معرفت، سال سی و دوم، شماره ششم، پیاپی 309، 1402، صفحات 9-19

    نقش لذت‌طلبی فطری در کمال انسان از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با استناد به آیات قرآن*

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ مهدی عابدی امیرالمومنین / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / 64mahdiabedi@gmail.com
    محمد نقیب زاده / استادیار گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / mn@qabas.net
    چکیده: 
    از میان مباحث انسان شناسی، موضوع فطرت انسان و در مسائل فطرت، گرایش لذت طلبی نقش محوری در کمال آدمی دارد. از منظر علامه مصباح یزدی لذت طلبی پنج قلمرو حسی، خیالی، عقلی، وهمی و روحی دارد که هرکدام با تفاوت رتبه، در کمال انسان نقش آفرین هستند. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی تأثیر این پنج نوع گرایش در کمال انسان از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی می پردازد. در منظر معظم له گرایش به لذت حسی دو نقش در کمال انسان دارد: 1. مثبت: که موجب آرامش او می شود؛ 2. منفی: که مانعیت برای شکوفایی لذت های برتر انسان است. لذت خیالی، هم نقش زمینه ای برای تسلط شیطان بر انسان و هم نقش انگیزشی در رفتار انسان در دستیابی به کمال دارد. گرایش به لذت عقلی نیز سه نقش انگیزشی در تحصیل معرفت، و زمینه ای در ترجیح لذت های عالی، و نقش مدیریتی در هدایت لذت ها به سوی کمال انسان دارد. لذت وهمی عامل مؤثری در نشاط معنوی برای رسیدن به کمال برتر است و از طرفی مایه سلب آرامش نفس می شود. اما لذت طلبی روحی، دو نقش انگیزشی و مدیریتی برای رسیدن به کمال ایفا می کند، از سویی قوی ترین انگیزه برای دستیابی به کمال است و از جهتی لذت ها را در جهت شکوفایی استعدادِ لذت های اصیل، مدیریت می کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Innate Pleasure-seeking in Man’s Perfection in the View of Ayatullah Misbah Yazdi Based on the Qur’anic Verses
    Abstract: 
    Abstract In the field of anthropology, the issue of man’s nature and its tendency towards pleasure plays a pivotal role in human perfection. From Allameh Misbah Yazdi’s perspective, pleasure seeking has sensory, imaginary, intellectual, illusory, and spiritual dimensions each of which, in varying degrees, plays significant role in man’s perfection. Using descriptive-analytical method, this research studies the effect of these five dimensions of tendency on man’s perfection from Ayatullah Misbah’s perspective. In his view, the desire for sensual pleasure has two roles in the perfection of man: 1. Positive role which brings him peace; 2. Negative role which is an obstacle for flourishing man's superior pleasures. Imaginary pleasure is effective in Satan's domination over man and also plays a motivational role in human behavior. Tendency towards intellectual pleasure plays three roles: a motivational role in acquiring knowledge, a background role in preferring lofty pleasures, and a managerial role in guiding pleasures towards man’s perfection. Illusory pleasure is an effective factor in achieving spiritual vitality and perfection but it is also a cause of depriving the soul of enjoying peace. Finally, spiritual pleasure plays motivation and management roles in achieving perfection. On the one hand, it is the strongest motivation for achieving perfection and, on the other hand, it manages pleasures for the realization of the capacities of lofty pleasures.
    متن کامل مقاله: 
     

    مقدمه
    مسئلۀ فطرت انسان از مباحث مهم در انسان‌شناسي است و در مسائل فطرت، مسئلۀ گرايش‌هاي انسان بسيار مورد توجه است. از ميان گرايش‌هاي انسان، گرايش فطري انسان به لذت داراي اهميت و تأثيرگذاري بسزايي است؛ که از نظر علامه مصباح يزدي، ازيک‌طرف با محبت و از طرف ديگر با نيازهاي انسان و از سويي باکمال و سعادت او مرتبط است. بنابراين ميل به لذت يکي از اميال مهم انسان است که شناخت صحيح آن و تأثيري که در انگيزه‌ها و افعال و در نهايت کمال و سعادت انسان دارد، مي‌تواند به جهت‌دهي و مديريت رفتاري وي کمک فراواني بکند و زندگي او را در مسير صحيح هدايت کند.
    در فهم عموم مردم، ميان لذت‌طلبي و کمال، نوعي تعارض و ناسازگاري ديده مي‌شود. مذمت و محدوديتي که از جانب قرآن و روايات نسبت به لذت‌طلبي انسان مطرح ‌شده، اين فهم عرفي را تأييد مي‌کند و موجب اين برداشتِ آنان مي‌شود. از سويي چون اين ميل، فطري و خدادادي است و با حکمت الهي در وجود انسان قرار داده ‌شده، اين سؤال پيش مي‌آيد که آيا اين ميل فطري را چون خداوند از روي حکمت در وجود انسان قرار داده، مي‌تواند عامل وصول وي به کمال باشد؟
    سؤال ديگر، آيا گرايش انسان به لذت، محدود به لذت مادي و حسي است؟ از نظر آيت‌الله مصباح يزدي علاوه بر لذت مادي حسي، لذت‌هاي ديگری وجود دارد که برخي، از نوع خيالي و برخي، عقلي و برخي، از نوع وهمي و بعضي هم روحي و معنوي‌اند. سؤال ديگري که به ذهن مي‌رسد اينکه آيا اين پنج نوع لذت با هم سازگارند يا يکديگر را نفي مي‌کنند؟ آيا توجه و پاسخ به همۀ لذت‌هاي حسي و خيالي و عقلي و وهمي و روحي، در کنار هم امکان‌پذير است؟ يا اينکه برخي از آنها براي برخي ديگر محدوديت ايجاد مي‌کنند؟
    با توجه به اينکه آيت‌الله مصباح يزدي مفسر و حکيمي برجسته است که با نگاه دقيق و عميق خود، گام‌هاي بسيار مؤثري در ارائه معارف قرآن و مباحث انسان‌شناسي آن برداشته و ديدگاه ايشان در مسئلۀ مورد تحقيق ما، برداشتي عالمانه و قابل‌اعتماد از قرآن و منابع ديني است؛ بنابراين کشف نظر ايشان دربارۀ نقش لذت‌طلبي فطري در کمال انسان و يافتن مستندات قرآني آن، که هدف ما در اين مقاله است، بسيار حائز اهميت است که با روش تحليلي ـ توصيفي به آن مي‌پردازيم. ما در اين تحقيق با جست‌وجو در آثار فلسفي، قرآني، اخلاقي و اجتماعي ايشان مطالبي را که به‌صورت پراکنده و در برخي موارد به‌صورت غيرصريح و ضمني در مورد لذت‌طلبي فطري انسان و نقش آن در کمال وجود داشت، به‌صورت منظم پردازش کرده و برداشت خود را ازنظر ايشان بيان و به آيات قرآن مستند کرديم.
    در جست‌وجوي پيشينۀ اثري که به‌طور خاص و عيناً به مسئلۀ ما بپردازد، يافت نشد و آثار يافت‌شده به مقدمات مسئله مرتبط بودند که برخي از آنها مانند فطرت در قرآن (جوادي آملي، 1378)، در بخش مفهوم‌شناسي تحقيق پيش‌رو قابل ‌استفاده است. بعضي از آنها به بررسي کمال نهايي و مصاديق آن، مانند چيستي و مباني کمال نهايي از ديدگاه آيت‌الله مصباح يزدي (جان‌نثاري، 1391) پرداخته‌اند؛ که به بخش مفاهيم مسئله مرتبط هستند. با توجه به اهميت مسئله تحقيق ما و نداشتن پيشينه خاص و عدم تحقيق پيرامون آن، تحقيق و بررسي آن ضرورت مي‌يابد.
    در تحقيق حاضر ابتدا به شفاف‌سازي مفاهيم مهم و کليدي مسئله مي‌پردازيم و سپس به انواع لذت‌طلبي فطري پرداخته و در ادامه نقش لذت‌طلبي حسي و خيالي و عقلي و وهمي و روحي در کمال انسان به ترتيب در پنج محور جداگانه بررسي مي‌کنيم.
    1. مفاهيم
    1ـ1 نقش
    نقش در کتب لغت فارسي به معاني: رنگ‌آميزي ‌کردن؛ اثري که روي زمين يا چيزي باقي مانده باشد (عميد، 1360، ج 2، ص 1915)؛ تصوير، شکل، نوشته، سرشت و ذات، جنس (معين، 1371، ج 4، ص 4789)؛ و... آمده است. در کتب لغت عربي اين کلمه از ماده (ن ـ ق ـ ش) گرفته ‌شده است که معاني متعددي براي آن ذکر شده که مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: 1. استخراج تمام و کمال چيزي (ابن‌فارس، 1404ق، ج‏ 5، ص 470)؛ 2. استقصا (بررسي دقيق و تلاش کامل) براي کشف چيزي (مرتضى زبيدى، 1414ق‏، ج ‏9، ص 213)؛ 3. جست‌وجو کردن از چيزي (بستانى، 1375‏، ص 930).
    مقصود از نقش در اين مقاله، معناي دوم در لغت فارسي است که به معناي دوم عربي آن نزديک است؛ چون يافتن اثر چيزي همان بررسي دقيق و تلاش کامل براي کشف آن اثر است. يعني ما با بررسي دقيق و تلاش کامل در پي کشف اثري هستيم که گرايش لذت‌طلبي در کمال انسان دارد.
    2ـ1. لذت
    در فارسي به معاني گوارايي و خوشي و ادراک آن آمده است (عميد، 1360، ج 2، ص 1716؛ معين، 1371، ج 3، ص 3577). در کتب لغت عربي نيز به معاني طعم خوب چيزي (ابن‌فارس، 1404ق، ج ‏5، ص 204)؛ ملايمت و سازگاري بين چيزي و طبع انسان (مصطفوى‏، 1430ق‏، ج ‏10، ص 204)؛ و نقيض درد (ابن‌منظور، 1414ق، ج ‏3، ص 506) است. در اصطلاح فلسفي و انسان‌شناسي به معناي درک و نيل به ملائم با طبع انسان به‌کار رفته است، که با معناي سوم از معاني لغوي آن در فارسي و عربي که بيان شد، تناسب دارد (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 87). بنابراين مقصود از لذت در اين مقاله آن چيزي است که خوشايند انسان و سازگار با طبع وي باشد و آن را مطلوب خود ببيند.
    3ـ1. فطرت
    فطرت از ماده «فَطر» که در لغت به معناي شکافتن، ابداع و اختراع (ابن‌فارس، 1404ق، ج ‏4، ص 510)؛ خلق بي‌سابقه (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 640)؛ آفرينش اوليه انسان (ازهرى، 1421ق‏، ج ‏13، ص 223) آمده است. و واژۀ فطرة بر وزن «فِعلَة» است که بر نوع ويژه‌اي از خلقت دلالت مي‌کند. مقصود از واژۀ فطرت در اين پژوهش، معناي عام، شامل اصطلاح خاص فطرت در انسان‌شناسي (که ويژۀ انسان به‌کار مي‌رود) و شامل غريزه است که ميان انسان و حيوان مشترک است. کاربرد فطرت به معناي عام آن در آثار گوناگون آيت‌الله مصباح يزدي مشاهده مي‌شود؛ به عنوان مثال در بحث انواع محبت مي‌فرمايد: روشن‌ترين تجلى محبت فطرى در مادر وجود دارد و نشانه‌اش اين است که از ديدن و در آغوش گرفتن و نوازش‌ کردن و پرستارى طفل خود لذت مى‌برد و تحمل فراق و دورى او برايش سخت و دشوار است (مصباح يزدي، 1381، ص 72). همچنين مي‌فرمايد: علم و قدرت و محبت در عين اينکه ابعاد نفس انسان هستند از همان اول به‌طور فطرى، هرچند به‌شکل ضعيف، جهت نامحدودى را نشان مى‌دهند و ارتباطى با خداى متعال دارند (مصباح يزدي، 1391الف، ص 34)؛ درصورتي‌که قدرت و محبت در حيوانات هم هست و مخصوص انسان نيست.
    4ـ1 کمال
    کمال از ريشه «کمل» گرفته‌ شده و به معناي: تمام بودن چيزي (فراهيدي، 1409ق، ج ‏5، ص 378) حصول غرض از هرچيزي (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 726) مرتبه‌اي بعد از تمام اجزاء (مصطفوى، 1430ق‏، ج ‏10، ص 125) آمده است، که معناي اصطلاحي با دو معناي اخير تناسب دارد (ر.ک: مصباح يزدي، 1387، ص 24). بنابراين منظور ما از کمال، به‌فعليت رسيدن تمام استعدادهاي انسان است که موجب رسيدن به هدف از خلقت او مي‌شود (ر.ک: همان، ص 34).
    2. لذت و انواع آن
    1ـ2 لذت
    گفتيم که يکي از اميال فطري انسان لذت‌طلبي است که تمام اعمال انسان به‌نوعي متأثر از آن است و از اين حيث مي‌تواند نقش مهمي در سعادت يا شقاوت انسان داشته باشد. آيت‌الله مصباح يزدي در تعريف لذت مي‌فرمايد: لذت حالتى ادراکى يا رواني و نفساني است که هنگام يافتن شىءِ دل‌خواهى براى انسان حاصل مى‌شود (ر.ک: همان، ص 87). ايشان لذت را امري تشکيکي و داراي مراتب مختلف مي‌داند که مراتب آن با توجه به‌شدت و ضعف نيروي ادراک و ميزان مطلوبيت آن چيز و ميزان توجه انسان به آن شيء مطلوب، متفاوت مي‌شود. در حقيقت محرک اصلي انسان در انجام کارها، رسيدن به لذت و گريز از درد و رنج است و هر کسي اين را در درون خود مي‌يابد (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 84ـ86). آيات قرآن نيز بيانگر اين حقيقت است که اولاً آدمى ميل دارد براى هميشه در لذت و خوشى به‌سر برد؛ مانند آياتي که بر خلود در بهشت تأکيد دارند؛ ثانياً، ارضاء اين ميل چيز نامطلوبى نيست (ر.ک: مصباح يزدي، 1384الف، ص 76). بنابراين چيزى که رسيدن به آن، لذت‌بخش است، مورد علاقه و محبت آدمى قرار مى‌گيرد (همان، ص 83).
    علامه مصباح يزدي معتقد است که با دقت در مصاديق محبت‌ها و دوستي‌ها درمي‌يابيم که آن دوست داشتن‌ها به‌دليل لذتي است که در محبوب خود درک مي‌‌كنيم؛ پس محبت و لذت، لازم و ملزوم‌اند و تعلق دوستي و محبت ما به افراد و اشياء به‌دليل لذتي است که گاهي با حواس ظاهري پنج‌گانه و گاهي با حواس باطني (حس مشترک، قوۀ خيال، قوۀ مفکره و قوۀ حافظه) درک مي‌شود.
    در نظر آيت‌الله مصباح يزدي وقتي انسان از چيزي لذت بُرد و درنتيجه آن را دوست داشت، مي‌کوشد به‌نوعي با آن ارتباط برقرار کند و به تعبير ديگر واجد آن شود؛ يعني لازمۀ دوستي و محبت هر چيز، نزديک شدن و تقرب به محبوب است (ر.ک: مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 22ـ24). از نظر ايشان مي‌توان برداشت کرد که لذت علت محبت و محبت علت تقرب است و چيزي که انسان از آن لذت مي‌برد محبوب او مي‌شود و بعداز آن، انگيزۀ تقرب به آن برايش ايجاد مي‌شود. درنتيجه مي‌توان گفت که يکي از نقش‌هاي لذت به‌طورکلي نقش انگيزشي در جهت‌دهي به اعمال انسان است. به‌سبب همين نقش است که ازيک‌سو محور تلاش قرآن در جهت هدايت آن و از سوي ديگر محور تلاش شيطان و نفس اماره در جهت انحراف از آن است.
    قرآن کريم يک سلسله از تعاليم خود را براساس ميل طبيعى انسان به لذت مبتنى مى‌سازد و در روش تربيتى خود از وجود آن بهره مى‌برد. ايشان بيان مي‌کند که از ديد قرآن، وجود اين گرايش فطرى در انسان مفروض و مورد تأييد است و قرآن آن را در مسير تربيتى صحيح انسان جهت مى‌دهد. قرآن به انسان وعده مى‌دهد که اگر در زندگى راه الهى را بپيمايد، به لذت و سعادت جاودان مى‌رسد: «وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ» (زخرف: 71)؛ و او را تهديد مى‌کند که اگر از اين راه منحرف شود و از دستورات الهى سرپيچى کند، آينده‌اى تلخ و شقاوت‌بار در انتظارش خواهد بود و مبتلا به ‌عذاب‌ها، رنج‌ها و بدبختى‌ها مى‌شود (ر.ک: مصباح يزدي، 1384الف، ص 161و162). حاصل اينکه تمام وعده ‌و وعيدهاي الهي براساس همين ميل فطري لذت‌طلبي انسان است.
    ايشان در ادامه مي‌فرمايد عوامل عصيان و تباهي انسان نيز در رابطه با لذت هستند؛ که عبارت‌اند از: 1. لذت‌جويي از مظاهر دنيوي؛ 2. آرايش لذت و تزيين گناه که از سوي شيطان است (آل‌عمران: 14)؛ 3. هواي نفس (مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 349) و نفس امارۀ انسان که انسان را از تعالي و کمال انساني محروم مي‌کند (همان، ص 138)؛ بنابراين لذت‌طلبي انسان، هم در هدايت و هم در گمراهي او مؤثر است.
    2ـ2. انواع لذت
    علامه مصباح يزدي در تعريف لذت مي‌گويد: لذت از الفاظى است که در ابتدا در امور حسى به‌کار رفته؛ مثل لذتِ خوردن؛ سپس در لذت خيالي و بعد از آن در امور عقلي کاربرد يافته که بسيار برتر از لذايذ حسى و خيالي است، و در مرحله بعد در لذت وهمي، و درنهايت در امور روحي و معنوي به‌کار رفته است. بنابراين با توجه به مجراي ادراک لذت، اقسام لذت عبارت‌اند از: 1. حسي؛ 2. خيالي؛ 3. عقلي؛ 4. وهمي؛ 5. معنوي و روحي (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 88).
    در اينجا، ذکر دو نکته لازم است که اولاً درک‌کنندۀ لذت، نفس انسان است (مصباح يزدي، 1394، ص 125)؛ ثانياً همۀ لذت‌هاي انسان از ابتدا به‌صورت بالفعل قابل ‌درک نيستند و به‌تدريج فعال مي‌شوند؛ چون هر لذتى متناسب و ملائم با قوۀ خاصى است و قواى ادراکى تدريجاً در انسان بروز مى‌يابند. پس انسان استعداد درک لذت‌ها را دارد؛ اما تا نيروى درک آن لذت‌ها در او شکوفا نگرديده آنها را درک نمى‌کند؛ هرچند مي‌تواند از طريق حدس و يا با تحليل عقلى و اقامه برهان، وجود آنها را اثبات کند. پس با عدم درک بالفعل يک لذت، نبايد آن را انکار کرد. بنابراين انواع لذت را که خواهيم گفت در همۀ انسان‌ها به‌صورت بالقوه وجود دارد؛ اما به‌تدريج و با گذشت زمان فعال مي‌شوند (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 86). در اين تحقيق لذت براساس مجراي ادراک به پنج نوع تقسيم شده و در پنج محور به نقش آنها در کمال انسان پرداخته شده است.
    3. نقش لذت حسي در کمال انسان
    از نظر ايشان لذت حسي حالتى است ادراکى که هنگام يافتن امور حسى و عيني دل‌خواه، براى ما حاصل مى‌شود؛ که لذتي است مادي و به‌وسيله جسم و حواس ظاهري انسان محقق مي‌شود و با بدن و حواس انسان ارتباط مستقيم دارد؛ مانند: لذت خوردن و آشاميدن، شنيدن، ديدن. ازآنجاکه انسان موجودى مختار است، داراي قابليت‌ها و لذت‌هاي بالقوه‌اى است که بايد با اختيار خود آنها را شکوفا سازد و چون لذت‌هاي انسان به‌تدريج ظهور مي‌کنند، در هر برهه‌اى لذت‌هاي خاصي براى او مطرح مى‌گردد؛ مثلاً لذت جنسي که بعد از رسيدن انسان به بلوغ جنسي براي او قابل‌ درک است. نکتۀ اساسي اين است که لذت‌هاي انسان فراتر از خصوص لذات حسي است؛ اما متأسفانه بسياري از انسان‌ها، لذت‌هاي خويش را محدود به لذت‌هاي طبيعي و حسي‌اي که فعلاً براى آنها قابل ‌درک است، مي‌پندارند. قرآن در اين‌باره مي‌فرمايد: «وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا...» (رعد: 26)؛ يعني كافران به زندگى دنيا شاد و در آن متوقف و غوطه‌ور شدند و به لذت‌هاي حسي مادي آن بسنده کردند. همان‌گونه که برخي از فلاسفه کمال انسان را در برخورداري بيشتر از لذت‌هاي مادي مي‌دانند. اين به معناي اصالت دادن به لذت‌هاي حسي و مادي است که انسان را غرق در لذت‌هاي حسي و غفلت از لذت‌هاي اصيل و بالاتر مي‌کند (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 26ـ31). با توجه به اينکه انسان دو بعد مادي و معنوي دارد و بعد روحي او اصيل است، کمال حقيقي او در تعالي روحي اوست. پس بايد به لذت‌هاي حسي تا حدي که مانع رسيدن به کمال او نشود، توجه کند؛ خصوصاً در تزاحم آنها با لذت‌هاي ديگر؛ به‌ويژه لذت‌هاي عقلي و روحي. بنابراين لذت‌هاي مادي مي‌توانند دو نقش مثبت و منفي براي رسيدن به کمال انسان داشته باشند.
    1ـ3. مثبت
    اين نقش به بحث رابطۀ لذت و نياز و حکمت وجود لذت و سير تدريجي احساس لذت برمي‌گردد. استاد مي‌فرمايد اينکه چرا خداوند براي موجود مُدرِكْ لذت قرار داده است، در پاسخ بايد گفت: يکي از حکمت‌هاي لذت بردن اين است که موجودات زنده و صاحب درک و شعور براي بقاي خود نيازمند موادي هستند که بايد آنها را جذب کنند و اگر پس ‌از جذب آن مواد و تأمين نيازهاي خود لذت نبرند، انگيزه‌اي براي تأمين آنها ندارند و درنتيجه نيازشان برطرف نمي‌شود. براي نمونه، اگر احساس گرسنگي و کمبود و رنج ناشي از آن و نيز لذت ناشي از رفع گرسنگي در ما نبود، چه‌بسا بسياري از افراد فراموش مي‌کردند که غذا بخورند و درنتيجه از بين مي‌رفتند. اگر لذت‌هاي حيواني نبود، زندگي انسان‌ها مختل مي‌شد و آنان از فعاليت بازمي‌ايستادند؛ چون بسياري از فعاليت‌هاي انسان‌ براي تحصيل لذت حسي و ديگر لذت‌هاي حيواني انجام مي‌شود. به‌هرحال حکمت الهي دربارۀ موجودي که کمبود‌ها و نيازهايي دارد و لازم است به‌گونه‌اي درصدد رفع آنها برآيد، ايجاب مي‌کند که در آن موجود احساس رنج و ناراحتي از آن کمبود پديد آيد و آنگاه وقتي درصدد تأمين نياز خود و آنچه ملائم با وجودش است برآمد، احساس لذت کند (همان، ص 86).
    آيات 73 سورة «قصص»: «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» و 21 سورة «روم»: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏»، به ترتيب لذت خوابيدن در شب و بهره‌مندي از ارتباط جنسي را براي آرامش انسان مطرح مي‌کنند. بنابراين پرداختن در حد نياز به لذت‌هاي حسي، باعث بقاي انسان و آرامش و رفع خستگي و يکنواختي در زندگي دنيوي و ايجاد نشاط براي رسيدن به لذت‌هاي برترِ عقلي و روحي مي‌شود؛ و اين نقش مهمي است که لذت‌هاي حسي براي رسيدن به کمال ايفا مي‌کنند، که بدون آن، کمال انسان دست‌نيافتني است. شايد ازهمين‌روست که قرآن کريم تحريم لذات حلال را ناروا دانسته و از آن نهي کرده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ» (مائده: 87و88). در اين دو آيه، خداوند متعال پس از بازداشتن مؤمنان از حرام‌ کردن نعمت‌هاي حلال و پاکيزه، به‌صورت مشخص بر لذتِ خوردن روزي حلال، تأکيد مي‌ورزد.
    2ـ3. منفي
    نقش منفي لذت حسي، مانعيت براي تحصيل کمال است. از بيانات آيت‌الله مصباح يزدي در کتاب اخلاق در قرآن ايشان برداشت مي‌شود که در رابطه با لذت‌هاي حسي و مادي چون ظهور و درک آنها پيش از لذت‌هاي ديگر براي انسان محقق مي‌شود، انسان با آنها انس مي‌گيرد و بعد از مدتي تعلقش به آنها شدت مي‌يابد. علاوه بر آن، چون حصول لذت‌هاي ديگر مثل انس با خدا که لذت‌هاي اصيل و والاي انساني هستند، نيازمند تلاش و زحمت هستند، و اين با لذت‌طلبي و راحت‌طلبي او سازگار نيست؛ بنابراين در لذت‌هاي حسي و مادي متمرکز و غرق مي‌شود. در اين زمينه آيات زيادى از قرآن کريم، مانند اين آيات: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَاَبْقى» (اعلى: 16و17)؛ «تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَاللّهُ يُريدُ الآخِرَةَ» (انفال: 67) دلالت دارند بر اينکه انسان‌ها به‌حسب طبع‌شان طالب لذت‌هاي مادى و دنيوى هستند و با توجه به اينکه لذت‌هاي انسان متزاحم هستند و همه را با هم نمى‌توان استيفا کرد، اگر او لذت‌هاي بهتر را انتخاب نکند کارى داراى ارزشى منفى را انجام داده‌اند (مصباح يزدي، 1384الف، ص 169). چون انسان داراى ظرفيتي محدود است و طورى آفريده‌شده که در اين عالم نمي‌تواند از همه لذت‌ها يک‌جا استيفا کند و از همۀ آنچه قابليت لذت‌بري دارند نمي‌تواند بهره‌مند شود؛ درنتيجه با پرداختن به لذت‌هاي حسي نمى‌تواند از لذت‌هاي ديگر که بادوام‌تر و باارزش‌تر هستند، بهره‌مند شود و کم‌کم از آنها محروم مى‌گردد (همان، ص 166). بنابراين انسان با تبعيت از نفس اماره و شيطان و غرق شدن در لذت‌هاي حسي و مادي و اکتفا کردن به آنها از رسيدن به کمال و لذت‌هاي والاي انساني بازمي‌ماند. به‌همين علت است که يکي از عوامل مذمت لذت‌هاي حسي در قرآن، کوتاهى در شکوفا کردن استعدادِ درک لذت‌هاي والاى انسانى و اکتفا کردن به لذت‌هاي طبيعى خودجوش است (ر.ک: همان، ص 167).
    4. نقش لذت خيالي در کمال
    لذت خيالي ادراکي است که در اثر يک صورت خيالى ملائم با نفس انسان براي او حاصل مي‌شود. اگر لذت انسان ناشى از يک صورت خيالى باشد، معنايش اين است که آن صورت خيالى با قوۀ خيال او ملايمت و سازش دارد؛ لذا از واجد شدن آن صورت خيالى هم لذت مى‌برد (مصباح يزدي، 1391ب، ص 189)؛ مانند شعر، نقاشي و تصويربرداري، مجسمه‌سازي و ساير جلوه‌هاى خيالى علاقه به جمال، که يکى از فروع و شاخه‌هاى لذت‌طلبي است (ر.ک: مصباح يزدي، 1384الف، ص 56). لذت خيالي از جهت ايجاد انگيزه براي رفتار انسان مي‌تواند دو نقش مثبت و منفي در کمال انسان ايفا کند.
    1ـ4. نقش مثبت
    خداوند انسان را به‌گونه‌اي آفريده که همواره دنبال جلب منفعت، و دفع ضرر از خويش است و تا کارى را مطلوب تشخيص ندهد و خير خود را در آن نبيند، به آن اقدام نمى‌کند. او اول به انجام دادن کارى که با طبع او سازگار نيست، اقدام نمى‌کند؛ مثلاً در شرايط عادى داروى تلخ و بدمزه نمى‌خورد. وقتى به آن اقدام مى‌کند که نفعى در آن مشاهده کند؛ و گاهى لذت خيالى و يا نجات از رنج خيالى انگيزۀ اقدام او مى‌شود. يعني انسان به عملي انگيزه و محبت پيدا مي‌کند که براي انجامش لذتي براي آن در نظرش باشد (ر.ک: مصباح يزدي، 1383، ص 130). برخي آيات را مي‌توان ناظر به اثر مثبت لذت خيالي دانست؛ مانند: آيه 7 سورة «حجرات»: «... وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ»؛ در اين آيه زينتِ ايمان به قلب نسبت داده‌شده که مشعر به امري دروني، يعني آراستگي درون مؤمن نسبت به ايمان است؛ يعني خداوند ايمان را در قلب مؤمن لذيذ و محبوب او گردانيده است؛ که اين امر مي‌تواند از طريق لذت خيالي محقق شود؛ چون زينت و ايمان هر دو اموري غيرحسي هستند که متکي بر امور حسي مي‌باشند. بنابراين لذت خيالي نقش انگيزشي مثبت در افعال انسان براي رسيدن به کمال را دارد.
    2ـ4. نقش منفي
    لذت‌طلبي خيالي انسان عامل مهمي براي تسلط شيطان بر انسان و گمراه ساختن اوست. در توضيح اين مطلب استاد مصباح يزدي مي‌فرمايد که در آيات متعددي به اين نقش اشاره ‌شده است؛ قرآن کريم يکي از عوامل عصيان و تباهي انسان را آرايش لذت و تزيين گناه از سوي شيطان بيان مي‌کند که از طريق تصرف شيطان در خيال انسان و ايجاد لذت خيالي محقق مي‌شود. شيطان لذت را در چشم انسان تزيين مي‌کند و گذشته از واقعيت و حقيقت آن لذت، چنان آن لذت را در چشم انسان مي‌آرايد که انسان به آن گناه دست مي‌يازد. خداوند دربارۀ تزيين گناه و حرام به‌وسيلۀ شيطان مي‌فرمايد: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب» (آل‌عمران: 14). همچنين هواي نفس است؛ و نفس اماره انسان از راه همين گرايش انسان به لذت حسي، او را به تأمين لذت‌هاي پست و صرفاً خواسته‌هاي حيواني وامي‌دارد و مانع مي‌شود که انسان به تأمين و ارضاي لذت‌هايي متعالي بپردازد و با سوءاستفاده از نعمت‌هاي الهي و عدم استفاده درست از آنها خود را از کمال انساني محروم مي‌سازد (مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 349). در بسياري از موارد، انسان با لذت خيالي که در درون خود براي عملي تصور مي‌کند به انجام آن اقدام مي‌کند. موارد بسياري انسان به هواي لذتي خيالي مرتکب گناه شده و از لذت حلال چشم پوشيده و پشيمان مي‌شود؛ بااين‌حال دوباره به‌سوي آن گناه کشيده مي‌شود. اين بدان جهت است که شيطان آن لذت را چنان در چشم انسان تزيين مي‌کند که آن گناه را تکرار مي‌کند (همان، ج 1، ص 138). بنابراين لذت خيالي نقش انگيزشي منفي براي افعال انسان دارد و با مديريت صحيح مي‌توان در جهت رسيدن به کمال آن را کنترل کرد.
    5. نقش لذت عقلي در کمال انسان
    لذت عقلي حالتي ادراکي و نفساني سازگار با نفس انسان است که از کشف يک مجهول و رسيدن به راه‌حل مسئله‌اي و به‌طورکلي از دستيابي به شناخت و فراگيري معارف، براي انسان پديد مي‌آيد (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 84). سه نقش براي لذت‌هاي عقلي در جهت رسيدن به کمال، مي‌توان بيان کرد.
    1ـ5. نقش انگيزشي
    از ديد ايشان يکي از جلوه‌هاي کمال‌خواهي انسان و يکي از ابعاد نفس او، حقيقت‌جويى و علم‌دوستى است و انسان چون حب نفس دارد و خودش را دوست مى‌دارد، اين بعد از وجود خود، يعنى علم و آگاهى را نيز دوست مى‌دارد. محبت او نسبت به علم حاکي از لذتي عقلي است که به‌همراه دارد و زمينۀ حصول کمالش مي‌شود (ر.ک: مصباح يزدي، 1384الف، ص 50). اين لذت، انگيزه‌اي قوي براي تحصيل معرفت و درنتيجه رهايي انسان از تاريکي جهل به روشنايي علم و معرفت مي‌باشد، که خود مرتبه‌اي از کمال است که لذت خاص خود، که به‌مراتب از لذت حسي بالاتر است را به‌دنبال دارد (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 89). آيات متعددي در اين‌باره مي‌توان ذکر کرد؛ ازجمله: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً قالَ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي‏ لَكَ أَمْراً» (کهف: 65ـ69)؛ که در مورد مصاحبت حضرت موسي براي آموختن علم با حضرت خضر است. در اين آيات تحصيل علم براي حضرت موسي مشروط به صبر او شده است؛ چون انسان تمام کارهايش را براي کسب لذت انجام مي‌دهد. در اينجا انگيزه حضرت موسي براي تحمل رنج و صبر، رسيدن به لذت عقلي‌اي است که از تحصيل علم و کشف حقايق براي او حاصل مي‌شود.
    2ـ5. نقش مديريتي
    اين علم و آگاهى است که به انگيزه‌ها و تمايلات فطرى جهت مى‌دهد و موجب خيزش و بيدارى و رشد و بارورى و شکوفايي آنها خواهد شد. علامه مصباح يزدي دربارۀ اين نقش بيان مي‌کند که تمايلات فطرى انسان تحت تأثير درجات شناخت و معرفت شکل پيدا مى‌کنند و تحت تأثير کمى و زيادى و سطحى يا عميق بودن و کمّيت و کيفيت علم و شناختى که داريم، انقباض و انبساط پيدا مى‌کنند و يا اهداف دور و يا نزديکى را نشان مى‌دهند. براساس اين حقيقت، قرآن نيز به انسان، که در طلب و جست‌وجوى زندگى لذت‌بخش و خالى از درد و رنج است، مى‌آموزد که چنين زندگى فقط در آخرت و براى مؤمنان فراهم مى‌شود؛ تا آنها را به‌سوي اهداف والا و عميق انسانى سوق دهد و از لذات آنى و هوس‌هاي مادى لحظه‌اى رهايشان سازد. تعبير «حيات طيبه» يعنى «زندگى خوش» است که قرآن مي‌فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَر اَوْ اُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» (نحل: 97). خداوند در اين آيه در حقيقت با طرح حيات طيب، انسان را تشويق به ايمان و عمل صالح مى‌کند تا این شايستگى را پيدا کند که خداى متعال حيات طيب و زندگى خوش و پاکيزه را به وى عطا فرمايد (مصباح يزدي، 1384الف، ص 164). آية 32 سورة «انعام»: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَفَلا تَعْقِلُون»‏، به نقش عقل و شناخت عقلي در مديريت لذت‌هاي حسي مادي براي رسيدن به لذت‌هاي بالاتر اخروي اشاره مي‌کند. يعني اگر شما از شناخت عقلي خود بهره بگيريد، از دنيا و لذت‌هاي آن به‌خاطر آخرت و لذت‌هاي آن،‌ که خير و برتر هستند، خواهيد گذشت؛ و اين نقش معرفت عقلي است که براي انسان لذت‌بخش است. بنابراين شناخت و معرفت، لذتي در پي دارد که به انسان انگيزه‌اي قوي براي رسيدن به آن مي‌دهد و تحمل مشقات کسب آن را برايش آسان مي‌کند. انسان با شناخت عقلي که برايش حاصل مي‌شود، لذات حسي را مديريت و هدايت مي‌کند.
    3ـ5. نقش زمينه‌اي در ترجيح لذت‌هاي عالي بر ديگر لذت‌ها
    از ديد آيت‌الله مصباح يزدي انسان داراى ظرفيتي محدود است و طورى آفريده نشده که در اين عالم همۀ لذت‌ها را بتواند يک‌جا استيفا کند و از همۀ آنچه که قابليت لذت‌‌برى دارند بتواند بهره‌مند شود. بنابراين او ناگزير است که از ميان آنها مقدارى را که لذت‌‌بردن از آنها برايش ممکن است انتخاب کند. اکنون‌که پاى گزينش و انتخاب به‌ميان آمد، طبيعى است که عقل و منطق اقتضا مى‌کند، از ميان لذت‌های مختلف، بهترين و پايدارترين لذت‌ها را ترجيح مي‌دهد (ر.ک: مصباح يزدي، 1384الف، ص 166).
    عقل در مقام مقايسه بين خواسته‌ها، دو ملاک فطري براي ترجيح پاره‌اي از خواسته‌ها بر ديگر خواسته‌ها دارد: ملاک اول مربوط به دوام و پايداري لذت است که براساس آن، عقل خواسته‌اي را که لذتش بادوام‌تر است بر خواستۀ‌ کم‌دوام‌تر، ترجيح مي‌دهد؛ ملاک دوم مربوط به‌شدت لذت خواسته است و بر اين اساس اگر دو لذت از نظر زمان يکسان بودند، اما يکي شديدتر بود؛ عقل حکم مي‌کند که لذت شديدتر بر لذت ضعيف‌تر ترجيح داده شود. قرآن در برخي آيات اين حقيقت را بيان مي‌کند؛ مانند آيات مربوط به ايثار که برخي افراد براي رسيدن به کمالات بالاتر، از برخي خواسته‌هاي مادي مي‌گذرند (آيات 8و 9 انسان؛ حشر: 9)؛ يا آية 18 سورة «اعلي» که مي‌فرمايد: «وَالْآخِرَة خَيْرٌ وَأَبْقَى»؛ يعني لذت‌هاي آخرت هم از لذت‌هاي دنيوي بهتر است و مانند لذت‌هاي دنيوي با آفت، خستگي و رنج همراه نيست، و هم ماندگارتر از نعمت‌هاي دنيوي است. بنابراين اگر تزاحمي بين نعمت و لذت دنيوي و اخروي وجود نداشت و امکان جمع بين آن دو ميسر گشت، عقل حکم مي‌کند که انسان هر دو را فراهم آورد؛ اما به هنگام تزاحم لذت دنيوي با لذت اخروي، عقل حکم مي‌کند که انسان لذت بي‌نهايت اخروي را بر لذت فاني و زودگذر دنيوي ترجيح دهد و به هواي رسيدن به لذت دنيوي، لذت ابدي اخروي را از دست ندهد. استاد معتقد است که انسان از طريق عقل به تزاحم برخي از لذت‌هاي دنيوي با لذت‌هاي اخروي و ترجيح آنها پي مي‌برد و عقل در مقام مقايسه بين لذت‌هاي حسي و لذت‌هاي روحي، لذت‌هاي روحي را ترجيح مي‌دهد و گزينش لذت‌هاي برتر را بهتر و شايسته‌تر مي‌داند و انسان را وادار مي‌کند که از لذت‌هاي پست چشم بپوشد؛ و اين همان نقش زمينه‌اي لذت عقلي براي رسيدن به کمال است (ر.ک: مصباح يزدي، 1390، ج 1، ص 150).
    6. نقش لذت وهمي در کمال
    واهمه، قوۀ مستقلي نيست؛ بلکه ترکيبي از چند ادراک است که معاني جزئي را که از علم حضوري گرفته مي‌شود، درک مي‌کند. بنابراين لذت وهمي نيز درک لذت‌هاي حضوري است که انسان درک مي‌کند؛ مانند محبت و امثال آن، ‌که از کيفيات نفساني بوده و با علم حضوري، معلومِ ما هستند و ذهن از اين معلومات حضوري معاني جزئيه‌اي را نظير صور خيالي انتزاع مي‌کند و پس از زوال آنها، دوباره آنها را به ياد مي‌آورد و اما معاني جزئيه‌اي که ما در حيوانات و انسان‌هاي ديگر درک مي‌کنيم، در حقيقت همان معاني‌اي هستند که ما از حالات نفساني خود گرفته‌ايم (ر.ک: مصباح يزدي، 1384ب، ج 1، ص 112و 116ـ118؛ همو، 1391ج، ج 1، ص 184). مي‌توان گفت که واهمه معانى غيرمحسوس موجود در محسوسات جزئيه را درك مى‏كند؛ مانند عداوت، ترس، محبت، عاطفه. مثلاً طفلى خردسال محبت مادر خود را (به‌وسيلۀ قوۀ واهمه) درك مى‏كند. لذت وهمي دو نقش مثبت و منفي در کمال دارد که به آنها مي‌پردازيم:
    1ـ6. نقش مثبت (زمينه براي دريافت کمالات بيشتر)
    آنچه از بيانات متعدد استاد برداشت مي‌شود اين است که درک و مشاهدۀ جلوۀ الهي، مقامي بسيار متعالي است که در اين عالم براي هرکسي حاصل نمي‌شود و اگر کسي به آن مقام رفيع برسد و در حالت مکاشفه جلوه‌اي از تجليات الهي را شهود کند، بايد در خيال خود و با توهم، آن حالت را براي خويش نگاه دارد. در اين‌باره امام سجاد در مناجات محبين مي‌فرمايند: «وما اَحلي الَمسيرِ اِليكَ باِلاْوهام فِي مَسَالِكِ الغُيُوِب»؛ چقدر لذت‌بخش است که انسان با گام‌هاي توهم در مسير قرب به خداوند حرکت کند. يعني وقتي براي لحظه‌اي توفيق مشاهدة جلوة الهي براي انسان حاصل شود، انسان براي بقاي خاطرة آن حالت، پرتوي از آن حالت را در خود باقي نگاه مي‌دارد. زنده داشتن آن حالت و لحظة درک جلوه الهي، به‌‌مثابه سير با قدم توهم در مسير قرب الهي تلقي شده است؛ زيرا زنده نگه‌داشتن خاطره و صورت وهمي آن حالت، قدرداني از آن توفيق بزرگ الهي است و موجب مي‌شود که روح انسان، آماده دريافت تجليات ديگر الهي باشد. اين نگهداري ساية شهود نيز موجب استحکام ارتباط انسان باخدا مي‌شود. ازاين‌رو عاشق اگر در طول سال، تنها يک‌بار به ديدار معشوق خود نائل شود، در ديگر روزهاي سال با تصور معشوق به‌سر مي‌برد و اين تصور به او اميد و نشاط و لذت مي‌بخشد. در‌واقع، عاشق با تصور معشوق زندگي مي‌کند؛ که اگر آن را نمي‌داشت، از غصه مي‌ميرد؛ زيرا تصور معشوق به زندگي او معنا مي‌دهد و بدون آن، زندگي براي او لذتي ندارد (مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 263). بنابراين لذت وهميِ شهودِ تجليات الهي موجب استمرار و استحکام ارتباط با خداوند و ايجاد زمينه براي رسيدن به کمالات بيشتر انسان مي‌گردد.
    2ـ6. نقش منفي (ايجاد مزاحمت براي نفس دررسيدن به کمال)
    در مقابل نقش مثبت، از ديدگاه آيت‌الله مصباح يزدي اين نکته قابل بيان است که واهمه مي‌تواند نقش منفي‌اي نيز ايفا کند و آن، مزاحمت براي درک کمال انساني است. در اين‌باره علامه طباطبائي در تفسير آيه 260 سورۀ «بقره» در توضيح عبارت «لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي‏» به‌طور خلاصه کيفيت عمل واهمه انسان را بيان مي‌کند و مي‌فرمايد: مطلوب حضرت ابراهيم از اين درخواست به‌دست آوردن مطلق اطمينان و ريشه‌كن كردن منشأ همه خطورها و وسوسه‏هاى قلبى از قلب است؛ چون حس واهمه در ادراكات جزئى و احكام اين ادراكات جزئى، تنها بر حس ظاهرى تكيه دارد، و احكام خود را صادر مى‏كند؛ بدون اينكه آنها را به عقل ارجاع دهد؛ و اصلاً از پذيرفتن راهنمايى‏هاى عقل امتناع مي‌کند؛ هرچند كه نفس آدمى ايمان و يقين به گفته‏هاى عقل داشته باشد؛ نظير احكام كلى عقلى در مورد مسائل ماوراءالطبيعه، و غايب از حس، كه هرچند از نظر عقل، حق و مستدل باشد. بنابراين هميشه وجود خطورهاى نفسانى موهوم و منافى با عقايد يقينى، منافاتى باايمان و تصديق ندارد؛ و فقط مايۀ آزار و دردسر نفس مى‏شود و سكون و آرامش را از نفس انسان سلب مى‏كند. اين‌گونه خطورها جز از راه مشاهده و حس برطرف نمى‏شود (طباطبائي، 1390ق، ج ‏2، ص 373). اين ايجاد مزاحمت را مي‌توان نقش منفي لذت وهمي در رسيدن به کمال بالاتر دانست.
    7. نقش لذت روحي در کمال انسان
    لذت روحي حالتي ادراکى است که هنگام رسيدن به امور روحي و معنوي دلخواه، مانند لذت عبادت و گفت‌وگو با خداوند، براى انسان حاصل مى‌شود. از بين انواع لذت‌ها (حسي، عقلي، فطري) لذت روحي از لحاظ کيفيت بهترين لذت‌ها و از لحاظ کميت پايدارترين آنهاست. آن‌گونه که خداوند در آيه 17 سورة «اعلي» «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏» به آن اشاره ‌کرده و در آيات بعدي (18و19) «إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‏ صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏» است؛ مي‌فرمايد اين مطلب در کتب آسماني ديگر و صحف حضرت ابراهيم و موسي نيز براي انسان‌ها بيان ‌شده است. يعني يک اصل ثابت در همۀ اديان آسماني و براي همۀ انسان‌هاست که فطرت انسان‌ها آن را تأييد مي‌کند که تلاش انسان بايد در جهت لذت‌هاي روحي و معنوي باشد و آنها را اصيل و مقدم بر تمامي لذت‌ها بداند. لذت روحي در کمال انساني دو نقش مثبت دارد که به آنها اشاره مي‌کنيم.
    1ـ7. نقش انگيزشي
    قرآن کريم با توجه به اينکه لذت‌طلبي مانند ديگر گرايش‌هاي فطرى انسان، ‌دورويه هستند و هريک از آنها يک‌جهت اثباتى دارند و يک‌جهت نفى، و انسان نسبت به لذت و خوش‌گذراني گرايش مثبت و نسبت به رنج و سختى گرايش منفى دارد؛ در سورۀ «فاطر» آيات 33ـ35: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»، بيان مي‌کند که پاداش مؤمنان بهشتي بدون غم و اندوه است و در آن هيچ رنج و خستگى به آنها نرسد و لذت محض دائمي براي انسان در پي دارد؛ برخلاف لذت‌هاي دنيوي و مادي که همراه با سختي و مرارت‌هاست. اين آيات از نقش انگيزشي و تربيتي گرايش فطري انسان به لذت در جهت کمال انسان بهره برده‌اند. بنابراين لذت‌هاي معنوي فطري زمينۀ رسيدن به کمالات اصيل انساني را فراهم مي‌کنند. از نظر آيت‌‌الله مصباح يزدي لذت روحي انگيزۀ رسيدن به کمالات بالاتر انساني را براي انسان فراهم مي‌آورند؛ بنابراین توجه به لذت‌هاي بهتر و بادوام‌تر، انگيزه‌اى نيرومندي است که مى‌تواند انسان را به تحمل رنج‌هاي کوچک‌تر و گذشتن از لذت‌هاي پست‌تر وادار سازد. ازاین‌رو لذت‌گرايى که آدمى را به منجلاب گناه و معصيت و دنياپرستي مى‌کشاند، اگر درواقع به درستى هدايت شود و تحت تأثير شناخت کافى و عميق از انسان و هستى جهت صحيح خود را بيابد و اهداف و لذت‌هاي نهايى و پرارج و منزلت را نشانه رود، مؤثرترين و مفيدترين نقش تربيت انسانى را در جهت کمال او ايفا خواهد کرد (مصباح يزدي، 1384الف، ص 172).
    2ـ7. نقش مديريت و شکوفايي گرايش‌هاي انسان
    لذت‌هاي اصيل روحي براى تأمين کمالات معنوى و شناخت هدف نهايى خلقت و رسيدن به کمال نهايى انسان در نظر گرفته‌ شده‌اند؛ که خواسته‌هاي آنها نامحدود است و شعاع‌شان به‌سوي بي‌نهايت امتداد دارد و هيچ‌کدام از آنها حدومرزي نمى‌شناسد و همه آنها انسان را به‌سوي بي‌نهايت سوق مى‌دهند. اين از خصايص انسان است که داراى خواسته‌هاي نامحدود است و به کاميابي‌هاي موقت و محدود قانع نمى‌شود. بي‌نهايت بودن خواست‌هاي فطرى انسانى يکى از مهم‌ترين اختلافات اساسى انسان و حيوان به‌شمار مى‌رود (ر.ک: مصباح يزدي، 1381، ص 97). بخشى از اميال انسان هيچ‌گاه فروکش نمى‌کنند و همواره در انسان فعال باقى مى‌مانند و رفته‌رفته شديدتر نيز مى‌گردند. اين اميال اصيل از انسانيت و فعليت اخير انسان نشئت مى‌گيرند و خواسته‌هاي اصيل و دائمى انسانى را دنبال مى‌کنند (ر.ک: همان، ص 59).
    قرآن کريم در آيات متعددى به محدود بودن دنيا و بي‌نهايت بودن آخرت اشاره دارد که انسان به‌حسب طبع مادى خود به زندگى دنياى مادى گرايش دارد و آن را بر آخرت ترجيح مى‌دهد. سپس متذکر مى‌شود که اين کار اشتباه است و اين زندگى آخرت است که بر زندگى دنيا ترجيح دارد: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى» (اعلى: 16ـ17). در اين آيه اشاره‌ شده به اينکه زندگى آخرت «اَبْقى، يعني پايدارتر» است (مصباح يزدي، 1382، ص 165). به‌بيان ديگر، چيزي براى ما لذت‌بخش است که مطلوب ما باشد و شکى نيست که شعاع و خواسته‌هاي ما نامحدود است که در اين دنيا و با امکانات محدودى که در اختيار ما نهاده شده، تأمين نخواهد شد. حال اگر موجودى برخوردار از علم و قدرت بي‌نهايت بود که در پرتو تقرب و اتصال به او ما را نيز سرشار از آن دو صفت مى‌سازد، او بايد بالاترين مطلوب ما باشد.
    آيت‌الله مصباح يزدي می‌فرماید انسانى که به مقام قرب حقيقى مى‌رسد و براى خود هيچ استقلالى نمى‌يابد، ديگر چشم او چشم خدايى، گوش او گوش خدايى و ارادۀ او نيز خدايى مى‌شود. هر علم و لذت و کمال و بهجت و سرورى آنجاست. اينکه آدمى به‌دنبال لذت و خوشى و سعادت مى‌گردد، درواقع دنبال همان مقام مى‌گردد؛ پس آن مقام، هم کمال است و هم محو و فناشدن استقلال‌هاى پندارى! او مى‌يابد که از خود، هيچ ندارد و اين مقام همان مقام قرب است (مصباح يزدي، 1391ب، ص 170).
    موجودى که داراى همۀ صفات جمال و کمال نامحدود و مبدأ و منشأ همۀ کمالات و فضايل است، از هرکس به انسان نزديک‌تر است همان‌گونه که قرآن مي‌فرمايد: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» (ق: 16). موجودى که نياز انسان به او نامحدود و بي‌نهايت است و هرچه و هرقدر انسان بخواهد به او مى‌دهد، «لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ» (ق: 35). موجودى که هيچ حجاب و مانعى بين او و بنده‌اش وجود ندارد و هر وقت انسان بخواهد مى‌تواند با او ارتباط برقرار کند؛ چنان‌که خود فرمود: «أَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنِى» (مجلسى، 1403ق، ج 93، ص 322)؛ و همچنين موجودى که هيچ نقص و کاستى در او وجود ندارد و مبدأ و منتهاى هستى است؛ تنها او اصالت دارد و ساير موجودات و ازجمله وجود ما، طفيلى و عين تعلق و ربط به اوست (مصباح يزدي، 1381، ص 94).
    اميال فطرى انسان که از انسانيت سرچشمه مى‌گيرند و مقتضاى فعليت اخير و صورت نوعيه او هستند، همگى او را به‌سوي بي‌نهايت سوق مى‌دهند و ارضاى کامل آنها جز با رسيدن به مقام قرب الهى و پيوستن به جهان ابدى ميسر نيست (همان، ص 104). بنابراين لذت روحي انسان با جهت‌دهي صحيح به لذت‌هاي ديگر، موجب شکوفايي آنها به‌عنوان کمال مقدمي براي لذت‌هاي اصيل روحي مي‌گردد. يعني هم استعداد لذت‌هاي مقدمي را شکوفا مي‌کند و هم زمينۀ شکوفايي استعداد لذت‌هاي اصيل را فراهم مي‌کند.
    نتيجه‌گيري
    1. لذت حسي دو نقش در کمال انسان ايفا مي‌کند:
    الف) نقش مثبت: ايجاد انگيزه‌ براي تأمين نيازهاي انسان و درنتيجه بقاي وجود او مي‌شود. از طرفي پرداختن صحيح و در حد نياز به لذت‌هاي حسي، باعث آرامش و رفع خستگي و يکنواختي در زندگي دنيوي و ايجاد نشاط براي رسيدن به لذت‌هاي برتر مي‌شود.
    ب) نقش منفي: اکتفا و غرق شدن در لذت حسي بزرگ‌ترين مانع براي شکوفايي استعدادِ درک لذت‌هاي والاى انسانى و دستيابي انسان به کمال است.
    2. لذت خيالي دو نقش در کمال انسان ايفا مي‌کنند:
    الف) نقش مثبت (نقش انگيزشي مثبت در افعال انسان): لذت خيالي از طريق ايجاد انگيزه براي رفتارهاي شايستۀ انسان مي‌تواند زمينه‌ساز خوبي براي کمال انسان باشد.
    ب) نقش منفي: لذت خيالي انسان عامل مهمي براي تسلط شيطان بر انسان و گمراه ساختن او، از طريق آرايش لذت و تزيين گناه است.
    3. لذت عقلي سه نقش در کمال انسان دارد:
    الف) نقش انگيزشي: عامل تحصيل معرفت و ايجاد انگيزه براي درک‌هاي بيشتر و شناخت حقايق هستي و در پايان شناخت خداوند و صفات و افعال او که زمينه و شرط لازم براي اختيار و گزينش و رسيدن انسان به کمال است.
    ب) نقش مديريتي: مانع‌شدن از توجه بيش‌ازحد انسان به لذت‌هاي حسي و مادي و سوق ‌دادن انسان براي درک لذت‌هاي عالي روحي.
    ج) نقش زمينه‌اي (عامل ترجيح لذت‌هاي عالي در تزاحم ميان لذت‌ها) لذت عقلي که موجب تلاش براي کسب علم مي‌شود و شناخت صحيح موجب مي‌شود که انسان در هنگام تزاحم لذت‌ها، با عبور از لذت کم‌اهميت‌تر زمينه رسيدن انسان به لذت روحي را فراهم مي‌آورد که کمال انسان را در پي دارد.
    4. لذت وهمي دو نقش در کمال انسان دارد:
    الف) نقش مثبت: حفظ حالت مکاشفه و مشاهدة جلوة الهي از طريق صورت وهمي آن در نفس انسان، زمينۀ درک تجليات و کمالات بيشتر را فراهم مي‌کند.
    ب) نقش منفي: ايجاد مزاحمت براي نفس انسان و سلب سکون و آرامش آن در راه رسيدن به کمال.
    5. لذت روحي دو نقش در کمال انسان دارد:
    الف) نقش انگيزشي، که قوي‌ترين انگيزه انسان براي رسيدن به کمال حقيقي است که عالي‌ترين و بادوام‌ترين لذت‌ها را براي او در پي دارد.
    ب) نقش مديريتي، که لذت روحي انسان با جهت‌دهي صحيح به لذت‌هاي ديگر موجب شکوفايي آنها به‌عنوان کمال مقدمي براي لذت‌هاي اصيل روحي مي‌گردد؛ يعني با مديريت لذت‌ها هم استعداد لذت‌هاي مقدمي را شکوفا مي‌کند و هم زمينه شکوفايي استعداد لذت‌هاي اصيل را فراهم مي‌کند.
    * این مقاله در همایش بین المللی «علوم انسانی اسلامی در اندیشه علامه محمدتقی مصباح یزدی» پذیرش شده است.

    • ابن‌فارس، احمدبن زكريا، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، قم‏، مكتب الاعلام الاسلامي.
    • ابن‌منظور، محمد‌بن مكرم، 1414ق، لسان العرب‏، بيروت، دار صادر.
    • ازهرى، محمد‌بن احمد، 1421ق، ‏تهذيب اللغة، بيروت‏، دار احياء التراث العربي.
    • بستانى، فؤاد افرام‏، 1375‏، فرهنگ ابجدي، چ دوم، تهران‏‏، اسلامي.
    • جان‌نثاری حسن، 1391، چیستی و مبانی کمال نهایی از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی، پایان‌نامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خميني.
    • جوادی آملی، عبدالله، 1378، فطرت در قرآن، قم، اسراء.
    • راغب اصفهانى، حسين‌بن محمد، 1412ق‏، مفردات ألفاظ القرآن‏، بيروت‏، دارالقلم.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، ط. الثانيه، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
    • عميد، حسن، 1360، فرهنگ عميد، چ سوم، تهران، اميرکبير.
    • فراهيدى، خليل‌بن احمد، 1409ق، كتاب العين‏، قم، هجرت.
    • مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بيروت‏، دار احياء التراث العربي‏.
    • مرتضى زبيدى، محمد‌بن محمد،‏ 1414ق‏، تاج العروس‏، بيروت، دار الفكر.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1381، به‌سوي خودسازي، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1382، به سوي او، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1383، به‌سوي تو، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1384الف، اخلاق در قرآن2، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1384ب، شرح برهان شفا، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
    • ـــــ ، 1387، خودشناسي براي خودسازي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1390، سجاده‌هاي سلوک، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1391الف، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسکندري، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
    • ـــــ ، 1391ب، پيش‌نيازهاي مديريت، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
    • ـــــ ، 1391ج، رساترين دادخواهي و روشنگري، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1394، فلسفه اخلاق، چ سوم، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
    • مصطفوى، حسن‏، 1430ق‏، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم،‏ چ سوم، بيروت، دارالكتب العلميه.
    • معين، محمد، 1371، فرهنگ معين، چ هشتم، تهران، اميرکبير.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عابدی امیرالمومنین، مهدی، نقیب زاده، محمد.(1402) نقش لذت‌طلبی فطری در کمال انسان از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با استناد به آیات قرآن*. فصلنامه معرفت، 32(6)، 9-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی عابدی امیرالمومنین؛ محمد نقیب زاده."نقش لذت‌طلبی فطری در کمال انسان از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با استناد به آیات قرآن*". فصلنامه معرفت، 32، 6، 1402، 9-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عابدی امیرالمومنین، مهدی، نقیب زاده، محمد.(1402) 'نقش لذت‌طلبی فطری در کمال انسان از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با استناد به آیات قرآن*'، فصلنامه معرفت، 32(6), pp. 9-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عابدی امیرالمومنین، مهدی، نقیب زاده، محمد. نقش لذت‌طلبی فطری در کمال انسان از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با استناد به آیات قرآن*. معرفت، 32, 1402؛ 32(6): 9-19