معرفت، سال سی و چهارم، شماره چهارم، پیاپی 323، زمستان 1404، صفحات 61-71

    ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی

    نوع مقاله: 
    Review Article
    نویسندگان:
    ✍️ اسمعیل سلطانی بیرامی / استادیار گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / soltani.b@iki.ac.ir
    dor 20.1001.1.10236015.1404.34.4.6.0
    doi 10.22034/marifat.2025.5001473
    چکیده: 
    یکی از پدیده‌های نامحسوس جهان آفرینش، ابلیس است که شناخت وی از راه‌های عادی میسر نیست. این مقاله با استفاده از روش تحلیل و توصیف آیات به تبیین ماهیت ابلیس از دیدگاه قرآن و منابع فلسفی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که سه احتمال کلی درباره ماهیت وی وجود دارد. برخی وی را یکی از قوای نفس دانسته‌اند. گروه دوم بر فرشته بودن وی تأکید دارند و دیدگاه سوم جن بودن ابلیس است. نویسنده با تحلیل جامع آیات و دیدگاه‌های مختلف، به جن بودن ابلیس گرایش نشان داده و به دلایلی همچون تفاوت فرشتگان و جن در خلقت، تصریح آیات قرآنی و تمایز رفتار آنها استناد می‌کند. در بخش دیگری از مقاله، مادی یا مجرد بودن ابلیس مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه‌گیری شده است که بیشتر فلاسفه و متکلمان اسلامی، ابلیس و جن را موجوداتی مادی با روح مجرد می‌دانند که دارای جسمی لطیف و شفاف هستند و قابلیت تغییر شکل و تراکم برای دیده شدن را دارند. بر اساس آیات قرآن جن و ابلیس از آتش آفریده شده‌اند و ویژگی‌های مادی مانند ذریه، مرگ و توانایی گناه کردن دارند که نشان‌دهندۀ مادی بودن آنهاست. این موجودات به دلیل برخورداری از جسم لطیف (مانند هوای متراکم‌شده) می‌توانند در عالم مادی تصرف کنند، ولی در حالت عادی نامرئی هستند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Nature of Iblis: A Philosophical-Exegetical Approach
    Abstract: 
    Iblis is one of the imperceptible phenomena of the created world, whose nature cannot be comprehended through ordinary means. Utilizing the analytical and descriptive method based on Qur'anic verses, this article elucidates the nature of Iblis from the perspective of the Qur'an and philosophical sources. It concludes that there are three general possibilities regarding his nature: some consider him to be one of the faculties of the soul; a second group emphasizes that he is an angel; and the third view holds that Iblis is a Jinn. Through a comprehensive analysis of the verses and various viewpoints, the author demonstrates an inclination towards the position that Iblis is a Jinn, citing reasons such as the difference in the creation of angels and Jinn, the explicit statements of the Qur'anic verses, and the distinction in their behavior. In another section, the article examines whether Iblis is material or immaterial. It concludes that most Islamic philosophers and theologians consider Iblis and the Jinn to be material beings with an immaterial spirit, possessing a subtle and transparent body capable of changing form and condensing to become visible. Based on Qur'anic verses, Jinn and Iblis were created from fire and possess material characteristics such as progeny, death, and the ability to sin, all of which indicate their material nature. These beings, due to their possession of a subtle body (like condensed air), can interact within the material world but are normally invisible.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی
    اسمعيل سلطاني بيرامي         / استاديار گروه تفسير و علوم قرآن مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني    soltani@iki.ac.ir
    دريافت: 25/10/1403                    پذيرش: 31/02/1404
    چکیده
    يکي از پديده‌هاي نامحسوس جهان آفرينش، ابلیس است که شناخت وی از راه‌های عادی میسر نیست. اين مقاله با استفاده از روش تحليل و توصيف آیات به تبيين ماهیت ابلیس از دیدگاه قرآن و منابع فلسفی پرداخته و به اين نتيجه رسيده است که سه احتمال کلی درباره ماهیت وی وجود دارد. برخی وی را یکی از قوای نفس دانسته‌اند. گروه دوم بر فرشته بودن وی تأکید دارند و دیدگاه سوم جن بودن ابلیس است. نویسنده با تحلیل جامع آیات و دیدگاه‌های مختلف، به جن بودن ابلیس گرایش نشان داده و به دلایلی همچون تفاوت فرشتگان و جن در خلقت، تصریح آیات قرآنی و تمایز رفتار آنها استناد می‌کند. در بخش دیگری از مقاله، مادی یا مجرد بودن ابلیس مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه‌گیری شده است که بیشتر فلاسفه و متکلمان اسلامی، ابلیس و جن را موجوداتی مادی با روح مجرد می‌دانند که دارای جسمی لطیف و شفاف هستند و قابلیت تغییر شکل و تراکم برای دیده شدن را دارند. بر اساس آیات قرآن جن و ابلیس از آتش آفریده شده‌اند و ویژگی‌های مادی مانند ذریه، مرگ و توانایی گناه کردن دارند که نشان‌دهندۀ مادی بودن آنهاست. این موجودات به دلیل برخورداری از جسم لطیف (مانند هوای متراکم‌شده) می‌توانند در عالم مادی تصرف کنند، ولی در حالت عادی نامرئی هستند.
    کلیدواژه‌ها: ابلیس، ماهیت ابلیس، جن بودن ابلیس، فرشته بودن ابلیس، مجرد بودن ابلیس. 
    مقدمه
     
    در جهان هستی غیر از موجودات و پدیده‌های محسوس و ملموس، موجودات غیرمحسوسی نیز وجود دارند که شناخت آنها از راه‌های عادی میسر نیست و وجود آنها به واسطه راه فراعادی (وحی) اثبات شده است، یکی از آن موجودات مسئلۀ ابلیس و حقایق مربوط به آن است. آنچه که مسلم است اینکه وی در جمع فرشتگان بوده و فرمان الهی مبنی‌بر سجده بر آدم را دریافت می‌کند، ولی به دلیل استکبار و سرپیچی از این فرمان از جمع فرشتگان رانده می‌شود. راجع به ماهیت وی اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی آن را به یکی از قوای نفس انسان تطبیق داده، برخی با استناد به وجودش در جمع فرشتگان باور به فرشته بودن وی را تأیید می‌کنند. گروهی با تمسک به آیاتی وی را از جنیان می‌دانند. در همین حال برخی فیلسوفان وی را مجرد و برخی مادی می‌دانند. با توجه به مطالب فوق این سؤال مطرح می شود که ماهیت ابلیس چیست؟ و آیا از قوای درونی انسان است یا موجودی عینی است؟ در صورت دوم، آیا فرشته است یا از جن؟ همچنین آیا وجودی مادی دارد و یا مجرد؟
    با توجه به نقشی که این موجود مرموز در گمراهی انسان ایفا می‌کند، شناخت ماهیت وی می‌تواند در کمرنگ کردن نقش وی در اغواگری انسان مؤثر باشد و از این نظر تحقیق در این موضوع ضرورت دارد. از سوی دیگر، کنجکاوی بشر در علوم ماورایی و ناتوانی علوم تجربی در شناخت این موجود، بررسی آن را از منابع معتبر دینی ضروری می‌نماید؛ چراکه فقدان آگاهی معتبر در این زمینه می‌تواند بشر را به سمت گرایش‌های فاسد و خرافی بکشاند و جوامع را با مشکلاتی مواجه نماید. ازين‌رو با مراجعه به آموزه‌های نقل (قرآن) و عقل (فلسفه) به بیان ماهیت وی می‌پردازیم.
    در ارتباط با پيشينۀ اين نوشتار مي‌توان به موارد ذيل اشاره کرد:
    مقالۀ «ماهیت ابلیس» (صالحی، 1387). در این مقاله به بررسی دو دیدگاه فرشته بودن ابلیس و فرشته نبودن وی پرداخته شده و در پایان به این نتیجه رسیده است که وی از طایفه جن است، ولی اولاً همۀ آیات را بررسی نکرده‌اند و به اصطلاح به روش تفسیر موضوعی پیش نرفته‌ است. ثانیاً به ماهیت وی از جهت مجرد یا مادی نپرداخته است.
    مقالۀ «ماهیت ابلیس از نگاه قرآن» (طاهریان دهکردی و امیدوار، 1391). در اين مقاله تنها در دو صفحه به اشکالاتی که شیخ طوسی و شیخ طبرسی در خصوص ملک بودن ابلیس بیان داشته‌اند پاسخ داده شده، ولی به تحلیل و بررسی آیات پرداخته نشده است.
    مقالۀ «بازتبیین ماهیت و خلقت ابلیس با رویکردی تفسیری ـ عرفانی» (صنعتی‌نجار، 1400). این مقاله نیز از دیدگاه عرفا به ماهیت ابلیس پرداخته و وی را از شئون وجودی انسان کامل معرفی می‌کند که می‌تواند هم در درون، هم در بیرون انسان باشد.
    نوآوری مقالۀ حاضر پرداختن به همۀ آیات به روش تفسیر موضوعی و نقد و بررسی همۀ دیدگاه‌ها در ماهیت ابلیس و نیز بحث از مجرد یا مادی بودن وی از نظر فلسفی است. در این مقاله پس از مفهوم‌شناسی واژگان کلیدی به بیان و بررسی دیدگاه‌های عمده در باب ماهیت ابلیس خواهیم پرداخت و در پایان دیدگاه برگزیده را همراه با ادله و شواهد بیان خواهیم کرد.
    1. مفهوم‌شناسی
    1ـ1. شيطان
    در اينکه واژة شيطان از «شطن» مشتق است يا از «شيط» اختلاف وجود دارد. بيشتر لغت‌دانان آن را مشتق از شطن دانسته‌اند. شَطَن به‌معناي دور شدن است (فراهيدى، 1409ق، ج‏6، ص236؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج‏3، ص183؛ فيومي، 1414ق، ج‏2، ص313؛ راغب اصفهاني، 1416ق، ص454). وجه نامگذاري شيطان به اين نام، دور شدن وی از حق يا رحمت بوده است (فيومي، 1414ق، ج‏2، ص313؛ طبرسى، 1372، ج‏1، ص89). برخي ديگر از لغت‌دانان آن را از «شاط يشيط» به‌معناي هلاک شدن يا سوختن دانسته‌اند (ابن‌منظور، 1414ق، ج‏7، ص339؛ فيومي، 1414ق، ج‏2، ص329؛ راغب اصفهاني، 1416ق، ص454). طبق نظر بيشتر محققان، شيطان، علم نبوده، بلکه وصف يا اسم جنس است و به هر فرد تبهکار، متمرد و طغيانگر، اعم از آنكه از جن باشد يا انسان يا جنبندگان ديگر اطلاق مي‌شود (راغب اصفهاني، 1416ق، ص454). آية شريفۀ «شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ‏» (انعام: 112) مؤيد اين برداشت است. گرچه بر اساس نظر محققان هر فرد تبهکاري شيطان است، ولي در بيشتر کاربردهاي قرآني این دو واژه به‌جای هم به کار رفته اند که دلیل بر تطبیق شیطان بر ابليس است. برای مثال، در آیۀ 34 بقره از سجده نکردن ابلیس بر آدم سخن به میان آمده و در ادامه (آيۀ 37 بقره) به‌جای ابلیس از واژۀ شیطان استفاده شده است (آیات دیگر عبارت‌اند از: بقره: 168، 268و208؛ آل‌عمران: 36، 155 و 175‌ و...). مقصود نویسنده از شیطان در این مقاله نیز همان ابلیس است.
    2ـ1. ابلیس
    «ابلیس» نام خاص (علم) برای موجودی است که از فرمان خدا سرباز زد و از درگاهش رانده شد. در قرآن کریم لفظ ابلیس، به‌عنوان اسم خاص به‌کار رفته است، در اينکه واژۀ «ابليس» مشتق است و يا جامد، اختلاف‌نظر وجود دارد. تعدادی از لغت‌شناسان آن را واژه‌ای عربی و مشتق از «ابلاس» به‌معناي يأس و نااميدي از خیر یا رحمت خدا دانسته‌اند (فراهیدی، 1409ق، ج7، ص262؛ ازهری، 1421ق، ج12، ص304؛ فیومی، 1414ق، ج1، ص300). اما برخی محققان آن را واژه‌ای غیرعربی دانسته‌اند (زمخشري، 1407ق، ج‏3، ص23؛ بلاسی، 2001، ص150؛ جفری، 1386، ص104) که به دليل عجميت و علميت غيرمنصرف شده است (طبرسى، 1372، ج‏1، ص188)، اما اینکه در احادیث در قالب «ابالسه» جمع بسته شده (طبرى آملى، 1383ق، ص26؛ مجلسى، 1403ق، ج‏74، ص271) و نظر به ریشه و معنای لغوی آن بوده است.
    نتیجه‌ای که از مفهوم‌شناسی این دو واژه به دست می‌آید این است که «ابلیس» به‌معنای ناامید از رحمت خداوند، به موجودی که از دستور خدا بر سجدة به آدم سرپیچی کرد و همواره درصدد اغوای انسان بوده و هست، اختصاص دارد. واژۀ «شیطان»، به‌معنای موجود شریر و تبهکار، گرچه طبق معنای لغوی اختصاص به ابلیس ندارد، ولی در بيشتر کاربردهاي قرآني بر ابليس تطبيق يافته است.
    3ـ1. جن
    ازآنجاکه در موضوع ماهیت ابلیس یکی از دیدگاه‌های مهم، جن بودن ابلیس است. بررسی مفهوم جن نیز لازم به نظر می‌رسد. «جِنّ» از ریشة جنن به‌معنای پوشيدن و پوشاندن است. طبق گفته راغب اصفهانی، اصل جن، پوشاندن چیزی از حس است (راغب اصفهاني، 1416ق، ص203) و این معنا در تمام کاربردهای این واژه مثل جن (موجود پوشیده از حواس)، جنت (باغ پوشیده از درختان)، مجنون (فردی که عقلش پوشیده شده) و جنين (فرزندی که در بطن مادر است) وجود دارد (ابن‌فارس، 1404ق، ج‏1، ص421). مقصود از اين واژه در مقاله، موجودی پوشیده از حواس است.
    2. دیدگاه‌ها درباره ماهیت ابلیس
    درباره ماهیت ابلیس آنچه مسلم است، این است که وی فردی جسمانی محسوس همانند انسان و حیوان نیست که به چشم دیده شود. از این نظر ماهیت و حقیقت آن نیازمند بررسی است (فخر رازی، 1420ق، ج1، ص79). ‏سه ديدگاه عمده در باب ماهیت ابلیس در ميان دانشمندان وجود دارد که در ادامه به بررسی آنها می‌پردازیم:
    1ـ2. يکي از قواي نفس
    یکی از دیدگاه‌ها در ماهیت ابلیس، تطبیق آن بر یکی از قوای نفس انسانی است. اين ديدگاه که درواقع به‌معناي انکار وجود ابلیس در خارج است، طرف‌داراني دارد. البته باورمندان به اين ديدگاه در بيان اينکه شیطان کدام قوۀ نفس است هم‌داستان نيستند. برخي آن را قوۀ دعوت‌کننده به شر و فساد از انسان می‌دانند. اخوان الصفا، شیاطین جن را نفوس شرور مفارق از بدن مي‌داند. این نفوس مادامی که از بدن مفارقت ننموده‌اند بالقوه شیطان‌اند، وقتی مفارقت نمودند بالفعل شیطان می‌شوند (اخوان الصفا، 1412ق، ج3، ص81). ميرداماد در اين‌باره مي‌گويد: برخي فلاسفه شيطان را قوة متخيله در درون انسان مي‌دانند که بر عقل غالب است (میرداماد، 1374، ص404). فخر رازی نیز به نقل از برخی فلاسفه، نفوس ناطقه بشری را که از بدن مفارقت کرده، درصورتی‌که خیر باشد فرشته نامیده و درصورتی‌که شر باشد شیاطین خوانده است، البته با این تفاوت که اولی در خدمت نفس ناطقه انسان و دومی منازع جوهر عقل است (فخر رازی، 1420ق، ج1، ص81). تفتازانی در شرح المقاصد به نقل از برخی دیگر از آنان می‌نویسد: شياطين همان قواى متخيله انسان هستند که بر قوۀ عاقله مستولی شده و آن را از توجه به جناب قدس و اکتساب کمالات عقلیه بازمی‌دارند و به اتباع شهوات و لذات حسيه متمایل می‌سازند (تفتازاني، 1412ق، ج3، ص366). فیض کاشانی، اتحاد شیطان و فرشته را با نفس انسان و اینکه این سه اشیایی خارج از وجود انسان نیستند را دیدگاه برخی از اهل معرفت دانسته است (فیض کاشانی، 1383، ص372). صدرالمتألهين نیز اتحاد نفوس فاضل بشری با فرشته و نفوس خبیث شرور با جن را دیدگاه گروهی از نصارا می‌داند (صدرالمتألهين، 1361، ج‏2، ص304). در آثار صوفیه نیز از نفس اماره با لفظ ابلیس تعبیر شده و حتی گاهی نفس و ابلیس به یک معنا به کار رفته است (جمعی از نویسندگان، 1376، ج2، ص599) که حاکی از وجود خارجی نداشتن ابلیس و اتحاد آن با نفس اماره است. طبق گفتة اينان شيطان همان نفس بدانديش (نفس اماره یا قوۀ شهویه و غضبيه و یا مرتبه‌ای از روح انسان) است که از درون، انسان را به انحراف و گمراهي سوق مي‌دهد و موجب لغزش و سقوط وي مي‌شود (طباطبائي، 1390ق، ج2، ص314؛ ج8، ص37؛ رشیدرضا، 1414ق، ج1، ص268).
    بررسي
    طبق نظر بیشتر دانشمندان هیچ شکی در وجود خارجی ابلیس وجود ندارد (فخر رازي، 1420ق، ج‏20، ص29؛ مجلسی، 1403ق، ج‏18، ص285). برخی از آنان بر وجود چنین موجودی ادعای اجماع نموده و یا این باور را مورد اتفاق همۀ عقلا و انبیاء دانسته‌اند (تفتازاني، 1412ق، ج3، ص266). علامه طباطبائی با اذعان به وجود خارجی و حقیقی ابلیس، منشأ دیدگاه یادشده را مادي‌گرايي باورمندان به آن می‌داند، مادي‌گراها همه چيز را با عينک ماديت مي‌بينند. ازاين‌رو معنويات و ماوراي طبيعت برايشان مفهومي ندارد. این دیدگاه نظريه جديدي نبوده، بلکه تجدید يک فرضيه قديمي است. قدماي متکلمان بر این باور بوده‌اند که اموري مانند جن [و ابلیس]، اموري مادي بوده، ولي دست حس و تجربه بدان نمي‌رسد. وقتي اساس علم، به حس و تجربه مبدل شد اهل دانش (تجربه‌گرایان) حقايق نام‌برده را به‌عنوان امور مادي انکار کردند؛ چراکه با چشم معمولي و نيز با چشم مسلح مانند تلسکوب قابل رؤیت نبودند. اينان براي اينکه يکسره زیراب دين را نزنند، و از سوي ديگر، علم قطعي خود را مخدوش نسازند، حقايق نام‌برده را به امور مادي برگرداندند. درحالی‌که امور يادشده اموري خارج از طبيعت است و علوم طبيعي راهي به درک آن ندارد. ازاين‌رو اگر علوم طبیعی در آن ورود پيدا کند، اثباتاً و نفياً نمی‌تواند آن را درک کند (طباطبائى، 1390ق، ج2، ص314؛ فخر رازى، 1420ق، ج2، ص428). امام خمینی نیز در رد دیدگاهی که ابلیس را جنبه سوئیه انسان دانسته می‌نویسد: جنبۀ سوئيه صورت موهومۀ عارى از حقيقت و خالى از تحقق و واقعيت بوده و از دام‌هاى ابليس است كه انسان را سرگرم به آن مى‌كند (موسوي خمینی، 1378، ص230). اما اینکه تجربه‌گرایان، دیده نشدن ابلیس را دلیل بر وجود نداشتن وی دانسته‌اند، در جواب باید گفت: تلازمی میان وجود داشتن و دیده شدن نیست، رویت مانند هر کار دیگر شرایطی لازم دارد که در صورت تحقق آن، اتفاق می‌افتد و در صورت عدم تحقق، غیرممکن می‌شود و ازآنجاکه چشم انسان تنها قادر به دیدن امور محسوس است و ابلیس از امور محسوس نیست، ازاين‌رو دیده نمی‌شود و چنین دیده‌نشدنی دلیل بر وجود نداشتن نمی‌شود.
    2-2. از جنس فرشتگان
    به باور برخی از مفسران، ابلیس از طایفه «جن» و جن از جنس فرشتگان است؛ بدین‌معنا که فرشتگان به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شوند، گروهی از آنها به اسم «جن» نامیده می‌شوند و ابلیس از آنهاست صاحب المنار، علي‌رغم اينکه با استناد به آية «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبلِيسَ‏ كانَ مِنَ الْجِنِّ» (کهف: 50)، ابليس را يکي از جن دانسته، ولي با اين باور که جن، صنفي از فرشتگان است، به هم نوع بودن ابليس با فرشتگان نظر داده است و در ذيل آيۀ 34 بقره مي‌نويسد: ابليس فردي از فرشتگان است و دليلى نداريم كه ميان فرشتگان و جن اختلاف ذاتى باشد، بلکه اختلاف ميان آنها تنها در صنف و وصف است. بنابراين جن صنفي از فرشتگان است (رشیدرضا، 1414ق، ج1، ص265). سعید بن جبیر به نقل قرطبی بر آن است که اصولاً جنیان یکی از اسباط فرشتگان هستند که از آتش آفریده شده‌اند و ابلیس از آنان است و بقية فرشتگان از نور خلق شده‌اند (قرطبی، 1364، ج‏1، ص294). طبق گفتۀ وي فرشتگان و جن از يك حقيقت‏اند، افراد نخبه و ممتاز آنان فرشته و افراد پايين‌دست آن جن محسوب مي‌شوند.
    شیخ طبرسى نیز ذيل آيه 34 بقره اين قول را از ابن‌عباس و ابن‌مسعود و قتاده نقل كرده و می‌گويد: مختار شيخ طوسى نيز همين است و همين قول را منتسب به امام صادق می‌داند (طبرسى، 1372، ج1، ص18). صاحب جامع‌البیان پس از نقل روایاتی از ابن‌عباس، ابلیس را یکی از اسباط فرشتگان می‌داند که از آتش آفریده شده‌ است و بقية فرشتگان از نور خلق شده‌اند (طبري، 1420ق، ج1، ص178). آلوسی این نظر را به بیشتر صحابه و تابعان نسبت داده است (آلوسي، 1415ق، ج1، ص231). در ادامه به ادلۀ باورمندان به فرشته بودن ابلیس پرداخته می‌شود.
    1ـ2ـ2. تعبیر از ملائکه با واژۀ جن
    يکي از ادلۀ کساني که ابليس را از جنس فرشتگان می‌دانند آية 158 صافات است که می‌فرماید: «وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ». روی سخن در آیۀ شریفه با مشرکان قریش است که بر این باور بودند که فرشتگان دختران خدایند، این باور در آیات متعددی مانند: «أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ» (طور: 39) و «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنثَى» (نجم: 21) مردود اعلام شده است. آیۀ محل بحث در مقام توبیخ آنان، به‌جای آنکه باور به رابطۀ نسبی میان فرشتگان و خداوند را زیرسؤال ببرد و بفرماید چرا میان خداوند و فرشتگان رابطۀ نسبی برقرار می‌کنید، می‌فرماید چرا آنان میان خداوند متعال و جن رابطة نسبی برقرار می‌کنند؟ ازآنجاکه آنان میان فرشته و خدا نسبت قرار داده بودند، معلوم می‌شود فرشته همان جن است، با این تفاوت که در برخی آیات از آنان با عنوان ملائکه و در این آیه با واژة جن یاد شده است (رشیدرضا، 1414ق، ج1، ص265). دلیل نامگذاری ملائکه به جن، مخفي بودن آنان از چشم مردم است (طبرسى، 1372، ج‏8، ص719).
    بررسی
    در نقد این دیدگاه می‌توان گفت: برخی مشرکان مانند وثنی‌های برهمنی، بودایی‌ها و صابئین آلهة بسیاری ازجمله فرشتگان و جن را می‌پرستیدند و به زن بودن آنان باور داشتند و درواقع جن و فرشته را دختران خدا می‌دانستند (طباطبائي، 1390ق، ج12، ص275). چنان‌که فخر رازی می‌نویسد: این احتمال وجود دارد که برخی از کفار همانند آنچه دربارة فرشتگان قائل بودند که آنان را دختران خدا می‌پنداشتند، درباره جن نیز باور داشتند (فخر رازي، 1420ق، ج‏2، ص429). بنابراین معنای آیه این است که مشرکان میان خدای متعال و جن رابطة نسبی (ولادت) برقرار می‌کردند و آنان را می‌پرستیدند و آیه در رد چنین دیدگاهی نازل شده است. چنان‌که سیاق آیه مؤید این برداشت است؛ چراکه در ادامه آیه می‌فرماید: جن می‌دانند که برای حساب و عذاب نزد خداوند حاضر خواهند شد، جن بنده و مملوک خداوند هستند و نسبت‌شان با خداوند نسبت مملوک و مالک است و نه ولادت و کسی که مملوک باشد شایستگی پرستش ندارد (طباطبائي، 1390ق، ج17، ص173). از این سخن استفاده می‌شود برخی مشرکان میان فرشتگان و خداوند رابطۀ نسبی برقرار کرده و آنان را دختران خدا می‌دانستند. برخی دیگر چنین رابطه‌ای را میان خداوند و جن برقرار می‌کردند و آیۀ شریفه در رد و توبیخ گروه دوم نازل شده است. بنابراین ارتباطی با گروه نخست که فرشتگان را دختران خداوند می‌پنداشتند، ندارد.
    2-2-2. امر به سجده بر آدم همراه با فرشتگان
    دلیل دیگر کسانی که ابلیس را از جنس فرشتگان دانسته‌اند، سیاق آیاتی است که از خودداری وی از سجده بر آدم خبر داده‌اند‏ «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‏ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» (بقره: 34). سیاق این آیه و آیات مشابه (حجر: 30 و 31)، نشان می‌دهد که ابلیس از جنس فرشتگان بود؛ زیرا در این آیات، ابلیس از فرشتگان استثنا شده است و اصل در استثنا، متصل بودن آن است (استثنایی که در آن مستثنا از جنس مستثني‌منه بوده و در آن داخل است). البته درصورتی‌که قرینه‌ای بر منقطع بودن استثنا وجود داشته باشد می‌توان آن را منقطع دانست، درحالی‌که نه‌تنها قرینه‌ای بر آن در آیه نداریم، به‌عکس اگر استثنا را از نوع منقطع بدانیم و ابلیس را از جنس فرشتگان ندانیم، فرمان خداوند شامل وی نخواهد شد و خودداری از سجده، تمرد به حساب نمی‌آيد و عتاب وی درست نخواهد بود و حتی ابلیس می‌توانست بگوید: خطاب امر متوجه من نبود تا اطاعت کنم (فخر رازی، 1420ق، ج‏2، ص429).
    بررسی
    جن دانستن ابلیس، منافاتی با استثنای متصل ندارد و قابل جمع با آن است؛ زیرا ممکن است دستور سجده با لفظ «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَم» از باب تغلیب بوده، چون بیشتر مخاطبان فرشته بودند (مصباح یزدی، 1391، ص283) و ممکن استدلال شمول لفظ ملائکه بر ابلیس به‌خاطر عبادت زیاد باشد؛ یعنی وی به حدی عبادت کرده بود که در زمرة فرشتگان قرار گرفته بود، ازاين‌رو خطاب به سجده متوجه همۀ کسانی بود که در زمرۀ فرشتگان بودند، البته این امتحان الهی باطن وی را اشکار کرد. چنان‌که علامه طباطبائی ظهور آیات را موافق با استثنای متصل دانسته و امر به سجده را متوجه مقام قدس (نه افراد فرشته و ابلیس) می‌داند و ازآنجاکه ابليس قبل از تمردش به مقام قدس راه یافته بود، امر به سجده همراه با فرشتگان متوجه وی نیز بوده است، ولی پس از تمرد حسابش از آنان جدا شده و خضوع بندگی را از دست داده است (طباطبائى، 1390ق، ج8، ص23). بر اساس روايات (عیاشی، 1380ق، ج2، ص9)، فرشتگان، ابليس را از خود مي‌پنداشتند، ليکن خداوند او را مي‌شناخت و با تحريک تعصب او آنچه در نفس داشت را آشکار کرد، ازاين‌رو شیطان صراحتاً اعلام کرد: «خلقتني من نار و خلقته من طين» (طباطبائي، 1390ق، ج‏8، ص59). در روايت ديگري در تفسير عياشي، راوی از امام صادق می‌پرسد آیا ابلیس از فرشتگان بود يا مأمور به انجام برخی امور آسمانی شده بود؟ امام در پاسخ می‌فرماید: ابلیس از فرشتگان نبود، ولی فرشتگان وی را از جنس خود مى‏پنداشتند، و خدا مى‏دانست كه او از آنها نيست و در آسمان نیز مأموريت، شخصيت و احترامى نداشت. در ادامة روایت، از امام سؤال می‌شود که چگونه می‌توان وی را از فرشتگان ندانست، درحالی‌که خداوند به فرشتگان امر کرد بر آدم سجده کنند و ابلیس را استثنا نکرد؟ حضرت در جواب می‌فرماید: این خطاب همانند خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» است که شامل منافقان هم مى‏شود (عیاشی، 1380ق، ج1، ص33). علامه طباطبائي پس از نقل اين حديث می‌نویسد: این روایت در رد رواياتى است كه ابليس را از فرشتگان و يا خازن آسمان پنجم يا خازن بهشت دانسته‌اند (طباطبائي، 1390ق، ج8، ص63).
    3ـ2ـ2. استفاده از لفظ «ملک» براي ابليس در خطبه قاصعه نهج البلاغه
    دلیل ديگر بر فرشته بودن جن، استناد به خطبۀ قاصعه امير المؤمنين است که در سخن برخی دانشمندان ديده مي‌شود (مجلسى، 1403ق، ج60، ص215؛ بروجردى، 1416ق، ج‏5، ص264). آن حضرت در اين خطبه برای ابلیس از لفظ «ملک» به‌معنای فرشته تعبیر نموده و مي‌فرمايد: «كَلَّا مَا كَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً» (نهج البلاغه، 1414ق، خطبه 192، ص287)؛ هرگز ممكن نیست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد در برابر كارى كه به‌خاطر آن فرشته‌اى را از بهشت رانده است.
    بررسی
    از آيات قرآن و سخنان دیگر امیرمؤمنان در نهج البلاغه به‌طور حتم دو نکته استفاده مي‌شود: يکي اينکه ابليس در سجده نکردن بر حضرت آدم مرتکب گناه شده (بقره: 34؛ اعراف: 11؛ کهف: 50؛ نهج البلاغه، 1414ق، خطبه 1، ص42)، دوم اينکه فرشتگان پاک و معصوم‌اند و امکان صدور گناه از ايشان منتفي است (انبیاء: 27؛ نهج البلاغه، 1414ق، خطبه اشباح، ص129). چنان‌که علامه طباطبائی از آيۀ شريفۀ «بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (انبیاء: 26ـ27) مصونیت فرشتگان در فعل و قول را استفاده نموده است؛ زیرا از اینکه فرشتگان را عباد خداوند خوانده، با اینکه همه عباد او هستند چنین نتیجه می‌گیرد که آنان خود را جز بنده نمی‌بينند، ازاين‌رو از این جهت نظیر مخلصان هستند و ازجمله «لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» نیز استفاده می‌شود فرشتگان تابع اراده خداوند هستند و در «هم بامره یعملون» مقدم شدن «بامره» بر متعلق خودش (یعملون) افاده بر حصر می‌کند. بنابراین آنان تنها به امر خداوند عمل می‌کنند. بنابراین آنان در فعل و قول تابع خداوند هستند (طباطبائي، 1390ق، ج14، ص275).
    بر اين اساس نمي‌توان ملتزم شد که ابليس از جنس فرشتگان باشد، ازاين‌رو اطلاق «ملک» بر وي اطلاق حقيقي نبوده، بلکه از باب مجاز است. ابلیس به خاطر بندگى و اطاعت و قرب به پروردگار در صف فرشتگان و يا مقام قدس جاى گرفته بود. ازاين‌رو در کلام اميرمؤمنان، واژة «ملک» بر وي اطلاق شده است. چنان‌که علامه مجلسی در توضیح این فقره از خطبه می‌نویسد: مقصود حضرت این است که در ظاهر فرشته بود (نه درواقع)؛ زیرا در آسمان و همراه با فرشتگان بود (مجلسى، 1403ق، ج‏14، ص477).
    3ـ2. از جنس جن
    ديدگاه مشهور میان متکلمان و مفسران شيعه و اهل‌سنت ازجمله معتزله آن است که ابليس از جنس فرشتگان نبوده، بلکه از جن است. شيخ مفيد، جن بودن ابليس را ديدگاه اماميه دانسته و مي‌نويسد: روايات از امامان در حد متواتر بر اين مطلب دلالت دارد (ر.ک. طبرسى، 1372، ج‏1، ص190؛ مجلسى، 1403ق، ج‏11، ص144). گرچه ضمن بررسی ادله باورمندان به فرشته بودن ابلیس، به برخی دلایل جن بودن وی نیز اشاره شد، ولی لازم است ادلۀ باورمندان به جن بودن ابلیس به‌طور مستقل نیز هرچند گذرا مورد بازبینی قرار بگیرد.
    1ـ3ـ2. تصريح بر جن بودن ابليس در آيات
    يکي از ادلۀ کساني که ابليس را از جنس جن دانسته‌اند، آيۀ 50 کهف است: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ كاَنَ مِنَ الْجِنّ». بر اساس این آیه، هنگامی‌که خداوند دستور سجده بر آدم را صادر کرد، فرشتگان اطاعت نموده و سجده کردند، ولی ابلیس سجده نکرد. در ذیل آیه آمده است: «کان من الجن»، باورمندان به جن بودن ابلیس آیه را صریح در این امر دانسته‌اند؛ چراکه اطلاق لفظ جن، اشاره به جنس ابلیس دارد و بر اساس ادبیات اگر آیه در مقام مجازگویی باشد، باید قرینه‌ای همراه آن باشد، درحالی‌که چنین قرینه‌ای وجود ندارد (طبرسى، 1372، ج‏1، ص189). البته ماتریدی از مفسران اهل‌سنت (ماتريدى، 1426ق، ج‏1، ص424) و برخی دیگر «كاَنَ مِنَ الْجِنّ»‏ را به‌معنای «صار من الجن»، یعنی از جنیان گردید، دانسته‌اند (نسفى، 1416ق، ج1، ص81). طبق این گفته، ابلیس پیش از امر به سجده از فرشتگان بود، ولی پس از استکبار از جنیان شد. همان‌گونه‌که در جای دیگر در مورد ابلیس گفته شده «کان من الکافرین»، یعنی با استکبار از کافرین گردید. در پاسخ می‌توان گفت معصیت خداوند و مخالفت دستور او ماهیت شخص را تغییر نمی‌دهد. بنابراین آیه صریح در جن بودن ابلیس دارد.
    2ـ3ـ2. همانندی ابلیس و جن در خلقت از آتش
    قرآن با صراحت ماده آفرینش جن را آتش معرفی می‌کند: «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ‏» (حجر: 27)؛ جان را از پیش، از آتش زهرآگین آفریدیم. مقصود از «نار» یا همین آتشی است که در اثر ترکیب اجسام سوختنی با اکسیژن به وجود می‌آید یا چیزی شبیه به آن است (مصباح یزدي، 1391، ص262). درباره ابلیس نیز بر آفرینش از آتش تصریح شده است: «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (اعراف: 12). درحالي‌که نه‌تنها هیچ آیه‌ای از قرآن درباره ماده خلقت فرشتگان به آتش اشاره نکرده است، بلکه در بعضى روایات مبدأ خلقت فرشتگان «نور» و در بعضى دیگر از «ریح» توصیف شده است و این، دلیل تغایر جنس ملائکه و ابلیس است (طبرسى، 1372، ج1، ص190؛ فخر رازی، 1420ق، ج22، ص138).
    3-2-3. تفاوت‌هاي ابليس با فرشتگان در آيات
    دلیل سوم باورمندان به جن بودن ابلیس تفاوت‌هایی است که قرآن کریم میان ابلیس و فرشتگان بیان کرده است، یکی از این تفاوت‌ها این است که بر اساس دلالت صریح آیات، ابلیس از دستور خداوند تمرد کرد و استکبار ورزید: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين‏» (توبه: 34)، «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه» (کهف: 50 و نیز، ر.ک. طه: 116؛ ص: 74). درحالی‌که فرشتگان موجوداتى شریف و گرامی هستند، کار آنان واسطه‌گری میان خدای متعال و عالم محسوس است و نیز در آنان نافرمانی و عصیان راه ندارد. چنان‌که فرمود: «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏» (انبياء: 27). به‌عبارت دیگر، آنان اراده مستقلی از خداوند ندارند که بتوانند غیر آنچه خدا اراده کرده را اراده کنند (طباطبائي، 1390ق، ج‏17، ص12).
    آیة دیگری که به صراحت از تفاوت و غیر هم بودن فرشتگان و جن خبر داده آیة 40 و 41 سبأ است که می‌فرماید: «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ قالُوا سُبْحانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ». طبق این آیه در روز قیامت هنگامی‌که خداوند از فرشتگان می‌پرسد آیا اینان (مشرکان) شما را می‌پرستیدند و شما رضایت به این کار داشتید؟ فرشتگان در ضمن نفی رضایت خود از معبود مشرکان بودن، عرضه می‌دارند که ما به غير از تو ولي‌اى براى خود نمى‏شناسيم، بلکه آنان جن را می‌پرستیدند و جن نیز به این پرستش رضایت داشتند. از این گفت‌وگو استفاده می‌شود که جن و فرشتگان هم‌نوع نبوده و تفاوت اساسی میان آن دو برقرار است (صدرالمتألهين، 1363، ص224).
    4ـ2ـ3. تصریح بر جن بودن ابلیس در روایات
    روایاتی از امامان معصوم بر جن بودن ابلیس تصریح دارند، ازجمله اینکه جمیل بن دراج از امام صادق پرسید: آیا ابلیس از ملائکه بود یا کاری از آسمان را بر عهده داشت؟ آن حضرت فرمود: از ملائکه نبود و کاری از آسمان نیز به عهده نداشتند، از جن بود، ولی همراه فرشتگان بود و فرشتگان چنین می‌پنداشتند که او از آنهاست؛ و خدا می‌دانست که از آنان نیست و چون به سجده مأمور شد، از او واقع شد آنچه واقع شد (عیاشی، 1380ق، ج1، ص34).
    3. مجرد یا مادی بودن ابلیس
    درباره مجرد یا مادی بودن جن و ابلیس، در آیات و روایات مطلب روشنی وجود ندارد. با مروری بر سخنان متکلمان و فلیسوفان معلوم می‌شود آنان نیز در این زمینه اختلاف‌نظر دارند. گروهی جن و ابلیس را مانند فرشتگان موجودی مجرد می‌دانند و گروه دیگر بر مادی بودن جن و ابلیس نظر دارند که در ادامه به بررسی دو دیدگاه خواهیم پرداخت:
    1ـ3. مجرد تام مانند فرشتگان
    گروهی از فلاسفه ابلیس را از جنس جن دانسته‌اند که همانند فرشتگان مجرد است. تفتازانى در شرح مقاصد می‌گوید: قائلان از فلاسفه به وجود جن و شياطين گمان کرده‌اند كه آنها جواهر مجرده‏اند، بی‌آنکه متعلق به اجسام باشند، می‌توانند در اجسام عنصری تصرف و تأثیر داشته باشند (تفتازانی، 1412ق، ج۳، ص۳۶۶). میرداماد از فلاسفۀ معاصر شیخ بهایی نیز می‌گوید: «به اعتقاد حکمای اسلام، جن نه جسم است و نه جسمانی، بلکه موجودی مجرد و مخالف با ماهیت نفوس بشری است که به پیکری آتشی و هوایی (غیرعنصری) تعلق می‌گیرد، و قدرت بر تصرف در این عالم را دارد (میرداماد، 1374، ص403). علامه مجلسی این دیدگاه که جن و شیاطین مجرد از جسمیت و موجودات غیرمتحیز و غیرحال در متحیز هستند، قول بیشتر فلاسفه دانسته است (مجلسی، 1403ق، ج60، ص321). علامه طباطبائی شیطان را از طایفۀ جن و از امور مسلم آيين اسلام، بلكه همۀ اديان می‌داند که در آیات و روایات فراوانی ويژگى‏هاى شگفتى براى اين مخلوق بيان شده است. اسلام دو گونه موجودات نامحسوس به اثبات می‌رساند که بر همۀ عالم گمارده شده‌اند؛ یک قسم از آنها به خوبی‌ها و نیکی‌ها هدایت نموده و برکات را نازل می‌کنند که «فرشته» نامیده می‌شوند و قسم دوم به بدی‌ها، گناهان و نافرمانی دعوت می‌نمایند که با عنوان «شيطان و فرزندان او» یاد می‌شود (طباطبائي، 1999، ص150-151). این مفسر بزرگ با استفاده به براهینی که در تجرد فرشتگان بیان کرده‌اند، شیاطین را مانند فرشتگان غیرمادی می‌داند و می‌نویسد: «أن الشياطين مفارقة الوجود للمادة و الوجوه المذكورة في تجرد الملائكة جار في الشياطين‏» (طباطبائي، 1999، ص152). ايشان در تأیید این دیدگاه به برخی آیات که به نوعی به وجود ادراک در ابلیس نظر دارد استناد می‌کنند، آن آیات عبارتند از: آیات حاکی از وسوسۀ ابلیس و شیطان در قلب انسان: «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» (ناس: 5)، وعده دادن و ایجاد آرزو توسط شیطان در انسان: «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً» (اعراف: 16ـ17)، وحی شیطان به دوستان خود: «وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ» (اعراف: 27)، هجوم همه‌جانبه به انسان: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ» (اعراف: 16ـ17)، و جلوه‌گری و فریب دادن این موجود مرموز: «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ» (محمد: 25)، همه این آیات مربوط به رابطۀ شیطان با روح انسان است که تنها با بعد مجرد وی تناسب دارد (طباطبائي، 1999، ص152).
    بررسی
    ادله‌ای که علامه طباطبائي بر مجرد بودن جن و فرشتگان بیان داشته، دلالت بر روح مجرد داشتن آن دو می‌کند، ولی حداقل در جن، ملازم با تجرد تام وی نیست، ممکن است جن همانند انسان موجود مادی باشد، ولی روح داشته باشد و همه این نسبت‌ها مربوط به روح وی باشد.
    2ـ3. موجود مادی دارای روح مجرد
    بیشتر فلاسفه ضمن قبول وجود خارجی شیطان، وی را موجودی مادی دارای روح مجرد می‌دانند. طبق این باور جن و ازجمله شیطان، حیوان ناطق هوایی است که جرم شفافی دارد و از شأنش تشکل به اشکال مختلف است (ابن‌سینا، بی‌تا، ص102ـ103). فلاسفۀ معاصر نیز جن و ابلیس را از سنخ مجرد برزخى و نه تام مى‌دانند که به کالبد ناریه تعلق یافته است و به همین دلیل از قدرت بیشتر برخوردار است و قادر بر تصرف در عالم مادى است (فياض لاهيجى، 1383، ص337ـ339؛ میرداماد، 1374، ص403). صدرالمتألهين نیز معتقد است هیچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نیست، جز آنکه آن را روحی درخور آن و نفسی که از مبدأ فعال بر آن اضافه شده است. ایشان جن را دارای بدنی لطیف، مانند هوا می‌داند که به جهت کمی تراکم قابل رؤیت نیست، اما درصورتی‌که متراکم شود، مانند ابر دیده می‏شود (صدرالمتألهين، 1363، ص229). ایشان همچنین می‌نویسد: «ممکن است علت ظهور صورت پنهانی (جن) در برخی اوقات آن باشد که آنان بدن‌های لطیفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذیرای جدایی و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متکاثف شد، قوام آن ستبر شده و مشاهده می‌گردد و چون جدا گشت قوامش نازک و جسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان می‌گردد، مانند هوا (بخار) که چون تکاثف یافته و به صورت ابر درآمد مشاهده می‌گردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده نمی‌گردد» (صدرالمتألهين، 1363، ص186).
    شیخ مفید نیز مشابه همین بیان را دارد ایشان بر این باور است که به دلیل رقیق بودن جسم جن و ابلیس در حالت عادی، امکان رؤیت وجود ندارد، ولی در حالت تمثل، چنین امکانی وجود دارد؛ چراکه در آن حال اجزاي آنها جمع شده و برخی جواهر آنها با تکیه به برخی دیگر تراکم می‌یابد و همین امر امکان رؤیت را برای دیگران فراهم می‌سازد، بسان هوا (بخار) که وقتی از هم متفرق است، دیده نمی‌شود، ولی در حالت تراکم بدون اینکه از اعیان و اجزاي آنها کم یا زیاد شود، قابل رؤیت می‌شود، چنان‌که به‌طور مستفیض روایت شده که ابلیس برای اهل دارالندوه به شکل پیرمردی از اهل نجد و در روز بدر به شکل سراقه تمثل یافت (ر.ک. مجلسى، 1403ق، ج60، ص158؛ طبرسى، 1372، ج‏4، ص844).
    علامه مصباح يزدي در ضمن مادی دانستن جن می‌نویسد: جن موجودات بسیار لطیفی هستند که توانایی انبساط و انقباض خویش را دارند، در حالت عادی منبسط‌اند و از‌اين‌رو نمی‌توان آنها را لمس یا مشاهده کرد، ولی اگر منقبض شوند می‌توان آنان را دید و لمس کرد (مصباح یزدی، 1391، ص270-271).
    3-3. شواهد مادی بودن ابلیس
    1ـ3ـ3. آفرینش از آتش
    قرآن صراحتاً مادۀ آفرینش جن را آتش معرفی می‌‌کند: «وَ الجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُوم» (حجر: 27). مقصود از «جان» در قرآن، همان جن است. چنان‌که می‌فرماید: «فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌ» (الرحمن: 39)، منظور از «نار» یا همین آتشی است که در اثر ترکیب اجسام سوختنی با اکسیژن به وجود مي‌آید یا چیزی شبیه به آن است. «سموم» به‌معنای نافذ است؛ یعنی مثل سم در بدن انسان نفوذ می‌کند (راغب اصفهاني، 1416ق، ص424). به‌هرحال این آیه گویای آن است که جن از آتش آفریده شده است (مصباح یزدی، 1391، ص261ـ262).
    در آیه‌ای دیگر خلقت جن از آمیزه‌ای از آتش عنوان شده است: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّار» (الرحمن: 15). مارج از مرج به‌معنای آمیختگی است (راغب اصفهاني، 1416ق، ص764). مارج از آتش به‌معنای آمیزه‌ای از آتش است ممکن است ماده دیگری نیز به آتش افزوده شده است که ما خبر نداریم.
    بر اساس آیات، ابلیس نیز همانند جن از آتش خلق شده است: «خَلَقْتَنى مِنْ نار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِین» (اعراف: 18). بر این اساس پیکر ابلیس به اصطلاح فلاسفه هوایی و جسم لطیف است و روح وی به این جسم لطیف تعلق گرفته است خلقت از آتش نشانگر مادی بودن وجود جن و ابلیس است.
    ناگفته نماند که آیات فوق ممکن است صرفاً به منشأ اولیه خلقت اشاره داشته باشد. بنابراین درباره ماده فعلى ابلیس ساکت است و چه‌بسا سنخ وجود ابلیس در مراحل بعد متفاوت و مترقی‌تر از قبل باشد، همان‌گونه‌که منشأ اولیه آدم از خاک بوده، ولی در انسان‌هاي بعد از موادی است که از خاک تولید شود.
    2ـ3ـ3. انجام گناه
    وجود مجرد به دلیل عقل محض بودن و فقدان شهوت، مرتکب گناه و معصیت نمى‌شود، اما وجود مادى به دلیل برخوردارى از شهوت، مرتکب خطا و گناه مى‌شود. بر این اساس، فرشتگان معصوم از گناه‌اند، اما انس و جن مصون از معصیت نیستند. چنان‌که امیر مؤمنان در روایتی به ترکیب انسان از عقل و شهوت که دو گرایش متضاد فرشته‌ای و حیوانی (آسمانی و زمینی) است و عقل محض بودن فرشته تصریح می‌کند (ر.ک. صدوق، 1996، ج1، ص5). ازآنجاکه مطابق آیات شریفه، ابلیس در داستان سجده بر آدم بر خدا عصیان ورزید (بقره: 34؛ ص: 74؛ کهف:50)، نمى‌تواند از سنخ وجود مجرد و عقل محض باشد، بلکه مجرد مثالى یا دارای ماده خواهد بود.
    3ـ3ـ3. نسبت دادن خواص مادى به ابلیس در قرآن
    با تأمل در آیات مربوط به ابلیس درمى‌یابیم که قرآن خاصیت‌ها و ویژگى‌هایى به ابلیس نسبت مى‌دهد که با وجود مادى بیشتر تناسب دارد، برای مثال وجود ذریه و مرگ؛ در يک آيه براي شيطان ذريه ذکر کرده: «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونىِ وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوُّ بِئْسَ لِلظَّلِمِينَ بَدَلًا» (کهف: 50)، و در جاي ديگر، مهلت خواستن از مرگ که به‌معناى محدودیت حیات در دنیاست به وی نسبت داده است: «قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ‏ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم‏» (حجر» 37ـ38). از مجموع اینها می‌توان بر مادی بودن ابلیس استدلال کرد؛ زیرا مهلت خواستن از مرگ به‌معناى محدودیت حیات در دنیاست و این با ماده سازگار است. همچنین وجود ذریه تناسبی با مجرد تام بودن وی ندارد.
    نتيجه‌گيري
    1. یکی از موجودات غیرمحسوس جهان که وجودش به واسطۀ راه فراعادی (وحی) اثبات شده ابلیس است.
    2. ابلیس فردی جسمانی و محسوس همانند انسان و حیوان نیست که به چشم دیده شود.
    3. ‏سه ديدگاه عمده در باب ماهیت ابلیس در ميان دانشمندان وجود دارد: برخی وی را یکی از قوای نفس دانسته‌اند. گروه دوم بر فرشته بودن وی تأکید دارند و دیدگاه سوم جن بودن ابلیس است.
    4. دیدگاه سوم، یعنی جن بودن ابلیس مورد تأیید آیات و روایات است.
    5. راجع به مادی یا مجرد بودن جن و ابلیس، در آیات و روایات مطلب روشنی وجود ندارد، اما گروهی از فلاسفه، ابلیس را همانند فرشتگان مجرد و بیشتر آنان وی را موجودی مادی دارای روح مجرد می‌دانند.
    6. این موجودات به دلیل برخورداری از جسم لطیف مانند هوا قابلیت تغییر شکل و تراکم برای دیده شدن را دارند، ولی در حالت عادی نامرئی هستند.
    7. بر اساس آیات قرآن، جن و ابلیس از آتش آفریده شده‌اند و ویژگی‌هایی مانند ذریه، مرگ و توانایی گناه کردن دارند که همۀ اینها شاهدی بر مادی بودن آنهاست.

    References: 
    • قرآن کریم.
    • نهج البلاغه‌ (1414ق). تصحیح صبحی صالح. قم: هجرت.
    • آلوسى، محمود بن عبدالله (1415ق). روح المعانی. بیروت: دار الکتب العلمیه.
    • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله (بی‌تا). کتاب الحدود. قم: بیدار.
    • ابن‌فارس، احمد بن زکریا (1404ق). معجم مقاییس اللغة. قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
    • اخوان الصفا (1412ق). الرسائل. بیروت: الدار الاسلامیه.
    • ازهری، محمد بن احمد (1421ق). تهذیب اللغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • بروجردى، حسین بن رضا (1416ق). تفسیر الصراط المستقیم. قم: انصاریان.
    • بلاسی، محمد سیدعلی (2001م). المعرب فی القرآن الکریم. لیبی: جمعیة الدعوة الاسلامیة العالمیه.
    • تفتازانی، سعدالدین (1412ق). شرح المقاصد. قم: شریف الرضی.
    • جفری، آرتور (1386). واژه‌های دخیل در قرآن مجید. تهران: توس.
    • جمعی از نویسندگان (1376). دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی. زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران: مرکز دائرۀالمعارف.
    • راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1416ق). مفردات الفاظ القرآن. تحقیق صفوان عدنان داوودی. بیروت: دار الشامیه.
    • رشیدرضا، محمد (1414ق). تفسیر المنار. بیروت: دار المعرفه.
    • زمخشری، محمود بن عمر (1407ق). الکشاف. بیروت: دار الکتاب العربی.
    • صالحی، مجید (1387). ماهیت ابلیس. خط اول. 7، 71-84.
    • صدرالمتألهین (1361). تفسیر القرآن الکریم. قم: بیدار.
    • صدرالمتألهین (1363). مفاتیح الغیب. تصحیح محمد خواجوی. تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
    • صدوق، محمد بن علی (1996م). علل الشرائع. قم: مکتبۀ الداوری.
    • صنعتی نجار، محمدعلی (1400). بازتبیین ماهیت و خلقت ابلیس با رویکردی تفسیری عرفانی. ادیان و عرفان، 2 (54)، 367-386.
    • طاهریان دهکردی، بتول و امیدوار، جنان (1391). ماهیت ابلیس از نگاه قرآن. پژوهش دینی. 24، 147-161
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1390ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چ دوم. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1999م). الرسائل التوحیدیه. بیروت: موسسة النعمان.
    • طبرسى، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصر خسرو.
    • طبرى آملى، محمد (1383ق). بشارة المصطفى لشیعة المرتضى. چ دوم. نجف: مکتبۀ الحیدریه.
    • طبری، محمد بن جریر (1420ق). جامع البیان فی تأویل القرآن. بیروت: دار الکتب العلمیه.
    • عیاشى، محمد بن مسعود (1380ق). التفسیر. تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیه.
    • فخر رازى، محمد بن عمر (1420ق). مفاتیح الغیب. چ سوم. ‏بیروت‏: دار احیاء التراث العربى.
    • فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق). کتاب العین. چ دوم. قم: هجرت.
    • فیض کاشانی، ملامحسن (1383). انوار الحکمة. قم: بیدار.
    • فیاض لاهیجی، عبدالرزاق (1383). گوهر مراد. تهران: سایه.
    • فیومی، احمد بن محمد (1414ق). المصباح المنیر. چ دوم. قم: هجرت.
    • قرطبى، محمد بن احمد (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: ناصر خسرو.
    • ماتریدى، محمد بن محمد (1426ق). تأویلات أهل السنة. بیروت: دار الکتب العلمیه.
    • مجلسى، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1391). جهان‌شناسی. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مقاتل بن سلیمان، (1423ق). تفسیر مقاتل بن سلیمان، 5جلد، دار إحیاء التراث العربی - لبنان - بیروت، چاپ: 1.
    • موسوی خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، سید‌روح‌الله (1378). آداب الصلاة. تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • میرداماد، میرمحمدباقر (1374). القبسات. تحقیق مهدی محقق. تهران: دانشگاه تهران.
    • نسفى، عبدالله بن احمد (1416ق). تفسیر النسفى مدارک التنزیل و حقایق التأویل. بیروت: دار النفائس.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل.(1404) ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی. فصلنامه معرفت، 34(4)، 61-71 https://doi.org/10.22034/marifat.2025.5001473

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسمعیل سلطانی بیرامی."ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی". فصلنامه معرفت، 34، 4، 1404، 61-71

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل.(1404) 'ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی'، فصلنامه معرفت، 34(4), pp. 61-71

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل. ماهیت ابلیس با رویکرد تفسیری فلسفی. معرفت، 34, 1404؛ 34(4): 61-71