ارزش اخلاقی سیاست از منظر اسلام (3)
Article data in English (انگلیسی)
چيستي اخلاق از منظر اسلام
اخلاق در برداشتي عاميانه، مقولهاي تفنني است که در زمرة فضيلتها و مستحبات قرار دارد. طبق اين برداشت از اخلاق، بحث دربارۀ آن ضروری نیست و نفي يا اثبات مسائل اخلاقي چندان اهميتي ندارد؛ بلکه آنچه مهم است، انجام واجبات و ترک گناهان است. اين برداشت از اخلاق، نادرست است.
منظور از اخلاق که امروزه در محافل علمي دنيا مطرح ميشود، نظامي رفتاري است که به خوبي و بدي، زشتي و زيبايي و بايد و نبايد متصف ميشود و گاه ممکن است ضرورت داشته و شرعاً واجب باشد؛ اگرچه نامش مسائل اخلاقي است.
بهمنظور دستيابي به فهم و زبان مشترک با مخاطبان در مقام بحث دربارۀ رابطة اخلاق و سياست در اسلام، به اين نکته اشاره ميکنيم که منظور ما از اخلاق در اين بحثْ رفتارهاي ارزشي است؛ اعم از اينکه صفات نفساني و ملکات راسخه باشد يا کارهايي که به خوبي و بدي متصف ميشود يا لزوم انجام دادن يا لزوم ترک آنها با بايد و نبايد بيان ميگردد (برای آگاهی تفصیلی از معانی و کاربردهای گوناگون اخلاق و علم اخلاق، ر.ک. مصباح يزدي، 1394، ص۱۹ـ۲۵).
لزوم توجه به حسن فاعلي در کنار حسن فعلي
رفتارهايي که عُقلا در محاورات عرفي، خوب يا بد ميدانند، دو حيثيت دارد:
الف) خودِ رفتار، بدون در نظر گرفتن اينکه انجامدهندة آن چه نيت و انگيزهاي از آن دارد؛
ب) رفتار با در نظر گرفتن نيت فاعل از انجام دادن آن.
بهعبارتديگر گاهي يک کار صرفنظر از انتساب آن به فاعل و تأثير آن کار در فاعل در نظر گرفته ميشود و گاهي هدف آن است که ارزش يک کار را براي انجامدهندة آن اثبات، و رفتارِ فاعل را به خوبي يا بدي متصف کنيم؛ محض نمونه، اگر کسي از من دربارۀ محل زندگي شخصي سؤال کند و من بدانم کجا زندگي ميکند و سؤالکننده قصد تعقيب و آزار شخص مورد سؤال را دارد، به لحاظ اخلاقي چه کار بايد انجام دهم و رفتار من به لحاظ اخلاقي چگونه ارزيابي ميشود؟ روشن است که اگر محل زندگي او را به سؤالکننده بگويم، راست گفتهام و خودِ راستگويي کاري خوب است؛ اما درعينحال اين پرسش نيز مطرح ميشود که من از راستگويي در مقام پاسخ به سؤال، چه نيتي داشتهام؟ آيا نشان دادن محل زندگي يک شخص به اين نيت بوده است که دستگير شود و مورد آزار و ظلم قرار گيرد يا نيت ديگري داشتهام؟ بنابراين دربارۀ پاسخ من دو گونه ميتوان قضاوت کرد: یکی دربارۀ خود اين کار (راستگويي) و دیگری دربارۀ اين کار با در نظر گرفتن نيت و انگيزة من.
مثال ديگر، نماز خواندن است. گاه خود اين کار را با صرفنظر از نيت نمازگزار از خواندن آن در نظر ميگيريم و گاه به نيت نمازگزار هم توجه ميکنيم. ممکن است نمازگزار شرايط ظاهري نماز را بهخوبي رعايت کند، اما نماز را با قصد قربت بهجا نياورد و انگيزهاش رياکاري باشد. در اين صورت، هرچند نماز به اصطلاح حسن فعلي دارد، اما با در نظر گرفتن نيت نمازگزار، حسن فاعلي ندارد.
بدينسان اصطلاح حسن فعلي و حسن فاعلي مطرح ميشود (مصباح يزدي، 1384، ص۳۴۰ـ۳۴۱ و ۳۵۵ـ۳۵۶؛ 1394ب، ص152ـ153؛ 1391، ص60ـ61). اکثر فيلسوفان و انديشمنداني که از قديم دربارۀ اخلاق بحث کردهاند، به نيت فاعل توجه نداشتهاند و فقط خود فعل را کانون توجه قرار دادهاند (مصباح يزدي، 1384، ص297و355؛ 1394ب، ص81) تا آنکه در اروپا و چهبسا تحت تأثير تعاليم ديني مسيحيت، جهشي در انديشة فيلسوفان پيدا شد و برخي معتقد شدند که ارزش کار را نميتوان بدون توجه به نيت فاعل از انجام دادن آن کار ثابت کرد. همچنين برخي اصل ارزش اخلاقيِ يک کار را همان نيت فاعل از انجام دادن آن ميدانستند. بر اين اساس ارزشمنديِ کار از اين جهت است که به تحقق نيت و ظهور آن کمک ميکند. به دنبال اين بحث، برخي ديگر از مسائل اخلاقي نيز مطرح شده است؛ مثلاً کار کسي که نيت خوبي داشته باشد، ولي در انجام دادن کارش اشتباه کند يا بالعکس، با نيتِ بد، کار خوبي را انجام دهد، چگونه ارزيابي ميشود؟
بههرحال بحث تأثير نيت در ارزش يک کار، در عصرهاي اخير در مغربزمين مطرح شده است؛ ولي اين مسئله از قديم در اديان، بهخصوص اسلام، مطرح بوده است؛ براي نمونه رسول گرامي اسلام فرمودند: «إنَّمَا الاعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَلِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوي؛ فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إلَي اللهِ وَرَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ إلَي اللهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إلي دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إلي مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ (ابیجمهور، 1405ق، ج1، ص81ـ82؛ مجلسي، 1403ق، ج67، ص249)؛ همانا اعمال به نيتهاست و بهرة هرکس همان است که نيت کرده. پس هرکس بهسوی خدا و رسولش هجرت کند، هجرتش بهسوی خدا و رسول او خواهد بود و هرکس بهسوی دنيا هجرت کند، بدان قصد که به آن دست يابد يا بهسوی زني تا با او ازدواج کند، پس هجرتش بهسوی همان چيزي خواهد بود که بهسوی آن هجرت کرده است.
بنابراين در بحث رابطة اخلاق و سياست از منظر اسلام، هنگام قضاوت دربارۀ ارزش يک کار نهتنها حسن فعلي، بلکه حسن فاعلي هم بايد در نظر گرفته شود.
نقش نتيجه در ارزش کار
حال اين پرسش مطرح ميشود که چه کاري حسن يا قبح فعلي دارد و فيحدنفسه خوب يا بد شمرده ميشود؟ ديدگاه درست در اين مسئله آن است که ارزش يک کار را بايد در ارتباط با نتيجهاش سنجيد. به بيان فلسفي، کارْ مجموعه حرکاتي براي دستيابي به هدفي است. ازاينرو بهخوديخود، از آن جهت که حرکت است، اصالت ندارد؛ بلکه مقدمة دستيابي به هدف است. به همين دليل، ارزش آن هم تابع ارزش هدفِ آن کار است. اگر يک کار با نتيجهاش سنجيده شود و منافعي بر آن مترتب باشد، انجام دادن آن خوب است و اگر بنا بر فرض، انجام دادن کاری براي برخي فايده، و براي برخي ديگر ضرر داشت، خوبي و بدي آن کار، نسبي خواهد بود؛ يعني براي دستة اول خوب و براي دستة دوم بد است. اين نکته فيالجمله مورد قبول همگان است که خوبي و بدي يک کار فينفسه و با صرفنظر از انتساب آن به فاعل، وابسته به نتيجهاي است که بر آن کار مترتب ميشود.
بنابراين يک کار بايد فينفسه خوب باشد تا نيت صالح نيز به آن ضميمه شود و کار مورد نظر، ارزش اخلاقي پيدا کند؛ وگرنه اگر انسان کاري را براي رسيدن به منفعتِ خود انجام دهد، لزوماً داراي ارزش اخلاقي نيست؛ زيرا ممکن است با انگيزة خودنمايي و ريا انجام شده باشد.
نقش مراتب نيت در ارزش کار
هدفي که براي انجام دادن کاری در نظر گرفته ميشود، ممکن است بهحسب اشخاص، متفاوت باشد. فرد روزهداري را فرض کنيد که هنگام افطار گرسنه بوده و فقط براي سير شدن غذا خورده است. روشن است که کار مفيدي کرده و به نسبت خود، نيت خوبي هم داشته است؛ اما بهجز نجات يافتن از رنج گرسنگي، نتيجة ديگري به دست نياورده است. برخي ديگر از افراد، از غذا خوردن هنگام افطار به مراتب بالاتري از اهداف توجه دارند؛ براي نمونه برخي متدينان با نيت استحبابْ هنگام افطار غذا ميخورند تا به اين دستور شرعي عمل کرده باشند. اين نيت در مرتبهاي بالاتر از نيت افطار براي سير شدن قرار دارد؛ زيرا کسي ميتواند چنين نيتي داشته باشد که خدا، دين اسلام، آخرت و اموري از اين قبيل را باور داشته باشد.
برخي افراد همواره به فکر خدمت به مردم هستند و هنگامي که دست به کاري ميزنند، انگيزهشان نفع رساندن به ديگران است. اينگونه افراد از خدمت به ديگران بيشتر از سودِ طفيليِ خودشان لذت ميبرند. بعضي ديگر نهتنها از خدمت به ديگران، بلکه از اينکه خدا و پيغمبر نيز از آنها راضي هستند، لذت ميبرند. امام صادق در روايتي عبادتکنندگان خدا را به سه دسته تقسيم کردهاند: بعضي خدا را از ترس عذاب عبادت ميکنند، گروهي نيز اميد به ثواب بستهاند و دستة سوم خداوند را به اين دليل ميپرستند که او را دوست دارند. ایشان سپس میفرماید: «لَکِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَه» (صدوق، 1376، ص38؛ 1362، ج1، ص188؛ 1385، ج1، ص12ـ13؛ فتال نيشابوري، 1375، ج2، ص416)؛ اما من خداوند را از روي محبت به او عبادت ميکنم.
روشن است که تفاوت در نيتها در ارزش کار، بسيار اثر ميگذارد و ممکن است انجام دادن کاری به دليل نيتهاي گوناگون، ارزشهاي متفاوت داشته باشد و اين تفاوت به جايي ميرسد که ديگر نميتوان ارزش آن را تعيين کرد. ارزش کار اولياي خدا که خودشان را فراموش کرده و هر کاري را فقط براي خدا انجام ميدهند، قابل محاسبه نيست؛ چون کار براي کسي است که از همه جهت بينهايت است. در اين صورت، تعيين حد و حدود براي ارزش، بسيار مشکل است؛ چنانکه در حديثي قدسي، روزه براي خداوند اينگونه ارزيابي شده است: «الصَّوْمُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِه» (صدوق، 1413ق، ج2، ص75؛ طوسي، 1407ق، ج4، ص152؛ كليني، 1329ق، ج7، ص371)؛ روزه براي من است و من پاداش آن را خواهم داد يا روزه براي من است و ثواب روزه، خودِ من هستم.
ملاک ارزش واقعي
همانطور که بيان شد، ارزش هر کار از راه سنجش آن با نتيجهاش معلوم ميشود. حال اين پرسش براي متدينان و معتقدان به آخرت مطرح ميشود که چه کاری براي آخرت، يعني زندگي بينهايت انسان، مفيد است؟ اگر کسي به دين و آخرت اعتقاد يقيني داشته باشد و بداند هر کار اختياري (حتي يک توجه قلبي، گفتن يک کلمه يا يک نفس کشيدن) ميتواند در زندگي ابدي او مؤثر باشد، به اين نتيجه ميرسد که براي دانستن خوبي يا بديِ واقعيِ کاری بايد بداند آن کار نهايتاً در زندگي ابدي او اثر مثبت دارد يا منفي؛ زيرا ملاک ارزش واقعي يک کار، تأثيري است که نهايتاً در زندگي ابدي انسان دارد.
تمايز ارزش حقوقي از ارزش اخلاقي
در ارزش اخلاقي، افزون بر حسن فعلي، حسن فاعلي نيز شرط است و خوب در اخلاق، هنگامي به کاری اطلاق ميشود که براي فاعل آن کار، مفيد باشد. البته ديگران نيز به مناسبتِ ارتباط با او نفع ميبرند. اگر کاري به لحاظ شرعي از سوي خداوند متعال واجب شده باشد، بايد آن کار را انجام داد. خداوند متعال ميداند که نظام عملي و رفتاري اسلامي، براي همة انسانهاست. ممکن است رفتار امروزِ من براي نسلهاي آينده مفيد باشد. بنابراين اگر کاري به لحاظ شرعي واجب، و انجام دادن آن با حسن فاعلي همراه باشد، داراي ثواب است و در غير اين صورت، هرچند واجب انجام شده، اما ثوابي بر آن مترتب نميشود و موجب قرب الهي نميگردد. ازاينرو ممکن است کاري به لحاظ شرعي واجب باشد، اما داراي ارزش اخلاقي نباشد؛ زيرا نيت غيرصحيح مانع دستيابيِ انسان به کمال و قرب الهي ميشود.
بر اساس توضيح پيشگفته ميتوان به تمايز ارزش اخلاقي از ارزش حقوقي دست يافت. اگر کسي مالي را به دست آورد و خمس به آن تعلق گرفت، بايد آن خمس را پرداخت کند؛ وگرنه مؤاخذه خواهد شد؛ زيرا در مال غصبي و حرام تصرف کرده است. حال اگر خمس را براي ريا يا تظاهرِ به خوب بودن پرداخت کند، کار او ثواب ندارد و البته نميتواند به بهانة اينکه قصد قربت ندارد، خمس را نپردازد. اگر انسان بخواهد مال حلال داشته باشد، بايد خمس آن را هم پرداخت کند؛ هرچند در پرداخت آن قصد قربت نداشته باشد. بنابراين در مالِ انسان، حق ديگري وجود دارد که بايد پرداخت شود. ازاينرو پاي يک مسئلة حقوقي در ميان است.
پرداخت زکات نيز اينگونه است. مأمور و کارگزارِ دولت اسلامي ميتواند از طرف دولت اسلامي، زکات واجب را بگيرد؛ اما ثواب بردن از پرداخت زکات به نيت صاحب مال بستگي دارد؛ اگر براي خدا زکات داده است، کار او عبادت بهحساب ميآيد و از آن ثواب ميبرد؛ اما اگر زکات را بهزور پرداخت کرده يا قصد قربت نداشته است، ثوابي نمیبرد؛ هرچند مال او حلال شده است.
مثال ديگر، پرداخت نفقة زن از سوي شوهرِ اوست. اگر مرد نفقه را ندهد، زن بهعنوان طلبکار ميتواند از شوهرش شکايت کند تا به حق ماليِ خود برسد و در واقع حق زن به گردن شوهرش است. در اين صورت، اگر نفقه از سوي شوهر با زور صورت پذيرد، ثوابي نخواهد برد. در اينگونه موارد، هرچند کارهاي صورتپذيرفته ارزش حقوقي دارد، اما داراي ارزش اخلاقي نيست. بسياري از فيلسوفان، از هزاران سال پيش، نتوانستهاند بين ارزش حقوقي و ارزش اخلاقي تفکيک کنند؛ درحاليکه تمايز آن دو براي بررسي ارزيابي رفتارهاي انسان ضروري است.
ارزش در مسائل سياسي
با توجه به تفکيک ارزش اخلاقي از ارزش حقوقي با لحاظي که توضيح داده شد، ميتوان گفت در مسائل سياسي نيز گاهي واجباتي وجود دارد که از سنخ واجبات حقوقي است. بنابراين درصورتيکه اينگونه کارهاي واجب انجام نشود، با مؤاخذه همراه است؛ اما اينگونه نيست که به هر صورتي انجام شود، ثواب داشته باشد. ثواب در صورتي است که يک کار براي خدا انجام شود يا به اطاعت او بينجامد؛ مثلاً ازآنجاکه ولي امر مسلمين به کاري امر کرده و اطاعت او شرعاً واجب است، به نيت عمل به وظيفة شرعي صورت پذيرد.
شرکت در انتخاباتْ حقالناس و تکليفي است که واجدان شرايط بايد به آن عمل کنند و در غير اين صورت مؤاخذه خواهند شد. درعينحال ثواب داشتن يا نداشتن مشارکت در انتخابات به نيت شرکتکننده بستگي دارد. اگر کسي به اين نيت در انتخابات شرکت کند که به شخص محبوب خودْ (بدون در نظر گرفتن صلاحيتهاي لازم) رأي دهد، نهتنها ثوابي نبرده، بلکه به دليل ضايع کردن حقوق ديگران، مرتکب گناه نيز شده است.
ممکن است کسي تحت تأثير فرهنگ غربي، معتقد باشد که حق رأي براي خود اوست و به هرکسي دلش بخواهد، رأي ميدهد. البته کسي مانع اختيار چنين شخصي در رأي دادن نميشود و او ميتواند آزادانه رأي خود را به صندوق بيندازد؛ همچنانکه هر موقع بخواهد، ميتواند دست به گناه بزند و جز در صورت علني بودن آن و در شرايطي، کسي از گناه او جلوگيري نميکند. مسلماني که به ولايت فقيه اعتقاد دارد، بايد رأي دادن را تکليف و واجب شرعي بداند؛ زيرا ولي فقيه به آن دستور داده است (موسوي خميني، 1389، ج6، ص408؛ ج15، ص250؛ ج18، ص286، 410 و 413؛ ج19، ص328؛ ج21، ص10). اگر کسي در انتخابات شرکت نکند، گناه کرده است. همچنين در صورتي از مشارکت در انتخابات ثواب ميبرد که با انگيزهاي خوب (مانند تقويت نظام اسلامي، واگذاري امور به اصلح براي اسلام و مسلمين و جلوگيري از رويِ کار آمدن شخص فاسد) صورت پذيرفته باشد. بنابراين مشارکت در انتخابات تنها حق شهروندي نيست؛ بلکه ميتواند واجب شرعي باشد. ازاینرو نيت در ارزش يک کار بسيار اهميت دارد.
نتيجه آنکه با در نظر گرفتن حسن فعلي و حسن فاعلي ميتوان دو دسته رابطه بين اخلاق و سياست از منظر اسلام تصوير کرد. بر اين اساس، اولاً ـ همانطور که توضيح داده شد ـ خودِ کار بايد حسن فعلي داشته باشد؛ نه آنکه آن کار (با صرفنظر از نيت انجامدهندة آن) نادرست باشد و نتيجة آن به نفع اسلام و مسلمين نباشد؛ ثانياً، وظايف سياسي (اعم از آنچه حاکم، ولي امر، زمامدار يا کارگزاران انجام ميدهند يا فعاليتهاي سياسي که مردم انجام ميدهند، مثل شرکت در انتخابات، اطاعت امر و فراهم کردن زمينة اجراي احکام اسلامي و احکام دولت اسلامي) در صورتي ارزش اخلاقي و ثواب اخروي دارد که بهقصد اطاعت امر خدا انجام شود؛ در غير اين صورت، هرچند ممکن است ارزش عرفيِ اخلاقي يا حسن فعلي داشته باشد، اما از نظر اسلام ارزش اخلاقي بهحساب نميآيد. کاري در اسلام بهعنوان ارزش اخلاقي مطلوب است که موجب کمال نفس و ثواب اخروي شود و انجامدهندة آن کار را به هدف انسانيت و هدف خلقت نزديک کند.
- ابن ابی جمهور، محمدبن زین الدین (1405ق). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه. تحقیق و تصحیح مجتبی عراقی. قم: سید الشهداء.
- صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لا یحضره الفقیه. تصحیح علیاکبر غفاری. چ دوم. قم: دفتر انتشارات اسلامی
- صدوق، محمد بن علی (1362). الخصال. تصحیح علیاکبر غفاری. قم: جامعة مدرسین.
- صدوق، محمد بن علی (1376). الأمالی. چ ششم. تهران: کتابچی.
- صدوق، محمد بن علی (1385). علل الشرائع. قم: کتابفروشی داوری.
- طوسی، محمد بن حسن (1407ق). تهذیب الأحکام. تحقیق حسن موسوى خرسان. چ چهارم. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- فتال نیشابوری، محمد بن احمد (1375). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین. قم: شریف الرضی.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1329ق). الکافی. قم: دار الحدیث.
- مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار. چ دوم. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1384). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391). صهبای حضور (شرح دعای چهلوچهارم صحیفة سجادیه). تدوین و نگارش اسدالله طوسی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1394الف). پیشنیازهای مدیریت اسلامی. تحقیق و نگارش غلامرضا متقیفر. چ پنجم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1394ب). فلسفة اخلاق. تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی. چ سوم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- موسوی خمینی، سیدروحالله (1389). صحیفة امام. چ پنجم. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. تحقیق و تصحیح مؤسسة آل البیت. قم: مؤسسة آل البیت.