معرفت، سال سی و چهارم، شماره اول، پیاپی 320، بهار 1404، صفحات 35-46

    تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق(علیه السلام) و رابطة آن با عبودیت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    نرجس ابراری / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران. / narjes4031@gmail.com
    ✍️ ابوالقاسم عاصی مذنب / استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران. / Mozneb1@iauyazd.ac.ir
    سید حمید شمع ریزی / استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران. / shamerizi@iauyazd.ac.ir
    dor 20.1001.1.10236015.1404.4.1.4.2
    doi 10.22034/marifat.2025.5001278
    چکیده: 
    این مقاله به بررسی و تبیین مفهوم دعا پرداخته و به‌منظور روشن شدن حقیقت دعا بر اساس روایت امام صادق(ع) و ارتباط آن با مفهوم عبودیت انجام شده است. در این روایت، دعا نه در مفهوم خواندن، بلکه به‌معنای اجابت کردن پروردگار از جانب انسان آمده است و این اجابت به واسطه پذیرش الوهیت خداوند در دو مرتبۀ اعتقاد و عمل محقق می‌شود که این مفهوم با معنای عبودیت و بندگی و سریان آن در تمام زوایای زندگی انسان مطابقت دارد. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده روشن می‌شود که دعا در حقیقت همان هدف زندگی و عبودیت در برابر پروردگار است که سبب می‌شود انسان به حیات طیبه دست یافته و با ذوب شدن در صفات حضرت حق به انسان «متأله» مبدل گردد. این پژوهش به‌صورت کتابخانه‌ای انجام شده و در آن از روش تحلیلی ـ توصیفی استفاده شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis of the Concept of Supplication in the Narrative of Imam Sadiq (PBUH) and Its Relationship with Servitude
    Abstract: 
    Aiming to clarify the essence of supplication based on the narrative of Imam Sadiq (PBUH) and its relationship with the concept of servitude, this article examines the concept of supplication. In this narrative, supplication is not understood merely as a form of reading; rather, it signifies the act of God responding to humans. This response is realized through the acceptance of God's divinity in both belief and action, aligning with the meanings of servitude and its presence in all aspects of human life. Based on the research findings, supplication is the very goal of life and servitude to the Lord, which leads humans to attain a good and pure life and transforms them into "pious, God-worshipping " beings through absorption in the attributes of the Divine. This research has been conducted through a library-based approach, utilizing the descriptive-analytical method.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق
    و رابطة آن با عبودیت
    نرجس ابراري / دانشجوي دكتري علوم قرآن و حديث، واحد يزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.    narjes4031@gmail.com
     ابوالقاسم مذنب عاصي        / استاديار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.    mozneb1ieuyazd.ac.ir@gmail.com
    سیدحمید شمع‌ریزی/ استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.    shamerizi@iauyazd.ac.ir
    چکیده
    این مقاله به بررسی و تبیین مفهوم دعا پرداخته و به‌منظور روشن شدن حقیقت دعا بر اساس روایت امام صادق و ارتباط آن با مفهوم عبودیت انجام شده است. در این روایت، دعا نه در مفهوم خواندن، بلکه به‌معنای اجابت کردن پروردگار از جانب انسان آمده است و این اجابت به واسطه پذیرش الوهیت خداوند در دو مرتبۀ اعتقاد و عمل محقق می‌شود که این مفهوم با معنای عبودیت و بندگی و سریان آن در تمام زوایای زندگی انسان مطابقت دارد. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده روشن می‌شود که دعا در حقیقت همان هدف زندگی و عبودیت در برابر پروردگار است که سبب می‌شود انسان به حیات طیبه دست یافته و با ذوب شدن در صفات حضرت حق به انسان «متأله» مبدل گردد. این پژوهش به‌صورت کتابخانه‌ای انجام شده و در آن از روش تحلیلی ـ توصیفی استفاده شده است.
    كليدواژه‌ها: دعا، امام صادق، عبودیت، حیات طیبه. 
    مقدمه
     
    میل به دعا و التجاء از میل‌های عالی انسانی است که از زمان پیدایش انسان با او قرین بوده است. دعا به‌معنای خواندن و در اصطلاح به‌معنای درخواست و طلب از خداوند است و در حقیقت رابطه دوسویه‌ای است که بین بنده و خالق ایجاد می‌شود. خداوند در قرآن به استجابت دعا وعده داده است: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...» (بقره: 186)؛ و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم... . و در روایات بسیاری نیز به این موضوع پرداخته شده است. دستیابی به اجابت یکی از خواسته‌های اصیل انسان‌ها خصوصاً موحدان و حق‌گرایان است؛ زیرا که فقر ذاتیِ بنده تنها با طلب و دعا به درگاه معبود آرام می‌گیرد؛ ازاین‌رو در کتب و مقالات متعددی به این موضوع پرداخته شده است.
    در اهمیت پرداختن به این موضوع همین بس که از طرفی، قرآن هدف آفرینش انسان را بندگی و عبودیت در برابر پروردگار بیان کرده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات: 56)؛ و ما جن و انس را خلق نکردیم، مگر برای عبادت. و از سوي ديگر، در روایتی از رسول خدا آمده است که «دعا» مغز و حقیقت عبادت است: «اَلدُّعَاءُ مُخُّ اَلْعِبَادَةِ» (حر عاملی، 1416ق، ج۷، ص۲۷). با توجه به این دو بیان، می‌توان به این نتیجه شگفت‌انگیز رسید که هدف از آفرینش انسان، دعا کردن و اتصال بین خالق و مخلوق است و ازاین‌رو پرداختن به آن، دست یازیدن به عمق و ژرفای بندگی است.
    اما آنچه در این مقاله به‌عنوان مرکز اصلی بحث قرار گرفته و به آن پرداخته می‌شود، مفهوم دعا در روایت امام صادق و رابطة آن با عبودیت است که در سایر آثار و تحقیقات به آن پرداخته نشده است، و آن نگاهی متفاوت به دعا را موجب می‌شود. در این روایت، دعا نه به مفهوم طلب حاجت (آنچنان‌که عوام می‌پندارند) و نه به‌معنای صِرف رازگویی با خداوند (آنچنان‌که خواص معتقدند)، بلکه به‌معنای ظهور عبودیت محض در ظاهر و باطن داعی است، به‌گونه‌ای‌که از او انسانی «متأله» می‌سازد.
    در اینجا دو سؤال اصلی مطرح می‌شود: آیا مفهوم دعا در روایت امام صادق قابل تبیین است؟ آیا این مفهوم از دعا با عبودیت و بندگی خداوند ارتباط دارد؟
    در این مقاله بر آنیم تا با بررسی این دو پرسش، مفهوم تکمیلی دعا در روایت امام صادق را مورد توجه قرار داده و رابطة آن با عبودیت را بررسی کنیم.
    1. معنای لغوی دعا
    کلمة دعا از ریشه «دَعَوَ‌» گرفته شده و در لغت به‌معنای خواندن و یاری طلبیدن (ابن‌منظور، 1408ق، ج4، ص359)، طلب و درخواست، صدا کردن (راغب اصفهانی، 1412ق، ص315)، عبادت کردن (ابن‌منظور، 1408ق، ج4، ص360)، دعوت کردن و سوق دادن (فیروزآبادی، 1426ق، ص1282)؛ نام نهادن و نسبت دادن (طریحی، 1375، ج1، ص138) و جلب توجه (ابن‌فارس، 1399ق، ج2، ص279)می‌باشد.
    به نظر می‌رسد که تمامی وجوه مختلف از معنای کلمه «دعا» به نحوی به‌معنای اصلی آن، یعنی خواندن برمی‌گردد، آن‌هم خواندنی که نوعی طلب و درخواست در آن نهفته است.
    2. دعا در اصطلاح
    «دعا» در اصطلاح، خواندن و گفت‌وگو کردن با پروردگار و طلب و درخواست بندگان از اوست. علامه طباطبائی دربارة معنای دعا، بیان می‌فرماید که در آن داعی، نظر مدعوّ را به‌سوی خود متوجه کرده و پس از جلب توجه، فایده و نعمتی را از او درخواست می‌کند (طباطبائی، ۱۳۷۸، ج۲، ص۴۲).
    در حقیقت مفهوم اصطلاحی دعا، همان مفهوم لغوی آن است، با این تفاوت که در معنای لغوی، مخاطب، عام است و «خواندن» نسبت به هر کسی می‌تواند انجام شود، درحالی‌که در معنای اصطلاحی، تنها «خواندن» پروردگار موردنظر می‌باشد.
    «دعا» در حقیقت به‌معنای «خواندن» و به‌عبارت صحیح‌تر، «فراخواندنی» است که چند ویژگی در آن دیده می‌شود:
    1) دعا یک رابطة دو سویه بین انسان و پروردگار به‌منظور دریافت اجابت است.
    2) دعا در حقیقت به‌معنای «فراخواندنی» است که در آن، طلب نزدیکی و تقرب وجود داشته، که آن طلب به ایجاد یک رابطة جدید نظر دارد.
    3) مفهوم طلب و درخواست در دعا نهفته است که گاه در آن، خودِ مدعوّ و جلب نظر او مورد درخواست است و گاه خواسته‌ای دیگر موردنظر است که برای رسیدن به آن، داعی توجه و نظر مدعوّ را به خود جلب می‌کند.
    4) دعا در باطن، طلب و اشتیاق رسیدن به مطلوب را دربر دارد که آن طلب، سبب تحقق دعا می‌شود.
    3. مفهوم دعا در روایت امام صادق
    مفهوم واژة دعا در بین عوام مردم در طلب حاجت و درخواست خلاصه شده و آنچه برای آنها ملموس و قابل ادراک است، همان رفع نیاز و حاجت به واسطه درخواست از موجود برتر است، درحالی‌که این واژه در بین خواص معنای بالاتری دارد و آن ایجاد یک رابطة دوسویه بین خالق و مخلوق است که حاکی از اشتیاق موجود ناقص به ایجاد رابطه با موجود کامل است و آنچه در آن اصالت دارد و مقصود داعی می‌باشد، نفس ارتباط و رازگویی است و درخواست حاجت جایگاهی ندارد، بلکه اصل درخواست، خود مدعو و تقرب به اوست که بر پایه ادراک انسان به فقر ذاتی خویش و معرفت او نسبت به موجود بی‌نیاز شکل می‌گیرد، اما این مفهوم در روایتی از امام صادق به اوج خود رسیده، به‌گونه‌اي‌که دعا را نه خواندنِ صرف، بلکه لبیک و اجابت بنده نسبت‌به دعوت معبود توصیف می‌کند. اجابتی عملی که بر اساس یک طرح راهبردی است، اجابتی که در تمام زوایای وجودی انسان متجلی شده و جمیع ابعاد زندگی او را در ظاهر و باطن دربر می‌گیرد و او را به هدف نهایی و غایت عالی آفرینش، یعنی عبودیت محض در برابر پروردگار می‌رساند.
    در این روایت که در کتاب مصباح الشریعه آمده است، حقیقت دعا با بهترین و واضح‌ترین بیان توصیف شده است: «وَ اَلدُّعَاءُ اِسْتِجَابَةُ اَلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَ تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ فِي مُشَاهَدَةِ اَلرَّبِّ وَ تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِ كُلِّهَا ظَاهِراً وَ بَاطِناً إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى فَإِنْ لَمْ تَأْتِ بِشَرْطِ اَلدُّعَاءِ فَلاَ تَنْتَظِرِ اَلْإِجَابَة» (مصباح الشريعه، 1400ق، ص132)؛ دعا اجابت کامل و همه‌جانبه از طرف تو برای حق است، و ذوب کردن قلب در مشاهدة پروردگار و کنار گذاشتن اراده و اختیار (خود)، و تسلیم کردن همه امور در ظاهر و باطن به خداوند است، پس اگر شرط دعا را به جا نیاوری، پس منتظر اجابت نباش.
    در ادامه برای درک بهتر حقیقت دعا به تحلیل این حدیث پرداخته و اجزاي آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
    1-3. دعا پاسخ انسان به دعوت الهی
    بر اساس این بخش از روایت «اَلدُعاءُ اِستِجابَه... مِنکَ لِلحَق»، استجابت دعا، همان اجابت تو نسبت به پروردگار است، و از این معلوم می‌شود که دعای انسان مسبوق به دعوت الهی است که انسان با خواندن او و دعا کردن، دعوت خدا را اجابت کرده است.
    خداوند که مالک آسمان‌ها و زمین است؛ انسان‌ها را به سوی حق و پذیرش آن دعوت می‌کند: «يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» (احقاف: 31)؛ ای قوم ما! دعوت‌کننده [به سوی] خدا [پیامبر اسلام] را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا خدا برخی از گناهانتان را بیامرزد و از عذابی دردناک پناهتان دهد.
    و از آنها می‌خواهد که این دعوت را اجابت کنند تا به نتیجة نیکو دست یابند: «لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى» (رعد: 18)؛ برای آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، بهترین سرانجام است.
    زیرا اگر اجابت نکنند، هرچه را برای جبران آن بپردازند فایده‌ای ندارد:‌ «وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ» (رعد: 18)؛ و آنان که دعوت او را پاسخ نگفتند، اگر مالک دو برابر همه آنچه روی زمین است باشند، بی‌تردید آن را برای رهایی خود از عذاب خواهند داد؛ آنان را حساب سختی است، و جایگاهشان دوزخ است، و دوزخ بد بستری است.
    این اجابت و پاسخ‌گویی انسان در برابر دعوت پروردگار، آن است که او را به الوهیت و ربوبیت بخواند.
    خداوند انسان را به‌سوی خویش که سرچشمة همة کمالات است، دعوت کرده و فرامی‌خواند تا انسان‌ها به الوهیت او پناه برده و تحت ربوبیتش تکامل یابند، انسان‌ها نیز با پاسخ مثبت و اجابت دعوتش، طالبِ نیل به کمالات گردیده و مشتاقانه به جهت دستیابی به آنها حرکت نموده و تقرب به آن سرچشمۀ بی‌نهایت را درخواست می‌کنند که این اجابت پروردگار و در حقیقت خواندن او و طلب و درخواست تقرب به او، همان تحقق یافتن دعاست.
    در روایات آمده است که بالاترین و برترین دعا، کلمة «لا اله الا الله» است (ابن‌طاووس، بی‌تا ـ الف، ج1، ص۳۲). شاید در تصور عامیانه‌ا‌ی که از مفهوم دعا وجود دارد دعا، به‌معنای طلب حاجت بوده و کلمة «لا اله الا الله» را نتوان دعا به حساب آورد؛ اما با توجه به آنچه گفته شد، «دعا» پاسخ بنده به دعوت الهی است و بالاترین دعوت الهی، دعوت به توحید است، آنچنان‌که تمام انبیاء و اولیاء مبعوث نشده‌اند، مگر برای اظهار مسئله توحید و دعوت خلق به آن. ازاين‌رو برترین پاسخ، و به‌تبع آن، برترین دعا، نیز پاسخ به این دعوت است. بنابراین پذیرش توحید و خواندن پروردگار به توحید در الوهیت که تجلیِ مفهوم کلمة «لا اله الا الله» است، تحقق برترین دعاهاست که در آن درخواستِ توجه پروردگار و تقربِ به او وجود دارد و خداوند نیز در پاسخ به این درخواست آنان را اجابت می‌نماید. بنابراین کلمة «لا اله الا الله» و پذیرش آن می‌تواند دعا و پاسخ‌گویی به دعوت پروردگار بوده، و به‌عنوان برترین دعا دانسته شود.
    از سوي ديگر، پاداشی که در مقابل پذیرش توحید و ایمان به خداوند، به مؤمنان وعده داده می‌شود، در حقیقت همان پاسخ و اجابت خداوند به دعای آنهاست.
    نکتة قابل توجه آن است که سراسر زندگی انسان در مسیر تحقق دعوت‌ها و اجابت‌ها شکل می‌گیرد، به‌گونه‌ای‌که دعای انسان از یک‌سو مسبوق به دعوت الهی است، و از سوي ديگر، این دعا که خود اجابت است، سبب اجابت پروردگار می‌شود.
    همچنان‌که در هر کدام از «ذکر» و «توبه» نیز چنین روند و مسیری وجود دارد. در مقولة ذکر، خداوند ذکر خود را مؤخر از ذکر انسان قرار داده و انسان را یاد نمی‌کند، مگر اینکه انسان او را یاد کند، اما این یاد کردن انسان نسبت‌به او نیز بدون توفیق الهی امکان‌پذیر نبوده، و اوست که یادش را به‌ انسان‌ها الهام می‌کند، پس یاد انسان بین دو یاد خداوند است. يكي یادی که انسان را به یاد او و طلب حضور وامی‌دارد و دیگری یادی که بسیار بزرگتر بوده و نتایجی بسیار بزرگ به‌دنبال دارد: «وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (عنكبوت: 45)؛ قطعاً يادكردِ خداوند بالاتر است (ارشدریاحی و زارع، 1392). بنابراین ذکر انسان نسبت‌به پروردگار نیز مسبوق به ذکر الهی است.
    توبه و بازگشت نیز در میان دو بازگشت خداوند قرار دارد، زمانی‌که انسان گناهی انجام داده و از مسیر الهی روی می‌گرداند، خداوند به او بازگشت کرده و او را به سوی خود فرامی‌خواند و اگر انسان آن را پذیرفته و به‌سوی خداوند بازگردد، خداوند بار دیگر به او روی کرده و توبه و بازگشت او را می‌پذیرد.
    در مقولة دعا نیز مانند ذکر و توبه، دعای انسان مسبوق به دعوت پروردگار است؛ یعنی ابتدا خداوند انسان را دعوت کرده و انسان با دعا به آن دعوت پاسخ می‌دهد، و پس از این پاسخ، در مرحلة دوم خداوند او را اجابت می‌کند.
    آية «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (بقره: 186)؛ و چون بندگانم درباره من از تو پرسش كنند [بگو] من نزديكم و چون بخواندم دعاى دعاكننده را اجابت مى‏كنم، پس به فرمان من گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. نیز شاهدی بر این مطلب می‌باشد، به‌گونه‌ای‌که در آن عبارت «فلیستجیبوا لی» به «فلیدعونی» تعبیر شده (ابن‌فهد حلی، 1407ق، ص19) و شرط اجابت داعی، استجابت او نسبت‌به پروردگار قرار داده شده، بدین معنا که اگر انسان خواهانِ اجابت پروردگار است، باید دعوت او را اجابت نماید (جوادی ‌آملی، 1383، ج۲۵، ص151).
    2-3. دعا استجابتی همه‌جانبه
    امام صادق دعا را با عبارت «اِسْتِجَابَةُ اَلْكُلِّ» توصیف کردند، که به‌معنای اجابت و پاسخ‌گویی همه‌جانبه از سوی بنده نسبت‌به پروردگار است. در این روایت کلمات «جمیعاً» و «کلّها» و بیان «ظاهراً و باطناً» همگی تأکیدی بر همه‌جانبه بودن استجابت است؛ یعنی انسان برای آنکه به حقیقت دعا و درنتیجه به اجابتِ پروردگار دست یابد، لازم است به‌طور همه‌جانبه، در همة امور ظاهری و باطنی، دعوت پروردگار را (که سابق بر دعای اوست) پاسخ داده و تمام زوایای زندگی خود را در مسیر فرمانبرداری از خداوند و تسلیم شدن در برابر اراده و خواست او قرار دهد تا بدین‌وسیله بتواند شرط تحقق دعا را انجام دهد و همچنان‌که در حدیث بیان شده، اگر چنین نباشد منتظر اجابت خداوند هم نباشد.
    خداوند انسان را اشرف مخلوقات و خلیفة خویش قرار داد و به همه انسان‌ها ظرفیت و استعداد دستیابی به چنین جایگاهی را عطا فرمود. دعوت خداوند برای دستیابی به این جایگاه دعوتی همگانی و همه‌‌جانبه است؛ همگانی ازآن‌جهت که همة انسان‌ها را به سوی خود فرامی‌خواند و همه‌جانبه ازآن‌جهت که بالاترین مقام را برای همگان در نظر دارد، به‌گونه‌ای‌که همة انسان‌ها را به بالاترین درجات، یعنی جایگاه اشرفیت مخلوقات و خلافت خویش فرامی‌خواند و دستیابی به مقام انسان کامل را برای هر انسانی مدنظر دارد. براین‌اساس هدف‌گذاری آرمانی که خداوند برای بندگان خویش ترسیم نموده و چشم‌اندازی که برای برنامه هدایتی آنها مدنظر قرار داده، آن است که هر انسانی به بالاترین درجات کمالی خود دست یافته و جایگاه انسان کامل را به دست آورد. در مقابل ادب بندگی چنین اقتضا می‌کند که انسان نیز در برابر «دعوت الکُلِّ» خداوند «اجابت الکُلّ» داشته باشد و همچنان‌که خداوند او را همه‌جانبه در نظر گرفته و در تمام جوانب، او را مورد عنایت و دعوتِ خویش قرار داده است، او نیز پاسخ به آن دعوت را به‌صورت کل و همه‌جانبه مدنظر قرار دهد و با چنین چشم‌اندازی به هدف‌گذاری بپردازد، به‌گونه‌اي‌که همة انسان‌ها با هر سطح فکری و معرفتی هدف‌گذاریِ آرمانی داشته و در راستای تحقق نهایت بندگی و عبودیت و تحصیل کمالِ مطلوب، یعنی انسان کامل شدن قدم بردارند و اینچنین است که امام صادق نیز در بیان نورانی خود عبارت «استجابت الکل» را به ‌کار برده‌اند. بنابراین، هر کس باید مسئلت و درخواست خود را نهایت مسیر قرار دهد، خواه صلاحیت و ظرفیت آن را داشته باشد و خواه اینچنین نباشد و بدین‌ترتیب همه بخواهند که به آن کمال مطلق دست یابند و به‌عبارت دیگر، اجابت الکل را هدف آرمانی خود قرار دهند.
    اما در اینجا یک سؤال مطرح می‌شود و آن اینکه آیا پاسخ‌گویی و اجابت کامل و همه‌جانبة بنده برای پروردگار امکان‌پذیر است؟ و اگر انسان‌ها به چنین درجه‌ای از اجابت نرسند (همچنان‌که مشاهده می‌شود اغلب مردم در چنین مرتبه‌ای قرار نمی‌گیرند)، با توجه به عبارت «فَلاَ تَنْتَظِرِ اَلْإِجَابَة» آیا دعایی به اجابت می‌رسد؟
    در پاسخ باید گفت: با دقت در این روایت، نکته لطیفی به چشم می‌خورد و آن اینکه امام در بیان مفهوم دعا از کلمة «استجابت» استفاده کرده‌اند، و دعا را «اِسْتِجَابَةُ اَلْكُلِّ» توصیف نموده‌اند و نه «اِجَابَةُ اَلْكُلِّ».
    در توضیح مطلب اینکه انسان‌ها قادر به اجابتِ کامل و همه‌جانبه، برای دعوت الهی نیستند؛ زیرا:
    اول آنکه دعوتِ آن خداوندی که نامحدود است، دعوتی به سوی کمالات نامحدود می‌باشد، به‌گونه‌ای‌که سیر و حرکت در مسیر آن، هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد و اجابت تامِ آن دعوت، به‌صورت بی‌نهایت، برای انسان که مخلوق و محدود است امکان ندارد.
    دوم آنکه انسان‌ها دارای ظرفیت و استعداد‌های متفاوتی هستند، و هرکس بر اساس ظرفیت و سعة وجودی خویش، حضرت حق را اجابت می‌کند. بنابراین اجابت بنده برای پروردگار به صورت تام و همه‌جانبه، محقق نمی‌شود.
    درحالی‌که در روایت، تام و کامل بودن این اجابت، شرط تحققِ دعا دانسته شده است، اما استفاده از کلمة «استجابت» در این روایت، نشان می‌دهد که هر کس خداوند را بخواند و او را بطلبد، بی‌پاسخ نمی‌ماند؛ زیرا کلمة استجابت از بابِ استفعال و به‌معنای طلبِ اجابت و پاسخ‌گویی است. طلب نیز به‌معنای محبت و اشتیاقِ فرد برای به دست آوردن یک چیز است، به‌گونه‌ای‌که سبب سعی و تلاش و حرکت در مسیر دستیابی به آن گردد: «مُحَبَّه حُصُول الشَیء عَلی وَجْه یَقْتَضی السَّعی فی تَحْصیلِهُ» (جهامی و دغیم، 2006، ج1، ص1665).
    بر این اساس،‌ «استجابتِ بنده برای پروردگار»، به‌معنای محبت و اشتیاق انسان و سعی و تلاش و حرکت او در مسیر اجابت و پاسخ‌گویی به پروردگار است. به‌عبارت دیگر، انسان با تمام وجود اراده کرده و می‌طلبد و در همة امور حرکت و تلاش می‌کند تا به دعوتِ الهی پاسخ دهد: «اِسْتِجَابَةُ اَلْكُلِّ» و به میزان این طلب و تلاش در زمینة اعتقادی (تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ) و عملکرد (تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِكُلِّهَا...) مشمول اجابت پروردگار قرار می‌گیرد. لازم به ذکر است که میزان طلب و در پی آن حرکت و تلاش در افراد متعدد، درجات و مراتبی دارد که سبب اختلاف در درجاتِ اجابت از جانب پروردگار می‌شود.
    بر این اساس در فرایند دعا، «طلب» محور و شرط اصلی برای دستیابی انسان به اجابت پروردگار بوده و بنا به ظرفیت و مرتبه آن، وصول به نتیجه برایش محقق می‌شود، که در هر تقدیر این موضوع سبب امیدواری انسان است که نه به اجابت بنده برای پروردگار، بلکه به طلب و تلاش او برای اجابت، پاداش داده می‌شود، همچنان‌که در برخی ادعیه، مواردی را طلب می‌کنیم که امکان وقوع و دستیابی به آن در عالم ظاهر وجود ندارد، اما همان طلب و درخواست، انسان را در زمرة عاملان به آن قرار می‌دهد؛ همچون زمانی که اشتیاق و طلب خود را برای همراهی با امام حسین با عبارت «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»؛ ای کاش با شما بودم و به رستگاری بزرگ می‌رسیدم (صدوق، 1376، ص129) بیان داشته و بنا به درجه ظهور این طلب، در نیت و عملکرد، مشمول اجابت پروردگار شده و در زمره یاران و انصار آن حضرت محشور می‌شویم.
    بنابراین، ما با آگاهی و شناختِ دعای حقیقی و صحیح و شرایط تحقق آن نباید نسبت به دعاهای زبانی و سطحی، مأیوس شده و آن را رها کنیم (نوریها، 1372، ص158)؛ زیرا هر کاری در ابتدا نواقص بسیاری را به همراه داشته، اما با استمرار و مداومت بر آن و طلب و تلاش در این مسیر، کم کم به کمال آن نزدیک می‌شویم و تلاش ما در هر درجه و جایگاهی در حد خود نتایجی را به دنبال دارد.
    3-3. شرایط تحقق دعا
    برای آنکه حقیقت دعا متجلی شود لازم است استجابت خداوند از جانب بنده در دو بعد «اندیشه» و «عمل» صورت پذیرد که این دو بُعد از روایت امام صادق قابل دریافت است:
    الف. یکی از شرایط دعا در این حدیث، ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار است:‌ «الدعاء... وَ تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ فِي مُشَاهَدَةِ اَلرَّبِّ». امام با بیان این مطلب به استجابت بنده برای خداوند در بُعد اندیشه و ایمان اشاره فرموده است.
    قرآن «قلب» را وسیلة ادراک و مرکز ظهور عواطف انسان می‌داند (جوادی ‌آملی، 1383، ج۹، ص۵۸) و ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار، یعنی همة اندیشه، ادراکات و احساسات انسان در جمیع جهات، متوجه پروردگار باشد و با اعتقاد به وحدانیت او، در سراسر هستی، غیر او را مشاهده نکند و با قلب و ادراک خویش دعوت حق را استجابت نماید.
    ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار، بیانگر نوعی محبت همراه با حیرت است که بر اساس معرفت ایجاد می‌شود. انسان درحالی‌که مُدرِک نقص خویش است، کمال مطلق حضرت حق را مشاهده کرده و در آن متحیر می‌شود و به‌سبب این تحیر در محبت او ذوب شده و از شوق پیوستن به آن کمال بی‌نهایت از غیر او منقطع می‌شود و تقرب به او را طلب می‌کند. بر این اساس دعا و خواندن پروردگار زمانی تحقق می‌یابد که قلب انسان، آنچنان پروردگار را ادراک نماید که تنها و تنها او را ببیند و هر آنچه غیر اوست از نظرش محو و نابود شود، به‌گونه‌ای‌که هر نوع شرک و دوبینی با ذوب شدن قلب و ادراک او در دیدار پروردگار، به توحید محض مبدل شده و با انقطاع از غیر، تنها او را بخواند و تنها او را بطلبد.
    بدین‌ترتیب «تذویب المهجه» در دعا انجام نمی‌شود، مگر با ادراک فقر داعی و معرفت به بی‌نیازی پروردگار و به‌عبارت دیگر، معرفت لازمه و مقدمه‌ای است برای ذوب شدن قلب، که هرچه این ادراک و معرفت شدیدتر باشد، تجلی دعا و درنتیجه اجابت آن کامل‌تر خواهد بود.
    ب. در ادامة روایت، امام به بعد عملی این استجابت اشاره نموده و می‌فرمایند: «اَلدُّعَاءُ... تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِ كُلِّهَا ظَاهِراً وَ بَاطِناً إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى»؛ یعنی فرد داعی آنچه را که با اندیشه و قلب پذیرفته و استجابت نموده در عملکرد خویش متجلی ساخته و عملاً در فرمان الهی ذوب شود و با تسلیم همه امور به امر پروردگار و با مطیع و فانی کردن اراده خویش، در اراده و خواست پروردگار در عمل دعوت الهی را پذیرفته و استجابت ‌کند.
    فرد داعی با ذوب شدن در کمالات حضرت حق، تمام وجود خویش را فانی در پروردگار دیده و اراده و اختیار او مجرای تحقق اراده الهی می‌گردد و خواست و اراده‌ای جز اراده و فرمان حضرت حق، از او ظاهر نمی‌شود و همة امور خود را تسلیم امر الهی قرار می‌دهد همچنان‌که در ادامه حدیث آمده است: «اَلدُّعَاءُ... تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِ كُلِّهَا ظَاهِراً وَ بَاطِناً إِلَى اَللَّهِ».
    نکته دیگر ترتیب بیان این دو موضوع در روایت است. تقدیم «تذویب المهجه» بر «ترک الاختیار» در بیان امام صادق می‌تواند بیانگر این موضوع باشد که آن نقش پایه‌ای و مقدماتی دارد، به‌گونه‌ای‌که تا ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار محقق نشود تسلیم شدن در برابر او و واگذاری اختیار همه امور ظاهری و باطنی به اراده الهی نیز میسر نمی‌گردد.
    در نهایت لازم است توجه داشته باشیم که حقیقت تامه دعا متجلی نمی‌شود، مگر با تحقق هر دو بعدِ این استجابت بنده برای پروردگار، و تنها در این صورت است که انسان می‌تواند به اجابت حق در برابر آن دست یابد.
    همچنان‌که گفته شد دعای بنده بین دو توجه خداوند به انسان قرار گرفته است. توجه و عنایت اول که قبل از دعا بوده و «دعوت الکُلِّ» خداوند نسبت‌به انسان برای کسب بالاترین درجات و مقام خلیفة‌اللهی است؛ و توجه و عنایت دوم که متأخر از دعای انسان بوده و پس از اجابت و پذیرش انسان نسبت‌به دعوت الهی انجام می‌شود و آن اجابت و پاسخ خداوند به دعای انسان است و این اجابت متناسب با دعا و استجابت انسان نسبت‌به پروردگار محقق می‌گردد. ازين‌رو اگر شرایط آن، یعنی «تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ... وَ تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ... وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُور» را به جا نیاورد، دعای او محقق نشده و استحقاق اجابت را به دست نمی‌آورد و ازاین‌رو امام صادق فرمودند: «فَلاَ تَنْتَظِرِ اَلْإِجَابَة».
    4-3. دعا سبب حیات طیبه انسانی
    یکی از نتایج و آثاری که از دعا به دست می‌آ‌ید دستیابی به حیات برتر انسانی است. برای توضیح مطلب، لازم است بدانیم که حیات انسانی چیست و در چه صورت انسان می‌تواند بدان دست یابد؟
    اندیشمندان اسلامی (مصباح یزدی، 1388، ص۲27ـ۲32؛ جوادی‌آملی، 1383، ج۳۲، ص۲۷۶) معتقدند که زندگی و حیات مراتب و درجاتی دارد و انسان در بالاترین درجه آن قرار می‌گیرد:
    الف. اولین مرتبه حیات، حیات گیاهان و نباتات است که ازجمله آثار آن رشد و نمو و تولیدمثل می‌باشد.
    ب. دومین مرتبه حیات، حیات حیوانی است که علاوه بر آثار مرتبه قبل، تحرک و ادراک نیز در آن دیده می‌شود و انسان نیز با داشتن این صفات زنده محسوب می‌شود.
    ج. بر اساس آیات و روایات اهل‌بيت انسان می‌تواند حیات دیگری هم داشته باشد و آن حیات معنوی یا حیات انسانی است.
    آیت‌الله جوادی آملی حیات انسانی را فراتر از مرتبه حیوانی دانسته و انسان را به‌عنوان «حی مُتأله» معرفی می‌کند؛ یعنی موجودی که حیات و زندگی او در «تأله» به ظهور می‌رسد، به‌گونه‌اي‌که اگر به الوهیت نیندیشد، اصلاً حیات ندارد. «تأله»، یعنی خداخواهی‌ای که درنتیجه خداشناسی و ذوب شدن در جریان الوهیت باشد (جوادی ‌آملی، 1383، ج32، ص257). امام سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی از حیاتی سخن می‌گویند که وابسته به یاد خداست و این خود تأییدی بر این مطلب است: «بِذِكْرِكَ عَاشَ قَلْبِي»، یعنی با یاد تو قلبم زندگی می‌کند (‌طوسی، 1411ق، ج2، ص582).
    بر این اساس تنها کسی ‌که الهی می‌اندیشد و الهی عمل می‌کند، دارای حیات انسانی است و در قیامت ظهور انسانی خواهد داشت، اما اگر الوهیت و خداجویی و خداشناسی، در انسان نباشد، اگرچه به‌ظاهر او را زنده می‌دانیم، اما از این مرتبۀ برترِ حیات بهره‌ای نخواهد داشت. همچنان‌که در نهج البلاغه نیز آمده است: «فَالصُّورَهُ صُورَهُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لاَ یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لاَ بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ» (نهج‌ البلاغه، 1384، خطبه87)؛ پس صورت، چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حيوان! راه هدايت را نمى‌شناسد كه از آن طريق برود، و به طريق خطا پى نبرده تا آن را مسدود سازد، پس او مرده‌اى است در ميان زندگان!
    در ادامه باید گفت که در آیات قرآن نیز کلمة «حیّ» در برابر «کفر» به کار رفته است: «لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ» (يس: 70)؛ تا هر که را زنده است بیم دهد و گفتار خداوند درباره کافران محقق گردد. بدین‌ترتیب ایمان را حیات و کفر را نقطه مقابل آن به حساب آورده است.
    و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» (انعام: 36)؛ فقط کسانی [دعوتت را] پاسخ می‌دهند که [سخنانت را] می‌شنوند، [مشرکان و کافران لجوج، مردگانند] و خدا مردگان را برمی‌انگیزد، آنگه به سوی او بازگردانده می‌شوند. در این آیه نیز کلمة «موت» را در نقطه مقابل افرادی که ایمان آورده و دعوت حق را اجابت کرده‌اند قرار داده است.
    با توجه به کلمة «حی» و «موت» در این دو آیه روشن می‌شود که استجابت پروردگار از جانب بندگان، مربوط به کسانی است که دارای حیات هستند و این همان حیات برتر انسانی است و آنکه فاقد این حیات است مرده‌ای است که نمی‌شنود. خداوند در سورة مبارکة «انفال»، دعا و استجابت بنده برای پروردگار را سبب و علت دستیابی به این مرتبه از حیات برشمرده و می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (انفال: 24)؛ ای اهل ایمان، هنگامی‌که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما حیات [معنوی و] زندگی [واقعی] می‌بخشد، دعوت می‌کنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می‌شود.
    در این آیه با اشاره به رابطه استجابت بندگان به دعوت خداوند و حیات بخشیدن به آنها این موارد به دست می‌آید که:
    اول. منظور از حیات، حیات برتر انسانی است؛ زیرا مخاطب آن، افرادی هستند که حیات حیوانی دارند و دعوت الهی نسبت‌به آنان انجام می‌شود.
    دوم. استجابت بندگان نسبت‌به پروردگار، بر اساس روایت امام صادق همان دعا کردن و به‌عبارت دیگر، خداوند را به الوهیت و ربوبیت خواندن است.
    سوم. هدف از دعوت الهی که با استجابت بنده تحقق می‌یابد، بخشیدن این حیات برتر به اوست.
    بنابراین انسان با استجابتِ دعوت پروردگار به حیات انسانی دست می‌یابد.
    در ادامه آیة فوق بیان می‌شود که: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»، به نظر می‌رسد، که این قسمت آیه، تأییدی بر حیات بخشی در قسمت قبل است. کلمۀ «یحول» از «حول» به‌معنای تغییر یافتن چیزی و جدایی شیء از غیرِ خود است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص266)؛ یعنی خداوند بین انسان و قلب او، که مرکز ادراکات اوست، حائل شده و به‌عبارتی، بین او و همه صفات و شئونات او که مربوط به حیات حیوانی اوست حائل شده و با تغییر و جدا کردن آنچه که متعلق به حیات انسانی او نیست، در او تصرف نموده و صفات الهی و حیات برتر انسانی را جایگزین آن می‌کند و بدین‌ترتیب، انسان به حیاتی برتر، که قوام آن به تأله و اجابت پروردگار، یعنی (خواندن او در اعتقاد و عمل است) دست می‌یابد که «وَ اَلدُّعَاءُ اِسْتِجَابَةُ اَلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَ تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ فِي مُشَاهَدَةِ اَلرَّبِّ وَ تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِ كُلِّهَا ظَاهِراً وَ بَاطِناً إِلَى اَللَّهِ» (مصباح الشريعه، 1400ق، ص132).
    4. عبودیت
    عبودیت به‌معنای بندگی و تسلیم در برابر خداوند است و به‌عنوان یک مفهوم بنیادی در دین اسلام، نمایانگر رابطه‌ای خاص میان انسان و خداوند می‌باشد و از این جهت با مفهوم دعا در یک حوزه قرار می‌گیرد. به منظور بررسی این موضوع در ابتدا به تبیین مفهوم عبودیت می‌پردازیم.
    عبودیت در لغت، از ریشۀ «عبد» گرفته شده و به‌معنای انقیاد و خضوع و نیز تذلّل همراه با اطاعت است (مصطفوی، 1380، ج۸، ص۱۰). عبودیت، به‌معنای مملوکیت است و عبد یا مملوک، عبارت است از انسان و یا هر موجودِ صاحب عقل و شعور دیگری که مِلکِ دیگری است (بنابراین گوسفند را عبدِ صاحبش نمی‌دانند)، بنابراین عبد، ملکِ مالک و مولای خویش است. البته مالکیت خداوند با سایر افراد متفاوت است، همچون تفاوتی که بین واقعیت و ادعا و بین حقیقت و مجاز وجود دارد؛ زیرا خداوند خالق همه موجودات و درنتیجه مالکِ مطلق و حقیقیِ همه موجودات است، مالکیتی که نه از او سلب می‌شود و نه نقص و محدودیت‌بردار است، درحالی‌که مالکیت درباره دیگران چنین نیست. این مالکیت خداوند نسبت‌به بندگان، سبب شده است که خداوند، به بندگان قریب و نزدیک بوده و بتواند هر تصرفی را، به هر نحوی که بخواهد، در آنها انجام دهد، بدون آنکه مانع یا دافعی داشته باشد (طباطبائی، 1378، ج6، ص43).
    بنابراین، از آن‌جهت که مالکیت خداوند یک مالکیت حقیقی است، پس عبودیت و مملوک بودن انسان در برابر او نیز، عبودیتی حقیقی است و با رابطه عبودیت در برابر غیرخدا نیز کاملاً متفاوت است.
    عبودیت بر دو نوع است تکوینی و اختیاری (مصباح یزدی، ۱۳۸۶)؛ همچنان‌که صدرالمتألهين نیز برای آن، دو بعد آگاهانه و غیرآگاهانه قائل است (مرتضوی باباحیدری، ۱۳۹۲). در عبودیت تکوینی، تذلل، برحسب تکوین و اقتضاءِ موجود است، اما در عبودیتِ اختیاری تعبد، ناشی از اختیار و به‌سبب عقل انجام می‌شود. عبودیت حقیقی زمانی به ظهور می‌رسد که تعبد اختیاری مطابق با عبودیت تکوینی باشد، وگرنه تضاد ایجاد می‌شود و در‌این‌صورت سببِ انحراف و گمراهی می‌گردد.
    علاوه بر ‌این لازم است که عبودیت، در برابر موجودی باشد که دارای عظمت و جلال است و صاحب فضل و احسان، و عبودیت در برابر موجودِ فقیر و عاجز عاقلانه نیست (مصطفوی، 1380، ج8، ص12).
    بنابراین فقط عبودیت در برابر خداوندی که تنها خالق و تنها مالکِ انسان‌هاست، عبودیت حقیقی و به‌دور از انحراف و گمراهی است، درحالی‌که عبودیت در برابر ما سوی الله که خود نیازمند، مملوک و فانی هستند، رو به ضلال و گمراهی می‌رود.
    1-4. انطباق بین عبودیت و دعا با توجه به روایت امام صادق
    دعا، اگرچه در ظاهر، طلب و درخواست انسان برای رفع نیازهای مادی و معنوی است، اما در حقیقت، اظهار فقر و نیاز به درگاه معبود و اعتراف به بندگی و عبودیت می‌باشد، بدین‌ترتیب دو واژة دعا و عبادت بر هم منطبق می‌شوند. همچنان‌که این مفهوم، از بیان امام صادق درباره مفهوم دعا نیز قابل دریافت است.
    در توضیح این مطلب باید گفت که از یک‌سو، عبودیت، به‌معنای مملوک بودنِ انسان و اظهار آن از جانب بنده در برابر خداوند است، به‌گونه‌ای‌که فرد، هیچ اراده و اختیاری از خود نداشته و همه امورش به مولا و مالک برگردانده می‌شود، و مولا نیز به واسطه مالک بودن، اجازه تصرف در او و امورش را داشته و اراده او، بر اراده عبد، رجحان دارد؛ و از سوي ديگر، بر اساس بیان نورانی امام صادق، دعا، که همان استجابت بنده به دعوت پروردگار است، به صورت کنار گذاشتن اختیار خود و تسلیم محض شدن، در برابر اراده و فرمان الهی و کنار گذاشتن منيت‌ها و هر اراده‌ای غیر از اراده و خواستِ خداوند متجلی می‌شود و این، همان حقیقتِ عبودیت و بندگی است. به‌عبارت دیگر، بنده با دعا به درگاه الهی و پذیرشِ دعوت خداوند، عبودیت خود در برابر او را اظهار کرده و مملوکیتِ خویش را اعلام می‌دارد. ازاین‌رو دعا، تجلی مفهوم عبودیت است.
    در سورة مبارکة «غافر» آمده است: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (غافر: 60)؛ و  پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم، درحقيقت كساني كه از پرستش من كبر مى‏ورزند، به‌زودى خوار در دوزخ درمى‏آيند.
    خداوند در این آیه، در ابتدا به «دعا کردن» امر کرده و اجابت آن را وعده می‌دهد و سپس کسانی را که از «عبادت» استکبار ورزیده و رویگردان شوند را به عذاب وعده می‌دهد. همچنان‌که ملاحظه می‌کنید، در آیه به جای «یستکبرون عن دعائی» می‌فرماید: «یستکبرون عن عبادتی»، بدین‌ترتیب، از «دعا» به «عبادت» تعبیر می‌کند.
    علامه طباطبائی در این‌باره می‌افزاید: خداوند با این بیان، تمامی عبادت‌ها را، دعا می‌خواند، نه آنکه دعا را جزئی از عبادات به حساب آورد؛ زیرا اگر منظور از عبادت، دعا به‌عنوان یکی از اقسام عبادت باشد، ترک آن سببِ استحقاق آتش نمی‌شود، در اینجا منظور، ترکِ عبادت به‌صورت مطلق است که این نتیجه را به بار می‌آورد. بنابراین مطلق عبادت‌ها، دعا هستند و بر این اساس، دعا عین عبادت است و نه اینکه یکی از اقسام آن؛ و هر عبادتی، دعا محسوب می‌شود (طباطبائی، 1378، ج6، ص47) و این همان است که از روایت امام صادق نیز به دست می‌آید.
    البته نکته‌ای که در اینجا قابل‌توجه است آن است که در روایت امام صادق «ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار» جزئی از تحقق دعا دانسته شده؛ ازاین‌رو ادراک و معرفت حضرت حق و محبت و اشتیاق به او از لوازم و اجزای لاینفک دعا محسوب می‌شود، درحالی‌که این موضوع در مفهوم عبودیت صِرف دیده نمی‌شود. به‌عبارت دیگر، عبودیت و بندگی اگر با شوق و اشتیاق به معبود همراه شود، سبب ظهور و تجلی دعا در بالاترین درجه خود می‌شود.
    بنا بر روایات عبودیت بر سه مرتبه تقسیم می‌شود:
    «عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلْعُبَّادَ ثَلاَثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ اَلثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَة» (کلینی، بی‌تا، ج3، ص131)؛ امام صادق فرمودند: عبادت‌كنندگان سه گروهند، گروهى كه خداى عزوجل را از ترس عبادت كنند و اين عبادت بردگان است، و گروهی خداى تبارك و تعالى را به طمع ثواب عبادت می‌كنند و اين عبادت مزدوران است، و گروهی که خداى عزوجل را براى دوستي و محبت به او عبادت می‌كنند، و اين عبادت آزادگان است و آن بهترين عبادت است. در جای دیگر امام خود را در گروه سوم معرفی کرده و می‌فرمایند: «إِنَّ اَلنَّاسَ يَعْبُدُونَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلاَثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ يَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِي ثَوَابِهِ... وَآخَرُونَ يَعْبُدُونَ خَوفاً مِنَ اَلنَّار...، وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ...» (بحراني، 1415ق، ج4، ص236)؛ مردمان، در پرستش خداوند سه دسته‌اند: يك طبقه براى رغبت در ثواب او را پرستش می‌کنند و ديگرى از ترس دوزخ ...، ولى من او را به‌خاطر محبت به او می‌پرستم... .
    با توجه به این سه مرتبه، تنها بالاترین مرتبه عبودیت که همراه با محبت الهی است، می‌تواند با مفهوم کامل دعا در روایت امام صادق که شامل ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار از یک‌سو و فانی نمودن اختیار و تسلیم شدن در همة امور از سوي ديگر است، انطباق کامل پیدا ‌کند و سایر مراتب عبودیت تنها با جزء دوم دعا (یعنی تَرْكُ اَلاِخْتِيَارِ جَمِيعاً وَ تَسْلِيمُ اَلْأُمُورِ...) ارتباط دارند؛ و تعبیر «تَذْوِيبُ اَلْمُهْجَةِ فِي مُشَاهَدَةِ اَلرَّبِّ» درباره آنها به تحقق نرسیده است.
    بدین‌ترتیب عبد با وجود معرفت و محبت، دعوت پروردگار خویش را اجابت کرده و با فانی شدن در صفات او خود را در برابر اراده او تسلیم و خاضع قرار داده و بالاترین درجه عبودیت را به ظهور می‌رساند. چنین انسانی آنچنان محو در مشاهده حق و فانی در ارادة اوست که زندگی در دنیا را به صورت دیگری ادراک می‌کند و دنیا و آنچه در آن است با تمام نعمت‌ها و نقمت‌هایش برای او یکسان است و تنها مفهومی که در تمام ابعاد زندگی او ظهور دارد عبودیت در برابر محبوب است. در روایت از رسول خدا آمده است: «أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ عَشِقَ اَلْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لاَ يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ اَلدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ» (كليني، بي‌تا، ج3، ص131)؛ بهترين مردم كسى است كه عاشق عبادت است و آن ‌را در آغوش كشد و در دل دوست دارد و با تن آن ‌را انجام دهد و براى آن خود را فارغ سازد (دل به كار ديگرى مشغول نسازد)، چنين شخصى باك ندارد كه در دنيا به سختى زندگى كند يا در رفاه باشد.
    نیز آمده است که «عن الحسن بن علي أنه قيل له: إنَّ أبا ذَرٍّ يَقولُ: الفَقرُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الغِنى، وَالسُّقمُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ. فَقالَ: رَحِمَ اللّهُ أبا ذَرٍّ! أمّا أنَا فأقولُ: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ اختِيارِ اللّهِ لَهُ لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالَةِ الَّتِي اختارَ اللّهُ تَعالى لَهُ» (متقي هندي، 1401ق، به امام حسن گفته شد: ابوذر مى‌گفت: در نزد من فقر محبوب‌تر از ثروت، و بيمارى محبوب‌تر از سلامت است. فرمود: خدا ابوذر را رحمت كند! اما من مى‌گويم: هر كس به حُسن انتخاب خداوند تكيه نمايد، آرزو نمى‌كند كه در غير وضعيتى باشد كه خدا براى او انتخاب نموده است.
    کسی که چنین اعتقادی دارد، دیگر فقیر باشد یا غنی برایش فرقی ندارد. به‌این‌معنا که غیر از آنچه را خدا برایش مقدر کرده نمی‌پسندد، البته این بدان معنا نیست که برای زندگی و رفاه آن تلاش نمی‌کند، بلکه اراده خود را محو در اراده الهی می‌بیند و غیر آن را آرزو نمی‌كند.
    این درجه از عبودیت، انسان را به مرتبه‌ای می‌رساند که با ذوب شدن در مشاهده پروردگار، ماسوی الله در نظر او رنگ می‌بازد و جمیع صفات او رنگی الهی به خود می‌گیرد. در این مرحله، مفهوم زندگی و معیارهای حاکم بر آن تغییر کرده، و مفاهیمی همچون شکست و پیروزی، غم و شادی، لذت و الم،... معنای متفاوتی پیدا می‌کند. مصداق بالاترین درجه عبودیت به کرّات در عرصه عاشورا به نمایش گذاشته شد، در آنجا که حضرت اباعبدالله الحسین هستی خود را به تمام معنا در مسیر اراده الهی قرار داده و به زبان حال به درگاه او عرضه می‌دارد: «إلهِی رِضًا بِقَضائِک تَسلِیمًا لأمرِکَ وَ لا مَعبُودًا سِواک»، و اراده خود را فانی در اراده پروردگار می‌نماید. یا آن زمان که حضرت زینب در توصیف آن واقعه با اطمینان تمام می‌فرماید: «ما رَأیتُ الاّ جَمِیلاً» (ابن‌طاوس، بی‌تا ـ ب، ص149). و به‌واقع غیر از زیبایی ندیده است؛ زیرا که مشاهده پروردگار و محو شدن در جمال او، دیگر جایی برای مشاهده غیر باقی نمی‌گذارد تا بجز اراده و خواست او را طلب کند، و این اوج عبودیت و تجلی تام مفهوم دعاست. انسان در این مقام با مشاهده حق، آنچنان صحت و حقانیت راه را ادراک می‌کند که دیگر بر سر دو راهی انتخاب قرار نمی‌گیرد، بلکه با نفسی به اطمینان رسیده، خود را در برابر اراده الهی تسلیم و خاضع قرار داده و ازاین‌رو شایستة خطاب «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر: 27ـ30) قرار می‌گیرد. همچنان‌که از امام صادق نقل شده که منظور از «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» امام حسین است (قمی، 1404ق، ج2، ص422).
    نکته: لازم به ذکر است که دعا و عبودیت دارای تأثیر متقابل بر یکدیگرند، به‌گونه‌ای‌که از یک‌سو پذیرش دعوت الهی (یعنی دعا) سبب خضوع و تذلل در برابر حق و تحقق مفهوم عبودیت می‌شود و از سوي دیگر، عبودیت و تسلیم شدن در برابر اوامر الهی نیز سبب فناء فرد و اشتیاق او در پذیرش دعوت الهی (دعا و شرط تحقق آن) می‌گردد و او را به خواندن و طلب تقرب به او وامی‌دارد، به‌گونه‌ای‌که یک رابطه دو طرفه و مستقیم بین آن دو وجود داشته و افزایش یکی سبب افزایش و بالا رفتن دیگری می‌شود.
    نتیجه‌گیری
    در این پژوهش مفهوم دعا در روایت امام صادق و ارتباط با مفهوم عبودیت مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس این پژوهش:
    1. دعا به‌معنای اجابت و پاسخ‌گویی انسان در برابر دعوت پروردگار و پذیرش الوهیت اوست.
    2. با توجه به اینکه اجابت تام پروردگار امکان‌پذیر نیست، به‌کارگیری باب استفعال در عبارت «استجابه الکلّ» نشان‌دهنده آن است که «طلب و اشتیاق و تلاش» انسان برای اجابت همه‌جانبه می‌تواند حقیقت دعا را محقق سازد.
    3. یکی از شرایط تحقق دعا «ذوب شدن قلب در مشاهده پروردگار» است که به‌واسطه «معرفت» به فقر داعی و بی‌نیازی پروردگار حاصل می‌شود، به‌گونه‌ای‌که سبب محو و فنای داعی در مشاهده کمالات حضرت حق می‌شود.
    4. شرط دیگر تحقق دعا «تسلیم محض در برابر اراده الهی است» که درنتیجه تحقق شرط قبل به دست می‌آید.
    5. تحقق دعا و اجابت دعوت الهی سبب دستیابی به حیات طیبه انسان شده و فرد را «متأله» می‌گرداند.
    6. «تسلیم محض بودن و خضوع همراه با تذلّل» که مفهوم اصلی عبودیت است، اگر با محبت و معرفت همراه شود در بالاترین درجه عبودیت قرار گرفته و با مفهوم دعا در روایت امام صادق منطبق می‌شود و فرد در این مرتبه اختیار و اراده و جمیع امورات و زندگی خود را فانی در اراده الهی قرار می‌دهد.
        منابع

    References: 
    • قرآن کریم.
    • نهج البلاغه (1384). ترجمة ناصر مکارم شیرازى. قم: مدرسة الامام على بن ابى‌طالب.
    • مصباح الشریعه (1400ق). بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
    • ابن‌طاووس، علی بن موسی (بی‌تا ـ الف). فلاح السائل. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
    • ابن‌طاووس، علی بن موسی (بی‌تا ـ ب). اللهوف علی قتلی الطفوف. تهران: جهان.
    • ابن‌فارس، احمد بن زکریا (1399ق). معجم المقاییس اللغة. بیروت دارالفکر.
    • ابن‌فهد حلی، احمد بن محمد (1407ق). عدة الداعی و نجاح الساعی. تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی. بیروت: دار الکتاب الاسلامی.
    • ابن‌منظور، محمد بن مکرم (1408ق). لسان العرب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • ارشدریاحی، علی و زارع، فاطمه (1392). مسئلة «دعا» در اندیشه ابن‌عربی و ملاصدرا. پژوهش‌های ادب عرفانی، 2، 1ـ24.
    • بحرانی، هاشم (1415ق). البرهان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسسة بعثت.
    • جوادی آملی، عبدالله (1383). تسنیم. قم: اسراء.
    • جهامی، جیرار و دغیم، سمیح (2006م). الموسوعة لمصطلحات الفکر العربی و الاسلامی. بیروت: مکتبة لبنان ناشرون.
    • حر عاملی، محمد بن حسن (1416ق). تفصیل وسائل الشیعه. قم: مؤسسة آل‌البیت لاحیاء التراث.
    • راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دار الشامیه.
    • صدوق، محمد بن علی (1376). الامالی. تهران: کتابچی.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1378). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی. قم: جامعة مدرسین.
    • طریحی، فخرالدین (1375). مجمع البحرین. تهران: المکتبة المرتضویه.
    • طوسی، محمد بن حسن (1411ق). مصباح المتهجد. بیروت: مؤسسة فقه الشیعه.
    • فیروزآبادی، محمد بن یعقوب (1426ق). القاموس المحیط. چ هشتم. بیروت: مؤسسة الرسالة.
    • قمی، علی بن ابراهیم (1404ق). تفسیر القمی. قم: دارالکتاب.
    • کلینی، محمد بن یعقوب (بی‌تا). اصول کافی. ترجمه و شرح هاشم رسولی. تهران: علمیه اسلامیه.
    • متقی هندی، حسام‌الدین (1401ق). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال. چ پنجم. قم: مؤسسة الرسالة.
    • مرتضوی باباحیدری، سیدرحمان (1392). فلسفه عبادت از دیدگاه ملاصدرا. معارف عقلی، 27، 151ـ168.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1386). اخلاق و عرفان اسلامی. معرفت، 113، 9ـ16.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1388). بر درگاه دوست. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مصطفوی، حسن (1380). التحقیق فی کلمات القرآن. قم: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی.
    • نوریها، حسنعلی (1372). پرورش در پرتو نیایش. قم: تفکر.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ابراری، نرجس، عاصی مذنب، ابوالقاسم، شمع ریزی، سید حمید.(1404) تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق(علیه السلام) و رابطة آن با عبودیت. فصلنامه معرفت، 34(1)، 35-46 https://doi.org/10.22034/marifat.2025.5001278

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نرجس ابراری؛ ابوالقاسم عاصی مذنب؛ سید حمید شمع ریزی."تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق(علیه السلام) و رابطة آن با عبودیت". فصلنامه معرفت، 34، 1، 1404، 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ابراری، نرجس، عاصی مذنب، ابوالقاسم، شمع ریزی، سید حمید.(1404) 'تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق(علیه السلام) و رابطة آن با عبودیت'، فصلنامه معرفت، 34(1), pp. 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ابراری، نرجس، عاصی مذنب، ابوالقاسم، شمع ریزی، سید حمید. تحلیل مفهوم دعا در روایت امام صادق(علیه السلام) و رابطة آن با عبودیت. معرفت، 34, 1404؛ 34(1): 35-46