تحليل رفتار انتخاباتي؛
تحليل رفتار انتخاباتي؛
موردشناسي انتخابات نهم رياست جمهوري
محسن رضواني
(دانشآموخته حوزه علميه و دانشجوي دكتري علوم سياسي)
چكيده
تحليل انتخابات با عواملي پيوند دارد كه رفتار انتخاباتي را شكل ميدهند. در ميان نظريههاي گوناگون تحليل رفتار انتخاباتي، نظريههايي بر اهميت هويّت حزبي و دلبستگيهاي هميشگي تأكيد ميكنند؛ نظريههايي بر اهميت عضويت گروهي و صفبندي اجتماعي تأكيد دارند؛ نظريههايي مبتني بر انتخاب عقلاني و محاسبه منافع شخصي است؛ و نظريههايي كه معتقدند انتخابهاي فردي به وسيله تدبير و كنترل ايدئولوژيكي شكل ميگيرند. نويسنده مقاله حاضر درصدد است با استفاده از موردشناسي انتخابات نهم رياست جمهوري، رفتار انتخاباتي در جمهوري اسلامي ايران را، به ويژه در دهه اخير، بر اساس نظريه انتخاب عقلاني مورد تجزيه و تحليل قرار دهد.
كليدواژهها: انتخابات، رفتار انتخاباتي، انتخاب عقلاني، رياست جمهوري.
مقدّمه
مشاركت انتخاباتي به عنوان يكي از گونههاي مهم مشاركت سياسي، جايگاه ويژهاي در مباحث جامعهشناسي سياسي به طور عام، و جامعهشناسي انتخابات به طور خاص دارد. تحليل رفتار انتخاباتي يكي از كارويژههاي اساسي جامعهشناسي انتخابات است كه پژوهشگران تاكنون با مطالعه انتخابات گوناگون توانستهاند الگوهاي متعددي در تحليل رفتار انتخاباتي ارائه دهند. مطالعه رفتار انتخاباتي خاص با توجه به الگوهاي ارائه شده در اين باب، كار محقق را نظاممند و تا حدي آسان ميگرداند. با اين حال، گرچه پديده «انتخاب» به مفهوم سياسي امروزي، پديدهاي است نوين و خاستگاه تمدني در غرب دارد، اما تاكنون در مقايسه با پديدههاي ديگر همچون «انقلاب» مورد تجزيه و تحليل دقيق قرار نگرفته است. در حالي كه، هر ساله شاهد انتخابات متنوّع و متعدد در نقاط مختلف جهان هستيم، اما در مقايسه با پديده انقلاب كه به ندرت اتفاق ميافتد، داراي ضعفهاي عمده نظري و بررسي كلان است. افزون بر اين، متأسفانه منابع فارسي در اين باب نيز بسيار اندك است. كتابهايي كه در زمينه جامعهشناسي سياسي به فارسي تأليف و يا حتي ترجمه گشتهاند يا اساسا به اين بحث نپرداختهاند و يا بسيار اندك و گذرا به آن اشاره كردهاند. با اين همه، پژوهش حاضر از سه بخش نظريههاي تحليل رفتار انتخاباتي، جمعآوري دادهها و اطلاعات و تحليل آن تشكيل شده است. در بخش اول، مروري به نظريههاي مهم تحليل رفتار انتخاباتي خواهد شد؛ در بخش دوم، به دو موردشناسي ميپردازيم: موردشناسي اول، كه با استفاده از روشهاي كمي (به عنوان ابزار جمعآوري دادهها و اطلاعات)، وضع
رأيدهندگي جامعه آماري خاص را مورد بررسي قرار ميدهيم و موردشناسي دوم، كه مربوط به پيامها و سخنان يكي از نامزدهاي مهم و برجسته سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. در بخش سوم نيز به طور مختصر، با استفاده از نظريه انتخاب عقلاني (به عنوان ابزار تحليل و همچنين فرضيه پژوهش حاضر)، به تحليل رفتار رأيدهندگان در انتخابات نهم رياست جمهوري ميپردازيم.
نظريههاي تحليل رفتار انتخاباتي
علاقه آكادميك به رفتار انتخاباتي همزمان با ظهور علم سياسي رفتاري بود. انتخابات به عنوان گستردهترين و قابل اندازهگيريترين شكل رفتار سياسي در كانون توجه فنون جديد نمونهپژوهي و تحليل آماري قرار گرفت. كتاب رأيدهنده آمريكايي1 محصول پژوهشي دانشگاهميشيگان بود كه به عنوان كار اصلي در اين زمينه موجب رشد بسياري از مطالعات مشابه مانند كتاب تغيير سياسي در بريتانيا2 گرديد. در اوج انقلاب، چنين تصور ميشدكه رأيگيري كليد افشاي همه اسرار نظام سياسي است. با اين حال، چنين اميدي چندان رضايتبخش نبود. بنابراين، انتخاباتشناسي يا مطالعه علمي رفتار انتخاباتي، هنوز جايگاه مهمي در تحليل سياسي دارد؛ زيرا رأيگيري يكي از از غنيترين منابع اطلاعات تعامل ميان افراد، جامعه و سياست را فراهم ميكند. با مطالعه اسرار رفتار انتخاباتي، ميتوان درسهاي مهمي درباره ماهيت نظام سياسي آموخت و در فرايند تغيير اجتماعي و سياسي معرفت حاصل كرد.3 حاصل انتخاباتشناسي تاكنونكشف و ارائه نظريههايي بوده است كه مهمترين آنها عبارتند از: نظريه هويّت حزبي، نظريه جامعهشناسانه، نظريه انتخاب عقلاني و نظريه ايدئولوژي مسلط.
1. نظريه هويّت حزبي4
نظريه هويّت حزبي به عنوان اولين نظريه رفتار انتخاباتي، مبتني بر دلبستگي روانشناختي مردم به احزاب است. در اين نظريه رأيدهندگان انسانهايي هستند كه با يك حزب هويّت مييابند. بنابراين، «وابستگي حزبي» مهمترين متغير تبيين آراء رأيدهندگان ميباشد. محققان مركز تحقيقات و مطالعات دانشگاه ميشيگان، در كتاب رأيدهنده آمريكايي معتقدند، علاقه رواني و عاطفي كه بين رأيدهندگان و حزب محبوبشان برقرار است، عامل بسيار مهم براي به پيروزي رساندن نامزدهاي مورد نظر در انتخابات است. اينان در تبيين ايجاد چنين رابطه عاطفي ميگويند: «اين وابستگي عاطفي، اغلب از زمان كودكي و نوجواني در افراد ايجاد ميشود و معمولاً از خانوادهها به فرزندان منتقل ميگردد و محيط شغلي و اجتماعي هم در تثبيت اين پيوندها مؤثرند.»5 بنابراين، اين نظريه تأكيد فراوان بر جامعهپذيري سياسي اوليه دارد؛ بدين معنا كه خانواده ابزار مهمي است كه از طريق آن وابستگيهاي سياسي درست ميشود و بعدها به وسيله عضويت گروهي و تجارب اجتماعي تقويت ميشود.6
بر اساس اين نظريه، هرچند احزاب جايگاه ويژهاي دارند، اما تبليغات انتخاباتي چندان تأثيري در تغيير گرايشهاي مردم ندارد؛ چراكه مردم پيش از انتخابات داراي علقههايي عاطفي با احزاب مورد علاقهشان ميباشند و از اينرو، هر نامزدي كه از سوي حزب محبوب معرفي گردد، طرفداران به آن رأي خواهند داد و اساسا خواسته «حزب»، خواسته «رأيدهنده» نيز ميباشد. البته، تبليغات انتخاباتي ميتواند در جهت كسب آراء افرادي كه از لحاظ تحصيلات در سطحي پايينتر قرار دارند و از نظر سياسي و اجتماعي هنوز جايگاهي مشخص پيدا نكردهاند، مؤثر باشد. مكتب ميشيگان معتقد است، وابستگي حزبي در طول زمان، كمتر دستخوش تغيير ميشود و داراي استمرار و پيوستگي است و تنها در بحرانهاي سياسي و اجتماعي است كه در معرض دگرگوني قرار ميگيرد.7 در اين نظريه، آراي افراد تا حد زيادي «موروثي» است؛ يعني گرايش به يك حزب خاص و محبوب به صورت نسل به نسل در خانوادهها جريان دارد و تنها حوادث اجتماعي بزرگ ميتوانند اين گرايش را دستخوش تغيير و تحول قرار دهند. مهمترين شاخصههاي اين نظريه عبارتند از:
- 1. فرد نقش كمرنگي دارد.
- 2. «وابستگي حزبي» بسيار مؤثر است.
- 3. تبليغات انتخاباتي چندان تأثيري ندارد.
- 4. رأي افراد «موروثي» است.
2. نظريه جامعهشناختي8
نظريه جامعهشناختي بر اين مبنا استوار است كه آنچه توانسته افراد را تشويق كند تا در انتخابات شركت كرده و به منتخب مورد نظر رأي دهند، شرايط اجتماعي، محيطي، اقتصادي و فرهنگي افراد رأيدهنده است؛ چراكه بين شرايط اجتماعي افراد و گرايش سياسي آنان، رابطهاي مستقيم وجود دارد. بنابراين، اگر بخواهيم تحليل درست و واقعبينانه از انتخابات مورد نظر داشته باشيم، بايد شرايط اجتماعي، محيطي، اقتصادي و فرهنگي افراد رأيدهنده را مورد مطالعه قرار دهيم.9 در اين نظريه، فرد به تنهاييمعنايي ندارد و انگيزههاي وي تأثير چنداني در رفتار انتخاباتي از خود نشان نميدهد، بلكه فرد بايد در درون فرهنگ و اجتماع خاص خود مورد مطالعه قرار گيرد. بر اين اساس، تبليغات انتخاباتي نيز چندان تأثيري بر گزينش رأيدهندگان ندارد، بلكه رأيدهندگان مدتها پيش از شروع تبليغات انتخاباتي گزينه مورد نظر خود را انتخاب كردهاند.
پل لازارسفلد (Paul Lazarsfeld)10 و گروه تحقيقاتي وي در دانشگاه كلمبيا، با مطالعه ميداني و موردي چند انتخابات به اين نتيجه رسيدند افرادي كه داراي موقعيت اجتماعي خاص هستند و حتي در يك منطقه جغرافيايي خاص زندگي ميكنند، ساليان دراز داراي گرايش ثابت در مسائل سياسي ميباشند. وي ميگويد: «فرد از نظر سياسي آنگونه ميانديشد كه از نظر اجتماعي در آن به سر ميبرد؛ عوامل اجتماعي تعيينكننده گرايشهاي سياسي افرادند.»11
آندره زيگفريد (Andre Siegfried) يكي ديگر از طرفداران نظريه جامعهشناختي، معتقد است: متغيرهايي همچون مذهب، سن، طبقات اجتماعي و امثال آن هستند كه تعيينكننده رأي افرادند و تبليغات در زمان انتخابات چندان اهميتي در تغيير نگرش رأيدهندگان ندارد و افراد به تناسب موقعيت جغرافيايي و اجتماعي خود تصميم ميگيرند.12
بنابراين، هم نظريه جامعهشناختي و هم نظريه هويّت حزبي بر اين پايه استوارند كه تبليغات انتخاباتي چندان نقشي در تغيير گرايش سياسي افراد ندارند، بلكه شرايط اجتماعي، محيطي (در نظريه جامعهشناختي) و انگيزههاي فردي و وابستگي حزبي (در نظريه هويّت حزبي) در انتخابات گزينه مورد نظر مؤثرند. وجه افتراق اين دو نظريه آن است كه در نظريه جامعهشناختي، شرايط اجتماعي، جغرافيايي و فرهنگي به صورت علّي و معلولي در زندگي فرد و رأي وي تأثيرگذار است، در حالي كه در نظريه هويّت حزبي انگيزههاي فردي و سياسي، كه در درون يك حزب محبوب سياسي تبلور مييابد، عامل مهم در تصميمگيريها به شمار ميرود. مهمترين شاخصههاي اين نظريه عبارتند از:
- 1. انگيزههاي فردي هيچ نقشي ندارد.
- 2. شرايط اجتماعي، محيطي، اقتصادي و فرهنگي تعيينكننده است.
- 3. تبليغات انتخاباتي تأثير چنداني ندارد.
3. نظريه انتخاب عقلاني13
نظريه انتخاب عقلاني با انتقادات شديد نسبت به دو نظريه گذشته، درصدد است با پررنگتر كردن نقش «افراد مستقل» رفتار انتخاباتي را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. كي (Key)، وربا (Verba)، ني (Nie) و ديگران، از جمله انديشمنداني هستند كه اين نظريه را مطرح كردهاند. اينان معتقدند با توجه به گسترش سطح سواد و آگاهي مردم در جوامع گوناگون، رأيدهندگان سعي ميكنند خود را از وابستگيهايي كه تا به حال وجود داشته است، خارج سازند و خود به صورت مستقل تصميمگيري نمايند. در اين نظريه، احزاب سياسي مشروعيت سياسي خود را از دست داده و بنابراين، با بحرانهاي جدي حمايتي مواجه شدهاند. علاوه بر آنكه، بر خلاف ديگر نظريهها، در اين نظريه «تبليغات انتخاباتي» نقشي بسيار تعيينكننده، حساس و مؤثر در جذب آراي مردم بازي ميكند؛ چراكه افراد به صورت مستقل بوده و گرايش آنان از قبل تعيين شده نيست. رأيدهندگان سعي ميكنند از ميان تبليغات نامزدها، به نامزد و برنامهاي رأي دهند كه منافع آنان را به خوبي تأمين ميكند.
در اينجا لازم است به دو ديدگاه ديگر كه بايد در درون نظريه عقلاني مورد بررسي قرار گيرند، اشاره شود: الف. ديدگاه اقتصاد محور؛ ب. ديدگاه نسلها.
آنتوني داونز (Anthony Downs) در كتاب نظريه اقتصادي دموكراسي14 بر اساس ديدگاه اقتصادمحور،رأيدهنده را مظهر واقعي يك انسان اقتصادي معرفي ميكند. وي با مقايسه و تشبيه احزاب سياسي با شركتهاي تجاري، معتقد است همانگونه كه شركتهاي تجاري در ميدان رقابت سعي ميكنند كالاهاي موردپسند مصرفكنندگان را توليد و عرضه كنند، احزاب سياسي نيز در تلاشند، نامزدها و برنامههايي موردپسند رأيدهندگان ارائه دهند.15 در اين ميدان انتخاباتي، آن حزبي موفق است كه بتواند جذابترين فرد و جذابترين برنامه را ارائه دهد و به پيروزي برسد. بنابراين، همانگونه كه در بازار اقتصادي، قانون عرضه و تقاضا وجود دارد، در بازار سياست نيز قانون عرضه و تقاضا چشمگير است. از اينرو، رأيدهندگان در اين بازار در تلاشند كه كالاهايي را برگزينند كه بيشترين منافع را براي آنان تأمين نمايد. البته، پير بورديو (Pierre Bourdieu) با انتقاد از ديدگاه اقتصادمحور، معتقد است كه نميتوان طرفداران احزاب را عقلاني محض، به معناي اقتصادي آن در نظر گرفت، بلكه «فرهنگ و ايدئولوژي» نيز در تصميمگيري سياسي افراد نقش دارند. علاوه بر اينكه، تشبيه احزاب به شركتهاي اقتصادي نيز اشتباه است؛ چون مشتريان يك شركت وابستگي فكري و اقتصادي به شركت موردنظر پيدا نميكنند و به راحتي و با كوچكترين نارضايتي ميتوانند شركت مورد نظر را رها كرده و كالاهاي خويش را از ديگر شركتها تهيه نمايند. اين در حالي است كه افراد داراي وابستگي حزبي يا جناحي به سختي ميتوانند از حزب مورد علاقهشان صرفنظر كرده و به احزاب ديگر روي آورند.
نئوليبرالها با پر رنگ كردن تغيير و تحوّل در نسلها، در صددند رفتار انتخاباتي را با اين ديدگاه مورد تحليل قرار دهند. اينان با انتقاد از نظريهپردازان هويت حزبي، كه رأي افراد را «موروثي» و تا حدي ثابت ميدانستند، معتقدند هر نسل سياسي در برخورد با پديدهها ميتواند رفتاري از خود بروز دهد كه كاملاً مغاير با رفتار نسل قبلي باشد و در واقع، آنچه كه معيار بروز رفتار است، نه انگيزههاي حزبي و موروثي، بلكه معياري كاملاً عقلاني در موقعيتهاي زماني و مكاني خاص است. اين ديدگاه نيز معتقد است شكاف سياسي جوامع، ناشي از شكاف نسلهاست و احزاب سياسي نقش چنداني در اين شكاف ندارند.16 مهمترين شاخصههاي اين نظريه عبارتند از:
- 1. فرد نقشي بسيار مؤثر و تعيينكننده دارد.
- 2. احزاب سياسي مشروعيت سياسي خود را از دست دادهاند.
- 3. ميزان درصد «افراد مستقل» بسيار بالا رفته است.
- 4. تبليغات انتخاباتي بسيار مؤثر و تعيينكننده است.
4. نظريه ايدئولوژي مسلط17
نظريه ايدئولوژي مسلّط، به عنوان نظريه راديكال رفتار انتخاباتي نگريسته ميشود. بر اساس اين نظريه، هرچند افراد خود انتخاب ميكنند، اما انتخابهاي فردي با كنترل ايدئولوژيكي شكل ميگيرند. از اين منظر، شايد اين نظريه با نظريه جامعهشناختي شباهت داشته باشد؛ چراكه انتخاب و گزينش، انعكاس موقعيت شخص در سلسله مراتب اجتماعي است. در حالي كه ميان اين دو نظريه تفاوت ظريفي وجود دارد. در ايدئولوژي مسلّط، انتخاب تحت تأثير آموزشي است كه حكومت ميدهد و حتي بالاتر، تحت تأثير رسانههاي گروهي است. بر خلاف نظريه جامعهشناختي، كه رسانههاي گروهي صرفا اولويتهاي موجود را بيان ميكنند، نظريه ايدئولوژي مسلط بيانگر آن است كه رسانهها توانايي دارند جريان ارتباطات سياسي را هم به وسيله تعيين موضوع بحث و هم به وسيله ساختن اولويتها و حمايتها تحريف كنند و آن را وارونه جلوه دهند. نتيجه اينكه، اگر نگرشهاي رأيدهندگان با عقايد ايدئولوژي مسلط مطابقت داشت، احزاب قادر نخواهند بود سياستهايي را كه بيرون از آن ايدئولوژي قرار دارند بسط دهند. بدين ترتيب، نه تنها چالش توزيع قدرت و منابع در جامعه پيش ميآيد، بلكه فرايند انتخاباتي تمايل به حفظ آن دارد.18 مهمترينشاخصههاي اين نظريه عبارتند از:
- 1. انتخاب فردي تحت كنترل ايدئولوژي مسلط و رسانههاي گروهي است.
- 2. تبليغات رسانههاي گروهي در تحريف واقعيات بسيار تعيينكننده هستند.
از ميان چهار نظريه ارائه شده به نظر ميرسد، نظريه انتخاب عقلاني صلاحيت لازم را در تحليل رفتار انتخاباتي مردم در دهه اخير نظام جمهوري اسلامي ايران دارا باشد؛ چراكه مؤلّفهها و شاخصههايي كه اين نظريه ارائه ميدهد، در انتخابات سالهاي اخير ايران كاملاً محسوس بوده و نقش بسيار حايز اهميتي را ايفا كرده است. بر اين اساس، فرضيهاي كه از اين نظريه به دست خواهد آمد، بدين صورت خواهد بود: «شكلگيري نسل جديد سياسي مستقل و نوع تبليغات انتخاباتي، دو عامل اساسي و مهم در پيروزي انتخابات سالهاي اخير در ايران بودند.» همانگونه كه ملاحظه ميشود، اين فرضيه از دو متغير اصلي تشكيل شده است: 1. نسل جديد سياسي مستقل؛ 2. نوع تبليغات انتخاباتي.
در بخش شكلگيري نسل جديد سياسي مستقل، شاخصههاي ذيل داراي اهميت هستند:
- 1. ميزان سطح سواد و دانش و آگاهيهاي افراد در نقاط مختلف كشور؛
- 2. رشد جمعيت جوان كشور با ويژگيهاي متفاوت از قبل (پيش از پيروزي انقلاب)؛
- 3. حضور سياسي فعال زنان؛
- 4. پيشرفت سطح فرهنگي و اقتصادي افراد؛
در بخش نوع تبليغات انتخاباتي، شاخصههاي ذيل ميتواند مورد بررسي قرار گيرد:
- 1. نقش صدا و سيما (مثبت و منفي)؛
- 2. نقش نشريات مكتوب و الكترونيكي؛
- 3. عملكرد تبليغاتي رقيب؛
- 4. شعارهاي تبليغاتي؛
- 5. برنامههاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي؛
- 6. خصوصيات فردي و شخصيتي؛
- 7. نحوه عملكرد ستادهاي انتخاباتي؛
- 8. عملكرد دستگاههاي مجري انتخابات؛
- 9. عملكرد دستگاههاي نظارتي انتخابات؛
- 10. عملكرد نهادهاي فرهنگي (بخصوص حوزه و دانشگاه).
همانگونه كه روشن است شاخصههاي مذكور جامع و مانع نبوده، بلكه ميتوان برخي را درهم ادغام و برخي ديگر را به آن افزود؛ علاوه بر آنكه در اين مختصر نميتوان براي تكتك موارد شواهد مستند و مجزا ذكر نمود. از اينرو، در بخش دادهها و اطلاعات مقاله حاضر، به دو موردشناسي ميپردازيم كه مربوط به انتخابات نهم رياست جمهوري ميباشد.
دادهها و اطلاعات
موردشناسي اول: پژوهش ميداني
موردشناسي اول، پژوهشي ميداني در خصوص مرحله دوم انتخابات نهم رياست جمهوري ايران ميباشد. ويژگي اين پژوهش عبارت است از:
1) پژوهش حاضر به صورت ميداني صورت پذيرفته و دادهها و اطلاعات آن از يك پرسشنامه نُه گزينهاي به دست آمده است.
2) اين پژوهش از تجزيه و تحليل دست اول برخوردار بوده؛ بدين معنا كه يافتههاي موضوع مورد بحث توسط نويسنده مقاله فراهم شده است.
3) پرسشنامه تنظيم شده به صورت تشريحي است تا نگاه نويسنده موجب تحديد در پاسخها نگردد.
4) پرسشنامه بر اساس نظريه انتخاب عقلاني به عنوان چارچوب نظري حاضر تنظيم شده، به گونهاي كه پس از انجام پرسشنامه، به خوبي ميتوان اثبات، نفي و يا تفصيل فرضيه مذكور را تبيين كرد.
5) پرسشها به ترتيب عبارتند از:
1. در مرحله دوم انتخابات به چه كسي رأي داديد؟ چرا؟
2. به نظر شما چرا مردم به آقاي احمدينژاد رأي دادند؟
3. اولويت اول مردم در رأي به ايشان كدام بود؟ (فرهنگي؛ سياسي؛ اقتصادي؛ اجتماعي؛ غيره)
4. شما چند درصد احتمال پيروزي ايشان را ميداديد؟ (دور دوم).
5. مردم تا چه ميزان ايشان را ميشناختند؟ اين آشنايي مربوط به دوران تبليغات بود يا قبل از آن؟
6. نظر علما و مراجع ديني تا چه اندازه در انتخاب ايشان تأثيرگذار بود؟
7. نظر احزاب و گروههاي سياسي تا چه اندازه در انتخاب ايشان تأثيرگذار بود؟
8. تبليغات انتخاباتي به ويژه رسانه ملّي تا چه اندازه در شناسايي و پيروزي ايشان نقش مؤثر داشت؟
9. سن، جنس، تحصيلات؟
6) همانگونه كه ملاحظه ميشود، اين پرسشنامه معطوف به دور دوم انتخابات و پيروزي آقاي دكتر محمود احمدينژاد است. جامعه آماري مربوط به محققان و دانشپژوهان دو مركز حوزوي و دانشگاهي قم، يعني مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدسسرهو دانشگاه باقرالعلوم عليهالسلام ميباشد كه به صورت اتفاقي به 25 نفر از آنان پرسشنامه مذكور ارائه شده كه 22 نفر به آن پاسخ دادند.
7) مشخصات كلي پاسخدهندگان عبارتند از:
سن: به لحاظ سني، ميانگين سن پاسخدهندگان 5/34 سال ميباشد كه از 25 سال تا 46 سال را شامل ميگردد. جزئيات آن بدين صورت است: 25 سال (1 نفر)؛ 30 سال (2 نفر)؛ 31 سال (3 نفر)؛ 32 سال (6 نفر)؛ 34 سال (1 نفر)؛ 35 سال (1 نفر)؛ 36 سال (2 نفر)؛ 37 سال (2 نفر)؛ 40 سال (1 نفر)؛ 43 سال (1 نفر)؛ 44 سال (1 نفر)؛ 46 سال (1 نفر).
جنس: به لحاظ جنسيتي همه پاسخدهندگان (22 نفر) مرد ميباشند.
تحصيلات: از حيث تحصيلات، همه پاسخدهندگان علاوه بر داشتن تحصيلات حوزوي، از تحصيلات دانشگاهي در مقاطع مختلف؛ كارشناسي (3 نفر)؛ كارشناسي ارشد (14 نفر) و دانشجوي دكتري (5 نفر) نيز برخوردارند.
1. گزينه انتخاب
در پاسخ به بخش اول پرسش اول، مبني بر اينكه در مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري به چه كسي رأي داديد؛ 16 نفر با 64/72 درصد از پاسخدهندگان به آقاي محمود احمدينژاد و 6 نفر با 24/27 درصد از آنان به آقاي علياكبر هاشمي رفسنجاني رأي دادند.
2. دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد
در رابطه با دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد دو نوع پرسش مطرح گرديد: 1) دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد از سوي پاسخدهندگان؛ 2) دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد از سوي مردم؛ تمايز اين دو نوع پرسش بدان سبب است كه در پاسخ به پرسش اول، دلايل مطروحه فقط مربوط به كساني است كه به آقاي احمدينژاد رأي دادند، در حالي كه در پاسخ به پرسش دوم، اين دلايل هم از سوي طرفداران آقاي احمدينژاد و هم از سوي طرفداران آقاي هاشمي رفسنجاني ارائه شده است.
در خصوص دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد از سوي پاسخدهندگان، موارد زير بدون حذف تكرار ذكر شده است: «فاقد ادعاي خودبرتربيني، عاشق خدمت و كمك به پيشرفت ميهن اسلامي، لايق ملت و مردم مظلوم و مستضعف»؛ «صداقت، توجه به محرومان، كارايي، سادهزيستي، دينمحوري، مبارزه با رانتخواري»؛ «عدالتخواهي، اسلامخواهي، صداقت با مردم»؛ «انقلابي بودن، دغدغه دين داشتن، برهم زدن روابطي كه بر پايه نظامهاي ليبرالي متكي بود و به منزله وحي منزل در روابط سياسي تلقّي ميشد»؛ «در اجراي عدالت و توزيع عادلانه ثروت موفقتر است»؛ «اعتقاد به انقلاب، جزو سيستم موجود نبود»؛ «سادگي در رفتار، صداقت در گفتار، پرهيز از تكلفات، محوريت دين در عمل سابق، تأكيد بر محوريت اسلام در شعارهاي انتخاباتي، دوري از هرگونه وامداري شخصي و گروهي، صراحت و استقامت در موضعگيريهاي اصولي»؛ «اقبال عمومي مردم به ايشان، ايجاد حس مطلوب از انتخاب ايشان در جامعه، مفيد بودن براي انقلاب»؛ «عدالتمحوري، معنويتگرايي، عدم اعتقاد به برنامهها و سياستهاي رقيب ايشان»؛ «به فكر دين و سازندگي دنياي مردم هستند»؛ «پايبندي به ارزشهاي انقلاب»؛ «اعتقاد به ايجاد تحول از طريق ايشان در حوزههاي مختلف»؛ «مردمي بودن، دوري از مراكز قدرت و ثروت، سوابق خوب، رايحه خوش خدمت، سادهزيستي، مكتبي بودن، روحيه خدمتگزاري، صحبت ايشان در مورد عدالت»؛ «برنامههاي ضد تبعيض و فسادهاي مالي»؛ «اصرار آقاي هاشمي بر اجراي سياستهاي قبلي خود (اقتصاد آزاد و آزادي فرهنگي).»
پاسخهاي مذكور را ميتوان به طور نسبي در شاخصههايي همانند: مردمي بودن، دينمداري، استقلال سياسي، انقلابي بودن، خدمتگزاري، عدالتخواهي، سادهزيستي، مبارزه با فساد و كارآمدي مطرح نمود كه در جدول ذيل منعكس شده است:
دلایل انتخاب آقای احمدی نژاد از سوی پاسخ دهندگان |
||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
مردمی بودن | 9 | 19.98 |
دین مداری | 8 | 17.76 |
استقلال سیاسی | 6 | 13.32 |
انقلابی بودن | 5 | 11.1 |
خدمتگزاری | 4 | 8.88 |
عدالت خواهی | 4 | 8.88 |
ساده زیستی | 3 | 6.66 |
فسادزدایی | 3 | 6.66 |
کارآمدی | 3 | 6.66 |
جدول (1)
در خصوص دلايل انتخاب آقاي احمدينژاد از سوي مردم نيز موارد ذيل ذكر شده است: «چون او را لايق اين مقام ديدند»؛ «صداقت، سادهزيستي، توجه به قشر محروم و حل مشكلاتمعيشتي، فرهنگي و اداري و رانتخواري برخي مديران»؛«عدالتجويي،اسلامخواهي، تحوّلطلبي»؛ «صادق بودن، عملكرد موفق در مسئوليتهاي پيشين، مردمي بودن»؛ «خستگي مردم از احزاب و در پي توجه مسئولين به مشكلات اصلي آنها»؛ «روحيه مردمي و شعار عدالت»؛ «صداقت، سادگي قول و عمل، دينمحوري، تنوّعطلبي»؛ «مقابله با عملكرد مسئولان گذشته، سادهزيستي، صادق بودن، بيريا بودن و خدمتگزار بودن»؛ «ايمان به صداقت و راستي ايشان در گفتار و كردار (صادقانه سخن گفتن و بر سخنان خود پايدار ماندن + مشي سادهزيستانه)، طرح شعارهاي عدالتطلبانه و برخاسته از فرهنگ ديني، تخريبهاي منفي رقيب ايشان و احساس خطري كه طيف خاصي از جامعه از حضور ايشان ميكردند»؛ «مطرح كردن حرفهاي دل مردم؛ مثل: مبارزه با فقر و فساد، داشتن زندگي سالم و به دور از اشرافيگري»؛ «سادهزيستي»؛ «غرور و تكبّر برخي رقيبان و تبليغات مردمي»؛ «نزديكي آقاي هاشمي به مراكز قدرت و ثروت و حمايت شديد احزاب از ايشان و گريز مردم از احزاب»؛ «احساس همگاني كه قسمت عمده بيتالمال توسط عدهاي بسيار كم از اعضاي دولت به نادرستي استفاده ميشود، احساس خستگي از بحثهاي بيثمر سياسي و نياز مردم به حل مسائل اقتصادي»؛ «اولاً، ادبيات گفتاري او همان ادبيات ديني و اسلامي اول انقلاب بود، ثانيا، در حالي كه ديگران بر اجراي سياستهاي گذشته تأكيد داشتند، او صادقانه از رفع فقر و فساد و تبعيض سخن ميگفت، ثالثا، احساس كردند او مظلوم واقع شده است و مردم نسبت به مظلوم از خود واكنش نشان ميدهند و به دفاع برميخيزند»؛ «تغيير و تحوّل، جوان و جديد بودن»؛ «تبليغات سازمان يافته، وجود هاشمي رفسنجاني به عنوان رقيب، نابرابري اجتماعي، اقتصادي، سياسي و ...»؛ «فشار وارده از سوي كارگزاران و مسئولان محلي، ترس از پيدايش فشارهاي اقتصادي و سياسي كه در دوره سازندگي به وجود آمد»؛ «از مخالفت با روحانيت تا انگيزههاي اقتصادي و اجتماعي تا تحقق ارزشهاي عميق ديني و عدالتطلبانه تا جنگ طبقاتي فقير و غني»؛ «حدود 10 ميليون نفر از 17 ميليون طرفدار ايشان بودند، 7 ميليون به جهت رأي ندادن به آقاي هاشمي و روحانيت و جمهوري اسلامي»؛ «چون شخصي بود تازه سر كار آمده، گفتند شايد اين يكي معجزه كند»؛ «مردم در سيماي او صداقت ميديدند، بر مشكلات درصد زيادي از كساني كه معمولاً در انتخابات شركت ميكنند، انگشت نهاده بود، نحوه تبليغات و پرهيز از اسراف، چهره جديد و نو محسوب ميشد».
پاسخهاي مذكور را نيز ميتوان در شاخصههاي مردمي بودن، خدمتگزاري، سادهزيستي، مخالفت با رقيب،تنوعطلبي، فسادزدايي، دينمداري، عدالتخواهي، تبليغات، غير روحاني و كارآمدي بيان نمود.
دلایل انتخاب آقای احمدی نژاد از سوی مردم |
||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
مردمی بودن | 12 | 20.76 |
خدمتگزاری | 7 | 12.11 |
ساده زیستی | 7 | 12.11 |
مخالفت با رقیب | 7 | 12.11 |
تنوع طلبی | 6 | 10.38 |
فسادزدایی | 6 | 10.38 |
دین مداری | 5 | 6.92 |
عدالت خواهی | 3 | 5.19 |
تبلیغات | 2 | 3.46 |
کارآمدی | 2 | 3.46 |
جدول (2)
3. دلايل انتخاب آقاي هاشمي رفسنجاني
در خصوص دلايل انتخاب آقاي هاشمي رفسنجاني از سوي پاسخدهندگان، موارد ذيل بدون حذف تكرار ذكر شده است: «تجربه، امين بودن، اعتدال»؛ «مردي كه عبور از بحرانهاي موجود را خوب ميداند»؛ «جاافتادگي در سطح داخلي و بينالمللي، فراجناحي بودن، داشتن برنامههاي قابل اجرا و تيم كاري، تجربيات سالهاي گذشته»؛ «دانايي، كارايي، جامعنگري، كلاننگري»؛ «داراي برنامه، توان مديريتي لازم، در زمينه انقلاب اسلامي بودن، يادگار تاريخ انقلاب اسلامي، برخوردار نبودن آقاي احمدي نژاد از برنامه و نداشتن توان اداري و مديريتي»؛ «نسبت به آقاي احمدي نژاد اصلح بودند».
پاسخهاي مذكور را ميتوان به ترتيب در شاخصههايي همانند: برنامه، تجربه، كارآمدي، اعتدال و انقلابي تقسيم نمود.
دلایل انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی از سوی پاسخ دهندگان |
||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
برنامه | 6 | 23.1 |
تجربه | 6 | 23.1 |
کارآمدی | 6 | 23.1 |
اعتدال | 4 | 15.4 |
انقلابی | 4 | 15.4 |
جدول (3)
4. اولويت اول در انتخاب آقاي احمدينژاد
در پاسخ به اين پرسش كه اولويت اول مردم در انتخاب آقاي احمدينژاد، كدام مورد از موارد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و يا غيره بود، پاسخهاي ذيل مطرح گرديد: «رئيسجمهور در همه اين زمينهها بايد فعاليت كند و خدمت نمايد، مردم از همه جهت او را لايق ديدند، بخصوص اينكه آنچه مردم كوچه و بازار، مردم محلههاي فقيرنشين به دنبال آن بودند، جنبه اقتصادي بود»؛ «اقتصادي و فرهنگي»؛ «عدالتجويي»؛ «اقتصادي و فرهنگي»؛ «اقتصادي»؛ «فرهنگي»؛ «انگيزه همه مردم را نميتوان در يك قالب جاي داد، اما ميتوان گفت آراء همچون احمدينژاد ريشه در اولويت فرهنگي و اقتصادي دارد»؛ «خدمتگزاري ايشان و پيگيري كار مردم و سعي در حل آن»؛ «اجتماعي (عدالتمحوري)»؛ «شايد جنبه فرهنگي و اقتصادي بر ساير گزينهها اولويت داشت»؛ «تركيبي از همه اينها»؛ «اقتصادي»؛ «فرهنگي و اقتصادي»؛ «اقتصادي و اجتماعي»؛ «اجتماعي»؛ «اقتصادي و اجتماعي»؛ «اقتصادي»؛ «نميتوان اولويت خاصي را تشخيص داد، اجمالاً شعارها در تحقق عدالت و مبارزه با فساد و... مؤثر بوده است كه بيشتر جنبه اجتماعي و تا حدي اقتصادي است»؛ «به ترتيب چنين به نظر ميرسد: اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي»؛ «سياسي: 1. محدوديت در نامزدها؛ 2. عدم آگاهي و اجازه اطلاعرساني؛ 3. فشار تبليغاتي عليه رقيب؛ 4. شعار دادن بدون برنامه؛ 5. سطح نازلي كه براي فكر و انديشه و روحيه مردم فراهم شد؛ 6. گرايش تودهگرايانه؛ 7. محدوديتهاي احزاب و مطبوعات»؛ «هريك براي خود اولويت خاص خود را داشت، همه مردم يكسان نبودند ولي به نظر ميرسد بيشتر مردم اولويت اقتصادي را مدّ نظر داشتند»؛ «به نظر ميرسد درصد زيادي از كساني كه به ايشان رأي دادند دغدغه اقتصادي داشتند؛ در مرحله دوم، دغدغه فرهنگي وجود داشت و ميتوان به دغدغه اجتماعي (چرخش نخبگان) نيز اشاره كرد».
پاسخهاي مذكور را ميتوان به ترتيب در شاخصههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، همه موارد و سياسي بيان نمود.
اولويت اول مردم در رأي به آقاي احمدينژاد | ||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
اقتصادی | 11 | 50.05 |
اجتماعی | 4 | 18.2 |
فرهنگی | 4 | 18.2 |
همه | 2 | 9.1 |
سیاسی | 1 | 4.55 |
جدول (4)
5. ميزان احتمال پيروزي آقاي احمدينژاد
در خصوص ميزان احتمال پيروزي آقاي احمدينژاد، در دور دوم انتخابات، پاسخهاي ذيل مطرح گرديد: «70 تا 80 درصد»؛ «90 درصد»؛ «از 60 درصد در روز شنبه تا 95 درصد در روز پنجشنبه»؛ «80 درصد»؛ «حدود 70 درصد»؛ «70 درصد»؛ بيش از 70 درصد»؛ «تقريبا يقين داشتم»؛ «حدود 70 درصد»؛ «80 درصد»؛ «بيش از 90 درصد (پيشبيني من اين بود كه ايشان 60 درصد آراء را به خود اختصاص خواهد داد)»؛ «50 درصد»؛ «75 درصد»؛ «تا چند روز مانده به انتخابات 30 درصد و در روزهاي آخر 60 درصد»؛ «100 درصد»؛ «30 الي 40 درصد»؛ «شايد 40 درصد»؛ «احتمال پيروزي ميدادم»؛ «80 درصد»؛ «بالاي 50 درصد: به خاطر جوّي كه ايجاد شده بود و حمايتهايي كه از ايشان ميشد»؛ «99 درصد»؛ «با توجه به موجي ايجاد شده در سطح مردم، به نظر ميرسيد با اختلاف كمي پيروز شود».
پاسخهاي مذكور را ميتوان در شاخصههاي 70 تا 80 درصد؛ 90 تا 100 درصد؛ 50 تا 60 درصد و 30 تا 40 درصد تقسيم نمود.
درصد احتمال پيروزي آقاي احمدينژاد | ||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
70 تا 80 درصد | 9 | 40.95 |
90 تا 100 درصد | 6 | 23.3 |
50 تا 60 درصد | 5 | 22.75 |
30 تا 40 | 2 | 9.1 |
جدول (5)
6. ميزان آشنايي مردم
در رابطه با ميزان آشنايي مردم با آقاي احمدينژاد و اينكه آيا اين آشنايي مربوط به دوران تبليغات ميشود و يا قبل از آن، موارد زير بيان شده است: «مردم تا حدود 40 درصد در سطح كشور او را ميشناختند، پس از دوران تبليغات اين رقم به 60 درصد رسيد»؛ «شناخت مردم تهران، قم و كساني كه با مواضع ايشان در شوراي شهر و شهرداري تهران از طريق روزنامهها آشنا بودند مربوط به قبل از دوران تبليغات است»؛ «مردم تقريبا ايشان را در دوران تبليغات بخصوص برنامههاي صدا و سيما شناختند»؛ «شناخت زيادي نداشتند، در دوران تبليغات ايشان شناخته شد»؛ «بيشتر آشنايي مردم مربوط به دوران تصدّي ايشان در مسئوليت شهرداري تهران است»؛ «عمدتا دوران تبليغات»؛ «شناخت نسبت به شخص ايشان در ميان مردم بسيار كم بود، اما به دليل اينكه مردم با ويژگيهاي شخصيتي ايشان به عنوان ويژگيهاي آرماني آشنايي داشتند و هميشه كسي با اين خصوصيات را آرزو ميكردند با كمترين تبليغات مصداقي براي ويژگيهاي روحي بلند يافتند و ديگر نيازي به تبليغات سنگين و نيمهسنگين نبود. بنابراين، آشنايي با شخص ايشان مربوط به دوران تبليغات بود»؛ «پيش از تبليغات آوازه خدمتگزاري ايشان در مملكت پيچيده بود و ميتوان گفت عملكرد ايشان بهترين تبليغ بود، اما در دوره تبليغات نقش فيلم ايشان در تأييد ذهنيت قبلي خيلي مؤثر بود»؛ «اگر منظور از مردم، مردم شهرهاي بزرگ نظير تهران، اصفهان و ... باشد، بايد بگويم مردم با عملكرد خوب و رفتار ايشان در تصدي مسئوليت شهرداري تهران كم و بيش آشنا بودند، اما مردم شهرهاي كوچك و دور از مركز، در ايام انتخابات و از طريق تبليغات، به ويژه صدا و سيما با ايشان آشنا شدند»؛ «مردم شناخت چنداني از ايشان نداشتند، منتها ديدند پشت سر ايشان يك سري علماي صالح و متدينان ديندار ايستادهاند و از ايشان حمايت ميكنند، آنان نيز به چنين علماي ربّاني اقتدا كردند»؛ «بيشتر مردم در دوران تبليغات با ايشان آشنا شدند»؛ «در مرحله اول، آشنايي كم بود ولي با تبليغات مرحله دوم، بيشتر شناخته شدند»؛ «شناخت از ايشان بسيار كم بود»؛ «به ميزاني اندك تا پيش از انتخابات، اما اينكه شعارهاي انتخاباتي در خود تبليغات انتخابات جامه عمل پوشيده شد، خود تبليغ بسيار بزرگي بود»؛ «ايشان را در دوران تبليغات شناختند ولي موفقيت ايشان در زمان استانداري و شهرداري براي مردم اعتماد و اميد ايجاد كرد»؛ «به نظر ميرسد كه رقابت ايشان در برابر هاشمي رفسنجاني مهمترين عامل شناخت ايشان در دور دوم بود و بعد از آن، كارهايي كه ايشان در زمان شهرداري در سطح تهران و بعضا در نقاط ديگر انجام دادند مؤثر بوده است»؛ «ظاهرا مردم ايشان را نميشناختند و به نظر ميرسد كه هنوز هم نميشناسند و انتخاب ايشان هنوز براي مردم در ابهام است»؛ «چندان شناخت دقيقي از ايشان در نزد مردم وجود نداشت، خود ناشناخته بودن و شعارهاي جذابي كه مربوط به دوران تبليغات بود، مؤثر واقع شد»؛ «آشنايي مردم با ايشان، آشنايي محدود جهتدهي شده بود و در دوران تبليغات فراهم شد»؛ «مردم تهران زياد، اما مردم ايران فقط در زمان تبليغات او را شناختند»؛ «به غير از تهران، مردم كمتر او را ميشناختند و بيشتر شناخت مردم در زمان انتخابات شكل گرفت. علاوه بر اينكه، مردم تهران با نحوه تبليغات كمهزينه او و بر صداقت و درستي او واقف شدند كه كسي نيست كه براي رسيدن به رياست جمهوري هزينههاي گزاف صرف كند».
آنچه از پاسخهاي مذكور روشن است، ميزان آشنايي مردم نسبت به آقاي احمدينژاد بسيار كم بوده و اين آشنايي مربوط به دوران تبليغات است. بر اين اساس، موارد مذكور را ميتوان در شاخصههاي ميزان آشنايي در دوران تبليغات و پيش از آن بيان نمود كه در جدول ذيل ملاحظه ميشود:
شناخت مردم نسبت به آقاي احمدينژاد | |
شاخصه ها | تعداد |
دوران تبلیغات | 80 |
پیش از تبلیغات | 20 |
جدول (6)
7. ميزان تأثير علما و مراجع ديني
در خصوص ميزان تأثيرگذاري نظر علما و مراجع ديني در انتخاب آقاي احمدينژاد، موارد ذيل بيان شده است: «10 درصد»؛ «تأثيرگذار بود و قطعا تأثير بيشتري از احزاب و گروههاي سياسي داشت»؛ «تأثير مستقيم ناچيز بود، اما غيرمستقيم تأثير قابل توجهي داشتند»؛ «حدود 30 تا 40 درصد»؛ «چندان ملموس نبود»؛ «خيلي كم»؛ «تأثير قابل توجهي در بخش زيادي از مردم داشت»؛ «خيلي كم، چه اينكه اين را در دورههاي قبلي هم ديده بوديم، علما معيارهايشان براي انتخاب اصلح به طور كلي و زيربنايي با معيارهاي توده مردم متفاوت است»؛ «خيلي كم، حتي حمايت عدهاي از علما از جمله آيهاللّه مصباح تأثير منفي در ذهن مردم ايجاد كرده بود و اين به دليل تخريبهاي فراواني بود كه در چند سال اخير نسبت به ايشان شده بود»؛ «شايد حدود 80 درصد»؛ «شايد حدود 40 درصد»؛ «تا حدي (حد كم)»؛ «بسيار زياد، حمايت آيهاللّه مصباح، آيهاللّه مظاهري و...»؛ «تقريبا بيتأثير بود»؛ «مطلقا تأثير نداشت»؛ «چندان مؤثر نبود، چون حريف انتخاباتي ايشان نيز مؤيّد به تأييدات علما و مراجع بود»؛ «خيلي تأثيرگذار نبوده است»؛ «تأثيري نداشته است و يا بسيار اندك بوده است، علما از ايشان طرفداري نكردند، مگر به تعداد انگشتشمار»؛ «خيلي مؤثر نبود»؛ «اگر منظور طيف خاصي مانند استاد مصباح باشند، به هر حال مؤثر بود، اما علما و مراجع تقريبا هيچ»؛ «متوسط»؛ «مراجع بيشتر بر حضور در انتخابات تأكيد داشتند، عدهاي كه از فرد خاصي حمايت كردند، حمايتشان چندان تأثيرگذار نبود كه نتيجه كلي انتخابات را دگرگون كند؛ هم حمايت كساني كه از هاشمي حمايت كردند و هم عالماني كه از احمدينژاد حمايت كردند».
پاسخهاي مذكور را ميتوان در شاخصههاي خيلي كم، كم و زياد بيان نمود.
ميزان تأثير نظر علما و مراجع ديني در انتخاب ايشان | ||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
خیلی کم | 11 | 47.85 |
کم | 7 | 30.45 |
زیاد | 5 | 21.75 |
جدول (7)
8. ميزان تأثير احزاب و گروههاي سياسي
درباره ميزان تأثيرگذاري مواضع و نظر احزاب و گروههاي سياسي در انتخاب آقاي احمدينژاد اين موارد ذكر شده است: «هيچ تأثيري نداشت»؛ «تأثير بسيار كمي داشت»؛ «تأثير احزاب رسمي تقريبا صفر بود، اما گروههاي مردمي و سياسي تأثيرگذار بودند»؛ «تأثير چنداني نداشت»؛ «شايد هيچ، بلكه مخالفت آنها با آقاي احمدينژاد تأثير عكس داشت»؛ «خيلي كم»؛ «اين تأثير بعكس بوده است، يكي از علل موفقيت ايشان استقلال وي از چنين عاملي بوده است»؛ «تبليغات منفي آنان اصلاً تأثيرگذار نبود، بلكه تأثير بر عكس داشت؛ چراكه مردم را به انتخابشان مطمئنتر ميكرد»؛ «بسيار كم؛ چون هيچ يك از احزاب مطرح و شناخته شده كشور به طور جدي از ايشان حمايت نكرد»؛ «البته آنها به زعم خويش ميخواستند چهره ايشان را مخدوش كنند، ولي در حقيقت باطن خويش را آشكار كردند»؛ «خيلي كم»؛ «هيچ»؛ «تقريبا هيچ تأثيري نداشت»؛ «تقريبا بيتأثير بود»؛ «مطلقا تأثير نداشت»؛ «50 درصد»؛ «گروههاي متشكلي كه نام حزب به خود نداشتند، در انتخاب ايشان تأثيرگذار بودند»؛ «تأثيري نداشته است، گرچه دخالتهايي انجام شده است كه بيشتر خود مردم تصميم گرفتند»؛ «چندان تأثيرگذار نبود»؛ «ادعا ميشود حمايت بسيج و سپاه از ايشان مؤثر بوده است»؛ «خيلي كم»؛ «آقاي احمدي نژاد در پيروزي خود وامدار هيچ حزب و گروهي نبود، هرچند برخي احزاب براي پيروز نشدن رقيب وي، بدون چشمداشتي مبالغي در تبليغات وي هزينه كردند».
پاسخهاي مذكور را ميتوان در شاخصههاي بيتأثير، خيلي كم و متوسط مطرح نمود.
ميزان تأثير احزاب و گروههاي سياسي در انتخاب ايشان | ||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
بی تأثیر | 11 | 52.36 |
خیلی کم | 7 | 33.32 |
متوسط | 3 | 14.28 |
جدول (8)
9. ميزان تأثير تبليغات انتخاباتي
در رابطه با ميزان تأثيرگذاري تبليغات انتخاباتي، به ويژه صدا و سيما، در شناسايي و پيروزي آقاي احمدينژاد موارد ذيل بيان شده است: «تنها راه شناخت عمومي مردم روستاها و اقصا نقاط دوردست كشور از ايشان از راه صدا و سيما بود. البته، براي ساير نامزدها هم اين فرصت برابر تقسيم شده بود و همه نامزدها به طور يكسان از آن بهرهمند بودند»؛ «تأثير بسياري داشت»؛ «تقريبا 80 درصد آشنايي با ايشان از طريق تبليغات انتخاباتي صدا و سيما بود و 20 درصد ديگر تبليغات مردمي و متفرقه»؛ «خيلي، حدود 80 درصد، بخصوص فيلم تبليغاتي ايشان خيلي مؤثر بود»؛ «خوب بود»؛ «خيلي زياد»؛ «به مقدار زياد»؛ «نقش تعيينكنندهاي در معرفي ديدگاههاي تمامي نامزدها داشت. از اينرو، نميتوانيم درباره عملكرد آن جانبدارانه قضاوت كنيم»؛ «خيلي زياد؛ چون صدا و سيما به دليل وسعت مخاطبان و همينطور اجراي عدالت در تهيه برنامهها و تبليغاتي در داوري مردم نسبت به افكار و رفتار نامزدها بسيار مؤثر و موفق بود»؛ «تا حد بسيار زيادي، بخصوص فيلم تبليغاتي خود ايشان كه عملكرد مسئولان پيش را به نمايش گذاشته بود»؛ «در تبليغات صدا و سيما بيشتر طرفداران آقاي هاشمي (امثال مرعشي) بودند كه كفّه ترازو را به نفع احمدينژاد سنگين كردند»؛ «فيلم تبليغاتي وي مؤثر بود»؛ «تأثير بسيار زيادي داشت»؛ «نقش بسيار بالايي داشت. البته، شعارها و برنامههاي ايشان كه در قالب رسانه آمد تأثيرگذار بود، اما از جهت قالبي صدا و سيما 90 درصد نقش داشتند»؛ «نقش مؤثري داشت و مهمترين تأثير، نقش مؤثر آقاي خوشچهره در معرفي ايشان و نقش تخريبي طرفداران آقاي هاشمي بود»؛ «15 درصد»؛ «نقش خوبي را ايفا كرد»؛ «تأثيري نداشته است، دو قطبي شدن انتخابات در مرحله دوم روند خاصي را پديد آورده بود»؛ «تا حد قابل توجهي مؤثر بود»؛ «مؤثر بود، نه تنها برنامههاي تبليغاتي و يا جهتگيري تلويزيون، بلكه فرهنگ بيمحتوا و شكلي و تودهگرايي كه تلويزيون فراهم آورد، اسلام روضه و مداحي و مديحه و مولودي، اسلام بدون علميت و تحريف شده، تفكر و انديشه سياسي بدون تحليل و معنا»؛ «بسيار زياد»؛ «نقش زيادي در معرفي نامزدها و برنامههايشان داشت و از اين طريق مردم برنامههاي آقاي احمدينژاد را بر برنامههاي رقيبش ترجيح دادند».
پاسخهاي مذكور را ميتوان در شاخصههاي بسيار زياد، زياد و كم تقسيم نمود.
ميزان تأثير تبليغات انتخاباتي به ويژه صداوسيما در پيروزي ايشان | ||
شاخصه ها | تعداد | درصد |
بسیار زیاد | 11 | 50.05 |
زیاد | 9 | 40.95 |
کم | 2 | 9.1 |
جدول (9)
موردشناسي دوم: پژوهش پيامي
موردشناسي دوم، پژوهشي در خصوص شيوه تصميمگيري آقاي هاشمي رفسنجاني براي حضور در عرصه انتخابات نهم رياست جمهوري است. تصميمگيري ايشان را نيز ميتوان با توجه به نظريه انتخاب عقلاني مورد بررسي قرار داد. البته، هرچند نظريه انتخاب عقلاني به تحليل رفتار رأيدهندگان اختصاص دارد و نه تصميمگيري نامزدي خاص، اما از جهتي ديگر ميتوان ميزان توجه تصميمگيرنده را با توجه به اين نظريه مورد بررسي قرار داد. بر اين اساس، ميتوان اين مسئله را كه آيا نامزد انتخاباتي به وضعيت و شرايط رأيدهندگان واقف است يا خير، مورد بررسي و تحليل قرار داد. به نظر ميرسد، تصميمگيري آقاي هاشمي رفسنجاني براي حضور در انتخابات با اصول و شاخصههاي نظريه انتخاب عقلاني سازگاري ندارد. براي فهم اين مسئله، نظري به سه بيانيه ايشان در ايام انتخابات رياست جمهوري (حضور در انتخابات، مرحله اول انتخابات و پايان انتخابات) و دو سخنراني ايشان در سومين كنگره حزب اسلامي كار و چهاردهمين همايش فصلي خانه احزاب ايران ميافكنيم و فهرستوار به قطعاتي از عبارات و بيانات مرتبط ايشان اشاره مينماييم:
1. ترديد در تصميمگيري
«تصميم به حضور در انتخابات 27 خرداد، يكي از سختترين تصميماتم در سراسر سالهاي فعاليت سياسي من بوده است، نه از آن جهت كه قبول مسئوليت خللي بر آرامش شخصيام وارد ميكند، كه هرگز در خدمتگزاري عافيتطلب نبودهام، بلكه به سبب ترديدهايي بود كه تصميمگيري را براي من سخت ميساخت.»19
2. رايزني با نخبگان، احزاب و گروهها
«با تأمّل در رويدادهاي داخلي و خارجي اخير و نيز ماهها ديدار و همفكري و رايزني با نخبگان، فرهيختگان، احزاب و گروههاي مختلف سنّي، صنفي، قومي و ديني و كارشناسان، و متخصصان و اصحاب فكر و قلم، تحليلها و نگرانيهاي ديگري در فضاي ذهنيام نسبت به آينده شكل گرفت كه با مباني فلسفي ترديدهاي اوليهام در تعارض بود و خطيرتر از ترديدهايم مينمود و سرانجام، نگرانيها و اميدهايم به آينده بر ترديدهايم غلبه كرد.»20
3. ادامه سياست سازندگي
«هماكنون ادامه سياست سازندگي و تعميق و گسترش آن در حوزههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي به "ضرورت نظام" تبديل شده است. با وجود اين، هنوز توسعه از ناحيه برخي ديدگاهها در معرض تهديد جدي قرار دارد. دموكراسي اقتصادي و رشد صنعتي، زيربناي دموكراسي سياسي و رشد اجتماعي است. و اين ضرورتي است كه كم و بيش مجهول و مغفول مانده است.»21
4. تبليغات تخريبي سازمان يافته
«آنچه ضرورت داشت كه همپاي اين مشاركت همگاني در نظر گرفته شود، رعايت حُسن سلوك انتخاباتي و ادب تبليغاتي بود كه متأسفانه به دليل پارهاي اقدامات و البته دخالتهاي سازمان يافته، منظره باشكوه و اميدبخش انتخابات را آلوده كرد.»22
5. انجام وظيفه و جلب رضايت خداوند
«اينجانب صرفا براي انجام وظيفه و جلب رضايت خداوند و خدمت به انقلاب، اسلام، ايران و مردم وارد رقابتهاي انتخاباتي شدم و از اين به بعد نيز همچون گذشته در اين راه هركاريكه بتوانم انجام خواهم داد.»23
6. تأكيد بر فعاليت حزبي در كشور
«به هر دليلي كه البته ادلّه آن براي من روشن است، در ايران احزاب از جايگاه اصلي خود برخوردار نيستند كه البته ما پس از انقلاب به خاطر عطش حزب، با وجود اينكه كارهاي زيادي داشتيم، وقت زيادي صرف كرديم و حزب "جمهوري اسلامي" را تأسيس كرديم. حزب جمهوري خيلي سريع و حبابگونه رشد كرد، به طوري كه در خيلي از بخشها در سراسر كشور حضور داشتيم؛ ولي نهايتا در مقطعي به اين نتيجه رسيديم كه به تعبيري فتيله حزب را پايين كشيديم... شايد برخي فكر كنند اين وظيفه حكومت است، اما وظيفه حكومت اين است كه راه را باز بگذارد و مانع ايجاد نكند تا اين جويبارها به هم بپيوندند و فضاي جامعهرا تحتتأثيرخود قرار دهند.»24
7. ضرورت شكلگيري احزاب بزرگ
«در ايران احزاب كوچك زياد هستند، اما احزاب بزرگ و تأثيرگذار وجود ندارد و خانه احزاب ميتواند مركزي براي پر كردن اين خلأ موجود باشد. به خاطر سرنوشت كشور، انقلاب و اسلام بايد كساني كه احساس مسئوليت ميكنند، وارد جريانهاي سياسي شده و به فكر كار دستهجمعي، تشكل و تحزّب باشند. البته من نميگويم كه احزاب كوچك بيثمر هستند، شايد آنها هم با مواضع، بيانات و آموزشهايي كه دارند، در منطقه خود تأثيرگذار باشند.»25
8. حزب و حاكميت افكار عمومي
«لزوم تحزّب از روزي كه مسئله دموكراسي مطرح شده و آراي مردم در سرنوشت جوامع نقش پيدا كردهاند، قابل انكار نبوده است. امروز دنيا به سرعت در حال تحوّل به سمت حاكميت افكار عمومي است و اگر در 300 سال گذشته اين روال با درجهاي از شتاب پيش ميرفت، اين شتاب اكنون چند برابر شده است. يك جزء ذاتي انقلاب اسلامي و اسلام اين است كه روي افكار عمومي و آراي مردم حساب كنيم؛ مردم حق دخالت در سرنوشت خود را دارند و براي اين كار هيچ راهي بهتر از تحزّب نميبينم.»26
9. ادغام حزبي
«دنبال تحزّب رفتن و كار دستهجمعي كردن، با توجه به منطق مصلحت سياسي و عقايد ديني كه داريم، ذاتا كار مقدّسي است. كار بزرگي كه شما متفكران احزاب داريد، اين است كه كاري كنيد احزاب به نحوي در جايي به هم برسند، اگر ميخواهيد تأثيرگذار بوده و در مديريت كشور سهم واقعي داشته باشيد، احزاب را به هم نزديك كنيد. آنهايي كه تفكراتشان به هم نزديك است، جبهه تشكيل داده و با هم ادغام شوند.»27
10. تعدد احزاب
«هماكنون قانون اساسي ما تعدد احزاب را توصيه ميكند، افكار عمومي جهان نيز با كار تحزّب منافاتي ندارد، خوب است كه ما هم به اين كار بپردازيم، يكي از مشكلات احزاب ما اين است كه منابع مالي قابل اتكايي ندارند، به گونهاي كه اين مشكل به تأمين ضرورتهاي اوليه آنها نيز برميگردد.»28
11. آسيبشناسي احزاب
«نيروهايتان را جمع كنيد و در مورد اينكه چرا در ايران تحزّب با سابقه يكصد ساله هنوز پا نگرفته است، مطالعه كنيد. عوامل منفي را براي برطرف كردن آنها شناسايي و عوامل مثبتي را كه براي اين كار لازم است، بررسي كنيد. شما 150 حزب و جمعيت داريد كه ميتوانيد اين مسئله را در مجمع عمومي به صورت بحث آزاد مطرح كنيد.»29
نتيجهگيري
روشهاي كمّي هرچند قادر است دادهها و اطلاعاتي به ما ارائه نمايد، اما به تنهايي در تحليل پديدهها عاجز است. بنابراين، در تحليل رفتار انتخاباتي، روشهاي كمّي جنبه مقدّمي داشته و صرفا در جمعآوري دادهها و اطلاعات مؤثرند. نظريههايي همچون هويّت حزبي، جامعهشناختي، انتخاب عقلاني و ايدئولوژي مسلّط، نظريههاي هستند كه براي تحليل رفتار انتخاباتي ارائه ميشوند. اما در اين ميان، نظريه انتخاب عقلاني بدون ارزشگذاري از اهميت بيشتري برخوردار بوده و قادر است رفتار انتخاباتي در جمهوري اسلامي ايران را به ويژه در سالهاي اخير تبيين نمايد. بر اين اساس، در اين بخش به اجمال با استفاده از نظريه انتخاب عقلاني، به تحليل دادهها و اطلاعاتي، كه در دو مورد شناسي مذكور به دست آمده، ميپردازيم.
با توجه به پژوهش ميداني صورت گرفته در موردشناسي اول، به نظر ميرسد مؤلّفهها و شاخصههاي ارائه شده در نظريه انتخاب عقلاني به طور محسوسي در انتخابات نهم رياست جمهوري قابل مشاهده بوده و دادهها و اطلاعاتي كه در پژوهش حاضر به دست آمده، به ويژه درباره ميزان تأثير علما و مراجع ديني، ميزان تأثير احزاب و گروههاي سياسي و ميزان تأثير تبليغات انتخاباتي، به خوبي با شاخصههاي اين نظريه سازگاري و هماهنگي دارد؛ زيرا همانگونه كه بيان شد، نظريه انتخاب عقلاني با انتقاد از ديگر نظريههاي تحليل رفتار انتخاباتي، درصدد است با پررنگتر كردن نقش «افراد مستقل» رفتار انتخاباتي را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. اين نظريه معتقد است: با توجه به گسترش سطح سواد و آگاهي مردم در جوامع مختلف، رأيدهندگان سعي ميكنند خود را از وابستگيهايي كه تا به حال وجود داشته است، خارج سازند و خود به صورت مستقل تصميمگيري نمايند. در اين ديدگاه، احزاب سياسي مشروعيت سياسي خود را از دست داده و با بحرانهاي جدي مواجه شدهاند. علاوه بر آنكه، بر خلاف نظريههاي ديگر، در اين نظريه «تبليغات انتخاباتي» نقشي بسيار تعيينكننده، حساس و مؤثر در جذب آراي مردم ايفا ميكند؛ چراكه افراد به صورت مستقل بوده و گرايش آنها از قبل تعيين شده نيست. رأيدهندگان سعي ميكنند از ميان تبليغات نامزدها، به نامزد و برنامهاي رأي دهند كه منافع آنها را به خوبي تأمين ميكند. بر اين اساس، شاخصههاي نظريه عقلاني را ميتوان در موردشناسي اول رديابي كرد. برخي از اين شاخصهها عبارتند از: فرد نقشي بسيار مؤثر و تعيينكننده دارد؛ احزاب سياسي مشروعيت سياسي خود را از دست دادهاند؛ ميزان درصد «افراد مستقل» بسيار بالا رفته است؛ تبليغات انتخاباتي بسيار مؤثر و تعيينكننده است.
تأكيد فراوان آقاي هاشمي رفسنجاني بر مسئله «تشكّل حزبي» عمدتا مبتني بر نظريه «هويّت حزبي» است. در اين نظريه، فرد نقش كمرنگ داشته و در مقابل، «وابستگي حزبي» بسيار مؤثر و تعيينكننده است. همچنين تبليغات انتخاباتي چندان تأثيري ندارد؛ چراكه رأي افراد به نوعي «موروثي» است. اين در حالي است كه بر اساس نظريه انتخاب عقلاني، به دليل آنكه ميزان درصد «افراد مستقل» بسيار بالا رفته است، مؤلّفههاي مورد تأكيد نظريه هويّت حزبي به چالش كشيده ميشوند. در نظريه انتخاب عقلاني، فرد نقشي بسيار مؤثر و تعيينكننده دارد. در مقابل، احزاب سياسي مشروعيت سياسي خود را از دست دادهاند. بنابراين، تبليغات انتخاباتي بسيار مؤثر و تعيينكننده است. ايشان بدون توجه علمي به شرايط كنوني جامعه ايران و تغييرات شگرف در تصميمگيري رأيدهندگان، كه تقريبا كمي پيش از دهه سوم انقلاب اسلامي رخ داده است، ناخودآگاه وضعيت و شرايط را همانند دهه دوم انقلاب ـ اگر نگوييم دهه اول انقلاب ـ پيشبيني ميكرد. آنچه به نظر ايشان همواره اهميت داشت، تأكيد بر حمايت همهجانبه و فراگير احزاب و گروهها و همچنين اتكاي به نظرسنجيها بود. در حالي كه، بر اساس نظريه انتخاب عقلاني اينگونه امور هيچ جايگاهي در رفتار رأيدهندگان ندارند. همين مسئله موجب گرديد تا نحوه تبليغات انتخاباتي ايشان و ارتباط با مردم به جاي آنكه مستقيم باشد، همواره با مجاريهاي واسطهاي صورت پذيرد. پرهيز از سفرهاي استاني و شهري و تأكيد بر استفاده از حاميان و طرفداراني كه برخي از آنان چندان وجهه مطلوب در نزد مردم نداشتند، از جمله عواملي است كه به هيچ وجه با اصول و شاخصههاي نظريه انتخاب عقلاني سازگاري ندارد. در مقابل، رقيب پيروز ايشان بر اصولي تكيه نمود كه از جمله شاخصههاي مهم نظريه انتخاب عقلاني است. تأكيد بر خود مردم به عنوان اصليترين تصميمگيرندگان عرصه انتخاباتي و عدم توجه و اتكا به احزاب و گروههاي سياسي، نحوه تبليغات و معرفي، نحوه ارسال پيامها، اعلاميهها، حمايت خودجوش اقشار مردمي، تأكيد بر نيازهاي ضروري مردم و معضلات پيشرو، نقد عملكردهاي پيشين و ساير موارد، همگي مورد تأكيد اصول نظريه انتخاب عقلاني است.
-
پى نوشت ها
1. A. Campbell, P. Converse, W. E. Miller and D. Stokes, The American Voter (New York, John Wiley, 1960).
2. D. Butler and D. Stokes, Political Change in Britain (London, Macmillan, 2nd ed., 1969).
3. Andrew Heywood, Politics (Palgrave, 2nd ed., 2002), p. 241.
4. Ibid, p. 242.
5ـ حجتاللّه ايّوبى، «مشاركت انتخاباتى»، مشاركت سياسى مجموعه مقالات (تهران، سفير، 1377)، ص 218.
6. Andrew Heywood, op.cit, p. 242.
7ـ حجتاللّه ايّوبى، پيشين، ص 220.
8. Andrew Heywood, op. cit, p. 243.
9. Ibid.
10ـ پل اف. لازارسفلد، برنارد برلسون و هاتسل گودت، انتخاب مردم: مردم چگونه انتخابات رياست جمهورى تصميم مىگيرند، ترجمه محمّدرضا رستمى تهران، تبلور، 1382.
11ـ حجتاللّه ايوبى، پيشين، ص 210.
12ـ همان، ص 212.
13. Andrew Heywood, op. cit, p. 243.
14. A. Downs, An Economic Theory of Democracy (New York, Harper & Row, 1957).
15ـ حجتاللّه ايوبى، پيشين، ص 227.
16ـ كيومرث اشتريان، «تحليلى بر رفتار انتخاباتى نسلهاى اخير در غرب»، دانشكده حقوق و علوم سياسى 31 فروردين 1373، ص 78.
17. Andrew Heywood, op. cit, p. 244.
18. Ibid, p. 245.
19. http://www.hashemirafsanjani.ir/manifest/manifest.shtml
20. Ibid.
21. Ibid.
22. http://www.hashemirafsanjani.ir/election/firststate.shtml
23. http://www.hashemirafsanjani.ir/election/secondstate.shtml
24ـ خبرگزارى فارس، 27 آبان 1384 (840827/ (http://www.farsnews.com.
25ـ خبرگزارى انتخاب، 24 آذر 1384 (840924 / http://www.Entekhab.ir).
26ـ همان.
27ـ همان.
28ـ همان.
29ـ همان.