زهد و وارستگى دوستان خدا و بى اعتنایى آنان به دنیا (2)
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و سوم ـ شماره 207 (ویژه فلسفه)
آیت اللّه علّامه محمدتقى مصباح
چکیده
امام سجاد علیه السلام در این فراز از دعاى خود، از دنیا شکوه مى کند که ما را گرفتار حیله و مکر خود ساخته است. ازآنجاکه نعمت هاى دنیوى نظیر خوردنى ها، پوشیدنى ها و صرف وقت براى این امور، ما را از دستیابى به سرمایه هاى ماندگار اخروى بازمى دارد، خسارت بار و فریبنده هستند. کسانى که براى دنیا اصالت قائل هستند و دنیا را براى خود دنیا و لذت هاى آن مى جویند، این نوع نگرش نامطلوب و خسارت بار است؛ زیرا ما را از سرمایه هاى عظیم و جاودان اخروى بازمى دارد.
سرانجام اینکه على رغم فریبندگى دنیا، آدمى با اعمال اختیارى و با اراده کامل خویش، در همین دنیا سعادت اخروى را براى خویش رقم مى زند. این در صورتى است که نگاه به دنیا اصیل و براى خود دنیا نباشد، بلکه مقدمه اى براى کمال و عبودیت و بندگى خدا باشد.
کلیدواژه ها: دنیا، فریب دنیا، تعالى انسان، آزمایش.
[1] این مقاله قلمى شده درس اخلاق علّامه مصباح براى طلاب علوم دینى در دفتر مقام معظم رهبرى در قم مى باشد.
مرورى بر مطالب پیشین
در گفتار پیشین، فرازى از مناجات زاهدین را بررسى کردیم؛ فرازى که امام سجاد علیه السلام در آن از دنیا شکوه مى کنند که دنیا ما را گرفتار مکر و حیله هاى خود ساخته، و از مکر و خدعه هاى دنیا به خداوند پناه مى برند. دراین باره، پرسش هایى را طرح کردیم. ازجمله اینکه چرا مکر و فریب به دنیا نسبت داده، و ازاین جهت دنیا مذمت شده است؟ خلاصه پاسخ آن پرسش عبارت است از اینکه براى پیدایش هر پدیده اى، چندین عامل مشارکت دارند که ما از آنها به مقتضى، اسباب، شروط سلبى، شروط ایجابى، عوامل اعدادى و عامل ایجادى تعبیر مى کنیم و عنوان کلى و جامعِ آن علت هاى ناقصه، علت تامه است. به جهت اینکه هریک از آن عوامل در پیدایش معلول و پدیده دخیل اند، مى توان آن پدیده را به هریک از آنها نسبت داد. البته قانون بلاغت در سخن و موقعیت و مقام سخن ایجاب مى کند که ما در هر مقام، بر یکى از اسباب تأکید ورزیم و پدیده را به آن سبب نسبت دهیم. معمولاً چون در قرآن کریم بیشتر بر توحید تأکید شده است و مردم به خداوند توجه داده شده اند و محور آموزه هاى قرآنى، توحید است، پدیده ها اغلب به خداوند که علت ایجادى است نسبت داده مى شوند؛ براى نمونه در قرآن آمده است که خداوند آب را از آسمان فرو مى فرستد (زخرف: 16) و به وسیله آن آب، گیاه و درختان را مى رویاند (نحل: 11) و به وسیله آنچه بر روى زمین رویانده و سایر خوراکى ها شما را روزى مى دهد (نحل: 114).
طبیعى است براى اینکه باران ببارد مقدمات، اسباب و شرایطى باید فراهم شود. همچنین براى تأمین غذایى که در اختیار ما قرار مى گیرد، عواملى گوناگون دخیل اند. بااین همه، چون خداوند مسبب الاسباب است و همه امور با اراده و اذن او انجام مى پذیرند، و ازآن جهت که آموزه هاى قرآنى بر آن اند که نقش محورى خداوند را برجسته سازند، امور و پدیده ها به خداوند که علت ایجادى است، نسبت داده مى شوند. البته در مواردى نیز پدیده ها به سایر عوامل نسبت داده شده اند. امام علیه السلامدر مناجات خویش انحرافات و لغزش هاى انسان ها را به دنیا نسبت مى دهند؛ زیرا سه عامل در انحراف انسان نقش دارند که عبارت اند از: هواى نفس، شیطان و دنیا. اگر لذایذ دنیوى نمى بود، انسان به گناه نمى افتاد و ازاین جهت که دنیا و لذایذ دنیوى خود عاملى براى انحراف و گناه اند، مى توان دنیا را عامل گناه و انحراف انسان دانست و آن را مکار، خدعه گر و فریب کار معرفى کرد.
تبیین چیستى مکر و فریب دنیا
پرسش دیگر این است که حقیقت و مصداق مکر و فریب دنیا چیست؟ آنچه از دنیا در اختیار ما قرار گرفته، هوایى است که تنفس مى کنیم، نورى است که از آن بهره مند مى شویم و خوردنى هایى هستند که از آنها تغذیه مى کنیم. همچنین زندگى و حیاتى است که در دنیا از آن برخورداریم و لذایذى است که دنیا در اختیار ما نهاده است. پس مصداق مکر و فریب دنیا چیست و با توجه به اینکه زمینه عبادت و بندگى خدا در همین دنیا براى ما فراهم مى شود و ما با استفاده از خوردنى هایى که از دنیا فراهم مى آید، توان کافىبراى عبادت و انجام وظایف خویش را فراهم مى آوریم، چرا دنیا موجودى فریبنده، مکار و هلاک کننده معرفى شده است؟
براى پى بردن به پاسخ این پرسش، باید به ویژگى هاى عامل فریب خویش و موقعیتى که انسان در آن فریب مى خورد نظرى بیفکنیم. بى تردید آنچه انسان به وسیله آن فریب مى خورد، نمى تواند خالى از هر جاذبه، بدمنظر و نفرت انگیز باشد؛ بلکه باید براى انسان خوشایند و داراى جاذبه باشد. براى نمونه، وقتى کودکى را مى خواهند فریب دهند و کالاى باارزشى را از او بگیرند، شکلات و شیرینى اى را که بسیار کم ارزش تر از آن کالاى قیمتى، اما براى کودک داراى جاذبه است، در اختیار او مى نهند. آن کودک چون واقف به ارزش واقعى کالایى که در اختیار دارد نیست و آن شکلات و شیرینى را بر آن ترجیح مى دهد، حاضر مى شود که درمقابل شکلات، آن کالا را در اختیار دیگران بگذارد. وقتى بخواهند کسى را بفریبند و سرمایه گران و باارزشى را از چنگش درآورند، و یا او را از مقصدى که در پیش دارد بازدارند، کالایى بى ارزش را براى او مى آرایند و او را فریفته ظاهر زیبا و فریبنده آن کالاى بى ارزش مى کنند.
فرض کنید ما باورمان باشد که مى توانیم با عمل و سخن خود، سرمایه اى ابدى را براى خود فراهم آوریم که از همه دنیا باارزش تر است. حال آیا اگر کسى و عاملى موجب شود که به وسیله عمل و گفتار خود، به جاى رسیدن به آن سرمایه ابدى اخروى، به لذت ناچیز و محدود دنیوى برسیم، آیا فریب نخورده ایم؟ بى تردید آنچه ما به دست آورده ایم خالى از لذت و جاذبه نیست و نظیر شکلاتى که کودکى بدان فریب مى خورد، سطحى از لذت و سود را دارد. اگر این دستاورد هیچ لذت و سودى نمى داشت، انسان فریفته آن نمى شد. بااین حال، لذت مزبور در برابر سرمایه ابدى و لذت نامحدودى که ما مى توانستیم با عمل و گفتار خود به دست آوریم، بسیار ناچیز است. ازاین جهت ما فریب خورده ایم و به جاى نعمت و سرمایه ابدى برخوردار از ارزش نامحدود، به کالایى ناچیز و کم بها دست یافته ایم.
آنچه در دنیاست، از خوردنى ها، پوشیدنى ها، فرزند و همسر گرفته تا خانه و خودرو همه خوب و نعمت هاى خداوندند، اما اگر صرف وقت و نیرو براى رسیدن به این امور انسان را از تلاش براى دستیابى به سرمایه هاى ابدى آخرت بازدارد، انسان خسارت دیده و فریب مظاهر و جلوه هاى دنیا را خورده است. چه بسا انسان با اندکى از وقتى که صرف رسیدن به برخى از خواسته هاى دنیوى خود مى کند، بتواند با پرداختن به امور اخروى، سرمایه اى بى نهایت باارزش را به دست آورد. براى نمونه، ما با بخشى از پولى که از تلاش و کار خود به دست آورده ایم، مقدارى سیب فراهم مى آوریم که داراى ارزش محدود است و از خوردن آن لذتى محدود به ما دست مى دهد؛ اما اگر تلاشى اندک، حتى به اندازه یک دقیقه، صرف امور اخروى کنیم، خداوند در بهشت به پاس آن تلاش و عمل خیرى که انجام داده ایم، ما را از میوه هاى بهشتى برخوردار مى کند که تا ابد در اختیار ما قرار مى گیرند؛ میوه هایى که هیچ گاه تمام نمى شوند و نیز هرگاه ما اراده کنیم آن میوه ها در اختیار ما قرار مى گیرند و همچنین لذتى ابدى و توصیف ناپذیر و عارى از رنج و مشقت از آنهاعاید ما مى شود. همه این نعمت هاى ابدى و نامحدود را خداوند در برابر یک عمل صالح به ما عنایت مى کند. حتى اگر کلمه اى از زبان ما براى هدایت دیگران بیرون آید، خداوند در برابر آن پاداشى به ما مى دهد که بر همه آنچه در دنیاست برترى دارد؛ چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله به امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: لأَنْ یهْدِى اللَّهُ عَلَى یدَیکَ عَبْدا مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمسُ مِنْ مَشَارِقِهَا أِلى مَغَارِبِهَا (مجلسى، بى تا، ج 1، ص 216)؛ اگر خداوند به دست تو بنده اى از بندگان خدا را هدایت کند، براى تو بهتر و باارزش تر است از هرآنچه از شرق تا غرب عالم، خورشید بر آن مى تابد.
پس اگر انسان تلاشى را که مى تواند صرف به دست آوردن نعمت هاى نامحدود اخروى کند، صرف به دست آوردن مقدارى میوه در دنیا کند، فریب خورده و خسارت دیده است. بنابراین، اگر گفته شده که دنیا فریبنده است، نه بدان جهت است که دنیا سمِ کشنده، و عارى از خیر و نعمت است، بلکه ازآن روست که گاه دنیا چنان انسان را فریفته خود مى سازد و مظاهر و زیبایى هاى خود را به انسان مى نمایاند که انسان از آخرت غافل مى شود؛ به گونه اى که همه وقت و تلاش خود را صرف به دست آوردن متاع دنیا مى کند و از متاع آخرت که ازنظر مقدار و ارزش بسیار فراتر از متاع دنیاست، بى بهره مى ماند. آنچه در دنیاست نعمت است و دنیا آکنده از خیر است. عمل صالحى که داراى پاداش بى نهایت است، به وسیله دست، زبان و یا چشمى که مربوط به این دنیاست و با استفاده از هوا و امکاناتى که در این دنیا وجود دارد، انجام مى پذیرد. انسان باپولى که در دنیا کسب کرده، انفاق مى کند؛ با زبانى که در دنیا در اختیار او نهاده شده، به دیگران مهر مى ورزد و با دست خود یتیمى را نوازش مى کند. پس دنیا ذاتا بد نیست؛ مهم این است که انسان نعمت هاى دنیا را در چه راهى و چگونه مصرف کند.
اگر انسان براى دنیا اصالت قایل شود و دنیا را براى خود دنیا و لذت هاى آن بجوید و بخواهد، این نحوه استفاده از دنیا نامطلوب و بد است و دراین صورت، انسان فریب دنیا را خورده است؛ زیرا دراین صورت دنیا جاى آخرت را گرفته است. درمقابل، اگر انسان براى دنیا اصالت و استقلال قایل نباشد و از آن براى انجام عمل صالح و کسب رضایت خدا استفاده کند و دنیا را ابزارى براى دستیابى به سعادت ابدى آخرت قرار دهد، دراین صورت به کمال مطلوب خود دست یافته و تجارتى سرشار از سود داشته است. درصورتى دنیا بد، فریبنده و هلاک کننده انسان است که موجب شود انسان از سرمایه هاى ابدى آخرت محروم بماند، بلکه امکاناتى را که در دنیا در اختیار او قرار گرفته، در راهى مصرف کند که حاصل آن عذاب ابدى آخرت است. اگر انسان به جاى اینکه با زبان خود به نوازش و دلجویى دیگران بپردازد و با آن براى دیگران خیرخواهى و دل سوزى کند، به سخن چینى و غیبت کردن بپردازد، و چنین سوءاستفاده اى از امکانات دنیوى کند، نه تنها از ثواب اخروى محروم مى شود، عذاب آخرت را نیز براى خود مى خرد.
انسان غافل، تنها به لذت هاى زودگذر دل بستگى دارد و درصدد برنمى آید که از دنیا براى رسیدن به نعمت هاى ابدى استفاده کند. چه بسا او براى رسیدنبه لذتى کوتاه که ممکن است پنج دقیقه نیز به طول نینجامد، یک شبانه روزِ خود را صرف کند؛ حتى گاه براى آنکه چند روز در رفاه باشد، چندین سال مى کوشد. در این بین برخى سالیانى زحمت مى کشند و پولى را مى اندوزند و با آن کالایى مانند خودرو تهیه مى کنند؛ اما پیش از آنکه از آن استفاده کنند، دزد آن را سرقت مى کند. همچنین برخى دسترنج عمر خود را صرف ساختن خانه اى مى کنند؛ اما پیش از آنکه در آن خانه اسکان یابند و از آن استفاده کنند، اجلشان فرامى رسد. درحالى که اگر این افراد بخشى از عمرشان را صرف آخرت مى کردند، از لذت و نعمتى نامحدود برخوردار مى شدند و نه تنها خسارتى متوجه آنها نمى شد، در برابر عمل اندک خود به دستاورد و ثمره اى دست مى یافتند که با عمل محدود و ناچیز آنها مقایسه شدنى نیست.
دنیا بستر رشد و تعالى انسان
پرسش دیگر این است که چرا خداوند ما را وارد دنیایى ساخت که همواره در آن در معرض فریب و لغزش قرار داریم، و درصورت غفلت به هلاکت و خزلان ابدى گرفتار مى شویم؟ چرا خداوند از آغاز ما را وارد بهشت نکرد تا فارغ از رنج و گرفتارى ها و به دور از نیرنگ و فریب، از رحمت واسعه خداوند و نعمت هاى نامحدودش بهره مند شویم؟
این پرسش ناشى از جهل درباره حکمت وجود بهشت، و شرط ورود بدان است. براساس آموزه هاى قرآنى و روایى، راهیابى به بهشت و برخوردارى از نعمت هاى آن، در پرتو اعمال اختیارى انسان تحقق مى یابد و آنچه در آخرت نصیب مؤمنان مى شود،
نتیجه عمل صالح آنهاست. اگر انسان از فکر و اندیشه اى سالم برخوردار باشد و درصدد اطاعت از خداوند و انجام اعمال صالح برآید، نعمت بهشت براى او فراهم مى شود. به تعبیر دیگر، انسان با هر عمل صالحى که انجام مى دهد، امکان بهره مندى از حیات بهشتى و نعمتى از نعمت هاى بهشت را براى خود رقم مى زند و هرقدر بر اعمال صالح خود بیفزاید، از نعمت هایى فزون تر و مرتبه و مقامى والاتر در بهشت برخوردار مى شود. بر این اساس امام باقر علیه السلام در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى کنند: مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فى الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ أَلْحَمْدُلِلَّهِ، غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فى الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ لا إلَهَ إلا اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فى الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ أَللَّهُ أَکبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فى الْجَنَّةِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِن قُرَیش: یا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ شَجَرَنَا فى الْجَنَّةِ لَکَثِیرٌ. فَقَالَ: نَعَمْ وَلَکِنْ إِیاکُم أَن تُرْسِلُوا عَلَیهَا نیرَانا فَتُحْرِقُوهَا وَذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ: یا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبطِلُوا أَعمَالَکُم (محمد: 33) (حرّعاملى، 1411ق، ج 7، ص 186ـ187)؛ هرکس که سبحان اللّه بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش مى کارد؛ و کسى که الحمدللّه بگوید، براى او نیز خداوند درختى در بهشت مى نشاند؛ و کسى که لا اله الا اللّه بگوید، براى او نیز خداوند در بهشت درختى بنشاند و نیز براى کسى که اللّه اکبر بگوید، خداوند درختى در بهشت مى کارد. در این هنگام مردى از قریش به حضرت عرض کرد: اى رسول خدا! پس ما درختان بسیارى در بهشت خواهیم داشت. حضرت فرمود: آرى؛ ولى بترسید از آنکه آتشى به سوى آنهابفرستید تا آنها را بسوزاند؛ زیرا خداوند بلندمرتبه مى فرماید: اى گروه مؤمنان! از خدا و رسول او اطاعت کنید و اعمال خود را باطل نسازید.
همچنین از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره برخى از وقایع شب معراج چنین نقل شده است: لَمَّا أُسْرِى بِى إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیتُ فِیهَا قِیعانا بُقعا مِنْ مِشکٍ وَرَأَیتُ فِیهَا مَلائِکَةً یبْنُونَ لَبْنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَلَبنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَرُبَّمَا أَمْسَکُوا فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَکُمْ رُبَّمَا بَنَیتُمْ وَرُبَّمَا أَمْسَکْتُمْ؟ فَقَالُوا حَتَّى تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ. قَالَ: وَمَا نَفَقَتُکُمْ؟ قَالُوا: قَولُ المُؤمِنِ سُبحَانَ اللَّهَ وَالحَمْدُلِلَّهِ وَلاَ إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکبَرُ، فَإِذَا قَالَهُنَّ بَنَینَا وَإِذَا سَکَتَ وَأَمْسَکَ أَمْسَکنَا (دیلمى، 1412ق، ج 1، ص 77)؛ چون شب معراج به آسمان برده شدم، وارد بهشت گشتم و دیدم که در آن دشتى بود، و بقعه هایى از مشک قرار داشت؛ و در آن دشت فرشتگانى را دیدم که خشت هایى از طلا و خشت هایى از نقره را روى هم مى چیدند و گاهى اوقات هم دست نگاه مى داشتند. به آنان گفتم: چرا گاه مى چینید و گاه دست نگاه مى دارید؟ گفتند: دست نگاه مى داریم تا خرجى ما برسد. گفتم: مگر خرجى شما چیست؟ گفتند: سخن مؤمن که مى گوید: سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ وَلا إِلَهَ إلا اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ؛ هروقت اینها را بگوید، بنا را مى چینیم و هروقت ساکت شود و دست نگاه دارد، دست نگه مى داریم.
اشاره اى به ویژگى هاى فرشتگان و مناصب آنها در جهان آخرت
در آیات و روایات مسئولیت ها و کارهایى به فرشتگان نسبت داده شده است. ازجمله گفته شدهکه در قیامت دسته اى از آنها نگاهبانان بهشت اند که به مؤمنان خدمت مى کنند و وقتى بهشتیان وارد بهشت مى شوند، خطاب به آنها مى گویند: وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ (زمر: 73)؛ و آنان که از پروردگار خویش پروا کرده اند، گروه گروه به بهشت برده شوند؛ تا آن گاه که بدان جا (بهشت) رسند، و درهایش گشوده باشد و نگهبانان آن، ایشان را گویند: سلام بر شما؛ خوش آمدید؛ پس به بهشت درآیید [و در آن ]جاودانه باشید.
همچنین 19 تن از فرشتگان، نگاهبان و موکل دوزخ اند (مدثر: 30)، که فرشتگان غلاظ و شداد (خشن و سخت گیر) نامیده شده اند. خداوند ضمن برحذر داشتن مؤمنان از گرفتار شدن به آتش جهنم، درباره آن فرشتگان مى فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیهَا مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ (تحریم: 6)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشى که هیمه آن مردم و سنگ (کافران و بت ها) باشند نگاه دارید که بر آن، فرشتگانى درشت خو و سخت گیر نگهبان اند که خداى را در آنچه به آنان فرماید نافرمانى نکنند و هرچه فرمایندشان همان کنند.
پرسشى که در این باره مطرح مى شود این است که آیا فرشتگانى که نگهبانان بهشت اند و در بهشت به بهشتیان خدمت مى کنند، خود بهره اى از نعمت هاى بهشتى و پاداش هایى که براى مؤمنان در نظر گرفته شده دارند، و لذت بهره مندى از آن نعمت ها نصیب آنان نیز مى شود؟ همچنین آیافرشتگانى که موکلان و نگهبانان دوزخ اند و وظیفه شکنجه و عذاب کردن دوزخیان را بر عهده دارند، چیزى از آن عذاب ها متوجه آنها نیز مى شود؟
پاسخ این است که فرشتگان نگاهبان بهشت بهره اى از نعمت هاى بهشتى ندارند؛ زیرا آن نعمت ها پاداشى است براى کارهاى خیر مؤمنان که با اختیار انجام داده اند. همچنین فرشتگان نگاهبان دوزخ، مقرب خداوند و معصوم اند و خطایى از آنها سر نمى زند تا کیفر ببینند. عذاب و شکنجه هاى دوزخ از آنِ کافران و گنهکاران است که با اختیار خود از فرامین خداوند سرپیچى، و با تکالیف الهى مخالفت کردند. علّامه طباطبائى در این باره مى فرمایند:
ملائکه خلقى از مخلوقات خدایند؛ داراى ذواتى طاهره و نوریه که اراده نمى کنند، مگر آنچه خدا اراده کرده باشد و انجام نمى دهند، مگر آنچه او مأمورشان کرده باشد... در عالم فرشتگان جزا و پاداشى نیست؛ نه ثوابى و نه عقابى، و درحقیقت فرشتگان مکلف به تکالیف تکوینى اند. تکالیف تکوینى آنان به جهت اختلافى که در مراتب آنان هست، مختلف است... ملائکه محض اطاعت اند و در آنها معصیت نیست. ملائکه نه در دنیا معصیت دارند، نه در آخرت. تکلیف ملائکه از سنخ تکلیف معهود در مجتمع بشر نیست. در جامعه بشرى اگر مکلف، موجودى داراى اختیار باشد و به اختیار خود اراده تکلیف کننده را انجام دهد، مستحق پاداش مى شود، و اگر ندهد سزاوار عقاب مى گردد؛ یعنى هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت...؛ اما دربین ملائکه که زندگى شان اجتماعى نیست و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض
اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تکالیف هم معناى دیگرى دارد (طباطبائى، 1364، ج 19، ص 674ـ675).
ایشان در جاى دیگر در تبیین چهار ویژگى براى فرشتگان مى فرمایند:
یکى از صفات ملائکه این است که آنان موجوداتى هستند شریف و مکرم که بین خداى تعالى و این عالم محسوس واسطه هایى هستند؛ به طورى که هیچ حادثه اى از حوادث و هیچ واقعه مهم و یا غیر مهم نیست، مگر آنکه ملائکه در آن دخالتى دارند و یک یا چند فرشته، موکل و مأمور آن اند. اگر آن حادثه، تنها یک جنبه داشته باشد، یک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد، چند ملک موکل بر آن اند. دخالتى که دارند تنها و تنها این است که امر الهى را در مجرایش به جریان اندازند و آن را در مسیرش قرار دهند؛ همچنان که قرآن دراین باره فرموده: لایسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ(انبیاء: 27)؛ در گفتار بر او پیشى نگیرند و آنان به فرمان او کار مى کنند؛
دوم صفتى که از ملائکه در قرآن و حدیث آمده، این است که در بین ملائکه نافرمانى و عصیان نیست. معلوم مى شود ملائکه نفسیت مستقل ندارند و داراى اراده اى مستقل نیستند که بتوانند غیر آنچه را خدا اراده کرده، اراده کنند. پس ملائکه در هیچ کارى استقلال ندارند و هیچ دستورى را که خدا به ایشان تحمیل کند، تحریف نمى کنند و کم و زیادش نمى سازند؛ چنان که فرمود: لایعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ (تحریم: 6)؛ خداى را در آنچه به آنان فرماید نافرمانى نکنند و هرچهفرمایندشان همان کنند؛
صفت سوم اینکه ملائکه با همه کثرتى که دارند، داراى مراتب مختلفى ازنظر بلندى و پایینى هستند و بعضى مافوق بعضى دیگر. جمعى نسبت به مادون خود آمرند، و آن دیگران مأمور و مطیع آنان؛ و آن که آمر است، به امر خدا امر مى کند و حامل امر خدا به سوى مأمورین است، و مأمورین هم به دستور خدا مطیع آمرند. درنتیجه ملائکه به هیچ وجه از ناحیه خود اختیارى ندارند؛ چنان که قرآن کریم فرموده: وَمَا مِنَّا إِلا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ (صافات: 164)؛ و از ما [فرشتگان] هیچ کس نیست، مگر او را جایگاهى است معلوم؛
صفت چهارم اینکه ملائکه ازآنجاکه هرچه مى کنند به امر خدا مى کنند، هرگز شکست نمى خورند؛ به شهادت اینکه فرمود: وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیعْجِزَهُ مِنْ شَى ءٍ فِى السَّمَاوَاتِ وَلا فِى الأرْضِ (فاطر: 44)؛ و هیچ چیز در آسمان ها و در زمین نیست که خداى را ناتوان سازد، همانا او دانا و تواناست (طباطبائى، 1364، ج 17، ص 15ـ16).
دنیا، سراى آزمایش و انتخاب مسیر سعادت، یا تباهى
گفتیم پاسخ این پرسش که چرا خداوند ما را مستقیما داخل بهشت نساخت و به دنیایى آکنده از فریب و نیرنگ و سرشار از لغزشگاه ها و دره هاى هولناک عصیان و گناه وارد کرد، این است که اگر ما به دنیا وارد نمى شدیم، بهره اى از بهشت نیز نداشتیم. بهشت را ما با اعمال اختیارى شایسته خود مى سازیم. بدون آن اعمال اختیارى، نه باغى و
بستانى براى ما در بهشت فراهم مى آید و نه از لذت هاى نامحدود بهشتى برخوردار مى شویم. پس اگر دنیا نمى بود و ما در دنیا به سر نمى بردیم، نه کسى براثر سوء رفتار و گناهانش به جهنم مى رفت و در آن معذب مى شد و نه کسى با انجام اعمال صالح به بهشت مى رفت. ما به دنیا آمدیم تا بهشت را براى خود بسازیم و خداوند درعوض رفتار شایسته ما کاخ، حورالعین، میوه ها و دیگر نعمت هاى بهشتى را در اختیارمان قرار مى دهد؛ نعمت هایى که ما از درک و فهم عظمت آنها ناتوانیم؛ بهشتى که هنگام وارد شدن بهشتیان بدان، به آنها گفته مى شود: ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ ذَلِکَ یوْمُ الْخُلُودِ لَهُمْ مَا یشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَینَا مَزِیدٌ (ق: 34ـ35)؛ به سلامت در آن (بهشت) درآیید. این است روز جاودانى. هرچه بخواهند در آنجا دارند و نزد ما افزون بر آنچه خواهند نیز هست.
اکنون با توجه به آنکه با عبادت، خدمت به خلق و دیگر اعمال خیر که خداوند به وسیله انبیا ما را بدانها راهنمایى کرده، انسان از سعادت اخروى برخوردار مى شود، و نیز با توجه به آنکه زمینه ها و ظرفیت هاى آن اعمال در دنیا فراهم است، مى توان گفت که دنیا بسیار ارزشمند است؛ زیرا مى توان از آن براى دستیابى به سعادت و بهشت استفاده کرد و آن را وسیله و ابزار دستیابى به رضوان الهى قرار داد. بر این اساس، نکوهش دنیا و در نظر گرفتن ارزش منفى براى دنیا، از آن نظر است که انسان براى دنیا اصالت قایل مى شود و آن را هدف خود قرار مى دهد، ازاین روى، مى کوشد حتى از راه نامشروع به دنیا دست یابد.
وقتى گفته مى شود که سعادت و بهشت، با اعمال اختیارى شایسته انسان به دست مى آیند، یعنى انسانبر سر دوراهى اى قرار دارد که یکى از آن راه ها به بهشت مى انجامد و راه دیگر به جهنم. پس اگر انسان راهى را که به بهشت مى رسد برگزیند و رفتار اختیارى خود را بر پایه همان مسیر سامان بخشد، به سعادت و بهشت دست مى یابد. البته باید در نظر داشت که به رغم تمایل و علاقه شدید انسان به مادیات و لذایذ دنیوى، و موانع دشوارى که در مسیر کمال و سعادت قرار گرفته اند، پیمودن مسیر سعادت و بهشت، بسیار دشوار است. البته طبیعى است که دست یافتن به سعادت و نعمت هاى ابدى بهشت سخت و دشوار باشد؛ چه اینکه به دست آوردن هر سرمایه و کالاى نفیسى سخت است و هر کار و مقصدى که انسان در زندگى دارد، خالى از سختى و مشکلات نیست. یک جوان براى اینکه بتواند در اداره اى استخدام شود، باید مقدمات لازم را فراهم آورد. باید با زحمت و تلاش درس بخواند و مراحل تحصیلى را با موفقیت پشت سر نهد و پس از گرفتن مدرک تحصیلى، با رفت وآمدها و رایزنى هاى فراوان، در اداره اى مشغول کار شود. آن گاه اگر او همه حقوقى را که در طول عمر دریافت مى کند بیندوزد و آن را صرف زندگى و معاش خود نکند، چه بسا باز نتواند با آن خانه اى بخرد. حال چگونه انسان حاضر نمى شود سختى و زحمتِ صَرف اندکى از وقت خود براى عبادت و انجام اعمال خیر را تحمل کند تا درمقابل، خداوند بهشت را به او بدهد؛ بهشتى که خداوند درباره عظمتش مى فرماید: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ (آل عمران: 133)؛ و بشتابید به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهناىآن [به قدر ]آسمان ها و زمین است، [و ]بهر پرهیزکاران آماده شده است.
پس زمینه کمال و تعالى ما در دنیا فراهم شده است. با استفاده شایسته از فرصتى که در دنیا در اختیارمان قرار گرفته، مى توانیم مرحله به مرحله مراتب سعادت و تعالى را بپیماییم و به عالى ترین مدارج انسانى و الهى برسیم تا خداوند، رضوان و بهشت خود را به ما عنایت کند. اگر به این دنیا نمى آمدیم، همان خاکى که بودیم باقى مى ماندیم. پس دنیا ازاین جهت که چنین امکانى را براى ما فراهم آورده، ارزشمند است. اینکه در آموزه هاى دینى، دنیا نکوهش شده و نیز امام سجاد علیه السلام در پیشگاه خداوند از دنیا شکوه مى کنند و مى فرمایند: خدایا! ما را در سرایى منزل دادى که آکنده از فریب و مکر است، ازآن روست که ما مواظب باشیم فریب شیطان و مظاهر دنیوى را نخوریم؛ براى دنیا اصالت قایل نشویم و آن را هدف خویش قرار ندهیم. آرى؛ در آموزه هاى دینى و در بیانات معصومین و نیز در بسیارى از آیات قرآن، فریفته شدن به لذت هاى دنیوى، افتادن در ورطه دنیا و غفلت از آخرت نکوهش شده است. براى نمونه به چند آیه از قرآن اشاره مى کنیم:
1. فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلا یغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان: 33)؛ پس زندگانى دنیا شما را نفریبد و مبادا[شیطان]فریب کار،شمارابه [کرم]خدامغرورسازد؛
2. إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ مِمَّا یأْکُلُ النَّاسُ وَالأنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیلا أَوْ نَهَارا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدا کَأَنْ لَمْتَغْنَ بِالأمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ (یونس: 24)؛ جز این نیست که مَثَلِ [وصف ]زندگى این جهان مانند آبى است که از آسمان فروفرستاده ایم؛ سپس رُستنى هاى زمین از آنچه مردم و چارپایان مى خورند به آن درآمیخت [و رویید]؛ تا آن گاه که زمین آرایش خود را] از شکوفه ها و گل ها [برگرفت و آراسته شد و اهل آن پنداشتند که آنان بر ]بهره مندى از] آن قدرت دارند. [ناگاه ]فرمان ما شبى یا روزى دررسید؛ پس آن را چنان درویده کردیم که گویى دیروز هیچ نبوده است. چنین آیاتى را براى گروهى که مى اندیشند به تفصیل بیان مى کنیم؛
3. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِى الأمْوَالِ وَالأوْلادِ کَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّا ثُمَّ یکُونُ حُطَاما وَفِى الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ (حدید: 20)؛ بدانید که زندگانى دنیا بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى بین یکدیگر و فزون جویى در مال ها و فرزندان است؛ همچون بارانى که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آرد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینى و آن گاه خشک و شکسته و خُرد گردد و در آن جهان [کافران را ]عذابى سخت و [مؤمنان را] آمرزشى از جانب خدا و خشنودى اوست؛ و زندگى این جهان جز کالاى فریبنده نیست.
البته با آن همه نکوهشِ دنیا در قرآن و روایات به ویژه، و در اغلب خطبه ها و سخنان امیر مؤمنان على علیه السلام، مى نگریم که شیعیان على علیه السلام چنان عاشق و شیفته دنیایند که براى رسیدن به آن سر از پا نمى شناسند و به هشدارهاى فراوان درباره استفاده
ناصحیح از دنیا توجهى نمى کنند. آنان از خطرهایى که در دنیا فرارویشان است و نیز از چاه هاى گناه که دنیا در برابر آنها کنده، غافل اند. آنان متوجه نیستند که در دنیا دو راه در برابرشان قرار گرفته که یکى از آنها به بهشت و سعادت مى انجامد و دیگرى به جهنم، و اگر هشیار نباشند و با چشمان بسته و غافل از خطراتى که فرارویشان قرار گرفته گام بردارند، فرجامشان سقوط در دره هولناک جهنم، و حرمان ابدى از سعادت و بهشت است.
··· منابع
حرّعاملى، محمدبن حسن، 1411ق، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت.
دیلمى، 1412ق، ارشاد القلوب الى الصواب، قم، شریف رضى.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1364، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، تهران، بنیاد علمى و فکرى علّامه طباطبایى.
مجلسى، محمدباقر، بى تا، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه.