى پردازند، در این قسمت قرار دارند.
د. پارادایمى که بر اساس آن، تغییر دین، تغییر رسانه و جایگاه مخاطب در آن است. این الگو تلاش دارد فضایى براى عمل روزانه مردم در چارچوب ارزش هاى دینى و فضایى براى جریان انتخاب و معنا ـ که توسط رسانه ها شکل مى گیرد ـ و نیز براى حساسیت جدیدى در دین و فرهنگ ـ همان هایى که در حد متوسط رسانه، دین و فرهنگ مى بینیم ـ ایجاد کند (Hoover, 2001, p.76-81).
دیگر همکاران هوور، همچون لاندباى، وایت و مارتین باربرو نیز از زوایاى گوناگون فرهنگى همچون مناسک و شعائر جمعى، ساخت فرهنگى، نیاز به معنا و افسون و... دیدگاه هاى خود را بیان کرده اند (هوور، 1385).
بنابراین، در مجموع پس از بررسى دیدگاه هاى نظرى در باب نسبت دین و رسانه، مى توان به نوعى رویکرد و دیدگاه اقتضایى یا اقتضاگرایانه در تبیین نظرى میان این دو مفهوم و مقوله قایل شد که بر این اساس، رسانه نیز همانند هر مصنوع فناورانه دیگر، اقتضائات، ظرفیت ها، امکانات و محدودیت هاى خاصى دارد که مى توان با بررسى و شناخت دقیق آنها و مدیریت و مهندسى متناسب از حداکثر قابلیت رسانه در انتقال پیام دین بهره گیرى نمود. تردیدى نیست که بخشى از این اقتضا، از ویژگى هاى طبیعى و محدودیت هاى ذاتى رسانه ناشى شده و قاعدتا تغییرناپذیر و تعین بخش خواهد بود و بخشى نیز، محصول درجه رشد و سطح تکامل رسانه و به بیانى، ظرفیت هاى شناخته شده آن است که به دلیل ماهیت پویا و امکان خلق و کشف قابلیت هاى جدید همواره امکان تغییر و توسعه آن وجود دارد (شرف الدین، 1387، ص 25). پس این گونه نیست که رسانه ها همچون ابزارهایى هستند که هیچ گونه تأثیرى بر پیام و محتواى ارائه شده نمى گذارند، بلکه رسانه هاى نوینى همچون رادیو و تلویزیون، اقتضائات، ویژگى ها و محدودیت هایى دارند که درواقع، همین ویژگى هاست که به آنها کارکردهاى خاص و منحصرى مى بخشد و سبب بقاى آنها در طول زمان مى گردد. شاید یکى از مهم ترین محدودیت هاى این رسانه ها در امر تبلیغ دین، ظهور اولیه آنها در یک فضاى کاملاً مادى و سکولار و بالطبع متأثر بودن این گونه رسانه ها از فرهنگ مادى غرب باشد. اما به هر حال، مى توان استفاده از رسانه را براى تبلیغ دین ممکن و میسر، اما سخت و پیچیده تلقى کرد و همچون ذات گرایان، گرفتار افراط بیش از حد در مورد ماهیت و ذات رسانه و ضدیت ذاتى آن با ماهیت دین نشد.
از دین رسانه اى تا رسانه دینى
سؤال متعاقب مباحث مذکور این است که چه نوع تعاملى میان دین و رسانه مبتنى بر دو مفهوم و اصطلاح دین رسانه اى یا رسانه دینى وجود دارد؟ بدیهى است که در کاربرد اول، رسانهْ محور و دینْ تابع، و در کاربرد دوم، دینْ محور و رسانهْ تابع ملاحظه مى شود. به نظر مى رسد پاسخ به این سؤال و نیز تمایز و تفاوت میان دین رسانه اى و رسانه دینى به نوع نگاه در سطح ورود دین به عرصه و حوزه رسانه برمى گردد. دین مى تواند در سه سطح روش، محتوا و هدف با رسانه تعامل کند، که مى توان آن را در قالب سه سؤال مطرح کرد: 1. آیا منظور، ترویج مضامین دینى از طریق رسانه هاست؟ (سطح محتوا)؛ 2. آیا قرار است روش هاى تبلیغ ادیان به روش هاى تبلیغى موجود در رسانه ها اضافه شود؟ (سطح روش)؛ 3. یا تنظیم اهداف رسانه براساس اهداف دین موردنظر است؟ (سطح هدف) (فقیهى، 1382، ص 43). حال اگر دین را به مثابه نظامى متکامل براى زندگى انسان بدانیم که هدف و غایت آن تأمین و نیل به سعادت اخروى و سامان بخشى به سلامت معنوى و مادى بشر است، پس به نظر مى رسد اگر خود را فقط محدود به دخالت دین در سطح محتوا و یا روش (بدون لحاظ غایت و هدف) نماییم چیزى جز دین رسانه اى عایدمان نمى شود. به عبارت دیگر، از این منظر با پذیرش دخالت دین در سطح هدف و غایت مى توان به رسانه دینى دست یافت.
دین رسانه اى
دین رسانه اى، به استناد تجربیات کلیسایى و قطع نظر از الگوهاى مفروض و متخیل، دینى است که به صورتى انضمامى در قالب برنامه هاى مختلف رسانه اى توزیع و انتشار مى یابد. به بیان دیگر، دین رسانه اى مظروفى است که در ظرف رسانه و در چارچوب قابلیت و محدودیت هاى آن به صورت مستقل یا ضمنى ابلاغ و تبلیغ مى شود. دینى که رنگ رسانه را بر خود دارد و متناسب با اقتضائات، ضرورت ها، مأموریت ها و انتظارات فرهنگى ـ اجتماعى رسانه، مفهوم سازى، تفسیر، قالب یابى، برنامه نویسى، تصویرپردازى و القا مى شود. در مفهوم دین رسانه اى که ظاهرا معرّف ورود ناخواسته و غیرمنتظره دین به نظام رسانه اى سکولار در جوامع غربى است، این دین است که به منزله بخش انفکاک ناپذیرى از فرهنگ عمومى جامعه به رسانه راه یافته و در چارچوب برنامه هاى معمول آن انعکاس مى یابد (شرف الدین، 1388، ص 54ـ55). درواقع، دین رسانه اى همان مضامین و آموزه هاى انحصارى دینى است که از رسانه صرفا به منزله ابزار انتقال این معانى بهره مى گیرد (حسینى، 1386، ص 147). بنابراین، مى توان اشکال نظریه پستمن را به دین رسانه اى وارد دانست؛ چراکه دین رسانه اى همان مناسک ظاهرى و عبادى دین است که در روش هاى سنتى در مکان هاى خاص همچون مساجد، یا به مناسبت ها و ایام خاص مانند ایام حج، و یا از طریق متون خاص همچون قرآن و ادعیه انجام مى شد و امروزه رسانه هاى نوین ـ بخصوص رادیو و تلویزیون ـ قصد دارند این کار را انجام دهند.
البته دین رسانه اى با دین غیررسانه اى و موجود در عالم واقع یا دینى که انسان ها در مساجد و معابد و یا در عبادات فردى و جمعى خود بدان مى پردازند نیز متفاوت است. دینى که در رسانه به صورت مجموعه اعتقادات و مناسک مبتنى بر آن براى مخاطب معرفى مى شود از ویژگى هاى رسانه تأثیر پذیرفته و با آموزش ها و مناسک دینى که فرد با حضور فیزیکى در مجامع دینى دریافت مى کند متفاوت مى شود. یکى از تفاوت ها ـ به عنوان مثال ـ این است که در حالت دوم، فرد ممکن است تمرکز حواس خود را به دلیل حضور در فضاى متفاوتى چون منزل یا محل کار از دست بدهد. بنابراین، دینى که از طریق رسانه منتقل مى شود را دین رسانه اى مى نامیم که مى تواند نشانه هاى دین را به طور گسترده توزیع نماید (راودراد، 1386، ص 206).
پس در مجموع در عرصه دین رسانه اى، معانى و مفاهیم دینى از طرق رسانه هاى مختلف ارائه و انتقال مى یابند. اما در این رسانه اى کردن مفاهیم که عمدتا در مواجهه رسانه هاى سنتى و مدرن رخ مى دهد، معمولاً رسانه هاى مدرن مانند تلویزیون به این سمت حرکت مى کنند که محتوا و شکل پیام هاى رسانه اى را که در حیطه رسانه سنتى غالبا حضور چشمگیرى دارند، در خود انعکاس دهند. در بیشتر موارد، برنامه هاى شاخص دینى تلویزیون به نحوى اجراشده همان پیام ها، آثار و برنامه هاى رسانه هاى سنتى دینى در فضایى متفاوت و با حفظ همان ویژگى هاى قبل هستند. اما بخشى از این بى توجهى مى تواند ناشى از عدم شناخت اقتضائات رسانه مدرن (مانند تلویزیون) باشد. براى نمونه، بسیارى معتقدند پخش رسانه اى آیین ها و مراسم مذهبى به همان شیوه اجرا در مکان هاى مذهبى، منجر به حذف ویژگى هاى آن آیین مذهبى در جمع و مکان خاص مربوط به آن مى گردد و باعث گسستگى میان پیام و مکان و همچنین ویژگى هاى حضور مى شود، فردگرایى را تقویت مى کند و پیام هاى دینى را در معرض دنیایى مملو از پیام هاى دینى و غیردینى قرار مى دهد و به نوعى ایجاد رقابت مى نماید؛ امورى که از خصیصه هاى رسانه تلویزیون در پرداختن به امور دینى به شمار مى آید (حیاتى، 1388، ص 9ـ10).
رسانه دینى
رسانه دینى نیز مانند همه مفاهیم داراى پسوند دینى ـ مانند جامعه دینى، حکومت دینى ـ از مصطلحات جدیدى است که تلقى هاى مختلفى از آن وجود دارد. تلقى ابتدایى از این مفهوم و تصویر غالب و متفاهم از آن به ویژه با ارجاع به تجربه ارباب کلیسا و جامعه مسیحى در راه اندازى و اداره ده ها شبکه رادیویى و تلویزیونى با هدف انتشار پیام دین، به حوزه معنایى رسانه دینى نوعى تعین قهرى بخشیده است (شرف الدین، 1388، ص 51). بر اساس تعریف ارائه شده براى دین (یعنى نظامى متکامل براى زندگى انسان که هدف و غایت آن تأمین و نیل به سعادت اخروى و سامان بخشى به سلامت معنوى و مادى بشر است)، اگر به مثابه غایات دینى و اخلاقى و معنوى به دین نگاه شود در آن صورت، تعبیر رسانه دینى که توجه به غایات و اهداف دینى دارد کاملاً با اقتضائات ذاتى رسانه ها ازجمله رسانه تلویزیون هم سنخ و قابل جمع است (حسینى، 1386، ص 145). همچنین فقیهى نیز به این معنا اشاره کرده است که منظور از دینى بودن رسانه، دخیل بودن غایت و ارزش دینى در رسانه است (فقیهى، 1382، ص 51).
بر این اساس، در رسانه دینى، به جاى آموزه هاى انحصارى ادیان، باید به غایات و اهداف و معانى دینى توجه کرد (حسینى، 1386، ص 148)، اما صحیح تر آن است که توجه به غایات دین نه تنها در فرایند تولید پیام یا محتواى رسانه مهم و اساسى مى باشد، بلکه باید تمام سازوکارهاى حاکم بر رسانه اعم از مالکیت رسانه، اقتصاد رسانه، جذب نیروهاى انسانى سازمان رسانه، فرهنگ سازمانى حاکم بر سازمان رسانه، فرایند تولید و مدیریت پیام، تعامل با مخاطبان و... بر اساس معیارهاى اسلامى و در راستاى غایات دین در نظر گرفته شود. براى مثال، نمى توان رسانه اى را که تمام برنامه هاى آن به نوعى ـ مستقیم یا غیرمستقیم ـ دینى است اما از منابع مالى غیرشرعى بهره مى برد و یا بر اساس قوانین ادارى و فرهنگ سازمانى منافى عدالت اسلامى و... فعالیت مى کند، رسانه دینى نامید. در صورت رعایت و توجه به غایات دینى، رسانه هاى مدرن با تمام اقتضائات و ویژگى هاى ناشى از ذات و ماهیتشان مى توانند با اقتضائات دینى هماهنگ شوند.
در حیطه رسانه دینى برخى قایل به سطوح مختلف در این عرصه شده اند. براى مثال، صادقى سه سطح را براى رسانه دینى یا روند دینى شدن رسانه قایل مى باشد. از منظر وى، دینى شدن رسانه به وجوه مختلف است. شکل اول آن است که رسانه ها با همین شرایط فعلى در خدمت پیام دینى قرار بگیرند؛ یعنى محملى بشوند براى استفاده دین و نهادهاى دینى. به بیان دیگر، شخصیت هاى دینى از رسانه با همین وضع فعلى و همین فنون و فناورى هاى موجود، بدون هیچ گونه تغییرى، استفاده دینى کنند. دومین شکل دینى شدن رسانه این است که شبکه هاى خاص دینى درست شوند؛ از همین فناورى ها استفاده کنند، ولى کارکردشان دینى باشد. کارکردهایى مانند اینکه (1) آموزش و اطلاع رسانى دینى صورت پذیرد. (2) شعائر دینى را درون خود آورند و تعلیم دین دهند. (3) احساس دینى تولید کنند. ولى یک سطح عمیق تر هم براى دینى شدن رسانه وجود دارد. آن سطح عمیق تر این است که بتوانیم در فنون، اقتضائات و در فناورى رسانه ها تغییراتى ایجاد کنیم تا رسانه ها را دینى تر کند یا اصلاً دینى کنیم (بى نام، 1388، ص 22ـ23).
در مصداق رسانه دینى برخى رادیو و تلویزیون ایران را رسانه هاى دینى دانسته اند (راودراد، 1386، ص 209)، اما به نظر مى رسد تا رسیدن به رسانه هاى دینى راه زیادى باقى مانده و اگرچه رسیدن به این آرمان، سخت و طاقت فرسا است، اما امرى ممکن است. در این زمینه، این نکته حایز اهمیت مى باشد که ... نگرش اصیل، رسانه اسلامى را نظامى جامع و کلى در نظر مى گیرد و از این منظر به تعیین اهداف و انگیزه هاى آن مى پردازد. پس شبکه تلویزیونى اسلامى ـ براى مثال ـ صرفا شبکه اختصاصى مذهبى نیست، هرچند برنامه هاى مذهبى پخش کند. حتى صرفا یک شبکه وعظ و خطابه نیز نیست. و مخاطبان آن محدود به مسلمانان نمى شوند. شبکه اسلامى، شبکه اى است که کاملاً بر مبناى تعالیم مذهبى و موازین اخلاقى شکل گرفته است (رضایى بایندر، 1382، ص 190).
آسیب شناسى دین رسانه اى
رویکرد و منظر دین رسانه اى باعث نوعى تقلیل گرایى در دین مى گردد. این مفهوم منجر به شکل گیرى نوعى نگاه هاى حداقلى به حوزه دین مى شود که برخى آسیب ها و معایب را به همراه دارد. در ذیل، به این آسیب ها اشاره مى شود:
کالایى شدن دین
پدیده کالایى شدن دین ریشه در فرهنگ بازار محور دارد. در حیطه دین رسانه اى به دلیل سازوکارهاى مصرف گرایانه و اصالت سود، برنامه هاى دینى به سمت همسویى با سازوکارهاى بازار و تجارت رفته و به عنوان یک کالاى تجارى در کنار کالاهاى دیگر فروخته مى شود؛ امرى که اونجلیست ها در برنامه هاى تلویزیونى خود بیش از هر گروه دیگرى بدان گرفتارند (بشیر و فکورپور، 1386). به همین خاطر، نسل رو به رشد که تحت تأثیر عمیق فرهنگ مصرف گرایى است، با دینى رشد یافته و بزرگ شده است که به صورت کالا درآمده و بدان به گونه اى نگریسته مى شود که به دیگر کالاهاى قابل خرید نگاه مى شود. فرایند تجارى شدن، بسته بندى و قیمت گذارى در بازار دین تقریبا همه چیز را، از صلیب گرفته تا بلور، شامل مى شود (Roof,1993, p. 155-170).
تقدس زدایى از عناصر فرهنگ دینى
یکى از امورى که در دین رسانه اى حادث مى شود بازنمایى و پرداخت به مضامین و آموزه هاى ماورایى و آن جهانى است، اما به نظر مى رسد که نمایش بى قاعده آن بخش از فرهنگ دینى که کاملاً رنگ انضمامى و آسمانى دارد بیش از آنکه کمک به اشاعه آن فرهنگ باشد نوعى تقدس زدایى از عناصر و بخش هاى فرهنگ دینى است. البته تصویرى کردن آن بخش از امور دینى که بیشتر امور عرشى و آسمانى هستند نوعى فرشى سازى آنها نیز محسوب مى شود. در این موارد، مى توان این پرسش را مطرح کرد که آیا مکاشفات عرفانى ـ صیرتى که با عنوان چشم برزخى یاد مى شود یا معراج پیامبران را مى توان به سادگى از تلویزیون پخش کرد؟ ساده ترین اثرى که این عمل دارد فروریختن وضعیت قدسى این امور است که تاکنون در تصور مخاطبان وجود داشته است (زکى، 1386، ص 203).
قشرى گرایى دینى
منظور از قشرى گرایى پرداختن به ظواهر و مناسک دینى در رسانه هاست؛ به گونه اى که فرد متدین با وجود برنامه هاى بسیار زیاد دینى که از رسانه پخش مى شود خود را بى نیاز از حضور در اجتماعات دینى ببیند. آفت دیگر قشرى گرایى علاوه بر منفرد کردن مؤمن از جامعه دینى و ترویج فردگرایى دینى، این است که تصویرى ناقص و تک بعدى از دین ارائه مى دهد و رفته رفته این تصور از دین شکل مى گیرد که دین براى امور اجتماعى حرفى ندارد و پیامد آن در صورت سرخوردگى از دین یا راضى شدن به دین فردى، به سکولاریسم ختم مى شود و در صورت نفهمیدن مبناى اصلى مشکلات اجتماعى (دورى از دین)، به تحجر و افراط گرایى دینى از یک سو، و ملحد دانستن دیگران از سوى دیگر، مى انجامد.
خدمات متقابل دین و رسانه در چارچوب رسانه دینى
رسانه بالقوه مى تواند از طریق مشارکت در اقدامات ذیل، دین و جامعه مؤمنان را در نیل به اهداف منظور یارى کند: توسعه و بسط معانى و کالاهاى نمادین برگرفته از دین به قلمروهاى گوناگون، برجسته سازى آموزه ها و ارزش هاى دینى و معنویت ناشى از دین، کشاندن دین و آموزه هاى دین به قلمرو امور اجتماعى و ترغیب مؤمنان به اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با موضوعات مختلف، مشارکت در توسعه و تعمیق فرایند جامعه پذیرى دینى افراد از طریق تلاش مستقیم و غیرمستقیم در درونى ساختن باورها، ارزش ها، هنجارها، نگرش ها، احساسات، آداب دینى و همراه ساختن آنها با مؤلفه هاى گوناگون زندگى فردى و اجتماعى، مشارکت ضمنى در تقویت اعتقادات و اخلاقیات دینى از طریق برنامه هاى مختلف، معرفى الگوها و سبک هاى زندگى اقتباس شده از دین یا داراى مرجحات دینى، آگاه ساختن مؤمنان از سایر فرهنگ ها و الگوهاى زیستى و امکان دهى به انجام مقایسات میان فرهنگى، تقویت تأثیر و تأثرات متقابل ادیان و فرهنگ هاى دینى و غیردینى، ایجاد پیوند احساسى میان معنویت دینى با مادیت آمیخته به زندگى روزمره، تقویت مواضع مؤمنان در جامعه و ارتقاى موقعیت آنان در قیاس با گروهاى رقیب، منطقى و مقبول سازى اعتقادات مؤمنان از طریق پیوند دادن آنها با تجربه هاى احساسى و ایجاد هاله اى از صدق و حقیقت براى جهان بینى دینى، معرفى جهان بینى دینى به عنوان راهبردى منطقى و عقلانى براى تبیین جهان، زمینه سازى براى ایجاد انعطاف در اعتقادات و سبک زندگى سنتى مؤمنان، به چالش کشاندن تنگ نظرى ها و ویژگى متحجرانه برخى باورهاى سنتى و الگوها و شیوه هاى زیستى منسوب به دین، اطلاع یابى و درک شهودى سبک هاى زندگى غیردینى براى مؤمنان، مشارکت در ترغیب افراد به علم جویى، کمال خواهى، تلاش در جهت ایجاد وفاق جمعى، امنیت روانى و اجتماعى به عنوان ارزش هاى کلان مورد توصیه دین (شرف الدین، 1387، ص 31ـ33).
دین نیز با عنایت به ظرفیت درونى، شرایط و موقعیت اجتماعى و امکان یابى مشارکت در فرایند ارتباطات جمعى، مى تواند در روند کلى فعالیت هاى رسانه و جنبه هاى مدیریتى، شکلى و محتوایى برنامه ها و سیاست هاى حاکم نقش تعیین کننده ایفا کند. به بیان دیگر، دین نه تنها از رسانه براى اشاعه ارزش هاى مورد تأیید خود بهره مى برد، بلکه بر دیگر کارکردهاى رسانه و شیوه رفتار آن هم تأثیر مى گذارد. میزان این تأثیر به نفوذ دین و حوزه اى بستگى دارد که دین براى مداخله و صدور حکم خود صالح مى داند. بنابراین، دینى که خود را مسئول تنظیم همه بخش هاى زندگى فردى و اجتماعى بشر مى داند، به خود حق مى دهد (یا براى خود وظیفه قایل است) که در همه عرصه هاى کار رسانه اى داراى قواعد ارشادى یا الزامى باشد (اسماعیلى، 1383، ص 161).
در ذیل، به مهم ترین موارد تأثیرگذارى دین بر رسانه اشاره مى شود:
ـ اعطاى جهان بینى و نظام ارزشى متناسب به سیاست گذاران، مالکان، مدیران، گردانندگان و برنامه سازان رسانه؛
ـ سامان دهى هنجارى به فعالیت رسانه از طریق تعیین بایدها و نبایدهاى مشخص، ارائه معیارهاى هدایتگر، تنظیم رژیم حقوقى و نظام نامه اخلاق حرفه اى متناسب با ضرورت ها، نیازها و اقتضائات رسانه؛
ـ دین مى تواند در اصلاح برخى زیرساخت ها و استراتژى هاى فعالیت رسانه، سیاست گذارى و برنامه ریزى، تعیین نقش و رسالت اجتماعى رسانه، نوع نگاه به مخاطب و نیازهاى او، اهداف موردنظر از فعالیت رسانه اى، ارزشیابى و سنجش اعتبار برنامه ها، تعیین اولویت ها، نوع حساسیت نسبت به آثار و نتایج محتمل برنامه ها و... تأثیرات تعیین کننده داشته باشد.
ـ دین همچنین مى تواند به رسانه و نوع فعالیت آن مشروعیت و اعتبار داده و تمایل به استفاده از آن را افزایش دهد. به بیان برخى نویسندگان، اگرچه فناورى، بخصوص فناورى رسانه اى، جزو جهان سکولار به شمار مى آید، اما همین که براى تبلیغ مسیحیت و انجیل به کار مى رود، تقدّس مى یابد. رسانه ها مواهب مقدس خداوند در عصر آخرالزمان هستند و ادبیات جذاب و شورآفرین آنان، خود نمادى مقدس است. درخواست از مخاطبان براى استفاده از تلویزیون به نیت کسب نیروى معنوى به معناى بسط و گسترش این نمادگرایى است (وایت، 1385، ص 81).
ـ دین همچنین از طریق توصیه هاى اخلاقى و الزامات حقوقى، رسانه را در مسیر نیل به اهداف و آرمان هاى متعالى مساعدت کرده و میزان تعهدمندى و مسئولیت پذیرى آن در قبال ارزش ها و ایده آل هاى عام بشرى را افزایش مى دهد.
ـ دین مى تواند به عنوان یک ذخیره فرهنگى در غنى سازى و ارتقاى کیفى محصولات رسانه اى مورد استفاده واقع شود (شرف الدین، 1387، ص 33ـ35).
نتیجه گیرى
از مجموع دیدگاه ها و نظریه هاى گوناگون ناظر به تشریح نحوه ارتباط میان دین و رسانه، مى توان اهمّ نتایج را در موارد ذیل خلاصه نمود:
1. دیدگاه ذات گرایان این دو مفهوم و مقوله (دین و رسانه) را ذاتا متعارض یکدیگر تلقى مى کنند. در مقابل، ابزارگرایان معتقدند که رسانه صرفا ابزار انتقال مى باشد و دین مى تواند از آن فقط به عنوان ابزارى براى انتقال مفاهیم، پیام ها و آموزه هاى خود استفاده نماید؛ اما از منظر فرهنگ گرایان (دیدگاه تعامل گرا) رسانه ها از یک سو، فراهم آورنده مواد خام لازم براى ساخت معانى دینى در زندگى هستند (تأثیر از ذات گرایى) و از سوى دیگر، رسانه ها در خلق و تولید و توزیع نمادهاى دینى مى توانند در خدمت دین باشند (تأثیر از ابزارگرایى).
2. در مجموع، از منظر نویسنده در باب نسبت دین و رسانه، مى توان به نوعى رویکرد و دیدگاه اقتضایى یا اقتضاگرایانه در تبیین نظرى میان این دو مفهوم و مقوله قایل شد که بر این اساس، رسانه نیز همانند هر مصنوع فناورانه دیگر، اقتضائات، ظرفیت ها، امکانات و محدودیت هاى خاصى دارد که مى توان با بررسى و شناخت دقیق آنها و مدیریت و مهندسى متناسب از حداکثر قابلیت رسانه در انتقال پیام دین بهره گیرى نمود.
3. در حیطه تمایز میان دین رسانه اى و رسانه دینى نکته اساسى آن است که این افتراق و تفاوت به نحوه نگاه در سطح ورود دین به عرصه و حوزه رسانه برمى گردد. دین مى تواند در سه سطح روش، محتوا و هدف با رسانه تعامل کند. اگر دین را به مثابه نظامى متکامل براى زندگى انسان بدانیم که هدف و غایت آن تأمین و نیل به سعادت اخروى و سامان بخشى به سلامت معنوى و مادى بشر است، پس به نظر مى رسد اگر خود را فقط محدود به دخالت دین در سطح محتوا و یا روش (بدون لحاظ غایت و هدف) نماییم چیزى جز دین رسانه اى عایدمان نمى شود.
4. دین رسانه اى اولاً، شبحى از دین واقعى را گسترش مى دهد که در نهایت، در برابر دین اصیل و ناب خواهد ایستاد و ثانیا، برایند خروجى آن رسانه اى دنیامدار و آخرت گریز، رسانه اى سرمایه سالار و مصرف گرا، رسانه اى نسبیت گرا و رسانه اى متحجر و متعصب خواهد بود و چه بسا سبب نوعى تقلیل گرایى در دین (به بیان دیگر، نوعى شکل گیرى نگاه هاى حداقلى به دین) مانند قشرى گرایى دینى، کالایى شدن دین، تقدس زدایى از عناصر فرهنگ دینى گردد.
5. رسانه دینى سه سطح موردنظر در حوزه دین (روش، محتوا و هدف) به ویژه حیطه غایات و اهداف را مدنظر قرار مى دهد. اما توجه به غایات و اهداف دین نه تنها در فرایند تولید پیام و محتواى رسانه مهم است، بلکه باید تمام سازوکارهاى حاکم بر رسانه، اعم از مالکیت رسانه، اقتصاد رسانه، جذب نیروهاى انسانى سازمان رسانه، فرهنگ سازمانى حاکم بر سازمان رسانه، فرایند تولید و مدیریت پیام، تعامل با مخاطبان و...، بر اساس معیارهاى اسلامى و در راستاى غایات دین باشد. به عبارت دیگر، رسانه دینى رسانه اى است که مبتنى بر نظریه هاى اسلامى است، خاستگاه و منشأ آن دینى است و در مجموع از نظریه تا عمل آن با مبانى و معیارهاى دینى تعریف و اجرا شود.
6. دین و رسانه مى توانند در چارچوب رسانه دینى خدمات متقابلى را به یکدیگر ارائه نمایند. رسانه بالقوه مى تواند از طریق مشارکت در اقداماتى مانند توسعه و بسط معانى و کالاهاى نمادین برگرفته از دین به قلمروهاى گوناگون، برجسته سازى آموزه ها و ارزش هاى دینى و معنویت ناشى از دین و غیره جامعه مؤمنان را در نیل به اهداف منظور یارى کند. دین نیز با عنایت به ظرفیت درونى، شرایط و موقعیت اجتماعى و امکان یابى مشارکت در فرایند ارتباطات جمعى، مى تواند در روند کلى فعالیت هاى رسانه و جنبه هاى مدیریتى، شکلى و محتوایى برنامه ها و سیاست هاى حاکم نقش تعیین کننده ایفا کند.
منابع
اسماعیلى، محسن، 1383، تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق، فصلنامه پژوهشى دانشگاه امام صادق علیه السلام، ش 21، 7ـ40.
اولسون، دیوید، 1377، رسانه ها و نمادها، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، سروش.
بشیر، حسن و سیدمحمد فکورپور، 1386، تبلیغات تجارى و اوانجلیسم به مثابه کالا، رسانه، ش 69، ص 153ـ172.
ثلاثى، حسن، 1377، یکپارچه سازى جهان، روزنامه ایران، ش 2012.
حسینى، سیدحسن، 1386، دین و رسانه؛ رسانه دینى یا دین رسانه اى؛ مطالعات نظرى، در: مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش هاى رادیو.
حسینى، سیدحسن، 1387، رسانه دینى یا دین رسانه اى، اطلاعات حکمت و معرفت، ش 31، ص 12ـ16.
حیاتى، وحید، 1388، دین و رسانه، رواق هنر و اندیشه، ش 39و40، ص 5ـ14.
جوادى یگانه، محمدرضا و حمید عبداللهیان، 1386، دین و رسانه (مجموعه مقالات)، تهران، دفتر پژوهش هاى رادیو.
رادوراد، اعظم، 1386، تعامل دین و رسانه، در: مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، دفتر پژوهش هاى رادیو.
شاه محمدى، عبدالرضا، 1382، عصر ارتباطات و اطلاعات و جهانى شدن دین، پژوهش و سنجش، ش 35، ص 131ـ150.
شرف الدین، سیدحسین، 1387، دین و رسانه، معرفت، ش 131، ص 13ـ38.
شرف الدین، سیدحسین، 1388، دانش رسانه اى از واژه تا معنا، رواق هنر و اندیشه، ش 39و40، ص 5ـ55.
عباسى، شهاب الدین، 1382، دین، فن آورى و تلویزیون از دید پستمن، پژوهش و سنجش، ش 35، ص 79ـ96.
فقیهى، محمدمهدى، 1382، مطبوعات دینى؛ پاره اى تذکارهاى نظرى، پژوهش و سنجش، ش 35، ص 43ـ56.
فلاورز، سارا، 1386، اصلاحات، ترجمه رضا یاسائى، تهران، ققنوس.
گیدنز، آنتونى، 1371، پیامدهاى مدرنیته، ترجمه حسن ثلاثى، تهران، نشر مرکز.
محمدى، مجید، 1382، دین و ارتباطات، تهران، کویر.
نتس، روبر، 1377، نگاهى تاریخى به سانسور، ترجمه فریدون فاطمى، تهران، نشر مرکز.
وایت، رابرت اى.، 1385، نقش دین و رسانه در ساخت فرهنگ، در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش.
هایدگر، مارتین، 1365، خطابه یادبود، ترجمه محمدرضا جوزى، معارف، دوره سوم، ش 20، ص 119ـ130.
هوور، استوارت، 1385، بازاندیشى رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریانى نیا، تهران، سروش.
ما اول راه هستیم: گفت وگو با حجت الاسلام دکتر هادى صادقى، رواق هنر و اندیشه، ش 39و40، ص 15ـ23.
A.valle, Carlos, 1992, Religion and the Media, www.religion online.org/cgi- bin/relsearchd.
Berger, Peter, 1967, The Sacred Canopy, NewYork, Doubleday.
Heidegger, Martin, 1966, Discourse on Thinking, NewYork, Harper and Row.
Heidegger, Martin, 1977, The Question Concerning Technology and Other Essays, tr. bye William Lovitt, NewYork, Harper and Row.
Helland, ch., 2002, Surfing for salvation, Religion journal, v. 23, issue 4. October, p. 343-453.
Hood, W. F., 1972, The Aristotelian Versus the Heideggerian Approach to the Problem of Technology, In C. Mitcham & R. Machey (eds.), Philosophy and technology: Readings in the Philisophical Problems of technology, NewYork, Free press.
Hoover, S. & K. Lundby (ed), 1977, Rethinking Media, Religion and Culture, London, Sage Publication.
Hoover, S., 2000, Religion im Fernsehen oder Fernsehreligio?..., In Religi?se Funktionen des nter Thomas, Michel Fernsehens Walker,Wiesbaden: Westdeutscher Verlag.
Mcquail, Denis, 1987, Mass Communication Theory, an Introduction, London, Sage.
Postman, Neil, 1985, Amusing Ourselves to Death: Public discourse in the age of show business, Viking Penguin.
Roof, W. C., 1993, Toward the year 2000: Reconstructions of Religious space, Annals of the American Academy of Social and Political Science, 527, 155-170.
Soukup, P.A. (ed), 2002, Media and Religion, Communication Research Trends, Centre for the Study of Communication and Culture, v. 21.
Vatican, 1997, Ethics in Advertising, Vatican City: Vatican Press.