راهکارهاى ایجاد وحدت در جامعه از دیدگاه قرآن
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و سوم ـ شماره 198 (ویژه جامعه شناسى)
شهین سالاروند : دانشجوى دکترى تخصصى پرستارى دانشگاه علوم پزشکى لرستان. shsalarvand@lums.ac.ir
محمد فولادى : استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. mfooladi42@gmail.com
حامد سالاروند : کارشناس ارشد مهندسى کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم تحقیقات اصفهان.
على نظرى : دانشیار دانشگاه لرستان.
دریافت: 11/5/92 پذیرش: 19/2/93
چکیده
وحدت جهان اسلام یکى از مهمترین مباحثى است که آموزه هاى دینى و در رأس آن، قرآن کریم به آن پرداخته است. در کنار وحدت، تفرقه، مانع بزرگ کمال انسان هاست. جامعه اسلامى هنگامى با شتاب لازم به سوى کمال حرکت خواهد کرد که موانع وحدت از مسیر آن برداشته شود. بدون شک، قرآن کریم، بهترین، کاملترین و مطمئنترین منبع براى دستیابى به چگونگى ایجاد جامعه برتر است.
این مقاله با مرورى بر منابع در دسترس، با هدف تعیین راهکارهاى ایجاد وحدت از دیدگاه قرآن انجام شده است و درصدد است تا براساس آیات قرآن کریم، با روش توصیفى ـ تحلیلى به بررسى این مسئله بپردازد.
چنگ زدن به ریسمان الهى، توجه به نقاط مشترک، بازگشت به سنت پیامبر صلى الله علیه وآله و اهلبیت علیهم السلام، امر به معروف و نهى از منکر، حفظ حقوق یکدیگر، اصلاح روابط فی مابین، تحقق نظام اقتصادى مبتنى بر قرآن کریم و مکتب نورانى اهلبیت علیهم السلام و اطاعت محض از اولى الامر و رهبرى دینى، پرهیز از تفرقه و... ازجمله یافته هاى این مقاله مى باشد.
کلیدواژه ها: قرآن کریم، مسلمانان، وحدت، تفرقه.
مقدّمه
جامعه اسلامى هنگامى با شتاب لازم به سوى کمال حرکت خواهد کرد که موانع وحدت از مسیر آن برداشته شود. تفرقه و اختلاف، مانع بزرگ کمال انسان ها و جامعه است و چنانچه آحاد جامعه اسلامى بتوانند براساس آموزه هاى وحیانى و نیز سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهو ائمّه اطهار علیهم السلام وحدت را مدنظر قرار داده و از تفرقه و اختلاف پرهیز نمایند، شکوه اسلام به تمامى، ظاهر شده و عظمت امت اسلامى تحقق پیدا مى کند (نواندیشان، 1392). وسعت معناى وحدت در قرآن بسیار زیاد است. براى نمونه، بحث وحدت در توحید یک عالم بزرگى است (وحدت موردنظر قرآن، 1392). قرآن در بیش از پنجاه آیه به موضوع اختلاف، وحدت و روش هاى پیش گیرى از تفرقه و راه هاى به دست آوردن اتحاد اشاره مى کند که همگى نشان مى دهد این موضوع از نظر قرآن داراى چه اهمیتى است (حیدرى، 1390).
قرآن کریم کوشیده است تا افزون بر بیان گزاره هاى هستى شناسانه و انسان شناسانه، ما را یارى و مدد رساند تا درک و فهم درستى از هستى و عوامل مؤثر در آن و نیز قابلیت ها و توانمندى هاى بشرى به دست آوریم. همچنین به گزارش توصیفى، تحلیلى و تبیینى از رخدادها و عوامل و سازوکارهایى مى پردازد که در ایجاد جامعه برتر نقش مهم و تأثیرگذارى را ایفا کرده است؛ بلکه قرآن، گاه در مقام داورى نشسته و به ارزش یابى عوامل و اعمالى مى پردازد که گاه در روند ایجادى و یا تکاملى جامعه برتر خللى وارد مى ساخته است (منصورى، 1389). کاشف الغطاء مى گوید: اسلام بر روى دو اصل و دو فکر بنا شده است: یکى، اصل پرستش خداى یگانه است؛ دیگر اصل اتفاق و اتحاد جامعه اسلامى است (مطهرى، 1386، ص 34). جامعه اسلامى براى بازگشت به عزت و کرامت نخست خویش و دستیابى به جامعه برتر، باید با توجه به کتاب و سنت، در محور توحید قرار گیرد و از وحدت بهره مند شده، از تفرقه رهایى یابد (کاملى 1390). وحدت بخشى بدون توجه به راه حل ها و روش هایى که در قرآن کریم و سنت نبوى و علوى آمده، امکان پذیر نیست و این روش ها باید جنبه عمل به خود بگیرند (حیدرى، 1390). قرآن کریم در نفى انواع دروغین وحدتى که زیر عنوان وحدت فیزیکى و منافع مادى مى گنجد، به وحدت حقیقى اشاره مى کند (تسخیرى، 1386، ص 16).
ازجمله مطالعاتى که در این زمینه انجام شده، مى توان به مقاله اتحاد و وحدت از دیدگاه آیات و روایات اشاره کرد. نویسنده ضمن پرداختن به مضامین توصیه هاى قرآن به مسلمانان در مورد وحدت و اتحاد، نهى قرآن از اختلاف، اهمیت موضوع اتحاد و وحدت در سنت و سیره عملى پیامبر، به دیدگاه امیرالمؤمنین على علیه السلام درباره وحدت اشاره کرده و در آخر نتیجه گیرى مى کند که مطالعه سیره عملى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلامحاکى از آن است که مصلحت اندیشى براى حفظ وحدت امت اسلام با وجود عدم تسامح در اصول و احکام اسلامى همواره مورد تأکید آنان قرار داشته و تحقق ارزش هاى اسلامى و قرآنى با توجه به شرایط زمان، موضوع اتحاد همیشه مورد توجه آنان بوده است (مؤیدنیا، 1387، ص 64).
مقاله اى دیگر با عنوان برخى مصادیق اتحاد ملى و انسجام اسلامى در قرآن نتیجه مى گیرد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با اتحاد و تمسک به قرآن و چنگ زدن به ریسمان الهى، توانست از قبایل پراکنده عرب که تا آن زمان جزو هیچ تمدنى نبودند، جامعه اى منظم، فشرده و متدین بسازد. به باور نویسنده، رمز و راز موفقیت هاى مسلمانان در طول تاریخ، اتحاد و انسجام بود و علل شکست ها، مصیبت ها و چالش هاى دنیاى اسلام نیز اختلاف و تفرقه بوده است. نمونه بارز نتایج مصیبت بار تفرقه در بین مسلمانان را بعد از رحلت پیامبر اسلام مى توان به وضوح مشاهده نمود. از سوى دیگر، این وعده قرآن است که اگر مسلمانان با هم متحد و منسجم نباشند دچار عذاب دردناکى خواهند شد. ازاین رو، جامعه اسلامى باید اتحاد ملى و انسجام اسلامى را به عنوان یک راهبرد بلندمدت و جاودانه در رأس هرم برنامه ریزى هاى خود قرار دهد و بر این اساس حرکت نماید؛ چراکه بر اساس نص صریح قرآن، راز سعادت جاودانه مسلمانان در اتحاد است. نویسنده از تحقیق خود چنین نتیجه مى گیرد که بسیارى از نارسایى ها و عقب افتادگى ها و حتى ناامنى هاى جهان اسلام در اثر بى تفاوتى و غفلت از احکام قرآن بخصوص در مسئله اتحاد ملى و انسجام اسلامى است و تنها راه حل بسیارى از مشکلات کنونى جهان اسلام، اتحاد ملى و انسجام اسلامى است که اگر چنین نشود، این مشکلات برچیدنى نیستند (مهدوى مطلق، 1386).
میرجلیلى در مقاله اى تحت عنوان حضرت على علیه السلام، منادى وحدت مى نویسد: اتحاد در دین اسلام و ملل اسلامى به واسطه وجوه مشترک فراوان همچون اعتقاد به خداى واحد، رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، قرآن کریم، امامت و رهبرى و... مى تواند خودبه خود ایجاد شود و هیچ لزومى هم ندارد که مسلمانان در یک خطه جغرافیایى خاصى باشند. از دیدگاه آن حضرت، حفظ سنت هاى پسندیده، توجه به خواسته هاى بر حق مردم، استفاده صحیح از عواطف و احساسات مردم با توجه به اعتقادات مسلمانان بر وجود خداى واحد و تمسک به سیره رسول اکرم صلى الله علیه و آله و پیروى از امام و رهبر و... ازجمله عوامل و عناصر وحدت امت اسلامى است که در مواقع بسیار حساس توانسته است جلوى تفرقه و ازهم پاشیدگى این امت را بگیرد (میرجلیلى، 1387).
قریشى کرین و همکاران نیز وحدت را رویکردى راهبردى مى دانند (قریشى کرین، 1391).
همچنین در خصوص وحدت از نگاه قرآن کریم، در تفاسیر متعدد مباحث ارزنده اى ارائه شده است که ازجمله آنها مى توان به موارد زیر اشاره کرد: المیزان فى تفسیر القرآن، اثر علّامه طباطبائى (ج 3، ص 369ـ371)؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، اثر زمخشرى (ج 1، ص 395)؛ کشف الأسرار و عده الابرار، اثر رشیدالدین میبدى (ج 2، ص 231)؛ فى ظلال القرآن، اثر سید قطب (ج 1، ص 442ـ44) و... .
توجه به نقاط مشترک
وحدت اسلامى، عبارت است از همکارى میان پیروان مذاهب اسلامى بر پایه اصول مشترک، ثابت و مسلم اسلامى و در پیش گرفتن موضع یکسان به منظور تحقق اهداف و مصالح عالیه امت اسلامى و اتحاد در برابر دشمنان امت، ضمن احترام به تعهدات عقیدتى و عملى هر فرد مسلمان نسبت به مذهب خویش. فراخوان وحدت به معناى لغو مذاهب یا ادغام و تلفیق آنها در یکدیگر نیست، بلکه به معناى تکیه کردن بر ثوابت عام و مشترک در عقیده و شریعت است (تسخیرى، 1387، ص 21).
در قرآن کریم آیاتى یافت مى شود که خداوند بزرگ، انسان ها را به نقاط مشترک میان آنها متوجه مى سازد؛ آنجایى که مى فرماید: ما شما را از یک نفس آفریدیم: یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیرا وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذى تَسائَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکُمْ رَقیبا (نساء: 1).
خداوند بزرگ حتى نسبت به اهل کتاب سفارش به توجه به امور مهم مشترک کرده است. در دو آیه ـ که در ادامه مى آید ـ تصریح مى فرماید که برخى از اهل کتاب همچنان آیات الهى را تلاوت مى کنند: مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یتْلُونَ آَیاتِ اللَّهِ آَنَاءَ اللَّیلِ وَهُمْ یسْجُدُونَ (آل عمران: 113) درنتیجه، نزدیکى با اهل کتاب حول توحید و پرستش خدا و آیات الهى ممکن است. و در جاى دیگر مى فرماید: وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آَمَنَّا بِالَّذِى أُنْزِلَ إِلَینَا وَأُنْزِلَ إِلَیکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت: 46). همان گونه که مشاهده مى گردد، در آیه فوق خطاب به اهل کتاب مى فرماید: وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ به عبارت دیگر، در این آیه بر نکات مشترک تأکید شده است و در جاى دیگر مى فرماید: و قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیئا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَابا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(آل عمران:64). پس وقتى توجه به مشترکات درباره اهل کتاب صادق است، به طریق اولى درباره مسلمانان هم جارى است(شاورانى،1390).
اتحاد و همبستگى ملى و درونى همه انسان ها چنان مطلوب و در برابر، اختلاف چنان نکوهیده است که قرآن در پنج آیه اعلام مى دارد: اگر مصلحت ایجاب مى کرد، خداوند با اراده تکوینى خود، همه مردم را یکپارچه و از یک امت و ملت قرار مى داد (حیدرى، 1390). بنابراین، یکى از راه کارهاى قرآن بر ایجاد اتحاد، طرح امت واحده است که خداوند مى خواهد همه مردم صرف نظر از نژاد، ملیت، قومیت، مذهب، زبان، نسب و حسب و قبیله در این دایره وارد شوند. کلمه امت در قرآن کریم با پسوند واحده، بیش از 50 بار در قرآن تکرار شده است (نخى، 1387، ص 14).
مخاطبان دعوت به یگانگى، نقاط مشترکى دارند که قرآن بر این نقاط، انگشت گذاشته و آنان را به یگانه شدن بر محور آنها فراخوانده است. تأکید بر اینکه انسان ها همه از خاک آفریده شده (حج: 5) یا از یک پدر و مادر زاده شده اند (حجرات: 13) توجه دادن به این نقاط مشترک در یگانگى جهانى است. دعوت از پیروان ادیان آسمانى و اهل کتاب به نقاط مشترک عقیدتى (آل عمران: 64) نیز بدین سبب انجام گرفته است (سلطانى رنانى، 1386، ص 148).
چنگ زدن به ریسمان الهى
قرآن کریم در یکى از صریح ترین آیات خود، یعنى آیه 103 سوره آل عمران، در دعوت به اتحاد، تمام مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهى و پرهیز از تفرقه فراخوانده است: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ. نیز در آیات 146 و 175 نساء و 101 آل عمران از تمسک جستن به خداوند، سخن به میان آورده است. در اینکه مقصود از ریسمان الهى چیست، مفسران اختلاف دارند. قرآن، کتاب و سنت، دین الهى، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهل بیت علیهم السلام و جماعت، وجوهى است که در تفسیر آن گفته شده است. برخى نیز مفهوم حبل اللّه را شامل همه این معانى دانسته اند. علّامه طباطبائى در ذیل این آیه چنین مى فرماید: اینک در این آیه، اعتصام مذکور و سفارش شده در آن آیه را، مبدل کرد به اعتصام به حبل اللّه. در نتیجه، فهماند که اعتصام به خدا و رسولى که قبلاً گفتیم، اعتصام به حبل اللّه است؛ یعنى آن رابط و واسطه اى که بین عبد و ربّ را به هم وصل مى کند، و آسمان را به زمین مرتبط مى سازد. چون گفتیم که اعتصام به خدا و رسول، اعتصام به کتاب خدا است که عبارت است از وحیى که از آسمان به زمین مى رسد. و اگر خواستى، مى توانى این طور بگویى: حبل اللّه همان قرآن و رسول خدا صلى الله علیه و آله است. چون قبلاً هم توجه فرمودى که برگشت همه اینها به یک چیز است (طباطبائى، 1374، ج 3، 369؛ سیدقطب، 1412ق، ص 444). زمخشرى نیز یکى از مصادیق حبل را قرآن کریم مى داند و در تفسیر این آیه چنین مى گوید: واجتمعوا على استعانتکم باللّه و وثوقکم به و لا تفرقوا عنه. أو و اجتمعوا على التمسک بعهده إلى عباده و هو الإیمان و الطاعة أو بکتابه لقول النبى ـ صلى اللّه علیه و سلم ـ القرآن حبل اللّه المتین لا تنقضى عجائبه، و لا یخلق عن کثرة الردّ، من قال به صدق و من عمل به رشد، و من اعتصم به هدى إلى صراط مستقیم... وَلا تَفَرَّقُوا و لا تتفرقوا عن الحق بوقوع الاختلاف بینکم کما اختلفت الیهود و النصارى، أو کما کنتم متفرقین فى الجاهلیة متدابرین یعادى بعضکم بعضا و یحاربه، أو و لا تحدثوا ما یکون عنه التفرق و یزول معه الاجتماع و الألفة التى أنتم علیها مما یأباه جامعکم و المؤلف بینکم، و هو اتباع الحق و التمسک بالإسلام. کانوا فى الجاهلیة بینهم الإحن و العداوات و الحروب المتواصلة، فألف اللّه بین قلوبهم بالإسلام. و قذف فیها المحبة فتحابوا و توافقوا... (زمخشرى، 1407ق، ص 395).
با این حال، به نظر مى رسد که نزدیک ترین تفسیر براى این واژه، دیدگاه نخست، یعنى قرآن کریم است؛ چنان که در روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله، قرآن، ریسمان الهى کشیده شده میان آسمان و زمین معرفى شده است: کتاب اللّه هو حبل اللّه الممدود من السماء الى الارض. معرفى قرآن به صورت ثقل اکبر در روایت معروف ثقلین نیز مؤید این مدعاست؛ چنان که قرآن کریم در آیه 59 سوره نساء، خود از مؤمنان خواسته است تا اولاً، از خداوند و رسول و اولى الامر که امامان معصوم علیهم السلامو فقها و جانشینان آنان در زمان غیبت هستند تبعیت محض داشته باشند؛ ثانیا در منازعات و اختلافات خود، به خداوند و رسول و سنت وى و اولى الامر رجوع کنند: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فى شَى ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً و و این رجوع الى اللّه در روایت حضرت امیر علیه السلام به رجوع به قرآن تعبیر شده است؛ بنابراین، قرآن کریم، افزون بر آنکه مى تواند در نقش محور یگانگى، ایجادکننده آن باشد، مى تواند در رویکرد اختلافات، یگانگى پیشین را نیز اعاده کند. چنین نقشى براى قرآن بدان سبب است که افزون بر دعوت همگان به یگانگى و بر حذر داشتنشان از تفرقه، نظام عقیدتى، اخلاقى و عملى منسجم و هماهنگى را ترسیم مى کند که هر کس بدان رجوع کند، ناخودآگاه خود را با میلیون ها پیرو قرآن یگانه مى یابد (قائدان، 1386، ص 71). همان گونه که اشاره شد، علّامه طباطبائى بر پایه روش تفسیر قرآن به قرآن، با استناد به آیه 101 همین سوره، بر این باور است که یکى از مهم ترین مصادیق حبل اللّه، قرآن کریم است. وى براى تأیید این برداشت، روایتى را از صاحب کتاب تفسیر شریف تبیان نقل مى کند که در آن روایت، پیامبر صلى الله علیه و آله حبل اللّه را به قرآن تفسیر مى کند (نواندیشان، 1392).
از سوى دیگر، برخى آیات، همه ما را دعوت به چنگ زدن و تمسک حول نقطه مشترک مى کنند؛ ازجمله:
ـ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فىِ الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تجَِدَ لَهُمْ نَصِیرا إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُوْلَئکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرا عَظِیما(نساء: 145ـ146)؛
ـ وَمَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ(لقمان:22)؛
ـ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره: 256)؛
ـ فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِى أُوحِى إِلَیکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(زخرف: 43)؛
وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (حج: 78) (حیدرى، 1390).
قرآن کریم، نتایج و آثار این تمسک به حبل الهى را در همین آیات، گزارش و تحلیل و تبیین مى کند. ازجمله مهم ترین آثار، مى توان به وحدت جامعه و دورى از تشتت اشاره کرد؛ زیرا حبل الهى چیزى است که برادرى ایمانى را تقویت مى کند و مردم را به نعمت اخوان و برادر بودن مى رساند (آل عمران: 103). در این آیات، بر محوریت خداوند و توحید در همه امور تأکید مى شود تا نشان داده شود که اصل در همه مسائل اجتماعى و غیراجتماعى توحید و پذیرش وحدانیت الهى است (کاملى 1390).
مراجعه به سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام
افزون بر آنکه خداوند، وجود قرآن کریم را محورى براى همبستگى و یگانگى مسلمانان مى شناسد و آن را حبل اللّه نامیده (آل عمران: 103)، مراجعه به پیامبر صلى الله علیه و آله و سنت آن حضرت را نیز به عنوان راه کارى براى ایجاد و حفظ یگانگى معرفى کرده است: فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فى شَى ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ.بازگرداندن به رسول، در روایت حضرت امیر علیه السلام، به مراجعه به سنت پیامبر تفسیر شده است. پیامبر صلى الله علیه و آله با توجه به عهده دار بودن سمت شرح و تبیین قرآن در کنار مقام رسالت (نحل: 44)، افزون بر آنکه خود مى تواند برطرف کننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب، پذیرش داورى وى مورد تأکید قرآن است (نساء: 65)، سنت حضرت رسول به صورت شارح قرآن مى تواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینه ساز پراکندگى باشد، برطرف کند؛ چنان که حضرت امیر علیه السلامبراى نشان دادن اشتباه خوارج در کج فهمى از آیه ان الحکم الا للّه از ابن عباس مى خواهد که با سنت با آنان به محاجه بپردازد.
علاوه بر این، قرآن از امامان معصوم و اهل بیت علیهم السلام با عنوان اولى الامر یاد کرده، سخن آنان را حجت و اطاعت از ایشان را در جهت اطاعت خدا و رسول دانسته است: أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ؛ بدین سبب، از مسلمانان خواسته است تا در موارد اختلاف میان خود یا فهم دین، به آنان مراجعه کنند: وَإِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إِلاَّ قَلیلاً(نساء: 83). نیز یکى از عوامل معرفى اهل بیت علیهم السلام در جایگاه ثقل قرآن در روایت ثقلین از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله، نقش مؤثر آنان در ایجاد و حفظ یگانگى بوده است. در برخى از روایات، مقصود از ریسمان مردمى در آیه إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ، على علیه السلام یا امامان علیهم السلام معرفى شده است (پرسمان، 1390).
در جاى دیگر، قرآن مى فرماید: وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ(انفال: 46)؛ از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید و از اختلاف و نزاع در دین بپرهیزید که سست شوید و مهابت شما از بین برود. و صبر پیشه کنید که خداوند با صابران است.
امر به معروف و نهى از منکر
قرآن کریم، پس از فراخوانى مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهى و پرهیز از تفرقه، از آنان مى خواهد که به انجام امر به معروف و نهى از منکر قیام کنند: وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(آل عمران: 104) و بى درنگ به آنان هشدار مى دهد که بسان پیروان ادیان پیشین که در دینشان دچار چند دستگى شده اند پراکنده نشوند (میبدى، 1371، ج 2، ص 235): وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (آل عمران: 105). این امر نشان مى دهد که امر به معروف و نهى از منکر نقش ویژه اى در برقرارى اتحاد و نیز جلوگیرى از تفرقه ایفا مى کند. برخى مفسران این نقش را چنین تبیین کرده اند: اعتصام به حبل اللّه، امت را به مثابه جان قرار مى دهد و دعوت به خیر، این اصل را تغذیه مى کند و امر به معروف، حافظ و پشتیبان آن است (رشیدرضا، 1919م، ج 4، ص 48). از نگاه برخى دیگر، امر به معروف و نهى از منکر پوششى اجتماعى براى محافظت جمعیت است و حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نیست (مکارم شیرازى و دیگران، 1374، ج 3، ص 35). افزون بر آن، پذیرش چنین نقش مؤثرى براى این دو فریضه الهى بدان سبب است که پراکندگى در دین و چند فرقه شدن، یا ناشى از اشتباه در فهم متون دینى است یا از هواپرستى افراد و گروه ها سرچشمه مى گیرد و امر به معروف و نهى از منکر به صورت نظارت اجتماعى مى تواند مانع رهیافت و رواج چنین انحرافاتى شود؛ همان گونه که قرآن عامل تفرقه را نادانى نمى داند؛ زیرا معتقد است پس از آمدن ادله و براهین پراکنده شده اند (همان، ج 20، ص 381).
درواقع، امر به معروف و نهى از منکر، اصل اسلامى است که در قرآن به آن سفارش بسیار شده است. امر به معروف و نهى از منکر، دعوت به نیکى و پرهیز دادن از بدى است:
ـ کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ (آل عمران: 110)؛
ـ ولْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران: 104)
ـ ... وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ (اعراف: 199)؛
ـ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران: 114)؛
... وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَر (لقمان: 17)؛
ـ ... یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ (اعراف: 157)؛
ـ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر(توبه: 71)؛
ـالْآَمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ(توبه:112)؛
ـ ... وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر (حج: 41) (حیدرى، 1390). پس قرآن گاه به کارکردهاى علل و عوامل، همچون مشارکت در حوزه نظارت عمومى (امر به معروف و نهى از منکر) در ساخت جامعه برتر اشاره مى کند تا بر این نکته گوشزد نماید که جامعه بدون مشارکت جمعى امکان تحقق نخواهد داشت؛ چنان که بقا و دوام آن متکى و مبتنى بر نظارت دایم و همیشگى عمومى و جمعى و فراگیر همه عناصر تشکیل دهنده جامعه، یعنى افراد اجتماعى است (منصورى، 1389).
مراعات حقوق برادرى و رعایت نکات اخلاقى
قرآن کریم، مؤمنان را به مثابه جان هاى یکدیگر تلقى کرده، از آنان مى خواهد که به خویشتن عیب نگیرند: وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ(حجرات: 11) و بر حرمت سوءظن، حرمت تجسس (حجرات: 12)، و تهمت هاى ناروا (نور: 23) پاى فشرده و غیبت کردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود دانسته است (حجرات: 12). و به سبب هم سویى چنین پیوندى با اراده الهى، راه مؤمنان را محور حق برشمرده و عدم پیروى از آنان را هم سنگ مخالفت با پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته است (نساء: 115). قرآن کریم، از مؤمنان خواسته است تا بسان بهشتیان، کینه از دل هایشان بزدایند (حجر: 47) و درون جانشان به هم مهر ورزند و از خداوند، بخشیدن برادران دینى را پیش از خود و نیز زدودن کینه درباره برادران دینى را بخواهند: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا (حشر: 10). در روایات اسلامى بر اهمیت پیوند برادرى و کوشش براى استحکام آن با انجام امورى همچون به دیدار هم رفتن، هدیه دادن، و... و نیز رعایت حقوق برادران ایمانى تأکیدهاى فراوانى شده است (کلینى، بى تا، ج 2، ص 170و171). بر اساس روایتى از امام کاظم علیه السلام، هر فرد مسلمان باید هفت حق برادر ایمانى خود را رعایت کند که با عدم مراعات هریک از آنها، از ولایت الهى خارج مى شود (پرسمان، 1390). یکى از حقوق مؤمنان نسبت به یکدیگر، سخن زیبا و نیکو بر زبان راندن، و به بهترین وجه با همدیگر سخن گفتن است؛ چنان که قرآن مجید در یک منشور محکم اخلاقى مى گوید: وَقُلْ لِعِبادِى یقُولُوا الَّتِى هِى أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیطانَ ینْزَغُ بَینَهُمْ إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوّا مُبِینا (اسراء: 53)؛ به بندگان من بگو نیکوترین سخن را بگویید و خوب حرف بزنید، همانا شیطان در دل ها وسوسه مى کند و از آغاز دشمن آشکار انسان بوده است و مسلم است که ناسزاگویى سبب فتنه و عداوت مى شود. بنابراین، وقتى قرآن کریم حتى با کسانى که رفتار زشت و مخاصمه آمیز و جنگ طلبانه دارند و مى فرماید: وَلا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَینَکَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِى حَمِیمٌ (فصلت: 34)؛ و نیکى با بدى یکسان نیست. بدى را به آنچه خود بهتر است دفع کن، آن گاه کسى که میان تو و میان او دشمنى است، گویى دوستى یکدل مى گردد.
در فضاى فرهنگى جامعه اسلامى نباید تقابل و توهین باشد. در این آیه، خداوند از شما نمى خواهد رقیب را رام کنید، بلکه مى خواهد دشمنى را از بین ببرید و عداوت را طرد کنید و این، با خوبى کردن و بدى را با نیکى پاسخ دادن است (حیدرى، 1390). اخلاق اسلامى حکم مى کند که با ایجاد اخوت، توهین و دشمنى و اذیت دیگر مسلمانان را، که ازجمله رفتارهاى ضداخلاقى است، ممنوع و حرام گردانیم. هر کسى که به اصول اساسى اسلام ملتزم است، مسلمان و دوستى و محبت با وى واجب، و بدرفتارى با او حرام است (نخى، 1387، ص 15). بنابراین، ایجاد همدلى و دوستى و پرهیز از کدورت و کینه میان مسلمانان، یک اصل دینى و ضرورى است.
رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف
یکى دیگر از عوامل مؤثر در وحدت بخشى جوامع مسلمانان، توجه به حقوق متقابل صاحبان مذاهب و اقلیت هاى مذهبى است. مراد از رعایت این حقوق اجتماعى و سیاسى، فرصت و امکان مساوى براى انجام مراسم و اعمال عبادى متناسب با دیدگاه هاى مذهبى آنان در یک کشور از سوى دولت هاى اسلامى است (حیدرى، 1390). خداوند در قرآن مى فرماید: وَلَوْ شاءَ رَبُّکَ لامَنَ مَنْ فِى الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یکُونُوا مُؤْمِنِینَ (یونس: 99). اسلام، خود به صورت هاى گوناگون، انسان ها را به گفت وگو و آشنایى با کسانى که دین متفاوتى دارند فراخوانده است. قرآن کریم سرشار از انواع مختلف گفت وگو به ویژه از آن نوعى است که در یک سمت آن، صالحان و پیامبران و در سمت دیگر، خویشان آنها، حاکمان یا پیروان ادیان و اعتقادات دیگر قرار دارند (تسخیرى، 1383، ص 45). بى گمان، یکى از عوامل وحدت بخش، بلکه از مهم ترین آن، احترام گذاشتن به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعایت ادب در گفتار در ذکر نام آنها و نیز ملتزم بودن به این اصل عقلایى است که آنچه را بر خود نمى پسندى، بر دیگران مپسند. اگر ما نمى خواهیم به بزرگان، علما و دانشمندان ما بى ادبى شود، دیگران نیز چنین خواسته اى از ما دارند. قرآن کریم این اصل را حتى درباره بت پرستان و کسانى که غیر خدا را مى پرستند مطرح مى کند: وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْوا بِغَیرِ عِلْمٍ (انعام: 108)؛ و آنهایى را که جز خدا را مى خوانند، دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى و به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. خداوند این اصل را در قرآن مطرح مى کند: لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم (انعام: 108)؛ این گونه براى هر امتى کردارشان آراسته مى گردد و اعتقاد پیدا مى کنند. وقتى خداوند درباره غیرمسلمانان چنین مى گوید، این اصل درباره شخصیت هاى مورد احترام در میان مسلمانان بیشتر صادق است که نباید زمینه اختلاف و کینه و تحریک احساسات را فراهم کرد (نخى، 1387، ص 15).
اصلاح روابط فیمابین مسلمانان
آیاتى از قرآن به طور عام بر ایجاد صلح و دوستى بین مردم تأکید مى کنند: وَتُصْلِحُوا بَینَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره: 224). در آیه اى دیگر، به طور خاص دستور به برقرارى صلح بین مؤمنان داده مى شود و آنان را برادران ایمانى خطاب مى کند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ(حجرات: 10). از سوى دیگر، در چند جاى مختلف قرآن اصل برادرى و الفت و اخوت بین مسلمانان مورد توجه قرار گرفته است. در منطق بحث از منظر قرآنى، این مسئله بین مسلمانان محوریت دارد و ایجاد نزدیکى بین قلوب آنها از سوى خداوند امر مهمى محسوب مى شود؛ یعنى نباید فراموش کنند که برادر دینى یکدیگر هستند. در این آیه، خداوند امر مى کند سخنى گفته نشود که شیطان به وسیله آن بین آنها اختلاف اندازد و روابط بین آنها را تیره کند: وَقُلْ لِعِبَادِى یقُولُوا الَّتِى هِى أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیطَانَ ینْزَغُ بَینَهُمْ إِنَّ الشَّیطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوّا مُبِینا (اسراء: 53). این آیه و آیه بعدى به صورت آشکار وجود دشمنى در قلوب برادران ایمانى نسبت به هم را رد مى کند: وَنَزَعْنَا مَا فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ (حجر: 47) و حتى این امر، دعا و خواست آنها از خداوند است: وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلّا لِلَّذِینَ آَمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (حشر: 10).
در آیات ذیل، به انس و نرمى قلوب اشاره شده است:
ـ وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ... (توبه: 60)؛
ـ وَیذْهِبْ غَیظَ قُلُوبِهِم (توبه: 15)؛
ـ وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ (آل عمران: 103).
ایجاد مودت حتى با دشمنان هم ممکن است: عَسَى اللَّهُ أَنْ یجْعَلَ بَینَکُمْ وَبَینَ الَّذِینَ عَادَیتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِیرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(ممتحنه: 7) (مختارى، 1390).
انجام تکالیف دینى
در اسلام، تشریع عبادات به گونه اى انجام گرفته که فرد و اجتماع را خواسته یا نا خواسته به همگرایى و یگانگى عملى فرامى خواند.
الف) دعا: قرآن، افزون بر دعوت از مؤمنان به مناجات با خداوند (غافر: 60)، خود دربردارنده عالى ترین مضامین دعاست. بررسى مضامین این دعاها نشان مى دهد که برخى از آنها به صورت جمع ارائه شده است؛ نظیر آیات 191 تا 194 آل عمران، آنجاکه مى فرماید: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِى لِلْایمَنِ أَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَار رَبَّنَا وَ ءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلىَ رُسُلِکَ وَ لَا تخُزِنَا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لَا تخلفُ المْیعَاد. سفارش به دعا براى چهل مؤمن پیش از دعا براى خود (صدوق، 1403ق، ص 538) از آن حکایت دارد که اسلام به روح یگانه نگریستن امت تأکید فراوان دارد.
ب. نماز: نماز، نماد عبادت در اسلام است و هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز ده بار سوره فاتحه را که جامع و هم سنگ همه قرآن است (طباطبائى، 1374، ج 1، ص 40) در نمازهاى خود قرائت کند. با آنکه کلمات این سوره از زبان یک شخص ادا مى شود، در خطاب هاى آن از ضمایر جمع استفاده شده است؛نظیر: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ (حمد: 5و6).
قرآن کریم از مسلمانان خواسته است هنگام نماز همگى رو به کعبه بایستند (بقره: 14). این امر نشان مى دهد که قرآن در پى ایجاد روح همگرایى و جمع نگرى در دل هر مسلمان است، هرچند که تنها به نماز ایستاده باشد.
ج. نماز جماعت: تأکید بر حضور در مساجد و برقرارى نماز جماعت وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ (بقره: 43) و نیز نوید دادن ثواب هاى فراوان بر اقامه آن در روایات، ازجمله برنامه هاى عبادى اسلام براى ایجاد همگرایى است.
د. نماز جمعه: قرآن بر اقامه نماز جمعه و رها ساختن تمام کارها ازجمله خرید و فروش براى اداى آن تأکید کرده است (جمعه: 9). بدون تردید، حضور در نماز جمعه در هفته یک بار، در کنار حضور روزانه در نماز جماعت، راهکارى براى ایجاد پیوند و یگانگى بیشتر مؤمنان به شمار مى رود و تأکید بر حضور مؤمنان در اجتماعات، به همین امر ناظر است (نور: 62) (حیدرى، 1390).
حج ابراهیمى علاوه بر اینکه یک عبادت است، یک مراسم سیاسى ـ اجتماعى نیز مى باشد و نتایج و منافع آن براى جامعه اسلامى مى تواند بسیار ارزشمند باشد و مشکلات آن را بگشاید و... . بنابراین، در مورد ابعاد معنوى و فرهنگى حج اختلاف نظر چندانى وجود ندارد (حسینى کشکوئیه، 1386، ص 14). شهید مطهرى مى فرماید: از همه اجتماعات اسلامى مهم تر و عمومى تر و طولانى تر و متنوع تر برنامه حج است که بحق آن را کنگره عمومى اسلامى نام نهاده اند (تسخیرى، 1386، ص 16).
شکوه و عظمت مسلمانان در این مراسم معنوى ملموس و عینى است. درواقع، حج به نمایش گذاشتن اقتدار مسلمانان نیز هست. البته این بدین معنا نیست که حج مراسمى نمایشى است و دستاوردى براى جامعه اسلامى ندارد.
قرآن یکى از حکمت هاى وجوب حج را مشاهده منافع از سوى مسلمانان دانسته است: لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ (حج: 28). پیداست که از مهم ترین منافع موردنظر در این آیه، استحکام هرچه بیشتر پیوند برادرى و یگانگى میان مؤمنان و نشان دادن قدرت آنان در صورت حفظ این یگانگى است (طباطبائى، 1374، ج 14، ص 369). چنان که حرمت جدال و منازعه در حج (بقرهک 197) و بر تن کردن لباس هاى یک رنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج همزمان و در کنار یکدیگر همین هدف را دنبال مى کند (حیدرى، 1390).
گفت وگو و تعامل علمى میان فرهیختگان مسلمان
قرآن کریم نظریه بسیار جالبى در مورد گفت وگوى مطلوب مطرح کرده است که در آن، مقدمات گفت وگو، شرایط و زمینه هاى آن و اهداف و زبان آن به شکل بى نظیرى بیان گردیده است. ازجمله موارد مطرح شده، مسئله گوش سپردن به نظریات دیگران و پیروى از بهترین ها و مسئله جریحه دار نساختن عواطف طرف مقابل است، به گونه اى که آیه شریفه در جهت سمت و سودهى به گفت وگوى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با کسانى است که به اسلام ایمان ندارند و دور ساختن آن از انگیزش زخم هاى گذشته و تهمت هاى متقابل و جهت دهى منطقى به گفت وگو: قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمّا تَعْمَلُونَ(سبأ: 25)؛ بگو نه آنچه ما گناه کرده ایم، از شما مى پرسند و نه آنچه شما مى کنید، از ما پرسیده مى شود. این بیان براى رعایت ادب گفت وگوست. قرآن مجید و سنت شریف نبوى دو منبع اساسى قانون گذارى اسلام و سایر تعالیم آن هستند. همه مذاهب اسلامى بر حجیت و حقانیت این دو منبع اتفاق نظر دارند و اعتبار سایر منابع را برگرفته و مستند به این دو مى دانند. قرآن کریم مسلمانان را به اصل گفت وگوى منطقى با دیگران به دور از هیاهو و ایجاد رعب، و به هدف دستیابى به حقیقت دعوت کرده است. بنابراین، بر مسلمانان به طریق اولى واجب است اختلافات خود را از طریق گفت وگوى مسالمت آمیز و رعایت آداب منطقى و اخلاقى آن حل کرده و گام هاى عملى در این راه بردارند. آنان باید به بعد عملى تقریب و تبلور ارزش هاى آن در زندگى اهتمام داشته باشند (تسخیرى، 1387، ص 43).
زندگى ائمّه اطهار علیهم السلام سرشار از گفت وگوهاى علمى است که آداب و روش هایى را که در قرآن مجید براى گفت وگو و مناظره علمى (در شکل و محتوا) تبیین کرده است، تجسم بخشیده اند. مهم ترین و قوى ترین عامل تفرقه افکن میان مسلمانان ناآگاهى علماى بعضى مذاهب از ارکان و اصول بعضى دیگر است؛ عاملى که زمینه را براى نفوذ تبلیغات سوء در تحریف مفاهیم بعضى مذاهب و افتراى بر آنان بر آنچه که به آن ایمان ندارند، باز گذاشته است (تسخیرى، 1386، ص 16). یکى از راه هاى تقریب، سنت حسنه گفت وگوست. بخشى از اختلاف ها در اثر فاصله و نفهمیدن حرف یکدیگر است. گفت وگو رویدادى در ساحت شناخت دیدگاه ها و نقطه نظرات یکدیگر است (حیدرى، 1390). گفت وگو، منطق درست انسانى در انتقال اندیشه به دیگران است. شیوه گفت وگو، باید مسالمت آمیز و برخاسته از فضایى منطقى و به دور از هرگونه ارعاب یا فریب، و با آگاهى کامل نسبت به موضوع مورد گفت وگو و شایستگى طرفین گفت وگو و به روشى هرچه بهتر همراه با احترام متقابل باشد. قرآن کریم در خصوص گفت وگوى آرمانى، نظریه بسیار جالب و بى نظیرى دارد که در آن، به مقدمات گفت وگو، شرایط و اهداف و زبان آن (ازجمله مسئله گوش سپردن به نظرات مختلف و پیروى از بهترین آنها و نیز عدم ایراد تهمت و افترا) اشاره شده است (تسخیرى، 1390). بدى در هنگام بحث شامل همان صفات زایل کننده بحث سالم و منطقى است و نیکى در زمان گفت وگو شامل موارد پسندیده لازم در ایجاد گفت وگوى برادرانه است. رعایت اخلاق و ادب و منطق علمى از سوى یک طرف، مى تواند یادآورى و تذکرى به طرف مقابل گفت وگو باشد و به نوعى امر به معروف و نهى از منکر او به شمار آید (شاورانى، 1390). یکى از صاحب نظران در این زمینه مى گوید: گفت وگو که اصلى بنیادین در قضیه تقریب مذاهب اسلامى است، اخلاقى حسنه است؛ اما در این گفت وگو هم باید دقت و مراقبت شود که اخلاق، رعایت گردد. در گفت وگو نباید فقط به دنبال گفتن حرف خود بود، بلکه حرف طرف مقابل را نیز باید شنید و در آن تأمل کرد. تقویت و رشد و نشر آموزه هاى اخلاقى همچون تحمل مخالف و احترام به عقاید دیگران در راه تحکیم وحدت و تقریب میان اقشار مختلف امت اسلامى کارساز است (نخى، 1387، ص 15). در آخر، باز قرآن مى فرماید: مژده باد به آن بندگان، به سخن گوش فرامى دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (زمر: 18). علاوه بر این، باید به شرایط و ضوابط گفت وگو توجه کنیم که پرداختن به جزئیات آنها در بحث ما نمى گنجد.
تحقق نظام اقتصادى مبتنى بر قرآن
مهم ترین ویژگى یک نظام اقتصادى در جامعه اسلامى، تأسى آن به قوانین الهى و فرامین قرآنى است. درواقع، تفاوت اساسى اقتصاد اسلامى با سایر مکاتب اقتصادى نیز در این است که اقتصاد اسلامى بر وحى مبتنى است، درحالى که نظریه پردازان اقتصاد سرمایه دارى حول محورهاى مطلوبیت، سود و رفاه مادى مى چرخند و در نظریه اقتصاد سرمایه دارى مبناى رفتار انسان در جایگاه مصرف کننده، حداکثرسازى مطلوبیت و در جایگاه تولیدکننده،بهینه سازى تولیدباهدف حداکثر کردن سود است.
در فرهنگ قرآنى، افزودن مال و اولاد، قدرت، زیبایى و مقام و دیگر علایق، وسیله آزمون انسان است تا رفتار شخص نسبت به این ودایع الهى در رابطه با مسئولیت هاى اجتماعى او دانسته شود و مال و ثروت یکى از این ودایع الهى است که وقتى در اختیار انسان قرار گرفت نباید مصالح جامعه را فداى تمایلات شخصى خود سازد، و مسئولیت خلیفه اللهى خود را در کاربرد این ودیعه الهى از یاد ببرد. درنتیجه، باید در حفظ و تثمیر و حداکثر بهره بردارى از این ودیعه الهى به نفع خلق خدا کوشید و از هر عملى که باعث تقویت مال و بى ثمر رها کردن و هدر دادن آن مى شود جدا خوددارى نمود. از ویژگى هاى نظام اقتصادى اسلام آن است که اخلاق در آن نقشى تأثیرگذار دارد؛ چراکه معیارهاى اخلاقى بر رفتار اقتصادى انسان و جامعه نظارت و حاکمیت دارد و حاکمیت مطلق محیط و رفتار اقتصادى بر اندیشه و اخلاق انسانى مردود شناخته شده است. در نظام اقتصادى اسلامى، اقتصاد وسیله اى است براى نیل به اهداف متعالى اسلام، اهدافى که در عدالت اجتماعى و اقتصادى ظهور و بروز مى کند. ازاین رو، همه در جامعه اسلامى، خود را اعضاى یک خانواده مى بینند و احساس اخوت، ایثار، تقوا و مسئولیت مى کنند.
اسلام فطرت انسان را به گونه اى دیگر مى بیند و کسب حداکثر سود را تنها انگیزه معقول فعالیت هاى اقتصادى انسان نمى داند، بلکه در اقتصاد اسلامى، عدالت و خیرخواهى پایه رفتار و حرکات انسانى است. از سویى، مفهوم مالکیت در اسلام به دیدگاه اسلام در رابطه با عدالت اجتماعى وابسته است و مالکیت در جهتى است که کاملاً با کل نظام هماهنگ است.
این ملاک ضرورى به ما مى گوید که یک نظام، گروه و یا جامعه در صورتى به پیشرفت نایل مى شود و به اهداف خود (که در اینجا عدالت اجتماعى و اقتصادى است) مى رسد که مجموعه اجزاى تشکیل دهنده آن نظام، گروه و جامعه با یکدیگر هماهنگ و هر جزء، مددکار اجزاى دیگر باشد (هوشمند و همکاران، 1391).
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلى زندگى کنند؛ نظامى مرتبط و اجتماعى پیوسته داشته باشند؛ هر فردى خود را عضو یک پیکر که همان جامعه اسلامى است بداند تا جامعه اسلامى قوى و نیرومند گردد؛ چراکه قرآن مى خواهد جامعه مسلمانان برتر از دیگران باشد: وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (آل عمران: 139)؛ سست نشوید و اندوهگین نباشید که اگر به حقیقت مؤمن باشید، شما برترید. در این آیه شریفه، ایمان، ملاک برترى قرار گرفته است. اسلام، طرفدار تقویت بنیه اقتصادى است، اما نه به عنوان اینکه اقتصاد، خود هدف است یا تنها هدف است، بلکه به عنوان اینکه هدف هاى اسلامى بدون اقتصاد سالم و نیروى مستقل اقتصادى میسر نیست. اما اسلام، اقتصاد را یک رکن از ارکان حیات اجتماعى مى داند؛ ازاین رو، به خاطر اقتصاد به سایر ارکان ضربه و لطمه نمى زند (پرسمان قرآن، 1390).
پیروى از رهبران دینى و الهى
بدون شک، قرآن کریم، انبیا و رسولان الهى علیهم السلامرا به عنوان رهبران و پیشوایان مردم معرفى نموده و در تمامى زمینه هاى اعتقادى، نظامى و سیاسى، اطاعت از آنان را بر تمامى مردم واجب و لازم شمرده است. قرآن مى فرماید: ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر براى اینکه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود (نساء: 64).
ایجاد اتحاد و اخوت میان ملت ها و آحاد مسلمانان در سراسر جهان از اهداف و آرمان هاى اصیل اسلام است که ریشه در قرآن و سنت و آراء اندیشمندان مذاهب اسلامى دارد. براى عملى شدن این هدف و شکل گیرى امت واحده اسلامى در راستاى اعتلاء و عزت و عظمت و اقتدار جهان اسلام، وحدت بر محور اصول دین و مشترکات اعتقادى و دامن نزدن به مسائل اختلافى در این عرصه، از ضروریات است. هرچند در پرتو بیدارى اسلامى و خیزش علمى و اجتماعى مسلمانان در دهه هاى اخیر نسیم پیشرفت دلنوازتر شده است، لیکن تا دستیابى به امت واحده راه ناپیموده زیادى در پیش رو قرار دارد (زرهانى، 1388، ص 17).
نتیجه گیرى
راه کارهاى ایجاد وحدت از دیدگاه قرآن که در متن مقاله اصلى به تفضیل شرح داده شده اند، عبارتند از:
توجه به نقاط مشترک، چنگ زدن به ریسمان الهى، مراجعه به سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، امر به معروف و نهى از منکر، مراعات حقوق برادرى و رعایت نکات اخلاقى، اصلاح روابط فیمابین و رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف، برنامه هاى عبادى (دعا، نماز، نماز جماعت، نماز جمعه، مناسک حج)، تحقق نظام اقتصادى مبتنى بر قرآن، رهبرى مؤثر، و گفت وگوى علمى.
تحقق وحدت آرمانى جامعه قرآنى تنها در سایه توحید گسترده و واقعى آن امکان دارد و تفرقه عاملى جز شرک و نفاق ندارد. جامعه اسلامى براى بازگشت به عزت و کرامت نخست خویش و دستیابى به جامعه برتر، باید با توجه به کتاب و سنت، در محور توحید قرار گیرد و از وحدت بهره مند شده از تفرقه رهایى یابد. ایجاد وحدت و انسجام در جامعه بدون توجه به راه حل ها و روش هایى که در قرآن و سنت نبوى آمده، امکان پذیر نیست بدون شک، این نکات نیازمند تنظیم تدوین روش کاربردى است که باید از سوى فرهیختگان انجام گیرد.
منابع
تسخیرى، محمدعلى، 1383، ایده هاى گفت وگو با دیگران، ترجمه محمد مقدس، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.
ـــــ ، 1386، درباره وحدت و تقریب مذاهب اسلامى، ترجمه محمد مقدس. چ دوم، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.
ـــــ ، 1387، گفتارهایى درباره تقریب مذاهب، فروغ وحدت، سال چهارم، ش 13، ص 7ـ27.
حسینى کشکوئیه، محمد، 1386، نگاهى به بعد اجتماعى کعبه و حج از دیدگاه قرآن، پایان نامه کارشناسى ارشد، معارف اسلامى، تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام.
حیدرى، موسى الرضا، 1390، وحدت در قرآن (1)، در: nahadsbmu.ir.
رشیدرضا، محمد، 1919م، المنار، مصر، الهیئه المصریه العامة للکتاب.
زرهانى، سیداحمد، 1388، جایگاه عقلانیت در امت واحده، فروغ وحدت، سال پنجم، ش 17، ص 3ـ5.
زمخشرى، جاراللّه، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتاب العربى.
سلطانى رنانى، سیدمهدى، 1386، نگرشى به جایگاه و مفهوم قرآنى اتحاد ملى، طلوع، سال ششم، ش 24، ص 135ـ148.
سیدقطب، 1412ق، فى ظلال القرآن، چ هفدهم، بیروت، دارالشروق.
شاورانى، م.، 1390، معیارهاى گفت وگوى اسلامى با تکیه بر آیات قرآنى به عنوان راهکار مناسب در تحقق وحدت اسلامى، در: www.mazaheb.ac.ir.
صدوق، محمدبن على، 1403ق، الخصال، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1374، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین.
قائدان اصغر، 1386، اتحاد ملى و انسجام اسلامى در قرآن و سیره نبوى، مطالعات بسیج، سال دهم، ش 34، ص 43ـ71.
قریشى کرین، حسن و همکاران، 1391، تطبیق اندیشه تقریب از منظر امام خمینى و آیت اللّه بروجردى، پژوهشنامه انقلاب اسلامى، سال دوم، ش 5، ص 91ـ110.
کاملى اسماعیل، 1390، وحدت در سایه قرآن و عترت، در: http://old.nahad.ir
کلینى، محمدبن یعقوب، بى تا، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
مختارى، س.، 1390، وحدت در قرآن، در: http://arshiyaa.blogfa.com
مطهرى، مرتضى، 1386، اتحاد اسلامى، قم، صدرا.
مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
منصورى، خلیل، 1389، وحدت در سایه سار قرآن و عترت، در: پورتال اهل بیت علیهم السلام.
مهدوى مطلق شهرام، 1386، برخى از مصادیق اتحاد ملى و انسجام اسلامى در قرآن، پاسدار اسلام، ش 314،ص 40ـ45.
میبدى، رشیدالدین، 1371، کشف الأسرار و عده الأبرار، تحقیق على اصغر حکمت، چ پنجم، تهران، امیرکبیر.
میرجلیلى، کاظم، 1387، حضرت على علیه السلام، منادى وحدت، معرفت، ش 129، ص 43ـ62.
مؤیدنیا، فریبا، 1387، اتحاد و وحدت از دیدگاه آیات و روایات، درس هایى از مکتب اسلام، ش 627، ص 216ـ222.
نخى، م.، 1387، پایبندى به اخلاق، بستر تحقق وحدت اسلامى، فروغ وحدت، سال سوم، ش 11، ص 14ـ18.
نواندیشان، 1392، جامعه نمونه، در: noandyshan.blogfa.com.
هوشمند م و همکاران، 1390، ابزارهاى اقتصادى تحقق عدالت اجتماعى و اقتصادى از منظر اسلام (با تکیه بر اندیشه امیرالمؤمنین علیه السلام)، مشهد، دانشگاه فردوسى.