معرفت، سال سی و چهارم، شماره اول، پیاپی 320، بهار 1404، صفحات 5-10

    هدف نهایی سیاست‏ورزی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / marifat@qabas.net
    dor 20.1001.1.10236015.1404.4.1.1.9
    doi 10.22034/marifat.2025.5002035
    چکیده: 
    برای تبیین رابطة اخلاق و سیاست، باید در هر کارِ ارزشی، ازجمله فعالیت‏های سیاسی، رابطة آن با نتیجه‏اش لحاظ ‏شود؛ اگر فعالیتی، با هدف مورد نظر تناسب داشته باشد، «خوب» و اگر با آن ناسازگار و مانع تحقق هدف شود، «بد» است. افعال ارزشی به دو دستة کلی فردی و اجتماعی تقسیم می‌شود. هدف افعال اجتماعی، برآورده کردن نیاز‏های جامعه است. هر کاری که چنین هدفی را برآورده کند، «خوب»، وگرنه «بد» است. در تحقق اهداف، نباید صرفاً به اهداف مادی و دنیوی بسنده کرد، اهداف مادی مقدمة دستیابی به هدف اصلی و نهایی است. ارزش اخلاقی، زمانی مطرح است که حسن فعلی و حسن فاعلی، با هم مورد توجه قرار گیرد. برای شناخت اهم و مهم در مسائل سیاسی، باید ابتدا حسن فعلی فعالیت‏های مربوط را از نظر دین تشخیص داد. اگر هدف فعالیت‏های سیاسی، فقط منافع دنیوی باشد، دیدگاه متخصصان سیاست مقدم است. اگر آنان اختلاف‏نظر داشتند، ‏باید به حاذق‏ترین آنها مراجعه کرد. اما در ملاحظه سعادت و منافع اخروی، باید مصالح نظام اسلامی و مردم مسلمان و دیدگاه اسلام را در نظر داشت. در اینجا باید نظر حاذق‏تر فرد در حوزة فقه سیاسی و اجتماعی، که دارای تجربة سیاسی موفق، متخصص‏ترین فرد در حوزة فقه، احکام سیاسی و اجتماعی و سرآمد در تشخیص مصالح نظام اسلامی و شناخت دشمن و دوست، متقی و پارسا و... مقدم و باید به او مراجعه کرد؛ این همان ولی فقیه می‌باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Ultimate Goal of Political Engagement
    Abstract: 
    To elucidate the relationship between ethics and politics, it is essential to consider the connection between any valuable action, including political activities, and its outcomes. If an activity aligns with the desired goal, it is deemed "good," whereas if it is incompatible with that goal and hinders its realization, it is regarded as "bad." Value-laden actions can be broadly categorized into personal and social. The purpose of social actions is to meet the needs of society. Any action that fulfills this objective is considered "good," otherwise it is "bad." When achieving goals, one should not merely focus on material and worldly objectives; material goals serve as a means to attain the ultimate and main goal. Moral value arises when the goodness of the act and the goodness of the agent are both taken into account. To understand the essential and important aspects of political issues, one must initially evaluate the goodness of related activities according to religious standards. If the objective of political actions is solely worldly benefits, then the perspectives of political experts take precedence. If there are differing opinions among them, one should refer to the most skilled one. However, when considering the wellbeing and benefits of the afterlife, the interests of the Islamic system, the Muslim community, and the principles of Islam must be taken into account. Here, the opinion of the most knowledgeable individual in the field of political and social jurisprudence should be prioritized—an individual with a successful political experience, the utmost expertise in jurisprudence and social and political laws, as well as proficiency in discerning the interests of the Islamic system and distinguishing between friends and foes, the pious and the impious and etc. This person is the Guardian Jurist (Wali Faqih).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    ويژگي مکتب اخلاقي اسلام
     
    بايد توجه داشت که هنگام در نظر گرفتن نتيجة يک کار براي ارزشيابيِ اخلاقيِ آن، مصالح معنوي را نيز در نظر گرفت و پيامد‏هاي يک رفتار در زندگي پس از مرگ را نيز به حساب آورد. بنابراين در مکتب اخلاقي اسلام، به خلاف مکاتبي که از سوي صاحب‏نظران بشري ارائه شده است، ارزش‏ها به ارزش‏هاي مادي و دنيوي فروکاسته نمي‏شود؛ بلکه ارزش‏هاي ابدي اخروي نيز مورد توجه است. بر اين اساس کار سياسي مطلوب و «خوب»‏ از ديدگاه اسلام، کاري اختياري است که در کنار ديگر عواملِ مؤثر در دستيابي به نتيجه، زمينه را در اجتماع فراهم کند تا بيشترين انسان‏ها بتوانند به بيشترين منافع و مصالح واقعي‏شان برسند.
    ويژگي مکتب اخلاقيِ اسلام آن است که در هدف‏گذاري و نيز به‏کارگيري وسيلة دستيابي به هدف مورد نظر، بر مصالح معنوي و ابدي تأکيد دارد. البته ممکن است نتيجة مستقيم يک کار، سود دنيوي باشد؛ اما به نوبة خود مي‏تواند مقدمة کاري ارزشمند و نتايجي بهتر شود و به انسان براي دستيابي به نتيجه‏اي ابدي کمک کند؛ برای نمونه اگر دولتي زمينه را براي ازدواج جوان‏ها در هنگامي‏که به مصلحتشان است فراهم کند، به نتيجة دنيوي ازدواج دست پيدا مي‏کنند و همين نتيجة مستقيم مي‏تواند مقدمه‏اي براي رسيدن جامعه به اهداف معنوي شود. ازدواج صحيح بر اساس ارزش‏هاي اسلامي، زمينه را براي سعادتمندي خود و خانوادة زوجين فراهم مي‏کند. بنابراين تأثير يک رفتار در سعادت ابديِ انسان، لزوماً تأثير مستقيم نيست.
    بينش اسلام منحصر در نتايج محدود و مستقيم رفتار‏هاي اختياري انسان نيست؛ بلکه نتايج ابدي و نامتناهي اخروي را نيز در نظر دارد و از تأثير آنها بر خود و ديگران، در دنيا و آخرت، در بدن و روح چشم نمي‏پوشد. يک کار به هر اندازه که بتواند در رشد و کمال جامعه تأثير بگذارد و افراد را لايق رحمت‏هاي بيشتر و بهتري کند، داراي ارزش بيشتري مي‏شود. اين همان هدفي است که خداوند از اصل آفرينش عالم دارد. هدف از آفرينش آن است که موجوداتي پيدا شوند که رحمت خدا را دريافت کنند. بنابراين هر نوع کاري، به هر اندازه که به تحقق اين هدف کمک کند، به همان اندازه ارزشمند خواهد بود.
    لزوم توجه به زندگي جاودان اخروي
    برخي قلمرو اخلاق را به‏کلي از قلمرو سياست جدا مي‏دانند. از اين منظر، اخلاق مربوط به حوزة مسائل و مصالح فردي است؛ اما سياست مربوط به حوزة جامعه و مصالح آن است و ارتباطي با مصالح اخلاقي ندارد. بر اساس اين نوع تفکر، زندگي انساني به دو قلمرو مستقل تقسيم مي‏شود: قلمرو مسائل شخصي افراد که بايد اخلاق در اين حوزة رعايت گردد و قلمرو مسائل اجتماعي که بايد مصالح جامعه در نظر گرفته شود؛ حتي اگر به اخلاق و دين ضرر وارد کند.
    شاید در میان کسانی که اظهار اسلام و دلسوزی برای اسلام نیز می‏کنند، چنین اندیشه‏ای وجود داشته باشد که گاه می‏گویند: ما مسئول آخرت مردم نيستيم و دغدغة آن را نداريم! چگونه ممکن است کسي باور داشته باشد که برخي کار‏ها موجب سقوط مردم در جهنم ابدي است، اما بگويد مسئوليت ما رفاه عمومي در دنيا و فراهم کردن زمينة زندگي خوش دنيوي است و پس از آن به ما ارتباطي ندارد؟! اين‏گونه سخنان، نشانة ضعف ايمان است. اگر انسان به آموزه‏هاي دين باور دارد، همان‏طور که نمي‏تواند جهنم ابدي را براي خودش بپذيرد، نمي‏تواند براي ديگران هم بپذيرد.
    خيرخواه و دلسوز واقعيِ مردم کسي است که به فکر آخرت و ابديت آنها هم باشد. قرآن کريم بر اين مسئله تأکيد دارد؛ برای نمونه خداوند متعال مي‏فرمايد: «تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَاللهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَاللهُ عَزيزٌ حَکيمٌ» (انفال: 67)؛ شما متاع دنيا را مى‏خواهيد و خدا آخرت را مى‏خواهد و خدا شکست‏ناپذير حكيم است. انسان کالا‏هاي دنيوي را مي‏پسندد و توجهش به آنها جلب مي‏شود؛ اما دنيا مي‏گذرد و ‏در برابر زندگي جاودان آخرتْ چيزي به حساب نمي‏آيد؛ هرچند عمر دنياي مادي هزاران سال باشد. به همين دليل خداوند متعال، آخرت را مي‏خواهد. بنابراين نبايد با بي‏تفاوتي نسبت به زندگي بي‏نهايت انسان، شعار «دم را غنيمت شمار» سر داد.
    خداوند متعال در قرآن کريم انسان‏ها را به دو دسته تقسيم کرده است: بعضي به خوشي‏هاي زودگذر دنيايي دل بسته‏اند و آن را مي‏طلبند و بعضي به فکر آيندة طولاني و ابدي هستند. خداوند متعال بر اساس حکمتش به هر ميزان بخواهد، خوشيِ دستة اول را تأمين مي‏کند. روشن است که اگر کسي به دنبال دنيا و اهداف زودگذر دنيايي باشد، اين‏گونه نيست که لزوماً به همة خواسته‏هاي دنيايي‏اش دست یابد؛ زيرا در دنيا تزاحم و محدوديت وجود دارد. نتيجة خوش‏گذراني‏هاي دستة اول درنهايت، سقوط در آتش جهنم با نهايت سرافکندگي و شرمساري است. در مقابل، برخي ديگر اهداف درازمدت و ابدي را برمي‏گزينند. اين دسته، به دو شرط به نتيجه مي‏رسند:
    الف) در پيمودن راه و هدفِ بي‏نهايتي که انتخاب کرده‏اند، سستي نکنند و براي دستيابي به اين هدف والا تلاش کنند. بنابراين صِرف انتخاب هدفِ درست، کافي نيست.
    ب) افزون بر تلاش و کوشش بدني، در دل ايمان داشته و تسليم خداوند متعال باشند تا رفتار‏هاي شايسته نيز بر اساس چنين ايماني شکل بگيرد.
    خداوند سرانجام اين دو گروه را مشخص کرده است. سرنوشت دنياپرستان، عذاب ابدي، سرشکستگي، غم‏وغصه ابدي، شرمساري، خجالت‏زدگي و افسردگي بي‏درمان است. در مقابل، سرنوشت اهل آخرت آن است که خداوند از آنها تشکر مي‏کند: «مَنْ کانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلا‏ها مَذْمُوماً مَدْحُوراً وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَسَعى لَها سَعْيَها وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْيُهُمْ مَشْکُوراً کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً» (اسراء: 18-20)؛ هر کس خواهان [دنياى‏] زودگذر است، به زودى هرکه را خواهيم [نصيبى‏] از آن مى‏دهيم. آنگاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مى‏داريم. و هرکس خواهان آخرت است و نهايت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آنانند که تلاش آنها مورد حق‏شناسى واقع خواهد شد. هر دو [دستۀ] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى‏بخشيم و عطاى پروردگارت [از کسى‏] منع نشده است.
    هرچند ما نمي‏توانيم درست معناي تعبير زيباي قرآني «کانَ سَعْيُهُمْ مَشْکُوراً» را درک کنيم، اما مي‏دانيم خداوند نسبت‌به چنين بنده‏اي از آنچه شايستة خدايي و کرم بي‏نهايتش هست، مضايقه نمي‏کند؛ آن‏گونه که در حديثي قدسي آمده است اگر انسان بندة خدا باشد و او را اطاعت کند، او را نمايندة خود مي‏کند (حر عاملی، 1380، ص۷۰۹؛ حافظ برسى، 1422ق، ص۱۰۴). به‏گونه‏ای‌که مي‏تواند کار‏هاي خدايي کند، همان‏طور که انبيا و اولياي الهي با اذن الهي اين‏گونه کار‏ها را انجام مي‏دادند.
    ارزش اهداف مقدمه‏اي
    با توضيحات پيشين روشن شد که براي ارزشيابي يک کار، ابتدا بايد هدف از انجام دادن آن کار را مشخص کرد. اگر هدف از فعاليت‏هاي سياسي، سرافرازي در مقابل ديگر کشور‏ها باشد، ديگر تفاوتي بين حکومت اسلامي و غيراسلامي باقي نمي‏ماند. با اين هدف، ميان جانباخته‏هاي دو طرف جنگ نيز تفاوتي نیست و هرکدام از دو طرف، براي جانباخته‏هاي خود ارزش قائل مي‏شوند. اگر هدف از جنگ، صرفاً حفظ ميهن و آب و خاک باشد، منطقي براي بد دانستن جنگ از سوي طرف مقابل وجود نخواهد داشت؛ زيرا طرف مقابل نيز با همين هدف مي‏جنگد.
    امام خميني جنگ ما را جنگ اسلام و کفر معرفي کردند (موسوي خميني، 1389، ج21، ص68ـ69). دشمنان اسلام و مسلمين به دنبال آن هستند که دين را از بين ببرند و برخي از آنها قسم ياد مي‏کنند که خير‏خواه هستند؛ اما آنها دروغ مي‏گويند؛ چنان‏که خداوند متعال مي‏فرمايد: «والَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَکُفْراً وَتَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَإِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» (توبه: 107)؛ و آنهايى که مسجدى اختيار کردند که مايه زيان و کفر و پراکندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] کمينگاهى است براى کسى که قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مى‏کنند که جز نيکى قصدى نداشتيم؛ و[لى‏] خدا گواهى مى‏دهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.
    دشمنان دين براي فريب دادن مسلمانان، سخناني را بر زبان مي‏رانند که به آنها اعتقادي ندارند:
    «هُمْ لِلْکُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ وَاللهُ أَعْلَمُ بِما يَکْتُمُون» (آل‌عمران: 167)‏؛ آن روز، آنان به کفر نزديک‏تر بودند تا به ايمان. به زبانِ خويش چيزى مى‏گفتند که در دل‏هايشان نبود و خدا به آنچه مى‏نهفتند، داناتر است.
    بنابراين در فعاليت‏هاي سياسي نيز نبايد تنها به اهداف دنيوی توجه کرد؛ بلکه بايد اهداف دنيوي را مقدمة دستيابي به هدف اصلي و نهايي دانست.
    ارزش اخلاقي تنها در صورتي مطرح مي‏شود که حسن فعلي و حسن فاعلي، با هم مورد توجه قرار گيرد. براي مشرف شدن به حج، مقدماتي لازم است. انجام دادن اين مقدمات در صورتي ثواب دارد که افزون بر حسن فعلي، حسن فاعلي نيز داشته باشد؛ يعني براي به جا آوردن حج با نيت قرب الهي صورت پذيرد. پس اگر ولي امر مسلمين در زماني رفتن به حج را مصلحت ندانست و ممنوع اعلام کرد، نبايد به حج مشرف شد و تشرف به حج در چنين شرايطي ارزش اخلاقي ندارد؛ زيرا حسن فعلي ندارد و بايد از ولي امر اطاعت کرد. همچنين بايد رفتار‏هايي که حسن فعلي دارند را با نيت الهي تا دستيابي به نتيجه دنبال کرد؛ وگرنه ارزش اخلاقي نخواهند داشت و ثوابي به آنها تعلق نمي‏گيرد.
    راهکار‏هاي رفع تزاحم در مصلحت‏ها
    گاهي بين مصالح و آثار کار اخلاقي عمومي (که صرف‏نظر از مسائل سياسي انجام مي‏شود) و فعاليت‏هاي سياسي (که به‏خاطر منافع جامعه صورت مي‏پذيرد) تزاحم پيش مي‏آيد؛ براي مثال يکي از ارزش‏هايي که حکومت اسلامي بايد در جامعه رعايت کند، اين است که زمينة رفاه در زندگي مردم را فراهم سازد و سياست‏هايي به کار گيرد که نياز‏هاي طبيعي مردم تأمين شود و دستشان به طرف ديگران دراز نشود. غذا دادن به فقرا از همان اول در مکتب اخلاقي اسلام مطرح بوده است. به اطعام فقرا و مساکين دستور داده شده است و کساني که نسبت‌به آن بي‏اعتنا هستند، نکوهش شده‏اند (برای نمونه، ر.ک: حاقه: 34؛ فجر: 18؛ ماعون: 3؛ انسان: 8).
    هدف نهايي آن است که جامعه به‏گونه‏اي باشد که بيشترين مردم بتوانند به قرب خدا برسند و سعادت ابدي را کسب کنند. مقدمة دستيابي به اين هدف نهايي آن است که زندگي مادي آنها نيز تأمين شود. پرداختن به اين مقدمة لازم، به اندازه‏اي که در رسيدن به هدف نهايي تأثير داشته، و به همان نيت انجام شده باشد، ارزش اخلاقي پيدا مي‏کند.
    حال اگر بين اهداف مقدمه‏اي و هدف نهايي تزاحم رخ دهد، چه بايد کرد؟ ممکن است کسي براي تشرف به حج لازم باشد هزينة بالايي را به آن اختصاص دهد يا براي مدتي، شغل خود را تعطيل کند. به‏هرحال ضرر اقتصادي به او وارد، و منافع مادي او در ظاهر کم مي‏شود. اين ضرر مادي براي به دست آوردن منفعتي معنوي، طبيعي است. حال ممکن است کسي براي دستيابي به عزت اقتصادي يا وارد نشدن ضربة اقتصادي به کشور، تشرف به حج را ممنوع اعلام کند. در چنين موردي از سویی مصلحت اقتصادي در آن است که مردم به دليل هزينه‏هاي بالا به مکه نروند تا ثروتشان براي مردم و جامعه باقي بماند و از سوي ديگر، واجب شرعي و مصلحت ديني آن است که با به جا آوردن حج، به خداوند متعال تقرب یابد. چنين تزاحم‏هايي غالباً رخ مي‏دهد و چه‏بسا يکي از انگيزه‏هاي طرح مسئلة رابطة اخلاق و سياست بررسي همين موارد بوده است. با به‏کارگيري برخي معيار‏هاي کلي مي‏توان وظيفه را در موارد تزاحم تشخيص داد:
    تقدم مصالح اخروي بر مصالح دنيوي
    اگر مصلحتي که بر کاری مترتب مي‏شود، فقط در چارچوب منافع دنيا باشد و براي آخرت هيچ نفعي نداشته باشد، بايد مصالح معنوي و ثواب اخروي را مقدم داشت؛ زيرا با محاسبه‏اي ساده مي‏توان دريافت که منافع متناهي، هر قدر هم زياد باشد، در مقابل منافع نامتناهي قابل مقايسه نيست و تقريباً هيچ است. بنابراين براي دستيابي به ثواب اخروي و مصالح معنوي نامتناهي بايد از منافع مادي، ثروت‏ها و لذت‏هاي دنيايي کم کرد.
    تقدم اهم بر مهم
    محاسبة سود و زيان در همة موارد تزاحم به اين سادگي نيست؛ برای نمونه گاهي بين منفعت مادي يک گروه و مصلحت معنوي گروهي ديگر تزاحم ايجاد مي‏شود. روشن است که بر اساس قاعده‏اي کلي بايد مصلحت مهم‏تر را ترجيح داد و اگر دو ضرر مادي در ميان باشد، بايد به ضرر کمتر تن داد؛ اما محاسبه اهم و مهم در تزاحم ضرر‏هاي مادي و ضرر‏هاي معنوي، دشوار است؛ مانند اين مسئله که هنگام جنگ يا به‏منظور دفاع از حرم ائمه، درس خواندن براي طلاب علوم ديني و حضور در عرصة رفع شبهات ديني در جبهة فرهنگي اهميت بيشتر دارد يا مشارکت در خط مقدم جبهه؟ در اين مثال، حضور در عرصة پاسخگويي به شبهات ديني و شرکت در خط مقدم جبهة جنگ نظامي، هر دو منفعت معنوي دارد و پس از قبول لزوم گذشتن از منافع مادي براي دستيابي به منافع معنوي، باید بين دو منفعت معنوي، يکي را انتخاب کرد.
    قاعدة «لزوم تقديم اهم بر مهم»، بديهي عقلي است و استثنا ندارد؛ اما تشخيص اهم و مهم، به‏ويژه هنگام تزاحم مصالح معنوي، بسيار اهميت دارد. برخي افراد متخصص مي‏توانند با استفاده از منابع اصلي و معيار‏هايي مانند احکام عقلي واضح و محکمات قرآن و سنت، اهم و مهم را تشخيص دهند؛ اما براي تشخيص وظيفه در چنين شرايطي، براي افراد غيرمتخصص نيز روش عقلاييِ مسلم وجود دارد:
    ضرورت رجوع به متخصص
    هيچ عاقلي در اين قاعده ترديد ندارد که در کار‏هاي تخصصي، غيرمتخصص بايد به متخصص مراجعه کند. اين قاعده نيازمند يادگيري نيست و عقلا در همة جوامع بر همين اساس عمل مي‏کنند؛ کسي که مريض مي‏شود براي درمان به پزشک مراجعه مي‏کند و اگر پزشکان در شيوة درمان يک بيماري با يکديگر اختلاف‏نظر داشتند، بايد به متخصص مراجعه کرده، بر اساس دستور پزشکي که حاذق‏تر است عمل کند. در اين صورت اگر کسي به پزشک غيرمتخصص يا پزشک متخصص غيرحاذق مراجعه، و ضرر کند، سرزنش مي‏شود. البته ممکن است پزشک متخصص يا حاذق‏تر نيز اشتباه کند؛ اما انسان بايد به وظيفة عقلايي‏اش عمل کند.
    ولي فقيه؛ مرجع شناخت حسن فعلي در مسائل سياسي
    براي شناخت اهم و مهم در مسائل سياسي نيز بايد ابتدا حسن فعلي فعاليت‏هاي مربوطه را از نظر دين تشخيص داد. اين مسئله در سياست جاري کشور بسيار کاربردي است؛ مانند آنکه مصلحت سياسي کشور در مذاکرۀ با امریکاست يا در قطع مذاکره؟ بايد به سازش تن داد يا راه چالش را برگزيد؟ بسياري از متخصصان سياسي و به اصطلاح، برخي درس‏خوانده‏هاي اين رشته، باور کرده‏اند که مقاومت و مبارزه با امریکا فايده‏اي ندارد و راه‏حل مشکلات را ‏سازش مي‏دانند؛ هرچند از ترس افکار عمومي جرئت بيان آن را ندارند و البته گاه برخي به صراحت سخن از کفايت جنگ با امریکا به ميان مي‏آورند! اين در حالي است که امام خميني بيش از چهل سال پيش، با نور الهي (كليني، 1329ق، ج1، ص541؛ صدوق، 1378ق، ج2، ص200) چنين روز‏هايي را پيش روي خود مي‏ديد و دربارۀ کينه‏توزي دشمنان اسلام و پرهيز از ‏سازش با ظالمان هشدار مي‏داد (موسوي خميني، 1389، ج18، ص500). به‏راستي بين دو نظر پيش‏گفته، کدام را بايد مقدم کرد و پذيرفت؟ پاسخ آن است که اگر هدف از فعاليت‏هاي سياسي فقط منافع دنيوي باشد، ديدگاه همان متخصصان سياست مقدم است و اگر متخصصان سياست نيز اختلاف‏نظر داشتند، مي‏بايست به حاذق‏ترين آنها مراجعه کرد؛ اما هدف، تنها دستيابي به منافع مادي نيست؛ بلکه مردم براي اسلام انقلاب کردند. افزون بر اينکه سعادت دنيوي مردم هم در گرو اسلام است. ازاين‏رو بايد به کسي مراجعه کرد که در هرچه به اين هدف اصلي مربوط مي‏شود، از ديگران حاذق‏تر باشد. چنين شخصي افزون بر حاذق‏تر بودن در حوزة فقه سياسي و اجتماعي، مي‏بايست داراي تجربة سياسي موفق نيز باشد؛ کسي که يا خطايي از او سر نزده يا خطايش اندک و جزئي بوده است. با مراجعه به چنين شخصي است که حتي بر فرض رخ دادن اشتباه در تشخيصِ او، معذور هستيم؛ زيرا به متخصص‏ترين شخص مراجعه کرده و از رهنمود‏هاي او بهره برده‏ايم. اين شخص، همان ولي امر است که دست‏کم در سه جهت نسبت به ديگران بايد برتري داشته باشد: اول آنکه در حوزة فقه، احکام سياسي و اجتماعي اسلام را بهتر از ديگران بداند؛ دوم آنکه در تشخيص موارد مصلحت، شناختن دشمن و دوست و راه‏هايي که مي‏تواند انسان را به اهدافش نزديک‏تر کند، بصيرتر و تيزبين‏تر از ديگران باشد؛ سوم آنکه تقوا داشته باشد و راه خطا نرود (ر.ك. مصباح يزدي، 1396، ص205ـ206).
    خداوند متعال را براي نعمت بزرگ ولايت فقيه شکر مي‏کنيم و از او دوام توفيق اطاعت از آن شخصيت والامرتبه را مي‏طلبيم.

    References: 
    • حر عاملی،‌ محمد بن حسن (1380). الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه. چ سوم. تهران: دهقان.
    • صدوق، محمد بن علی (1378ق). عیون أخبار الرضا. تحقیق و تصحیح مهدی لاجوردی. تهران: جهان.
    • کلینی، محمد بن ‏یعقوب (1329ق). الکافی. قم: ‏دار الحدیث.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1396). حکیمانه‏ترین حکومت: کاوشی در نظریة ولایت فقیه. تحقیق و نگارش قاسم شبان‏نیا. چ سوم. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1389). صحیفة امام. چ پنجم. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1404) هدف نهایی سیاست‏ورزی. فصلنامه معرفت، 34(1)، 5-10 https://doi.org/10.22034/marifat.2025.5002035

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."هدف نهایی سیاست‏ورزی". فصلنامه معرفت، 34، 1، 1404، 5-10

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1404) 'هدف نهایی سیاست‏ورزی'، فصلنامه معرفت، 34(1), pp. 5-10

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. هدف نهایی سیاست‏ورزی. معرفت، 34, 1404؛ 34(1): 5-10