تحلیلی قرآنی از ویژگیهای فرزند مطلوب از منظر امام سجاد(ع) در دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه

Article data in English (انگلیسی)
تحلیلی قرآنی از ویژگیهای فرزند مطلوب از منظر امام سجاد
در دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه
محمدجواد سقاي بيريا / استاديار گروه تفسير و علوم قرآن مؤسسۀ آموزشي و پژوهشي امام خميني mjbiria@iki.ac.ir
دريافت: 27/11/1403 پذيرش: 25/02/1404
چکیده
بیشک انسان فطرتاً بهدنبال داشتن فرزند مطلوب خویش است، اما ویژگیهای فرزند مطلوب مورد اختلاف است. پس ناگزیر باید منبعی معتبر و پایدار برای معرفی این ویژگیها یافت. «صحیفة سجادیه» که یکی از منابع سرشار معرفتی اسلام است، حقایق بسیاری را از جهان هستی و انسان با زبان مناجات با خداوند بیان کرده است. اکنون، پرسش آن است که از منظر امام سجاد، فرزند مطلوب چه خصوصیتهایی دارد و تحلیل قرآنی و روایی این ویژگیها چگونه است؟ ضمن پاسخگویی به پرسش اصلی، پرسشی فرعی را نیز پاسخ دادهایم: آیا ویژگیهای دیگری که در ادامة دعا ذکر شدهاند، قابل انطباق با سه ویژگی نخستین هستند؟ هدف از این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی، پاسخگویی به این پرسشها با استفاده از فرازهای دعای 25 صحیفة سجادیه است. مهمترین یافتههای این پژوهش را میتوان چنین خلاصه کرد: 1. امام سجاد در فراز نخست از این دعا، سه ویژگی فراگیر را برای فرزند مطلوب برشمردهاند: الف. طول عمر فرزند؛ ب. صالح بودن؛ ج. نافع بودن برای والدین؛ 2. ویژگیهای یادشده در فرازهای دیگر دعا، از باب تفصیل بعد از اجمال، بههمان سه ویژگی کلی باز میگردند.
کلیدواژهها: فرزند مطلوب، فرزند ایدئال، ویژگیهای فرزند مطلوب، امام سجاد، صحیفۀ سجادیه.
مقدمه
بیشک منابع اصیل اسلامی برای معرفی فرزند مطلوب ویژگیها و ملاکهای خاصی را بیان کردهاند، اما ممکن است این ویژگیها نزد برخی ـ حتی در میان دینداران ـ با معیارهای یادشده در منابع دینی متفاوت باشند. صحیفۀ سجادیۀ امام سجاد، یکی از منابع پربار شیعی با ریشههای قرآنی است که در آن معارف الهی دربارة جهان و انسان بیان شدهاند. پرسش اساسی این پژوهش آن است که از منظر امام سجاد در دعای بیست و پنجم صحیفۀ سجادیه که به دعای آن حضرت برای فرزندانشان معروف است، فرزند مطلوب چه ویژگیهای کلی و فراگیر دارد و چه تحلیل قرآنی و روایی برای هریک از این ویژگیها میتوان ارائه داد؟
هدف از انجام این پژوهش، آگاهی بخشیدن به زوجهای مسلمان دربارة این ویژگیهاست تا در فرزندآوری و فرزندپروری خود به آن سمتوسو حرکت کنند. نیز بیان تحلیل قرآنی و روایی برای حلقههای مفقودة هریک از این ویژگیها، تأییدی بر درستی آنها خواهد بود. روش گردآوری دادهها در این پژوهش، کتابخانهای و روش داوری دربارة آنها توصیفی ـ تحلیلی است. در بررسی سندهای روایات، حتیالمقدور به بررسیهای نرمافزار درایةالنور نسخه 2/1 تکیه کردهایم.
این مسئله بهلحاظ تبارشناسی معرفتی، به دانش «جامعهشناسی» تعلق دارد، ولی ازآنجاکه دعای بیست و پنجم صحیفة سجادیه و آیات قرآن کریم دربردارندۀ دلالتهایی دربارة آن هستند، این دعا را بهعنوان منبع پژوهش قرار میدهیم و به ریشههای قرآنی و روایی آن ویژگیها اشارهوار خواهیم پرداخت. گفتنی است در این پژوهش، صرفاً بهمنظور تحلیل قرآنی و روایی فرازهای دعای مزبور به قدر نیاز از منابع تفسیری و روایی استفاده شده است. همچنين این پژوهش از قلمروی مکانی، زمانی و نژادی خاصی برخوردار نیست و شامل تمامی فرزندان مسلمانان در هر مکان، زمان و از هر نژاد میگردد.
بنا بر جستوجوهای انجامشده، پژوهشی یافت نگردید که این مسئله را بهطور مستقل و تفصیلی مورد کنکاش قرار داده باشد. بااینحال، میتوان به برخی از پژوهشها، بهعنوان مواردی از پیشینة عام آن اشاره کرد:
کتاب درآمدی بر فلسفة فرزندآوری در آیات و روایات (سقاي بيريا، 1403)، اهداف گوناگون فردی و اجتماعی را برای فرزندآوری بیان کرده که همگی تنها بر یک ویژگی فرزند مطلوب، یعنی نافع بودن او دلالت دارند.
مقالۀ «ارزشهای والدگری، والد خوب از منظر فرزندان و فرزند ایدئال از منظر والدین: یک مطالعة کیفی» (خسروي و ديگران، 1402)، به بیان مفاهیم و مقولههای فرزند ایدئال از منظر والدین آنها پرداخته است. نتایج این پژوهش، نه بر اساس منابع دینی، بلکه بر مبنای پرسشنامه از والدین حاصل شده است.
مقالۀ «عوامل مؤثر بر تعداد ایدئال فرزندان در خانواده در استان سیستان و بلوچستان» (حسني و ديگران، 1398)، تنها بر مطلوبیت کمّی فرزندان متمرکز شده؛ درحالیکه سه ویژگی بیانشده توسط امام سجاد، شامل کمّیت فرزند در کنار کیفیت آن هستند.
گرچه آنچه گذشت صرفاً نمونههایی از پیشینة عام این مسئله است، اما در ارزیابی کلی آنها، چنین میتوان گفت که پژوهشهای صورتگرفته هیچیک مسئلة این پژوهش را در نظر نداشتهاند. علاوه بر آنکه، منبع و روش تحقیق در آنها نیز متفاوت است. بنابراین وجه نوآوری این نوشتار را میتوان به لحاظ مسئله (ویژگیهای فرزند مطلوب از منظر امام سجاد) و منبع آن (دعای 25 صحیفة سجادیه) و روش آن (تحلیل قرآنی و روایی) دانست.
برای اثبات ضرورت انجام این پژوهش، باید به دو نکته توجه کرد: اولاً این مسئله دارای اهمیت ذاتی است؛ چراکه بیشک زوجهای مسلمان علاقه دارند فرزندانشان ویژگیهای فرزند مطلوب از نگاه اسلام را داشته باشند، اما ممکن است برخی از آنها به این خصوصیتها واقف نباشند. در اینجا، بنا بر منطق قرآن کریم، یعنی لزوم مراجعة جاهلان به آگاهان (ر.ک. نحل: 43؛ خزاز رازی، 1401ق، ص260)، پرسش از معصومان یکی از مطمئنترین راههای دانستن حقیقت بهحساب میآید. صحیفة سجادیه نیز از آن جهت که در قالب مناجات با خداوند، حقایق عالَم هستی را بازگو میکند، یکی از غنیترین منابع معرفتی برای شناخت اینگونه مسائل بهشمار میآید، و بهدلیل همپوشانی بخشی از معارف آن با معارف قرآنی و پیوند عمیق و عریق آنها، از این جهت شایستة بررسی است؛ ثانیاً همانگونه که در پیشینه نیز بیان شد، این مسئله از ضعف در ادبیات پژوهشی رنج میبَرَد. با انضمام این دو مطلب به یکدیگر، میتوان نتیجه گرفت که انجام این پژوهش دارای اهمیت و ضرورت است.
گرچه معنای واژة «مطلوب» بهدلیل بداهتش، نیازمند بحث نیست، ليکن تعیین مراد از آن، قابل بررسی است. قطعاً مقصود از این واژه، «مطلوب شرعی» نیست، بلکه مراد فرزند دلخواه و مورد رغبت والدین مسلمان است (هرچند ملاکهای شرعی نیز در جهتدهی میل والدین مؤثرند). ملاک خواست والدین، سازگاری این ویژگیها با نفس و نیازهای والدین در دنیا و آخرت است. بنابراین اگر ویژگی بقای در دنیا به زودی از دست برود، ویژگی دیگر فرزند ـ یعنی نفعرسانی به والدین در آخرت ـ به عرصه میآید.
گفتنی است که این سه ویژگی تا حدودی تحت اختیار والدین و فرزندان هستند؛ مثل اینکه والدین در بقای فرزند با حفظ و نگهداری او از آفات و بیماریها سهیم هستند؛ صالح و نفعرسان بودن فرزند در دنیا و آخرت نیز، عمدتاً به تربیت صحیح او از جانب والدین و انتخاب مسیر درست از جانب فرزند بستگی دارد که هر دو اختیاریاند.
1. ویژگیهای کلی فرزند مطلوب
در فراز نخست از دعای مزبور، امام سجاد به درگاه الهی چنین عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَيَّ بِبَقَاءِ وُلْدِي وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِي و بِإِمْتَاعِي بِهِم» (صحيفۀ سجاديه، 1398)؛ خداوندا! به باقی گذاردن فرزندانم و سامان دادنشان بهنفع من، و کامیاب نمودن من از ایشان، بر من منت گذار.
در زبان عربی، عبارت «مُنَّ عَلَیَّ بِکَذا» حاکی از آن است که آنچه امام در ادامه از خداوند درخواست نموده است، نعمت و احسانی بس بزرگ است؛ زیرا این تعبیر هنگامی به کار میرود که کسی دیگری را با نعمتی سترگ سنگینی بخشیده یا احسانی بزرگ در حق او کرده باشد (راغب اصفهانی، 1412ق، ص777؛ مرتضي زبیدی، 1414ق، ج18، ص546).
گرچه امام سجاد در ادامة دعا دربارة فرزندان خویش درخواستهای دیگری را نیز به درگاه الهی برده است که تفصیل همین سه درخواست هستند، اما این سه خواسته (طول عمر، صالح بودن و نافع بودن فرزندان برای والدین) را میتوان از اصول درخواستهای ایشان در حق فرزندانشان دانست؛ چراکه این سه مورد، عناوینی فراگیر هستند که شامل بسیاری از دیگر ویژگیها نیز میشوند. بهعنوان مثال، پرشمار شدن فرزندان از شاخههای طول عمر آنان است و نیکوکار و پرهیزکار شدن آنان و در امان بودن از شیطان، از شاخههای صالح شدن آنان است. بااینحال، در محور دوم این پژوهش، دیگر فرازهای دعای مزبور و ویژگیهای مطرح در آنها را بررسی و امکان بازگشت هر کدام از آنها را به یکی از سه ویژگی ابتدایی بیان خواهیم کرد.
1ـ1. طول عمر فرزند
از این دعا بهدست میآید که اولین ویژگی فرزند مطلوب، طول عمر اوست: «اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیّ بِبَقَاءِ وُلْدِي»؛ اینکه بماند.
معنای لغوی «بقاء» روشن و بینیاز از بررسی است؛ اما اینکه کدام مصداق از بقای فرزند از این جمله اراده شده است، میتواند مورد بحث باشد. آیا بقای در دنیا مراد است؛ یا بقای در آخرت؛ یا هر دو؟
هرچند تنها آخرت است که سرای بقای بدون زوال است (براي نمونه، ر.ک. کهف: 107و108؛ نساء: 168و169). اما نمیتوان درنگِ نسبتاً بسیار کوتاه در دنیا را نادیده گرفت؛ چراکه اگر همین درنگ نباشد، دو ویژگی دیگر فرزند (صالح شدن و نفع رساندن به والدین) نیز جایی برای بروز نداشته و سعادت یا شقاوت او بیمعنا خواهد بود. نتیجه آن است که مراد از بقای فرزند در این جمله از دعا، بقای او در دنیاست که مقدمة رسیدن به مراتب بالاتر زندگی در دنیا و آخرت است.
برخی شارحان صحیفة سجادیه، دو مصداق برای «بقاء» مطرح کردهاند: 1. استمرار وجود که جز برای خداوند سبحان ممکن نیست؛ 2. طول وجود یا عمر طولانی که در مورد انسان معنا دارد. سپس معنای دوم را مقصود در این جمله از دعا دانستهاند (کبیر مدنی شیرازی، 1409ق، ج4، ص98).
حال که مراد از بقای فرزندان در این فراز، عمر طولانی آنان در دنیاست، پرسش دیگر آن است که آیا مقصود از این جمله آن است که فرزندان همراه با والدین در دنیا بمانند یا این همراهی مد نظر نیست و مطلق طول عمر فرزندان مورد درخواست است. در یک احتمال و با نگاه ابتدایی، میتوان گفت که امام مورد نخست ـ یعنی همراهی با فرزندان در ضمن طول عمر در دنیا ـ را از خداوند خواسته است؛ چراکه باز بدون همراهی فرزند با والدین و برخورداری آنها و فرزندانشان از عمر طولانی، جایی برای دو جملة بعد نمیماند؛ یعنی دیگر امکانِ شایسته بودن و نفعرسانی به والدین وجود نخواهد داشت. این معنا را میتوان از عبارت «مُنَّ عَلَيَّ بِبَقَاءِ وُلْدِي»؛ به باقی گذاردن فرزندانم... بر من منت گذار، نیز دریافت؛ چراکه عرفاً در صورتی بقای فرزند بر والدین موجب منت است که آنان همراه با یکدیگر در دنیا طول عمر داشته باشند. در غیراینصورت، اگر فرزندان پس از مرگ والدین، عمر طولانی داشته باشند، عرفاً گفته نمیشود که خدا بر والدین آنان منت نهاده است؛ مگر به بیانی که در احتمال دوم خواهد آمد.
در احتمال دوم، با توجه به دیدگاه قرآن کریم مبنیبر دوساحتی بودن انسان و برخورداری او از بدن مادی و روح مجرد و ملکوتی (ر.ک. مؤمنون: ۱۴؛ سجده: 10و11؛ طباطبائي، 1390ق، ج16، ص252؛ مصباح یزدی، 1399، ص54ـ72 و 173ـ187)، طول عمر فرزند پس از مرگ والدین نیز میتواند به نوعی به نفع پدر و مادر باشد که برخی روایات به این معنا دلالت دارند؛ مانند اینکه امام سجاد به برخی از اصحاب خود که فرزند نداشت، فرمود: «قُلْ فِي طَلَبِ الْوَلَدِ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي فِي حَيَاتِي وَ يَسْتَغْفِرُ لِي بَعْدَ وَفَاتِي» (کفعمی، 1405ق، ص164)؛ در طلب فرزند بگو: پروردگار من! مرا تنها مگذار، درحالیکه تو بهترین وارثانی و برای من از نزد خود ولیی قرار ده که در زندگی، از من ارث بَرَد و بعد از مرگم، برایم استغفار کند. بنابراین بقای فرزند با والدین در دنیا و آخرت میتواند برای والدین سودمند باشد. با تأمل در معنای بقا که به لحاظ مفهومی میتواند شامل بقای در آخرت نیز باشد، معلوم میگردد که بقای ابدی والدین مؤمن با فرزندان مؤمنشان آرزویی طبیعی و فطری است. ازاینرو در عناوین بعدی، خواهد آمد که یکی از اسباب شادمانی بهشتیان همنشینی با فرزندانشان در بهشت است (ر.ک. طور: 21؛ رعد: 23؛ غافر: 8).
در اینجا، اشاره به این نکته مناسب است که امام سجاد برای فرزندان خود دعا میفرمایند، نه فرزند خود؛ یعنی ظاهر امر چنین است که ایشان در هنگام بیان این دعا، فرزندان متعددی داشتهاند. اگر چنین به ذهن بیاید که مفرد فرزند (وَلَد) با جمع آن (وُلد) به یک شکل نوشته میشوند و از این کلمه نمیتوان به صورت قطع چنین برداشتی کرد، میگوییم: در ادامه، ایشان از ضمیر جمع استفاده فرموده است (باصلاحهم لی و...). برخی کتب معتبر تاریخی، ایشان را دارای 15 فرزند دانستهاند (ر.ک. مفید، 1413ق، ج2، ص155).
2ـ1. صالح بودن فرزند برای والدین
در جملة دوم از این فراز، بیان امام سجاد ـ بر خلاف جملة نخست ـ مقید به قید «لِی» شدهاست: «وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِي»؛ و سامان دادنشان به نفع من. اما این تعبیر دربارة فرزندان دقیقاً به چه معناست؟ آیا این مفهوم صرفاً با ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادنِ (= صلاح دینی) فرزندان مرتبط است؛ یا معنای دیگری پیش و بیش از آن مد نظر امام بوده است؟
1ـ2ـ1. معنای صالح بودن در این جمله از دعا
باید توجه داشت که این جمله از فراز نخست، ظرفیت دو معنا را دارد: 1. ممکن است این جمله بر باقی ماندن فرزند در بدو تولد دلالت داشته باشد. البته این معنا ظهور کمتری دارد؛ 2. معنای دوم صالح بودن شرعی فرزند است؛ یعنی ایمان داشتن او و انجام اعمال صالح. حال، باید دید که شواهد قرآنی یا روایی کدام معنا را تأیید میکنند.
برخی شارحان صحیفه نیز، برای صالح بودن فرزندان دو معنا ذکر کردهاند: 1. سامان دادن فرزندان بهگونهایکه از والدین اطاعت کنند و به آنان نیکی کنند. قرینة این معنا قید «لِی» است؛ 2. این دعا برای صالح شدن فرزندان به اطاعت خداوند است (کبیر مدنی شیرازی، 1409ق، ج4، ص98). صاحب مجمع البیان نیز، پس از بیان دو احتمال فوق در معنای جملة «وَ أصلِح لی فی ذُرِیَّتی»، احتمال دوم را مناسبتر میداند؛ زیرا اگر فرزندان از خدا اطاعت کنند [و فرض کنیم که هیچ نفعی به والدین نرسانند]، چون فرزندان صالح آنها هستند، باز نفع این کار به والدین بازمیگردد (طبرسی، 1372، ج9، ص130). البته نباید فراموش کرد که اطاعت خداوند بدون احسان به والدین، نشدنی است؛ زیرا خداوند در آیات متعدد به احسان نسبت به والدین فرمان داده است. در اینجا، مناسب است کاربردهای قرآنی صالح بودن فرزند را بررسی کنیم، شاید به نتیجهای در این زمینه برسیم:
1ـ1ـ2ـ1. کاربردهای قرآنی «صالح بودن» فرزند
با توجه به کاربردهای قرآنی «صالح بودن» در مورد فرزند، این نتیجه به دست میآید که فرزند دو نوع صالح بودن دارد: 1. صالح بودن در بدو تولد؛ 2. صالح بودن پس از رسیدن به سنّ تکلیف که در آیات قرآن کریم، به هر دو نوع آن اشاره شده است:
الف) صالح بودن فرزند در بدو تولد
به لحاظ زمانی، اولین کاربرد «صالح بودن فرزند»، در بدو تولد یا کمی قبل از آن است. قرآن کریم ماجرای زن و شوهری را بازگو میفرماید که پس از مشاهدة آثار بارداری در زن، با خداوند خویش عهدی بستند: «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ» (اعراف: 189)؛ و چون [زن بهخاطر بارداریاش] سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند: اگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاكران خواهيم بود! روشن است که درباره یک فرزند عادی (= غیرمعصوم) که در شرف به دنیا آمدن است، ایمان و عمل صالح معنا ندارد؛ تا به آن معنا، «صالح» خوانده شود. بنابراین قطعاً واژۀ «صالحاً» در این آیه باید معنای دیگری داشته باشد.
با توجه به این نکته، مفسران این کلمه را ـ که در بدو تولد یا کمی قبل از آن به کار رفته است ـ به فرزندی که زنده بماند و تامالخلقه، سالم و دور از هر عیب باشد، معنا کردهاند و تصریح کردهاند که در این مورد، یعنی پیش از تولد یا نزدیک آن، صلاح دینی (ایمان و عمل صالح) مقصود نیست (طبرسی، 1412ق، ج1، ص488؛ ابنعاشور، 1420ق، ج8، ص320؛ زمخشری، 1407ق، ج2، ص186؛ سيدقطب، 1425ق، ج3، ص1412؛ طباطبایی، 1390ق، ج8، ص354).
ب) صالح بودن فرزند بعد از رسیدن به سن تکلیف
کاربرد دوم، یعنی صالح بودن دینی فرزند، پس از آن است که او به سن تکلیف و رشد میرسد که در آن هنگام فرزند ممکن است با اختیار خود ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد. این کاربرد نیز در دعایی قرآنی از زبان یکی از بندگان خاص خداوند در حق فرزندانش آمده است: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي» (احقاف: 15)؛ تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد، مىگويد: پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بهجا آورم و كار شايستهاى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم، و من از مسلمانانم!
منظور از «وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي» در این دعا، آن است که خداوند به فرزندان، توفیق عمل صالح عطا کند و این کار منجر به شایسته شدن فرزندان گردد. اما مقید شدن این درخواست در دعای قرآنی و در دعای صحیفه، به قید «لِی»؛ برای من، بهاینمعناست که اصلاح آنان بهگونهای باشد که من از آنها بهرهمند گردم؛ یعنی همانگونه که من نسبت به والدین خود نیکوکار بودم، آنان نیز نسبت به من نیکوکار باشند (فخر رازی، 1420ق، ج28، ص20؛ طباطبائی، 1390ق، ج18، ص202؛ ابنعاشور، 1420ق، ج26، ص29).
این معنا از صالح بودن، همان است که در آیة 48 سورة انعام و برخی دیگر از آیات (براي نمونه، ر.ک. بقره: 130؛ آلعمران: 39؛ اعراف: 35و186؛ اسراء: 25 و شوری: 40) نیز آمده است: «وَما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ ما پيامبران را جز (بهعنوان) بشارتدهنده و بيمدهنده نمىفرستيم؛ آنها كه ايمان بياورند و (خويشتن را) اصلاح كنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند. برخی مفسران در معنای «أصلَحَ» آوردهاند که یعنی انسان اعمال صالح انجام دهد (طبرسی، 1372، ج4، ص469؛ ثعلبی، 1422ق، ج4، ص149؛ مکارم شیرازی و ديگران، 1371، ج5، ص244).
با توجه به دو کاربرد قرآنی فوق برای صالح بودن فرزند، میتوان چنین نتیجه گرفت که امام معنای دوم (= صالح بودن دینی) را ازجملة «وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِي» قصد فرموده است؛ چراکه ایشان معنای اول (= صلاحیت تکوینی) را با جملۀ «مُنَّ عَلَیَّ بِإبقاءِ وُلدِی» اراده فرمود. بااینحال، جملة نخست به اطلاق خود بر باقی ماندن فرزند در هنگام تولد و سلامت در آن زمان نیز دلالت دارد. بنابراین ازآنجاکه تکرار بدون نکتة یک معنا با دو جمله پیاپی، خلاف فصاحت کلام است، جملة اخیر را تنها بهمعنای ایمان و عمل صالح میدانیم. در این صورت، همانگونه که در بیان صاحب مجمع البیان گذشت، قید «لی» بدان معناست که بههرحال، وقتی فرزندان یک فرد صالح و شایسته باشند، نفع معنوی آنها و اعمال صالحشان به او باز میگردد.
3ـ1. نافع بودن فرزند برای والدین
وصف و ویژگی «نافع بودن» یک شیء در ادبیات دینی از جایگاه والایی برخوردار است. برای مثال، در میان نمونههای نافع میتوان به «علم نافع» (صدوق، 1362، ص19)، «پند نافع» (ابنشعبه حرانی، 1404ق، ص155)، «انسان نافع» (کلینی، 1407ق، ج2، ص164) و در اینجا «فرزند نافع» اشاره کرد.
در یک خانوادة ایمانی، فرزندان این ظرفیت عظیم را دارا هستند که میتوانند منافع گوناگونی را در دنیا و آخرت به والدین خود برسانند و این به دلیل بابرکت بودن وجود فرزند است. آنگونه که رسول خدا فرموده است: «بَيتٌ لا صِبيانَ فيهِ لا بَرَكَةَ فيهِ» (پاینده، 1382، ص374)؛ خانهای که در آن فرزندانی نباشد، هیچ برکتی در آن نیست. این تقدیر حکیمانه خداوند است که فرزند ـ با اختیار خود یا گاه بیاختیار ـ در زندگی، به والدینش نفع میرساند و این یکی از انگیزههای قوی در فرزندآوری است که مورد تأیید دین نیز هست. بههمین جهت است که قرآن و روایات در موارد فراوانی به منافع دنیوی و اخروی فرزند اشاره کردهاند؛ تا از این راه، زوجین را به فرزندآوری تشویق نمایند (براي نمونه، ر.ک. انفال: 60؛ کهف: 34و46؛ نوح: 12؛ فرقان: 74 و تفاسیر ذیل آنها).
در قرآن کریم آمده است که برخی از مردم به فرزنددار بودن خداوند معتقد بودند؛ آنجاکه میفرماید: «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» (یونس: 68)؛ گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است! [او] (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بىنياز است! از آنِ اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است. برخی تفاسیر صراحتاً بیان کردهاند که چهبسا انسان به فرزندآوری اقدام میکند؛ تا در برابر سختیهای روزگار او را یاری کند و در روز نیاز ذخیرة او باشد. اما خداوند که غنی است و هیچ نیازی ندارد، به همین جهت فرزند ندارد (طباطبائی، 1390ق، ج10، ص95). امام رضا نیز در روایتی معتبر، فوایدی را برای ازدواج و فرزندآوری بیان فرموده است که در آن افزایش تعداد فرزند را برای پیشامدها و حوادث روزگار دانستهاند (کلینی، 1407ق، ج5، ص373).
فرزند وقتی صالح و اهل ایمان و عمل صالح باشد، یکی از دستورات اکید خداوند به او احترام و نیکی به پدر و مادر خصوصاً در دوران مریضی، پیری و ازکارافتادگی است. قرآن کریم در چهار آیه (بقره: 83؛ نساء: 36؛ انعام: 151؛ اسراء: 23) پس از دستور به پرستش خدای یگانه، به نیکی به والدین توصیه فرموده است: «وَقَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَريمًا»؛ و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
این دستور تا بدانجا اهمیت دارد که خداوند آن را نسبت به والدین بیایمان نیز سرایت داده است (ر. ک. لقمان: 15). پس خداوند در وجود والدین نیازهای فراوانی را قرار داده است و برآورده شدن آنها را به وسیلة فرزند مقرر ساخته است. البته این حالت برای والدین و فرزندان آزمون و مایة رشد و کمال است (ر. ک. انفال: 28؛ تغابن: 15).
درنتیجه، اگر والدین به این مضمون به درگاه الهی دعا کنند که «خدایا! فرزندانم را برای من نافع قرار ده!»، مطابق با فطرت انسان و نظام هستی است و ناشی از خودخواهی آنان نیست. آیا اگر کسی بگوید: «خدایا! سیری و رفع عطش من را در غذا و آب قرار ده!» میگوییم این خودخواهی است؛ یا منصفانه چنین داوری میکنیم که خدا رفع نیازهای او را در چیزهای دیگر قرار داده است؟
علاوه بر اینکه، فرزندان پیش از این از والدین خود نفعهای فراوانی بردهاند که اگر والدین نبودند، فرزندی بر جای نمیماند. اکنون که فرزندان به سنّ رشد و کمال رسیدهاند، خداوند از فرزندان خواسته است که اگر نمیتوانند حق حیاتی را که والدین به گردنشان دارند، جبران کنند، دستکم هر خیر و نیکی که میتوانند، از آنان ـ خصوصاً از مادر ـ مضایقه نکنند. امام سجاد دربارة حقّ مادر بر فرزند جملههایی فرموده است که به ذکر ترجمة آنها اکتفا میکنیم:
حق مادرت [بر تو] آن است که بدانی او تو را حمل کرد، آنگونهکه هیچ کس کسی را حمل نمیکند و از میوة قلبش به تو چیزی را عطا کرد که هیچ کس به کسی نمیبخشد. او تو را با همه اعضایش حفظ کرد و باکی نداشت که گرسنه باشد و به تو غذا دهد و تشنه باشد و به تو آب بنوشاند و برهنه باشد و تو را بپوشاند و زیر آفتاب باشد و سایبان تو باشد و برای تو بیخوابی بکشد. او تو را از گرما و سرما حفظ کرد تا تو برای او باشی. پس تو جز به یاری خداوند و توفیق او، نمیتوانی از عهدة شکر او برآیی (ر.ک. صدوق، 1413ق، ج2، ص621).
گرچه در این تحقیق مصادیقی برای نفعرسانی فرزندان به والدین در دنیا و آخرت بیان شده است، ليکن میتوان گفت که دامنة این مطلب بسیار گسترده است و تا جایی که کار حرامی در بین نباشد، هر خیر و خوبی در حقّ آنان مطلوب است. این مطلب را میتوان بهروشنی از جمع دو آیة قرآنی به دست آورد؛ آنجاکه به احسان و نیکی به والدین امر (ر.ک. انعام: 151) و در جای دیگر از اطاعت آنان در معصیت خداوند نهی میفرماید (ر.ک. عنکبوت: 8؛ لقمان: 15). حاصل آنکه در غیر معصیت الهی، هر چه از تو خواستند از آنها اطاعت کن.
1ـ3ـ1. نفعرسانی فرزند به والدین در دنیا
والدین در خانواده نیازهای دنیوی فراوانی دارند. هرچند امام سجاد در جملة نخست دعا سه ویژگی کلی فرزند مطلوب خود را از خداوند درخواست نموده و در مقام برشمردن نمونههای این منافع در دنیا یا آخرت نبوده است، اما با استفاده از شواهدی، میتوان به برخی از این نمونهها دست یافت.
باید توجه داشت که نفع دنیوی فرزند به والدین تنها در چند مورد خاص مادی، مثل ازدیاد نیروی مستند به جمعیت (ر.ک. انفال: 60) یا یاری رساندن در کارهای مادی (ر.ک. اسراء: 6)، خلاصه نمیشود، بلکه منافع روحی و روانی را نیز دربر میگیرد. در ادامه، به برخی از موارد اخیر میپردازیم:
1ـ1ـ3ـ1. ارضای میل فطری فرزنددوستی
بنا بر دیدگاه برخی مفسران، انسان فطرتاً به فرزند گرایش و میل دارد. البته این میل با انگیزههای مختلفی تقویت میشود؛ مانند اینکه برخی والدین فرزند را برای کسب قدرت میخواهند؛ برخی او را ذخیرة دوران بیماری یا پیری خود میدانند و برخی نیز او را پس از مرگ خود تداوم وجود خود بهشمار میآورند (مصباح یزدی، 1394، ج2، ص273). شاهد این تفسیر آن است که افرادی که فرزنددار نمیشوند، آرام و قرار ندارند و این بیقراری تا بدانجاست که برخی از زوجهای بیفرزند راضی میشوند برای خود فرزندخوانده برگزینند (مصباح يزدي، 1394، ج2، ص274).
2ـ1ـ3ـ1. تأمین سکون و آرامش زن و شوهر
یکی از ضروریترین نیازهای زن و شوهر در بدو ازدواج، احساس مولد بودن است که با بارداری زن و تولد نخستین فرزند مُهر تأیید بر آن میخورد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم: 21)؛ و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد.
ازآنجاکه زن و مرد هیچکدام بهتنهایی قادر به تکثیر نسل نیستند، آنها با توجه به این نقص، دچار تشویش خاطر میشوند. اما پس از ازدواج، زمینة تناسل و فرزندآوری به وجود میآید و به این جهت، هریک از زوجین به دیگری متمایل میشود. بنابراین احساس آرامش بین آنها که ناشی از احساس مولد بودن و توانایی آنان بر تکثیر نسل است، شکل میگیرد (طباطبائی، 1390ق، ج16، ص166).
3ـ1ـ3ـ1. آراستن زندگی دنیا
قرآن کریم فرزند را مایة آراستگی زندگی دنیا معرفی کرده، میفرماید: «الْمالُ وَالْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُنیا» (کهف: 46)؛ مال و فرزند، زينت زندگى دنياست. امام سجاد نیز در فراز پنجم از دعای مزبور از خداوند درخواست نمود: «وَزَيِّنْ بِهِمْ مَحْضَرِي»؛ و به فرزندانم... بزم [زندگی]ام را بیارای. روشن است که مقولة زینت با حس زیباییشناختی انسان در ارتباط است. فرزند در سنین مختلف جلوههای مختلفی از زیبایی دارد و حس مزبور را در انسان ارضا میکند. در هر مرحله از رشد فرزند، انسان از دیدن او که ثمره زندگیاش است، لذت میبرد.
4ـ1ـ3ـ1. احیای نام و راه والدین
یکی از دغدغههای انسان آن است که او پس از مدتی خواهد مُرد و دیر یا زود به دست فراموشی سپرده خواهد شد، اما هنگامیکه در بقای فرزندانش پس از خود میاندیشد، آنها را مایۀ احیای نام و راه خود میداند. ازاینرو مقداری از اضطراب او کاسته میشود. به همین دلیل است که در روایات شباهت فرزند به والدین از سعادت فرد مسلمان شمرده شده است (حمیری، 1413ق، ص77)؛ چراکه با شباهت ظاهری او به والدین، مردم با دیدن فرزندان والدینشان را یاد میکنند (برای مطالعة بیشتر دربارة نمونههای دنیوی نفعرسانی فرزند به والدین، ر.ک. صادقیان کاخکی، 1394؛ سقای بیریا، 1403).
2ـ3ـ1. تفاوت درخواست مزبور با برخی نظریات باروری
باید توجه داشت که رویکرد اسلامی نفعرسانی فرزند به والدین با برخی نظریات تبیین باروری در غرب متفاوت است. بنا بر رویکرد اقتصادی به باروری، والدین پیش از فرزندآوری منافع و هزینههای فرزند را برآورد میکنند و تنها درصورتی به این کار اقدام میکنند که منافع آن بیشتر از هزینههایش باشد. لیبنشتاین (Leibenestein) منفعت فرزندان را به این میداند که آنان کالایی برای لذت بردن والدین، منبع تولید و درآمد و در نهایت، نگهداری از والدین در سنین پیری یا در صورت بیماری و ازکارافتادگی هستند. حال، اگر این منافع بر هزینههای مستقیم و غیرمستقیم فرزندآوری ترجیح داشته باشد، والدین فرزند خواهند آورد (چراغی کوتیانی، 1397، ص56و57).
این نظریه و امثال آن، که تصمیمگیری در مورد فرزندآوری را صرفاً به شرایط اقتصادی خانواده منوط میکنند، با نظر اسلام و قرآن مبنیبر نفعرسانی فرزندان به والدین کاملاً تفاوت دارند؛ چراکه انگیزة اصلی والدین مسلمان و مؤمن از آوردن فرزند، آن است که انسانی دیگر به وجود بیاید که خداوند را بشناسد و او را عبادت کند. در روایت معتبری از امام صادق آمده است که یعقوب به فرزندش بنیامین دستور داد که اگر میتوانی فرزندانی داشته باشی که زمین را با تسبیحگویی خود سنگین و گرانبها کنند، این کار را انجام ده (کلینی، 1407ق، ج5، ص329).
بنابراین والدین مسلمان هنگام تصمیمگیری برای فرزندآوری، شرایط اقتصادی خانواده را ملاک اصلی قرار نمیدهند، اما پس از به وجود آمدن فرزند، از خداوند میخواهند که او موفق گردد تا نسبت به نفعرسانی به والدینش کوشا باشد. درواقع این دعا نیز یکی از نمونههای انجام اعمال صالح است که گرچه در جملة دوم فراز اول از دعا (بِإصلاحِهِم لِی) ذکر شده است، ولی بهصورت بیان خاص بعد از عام دوباره و برای تأکید بر اهمیت آن در ویژگی سوم (= نفعرسانی به والدین) ذکر شده است.
3ـ3ـ1. نفعرسانی فرزند به والدین در آخرت
ممکن است چنین به نظر برسد که با مرگ والدین یا فرزند، رشتة مودت بین آنها گسسته میگردد، هر کسی در قبر خود دفن میشود، روز قیامت تنها محشور میشود و به بهشت یا جهنم خود میرود. بنابراین فرزند نمیتواند در آخرت برای والدین خود نفعی داشته باشد. مطلب حتی از این هم سختتر است؛ چراکه قرآن کریم در بیان برخی احوال روز قیامت چنین میفرماید: «يَوْمَ يَفِرُّ المَْرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صَحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِىٍ مِّنهُْمْ يَوْمَئذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس: 34ـ37)؛ در آن روز كه انسان از برادر خود مىگريزد، و از مادر و پدرش، و زن و فرزندانش، در آن روز هر كدام از آنها وضعى دارد كه او را كاملاً به خود مشغول مىسازد!
اما حقیقت آن است که بنا بر ادلة قوی (برخی آیات و روایت)، فرزند در آخرت نیز به والدین خود نفع میرساند. اینک بیان نمونههایی از نافع بودن فرزند در آخرت:
1ـ3ـ3ـ1. تخفیف یا بخشش عذاب والدین
یکی از فواید فرزند که بعد از مرگ والدین به آنان میرسد، تخفیف یا بخشش عذاب آنان در قبر و عالَم برزخ است. عیسی بن مریم روزی بر قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود. سال بعد دوباره بر همان قبر عبور کرد و [با تعجب] دید که صاحب آن قبر عذاب نمیشود. وقتی از علت آن پرسید، خداوند فرمود که او پسری داشت که به سن بلوغ رسید، راهی را اصلاح کرد و یتیمی را پناه داد؛ پس بهواسطة کار نیک پسرش صاحب قبر را بخشیدم (ر.ک. کلینی، 1407ق، ج6، ص3).
2ـ3ـ3ـ1. فعال بودن پرونده اعمال والدین پس از مرگ
هنگامیکه مرگ انسان فرا میرسد، نامة اعمال او بسته میشود، اما لطف خداوند موجب شده که در برخی موارد استثناهایی وجود داشته باشد. قرآن کریم نیز در آیة 76 سورة مریم، از «الباقیات الصالحات» سخن گفته است و ثواب آن را بهتر و عاقبتش را خوبتر از چیزهایی که کافران بدان افتخار میکنند، دانسته است. این تعبیر در برخی تفاسیر، به همة اعمال صالح (ر.ک. طبرسی، 1372، ج6، ص816) یا نمازهای واجب یا تسبیحات اربعه (ر.ک. میبدی، 1371، ج6، ص78) معنا شده است. در روایتی از پیامبر خدا نیز آمده است: «إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ صَدَقَةٍ تَجْرِی لَهُ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ» (فتال نیشابوری، 1375، ج1، ص11)؛ هنگامیکه انسان میمیرد، عمل او جز از سه چیز قطع میشود: علمی که از آن نفع برند، صدقة جاریه و فرزندی که برای او دعا کند. به نظر میرسد که دعا کردن یکی از مصادیق کارهای خیری است که با آن ارتباط فرزند با والدین پس از مرگ حفظ میشود، والا همانگونه که در عنوان پیشین گذشت، کارهای خیر دیگری که فرزند انجام میدهد، در پروندة اعمال والدین فوتشده ثبت میشوند.
3ـ3ـ3ـ1. شفاعت فرزندان برای والدین
یکی از منافع اخروی عظیمی که کمابیش فرزند برای والدینش به دنبال دارد، آن است که نهتنها او والدینش را شفاعت میکند، بلکه شفاعت او پذیرفته است:
از امام صادق با سند معتبر نقل شده است که فرمود: «إِنَّ أَوْلَادَ الْمُسْلِمِينَ مَوْسُومُونَ عِنْدَ اللَّهِ شَافِعٌ وَ مُشَفَّعٌ» (کلینی، 1407ق، ج6، ص3)؛ همانا فرزندان مسلمانان نزد خداوند شفاعتگری نامیده میشوند که شفاعتشان پذیرفته است. ریشة قرآنی این مطلب، در دو آیة رعد 23 و غافر 8 آمده است که در عناوین بعدی بررسی خواهند شد.
در روایتی از امام سجاد آمده است: «نِعْمَ الشَّيْءُ الْوَلَدُ إِنْ عَاشَ فَدَعَّاءٌ حَاضِرٌ وَإِنْ مَاتَ فَشَفِيعٌ سَابِقٌ» (قطبالدين راوندی، 1407ق، ص285)؛ چه خوب چیزی است فرزند! اگر زنده بماند، برای والدینش بسیار دعا میکند و [نزد آنان به خدمت] حاضر است و اگر بمیرد، شفیعی است که [در مرگ، از والدینش] سبقت گرفته است.
اطلاق این روایات حاکی از آن است که لازم نیست فرزند مقام معنوی بالایی داشته باشد تا شفاعتش در حق پدر و مادرش مقبول افتد، بلکه برخورداری از شرایط عمومی شفاعت در این امر کفایت میکند. اما اگر فرزندی عالم وارسته یا مجاهدی شهید باشد، قبولی شفاعتش مؤکد خواهد بود.
گویی شفاعت کردن فرزند از والدین به خاطر شناخت و محبت پیشین نسبت به آنان است، ولی در روایت معتبری از امام صادق از رسول خدا آمده است که حتی «جنین سقطشده» نیز که هیچ سابقة شناخت و محبت با آنها نداشته است، والدین خود را شفاعت میکند: «أمَا عَلِمْتُمْ أَنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَة حَتّى بِالسِّقْطِ يَظَلُّ مُحْبَنْطِئاً عَلى بَابِ الْجَنَّةِ، فَيَقُولُ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ادْخُلِ الْجَنَّةَ، فَيَقُولُ: لَاأَدْخُلُ حَتّى يَدْخُلَ أَبَوَايَ قَبْلِي، فَيَقُولُ اللَّهُ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ لِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ: ائْتِنِي بِأَبَوَيْهِ، فَيَأْمُرُ بِهِمَا إِلَى الْجَنَّةِ، فَيَقُولُ: هذَا بِفَضْلِ رَحْمَتِي لَكَ» (کلینی، 1407ق، ج10، ص596)؛ آیا نمیدانید که من روز قیامت به واسطه شما بر دیگر امتها افتخار میکنم؛ حتی به جنین سقطشده که خشمگین بر در بهشت میایستد؟ پس خدای عزوجل میفرماید: داخل بهشت شو. او میگوید: «داخل نمیشوم تا والدینم قبل از من داخل شوند. پس خدای تبارک و تعالی به یکی از فرشتگان میفرماید: والدینش را حاضر کن. پس به آنان فرمان میدهد که وارد بهشت شوند. سپس خداوند میفرماید: این از فضل مهربانی من بر توست.
البته همانطور که از نوع بیان روایت ـ خصوصاً در جملة آخر آن ـ معلوم است، پذیرفتن شفاعت جنین در حقّ والدینش نوعی منتگذاری بر آنان است. در این صورت، اگر کسی به عمد و از روی جنایت جنین خود را سقط کند، مشمول عنوان «قتل نفس» بوده و از این رحمت الهی به دور خواهد بود. درواقع چنین والدینی در روز قیامت بازخواست خواهند شد که به چه جرمی جنین خود را کشتید.
4ـ3ـ3ـ1. همراهی ابدی در بهشت
بنا بر برخی آیات قرآن کریم، گروهی از مؤمنان که واجد شرایطی خاص هستند، میتوانند در آخرت والدین، همسران و فرزندان صالح خود را ـ بهعنوان لطف و کرامتی از سوی خداوند ـ همراه با خود به بهشت ببرند و جاودانه در کنار یکدیگر باشند: «وَالَّذِينَ صَبَرواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئكَ لَهُمْ عُقْبىَ الدَّارِ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَمَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِّن كُلِّ بَابٍ سَلَامٌ عَلَيْكمُ بِمَا صَبَرتُم فَنِعْمَ عُقْبىَ الدَّار»ِ (رعد: 22ـ24)؛ و آنها كه بهخاطر ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايى مىكنند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از آنچه به آنها روزى دادهايم، در پنهان و آشكار، انفاق مىكنند؛ و با حسنات، سيئات را از ميان مىبرند؛ پايان نيك سراى ديگر، از آنِ آنهاست...، باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مىشوند؛ و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند...، (و به آنان مىگويند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام آن سرا (ى جاويدان)!
برخی مفسران معتقدند که این بیان قرآنی بشارتی است برای مؤمنان که به زودی در بهشت با صالحان از خویشان و اهل خود، یعنی پدران و مادران، فرزندان، برادران و خواهران، همصحبت خواهند شد (طباطبائی، 1390ق، ج11، ص347). برخی دیگر، دایرة بُرد ایمان مؤمن را فراتر از نجات خودش میدانند و معتقدند که چشم او در بهشت به دیدن این صحنه روشن میگردد که فرزندان صالحش نیز به او ملحق میشوند (مدرسی، 1419ق، ج5، ص329).
برخی آیات قرآن حکایت میکنند که فرشتگان حامل عرش الهی نیز، در دعای خود برای مؤمنان از خداوند تقاضا میکنند که اهل ایمان را به همراه پدران [، مادران]، همسران و فرزندانشان وارد بهشت کند (ر.ک. غافر: 7و8). این همراهی برای آن است که انس و شادمانی اهل بهشت کامل شود (طبرسی، 1372، ج8، ص802).
2. بررسی ویژگیهای مطرحشده در دیگر فرازها
سه ویژگی یادشده در فراز نخست دعا، یعنی بقای فرزندان، صالح بودن آنان برای والدین و نافع بودنشان برای آنان، از کلیت و فراگیری زیادی برخوردار هستند. بههمینجهت، ویژگیهایی که در ادامة دعا آمدهاند، بهصورت تفصیل بعد از اجمال و مصادیقی برای آن سه ویژگی هستند. در محور دوم، به این مطلب خواهیم پرداخت که هریک از ویژگیهای بعدی به کدام خصوصیت کلی بازمیگردند.
1ـ2. ویژگیهای منطبق بر «طول عمر فرزند»
فراز دوم دعا، شامل درخواستهایی شبیه به یکدیگر، مانند طولانی شدن عمر فرزندان، به تأخیر افتادن اجل آنان، پروراندن کوچکشان و توانا ساختن ضعیف آنان، سالم گرداندن بدنهای آنان، عافیت دادن به آنها در جان و جسم و جاری کردن روزی فرزندان بر دستان پدر است که همگی به ویژگی اول، یعنی باقی ماندن فرزندان، بازمیگردند و از فروع آن بهشمار میآیند. توضیح آنکه این دعاها همگی مربوط به جسم فرزندان هستند و بدون آنها بقای مادی فرزندان دچار اختلال میگردد. این بازگشت عرفی است و از وضوح برخوردار است؛ بنابراین در آن نیازی به استدلال از طرق مختلف نیست.
2ـ2. ویژگیهای منطبق بر «صالح بودن فرزند»
در فراز دوم، جملة «اَصِحَّ لِی... أدیانَهُم وَ أخلاقَهُم»؛ بهخاطر من... دین و خویشان را... در امان بدار، بهوضوح با ویژگی دوم، یعنی صالح بودن فرزند ارتباط دارد؛ چراکه دین و خُلق و خو تنها با این جنبه مرتبطاند که نیاز به توضیح ندارد.
فراز سوم دعا، اوصافی را برای فرزندان درخواست مینماید، مانند در زمرة نیکان، پرهیزکاران، بینایان، شنوایان، فرمانبرداران از خداوند، دوستداران و خیرخواهان اولیای الهی و کینهجویان دشمنان خداوند بودن که همگی بهوضوح با صفت دومِ مطرحشده در فراز اول، یعنی صالح بودن فرزندان، اتصال دارند.
فرازهای سهگانة شش تا هشت که راجع به شیطان، کارها و کیدهای او در حق انسان و درخواست در امان ماندن خود و فرزندان از شر او هستند، بهروشنی، همگی به ویژگی دوم، یعنی صالح بودن فرزند، باز میگردند؛ چراکه یکی از مؤلفههای انسانِ صالح آن است که از شیطان در امان باشد. بههمینجهت است که مادر مریم عذرا پس از تولد دخترش خطاب به خداوند عرضه داشت: «وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ» (آلعمران: 36)؛ من او را مريم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان راندهشده، در پناه تو قرار مىدهم. معلوم میشود که از منظر قرآن نیز، یکی از ویژگیهای فرزند مطلوب آن است که از شرّ وسوسههای شیطان به دور باشد و از این طریق، انسانی شایسته بار آید.
3ـ2. ویژگیهای منطبق بر «نافع بودن فرزند برای والدین»
فراز چهارم از دعا، بهروشنی میرساند که در دنیا فرزند برای والدین خود منافع گوناگونی ـ اعم از نفع جسمانی و روانی ـ دارد؛ آنجاکه امام به پیشگاه ربوبی عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ اشْدُدْ بِهِمْ عَضُدِي، وَأَقِمْ بِهِمْ أَوَدِي، وَكَثِّرْ بِهِمْ عَدَدِي، وَزَيِّنْ بِهِمْ مَحْضَرِي، وَأَحْيِ بِهِمْ ذِكْرِي، وَاكْفِنِي بِهِمْ فِي غَيْبَتِي، وَأَعِنِّي بِهِمْ عَلَى حَاجَتِي، وَاجْعَلْهُمْ لِي مُحِبِّينَ، وَعَلَيَّ حَدِبِينَ مُقْبِلِينَ مُسْتَقِيمِينَ لِي، مُطِيعِينَ، غَيْرَ عَاصِينَ وَلَا عَاقِّينَ وَلَا مُخَالِفِينَ وَلَا خَاطِئِينَ»؛ خدایا! به فرزندانم بازوی مرا قوی ساز. و کجیهایم را به راستی آور. و بر شمارم بیفزا. و بزم [زندگی]ام را بیارای. و نامم را زنده گردان. و در نبود من کارم را به سامان کن. و یاریام ده به خواستهام برسم. آنان را دوستدار من، و با من مهربان قرار ده، که با راستی و درستی، رویِ دل به من آورند و مطیع من باشند، نه نافرمان و بدرفتار و ناسازگار و خطاپیشه.
آنگونه که مشاهده میشود، در هفت جملة نخست از این فراز، امام سجاد با طرح درخواستهایی به همراه عبارت «بِهِم»، بهواسطة فرزندانم...، این ایده را میرساند که نفع بردن از فرزندان، نهتنها ناپسند نیست که سزاوار درخواست از خداوند است. در جملة هفتم، با بیانی صریح از خداوند تقاضا میکند با آنان مرا بر [برآورده شدن] خواستههایم یاری کن. سپس، جملههای هشتم تا آخر از این فراز، بهگونهای دیگر بر منافع عاطفی و روانی فرزندان در دنیا، مانند دوست داشتن پدر و مادر، مهربان بودن با آنان و روی آوردن به آنان، دلالت دارند.
درخواست کمک از جانب خداوند بر تربیت، تأدیب و نیکی کردن به فرزندان در فراز پنجم نیز، به ویژگی صالح بودن فرزندان بازمیگردد. اما اینکه امام در این فراز، از خداوند فرزندان ذکور میطلبد، ظاهراً به ویژگی سوم، یعنی نفع بُردن از فرزندان، مرتبط است. گویا امام در آن شرایط ویژة فرهنگی ـ سیاسی ـ اجتماعی به کمک فرزندان پسر نیاز مبرم داشته است. در منابع تاریخی آمدهاست که از میان 15 فرزند آن حضرت، 11 نفر، پسر بودند و چهار نفر دختر (ر.ک. مفید، 1413ق، ج2، ص155).
امام از خداوند درخواست فرزندان ذکور دارد؛ گویی به این دو آیة قرآن کریم اشاره میکند: «لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يخَْلُقُ مَا يَشَاءُ يهََبُ لِمَن يَشَاءُ إِنَثًا وَ يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّكُورَ أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَ إِنَثًا وَ يجَْعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ» (شوری: 49و50)؛ مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست؛ هرچه را بخواهد مىآفريند؛ به هر كس اراده كند، دختر مىبخشد و به هر كس بخواهد پسر، يا (اگر بخواهد) پسر و دختر ـ هر دو ـ را براى آنان جمع ميكند و هر كس را بخواهد عقيم مىگذارد؛ زيرا كه او دانا و قادر است.
اما از فراز نهم تا سیزدهم، یعنی تا آخر دعا، امام درخواستهایی عام از خداوند دارد (که ارتباط مشخصی با فرزندان ندارد)، مانند وسعت روزی، دوری از گناه، برآورده شدن همة حاجات و استجابت این دعاها برای همة مؤمنان و مؤمنات. نکتة قابل توجه در این قسمت از دعا، آن است که امام سجاد به خداوند عرضه میدارد: «وَ أعطِ جَمیعَ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ مِثلَ الَّذی سَئَلتُکَ لِنَفسی وَ لِوُلدی فی عاجِلِ الدُّنیا وَ آجِلِ الآخِرَةِ»؛ همانند آنچه را من برای این جهان و آن جهان خود و فرزندانم از تو خواستهام، به همة مردان و زنان مسلمان و با ایمان عطا فرما. از این جمله، چنین برداشت میشود که منافع فرزندان هم در دنیاست و هم در آخرت.
ردیف شمارة فراز محتوای فراز ملحق به ویژگی
1. اول سه ویژگی کلی برای فرزند مطلوب
1. طول عمر فرزند
2. صالح بودن فرزند
3. نافع بودن فرزند برای والدین _
2. دوم طولانی شدن عمر فرزندان، به تأخیر افتادن اجل آنان، پروراندن کوچکشان و توانا ساختن ضعیف آنان، سالم گرداندن بدنهای آنان، عافیت دادن به آنها در جان و جسم و جاری کردن روزی فرزندان بر دست پدر طول عمر فرزند
3. در امان داشتن دین و خوی فرزندان صالح بودن فرزندان
4. سوم در زمرة نیکان، پرهیزکاران، بینایان، شنوایان، فرمانبرداران از خداوند، دوستداران و خیرخواهان اولیای الهی و کینهجویان دشمنان خداوند بودن
5. چهارم اشاره به برخی منافع مادی و معنوی فرزندان نافع بودن فرزندان برای والدین
6. پنجم طلب یاری در تربیت، تأدیب و نیکی کردن به فرزندان صالح بودن فرزند
7. درخواست فرزندان ذکور نافع بودن فرزندان برای والدین
8. ششم تا هشتم بیان کیدهای شیطان و درخواست امان از آن برای خود و فرزندان صالح بودن فرزندان
9. نهم تا سیزدهم جملاتی عام غیرمرتبط با فرزندآوری _
بررسی ویژگیهای فرزندان مطلوب در دعای 25 صحیفة سجادیه
نتیجهگیری
امام سجاد اولین ویژگی فرزند مطلوب را طول عمر او میداند و از خداوند این ویژگی را برای فرزندانش درخواست مینماید. طول عمر میتواند مقدمه تأمین بهتر و بیشتر دو ویژگی دیگر، یعنی صالح بودن و نافع بودن فرزندان برای والدین باشد. غرض از طول عمر فرزندان آن است که والدین بتوانند مدت بیشتری را در دنیا در کنار فرزندانشان باشند؛ فرزندان در سایة ایمان و عمل صالح، کمال یابند (ویژگی دوم) و والدین از وجود آنان منتفع گردند (ویژگی سوم).
صالح بودن، ویژگی دوم برای فرزند دلخواه امام است که اشاره به آیة 15 سورة احقاف دارد. این ویژگی دو احتمال معنایی دارد: نخست اینکه فرزند در بدو تولد سالم باشد و زنده بماند؛ احتمال دیگر که ظاهر این ویژگی است، آنکه فرزند پس از رسیدن به سن بلوغ فکری و جسمی، ایمان آورد و تمامی اعمال صالح را انجام دهد که یکی از آنها نیکی به والدین و حفظ احترام آنان خصوصاً در دوران مریضی، پیری و ازکارافتادگی است.
ویژگی سوم برای فرزند مطلوب، نافع بودن او برای والدین در زمان حیات آنان و بعد از مرگشان است. منافعی که فرزند برای والدین دارد، به دو دستة دنیوی و اخروی تقسیم میشوند که در قسم اول به چهار نمونه از منافع روحی ـ روانی، یعنی ارضای میل فطری فرزنددوستی، تأمین سکون و آرامش زن و شوهر، آراستن زندگی دنیا و احیای نام و راه والدین اشاره شده است. در قسم دوم، به تخفیف یا بخشش عذاب والدین در قبر، فعال بودن پروندة اعمال والدین پس از مرگ، شفاعت فرزند نسبت به والدین و همراهی ابدی با آنان در بهشت پرداختهایم.
به نظر میرسد که عبارت «اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَيَّ بِبَقَاءِ وُلْدِي وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِي و بِإِمْتَاعِي بِهِم» نشاندهندة دعایی فرایندی است؛ یعنی این جمله با درخواست طول عمر فرزندان آغاز شده، در وهلة بعد، به تقاضای برخورداری آنان از صلاحیت دینی (ایمان و عمل صالح) رسیده و در نهایت، به درخواست توفیق الهی برای آنان در انجام یکی از کارهای خیر که نقش اساسی در تکامل معنوی فرزندان دارد (نیکی به والدین)، ختم میشود. ظاهر امر چنین است که اگر این سه مرحله مستجاب نگردد، خواسته امام ناتمام مانده است. شاهد این مطلب، آن است که امام در فراز دوازدهم اجابت جمیع آنچه خواسته است را مسئلت مینماید. اما نکتة جالب آنکه در این میان، فرزند نیز به بالاترین مدارج تکامل معنوی دست مییابد و از پاداشهای الهی برخوردار میگردد.
در محور دوم تحقیق، تحلیلی از فرازهای دیگر این دعا در مورد فرزندان ارائه شده و این ویژگیها را به سه ویژگی فراگیر نخست ارجاع دادهایم. نتیجة نهایی آنکه، امام سجاد در دعای 25 صحیفة سجادیه، سه ویژگی کلی را برای فرزندان بیان کردهاند که سایر ویژگیهای درخواستی در این دعا به آنها بازمیگردند.
- قرآن کریم.
- صحیفه سجادیه (1398). ترجمۀ محمدمهدی رضایی. چ دوم. قم: جمال.
- ابنشعبه حرانی، حسن بن علی (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول(ره). چ دوم. قم: جامعۀ مدرسین.
- ابنعاشور، محمدطاهر (1420ق). تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابنعاشور. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
- پاینده، ابوالقاسم (1382). نهج الفصاحه. چ چهارم. تهران: دنیای دانش.
- ثعلبی، احمد بن محمد (1422ق). الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- چراغی کوتیانی، اسماعیل (1397). بحران خاموش: واکاوی جامعهشناختی علل فرهنگی ـ اجتماعی کاهش باروری در ایران. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- حسنی، محمدرضا و دیگران (1398). عوامل مؤثر بر تعداد ایدهآل فرزندان در خانواده در استان سیستان و بلوچستان. مطالعات جمعیتی، (5)2، 91ـ125.
- حمیری، عبدالله بن جعفر (1413ق). قرب الإسناد. قم: مؤسسة آلالبیت.
- خزاز رازی، علی بن محمد (1401ق). کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر. قم: بیدار.
- خسروی، زهره و دیگران (1402). ارزشهای والدگری، والد خوب از منظر فرزندان و فرزند ایدهآل از منظر والدین: یک مطالعه کیفی. مطالعات زن و خانواده، (11)29، 158ـ190.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دار القلم.
- زمخشری، محمود بن عمر (1407ق). الکشاف. چ سوم. بیروت: دار الکتاب العربی.
- سقای بیریا، محمدجواد (1403). درآمدی بر فلسفة فرزندآوری در آیات و روایات. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و دبیرخانة حمایت از طرحهای پژوهشی.
- سیدقطب (1425ق). فی ظلال القرآن. چ سی و پنجم. بیروت: دار الشروق.
- صادقیان کاخکی، غلامرضا (1394). کارکردهای افزایش جمعیت از منظر قرآن کریم و روایات. مشهد: دانشگاه علوم و معارف قرآن.
- صدوق، محمد بن علی (1362). صفات الشیعه. تهران: اعلمی.
- صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لا یحضره الفقیه. قم: جامعۀ مدرسین.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1390ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چ دوم. بیروت: مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن (1412ق). تفسیر جوامع الجامع. قم: مرکز مدیریت حوزۀ علمیه.
- طبرسی، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. چ سوم. تهران: ناصر خسرو.
- عاملی کفعمی، ابراهیم بن علی (1405ق). مصباح کفعمی. چ دوم. قم: دار الرضی.
- فتال نیشابوری، محمد بن احمد (1375). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین. قم: شریف الرضی.
- فخر رازی، محمد بن عمر (1420ق). التفسیر الکبیر. چ سوم. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله (1407ق). الدعوات. قم: مدرسه امام مهدى(ره).
- کبیر مدنی شیرازی، سیدعلیخان (1409ق). ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی. چ چهارم. قم: دار الکتب الاسلامیه.
- مدرسی، محمدتقی (1419ق). من هدی القرآن. تهران: دار محبی الحسین.
- مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (1414ق). تاج العروس من جواهر القاموس. بیروت: دار الفکر.
- مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور) (1382). درایة النور. نسخه 2/1.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1394). اخلاق در قرآن. چ هشتم. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1399). انسانشناسی در قرآن. تنظیم و تدوین محمود فتحعلی. چ هفتم. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق). الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد. قم: کنگرۀ شیخ مفید.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1371). تفسیر نمونه. چ دهم. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- میبدی، احمد بن محمد (1371). کشف الاسرار و عدة الابرار. تهران: امیرکبیر.