معرفت، سال سی و سوم، شماره دوم، پیاپی 317، تابستان 1403، صفحات 5-10

    ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / marifat@qabas.net
    dor 20.1001.1.10236015.1403.33.2.1.4
    doi 10.22034/marifat.2024.5001467
    چکیده: 
    برخی افراد در جامعة اسلامی اهل زهد و تقوا هستند؛ اما برای پرداختن به مسائل سیاسی انگیزه و میلی ندارند یا آن را کاری لغو و دنیاگرایانه می‏دانند. در مقابل، برخی نسبت به آن اهتمام ویژه دارند و به ضرورت طرح مسائل سیاسی معتقدند. دربارۀ درست یا نادرست بودن برخی رفتار‏های شخصی نیز دیدگاه‏های گوناگونی ابراز می‏شود که نیازمند اعتبارسنجی و تشخیص دیدگاه درست از نادرست است. ازاین‏رو باید دیدگاه اسلام دربارۀ ارتباط اخلاق و سیاست را تبیین کنیم. بدین منظور، در گام نخست به چیستی اخلاق از منظر اسلام اشاره و سپس به لزوم توجه به حسن فاعلی در کنار حسن فعلی، نقش مراتب نیت در ارزش کار، ملاک ارزش واقعی، تمایز ارزش حقوقی از ارزش اخلاقی و ارزش در مسائل سیاسی می‏پردازیم.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Moral Value in Politics: Islam’s Perspective (3)
    Abstract: 
    Some individuals of the Islamic community are ascetic and pious, but have no motivation or desire to deal with political issues or consider it a vain and worldly task. On the other hand, some individuals express particular concern for this matter and believe in the importance of addressing political issues. There are also differing opinions about the morality of certain personal behaviors, which need to be evaluated to distinguish between the right and wrong. Therefore, we must explain Islam's view on the relationship between ethics and politics. For this purpose, we will fist mention the meaning of ethics in Islam and then will discuss the necessity of paying attention to ‘act goodness’ along with ‘agent goodness’, the role of the different levels of intention in the value of act, the criterion of real value, the distinction between legal value and moral value, and value in political issues.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    چيستي اخلاق از منظر اسلام
     
    اخلاق در برداشتي عاميانه، مقوله‏اي تفنني است که در زمرة فضيلت‏ها و مستحبات قرار دارد. طبق اين برداشت از اخلاق، بحث دربارۀ آن ضروری نیست و نفي يا اثبات مسائل اخلاقي چندان اهميتي ندارد؛ بلکه آنچه مهم است، انجام واجبات و ترک گناهان است. اين برداشت از اخلاق، نادرست است.
    منظور از اخلاق که امروزه در محافل علمي دنيا مطرح مي‏شود، نظامي رفتاري است که به خوبي و بدي، زشتي و زيبايي و بايد و نبايد متصف مي‏شود و گاه ممکن است ضرورت داشته و شرعاً واجب باشد؛ اگرچه نامش مسائل اخلاقي است.
    به‏منظور دستيابي به فهم و زبان مشترک با مخاطبان در مقام بحث دربارۀ رابطة اخلاق و سياست در اسلام، به اين نکته اشاره مي‏کنيم که منظور ما از اخلاق در اين بحثْ رفتار‏هاي ارزشي است؛ اعم از اينکه صفات نفساني و ملکات راسخه باشد يا کار‏هايي که به خوبي و بدي متصف مي‏شود يا لزوم انجام دادن يا لزوم ترک آنها با بايد و نبايد بيان مي‏گردد (برای آگاهی تفصیلی از معانی و کاربردهای گوناگون اخلاق و علم اخلاق، ر.ک. مصباح يزدي، 1394، ص۱۹ـ۲۵).
    لزوم توجه به حسن فاعلي در کنار حسن فعلي
    رفتار‏هايي که عُقلا در محاورات عرفي، خوب يا بد مي‏دانند، دو حيثيت دارد:
    الف) خودِ رفتار، بدون در نظر گرفتن اينکه انجام‏دهندة آن چه نيت و انگيزه‏اي از آن دارد؛
    ب) رفتار با در نظر گرفتن نيت فاعل از انجام دادن آن.
    به‏عبارت‏ديگر گاهي يک کار صرف‏نظر از انتساب آن به فاعل و تأثير آن کار در فاعل در نظر گرفته مي‏شود و گاهي هدف آن است که ارزش يک کار را براي انجام‏دهندة آن اثبات، و رفتارِ فاعل را به خوبي يا بدي متصف کنيم؛ محض نمونه، اگر کسي از من دربارۀ محل زندگي شخصي سؤال کند و من بدانم کجا زندگي مي‏کند و سؤال‏کننده قصد تعقيب و آزار شخص مورد سؤال را دارد، به لحاظ اخلاقي چه کار بايد انجام دهم و رفتار من به لحاظ اخلاقي چگونه ارزيابي مي‏شود؟ روشن است که اگر محل زندگي او را به سؤال‏کننده بگويم، راست گفته‏ام و خودِ راستگويي کاري خوب است؛ اما درعين‏حال اين پرسش نيز مطرح مي‏شود که من از راستگويي در مقام پاسخ به سؤال، چه نيتي داشته‏ام؟ آيا نشان دادن محل زندگي يک شخص به اين نيت بوده است که دستگير شود و مورد آزار و ظلم قرار گيرد يا نيت ديگري داشته‏ام؟ بنابراين دربارۀ پاسخ من دو‏ گونه مي‏توان قضاوت کرد: یکی دربارۀ خود اين کار (راستگويي) و دیگری دربارۀ اين کار با در نظر گرفتن نيت و انگيزة من.
    مثال ديگر، نماز خواندن است. گاه خود اين کار را با صرف‏نظر از نيت نمازگزار از خواندن آن در نظر مي‏گيريم و گاه به نيت نمازگزار هم توجه مي‏کنيم. ممکن است نمازگزار شرايط ظاهري نماز را به‏خوبي رعايت کند، اما نماز را با قصد قربت به‌جا نياورد و انگيزه‏اش رياکاري باشد. در اين صورت، هرچند نماز به اصطلاح حسن فعلي دارد، اما با در نظر گرفتن نيت نمازگزار، حسن فاعلي ندارد.
    بدين‏سان اصطلاح حسن فعلي و حسن فاعلي مطرح مي‏شود (مصباح يزدي، 1384، ص۳۴۰ـ۳۴۱ و ۳۵۵ـ۳۵۶؛ 1394ب، ص152ـ153؛ 1391، ص60ـ61). اکثر فيلسوفان و انديشمنداني که از قديم دربارۀ اخلاق بحث کرده‏اند، به نيت فاعل توجه نداشته‏اند و فقط خود فعل را کانون توجه قرار داده‏اند (مصباح يزدي، 1384، ص297و355؛ 1394ب، ص81) تا آنکه در اروپا و چه‏بسا تحت تأثير تعاليم ديني مسيحيت، جهشي در انديشة فيلسوفان پيدا شد و برخي معتقد شدند که ارزش کار را نمي‏توان بدون توجه به نيت فاعل از انجام دادن آن کار ثابت کرد. همچنين برخي اصل ارزش اخلاقيِ يک کار را همان نيت فاعل از انجام دادن آن مي‏دانستند. بر اين اساس ارزشمنديِ کار از اين جهت است که به تحقق نيت و ظهور آن کمک مي‏کند. به دنبال اين بحث، برخي ديگر از مسائل اخلاقي نيز مطرح شده است؛ مثلاً کار کسي که نيت خوبي داشته باشد، ولي در انجام دادن کارش اشتباه کند يا بالعکس، با نيتِ بد، کار خوبي را انجام دهد، چگونه ارزيابي مي‏شود؟
    به‏هرحال بحث تأثير نيت در ارزش يک کار، در عصر‏هاي اخير در مغرب‏زمين مطرح شده است؛ ولي اين مسئله از قديم در اديان، به‏خصوص اسلام، مطرح بوده است؛ براي نمونه رسول گرامي اسلام فرمودند: «إنَّمَا الاعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَلِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوي؛ فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إلَي اللهِ وَرَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ إلَي اللهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إلي دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إلي مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ (ابی‏جمهور، 1405ق، ج1، ص81ـ82؛ مجلسي، 1403ق، ج67، ص249)؛ همانا اعمال به نيت‏هاست و بهرة هرکس همان است که نيت کرده. پس هرکس به‏سوی خدا و رسولش هجرت کند، هجرتش به‏سوی خدا و رسول او خواهد بود و هرکس به‏سوی دنيا هجرت کند، بدان قصد که به آن دست يابد يا به‏سوی زني تا با او ازدواج کند، پس هجرتش به‏سوی همان چيزي خواهد بود که به‏سوی آن هجرت کرده است.
    بنابراين در بحث رابطة اخلاق و سياست از منظر اسلام، هنگام قضاوت دربارۀ ارزش يک کار نه‏تنها حسن فعلي، بلکه حسن فاعلي هم بايد در نظر گرفته شود.
    نقش نتيجه در ارزش کار
    حال اين پرسش مطرح مي‏شود که چه کاري حسن يا قبح فعلي دارد و في‏حدنفسه خوب يا بد شمرده مي‏شود؟ ديدگاه درست در اين مسئله آن است که ارزش يک کار را بايد در ارتباط با نتيجه‏اش سنجيد. به بيان فلسفي، کارْ مجموعه حرکاتي براي دستيابي به هدفي است. ازاين‏رو به‏خودي‏خود، از آن جهت که حرکت است، اصالت ندارد؛ بلکه مقدمة دستيابي به هدف است. به همين دليل، ارزش آن هم تابع ارزش هدفِ آن کار است. اگر يک کار با نتيجه‏اش سنجيده شود و منافعي بر آن مترتب باشد، انجام دادن آن خوب است و اگر بنا بر فرض، انجام دادن کاری براي برخي فايده، و براي برخي ديگر ضرر داشت، خوبي و بدي آن کار، نسبي خواهد بود؛ يعني براي دستة اول خوب و براي دستة دوم بد است. اين نکته في‏الجمله مورد قبول همگان است که خوبي و بدي يک کار في‏نفسه و با صرف‏نظر از انتساب آن به فاعل، وابسته به نتيجه‏اي است که بر آن کار مترتب مي‏شود.
    بنابراين يک کار بايد في‏نفسه خوب باشد تا نيت صالح نيز به آن ضميمه شود و کار مورد نظر، ارزش اخلاقي پيدا کند؛ وگرنه اگر انسان کاري را براي رسيدن به منفعتِ خود انجام دهد، لزوماً داراي ارزش اخلاقي نيست؛ زيرا ممکن است با انگيزة خودنمايي و ريا انجام شده باشد.
    نقش مراتب نيت در ارزش کار
    هدفي که براي انجام دادن کاری در نظر گرفته مي‏شود، ممکن است به‏حسب اشخاص، متفاوت باشد. فرد روزه‏داري را فرض کنيد که هنگام افطار گرسنه بوده و فقط براي سير شدن غذا خورده است. روشن است که کار مفيدي کرده و به نسبت خود، نيت خوبي هم داشته است؛ اما به‏جز نجات يافتن از رنج گرسنگي، نتيجة ديگري به دست نياورده است. برخي ديگر از افراد، از غذا خوردن هنگام افطار به مراتب بالاتري از اهداف توجه دارند؛ براي نمونه برخي متدينان با نيت استحبابْ هنگام افطار غذا مي‏خورند تا به اين دستور شرعي عمل کرده باشند. اين نيت در مرتبه‏اي بالاتر از نيت افطار براي سير شدن قرار دارد؛ زيرا کسي مي‏تواند چنين نيتي داشته باشد که خدا، دين اسلام، آخرت و اموري از اين قبيل را باور داشته باشد.
    برخي افراد همواره به فکر خدمت به مردم هستند و هنگامي که دست به کاري مي‏زنند، انگيزه‏شان نفع رساندن به ديگران است. اين‏گونه افراد از خدمت به ديگران بيشتر از سودِ طفيليِ خودشان لذت مي‏برند. بعضي ديگر نه‏تنها از خدمت به ديگران، بلکه از اينکه خدا و پيغمبر نيز از آنها راضي هستند، لذت مي‏برند. امام صادق در روايتي عبادت‏کنندگان خدا را به سه دسته تقسيم کرده‏اند: بعضي خدا را از ترس عذاب عبادت مي‏کنند، گروهي نيز اميد به ثواب بسته‏اند و دستة سوم خداوند را به اين دليل مي‏پرستند که او را دوست دارند. ایشان سپس می‏فرماید: «لَکِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَه» (صدوق، 1376، ص38؛ 1362، ج1، ص188؛ 1385، ج1، ص12ـ13؛ فتال نيشابوري، 1375، ج2، ص416)؛ اما من خداوند را از روي محبت به او عبادت مي‏کنم.
    روشن است که تفاوت در نيت‏ها در ارزش کار، بسيار اثر مي‏گذارد و ممکن است انجام دادن کاری به دليل نيت‏هاي گوناگون، ارزش‏هاي متفاوت داشته باشد و اين تفاوت به جايي مي‏رسد که ديگر نمي‏توان ارزش آن را تعيين کرد. ارزش کار اولياي خدا که خودشان را فراموش کرده و هر کاري را فقط براي خدا انجام مي‏دهند، قابل محاسبه نيست؛ چون کار براي کسي است که از همه جهت بي‏نهايت است. در اين صورت، تعيين حد و حدود براي ارزش، بسيار مشکل است؛ چنان‏که در حديثي قدسي، روزه براي خداوند اين‏گونه ارزيابي شده است: «الصَّوْمُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِه» (صدوق، 1413ق، ج2، ص75؛ طوسي، 1407ق، ج4، ص152؛ كليني، 1329ق، ج7، ص371)؛ روزه براي من است و من پاداش آن را خواهم داد يا روزه براي من است و ثواب روزه، خودِ من هستم.
    ملاک ارزش واقعي
    همان‏طور که بيان شد، ارزش هر کار از راه سنجش آن با نتيجه‏اش معلوم مي‏شود. حال اين پرسش براي متدينان و معتقدان به آخرت مطرح مي‏شود که چه کاری براي آخرت، يعني زندگي بي‏نهايت انسان، مفيد است؟ اگر کسي به دين و آخرت اعتقاد يقيني داشته باشد و بداند هر کار اختياري (حتي يک توجه قلبي، گفتن يک کلمه يا يک نفس کشيدن) مي‏تواند در زندگي ابدي او مؤثر باشد، به اين نتيجه مي‏رسد که براي دانستن خوبي يا بديِ واقعيِ کاری بايد بداند آن کار نهايتاً در زندگي ابدي او اثر مثبت دارد يا منفي؛ زيرا ملاک ارزش واقعي يک کار، تأثيري است که نهايتاً در زندگي ابدي انسان دارد.
    تمايز ارزش حقوقي از ارزش اخلاقي
    در ارزش اخلاقي، افزون بر حسن فعلي، حسن فاعلي نيز شرط است و خوب در اخلاق، هنگامي به کاری اطلاق مي‏شود که براي فاعل آن کار، مفيد باشد. البته ديگران نيز به مناسبتِ ارتباط با او نفع مي‏برند. اگر کاري به لحاظ شرعي از سوي خداوند متعال واجب شده باشد، بايد آن کار را انجام داد. خداوند متعال مي‏داند که نظام عملي و رفتاري اسلامي، براي همة انسان‏هاست. ممکن است رفتار امروزِ من براي نسل‏هاي آينده مفيد باشد. بنابراين اگر کاري به لحاظ شرعي واجب، و انجام دادن آن با حسن فاعلي همراه باشد، داراي ثواب است و در غير اين صورت، هرچند واجب انجام شده، اما ثوابي بر آن مترتب نمي‏شود و موجب قرب الهي نمي‏گردد. ازاين‏رو ممکن است کاري به لحاظ شرعي واجب باشد، اما داراي ارزش اخلاقي نباشد؛ زيرا نيت غيرصحيح مانع دستيابيِ انسان به کمال و قرب الهي مي‏شود.
    بر اساس توضيح پيش‏گفته مي‏توان به تمايز ارزش اخلاقي از ارزش حقوقي دست يافت. اگر کسي مالي را به دست آورد و خمس به آن تعلق گرفت، بايد آن خمس را پرداخت کند؛ وگرنه مؤاخذه خواهد شد؛ زيرا در مال غصبي و حرام تصرف کرده است. حال اگر خمس را براي ريا يا تظاهرِ به خوب بودن پرداخت کند، کار او ثواب ندارد و البته نمي‏تواند به بهانة اينکه قصد قربت ندارد، خمس را نپردازد. اگر انسان بخواهد مال حلال داشته باشد، بايد خمس آن را هم پرداخت کند؛ هرچند در پرداخت آن قصد قربت نداشته باشد. بنابراين در مالِ انسان، حق ديگري وجود دارد که بايد پرداخت شود. ازاين‏رو پاي يک مسئلة حقوقي در ميان است.
    پرداخت زکات نيز اين‏گونه است. مأمور و کارگزارِ دولت اسلامي مي‏تواند از طرف دولت اسلامي، زکات واجب را بگيرد؛ اما ثواب بردن از پرداخت زکات به نيت صاحب مال بستگي دارد؛ اگر براي خدا زکات داده است، کار او عبادت به‏حساب مي‏آيد و از آن ثواب مي‏برد؛ اما اگر زکات را به‏زور پرداخت کرده يا قصد قربت نداشته است، ثوابي نمی‏برد؛ هرچند مال او حلال شده است.
    مثال ديگر، پرداخت نفقة زن از سوي شوهرِ اوست. اگر مرد نفقه را ندهد، زن به‏عنوان طلبکار مي‏تواند از شوهرش شکايت کند تا به حق ماليِ خود برسد و در واقع حق زن به گردن شوهرش است. در اين صورت، اگر نفقه از سوي شوهر با زور صورت پذيرد، ثوابي نخواهد برد. در اين‏گونه موارد، هرچند کار‏هاي صورت‏پذيرفته ارزش حقوقي دارد، اما داراي ارزش اخلاقي نيست. بسياري از فيلسوفان، از هزاران سال پيش، نتوانسته‏اند بين ارزش حقوقي و ارزش اخلاقي تفکيک کنند؛ درحالي‏که تمايز آن دو براي بررسي ارزيابي رفتار‏هاي انسان ضروري است.
    ارزش در مسائل سياسي
    با توجه به تفکيک ارزش اخلاقي از ارزش حقوقي با لحاظي که توضيح داده شد، مي‏توان گفت در مسائل سياسي نيز گاهي واجباتي وجود دارد که از سنخ واجبات حقوقي است. بنابراين درصورتي‏که اين‏گونه کار‏هاي واجب انجام نشود، با مؤاخذه همراه است؛ اما اين‏گونه نيست که به هر صورتي انجام شود، ثواب داشته باشد. ثواب در صورتي است که يک کار براي خدا انجام شود يا به اطاعت او بينجامد؛ مثلاً ازآنجاکه ولي امر مسلمين به کاري امر کرده و اطاعت او شرعاً واجب است، به نيت عمل به وظيفة شرعي صورت پذيرد.
    شرکت در انتخاباتْ حق‏الناس و تکليفي است که واجدان شرايط بايد به آن عمل کنند و در غير اين صورت مؤاخذه خواهند شد. درعين‏حال ثواب داشتن يا نداشتن مشارکت در انتخابات به نيت شرکت‏کننده بستگي دارد. اگر کسي به اين نيت در انتخابات شرکت کند که به شخص محبوب خودْ (بدون در نظر گرفتن صلاحيت‏هاي لازم) رأي دهد، نه‏تنها ثوابي نبرده، بلکه به دليل ضايع کردن حقوق ديگران، مرتکب گناه نيز شده است.
    ممکن است کسي تحت تأثير فرهنگ غربي، معتقد باشد که حق رأي براي خود اوست و به هرکسي دلش بخواهد، رأي مي‏دهد. البته کسي مانع اختيار چنين شخصي در رأي دادن نمي‏شود و او مي‏تواند آزادانه رأي خود را به صندوق بيندازد؛ همچنان‏که هر موقع بخواهد، مي‏تواند دست به گناه بزند و جز در صورت علني بودن آن و در شرايطي، کسي از گناه او جلوگيري نمي‏کند. مسلماني که به ولايت فقيه اعتقاد دارد، بايد رأي دادن را تکليف و واجب شرعي بداند؛ زيرا ولي فقيه به آن دستور داده است (موسوي خميني، 1389، ج6، ص408؛ ج15، ص250؛ ج18، ص286، 410 و 413؛ ج19، ص328؛ ج21، ص10). اگر کسي در انتخابات شرکت نکند، گناه کرده است. همچنين در صورتي از مشارکت در انتخابات ثواب مي‏برد که با انگيزه‏اي خوب (مانند تقويت نظام اسلامي، واگذاري امور به اصلح براي اسلام و مسلمين و جلوگيري از رويِ کار آمدن شخص فاسد) صورت پذيرفته باشد. بنابراين مشارکت در انتخابات تنها حق شهروندي نيست؛ بلکه مي‏تواند واجب شرعي باشد. ازاین‏رو نيت در ارزش يک کار بسيار اهميت دارد.
    نتيجه آنکه با در نظر گرفتن حسن فعلي و حسن فاعلي مي‏توان دو دسته رابطه بين اخلاق و سياست از منظر اسلام تصوير کرد. بر اين اساس، اولاً ـ همان‏طور که توضيح داده شد ـ خودِ کار بايد حسن فعلي داشته باشد؛ نه آنکه آن کار (با صرف‏نظر از نيت انجام‏دهندة آن) نادرست باشد و نتيجة آن به نفع اسلام و مسلمين نباشد؛ ثانياً، وظايف سياسي (اعم از آنچه حاکم، ولي امر، زمامدار يا کارگزاران انجام مي‏دهند يا فعاليت‏هاي سياسي که مردم انجام مي‏دهند، مثل شرکت در انتخابات، اطاعت امر و فراهم کردن زمينة اجراي احکام اسلامي و احکام دولت اسلامي) در صورتي ارزش اخلاقي و ثواب اخروي دارد که به‏قصد اطاعت امر خدا انجام شود؛ در غير اين صورت، هرچند ممکن است ارزش عرفيِ اخلاقي يا حسن فعلي داشته باشد، اما از نظر اسلام ارزش اخلاقي به‏حساب نمي‏آيد. کاري در اسلام به‏عنوان ارزش اخلاقي مطلوب است که موجب کمال نفس و ثواب اخروي شود و انجام‏دهندة آن کار را به هدف انسانيت و هدف خلقت نزديک کند.

    References: 
    • ابن ابی‏ جمهور، محمد‏بن‏ زین ‏الدین (1405ق). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه. تحقیق و تصحیح مجتبی عراقی. قم: سید الشهداء.
    • صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لا یحضره الفقیه. تصحیح علی‏اکبر غفاری. چ دوم. قم: دفتر انتشارات اسلامی
    • صدوق، محمد بن علی (1362). الخصال. تصحیح علی‏اکبر غفاری. قم: جامعة مدرسین.
    • صدوق، محمد بن علی (1376). الأمالی. چ ششم. تهران: کتابچی.
    • صدوق، محمد بن علی (1385). علل الشرائع. قم: کتاب‏فروشی داوری.
    • طوسی، محمد بن حسن (1407ق). تهذیب الأحکام. تحقیق حسن موسوى خرسان‏. چ چهارم. تهران: ‏دار الکتب الاسلامیه.
    • فتال نیشابوری، محمد ‏بن ‏احمد (1375). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین. قم: شریف الرضی.
    • کلینی، محمد بن ‏یعقوب (1329ق). الکافی. قم: ‏دار الحدیث.
    • مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار. چ دوم. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1384). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1391). صهبای حضور (شرح دعای چهل‏وچهارم صحیفة سجادیه). تدوین و نگارش اسدالله طوسی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1394الف). پیش‏نیاز‏های مدیریت اسلامی. تحقیق و نگارش غلامرضا متقی‏فر. چ پنجم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1394ب). فلسفة اخلاق. تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی. چ سوم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1389). صحیفة امام. چ پنجم. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • نوری، حسین ‏بن‏ محمد‏تقی (1408ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. تحقیق و تصحیح مؤسسة آل البیت. قم: مؤسسة آل البیت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1403) ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3). فصلنامه معرفت، 33(2)، 5-10 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.5001467

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3)". فصلنامه معرفت، 33، 2، 1403، 5-10

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1403) 'ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3)'، فصلنامه معرفت، 33(2), pp. 5-10

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3). معرفت، 33, 1403؛ 33(2): 5-10