مهمترین وظیفة حکومت اسلامی؛ رفع نیازهای معنوی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اگر رفتاري مقتضاي مصالح سياسي بود، ولي طبق قواعد اخلاقيْ صحيح نبود، انجام دادن آنچه حکمي دارد؟ در گفتار پيشين، بهمنظور دستيابي به پاسخ اين سؤال بهمعناي مصلحت ـ که از مباني اين مسئله است ـ اشاره کرديم. تصور ابتداييِ عموم مردم دربارۀ مصلحت به چيزي برميگردد که برايشان سودي داشته باشد؛ مثلاً اگر دو طايفه با هم اختلاف يا جنگي داشته باشند و يکي رفتاري کند که موجب پيروزي خودش بشود، به نظر طرفدارانْ اين طايفه کار مصلحتآميزي کرده است؛ اما از نظر گروه مقابل که موجب شکست آنها شده، بدون مصلحت است.
از منظر اسلام، خداوند متعال همة موجودات را براي اين آفريده است که زمينة رحمت متناسب با هرکدام از آنها فراهم شود و ميان همة موجودات به انسان اختيار داده است تا بتواند با بهکارگيري آن، لياقت دريافت رحمت الهي را به دست آورد. مصلحت هر انسانی در اين است که با اختيارش بتواند از رحمتهاي بهتر و ارزشمندتري بهرهمند شود. اگر بين حق و باطل جنگي درگيرد، طرف باطل از ابتدا از مقسم خارج است؛ زيرا خود، زمينة دريافت رحمت الهي را از بين برده است و اگر هر دو طرف باطل باشند، زمينة مصلحت براي هيچکدام وجود ندارد و طبعاً ارزش مثبت اخلاقي براي هيچکدام از آنها مطرح نيست؛ زيرا فرض دريافت رحمت در جايي مطرح ميشود که يا هيچکدام از روي سوءنيت جنگ را شروع نکردهاند يا يکي از روي حق بوده و ديگري باطل.
معيار ارزش اخلاقي رفتارها
حال اگر کسي از راه رفتاري غيراخلاقي زمينة دفع فاسد را فراهم کند، مثلاً براي دفع دشمن متجاوز از روي انتقامجويي آب را به رويشان ببندد يا براي کشتن آنها از شکنجه استفاده کند، گناه کرده است و از نظر اسلام مؤاخذه ميشود. تکليف واجب در ميدان کارزار، راندن دشمن با استفاده از ابزار جنگي متعارفي است که دو طرف در اختيار دارند و لازمة جنگ است و رفتارهاي غيراخلاقي، حتي در برخورد با دشمن، روا نيست.
در ارزش اخلاقيِ صفت اکتسابي يا فعل اختياري، افزون بر حسن فعلي (مانند دفع دشمن متجاوز)، حسن فاعلي نيز لازم است. بنابراين ممکن است کسي در جبهة حق، دشمن را براي رسيدن به اغراض دنيوي مثل به دست آوردن غنيمت، انتقامجويي، دشمني خانوادگي و... براند. در اين صورتْ دفع تجاوز دشمن، ارزش اخلاقي نخواهد دشت؛ زيرا هرچند با اين قبيل نيتها هم فساد و تجاوز دشمن دفع ميشود، اما با انگيزه و نيت الهي صورت نپذيرفته و به اصطلاح، حسن فاعلي نداشته است. اينجاست که ارزش اخلاقي و حکم حقوقي از يکديگر جدا ميشوند؛ به لحاظ حقوقي بايد متجاوز به مال و ناموس را دفع کرد و ازآنجاکه راندن چنين دشمنيْ واجب توصلي (براي مطالعة بيشتر، ر.ك. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، ص۸۶۸) است، با هر نيتي ميتواند صورت پذيرد و ترک اين وظيفة واجب، عقوبت خواهد داشت؛ اما در صورتي به انجام دادن آن ثواب تعلق ميگيرد که با نيت صالح انجام شود.
خلاصه آنکه برخي کارهاي سياسي، واجب توصلي است يا به اصطلاح علم اخلاق، حسن فعلي دارند و بايد انجام شوند؛ اما از نظر اسلام، اين «بايد»، بايد اخلاقي و ثوابآور نيست، مگر اينکه حسن فاعلي داشته باشد و مراتبي از کمال را براي فاعل به ارمغان آورد؛ يعني به نيت قرب الهي و اطاعت خداوند متعال انجام شود. پس فعاليت سياسي هرچند واجب توصلي است، اما ميتواند به ضميمة قصد اطاعت الهي (با مراتب گوناگونش مانند نجات از عذاب، ورود به بهشت، کسب رضايت الهي)، ارزش اخلاقي هم داشته باشد. در اين صورت بين ارزش اخلاقي و حکم حقوقي تزاحمي وجود ندارد و جمعشان بهگونهاي که توضيح داده شد، امکانپذير است.
موضوع وجوب سياسي در اسلام
برخي نيازهاي مادي و معنوي جامعه بهصورت داوطلبانه برطرف نميشود. موضوع وجوب سياسي در اسلام فعاليتهايي است که در راستاي رفع اينگونه نيازها صورت ميپذيرد؛ برای نمونه وجود بيمارستان در شهرها، بهويژه در زمان حاضر، يک ضرورت است و نيازهاي يک جامعه، بدون وجود بيمارستان برطرف نميشود. حال ممکن است کسي با مال خودش بيمارستاني براي رفع نياز مردم بسازد. در اين صورت ديگر جايي براي کار حکومت در اين عرصه باقي نميماند؛ اما اگر کسي براي اين کار پيدا نشد، نبايد اين نياز عمومي رها شده، جان مردم به خطر افتد. اينجاست که ساخت بيمارستان، وجوب سياسي پيدا ميکند. با اين توضيح، يکي از وظايف واجب حکومت اين است که نيازهاي عمومي مردم را برطرف کند. هرچند در بحثهاي سياسي دنيا فقط رفع نيازهاي مادي (مثل تأمين امنيت کشور و رفع نيازمنديهاي عمومي) بهعنوان وظيفه حکومت مطرح است يا امروزه مقطعي از آموزشوپرورش عمومي را نيز جزو وظايف حکومت قلمداد ميکنند، اما از نظر اسلام، نيازهاي ضروري انسان به نيازهاي مادي محدود نيست و شامل نيازهاي معنوي هم ميشود.
با اين بيان، ضرورت وجود حکومت هم روشن ميشود (ر.ک. مصباح يزدي، 1396، ص۸۶ـ۹۶)؛ اما جاي اين پرسش باقي است که چه کسي بايد اين کار را به عهده بگيرد؟ آيا فقط حاکم بايد اين کار را انجام دهد يا ديگران هم در اين مسئوليت شريک هستند؟ براي پاسخ به اين پرسش ميتوان شهري را فرض کرد که همة مردم آن، امروز مسلمان شدهاند و ميخواهند حکومت اسلامي داشته باشند. روشن است که بايد کسي که صلاحيت مديريت اين شهر را دارد، از راه صحيحي اين منصب را به عهده بگيرد و ازآنجاکه بهتنهايي نميتواند اين کار را انجام دهد، بايد کساني به او کمک کنند. اگر مردمْ حکومتي را نپذيرند، حتي اگر بالاترين صلاحيتها را هم داشته باشد، هيچکاري نميتواند انجام دهد و مشکلات باقي ميماند.
شرايط حاکم
حاکم بايد دستکم سه شرط کلي داشته باشد:
الف) علم: حاکم بايد نسبت به مقرراتي که براي يک حکومت لازم است، شناخت کافي داشته باشد؛ وگرنه خلاف مقررات عمل ميکند و نقض غرض ميشود؛
ب) بصيرت سياسي: راه اجراي قوانين و دفع مفاسد و دشمنيها را بشناسد؛ بهعبارتديگر، بداند چه خطرهايي جامعه را تهديد ميکند و راه جلوگيري از آنها چيست؛
ج) تقوا: حاکم بايد تعهد اخلاقي و تقوا داشته باشد تا حقوق مردم را ضايع نکند. حکومت براي اين است که حقوق مردم تأمين شود. حال اگر خود حاکم فردي بيمبالات، و به فکر منافع خود و اطرافيانش باشد، نقض غرض ميشود.
با توجه به آنچه دربارۀ تأثير حسن فعلي در ارزش اخلاقي بيان شد، اگر کسي شرايط سهگانة پيشگفته را نداشت، ولي وانمود کرد که اين شرايط را دارد يا اگر براي رسيدن به اين پست، نيازمند گذراندن مراحل مختلفي مثل شرکت در انتخابات، نامنويسي، مصاحبه و... باشد و داوطلب، در يکي از اين مراحل تقلب کند، کاري سياسي، ولي ضداخلاقي انجام داده است که از نظر اسلام جايز نيست. چنين کسي در واقع کاری را انجام داده است که با هدف تشکيل حکومت، منافات دارد؛ زيرا به عهده گرفتن حکومت از سوي او، که صلاحيت ندارد، موجب تضييع حقوق ديگران خواهد شد.
با توجه به آنچه دربارۀ تأثير حسن فاعلي در ارزش اخلاقي بيان شد، اگر فرد براي تصدي اين پست، نيت الهي داشته باشد، ثواب دارد و کار اخلاقي انجام داده است، اما اگر به انگيزههاي ديگري مثل رياستطلبي اين کار را انجام دهد، کار اخلاقي انجام نداده است. البته اگر کار را بلد باشد و واقعاً به نظام اسلامي خدمت بکند، کار حرامي انجام نداده است؛ ولي ازآنجاکه نيت خوبي نداشته، کارش ارزش اخلاقي ندارد.
حکومت، نهادي است که براي رفع نيازهاي مادي و معنوي برزمينماندة جامعه شکل گرفته است و به عهده گرفتن آن، حسن فعلي دارد. بنابراين اگر اين هدف تأمين شد، ديگر در اين مورد، تکليف شرعي باقي نميماند؛ زيرا موضوع مسئلۀ سياسي برطرف، و حسن فعلي تأمين شده است.
در نظام ارزشي اسلام، ارزش کار اخلاقي به نيت وابسته است و اگر کسي نيت خير و خداپسند نداشته باشد، کارش بدون ارزش اخلاقي، و گاه ضدارزش اخلاقي است؛ مانند عبادتي که از روي ريا باشد. چنين عبادتي نهتنها قبول نيست، بلکه مؤاخذه هم دارد.
لزوم توجه به سعادت ابدي در ارزشيابي اخلاقيِ رفتارها
از مصلحتهاي سياسي اين است که حاکم، جلوي هجوم دشمنان و مفسدههاي عمومي را بگيرد. تلاش براي دستيابي به اين اهداف، حسن فعلي دارد. وجوب اغلب مسائل سياسي، وجوب توصلى است. پس اين کار از طرف هر کسي و با هر نيتي انجام گيرد، مصلحت تأمين میشود؛ ولي در صورتي ثواب دارد که با نيت الهي انجام شود. بر اساس برخي روايات، برکت و منفعت اجراي يک حد بر روي زمين بيشتر از بارش چهل شبانهروز باران است (كليني، 1329ق، ج14، ص7؛ ابن ابيجمهور، 1405ق، ج3، ص549؛ محدث نوري، 1408ق، ج18، ص9). اين منفعت در صورتي حاصل ميشود که کار مورد نظرْ با نيت الهي صورت پذيرد.
در اخلاق عرفي، صرفنظر از دين و احکام ديني، حاکم خوب کسي است که بداند مردم چه نيازهايي دارند و چه دشمناني میخواهند نفوذ کنند و آنها را تهديد ميکنند. همچنين با وسايل بيضرري اين نيازمنديها را برطرف کند؛ اما همانگونه که توضيح داده شد، از نظر اسلام، حاکم باید شرايط ديگري را نيز داشته باشد. در اخلاق عرفي و حتي اخلاقي که برخي فيلسوفان دقيق (مانند ارسطو) مطرح کردهاند، به حيات ابدي انسان توجه نشده است (مصباح يزدي، 1384، ص321). اين در حالي است که در اسلام، دايرة مصالح و مفاسد بسيار وسيعتر از منافع مادي است و شامل منافع معنوي و روحي نيز ميشود؛ همچنانکه از مرزهاي دنيا فراتر رفته، تأثير يک کار در عالم ابدي نيز لحاظ ميگردد. بر اساس اين بيان، هنگامي يک کار، ازجمله کار سياسي، ارزش اخلاقي مييابد که افزون بر مصالح گوناگون فردي و اجتماعي، موجب سعادت ابدي نيز بشود.
رفع نيازهاي معنوي؛ مهمترين وظيفة حکومت
طبق آنچه بيان شد، حکومت موظف است نيازمنديهاي عمومي را که متصدي خاص ندارد، تأمين کند. حال آيا مسائل معنوي هم جزو نيازمنديهاي عمومي به حساب ميآيد؟ براي نمونه آيا دولت اسلامي وظيفه دارد که عقايد ديني را به مردم آموزش دهد و شبهات را رفع کند؟
در نظام شاهنشاهي ايران، مسائل معنوي جزو نيازمنديهاي عمومي دانسته نميشد و حتي اوایل تأسيس وزرات آموزشوپرورش، آموزش ديني مطرح نبود. برخي علماي بزرگ در سطح مراجع، بهعنوان اعتراض، در اماکني مانند حرم حضرت عبدالعظيم تحصن کردند و بالأخره موفق شدند هفتهاي دو ساعت برنامه «شرعيات» را در برنامة آموزشي مدارس بگنجانند. افزون بر اين، گاه رعايت مسائل ديني (مانند شروع سخنراني با نام خدا) نشانة عقبماندگي، و زشت تلقي ميشد!
از نظر اسلام، نيازمنديهاي معنويْ واجبترين نيازهاي انسان به حساب ميآيد؛ زيرا اگر نيازمنديهاي مادي تأمين نشود، حداکثر آن است که انسان دچار مرگ ميشود و زودتر ميميرد، اما اگر نيازمنديهاي معنوي تأمين نشود و انسانْ کافر بميرد، تا ابد در آتش ميسوزد.
اگر نيازمنديهاي معنوي، دستکم مساوي با نيازهاي مادي هم به حساب آيد، جزو نيازمنديهاي عمومي است که دولت موظف است آنها را تأمين کند. از منظر اسلامي، نهتنها دولت بايد راه حق را به مردم نشان دهد، بلکه بايد از انحرافات ديني، تفکرات التقاطي، شبهاتي که اعتقادات جوانان را از بين ميبرد و از چيزهايي که موجب مفاسد اخلاقي ميشود، جلوگيري کند و مانع ورودشان شود.
همانگونه که در صورت حملة دشمن به مرزهاي کشور، دولت موظف است مانع ورود دشمن به کشور شود، اگر دشمن براي دزدي دين فرزندان اين کشور حمله کرده و در صدد دزدي سعادت دنيا و آخرت آنها باشد و بخواهد آنها را هوسباز و شهوتران تربيت کند نيز نبايد ساکت بنشيند و جلوگيري از دشمن فرهنگي را بيربط با فعاليتهاي سياسي خود بداند.
از نقطههاي اساسي تفاوت دولت اسلامي با دولت کفر يا سکولار اين است که دولت اسلامي دستکم به اندازة نيازهاي مادي، به نيازهاي معنوي و ديني اهتمام داشته باشد و از مفاسد اخلاقي و فرهنگي و آنچه باعث تضعيف دين و ترويج فساد و گناه در جامعه ميشود، جلوگيري کند.
بنابراين ابتدا بايد در تبيين نيازمنديهاي انسان تجديدنظر کرد تا بتوان به دنبال آن، متصدي تأمين آنها را تعيين نمود. نيازمندي در اينجا به چيزي گفته ميشود که اگر نباشد، امکان تکامل انساني فراهم نميشود يا مانعي براي تکامل انساني به وجود ميآيد. بالاترين چيزي که موجب فساد انسانها ميشود، بيديني است. بزرگترين نيازمندي نيز نياز به رفع هر چيزي است که باعث سستي عقايد مسلمانها، و درنتيجه کشيده شدن آنها به وادي کفر ميشود.
مگر در هر خانوادهاي کسي وجود دارد که بتواند پاسخگوي شبهات فکري و فرهنگي اعضاي آن خانواده باشد؟! اگر حوزة علميه به اندازة کافي نيرو داشت و اين کار را انجام ميداد، اين وظيفه از دوش دولت برداشته ميشد؛ همچنانکه اگر خيّري، متصدي همة کارهاي وزرات بهداشت و درمان شود، اين وظيفه هم از عهدة دولت برداشته ميشود.
امروز نميتوان گفت که دولت نسبت به مسائل معنوي وظيفهاي ندارد؛ زيرا جوانان در معرض شبهات فکري فراوان، و گاه گرفتار شدن در دام کفر هستند. بنابراين حسن فعليِ کار سياسي ـ صرفنظر از نيت فاعل ـ در گرو اين است که بتواند اين وظايف را انجام دهد. اگر مسئولي صلاحيت اين کار را نداشته باشد، اين پست و مقام را غصب کرده است و حتي حق ندارد براي احراز اين مقام داوطلب شود؛ وگرنه اين کار حتي حسن فعلي هم ندارد، چه رسد به حسن فاعلي.
نتيجه اينکه هرچند مکاتب فکري بشري ممکن است حوزة اخلاق و سياست را با تفکيک حوزة عملکرد فردي و اجتماعيِ انسان از يکديگر جدا کرده و در مقام تزاحم اخلاق و سياست، اصل را سياست بدانند، اما در مقام بيان رابطۀ بين فعاليتهاي سياسي و ارزشهاي اخلاقي از منظر اسلام ميتوان گفت که همة مسائل سياسي درصورتيکه حسن فعلي داشته باشد، يعني کارِ خوبي باشد و به نفع جامعة اسلامي باشد يا دستکم براي جامعة اسلامي به لحاظ مادي و معنوي ضرر نداشته باشد، ميتواند به ضميمة حسن فاعلي و قصد قربت، ارزش اخلاقي پيدا کرده، به عبادتي تبديل شود که ثوابش از دهها سال عبادت بيشتر باشد. در هيچ مکتب فلسفي، چنين چيزي وجود ندارد.
البته اين مسئله نبايد ما را فريب دهد که تصور کنيم اجراي احکام حکومتي يا قرار گرفتن در مسند قضا در کشور اسلامي، به هر صورت که باشد، منفعتي بيش از روزها بارش باران يا سالها عبادت را دارد؛ بلکه گاهي ضرر يک امضا از ضرر روزها بارش آتش بيشتر است. ممکن است امضاي قراردادی، ميليونها دلار به کشور اسلامي لطمه بزند. در اين صورت، اين کار نه حسن فعلي دارد و نه حسن فاعلي؛ زيرا کاري که حسن فعلي ندارد، حسن فاعلي نيز نميتواند داشته باشد.
- ابن ابیجمهور، محمد بن زینالدین (1405ق). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه. تحقیق و تصحیح مجتبی عراقی. قم: سید الشهداء.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1329ق). الکافی. قم: دار الحدیث.
- محدث نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. تحقیق و تصحیح مؤسسة آل البیت. قم: مؤسسة آل البیت.
- مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى (1389). فرهنگنامة اصول فقه. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1384). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1396). حکیمانهترین حکومت: کاوشی در نظریة ولایت فقیه. تحقیق و نگارش قاسم شباننیا. چ سوم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.