رسانههاي ارتباطجمعي
رسانههاي ارتباطجمعي
و نقش آنها در جامعهپذيري ديني
علي اخترشهر
(دانشآموخته حوزه علميه و دانشجوي دكتري انقلاب اسلامي)
چكيده
جامعهپذيري فرايند انتقال هنجارها و ارزشهاي جامعه به فرد است. در اين فرايند، نقش رسانههاي جمعي در انتقال ارزشها از جامعه به فرد غيرقابل انكار است. حال سؤال اين است كه آيا اصولاً رسانه جمعي ـ مانند تلويزيون و نشريه ـ ميتواند ابزار مناسبي براي انتقال محتواي ديني باشد؟ و تا چه حد ميتواند ارزشها و هنجارهاي ديني جامعه را به فرد منتقل سازد؟ به نظر ميرسد نگاه بينندگان تلويزيون در الگوي غالب و مسلّط، نگاه سرگرم شدن است تا آموختن. در اين وضعيت، كاركردي كه تلويزيون ميتواند بر آگاهيها و رفتارهاي ديني داشته باشد، بيشتر كاركرد «تقويت» است تا ايجاد يا تغيير. اين نگاه گاه ممكن است به نوعي، به عملكرد مطبوعات هم تعميم داده شود. گرچه مطبوعات در مقايسه با تلويزيون، قابليت بيشتري براي ارائه مقولههاي جدّي و فكربرانگيز دارند، اما ممكن است در انعكاس مقولههاي ديني به كاركرد تلويزيون نزديك شوند. در مجموع، ميتوان گفت: رسانهها ميتوانند در جامعهپذيري افراد، نقش مثبتي ايفا كنند و همچون ابزاري مؤثر و كارآمد درخدمت اعتلاي ارزشهاي والاي انساني و پروراندن فضايل اخلاقي قرار گيرند. بنابراين، ميتوان گفت: رسانه جمعي ميتواند در فرايند انتقال ارزشها و هنجارهاي ديني از جامعه به فرد، نقش مؤثري ايفا نمايد و كاركرد رسانه در جامعهپذيري، يك كاركرد تقويتي است.
كليدواژهها: جامعهپذيري، رسانه، روزنامه، تلويزيون، صدا و سيما.
مقدّمه
انسان امروز به لحاظ شرايط حاكم بر زندگي اجتماعي، هرگز نميتواند خود را از وسايل ارتباطجمعي و اخبار دنيايي كه او را دربرگرفته است، مستغني بداند. جهان پهناور در اثر پيشرفتهاي شگرف وسايل ارتباطي، بسيار كوچك جلوه كرده است، به گونهاي كه برخي لقب «دهكده جهاني» بدان داده و براي توصيف نقش تعيينكننده ارتباطات در زندگي اجتماعي انسان، اين برهه را «عصر ارتباطات» نام نهادهاند.
نظام كنترل شده رسانههاي جمعي1 نقش مؤثري در جامعهپذيري ايفا ميكند. رسانههاي جمعي نقش مهمي در ايجاد يكپارچگي و هماهنگي افراد نسبت به نظام سياسي دارند. به نظر لوسين پاي (Lucini Pay) رسانههاي جمعي مناسبترين روش موجود براي جامعهپذيري هستند و عامل قاطع نوسازي به شمار ميروند. به گفته هوستن راني (Hosten rany)، رسانهها در شكل دادن به سمتگيريهاي اصلي و نيز افكار مردم، نقش مستقيمي دارند.2
از سوي ديگر، واژه «جامعهپذيري»3 در اوايل دهه1940 مورد استفاده جامعهشناسان و روانشناسان قرار گرفت. گرچه واژه «تربيت»4 از نظر معنا، به لغت جديد(جامعهپذيري) شبيه بود و هر دو به نوعي بر دخالت فعّال در عرصه زندگي فرد به منظور شكل بخشيدن بدان دلالت داشتند، ولي به قول كورت دانزيگر (Kort Danziyger) تبديل واژه «تربيت» به واژه «جامعهپذيري» صرفا تفسيري لغوي نيست و به معناي بازشدن افق جديدي در علم سياست است. به عبارت ديگر، ما از حيطه فلسفه اخلاق، وارد قلمرو علوم اجتماعي شدهايم. از نظر اين دانشمند، واژه «تربيت» اساسا به ارزش هدفها و فنون توجه دارد،
در حالي كه واژه «جامعهپذيري» به مسئله چگونگي و اثربخشي اشاره ميكند. در چارچوب مطالعات مربوط به جامعهپذيري، مسئله روابط فرد با نظامهاي اخلاقي به طور انتزاعي در نظر گرفته نميشود، بلكه با توجه به هنجارهاي اجتماعي و ارزشهاي فرهنگي، مورد بررسي قرار ميگيرد.5
جايگاه جامعهپذيري در علوم اجتماعي
اگرچه مفهوم «جامعهپذيري» قدمت زيادي ندارد، ولي در چندين رشته از رشتههاي علوم اجتماعي مورد بررسي قرار گرفته است. انسانشناسان، روانشناسان، جامعهشناسان، دانشمندان علوم ارتباطات و محققان علوم سياسي هر كدام روند جامعهپذيري را از ديدگاه خود پيگيري كردهاند.
الف. ديدگاه انسانشناسان
از ديدگاه انسانشناسان، جامعهپذيري به معناي فرهنگپذيري است. از اين ديدگاه، فرهنگ انساني داراي ويژگيهاي خاصي است؛ از جمله اينكه:
- ـ فرهنگ، عامل وحدتبخش ارزشهاي اجتماعي است.
- ـ فرهنگ، تنظيمكننده رفتار انسانها و كنترلكننده غرايز است.
- ـ فرهنگ، متمايزكننده جوامع از يكديگر است.
- ـ فرهنگ آموختني است.
- ـ فرهنگ، حاصل تجربيات و دانش بشري است كه طي قرون و اعصار و طي نسلهاي متمادي فراهم آمده و پيچيدهتر گرديده است.
و سرانجام اينكه ابعاد مادي و معنوي فرهنگ پيوسته در حال تغيير تدريجي است و در مجموع و طي قرون و اعصار، به صورت تحوّلاتي كه دورههاي گوناگون تاريخي بشري را از يكديگر متمايز ميكند، متجلّي ميگردد.6
بدينروي، به دليل آنكه هر فرهنگي داراي نظام منسجمي است، فرهنگپذيري افراد كم و بيش مشابه است. البته تفاوتهاي فردي به طور وضوح، قابل تشخيص است، ولي تماس محوري در اين ديدگاه، مربوط به شباهتهايي است كه بين شخصيتهاي افرادي وجود دارد كه تحت يك مجموعه فرهنگي معيّن بزرگ شدهاند.
از اين ديدگاه، دو نكته را ميتوان نتيجه گرفت:
- 1. فرد اساسا در نظام فرهنگي، منفعل است.
- 2. فرهنگ، مجموعه پيوستهاي است كه محتواي خود را به صورت پيوسته به فرد عرضه ميكند.7
البته بايد توجه داشت بيشتر انسانشناساني كه درباره جامعهپذيري بحث كردهاند، به جوامع ساده و ابتدايي نظر داشتهاند كه در آنجا تغييرات بسيار كم بوده، ولي در جوامع پيچيده امروزي، كه معمولاً بين مجاري اوليه و ثانويه جامعهپذيري تعارضاتي وجود دارند، پذيرش چنين نگرشي به راحتي ممكن نيست.
ب. ديدگاه روانشناسان
در اين ديدگاه، فرايند جامعهپذيري عملي براي كنترل غرايز انساني است و محرّكهاي رواني از طريق آموزش در زمينه يك نظام اجتماعي حاصل ميشود؛8 يعني ما به اين دليل جامعهپذير ميشويم كه بتوانيم غرايز شخصي خود را كنترل كنيم. بدينروي، همانگونه كه فرويد در نظريه مشهور خود مطرح ميكند، «جامعهپذيري يك روند سركوب است و تمدن به قيمت سركوب غرايز پيدا ميشود.»9
در حقيقت، روانشناسان در پي بررسي اين موضوع هستند كه افراد به چه انگيزهاي و از روي چه غرايزي در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي شركت ميكنند. همچنين اين سؤال براي آنها مطرح است كه در فرايند جامعهپذيري فرد، سهم فطرت مهمتر است يا تربيت. به نظر ميرسد بهترين نتيجه علمي اين است كه فطرت و تربيت هر دو در جامعهپذير كردن فرد سهيم هستند.
ج. ديدگاه جامعهشناسان
در اين ديدگاه، جامعهپذيري روندي است كه فرد براي زندگي گروهي آماده ميشود و نقش اساسي در شكلگيري رفتارهاي فرد دارد. «در اينجا، تأكيد بر اين است كه اين موضوع درك شود كه افراد چگونه آموزش ميبينند تا انتظارات هنجاري و نقش گروهي متعلّق به خود را بپذيرند.»10 اين ديدگاه بر واقعيت اجتماعي جامعهپذيري تأكيد دارد كه افراد به وسيله آن، خود را با ساختارهاي «هنجاري» جامعه انطباق ميدهند.
به هر حال، تلقّي برخي از جامعهشناسان از مفهوم «جامعهپذيري» نوعي تعليم و تربيت است. برخي ديگر جامعهپذيري را فرايند انتقال فرهنگ و الگوهاي فرهنگي معرفي نمودهاند؛ يعني جوامع انساني براي ايجاد وحدت و همبستگي جامعه خود، بر يك سلسله از ارزشها، هنجارها و نمادها توافق ميكنند و اين فرهنگ را به شكل الگوهاي فرهنگي به نسل جديد منتقل ميكنند. تعدادي ديگر، جامعهپذيري را به عنوان كاركرد جامعه در حفظ خويش معرفي نمودهاند كه نظام حاكم از طريق انتقال فرهنگ به نسل جديد، به وظيفه حفظ و تداوم خويش اقدام ميكند.
اگر بخواهيم همين تعاريف را در يك دستهبندي مشخص ارائه كنيم، ميتوان به دو نظر كلي انسانشناسان و جامعهشناسان اشاره كرد: انسانشناسان جامعهپذيري را به معناي «فرهنگپذيري» ميدانند. اما جامعهشناسان جامعهپذيري را روندي ميدانند كه ضمن شكل دادن رفتارهاي فرد، وي را براي زندگي بهتر در اجتماع آماده ميسازد. تأكيد اين دسته از جامعهشناسان بر واقعيت اجتماعي «جامعهپذيري» است كه افراد به وسيله آن، خود را با ساختارهاي هنجاري جامعه انطباق ميدهند.
با توجه به اين تعاريف، ميتوان چنين نتيجه گرفت: با عنايت به اينكه «جامعهپذيري» امري مبنايي است ـ يعني فرايند جامعهپذيري در يك جامعه و فرهنگ خاص آن است ـ «جامعهپذيري» عاملي براي انتقال فرهنگ از نسلي به نسل جديد است و همين حركت به ثبات و دوام جوامع و نظام حاكم كمك ميكند، و در يك كلام آنكه: جامعهپذيري فرايند انتقال هنجارها و ارزشهاي جامعه به فرد است.11
اصولاً رسانههاي جمعي ميتوانند ابزار مناسبي براي انتقال محتواي ديني به مخاطبان باشند. اما سؤال اين است كه رسانههاي جمعي تا چه حد ميتوانند ارزشها و هنجارهاي ديني را به فرد منتقل كنند؟
به نظر ميرسد نگاه بينندگان و استفادهكنندگان از تلويزيون در الگوي غالب و مسلّط، نگاه سرگرم شدن است تا آموختن. در اين وضعيت، نقشي كه تلويزيون ميتواند بر آگاهيها و رفتارهاي ديني داشته باشد، بيشتر كاركرد «تقويت» است تا ايجاد يا تغيير. اين نگاه گاه ممكن است به نوعي، به عملكرد مطبوعات هم تعميم داده شود. گرچه مطبوعات در مقايسه با تلويزيون قابليتهاي بيشتري در ارائه مقولههاي جدّي و فكربرانگيز دارند، اما در عين حال، ممكن است در انعكاس مقولههاي ديني، به خصلت تلويزيون نزديك شوند. در مجموع، ميتوان گفت: رسانهها ميتوانند در جامعهپذيري افراد نقش مثبتي داشته و همچون ابزاري مؤثر و كارآمد، در خدمت اعتلاي ارزشهاي والاي انساني و پروراندن فضايل اخلاقي قرار گيرند. بنابراين، ميتوان گفت: رسانههاي جمعي ميتوانند در فرايند انتقال ارزشها و هنجارهاي ديني از جامعه به فرد نقش مؤثري ايفا ميكنند.
وسايل ارتباطجمعي
به مجموعه وسايل غير شخصي براي انتقال پيامهاي سمعي و بصري و مكتوب به مردم در مناطق دور و نزديك گفته ميشود، خواه در سلطه دولت باشند يا نباشند. شاخص اين رسانهها ارتباطاتشان با جمع است.12
اصطلاح «ارتباطات» به تأسيسات و وسايلي اختصاص داده شده است كه وظيفه انتقال افكار و اخبار و رفتارهاي انسان را به عهده دارند؛ و اصطلاح «ارتباط» براي معرفي جريان انتقال و دريافت پيامها به كار ميرود.13
اصطلاح «ارتباطجمعي» مشخصكننده نوع وسايل ارتباطي است كه هدف آن برقراري رابطه با يك مخاطب يا گروه كوچك نيست، بلكه جمع را در نظر دارد.14
وسايل ارتباطجمعي از نظر نوع نيز بسيارند. در واقع، هرچه سبب تسهيل امر ارتباطات ميان انسانها شود و جمع زيادي را مخاطب پيام خود قرار دهد، در اين تعريف جاي دارد. راديو، تلويزيون، خبرگزاريها، مطبوعات، مساجد، و نمازهاي جمعه همگي به نوعي، در زمره وسايل ارتباطجمعي قرار دارند.
اهميت وسايل ارتباط جمعي
رسانهها در زندگي روزمره ما نفوذ ميكنند و محيطي را به وجود ميآورند كه در آن هويّتها شكل ميگيرند. تجربه شخصي با تجربه رسانهها تركيب ميشود و ما زندگي فردي خود را تحت نفوذ هدايتكننده نهادهاي قدرتمند بنا ميكنيم. رسانهها زندگي شخصي و فعاليتهاي عمومي را به يكديگر پيوند ميزنند و آگاهي ما را شكل ميدهند.
رسانهها بهطور مستقيم و غيرمستقيم، بر كودكان تأثير ميگذارند. نيز بر افرادي كه با كودك در ارتباطند تأثير ميگذارند: خانواده، دوستان و سرانجام، كارگران، رهبران سياسي و اجتماعي. همه اينها به نوعي بر كودك نفوذ دارند. رسانهها در شكلگيري آن محيط واقعي كه كودك با آن در كنش است، مؤثرند. رسانهها معمولاً در به وجود آوردن الگوهاي رفتاري بسيار مؤثرند. از سوي ديگر، هويّت گروهي همچنين با تأييد رسانهها شكل ميگيرد و يا ناپديد ميشود.
اهداف وسايل ارتباطجمعي
رسانههاي ارتباطجمعي در جوامع كنوني، به عنوان يكي از مهمترين مظاهر فرهنگي ملتها محسوب ميشوند و نقش مؤثري در انتقال، ارتقا و يا تخريب هويّت فرهنگي جوامع به عهده دارند. اين رسانهها با شيوههاي گوناگون، همانند صدا و تصوير و عكس، براي رسيدن به اهداف خود، تلاش ميكنند.
به طور كلي، براي رسانههاي گروهي، دو نوع هدف الهي و غيرالهي (مادي محض) ميتوان ذكر كرد. در نظامهاي استكباري، رسانهها وسيلهاي براي ساختن افكار توده مردم بر مبناي ارزشهاي مادي محض و در جهت تحقق خواستههاي هيأت حاكم هستند. در نظام اسلامي، رسانههاي گروهي فينفسه هدف نيستند، بلكه همچون ابزاري مؤثر و كارآمد در خدمت اعتلاي ارزشهاي والاي انساني و رشد و تكامل فضايل اخلاقي قرار دارند.15
كاركرد رسانههاي جمعي
وسايل ارتباطجمعي داراي كاركردهاي گوناگوني هستند؛ از جمله:
1. آموزش: وسايل ارتباطجمعي به لحاظ ويژگي منحصر به فردي كه دارند، چنانچه به درستي به كار گرفته شوند، ميتوانند همانند مدرسه و دانشگاه، در تربيت و آموزش افراد جامعه به خوبي عمل كنند. رسانهها حتي از جهاتي نسبت به مدرسه و دانشگاه از امتيازاتي برخوردارند. براي مثال، صحنهآرايي، تنظيم نور، صدا، حركت و حتي برخورداري از قابليتهاي تكرارپذيري برخي از صحنههاي آموزشي به وسيله تلويزيون، ميتوان آموزش را از طريق اين رسانه، با جاذبه بيشتر و كيفيت بهتر ارائه داد.16
مطالعات نشان ميدهند تماشاي ارادي تلويزيون از بين سنين دو و سه سالگي آغاز ميشود و تا حدود سنّي كه كودكان مدرسه را آغاز ميكنند به شدت افزايش مييابد و سپس تا حدي كاهش مييابد. سپس تماشا كردن بار ديگر تا حدود زماني كه كودكان از دوره ابتدايي به دوره اول دبيرستان وارد ميشوند، به سرعت به رشد خود ادامه ميدهد و سپس به طور يكنواخت، تا پايان نوجواني به نقطهاي پايين كاهش مييابد.
2. همبستگي اجتماعي: رسانههاي گروهي با دنبال كردن برخي برنامهها در زمينه تاريخ، زبان و عقايد مذهبي، همبستگي اجتماعي را تقويت ميكنند. وسايل ارتباط جمعي با خنثاسازي توطئه تبليغاتي دشمنان، كه درصدد استيلا و گسترش سلطه و نفوذ خود برميآيند، وسيله مناسبي براي مقابله با دشمنان محسوب ميگردند.
3. اطلاعرساني و انسجامدهي: وسايل ارتباط جمعي، مردم را از رويدادهاي داخلي و خارجي آگاه ميسازند. اينگونه وسايل موجب آگاهي سريع مردم از اوضاع يكديگر و حوادث و رويدادهاي جهان ميشوند. بنابراين، نظام ارتباطي جديد عهدهدار اداره كردن و سازماندادن و حفظ رابطه متعادل بين دو نيروي علم و فناوري در جامعه است، به گونهاي كه جامعه با حفظ استمرار و پايداري خود، توانايي انطباق و دگرگوني را هم داشته باشد.
4. فعاليتهاي فرهنگي، آموزشي و تفريحي: رسانههاي گروهي زمينههاي تفريح و سرگرمي افراد جامعه را در اوقات فراغت فراهم ميآورند. بنابراين، بخشي از كاركرد رسانههاي گروهي تفريح و تفنّن براي افراد جامعه است. اينگونه برنامهها نيز ضمن برخورداري از جنبههاي تفنّني، ميتوانند با فعاليتهاي فرهنگي و آموزشي همراه شوند.
بنابراين، رسانههاي جمعي مردم را در برابر جامعهاي كه بايد به آن مرتبط باشند و به گونه شايستهاي آن را بپذيرند و از ماهيت قواعد و هنجارهاي آن شناخت پيدا كنند، مهيّا مينمايند. اين عمل نيز توسط عنصر جامعهپذيري صورت ميگيرد؛ زيرا:
- اولاً، كودكان به دليل قابليتهاي شناختي كمتر از جامعه، فقدان تجربه زندگي و اين حقيقت كه كودكي دورهاي است كه در سيطره كسب اطلاعات قرار دارد و در برابر پيامها، آسيبپذيري خاصي دارند، به آموزش آنان مبادرت ميورزند.
- ثانيا، محتواي خيالي و داستاني بيشتر رسانهها، به ويژه تلويزيون، هم به دليل همهگير بودن آن و هم به اين دليل كه همواره ساختار نمادين و قلمرو تصويري را با هم تركيب ميكند، يادگيري را افزايش ميدهد.
- ثالثا، مردم از محتواي رسانهها، كه برخي از آنها براي اطلاعرساني يا آموزش در نظر گرفته شدهاند، مطلب ميآموزند.
- رابعا، رسانههاي گروهي، به ويژه تلويزيون، براي جامعه، بخصوص كودكان، به منزله عوامل مهم اجتماعيشدن عمل ميكنند.
رسانه ديني و جامعهپذيري
از آنجايي كه حكومت جمهوري اسلامي مبتني بر دين است، زيرمجموعههاي آن نيز بايد مبتني بر دين باشد؛ بنابراين، محتوايي كه صدا و سيما و رسانههاي عمومي به جامعه ارائه ميدهند بايد يك محتوايي ديني باشد. از اينرو، صدا و سيما بايد در آموزشهاي ديني تلاش بيشتري انجام دهد؛ زيرا صدا و سيما در فرض دولتي بودن آن، رسانهاي است كه عموما به عنوان «نهاد خاص حكومتي» شناخته ميشود. بنابراين، اهميت صدا و سيما و قدرت تأثير و نفوذ آن تا حدّي است كه برخي از صاحبنظران اين رسانه را به مثابه قوّه چهارم و همعرض ديگر قواي مقننّه، مجريه و قضائيه ميدانند. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اصل 157، تمركز در مديريت صدا و سيما را به نحوي كه قواي سهگانه بر آن نظارت داشته باشند مطرح كرده است. اين نگاه به صدا و سيما به منزله نهاد تبليغاتي مؤثر نظام در چارچوب اقتدار وليفقيه و مقام رهبري ميگنجد. اصل 175 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ميگويد: «در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور بايد تأمين گردد.» نصب و عزل رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به دست مقام معظّم رهبري است و شورايي مركّب از نمايندگان رئيسجمهور و رئيس قوّه قضائيه و مجلس شوراي اسلامي (هر كدام دو نفر) بر اين سازمان نظارت دارند. بنابراين، دو گونه نظارت بر عملكرد اين سازمان پيشبيني شده است:
1. نظارت رهبري كه از لحاظ سلسله مراتب، در قانون اساسي برترين نهاد سياسي به شمار ميرود و نظارت آن نيز از نوع «استصوابي» است.
2. نظارت نمايندگان قواي سهگانه مقنّنه، مجريه و قضائيه كه، نظارت «استطلاعي» است؛ زيرا اولاً، با توجه به اصل 75 قانون اساسي، اين قوا زيرنظر مقام رهبري انجام وظيفه ميكنند؛ و ثانيا، به موجب مصوّبه 11/7/1370 مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص نحوه اجراي اصل 175 قانون اساسي در بخش نظارت، نمايندگان قواي سهگانه صرفا نظارت استطلاعي دارند و در روند كار صدا و سيما حق دخالت ندارند و اتخاذ تصميم نهايي در هر دو مورد، با رهبري است.
خوشبختانه پس از انقلاب اسلامي و به ويژه پس از پايان جنگ تحميلي، رسانهها در ايران گسترش زيادي پيدا كردند. با بهرهبرداري از 470 فرستنده جديد و افزايش قدرت فرستندههاي موجود صدا و سيما، پوشش جمعيتي شبكههاي اين بخش، افزايش يافته، به گونهاي كه پوشش جمعيتي شبكههاي اول و دوم سيما به ترتيب ـ از 83 و 69 درصد در سال 1367، به 90 و 83 درصد در سال 1372 افزايش پيدا كرده است. طي همين مدت، توليد برنامههاي شبكه 1 و 2 سيما از 1400 و 990 ساعت در سال 1368 به 1800 و 1100 ساعت در سال 1372 رسيده است.17
از سوي ديگر، از جمله وظايف مهم و خطيري كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر دوش رسانه ملّي گذاشته شده عبارت است از: 1. نشر اسلام؛ 2. تحكيم انقلاب اسلامي؛ 3. اعتدال فرهنگ عمومي؛ 4. زمينهسازي اخلاق و معنويت؛ 5. رشد آگاهيهاي سياسي و اطلاعات سياسي در همه مردم؛ 6. زبان گوياي مديريت جامعه و دستگاه اجراكننده و ادارهكننده كشور و در نهايت، ايجاد جاذبهاي براي اينكه همه اين برنامهها در ذهن و دل مردم به نحو صحيحي جايگزين شود،18 اين يعني: جامعهپذيري. با نگاهي به ارزشهاي مذهبي منعكس شده در مطبوعات و صدا و سيما، ميتوان به اهميت وظايف رسانه ملّي در امر جامعهپذيري اشاره نمود.
1. مطبوعات و اشاعه ارزشهاي ديني
براي اينكه رابطهاي ميان استفاده از رسانهها (تماشاي تلويزيون و روزنامهخواني) با رفتارها و نگرشهاي ديني برقرار شود، بايد به نوع نگرشها يا رفتارها توجه نمود؛ زيرا بعضي از رفتارها ضمن آنكه ديني محسوب ميشوند، رفتار سياسي نيز به شمار ميآيند، و حال آنكه بعضي رفتارهاي ديگر صرفا ديني به حساب ميآيند، نه ديني ـ سياسي؛ مثلاً، شركت در نمازجمعه را ميتوان از نوع اول و نماز يوميّه را از نوع دوم در نظر گرفت. با اين توضيح، در برقراري ارتباط ميان استفاده از رسانهها با رفتارهاي ديني، بايد رفتار ديني ـ سياسي و رفتار ديني صرف را از يكديگر تفكيك كرد؛ چراكه ممكن است تأثير اجتماعي استفاده از رسانهها در افزايش رفتارهاي ديني متأثر از ميزانتعلّقسياسيافرادباشد، نه استفاده از رسانهها.
تقريبا تمام كساني كه احساس تعلّق قوي به نظام سياسي [جمهوري اسلامي ايران] داشتهاند واجد دينداري قوي نيز بودهاند. به عبارت ديگر، طبق يافتههاي نويسنده، هر كه تعلّق سياسياش به نظام سياسي [جمهوري اسلامي ايران] قوي است، ديندارياش نيز قوي است. ولي به هيچ وجه، عكس اين گزاره درست نيست؛ يعني اين گزاره كه هر كه احساس تعلّقش به نظام سياسي قوي نيست ديندارياش نيز قوي نيست.19
از سوي ديگر، در پژوهش ديگر انعكاس ارزشهاي مذهبي در مطبوعات در دو دوره زماني 1363 و 1373 بر اساس تفكيك ارزشهاي غايي و ارزشهاي واسطهاي، تفاوت روزنامهها از نظر ميزان انعكاس ارزشها و نتايج حاصل از اين يافتهها مطرح شده است. بر اساس اين محاسبه، توزيع ارزشهاي منعكس شده در روزنامهها در سالهاي 1363 و 1373 به شرح جدول ذيل است:20
نوع ارزش | |||||
ارزش غايي | ارزش واسط و خاص | کل ارزش | |||
ارزش | تعبد و بندگي خدا |
روزنامه هاي سال 1363 روزنامه هاي سال 1373 کل روزنامه ها |
6.93 3.54 4.56 |
0.69 0.91 0.85 |
7.62 4.45 5.40 |
اسلام ناب |
روزنامه هاي سال 1363 روزنامه هاي سال 1373 کل روزنامه ها |
0.46 0.50 0.49 |
0.13 0.15 0.14 |
0.59 0.65 0.63 |
|
تعظيم شعائر |
روزنامه هاي سال 1363 روزنامه هاي سال 1373 کل روزنامه ها |
0.59 0.86 0.78 |
1.14 1.20 1.18 |
1.73 2.06 1.96 |
|
انس با قرآن |
روزنامه هاي سال 1363 روزنامه هاي سال 1373 کل روزنامه ها |
0.39 0.38 0.39 |
0.42 0.79 0.68 |
0.81 1.18 1.07 |
جدول (1) توزيع درصد ارزشهاي مذهبي در روزنامهها بر حسب سال به تفكيك نوع ارزش21 بر اساس ارقام جدول مذكور، بيشترين ميزان ارزشها مربوط به تعبّد و بندگي خداست و پس از آن، تعظيم شعائر. روزنامههاي كيهان و رسالت در سال 1373 و روزنامه جمهوري اسلامي در هر دو دوره سال 1363 و 1373 توجه زيادي به موضوعات مذهبي داشتهاند. روزنامههاي همشهري 1373، سلام 1373، ابرار 1373، و كيهان 1363 توجه كمي به ارزشهاي مذهبي داشتهاند و توجه اطلاعات به ارزشهاي مذهبي در هر دو دوره 1363 و 1373 متوسط بوده است.
يكي از مواردي كه ميتواند به بررسي رابطه رسانهها و دين كمك كند، انعكاس مراسم عزاداري ايّام محرّم در رسانههاست. اين مراسم به صورت سنّتي از طريق شركت افراد در مراسم سخنراني و سينهزني در مساجد و تكايا و راهاندازي دستههاي عزادار در محلّات و يا تماشاي آن از طريق حضور در محل اين مراسم، صورت ميگيرد.
بررسي مطالب دو روزنامه كيهان و شرق در دهه اول محرّم 1427 (بهمن 1384) نشاندهنده آن است كه درصد زيادي از حجم صفحات روزنامه كيهان به رويدادهاي انقلاب و دهه فجر اختصاص داده شده و تيترهاي اصلي اين روزنامه مربوط به پرونده هستهاي ايران است و همانگونه كه از آمار ارائه شده در جدول استنباط ميشود، به طور متوسط، در تمام شمارهها، مطالب و تصاويري به اين ايام محرّم اختصاص داده شده است. از سوي ديگر، مطالب مربوط به انقلاب را با دهه محرم تلفيق كرده و با نزديك شدن به تاسوعا و عاشورا، حجم مطالب نيز در صفحات روزنامه كيهان افزايش يافته است. اگرچه بيشتر مطالب چاپ شده در اين روزنامه در حوزههاي سياسي، رسانه، خانواده و غير اينها با دين گره خورده است.
روزنامه شرق در دهه اول محرّم هيچ تغييري در روند مطالب چاپي خود ايجاد نكرده است و در روزهاي اول و دوم بجز ذكر تاريخ قمري در كنار تاريخ شمسي و ميلادي نشانه ديگري ديده نميشود. در روز جمعه چهارم محرّم، ويژهنامهاي به چاپ رسيده كه چهار صفحه آن به مطالب و تصاوير مرتبط به اين واقعه اختصاص داده شده است.
اما گذشته از حجم مطالب، نگاه دو روزنامه شرق و كيهان به دهه محرم و قيام عاشورا متفاوت است. چگونگي برگزاري عاشورا، شيوه مداحي، نوع عزاداريها و مواردي از اين قبيل در كيهان بيشتر منعكس شده است. در بخشي از اين روزنامه، همه روزه برنامهاي از مراسم عزاداري و سخنرانيها در مكانهاي متفاوت و يا پخش آنها از صدا و سيما اعلام شده است.
از سوي ديگر، روزنامه شرق با رويكرد اصلاحطلبانه و روشنفكرانه به عاشورا نگاه كرده و نهضت عاشورا و قيام امام حسين عليهالسلامرا تجزيه و تحليل نموده و از منظر جامعهشناختي، مردمشناسي و معرفتشناسي، به موضوع نگاه كرده است. اين روزنامه امام حسين عليهالسلام را در قامت يك اصلاحطلب معرفي ميكند!
علاوه بر اين، عكسهاي چاپ شده در روزنامه كيهان غالبا نمايي بسته از انبوه عزاداران را به تصوير ميكشد؛ دستهها و هيأتهاي عزاداري كه در خيابانها حضور دارند يا افرادي كه در تهيه و تدارك لوازم مورد نياز مراسم اين ايام هستند. همچنين از عكسهاي تلفيقي محرّم و انقلاب نيز استفاده شده است؛ تصاويري از عزاداريهاي زمان انقلاب كه با ايجاد همبستگي در ميان مردم، به نوعي موجبات پيروزي حق بر باطل را فراهم كردند.
در مجموع، گرچه از لحاظ كمّيت، مطالب مذهبي روزنامه كيهان برتري دارد، ولي در ميزان عكسها و تصاوير چاپ شده، برابري وجود دارد، با اين تفاوت كه در عكسهاي روزنامه شرق، وحدت و همبستگي كمتري به چشم ميخورد. بدينروي، روزنامههاي شرق و كيهان به عنوان دو رسانه با دو ديدگاه متفاوت در بطن يك جامعه، حتي رويدادها و اعتقادات ديني را هم در جهت اهداف خود معرفي ميكنند. رويكردي كه كيهان به دهه محرّم و واقعه عاشورا دارد در جهت ايجاد همبستگي هر چه بيشتر در جامعه، حضور هر چه بيشتر در صحنههاي مذهبي و به دنبال آن، تثبيت و تأييد نظام است. اما نگاه شرق به دين، به عنوان يك نظام اعتقادي است كه ميتواند اصلاحگر و نجاتبخش باشد و مناسك مذهبي به صورت حاشيهاي مورد توجه قرار گرفته است، و حال آنكه در روزنامه كيهان مراسم و مناسك پررنگتر نشان داده شده است.
ايام هفته روزنامه | روز اول | روز دوم | روز سوم | روز چهارم | روز پنجم | روز ششم | روز هفتم | روز هشتم |
کيهان | 2.5٪ | 4.8٪ | 11٪ | 6.5٪ | 7.1٪ | 4.7٪ | 28٪ | |
شرق | 0٪ | 0٪ | 0٪ | 12٪ | 0٪ | 0٪ | 0٪ | 4٪ |
جدول (2) مقايسه ميزان محتواي مذهبي (دهه محرّم) در دو روزنامه كيهان و شرق سال 1384 22
2. صدا وسيما و اشاعه ارزشهاي ديني
تلويزيون در نگاه كلان، يكي از نمادهاي نوين جامعه است كه مورد توجه بيشتر مردم و مديران قرار دارد؛ زيرا اين رسانه با هزينه و زمان كمتري قابل حصول است. هر خانهاي با خريداري يك دستگاه تلويزيون، امكان ارتباط با جهان خارج از خانه را پيدا ميكند. مخاطب اين رسانه ديگر نيازي به مشاركت و صرف هزينه و وقت براي تهيه برنامههاي تلويزيون نميبيند. او از رسانهاي نسبتا مجاني امكان هر نوع استفادهاي را پيدا كرده است. زمان، ميزان و نوع مصرف برنامههاي تلويزيون تا حدّي در اختيار مخاطب است.
تلويزيون ايران چون دولتي است، اهداف خاص سياسي را دنبال ميكند، اگرچه كاركرد و ايدئولوژيكي نيز دارد. بنابراين، تلويزيون ايران تلاش ميكند بين سه نهاد اجتماعي تعامل برقرار كند: دولت، خانواده و دين. بنابراين، رسانه مزبور ميكوشد در برنامههاي خود جهتگيري ديني داشته باشد. با نگاهي كلي به برنامههاي تلويزيون، سهم قابل توجه برنامههاي ديني در مقايسه با برنامههاي معمولي مشخص ميشود. راديو قرآن، مناسبتهاي ديني و تفسير و احكام ديني از اصليترين برنامههاي ديني هستند. از سوي ديگر، سعي بر اين است كه برنامههاي سرگرمكننده نيز جهتگيري ديني داشته باشند.
همانگونه كه قبلاً اشاره شد، پس از پيروزي انقلاب
اسلامي ايران، صداوسيما به منظور نيل به اهداف فرهنگي
(ديني ـ اخلاقي) نظام اسلامي، مشي خاصي را در برنامههاي خود در پيش گرفته است. بدينروي، بايد ارزشها، نگرشهاي غربي و به طور كلي عناصر فرهنگ سكولار را از برنامههاي خود حذف و عناصر فرهنگي و ديني برآمده از ايدئولوژي اسلامي را جايگزين كند تا بتواند به انتظارات جديد و ديني جامعه ايران پاسخ دهد. از اينرو، مهمترين اهداف رسانه ديني پس از انقلاب اسلامي را ميتوان موارد ذيل دانست:
1. تعميق و ارتقاي معرفت و ايمان روشنبينانه، اخلاق فاضله و رفتار ديني خالصانه آحاد جامعه و حفظ و اعتلاي فرهنگ و هويّت ايراني ـ اسلامي؛
2. ريشهدار كردن شناخت و باور عمومي به ارزشها و بنيانهاي فكري انقلاب و نظام اسلامي و ولايت فقيه؛
3. مصونيت بخشيدن به اذهان عمومي جامعه در قبال تأثيرپذيري از موج مخرّب تهاجم فرهنگي و فكري بيگانه ـ به ويژه سكولاريزم ـ گرايشهاي الحادي و مادي و فرهنگ ليبراليزم غربي.23
از سوي ديگر، شواهد و ارقام مربوط به جهتگيري كلي صدا و سيماي جمهوري اسلامي، بودجه و نوع و حجم برنامههاي توليد شده در تلويزيون ايران نشاندهنده اهميت فراوان دين و دينداري در كشور ماست. بر اساس ارقام مندرج در مجموعه آماري فعاليتهاي فرهنگي وزارتخانهها و سازمانها و نهادهاي دولتي در سال 1380 تحت عنوان «گزارش فرهنگي كشور» (گزارش فرهنگي كشور 1382)، در سال 1380 از كل برنامههاي توليد شده در شبكه يك تلويزيون (4458 ساعت) 7/15 درصد معارف اسلامي و 40 درصد درباره ارزشهاي دفاع مقدّس بوده است. سهم مقولههاي اجتماعي، اطلاعات عمومي، اقتصادي، تاريخي، سياسي، علم و فن، فرهنگي و ورزش و تفريحات ـ به ترتيب ـ 27، 6/4، 7/3، 4/1، 5/16 و 8/1 درصد بوده است.24
سهم معارف اسلامي در كل شش شبكه و در مجموع شبكههاي استاني ـ به ترتيب ـ 18 و 16 درصد بوده است. گرچه اين ارقام به خودي خود گوياي اهميت توليد برنامههاي ديني هستند، اما بايد اشاره كرد كه تقسيم موضوع برنامهها كاملاً محتواها را از هم جدا نميكند و ممكن است بخشي از برنامههاي فرهنگي يا برنامههاي تاريخي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم حاوي آموزش يا اطلاعات و يا ارزشهاي ديني باشد. بر اساس سياستهاي كلي در توليد برنامههاي سرگرمكننده تلويزيوني (مانند مجموعهها يا مسابقه و سرگرمي) محتوا نميتواند آشكارا با تعليمات، ارزشها و احكام ديني مغايرت داشته باشد و حتي در بعضي موارد، مثل برنامههاي مسابقه هوش و آگاهي، پرسشهايي كه از داوطلبان و شركتكنندگان پرسيده ميشود، مربوط به آگاهيهاي ديني است.
اگرچه اين امر در شهرهايي مثل يزد، قم، مشهد و اصفهان با اينكه ميزان تماشاي تلويزيون در اين شهرها در حدّ متوسط است، اما از تأثيرات مذهبي بالايي برخوردارند و اين به خاطر وجود اماكن زيارتي مذهبي و به تبع آن، مشاغل و حرفهاي مذهبي و نيز وجود حوزههاي علميه در اين شهرهاست.
رابطه تلويزيون و پايبندي به فرهنگ ديني بر اساس جامعهپذيري
همانگونه كه اشاره شد، تلويزيون به عنوان يكي از رسانههاي جمعي در ارتقاي فرهنگ ديني نقش مهمي دارد. مطالعه موردي در اينباره ميتواند در اثبات نقش رسانه جمعي در جامعهپذيري مؤيد سخن مزبور باشد.25
1. ميزان پخش برنامههاي ديني از صدا و سيما
سال | ساعت | ميزان رشد نسبت به پيش از انقلاب |
1348 | 14440 | ــــــــــــــ |
1368 | 91975 | 6.36 برابر |
1377 | 361854 | 25.05 برابر |
جدول (3) ميزان پخش برنامههاي ديني از صدا و سيما26
2. ميزان تماشاي تلويزيون توسط پاسخگويان
همانگونه كه در جدول (4) درج شده، 5/76 درصد از كل پاسخگويان بين صفر تا 20 ساعت، 6/18 درصد بين 21 تا 40 ساعت، 5/2 درصد بين 41 تا 60 ساعت، 1/1 درصد بين 61 تا 80 ساعت و 4/1 درصد بين 81 تا 98 ساعت در هفته تلويزيون تماشا كردهاند. ميانگين تماشاي تلويزيون كل پاسخگويان 55/12 ساعت در هفته بوده است. اين ميانگين در زنان پاسخگو (23/15) بيش از مردان پاسخگو (62/10) است.27
ميزان تماشا بر حسب ساعت در هفته | زن | مرد | کل | |||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | |
0-20 | 109 | 71.7 | 171 | 79.9 | 280 | 76.5 |
21-40 | 31 | 20.4 | 37 | 17.3 | 68 | 18.6 |
41-60 | 7 | 4.6 | 2 | 0.9 | 90 | 2.5 |
61-80 | 2 | 1.3 | 2 | 0.9 | 4 | 1.1 |
81-98 | 3 | 2 | 2 | 0.9 | 5 | 1.4 |
جمع | 152 | 100 | 214 | 100 | 336 | 100 |
ميانگين | 15.23 | 10.62 | 12.55 |
جدول (4) توزيع فراواني ميزان تماشاي تلويزيون توسط پاسخگويان (366=N)28
3. رابطه تماشاي تلويزيون با پايبندي فرهنگي
ميزان تماشاي تلويزيون توسط كل پاسخگويان با پايبندي ديني (به ميزان ++ 153/0 = r) و با پايبندي فرهنگي غيرمستقيم آنان (به مقدار ++ 11/0= r) رابطهاي معنيدار نشان داده است. جهت ضرايب همبستگي نشان ميدهد هرچه پاسخگويان بيشتر تلويزيون تماشا ميكردند پايبندي ديني و پايبندي فرهنگي غيرمستقيم بالاتري داشتهاند. (نمودار 1)
نمودار (1) رابطه پايبندي ديني و پايبندي فرهنگي غيرمستقيم با تماشاي تلويزيون
متغيرها | پاي بندي ديني | پاي بندي غيرمستقيم | |
ميزان
تماشاي تلويزيون |
زنان و مردان
کل |
0.181=r
+ 0.153=r ++ |
0.161=r
0.11=r |
جدول(5) رابطه ميزان تماشاي تلويزيون با متغيرهاي وابسته، به تفکيک جنسيت29
4. برنامه تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان
بيشترين تعداد پاسخگويان (56 درصد) مجموعهها و فيلمهاي تلويزيون، 5/33 درصد اخبار، 4/25 درصد برنامههاي ورزشي، 8/16 درصد برنامههاي علمي، فني، آموزشي و هنري، 9 درصد سرگرمي، كارتون، جُنگ، 8/4 درصد برنامههاي سياسي و اقتصادي، 8/4 برنامههاي مستند، 3/3 درصد برنامههاي اجتماعي و خانواده و 2/1 درصد برنامههاي فرهنگي، مذهبي و انقلابي تلويزيون را تماشا ميكردهاند و 1/2 درصد نيز پاسخ ديگري ذكر نمودهاند. (جدول 6)
نكته قابل توجه اينكه در هر يك از برنامههاي ذيل، توجه به امر دين از 50 الي 70 درصد بوده است. به عبارت ديگر، اگر ـ مثلاً ـ 56 درصد مردم به مجموعه تلويزيوني يا فيلمي توجه ميكنند، محتواي آنها به لحاظ شاخصهاي ديني 50 الي 70 درصد است.
میزان تماشا بر حسب ساعت در هفته | زن | مرد | کل | |||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | |
مجموعه تلویزیونی، فیلم | 109 | 77.3 | 78 | 40.4 | 187 | 56 |
اخبار | 36 | 25.5 | 76 | 39.4 | 112 | 33.5 |
ورزشی | 10 | 7.1 | 75 | 38.9 | 85 | 25.4 |
علمی، فنی، آموزشی، هنری | 21 | 14.9 | 35 | 18.1 | 56 | 16.8 |
سرگرمی، کارتون، جنگ | 15 | 10.6 | 15 | 7.8 | 30 | 9 |
سیاسی، اقتصادی | 4 | 2.8 | 12 | 6.2 | 16 | 4.8 |
مستند | 7 | 5 | 9 | 4.7 | 16 | 4.8 |
اجتماعی، خانواده | 8 | 5.7 | 3 | 6.1 | 11 | 3.3 |
فرهنگی، مذهبی، انقلابی | 4 | 2.8 | 0 | 0 | 4 | 1.2 |
غیره | 3 | 2.1 | 4 | 2.1 | 7 | 2.1 |
جدول (6): توزيع فراواني انواع برنامههاي تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان (366= N)30
5. رابطه نوع برنامههاي تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي فرهنگي31
پاسخگوياني كه فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني را مطرح كردهاند (+++ 09/3=T) و آنها كه برنامههاي اجتماعي و خانوادگي را عنوان نمودهاند (+++ 428/7ـ =T) نسبت به كساني كه اين برنامه را نام نبردهاند، ميانگين پايبندي ديني بيشتري دارند. همچنين افرادي كه به برنامههاي ورزشي تلويزيون بيشتر علاقه داشتند پايبندي ديني كمتري داشتند نسبت به كساني كه به اين برنامهها علاقه نداشتند.
مقايسه مقادير T در جدول (7) حاكي از تأثير بيشتر تماشاي برنامههاي اجتماعي و خانوادگي تلويزيون بر پايبندي ديني پاسخگويان است:
نوع برنامه تلويزيونگروهها | گروه ها | تعداد | ميانگين پايبندي ديني | مقدار T | معناداری |
فیلم و مجموع تلویزیونی | نمی بیند | 136 | 81.7721 | 3.09 - | +++ |
می بیند | 180 | 88.444 | |||
ورزشی | نمی بیند | 234 | 87.0214 | 2.365 | ++ |
می بیند | 82 | 81.439 | |||
اجتماعی خانوادگی |
نمی بیند | 205 | 84.9541 | 7.428 - | +++ |
می بیند | 111 | 102.7273 |
جدول (7) رابطه نوع برنامههاي تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي ديني (366=N)32
نمودار (2) رابطه نوع برنامههاي تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي
6. رابطه نوع برنامه تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي فرهنگي غيرمستقيم33
از ميان برنامههاي تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان، تنها برنامههاي اجتماعي و خانوادگي با پايبندي فرهنگي غيرمستقيم رابطهاي معنادار نشان داده است. مقدار T و سطح معناداري در اين رابطه (++041/3ـ =T) است؛ يعني پاسخگوياني كه به برنامههاي اجتماعي و خانوادگي تلويزيون علاقه نشان دادهاند پايبندي فرهنگي غيرمستقيم بالاتري داشتهاند نسبت به كساني كه به اين برنامهها تمايلي نداشتند. (جدول 8)
نوع برنامه تلویزیونی | گروه ها | تعداد | میانگین پایبندی دینی | مقدار T | معناداری |
اجتماعی خانوادگی | نمی بیند | 304 | 2.3322 | 3.041 - | ++ |
می بیند | 11 | 3.5455 |
جدول (8) رابطه نوع برنامه تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي فرهنگي غيرمستقيم (366=N)34
نمودار (3) رابطه نوع برنامه تلويزيوني مورد علاقه پاسخگويان با پايبندي فرهنگي غيرمستقيم
7. رابطه برنامه ديني با ميانگين رضايت افراد از برنامه ديني صدا و سيما
نتايج به دست آمده نشان داد كه بين ميزان رضايت از برنامههاي راديو و تلويزيون با ميزان انتظار ديني جامعه ديني نوعي رابطه مثبت وجود دارد؛ به اين معنا كه با افزايش رضايت از رسانه، ميزان برآورده شدن انتظارات در ميان پاسخگويان نيز بالاتر ميرود.
خیلی کم | کم | تا حدی | زیاد | خیلی زیاد | جمع | ||
میزان استفاده | 35.6 | 3.33 | 24.2 | 2.5 | 2.2 | 100 | |
میزان رضایت | 26.7 | 30.8 | 3.33 | 5.8 | 3.3 | 100 |
جدول (9) ميزان استفاده و رضايت از برنامههاي ديني صدا و سيما35
برنامه دینی | میانگین رضایت |
مسابقات دینی برنامه های دین پاسخ گویی به پرسش های دینی و شرعی نماز جمعه تواشیح و سروده های مذهبی اذان نوحه و مداحی مراسم مذهبی برنامه های سوگواری نماهای زیبا از اماکن مذهبی زندگی نامه ائمه اطهار علیهم السلام تلاوت قرآن بیان معارف قرآنی و آموزش و تفسیر آن اشاعه ارزش های اسلامی شناساندن شخصیت های دینی و مذهبی تفسیر مسائل دینی |
2.58 2.68 2.74 3.03 3.89 3.51 3.13 3.15 3.15 2.98 3.14 2.95 2.77 2.76 2.72 2.62 |
میانگین | 2.95 |
جدول (10) ميانگين برآورده شدن انتظارات افراد از برنامههاي ديني صدا و سيما به تفكيك برنامه
آسيبشناسي رسانههاي جمعي و جامعهپذيري
از مهمترين آسيبها و چالشهايي كه موجب ميشود رسانههاي گروهي در حكومت ديني به وظايف خود عمل نكنند، و امر جامعهپذيري به كندي صورت بگيرد، عبارتند از:
1. فقدان آموزش صحيح فرهنگ ديني به جامعه توسط كارگزاران رسانههاي جمعي؛
2. فقدان تبليغات و برنامههاي مذهبي براي تقويت دينداري و حفظ ايمان مذهبي جوانان در زندگي؛
3. فقدان تبليغ در خصوص مأنوس ساختن جوانان به فرهنگ و معارف قرآني در زندگي روزمرّه؛
4. معرفي نكردن شيوههاي حفظ شخصيت و متانت در خانواده، مدرسه و محيط اجتماعي به نسل جوان؛
5. استفاده نكردن از زبان هنر در خصوص تقويت فضيلتهاي رفتاري در سجاياي اخلاقي جوانان؛
6. همسو نبودن رسانهها با ديگر عوامل جامعهپذيري سياسي در تقويت وظايف خود؛
7. القاي عناصر فرهنگ بيگانه و تبليغ ارزشهاي فاسد جوامع غربي؛
8. تبليغ مسائل خلاف خواست نظام سياسي اسلام؛
9. وارونه جلوه دادن حقايق و واقعيتها، تحريف واقعياتآنها، و ارائهآنهابر خلاف ارزشهاي ديني جامعه؛
10. همراهي با جريانهاي ناسالم و سياستهاي غيرعادلانه؛
11. نشر اكاذيب در امور سياسي و بزرگنمايي برخي مسائل و انتشار اخبار مشكوك؛
12. بيقيدي نسبت به نظام سياسي جامعه و تجاوز بدان و تبليغ غيرمستقيم عليه آن؛
13. زمينهسازي و اقدام عليه امنيت داخلي؛
14. تبليغ به نفع مخالفان نظام و تبرئه نمودن آنها از اعمالي كه بر ضرر نظام اسلامي انجام دادهاند.
15. اظهار عقايد سياسي و ابراز مخالفت؛
16. هدايت امواج تبليغاتي به منظور فريب مخاطب؛
17. تخريب موقعيت و مرتبه اجتماعي افراد و گروههاي طرفدار نظام؛
18.تخريببرخيچهرههايسياسيبهنفعديگرچهرهها؛
19. ژرف ساختن و گسترش شكاف ميان گفتمانها و ايفاگران نقشهاي سياسي در جامعه؛
20. تعريف و تبثيت «خودي» و «غيرخودي»هاي كاذب دروني؛
21. حاشيهزدايي و وارد متن كردن هويّتهاي فردي و جمعي افراد سياسي فراموش شده؛
22. استفادهابزاري از رسانهبرايفشاربر افكار عمومي.
خلاصه و نتيجه
از مطالعات انجام شده، ميتوان نتيجه گرفت:
اولاً، كاركرد سياسي رسانههاي جمعي در امر جامعهپذيري كاركردي تقويتي است.
ثانيا، در يك جامعه ديني با حكومت ديني، در بحث رابطه استفاده از رسانهها با رفتارهاي ديني، بايد رفتار ديني ـ سياسي و رفتار ديني صرف را از هم تفكيك كرد؛ چراكه ممكن است تأثير اجتماعي استفاده از رسانهها در افزايش رفتارهاي ديني، متأثر از ميزان تعلّق سياسي افراد باشد، نه استفاده از رسانهها.
ثالثا، حتي در چنين جامعهاي، طرح مسائل فرهنگي از جمله موضوعات و ارزشهاي مذهبي در كل رسانهها و در بين رسانههاي مختلف، داراي نوسان است و ممكن است با نزديكي يا دوري آنها از اولويتهاي سياسي مرتبط باشد. رويكرد رسانهها به موضوعي مثل دهه محرّم و واقعه عاشورا ممكن است در جهت ايجاد همبستگي هر چه بيشتر در جامعه و تثبيت و تأييد نظام سياسي و يا با هدف اصلاحگري و انتقاد سياسي و اقتصادي باشد.
رابعا، جهتگيري (حداقل) رسانههاي چاپي به سمت جامعهپذيري ارزشهاي مذهبي كم است، ولي گرايش آنها به سوي بيان كليات و ارزشهاي كلي و غايي زياد است. به بيان ديگر، ارزشها و هنجارهاي مذهبي كمتر عملياتي و ملموس و قابل مشاهده ميشوند.
خامسا، تأثير احتمالي محتواي ديني رسانهها ـ به ويژه تلويزيون ـ مشروط و مقيّد به ميزان استفاده، انگيزهها، نيازها و ويژگيهاي مخاطبان است. بنابراين، ميتوان گفت: مراد از رسانه در حكومت جمهوري اسلامي، توليد و پخش مفاهيم و ارزشهايي است كه يا مضامين اسلامي دارند يا كمك ميكنند كه روند مفاهيم و ارزشهاي ديني به ذهن بيننده و شنونده القا شوند. براي مثال، آگهيهاي مذهبي و اعلاميههاي مندرج در راديو و تلويزيون از مهمترين ابزارهاي اعلام زمان برگزاري جلسات مذهبي به شمار ميآيند. برگزاري دعاي كميل و پخش مستقيم آن از طريق تلويزيون در شبهاي جمعه، دعاي ندبه هر صبح جمعه و مانند آن حاكي از اين است كه صدا و سيما در جمهوري اسلامي به دنبال روند جامعهپذيري ديني در جامعه است.
-
پى نوشت ها
1ـ مراد از «رسانه جمعى» در اين مقاله، مطبوعات و صدا و سيما تلويزيون است.
2ـ عبدالرحمن عالم، بنيادهاى علم سياست تهران، نشر نى، 1375، ص 122.
3. socialization.
4. education.
5. Kurt Danziger, Socialization (London, Penguin, 1973), p. 15.
6ـ محمود روحالامينى، زمينه فرهنگشناسى تهران، عطار، 1367، ص 16ـ26.
7. D. A. Kavanagh, Political Culturee (London, 1972), p. 170-173.
8ـ ملوين ال. دفلور و ديگران، مبانى جامعهشناسى، ترجمه حميد خضرنجات شيراز، دانشگاه شيراز،1371، ص 177.
9ـ علىاكبر كمالى، بررسى مفهوم جامعهپذيرى سياسى تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1374، ج 1، ص 24.
10ـ ملوين ال. دفلور و ديگران، پيشين، ص 176.
11ـ على اخترشهر، جامعهپذيرى سياسى در حكومت دينى تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1386، ص 100.
12ـ على آقابخشى و ديگران، فرهنگ علوم سياسى تهران، مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1375، ص 231.
13ـ مهدى محسنيان راد، ارتباطشناسى تهران، سروش، 1374، ص 49.
14ـ ژان كازنو، جامعهشناسى وسايل ارتباطجمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى تهران، اطلاعات، بىتا، ص 21.
15 و 16ـ باقر ساروخانى، جامعهشناسى ارتباطات تهران، اطلاعات، بىتا، ص 83 / ص 71.
17ـ محمّدرضا رسولى، «نقشآموزى راديو در ايران»، رسانه 8 زمستان 1370، ص 70ـ75.
18ـ احمد رزّاقى، اهميت و ضرورت تبليغات با الهام از رهنمود رهبر انقلاب اسلامى تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1371، ص 34.
19ـ محمّدرضا طالبان، «تعهد مذهبى و تعلّق سياسى»، نامه پژوهش 20،21 بهار و تابستان 1373، فصلنامه تحقيقات فرهنگى، ص 18.
20ـ محمّدرضا جوادىيگانه،«بررسىارزشهاىمذهبى منعكس شده در مطبوعات1363و1373»، نامه پژوهش 20و21، ص 136.
21ـ على اخترشهر، پيشين، ص 257.
22ـ عليرضا دهقان، «مطبوعات، تلويزيون و ديندارى در ايران»، رسانه 69 بهار 1386، ص 137.
2323و24ـ مركز طرح و برنامهريزى صداوسيما، اهداف، محورها، اولويتها و سياستهاى توليد، تأمين و پخش سال 1384 تهران، مبلّغان، بىتا، ص 10.
25ـ على اخترشهر، پيشين، به نقل از: محمّدصادق مهدوى، سنجش جامعهشناختى آسيبشناسى فرهنگى دانشجويان تهران، دانشگاه شهيد بهشتى، 1379، ص 222ـ225.
26ـ اعظم راددراد، تعامل دين و رسانه، دين رسانه تهران، بىنا، 1384، ص 215.
27ـ على اخترشهر، پيشين، به نقل از: محمّدصادق مهدوى.
28ـ على اخترشهر، پيشين، ص 235.
29 و 30 و 31 و 32 و 33 و 34ـ همان، ص 227.
35ـ محمّدرضا جوادى يگانه، رضايت مخاطبان رسانه دينى، دين و رسانه تهران، طرح آينده، 1386، ص 114.