معرفت، سال سی و چهارم، شماره سوم، پیاپی 322، پاییز 1404، صفحات 5-11

    ارکان سه‏ گانه سیاست

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / marifat@qabas.net
    dor 20.1001.1.10236015.1404.34.3.1.3
    doi 10.22034/marifat.2025.5002344
    چکیده: 
    این مقاله در پی ارائه تحلیلی از ارکان سه‌گانه سیاست است. دستیابی به نتیجة مطلوب در عرصة سیاست و مدیریت صحیح جامعه، در گرو سه رکن اساسی است: 1. وجود قوانین و دستورالعمل‏هایی که مرز‏های رفتار‏های اجتماعی را مشخص؛ باید و نباید‏ها را به‏گونه‏ای تنظیم کند که مصالح جامعه (اعم از مصالح دنیوی و اخروی) را تأمین نماید. 2. افرادی مسئولیت اجرای این قوانین را به عهده گیرند. 3. مردم نیز با اطاعت از قوانین و دستورالعمل‏های مزبور، برای تحقق اهداف جامعه، در مدیریت جامعه نقش ایفا کنند. این مقاله به تفصیل به شرایط و ضوابط تدوین قوانین؛ شرایط و ضوابط مجریان قوانین و دستورالعمل‌ها و نقش مردم در پذیرش و عمل به قوانین و نیز راهکار‏های ایدئال الهی برای عناصر سه‏گانة سیاست پرداخته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Three Pillars of Politics
    Abstract: 
    This article seeks to present an analysis of the three pillars of politics. Achieving a desirable outcome in the realm of politics and the correct management of society is contingent upon three fundamental pillars: 1. The existence of laws and regulations that delineate the boundaries of social behavior and formulate do’s and don’ts in such a way as to secure the interests of society (including both worldly and otherworldly interests). 2. Individuals who undertake the responsibility of executing these laws. 3. The people, who, by obeying the laws and regulations, play a role in the management of society to realize its objectives. This article elaborates in detail on the conditions and criteria for formulating laws; the conditions and criteria for the executors of laws and regulations; the role of the people in accepting and adhering to the laws, and finally, the ideal divine strategies for these three elements of politics.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ارکان سه‏گانة سياست*
    آيت‌الله علامه محمدتقي مصباح يزدي
    چکیده
    این مقاله در پی ارائه تحلیلی از ارکان سه‌گانه سیاست است. دستيابي به نتيجة مطلوب در عرصة سياست و مديريت صحيح جامعه، در گرو سه رکن اساسی است: 1. وجود قوانين و دستورالعمل‏هايي که مرز‏هاي رفتار‏هاي اجتماعي را مشخص؛ بايد و نبايد‏ها را به‏گونه‏اي تنظيم کند که مصالح جامعه (اعم از مصالح دنيوي و اخروي) را تأمين نماید. 2. افرادی مسئوليت اجراي این قوانین را به عهده گيرند. 3. مردم نیز با اطاعت از قوانين و دستورالعمل‏هاي مزبور، برای تحقق اهداف جامعه، در مديريت جامعه نقش ايفا کنند. این مقاله به تفصیل به شرایط و ضوابط تدوین قوانین؛ شرایط و ضوابط مجریان قوانین و دستورالعمل‌ها و نقش مردم در پذیرش و عمل به قوانین و نیز راهکار‏هاي ايدئال الهي براي عناصر سه‏گانة سياست پرداخته است.
    کلیدواژه‌ها: ارکان سیاست، پویایی اسلام، مجریان قوانین، مردم، مصالح جامعه.
     
    رکن اول سياست
     
    اولين رکن، قوانين و دستورالعمل‏هايي است که مردم بتوانند با عمل به آنها به سعادت برسند و مصالحشان تأمين شود. قوانين ايدئال، قوانيني است که خداوند متعال وضع کرده است؛ زيرا او بيش از همه به مصالح واقعي مردم آگاه است و در قانونگذاري و اجراي قوانين نفعي نمي‏برد. به همين دليل است که با اجراي قوانين الهي مي‏توان به همة مصالح واقعي انسان‏ها دست يافت؛ ‏خواه زودگذر باشد يا درازمدت، مادي باشد يا معنوي، دنيوي باشد يا اخروي. همچنين اگر بين برخي مصالح، تزاحمي وجود داشته باشد، او با آگاهي مطلقش، مصالح برتر را ملاک قرار داده، قوانين را بر همين اساس وضع مي‏کند. پس بهترين قانون، قانون الهي است.
    نياز به قوانين متغير در کنار قوانين ثابت
    قوانين اجتماعي و دستورالعمل‏هايي که جامعه به آنها احتياج دارد، مجموعه‏اي محدود نيست که بتوان با يک بار تعيين کردن، براي هميشه به آنها عمل کرد. مصالح اجتماعي همواره در حال تغيير شکل است. نمونه‏هايي از تفاوت شرايط زندگي اجتماعي را در زندگي کوتاه خود مشاهده کرده‏ايم. با پيشرفت علوم و اختراع ابزار‏هاي جديد يا از دست رفتن برخي امکانات، شرايط تغيير کرده و لازم است قوانين جديدي متناسب با شرايط وضع شود.
    مدير جامعه در صورتي مي‏تواند مصالح جامعه را به‏صورت کامل رعايت کند که با تغيير شرايط و مصالح، دستورالعمل‏هاي متناسب با آنها را صادر کند؛ براي مثال در زمان قديم، خودرو وجود نداشت و رفت‏وآمد‏ها به‏صورت پياده يا به وسيلة حيوانات انجام مي‏شد. به همين دليل در آن زمان سخن از جاده‏هاي عريض و قوانين راهنمايي‏ و رانندگي اصلاً معنا نداشت؛ اما کم‏کم توليد خودرو شرايط جديدي را به وجود آورد که در زندگي مردم، بسيار تأثير گذاشت؛ چراکه براي احداث خيابان و تعريض آنها مي‏بايست برخي خانه‏ها تخريب، و قوانينی براي راهنمايي و رانندگي وضع شود؛ در غير اين صورت، مصالح جامعه تأمين نخواهد شد.
    به وجود آمدن شرايط جديد در اين زمان مستلزم وضع قوانين مربوطه در همين زمان است و حتي اگر 1400 سال پيش، کسي با آگاهي از شرايط امروز قوانيني وضع مي‏کرد، کاری لغو به حساب مي‏آمد و خواندن آنها براي مردم گذشته فايده‏اي نمي‏داشت.
    واضعان قوانين متغير
    در مسائل سياسي، اموري مانند روابط بين‏الملل، جنگ و صلح‏ها، دوستي و دشمني‏ها و مقررات تجارت همواره در حال تغيير است و نبايد توقع داشت که خداوند هر روز به‏صورت مستقيم احکامي را براي اين‏گونه مسائلِ متغيرْ وضع کند. بنابراين بايد از حالت ايدئال قانونگذاري (وضع قانون توسط خداوند به‏صورت مستقيم) صرف‏نظر کرده، به مرتبة نازل‏تري که خداوند متعال تعيين فرموده است، بسنده کرد.
    پيامبران، ازجمله پيامبر گرامي اسلام، دستور‏هاي الهي را به انسان مي‏رسانند و انسان بايد از آنها اطاعت کند؛ همچنان‏که اطاعت از ائمه  نیز لازم است؛ امامان معصومي که يکي پس از ديگري بر اساس مصالحي که بسياري از آنها را نمي‏دانيم، از سوي خداوند تعيين شده‏اند. خداوند متعال در قرآن کريم مي‏فرمايد: «یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْکُم‏ (نساء: 59؛ ر.ک. مائده: 92؛ نور: 54 و 56؛ محمد: 33؛ تغابن: 12)؛ اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! خدا را اطاعت کنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت کنيد.
    در مکان و زمان غيبت معصوم که به ايشان دسترسي نداريم، تکليف آن است که در مقام وضع مقررات، پيرو کسي باشيم که در تأمين مصالح، شبيه‏ترين شخص به ايشان باشد. بنابراين بايد از کسي اطاعت کرد که در شناخت مصالح جامعه و دوست و دشمن‏ها نزديک‏ترين افراد به درک امام، و تقوا و عدالتش به عصمت امام نزديک‏تر باشد. اين نکته، روح کلي حاکم بر مسئلة ولايت فقيه است.
    رکن دوم سياست
    پس از بحث دربارۀ قانون و شرايط قانونگذار در ميان ارکان سه‏گانة سياست (قانون، مجري و مردم)، شرايط مجري قانون را بررسي مي‏کنيم.
    شرايط مجري قانون از نظر اسلام
    بهترين گزينه براي اجراي قانون، کسي است که اولاً قانون را خوب بشناسد و هيچ‏گاه از آن غفلت نکند، ثانياً، موضوعات ـ به‏ويژه عناوين ثانويه ـ را به‏خوبي بشناسد و قدرت تشخيص تطبيق قوانين بر موارد را داشته باشد و ثالثاً، تحت تأثير منفعت‏طلبي خود و اطرافيانش نباشد. اين مسئله دربارۀ خداوند اصلاً فرض ندارد؛ زيرا او به هيچ‏کس نيازي ندارد و احتمال اينکه بخواهد منفعت خودش را بر منفعت مردم مقدم بدارد، بي‏معناست. اين در حالي است که دربارۀ انسان‏هاي غيرمعصوم چنين ضمانتي وجود ندارد. بنابراين مجري قانون نیز بايد کسي باشد که بيشترين شباهت را به معصوم† داشته باشد و آن‏قدر در مهار نفس و مخالفت با خواسته‏هاي نفساني تمرين کرده و بر خود تسلط یافته باشد که در هيچ حالي مصالح جامعه را فداي منفعت شخصي خودش نکند.
    همان‏گونه که باید هنگام انتخاب مرجع تقليد جامع شرايط تحقيق کرد، براي تشخيص حاکمي که شبيه‏ترين فرد به معصوم باشد نيز بايد تحقيق و بررسي صورت پذيرد و اصلح بودن او به لحاظ علم، تقوا و درک مصالح اجتماعي و سياسي احراز شود.
    تکليف انتخاب شبيه‏ترين فرد به معصوم
    اکنون اين سؤال مطرح مي‏شود که اگر مردم دربارۀ اصلح تحقيق کرده، مصداق آن را شناختند و قدرت حکومت را در اختيار او (به‏عنوان مجري قانون) قرار دادند، ولي پس از مدتي معلوم شد که اشتباه کرده‏اند يا فردي که در زمان برگزيده شدن شايسته‏ترين فرد بوده، شايستگي خود را از دست داده است، چه بايد کرد؟ اين دو احتمال دربارۀ افراد غيرمعصوم وجود دارد. قرآن کريم در عين آنکه بلعم باعور را در مقامي شبيه مقام پيامبران معرفي کرده، به اين نکته اشاره مي‏کند که اين شخصيت آن‏قدر تنزل کرد که مانند سگ شد: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوين وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ کَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُون» (اعراف: 175ـ176)؛ و خبر آن‏کس را که آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت. آنگاه شيطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد و اگر مى‏خواستيم، قدر او را به وسيله آن [آيات‏] بالا مى‏برديم؛ اما او به زمين [دنيا] گراييد و از هواى نَفْس خود پيروى کرد. ازاين‏رو داستانش چون داستان سگ است [که‏] اگر بر آن حمله‏ور شوى، زبان از کام برآورد و اگر آن را ر‏ها کنى [باز هم‏] زبان از کام برآوَرَد. اين، مَثَل آن گروهى است که آيات ما را تکذيب کردند. پس اين داستان را [براى آنان‏] حکايت کن. شايد که آنان بينديشند.
    بلعم باعور به مقامي رسيده بود که دعاهايش مستجاب مي‏شد و مردم از شهر‏هاي گوناگون نزد او مي‏آمدند و درخواست دعا مي‏کردند؛ اما با پيروي از هواي نفس از مقام والاي خود تنزل کرد و در مرتبه، مانند سگ شد. اين‏گونه تنزل مراتب در غيرمعصومان محال نيست. البته اگر خود خداوند متعال کسي را براي مقامي تعيين کند، ديگر احتمال انحراف و خطا وجود ندارد و چنين شخصي، خوش‏عاقبت خواهد بود؛ همچنان‏که براي بني‏اسرائيل، طالوت را تعيين کرد (ر.ک. بقره: 247) و او هم تا پايان، سختي‏ها و مشکلات را تحمل نمود. او براي بني‏اسرائيل خدمات فراوان و بزرگي انجام داد و آنها را از دوران قضاوت و داوري به دوران پادشاهي منتقل کرد. همين سخن دربارۀ کسي که از سوي پيامبر  با وحي الهي معرفي مي‏شود نيز درست است و اطمينان داريم که چنين شخصي راه انحراف نمي‏رود؛ زيرا شايستگي او از سوي خداوند متعال به پيامبر وحي مي‏شود؛ همچنان‏که اگر امام معصوم نيز صلاحيت کسي را به‏طور مطلق تأييد کند، چنين شخصي قابل اعتماد خواهد بود. بنابراين دليلي وجود ندارد که به غير از کساني که نام برده شد، به‏طور مطلق اعتماد کرده، خاطر جمع باشيم که تا آخر دقيقاً بر اساس اسلام عمل می‏کند.
    البته با معاشرت و تجربة بيشتر مي‏توان درجة اعتماد به يک شخص را بر اساس شواهدي بالا برد؛ اما نمي‏توان قاطعانه به اين نتيجه دست يافت که چنين شخصي هميشه در مسير صحيح باقي خواهد ماند. بنابراين بايد به دنبال کسي باشيم که به چنين شخص قابل اعتمادي نزديک‏تر است.
    منظور از تحقيق و بررسي براي تشخيص اصلح و شبيه‏ترين فرد به امام معصوم آن است که انسان تا آنجا که ممکن است تلاش کند چنين شخصي را بيابد؛ اما اگر تشخيص نادرست بود، معذور است؛ زيرا راه ديگري وجود نداشته است. انسان هرکس را شايسته‏ترين فرد و شبيه‏ترين انسان‏ها به معصوم بداند، باز هم بر اساس حال گذشته و فعلي‏اش قضاوت کرده است؛ اما نمي‏تواند آينده را احراز کند و نمي‏داند در آينده چه اتفاق‏هايي رخ خواهد داد. بنابراين اگر تکليف خود را براي يافتن اصلح به کار گيرد، نسبت به آيندة او معذور است.
    رکن سوم سياست
    سومين رکن سياست، مردم است. ممکن است به‏رغم وجود قانون الهي و دستور مجري قانون الهي، مردم نخواهند قوانين و دستورالعمل‏ها را رعايت کنند. نظام‏هاي بشري در چنين شرايطي به بن‏بست مي‏رسند. اين مسئله بسيار رخ داده است که مردم نخواسته‏اند به قانوني صددرصد معتبر عمل کنند. مردم با تعداد بسياري از پيامبران الهي که براي هدايت آنها آمدند، چگونه رفتار کردند؟ گاه از پيامبري (حضرت صالح) درخواست کرده‏اند که شتري زنده را از دل کوه بيرون آورد تا به آن پيامبر ايمان بياورند و هنگامي‌که به امر خداوند متعال، چنين معجزه‏اي رخ داد، آن را پِي کردند! (ر.ک. اعراف: 73ـ79؛ شعراء: 141ـ158؛ شمس: 11ـ15). گاه نیز پيامبري مانند حضرت هود را سفيه و دروغگو خواندند؛ درحالي‏که ايشان براي تأمين مصالح مردم، آنها را به عبادت خداوند يکتا فرا مي‏خواند: «وَإِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ في سَفاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبينَ» (اعراف: 65ـ66)؛ و به سوى عاد، برادرشان هود را [فرستاديم‏]. گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد که براى شما معبودى جز او نيست. پس آيا پرهيزگارى نمى‏کنيد؟ سرانِ قومش، که کافر بودند، گفتند: در حقيقت ما تو را در [نوعى‏] سفاهت مى‏بينيم و جداً تو را از دروغگويان مى‏پنداريم.
    تا زماني‏که مخالفت‏هاي مردم مربوط به خود شخص باشد، خداوند مدارا کرده و بازخواست و کيفر متناسب را براي آخرت مي‏گذارد؛ اما اگر رفتار نادرست مردم مانع هدايت ديگران شود و کار به جايي برسد که ديگر نمي‏توان حق و باطل را از هم تشخيص داد، خداوند عذابي نازل کرده، حق و باطل را از هم جدا مي‏کند. نمونه‏هايي از کساني که تحت تأثير بستگان و اطرافيان خود قرار گرفته و در اثر مشتبه شدن حق و باطل، از مسير حق منحرف شده‏اند را در زندگي کوتاه خود مشاهده کرده‏ايم. حال اگر کار به جايي رسيد که مسير حق و باطل براي همة افراد يک جامعه مشتبه شود، خداوند متعال با نازل کردن عذاب، مسير حق را روشن مي‏کند. عذاب‏هايي که براي برخي اقوام پيشين نازل شده، به همين دليل بوده است. آنها از روي آگاهي و عمد مرتکب گناه شدند و راه هدايت را بر ديگران بستند.
    پيامبران الهي براي اتمام حجت مبعوث شدند تا مردم نتوانند بگويند نتوانستیم راه درست را تشخيص دهيم: «إنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْکَ کَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنا إِلى إِبْراهيمَ وَإِسْماعيلَ وَإِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْباطِ وَعيسى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهارُونَ وَسُلَيْمانَ وَآتَيْنا داوُدَ زَبُوراً  وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْکَ وَکَلَّمَ اللهُ مُوسى تَکْليماً رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَمُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللهُ عَزيزاً حَکيما» (نساء: 63ـ65)؛ ما همچنان‏که به نوح و پيامبران بعد از او وحى کرديم، به تو [نيز] وحى کرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود، زبور بخشيديم. و پيامبرانى [را فرستاديم‏] که در حقيقت [ماجراى‏] آنان را قبلاً بر تو حکايت نموديم و پيامبرانى [را نيز برانگيخته‏ايم‏] که [سرگذشتِ‏] ايشان را بر تو بازگو نکرده‏ايم. و خدا با موسى آشکارا سخن گفت. پيامبرانى که بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد و خدا توانا و حکيم است.
    درعين‏حال بسياري از انسان‏ها راه گمراهي را انتخاب مي‏کنند. به دنبال اين گمراهي فساد‏ها و گرفتاري‏هايي ظاهر مي‏شود که عذاب‏هاي خداست: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (روم: 41)؛ به سبب آنچه دست‏هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دريا نمودار شده است تا [سزاىِ‏] بعضى از آنچه را که کرده‏اند، به آنان بچشاند. باشد که بازگردند.
    در همين دنيا براي انسان گرفتاري‏هايي به وجود مي‏آيد که نتيجة رفتار اوست تا شايد ميان آنها کساني باشند که از گرفتاري‏ها درس گرفته و در مدت زمان باقيمانده از عمرشان، از کار‏هاي بد خود دست بردارند. اين در حالي است که نظام‏هاي بشري در چنين شرايطي به بن‏بست رسيده و به زور متوسل شده، همه را از بين مي‏برند. آن‏قدر معصومان براي هدايت مردم، سختي را تحمل کردند تا آنکه آخرين معصوم غايب شد. کساني که نسبت به قوانين و فرمانروايي الهي ناسپاسي کنند و از روي علم و عمد در مقابل خداوند متعال بايستند، در همين دنيا هم مجازات خواهند شد.
    پويايي اسلام در عناصر سه‏گانة سياست
    طبق آنچه تاکنون بيان شد، براي تأمين مصالح جامعه بايد به قانون الهي تکيه کرد؛ خواه خداوند متعال مستقيماً بيان، يا چارچوبي براي بيان آنها تعيين کرده باشد. همچنين مجري قانون يا توسط خداوند متعال معين مي‏شود يا با توجه به ويژگي‏هايي که خداوند متعال تعيين کرده است، به‏عنوان نيابت عامه تشخيص داده شده و به‏عنوان کسي که شايستگي اجراي قانون الهي را دارد، معرفي مي‏شود.
    اگر در تشخيص مجري قانون اشتباه رخ داد يا پس از مدتي معلوم شد کسي که بيشترين رأي را به دست آورده و زمام جان و مال افراد را به دست گرفته است، ديگر قابل اعتماد نيست، چه بايد کرد؟ قيام عمومي عليه چنين شخصي نيازمند فرمانده و حاکم است. اگر خود حاکم و فرمانده خائن شود، چه بايد کرد؟ از منظر اسلام در اين‏گونه موارد هم راه چاره وجود دارد؛ همان راهي که مقام معظم رهبري در جلسه با جمعي از دانشجويان مطرح کرده و فرمودند: «من تشکل‏هايي را مي‏گويم که تحت هر نامي، معتقد به انقلابند، معتقد به دينند، معتقد به نظام اسلامي‏اند، معتقد به اين مبارزة عظيم‏اند؛ تحت هر نامي که هستند، فرق نمي‏کند. خطابم به آنهاست. ...»
    توصية بعدي، تلاش جدي و همه‏جانبه براي غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه: نگوييد در دانشگاه ديگر نمي‏شود کاري کرد. شنفتم اين را که بعضي‏ها مي‏گويند که «آقا، ديگر در دانشگاه نمي‏شود کاري کرد». نه آقا، در دانشگاه خيلي مي‏شود کار کرد. اتفاقاً در دانشگاه بايد کار کرد. چه کسي بايد در دانشگاه کار بکند؟ شما. شما تشکل‏ها هستيد که در دانشگاه بايد کار بکنيد. البته خطاب بنده در غير از اين جلسه به همه است. من به همة آن هسته‏هاي فکري و عمليِ جهادي، فکري، فرهنگي در سرتاسر کشور مرتباً مي‏گويم: «هرکدام کار کنيد؛ مستقل و به قول ميدان جنگ، آتش‏به‏اختيار». البته در جنگ، قرارگاه مرکزي وجود دارد که دستور مي‏دهد؛ اما اگر چنانچه رابطة قرارگاه قطع شد يا قرارگاه عيبي پيدا کرد، اينجا فرمانده دستورِ آتش‏به‏اختيار مي‏دهد. خب شما افسر‏هاي جنگ نرميد (قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشيد). آنجايي که احساس مي‏کنيد دستگاه مرکزي، اختلالي دارد و نمي‏تواند درست مديريت کند، آنجا آتش‏به‏اختياريد؛ يعني بايد خودتان تصميم بگيريد، فکر کنيد، پيدا کنيد، حرکت کنيد، اقدام کنيد (ديدار رهبر معظم انقلاب با جمعی از دانشجویان، 17/03/1396).
    اصطلاح نظاميِ «آتش‏به‏اختيار» بدين معناست که در شرايطي معين، هرکسي بايد تشخيص دهد وظيفه‏اش چيست و بر اساس آن عمل کند (براي اطلاع بيشتر، ر.ک. بيانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‏های نماز عید فطر، 05/04/1396).
    حال اگر همة مردم نخواستند به قوانين الهي عمل کنند، از دست نظام‏هاي بشري کاري بر نخواهد آمد و خداوند متعال با نزول عذاب، مسير حق را روشن مي‏کند تا افرادي که از عذاب در امان مانده‏اند، در همين مسير راهشان را ادامه دهند. گاهي برخي افراد از روي ناداني ممکن است بگويند اگر پاداش انجام دادن کاری بهشت، و انجام ندادنِ آن باعث ورود به جهنم باشد و ما نخواسته باشيم بهشت برويم، بايد چه کار کنيم؟! پاسخ آن است که مي‏توانند طبق خواسته‏هاي خودشان عمل کنند و البته همة لوازمش را هم بپذيرند. هيچ انسان عاقلي که به عذاب آخرت ايمان داشته باشد، چنين راهي را انتخاب نمي‏کند؛ وگرنه نور ايمانِ او نخستين چيزي است که از او گرفته مي‏شود (ر.ک. بقره: 17). در اين صورت ديگر نمي‏توان براي اين‏گونه افراد کاري کرد؛ هرچند اگر براي ديگران مزاحمتي ايجاد کردند، تا زماني که قدرت در دست مؤمنان است، مي‏توانند جلوي مزاحمتشان را بگيرند.
    وظيفه در برابر راهکار‏هاي ايدئال الهي براي عناصر سه‏گانة سياست
    بر اساس آنچه تاکنون دربارۀ ارکان سه‏گانة سياست بيان شد، روشن مي‏شود راهي که خداوند در اين حوزه براي ما تعيين کرده، بي‏نظير و ايدئال است. او بهترين مخلوقاتش را براي پست‏ترين، جاهل‏ترين و بدترين مردم مبعوث کرد؛ کسي که در مسير انجام رسالت الهي و تأمين مصالح واقعي مردم، سال‏ها انواع جفا‏هاي جسمي و روحي را تحمل کرد؛ تا آنجا که فرمود: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» (اربلي، 1381ق، ج2، ص537؛ فيض کاشاني، 1406ق، ج۲، ص۲۳۵)؛ هيچ پيامبري مانند من اذيت نشد. پيامبر اسلام بهترين خدماتي را که يک انسان مي‏تواند نسبت به انسان ديگري انجام بدهد، نسبت به مردم انجام داد. خداوند نسبت به انسان‏هاي غيرمعاصر پيامبر نيز کم نگذاشت؛ بلکه براي پس از پيغمبر، کسي را که به‏منزلة نفس ايشان بود، تعيين کرد؛ اما مردم با امامان معصوم دشمني ورزيدند. باز هم خداوند متعال بر آنها عذاب نازل نکرد؛ هرچند برخي عذاب‏ها را به سبب رفتار‏هاي بد انساني به ايشان چشاند (روم: 41).
    در مقابل نعمت هدايت و شريعت الهي وظيفه داريم ابتدا اين نعمت را بشناسيم و قدرشناس آن باشيم؛ چراکه خداوند متعال بهترين احکامي را که در طول تاريخ براي انسان در نظر گرفته، به‏صورت رايگان در اختيار او قرار داده و پيامبراني را فرستاده است که هيچ‏گاه مزدي از مردم دريافت نکرده‏اند: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرا» (انعام: 90؛ هود: 51؛ شوری: 23)؛ من، براى اين [رسالت‏] پاداشى از شما درخواست نمى‏کنم. همچنن براي پيامبر اسلام جانشيناني تعيين کرده است که برترين مخلوقات در جهان هستي هستند و در خزانة الهي بهتر از ايشان يافت نمي‏شود. اينک پس از گذشت 1400 سال، ديگر نمي‏توان گفت که ايشان را نشناخته‏ايم. حقيقت آن است که حتي برخي بت‏پرست‏ها نيز حقانيت سيدالشهداء را درک مي‏کنند. آيا نبايد نسبت به اين نعمت بزرگ شکرگزار باشيم؟!
    افزون بر اين، از زمان غيبت امام زمان تاکنون کدام شخصيت را مثل امام راحل مي‏توان يافت که اين‏گونه در جهان، افتخارآفريني کند؟ پس از امام نيز خداوند متعال شخصيتي را براي ما ذخيره کرد که در همة ويژگي‏ها شبيه‏ترين فرد به ايشان است و براي مقام رهبري، کسي شايسته‏تر از ايشان يافت نشده است. خداوند متعال به‏گونه‏اي شرايط را فراهم کرد که بدون صرف هزينه و بدون روي دادن کوچک‏ترين مشکلي، به سادگي جانشين امام مشخص شود. اگر انسان شکرگزار يک نعمت باشد، خداوند متعال نيز بر نعمتش مي‏افزايد (ر.ک. ابراهيم: 7). نبايد خداي‏ناکرده از اين نعمت‏هاي الهي، که از بهترين نعمت‏هايي است که انسان‏ها در طول هزاران سال از آن بهره‏مند شدند، غافل شويم و از شکرش غفلت کنيم و به عقوبتش گرفتار شويم.
        منابع
    اربلي، علي ‏بن ‏عيسي (1381ق). کشف الغمة في معرفة الائمه. تعليق سيدهاشم رسولي محلاتي. تبريز: بني‏هاشمي.
    فيض کاشاني، ملامحسن (1406ق). الوافي. اصفهان: کتابخانة امام اميرالمؤمنين علي.

    References: 
    • اربلی، علی ‏بن ‏عیسی (1381ق). کشف الغمة فی معرفة الائمه. تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی. تبریز: بنی ‏هاشمی.
    • فیض کاشانی، ملامحسن (1406ق). الوافی. اصفهان: کتابخانة امام امیرالمؤمنین علی
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1404) ارکان سه‏ گانه سیاست. فصلنامه معرفت، 34(3)، 5-11 https://doi.org/10.22034/marifat.2025.5002344

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."ارکان سه‏ گانه سیاست". فصلنامه معرفت، 34، 3، 1404، 5-11

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1404) 'ارکان سه‏ گانه سیاست'، فصلنامه معرفت، 34(3), pp. 5-11

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. ارکان سه‏ گانه سیاست. معرفت، 34, 1404؛ 34(3): 5-11