نگاهي به بزهکاري نوجوانان و جوانان
نگاهي به بزهکاري نوجوانان و جوانان
حسين كريميان 1
چكيده
افزايش روند بزهكاري در ابعاد گوناگون در ميان نوجوانان و جوانان، توجه كارشناسان رشتههاي علوم انساني را به خود جلب كرده است. در اين مقاله، علل پيدايش اين معضل اجتماعي و عواملي كه ميتواند زمينهساز آن باشد، مورد بررسي قرار گرفته است. اگر خانواده به عنوان اولين محيطي كه فرد در آن نشو و نموّ مييابد، مورد كنكاش قرار گيرد، عواملي از جمله اختلاف پدر و مادر، تبعيض بين فرزندان، كمبود محبت، عدم حضور پدر در خانه، بزهكاري يكي از اعضاي خانواده، نداشتن الگوي رفتاري مناسب، عدم درك فرزندان و غيره ميتواند نقش مؤثري در بزهكاري فرزندان داشته باشد. علاوه بر اين، عوامل ديگري همچون مسائل اقتصادي، فقدان تعليم و تربيت مناسب، اشتغال و عوامل مرتبط با آن، مثل بيكاري و نارضايتي شغلي و سرانجام ضعف اعتقادات مذهبي در اين زمينه مورد توجه قرار گرفته است. در نهايت، پيشنهادهايي براي پيشگيري از بزهكاري نوجوانان و جوانان ارائه شده است.
كليدواژهها: بزهكاري، كجروي، بحران هويت، عزت نفس، نابهنجاري.
مقدّمه
فرايند شتابان صنعتي شدن كشورها، گسترش جوامع شهري و پيدايش حاشيهنشيني شهرها و در نتيجه، كمرنگ شدن فرهنگ عمومي و ملي و نيز رويآوري مردم به حاشيهنشيني در شهرها، به دليل وضعيت اسفبار معيشتي، از جمله معضلات بزرگ جوامع امروزي است. اين فرايند شتابان شهرنشيني و صنعتي شدن، جوامع مختلف را با معضلات و مشكلات عديدهاي مواجه كرده است. پيدايش معضلات اجتماعي از جمله بزهكاري، انحرافات اجتماعي و اخلاقي از قبيل سرقت، قتل، تجاوز، اعتياد و...، كه سرانجام به بحرانهاي اجتماعي تبديل ميشود، از جمله آسيبهايي است كه به دنبال فرايند صنعتي شدن گريبانگير جوامع شهري شده است. اين روند متأسفانه چنان شتابان است كه آثار و تبعات فراوان اجتماعي به دنبال دارد و موجب رشد و گسترش معضلات اجتماعي شده، به گونهاي كه اقدامات قضايي و پليسي در اين زمينه، چندان كارساز و مؤثر واقع نميشود.
به دنبال فرايند مزبور، از جمله معضلات گريبانگير بسياري از كشورها و شهرهاي مختلف، وجود پديدهاي به نام «بزهكاري نوجوانان و جوانان» ميباشد. اين پديده كه عمدتا ناشي از تعارض بين فرهنگ ملي، بومي و محلي، با فرهنگ صنعتي و جهاني و نيز برخي كاستيها در مسائل تربيتي، خانوادگي، اخلاقي و... است، در نتيجه، بحرانهاي هويت و عدم كارايي اقتصادي، بيكاري و... پديد ميآيد. اينگونه معضلات به حدي شايع و گسترده شده است كه امنيت جامعه را تهديد ميكند.
شناسايي علل و عوامل اين پديده ناميمون در ميان نوجوانان و جوانان، مبارزه با مفاسد اجتماعي و اقدامات تنبيهي و نيز اقدامات پيشگيرانه و آموزشهاي لازم به
خانوادهها، به ويژه در خصوص تعاليم وحياني و تربيت اسلامي، از جمله عوامل مهم برونرفت از بزهكاري و معضلات اجتماعي است. اين مقال، در حد وسع تلاش ميكند تا به اين موضوع بپردازد.
بزهكاري و اهميت آن در نوجوانان و جوانان
بزهكاري به شيوههاي گوناگون تعريف شده است. به نظر ميرسد، كاملترين تعريفي كه با توجه به نظريات كارشناسان رشتههاي مختلف ارائه شده، اين است كه بزهكاري، اقدام به عملي است كه برخلاف موازين، مقرّرات و قوانين جامعه بوده، انجام آن موجب پيگرد قانوني ميشود و كساني را كه مرتكب چنين اعمالي ميگردند، مجرم يا بزهكار ميگويند. 2
با وجود اينكه در دورههاي مختلف زندگي انسان، همواره بزهكاري نوجوانان و جوانان جزئي از مسائل جوامع گوناگون بوده، ولي اين مسئله هيچگاه در حد مسائل حاد اجتماعي و به صورت بحران درنيامده است. اما از قرن نوزدهم به بعد، افزايش بزهكاري نوجوانان و جوانان به ويژه ارتكاب جرايم توأم با خشونت و قساوت يكي از بزرگترين معضلات اجتماعي محسوب شده و افكار عمومي جهان را نيز نگران نموده است. در همين ارتباط، گزارشهاي سازمان ملل در دهههاي اخير نشان ميدهد كه همواره بر ميزان جرايم در سطح جهان افزوده شده و روند افزايش بزهكاري بيش از ميزان رشد جمعيت است. از اينرو، يكي از مسائل پيچيده و در عين حال مهمي كه بسياري از جوامع را تهديد ميكند و توجه بسياري از جامعهشناسان، روانشناسان، جرمشناسان و متخصصان علوم تربيتي را به خود معطوف داشته، بزهكاري، به ويژه در نوجوانان و جوانان ميباشد.
پيامدهاي بزهكاري نوجوانان و جوانان، علاوه بر ضرر و زيان همهجانبهاي كه متوجه اينگونه افراد و جوامع ميشود، هدر رفتن سرمايههاي ملي و تباهي نيروها و استعدادهاي جواناني است كه از مهمترين سرمايههاي هر كشور محسوب ميشوند. همچنين هزينههاي هنگفتي همه ساله صرف جبران خسارات وارده بر كشور ميشود؛ از قبيل: دستگيري، پيگيري، نگهداري و بازپروري نوجوانان و جوانان. از همه دردناكتر اينكه، متأسفانه درمان بزهكاري نيز همواره كافي نبوده و شواهد موجود حاكي است كه بخش عظيمي از نوجوانان و جوانان بزهكار در بزرگسالي نيز راهشان را ادامه ميدهند. با توجه به موارد مزبور و با اعتقاد به اين حقيقت كه پيشگيري به مراتب سهلتر و مؤثرتر از درمان است، بايد فرصت را غنيمت شمرد و بسترهاي پيدايش اينگونه معضلات را در جامعه از بين برد، و به بررسي علل و عوامل بزهكاري و راههاي پيشگيري از آن پرداخت.
پيشينه بحث
در زمينه علل بزهكاري نوجوانان و جوانان، مطالعات و تحقيقات متعددي در دهههاي اخير به وسيله محققان رشتههاي گوناگون علوم رفتاري صورت پذيرفته كه در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره ميگردد:
اليوت (Elliot) و ووس (Voss) بر اساس مطالعهاي كه درباره دانشآموزان دبيرستاني انجام دادهاند، اهميت احتمالي تأثير شكست تحصيلي را در به وجود آوردن بزهكاري نشان داده و اعلام كردند دانشآموزاني كه ترك تحصيل نمودهاند، هم در پرسشنامههاي خودسنجي نمرات بالايي را در بزهكاري به دست آوردند و هم برخوردهاي متعددي را با پليس داشتند؛ اما دانش آموزاني كه تمامي اوقات را در دبيرستان ميگذراندند، دو مسئله بالا را نداشتند. سرانجام دو محقق مذكور نتيجه گرفتند كه تركيبي از شكست تحصيلي و چگونگي واكنش دبيرستان به اين شكست، زمينهساز رفتار بزهكارانه در نوجوانان و جوانان است. 3
وست (Vest) و فارينگتون (Farengton) نيز در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدند كه بزهكاران در آزمونهاي پيشرفت تحصيلي و هوش، به نسبت نمرات پايينتري ميآورند. 4
بونكر (Bonker) در تحقيق خود نشان داد كه در ايتاليا 88 درصد از محكوماني كه بازداشت شده بودند، جزو طبقه بينوايان بودهاند.
همچنين شاو (Shaw) در مطالعه مناطق جرمخيز شيكاگو مشاهده كرد كه همبستگي بين جوانان مجرم و وضع بد مالي خانواده، 74 درصد بوده است. اين تحقيقات نشان دادهاند كه بين جرم و شرايط اقتصادي رابطه نزديكي وجود دارد. 5
هوير (hoir)، روانشناس معاصر و پزشك بيماريهاي رواني، پس از بررسيهاي آماري ده كشور اروپايي مدعي شده است 88 درصد كودكاني كه مرتكب گناه ميشوند از خانوادههاي گسستهاند. اين دانشمند با تحقيقات خود نشان ميدهد بين 80 تا 90 درصد كودكان منحرف يا مجرم، از خانوادههايي هستند كه وضعيتي مغشوش و نابسامان داشته و شيرازه آنها از هم گسسته شده است. 6
در ايران نيز تحقيقات بسياري صورت گرفته است. در سال 1358، دكتر محمّدصالح وليدي طي تحقيقي تحت عنوان «تحليلي از شرايط محيط طبيعي و اجتماعي استان كردستان در ارتباط با بزهكاري» بيان ميكند كه مطالعه بزهكاري بدون توجه به تأثير عوامل محيط طبيعي و جغرافيايي ناكافي بوده و از نظر تأثير محيط طبيعي و جغرافيايي بر بزهكاري، اثر آب و هوا بيشتر از ساير جنبهها نمايانتر است. 7
بر اساس گزارش كانون اصلاح و تربيت سازمان زندان مشهد، كه در سال 1361 منتشر گرديد، 62 درصد افراد موجود در كانون، والدينشان با يكديگر ناسازگاري داشتهاند. اين امر بيانگر ارتباط نادرست خانوادگي است كه ميتواند منجر به بزهكاري در نوجوانان گردد. 8
در سال 1369 اداره كل امر به معروف و نهي از منكر كميته انقلاب اسلامي، طي تحقيقي با عنوان «بررسي علل و انگيزههاي بزهكاري اطفال و نوجوانان شهر تهران»، عواملي همچون سطح تحصيلات، خانواده، مهاجرت، محل سكونت، اقتصاد و خانواده را در گرايش به بزهكاري مؤثر دانسته و بر اساس نتايج تحقيق موصوف، پيشنهاد مينمايد كه براي پيشگيري از بزهكاري نوجوانان، بايد يك تلاش همهگير و گسترده صورت پذيرد. 9
در سال 1376 طي تحقيقي كه در شهرستان محلات انجام گرفته، چنين نتيجهگيري شده است كه بين بزهكاري نوجوانان و جوانان و نامناسب بودن وضعيت خانوادگي، وضعيت اقتصادي، سابقه تحصيلي، وضعيت شغلي و نيز نامناسب بودن وضعيت اعتقادي رابطه وجود دارد. 10 طبق يافتههاي تحقيقي، 44 درصد بزهكاران جامعه ما در خانوادههاي لاابالي زندگي ميكنند. 11
حال، با عنايت به پيشينه بحث، نگاهي به علل و عوامل و زمينههاي پيدايش بزهكاري در ميان نوجوانان و جوانان مياندازيم:
علل و عوامل و زمينه هاي بزهكاري نوجوانان و جوانان
به دليل آنكه بزهكاري نوجوانان و جوانان يك آسيب بزرگ اجتماعي محسوب ميشود، عوامل مؤثر در آن بسيار متنوع هستند. به قول اتوكلاين برگ (A. Klineberg): هيچ علتي به تنهايي براي رفتار پيچيده و متنوعي مثل بزهكاري جوانان كافي نيست. 12 از اينرو، عوامل به وجودآورنده بزهكاري قشر جوان، به قدري گوناگون و متنوع هستند كه برشمردن همه آنها، اگر غيرممكن نباشد، امري بسيار دشوار مينمايد. با اين همه، اين مشكل مانع از آن نيست كه در مطالعه و بررسي عوامل بتوان به وجود بعضي از آنان، كه نقش مؤثرتري در بروز بزه معيني دارند، پي برد و كيفيت و كميت تأثير هر يك از عوامل گوناگون آن را موردبررسيوتجزيهوتحليلقرارداد.
مطالعات علمي انجام شده درباره عللي كه موجب پيدايش بزهكاري ميشوند، نشان ميدهد كه بزهكاري نتيجه ويژگيهاي شخصي و اجتماعي بزهكار يا شرايط محيطي است كه او در آن واقع شده است. با اين حال، تشخيص ميزان تأثير عوامل مختلف در به وجود آوردن بزهكاري مشكل است؛ زيرا در حقيقت تمامي عوامل دروني و بيروني پيدايش بزهكاري مثل رشتههاي زنجير به هم پيوسته، هر يك مقدّمه ديگري است، اين عوامل به اندازهاي متنوع و فراوانند كه به طور دقيق نميتوان گفت كدام يك از آنها بيش از ساير عوامل در وقوع بزهكاري مؤثر بوده است. از سوي ديگر، نحوه تأثير هر يك از عوامل به درستي مشخص نيست. به همين دليل، از نظر كارشناسان مربوط، هيچگاه يك عامل معين وجود ندارد كه هميشه و به طور مطلق موجب كشاندن فرد به سوي بزهكاري گردد.
در ادامه اين بحث به منظور سهولت مطالعه، عواملي را كه در پيدايش بزهكاري مؤثرند، به پنج دسته طبقهبندي و به شرح ذيل مورد بحث قرار ميدهيم.
الف. نقش خانواده در پيدايش بزهكاري
هر تحقيق عمدهاي در زمينه بزهكاري، رابطه نزديكي را ميان بيثباتي شرايط زندگي و محيط خانوادگي نوجوانان و جوانان، با بزهكاري نشان داده است. تحقيقات و شواهد زيادي گوياي اين واقعيت است كه در پس بسياري از بزهكاري نوجوانان و جوانان، كانون خانوادگي ناسالم و متلاشي شدهاي پنهان است. 13
بر اساس نتايج پژوهش، 47 نفر از جامعه آماري به نحوي از انحا، از جمله عوامل كليدي و مهم بزهكاري خويش را والدين، خانواده، بيتوجهي، بيمبالاتي و عدم نظارت آنان دانستهاند. به عبارت ديگر، از نظر آنان والدين ايشان در بزهكاريشان نقش داشتهاند. 14
شكي نيست كه خانواده اولين پايهگذار شخصيت هر فرد است كه نقش مهمي در تعيين سرنوشت و زندگي آينده او دارد و اخلاق و سلامت رواني فرد تا حدود بسيار زياد در گرو آن است؛ چراكه فرد پس از متولد شدن تحت تأثير افكار، عقايد و رفتار اعضاي خانواده خود قرار ميگيرد. از اينرو، خانواده اولين عاملي است كه در رفتار فرزند تأثير ميگذارد. به طور كلي، طرز تفكر والدين يا ساير اعضاي خانواده به هر شكلي كه باشد كم و بيش در فرزندان آنان تأثير ميگذارد.
آنچه در اينجا بيشتر مورد توجه است، آثار سوء كاستيها و كمبودهاي خانوادگي است كه متوجه ساير اعضاي خانواده نيز ميشود. در اثر همين كاستيها است كه فرزندان تحت شرايط خاص در معرض فساد و تباهي قرار ميگيرند و به تدريج به سوي بزهكاري سوق داده ميشوند.
در درون خانواده نيز در مقايسه با ساير اعضا، مادران بيشترين و مؤثرترين نقش را در صلاح و فساد فرزندان بر عهده دارند؛ چراكه زمينههاي تربيت طفل قبل از تولد و از دوران جنين شروع ميشود. در اين زمينه از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نقل شده است كه فرمودند:
«السعيد من سعد في بطن امه والشقي من شقي في بطن امه»؛15 سعادت و شقاوت هر كس از زماني شروع ميشود كه در رحم مادر زندگي ميكند.
از سوي ديگر، مادر در آغاز عهدهدار رفع نيازمنديهاي كودك است، هر نوع تغذيه او، رفتار خوب و ناشايست وي در فرزند تأثير بسزايي دارد. كودك نيز از همان ابتدا با حس تقليدپذيري قوي كه دارد، حركات و رفتار اطرافيان در ضميرش حك ميشود و به تدريج، شخصيت او كامل ميشود. به همين دليل، امام خميني قدسسرهدر خصوص ميزان نفوذ و تأثير تربيتي مادران در شخصيت كودكان فرمودهاند:
سعادت بچهها از دامن مادر شروع ميشود، آن قدري كه اخلاق مادر در بچه كوچك نورس تأثير دارد و به او منتقل ميشود، از ديگران عملي نيست، مادرها مبدأ خيرات هستند و اگر خداي ناخواسته مادراني باشند كه بچهها را بد تربيت كنند، مبدأ شرورند.16
تأثير خانواده در بزهكاري فقط مربوط به دوران طفوليت نيست، در نوجواني و حتي جواني نيز كاستيها و كمبودها و خلأهاي تربيتي تأثير خود را گذاشته و خود را نمايان ميسازد. با توجه به اهميت نقش خانواده در بزهكاري افراد و در دوران مختلف رشد، به برخي از مسائل خانوادگي كه ميتواند نوجوانان و جوانان را تحت تأثير قرار داده و آنان را به سوي بزهكاري سوق دهد اشاره ميگردد:
1. اختلاف پدر و مادر
از جمله مواردي كه ممكن است در نهايت منجر به بزهكاري نوجوانان و جوانان گردد، اختلاف والدين و مشاجرات و اصطكاك بين آنان است كه آثار آن متوجه ساير اعضاي خانواده و حتي بستگان آنان خواهد شد. گاهي اوقات، مشكلات خانوادهها موجب قهر و حتي ترك يكي از والدين از محيط خانواده ميشود. بديهي است اينگونه معضلات خانوادگي، موجب مختل شدن امنيت و بهداشت رواني فرزندان شده، تأثير مستقيم و نامطلوبي بر آنان ميگذارد. اگر فرزندان در محيط خانه خود طعم آرامش، صفا و صميميت را، كه از نيازهاي اوليه است، نچشند در خارج از خانه به دنبال گمشده خود خواهند گشت و به احتمال زياد در دام شيادان و افراد فاسد افتاده و به سوي بزهكاري سوق داده ميشوند.
به هر حال، ناسازگاري و مشاجره پدر و مادر آثار نامطلوب و شومي بر روان اعضاي خانواده ميگذارد. گاهي اوقات، فرزندان به علت بر هم خوردن آرامش رواني، نسبت به تحصيل يا كار بيعلاقه شده، و حتي از منزل فرار ميكنند و سرانجام، زمينه گرايش آنان به انواع بزهكاريها فراهم ميشود.
در پژوهشي كه از 800 فرد بزهكار به عمل آمده، معلوم شد كه 65 درصد مادرانشان طلاق گرفته و يا در حال جدايي بودهاند. بررسي ديگر نشان ميدهد كه 88 درصد افراد مجرم داراي پدر و مادري بودهاند كه از هم جدا زندگي كرده و بين آنها اختلاف نظر و ستيزه وجود داشته است. 17 از اينرو، ميتوان گفت: اختلاف والدين، بستر و زمينه مناسبي براي انحراف نوجوانان و جوانان ميباشد.
2. تبعيض ميان فرزندان
تبعيض در خانواده و توجه بيشتر والدين به برخي فرزندان و توجه كمتر نسبت به برخي ديگر، موجب ايجاد حس نفرت و بدبيني در فرزندان ميشود. در اين ارتباط، ويتريج گروبرگ ولف (Witreig groberg wolf) عقيده دارد: همچشمي و رقابت موجود در خانواده، تأثير مخرّب فراواني در روحيه كودكان به جا ميگذارد و موجب ميشود كودك خود را با برادران و خواهران ديگر مقايسه كرده و بر اثر محبت بيشتر والدين در حق آنان احساس كهتري نمايد. 18
تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبرانناپذيري را بر روح و روان آنان وارد ميكند و با ايجاد بحرانهاي روحي و سرخوردگي، آنان را به سوي عكسالعملهاي منفي نظير سرقت، اعتياد و فرار از خانه سوق ميدهد. 19 بنابراين، ايجاد تبعيض ميان فرزندان ميتواند زمينه گرايش آنان به بزهكاري باشد.
3. كمبود محبت
نياز به محبت از نيازهاي اوليه و اساسي هر انساني، به ويژه كودكان است. كودك همانگونه كه براي رشد جسماني خود به انواع مواد خوراكي نياز دارد، به همان ترتيب نيز براي رشد عاطفي و اجتماعي شدن و جامعهپذيري نيازمند محبت است.
كودكان بيش از غذاي خوب، لباس گرم، اسباب بازي و هواي آزاد، نيازمند پذيرش از سوي والدين، و محبت از سوي آنان ميباشند. كمبود محبت، يكي از عوامل بسيار قوي است كه نوجوانان و جوانان را به سمتوسوي بزهكاري سوق ميدهد. نوجواني كه محبت كافي از پدر و مادر دريافت نكرده، براي پذيرش انواع اختلالات رفتاري و انحرافات اخلاقي آمادگي دارد. محبتي كه فرزندان در خانواده دريافت ميكنند، موجب آرامش رواني آنان ميشود و همين آرامش رواني، آنان را از تمايل به بسياري از لغزشهاي اخلاقي باز ميدارد. دختر نوجواني كه كمبود محبت دارد، به هر كس كه سر راه او قرار گيرد و به او اظهار محبت كند، علاقهمند ميشود و به دوستيهاي ويرانگرش تن ميدهد و چه بسا در اين مسير تباه شود. البته، نوع محبت بسته به سن و سال فرزندان متفاوت است، ولي به هر حال، بايد دلهاي فرزندان با فروغ محبت و نوازش والدين روشن گردد و نياز فطري آنان به محبت از اين راه ارضا شود. 20
بسياري از صاحبنظران در مسئله بزهكاري، كمبود محبت و ضعف عاطفي را ريشه اصلي جرم و انحراف ميدانند. تحقيقي در اين زمينه نشان ميدهد كه 91 درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوي دچار مشكل عاطفي بودهاند. 21 از اينرو، بايد گفت كه كمبود محبت زمينهساز پيدايش نارساييهاي تربيتي در بزرگسالي است.
4. عدم حضور پدر در خانه
به دليل آنكه پدر نقش مهمي در تكامل شخصيت فرزند دارد، از اينرو، حضورش در خانه اثر زيادي بر روحيه او ميگذارد كه عواقب آن معمولاً در دوران بلوغ و نوجواني مشخص ميشود. خانواده همان قدر كه به احساسات و عواطف سرشار مادر محتاج است، به قدرت، قاطعيت، تدبير و مديريت پدر هم نياز دارد، حال اگر به هر دليل پدر در خانه حضور نداشته باشد و يا صرفا حضور فيزيكي داشته باشد، شيرازه امور از هم پاشيده و نظم و انسجام لازم از ميان ميرود و در اعضاي خانواده زمينه گرايش به بزهكاري فراهم ميشود.
5. دوستان ناباب
اصولاً پس از خانه و مدرسه، دوستان و نقش آنان در تأثيرگذاري بر شخصيت افراد و انحراف يا هدايت آنان بسيار چشمگير است. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميفرمايند:
«المرء علي دين اخيه»؛22 هر انساني بر شيوه و طريقه دوست و رفيق خود زندگي ميكند.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايند:
«لاتصحبوا اهل البدع ولا تجالسوهم فتصيروا عند الناس كواحد منهم»؛23 با افراد منحرف، همنشيني با آنان موجب ميشود كه مردم شما را يكي از آنان به شمار آورند.
در بسياري از خانوادهها، والدين چندان در فكر مراقبت از فرزندان خود نيستند و به محض اينكه كودكان اين قبيل خانوادهها به راه ميافتند، به حال خود رها ميشوند و ديگر مراقبتي از افرادي كه با فرزندانشان معاشرت ميكنند، به عمل نميآورند. اين رهايي ممكن است موجب تماس مستمر آنان با اشخاص بيگانه و ناباب شود. اين در حالي است كه همسالان و معاشران نوجوانان و جوانان از عوامل مؤثر در يادگيري و تلقين آنان هستند و خود بزهكاران نوجوان و جوان عمدتا دوستان ناباب را از عوامل مؤثر بر گرايش به بزهكاري معرفي ميكنند. قبول اين واقعيت، توجه بيشتر والدين را در كنترل و نظارت معاشران نوجوانان و جوانان ميطلبد. در يك پژوهش 50 درصد بزهكاران اظهار كردهاند كه دوستان ايشان توسط پليس دستگير شدهاند و نيز حدود 47 درصد از آنان، تيپ دوستانشان نوعا افراد خلافكار بودهاند. 5/87 درصد از آنان نيز اظهار كردهاند كه دوستان ناباب نقش زيادي در سارق شدن افراد دارند و 53 درصد از همين افراد اظهار كردهاند كه به خاطر توجه دوستانشان دست به سرقت زدهاند. 24
به دليل آنكه در دوره بلوغ، نوجوانان به طور طبيعي از اتكاي خود به خانواده كاسته و درصدد پيدا كردن تكيهگاههاي ديگري هستند كه مهمترين آن، گروههاي همسالان ميباشد، از اينرو، نظارت و كنترل غيرمستقيم و نامحسوس بر نوجوانان بايد در دوره بلوغ بيشتر از هر زمان ديگري باشد.
يك جوان اغلب تحت تأثير اعمال، رفتار و افكار دوستان خود قرار دارد، به گونهاي كه خواستههاي آنان را بسيار زود ميپذيرد و بدون مقاومت به توقعات آنان پاسخ ميدهد. در همين دوستيها و معاشرتهاي نادرست با دوستان ناباب است كه نوجوان يا جوان براي اولين بار به خواهش دوست خود در انجام بزه، جواب مثبت ميدهد. 25
ساترلند در نظريه انتقال فرهنگي كجروي، بر اين نكته مهم تأكيد ميكند كه رفتار انحرافي، همانند ساير رفتارهاي اجتماعي، از طريق معاشرت با ديگران، يعني منحرفان و دوستان ناباب آموخته ميشود. افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشكن، به سمتوسوي ناهمنوايي سوق داده ميشوند. 26
6. بزهكاري يكي از اعضاي خانواده
بزهكار بودن پدر و مادر، يا يكي از اعضاي خانواده و انحرافات اجتماعي آنان، ميتواند در گرايش به بزهكاري فرزندان مؤثر باشد. به عنوان مثال، خانوادهاي كه بر اثر اعتياد به الكل يا مواد مخدر به فساد كشانيده شده، نه تنها نميتواند كودكان سالمي تربيت كند، بلكه رفتار و ويژگيهاي آنان ميتواند الگويي براي كشاندن فرزندان به سوي انحرافات گوناگون باشد. كودكان نگرشهاي اجتماعي را از خانواده ميآموزند و چنانكه يكي از والدين بزهكار باشند فرزندان آنان بيش از هر كس در معرض خطر آلودگي قرار خواهند گرفت. مادري كه به مسائل شرعي و اخلاقي تقيّد چنداني ندارد و معاشرتهاي گناه آلودي دارد، موجب ميشود تا قبح اعمال خلاف عفت نزد فرزندان از بين رفته، و در صورت به وجود آمدن شرايط مناسب، انجام و تكرار اعمال قبيح، شديدتر و آسانتر به وسيله فرزندان صورت پذيرد.
نتايج تحقيقات نشان ميدهند كه بسياري از معتادان در خانواده افراد معتاد، از قبيل پدر، مادر، پدر بزرگ و غيره بودهاند. 27
7. نداشتن الگوي رفتاري مناسب
عدم بهرهمندي از الگوي رفتاري مناسب براي نوجوانان و جوانان، ميتواند در گرايش به بزهكاري آنان مؤثر باشد. در خانواده، والدين الگويي شايسته براي كودكان و نوجوانان بوده و آنان سعي ميكنند اعمال و كردار خويش را با اعمال و كردار الگوهايشان مطابقت دهند و بدين ترتيب، اگر پدر يا مادر نتوانند نقش خود را به درستي ايفا كنند و الگوي صحيح و مناسبي براي فرزندان خود باشند، بيترديد دشواريهاي فراواني براي فرزندانشان پيش خواهند آورد. از سوي ديگر، در محيط خارج از خانه نيز فرزندان، در مدرسه يا گروه همسالان، با افراد مختلفي در ارتباط هستند كه ممكن است براي آنان الگوي مناسب يا بعكس الگوي نامناسب باشند. اين الگوها، در شخصيت و رفتار آنان تأثير جدّي دارد. الگوهاي مناسب، رفتار آنان را بهنجار و چنين افرادي را جامعهپذير و الگوهاي نامناسب آنان را دچار انحراف رفتاري خواهد نمود.
8. عدم امكان ازدواج
بسياري از مفاسد اخلاقي، اجتماعي، ولااباليگريهاي جنسي در جامعه، ناشي از عدم امكان ازدواج جوانان ميباشد. اين در حالي است كه در آثار و منابع اسلامي از ازدواج و پيوند زناشويي به عنوان يكي از عمدهترين عوامل بازدارنده فساد و فحشا نام برده شده و در مسئله 2443 توضيح المسائل امام خميني قدسسره نيز چنين آمده است: «كسي كه به واسطه نداشتن زن به حرام ميافتد، واجب است زن بگيرد.»
با وجود اين، سنّتها و تشريفات بيمورد كه گريبانگير خانوادهها شده است، مانع ازدواج جوانان ميگردد و اين سنّتهاي غلط، در كنار بيكاري و مشكلات اقتصادي سن ازدواج را روزبهروز افزايش ميدهد و خانوادهها حاضر نيستند از درخواست مهريه سنگين، مخارج زياد عروسي، درخواست هتل، منزل شخصي، درآمد زياد و جهيزيههاي فراوان چشم بپوشند. اگر به اين امر مهم توجه جدّي نشود، احتمال افزايش بزهكاريها و از جمله بزهكاريهاي جنسي وجود دارد.
9. عدم درك فرزندان
خانوادههاي ايستا و خانوادههايي كه با زمان پيش نميروند و انتظار دارند فرزندان آنان نيز با راه و رسم قديمي زندگي كنند و يا خانوادههايي كه سير قهقرايي را طي ميكنند، زمينه گرايش به بزهكاري را در فرزندان خود به وجود ميآورند. اينگونه خانوادهها به نيازهاي نوجوانان و جوانان و برآوردن خواستههاي مشروع آنان توجهي نكرده و نميتوانند فرزندان خود را به درستي درك كنند و خواستههاي آنان را تأمين كنند. اين امر موجبات ناسازگاري رواني فرزندان با جامعه را فراهم ميآورد. 28
ب) عوامل اقتصادي
از گذشتههاي دور فلاسفه و دانشمندان، تأثير فقر و اختلافات طبقاتي را در وقوع جرايم مورد توجه قرار دادهاند و عمدتا در اين موضوع كه «عامل اقتصادي در بزهكاري مؤثر است» اتفاق نظر دارند و اگر اختلافاتي در برخي موارد به چشم ميخورد، ناشي از چگونگي تأثير جنبههاي مختلف اين عامل است. در زمينه تأثير فقر در بزهكاري، افلاطون معتقد است:
فقر و ثروت سبب نابودي كشورها ميشود، فقر احساسات را از بين برده، حس كينهتوزي، انتقامجويي و بدبيني را تشديد ميكند، كثرت ثروت نيز مباني اخلاقي را سست نموده، سبب تنبلي، بيقيدي، غرور و بياعتنايي نسبت به ديگران ميگردد و كشور را به فنا و نابودي ميكشاند؛ زيرا تقواي واقعي و ثروتهاي هنگفت مانعهالجمع هستند.29
همچنين كارل ماركس، فيلسوف و اقتصاددان آلماني و پايهگذار مكتب «سوسياليسم»، سرمايهداري را منشأ بروز تمامي ناهنجاريهاي اجتماعي و وقوع بزهكاري ميداند و معتقد است، سرمايهداري موجب استثمارطلبي و جنگ ميشود و عدم تساوي در توزيع ثروت، افراد را به سمت انواع بزهكاريها ميكشاند. وقوع جرايم در حقيقت، واكنش افراد عليه بيعدالتي اجتماعي است.
نظام سرمايهداري كه انسان را به سمت ماديگرايي سوق ميدهد، زيادهطلبي و تجمّلگرايي را به وجود آورده و فاصله زيادي بين غني و فقير ايجاد ميكند كه بيعدالتي نتيجه آن است. احساس همبستگي ناشي از ماديگرايي و فردگرايي، از ويژگيهاي اين جوامع است و افراد قادر به هدايت درست ستيز عليه اين بيعدالتي اجتماعي نيستند. در نتيجه، ارزشهاي اجتماعي فاقد اعتماد ميشوند، نظارت اجتماعي سُست ميگردد و بزهكاري و تبهكاري عموميت پيدا ميكند. 30
بيشك، امروزه با توجه به تحقيقات بسياري در اين زمينه، ميتوان گفت: ميان برخي از انواع كجرويها و وضع اقتصادي افراد رابطه وجود دارد. فقرْ فرصت مساوي تحصيل و مطالعه، كار و رشد استعدادها را از خانوادههاي فقير ميگيرد و موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ ميشود و همين يكي از عوامل پريشاني خانوادهها و نيز «بزه» در ميان فرزندان است.
بحران اقتصادي، تورم، بيكاري و توزيع ناعادلانه ثروت و نواقص موجود در نهادهاي اقتصادي منجر به ناهنجاريهاي مختلف اجتماعي ميشود. بحرانهاي اقتصادي در توزيع عادلانه ثروت به منزله مهمترين عامل ايجاد كننده فقر و پيامدهاي ناشي از آن به شمار ميرود، بحرانهاي اقتصادي دربرانگيختن نوجوانان و جوانان به سرقت و انحرافات ديگر تأثير قابل توجهي دارد. بحرانهاي اقتصادي موجب كاهش درآمدها، فقر، بيكاري و نابساماني خانوادهها ميشود و خود انگيزهاي است كه افراد را به سوي جرايم و تخلف از مقرّرات اجتماعي ميراند، عدم امكان فراهمسازي وسايل تفريحات سالم و پر نمودن اوقات فراغت و ناتواني خانوادهها براي محافظت فرزندان از مفاسد موجود، در محيطهاي ناسالم و معاشرت با افراد ناباب، همگي به نوعي با فقر و تهيدستي خانوادهها ارتباط دارد. 31
در رويكرد ديني، همبستگي ميان فقر و انحرافات اجتماعي مورد تأييد است. بر اين اساس، فقر انگيزه رويآوري به كجروي را افزايش ميدهد. 32
بنابراين، عامل اقتصادي يكي از عوامل پيدايش انحرافات اجتماعي است و در بزهكاري افراد مؤثر است. ولي فقر و تهيدستي را نيز نميتوان تنها عامل آن دانست؛ چراكه اگر فقر با بزهكاري ملازمه داشته و تنها عامل آن باشد در اين صورت، بايد قبول كرد تمام افراد فقير بزهكارند. ولي واقعيت اين است كه چنين فرضي صحت ندارد و افراد زيادي وجود دارند كه در نهايت فقر زندگي ميكنند ولي مرتكب بزهي هم نميشوند، در عين حال، برخي از خانوادههاي ثروتمند با پول كافي كه در اختيار دارند، براي خوشگذراني مرتكب جرايم مختلف ميشوند:
دادن پول فراوان به فرزندان و استفاده از تفريحات مختلف موجب عدم درك ارزش پول براي آنان خواهد شد. از سوي ديگر، عادت به تفريح و خوشگذراني ذوق كار و كوشش را از آنان سلب ميكند. در اين صورت، چنانچه آدم بيكار باشد و حرفهاي نداشته باشد، منحرف شده و براي تأمين اميال خود ناچار راه بزهكاري را در پيش خواهد گرفت.33
حاصل تحقيقات صورت گرفته نيز حكايت از تأثير قاطع بيكاري و فقر بر افزايش بزهكاري دارد. 34
به هر حال، عوامل اقتصادي يكي از علل مهم پيدايش بزهكاري نوجوانان و حتي جوانان محسوب ميشود. ولي گاهي اوقات در نقش اين عامل مبالغه ميشود، با اين حال، همانگونه كه در ابتداي اين بحث اشاره شد، نميتوان آن را تنها عامل بزهكاري دانست.
ج) فقدان تعليم و تربيت مناسب
از اوايل قرن نوزدهم اين اعتقاد در سطح جهان رواج پيدا كرد، كه براي جلوگيري از معضل بزهكاري بايد آموزش و پرورش عمومي را توسعه داد. تحت تأثير همين تفكر آموزش و پرورش عمومي گسترش زيادي پيدا كرد و حتي قوانين تعليمات اجباري در بسياري از كشورها به تصويب رسيد.
البته، امروزه اين نظريه را با گذشت قريب دو قرن خيلي هم نميتوان با تعصب پذيرفت؛ چون با وجود اينكه آموزش و پرورش توسعه پيدا كرده و اكثر افراد جوامع مختلف تحصيل كرده ميباشند و براي مبارزه با بيسوادي در كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته اقدامات مهم و مؤثري صورت گرفته، ولي از وقوع بزهكاري پيشگيري نكرده است و عمدتا نوع بزهكاريها را متحول ساخته است و علت آن اين است كه منظور از آموزش و سوادآموزي جز وسيله چيز ديگري نيست. حال بسته به اين است كه، اين وسيله در اختيار چه كسي و براي چه منظوري مورد استفاده قرار گيرد.
به عبارت ديگر، از آموزش بدون پرورش نميتوان انتظار زيادي براي پيشگيري از بزهكاري داشت؛ چراكه آموزش وسيله است؛ اگر اين وسيله در اختيار كسي قرار گيرد كه بخواهد اميال و هدفهاي نامشروع خود را به نحو احسن انجام دهد، در اين صورت شعر سنايي كه ميگويد: «چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا»، مصداق پيدا خواهد نمود. 35
بعكس، اگر اين وسيله در اختيار فردي پرورش يافته، صالح و در جهت هدفي مشروع قرار گيرد، نتيجهاش همان است كه يك انسان كامل ميتواند داشته باشد. به دليل آنكه يكي از جهات حقيقي و اهداف مهم پرورش كسب هنجارهاي مورد قبول جامعه ميباشد، از اينرو، اگر آموزش توأم با پرورش واقعي باشد، ميتواند در جلوگيري از بزهكاري نقش مهمي ايفا نمايد. ولي به هر حال، مسلّم است كه آموزش و پرورش در بالا بردن سطح فكر و شعور افراد كاملاً مؤثر بوده و ميتواند در پيشگيري از بزهكاريها نقش داشته باشد.
اما بايد توجه كرد كه اگر كليه عوامل مؤثر در بزهكاري نوجوانان و جوانان را در نظر بگيريم و نوجواني را فرض كنيم كه محيط خانوادگي او آن چنان آلوده باشد كه نتواند خود را از آثار بد آن دور كند و يا مشكلات گوناگون آن چنان او را احاطه كرده باشد كه خلاصي از آن دشوار باشد، در اين صورت، بعيد به نظر ميرسد كه تعليم و تربيت به تنهايي نقش قاطع و مهمي در جلوگيري از بزهكاري داشته باشد؛ زيرا مجموعه شرايطي كه او را احاطه نموده او را به راهي خواهد كشاند كه خواه و ناخواه در مسير درستي قرار نخواهد گرفت. در اينگونه موارد آموزش و پرورش عمدتا پيش از آنكه بتواند بزهكاري را كاهش دهد، موجب تغيير نوع جرايم ارتكابي ميگردد؛ بدين نحو كه اشخاص تحصيل كرده بسيار كمتر از اشخاص بيسواد مرتكب جرايم نظير ضرب و جرح و سرقت ميشوند، ولي در عوض، مرتكب جرايم فكري نظير كلاهبرداري، جعل، خيانت در امانت و جرايم سياسي ميشوند.
با وجود اين، هرچند تعليم و تربيت تاكنون نتوانسته است در حد انتظار در پيشگيري از بزهكاري نوجوانان و جوانان موفق باشد، ولي اين بدين معنا نيست كه در كاهش بزهكاري نوجوانان و جوانان بيتأثير است.
در ذيل، به سه مورد از مسائل آموزش و پرورش كه ميتواند منجر به بزهكاري نوجوانان و جوانان گردد، به اختصار اشاره ميگردد:
1. نقش معلم در بزهكاري
يكي از عوامل مؤثر در بزهكاري نوجوانان و جوانان معلم و نوع و نحوه ارتباط او با دانش آموزش است؛ چراكه معلم نقش مهمي در شكلگيري شخصيت دانشآموزان دارد: از يكسو، با روش تربيتي خاص در جهت تعليم و تربيت دانشآموزان اقدام ميكند و از سوي ديگر، به عنوان الگوي آنان مطرح ميباشد. يك معلم آگاه ميتواند يك جنايتكار بالقوّه را به يك انسان سالم تبديل كند. تجربههاي دوران تحصيلي، به ويژه دوران دبستان و راهنمايي ميتواند كودك را به يك جنايتكار تبديل كند. ما وقتي راجع به فوايد درس خواندن بحث ميكنيم، حرف درستي ميزنيم، اما اگر همراه اين آموزشها كاري كنيم كه كودك سلامت رواني خويش را از دست بدهد، كار مثبتي نكردهايم، بلكه در مقايسه ميتوان گفت: فرد كم سواد اما سالم بسيار بهتر از فرد با سواد اما بيمار است. برخي به حق ميگويند: يكي از شغلهاي شريف معلمي است؛ ولي بايد پذيرفت معلمي شريفترين شغل است، اما اين عنوان به هر كسي كه كت و شلواري بپوشد و گچي به دست بگيرد اطلاق نميشود، اين شرافت متعلق به معلمي است كه به رشد متعادل و همهجانبه كودكان كمك كند. اگر معلمي با رفتارهاي نادرست خويش تخم بزهكاري و جنايت را در دل كودكان بنشاند خود عامل اصلي جنايت است. 36
2. نقش محيط مدرسه در بزهكاري
امروزه بيشتر كارشناسان تربيتي، محيط، شرايط مدرسه و روشهاي مختلفت تربيتي را در سلامتي روان و رفتارهاي نابهنجار دانشآموزان مؤثر ميدانند. گاهي مدارس موقعيتهاي بسيار نامطلوبي براي دانشآموزان ايجاد ميكنند. در مدارس شلوغ، كه معلمان با تعداد زيادي دانشآموز سروكار دارند، فرصت كمي براي انجام وظايفشان در اختيار دارند و با اين فرصت كم نميتوانند عملاً به بسياري از مشكلات و نيازهاي دانشآموزان توجه كنند.
دانشآموزاني كه در مورد وضع تحصيلي، اجتماعي و يا شخص خودشان به كمك نياز دارند، اگر به آنان توجه نشود و اميد به كمك را هم از دست بدهند، ممكن است به شيوههاي جبراني به رفتارهاي بزهكارانه روي آورند تا از اين راه، تا حدودي جلب توجه كرده، و احساس موفقيت نمايند. مدارس ميتوانند ضمن اجراي بهينه برنامههاي آموزشي و درسي و فعاليتهاي متنوع فوق برنامه، در رشد همهجانبه دانشآموزان اقدام نمايند. در غير اين صورت، مسئله بزهكاري نوجوانان و جوانان و بخصوص آناني كه وضعيت خانوادگي مناسبي ندارند، روز به روز حادّتر خواهد شد. 37
3. افت و شكست تحصيلي و بزهكاري
پژوهشگران دو عامل افت و شكست تحصيلي را نيز از عوامل مؤثر در گرايش نوجوانان و جوانان به سوي بزهكاري دانستهاند. البته، ميزان تأثير اين عوامل محدود بوده و آنگونه نيست كه صرف افت تحصيلي يا مردودي، دانشآموزان را به سوي بزه سوق دهد. سابقه اغلب بزهكاران نشان ميدهد كه ميزان موفقيتشان در دوران تحصيل عمدتا پايين بوده و يا مردودي داشتهاند.
به هر حال، افت و شكست تحصيلي ميتوانند زمينه ساز بزهكاري نوجوانان و جوانان محسوب شوند.
د) بيكاري و نارضايتي شغلي و بزهكاري
اشتغال و رضايتمندي شغلي افراد هر كشوري از جمله مؤلفههاي مهمي است كه نشان ميدهد جامعه از حيث توسعه در چه وضعيتي قرار دارد و نميتوان تأثير اشتغال را در معضلات اجتماعي، به ويژه بزهكاري نوجوانان و جوانان ناديده گرفت. هم اينك درصد بالا و غيرقابل قبولي از جوانان كشورهاي مختلف و از جمله ايران بيكار مانده و برخي از آنان به شغلهاي كاذب روي ميآورند. بسياري از شاغلان نيز از شغلشان راضي نيستند. بدينترتيب، در ادامه بحث تأثير دو معضل بيكاري و عدم رضايت شغلي بر بزهكاري نوجوانان و جوانان مورد بررسي قرار ميگيرد:
1. بيكاري
از جمله آسيبهاي اجتماعي، بيكاري است كه ميتواند عامل عمدهاي در پيدايش نابسامانيهاي رفتاري و رواني و در نتيجه، موجب بالا رفتن انواع انحرافات اجتماعي و بزهكاري شود.
اسلام جوانان را تشويق به كار و فعاليت ميكند. پيامبر گرامي صلياللهعليهوآلهوقتي جواني را ميديد كه ظاهر آراستهاي داشت، از شغل او سؤال ميكردند. اگر ميگفتند كار نميكند، ميفرمود: «سقط من عيني»؛ از چشم من افتاد. وقتي دليل آن را جويا ميشدند ميفرمود: «لان المؤمن اذ لم يكن له حرفة تعيش بدينه»؛ زيرا وقتي مؤمني كاري نداشته باشد، دين خود را وسيله گذراندن زندگي خويش قرار ميدهد. البته، اسلام بر متوليان امور فرض ميداند كه افراد را به كار مناسب بگمارند تا مبادا بيكاري و فقر، آنان را به انحراف بكشاند. 38
از عوامل محيطي جرم، ميتوان فقر، بيكاري، تورم و شرايط بد اقتصادي را نام برد كه بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروهها و نهادها تأثير گذاشته و آنان را تحت تأثير قرار ميدهد. 39
2. نارضايتي شغلي
متأسفانه آنچه در جامعه فعلي ما در زمينه انتخاب شغل صورت ميگيرد، بيشتر انتخاب تصادفي و غيراختياري است. نتيجه اين انتخابها را ميتوان در موقع احراز و اشتغال به كار ملاحظه كرد. وقتي انتخاب شغل درست صورت نپذيرد، انگيزش در فرد براي به دست آوردن مهارت بيشتر، بروز خلّاقيت و ابتكار ايجاد نميشود و موجب ميشود كه فرد از شغلش راضي نباشد. انتخاب شغل به خاطر فشارهاي اقتصادي و اجتماعي منجر به خستگي و بيحوصلگي خواهد شد و كارايي فرد را پايين خواهد آورد و در نهايت، زمينه گرايش به انحراف و بزهكاري توسعه مييابد. مشاغل افراد بزهكار، از نوع مشاغل سطح متوسط به پايين جامعه است. اين نوع مشاغل عموما پر زحمت و كمدرآمد ميباشد. 40 اينگونه مشاغل، به دليل درآمد كم، فقر و بزهكاري را به دنبال دارد.
ه.) ضعف اعتقادات مذهبي و بزهكاري
هرچند عواملي كه تاكنون مطرح شدند، هر يك به سهم خود، در گرايش نوجوانان و جوانان به بزهكاري مؤثرند، ولي يكي از بزرگترين انگيزههاي گرايش به بزهكاري، ضعف يا نبود معنويت و به عبارتي، ضعف ايمان و اعتقادات است كه در منابع اسلامي از اين عامل، به عنوان عمدهترين و اصليترين عامل گرايش به منكرات و انحرافات ياد شده و اعتقاد به قدرت الهي و ايمان كامل به پاداش و كيفر اعمال، قويترين و مؤثرترين سد و مانع در مقابل انحرافات تلقّي شده است.
اصولاً وقتي فكر انسان به اينجا ختم شد كه جهان بدون هدف است و پرونده انسان پس از مرگ بسته ميشود، طبعا به اين فكر ميافتد كه پس دم را بايد غنيمت شمرد و تا كي در فكر خوب و بد بودن و عمر را بيهوده تلف كردن؟! از سوي ديگر، نيروي ايمان و پرهيزگاري در روح مؤمن حالتي مقدس ايجاد ميكند و نفس اماره و احساسات سركش را رام و مطيع ميسازد. به عبارت ديگر، همچون حصن و حصاري محكم ساكنان خود را از گزند و آسيب تمامي انحرافات و بيماري روحي و مفاسد اخلاقي حفظ ميكند. 41
اينچنين است كه حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:
«اعملو، عبادالله! ان التقوي دار حصن عزيز، والفجور دار حصن ذليل، لا يمنع أهله، ولا محرز من ألجأ اليه، ألا وبالتقوي تقطع حمة الخطايا»؛42 بندگان خدا! بدانيد كه تقوا حصار و بارويي بلند و غير قابل تسلط است و بيتقوايي و هرزگي حصار و بارويي پست كه مانع و حافظ ساكنان خود نيست و آن كس كه به آن پناه ببرد حفظ نميكند، همانا با نيروي تقوا نيش گزنده خطايا بريده ميشود.
همچنين آن حضرت در خطبه 241 ميفرمايد:
«فان تقوي اللّه مفتاح سداد و ذخيره معاد و عتق من كل ملكه و نجاه من كل هالكه»؛43 همانا تقوا كليد درستي، توشه قيامت و آزادي از هر بندگي و نجات از هر تباهي است.
راههاي پيشگيري از بزهكاري
با عنايت به آنچه گذشت، براي پيشگيري از بزهكاري نوجوانان و جوانان چند پيشنهاد مطرح ميشود:
1. به دليل آنكه فقر اقتصادي يكي از عوامل مهم بزهكاري نوجوانان و جوانان است، بايد همزمان با اجراي برنامههاي توسعه كشور مراقب گروهها و طبقاتي بود كه از حيث اقتصادي آسيبپذير هستند و ضمن پرداختن به سازندگي اقتصادي و برخوردار نمودن همگان از نعمات طبيعي، تأمين مسكن، رفاه و برقراري عدالت اجتماعي، در از بين بردن فقر اقتصادي، اقدام مؤثري صورت پذيرد و در كنار اقدامات زيربنايي، دولت موظف است كه از نوسانهاي بيدليل قيمتها جلوگيري نمايد؛ زيرا براي طبقات پايين جامعه مخاطرهانگيز است. اين مهم بايد در رأس برنامههاي دولت قرار گيرد.
2. چون افزايش سطح دانش سواد و آگاهي نقش مؤثري در كاهش بزهكاري نوجوانان و جوانان دارد، از اينرو، ضروري است كه اولاً، نظام آموزشي جامعه بنا به اقتضاي زمان فعلي و دستاوردهاي جديد علوم رفتاري متحول شود. ثانيا، در گزينش معلمان و مديران مدارس دقت بيشتري مبذول گردد تا بتوانند محيط مدرسه را به صورت مكاني درآورند كه نوجوانان و جوانان در آنجا احساس ايمني و احترام كنند. ثالثا، مراكز مشاوره در تمامي مدارس با استفاده از نيروهاي متخصص، دلسوز و متعهد راهاندازي شوند. رابعا، مبارزه با معضل بيسوادي تا ريشهكن نمودن آن همچنان ادامه يابد.
3. با عنايت به نقش خانواده در افزايش و يا كاهش بزهكاري نوجوانان و جوانان، لازم است رسانههاي گروهي با استفاده از كارشناسان مربوط در ارتقاي آگاهي، سطح فكر و فرهنگ خانوادهها اقدام نمايند و در ارتباط با عواقب بد برخي مسائل خانوادگي از قبيل اختلافات خانوادگي، پرجمعيت بودن خانواده، تبعيض قايل شدن بين فرزندان، كمبود محبت به فرزندان، عدم حضور هر يك از والدين در خانه، كنترل دوستيابي فرزندان، اعتياد و سابقه دستگيري هر يك از اعضاي خانواده و اقوام نزديك، نداشتن الگوي رفتاري فرزندان، رفتن به مجالس نامناسب، تحقير كردن فرزندان و سنّتهاي غلط موجود در ارتباط با ازدواج فرزندان، آموزشهاي لازم را به خانوادهها ارائه دهند و در اين زمينه، كانونهاي مشاوره خانواده نيز با استفاده از كارشناسان و صاحبنظران فعالتتر شوند.
4. با توجه به نقش فرايض مذهبي در كاهش بزهكاري نوجوانان و جوانان، بر علماي مذهبي است كه ارزشهاي مذهبي را با توجه به نيازهاي نسل جوان به گونهاي جذاب براي آنان طرح نمايند و بدينسان، شبهات آنان را پاسخ دهند.
5. به دليل آنكه وضعيت اشتغال، نوع شغل و بيكاري نوجوانان و جوانان در بزهكاري آنان مؤثر است، از اينرو، بايستي روند اشتغالزايي براي نوجوانان و جوانان را بيش از پيش مورد توجه قرار داد و مشكل بيكاري آنان را حل نمود و با تأسيس و فعال نمودن مراكز راهنمايي شغلي، در انتخاب مشاغل مناسب، هماهنگ با علاقه، استعداد، نيازها و ويژگيهاي افراد مختلف اقدام نمود و نيز با تغيير در ساختار برخي ادارات، تحول قوانين آنها و استفاده از شيوههاي مديريت علمي و عاطفي براي اداره امور سازمانهاي دولتي و خصوصي در ايجاد رضايتمندي شغلي كاركنان سازمانها مشاركت بيشتري مبذول كرد.
7. با توجه به نقش پركردن اوقات فراغت در بزهكاري نوجوانان و جوانان، بايستي امكانات لازم براي پركردن اوقات فراغت آنان فراهم شود و دولت براي خانوادههايي كه به لحاظ فقر مالي، امكان پر نمودن بهينه اوقات فراغت فرزندان خويش را ندارند به طرق مختلف، از جمله اختصاص يارانه، مساعدت لازم را مبذول دارد.
نتيجه گيري
با عنايت به آنچه گذشت، ميتوان گفت: عوامل ظهور و بروز بزهكاري در نوجوانان و جوانان امروز در جامعه در درجه اول، مربوط به خانواده است كه در اين زمينه بايستي از طريق بالا بردن فرهنگ عمومي جامعه، اطلاعات لازم را در تشكيل و استمرار خانواده بر اساس مهر و محبت به نسلهاي جديد آموزش داد.
از عوامل ديگر بزهكاري، عدم تربيت صحيح ميباشد كه وظيفه متوليان تعليم و تربيت جامعه است تا شناخت كافي نسبت به پذيرش و كسب هنجارهاي اجتماعي به افراد ارائه نمايد. دولت ميتواند در تمام زمينهها، از جمله استقلال اقتصادي افراد و ايجاد اشتغال، نقش اساسي ايفا نمايد كه عامل مهمي در پيشگيري از بزهكاري است. در ضمن، علماي ديني هم نقش بسيار مهمي در تقويت ايمان، تهذيب و تزكيه نفس، كه عامل بسيار مهم روحي و رواني در پيشگيري از بزهكاري ميباشد، خواهند داشت.
صاحبنظران علوم تربيتي، جامعهشناسنان، روانشناسان بر اين عقيدهاند كه علاوه بر نقش خانواده، دوستان، مدرسه، اعتقادات و مانند اينها در بروز بزهكاري در نوجوانان و جوانان تغيير در خصوصيات جسماني و رواني كه در حين بلوغ رخ ميدهد نقش مهمي در تغييرات خلق و خوي افراد به وجود ميآورد كه عواملي از جمله هيجاني بودن، احساساتي عمل كردن، عدم توجه به عاقبت عمل، با توجه به شرايط جسماني زمينه را براي بروز رفتارهاي نابهنجار به وجود ميآورد، از اينرو، كنترل رفتار آنان از طريق خانواده، مدرسه، جامعه، نهادهاي مذهبي و... بايد صورت پذيرد و شناخت كافي و اطلاعات لازم جهت پيشگيري از بروز بزهكاري از راههاي گوناگون، از جمله رسانههاي جمعي به نوجوانان و جوانان و خانوادهها ارائه گردد.
-
پى نوشت ها
- 1 . كارشناس ارشد علوم تربيتى ـ عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم.
- 2 ـ محمّدحسين فرجاد، آسيبشناسى اجتماعى و جامعهشناسى انحرافات تهران، بدر، 1371، ص 169.
- 3 ـ حسن احدى و نيكچهر محسنى، روانشناسى رشد نوجوانى و جوانى تهران، بنياد، 1372، ص 203.
- 4 ـ همان، ص 203.
- 5 ـ سيداحمد احمدى، روانشناسى نوجوانان و جوانان اصفهان، مشعل، 1374، ص 152.
- 6 ـ همان، ص 153.
- 7 ـ همان.
- 8 ـ سيداحمد احمدى، پيشين، ص 144.
- 9 ـ اداره كل امر به معروف و نهى از منكر كميته سابق، «بررسى علل و انگيزههاى بزهكارى اطفال و نوجوانان شهر تهران»، 1369، ص 173.
- 10 ـ محمّدرضا قرهبگلو، بررسى علل گرايش به بزهكارى نوجوانان و جوانان شهرستان محلات، محلات، پاياننامه كارشناسى ارشد رشته علوم تربيتى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، 1376، ص 6.
- 11 ـ سعيد مدنى، خانواده و اعتياد تهران، آگاه، 1381، ص 185.
- 12 ـ ر.ك. اتوكلاين برگ، روانشناسى اجتماعى، ترجمه محمدعلى كاردان تهران، انديشه، 1368.
- 13 ـ شكوه نوابىنژاد، رفتارهاى بهنجار و نابهنجار كودكان و نوجوانان تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1375، ص 19.
- 14 ـ علىاصغر قربان حسينى، جرمشناسى و جرميابى سرقت تهران، جهاد دانشگاهى، 1371، ص 31.
- 15 ـ احمد رزاقى، عوامل فساد و بدحجابى و شيوههاى مقابله با آن تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1371، ص 22.
- 16 ـ همان، ص 25.
- 17 ـ هدايتاللّه ستوده، آسيبشناسى اجتماعى تهران، آواى نور، 1380، ص 41.
- 18 ـ حسن احدى و نيكچهر محسنى، پيشين، ص 187.
- 19 ـ اسماعيل اسفنديارى، «فقر و انحرافات»، كتاب زنان 15 بهار 1381، ص 65.
- 20 ـ هوشنگ شامبيانى، بزهكارى اطفال و نوجوانان تهران، ويشار، 1372، ص 196.
- 21 ـ نرگس عربيان، «اعتياد و راههاى پيشگيرى از آن با تأكيد بر تربيت و خانواده»، حيات سبز 3 1382، ص 23.
- 22 ـ محمّدبن يعقوب كلينى، اصول كافى تهران، اسوه، 1379، چ چهارم، كتاب «الايمان و الكفر مجالسة اهل المعاضى»، ذيل حديث 3.
- 23 ـ همان، ح 3.
- 24 ـ محمّد فولادى، بررسى ميزان و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى مرتبط با سرقت در ميان جوانان شهر قم قم، استاندارى قم، 1382، ص 167.
- 25 ـ جميله اورنگ، پژوهشى درباره اعتياد تهران، بنياد، 1366، ص 113.
- 26 ـ جعفر سخاوت، جامعهشناسى انحرافات اجتماعى تهران، دانشگاه پيام نور، 1376، ص 50.
- 27 ـ سعيد مدنى، پيشين، ص 187.
- 28 ـ غلامحسين قادرى، جوانان را دريابيد تهران، معصومى، 1376، ص 32.
- 29 ـ مهدى كىنيا، مبانى جرمشناسى تهران، دانشگاه تهران، 1370، ص 183.
- 30 ـ حسن احدى و نيكچهر محسنى، پيشين، ص 177.
- 31 ـ همان.
- 32 ـ اسماعيل اسفنديارى، پيشين، ص 47.
- 33 ـ علىاكبر سياسى، روانشناسى جنايى تهران، ابنسينا، 1343، ص 88.
- 34 ـ علىحسين نجفى ابرندآبادى، «بزهكارى و شرايط اقتصادى»، تحقيقات حقوقى 9 1370، ص 63.
- 35 ـ ديوان سنايى، قصايد، مدرّس رضوى، تهران، كتابخانه سنايى، 1362.
- 36 ـ هوشنگ شامبيانى، پيشين، ص 223.
- 37 ـ منوچهر محسنى، جامعهشناسى عمومى تهران، طهورى، 1375، ص 244.
- 38 ـ سيداحمد احمدى، پيشين، ص 243.
- 39 ـ هدايتاللّه ستوده، پيشين، ص 75.
- 40 ـ محمّد فولادى، پيشين، ص 174.
- 41 ـ احمد رزاقى، عوامل فساد و بدحجابى و شيوههاى مقابله با آن تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1371، ص 132.
- 42 ـ نهجالبلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى تهران، علمى و فرهنگى، 1376، ص 157.
- 43 ـ همان، ص 263.