تحلیل گزارههای تربیتی ـ اعتقادی گفتوگوی خداوند و حضرت موسی(ع) در تفاسیر فریقین (مطالعه موردی: تفسیر نمونه، من وحی القرآن، فی ظلال القرآن و التفسیر الواضح)
Article data in English (انگلیسی)
تحلیل گزارههای تربیتی ـ اعتقادی گفتوگوی خداوند و حضرت موسی(ع) در تفاسیر فریقین (مطالعه موردی: تفسیر نمونه، من وحی القرآن، فی ظلال القرآن و التفسیر الواضح)
مهیار خانیمقدم / استادیار گروه قرآن و حدیث، دانشگاه گیلان m.khani@guilan.ac.ir
دريافت: 19/11/1403 پذيرش: 15/05/1404
چکیده
داستان قرآنی تکلم خداوند با حضرت موسی در وادی طوی، دارای محتوای تربیتی ناظر به اصول اعتقادی توحید، معاد و نبوت است. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و بر مبنای تفاسیر منتخب فریقین با رویکرد تربیتی ـ اجتماعی (تفسیر نمونه و من وحی القرآن از شیعه و فی ظلال القرآن و التفسیر الواضح از اهلسنت)، به تحلیل برجستهترین نکات تربیتی ـ اعتقادی داستان مذکور میپردازد. بر مبنای نتایج آن، میتوان محتوای داستان مذکور را بر اساس اهداف تربیتی «شناخت نقش ابتلائات در استمرار تربیت و هدایت انسان توسط خداوند»، «پی بردن به لزوم اعتماد قلبی به قدرت مطلق و حکمت خداوند» و «پی بردن به التزام به عبادت خداوند با اذکار و اعمال در مسیر تربیت و هدایت الهی» ناظر به اصل توحید، اهداف «شناخت علت مخفی نگه داشتن زمان قیامت» و «پی بردن به منشأ انکار قیامت و لزوم پرهیز از متأثر شدن از منکران آن» ناظر به اصل معاد و اهداف «پی بردن به برطرف شدن تمام کمبودهای انبیاء توسط خداوند جهت موفقیت در تربیت انسانها» و «پی بردن به نتیجۀ دعوت انبیاء» ناظر به اصل نبوت تبیین کرد.
کلیدواژهها: تفاسیر فریقین، من وحی القرآن، التفسیر الواضح، تفسیر نمونه، فی ظلال القرآن.
مقدمه
ازجمله آسیبهای جامعۀ معاصر، سردرگمی در شناخت و تربیت انسان در مسیر تکامل است. اگر انسان، شناخت حقیقت خود را به خدا نسپارد، دیگران به معرفی ویژگیها و نیازهای او میپردازند، اما به علت ضعف شناخت، دست به تحریف و تفسیر به رأی میزنند که سه نقیصه دارد: بعضی از اسرار نهانی را کتمان میکنند، اموری بیگانه را بهعنوان خواستههای انسان بر او تحمل مینمایند و خواستههای حقیقی او را جابهجا میکنند (ر.ک. جوادی آملی، 1386، ص35ـ36). گزارههای متناقض که بهعنوان محتوای تربیتی از طریق فضاهای حقیقی و مجازی در اختیار انسان قرار میگیرد، وی را در انتخاب بینش و رفتار صحیح، دچار تردید کرده و درنتیجه، میتواند توقف یا انحراف از مسیر الهی را به دنبال داشته باشد. آنچه رهگشاست، مراجعه به آیات قرآن و استفاده از نظر مفسران است تا تقویت و تصحیح ابعاد بینشی، گرایشی و کنشی مخاطبان فراهم آید.
ازجمله رویکردهای قرآن، ارائه مطالب تربیتی و اعتقادی در قالب داستان، ازجمله داستان گفتوگوی خداوند با حضرت موسی در وادی طوی است که در آیات 9 تا 84 سورۀ مبارکۀ طه، آیات 7 تا 12 سورۀ مبارکۀ نمل و آیات 29 تا 35 سورۀ مبارکۀ قصص انعکاس یافته است. خداوند در این واقعه، شرایط محیطی (مادی و معنوی) را به گونهای برای حضرت موسی تمهید میکند تا بر اساس اهداف تربیتی، مرحله دیگری از تربیت وی (طه: 41) را ناظر به سه بُعد دروندادی (شناختی)، فرایندی (عاطفی) و بروندادی (رفتاری)، سامان داده تا آمادگی آغاز رسالت بر قومی بهانهگیر (بقره: 67؛ نساء: 153) برای موسی فراهم آید و قابل تأمل آنکه محتوای این گفتوگو، ناظر به اصول اعتقادی توحید، معاد و نبوت است. ازآنجاکه خداوند با نقل این داستان در قرآن، درصدد ارائه مفاهیم تربیتی به انسانها بوده و فهم اهداف تربیتی آن داستان، میتواند ضمن اثرگذاری شایسته بر شناخت، نگرش، اخلاق و رفتار انسانها، دستیابی به هدف غایی تربیت که همان رضوان الهی است (حسینیزاده، 1399، ص76) را به ارمغان آورد. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این مسئله است: تحلیل برجستهترین گزارههای تربیتی ـ اعتقادی گفتوگوی خداوند و حضرت موسی در وادی طوی در تفاسیر معاصر قرآن، چه آموزههایی را به دست میدهد؟
مبنای پژوهش، تحلیل آراء علامه سیدمحمدحسین فضلالله (من وحی القرآن) و آیتالله ناصر مکارم شیرازی (تفسیر نمونه) ـ از مفسران و مراجع تقلید شیعه ـ و سید قطب (فی ظلال القرآن) و محمود حجازی (التفسیر الواضح) ـ از مفسران اهلسنت ـ بهعنوان چهار مفسر معاصر از فریقین بوده که به اذعان کارشناسان، نمود رویکرد تربیتی ـ اجتماعی آنها برجسته است.
از نظر پیشینه، برخی مقالات پیرامون بُعد تربیتی داستان حضرت موسی وجود دارند که ناظر به روشهای تربیتیاند؛ مانند: «روشهای تربیت در داستان حضرت موسی در قرآن» (مصباحالهدی، 1388) که به تبیین کلی روشهای تربیتی الگویی، محبت، موعظه و امتحان، بهعنوان روشهای حضرت موسی در برابر بنیاسرائیل میپردازد.
نوآوری پژوهش حاضر در تمرکز بر بخش تکلم خداوند با حضرت موسی با رویکردی تربیتی و تبیین فضای تربیتی فوقالعادۀ آن با «بهرهمندی از آراء مفسران معاصر قرآن» و ارائه «هدفهای تربیتی ناظر به اصول اعتقادی» است که بر مبنای تتبع نگارنده، تا کنون پژوهشی با این نگرش و نگارش به زیور طبع آراسته نشده است.
با توجه به مفهوم لغوی واژۀ تربیت که بهمعنای ايجاد كردن حالتى پس از حالتى ديگر در چيزى است تا به حد نهايى آن برسد (راغب اصفهانی، 1412ق، ص336) و معنای اصطلاحی آن، که فراهم کردن زمینههایی برای رشد استعدادها و نیروهای انسان جهت رسیدن به کمال خود (جمعي از نویسندگان، ۱۳۸۸، ص۲۸) و هرگونه فعالیتی است که هر شخصی بهمنظور اثرگذاری بر شناخت، نگرش، اخلاق و رفتار فرد دیگر، بر اساس اهداف ازپیشمعین، انجام میدهد (داودی و حسینیزاده، 1389، ص10)، منظور از نکات تربیتی در پژوهش، مفهوم عام (نه مفهوم خاص علوم تربیتی) و ارائه راهکارهایی تربیتی برای ارتقاء چارچوبه بینشی و گرایشی و کنشی فرد و هدف از آن، افزایش شناخت انسان از هستها و بایدهای تربیتی در راستای رسیدن به اوج کمال و عبودیت خداوند است. درباره اصول اعتقادی نیز، عموم مؤمنان ادیان آسمانی، بهویژه مسلمانان بر سه اصل توحید، معاد و نبوت اتفاق نظر دارند (خاتمی، 1370، ص62ـ63). شیعیان، علاوه بر موارد مذکور، «عدل» و «امامت» را نیز اصول عقاید خود میدانند (آل كاشفالغطاء، 1413ق، ص66ـ74). پژوهش حاضر با توجه به محتوا و منابع مورد مطالعه، صرفاً به سه اصل توحید، معاد و نبوت تمرکز دارد.
1. داستان گفتوگوی خدا با حضرت موسی
حضرت موسی هنگامىكه قراردادش با شعيب در مدين پايان يافت، به سوى مصر رهسپار شد. اما در شبى تاريك، راه خود را در بیابان گم كرد و گوسفندان او متفرق شدند؛ نتوانست آتشی روشن کند و همسر باردارش دچار درد وضع حمل شد. در این میان، شعلهاى از دور دید و براى پيدا كردن راهنما و يا برگرفتن شعلهاى، به سوى آتش رفت (طبرسی، 1372، ج7، ص10). هنگامىكه موسى نزد آتش آمد، از سوى درخت سبز مشتعلی كه در آنجا بود صدايى شنيد: اى موسى! من پروردگار توام، كفشهايت بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى. من تو را براى مقام رسالت برگزيدهام، اكنون كه چنين است تنها مرا خالصانه عبادت كن و نماز را بر پاى دار، تا هميشه به ياد من باشى. رستاخيز بهطور قطع خواهد آمد، من مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر كوششهايش جزا ببيند. هرگز نبايد افرادى كه ايمان به رستاخيز ندارند و از هوسهاى خويش پيروى كردهاند تو را مانع از آن شوند كه اگر چنين شود، هلاك خواهى شد.
خداوند فرمود: چه چيز در دست راست توست اى موسى؟! گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مىكنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مىريزم و نيازهاى ديگرى را نيز با آن برطرف مىكنم. گفت: بيفكن! موسى آن را افكند، ناگهان مار عظيمى شد و شروع به حركت كرد! فرمود: آن را بگير و نترس، ما آن را به همان صورت اول بازمىگردانيم. دست خود را در گريبانت فرو بر، تا سفيد و درخشنده بىعيب بيرون آيد. مىخواهيم معجزات بزرگ خود را به تو نشان دهيم. برو به سوى فرعون كه او طغيان كرده است! موسی عرض كرد: پروردگارا سينه مرا گشاده و كار مرا بر من آسان گردان، گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند و هارون را وزيرى از خاندانم براى من قرار بده، به وسيلۀ او پشتم را محكم كن و او را در كار من شريك گردان تا تو را بسيار ياد كنيم؛ زیرا تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى.
خداوند فرمود: آنچه را خواستهاى به تو داده شد. ما در گذشته نيز تو را مشمول نعمت خود ساختيم. آن زمان كه به مادرت آنچه را لازم بود الهام كرديم كه تو را در صندوقى به دريا بيندازد تا به ساحل رفته و دشمن من و دشمن تو، تو را بگيرد و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان من پرورش يابى. خواهرت نیز که به دنبال صندوق بود، به دربار فرعون گفت: آيا خانوادهاى را به شما نشان دهم كه دايۀ خوبى براى نوزاد باشد. به دنبال آن، ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود. تو كسى (از فرعونيان) را كُشتى، اما ما تو را از اندوه نجات داديم، پس از آن ساليانى در ميان مردم مدين توقف نمودى و تو را بارها آزموديم، سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به اينجا آمدى و من تو را براى خودم پرورش دادم!
ای موسی، تو و برادرت با آيات من به سوى فرعون برويد و در ياد من كوتاهى نكنيد، اما به نرمى با او سخن بگویيد شايد متذكر شود يا از خدا بترسد. آنها گفتند: پروردگارا! از اين مىترسيم كه او بر ما پيشى بگيرد يا طغيان كند. خدا فرمود: نترسيد، من با شما هستم و همه چيز را مىشنوم و مىبينم! شما به سراغ او برويد و بگویيد: ما فرستادههاى پروردگار توايم، بنىاسرائيل را با ما بفرست و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما آيت روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم و درود بر آن كس باد كه از هدايت، پيروى مىكند. به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه آيات الهى را تكذيب كند و سرپيچى نمايد (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص177ـ215).
نگارنده پس از استخراج محتوای مرتبط با داستان گفتوگوی خداوند با موسی از تفاسیر مورد نظر، با بازخوانی مکرر متون به کدگذاری و دستهبندی کدها پرداخته که تحلیل آنها در ادامه خواهد آمد. روش پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی و شیوه مطالعه نیز اسنادی است. ازآنجاکه شایسته است برای استنتاج اصول تربیتی از «اهداف تربیتی» و نیز «گزارههای مبنایی» بهمنزله یک استدلال قیاس عملی بهره جست (باقری و ديگران، 1389، ص124)، مطالب در ذیل هر بخش شامل هدف، آیه، گزاره مبنایی، نظرات مفسران و تحلیل نگارنده است.
2. نکات تربیتی ـ اعتقادی ناظر بر اصل توحید
بر اساس قرآن، انسان بر اساس کششی درونی به سوی خالق جهان گرایش دارد (روم: 30)، خداوندی مالک (آلعمران: 26)، مدبر (یونس: 3) و حکیم (آلعمران: 191) که هستیبخشی و یکتا بودن ازجمله ویژگیهای مختص اوست (صدوق، 1371، ص7-8). جامعترین موضوعی که قرآن، مباحث خود را با اهمیت و گستردگی معتنابهی درباره آن مطرح کرده، اعتقاد تحقیقی بهنگرام توحید است (جوادی آملی، 1383، ص23). در روایات اهلبیت نیز توحید، اساس دین است (صدوق، 1398ق، ص96). تبیین برجستهترین گزارههای تربیتی ـ اعتقادی ناظر به اصل توحید ارائه میگردد.
1ـ2. پی بردن به نقش ابتلائات در استمرار تربیت و هدایت انسان توسط خداوند
آیۀ «إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى) (طه: 9ـ13)؛ «إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزيزُ الْحَكيم» (نمل: 7ـ9).
سختیها و ابتلائات، نقش خداوند در رهگشایی دائمی از مسیر تربیت و هدایت انسانها را بیش از پیش نمایان میسازند.
در شرایطی که موسی راه را گم کرده، شب بسیار تاریک است و تحیر او در پیدا کردن مسیر فراوان بود، آتشی دید و شادمان شد تا شاید بتواند با شعلهای از آن آتش، خانوادهاش را در آن شب سرد، گرما بخشد یا با کمک راهنمایی، راه را پیدا کند، ولی ناگهان فهمید که آن آتش، نه جسم بلکه ارواح (انسانها) را روشن و گرم مینماید و مسیر سفر بزرگ انسان را مینمایاند (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2330). از مجموع تعابير استفاده مىشود كه موسى هنگامىكه نزديك شد، آتش را در درون درخت (مفسران مىگويند درخت عنابى بوده) مشاهده كرد، و اين خود قرينه روشنى بود كه اين آتش يك آتش معمولى نيست، بلكه اين نور الهى است كه نهتنها درخت را نمىسوزاند، بلكه با آن هماهنگ و آشناست، نور حيات است و زندگى (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص167). بدینروست زمانیکه موسی پس از دیدن آتشی روشن و صاف درون درختی سبز (که بدیهی است مشتعل نمیگردد) احساس ترس و تردید کرد، خداوند این تردید را با مخاطبه مستقیم و تأکید بر الهی بودن آن واقعه، زایل فرمود (حجازی، 1413ق، ج2، ص481).
برخی از حوادث (انفال: 73) و کُنشهای اجتماعی (انعام: 53) و حتی اموال و اولاد انسان (انفال: 28) در نگرش توحیدی، ابتلائاتی هستند که بخشی از فرایند تربیت انسان را تشکیل میدهند تا ضمن تحقق یکی از اهداف میانی خلقت انسان (ملک: 2)، معیاری برای میزان صحت صداقتش در ایمان به خداوند باشند (عنکبوت: 2). حضرت موسی در اوج سختی، امیدوارانه به دنبال یافتن مسیر خود در بیابان است، اما علاوه بر آنکه مسیر خود تا دستیابی به رضوان الهی را مییابد، عهدهدار راهنمایی قومش برای دستیابی به غایت تربیت الهی است.
به نظرمیرسد میتوان بر اساس آراء مفسران، برجستهترین نکتۀ تربیتی این آیه را نگرش حُسنظنمدار به حوادث و ابتلائات زندگی دانست. در سختیها و اضطرار، از یکسو، فطرت خداگرای انسانها حتی کافران، بیدار شده ـ مانند ندای خالصانه کشتیسواران در هنگام طوفان (عنکبوت: 65) ـ و به این حقیقت رهنمون میشوند که تمام تواناییهایی که در اختیار دارند، محدود بوده و بدون هدایت و تربیت الهی، هیچ نعمت ماندگار و مسیر صحیحی در انتظار انسان نیست. از سوی دیگر، در برابر امکان ایجاد تردیدهایی برای مؤمنان درباره چرایی وجود سختی برای اهل ایمان و یأس از کمک خداوند (یوسف: 110)، خداوند، حقیقتاً نصرت و هدایت خود را نازل میکند و تردیدها را میزداید. این ابتلائات که غالباً ناشی از سوءاستفاده خود انسان یا دیگران از «اختیار» و بر هم زدن نظم طبیعی نظام علّی و معلولی جهان است، برای مؤمنان، یا برای جبران اقدامات سوءگذشته انسان ـ مانند توبه عملی قوم موسی پس از پرستش گوساله (بقره: 54) ـ یا موجب ارتقای مرتبه انسان در مسیر تربیت ـ مانند داستان موسی در وادی طوی ـ است که هر دو جنبه، موجب استمرار هدایت انسان توسط خداوند و تربیت انسان در مسیر دستیابی به رضوان الهی است.
برای تقریب به ذهن، یک دانشجو برای تعلیم و تربیت خود در طول نیمسال، سختیهای فراوانی را متقبل میشود که یا ابتدائاً موجب ارتقاء وی به مراحل بالاتر (نیمسالهای بعدی) یا جبران دروسی بوده که پیشتر در آن نمرۀ قبولی را کسب نکرده است که در هر دو صورت، موجب رشد وی خواهد شد. اگر این شناخت و نگرش تربیتی که «در ابتلائات، تربیت و هدایت انسان نهفته است» تثبیت شود، اخلاق و رفتار انسانها در اوج سختیهای زندگی از جزع و فزع، به صبر و توکل و استمداد از خداوند تغییر مییابد. بدیهی است که انسان در سختیها، ناله و فریاد کمکخواهی دارد، اما انسان مؤمن این فریاد را به درگاه الهی میبرد و به غیر از او، استغاثه نمیکند.
2ـ2. پی بردن به لزوم اعتماد قلبی به قدرت مطلق و حکمت خداوند
آیۀ «يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (نمل: 9)؛ «قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعيدُها سيرَتَهَا الْأُولى» (طه: 21)؛ «قالَ لا تَخافا إِنَّني مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى» (طه: 46)؛ «وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ» (قصص: 35).
انسان متربی، در تمام حوادث به قدرت و حکمت مطلق خداوند، اعتماد و یقین دارد و از حرکت و جهاد در مسیر الهی نمیهراسد و مأیوس نمیشود؛ زیرا خداوند، تمامی امور را به نتیجۀ نهایی خواهد رساند.
خداوند بر اساس «قدرت» و «حكمت» خود، معجزات را سامان داده (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج15، ص407) و به فرستادگانش وعده میدهد، ازآنجاکه او جابر و غالب بر تمام بندگان است، بر اساس آیات و برهانهای آشکار، پیروزی حتمی با ایشان است (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2337). درواقع موسی از ابتدا، ایمان و اعتماد به خداوند داشت و امور را به او واگذار کرد و خداوند هم با در اختیار قرار دادن ادله و معجزات، نفوس بنیاسرائیل را با میزان جدیدی از شهامت و اقتدار، قوام و (هدایت) بخشید (سيدقطب، 1412ق، ج5، ص2693). باید دقت داشت که حوادث متعدد موسی در زندگی، مراحل تربیتی وی بود تا بر اساس حکمت خداوند، موجب ارتباط بیشتر او با خدا و تقویت تقوا و اراده او شود (فضلالله، 1419ق، ج1، ص110). بهعنوان نمونه، خداوند در ابتدا به واسطه تبدیل درخت سبز به یک درخت مشتعل، قدرت تسلط خود بر همه اشیا را به موسی گوشزد کرد و در ادامه، وسیلهای که امور معمولی روزانه موسی را تأمین میکرد، به اژدهایی تبدیل نمود تا موسی به قوت مافوق تمام قوتها اعتماد داشته باشد؛ خداوندی که شکستناپذیر است بر هر چیز تسلط دارد، از هر چیز کفایت میکند و حکیمی است که هدایت هر چیزی را به میزانی که صلاحش هست، اعطا میکند (فضلالله، 1419ق، ج17، ص188). درواقع سؤال خداوند از چیستی عصا، برای توجه و التفات به عصا و حقیقت آن است تا موسی قدرت و عظمت خداوند را بفهمد و این تربیتی است برای وی تا بعد از آن، وقوع چیزی از جانب خداوند را دور نداند (حجازی، 1413ق، ج2، ص483). باید باور داشت که در مسیر حرکت و جهاد برای خداوند، تکیهگاه مادی (عصا) میتواند بهعنوان تکیهگاه معنوی (معجزه) در اوج نیاز معنوی و در آن فضای دشوار دربار فرعون، برای اثبات حق باشد؛ زیرا قدرت مطلق، خداست و بر اساس ارادهاش، حوادث را تغییر میدهد. اين درواقع درسى است به همۀ انسانها كه در اين جهان هيچ چيز را ساده نپندارند. اى بسا موجودات يا افرادى كه ما با ديده حقارت به آنها مىنگريم قدرتهاى عظيمى در دل نهفته داشته باشند كه ما از آن بيخبريم (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص183).
بر اساس آراء مفسران، مهمترین نکتۀ تربیتی ذیل آیات، لزوم اعتماد قلبی به قدرت مطلق و حکمت خداوند در مسیر هدایت و تربیت انسان است. در نگرش توحیدی، انسان برای طی مراحل تربیتی خود، ضمن برخورداری از موهبتهای عقل (بقره: 164) و اختیار (انسان: 3)، ویژگیهای دیگری چون «جهل» (احزاب: 72)، «ضعف» (نساء: 28) و «عجله» (اسراء: 11) نیز دارد که او را با چالشهای متعددی روبهرو میسازد. اما اگر اعتماد داشته باشد که خداوند ضمن «علم» و «قدرت» مطلق، تمام امور را با مصلحت و «حکمت»، به بهترین شکل به پایان میرساند (طلاق: 3)، در اقبال و ادبار دنیا (کلینی، 1407ق، ج8، ص21) و در مسیر تربیت برای رسیدن به رضوان الهی (توبه: 72)، نه مغرور و نه ناامید میشود و به دنبال هدایت الهی خواهد بود.
تحقق این هدف تربیتی (شناخت لزوم اعتماد قلبی به قدرت مطلق و حکمت خداوند) را علاوه بر نگرش تفریطی ـ که خداوند را مقهور قدرت افراد و اشیا میداند ـ نگرشی افراطی نیز تهدید میکند که بر اساس آن، تمام موجودات تحت قدرت الهی و فاقد اختیارند. بر اساس آموزههای قرآنی، غالب موجودات اعم از زمین و آسمان (احزاب: 72) مختارند که جنبه برجستۀ آن، مختار بودن انسان است. آنچه خداوند در این زمینه وعده حتمی داده، یکی آن است که با قدرت و حکمت و بر اساس قاعده لطف، تمام مقدمات و امکانات لازم برای تربیت و هدایت انسان و تمام موجودات را در درون و بیرون آنها قرار داده است. دیگری آنکه افرادی هم که با اختیار خود، از هدایت الهی تبعیت کنند، ضعفهایشان پوشیده شده و دچار ترس، نگرانی (بقره: 38)، گمراهی و رنج (طه: 123) نخواهند شد و به غایت تربیت الهی و رضوان الهی خواهند رسید. خداوند در تکلم با موسی به بازخوانی برجستهترین موهبتهای خود به او میپردازد؛ ازجمله محبت حضرت موسی را در قلب دشمن خود، فرعون قرار داده و او را متکفل بزرگ نمودن وی میکند تا ضمن نجات جان آن پیامبر اولوالعزم، در آینده تأثیر حرف موسی در درباریان و آشنایی قبلی مردم با او را بیشتر سازد تا امکان هدایت افراد، بیشتر و قدرتش، آشکارتر گردد.
3ـ2. ضرورت التزام به عبادت خداوند با اذکار و اعمال در مسیر تربیت و هدایت الهی
آیۀ «... فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه: 14)؛ «... وَ لا تَنِيا في ذِكْري» (طه: 42).
انسان متربی باید در ادامۀ پذیرش توحید، ملتزم باشد تا علاوه بر اذکار، در اعمال نیز همیشه به یاد خداوند بوده و او را عبادت کند که برجستهترین جلوه عبادت، اقامه نماز و اعمال عبادی خاص است.
عبادت، شامل توجه به خداوند در تمام عرصههای زندگی است، اما در اینجا با لفظ اختصاصی «صلاة» از آن یاد شده؛ زیرا نماز، کاملترین نوع عبادت و کاملترین وسیله برای ذکر خداست. خداوند از موسی خواسته تا از تمام حجابها (و دلمشغولیها) جدا شود (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2331) و با خلوص تمام، تنها برای رسیدن به رضای خدا به عبادت بپردازد (حجازی، 1413ق، ج2، ص482). ماهیت انس و رابطه با خداوند برای موسی، افزایش جرئت و اعتماد به همراهی خداوند است؛ زیرا خواندن نماز و عبادت خداوند ـ که التزام به احکام تشریعی در زندگی دنیایی، التزام به مفاهیم توحید در جنبۀ فکری فرهنگ و التزام به روش توحیدی در اسلوب عملی است ـ موجب میشود که حرکت فرد با عقیدهاش منسجم باشد و قوت روحی انسان ـ که انسان را به سوی خداوند بالا میبرد ـ افزایش یابد و بر اساس این جو و روح ایمانی است که جسم انسان در مسیر عبادت خداوند حرکت میکند و حضور خداوند را در وجدان خود، همیشه احساس کند (فضلالله، 1419ق، ج15، ص100ـ102). منظور از قید «وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي» هم تقويت روحيۀ موسي و هارون و تأكيد بر تلاش و كوشش هر چه بيشتر است (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص207). باید در عرصههای خصوصی و عمومی با افزایش یاد خداوند، عظمت او را در زندگی مردم جاری ساخت تا با احساس حضور دائمی از ناحیۀ خداوند، اوامر و نواهی او را مسئولیتپذیرانه انجام دهیم و در انجام اوامر الهی، منضبط باشیم (فضلالله، 1419ق، ج15، ص107).
بر اساس آراء مفسران، خداوند در مسیر تربیت موسی، نکات لازم را در آن تکلم به او گوشزد میکند تا شناخت تربیتی لازم را تکمیل کند. جالب آنجاست که بلافاصله بعد از تأکید بر توحید ذاتی «إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا» (طه: 14) بر توحید عبادی «فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» تأکید دارد و این شناخت اساسی را به دست میدهد که صرف علم به وحدانیت خداوند، برای تربیت انسان، کافی نیست، بلکه علاوه بر نمود این علم در اخلاق و رفتار، بازخوانی و استمداد مستمر قلبی، زبانی و عملی نیز ضروری است. بر اساس آموزههای الهی، نماز برجستهترین مصداق استمداد مستمر این امر است که ذکر و یادآوری بینالطرفینی ایجاد میکند؛ هم انسان با نماز، خدا را ذکر میکند و از غفلت از او، رها میشود و هم با آن، خداوند در درگاه والای خود، با ذکر انسان، استمرار و تضاعف رحمت خود بر انسان را اراده میکند.
اما موسی بر خلاف نوع انسانها که در برابر خداوند، زیادهخواه و ناسپاس هستند (عادیات: 6) همیشه خود را نیازمند الطاف الهی میدید (قصص: 24) و ارتباط مستمر با خداوند را داشت، پس چرا به عبادت و ذکر بدنی هم ترغیب و مأمور شد؟ نکتۀ تربیتی این بخش در این مسئله نهفته است که تمام انسانها رسالت دارند تا به غایت تربیت خود برسند، اما آسیبهایی، آنها را در این مسیر تهدید میکند. ازجمله، امکان دارد بر مبنای شناخت تربیتی اشتباه، دچار اشتباه محاسباتی شده و در این مسیر، در برآورده شدن ضعفها و نیازهای وجودی خود به افراد یا ابزار مختلف، نقش استقلالی بدهند، درنتیجه دچار شرک خفی شده و از توحید عبادی فاصله گیرند؛ یا روزمرگی و عادت جسم و روح آنها به لذتها و مواهب سطحی دنیا، آرمانهای آنها را تقلیل دهد؛ یا شیاطین جن و انس (ناس: 6)، ارتباط با خداوند و مسیر رسیدن به رضوان الهی را برای آنها، بسیار دور و دشوار نشان دهند تا آنها را مأیوس نماید و با فضاسازی دروغین، موانع و مشکلات این مسیر تربیتی را بیهوده برای آنها بزرگ و حلناشدنی نشان دهند.
انبیاء الهی که رسالت دارند تا انسانها را در انجام صحیح دستیابی به غایت تربیت خود همراهی کنند، وظیفه دارند تا به دلیل الگو بودن، بسته کاملی از هستها و نیستها و بایدها و نبایدهای تربیتی را به آنها ارائه نمایند. یکی از این بایدهای تربیتی آن است که در کنار تلاش برای انجام خالصانه، تمامی اعمال برای کسب رضایت خداوند، عبادت عملی مخصوصی نیز باید مورد اهتمام قرار داشته باشد. فارغ از تفاوت جزئیات نماز مذکور در آیه با نماز مرسوم در عصر حاضر، این اصل که انسان در وقت و زمان مشخص، جسم و روح خود را مشغول به اذکار و اعمالی برای ارتباط با خداوند کند، هم میتواند علم او به حکمت و قدرت مطلق الهی در برآوردن حقیقی نیازها و رفع ضعفهای انسان را تثبیت کند، هم با بازخوانی وعده اولیه انسان با خداوند، او را آگاه سازد که دنیا صرفاً توقفگاه موقتی است و تا مقصد تربیت، هنوز راه باقی است، هم با تأکید بر بسیار نزدیک بودن خداوند به انسان (بقره: 186)، مسیر رسیدن به او را هموار و ترس از موانع را ساختگی نشان داده و به او قوت دهد که در این مسیر از هیچ مانع و مشکلی نهراسد؛ زیرا منشأ تمام این ترسهای ساختگی، جهل است که اساس آن، تاریکی و گمراهی بوده (کلینی، 1407ق، ج1، ص29) و ازجمله دفع و رفعکنندههای اینگونه جهلها و انحرافات، نماز است که شامل ذکر قلبی، زبانی و عملی بوده و ارتباط مستمر با خداوند که نور آسمانها و زمین است (نور: 35) و ذکر او که موجب آرامش قلوب است (رعد: 28) را به ارمغان میآورد.
3. نکات تربیتی ـ اعتقادی ناظر بر اصل معاد
از دیگر اصول اعتقادی، ایمان به وقوع قیامت و پاداش و یا عذاب انسان بوده که فطری است؛ زیرا انسان در درون خود، وجدان و دادگاه عجيبى دارد که شباهت آن با دادگاه رستاخيز قابل تأمل است: 1. همانند قیامت (زمر: 46)، قاضى و شاهد و مجرى حكم در وجدان يكى است. 2. مانند قیامت (بقره: 48) دادگاه وجدان نیز توصيه، رشوه و... را نمىپذيرد. 3. مانند قیامت (رعد: 41)، محكمه وجدان مهمترين و قطورترين پروندهها را در كوتاهترين مدت رسيدگى كرده و حكم نهايى خود را به سرعت صادر مىكند. 4. همانند قیامت (همزه: 6ـ7) و بر خلاف مجازاتهاى دادگاههاى رسمى دنیا، مجازات، نخست روح انسان را مىآزارد، سپس آثارش در جسم او آشكار مىشود. 5. مانند قیامت (فصلت: 20)، اين دادگاه وجدان، چندان نياز به ناظر و شهود ندارد، بلكه آگاهيهاى خود انسانِ متهم را بهعنوان شهود، به نفع يا ضرر او مىپذيرد. نمیتوان پذیرفت که در وجود يك انسان، چنان حساب و كتابى وجود داشته باشد، اما در درون اين عالم بزرگ مطلقاً حساب و كتاب و دادگاهى وجود نداشته باشد (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج25، ص282ـ284). در ادامه، تبیین گزارههای تربیتی ـ اعتقادی ناظر به اصل معاد ارائه میگردد.
1ـ3. پی بردن به علت مخفی نگه داشتن زمان وقوع قیامت
آیۀ «إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى» (طه: 15).
پنهان نگه داشتن زمان دقیق وقوع قیامت، موجب افزایش مسئولیتپذیری انسان شده، میتواند وی را از رکود و انحراف در مسیر حق، باز دارد.
دومین نکتهای که در قالب وحی به موسی گوشزد میشود، در خصوص مسئولیتپذیری بوده و ناظر به موعدی است که خداوند حدود آن را مشخص کرده و انسان در آن روز (قیامت)، نتایج اعمال متقدم خود اعم از خیر یا شر را مشاهده خواهد کرد. واژۀ «الساعه» بیانگر آن است که انسان، زمان قیامت را نمیداند (فضلالله، 1419ق، ج15، ص101). در عرب «کدت افعل» بهمعنای آن است که فعل نزدیک، اما واقع نشده، پس معنای آیه آن است که قیامت حتمی و نزدیک است و شکی در آن نیست، اما زمان آن مخفی بوده و فقط خدا از آن آگاه است تا انسان با جدیت کوشش کند، لحظهای توبه را به تأخیر نیاندازد و در تمام لحظات، به یاد مرگ باشد (حجازی، 1413ق، ج2، ص482).
درواقع مجهول بودن یکی از عناصر اساسی و تکوینی حیات بشر است و اگر همه چیز برای انسان مکشوف و غیرمجهول بود، نشاط وی متوقف و زندگیاش دگرگون میشد. انسانها در وراء مجهولات، پند میگیرند، آرزو میکنند، تجربه میکنند و میآموزند... اگر زمان قیامت مجهول باشد، انسانها از پراکندگی و انحراف حفظ خواهند شد؛ زیرا ازآنجاکه نمیدانند چه زمانی قیامت برپا میشود، همیشه در حال پرهیز کردن (از حرامها) و آمادگی برای قیامت هستند، البته اگر فطرت سالمی داشته باشند؛ زیرا کسی که فطرت خود را با تبعیت از هوای نفسش، فاسد کرده، از وقوع آن غفلت میورزد و مسیرش به سوی هلاکت است (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2331). میتواند از نتایج مخفى بودن زمان قیامت، حالت آماده باش دائمى و يا پذيرش سريع برنامههاى تربيتى باشد (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص171).
مهمترین نکته تربیتی آیه، تبیین دلیل ابهام در زمان وقوع قیامت است. یکی از مهمترین ارکان تربیت انسان، نوع شناخت و موضعگیری پیرامون وقوع قیامت بوده که اخلاق و رفتارهای وی را دارای نمودهای تربیتیِ متمایز میکند. عدهای که منکر قیامت هستند، به لذتهای گذرای دنیا، اکتفا میکنند و این عامل، موجب غفلت آنها از آیات هدایت الهی است (یونس: 7)؛ زیرا نوع انسان برای رسیدن به نتیجۀ امور، عجول است (انبیاء: 37)، زود مأیوس شده و کفران میورزد (هود: 9)، به امور متداول، انس گرفته و عادت میکند و علاقه زیادی به مواهب دنیایی دارد (عادیات: 8) و در اختصاص مصرف آنها برای دیگران، تنگنظر است (اسراء: 100). بدینروي باور به عدم وقوع قيامت، انگیزه انسان برای اینکه با تقواى مؤمنانه، جلوی نفس خود را در مقابل گناه و تجاوز از حدود خداوند و دیگران بگیرد، به شدت میکاهد.
اما در مقابل، وضعیت افرادی که قیامت را باور دارند، با توجه به نقاط قوت و ضعف وجودیِ انسان، مقداری پیچیده و وابسته به کیفیت تربیت آنهاست. اصل مهم در تربیت آنها، ابهام در شناخت زمان دقیق برپایی قیامت است؛ زیرا امکان دارد اگر انسانی، زمان دقیق وقوع قیامت را بداند، بهگونهای برنامهریزی کند تا زمان اندکی پیش از وقوعش، هر آنچه بخواهد انجام دهد و زمان کمی را هم به توبه و جبران اختصاص دهد که بدیهی است این امر آسیبهای سهمناکی دارد. بهرغم آنکه انسان در درون خود «نفس لوامه» (قیامت: 2) دارد که وی را در برابر کارهای باطل، سرزنش میکند، استمرار حرکت در مسیر باطل، وجدان وی را تعطیل کرده و کار را به جایی میرساند که در برابر دعوت حق، پاسخی را صادر نمیکند (اسراء: 46).
مهمترین کارکرد تربیتی، پوشیده نگه داشتن زمان دقیق وقوع قیامت، افزایش مسئولیتپذیری انسان و مقابله با یکی از مهمترین دامهای شیطان به نام «تسویف» است. خداوند با این کار درصدد بوده تا آمادگی انسان برای انجام خیر و دوری از شر و توبه و جبران گناهان را دائمی سازد؛ زیرا از یکسو، انسان به دلیل بُعد غریزی خود، هر چه بیشتر به سمت لذتهای دنیا حرکت میکند، بیشتر وابسته شده و به تدریج افزایش گناهان، موجب کدورت وجود انسان میشود. از سوی دیگر، شیطان با وعده انجام امور نیکو یا اصلاح امور در آیندهای نامعلوم، زمینه برای سقوط بیش از پیش انسان فراهم میسازد. نقش این عامل تا بدانجاست که امام علی ازجمله مهمترین عوامل هلاکت پیشینیان را تسویف دانسته (کلینی، 1407ق، ج2، ص136) و پیروان خود را به شدت از تسویف در عمل، برحذر داشته است (ابنشعبه حرانی، 1404ق، ص122).
2ـ3. پی بردن به منشأ انکار قیامت و لزوم پرهیز از متأثر شدن از منکران آن
آیۀ «فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى» (طه: 16).
ریشۀ انکار قیامت، عدم ایمان و هواپرستی و شهوترانی است و باید از اثرگذاری منکران قیامت، پرهیز کرد؛ آنها علاوه بر تباه ساختن سرنوشت خود، با ممانعت در برابر هادیان الهی، سعی در انسداد مسیر هدایت و اختلال در قوام اجتماعی جامعه دارند.
منشأ تکذیب قیامت، عدم ایمان و پیروی از هوای نفس بوده و این فطرت سالم است که نفس را آگاه میسازد که انسان در دنیا نمیتواند به کمال وجودیاش برسد و در آن، عدالت به صورت کامل برقرار نخواهد شد و چارهی برای زندگی آخرتی وجود ندارد تا در آن، کمال مقدر انسان و عدل مطلق در جزای اعمال انسان، محقق شود (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2332). خداوند در این آیه، يك اصل اساسى كه ضامن اجراى همه برنامههاى عقيدتى و تربيتى پیشگفته به موسی است، را به او گوشزد میکند: در برابر افراد بىايمان و وسوسهها و كارشكنيهاى آنان محكم بايست، نه از انبوه آنها وحشت كن و نه از توطئههاى آنها ترسى به دل راه ده، و نه هرگز در حقانيت دعوت و اصالت مكتبش از اين هياهوها شك و ترديدى داشته باش. جالب اينكه در اينجا جملۀ «لا يُؤْمِنُ» به صورت صيغه مضارع و جملۀ «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» به صورت صيغه ماضى است و در حقيقت اشاره به اين نكته است كه عدم ايمان منكران قيامت از پيروى هواى نفس سرچشمه مىگيرد، گويى مىخواهند آزاد باشند و هر چه دلشان خواست انجام دهند؛ پس چه بهتر كه انكار قيامت كنند تا بر آزادى هوسهايشان خدشهاى وارد نشود (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص171ـ172). کسانیکه در دنیا به دنبال حداکثر تمتع مادی بوده و آن را تنها محل زندگی میدانند، انسان را از یاد قیامت برحذر میدارند و در مقابل آنها باید با ممارست در فکر و عمل، به ایمانی دست یافت که موجب اقناع در پذیرش جهان آخرت شود. البته اینگونه افراد (دنبال شهوات مادی) در قوام اجتماعی مبتنیبر حق و واقع، ارزش زیادی ندارند؛ زیرا عدم ایمان به آخرت از حالت درونی نفوذناپذیر در مقابل حق، اضطراب ناشی از اعتقادات نااستوار و پیروی از شهوات منحرف نشئت میگیرد. مقیاس این افراد در رد و قبول، پیروی از هوای نفس او (به دور از عقل) است که در نهایت به نتیجۀ قطعی پیروی از نفس که هلاکت است، میرسند (فضلالله، 1419ق، ج15، ص101). برای تمام دعوتکنندهها به سوی خیر، کسی است که به او و رسالتش کفران میورزد و در خاموش کردن نور آن تلاش میکند، اما نمیتواند و خداوند نورش را کامل میکند، هرچند اهل باطل از این کار کراهت داشته باشند (حجازی، 1413ق، ج2، ص482).
مهمترین نکات تربیتی بر اساس نظر مفسران، «شناخت منشأ اصلی انکار قیامت» شناخت و پرهیز از اثرپذیری از مانعتراشی منکران قیامت» و «سرنوشت اثرپذیری از منکران قیامت» است. مهمترين علتی که انسان را از پذیرش قیامت باز میدارد، پیروی از هوای نفس و تلاش برای ارضای حداکثری غرایز حیوانی اوست. اگر انسان در مقابل خود، معتقد به محدودیت و بازخواست نباشد، در تمتع مادی دچار افراط شده و غالباَ توقفگاهی نخواهد داشت: «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ» (قیامت: 5ـ6). بدینروي کمک گرفتن از عقل (با کمک وحی) برای اثبات حکیمانه بودن زندگی اخروی و لزوم تقوا برای ارضای متعادل و هدفمند غرایز حیوانی انسان، پذیرش وقوع قیامت را تسهیل میکند. همواره افرادی هستند که بر خلاف ندای فطری خود، به دنبال نهایت لذت مادی بوده و این امر موجب میشود تمامی ابزارهای هدایت خود را از دست داده (اعراف: 179) و به تکذیب قیامت بپردازند و در مقابل افرادی که مردم را به پذیرش وآمادگی برای آن دعوت میکنند، به هر طریق ممکن، مانع ایجاد نمایند؛ زیرا با فراموشی یا کمرنگ شدن یاد قیامت در میان انسانها، علاوه بر آسودگی وجدان، مسیر بازخواست دنیایی خود توسط دیگران را هم مسدود میکنند تا با خیالی راحت، روند کسب شهوات را دنبال نمایند. آنها چون هیچ حد و مرزی برای شهوات و کنار گذاشتن عقل قائل نیستند، تزاحم میان منفعتها را در جامعه رقم زده و پایههای قوام جامعه را سست مینمایند. خداوند به شدت تأکید دارد که نباید از قدرت، ثروت، مقام ظاهری و مانعتراشیهای آنها، ترسی به دل راه داد و از مسیر حقجویی منصرف شد.
اگر در مقابل تهدیدها و تمسخرهای زبانی و عملی منکران قیامت (بقره: 212)، انسان مجاهدت جانی و مالی نکند (توبه: 20)، یا فریفته دنیا شود (بقره: 86) یا از ترس و ضعف و سستی، از آرمان حقمدارش عدول کند (آلعمران: 146) و در مقابل آنها سکوت کند، عاقبتی جز هلاکت ندارند. همانطورکه خودمنکران قیامت هم به دلیل عدم تبعیت از قوانین الهی در جهان و کنار گذاشتن عقل، به تدریج به سوی سرنوشت قطعی خود که هلاکت است، میروند و تلاش ایشان برای تکذیب معاد و معادباوران بیثمر است. بدینروي، هم باید مخالفت در مسیر حق را طبیعی دانست و هم باید با استعانت از خداوند، بدون ترس و ضعف در مقابل آنها ایستاد.
4. نکات تربیتی ـ اعتقادی ناظر بر اصل نبوت
خداوند بر اساس حکمت، بندگانی را از میان مردم انتخاب کرده تا واسطۀ میان او و انسانها باشند و مردم را از مبدأ و معاد خبر دهند و به كيفيت طريق معاش و تحصيل زاد معاد ارشاد نمايند (فیض کاشانی، 1387، ج1، ص41). بر اساس اصل نبوت، حضرت محمد آخرین و برترین پيامبر خداست و پيامبران پيش از او نیز همه به حق و معصوم بودهاند و دين هر كدام تا وقتى كه دين ديگر از پيش خداى تعالى نيامده، خير و مصلحت بود (لاهیجی، 1375، ص129). در ادامه، تبیین گزارههای تربیتی ـ اعتقادی ناظر به اصل نبوت ارائه خواهد شد.
1ـ4. پی بردن به برطرف شدن تمام نیازهای انبیاءتوسط خداوند جهت موفقیت در تربیت انسانها
آیۀ «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي» (طه: 27ـ28)؛ «وَ أَخي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعي رِدْءاً يُصَدِّقُني إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ» (قصص: 34)؛ «قالَ أَلْقِها يا مُوسى فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعيدُها سيرَتَهَا الْأُولى وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى» (طه: 19-22).
پیامبران به دلیل جنبه بشری، نیازهایی برای هدایت و تربیت تمام انسانها دارند، اما خداوند، آن نیازها را برای تحقق بهترین نوع تربیت، برطرف میسازد.
نظر برخی از مفسران که «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني» را بهمعنای لکنت و مانعی در زبان موسی (فضلالله، 1419ق، ج15، ص107) ـ نتیجۀ داغ نهادن فرعون بر زبانش در کودکیاش (حجازی، 1413ق، ج2، ص485) ـ گرفتهاند، دقیق نیست؛ زیرا علاوه بر آنکه برای معنای «عقده»، دلایل دیگری چون عدم مصرف معتنابه شیر مادر در ابتدای حضور موسی در دربار فرعون یا توقف بیستساله وی در مدین و فراموشی لهجه مصر (حجازی، 1413ق، ج2، ص485) یا کُشتن مرد قبطی که با یک بنیاسرائیلی درگیرشده بود (حجازي، 1413ق، ج2، ص488) را بیان نمودهاند، دقت در سیاق نیز قابل تأمل است. ازجمله «يَفْقَهُوا قَوْلِي» روشن مىشود كه منظور از گشوده شدن گره زبان، اين نبود كه زبان موسى به خاطر سوختگى در دوران طفوليت، يك نوع گرفتگى داشته، بلكه منظور گرههاى سخن است كه مانع درك و فهم شنونده مىگردد؛ يعنى آنچنان فصيح و بليغ و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنوندهاى منظور مرا به خوبى درك كند. شاهد ديگر اين تفسير، معنای «افصح» در آيۀ «وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً» (قصص: 34) است (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص187ـ188). به نظر نگارنده نظر سید قطب میتواند دقیقتر باشد. موسی زبانی فصیح داشت، اما ویژگی اخلاقی داشت که او را به سرعت وادار به واکنش میکرد و این عامل برای تربیت انسانهایی با عقاید متفاوت و مخالف، گرهای اساسی است. بدینروي خداوند با معاون قرار دادن هارون که فصاحت بیان بیشتر و اعصاب آرامی داشت، او را کمک نمود (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2333).
خداوند برای پذیرش مردم، معجزاتی مانند تبدیل عصا به مار را به موسی عنایت کرد. معجزه نباید عقلاً محال باشد و هيچ دليل عقلى دلالت بر نفى امكان تبديل عصا به مار عظيم نمىكند، مگر عصا و مار عظيم هر دو در گذشتههاى دور از خاك گرفته نشدهاند. البته شايد ميليونها يا صدها ميليون سال طول كشيد كه از خاك اينچنين موجوداتى به وجود آمد (هيچ تفاوتى نيست كه قائل به تكامل انواع باشيم و يا ثبوت انواع؛ زیرا بههرحال هم چوب درختان از خاك آفريده شدهاند و هم حيوانات)، منتها كار اعجاز در اين مورد بوده كه آن مراحلى را كه مىبايست در طول ساليان دراز طى شود، در يك لحظه و در مدتى بسيار كوتاه انجام شد، آيا چنين امرى محال به نظر مىرسد؟ (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص181ـ182). معجزۀ بعدی ید بیضاء هم قابل دیدن و حس کردن بود (سيدقطب، 1412ق، ج4، ص2333) و دست موسی نورانيتى بدون عيب پیدا کرد که نه چشم را آزار مىرساند و نه لكه تاريكى در ميان آن ديده مىشود و نه غير آن (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج13، ص180). معجزه، بدینگونه نیست که در تمامی مراحل نبوت مورد استفاده قرار گیرد، بلکه در ابتدا برای ثبات رسالت رخ داده و سپس با وسایل عادی بشری، مابقی مراحل هدایت تا رسیدن به هدف ادامه دارد (فضلالله، 1419ق، ج15، ص98).
میتوان مهمترین نکته تربیتی مبتنیبر آراء مفسران را فهم لطف خداوند در برطرف کردن تمام کمبودهای انبیاء جهت موفقیت در تربیت انسانها دانست. خداوند برای تربیت کمالگرایانه تمام انسانها تمام تمهیدات را بهخصوص درباره انبیاء اندیشید و این فضل الهی میتواند از یکسو، رفع کمبودهای بشری انبیاء باشد؛ زیرا ایشان بر اساس تأکید آیات قرآن (ابراهیم: 10) و به دلایل متعدد عقلی، بشر هستند و محدودیتهای بشری را هم خواهند داشت؛ مانند حضرت موسی به دلیل دفع عقلی خطر محتمل، از مار ترسید و فاصله گرفت. نکته تربیتی اینجاست که هم نباید دچارافراط شده و مقام آنها را تا مقام الوهیتی بالا برد و هم نباید دچار تفریط شد و ایشان را آدمهای معمولی دانست؛ آنها صاحبان استعدادها و بهترین بهرهمندان ازموهبت اختیار هستند که با تفضل الهی، تمام شرایط لازم برای هدایت و تربیت مردم به ایشان عنایت گردید. البته برخی معتقدند به غیر از پیامبر اسلام که نص صریح بر برتر بودن تمام ویژگیهای او بر تمام انسانها وجود دارد (نراقی، 1369، ص169)، در خصوص سایر پیامبران چنین چیزی وجود ندارد و میتوان اینگونه قائل شد که مردم نسبت به افراد بر اساس برایند ویژگیهایشان، اقبال یا ادبار نشان میدهند و امکان دارد پیامبری در یک مسئله، ضعفی داشته باشد، اما در مجموع، به دلیل عنایت الهی و خصایص والای انسانی، مورد اقبال و تکریم مردم قرار گیرد.
از سوی دیگر، رفع این کمبود میتواند ناظر به مخاطبانی باشد که به دلیل نوع تربیت مادی که عمدتاً ناشی از سیرۀ حاکمان است، نیازمند ادله و معجزاتی از جنس حس و دیده شدن است؛ بدینروي خداوند آن معجزات ـ که همگی تابع قوانین هستیاند ـ را به موسی موهبت کرد. البته بر اساس ابتنای رویکرد توحیدی نظام هدایت بر مسیر طبیعی، اینگونه نیست که افراد منتظر باشند برای هدایت خودشان یا دیگران، حتماً کار خارقالعاده حسی رخ بدهد و در غیر این صورت، مسیر هدایت را بسته یا محدود بدانند. با اندکی تأمل میتوان مشاهده نمود که به اذن خداوند، امور خارقالعاده (فارغ از معجزه اصطلاحی) متعددی برای انسان رخ میدهد که میتوانند هدایتگر او برای دستیبای به تربیت صحیح باشد.
2ـ4. پی بردن به نتیجه دعوت انبیاء
آیۀ «... أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ» (قصص: 35).
نتیجۀ نهایی بعثت انبیاء، غلبه اهل حق بر اهل باطل است که فهم پایدار نبودن باطل (تاریکی و جهل) را آسان مینمایاند.
خداوند به تدریج میزان بشارتها بر موسی را تا غلبه حق و معجزات الهی در برابر طغیانگران افزایش داد. بدون پردهپوشی، قدرت الهی در آن حوادث آشکار کرد که چه کسی در زمین قدرتمند است. اصل در این مسیر، ایمان و اعتماد به خداست و مابقی امور را خداوند مهیا میسازد (سيدقطب، 1412ق، ج5، ص2693). این نويد بزرگ و بشارت عظيم، قلب موسى را گرم و عزم او را جزم و اراده او را محكم و آهنين ساخت كه اثرات روشن آن در فرازهاى آينده از اين داستان آمده است (مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج16، ص79). این وعده پیروزی در کنار آن معجزاتی که مجال هر گونه هجوم فرعونیان بر موسی را گرفت تا آنجا فرعون را در مواجهه تمامعیار با او قرار داد، موجب اعتماد درونی موسی برای دور ماندن از هر گونه ترس در آن برهههای حساس شد (فضلالله، 1419ق، ج17، ص294).
بر اساس آراء مفسران، مهمترین نکتۀ تربیتی، فهم حتمی بودن تفوق اهل حق به دلیل عدم پایداری تاریکی و باطل بهرغم ثروت، قدرت و حتی گستردگی ظاهری و لزوم تغییر معیار قوت از نگرش مادیِ صرف به نگرش مادی و معنویِ خدامحورانه است. برخی از افراد با توجه به قدرتنماییهای کافران و معاندان به آیات الهی، تصور پیروزی پیروان انبیاء و آیات الهی را ناممکن میدانند، اما خداوند هم به صراحت از این اثرپذیری منفی، پرهیز داده (غافر: 4) و هم وعده پیروزی انبیاء و پیروان آنها را بیان کرده است. ازجمله تلاشهای مستمر اهل باطل، فضاسازی (پروپاگاندا) و ترویج این عقیده است که به دلیل رواج عقیده آنها از یکسو و قدرت و ثروتی که از این طریق به دست ميآید، دیگر مجالی برای اهل حق وجود ندارد. جهت تقریب به ذهن، مانند کودکی که او را در اتاق تاریک میترسانند و میگویند هیچ راهی برای روشنایی و آرامش نیست، اما همینکه او اندکی تلاش بکند و با راهنمایی، وسایل روشنایی را بیابد، درمییابد که تمام آن تهدیدها و ترسها پوشالی بود. درواقع خداوند میخواهد مردم را با معیار جدیدی از قوت آشنا کرده و این وعده را بدهد که قوت اصلی دست خداست و او میتواند اهل حق را با اسبابی خارج از عرف دنیا، پیروز گرداند. البته این پیروزی شرط مهمی دارد و آن، تبعیت گام به گام از فرستادگان الهی است.
نتیجهگیری
ازجملۀ کارکردهای تفاسیر با رویکرد تربیتی، عرضه آموزههایی ناظر به اصول عقاید اسلام است که میتواند موجب تربیت و قوام ساختار بینشی و متأثر از آن، ساختار گرایش و کنشی انسانها گردد. تحلیل محتوای مکالمه خداوند با حضرت موسی در وادی طوی در راستای اصول توحید، معاد و نبوت نیز بر این مبناست. بر اساس مکالمۀ مذکور، ناظر به جنبۀ اصل «توحید»، باید با نگاهی خوشبینانه در سختیها و ابتلائات، آنها را بسترهای بهرهمندی از فیض بیشتر خدا و فهم رهگشایی دائمی او از مسیر تربیت و هدایت خود دانست. بدینروي باید در تمام حوادث به قدرت و حکمت مطلق خداوند، اعتماد و یقین کامل داشت و مسیر الهی، از ترس و یأس فاصله گرفت که مهمترین عنصر در این راستا، التزام به اذکار و اعمال عبادی، بهویژه برجستهترین جلوۀ آن، اقامۀ نماز است که مقوم حقیقی انسان و برطرفکننده اصلی ضعفها و نیازهای او در این مسیر تربیت تا دستیابی به رضوان الهی را مستمرا به یاد انسان میآورد.
ناظر به جنبۀ اصل معاد، خداوند ضمن اعلام حتمی بودن وعده وقوع قیامت، زمان آن را پنهان نگه داشته تا با توجه به شناخت از طبع انسان ـ که گرایش به قناعت به امور مادی زودگذر دارد ـ مسئولیتپذیری وی را افزایش و احتمال رکود و انحراف وی در مسیر حق را کاهش دهد. اما نافیان قیامت متنبه نشده و علاوه بر خود، نظم اجتماع را نیز به دلیل منفعتطلبیهای خود، بر هم زده و درصدد ممانعت از موفقیت هادیات الهی هستند، هرچند که در این راه موفق نبوده و به سرنوشت محتوم خود که هلاکت است، خواهند رسید.
ناظر به نبوت، انبیاء به دلیل جنبۀ بشری و محدودیت ماده، کمبودهایی را برای هدایت تمام مردم خواهند داشت ـ که البته بهمعنای کمبودهای اساسی روحی یا جسمی نیست ـ اما خداوند، این کمبودها را پوشش میدهد تا ایشان بتوانند فطرت توحیدی انسانها را بیدار و تعمیق بخشند. در این مسیر، معجزه بهعنوان مستمسکی برای اثبات صداقت ادعای انبیاء، شکست مخالفان ایشان و اتمام حجت برای انسانها، به اذن خداوند در اختیار ایشان قرار میگیرد. همچنین خداوند پیروزی نهایی ایشان و پیروانشان را وعده داده تا انسانها، یأس و پذیرش قوت پوشالی اهل باطل را کنار گذاشته و معیار اصلی قوت را تبعیت از اوامر و فرستادگان الهی بدانند.
- قرآن کریم.
- آل کاشفالغطاء، محمدحسین (1413ق). اصل الشیعه و أصولها. چ چهارم. بیروت: مؤسسة الأعلمی.
- ابنشعبه حرانى، حسن بن على (1404ق). تحف العقول. تحقیق علىاکبر غفارى. چ دوم. قم: جامعۀ مدرسین.
- باقری، خسرو و دیگران (1389). رویکردها و روش پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
- جمعی از نویسندگان (۱۳۸۸). تربیت دینی در جامعه اسلامی معاصر. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- جوادی آملی، عبدالله (1383). توحید در قرآن. قم: اسراء.
- جوادی آملی، عبدالله (1386). صورت و سیرت انسان در قرآن. چ پنجم. قم: اسراء.
- حجازی، محمدمحمود (1413ق). التفسیر الواضح. چ دهم. بیروت: دار الجیل الجدید.
- حسینیزاده، سیدعلی (1399). غایت تربیت از دیدگاه اسلامی. تربیت اسلامی، 31، 67ـ87.
- خاتمى، احمد (1370). فرهنگ علم کلام. تهران: صبا.
- داوودی، محمد و حسینیزاده، علی (1389). سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهلبیت(ع). قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودى. بیروت: دارالعلم.
- سیدقطب (1412ق). فى ظلال القرآن. چ هفدهم. قاهره: دارالشروق.
- صدوق، محمد بن علی (1398ق). التوحید. تحقیق هاشم حسینى. قم: جامعۀ مدرسین.
- صدوق، محمد بن علی (1371ق). الاعتقادات. ترجمۀ محمدعلی حسنی. تهران: اسلامیه.
- طبرسى، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فى تفسیر القرآن. چ سوم. تهران: ناصر خسرو.
- فضلالله، سیدمحمدحسین (1419ق). تفسیر من وحى القرآن. چ دوم. بیروت: دارالملاک للطباعة و النشر.
- فیض کاشانی، ملامحسن (1387). رسائل. تهران: مدرسۀ عالى شهید مطهرى.
- کلینى، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی. تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندى. چ چهارم. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- لاهیجى، حسن بن عبدالرزاق (1375). رسائل فارسى. تحقیق على صدرائى. تهران: میراث مکتوب.
- مصباحالهدی، مصطفی (1388). روشهای تربیت در داستان حضرت موسی(ع) در قرآن. پژوهش های قرآنی، 59، 140ـ152.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1374). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- نراقى، ملامهدى (1369). انیس الموحدین. تصحیح سیدعلی قاضى. چ دوم. تهران: الزهراء.




