جایگاه و نقش محبت در خانواده اسلامی ـ ایرانی و راههای ایجاد آن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
زندگي روزمره بشري توأم با آسيبها، تنشها و کاستيهايي در زندگي بوده و همواره اشخاصي در گيرودار اين ميدان نفسگير محک ميخورند و بهدنبال رسيدن به تکامل و پويايي و نيز پرورش استعدادهاي خويش در مسير رسيدن به اهداف اصلي خلقت بشريت، متناسب با اهداف و مشاغل خود با اين موضوعات درگير ميشوند.
ازجمله مواردي که در قرآن دربارۀ هدف خلقت انسان سخن گفته شده، آنجايي است که خدای تعالي ميفرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات: ۵۶)؛ مقصود خداوند باريتعالي از اين عبارت که «جن و انس را خلق نکردم مگر براي اينکه مرا بپرستند» اين است که «خلقشان نکردم، مگر براي اينکه مرا بشناسند».
اکنون سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه: آيا محبت، راهي است براي معرفت، يا معرفت مسيري است براي رسيدن به محبت؟! يعني كساني كه خدا را دوست دارند، خدا به آنها معرفت ميدهد، يا اول بايد معرفت پيدا كنند تا خدا را دوست بدارند؟! اين سؤال شبيه سؤالي است كه از رابطۀ ميان ايمان و عمل وجود دارد. آيا ايمان موجب عمل ميشود يا عمل موجب ايمان؟ جوابش هم اين است كه هر دو. هم ايمان موجب عمل ميشود و هم عمل موجب تقويت ايمان. مرتبهاي از معرفت، موجب مرتبهاي از محبت ميشود؛ كه اگر آن محبت پيدا شد و انسان روي آن کارکرد، معرفت بيشتر ميشود. معرفت كه بالاتر رفت، دوباره محبت بيشتر ميشود و همينطور، بر يكديگر اثر متقابل دارند. طبيعي است انسان تا وقتي چيزي را نشناسد، دوست نخواهد داشت. دوست داشتن متوقف بر يك امر ادراكي است؛ بايد انسان يك جمال و حسني را در يك چيزي ببيند تا او را دوست بدارد؛ پس اول بايد معرفت پيدا كرد (قائمى، 1373، ص ۱۰۲و۱۰۳).
نکته مهم اين است که محبت اگر براي خدا باشد يا مورد رضايت خداوند متعال باشد، به هر نوعي از انواع يقيناً امري ستوده است. همانگونه که خداوند در قرآن در رابطه با زن و مرد ميفرمايد: «و مِن آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم: 21)؛ و باز يکي از آيات (لطف) او آن است که براي شما از جنس خودتان جفتي بيافريد که در کنار او آرامش يافته و با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهرباني برقرار فرمود. در اين امر نيز براي مردم بافکرت، ادلهاي (از علم و حکمت حق) آشکار است.
آنچه از اين آية شريفه از قرآن کريم برميآيد اين است که يک حس خدادادي که در اساس زندگي زن و مرد قرار داده شده، همين محبت و مهرباني است؛ زيرا اگر اين موهبت الهي در کار نبود، معلوم نبود چه بر سر اين رابطۀ زناشويي ميآمد.
فناوريها، تکنولوژي و دنياي مجازي که امروزه بشر با آن دستوپنجه نرم ميکند، انسان را از آرامش و عاطفه محروم ساخته و لذا نيازمند آرامش و محبت اصيل است؛ محبتي که علاوه بر ارضاي عاطفي، سلامت و امنيت را در خود داشته باشد و اطمينانبخش بوده و حس آرامش يا بهاصطلاح قرآن «سکينه قلبي» را به همراه داشته باشد. اين مشغلهها و سختيها، نيازمندي به عاطفه و محبت ديدن و پرورش و گردش محبت (بهسان گردش خون در بدن) را در انسان ارتقا ميبخشد و وي نياز به محبتکردن و محبت ديدن را در وجود خود بهخوبي حس ميکند. بهترين و سالمترين فضا براي ارضاي نياز عاطفي انسان، خانواده است. خانواده بستري براي جبران کمبودها و کاستيها و منبع اصيل آرامش و عاطفه است که اين نقش، اهميت خانواده و مسئلۀ محبت را بيشازپيش روشن ميسازد. با توجه به اينکه در جهان کنوني، زندگي اخلاقي و عاطفي بشر دستخوش تغييراتي گشته و تزلزل ارزشهاي انساني و اخلاقي و مباني فکري سليم، بهخوبي حس ميگردد (يوسفيان، 1386، ص 26) ميتوان به ارزش محبت در بنياد خانواده پي برد.
زن مؤمنه هنگاميکه با مرد مؤمن ازدواج ميکند، هر دو خود را موظف به رعايت مسائل الهي ميدانند، و بهعنوان دو يار مددکار و دو رفيق شفيق، دو دوست همدم و دو همراه و همراز، فضاي زندگي را از ورود مشکلات حفظ ميکنند و چون مشکلي پيش آيد بهآساني آن را حل و فصل ميکنند، و با سلاح صبر و حلم به علاج درد برميخيزند. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره: ۵۳)؛ اي اهل ايمان، از صبر و مقاومت کمک بگيريد و به ذکر خدا و نماز توسل جوييد که خدا با صابران است.
خانواده از گذشته تا کنون بسيار مورد تحقيق و عنايت پژوهشگران و محققان بوده است؛ بهطوريکه در هر دوره از تاريخ، پژوهشهاي فراواني دربارۀ خانواده و ضرورت وجود و تشکيل آن به ميان آمده است. در هر دوره از تاريخ، مسائل جديد مهمي پديد ميآيد که برخي از آنها پس از مدتي از بين ميرود و يا در چند دوره بعد، افراد از آن فاصله گرفته و به فکر مسئله و موضوع جديدي ميافتند. در این میان باید بدانیم نظر اسلام و منابع اصیل اسلامی پیرامون این موضوعات چیست؟ اما در اين ميان خانواده بهعنوان يکي از ناگسستنيترين، اصيلترين و ارزشمندترين مسائل بوده که تا کنون جذابيت و حساسيت خود را از دست نداده است و همه دانشمندان شرق و غرب به ارزش و اهميت آن واقفاند. ارزش محبت در خانواده آنقدر اساسي و حياتي است که ميتوان بهعنوان روح و ستون فقرات خانواده از آن يادکرد. حيات زندگي و تداوم مسير آن براي رسيدن به اهداف، تنها بهوسيلۀ محبت در آن صورت ميگيرد و وقتي محبت را از خانواده بگيريم، همچون جسدي بيجان ميماند که هر لحظه امکان از دست رفتن آن وجود دارد.
اين اثر سعي دارد براساس تعليمات ديني و سخنان بزرگان و پژوهشهاي انجامشده در باب خانواده، اثر محبت در خانواده و راههاي ايجاد محبت در خانواده را بيانکند. وقتي اين مسئله بهخوبي واضح شود و مورد بررسي قرار بگيرد، ميتواند بسياري از مشکلات روحي ـ رواني و اقتصادي را حل و فصل کند و شهد زندگي اسلامي را در کام مؤمنان قرار دهد (قائمى، 1398، ص ۱۶۲).
اهمیت شناسایی وظایف و کارکردهای خانواده و آثار محبت بر آنها به گونهای است که تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است. آقاییزاده (1385) با بررسی جایگاه خانواده و کارکردهای آن، به این نتیجه میرسد که فلسفه تشکیل خانواده رسیدن به آرامش است. چراغي کوتیانی (1388) به بررسی رویکرد اسلام به کارکردهای خانواده میپردازد و آثار تربیتی محبت را در خانواده مورد بررسی قرار میدهد.
وجه نوآوری مقاله حاضر بر این اساس است که خانواده را که رکن اساسی جامعه ایراني ـ اسلامی است را با دیدگاه جدید نظر افکنده است. مقاله حاضر برای برونرفت از مشکلات فعلی خانواده به سراغ نظریههای غربی و نوظهور نرفته که نیاز به اثبات، بلکه برای راهحل مشکلات خانواده، به اصولیترین مسئله که از هر عقل سلیمی تراوش میشود و در اجتماعهای کوچک و بزرگ اساس بقاست، نظر افکنده است. بسیاری از مشکلات را باید فرایند عدم محبت و عطوفت نگریسته و محبت را مخرجی برای برخی مشکلات دانسته و با این دیدگاه به سراغ حل مشکلات خانواده که در این حیطه به وجود آمده است، پرداخته است و راههای ایجاد محبت را مورد بررسی قرار داده که در تحقیقات و مقالات در زمینه خانواده مورد بررسی قرار نگرفته بود و یا احیاناً کمرنگ جلوه شده بود.
سؤال اصلي مقاله عبارت است از: جايگاه و نقش محبت در خانواده اسلامي ـ ايراني چیست و راههاي ايجاد آن کدام است؟
سؤالهاي فرعي نيز بدين قرارند: تعریف خانواده براساس تعالیم دینی چگونه است؟ آثار و پیامدهای محبت در خانواده چیست؟ براساس تعالیم اسلامی چگونه میتوان محبت را افزون کرد؟
1. مفهومشناسي
1ـ1. زوج
هر خانوادهاي متشکل از دو زوج (نر و ماده) است و ما براي شناخت مفهوم خانواده ابتدا مفهوم زوج را تبيين میکنيم. به هريک از جفت نر و مادۀ حيوانات که با هم آميزش دارند، «زوج» گويند و نيز به هر دو جفت در قرين بودن و غير آن نيز زوج اطلاق ميشود؛ مانند کفش و نعلين؛ و نيز به هر دو چيزي که يکي از آنها به ديگري شباهت داشته باشد و يا ضد هم باشند، باز هم زوج اطلاق ميگردد. خداوند متعال ميفرمايد: «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَي» (قيامت: 39)؛ و همچنين آية «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ» (يس: 56)؛ يعني نزديکان ايشان را که در افعال و کردارشان به آنان اقتدا ميکردند را نيز محشور و حاضر کنید؛ همچنين «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ» (صافات: 22)؛ يعني همفکران و همرديفان.
آية شريفة «سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لايَعْلَمُونَ» (يس: 36) و آیۀ «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْن» (ذاريات: 49)، تنبيهي است براي اينکه همۀ اشياء مرکب از جوهر و عرض و ماده و صورت هستند و هيچ چيز از مصنوعات اين قاعده مستثنا نميباشد و بايد همۀ اين آفريدهها يک آفرينندهاي داشته باشند و آن خالق، خداوند تعالي است که هيچ شبيه و مانندي ندارد.
و آية «خلقنا زوجين» درصدد بيان اين نکته است که هر آنچه در عالم وجود دارد، زوج است؛ از حيث اينکه براي آن ضد يا شبيه و يا نوعي ترکيب وجود دارد. به بيان ديگر، هر شيء اگرچه ضد و همانند نداشته باشند؛ ولي خالي از ترکيب جوهر و عرض نميباشد و اين ترکيب خود دال بر زوج بودن آن شيء است. آيۀ شريفة «أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى» (طه: 53)؛ يعني انواع گياهان متشابه و همچنين آيه شريفة «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ» (لقمان: 10) و آية «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» (لقمان: 143)؛ يعني هشت صنف. آيۀ «وَكُنْتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً» (واقعه: 7)؛ شما سه گروه بوديد که خداوند آنها را در آيات بعد تفسير ميکرده، نيز نمايانگر همين معنا هستند.
طبق نص آيات قران کريم، مسئلۀ زوجيت شامل همۀ مخلوقات ميگردد؛ چنانکه در آياتي چند به توضيح آن پرداخته شده: «و من کُل شَيءٍ خَلَقنا زوجَينِ لَعَلَّکم تَذکَّرون» (ذاريات: 49)؛ به همۀ موجودات تصريح دارد. بنابراين انسان نيز که يکي از مخلوقات خداست، داراي دو جنس نر و ماده و توالد و تناسل است. ازدواج و انتخاب جفت، از امور لازم در زندگي جانداران، ازجمله گياهان و جانوران است. خلقت موجودات زنده نيز بهگونهاي است که هرکدام از آنها آگاهانه يا ناخودآگاه، به انتخاب جفت پرداخته و براي بقاي نسل و تکثير نوع اقدام ميکنند، يا هدايت و رهبري ميشوند. جفتآفريني جانداران و وجود غريزه جنسي در آنها، راهي براي محفوظ ماندن نسل جاندار بهشمار ميرود. اين زوجيت گاهي در امور اعتباري است؛ مانند قرارداد زناشويي در دنيا که در قرآن آيات فراواني دارد و با قرار نکاح پديد ميآيد و با قرار طلاق ناپديد ميشود و وجود و عدم آن، به اعتبار معتبر است؛ و زماني در امور تکويني، مانند زوجيت گياه؛ «مِن کُلِّ فاکِهَةٍ زَوجان» (الرحمن: 52)؛ زيرا دو فرد از يک ميوه از يک حقيقتاند. و نظير زوجيت در حيوان؛ «وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ» (زمر: 6)؛ و فراتر از آن، دربارۀ زوجيت در همۀ اشيا ميفرمايد: «وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (ذاريات: 49)؛ وجود و عدم اينگونه از زوجيتها با قرارداد و اعتبار معتبر نيست؛ پس خدا از هر حقيقتي، اعم از انسانها، حيوانات، گياهان جمادات، يک جفت آفريده و ميان آن دو جاذبه ايجاد کرده است (جوادي آملي، 1393، ص 28).
2ـ1. محبت
محبت از ريشه «حُبّ» و نقيض «بغض» به معناى كشش شديد، دوست داشتن و مودت است (فراهيدى، 1410ق، ذيل ماده حبب) حُبّ به معناى محبت و حِبّ (با كسره) به معناى حبيب و محبوب بهکار رفته است (ابنمنظور، 1414ق، ذيل ماده).
راغب اصفهاني نيز در خصوص معناي محبت در قرآن توضيحاتي داده است که براي روشنتر شدن معناي محبت آنها را ذکر ميکنند؛ ميل به چيزي که آن را ميبيني و با خير و خوبي گمانش مينمايي؛ و محبت بر سه وجه است:
1) محبت براي لذتجويي: مثل محبت مرد به همسرش. بههمين معناست آيه شريفة «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» (انسان:8)؛
2) محبتي که براي منفعتطلبي است، مانند دوست داشتن چيزي بهخاطر سوددهي که دارد. بههمين معناست آيه شريفة «وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» (صف: 13)؛
3) دوست داشتن بهخاطر خصوصيت ارزنده؛ مثل دوستي با اهل علم که بهخاطر علمشان است و چهبسا محبت به اراده و خواستن چيزي تفسير شده است؛ مثل آيه شريفة «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» (توبه: 108)، (راغب اصفهاني، 1387، ص 169).
3ـ1. خانواده
براساس تعاليم اسلامي، خانواده مجموعهاي است از افراد با رابطههاي سببي و نسبي (والديني، فرزندي، خواهري و برادري). اين افراد در برابر هم متناسب با نوع نسبت و ارتباط، مسئوليتهاي اجتماعي، حقوقي، تربيتي، رفتاري، اقتصادي، و ديني دارند (سالاريفر، 1385، ص 13).
2. آثار و پيامدهاي محبت بر خانواده
1ـ2. محبت و ايجاد آرامش
ازجمله چيزهايي که باعث آرامش ميشود، تکيهگاهي از محبت همسر است. وقتي شخص ميبيند داراي اهميت است و در خانواده براي او ارزش قائلاند، اعتماد به نفسي در کارها براي او بهوجود ميآيد که ميوة محبت در خانواده است؛ افزون بر اينکه موفقيت در گامهاي بعدي زندگي و رفع مشکلات خود و ديگران را مرهون محبتي است که در خانواده ديده است. بايد دانست که اولاً کلمة (ازدواج) جمع زوج است و زوج به معناي همسر؛ و همسر بر هريک از مرد و زن اطلاق ميگردد و مخاطب اين آيات، همۀ انسانها هستند؛ نه مردان. پس ميتوان فهميد که آرامش يادشده امري دوسويه است؛ بهويژه در آيۀ 21 سورۀ «روم» منشأ آرامش مرد در سايۀ انس به زن را مودت و رحمت ميداند که خداي سبحان بين آنها نهاده و از آن به (آيات الهي) ياد کرده است. بهراستي وجود همسران براي انسانها که مايۀ آرامش و زندگي آنهاست، از مواهب الهي است و اين آرامش از اينجا سرچشمه ميگيرد که اين دو مکمل يکديگر و مايۀ شکوفايي و نشاط پرورش همهاند؛ بهطوريکه هريک بدون ديگري ناقص است. ثانياً اگر تنها آرامش مرد در سايۀ زن مراد باشد و مرد نقشي در آرامشبخشي زن نداشته باشد و به تعبير ديگر، اين آرامش يکسويه باشد؛ اين خود نشان از ستايش زن است، نه نشانه فروتري زن؛ زيرا در پرتو آن، اضطرابها و نگرانيها از فکر و انديشه مرد، رخت برميبندند و بهگونهاي صحيح ميتواند کنار همسر خود نقش واقعي خود را ايفا کند. درواقع خواستگاه گرايش مرد به زن تا اينکه کنار زن آرامش يابد، مودت و رحمتي است که خداي متعال ميان آنها قرار داده و اين مودت الهي و رحمت خدايي، گرايش غريزي نر و ماده نيست؛ چراکه اين گرايش غريزي در حيوانات است؛ ولي قرآن آن گرايش غريزي را آيه الهي نهاده است. راز اصيل آفرينش زن، آرامش زن و مرد است؛ نه گرايش غريزي و فرونشاندن آتش شهوت. خداي سبحان اصالت را در ايجاد اين آرامش به زن داده و او را در اين امر رواني، اصل دانسته و مردان را مجذوب مهر زن معرفي کرده و ازاينروست که زن، محبوب رسول اكرم است. خلقت زن براي خدمترساني به مرد نيست؛ بلکه يا هر دو کنار يکديگر به آرامش برسند؛ يا درواقع، زن را محور ستايش قرار ميدهد که با استفاده از مودت در جهت الهي مايه آرامش مرد باشد، تا او بهتر بتواند نقش خود را در جامعه و خانواده ايفا کند. خانواده نخستين کانون رشد و آرامش بشري است که مراقبت از آن مسئوليتي سنگين بهشمار آمده و موجب نجات از رنج و عذاب دنيوي و اخروي خواهد گرديد. قرآن و روايات براي خانواده اهميت ويژهاي قائل شده و احکام و آداب فراواني براي رشد و بالندگي آن مقرر کردهاند که افزون بر رعايت آنها براي رفاه و آسايش و رشد و تعالي خانواده، بايد از خداي سبحان نيز نجات و آسايش خانواده را طلب کرد. وقتي حضرت به فرمان خدا همسر و فرزند خود را به مکه آورد، دست به دعا برداشت و عرض کرد: پروردگارا! من برخي فرزندانم را در سرزمين بيکشت و زرع، در کنار خانه محترم تو سکونت دادم، تا نماز را بر پا دارند؛ پس دلهاي گروهي از مردم را به آنان گرايش ده و آنان را از ميوهها و محصولات روزي عطا کن؛ باشد که سپاسگزاري کنند (ابراهيم: 37). همچنين جناب لوط که پس از تلاش فرهنگي فراوان نتوانست مردم را از هلاک شدن برهاند، براي نجات خانواده باايمان خود نيز دعا فرمود (شعراء: 169). حضرت يعقوب براي تأمين نياز خانواده خود، فرزندانش را بهسوي حاکم مصر فرستاد تا با دريافت گندم موردنياز، قحطي سال را سپري سازند و حتي در دومين بار براي گندم، فرزند محبوب خود بنيامين را نيز همراه برادران وي گسيل داشت (يوسف: 58ـ68؛ جوادي آملي، 1395، ص 233).
2ـ2. استحکام بنيان خانواده
خانوادهاي که در محور دو رکن مودت و رحمت قرار دارد، خدايي شکل ميگيرد و داراي اساس مستحکم است. در چنين خانوادهاي فرزندي بهبار ميآيد که مايۀ قوام خانواده است؛ کريمانه با پدر و مادر رفتار ميکند و بال مهرباني و رحمت را برايشان ميگستراند. براساس همان دو عنصر محوري، خدا به مرد که مسئول تمام هزينههاست، دستور ميدهد که در زندگي زناشويي با زن معاشرت نيکو داشته باشد و با او به شايستگي رفتار کند. بيترديد اينگونه منشها مايه استحکام خانوادهاند (جوادي آملي، 1393، ص 28).
جنبه اقتصادي فقط بخش معيشت خانواده را برعهده دارد و جنبههاي ديگر رفتاري خانواده نيز بر استحکام خانواده اثر ميگذارد. نرمخويي و محبت کردن ميتواند قوام خانواده را بيشتر کند و حتي معيشت خانواده نيز در اثر آن بيشتر ميشود. وقتي افراد خانواده با روحيات شاد و مثبت و با انرژي قدم به ميدان تلاش و کار ميگذارند، مسلماً نسبت به شخصي که بهخاطر مشکلات خانوادگي نگران و ناراحت است و انگيزهاي براي تلاش ندارد و در بيحوصلگي و درماندگي به سر ميبرد، بيشتر ميتوانند براي خانواده تلاش کنند. اين فضا براي ديگران اثربخش است، افرادي که بانشاط هستند، نشاط را به ديگران نيز عرضه ميکنند و افرادي که نگراني و ناراحتي دارند، به جو جامعه نيز ضربه زده و پيکرة جامعه را بههم ميريزند. لذا در روايات ميبينيم مؤمنان را طوري وصف ميکنند که نشاط آنان در صورت، و حزن و اندوهشان را در دل ميپرورانند. اينکه در روايات داريم اگر مردي به همسر خودش سخن محبتآميز بزند، هرگز از قلب او پاک نميشود؛ اثرات بسياري را بر زندگي ميگذارد که بهترين آن را ميتوان استحکام بنياد خانواده تعبير کرد. وقتي در مشکلات، مرد احساس ميکند که در کنار او و پابهپاي او کسي هست که مشکلات را تحمل ميکند؛ احساس دلگرمي ميکند و سعي ميکند اين حامي را از دست ندهد و به او محبت ميکند. برآوردن نيازهاي عاطفي، مهمترين کارکردي است که تداوم و استحکام خانواده را تضمين ميکند. ارضاي عاطفي در محيطهاي مختلف ديگر نيز کموبيش يافت ميشود؛ اما رضايتبخشترين روابط شخصي افراد در خانواده و با همسران شکل ميگيرد. افراد، امنيت جسمي و روحي خود را در خانواده جستوجو ميکنند و خانه را پناهگاهي از کشمکشها و ناهنجاريهاي دنياي بيرون ميدانند. بسياري از کساني که بهدليل نيافتن امنيت و خشنودي لازم، به طلاق روي ميآورند، بار ديگر براي دستيابي به آن، خانوادۀ جديدي بنا ميکنند (جمعي از نويسندگان، 1398، ج 1، ص 13).
از مهمترين موارد نيکي به همسر، اظهار محبت به وي و آراستگي ظاهري مرد است، که از عوامل تحکيم خانواده بهشمار ميآيد. اميرمؤمنان در وصيت به محمد حنفيه فرمود: بهراستي زن ريحانه (شاخۀ گل) است و قهرمان نيست؛ پس در هر حال با وي مدارا کن و همراهي نيکو داشته باش تا زندگيات باصفا گردد. امام صادق فرمودند: بر شوهر در تعامل با همسرش سه چيز ضروري است: موافقت با وي تا موافقت و محبت و ميل او را به خود جلب کند؛ خوشاخلاقي با وي و دلبري از او با آراستگي ظاهر در نگاهش و گشايش در زندگي براي او. امام کاظم نيز فرمودند: آرايش مرد براي همسرش از عوامل افزايش عفت زن است (جوادي آملي، 1395، ص 259).
3ـ2. تأثير متقابل
ميل به محبت ديدن و محبتورزي از تمايلات فطري انسان است که در دورهاي از زندگي، تحول و رشد در انسان به آن نيازمند است و بايد از بدو تولد تا آخرين زمان، متناسب با دورۀ رشد خويش، همواره اين نياز عالي و اساسي تأمين شود (احمدي، 1380).
عوامل تربيت عاطفي زمينههايياند که در ارتباط يک انسان با ديگران تحققيافته و باعث اثرگذاري بر عواطف و منش شخصيتي ديگر ميشوند و در عمل به سود همديگر گام برميدارند؛ يا دستکم اظهار همدردي و يا احساس همدلي ميکنند. اين آثار به شکل محبت، مودت، رحمت، لطف، رأفت، عفو و گذشت، خشوع، الفت، شفقت، احسان، حلم، شکر و مانند آن در عملکرد افراد نمود مييابد (مصباح يزدي، 1387، ج 2، ص 57).
محبت واقعي هميشه دوطرفه بوده و دوطرف را شيفته ميکند. اين محبت دوطرفه سرآغاز بسياري از فعاليتهاست که اگر به راه مستقيم هدايت شود، منشأ بسياري از خيرات خواهد شد. امام صادق ميفرمايد: «رحمالله عبداً احسن فيما بينه و بين زوجته» (حرعاملي، 1412ق، ج 14، ص 124)؛ خدا رحمت کند بندهاي که رابطۀ ميان خود و همسرش را نيکو قرار دهد. ارتباط عاطفي بر پايۀ عشق و محبت استوار است. ارتباط اجتماعي مقدمۀ برقراري ارتباط عاطفي است؛ ولي عين آن نيست. رابطۀ اجتماعي با ديگران هميشه به تعامل عاطفي نميانجامد و حتي در بسياري موارد، افراد در ارتباط اجتماعي برخلاف تشخيص عاطفي خود عمل ميکنند. در ارتباط عاطفي، تبادل محبت و عواطف وجود دارد و کمبود و توجه احساسات مثبت از سوي اطرافيان جبران ميشود و خلأ عاطفي از ميان خواهد رفت. اين نوع رابطه ميتواند بهصورت ابراز علاقه، گفتوگوي دوطرفه و درک طرف مقابل نمايان شود. هرچه رابطۀ عاطفي شخص با اطرافيان قويتر باشد، آرامش رواني بيشتري براي او به ارمغان ميآورد و در ميان جمع، صميميت بيشتري احساس خواهد کرد (حسيني، 1388، ص 34).
4ـ2. حفظ شئونات خانواده
در زندگي مشترک شايد رعايت کامل آداب امکانپذير نباشد؛ ولي وجود احترام متقابل، اصل اساسي است. اختلاف و درگيريهاي آشکار هنگامي پديد ميآيند که پردۀ حرمت ميان آنها دريده شود و طرفين براي يکديگر ارزش و احترامي قائل نباشند. مهمترين شيوه براي جلوگيري از پيدايش درگيريها ميان زن و شوهر، تحکيم روابط بين آنهاست. تکريم يکديگر طرفين را به يکديگر علاقهمند ميکند. حرمت گذاردن به هم، تحسین و تکريم شخصيت، نياز طبيعي هر انساني است. انسان به مقتضي غريزه حب ذات که در طبيعت او نهاده شده، به ذات خويش علاقه دارد و مايل است ديگران نيز شخصيت او را بپذيرند و گرامي بدارند. اگر مرد در خانه زبان مؤدب داشته باشد، بههرحال در زن و فرزندان اثر ميگذارد و به تجربه ثابت شده که فرزندان مؤدب، پدر و مادر باادب داشتهاند و بالعکس (جوادي آملي، 1393، ص 27). از عوامل مؤثر در تربيت عاطفي، حاکميت فرهنگ احترام متقابل در خانواده است. غريزۀ حب ذات، در سرشت انسان نهاده شده است و هرکس ميکوشد شخصيتش پذيرفته و گرامي داشته شود (قائمي اميري، 1383، ص 258؛ اسماعيلي يزدي، 1385، ص 258ـ259).
خانواده بهعنوان مهمترين رکن در تأثيرگذاري بر جامعه، بايد از بهترين و شيواترين و کاربرديترين اصول اخلاقي و تربيتي برخوردار باشد. مباني و ايدئولوژيهاي خانواده است که به جامعه سرايت ميکند. اگر خانواده را جامعهاي کوچک بناميم؛ در اين خانواده مهمترين چيزيکه ابتداي کار بهچشم ميخورد، تعامل و حفظ شئون افراد خانواده با هم است و اين نوع تعامل و سازش بر روابط افراد جامعه اثر ميگذارد و پايهاي اساسي براي شکلگيري روابط ميشود.
5ـ2. محبت عامل بازدارنده از فساد
همدلي والدين اثري مهم بر محافظت و مراقبت از فرزند دارد؛ زيرا هنگاميکه والدين از وضعيت و شرايط فرزندشان آگاه باشند و او را درک کنند، به دقت و درجۀ مراقبت خود از فرزندشان در هنگام بروز مشکل و آسيب میافزايند و در زندگي فردي و اجتماعي وي مهر و الفت را بهارمغان ميآورند (قائمي اميري، 1392، ص 20). تربيت کودک در خانواده نقش اساسي دارد و اولين و مهمترين کانون براي رشد فرزند مخصوصاً در سالهاي ابتدايي زندگي، خانواده است که نقش اساسي و کليدي در سعادت و شقاوت او ايجاد ميکند. اسلام بههمان ميزان که به تشکيل خانواده تأکيد فراوان دارد، براي حفظ و تداوم آن و دور نگه داشتن آن از تزلزل و ازهمپاشيدن نيز برنامههايي را پيشبيني و تهيه کرده است؛ از جمله آنکه ارضای همۀ لذات را در چارچوب نظام خانواده مشروع ميداند و زن و مرد را از حرکات و رفتار بدون رعايت نظام دين برحذر ميدارد. اين مراقبتها و رعايتها به دليل نقشهاي سازنده و متعددي است که خانواده بايد آن را ايفا کند (قائمي اميري، 1392، ص 17ـ18).
سلامت خانواده تأثيرات مهمي بر زوجين، فرزندان و کارآمدي فعاليتهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جامعه دارد. نارضايتي و ناکامي در ارضاي نيازهاي عاطفي ـ رواني خانواده، جامعه را در معرض آسيبهاي زيادي قرار ميدهد که دامنهاي از افسردگي، پرخاشگري وسواس تا استعمال مواد مخدر و روابط جنسي گسترده است. فرزندان چنين خانوادههايي نيز اغلب سرنوشت ناخوشايندي در پيش دارند. خانواده، درسآموز بسياري از ملکات، فضايل و موجب بسياري از عادتها و رفتارهاي ارزنده است. روابط سالم خانواده ميتواند عاملي مؤثر در جلوگيري از بروز انحرافها و بزهکاريهاي اجتماعي باشد، همانگونه که روابط ناسالم ميان والدين و فرزندان ميتواند زمينهساز جرم و بزهکاري کودکان و نوجوانان باشد. امروزه دانشمندان و جرمشناسان، روابط ناسالم در خانواده را از عوامل اجتماعي جرمساز ميدانند؛ زيرا ارتباط محيط کودک با خانواده، بيش از ديگر محيطها در شکل دادن رفتار مؤثر است (حسيني، 1388، ص 34).
يکي از مشکلات فعلي خانوادهها عدم ايجاد فضاي محبتآميز و ارضاي محبت فرزند در خانواده است. اين مشکل باعث ميشود فرزند در مقابل محبتهاي ديگران بهزودي خم شود و خواستههاي طرف مقابل را بپذيرد؛ تا اين محبت او استمرار داشته باشد که در برخي از اين محبتهاي بيجا اهداف شومي نهفته است و مشکلات فراواني را بههمراه دارد.
در روايت آمده است روزي رسول خدا حسن و حسين را ميبوسيد؛ شخصي به نام اقرعبن حابس گفت: من ده فرزند دارم و هرگز هيچيک از آنها را نبوسيدهام. آن حضرت فرمود: هرکس رحم نکند، بر او رحم نميشود. به روايتي آن حضرت بهقدري از اين گفتار وي خشمگين شد که چهرهاش برافروخت و به او فرمود: اگر خدا عاطفه را از دلت کنده است، با تو چه کنم؟ هرکس به خردسالان ما مهر نورزد و بزرگان ما را احترام نکند، از ما نيست (جوادي آملي، 1395، ص 250). از مجموع روايات بهدست ميآيد که محبت نقش کليدي در خانواده مخصوصاً بين والدين و فرزند دارد و آيا کاری مهمتر از تربيت و جلوگيري از مفاسد اخلاقي براي خانواده در خصوص فرزند هست؟
6ـ2. بهارث گذاشتن محبت براي فرزندان و آيندگان
يکي از مؤلفههاي مؤثر در عادت و يا شقاوت بشر، وراثت است. صفات و خصوصيات والدين از طريق ژنهاي تشکيلدهندۀ نطفه، به فرزند منتقل ميشود و در تعيين مسير رشد و نمو و شکلگيري شخصيت کودک تأثير ميگذارد. از سوي ديگر، تربيت نقش چشمگيري در تکامل شخصيت دارد و اولين مکان براي رشد و نمو بسياري از زمينههاي اخلاقي، محيط خانواده است و کودک بسياري از فضائل و رذايل اخلاقي را از خانواده، و بخصوص پدر و مادر کسب ميکند (بصيري و گوهري، 1392).
اگر محبت در ميان افراد خانواده بهوفور ديده شود و افراد خانواده فضايي صميمي داشته باشند و در کنار هم مشکلات را حلوفصل کنند، يک نهال در دل فرزندان کاشته ميشود و اين افراد وقتي براي خود خانوادهاي تشکيل ميدهند، اين نهال را دوباره آبياري ميکنند و از ميوۀ آن در خانوادۀ خود بهره میبرند و نشاط روحي را که از خانوادۀ خود ديده است را در خانوادۀ جديد منتشر میکند و اين خود، توليدکنندۀ خانواده باانگيزه است. فرزندان در ايامي که در خانه هستند، تمامي حالات و روحيات خود را از خانواده خود الگوبرداري ميکنند و در زندگي شخصي و روزمرۀ خود، جز آنچه در درونشان بهوجود آمده را بهصحنۀ عمل نميآوردند. پيامبر اکرم فرمودند: فرزندان خود را گرامي داريد و آنان را خوب تربيت کنيد که موجب مغفرت شماست (جوادي آملي، 1395، ص 250). اين روايت، چراغي روشن براي آينده است که بيان ميکند اثر تربيت صحيح براي آيندۀ شما و فرزندتان بسيار مهم و اساسي است و آينده را براي شما و فرزندتان روشن ميسازد و اگر فرزندي خوب تربيت شود و اصول زندگي را فرابگيرد، ميتواند براي فرزندش اين سنت حسنه را باقي بگذارد.
7ـ2. تربيت صحيح
واژۀ تربيت نيز از نظر لغوي به معناي پرورانيدن، آموختن، تأديب و سياست، ترقي و برتري، احسان و تفقد بر شاگرد و ديگر زيردستان استعمال شده است (دهخدا، 1373، ج 4، ص 5776). لازمۀ شادابي و نشاط رواني زن و مرد، بهويژه زن اين است که خود را محبوب همسر خويش ببيند و از عشق و علاقه او مطمئن باشد. اگر زن دربارۀ محبت و علاقه همسرش به خود ترديد کند، احساس درماندگي و ناتواني عاطفي به او دست ميدهد، اين مسئله چنان بر روان زن اثر ميگذارد که علاقه او به فرزندش نيز کمتر ميشود. به بيان ديگر، عاطفۀ مادري بهشدت از عواطف شوهر در قبال زن تأثير ميپذيرد و اين خود نشان ميدهد که هرچه محبت و علاقه در روابط عاطفي والدين بيشتر برقرار باشد، فرزنداني تربيت خواهند شد که محبت را در کانون اعمال و رفتار خويش قرار خواهند داد (حيدري و همكاران، 1396).
در بسياري از محافل عملي و تئوري براي کارهاي فرهنگي و تأثيرگذار بر روي افراد، قدم اول را خوشاخلاقي و محبت کردن قلمداد ميکنند و تا مهرباني و محبت نباشد، تربيت کردن امري ناممکن است. قرآن کريم نيز اين امر مهم را به پيامبر و مسلمين يادآوري ميکنند که آن چيزيکه از تفرقه و جدايي جلوگيري و باعث جذب افراد بهسوي دين مبارک شد، رأفت و مهرباني پيامبر در برخورد با افراد جامعه بود. «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران: 159). پس تربيت نياز به پشتوانهاي استوار و قدرتي نامرئي به نام محبت دارد، تا بتواند سير و حرکت خود را آغاز کند. کمبود محبت، ناهنجاريهاي بسياري را بهوجود ميآورد. غالباً در افرادي که دست بهکارهاي قبيح ميزنند، مشاهده میشود مهمترين دليل، عدم محبت بوده است. براي همين است که فرمودهاند؛ هرکس نفسش ذليل باشد کسي از شرش در امان نيست؛ هرچند نهادهاي ديگري نيز ميتوانند نقش تربيت و آموزش فرزندان را ايفا کنند؛ ولي هيچکدام به سلامت و پاکي نهاد خانواده نيست. خانواده، سالمترين محيط براي شکلگيري شخصيت فرزند است و در انتقال ارزشهاي اخلاقي بهترين نقش را ايفا ميکند. دليل آن نيز دلسوزي عميق و نيز عاشقانه و خالصانه بودن تربيت از طريق نهاد خانواده است که در نهادهاي همعرض آن يا اصلاً مشاهده نميشود و صرفاً رويکرد مادي و سودآوري و امثال آن را دارند و يا بسيار کمرنگ است.
8ـ2. بيان مشکلات توسط فرزندان
فرزندان در سنين پايين از اولين روزهاي شکلگيري عواطف و احساسات و درک مفاهيم کلي و جزئي در محيط خانواده پرورش پيدا ميکنند و بعد از کمي بزرگشدن و رابطه گرفتن با ديگران، مخصوصاً همسالان، با آنها عجين شده و تأثيرپذير ميشوند؛ هرچند اين تأثير در ابتدا کم باشد؛ اما پس از سپري شدن زمان و رشد عواطف و عقل کودک، نياز او براي دوستي و احساس عواطف و محبت کردن رو به افزايش ميرود و در او نياز جديدي پيدا ميشود که دوستي برگزيند تا او را درک کند و به عقايد او احترام بگذارد و او را دوست بدارد و دوست داشته شود. در اين برهة زماني مهم، اگر خانواده تا الآن به فرزند خود محبت کرده باشد و در فضاي خانواده پرورشيافته باشد، ميتواند کارها و مشکلات خود را با خانواده خود در ميان بگذارد و همانطور که از يک دوست انتظاراتي دارد، ميتواند اين انتظارات را در محيط خانواده محقق ببيند و راه درمان مشکلات را از خانواده ميجويد. ولي اگر خانواده را جز محلي براي اختلاف و مشاجرات و پرسش و پاسخهاي بيحد نبيند، مسلماً خانواده را از خود جدا ميبيند و در برخي موارد ممکن است او را مزاحم تلقي کند و ارتباط را از آنها جدا کند و به ديگر افرادي که به او بها ميدهند، بپيوندد و مشکلات را بازگو کند. جوان اگر احترام ببيند و تکريم شود، اعتماد ميکند و نيرو و انرژياش را در مسير سالم و سازندهاي بهکار مياندازد؛ ولي اگر از صحنههاي فعال جامعه عقب رانده شود، نيرويش را درخود مصرف ميکند (شرفي، 1376، ص 229).
9ـ2. الگوبرداري فرزندان
از بهترين عوامل مؤثر در تربيت عاطفي، اخلاقي، رواني و اجتماعي فرزند، الگودهي است. والدين نخستين الگوهاي تربيتي فرزنداناند و مسئوليتهاي دشواري در اين زمينه بر عهده دارند؛ مسئوليتي که باعث رشد و شکوفايي عواطف و فضايل اخلاقي خود و در پي آن فرزندانشان ميشود. والدين با اين مسئوليت، بايد نمونۀ افراد صالح و شايسته باشند و خوبيها را براي فرزندان، در عمل به نمايش بگذارند؛ تا اميال فطري آنها به رفتارهاي شايسته و نيک از حالت بالقوه بهفعليت برسند. اگر پدر و مادر به اين نکته توجه نکنند، نهتنها زندگي فردي خود را به ناپاکيها ميآلايند؛ بلکه زندگي توأم با ناشايستگيها براي فرزندان خود ترسيم خواهند کرد (فقيهي و نجفي، 1392، ص 8). الگوي صالحبودن والدين، از مهمترين و اثربخشترين روشهاي يادگيري و اجتماعيشدن فرزندان در تربيت مطلوب ديني است. فرزندان بهدليل آمادگي ذهني، انگيزۀ شديدي به انتخاب معيار در زندگي خود دارند و در نخستين گام، پدر و مادر را سرمشق خود قرار ميدهند و در صورت شايستهنبودن الگو و فقدان روابط عاطفي ميان والدين، اثري نامطلوب بر جای ميگذارد (فلاح رفيع، 1391، ص 35).
اميرمؤمنان علي دربارۀ نوجوان ميفرمايد: «دل نوجوان همچون زمين خالي است که هرچه در آن افکنده شود، ميپذيرد» (نهجالبلاغه، 1377، نامۀ 31). با دانستن اين مطالب و اهميت اين دوران براي ما روشن ميشود خانوادهاي که فضاي اخلاقي آميخته با محبت در آن حاکم باشد، براي سير و تکامل و الگوبرداري فرزند، نسبت به خانوادهاي که فضاي اخلاق و محبت در آن مرده و به مرز نابودي کشيده شده است، بهمراتب بيشتر کمک ميکند. «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء: 7). قرآن کريم نخست جامعۀ کوچک را با محوريت (رحامت زن) نه (صلابت شوهر)، ميسازد؛ تا پس از ساخته شدن آن، جامعه بزرگتر با کنار هم قرار گرفتن جوامع کوچک شکل گيرد و همانگونه که از اجتماع آبهاي آلوده، دريايي زلال پديد نخواهد آمد؛ از انبوه خانوادههاي آلوده و ارحام ناسالم نيز هرگز مدينۀ فاضله شکل نميگيرد (جوادي آملي، 1387، ج 17، ص 114)؛ سلامت رفتاري و رواني فرزند نيز به اين عامل بستگي دارد (کىنيا، 1353).
10ـ2. حل مشکلات روزمره
براساس تحقيقات صورتگرفته در دنيا، گسست خانواده مترادف با گسست فرد است و خانوادهاي که ازهمگسسته و يا نيمهگسسته باشد و تربيت فرد در آن بهخوبي صورت نگيرد، ميتواند مولد بحرانهاي پايدار در جامعه باشد. بهعبارت بهتر، تربيت فرد و جامعه از يکديگر جدا نيست و آنچه در خانواده و در طول حيات فرد ميگذرد، تأثير بسزايي در استحکام پايههاي اجتماعي تربيتي دارد (عالمي، 1390). البته محبت افراطي که باعث ناديده گرفتن عيوب شود، نبايد بهوجود بيايد و آنگونه که در روايات آمده است؛ دوستداشتن يک چيز انسان را کور و کر ميکند؛ نتيجۀ اين محبت، گمراهي است. ناديدهگرفتن عيوب در دلبستنهاي افراطي از بين ميرود و آن عيوب پيدا ميشوند و معلوم نيست بتوان از آنها عبور کرد و آنها را ناديده گرفت (مهريزى، 1381، ص ۱۰۶).
11ـ2. جلوگيري از تعرض ديگران
در دين اسلام تعريض و کنايه زدن به زن شوهردار حرام است. جداي از دين اين کار بسيار زننده و نابجايي است که به زني که براي خود همسري برگزيده نشانههاي علاقه و عشق را اظهار کرد. در فرهنگ اسلامي، ازدواج و تشکيل خانواده مقدس و خانواده بهمثابه دژي استوار و اصليترين نهاد اجتماع محسوب ميشود، که بيشترين مسئوليت را در تحول و شکوفايي شخصيت، تربيت و تعالي، پرورش مهارتهاي اجتماعي و سعادت انسان، و نيز سلامت و اعتلاي جوامع بشري بر عهده دارد. اگر زن و مرد در محيط خانواده از نظر عاطفي، جنسي، احترام و محبت و ديگر نيازهاي روحي ـ رواني اقناع شوند، بعضي ناهنجاريهاي اخلاقي و اجتماعي پديد نخواهد آمد. اگر زن خود را براي شوهر بيارايد و مرد همۀ زيبايي را در قد و قامت همسر خود ببيند، کمتر گرفتار هوسبازيها و چشمچرانيها خواهد شد. اگر مرد در خانه به همسر خود توجه کند و نيازهاي عاطفي و جنسي را برآورده سازد؛ رفتار مردان ديگر براي او جذاب نخواهد بود. اگر خانواده، محل آسايش باشد و نياز به احترام همسران در خانه ارضا شود؛ مردان با شوق به خانه روي ميآورند و از شبنشينيها و گذراندن اوقات خود با دوستان پرهيز ميکنند (شفيعي سروستاني، 1391، ص ۴۰).
12ـ2. صميميت، شرط اول پيشرفت و خود سازي
براساس تفاوتهاي جسماني و رواني زنان و مردان، نقش زنان در ايجاد محبت و گسترش عواطف در خانواده، پررنگتر بوده و ازهمينرو در رفع کدورتها مسئوليت بيشتري برعهده اوست (آيتاللهي و همکاران، 1392، ص 113). هيچ انساني بهتنهايي کامل نيست و پيوسته براي جبران کمبودهايش تلاش ميکند. جوان در پي رسيدن به اسقلال فکري خود، به سوي ازدواج سوق داده ميشود و با گزينش همسري مناسب و شايسته، زمينه رشد و تکامل خويش را فراهم ميکند. هدف اصلي و اساسي ازدواج، براي يک فرد مسلمان، دوري از گناهان و کسب تقواست تا اعمال و اخلاقش کامل شود و در نهايت، به مقام والاي انسانيت و قرب الهي نائل گردد؛ ازاينرو وجود همسري مؤمن و شايسته، براي رسيدن به چنين هدف مهمي ضرورت دارد (محمدي صيفار، 1394، ص ۱۵ـ۱۹).
خداوند در سورة «مائده» ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (مائده: 54). در اين آيه، قرآن کريم اولين ويژگي را که براي مردان خدا ذکر ميکند، همين محبت دو طرفهاي است که بين بنده و خالق خودش وجود دارد و اين مجاهدتهايي که در راه خدا انجام ميدهند بهخاطر محبتي است که به پروردگارشان هست. در مسائل فردي نيز آن افرادي که احکام الهي را با محبت انجام ميدهند، بيشتر و بادوامتر از بقيه است. در مسائل خانوادگي و اجتماعي نيز همينگونه است که تلاش افرادي که در خانواده همسري مهربان داشتهاند و مشکلات خانوادگي نداشتهاند، پردوامتر و مستمرتر بوده است که امثال اين موفقيتها را در خانوادههاي علما و بزرگان اسلام ميتوان مشاهده کرد ( مهريزى، 1381، ص 100).
3. راههاي ايجاد محبت
1ـ3. سخن محبتآميز
خوشزباني باعث طراوت و شادابي در زندگي است؛ به زندگي روح ميبخشد و آن را از بيمعنايي رها ميسازد. امام صادق ميفرمايند: هرگاه کسي را دوست داشتي، او را به آن آگاه ساز؛ زيرا اين کار دوستي را در ميان شما استوارتر ميسازد (حرعاملي، 1412ق، ج 12، ص 54).
محبت کردن و گفتن سخنان محبتآميز براي همسر، هميشه ميماند و در ضمير ناخودآگاه او حک ميشود و بسيار ارزشمند است. اين مطلب در زنان بيشتر ظهور و بروز دارد؛ نه اينکه مختص به بانوان باشد. اينکه بيان شده است انسان عبد احسان است، به اين نکتۀ طلايي براي خانواده اشاره ميکند که زندگي خود را بر پايه محبت بنا کنيد و به يکديگر هديه دهيد تا کينهها از دلها زدوده شود و رنگ محبت تمام فضاي قلب را احاطه کند و اينگونه نيست که اگر کسي محبت کرد، ديگر ما وظيفهاي نداريم. وقتي به قرآن کريم در اين باب رجوع ميکنيم که ميفرمايد: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن: 60)؛ يعني محبت کردن يکطرفه نيست و هر محبتي پاسخ در خور خودش را دارد. احساني که در قرآن آورده شده است، نه اينکه به همان اندازه که محبت کرد پاسخ بدهيم؛ بلکه به معناي اين است که بيشتر از آن پاسخ داده شود. پس هميشه شاخۀ گل لازمه هديه دادن نيست؛ بلکه يک سخن محبتآميز ميتواند تمامي درد و مشکلات چندروزه را نابود کند. وقتي مردان از روز پرمشغله خود بهخانه ميآيند، آنجا اگر سخنان محبتآميز همسر خود روبهرو شوند، آبي بر آتش درد آن روز ميتواند باشد (مطهرى، 1396، ص ۴۳۳).
2ـ3. توجه کردن و مورد تفقد مناسب قرار دادن
دخالتهاي بيجا و بيمورد در امور شخصي محبوب، باعث بدبيني و بدگماني ميشود و در نتيجه رشتههاي محبت را ميپوساند و علقهها را از بين ميبرد. ولي اگر تفقدهاي مناسب، مثل جوياي احوالشدن، بهعيادت رفتن، سلام رساندنها و اموراتي که دخالتهاي بيجا محسوب نباشند، بهطور مداوم وجود داشته باشد، باعث رشد محبت ميگردد. بررسي سيرۀ زندگاني اميرمؤمنان و ديگر معصومان در اطعام فقيران و پرداخت ديون ديگران، نمونههاي روشن اين مورد است. اينکه امام علي در نامهاي به مالک اشتر در مورد خانوادههاي فقير، سفارش ميکند به اوضاع و احوال آنها رسيدگي کن و آنها را مورد بررسي و تفقد قرار بده و احوال آنها را بپرس؛ همچنانکه پدر و مادر جوياي احوال فرزندش ميشود «تفقد من امورهم ما يتفقد الولدان من ولدهما» (نهجالبلاغه، 1377، نامه 53) که اشاره به اين اصل اساسي دارد؛ و اثر توجهکردن بسيار زياد است (مطهري، 1396، ص ۱۱۹).
3ـ3. هديه دادن
هديه دادن از امور پسنديدهاي است که آثار مثبتي را در روابط انساني برجا ميگذارد. اين امر تأثير ويژهاي نيز بر روابط همسران و ايجاد سازگاري در ميان آنها خواهد گذاشت. هديه علاوه بر اينکه کينه را از دل هديهدهنده و هديهگيرنده خارج ميکند؛ باعث ايجاد محبت و مودت ميان آنها نيز ميشود. در روايات متعددي جلب محبت از جمله نتايج طبيعي هديه دادن بهشمار آمده است؛ «تهادوا تحابّوا»؛ هديه دهيد تا به يکديگر محبت پيدا کنيد (حسينزاده، 1387، ص 195). رسول خدا فرمودند: هر معروفي صدقه بهشمار ميآيد و هر آنچه را که مؤمن براي خود و خانواده و همسرش هزينه کند و نيز هر آنچه با آن آبروي خود را حفظ کند، برايش صدقه نوشته ميشود؛ و فرمودند: بهترين شما کساني هستند که براي خانوادۀ خود بهترين باشند و من براي خانوادۀ خودم بهترين هستم و نيز فرمودند: کسي که به بازار رود و تحفهاي بخرد و آن را براي خانواده خويش ببرد؛ مانند کسي است که صدقهاي را بهسوي نيازمندان ميبرد (جوادي آملي، 1395، ص 235).
حد و مرز هديه باز، ولي استفادهکنندگان از آن، محدودند. ارزش هديه بالاست؛ ولي عملکنندگان به اين حسنه، کم و معدودند. ارزش هديه دادن، چه به همسر و چه به ديگران، نهتنها براي زندگي دنيايي باارزش است؛ بلکه براي آخرت نيز بسيار سودمند است.
4ـ3. نوازش و در آغوش گرفتن
گاهي براي ايجاد محبت و ابراز عواطف بايد فرد محبوب را در آغوش گرفت و او را نوازش کرد، تا بتوان با او همنوا شد، تا احساس همدردي کند. اين کار تنها براي بيان يک احساس يا يک واکنش عاشقانه نيست؛ بلکه اين حرکت ميتواند پيامدها و حرفهاي زيادي داشته باشد. با يک نگاه عقلايي و فارغ از جوانب احساسي ميتوان نکتههاي نهفته در آن را برداشت کرد (چراغي كوتياني، 1388).
در طول زندگي زوجين، ناکاميهايي را ميتوان احساس کرد. اين ناکاميها ميتواند در روابط نامطلوب همسران تأثير منفي بگذارد و براي مهار اين ضايعه، از زن و شوهر ميخواهيم تا در حلقه، به هم نزديکتر شوند؛ دست همديگر را بگيرند و نگه دارند و در کنار يکديگر بمانند؛ تا بدانند که گرچه ناکاميهايشان بسيار است؛ اما آنها تنها نيستند و همديگر را درک ميکنند و ذهنيت مثبتي براي يکديگر دارند. گاهي پيامدهاي لمس يکديگر (به آغوش کشيدن) کمتر از زبان نيست؛ و انرژياي که از راه لمس منتقل ميشود، بسيار مؤثرتر از زبان است. دلگرمي و همدلي را ميتوان از پيامدهاي لمس دانست (حسينزاده، 1387، ص 201).
رسول خدا ميفرمايند: هرکس فرزندش را ببوسد؛ خدا برايش نيکي مينويسد؛ همچنين فرمودند: فرزندانتان را زياد ببوسيد؛ بهراستي که براي شما در برابر هر بوسه، درجهاي در بهشت است که مسافتش پانصد سال است (جوادي آملي، 1395، ص 248).
عبداللهبن مسعود گويد: نزد پيامبر بودم، وقتي حسينبن علي وارد شد؛ پيامبر او را گرفت و بوسيد، دهانش را بر دهان وي نهاد و گفت: خدايا من او را دوست دارم؛ پس تو نيز دوست بدار او را و هرکس او را دوست ميدارد (همان).
5ـ3. صداقت
صداقت از صفات مؤثر در روابط خانواده است که زمينۀ اعتماد و برقراري رابطه بهشمار ميرود. صداقت در تحليل روانشناسي به گفتار و رفتاري اطلاق ميشود که فرد، انگيزه و قصدي مغاير با مفاد گفتار و رفتارش نداشته باشد؛ به بيان ديگر، فرد با صراحت و روراستي صحبت ميکند. هنگاميکه فرد در ارتباط کلامي و بدني صداقت نداشته باشد، ارتباطي معارض يا دوسطحي برقرار ميشود؛ بهگونهايکه مفاد سخن فرد چيزي، و بقيۀ وجود او چيزي ديگر را بيان ميکند و يا انگيزه و قصد او امري ديگر است. عدم صداقت در زن و يا شوهر، فضاي خانواده را به بياعتمادي و بدبيني ميکشاند و زمينۀ اختلاف را فراهم ميسازد (سالاريفر، 1385، ص 117).
صداقت از خصوصيات عالي اخلاق انساني و يک اصل ضروري در زندگي زناشويي است. زن و شوهر با تکيه بر صداقت يکديگر ميتوانند با اطمينان در کنار هم احساس امنيت و آرامش داشته باشند. اگر همسران به صداقت يکديگر ايمان بياورند، ديگر نيازي به بدبيني، سوگند، شک و ترديد نخواهد بود. راستگويي سبب اعتماد و بهبود روابط ميشود و از بروز سوءتفاهم جلوگيري ميکند. بايد يادآور شويم که منظور از صداقت، تنها صدق در گفتار نيست؛ بلکه هماهنگي گفتار و عمل فرد نيز هست (جمعي از نويسندگان، 1398، ج 2، ص 29).
6ـ3. کمک و ياري رساندن به همديگر
از بارزترين مصاديق براي جلب و افزايش محبت، ياريرساندن و همکاري کردن است، که معمولاً براي کارهايي که وظيفۀ او نيست به ميزان قابلتوجهي باعث افزايش محبت ميشود. در سيرۀ بزرگان دين ميبينيم که اين امور را انجام ميداده و زندگي آنها الگو و نمونه براي ديگران ميشود. پيامبراکرم ميفرمايند: «خدمت کردن به خانواده، کفارۀ گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو مينشاند» (شهيدي، 1363، ج 1، ص 751، ح 276). در برخي موقعيتها انجام دادن امور همسر که قاعدتاً بايد خود او انجام دهد، تأثير معجزهآسايي دارد و حتي از اظهار محبت زباني بيشتر کارساز است؛ چون در اين شرايط، همسر احساس ميکند که به او نهتنها ابراز محبت شده؛ بلکه عملاً همسر قدمي در جهت رفع نيازهاي او و ابراز عشق به وي برداشته است (حسينزاده، 1387، ص 195).
رسول خدا وارد خانه اميرمؤمنان شدند و مشاهده کردند که ايشان مشغول پاک کردن عدس هستند؛ آنگاه فرمودند: اگر مردي به زنش در امر خانه کمک کند، پروردگار عالم از او خشنود ميشود و به او نظر رحمت ميکند و بهشت را برايش واجب ميکند. همچنين کسي که بهخاطر خدا براي راحتي و آسايش خانوادهاش زحمت بکشد و کار کند، مثل اين است که در راه خدا جهاد کرده است (مظاهري، 1367، ص 110).
پيامبر اکرم بهترين الگوي همسرداري بهشمار ميروند که با منش خود مسير اعتدال را به رهپويان خويش ميآموزند. امام صادق فرمودند: سه تن از زنان نزد رسول خدا آمدند؛ يکي از آنها گفت: همسرم گوشت نميخورد؛ ديگري گفت: شوهرم عطر نميبويد؛ سومي گفت: همسرم به زنان نزديک نميشود؛ پس رسول خدا درحاليکه ردايش را به زمين ميکشيد، از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمودند: چه ميشود که گروهي از اصحاب من گوشت نميخورند و عطر نميبويند و نزد زنان نميروند؟ همانا من هم گوشت ميخورم و هم عطر ميبويم و هم نزد زنان ميروم؛ هرکس از سنت من اعراض کند از من نيست (حجازي و ديگران، 1419ق، ص 187).
اميرمؤمنان در بياني کوتاه نقش بيبديل حضرت زهرا را در شوهرداري چنين توصيف کردهاند: به خدا سوگند که تا زنده بود، نه او را عصباني و نه به کاري مجبورش کردم؛ او نيز نه مرا عصباني کرد و نه در کاري از من نافرماني کرد. هنگاميکه به او نگاه ميکردم، غمها و اندوهها از من برطرف ميشد (حسينخاني، 1392، ص 8).
7ـ3. حسن ظن (مثبتنگري)
مثبتانديشي و حسن ظن به ديگران، افزون بر باروري عواطف انساني، سبب رفع يا کاهش ناهنجاريهاي خانوادگي و اجتماعي است. نگاه منفي به ديگران نهتنها منجر به کاهش و ازميانرفتن عواطف انساني ميشود؛ بلکه براساس آموزههاي اسلامي، اين نوع نگاه، مذموم و نکوهش شده است. منفيبافي و ناديده گرفتن واقعيتهاي موجود، شرايط فرد، خانواده، گروه و جامعه، زندگي خانوادگي و اجتماعي را دچار بحران ميسازد. بسياري از مشکلات و ناهنجاريهاي جوامع بشري، ريشه در سوءظنهاي ناآگاهانه و طمعآلودي دارد که افراد بر ديگري، رواميدارند. خوشبيني نسبت به مسائل زندگي و تبيينهايي خوشبينانه از حوادث ناخوشايند نيز در توانايي رويارويي با مشکلات تأثير ميگذارد. در مقابل، تبيينهايي بدبينانه ممکن است افراد را دچار حالتهايي عاطفي منفي و در نتيجه بازداري ايمن کند. در اين حالت، احتمال بروز بيماريهاي جسمي نيز بيشتر ميشود. خوشبيني، فرد را به تلاش براي طراحي نقشههايي براي حل مشکل سوق ميدهد. فرد با عمل به اين نقشهها، انتظار دارد امور غالباً مطابق نظر او پيش ميرود و همين امر کوشش او را مضاعف ميکند؛ بنابراين ميتوان گفت ديدگاه مثبت در زندگي با تأثير بر حالات عاطفي، روابط اعضاي خانواده با يکديگر را بهبود ميبخشد (سالاريفر، 1385، ص 118). فردي که به ديگران خوشگمان است و رفتارهاي سؤالبرانگيز آنان را توجيه ميکند، مهمترين دست آورد را براي خود کسب ميکند و آن اينکه آسودهخاطر بوده و از افکار منفي که آسايش او را مختل ميکند بهدور خواهد بود. در مقابل، فرد بدگمان چون همواره منفينگر است و جنبه نامطلوب رفتار ديگران را ميپذيرد، آرامش و آسايش خود را از دست ميدهد و هميشه پريشانخاطر، مضطرب و نگران خواهد بود (حسينزاده، 1387، ص 76).
8ـ3. چشمپوشي از خطاها
بيشترين سفارش اسلام در مورد مسائل خانوادگي، گذشت و چشمپوشي زن و شوهر از لغزشها، کجخلقيها و اشتباههاي يکديگر است؛ زيرا زن و شوهر همانند ديگر انسانها، روحيات و طرز تفکري دوگانه دارند. آنهايي که مدعياند در همه موارد مانند هم ميانديشند و موافق و هماهنگاند، شايد هنوز زمينه و موقيعتي نيافتهاند که خصلتهاي واقعي همديگر را بشناسند. حتي اگر زن و شوهري با روحيه مشترک پيدا بشوند، باز هم هيچيک از اشتباه و خطا و عصبانيت در امان نيستند. ازاينرو اهميت گذشت و تأثير آن در تداوم روابط سالم آشکار ميشود. وجود گذشت، بيگمان کانون خانواده را با حرارت نگاه ميدارد، عشق و محبت را افزايش ميدهد و اختلاف و مشاجره را پايان ميبخشد. گذشت، نشانۀ حسن نيت و خوشبيني به زندگي است. گذشت و چشمپوشي و عواطف طرفين، اثري نيکو دارد و طرز فکر و شيوه عمل آنان را متحول ميکند. چهبسيار تيرگيها که در پرتو اين صفات از ميان برخاسته و جاي خود را به صفا و صميميت سپرده است (حسنيا، 1380، ص 201).
9ـ3. قناعت
در عصر حاضر، وسايل رفاهي گسترش پيدا کرده و زمينۀ استفاده از امکانات جديد و تجملي پيشرفت کرده است. اين امر باعث شده در محيط خانوادهها نيز تفاوتهاي بسياري در امکانات زندگي مشاهده شود. مثلاً امکان زندگي مادي بهتر براي همگان ميسور نيست و در اين رقابت بسياري عقب ميمانند. اين اختلاف درآمد و تفاوت در مواهب زندگي مادي، ممکن است زمينهاي براي بروز نارضايتي و تعارض در خانواده شود. در تعاليم اسلام براي پيشگيري و کاهش اين اختلاف، افراد را به قناعت و دوري از تجمل توصيه ميکنند. کسي که از صفت قناعت برخوردار است، بهاندازهاي از مواهب مادي که نيازهاي او را کفايت کند، رضايت ميدهد و خود را براي کسب درآمد بيشتر بهزحمت و فشار شديد نمياندازد. اگر اعضاي خانواده بهويژه زن و شوهر بهميزان درآمدي که با تلاش بهدست آوردهاند، راضي باشند و در اين زمينه، خود و ديگران را به زحمت نيندازند، به اندوه و رنج کمتري دچار خواهند شد (سالاريفر، 1385، ص 120). اولين ثمرۀ قناعت، آسايش فردي است که به اين صفت متصف ميشود. هنگاميکه فرد به آنچه در اختيار دارد، بسنده کرده و زندگي خود را با توجه امکانات موجود، سازمان ميدهد، سختيهاي بسياري را از سر ميگذراند و از فعاليتهاي طاقتفرسا، اظهار نياز به ديگران و... آزاد ميشود. در بعد خانوادگي نيز اکتفا کردن به امکانات موجود، بسياري از نگرانيها را از زندگي مشترک دور ميسازد (حسينزاده، 1387، ص 90).
نتيجهگيري
در نهايت ميتوان نتيجه گرفت خانواده که مهمترين کانون جامعه محسوب ميشود و اثر آن متقابلاً بر جامعه ظهور دارد، ايجاد و تقويت محبت در آن به رفع بسياري از معضلات جامعه کمک ميکند و جامعهاي سربلند و موفق است که پايههاي خانواده در آن محکم باشد. يک خانواده ايراني که بر مبنا و اهداف اسلام پايهريزي شده است، با سخنان و جملات محبتآميز، هديه دادن و نوازش کردن، صداقت و حسن ظن، گرم نگه داشته ميشود و با عنايات ربوبي، خانوادهاي با آرامش و تربيت سالم براي خود و فرزندان را به جامعه هديه ميدهد. صداقت، حسن ظن و قناعت نيز از ديگر راهکارهاي ايجاد محبت در خانواده است. همچنين آثار محبت در خانواده شامل تربيت صحيح، پيشگيري از تعرض و حل مشکلات خانواده نيز از يافتههاي ديگر اين تحقيق است که همگي وقتي در کنار يکديگر قرار بگيرند، خانواده موفق اسلامي را تشکيل ميدهند.
- نهجالبلاغه، 1377، ترجمة علي شيرواني، چ سوم، قم، معارف.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
- احمدي، محمدرضا، 1380، «نقش صلۀ رحم در بهداشت رواني»، معرفت، ش 48، ص 29ـ37.
- اسماعيلي يزدي، عباس، 1385، فرهنگ تربيت، چ دوم، قم، مسجد مقدس جمکران.
- آقاییزاده، احمد، 1385، «خانواده از منظر فمنیسم و قرآن»، پژوهشهای قرآنی، دوره دوازدهم، ش 48، ص 10ـ41.
- آیتاللهی، زهرا و همكاران، 1392، دانش خانواده و جمعیت، قم، معارف.
- بصيري، حميدرضا و مريم گوهري، 1392، «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حديث»، سراج منير، سال چهارم، ش 13، ص 105ـ128.
- جمعي از نويسندگان، 1398، شور زندگي، اصفهان، حوزة علميه اصفهان.
- جوادی آملی، عبدالله، 1387، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1393، خانواده متعادل و حقوق آن، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1395، مفاتيح الحياة، چ دويست و ششم، قم، اسراء.
- چراغی کوتیاني، اسماعیل، 1388، «رویکرد اسلام به چهار کارکرد مهم خانواده»، معرفت، ش 139، ص 35ـ54.
- حجازي، سيدمهدي و ديگران، 1419ق، دررالاخبار، قم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي.
- حرعاملي، محمدبن حسن، 1412ق، وسائلالشيعه، بيروت، مؤسسة آلالبيت.
- حسنيا، احمد، 1380، بهداشت رواني ازدواج و همسرداري، تهران، مفيد.
- حسينخاني، هادي، 1392، ارزشهاي خانوادگي و روشهاي تحقق آن از ديدگاه اسلام، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- حسينزاده، علي، 1387، همسران سازگار: راهکارهاي سازگاري، چ پنجم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- حسيني، داوود، 1388، روابط سالم در خانواده، چ يازدهم، قم، بوستان کتاب.
- حيدري، محمود و همكاران، 1396، «کیفیت زندگی زنان سرپرست خانواده: نقش تابآوری و کارکرد خانواده مبتنی بر مدل مک مستر»، خانوادهپژوهی، ش 13(51)، ص 407-421.
- دهخدا، علياکبر، 1373، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1387، المفردات الفاظ القرآن، قم، دفتر نشر نويد اسلام.
- سالاري، محمدرضا، 1385، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- شرفي، محمدرضا، 1376، دنياي نوجوان، چ چهارم، تهران، تربيت.
- شفيعي سروستانی، ابراهیم، 1391، رسانه ملي و تغيير سياست جمعيتي؛ مسئلهشناسي راهبردها و سياستها، چ دوم، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما.
- شهیدی، سیدجعفر، 1363، تحلیلی از تاریخ اسلام، تهران، نهضت زنان مسلمان.
- عالمي، حسين، 1390، «حجاب نشانه عظمت زن»، روزنامه رسالت، شماره 7266.
- فراهيدى، خليلبن احمد، 1410ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
- فقيهي، علينقي و حسن نجفي، 1392، عوامل تربيت عاطفي فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احاديث، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- فلاحرفيع، علي، 1391، «روششناسي الگو در انتقال ارزشها»، اسلام و پژوهشهاي تربيتي، ش 2، ص 33ـ57.
- قائمي اميري، علي، 1383، خانواده مسائل همسران، چ سيزدهم، تهران، اميري.
- ـــــ ، 1392، خانواده در اسلام، تهران، شرکت چاپ و نشر کتابهاي درسي ايران.
- قائمی، علی، 1373، خانواده و مسایل عاطفی کودکان، تهران، اميري.
- ـــــ ، 1398، نظام حیات خانواده در اسلام، چ دوازدهم، تهران، انجمن اولیاء و مربیان.
- کینیا، مهدی، 1353، «كانون خانوادگي و بزهكاري»، مكتب اسلام، ش 63، ص 9-13.
- محمدي صیفار، مهدی، 1394، از تفاوت تا تفاهم، قم، طریق معرفت ثقلین.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1387، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين، اسکندري، چ ششم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مطهری، مرتضی، 1396، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا.
- مظاهري، حسين، 1367، خانواده در اسلام، قم، اعتماد.
- مهریزی، مهدی، 1381، زن در اندیشه اسلامی، تهران، طبع و نشر.
- يوسفيان، نعمتالله، 1386، تربيت ديني، قم، زمزم هدايت.