نقش هويت دينى در خودمهارگرى
ضمیمه | اندازه |
---|---|
3.pdf | 226.7 کیلو بایت |
سال بيست و سوم ـ شماره 205 -دي 1393
حميد رفيعى هنر[1]
چكيده
امروزه در روان شناسى، توانايى خويشتن در غلبه بر رفتارها، افكار، هيجانات، و تكانه هاى ناخواسته در قالب مفهومى به نام «خودمهارگرى» نمود يافته است. خودمهارگرى شرايط دستيابى به اهدافى را كه افراد براى خود تعيين نموده و با قواعد و معيارهاى اجتماعى مطابق است فراهم مى نمايد.
هدف اين مقاله، تبيين چگونگى تأثير آموزه هاى دينى در خودمهارگرى در ميان افرادى است كه به هويت دينى دست يافته اند. هويت دينى از يك سو، به ويژگى هاى مشترك در ميان پيروان يك دين اشاره داشته و از سوى ديگر، به تمايز دين داران نسبت به ديگر گروه هاى غيردينى توجه دارد.
روش پژوهش، توصيفى ـ تحليلى بوده و محقق با بررسى، دسته بندى، و تحليل آموزه هاى اسلامى در زمينه مهار خويشتن به يافته هاى ذيل دست يافته است: دين اسلام براى افرادى كه هويت دينى را پذيرفته اند، با چهار شيوه، شرايط ارتقاى خودمهارگرى را فراهم مى نمايد كه عبارتند از: ارائه اهداف و معيارها، تعيين مصاديق مهار، ايجاد انگيزه مهار، و نظارتگرى بر رفتارها.
كليدواژه ها: خودمهارگرى، هويت دينى، انگيزش، نظارتگرى، دين اسلام.
[1] دانشجوى دكترى روان شناسى عمومى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره. Hamidrafii2@gmail.com
دريافت: 10/4/93 پذيرش: 25/9/93
مقدّمه
يكى از ويژگى هاى كليدى كه وجود آدمى را از ديگر گونه هاى حيوانى متمايز مى سازد، توانايى او در قدرت اراده است؛ يعنى توانايى در مهار هشيارانه افكار، احساسات و رفتارهايى كه مخالف با معيارهاى مورد ارزش فرد است. امروزه روان شناسان اين توانايى را خودمهارگرى مى نامند.
پيشگامان اوليه روان شناسى در مورد كشمكش بين تكانه و خودمهارگرى به نوعى سخن گفته اند. براى مثال، ويليام جيمز در بحث تفاوت هاى اراده سالم و ناسالم، موضوع ايجاد تعادل در تكانه ها را مطرح مى نمايد (هافمن و ديگران، 2009). زيگموند فرويد (1930) نيز بعد از اينكه رفتار آدمى را به عنوان نتيجه تعارض نيروهاى درونى توصيف مى كند، توانايى خويشتن در بازدارى اش از تكانه هاى ضداجتماعى و هم نوايى با گروه را، عيار زندگى متمدن برمى شمارد (تانجنى و ديگران، 2004).
اما پژوهش در موضوع خودمهارگرى در دهه هاى اخير با رشد باورنكردنى مواجه بوده است. در بررسى و مرور مقالات منتشرشده در زمينه خودمهارگرى از سال 2001 تا 2010 درمى يابيم كه تعداد اين پژوهش ها بيش از مقالات منتشرشده در كل چهار دهه قبل از آن است. ما امروزه مى دانيم كه سطح شخصى خودمهارگرى، پيش بينى كننده نتايج مهم زندگى از جمله عملكرد تحصيلى، رفتارهاى سالم، و سوءمصرف مواد خواهد بود. در حوزه بالينى، خودمهارگرى پايين يكى از مشخصه هاى اصلى بسيارى از اختلالات بالينى به شمار مى آيد. به علاوه، خودمهارگرى به عنوان پيش بينى كننده معتبر براى رفتارهاى مسئله ساز و آسيب شناسانه در كودكان و نوجوانان به شمار مى آيد (ماگن و گراس،0 201، ص 335).
از جمله پديده هاى مورد هدف خودمهارگرى مى توان به موارد ذيل اشاره كرد: غلبه بر افكار ناخواسته (مثل افكار مرتبط به توجه برگردانى، وسوسه، رفتار قالبى)، غلبه بر احساسات (مانند خشم، تنفر، ترس، غمگينى، پيش داورى) و رفتارها (مانند پرخاشگرى، رفتار غيراخلاقى، رفتار خطرناك، رفتار آسيب زاى سلامت، و رفتارهاى دست نايافتنى) (گلويدزر و گاوريولو، 2010، ص 279).
اما مسئله اينجاست كه ممكن است هنگام نياز، اين توانايى برجسته انسان با مشكل مواجه شود. براى مثال، فرد معتادى را تصور كنيد كه در حال تلاش براى كنار گذاشتن مصرف مواد است، اما در عين حال، وسوسه شديد به مصرف مواد دارد؛ و يا گرسنگى كشيدن شخص رژيمى در مقابل نوشابه هاى خوش خوراك با طعم هاى متنوع. اين نوع از موقعيت هاى برانگيزاننده هيجانى مى تواند به سرعت، احساسات شديدى در فرد ايجاد نموده و او را دستخوش از دست دادن اراده مقاومت در برابر وسوسه ها نمايد (كراس و ميشل، 2010، ص 428).
البته افرادى كه در خودمهارگرى شكست مى خورند غالبا ادعا مى كنند رفتار تحت كنترل آنها نيست. با اين حال، محققان معتقدند كه بسيارى از تكانه ها كم وبيش تحت كنترل ماست؛ يعنى ـ مثلاً ـ اگر يك اسلحه بر سر فرد گذاشته شده و تهديد به شليك شود، آن وقت فرد قادر خواهد بود از وسوسه خوردن يك كيك شكلاتى اجتناب نموده، و يا از كشيدن سيگار و مشاجره با همسر خوددارى نمايد (مييد و ديگران، 2010، ص 377).
اما در ميان پژوهش هاى مختلف در زمينه خودمهارگرى، تحقيقات مربوط به ارتباط حوزه دين دارى و خودمهارگرى خودنمايى مى كند. محققان دريافتند كه افراد با دين دارى بالا، سطح بالاترى از خودمهارگرى را از خود بروز مى دهند (رفيعى هنر و جان بزرگى، 1389). آنها
خاطرنشان كردند كه ممكن است تأثيرات دين دارى در ميان افراد با خودمهارگرى بالا، شديدتر باشد. به علاوه، مطالعه محققان ديگر نشان داد كه دين دارى به طور مثبت و مستقيم بر روى خودمهارگرى تأثير مى گذارد (ويتل و ديگران، 2009).
در نهايت، طبق تحقيقات انجام شده، افراد با دين دارى بالا با احتمال كمترى وارد رفتار غيراخلاقى مى شوند همان گونه كه افراد با خودمهارگرى بالا همين گونه عمل مى كنند. بنابراين، ممكن است اين فرض قابل اثبات باشد كه بين دين دارى، اخلاق و خودمهارگرى رابطه محكمى برقرار است (ويتل و ديگران، 2009).
در واقع، دين با فراهم نمودن معيارهايى براى اشخاص، باعث تسهيل خودمهارگرى مى شود.به علاوه،دين انگيزه لازم براى به كار انداختن واقعى خودمهارگرى را براى شخص فراهم مى نمايد. باورهاى دينى، انگيزه و اميد را براى تداوم رفتار بافضيلت مهيا مى كنند (جيير و باميستر، 2005).
اضافه بر اين، ممكن است حتى دين، قدرت فعال كردن وجدان آدمى براى ترويج رفتارى را كه به نفع جامعه است داشته باشد؛ چراكه دين براى شخص، معيارهاى روشن اخلاقى را فراهم مى نمايد تا بفهمد چه زمانى در اين معيارها شكست مى خورد. خلاصه اينكه، دين به شيوه هاى متعددى با خودمهارگرى در ارتباط خواهد بود؛ موضوعى كه توسط تحقيقات تجربى مورد حمايت قرار گرفته است (ويتل و ديگران، 2009).
اما موضوع هويت، موضوع مهم ديگرى است كه در عرصه روان شناسى تحولى مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. در واقع، ريشه لاتين واژه هويت (Identity) هم به تفاوت ها و هم به شباهت ها اشاره دارد. از طرفى، هويت يك شخص، ويژگى هاى منحصر به فرد او در مقايسه با ديگر افراد را به ذهن متبادر مى سازد و از سوى ديگر، با تركيب هويت با يك مفهوم جمعى همچون هويت ملّى و هويت فرهنگى، ويژگى هاى مشترك و مشابه تعدادى از افراد يك گروه را نمايان مى سازد (بكينگام، 2008).
اما آنچه مى توان ادعا نمود اين است كه هويت در تركيب با مفهوم دين نيز معناى خاص خودش را خواهد يافت و مى توان از هويت دينى سخن به ميان آورد. به عبارت ديگر، دين از يك سو، ويژگى هاى مشتركى را در ميان پيروان خود به ارمغان مى آورد و از سوى ديگر، دين داران را از يك تمايز روشن نسبت به ديگر گروه ها برخوردار مى نمايد. به طوركلى، شكل گيرى هويت مذكور مبتنى بر نوع باورها و رفتارهاى دينى افراد مى باشد و ممكن است آموزه هاى اديان در اين زمينه به طور متفاوت عمل نمايد. در اين ميان، جامعه ايران، جامعه اى با مردمان مسلمان است. تدين افراد به آموزه هاى دين مبين اسلام از طرفى شكل دهنده هويت دينى ـ اسلامى آنها بوده و از طرف ديگر، مى تواند مهم ترين عنصر فعال ساز خودمهارگرى در ميان افراد بخصوص جوانان و نوجوانان باشد. ازاين رو، مى توان اين سؤال را طرح نمود كه چگونه باورها و رفتارهاى اسلامى باعث ارتقاى خودمهارگرى در ميان هويت يافتگان دينى مى گردد. آن مقدار كه محقق جست وجو نموده، پژوهشى با رويكرد اسلامى در زمينه نقش هويت دينى در خودمهارگرى انجام نگرفته است.
بررسى آموزه هاى اسلامى اين فرض را به ذهن متبادر مى سازد كه ما مى توانيم از طريق اين آموزه ها، شيوه ها و فنونى را در جهت ارتقاى خودمهارگرى افراد طراحى نموده و آن را به طور عملياتى در حيطه هاى مختلف فردى و اجتماعى براى حفظ سلامت روانى و ارتقاى سلامت معنوى به كار گيريم. اين مقاله با روش توصيفى ـ تحليلى از آموزه هاى اسلامى در پى بررسى سؤال مذكور مى باشد.
يافته ها
محقق بر اساس بررسى و تحليل آموزه هاى اسلامى به چهار شيوه دست يافته كه از طريق آن مى توان به ارتقاى خودمهارگرى افراد همت گماشت. در ذيل، به اين چهار شيوه اشاره مى شود:
1. ارائه اهداف و معيارها
شيوه اولى كه در آن دين، خودمهارگرى را تسهيل مى كند، از طريق ارائه اهداف و معيارهاى روشن است. آموزه هاى دين درستى و نادرستى رفتارهاى ما را معلوم مى سازد. افراد هويت يافته دينى، وضعيت اخلاقى خود را به راحتى دستخوش تغييرات نمى كنند. ازاين رو، اعتقاد راسخ ترى در رفتارهاى خود دارند؛ چراكه مى دانند انجام چه كارى درست و انجام چه كارى نادرست است.
آموزه هاى اسلامى اولاً، هدف روشنى را براى زندگى رقم زده؛ ثانيا، آن هدف را در جهت رشد توانايى هاى روحى افراد قرار داده است. قرآن كريم، رسيدن به فلاح (رستگارى) (ر.ك: جمعه: 10؛ آل عمران: 130) و فوز (سعادتمندى) (بروج: 11) را به عنوان اهداف نهايى انسان ها به شمار مى آورد.
افرادى كه هويت دينى را پذيرفته اند به دليل شناخت هدف خود، هيچ گاه در مسير زندگى گمگشته نمى شوند و از اهداف خود قطع ارتباط نمى كنند و همواره براى مهار خويشتن در برابر تكانه هاى مختلف، دليل و منطقى به نام رسيدن به هدف متعالىراسرلوحه رفتارهاى خودقرارمى دهند.
2. تعيين مصاديق مهار
ازآنجاكه عقل آدمى، اعمال شايسته را به طور كامل و به تفصيل نمى تواند درك نمايد (ر.ك: جوادى آملى، 1385، ج 9) آموزه هاى اسلام با ارائه مصاديق اطاعت و معصيت در حيطه هاى فردى و اجتماعى، راه روشنى را پيش روى هويت يافتگان دينى گشوده است.
بر اساس اهميت مهار گناهان زبان از نگاه روايات (براى نمونه، ر.ك: كلينى، 1365، ج 2، ص 114)، مصاديق خودمهارگرى در حوزه رفتار را مى توان به دو زير حوزه مهار كلامى و مهار غيركلامى تقسيم نمود.
الف) مهار كلامى: مهار كلامى شامل بازدارى خويش از گفتن يا شنيدن نغمات، كلمات، و جملاتى است كه آموزه هاى اسلام افراد را از انجام آن منع نموده اند. ازآنجاكه اين رفتارها يا از زبان، نشئت مى گيرند و يا به آنچه از زبان نشئت گرفته، گوش فرا داده مى شود، محقق آنها را كلام ناميده است. قسمت اول را مى توان مهار گفتارى ناميد و قسمت دوم را با عنوان مهار شنيدارى ياد كرد. از جمله رفتارهايى كه در قالب مهار گفتارى قرار مى گيرند مى توان به مواردى همچون غيبت، تهمت، افترا، فحش و ناسزا، كذب، پرگويى، افشاى سرّ و مانند آن اشاره كرد (ر.ك: كلينى، 1365، ج 2، ص 23). اجتناب از گوش دادن به امور بى معنا و لغو را مى توان از جمله رفتارهاى حوزه مهار شنيدارى برشمرد؛ به عبارت ديگر، اجتناب از گوش فرادادن به تمام رفتارهايى كه در حوزه مهار گفتارى ممنوع شده است. امام صادق عليه السلام فرمودند: فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ يتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ يعْرِضَ عَمَّا لَا يحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ (همان، ج 2، ص 35)؛ بر گوش لازم نمود كه از گوش فرا دادن به آنچه كه خداوند حرام نموده خود را منزّه نمايد و از آنچه برايش حلال ننموده، از امورى كه خداوند عزّوجل نهى نموده و گوش دادن به آنچه موجب خشم الهى است روى بگرداند.
ب) مهار غيركلامى: مهار غيركلامى شامل ملتزم نمودن خويش نسبت به ممنوعات مربوط به ديگر اعضا و
جوارح بدن به غير از گوش و زبان مى باشد. رفتارهاى ديدارى، رفتار خوردن، رفتار اقتصادى شامل درآمد و خريد (همان، ج 5، ص 81)، و رفتار جنسى (نور: 30و31)، از مهم ترين آنها به شمار مى آيند.
در زمينه مهار رفتار ديدارى به روايت امام صادق عليه السلام مى توان اشاره نمود كه فرموده اند: فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أَنْ لَا ينْظُرَ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيهِ وَ أَنْ يعْرِضَ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ (همان، ج 2، ص 35)؛ بر چشم لازم نموده كه بر آنچه خداوند حرام كرده نظر نيندازد و از آنچه نهى نموده خود را باز دارد. در مورد مهار رفتار خوردن، به روايت امام سجاد عليه السلامبايد اشاره نمود: أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ وَ أَنْ تَقْتَصِرَ لَهُ فِى الْحَلَالِ وَ لَا تُخْرِجَهُ مِنْ حَدِّ التَّقْوِيةِ إِلَى حَدِّ التَّهْوِينِ (نورى، 1407ق، ج 11، ص 156)؛ حق شكم تو آن است كه آن را ظرف هيچ مقدار از حرام قرار ندهى و در مورد حلال هم زياده روى نكنى و آن را از مرز قوت بخشى به مرز سستى نكشانى. البته در حوزه افكار، و هيجانات نيز به تبيين هاى روشنى مى توان دست يافت كه در اين مقال نمى گنجد.
حال، وقتى افراد در پى شناسايى حيطه هاى خودمهارگرى برآيند، اولاً، در عرصه تعارض ها دچار تشويش نخواهند شد و راحت تر مى توانند اقدام به تصميم گيرى نمايند؛ ثانيا، از تصميم خود، ناشاد و پشيمان نخواهند بود؛ چراكه معتقدند به درست ترين انتخاب ها دست زده اند.
3. ايجاد انگيزه براى مهار خود
در واقع، هنگامى كه دو انگيزه يا دو معيار در برابر هم قرار مى گيرند، به خودمهارگرى نيازمند خواهيم بود تا از بازنمود شدن يك وسوسه ناخواسته در رفتار جلوگيرى نماييم. غالبا در وسوسه هاى پديدارشده منافعى وجود دارد كه سبب سختى غلبه بر آنها مى شود. به هر حال، اين منافع معمولاً كوتاه مدت بوده و عمل بر اساس آنها با هزينه هاى بلندمدت همراه خواهد بود (مييد و ديگران، 2010، ص 376).
آموزه هاى اسلام همواره براى مهار خويشتن و در نتيجه، براى رفتارهاى سالم، انگيزه هايى را ارائه داده است. مفاهيم متنوعى مى تواند منبع ايجاد انگيزش رفتارهاى فضيلت مندانه باشد كه مهم ترين آنها با عناوين خوف، رجاء، و محبت شناخته مى شوند.
الف) خوف: قرآن كريم با بيان بخشى از عذاب جهنم، دست يافتگان به هويت دينى را به مراقبت از نفس و مهار خويشتن فرامى خواند: يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ (تحريم: 6)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن، انسان ها و سنگ هاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سخت گيرند.
در روايات اسلامى نيز به نقش خوف در بازدارى نفس توجه شده است. امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: مَنْ خَافَ شَيئا حَذِرَهُ وَ مَنْ حَذِرَ شَيئا تَرَكَهُ (كلينى، 1365، ج 8، ص 72)؛ هر كس از چيزى بترسد، از آن دورى مى كند. هر كس از چيزى دورى كند، آن را ترك خواهد كرد. در روايت اميرالمؤمنين على عليه السلامآمده است: مَن خَافَ العِقابَ اِنصَرَفَ عَنِ السّيئات (تميمى آمدى، 1366، ص 146، ح 2644)؛ كسى كه از عقاب بترسد، از انجام گناهان منصرف مى شود. آرى، افرادى كه به هدف نهايى ايمان دارند بر اين اعتقاد استوارند كه إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُورا(اسراء: 57)؛ عذاب پروردگارت، همواره درخور پرهيز و اجتناب است.
ب. رجا: كسى كه به رحمت الهى و ثواب هاى اخروى توجه نمايد، انگيزه اى بس قوى را در خود يافته، و در پى
انجام عمل سالم حركت مى كند. وعده بهشت و نعمت هاى آن، همواره پيروان اسلام را به سمت رفتارهاى فضيلت مدار سوق مى دهد. توصيف بهشتى كه به خويشتن داران وعده داده شده، (اين است كه) نهرهاى آب از زير درختانش جارى است، ميوه آن هميشگى، و سايه اش دايمى است (رعد: 35). اين افراد غرفه هايى در بهشت دارند كه بر فراز آنها غرفه هاى ديگرى بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است (زمر: 20) و همسرانى پاكيزه، و خشنودى خداوند (نصيب آنهاست) (آل عمران: 198). آرى، اين است پاداش كسى كه خويشتن را تزكيه نمايد (طه: 76) و اين وعده الهى است، و خداوند در وعده خود تخلف نمى كند (زمر: 20).
از نگاه روايات، كسى مى تواند به هدف نهايى (فوز و فلاح) نايل شود كه با انگيزه رجا، خود را به اعمال نيكو وادارد، همان گونه كه اميرالمؤمنين عليه السلامفرموده است: إِنَّمَا السَّعِيدُ مَنْ... رَجَا الثَّوَابَ فَأَحْسَنَ (نورى، 1407ق، ج 11، ص 227، ب 13)؛ و اساسا فردى كه به رحمت الهى و ثواب هاى اخروى توجه نمايد، انگيزه اى بس قوى را در خود يافته، و در پى انجام عمل حركت مى كند، چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود: وَ إِذَا وَجَدَ حَلَاوَةَ الرَّجَاءِ طَلَبَ (همان، ج 12، ص 168، ب 101)؛ و هر آن كس كه با چنين انگيزه اى در مسير خودمهارگرى قدم برمى دارد، نشانه هاى آن در رفتارهايش پديدار خواهد شد، چنان كه فرمودند: وَ كُلُّ رَاجٍ عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِى عَمَلِهِ (حرّعاملى، 1409ق، ج 15، ص 218، ب 13).
ج. محبت: در واقع، محبت خدا و اولياى خدا نيرومندترين انگيزه اى است كه در برابر همه گناهان و جاذبه هاى منحرف كننده به افراد استقامت، ايستادگى و پايدارى مى دهد تا بر آنها مسلط شوند؛ و راه ساده تحصيل اين محبت، انديشيدن درباره نعمت ها، لطف ها و توجهاتى است كه هم اكنون به انسان مبذول شده است. در حديث قدسى آمده است كه خداى تعالى فرمود: يا مُوسى حَبِّبنى اِلى خَلقِى (نورى، 1407ق، ج 12، ص 240، ب 18)؛ مرا در دل خلق محبوب كن، كه آنان مرا دوست بدارند. موسى عليه السلام از خداوند پرسيد: چگونه؟ و خداوند در پاسخ به او فرمود: نعمت هاى مرا به آنان يادآورى كن و مورد توجهشان قرار بده! پس هرچه قدر معرفت فرد نسبت به نعمت هاى الهى بيشتر شده و توجه وى شديدتر شود، محبت خداى متعال در دل او افزون تر خواهد شد (مصباح، 1388، ج 1، ص 316).
محبت نسبت به خداوند داراى شدت و ضعف خواهد بود و انسان هايى كه به هدف نهايى ايمان دارند، از بالاترين محبت نسبت به خداى متعال برخوردار بوده و براى رسيدن به آن هدف، خودمهارگرى قوى ترى خواهند داشت؛وَالَّذينَ آمَنُواأَشَدُّحُبّالِلَّهِ(بقره:165).
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه مدار زندگى عارفان به خداوند بر سه محور مى چرخد: خوف، رجاء و محبت. نشانه خوف، فرار كردن (از گناه)، نشانه رجاء، طلب نمودن (پاداش الهى) و نشانه محبت، مقدم كردن محبوب بر هر آنچه غير از آن مى باشد. سپس حضرت مى فرمايد: زمانى كه نور معرفت در قلب انسانِ محبّ بتابد، نسيم محبت به وزش درمى آيد و زمانى كه نسيم محبت شروع به وزيدن نمود، محبّ در سايه سار محبوب، آرام گرفته و محبوب را بر هر آنچه غير آن است مقدم نموده و نسبت به انجام اوامر محبوب اقدام نموده و از نواهى او اجتناب مى كند و انجام اوامر و ترك نواهى را بر همه چيز ترجيح مى دهد و زمانى كه بر سفره انس با محبوب به همراه انجام اوامر و اجتناب از نواهى مداومت نمود، به حقيقت مناجات و قرب نايل مى شود (نورى، 1407ق، ج 12، ص 168، ب 101).
4. نظارتگرى بر رفتار
آموزه هاى اسلام، باعث تسهيل نظارتگرى افراد در رفتارشان مى گردد. نظارتگرى غالبا براى موفقيت در تلاش هاى خودمهارگرى عامل تعيين كننده اى مى باشد. وجوب پنج وعده نماز براى پيروان اسلام، يكى از مؤثرترين شيوه هاى يادآورى معيارهاى خود بوده و منجر به نظارتگرى افراد نسبت به رفتارهاى شبانه روزى آنها مى گردد (رفيعى هنر، 1392).
دو آموزه مراقبه و محاسبه نفس نيز بيانگر ترغيب اسلام به خودنظارتگرى است. مراقبه به معناى مواظب احوال و افعال خويش بودن است و محاسبه به معناى آگاهى از ميزان طاعات و معاصى خود به منظور جبران نقايص و يا شكر موفقيت ها و تلاش براى ازدياد آنها مى باشد (بهشتى، 1380، ص 200).
امام صادق عليه السلام، انسان ها را به ايجاد يك واعظ درونى ترغيب مى نمايند: مَن لَم يجعَل لَهُ مِن نَفسِهِ واعظا فِانّ مَواعِظَ النّاسِ لَن تُغنى عَنهُ شَيئا (نورى، 1407ق، ج 11، ص140، ب 1)؛ هر كس براى خويش پنددهنده اى از درون قرار ندهد، پندهاى ديگران براى او تأثيرى نخواهد داشت.
قرآن كريم نيز در آيه يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ (حشر: 18)؛ كسانى را كه هويت دينى را پذيرفته اند و در پى خودمهارگرى هستند به نظارتگرى خويشتن وامى دارد.
جوانى كه هويت دينى او به مرحله تثبيت رسيده، با شناخت اهداف متعالى زندگى خود، دايم مراقب رفتارها و گفتارهاى خويش خواهد بود و با حسابگرى دقيق همواره مسير درست را انتخاب خواهد كرد.
نتيجه گيرى
تحقيق حاضر در پى بررسى اين سؤال اصلى بود كه با توجه به تحقيقات انجام شده در زمينه وجود رابطه بين دين دارى و خودمهارگرى، و شكل گيرى هويت دينى از باورها و نگرش هاى دينى، آيا مى توان به شيوه هايى براى ارتقاى خودمهارگرى از ميان آموزه هاى اسلامى براى هويت يافتگان دينى دست يافت؟
بررسى هاى محقق به شيوه توصيف و تحليل آموزه هاى اسلامى، به اين يافته منجر شد: افرادى كه هويت دينى ـ اسلامى را پذيرفته باشند، از اين امتياز بهره مند خواهند بود كه با چهار شيوه به ارتقاى خودمهارگرى بپردازند: اولين شيوه، ارائه اهداف و معيارهاى روشن توسط دين مى باشد. آموزه هاى اسلامى اولاً، هدف روشنى را براى زندگى رقم زده؛ ثانيا، آن هدف را در جهت رشد توانايى هاى روحى افراد قرار داده است. دومين شيوه، تعيين مصاديق مهار خويشتن توسط آموزه هاى دينى ـ اسلامى است. آموزه هاى اسلام با ارائه مصاديق اطاعت و معصيت در حيطه هاى فردى و اجتماعى، راه روشنى را پيش روى هويت يافتگان دينى گشوده است. بر اساس منابع اسلامى، مصاديق خودمهارگرى رفتارى را مى توان در دو زيرحوزه مهار كلامى و مهار غيركلامى تبيين نمود.
شيوه سوم، ايجاد انگيزه هايى است كه دين براى پيروان خود به منظور مهار خويشتن مهيا نموده است. آموزه هاى اسلام همواره براى مهار خويشتن و در نتيجه، براى رفتارهاى سالم، انگيزه هايى را ارائه داده است. مفاهيم متنوعى مى تواند منبع ايجاد انگيزش رفتارهاى فضيلت مندانه باشد كه مهم ترين آنها در قالب عناوين خوف، رجاء، و محبت مورد بررسى قرار گرفت.
در نهايت، چهارمين شيوه از طريق فراهم نمودن شرايط نظارتگرى مداوم بر اعمال و رفتارها و حفظ آنها در مسير هدف متعالى مى باشد. وجوب پنج وعده نماز براى
پيروان اسلام و دو آموزه مراقبه و محاسبه از مؤثرترين شيوه يادآورى معيارهاى خود بوده و منجر به نظارتگرى افراد نسبت به رفتارهاى شبانه روزى آنها مى گردد.
نتايج تحقيق حاضر مى تواند مواد طراحى بسته هاى آموزشى، اخلاقى و تربيتى را براى نسل جوان و خانواده هاى آنان فراهم نمايد.
··· منابع
بهشتى، سعيد، 1380، تربيت عقلانى، در اخلاق و سلوك، از مجموعه دانشنامه امام على عليه السلام، زيرنظر على اكبر رشاد، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.
تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
جوادى آملى، عبداللّه، 1385، تسنيم، تفسير قرآن كريم، قم، اسراء.
حرّعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت.
رفيعى هنر، حميد، 1392، اسلام، اخلاق، و خودمهارگرى روان شناختى، اخلاق وحيانى، سال اول، ش سوم، ص 141ـ164.
رفيعى هنر، حميد و مسعود جان بزرگى، 1389، رابطه جهت گيرى مذهبى و خودمهارگرى، روان شناسى و دين، سال سوم، ش 1، ص 31ـ42.
كلينى، محمدبن يعقوب، 1365، اصول كافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
مصباح، محمدتقى، 1388، اخلاق در قرآن 1، تحقيق و نگارش محمدحسين اسكندرى، چ دوم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.
نورى، ميرزاحسين، 1407ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البيت.
Buckingham, David, 2008, "Introducing Identity", in Youth, Identity, and Digital Media, ed. by David Buckingham, Cambridge, MA, The MIT Press.
Geyer, A. L., & R. F. Baumeister, 2005, Religion, Morality, and Self-Control: Values, Virtues, and Vices. In R.F. Paloutzian, & C.Park (eds.), Handbook of the psychology of religion and spirituality, New York, Guilford Press.
Gollwitzer, Peter M., C. Gawrilow and Oettingen, Gabriele, 2010, The Power of Planning: Self-Control by Effective Goal-striving, in R. Hassin, K. Ochsner, & Y. Trope (eds.), Self Control in Society, Mind, and Brain, New York, Oxford University Press.
Hofmann, W & S. Fritz, 2009, "Impulse and Self-Control From a Dual-Systems", Perspectives on Psychological Science, v.4, n. 2.
Kross, E., & W. Mischel, 2010, From stimulus control to selfcontrol: Towards an integrative Understanding of the Processes Underlying Willpower, in R. Hassin, K. Ochsner, & Y. Trope (eEds.), Self Control in Society, Mind, and Brain, New York, Oxford University Press.
Magen, E., & J,J. Gross, 2010, Getting Our Act Together: Toward a General Model of Self-Control, in R. Hassin, K. Ochsner, & Y. Trope (eds.), Self Control in Society, Mind, and Brain, New York, Oxford University Press.
Mead, N,L., J, L. Alquist & R. F. Baumeister, 2010, Ego Depletion and the Limited Resource Model of Self-Control, in R. Hassin, K. Ochsner, & Y. Trope (eds.), Self Control in Society, Mind, and Brain, New York, Oxford University Press.
Tangney, J.P, et al, 2004, "High self Control Predicts Good Adjustment, less Pathology, Better Grades and Interpersonal Success", Journal of Personality, v. 72, n.2.
Vitell, S. J, et al, 2009, "Religiosity and Moral Identity: The Mediating Role of Self-Control", Journal of Business Ethics, v, 88, p. 601-613.