معرفت، سال سی و یکم، شماره یازدهم، پیاپی 302، بهمن 1401، صفحات 5-8

    رابطه‌ی دین و اخلاق (2) *

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    چکیده: 
    این متن درس اخلاق استاد به طلاب علوم دینی پیرامون رابطة دین و اخلاق است. دین شامل احکام، اعتقادات و اخلاق است. دین اسلام یعنی دین حق، بر سه اصل استوار است: ایمان به خدا، ایمان به روز جزا و ایمان به آنچه خدای متعال نازل کرده است. این سه، اصول دین (توحید، نبوت و معاد) است. بنابراین، دینداری امری اعتقادی، تعبدی و عملی دارای مراتب است که حد نصاب آن، همان اعتقاد به اصول دین است. دو فرضیه پیرامون رابطة دین و اخلاق مطرح است: 1. در اسلام، ارزش اخلاقی بدون اعتقاد به خدا، پیامبر و قیامت مفهومی ندارد. 2. بعضی مراتب اخلاقی، بدون دین تحقق نمی یابد. آنچه پذیرفتنی است، فرض دوم است و ایمان و عمل صالح با یکدیگر متلازم هستند. این مقال، به تفصیل پیرامون رابطه دین و اخلاق می پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship between Religion and Ethics (2)
    Abstract: 
    Abstract This paper includes Allameh Misbah’s ethics lesson on the relationship between religion and ethics addressing the students of religious studies. Religion includes rules, beliefs and ethics. The religion of Islam, that is the religion of truth, is based on three principles: faith in God, faith in the Day of Judgment, and faith in what God Almighty has revealed. These three are the principles of religion (monotheism, prophethood and resurrection). Therefore, religiosity, that is a matter of belief, devotion, and practice, has levels the quorum of which is belief in the principles of religion. There are two assumptions regarding the relationship between religion and ethics: 1. In Islam, moral value has no meaning without belief in God, the Prophet, and the Resurrection. 2. Some moral levels cannot be realized without religion. The second assumption is acceptable and faith and righteous actions are connected to each other. This article deals with the relationship between religion and ethics in detail.
    References: 
    متن کامل مقاله: 
     

    اشاره
    در درس پيشين کلياتي دربارۀ رابطۀ اخلاق و دين بيان شد. در اين درس به بررسي بيشتر این مسئله مي‌پردازيم. البته در بحث‌هايي که موضوعات و گاهي محمولاتشان از مفاهيم انتزاعي است، به سبب آنکه واژه‌‌ها و مفاهيم به‌درستی تعريف نمي‌شوند، يا تعاريف و کاربردهاي متعددي دارند، ممکن است خلط‌هايي رخ دهد. بنابراين لازم است پیش از ورود به متن بحث، آن واژه‌‌ها و مفاهيم معنا شوند.
    معناي دين و دين‌داري
    در نگاه نخست، معناي دين و اخلاق بديهي به‌نظر مي‌رسد، اما با کمي دقت خواهيم ديد که معناي اين دو واژه‌ به اين وضوح هم نيست.
    کلمه دین در زبان عربی کاربرد وسیعی دارد؛ واژة دین در فرهنگ لغات، مترادف با کلماتی همچون حکم و قضا، رسم و عادت، شریعت و مذهب، همبستگی و غیر آن آمده است (دهخدا، 1377، ص ۵۷۲ـ۵۷۴). در کاربردهای قرآنی نیز به معانی‏ زیادی از جمله: جزا، حساب، قانون، شریعت، طاعت و بندگی، تسلیم و انقیاد، اسلام، روش و رویه، توحید و خداپرستی آمده است (قرشي، 1387، ج ۲، ص 380ـ381؛ طريحي، 1362، ص 76-77؛ راغب اصفهاني، 1404ق، ص 175). دین به مجموعه اعتقادات و آیین‌های رفتاری یک قوم، گفته می‌شود. این معنا تقریباً مساوی کلمه آیین در فارسی است. در این کاربرد به مجموعه قواعد و اصولی که انسان به آن معتقد است و در عمل اثر می‌گذارد، آیین می‌گویند. البته کاربردهای دیگری نیز برای دین ذکر شده است؛ برای مثال، اصطلاح «یوم الدین» به معنای روز جزا و پاداش و کیفر است.
    اما در عرف متشرعه اطلاق کلمه دین بر محور اعتقاد به خدای جهان‌آفرین است و اگر کسی به خدا و آفریدگار اعتقاد نداشت ـ حتی اگر هزار نوع آداب و رسوم داشته باشد و از اخلاق خوبی هم برخوردار باشد ـ بی‌دین محسوب می‌شود. البته این مفهوم درجاتی دارد. دین اسلام ـ که دین حق است ـ بر سه اصل محکم استوار است: ایمان بالله، و بالیوم الآخر، و بما انزل الله؛ که همان اصول سه‌گانه دین، یعنی توحید، نبوت و معاد است. بنابراین اصل اعتقاد به اینکه ما خدای آفریننده‌ای داریم که همه چیز را آفریده و دستوراتی به ما داده است که باید اطاعت کنیم و طبق این دستورات پاداش و کیفر می‌دهد، دین نامیده می‌شود. البته دین‌داری مراتبی دارد و کسانی که همین اعتقادات را توأم با انحراف و اشتباه داشته باشند، مرتبه‌ای از دین را دارند.
    اولياي خدا، که فهم ما به کنه اعتقاداتشان نمي‌رسد، بالاترين مراتب دين را دارند؛ لذا به پيشگاه ربوبي عرض می‌کنند: «بِکَ عَرَفتُکَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِي عَلِيکَ وَدَعوتَنِي إلَيکَ وَلُولا أنْتَ لم أدْرِ مَا أنْت» (دعاي ابوحمزه ثمالي). بنابراين دين‌داري، هم در اعتقادات، هم در تعبد و عمل، مراتبی دارد، ولي حد نصابش همان اعتقاد به اصول دين است.
    اکنون بايد ديد این معناي دين، با اخلاق چه نسبتي دارد.
    فروض مختلف دربارة رابطة دين و اخلاق
    دربارۀ رابطة دين و اخلاق چند فرضيه وجود دارد:
    1. فرضيۀ اول اينکه از نظر قرآن و سنت، ارزش اخلاقي بدون اعتقاد به خدا، پيغمبر و قيامت مفهومي ندارد و انسان هرچند از خُلق خوب برخوردار، و داراي ملکات فاضله باشد، درصورتي‌که ايمان و اعتقاد به خدا نداشته باشد، کارهايش هيچ ارزش اخلاقي ندارد. اين فرض درحقيقت به اين معناست که دين و اخلاق با هم تلازم کلي دارند و به‌هيچ‌وجه از يکديگر انفکاک ندارند؛
    2. فرضيۀ دوم اينکه بعضي از مراتب اخلاقي بدون دين تحقق نمی‌یابند، اما تحقق بعضی ديگر از مراتب آن بدون دين ممکن است. در بحث‌هاي گذشته اشاره شد که ارزش‌هاي اخلاقي در اسلام مراتب مختلفي دارد و يکي از اقسام آن، ارزش زير حد نصاب است. از نظر اسلام، ارزش‌هایی همچون صبوري، حق‌شناسي، امانت‌داري و راست‌گويي بدون دين از ارزش برخوردارند، ولی مادام که انسان صبور، حق‌شناس، امانت‌دار، راست‌گو و... ايمان نداشته باشد، چنين صفاتي در حد نصاب ارزش قرار ندارند.
    آنچه پذیرفتنی به‌نظر مي‌رسد، همين فرض دوم است که در ادامه آن را بيشتر توضيح مي‌دهيم.
    رابطة ايمان و ارزش اخلاقي
    در فرهنگ ما، ايمان و عمل صالح با يکديگر متلازم‌اند، و ايماني مورد توجه اسلام و قرآن است که بعد از آن، عمل صالح آمده باشد. همچنین عمل صالحي مورد توجه اسلام است که مسبوق به ايمان باشد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَي وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً» (نحل: 98)؛ هر مرد يا زن مؤمني که عمل صالحي انجام دهد، قطعاً به او حيات طيب و پاکيزه عطا خواهيم کرد. معمولاً در قرآن هرجا سخن از ايمان است، قبل يا بعد از آن، عمل صالح نيز ذکر مي‌شود. عمل صالحي که ملازم با ايمان نباشد، از حد نصاب مطلوبيت برخوردار نيست و در سعادت انسان تأثير چنداني ندارد؛ زيرا سعادت انسان صرفاً به دنيا و امور دنيوي مربوط نمي‌شود. بنابراين عمل بدون ايمان هرچند بکلي بي‌ارزش نيست، ارزش آن زير حد نصاب است؛ يعني ممکن است براي رشد و جهش انسان، استعدادي ایجاد کند،‌ ولی براي سعادت ابدي او کفايت نمي‌کند.
    سعادت ابدي ارزش شايع عامي است که در اکثر قريب به اتفاق آيات قرآن، و هرجا خداوند درصدد ترغيب مردم به ايمان و عمل صالح است، به آن اشاره مي‌فرمايد؛ براي مثال، در سورة «مائده» مي‌فرمايد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ» (مائده: 65)؛ درصورتي‌که اهل کتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه کنند، بدي‌هاي آنها را مي‌پوشانيم و آنها را به بهشت‌های نعيم داخل مي‌کنيم.
    بنابراين ايمان و عمل صالح موجب رهايي از جهنم و امنيت از عذاب الهي، و ورود به بهشت و برخورداري از نعمت‌هاي آن خواهد شد. البته اين ارزش متعارف، براي کساني است که ايمان و عمل صالح دارند؛ اما ارزش‌هاي والاتري هم وجود دارند که در قرآن و ـ با تفصيل بيشتري ـ در روايات به آنها اشاره شده است. براي نمونه، خداوند در سورة «ليل» مي‌فرمايد: کساني هستند که جز در طلب رضاي خدا قدم برنمي‌دارند: «إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَي» (ليل: 20)، که قدر متيقن آنها حضرات معصوم و سپس کساني‌اند که در آن مکتب تربيت شده‌اند. اميرمؤمنان در مناجات خود مي‌گويد: «الهي مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَلاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبَادَة...» (مجلسي، 1411ق، ج 67، ص 186)؛ معبودا، عبادت و پرستش من از ترس آتش دوزخ نيست و نیز از سَرِ طمع به‌ بهشت نيست؛ بلکه به خاطر آن است که تو را سزاوار عبادت و پرستش مي‌دانم... . همچنین در روايت ديگري آمده است: «أعبده شکراً له» (همان، ص 18).
    اين عالي‌ترين مرتبة‌ ارزش‌هاي اخلاقي و ديني، و مخصوص اوليای خداست. روشن است که رسيدن به اين مقام، تنها از طريق دين و دين‌داري امکان‌پذير است؛ زيرا کسي که به‌ خدا اعتقادي نداشته باشد، پرستش و دوستي خدا برايش بي‌معناست. البته چنين نيست که بجز اوليای خدا کسي را ياراي دستيابي به چنين مقامي نباشد؛ بلکه راه براي همه باز است و مي‌توان با تلاش و سخت‌کوشي به آن دست يافت.
    درنتيجه رسيدن به ارزش‌هاي اخلاقي بدون دين و دين‌داري في‌الجمله امکان‌پذير نيست، و دستیابی به برخي از آنها نیز بدون اعتقاد به دين به‌هيچ‌وجه امکان ندارد. اما ارزش زير حد نصاب را مي‌توان با اخلاق و بدون دين نيز به‌دست آورد. مثلاً ممکن است انسان در اعتقاد به خدا هنوز شک داشته، و بر اثر تنبلي در پي کشف حقيقت نرفته باشد، اما به ضرورتِ درست‌کاری و امانت‌داری، یا قبح دروغ‌گويي، خيانت در امانت و تجاوز به مال و ناموس ديگران و ضرورت پرهیز از آنها باور داشته باشد. در تاريخ نمونه‌هاي فراواني براي اين نوع تعهدات وجود دارد و امروزه نيز کساني را مي‌توان يافت که اگرچه اعتقادي به اصول سه‌گانة دين ندارند، این مسائل اخلاقي را رعايت مي‌کنند. بنابراين نمي‌توان گفت دستیابی به هيچ مرتبه‌ای از ارزش‌هاي اخلاقي بدون دين امکان‌پذير نيست. اين مطلب افزون بر اينکه قابل اثبات نيست، خلاف آن را هم مي‌‌توان اثبات کرد. در مقابل، رسيدن به عالي‌ترين مراتب ارزش‌هاي اخلاقي نيز بدون ايمان به خدا، نه قابل اثبات است، نه مي‌توان براي آن مصداقي پيدا کرد؛ چنان‌که با تحليل عقلي نيز هماهنگ نيست؛ زيرا اولاً از صفات خوب اخلاقي، قدرداني و تشکر انسان از ولی‌نعمت خود، يعني خداوند است که نعمتي به او عطا کرده است؛ ثانياً عالي‌ترين مراتب ارزش اخلاقي براي کاري بود که به عشق خدا، به شکرانة او و براي رسيدن به وجه او انجام شود، و اگر اعتقاد به خدا وجود نداشته باشد، چنين انگيزه‌اي هم شکل نخواهد گرفت. بنابراين رسيدن به اين مراتب از ارزش‌هاي اخلاقي، بدون دين اصلاً امکان تحقق ندارد.
    ارتباط يا انفکاک کامل دين از اخلاق
    براي اثبات ارتباط يا انفکاک اخلاق و دين لازم است ابتدا مقصود از اين دو واژه‌ روشن شود. بسياري از اشتباهاتي که دربارة ارزشيابي و ضرورت دين از يک طرف و ارزش‌هاي اخلاقي از طرف ديگر رخ می‌دهد، بر اثر آن است که به اين بحث‌هاي مقدماتي توجه لازم نشده است. بر پایة مباحث پيش‌گفته، دين داراي سه بخش اساسي اعتقادات، احکام و اخلاق است و بر این اساس، اخلاق بخشي از دين است.
    کساني معتقدند نظام اخلاقي با نظام ديني دو مقولة کاملاً بی‌ارتباط با یکدیگرند و انسان مي‌تواند دين داشته باشد، اما اخلاق نداشته باشد. در پاسخ این افراد بايد گفت قلمرو دين، تمام هستي انسان است و دين همة شئون زندگي آدمی را دربرمي‌گيرد. به بیان دیگر، چيزي در زندگي انسان نیست که مصداق يکي از ارزش‌هاي ديني قرار نگيرد؛ يعني در آن، جاي اطاعت خدا یا دست‌کم شکر خدا نباشد. دين‌داري منحصر در نماز خواندن، ذکر گفتن و امثال اينها نيست. راست‌گويي و امانت‌داري، سخاوت، ايثار و... نيز جزء دين است.
    بنابراين دين تمام هستي انسان را دربر مي‌گيرد و حتي در پيچيده‌ترين و مهم‌ترين مسائل سياسي کشور و جهان هم تأثيرگذار است؛ ولي عدم دقت به اين نکتۀ مهم مي‌تواند به جدايي‌پنداری دين از سياست بينجامد. ازهمین‌روست که در زمانی وزير ارشاد کشور جمهوري اسلامي، کلمة اسلامي را براي وزارتش پسوندي تشريفاتي تلقي مي‌کند و وزارت متبوع خود را همان وزارت فرهنگ و هنر زمان طاغوت مي‌داند که فقط اسمش تغيير کرده است. اين، روي ديگر همان مسئلة عدم ارتباط دين با سياست، يا عدم رابطه ميان اخلاق و ارزش‌ها با دين است.
    انقلاب‌ ما، انقلابي اسلامي است و با انقلاب‌هاي مارکسيستي متفاوت است. اين انقلاب ماهيت ديگري داشت و مردم، حتي نوجوان‌هاي دوازده ـ سيزده‌ساله، براي اجراي احکام دين و ارزش‌هاي اسلامي جان و مال خود را فدا کردند. تمام اين فداکاري‌ها بدين سبب بود که ماهيت انقلاب ما اسلامي است و اگر اسلام را از آن برداريم، چيزي از آن نخواهد ماند.
    به عقيدة ما، بسياري از مسئولان کشور به ولايت فقيه باور ندارند؛ بلکه معتقدند مردم به احترام امام حرفش را پذيرفتند، وگرنه درواقع به دموکراسي و ليبراليسم باور دارند؛ زيرا مردم با رأي خود، رئيس‌جمهوري را چهار سال براي کشور تعيين مي‌کنند و اختيار خود را به دست او مي‌دهند. پذيرش ولايت فقيه از سوي برخي از آنها فقط به سبب آن است که در قانون اساسي آمده است، و مردم مي‌توانند اصل ولايت فقيه را از قانون اساسي حذف کنند، و در آن‌ صورت، از اعتبار خواهد افتاد؛ درحالي‌که امام مي‌فرمود: ولايت ‌فقيه شعاع ولايت ‌الله است. اين منصب، جعلي و قراردادي نيست که با وضع و رأي ما بيايد يا برود. خدا آن را تعيين کرده و ما وظيفة شرعي داریم در موقعیتی که جاي اعمال نظر ولي‌فقيه است، از او اطاعت کنيم. اينها مسائلي است که به‌سادگي نبايد از کنار آنها گذشت؛ بلکه می‌باید دربارة نفي يا اثبات آنها خوب انديشه کرد.


    * این مقاله قلمی شده درس اخلاق استاد علامه مصباح یزدی(ره) برای طلاب علوم دینی در دفتر مقام معظم رهبری در قم است.

    References: 
    • دهخدا، علي‌اكبر، 1377، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1404ق، المفردات في غريب القرآن، مصر، دفتر نشر الكتاب.
    • طريحي، فخرالدين، 1362، محمع‌البحرین، تحقيق سيداحمد حسيني، تهران، مرتضوي.
    • قرشي، علي‌اكبر، 1387، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
    • مجلسي، محمدباقر، 1411ق، بحار الانوار، تحقيق محمدباقر محمودي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ، .(1401) رابطه‌ی دین و اخلاق (2) *. فصلنامه معرفت، 31(11)، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ."رابطه‌ی دین و اخلاق (2) *". فصلنامه معرفت، 31، 11، 1401، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ، .(1401) 'رابطه‌ی دین و اخلاق (2) *'، فصلنامه معرفت، 31(11), pp. 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ، . رابطه‌ی دین و اخلاق (2) *. معرفت، 31, 1401؛ 31(11): 5-8