بررسى مسئله حکمت پوشش
Article data in English (انگلیسی)
بررسى مسئله حکمت پوشش
حمید کریمى
(دانش آموخته حوزه علمیه و دکترى کلام اسلامى)
چکیده
یکى از احکام متفاوت بین زن و مرد، مسئله پوشش بدن در حالات گوناگون است. در حال نماز و طواف و در برابر نامحرم، مرد لازم است تا عورتین خود را بپوشاند، اما زن باید تمام سر و بدن منهاى صورت و دست ها تا مچ را بپوشاند. حجاب در پوشش بدن، نگاه کردن، سخن گفتن، راه رفتن و همه رفتارهاى انسان باید جارى باشد. دلیل آن آیه 159 سوره احزاب و آیات 30 و 31 سوره نور، روایات، اجماع و سیره متشرعه است.
حکمت هاى حجاب عبارتند از: پاکیزگى معنوى، شناسایى انسان به ایمان و سلامت از طمع دیگران، جلوگیرى از فحشا، کم کردن هزینه اقتصادى، استحکام پیوند خانوادگى، استوارى اجتماع، و حفظ ارزش زن.
اما حکمت تفاوت حد پوشش مربوط مى شود به میل جنسى شدیدتر مرد و تحریک پذیرى سریع حتى با نگاه و شنیدن صدا، و از سوى دیگر، آرامش جنسى، لطافت، زیبایى و میل به خودنمایى زن. علاوه بر آن، صحنه کار و فعالیت خارج از منزل در درجه اول به مردان سپرده شده است.
این نوشتار ضمن تبیین مباحث مزبور، به ذکر و بررسى 9 مورد از شبهات بحث حجاب مى پردازد.
کلیدواژه ها: حجاب، پوشش، حکمت حجاب، حجاب و عفاف، نگاه کردن.
مقدّمه
پوشش زن و مرد از آغاز تاریخ و با تولد حضرت آدم علیه السلامو حوا همراه بوده است. در قرآن آیاتى اشاره به این حقیقت دارند.1
از سکه ها، تندیس ها، نقاشى ها و آثار به جا مانده دیگر از دوره هاى قبل، معلوم مى شود که همه اقوام و ملل گذشته پوشش نسبتا کاملى داشته اند.2
از کتاب مقدّس فهمیده مى شود که در عهد سلیمان نبى علیه السلامزنان علاوه بر پوشش بدن، صورت را نیز با روبند مى پوشانیدند.3 در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام هم این سنّت رایج بوده است.4
در ایران باستان، در دوره مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، همواره زنان لباسى به صورت شنل، قبا یا چادرى داشته اند که قامت آنها را مى پوشانیده است.5
از منابع دیگر کهن مثل شاهنامه فردوسى نیز به دست مى آید که در عهد ساسانى ها، پوشش سر و رو علاوه بر بدن شایع بوده است.
از مجموع آثار برمى آید که علاوه بر محافظت در برابر سرما و گرما، عامل حیا هم در مسئله پوشش مؤثر بوده است، وگرنه مى باید در هنگام اعتدال هوا و در میان بسیارى از اقوام، پوشش یا حذف مى شد و یا به حداقل مى رسید.
نکته دیگر اینکه حد لباس زن همیشه بیشتر از مرد بوده است و این خود دلیلى است بر اینکه لباس تنها سپر سرما و گرما نبوده و نیست، وگرنه در مرد و زن به یک میزان بود، بلکه در زنان کمتر؛ چراکه چربى زیر پوست آنها بیشتر و تأثیرپذیرى از سرما و گرما کمتر است.
یکى از احکام متفاوت بین زن و مرد در اسلام، مسئله ستر بدن در حالات گوناگون است. و با توجه به اختلاف در پوشش، در حکم نگاه کردن هم بایکدیگرمتفاوت هستند.
بحث پوشش براى زن و مرد در دو حالت طرح مى شود:
- الف. در حال عبادت؛ مثل نماز و طواف صرف نظر از وجود یا عدم ناظر.
- ب. در برابر دیگران.
در مورد پوشش در حال نماز، فقها گفته اند آنچه بر مرد لازم است که آن را بپوشاند حتى در خلوت، همان است که در مقابل ناظر محرم باید بپوشاند؛ یعنى عورتین.
اما پوشش زن در حال نماز بسى بیشتر است و باید تمام بدن و سر و موها را بپوشاند، تنها گردى صورت که در هنگام وضو باید شسته شود و دست ها تا مچ و پاها تا ابتداى ساق استثنا مى شوند.6
صاحب جواهر مى گوید: مستفاد از اصل و نص روایات و فتاوا فقط لزوم پوشاندن عورت مرد در نماز است.7 و زن در حال نماز باید کل بدن را غیر از صورت و دست ها و روى پاها ـ که در مورد روى پاها اختلاف وجود دارد ـ ر بپوشاند.8
اما نسبت به پوشش در برابر نامحرم، نظر مشهور فقها این است: همان گونه که بر مرد جایز نیست به غیر صورت و دست هاى زن تا مچ، نگاه کند، بر زن لازم است در مقابل چشمان نامحرم، این اعضا را بپوشاند. هرچند زنان نباید به غیر از صورت و دست هاى مرد نامحرم نگاه کنند، اما بر مردان ستر بدن غیر از عورت لازم نیست.9
پیش از تبیین حکمت حکم حجاب، ابتدا به معنا و دلیل آن اشاره مى شود:
1. معناى حجاب
«حجاب» در لغت به معناى مانع، پرده و پوشش آمده است.10 این کلمه از آن حیث مفهوم پوشش دارد که پرده، وسیله پوشش است؛ ولى هر پوششى حجاب نیست، بلکه آن است که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
وقتى در اصطلاح متشرعه گفته مى شود مرد و بخصوص زن باید حجاب را رعایت کنند، مراد این است که حدى از بدن را که دین دستور داده است بپوشانند، به گونه اى که مانع از دید ناظر باشد و زیبایى هاى جنسى خود را ارائه نکنند.
این حجاب، هم باید در پوشاندن بدن مراعات شود،11 هم در حفظ و کنترل چشم،12 هم در گفتار و لحن صدا،13 هم در راه رفتن و سایر رفتارها14 و هم در آرایش نکردن در میان مردم.15
2. دلایل لزوم حجاب
ادلّه متعددى بر لزوم حجاب دلالت مى کنند:
1. ادلّه قرآنى: آیات متعددى در قرآن راجع به مسئله حجاب و نگاه و کیفیت رابطه زن و مرد وارد شده است که در ذیل به مهم ترین آنها اشاره مى شود:
الف. در آیه 59 سوره احزاب آمده است:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»؛ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب ها (روسرى هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند. این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سرزده توبه کنند. خداوند همواره آمرزنده رحیم است.
ب. آیه 30 و 31 از سوره نور خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آلهمى فرماید:
«قُل لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ وَ قُل لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ... وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ به مؤمنان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این براى آنان پاکیزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان (کنیزانشان)، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانى شان دانسته شود. (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا باز گردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید.
با مراجعه به کتب لغت و تفاسیر و تواریخ و روایات، در مجموع استفاده مى شود که «خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى مقنعه و روسرى بلندى است که روى گردن و سینه ها را مى پوشاند.
«جلابیب» هم جمع «جلباب» به معناى ملحفه، چادر یا شنل بلندى است که روى سایر لباس ها پوشیده مى شود و سراسر بدن را دربر مى گیرد.16
با توجه به اینکه سایر اعضاى بدن معمولاً پوشیده است، با پوشاندن موى سر و گردن و بالاى سینه بر اساس مفاد آیات، تقریبا حدّ حجاب شرعى را قرآن به صراحت بیان کرده است. تفصیل مطالب و تحقیق در مفردات آیات و اقوال مفسّران و فقها از موضوع بحث ما خارج است.
2. ادلّه روایى: در روایات متعددى از پیشوایان معصوم علیهم السلامآمده که آنچه بر زنان پوشاندن آن لازم نیست و براى مردان نگاه به آن مواضع، بدون شهوت حلال است، صورت و دست هاست. در بعضى احادیث به جاى موضع، زینت هاى موجود در اعضا به عنوان اشاره به اعضا ذکر شده؛ از جمله در روایتى معتبر زراره از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که مراد از «الا ما ظهر منها» در آیه شریفه عبارت است از سرمه و انگشتر.17 که منظور موضع سرمه، یعنى چشم و صورت، و موضع انگشتر یعنى دست است.
در حدیثى دیگر ابوبصیر مى گوید: از امام صادق علیه السلامپرسیدم راجع به قول خداوند «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»که مراد چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «انگشتر و مشک.»18 که اشاره به موضع آنهاست.
3. اجماع: اجماع و ضرورت بین همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنّى، بر لزوم پوشش عورت مرد و کل بدن زن غیر از موارد استثناست. جمیع فقها به این مطلب با اندک تفاوتى فتوا داده اند. البته این اجماع مستند به آیات و روایات است؛ براى مثال، مرحوم سیدمحسن حکیم مى نویسد:
واجب است زن تمام بدن خود را بپوشاند به دلیل اجماع بلکه بالاتر، ضرورت دین.19
4. سیره متشرعه: مردان و زنان مسلمانان از زمان حضور معصومان علیهم السلام تاکنون، نسل به نسل معتقد و ملتزم به مراعات حجاب با کیفیت مذکور بوده اند و در هیچ برهه اى از تاریخ اسلام این سیره منقطع نشده است و در زمان ائمّه اطهار علیهم السلام
نیز مورد تأیید و تأکید بوده است.
5. عقل و عرف عقلا: عرف انسان ها نیز از گذشته بر پوشش بوده است. البته عقل و عرف حد دقیق حجاب را مشخص نمى کند ولى اصل پوشش را تأیید مى کند. مى توان گفت: عقل میزانى از پوشش را که موجب تحریک شهوت جنس مخالف و مانع فعالیت هاى سالم روزمره و سلامت نسل بشر و امنیت افراد و فضایل انسانى نباشد، لازم مى شمارد. بنابراین، حتى فارغ از دین و آیین، در جمیع جوامع انسانى در حد خوب و بالایى افراد موظّف به پوشاندن خود هستند.
3. حکمت حکم حجاب
براى حد پوشش و نگاه، به صورتى که در متون دینى براى مرد و بخصوص براى زن تعریف شده است، حکمت ها، اغراض و به تعبیرى، فواید متعددى را مى توان با استفاده از قرآن، سنّت و عقل ذکر کرد:
1. پاکیزگى معنوى و تقویت عفاف و حیا: با استفاده از آیات قرآن، اولین حکمت یا فایده اى که براى حکم حجاب و به همراه آن حفظ نگاه، مى توان شمرد، طهارت روح است. خداوند در سوره مبارکه «نور» پس از دستور به حفظ نگاه و پوشاندن عورت مى فرماید:
«ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ» (نور: 30)؛ این براى آنان پاکیزه تر است.
و در مورد پیرزنان و توصیه به مراعات پوشش و ترک زینت حتى براى آنان مى فرماید:
«وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(نور: 60)؛ و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنو و داناست.
«عفاف» که از ریشه عفت و به معناى منع و حفظ از غیر حلال و غیر زیباست،20 در حقیقت، ریشه درونى براى حجاب بیرونى است و پوشش ظاهر، به تقویت روحیه عفاف و خویشتن دارى کمک مى کند. در جاى دیگر مى فرماید:
و هرگاه از زنان رسول متاعى مى طلبید از پس پرده بطلبید، که حجاب براى آنکه دل هاى شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است.«ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»(احزاب: 53)؛ این کار براى پاکى دل هاى شما و آنها بهتر است.
حضرت على علیه السلام مى فرماید:
«صیانة المرأة أنعم لحالها و أدوم لجمالها»؛21 حجاب و محفوظ بودن زن براى حال و وضعیت او بهتر و مفیدتر و موجب پایدارتر بودن زیبایى است.
2. شناخته شدن انسان به ایمان و عفاف و سالم ماندن از طمع دیگران: از آیه 59 سوره احزاب استفاده مى شود که چادر به سر کردن و پوشیده بودن زن موجب مى شود تا بینندگان بفهمند که این زن، مسلمان و مؤمن و پاک است و ملعبه دستهوس رانان نمى باشد:
«ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»؛ این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند.) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.
در نهج البلاغه آمده:
«فانّ شدّة الحجاب ابقى علیهنّ»؛22 حجاب و پوشش بیشتر زنان موجب بقا و پایدارى بیشتر آنها خواهد بود.
3. جلوگیرى از فحشا و ایجاد آرامش روحى زنان و مردان: در کلامى از امام رضا علیه السلام آمده است:
نگاه به موهاى زنان باحجاب، زنان ازدواج کرده و غیر آنها، از آن رو حرام شده است که نگاه، مردان را برمى انگیزد و آنان را به فساد دعوت مى کند، و انجام آنچه که نه حلال است و نه شایسته.23
پوشش لازم و مناسب بانوان به همراه کنترل نگاه از سوى مردان، موجب سلامتى محیط خانواده و کاهش تحریکات جنسى و به دنبال آن کاهش فحشا، تجاوز، جرم و جنایت مى شود.
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرت هاى بى بندوبار، هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى جنسى را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع ناشدنى درمى آورد. غریزه جنسى مانند برخى صفات دیگر روحى غریزه اى نیرومند، عمیق و دریاصفت است؛ هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر مى شود. وجود صاحبان حرمسراها مانند خسرو پرویز و هارون الرشید در کنار قارون ها و فرعون ها در طول تاریخ و بالا رفتن میزان فحشا و تجاوزات جنسى در جوامع متمدن وآزادامروزى، شاهدى بر این گفتار است.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه سرکش توجه کامل کرده است. روایات بسیارى درباره خطرناک بودن «نگاه به نامحرم» و «خلوت با نامحرم» و «غریزه جنسى» وارد شده است.24
به همین دلیل، اسلام تدابیر متعددى براى تعدیل این غریزه اندیشیده است؛ مانند احکام نگاه، پوشش، محرم و نامحرم و روابط زن و مرد.
شهوت جنسى همانند شهوت مال و مقام سیرى ناپذیر است. خیال خام و دروغ بزرگى است اگر کسى فکر کند که مردى از نگاه و تصاحب زیبارویان سیر مى شود یا با روابط آزاد و فراوانى اسباب تحریک شهوت، کم کم مرد و زن از هم سیر خواهند شد؛ وقتى میل و تقاضا نامحدود شد، قهرا دست نیافتنى مى شود و این محرومیت، اختلالات روانى و عصیان را در پى دارد.
از سوى دیگر، قانون حجاب براى زنان نیز آرامش خاطر فراهم مى آورد؛ چراکه نه دغدغه پوشیدن لباس رنگارنگ و متنوع و تهیه مداوم آن را دارند و نه نگران اندام غیر موزون و نارسایى هاى دیگر هستند. چادر و لباس هاى بلند و آزاد کمک بسیار خوبى براى برقرارى شرایط نسبتا مشابهى براى خانم هاست؛ هم مانع غرور زیبارویان مى شود و هم حافظ شرم و خودکم بینى دیگران.
در طرف مقابل، عدم مراعات حجاب قهرا زمینه هاى بى قرارى و فساد را فراهم مى کند. بى حجابى، مردان را در جوامع گوناگون، بخصوص جامعه اسلامى و مقیّد به قوانین ازدواج شرعى و قانونى، دچار آثار سوء روانى مانند عقده دار شدن مى کند؛ چراکه وقتى انسان چیز مورد علاقه خود را نبیند، یا به آن کشش پیدا نمى کند و یا علاقه اش اندک است و در نتیجه از تعادل روانى برخوردار مى باشد؛ و اگر ببیند و به آن دست پیدا کند باز هم تعادل روحى دارد؛ اما اگر ببیند و میل او تحریک شود و به آن دست نیابد، دچار ناآرامى و عقده روانى مى شود. این عقده هاى روانى به صورت ناهنجارى هاى گوناگون، مانند تجاوز، بروز پیدا مى کند.
4. کم کردن هزینه اقتصادى: یکى از فواید حجاب بانوان در هنگام حضور در برابر نامحرم و از جمله پیامدهاى فرعى وضع حکم پوشش، کاهش هزینه مالى پوشاک زنان است. استفاده از چادر یا پوشش هاى ساده و یک دست در اشکال و الگوهاى محدود، به طور طبیعى از دامنه تنوّع طلبى و استفاده از رنگ ها و الگوهاى نو به نو مى کاهد. زنان که به طور غریزى دنبال تنوع بیشتر، خودآرایى و خودنمایى هستند، این گونه در میان جمع و جامعه محدود و به تعبیرى آزاد از قید شده و نیاز کمترى به خرید لباس هاى رنگارنگ و لوازم زینتى وآرایشى دارند.
5. استحکام پیوند خانوادگى:25 بدون تردید، هر چیزى که موجب تحکیم پیوند خانوادگى و صمیمیت رابطه زوجین شود براى کانون خانواده مفید است و در ایجاد یا حفظ آن باید کوشید و بعکس، باید با هر چه موجب سستى این کانون مى شود مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محیط خانوادگى و در چارچوب ازدواج، پیوند زناشویى را محکم مى کند. معاشرت هاى آزاد و بى بندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت درمى آورد که با نصیحت یا زور باید بر جوانان تحمیل کرد. در نظام روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مى دهد و آنها را وادار مى کند که به یکدیگر وفادار باشند و در نظام اسلامى به محرومیت و انتظار پایان مى بخشد. از این رو، در قدیم ازدواج شور و هیجان بیشترى داشت و به دنبال یک دوران انتظار و آرزو بود و ب پادشاهى و سلطنت مقایسه مى شد.
خلاصه اینکه فراهم بودن شرایط براى بهره گیرى و لذت از طریق نگاه، سخن گفتن، خندیدن، لمس کردن و مانند اینها نسبت به جنس مخالف، انسان را نسبت به همسر قانونى خود دلسرد مى کند و عطشى در روح ایجاد مى کند که با یک جرعه و دو جرعه سیراب نخواهد شد. مردانى که همه روزه زنان بسیارى را با آرایش هاى گوناگون و لباس هاى رنگارنگ و جلوه هاى مختلف، که قطعا برخى از آنها زیباتر و جوان تر از همسر او هستند، مشاهده مى کند به طور طبیعى تمایل کمترى به زن خود نشان مى دهد. بنابراین، یکى از ثمرات حجاب، تحکیم بنیان زناشویى و خانواده و جلوگیرى از طلاق و تنش هاى بین زوجین است.
6. استوارى اجتماع و حفظ نیروى فعال:26 کشاندن تمتعات جنسى از محیط خانه به اجتماع، نیروى کار و فعالیت در جامعه را ضعیف مى کند. بر خلاف آنچه مخالفان حجاب زن مى گویند که «حجاب موجب استفاده نکردن از نیروى نیمى از افراد اجتماع است»، بى حجابى و روابط آزاد جنسى، در طولانى مدت موجب فرسایش و کاهش نیروى کل اجتماع مى شود. حجاب اسلامى نیروى مرد و زن را هدایت و بیمه مى کند و هر یک را در امور مربوط به خود به کار مى گیرد بدون اینکه این همه هزینه و نیرو و وقت از دو طرف ضایع شود.
اسلام، نه تنها با اصل بیرون رفتن زن از خانه و تحصیل و فعالیت اجتماعى و سیاسى و اقتصادى زن مخالف نیست، بلکه بر مواردى همچون علم آموزى نیز سفارش مى کند؛ اما همه این امور باید در چارچوب دستورات و معیارهاى اسلامى باشد.
اینجاست که در صورت تعارض بین برخى فعالیت ها در بیرون منزل با اغراض و تکالیف دینى مثل همسردارى، تربیت کودکان و آلوده نکردن محیط و ترک گناه در هر شکلى، باید بر رعایت احکام و اهداف الهى پاى فشرد. متأسفانه در بسیارى از اوقات و موارد حضور افراطى و حساب نشده زنان در دانشگاه، اداره و کارخانه و جامعه، این تبعات سوء را به دنبال داشته و دارد.27
آنچه مانع تحرک جامعه و فعالیت هاى سازنده در ابعاد گوناگون اجتماعى مى شود، ستر زنان نیست، بلکه مانع حقیقى، پوشش نامناسب و اندام نیمه عریان و آرایش هاى آنچنانى و جلب جنس مخالف و گفت وگو و خندیدن و اختلاط محیط کار و درس و بازار است.
7. ارزش و احترام زن:28 حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکى از وسایل مرموزى بوده است که زن از ابتدا براى حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد و احتمالاً براى جبران ضعف در بُعد جسمى و سایر زمینه ها، از آن استفاده کرده است.
اسلام بخصوص تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و باوقارتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش و تماس و شناسایى براى مرد نگذارد، بر احترامش افزوده تر مى شود.
4. حکمت تفاوت حد پوشش
در مسئله پوشش باید دو مطلب را از یکدیگر تفکیک کرد: 1. اصل پوشش؛ 2. تفاوت حد پوشش در زن و مرد.
همان گونه که اشاره شد، محافظت در برابر سرما و گرما، شرم از برهنگى عورت، که یک صفت انسانى و فطرى است، و میل به زیبایى را مى توان از عوامل اصل پوشش دانست. حکمت هاى حد پوشش شرعى نیز در بحث قبل گذشت.
اما درباره حد پوشش آنچه مورد بحث ماست، توجیه حد مشخص شده در شریعت اسلام است. در مورد پوشش بیشتر زنان در ادیان توحیدى گذشته، به همین حکمت ها و فواید مى توان اشاره کرد و در مورد ملل گذشته و مناطق و آیین هاى غیرآسمانى نیز شاید تأثیر تعالیم شرایع گذشته، وجود حیاى بیشتر در زنان، غیرت و انحصارطلبى مردان، و مواردى از این دست موجب ستر بیشتر بانوان بوده است.
در هر صورت، شرایع آسمانى به دلیل تفاوت هاى متعدد جسمى و روحى زن و مرد که در علوم گوناگون مانند فیزیولوژى، تشریح و روان شناسى بخشى از آنها به اثبات رسیده است، حکم و وظیفه متفاوتى براى پوشش و نگاه دو گروه مقرّر شده است. وقتى شرایط زن و مرد تفاوت اساسى با یکدیگر دارد، عدالت و حکمت در مقام قانون گذارى اقتضا مى کند که تکلیف متفاوت و انتظارات جداگانه اى از زن و مرد داشته باشیم. یکسان نگاه کردن به مرد و زن در این مسئله عین ظلم و تبعیض است. مکاتب مادى و الحادى و فمینیست ها که در مقام ادعا، طرفدار برابرى زن و مرد در همه عرصه ها هستند ـ و البته در عمل، خواهان پوشش هر چه کمتر زنان ـ هم به زنان ظلم مى کنند و هم به مردان.
احکام دینى، از جمله حکم حجاب، تابع مصالح و مفاسد واقعى هستند. در اینجا براى تکمیل بحث، به اختصار به برخى از آنچه که شرایط متفاوت براى مرد و زن ایجاد مى کند اشاره مى کنیم:
- ـ میل جنسى مرد، شدیدتر از زن است؛ یعنى مرد، جنبه شهوانى زیادترى دارد.29
- ـ واکنش هاى شهوى در نتیجه مشاهده جنس مخالف، تخیّل درباره آن و مطالعه متن هاى جنسى، در مردان به مراتب بیشتر از زنان است.30
- ـ حس بینایى مردان از زنان معمولاً بیشتر است و حس شنوایى زنان قوى تر است، آستانه حس درد و لمس در زنان پایین تر است.31
- ـ مردها بدنى عضلانى تر و داراى استخوان هاى بزرگ تر و محکم تر هستند، پوست بدن مرد ضخیم تر و خشن تر است. اما زنان داراى عضلات کمتر و هیکل کوچک تر و پوستى نرم و لطیف هستند.
- ـ زن دوست دارد شنونده داشته باشد32 و کسى او را نوازش کند.33
- ـ دختران براى جلب دیگران، با آرایش ظاهر و پوشیدن لباس زیبا به لذتى وصف ناپذیر دست مى یابند و خودنمایى در جنس زن بیشتر به چشم مى خورد.34
بنابراین، چون زن لطیف تر و دوست داشتنى تر و خودآراتر از مرد است و مرد میل زیادى به سوى او دارد و ب کوچک ترین نگاه و نشانى از جنس مخالف، تحریک مى شود و آسیب پذیر مى گردد، براى کنترل و استفاده صحیح و سازنده از نیروى شهوت جنسى، باید قانون پوشش و نگاه وجود داشته باشد تا راه تحریکات اضافى سد گردد و روابط شهوى محدود به زن و شوهر و ازدواج شرعى شود. در سایر موارد، با ستر و کنترل نگاه، هر دو گروه موظفند شرایط جامعه را براى حرکت سالم و رابطه انسانى و نه جنسى (انسان با انسان نه زن با مرد) فراهم کنند. در غیر این صورت، غریزه آرام و گاه خفته چنان بیدار و سرکش مى شود که زن و مرد و تر و خشک را با هم مى سوزاند و از انسانیت ساقط مى کند.
علاوه بر آن، اسلام عرصه کار، فعالیت اجتماعى، اقتصادى و نظامى را در وهله اول به دلیل ویژگى هاى جسمى و روحى مرد به او سپرده است؛ چراکه این وظایف آزادى عمل بیشترى مى طلبد.
مردها به خاطر ویژگى هاى ذکر شده از لحاظ پوششْ تکلیف کمتر و از نظر نگاهْ محدودیت بیشترى دارند؛ بعکس، زنان وظیفه بیشترى در پوشاندن خود دارند و در بحث نگاه، از آزادى بیشترى برخوردارند.
احکام جواز آرایش زن، بلکه تشویق به آن براى همسر، جواز استفاده از طلا، حریر و ابریشم خالص از مواردى است که مکمل توجیهات گذشته و مبیّن تفاوت زن و مرد است؛ آنها را مى توان جزو امتیازات و حقوق بیشتر زنان در برابرتکلیف بیشترودشوارترحجاب دانست.
5. شبهات بحث حجاب
بر حکم حجاب اشکالاتى وارد شده است. برخى اشکالات از سوى افراد مسلمان طرح شده و بعضى هم از سوى مخالفان دین. در اینجا به 9 شبهه از شبهات مهم تر، که اعتبار شرعى و عقلى حجاب را هدف گرفته اند، اشاره مى نماییم و به نقد و بررسى اجمالى هر یک از آنها مى پردازیم:
1. حجاب دلیل معقول و منطقى ندارد، بلکه ناشى از نظام پدرسالار یا ترویج رهبانیت و ترک دنیا، یا حسادت مردان یا عادت زنانه و از این قبیل امور است.
نقد: اولاً، اصل پوشش، عمرى به اندازه عمر بشریت دارد که هم نیازى طبیعى است و هم احساسى انسانى و اخلاقى و برآمده از حیا.
ثانیا، در میان ملل مختلف، با مرام هاى گوناگون، پوشش فراگیر است و این نشانگر آن است که ریشه در اندیشه خاصى ندارد. اگرچه عوامل ذکر شده هر یک سهمى هرچند اندک مى توانند در رواج پوشش زن داشته باشند.
ثالثا، ادلّه متعددى که براى حجاب ذکر شد، پشتوانه منطقى این امر است و با وجود آن اسباب، نیازى به توجیهات روانى و اقتصادى وسیاسى ومانند آنها نمى باشد.
2. حجاب مانع آزادى زن است. حجاب شرعى تا حد زیادى مانع انتخاب و رهایى زن در میزان پوشش، نوع پوشش، الگو، رنگ و حتى جنس لباس مى شود. علاوه بر این، لباس بلند و چادر یا مواظبت بر حد حجاب و صورت و دست، جلوى برخى فعالیت ها را مى گیرد.
نقد: در پاسخ به این اشکال که مهم ترین و شایع ترین ایرادى است که در مسئله حجاب زن طرح مى شود، به چند نکته مى توان اشاره کرد:
اولاً، حجاب به معناى اسارت و حبس زن در خانه و منع از خروج وى نیست و اگرچه بر خروج کمتر از منزل سفارش شده، اما هیچ گاه فقه و دین اسلام اصل حضور زن در جامعه را ممنوع نکرده است. زن مى تواند در بیرون از خانه با رعایت حجاب و شأن زن مسلمان به کار فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و سیاسى بپردازد. بنابراین، از این جهت، آزادى زن محفوظ است. آنچه زمینه رشد و کمال است، مثل تحصیل علم، براى مرد و زن فراهم است.
ثانیا، براى اینکه معلوم شود حجاب مانع آزادى است یا بعکس، وسیله رهایى، باید معنا و حقیقت آزادى بازشناسى شود.
آزادى را از یک حیث مى توان به دو قسم تقسیم کرد:
الف. آزادى واقعى و مثبت و مطلوب. این نوع آزادى قیود غیر لازم و اضافى را از دست و پا و زبان و چشم و گوش و عقل انسان برمى دارد. به آنچه نباید دل بست، انسان وابسته نمى شود. آنچه عرف، عقل و وحى مزاحم رشد مى بیند، از پیش رو برداشته مى شود. طبق این تعریف، «شجاع ترین مردم کسى است که بر میل و خواهش نفس خود پیروز گردد»35 و «دشمن ترین دشمنان انسان، نفس و خواسته هاى درونى انسان است.»36 آزادى حقیقى باید موافق با عقل و فطرت و وحى و عفاف و انسانیت باشد.
بر این اساس، حجاب نه تنها مخالف آزادى نیست، بلکه کمک بزرگى براى پیدا کردن آزادى مثبت است. وقتى زن فهمیده و متعهد، با پوشش کامل دل را مهار مى کند و جلوى وسوسه، جلوه گرى و دلربایى را مى گیرد، به موفقیت بزرگى دست یافته است. رهایى از بند هواى دیگران و اسیر خواهش شهوانى دیگران نبودن نیز، پیروزى مهم دیگرى است؛ و این آزادى مثبت و خواستنى است.
ب. آزادى منفى یا ضد آزادى؛ یعنى اراده و انتخاب همان چیزى که دل در پى آن است و دیگران از ما مى خواهند؛ دیگرانى که به شهوت خود فکر مى کنند نه انسانیت ما.
طبق این تعریف، البته پوشش اسلامى، جلوى هوس ها و شهوت هاى فرد را مى گیرد و آزادى حیوانى را سلب مى کند. شکى نیست حجاب مطلوب دین بزرگ ترین سد راه دنیاپرستان است و به همین دلیل است که اربابان استعمار و سردمداران کفر و هرزگى تلاش بسیارى براى حذف این ارزش مى کنند.37 اما این برداشت از آزادى، خود تجاوز به آزادى و سلب حقوق کسانى است که مى خواهند جسم و روح پاک داشته باشند. غذاى رنگین و خوش طعم و بویى که آلوده به سم است، در واقع غذا و تأمین کننده حیات نیست، بلکه کشنده و گیرنده زندگى است. نتیجه آنکه حجاب فراهم کننده بستر آزادى حقیقى است نه مزاحم و موجب سلب آن.
ثالثا، اصل لزوم پوشیدگى براى مرد و زن، اصلى عرفى، عقلى و شرعى است. بدون شک، برهنگى کامل مورد پذیرش هیچ جامعه، خرد و دینى نیست؛ یعنى به هر حال، آزادى به معنایى که مستشکل اراده مى کند محدود شده است. البته نسبت به حدود پوشش، بخصوص براى زنان، تا حدى تفاوت سلیقه و فکر وجود دارد؛ و چون نظر و علاقه هیچ کس براى دیگران و حتى خودش ترجیحى ندارد، بهترین شیوه توافق همگان و مورد تأیید عقل، برگزیدن راه و حدودى است که خالق انسان و عالم به راه نجات و سعادت بشر به انسان نمایانده است.
رابعا، اگر براى حفظ یک ارزش یا رسیدن به یک کمال، انسان، دچار برخى محدودیت ها بشود، این نه بد است و نه چیز تازه اى. شخصى که به دنبال علم مى رود، شکى نیست که بخشى از تفریحات و استراحت ها و لذت هاى خود را فد مى کند و باید چنین باشد. اما عرف و عقل و دین هیچ کدام این محدودیت را مذمّت نمى کنند.
3. عفاف غیر از حجاب است. آنچه براى زنان ارزش است و باید دارا باشند حیا و عفاف است. بسا زنانى که حجاب کامل ندارند اما عفیف هستند. ظاهر مهم نیست و بر اساس ظاهر نمى توان به باطن افراد پى برد، بلکه باید باطن آراسته باشد. اصل انسان سیرت و باطن اوست. به قول ویل دورانت، عفت با لباس پوشیدن هیچ رابطه اى ندارد. و به قول مردم، دلت پاک باشد.
نقد: این سخن یکى از مغالطه هاى رایج میان مردم است که به چند دلیل باطل است:
اولاً، حیا و عفاف اگرچه از خصلت هاى درونى انسان است و حجاب به ظاهر و شکل پوشش مربوط است، ام مسلما به هم مربوط هستند. فارغ از اینکه نوع رابطه عفت و حجاب چگونه است، یقینا هر ظاهرى، با هر باطن و فکر و اخلاقى سازگار نیست. کما اینکه انسان از هر فردى، رفتار و گفتار و ظاهر مناسب با آن را انتظار دارد. هم «هر پوشیده و چادر به سرى، عفیف است» غلط است و هم «هر غیر پوشیده و بدون چادرى، غیرعفیف است» نادرست مى باشد. از نظر مصداقى و خارجى، برخى چادر به سرها و پوشیده ها عفیفه هستند و برخى نیستند. کما اینکه بى چادرها و کم پوشش ها، برخى عفیفه هستند و برخى غیر عفیفه. اما نکته اساسى که باید توجه کرد اینکه حجابى که در شرع تعریف شده منحصر به پوشاندن سر و بدن نیست، بلکه در نگاه و گفتار و رفتار و همه ابعاد مصداق دارد. چنان که گذشت، این گونه حجاب قهرا زاییده عفاف و حیاى درونى است. محال است فردى عفیف کامل باشد و به ظاهر و رفتار او سرایت نکند؛ چنان که بدون عفت و حیا، کسى نمى تواند حجاب کامل را در رفتار خود به نمایش گذارد، مگر موقتى و منافقانه. به هر حال، آنچه اکنون ادعا مى شود اینکه به نحو سالبه کلیه نمى توان گفت «هیچ ربطى بین عفاف و حجاب باطن و ظاهر وجود ندارد.»
ثانیا، تجربه و علم روان شناسى و فیزیولوژى نشان داده است که ظاهر در باطن و روح مؤثر است، کما اینکه روح و اوصاف آن در ظاهر مؤثر است. اصل تأثیر و تأثر متقابل بین ظاهر و باطن انسان حاکم است. انسان هاى فهیم و سنجیده هم به هر دو بُعد بها مى دهند. دین اسلام که پیامبرش مى گوید: «من براى به کمال رساندن اخلاقیات خوب، برانگیخته شده ام»38 (و البته سهم اساسى و بیشتر در شخصیت و هویت انسان را روح و درون تشکیل مى دهد)، در عین حال، به ظاهر، نوع، رنگ و الگوى لباس، آرایش مو و صورت، ریش و سبیل، و بدن هم توجه مى کند. درباره این امور در قرآن و روایات، تعالیم بسیارى وجود دارد.39
ثالثا، این اشکال معمولاً از سوى کسانى مطرح مى شود که پاک دامنى و حیاى مورد نظر دین اسلام را اصلاً قبول ندارند. چنین افرادى هرزگى، زنا، چشم چرانى و همجنس بازى را اصلاً بد و عیب نمى دانند تا پوشش را وسیله اى براى جلوگیرى از آن بدانند. اما کسانى که به خدا و معاد ایمان دارند و اصالت روح و آخرت انسان را پذیرفته اند، نمى توانند چنین داورى کنند. نسبت به گروه دوم، اگر احیانا از روى بى توجهى چنین اشتباهى کنند، مى گوییم: بر فرض که سخن ایرادکننده صحیح باشد و فقط درون پاک مهم باشد و بس؛ زنان جامعه اگرچه عفیف هستند، ظاهر نیمه عریان یا عریان آنها، قطعا موجب تحریک مردان و سپس هرزگى آنها مى شود. نتیجه چنین فضایى ارتکاب خودارضایى، زنا، همجنس بازى و تجاوز به یکدیگر است که هرگز پسندیده نیستند.
4. حجاب امرى شخصى است. نوع و اندازه و چگونگى پوشش هر کس، امرى است شخصى و مربوط به خود او. بنابراین، کسى نباید براى دیگران مرزکشى و تعیین وظیفه کند که این لباس و این رنگ و این الگو را بپوش و آن را نپوش. از این رو، حکومت ها و دولت ها هم حق قانون گذارى و دخالت عملى در این امور را ندارند.
نقد: اولاً، این اعتراض به مسئله حجاب وارد نیست و ناشى از یک جانبه نگرى است. براى اینکه بطلان این استدلال روشن شود باید دید ملاک فردى بودن یا اجتماعى بودن یک عمل چیست. اگر دامنه تأثیرات و سود و زیان عمل و رفتار انسان محدود به خود فرد و متعلقات او بود، امرى شخصى است، اما اگر سود و زیان و تأثیر عملى به افراد دیگر گسترش پیدا کرد، آن عمل، امرى اجتماعى است. البته مى توان گفت: یک رفتار مى تواند از جهتى فردى و از جهتى دیگر اجتماعى باشد.
درباره پوشش و ظاهر انسان ها هم واقعیت این است که از جهاتى، پوشش امرى فردى است؛ مثل اینکه بدن را سرد ی گرم نگه مى دارد، و از جهاتى یک امر اجتماعى است. وقتى کثیفى و تمیزى ها، زشتى و زیبایى ها، اصل و حد پوشش ما، رنگ و الگوى لباس ما، تأثیر مستقیم و گاهى زیاد و عمیق در بیننده و اشخاص مرتبط با ما دارد، این امرى اجتماعى است. از این رو، بر اساس عرف، عقل، تجربه ووحى نمى توان گفت پوشش امرى کاملاًشخصى است.
شخصى که در کشتى جامعه نشسته است، نمى تواند به محل نشستن خود اشاره کند و بگوید جاى خودم است و دوست دارم آن را خراب کنم؛ چراکه صندلى فرد، هم متعلق به اوست و هم بخشى از یک مجموعه مرتبط با هم. از این رو، همه اهل کشتى مانع فرد خرابکار مى شوند و در صورت اصرار او بر عمل خطا و خطرناک خود، با زور جلوى او را مى گیرند. بدون شک، تخریب جسم و روح و ایمان افراد جامعه توسط افرادى که با بى حجابى و کم حجابى خود موجب آن مى شوند، کمتر از سوراخ کردن کشتى و غرق شدن مسافران نیست.
ثانیا، اگر واقعا پوشش امرى فقط شخصى و سلیقه اى است و اثر مثبت و منفى، شادى و غم، تحریک و عدم تحریک در بینندگان ندارد، پس سالن هاى آرایش، لوازم آرایش، آینه ها، انواع الگوى لباس، طرح لباس، رنگ لباس و مانند اینه براى چیست؟! یقینا بخش زیادى از توجه به این امور براى تأثیر در ناظران است.
ثالثا، مهم تر از همه اینکه حجاب در کنار بعد فردى و بعد اجتماعى، بُعدى الهى و دینى هم دارد.40 حجاب زن حق اللّه است؛ شاهد بر آن اینکه حجاب در نماز و طواف خانه خدا لازم است حتى اگر هیچ ناظرى وجود نداشته باشد. دستورات دینى در مورد حجاب این حیثیت را به آن بخشیده است. بنابراین، وقتى دین براى زن در مواجهه با نامحرم و براى حضور در جامعه، حدودى قرار داده است و در صورت تخلف مثل سایر امور واجب و حرام براى دیگران حق امر به معروف و نهى از منکر قایل شده است، على رغم فرمان الهى نمى توان گفت نباید در مورد پوشش دیگران دخالت کرد یا در مورد حدود آن، قانون وضع کرد.
5. حجاب مانع پیشرفت زنان است. حجاب، مانع پیشرفت علمى و عملى زنان و عامل رکود جامعه است. حجاب باعث مى شود که عملاً نیمى از نیروى جامعه به هدر رود و در خانه دفن شود.
نقد: اولاً، حجاب کامل زنان مانع فعالیت اجتماعى، اقتصادى و سیاسى آنان نیست. حضور زنان در طول تاریخ در همه این عرصه ها و نیز تجربه کنونى زنان فعال مسلمان و بخصوص تاریخ انقلاب اسلامى بهترین گواه بر این مطلب است.
ثانیا، بعکس، آنچه مانع پیشرفت علمى و عملى و اخلاقى هم مرد و هم زن مى شود، بى حجابى و کم حجابى است. زنى که بى حجاب به عرصه اجتماعى مى آید هم بخشى از وقت و نیرو و درآمد مالى خود را صرف آرایش و لباس و هزینه هاى دیگر مى کند و هم بخشى از وقت و نیروى مردان را به خود جلب مى نماید و با این کار، مانع بهره ورى بیشتر مى شود. روشنى این مطلب به حدى است که انسان را از ارائه دلیلى بیشتر و آمار و ارقام بى نیاز مى سازد.
ثالثا، معمولاً این عده ماندن زن در خانه و خانه دارى را اتلاف وقت و نیرو مى پندارند، در حالى که مقدّس ترین مکان ها و مشاغل و مولّدترین کارها، شغل مادرى و خانه دارى و همسردارى است. چه منطق و استدلال علمى وجود دارد نسبت به اینکه کار همسران و مادران ما، در خانه، کار به حساب نمى آید و ارزش صرف عمر و توان ندارد؟ آی ساختن در، پنجره، میز، صندلى و ماشین کار است، اما ساختن و پرورش انسان اتلاف وقت و هرز رفتن انرژى؟ کدام عاقلى چنین سخن مى راند؟!
رابعا، بنا به مصالح متعدد ـ که به برخى از آنها در این نبشتار اشاره شد ـ و براى تناسب کار با ساختمان جسمى و روحى افراد و امورى دیگر، خداوند حکیم وظیفه گرداندن چرخ اقتصاد و تأمین معاش را بر دوش مرد قرار داده است نه زن؛ و بر همین اساس تکلیف اداره همسر و زن را هم بر دوش او قرار داده است. پس اساسا فعالیت اقتصادى به معناى خاص و مصطلح رایج از زنان خواسته نشده است تا کار نکردن بیرون از خانه آنان، هرز رفتن انرژى شمرده شود. به هر میزان زنان متعهد و مسئول ما، با رعایت همه موازین شرعى، به کار اجتماعى و اقتصادى مشغول شوند و به رشد اقتصادى جامعه کمک نمایند، البته خوب و مفید است و کسى مانع اصل این فعالیت ها نیست؛ اما معناى این حرف این نیست که همه زنان و مردان را موظّف به کار بیرون از خانه و مشارکت اقتصادى بدانیم و کانون خانواده و محفل گرم انس و رشد صفات انسانى را از هم بپاشیم، و آن گاه اگر زنى در اداره و کارخانه حاضر نشد، او را نیروى تلف شده حساب کنیم.
6. حجاب موجب افزایش شهوت مى شود. پوشیدگى زن، از او موجودى پنهان و ناشناخته مى سازد که تحریک و حرص مردان را به دنبال مى آورد تا این راز را آشکار کنند. انسان ها بر اساس اصل «الانسان حریصٌ على ما مُنع» هرقدر از امرى بازداشته شوند و چیزى را از او مخفى نگه دارند، حریص تر مى گردند. بنابراین، باید مانند کشورهاى غربى نقاب برداشت و چشم را سیراب کرد تا دیدن زنان براى مردان عادى گردد، نه اینکه با پوشش بر التهاب و تحریک افزود.41
نقد: اولاً، تعداد مردان بیننده یک زن بى حجاب، یک نفر و صد نفر نیستند و تعداد زنانى هم که مردها ـ بنابراین فرض خواهند دید یک نفر و ده نفر نیستند تا از یکدیگر سیراب شوند.
ثانیا، میل دو جنس به یکدیگر در حد نگاه، خلاصه نمى شود، بلکه به ارضائات دیگر منتهى مى شود.
ثالثا، پیدا شدن حرص در زمانى است که انسان غذا، مال، یا زیبارویى را ببیند و به طرف آن تمایل پیدا کند و سپس از آن برحذر داشته شود. سیاست اسلام به گونه اى است که از ابتدا اصلاً دیدن شکل نگیرد (با دستور حجاب به زن و مرد و فرمان به چشم پوشى) تا میل برانگیخته نشود و قهرا حرص هم پدید نیاید که اگر آتش شعله ور شد، به راحتى خاموش نمى شود و مسئولیت عواقب آن بر عهده کسانى است که آتش را برافروخته اند.
رابعا، برخلاف تصورمستشکل، میل جنسى انسان مانند میل به مال و مقام، خواستى روحى است که نهایت ندارد. اگر کسى از خوردن آب شور، سیراب شد یا با پیدا کردن مقدارى مال قانع شد، یا با رسیدن به قدرت و مقامى، از مقام بالاترچشم پوشید ـ که هرگز چنین نخواهدشد ـ آن گاه انسان ها از نگاه و ارضاى میل جنسى هم سیر مى شدند.
خامسا، بر فرض که سخن ایرادکننده، صحیح باشد، هزینه این عادى سازى روابط، بى حیایى و بى عفتى زنان و بى غیرتى و هرزگى مردان و آثار سوء دیگر است، و عقل و انسانیت و دین الهى هیچ گاه چنین نخواهند پسندید.
7. بى حجابى موجب عذاب نمى شود. خداوند ارحم الراحمین است و بزرگ تر از آن است که زنى را به خاطر اینکه چادر به سر نکرده یا موى خود را نپوشانده است، عذاب کند و دچار آتش سوزان جهنم کند.
نقد: مستشکل مى خواهد بگوید این مطلب که حجاب ضرورى است و جزء دین است، سخت گیرى برخى افراد خشک و تند است و خداوند چنین اصرارى ندارد.
اولاً، پاسخ نقضى این است که همین سخن را نسبت به کسى که هفده رکعت نماز واجب را نمى خواند یا در ماه رمضان صبح تا غروب روزه نمى گیرد و آب و نان مى خورد یا آنکه یک جمله دروغ مى گوید و غیبت مى کند یا مقدارى مال حرام مى خورد و مانند اینها هم مى توان تکرار کرد. آیا خداوند کسى را براى خوردن یک لیوان آب یا یک لقمه نان، ب آتش داغ مى سوزاند؟! اگر مستشکل این سخن را در همه موارد جارى کند، در نتیجه، چیزى از دین و تکلیف شرعى باقى نمى ماند. و اگر هیچ جا جارى نمى کند، تسلیم سخن ما شده است و اگر فقط در برخى موارد مثل حجاب جارى مى کند، اختصاص بدون دلیل و فرق قایل شده است.
ثانیا، لازمه این اشکال آن است که سخنان الهى و مفاد آیات و روایات دینى، جدى نباشد و وقتى مى گوید: اگر فلان گناه را مرتکب شوید، کیفر و عذاب دردناک در انتظار شماست، سخنى کذب باشد، و قطعا این سخن باطل است و در این صورت، مفاد متون دینى بى فایده خواهد بود.
ثالثا، از طریق معارضه مى توان گفت: انسان ضعیف و مخلوق به این کوچکى و حقارت، آیا مى تواند فرمان خالق و خداوند عظیم و قادر را نادیده انگارد؟ آیا چنین جسارت و جنایتى رواست؟ آیا به خاطر جهل یا هوس خود، حق داریم امر مولاى خود را زیر پا بگذاریم؟
8. حجاب زن توهین به بینندگان و نشانه بى اعتمادى است. زن وقتى همه بدن و سر خود را مى پوشاند، اعلام مى کند که به مردان اعتماد ندارد و آنها را چشم و دل پاک نمى بیند تا بتوانند به زنان به جاى نگاه شهوانى و جنسیتى به چشم انسانى نگاه کنند. پس حجاب دلیل بى اعتمادى به دیگران و بى حجابى نشانه اعتماد و حسن ظن به دیگران است.
نقد: گوینده این سخنان از دو حال خارج نیست: یا آگاهى و توجه لازم را ندارد و یا داراى غرض و به دنبال لذت جویى بیشتر ـ که فرهنگ رایج دنیاى امروز است ـ مى باشد. در حالت اخیر، باید اصلاح و درمان شود و به مسیر انسانیت و دیانت برگردد. اما در صورت نخست، باید به نکاتى چند توجه کند:
اولاً، در این مبحث، سخن از اعتماد و بى اعتمادى اشتباه است. بحث بر سر تأثیر ظاهر افراد و بعد اجتماعى پوشش است. اندام زن و تأثیرپذیرى مرد به گونه اى است که براى جلوگیرى از تحریک مردان بیننده ـ که تا حد زیادى غیر ارادى است ـ و سلامت اخلاقى و دینى آنان و نیز خود زنان، باید پوشش به گونه اى باشد که روابط افراد از حد انسانى به حد حیوانى تنزّل نیابد. به تعبیر بهتر، پوشش کافى نشانه احترام به دیگران و انسانیت، سلامت و پاکى روح آنهاست، تا کنترل و آرامش مرد ناظر با دیدن بدن نیمه عریان زن، از بین نرود و در واقع، وجود زن سدى براى کمال و سعادت دیگران نشود.
ثانیا، از باب جدل و اخذ به قضیه مقبوله مى توان گفت: بعکس سخن مستشکل، آنچه بسیارى مواقع در عرف نشانه بى ادبى و بى احترامى به دیگران است، حاضر شدن در برابر دیگران با پوشش کم و بدن برهنه یا نیمه عریان است. انسان هیچ گاه در مقابل یک شخص محترم و مهم به این صورت ظاهر نمى شود.
ثالثا، باز هم از باب جدل مى توان گفت: کارهاى زشت در میان مردم شناخته شده است. اما تاکنون شنیده نشده که پوشاندن دست و پا و سر توسط افراد یا زنان، از قبیل کارهاى قبیح شمرده شده باشد.
رابعا، حجاب زنان و پوشاندن جمیع سر و بدن، غیر از صورت و دست ها تا مچ، حکم روشن و ضرورى اسلام و مستفاد از آیات و روایات متعدد است و با وجود دستور خداوند علیم و حکیم، نوبت به این اشکال نمى رسد و وظیفه زنان و مردان پذیرش این تعلیم الهى است.
خامسا، اگر گذاشتن در و قفل براى خانه، مغازه، ماشین و گنجینه نشانه عدم اعتماد و بى احترامى به سایر افراد است، پوشاندن بدن و حفظ عفت و حیا هم بى احترامى به دیگران خواهد بود؛ چراکه ارزش انسان و کرامت هاى اخلاقى به مراتب برتر از اشیا و اموال است.
سادسا، افراد سالم و بى غرض هیچ گاه از بسته بودن درب منازل و مغازه ها و صندوق ها ناراحت نمى شوند و هیچ گاه اعتراض نمى کنند که چرا به وسایل و اموال خود قفل مى زنید؛ مگر ما دزد و خائن و غیرقابل اعتماد هستیم که اشیاى خود را مخفى و محفوظ مى کنید؟ اما افراد ناسالم براى پنهان کردن نیت سوء خود، چنین سخنانى را در قالب بحث علمى مطرح مى کنند.
9. کسانى که طرفدار حجاب اجبارى زنان در جامعه هستند و حتى پوشش غیرمسلمانان را نیز در جامعه اسلامى لازم مى دانند، نباید به حکومت هایى مثل حکومت فرانسه و ترکیه که مانع حضور زنان محجّبه در مدارس و مراکز دولتى مى شوند، ایراد بگیرند؛ زیرا همان گونه که اینها عدم پوشش را غیرقانونى و مضرّ براى سلامتى روحى آحاد جامعه مى دانند، آنها هم پوشش سر زنان را غیرقانونى مى دانند. اگر خوب است، هر دو کار خوب است و اگر هم بد است، رفتار هر دو حکومت، بد است.
نقد: در پاسخ به این اشکال که از سوى برخى مردم و روشن فکران دینى طرح مى شود، چند نکته مى توان متذکر شد:
اولاً، بر اساس اندیشه اسلامى، حجاب از احکام ضرورى و لازم الاجراست و عدم رعایت پوشش زنان یکى از گناهان است که بُعدى اجتماعى دارد و حکومت اسلامى در صورت قدرت و امکان اجرا، باید از تحقق معاصى جلوگیرى کند، کما اینکه معصومان علیهم السلام گاهى با عدم پرداخت زکات، کم فروشى و نگاه به نامحرم برخورد مى کردند.
عدم پوشش زن هم گناه است و هم زمینه ارتکاب گناه براى ناظران فراهم مى آورد. اما بر اساس تفکر لیبرالیستى که زیربناى قوانین دنیاى غرب و امثال کشور فرانسه است، آزادى هرچه بیشتر فردى مورد تأکید قرار دارد. کسانى که معتقد به این طرز تفکر هستند و به آن افتخار مى کنند، بر اساس عقیده خودشان نباید از آزادى پوشش مردان و زنان جامعه جلوگیرى کنند. اندیشه لیبرالیسم، پوشش سر یا بدن یک زن در جامعه را مضرّ به حال آن فرد یا سایر مردم جامعه نمى داند، پس بین عملکرد ما و آنها تفاوت اساسى وجود دارد.
ثانیا، اهل حق، اهل باطل را ناحق و بر خطا مى دانند و اهل باطل هم، خود را محق و اهل حق را ناحق مى دانند. اما بین این دو باور تفاوت از زمین تا آسمان است. پیروان حق نباید از اینکه اهل باطل آنان را قبول ندارند بیمناک باشند و از حق خود صرف نظر کنند و حق بودن یا نبودن در مسائل گوناگون معیارهاى منطقى و علمى خاص خود را دارد که باید به کار گرفته شوند.
ثالثا، بر فرض که آیینى در دنیا ظهور کند و پوشاندن بدن و سر را مزاحم حقوق دیگران بداند و افراد جامعه را ملزم به برهنگى نماید، در آن موقعیت شیطانى، وظیفه فرد مسلمان، هجرت و خروج از محل تنگنا و گناه است.
نتیجه و جمع بندى
حکم حجاب یکى از احکام مسلّم دین مبین اسلام است و زن و مرد به دلیل ساختار جسمى و روحى متفاوت و انتظارات و جایگاه هاى گوناگونى که دارند، در میزان پوشش و نگاه با یکدیگر متفاوت هستند. حکم یکسان در پوشش و نگاه براى زن و مرد، چیزى جز ظلم به این دو گروه نیست و مقتضاى عدالت، تفاوت گذاشتن بین دو موجود متفاوت است. رعایت حجاب ثمرات فراوانى براى سلامتى جسم و روح آحاد جامعه دارد و اشکالات متعدد و مکرّرى که در این باره ذکر شده، مردود مى باشد.
-
پى نوشت ها
1ـ اعراف: 20، 22، 26 و 27 / طه: 121.
2ـ کاکس روت تریزویل، تاریخ لباس، ترجمه شیرین بزرگمهر، تهران، توس، ص 11.
3ـ عهد قدیم، سفر غزل غزل هاى سلیمان، باب 5.
4ـ عهد قدیم، سفر تکوین، باب 14.
5ـ بنفشه حجازى فراهانى، زن به ظن تاریخ، تهران، شهراب، 1370، ص 71، 115، 141 و 198.
6ـ امام خمینى، تحریرالوسیله، قم، اسماعیلیان، 2 جلدى، ج 1، ص 138.
7ـ همان، ج 2، ص 381 و 382.
8ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، تحقیق عبّاس قوچانى، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 8، ص 159.
9ـ همان، ج 8، ص 169.
10ـ ر. ک. اسماعیل بن حماد جوهرى، الصحاح اللغة، تهران، امیرى، 1368، 4 جلدى، ذیل واژه «حجب» / احمدبن محمّد فیومى، المصباح المنیر فى غریب شرح الکبیر، قم، دارالهجرة، 1405، ذیل واژه «حجب».
11ـ نور: 31 / احزاب: 59.
12ـ نور: 30 و 31.
13ـ احزاب: 32.
14ـ نور: 31.
15ـ احزاب: 33.
16ـ ر. ک. احمدبن محمّد فیومى، پیشین، ذیل واژه «جلبب» / فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1408، ذیل واژه «جلبب» / شیخ طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1397ق، 20 جلدى / محمّدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، بیروت، دارالعلم للملایین، 1981، ذیل آیات مذکور.
17ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعة، بیروت، لاحیاء التراث العربى، 30 جلدى، ج 14، ص 146، ح 3.
18ـ همان، ح 4.
19ـ سیدمحسن طباطبائى حکیم، مستمسک العروه الوثقى، قم، مکتبة آیه اللّه مرعشى نجفى، 1404، ج 5، ص 234.
20ـ احمدبن محمّد فیومى، پیشین، / ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408 / راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، چ دوم، تهران، المکتبة المرتضویه، 1362، ذیل واژه «عفّ».
21ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366، ح 5820 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1403، ج 74، ص 214.
22ـ نهج البلاغه، ن 31.
23ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 104، ص 34.
24ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 14، ب 104، 106 و 132، از ابواب مقدّمات نکاح.
25ـ مرتضى مطهّرى، مسئله حجاب، چ دوم، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1348، ص 86 / روح اللّه حسینیان، حریم عفاف حجاب، نگاه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، فصل اول / سید محمّدباقر موسوى همدانى، پاسخ به پرسش هاى دینى، چ پنجم، قم، اسلامى، 1375، ج 2، سؤالات حجاب.
26ـ مرتضى مطهّرى، پیشین، ص 90 / روح اللّه حسینیان، پیشین، فصل اول / سید محمّدباقر موسوى همدانى، پیشین.
27ـ ر.ک. لطف اللّه صافى گلپایگانى، معارف دین، قم، حضرت معصومه س، 1379، ج 1، فصل 9 (فلسفه احکام)، ص 274ـ281.
28ـ مرتضى مطهّرى، پیشین، ص 94 / روح اللّه حسینیان، پیشین / سید محمّدباقر موسوى همدانى، پیشین.
29ـ نرمان ل. مان، اصول روان شناسى، ترجمه و اقتباس محمود ساعتچى، چ ششم، تهران، امیرکبیر، 1362، ج 1، ص 348ـ351.
30ـ سیدهادى حسینى، على احمد راسخ و حمید نجات کتاب زن، زیرنظر محمّد حکیمى، تهران، امیرکبیر، 1381، ص 61 / حمزه گنجى، روان شناسى تفاوت هاى فردى، چ چهارم، تهران، بعثت، 1373، ص 203.
31ـ حمزه گنجى، روان شناسى تفاوت هاى فردى، ص 203ـ206 / سیامک خدارحیمى و دیگران، روان شناسى زنان، تهران، مردمک، 1377، ص 131ـ136.
32ـ اتوکلاین برگ، روان شناسى اجتماعى، ترجمه على محمّد کاردان، چ دوازدهم، تهران، اندیشه، 1372، ج 1، ص 314 / حسین لطف آبادى، روان شناسى رشد 2؛ نوجوانى، جوانى و بزرگسالى، چ چهارم، تهران، سمت، 1381، ص 64 / آرتور گایتون و جان هال، فیزیولوژى پزشکى، ترجمه فرخ شادان، تهران، چهر، 1375، ج 2، ص 15ـ78 / حمزه گنجى، پیشین، ص 205ـ207.
33ـ دیوید روبن و دیگران، دانستنى هاى زناشویى، ترجمه کیومرث دانشور، چ ششم، تهران، کوشش، 1381، ص 283 / جان گرى، مردان مریخى و زنان ونوسى، ترجمه لوئیز عندلیب و اشرف عدیلى، چ سیزدهم، تهران، علم، 1380، ص 45 و 51.
34ـ سیدهادى حسینى و دیگران، پیشین، ص 433ـ434 / اتوکلاین برگ، روان شناسى اجتماعى، ج 1، ص 317.
35ـ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، چ سوم، قم، اسلامى، 1413، 4 جلدى، ج 4، ص 394.
36ـ ر. ک. به عنوان نمونه: ابن فهد حلى، عدة الداعى و نجاح الساعى، تهران، دارالکتاب الاسلامى، 1407، ص 314 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 67، ص 63ـ64.
37ـ مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد؛ خاطرات مستر همفر در ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1377 / سید حسام الدین شریعت پناه، اروپایى ها و لباس ایرانیان، تهران، توس.
38ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت، 1408، ج 11، ص 187، ب 6، از ابواب جهاد نفس، ح 1.
39ـ علاوه بر آیات حجاب که گذشت مى توان به آیاتى دیگر نیز اشاره کرد؛ از جمله: «خذوا زینتکم عند کل مسجد» اعراف: 31
40ـ عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، مرکز فرهنگى رجاء، 1369، ص 424ـ426.
41ـ ایران نامه، سال 9، ص 418، این اشکال بر اساس دیدگاه امثال فروید و راسل است که پوشش را فاصله اى میان زن و مرد مى داند که موجب تحریک کننده شدن سوژه بیننده مى شود. به نقل از مهدى مهریزى، آسیب شناسى حجاب، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1379، ص 81ـ82.